تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۴
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
نعمت آزادی در اجتهاد
به قلم دامنه : به نام خدا. در یڪی از پستهای یڪی از اعضای محترم مدرسهی فکرت خواندم ڪه فتوای چند مرجع و ازجمله مرجع تقلید محترم آیتالله العظمی حسین وحید خراسانی را دربارهی «نیزدن و فلوت در مجالس ختم در مساجد» نوشته بود، ڪه نظر آقای وحید خراسانی با سایر جوابها فرق ڪامل داشت. ایشان اینگونه فرمودند: «در همه جا، زدنِ آن حرام است و در مسجد گناهِ بزرگتری است.»
خواستم یڪ جمله عرض ڪنم و بگذرم. این گونهگونیِ استنباط و بیانِ حڪم شرع، از نعمت آزادی در اجتهاد و از برڪات مڪتب تشیّع است ڪه به قول استاد شهید مرتضی مطهری «موتور محرّڪهی شیعه» است. شهر اجتهاد -قم- مفتخر است مقّر مراجع عظام است ڪه در آن، مراجع بزرگ شیعه در ڪمال آزادی و احترام، رأی و فتاوی خود را بیان میفرمایند ڪه گاه میان فتواها، فرق صددرصدی است، اما این اختلاف رأی، به ستیزه و استبداد منجر نمیشود. امید است قم به یُمنِ حرم ڪریمه (س) و به نعمت آزادی و به برڪت معنویت، همآره مقّر اجتهاد و مجتهدین بماند، نه مَفرِّ استبداد و مستبدّین.
نڪتهی ۱ : چه خوب است همین آزادی و آرامش فڪری و اجتهادی در سایر علوم، در سایر شهرهای ایران میان همهی متفڪران و اندیشمندان برقرار باشد و بر «مدار».
نڪتهی ۲ : به قول شهید مطهری بدین مضمون: اسلام، با آزادی ضرر نمیڪند، اما با استبداد چرا.
نڪتهی ۳ : مذهب مبین شیعه با علمای برجستهاش در طول تاریخ با همین آزادی تفڪر و اجتهاد و اخلاق، به جهان اسلام و انسان مدد رسانده است و موجب رشد فکری مسلمین گردیده است
حرفهای بیهوده و غذای حرام
سلسله مباحث لیف روح
مرحوم آیتالله کوهستانی می،فرمودند: «حرفهای بیهوده و لغو تأثیر زیادی در روح دارد و روح را میمیراند. من حرفهای بیهوده را کمتر از غذای حرام نمیدانم.»
یادآوری: مرحوم آیتالله محمد کوهستانی از عالمان شهیر و پرهیزگار روستای کوهستان شهرستان بهشهر مازندران بود که در اردیبهشت سال 1351 به رحمت خدا پیوست و در حرم رضوی به خاک سپرده شد.
علمای دارابکلا و تخریب بقیع
توضیح دامنه: سند تاریخی و سیاسی به دستخطِ مرحوم شیخ علیاکبر دارابکلایی (مشهور به کوچک آخوند) پدرِ مرحوم آیتالله شیخ محمدباقر دارابکلایی مشهور به «آقا»، دربارهی تخریب قبور چهار امام معصوم (ع) در بقیع توسط وهابیت که مجلس تعزیهداری برای این اقدام زشت و شنیع وهابیها توسط مرحوم حجتالاسلام آقا میرصادق نبوی جدّ مادری مرحوم حجتالاسلام حاج آقاعلی شفیعی در مسجد جامع روستای دارابکلا در سال ۱۳۴۴ هجری قمری (۹۷ سال پیش به تاریخ الان) برگزار گردید.
این سند نزد جناب حاج کبل سیدمحمد شفیعی دارابی محفوظ است که اینک به پاس آن بزرگان در بخش «روحانیت دارابکلا» در دامنه بازنشر میشود. روح روحانیان وارسته و خَدوم محل غریق رحَمات خداوند باری تعالی.
نقد و نگاه حوزه
به قلم دامنه : پست ۷۶۰۹ . به نام خدا. سال ۱۳۸۴ بود که «نقد و نگاه» در حوزه به چاپ رفت و دروازهی اولین شمارهاش به رویم گشوده شد. حوزه، برای ما نسل دههی چهلی، آن هم در جوانی، خیلیخوب تلاش مینمود. مجلههایی غنی، آزاداندیشانه و پربار و پیامدار چاپ و توزیع میکرد. بگذرم.
در «نقدونگاه»، آنجا، در یکی از گفتوگوها با ۵ کارشناس ادبیات و هنر کشور، حوزهی علمیه در ترازوی ادبیات گذاشته شد. هر پنج شخصیت، نکات خواندنی گفته بودند. مثلاً در ص ۷۹ تأکید رفته که یک عالم دینی باید در «بیان و بنان الگوی دیگران» باشد. و نیز گفته شده که حوزه در مرحلهی ابلاغ و انتقال پیام، کارآمدی ندارد.
عکس نقدونگاه
بازنشر دامنه
اشارهای است به آیهی ۱۲۲ توبه (منبع) که حوزه از عهدهی «لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ» برمیآید اما در «وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ» میلنگد.
کارشناسان این بخش کنفرانس، سخنشان اینگونه گرد شد که معتقد بودند متولیّان فهیم حوزه باید اموری مانند: «درستنویسی، زیبانویسی، بیان لطیف، تبلیغ فنّی و ماهرانه» را در کارآمدی بگنجانند. زیرا بنای کارشناسان بر این بود که تبلیغ باید بلیغ باشد. به قول آقای تقی متقی در همین کنفرانس، باید به قُلهها در ادبیات رجوع داشت نه هر کتاب. آری؛ درست گفت زیرا گرد هر اثری گردیدن سودی که ندارد گاه زیان و خسران هم دارد.
نکته: کتابِ خوب هم چاپ میشود. تا اینجا حرفی نیست؛ اما خوانده نمیشود. حتی در حوزه. شاید هر یک از ما، در قفسهی کتابخانهی شخصی خود، صدها کتاب دستنخورده، اتوکشیده و شیک چیدهایم و در حقیقت در قفس حبسش کردهایم و مانند اشیاء زینتی در گنجه، به آن مینگریم. حال آنکه، کتاب، کنز و گنج و گنجینه برای گنجههای خانه است که نگرشها را میسازد و نگرانیها را ناکام میگذارد. بگذرم.
دو کتاب خاطرات

متن یکم: «ولایت بر فقیه»!
نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی دامنه
به نام خدا. یکی از کتابهایی که خاطرات مرحوم آیتالله العظمی حسینعلی منتظری در آن گردآوری شده است، «واقعیتها و قضاوتها»ست؛ که البته نگذاشتند چاپ و منتشر شود. اما من نُسخهی A4 آن را سالهای گذشته از یکی از نزدیکانم امانت گرفته و نه فقط خوانده، بلکه در دفتری نکتهبرداری کردم. در یکی از فصلهای خاطرات، در آنجا به تنشی اشاره شده است که مرحوم آقای سیداحمدآقا خمینی با آقای منتظری داشت؛ که آقای منتظری مفهومِ «ولایت بر فقیه»! را همانجا مطرح میکنند. یعنی آقایان! به جای اعتقاد و التزام به ولایتفقیه، «ولایت بر فقیه»! میکنند. بگذرم.
نکتهی یکم: امروزه نیز، برخی از سیاسیون راست و چپ و میانه و بیطرف و حتی معاند و پیکارگر و برانداز، به جای باور و رعایت قانون اساسی که به نظریهی ولایتفقیه شکل قانونی و اقتداری نیز بخشیده است، «ولایت بر فقیه»! را میخواهند، نه ولایتفقیه را. دوباره بگذرم.
خاطرهی خودم:
یک سال -که روانشاد یوسف رزاقی هم در میان ما بود- با رفقا به دیدار آقای منتظری شتافتیم. دورهی حصرش بود و به تعطیلیکشانیدن درس و بحثش که امام گفته بودند در حوزه بمان و به آنجا گرمی ببخش. چون سرماخورده بود نگذاشت... دیدهبوسی کنیم. عصابردست، وارد حیاط منزلش شد. دورش حلقه زدیم. کمی با ما در نهایتِ سادگی و پرهیز از تکلُّف و افاده حرف زدند و خندیدند. تا گفتیم اهل ساری و حومه هستیم؛ گفتند: آقای نظری چطورند؟ حتماً سلامم را به ایشان برسانید. تعریفی از آیتالله عبدالله نظری کردند از علمای شهیر ساری و سوادکوه و مازندران و حتی در ایران. گفتیم چشم. من بعداً با مرحوم پدرم سلام آقای منتظری به نظری را در میان گذاشتم که با مدرسه و بیت نظری آمدوشد داشت.
نکتهی دوم: اینکه به آقای منتظری نسبت سادهلوحی داده و یا میدهند، خیلی هم ساده نیست. هر کس بهراحتی میتواند برای مخالف فکری خود نسبتی خلق کند. مهم این است آیا خلق آن را قبول میکند یا نه. به نظر میرسد بر مردم سخت میآید این نسبت را بپذیرند.
من معتقدم به علمای دینی و ربّانی نباید به دیدهی معصومین نگریست، اما میتوان به آنان اعتقاد و اعتماد داشت و نیز انتقاد و انتظار. این چهار وجه، موجب میشود هیچکس، هیچکس، بُت و خداواره نشود. نیز امامواره و امامباره. درود میفرستم به روحهای ملکوتیِ هم امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- و هم «فقیه عالیقدر» آقای منتظری «قائممقام رهبری».
متن دوم: «او مانند تریاک است»!
نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی دامنه
به نام خدا. یکی از کتابهای خاطرات که توجهام را جلب کردهبود، خاطرات آیتالله نورمفیدی بود؛ چاپ اولش، ۱۳۸۶. ایشان در آن کتاب گفتهبود در گرگان در عصر شاه، علمای شاخص مروّج امام خمینی نبودند، او هم در لفّافه از ایشان یاد میکرد زیرا جوّ گرگان بهگونهای بود اگر کسی صراحتاً وارد مباحث نهضت اسلامی میشد عذرش را میخواستند.
یک روز آقای نورمفیدی در مجلس ترحیم مرجع وقت آقای شاهرودی، به یکی از همان علمای برجسته گفت حالا دیگر وقت آن رسیده که مرجعیت امام خمینی را مطرح کنیم. با بیاعتنایی جوابی داد که آقای نورمفیدی میگوید هنوز هم آن جمله وقتی به یادش میآید، ناراحت میشود. زیرا آن عالم با لحن تحقیرآمیزی به ایشان گفته بود:
«او -یعنی حضرت امام- قاچاق و مانند تریاک است، ما او را میخواهیم چه کار کنیم؟!» (ر.ک: ص ۱۸۸)
به قول آقای نورمفیدی، منظور آن آقا این بود کسی که جرأت طرحکردنِ او را نداریم به درد ما نمیخورد!
نکته هم بگویم: آیا نباید احتمال داد همان کسانی که از ترس شاه، چنین فکر و خیالی نسبت به نهضت و رهبر نهضت داشتند، وقتی انقلاب پیروز شد، همانان در جایجای ایران، پیشتاز و میراثخوار هم شدند. بلی؛ نه فقط باید احتمال داد، که باید تردید نیز نکرد.
متن سوم: یک خاطره، یک سند
نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی دامنه
به نام خدا. در دو روز گذشته در ستون روزانهام، در بارهی دو کتاب خاطرات مرحوم منتظری و آقای نورمفیدی متنی نوشتم. اینک یادم افتاده گریزی بزنم به یک سند و یک خاطره به آن دو متن:
اول: خاطرهی پدرم با مرحوم منتظری
دههی سی بود. مرحوم پدرم در حوزهی علمیه قم بود؛ به همراه و همحُجره با طلبههای آن زمان دارابکلا که بعدها از روحانیون و عالمان شاخص محل و حومه و منطقه شدند، مانند مرحومان: حاجآقادارابکلایی، حاجسید رضی شفیعی، شیخ روحالله حبیبی، حاجشیخ احمد آفاقی، حاجسید باقر سجادی. حاجشیخ عبدالله دارابی.
پدرم یک روز برای امتحان شفاهی به همراه شیخ روحالله حبیبی، پیش آقای منتظری رفتند. آقای منتظری در آن وقت، هم معتمد آیتالله العظمی بروجردی مرجع عام شیعیان بود و هم مُمتحن حوزه، که از طلاب امتحان میگرفت. پدرم وقتی نزدش امتحان داد، آقای منتظری خندید و با لهجهی نجفآبادی غلیظ گفت تو اول برو ادبیات فارسی را یاد بگیر!
(پدرم متولد ۱۳۰۷ بود، آقای منتظری متولد ۱۳۰۱) . پدرم و شیخ روحالله تا همین اواخر، هر وقت با هم شوخی میکردند ازین خاطره با منتظری، یاد میکردند و حسابی میخندیدند. بگذرم.
از راست: مرحومان: شیخ روحالله حبیبی و پدرم شیخ علیاکبر طالبی. بازنشر دامنه
دوم: سند ممنوعالخروجها
در همان خاطرات آیتالله سیدکاظم نورمفیدی (ص ۳۱۵) سندی از ساواک درج است که لیست طلبهها و روحانیون ممنوعالخروج آمده است. نمیخواهم مفصل بدان بپردازم، فقط خواستم گفتهباشم کسانی در داخل کشور -که از بُغض به جمهوری اسلامی، دستبهدامنِ شاه و حتی حُبّ به رضاشاه شدهاند و مدعیاند آن دو، خادم بودند و دموکراتیک! عمل میکردند- بدانند بلایی که آن دو پسروپدر، بر سرِ این مملکت آوردند فراتر و فاجعهآمیزتر از آن چیزیست که در مُخیّلهی خود میپرورانند.
سند
در این سند -که در سال ۲۵۳۵ شاهنشاهی (=۱۳۵۵ هجری خورشیدی) توسط رئیس بخش ۳۱۲ ساواک امضاء شده است- علاوه بر نام آقای نورمفیدی در ردیف ۱۰، نام اخویام شیخ وحدت نیز در ردیف ۱ درج است با اسم اصلیاش: ابوطالب طالبی.
حاشیه: هم اسم شیخ وحدت کنار نام نورمفیدی در سند ساواک در یک لیست بود، هم اینکه در دههی ۷۰ شیخ وحدت برای تدریس در حوزهی علمیهی آقای نورمفیدی گرگان، کنار او بودند چندسال. هنوز نیز -با آنکه یکی در قم و دیگری در گرگان است- باهم رفیقاند و در ربط و ارتباط.
نکته: محمدرضا شاه آنسان مثلاً باستانگرا بود که تاریخ هجرت پیامبر (ص) را در ایران تغییر دادهبود و به جای آن به تاریخ هخامنشی متوسل شد تا مثلاً به خیال خام، ایران را از اسلام جدا کند. گرچه برخی از روحانیون شاخص آن زمان ایران او را «تنها شاه شیعه» میدانستند و امام خمینی را -برای نهضتی که علیهی شاه آغاز و برپا کرده بودند- سرزنش و شماتت شدید میکردند. بگذرم.
در مذمت تاجگذاری رضاخان
مذمّت تاجگذاری رضاخان میرپنج
از مرحوم آیتالله حاج شیخ یوسف جیلانی
مسافرت آب و آتش و آبرو

به نام خدا. روزی آب و آتش و آبرو جلسه گرفتند و نشست و ڪنفرانس؛ به قول فرهنگستان ادب: همآیش. با هم قولوقرار گذاشتند هر یڪ، جداجدا به مسافرت بروند. و نیز تعیین ڪردند ڪی برمیگردند.
آب گفت من مرداد برمیگردم ڪه زمین را سیراب ڪنم. آتش گفت من آبان برمیگردم ڪه مردم را گرم ڪنم. آبرو ساڪت ماند و چیزی نگفت. آب و آتش اعتراض ڪردند چرا حرف نمیزنی؟ آبرو، سڪوت را شڪست و گفت من نمیروم. من نباید بروم. من اگر بروم، دیگر برنمیگردم!
نتیجه: آری؛ آبرو راست میگفت. آب و آتش هم راستین بودند. اما آبرو اگر برود، دیگر برای ڪسی حیثیت نمیمانَد.
یادآوری: سال ۵۸ استاد شهید مرتضی مطهری، یڪی از مغزهای متفڪر ایران و اسلام توسط «فرقان» ترور شد. یڪ گروه به سرڪردگیِ یڪ روحانی به اسم علیاڪبر گودرزی. او خود را مفسّر قرآن و نام گروهاش را فرقان مینامید؛ -نامی دیگر از قرآن- ڪه توسط آقای علیاڪبر ناطق نوری محاڪمه و اعدام شد.
اشاره: من شریعتی و مطهری را دو بال برای پرواز اندیشههای ژرف و انقلابی میدانسته و میدانم. ڪتابهای این دو متفڪر را باید در ڪنار هم خواند تا موزون شد. مرحوم شریعتی در ۴۴ سالگی به مرگ مشڪوڪ در لندن در گذشت و در حرم حضرت زینب (س) در دمشق به امانت دفن شد؛ شهید مطهری در ۶۰ سالگی ترور شد و در حرم حضرت معصومه (س) در قم دفن.
اگر هر یڪ از آن دو، ۲۵ سال دیگر بیشتر عمر میڪردند بهیقین آثارشان عظیمتر، افڪارشان غنیتر و رهگشاییهایشان تئوریتر هم میشد. تئوریها؛ ڪه پایهی عملاند و بستر راه.
البته هیچ انسان را طبق آموزهی توحیدی اسلام، نباید بُت کرد و پرستید. و این دو هم بُتشدنی نیستند.
نڪته: در جمهوری اسلامی -البته عدهای- تمام تلاششان بر این شدهبود ڪه آبروی دڪتر شریعتی بریزند و بر آبروی آیتالله مطهری بیفزایند. حال آنڪه، نه توانستند شریعتی را محو و نیست ڪنند و نه توانستند از مطهری درس بیاموزند. زیرا ڪارهای این عده با افڪار شهید مطهری زمین تا آسمان فرق است. مثلاً مطهری میگفت اسلام با آزادی پیش آمده است نه با استبداد. یا میفرمود: نباید بر دین پوست پلنگ پوشید، آنگاه اگر چنین ڪنند، مانند عصر ڪلیسا، موجب مادیگرایی میشوند. بگذرم.
آری؛ آبروی شریعتی و آبروی مطهری از یڪ بستر آب دارد و آتش. یڪی از ڪویر مزینان و دیگری از ڪویر فریمان، و هر دو از دیار علم و ادب ایران، خراسان
قضیهی باغ چای و آیت الله کوهستانی
متن نقلی با ویرایش دامنه: آیتالله ریشهری از حجتالاسلام سیدقاسم شجاعی نقل میکند: قبل از انقلاب حجت الاسلام سید محمدعلی صدرایى اشکوری -از وعاظ رشت- دچار عارضهی قلبی شد، او را در بیمارستان آبان تهران بستری کردند. روزی به اتفاق مرحوم فلسفی به عیادت ایشان رفتیم.
آقای فلسفی به آقای اشکوری گفتند: وضعتان چهطور است؟ گفت: عطیهی آقا سیدالشهداء (ع) ما را اداره میکند. آقای فلسفی گفتند: ما همه از آقا سیدالشهداء (ع) برخورداریم. عرض کرد، آقا ما پیش حضرت حساب دیگری داریم.
آقای فلسفی پرسید جریان چیست؟ آقای صدرایی گفت: یک قطعه باغ چای دارم که عطیهی آقا سیدالشهداء (ع) و در دوران تقاعد و پیری مرا اداره میکند. آقای فلسفی گفتند، از کجا می گویید عطیهی سیدالشهداء (ع) است؟
عکس بازنشر دامنه
او جواب داد، من این باغ را برای معامله قولنامه کرده بودم، دو روز بعد به دیدن آیتالله کوهستانی رفتم، وقتی که وارد شدم، ایشان فرمودند: صدرایی چرا عطیهی ملوکانه را می فروشی؟ عرض کردم: آقا من با شاه کاری ندارم ! فرمودند: «این را نمی گویم آقا سیدالشهداء (ع) را میگویم، اینها این الفاظ را دزدیدهاند. یادت هست در جوانی در حرم سیدالشهداء (ع) بالای سرآقا، سرت را به شبکه نزدیک کردی و گفتی: آقا… میخواهم لطفی کنید که در دوران تقاعد سر سفرهی شما اداره شوم، این باغ اجابت آن دعاست، چرا معامله کردی؟!» حالم منقلب شد، سر خم کردم و دست آقا را بوسیدم. بلافاصله به رشت بازگشتم و قولنامه را پاره کردم و تا الان زندگی من از این باغ اداره میشود.
(منبع: هفتهنامه «افق حوزه» ادهمنژاد. کیمیای محبت. ص۹۱)
حاج شیخ اسماعیل کوهستانی
به قلم دامنه : به نام خدا. درگذشت حاج شیخ اسماعیل کوهستانی موجب تأثر و تألّم علاقمندان آن بیت گردید. خدا ایشان و والد عظیمالشأنشان مرحوم آیتالله آقاجان محمد کوهستانی را رحمت کناد. من چند سال قبل به همراه مرحوم پدرم -شیخ علیاکبر طالبی دارابی- به دیدار مرحوم حاج شیخ اسماعیل کوهستانی در منزلشان در کوهستان بهشهر رفته بودم.
مرحوم آیتالله کوهستانی
مرحوم حجت الاسلام
حاج شیخ اسماعیل کوهستانی. بازنشر دامنه
روستای کوهستان بهشهر: بازنشر دامنه
در آن دیدار، مرحوم حاج شیخ اسماعیل کوهستانی را بسیارآرام، خوشمَشرَب و اخلاقمدار دیدم و منزلشان را نیز بیآلایش، ساده، مفروش به حصیر، که دیدنی و تاریخی و گِلین؛ که در عکس بالا، همراه با تصویر مرحوم آیتالله آقاجان کوهستانی دیده میشود. این متن کوتاهام، عرض ادب و ارادتی بود به آن بیت شریف و سلسلهی روحانیت وارسته و سادهزیست.
مرحوم آقا دارابکلایی
اعلامیهی مرحوم آقای خویی
به قلم دامنه. به نام خدا. دیروز -۱۳ فروردین ۱۳۹۹- جدا از روزی خوش و سازواره با روح و روانم، یڪ عید خوب هم بود برای من؛ بفرما چرا؟ زیرا در گروه ایتایی «نغمه» -ڪه پارسال با مدیریت جناب حجتالاسلام آشیخ مالڪ راهاندازی شده و توسط ایشان مدیریت میشود- از متن و عڪس یڪ نامه باخبر و مطلع شدم و بر علم من افزوده شد. چراڪه معصوم (ع) فرمود روزی ڪه بر شما دانشی افزوده شود، آن روز عید شماست.
آری پس از ۴۱ سال بیخبری از اعلامیهی انقلابی مرحوم آیتالله العظمی سید ابوالقاسم خویی در هفت فروردین ۱۳۵۸ -ڪه دعوت از مردم انقلابی ایران برای رأی «آری» به جمهوری اسلامی ایران بود- باخبر شدم. میخواهم با بازگشایی این نامهی سیاسی و تاریخی در مدرسهی فڪرت چهار و یا اگر علمم قد داد، چند نڪته و یڪ اشاره بگویم:
متن دستخط
مرحوم خویی
صحیفه امام. از قول یک کاسب اشاره به خوئی
نڪتهی یڪم: نجف ڪه رفته بودم، سال ۹۳، در ضلع شرقی صحن امام علی (ع) بر سر قبر آقای خویی در داخل حجرهی ساعت حاضر شدم و ادای احترام ڪردم.
نڪتهی دوم: دههی شصت تا روحانیانی از آقای خویی ڪمترین حمایت میڪردند -ڪه معمولاً روحانیون سنتی چنین میڪردند- در ذهن و یا شاید در عین مورد خشم و برائت و غضب انقلابیون واقع میشدند. زیرا به زعم خود، آن عالم دینی را در مقابل امام خمینی و انقلاب اسلامی و تز تفڪیڪ دین از سیاست میدیدند.
نڪتهی سوم: در حوزهی علمیهی قم البته در بحثهای تخصصی و پژوهشی فقه و تفسیر و نیز در درسهای خارج، به آراء فقهی آقای خویی بسیار بیشتر از سایر علما استناد و یا تطبیق میڪردند. تفسیر «البیان» ایشان تفسیری غنی و مهم است. اما در فضای سیاسی، سعی نمیڪردند ایشان را برجسته ڪنند. یا هراس داشتند و یا مصلحت نمیدیدند و یا مخالف نگرش سیاسی وی بودند و یا فرضهای محتمل دیگر داشتند.
نڪتهی چهارم: بعدها -یعنی همین دههی گذشته- همان انقلابیون وقتی از نظام جمهوری اسلامی بُریدند و یا به ضعفهای نظام برای اصلاح میپردازند و یا ڪسانی ڪه در سیاست، اندیشهی جدایی دین از سیاست را درست و به نفع دین و مردم میدانند و همچنین ڪسانی ڪه افڪار سڪیولاری را ترجیح میدهند، به سراغ آقای خویی رفته و میروند و دست به تمجید و تحسین و درستیِ مشیء و مشق ایشان میزنند. و پارهای اندڪ از اینان گویا تلاش داشته و دارند با گرایش به آقای خویی، عظمت امام خمینی را خدشهدار ڪنند. نمیدانم. اللهُ علمٌ.
اشاره: پرداختن به هر عالم دینی مبتنی بر رعایت اصول علمی، آموزههای اخلاقی، پرهیز از بُتسازی و پایبندی به آزادی در بررسی و نقد و نظر است و درجهی بالایی از احترام و حُرمتنهادن. اساساً ادب ایرانی و اسلامی به ایرانیان آموخته، دانشمندان خود را پاس بدارند. دو شاهِ غزنوی محمود و مسعود در تاریخ ما حضور دارند و پاڪشدنی هم نیستند، اما آن دو ڪجا، ابوالفضل بیهقی سبزواری ڪجا.
حجتالاسلام آشیخ جوادآقا آفاقی
سلام دارم خدمت فامیل ارجمندم جناب حجتالاسلام آشیخ جوادآقا آفاقی، یادگار مهربان مرحوم حجتالاسلام حاج شیخ احمد آفاقی. دیدار امروزشان (۱۹ بهمن ۱۳۹۸) با رهبری. نفر دوم از سمت چپ، ردیف اول. (منبععکس)
جملهی کلیدی سخنان رهبری درین دیدار:
کارگاههای نخریسی و روحانیت ایران
درگذشت همسر حاج سید احمدآقا
حوزه علمیه تهران چگونه شکل گرفت؟
ویژگیهای حوزۀ علمیۀ نجف، قم و مشهد
به قلم دامنه: به نام خدا. پرسش این است «ویژگیهای هر یک از سه حوزهی علمیهی نجف، قم و مشهد چیست؟» اینک مَجالی دست داد تا نظرم را فشرده بنویسم. ورود تاریخی نمیکنم، فقط به اوضاع معاصر و اکنون میپردازم. آنچه مینویسم فهم شخصی من است و البته بخشی از تفاوتها و تشابهها؛ اگر نادرست بود، مسئولیت آن بر عهدهی خودم میباشد.
۱. حوزهی مشهد دارای سه سبک بود. اول: تلاش بزرگان آن بر تسلط طلبه بر ادبیات فارسی و گرایش به شعر و نثر ایرانی و آمیختگی به سبک خراسانی. دوم: وجود تفکر مکتبِ تفکیک. این مکتب سهم عقل، نقل و عرفان را جدا جدا میداند و بر شرع و وحی تأکید اکید دارد؛ نماینده و راهبَر فعلی آن استاد محمدرضا حکیمی است که از مشهد کوچ کرد و در تهران مقیم است. او شیوهی علوی را میپیماید و از نظام فعلی جمهوری اسلامی ایران با همهی آن حمایتها و کتابها و مقالههای تبینی و تفسیری، قطع امید کرد. سوم: طلبههای حوزهی مشهد در میانهی طلبگی معمولاً سعی میکنند حوزهی قم را یا با هجرت دائمی و یا با آشنایی دورادور درک و فهم کنند. این از امتیازات حوزهی مشهد است که بیشتر طلبههای آن، تلاش دارند مدارج و پلههای هر دو حوزه را طی کنند. مانند افرادی چون «شهید مرتضی مطهری»، «سید علی خامنهای»، «وحید خراسانی» و ... .
حوزهی قم در سه زمینه برجستگی و به عبارتی بهتر برآمدگی دارد. منظورم ازین دو واژه این نیست که بخواهم امتیاز و برتری ببخشم؛ نه. آن سه این است: یکم: سنتگرایی و رواییبودن در آن وجود دارد که گاه به ظاهرگرایی دینی منتهی میشود؛ که امام خمینی نیز از آن مکرّر مینالید و بر پیشوایان آن میتاخت. دوم: سیاسیبودن و مبارزهطلبی با رژیم استبدادی و آمریکایی گذشته؛ که این حوزه را در صدر مجامع دینی جهان قرار داد. امروزه نیز ولیفقیه و سیستم ولایی مردمی را در فقه جستجو میکند. و یا بهتر است بگویم فلسفهی عملی فقه را در حاکمیت ولیفقیه میبیند. سوم: وجود تفکر فلسفی و تفسیری و عرفانی که البته معدود و محدود بود مانند علامه طباطبایی. زیرا اصالت در قم، بر زعامت و مرجعیت است که اغلب میکوشند فقیه شوند تا فیلسوف.
۳. حوزهی نجف هم اکنون سه وجه دارد: یک. پرهیز از تصرف مقامهای حکومتی. دو. اجتناب از تئوری ولایتفقیه و اصرار بر نظارت مرجع عام. سه. تمرکز درس بر شیوهی سنتی نقل و عقل.
نکته: اینکه کدام حوزه پرفروغتر، کارآمدتر و بهروزتر است، پیش هر کس شاید فرق داشته باشد و من نیز ازین داوری زودرَس خودم را عبور میدهم و از بسطِ بحث میپرهیزم؛ زیرا خوانندگان مدرسهی فکرت، خود مجهز به دانش و فنّ بررسی و تحلیلاند.