دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام های مدیر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
۲۶ مرداد ۱۴۰۳ ، ۰۱:۰۵

نشان دادن آلات ساز

📝 به تاریخ ۲۵ . ۵ . ۱۴۰۳ ابراهیم طالبی دامنه دارابی: آلات ساز. اگر حرف آقای محمدحسین ایمانی خوشخو «دبیر شورای هنر» درست باشدُ درست نقل شده باشدُ درست رسانده باشد که «سند موسیقی» صادر شد و «وزارت کشور هم ابلاغیه داد» و «هیچ شخصیت حقیقی و حقوقی حق لغو هیچ کنسرتی را ندارد» و به قول وی: «صدا و سیما باید همه‌ی لوازم و سازها و آلات موسیقی را نشان دهد» می‌توانم بگویم تازه از عوامیت و حساسیت غلط به در آمده‌اند. مردم و حتی طبیعت و وُحوش با موسیقی زنده هستند. مگر می‌شود انسان بودْ اما موسیقی وَ ساز وَ چنگ وَ آوا وَ نوا نداشت؟! انسان، سراسر، نغمه استُ فکر وُ ذکر. در درون خود، در حالت ذاتی‌اش جُنبنده‌ای رقصنده است برای هر چیز قابل شور وَ شعَف. حتی رزمنده دیدم جبهه بر حلبِ فشنگ، ساز می‌زد. جزوِ ذاتیات است ساز. در حُزنی‌ترین آئین مسلکی مذهبی -یکی تعزیه و دیگری روضه- وقتِ رسیدنِ صحنه‌ی شهادت و ذکر مصیبت، شکل عادی سخن، در چهارپایه‌ی تعزیه و در بالای منبر روضه، از حالت نَرم، به وضع تِلنگِه (=نغمه‌ی غمگین) می‌رسد تا آثار مصائب در نُسوج روح، نفوذ کند. این یعنی آمیختگی روح جُنبندگان با اِلحان وَ صدای آهنگان.

 

 

مرحوم سهراب محمدی

نوازنده‌ی دوتار  کرمانج خراسان

 

پاسخ دامنه به جناب جلیل قربانی: سلام. ممنونم از بیانت در مَدخل مهم ساز و آواز یا عبارتی مدرن‌تر نُت و موسیقی. مثلاً ایشان مرحوم سهراب محمدی خراسان شمالی است یک نوازنده‌ی زیردست ِ دوتار و آوازخوان که همه‌ی موسیقی «بخشی‌های کُرمانج» در قوچان را در سینه خود حفظ داشت، چگونه می‌شود این چهره را دید ولی سازش که با آوایش همآهنگ است ندید. جهالتی است این که مردم را از دیدن آن در مضیقه و حتی تحریم انداخته‌اند. زمانی که عکس اختراع شد تا برسد ایران دیری دیر شد اما وقتی هم آمد برخی آن را حرام می‌دانستند. از روی این عقیده که حرکتی مجسم برای خدا‌وند می‌شود. یعنی احتمال گناه‌افتادن به تشبُه بر بُت. فقه و فقاهت و فقهیان داستان دارند. بگذرم. طول کشید تا مرحوم حجت الاسلام محمدتقی فلسفی قانع کند می‌شود در پشت میکروفون و بلندگو منبر رفت. چون برخی آن را به عنوان بوق شیطان حرام می‌دانستند. من اهل موسیقی‌ام. از تحریم و حرام‌کردن بی‌وجه هم تبعیت نداشتم. خودم برخی از آهنگ‌ها را جِلف می‌دانستم و سمتش نمی‌رفتم. هنوزم چُنینم. بگذرم. حتی شعر را وقتی آدم با یک زیرصدای آهنگ موسیقی می‌شنود در درجه‌ی اعلا لذت فرو می‌رود. اما شعرِ بی‌آهنگ و موسیقی سرد و یخ است. حرفت درست است.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۵ مرداد ۱۴۰۳ ، ۱۸:۱۹

رسم سنگرو در داراب‌کلا

نوشته‌ای از آقای موسی رمضانی دارابی شابا: یه خاطره ای با مرحوم باب‌قاسم رمضون دارم در دهه ۸۰ که هیئت اُمنای زمین شالیزاری حاجی دشت دارابکلا بودم، با کمبود شدید آب مواجه بودیم این بنده خدا برای کمک به جریان آب، به داخل رودخانه می‌رفت و با آن صفای قلب پاک اش عمل و رسم سنگرو را تنهایی انجام می داد. سنگرو یه رسمی بود که کشاورزان با پُر کردن چاله چوله های داخل روخانه که آب داشت با سنگ، آب را در مسیر رودخانه جریان می دادن، در صورتیکه این رسم فراموش شده بود.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

📝 به تاریخ ۲۵ . ۵ . ۱۴۰۳ ابراهیم طالبی دامنه دارابی: دستانت سید، باز، داستانِ فِراق گرفته است. دستی از دیرباز موته مویه بر پدر دراز شد. دیری گذشت، تا شبِ شامِ غریبان عاشورا دیدم دستت بر بالین احتضار عمویت بر پیکرش بال گشود. آن درد عمو با بوی پدر که نگذاشت کمر خم کنید، گذشتُ گذشت تا رسید زمانی که پیکر مادرت را دستانت لمس کرد که بین تو و او فقط عشق خالص حکمفرما بودُ آخرین حدِ خشوعُ خلوص. این غرقه در غم مادر، جدا از آن درد مشترک جانکاه بود که یوسفِ روانشاد بر تارُپودمان انداخت. تا خبر رسید غم‌انگیزترین غم بر قلبت، جراحتُ شکافُ صدمات بی‌التیام گذاشت؛ مهندست، قلبت، فرزند آخرت، دُرّ خانه‌ات آق سیدجواد.

 

مرحوم

سید اسماعیل شفیعی دارابی

 

حالا این دستانت باید برادرت را که یک روح بودید در دو کالبَد، آغوش کِشد، آغوش جدایی. آغوش شدیدترین دوری. چون «برادر» پشت «برادر» است. در کربلا به همین عُرف بود که شنیده شد حالا پشت من شکست، چون عباس برادر از اسب بر زمین افتاد... اَلانَ اِنکَسَرَ ظَهری و قَلَّت حیلَتی و انقَطَعَ رَجائی و شَمُتَ بِی عدوِّی و الکَمَدُ قاتِلی. «حالا کمرم شکست و چاره‌ام کم شد و امیدم قطع و دشمن مرا زخم زبان می‌زند و غصّه‌ی تو مرا می‌کشد.» دستانت دستانت داستانت سید. تسلیت. تسلیت بر غم سید اسماعیلت؛ چشنده‌ی فقر فقر فقر ولی دارنده‌ی شعَف شعَف شعَف. دستانت داستانت دستانت سید.دستانت داستانت دستانت سید. تسلیت تسلیت بر آحاد بیتت. خدا بیامرزاد، بیامرزاد. غمِ آخرِ آخرِ آخرت. عمرت زیاد بادِتَت و دستَت بر دوشُ سرُ کتف رفقایت سرمد بمانَد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

 

📝 به تاریخ ۲۲ . ۵ . ۱۴۰۳ ابراهیم طالبی دامنه دارابی: بانو «اِدنا عدن اسماعیل» و آقای «عمر بن حفیظ». این دو فرد تأثیرگذار جهان اسلام کی هستند که در صدر فهرست ۵۰۰ مسلمان تأثیرگذار جهان در سال ۲۰۲۴ از مؤسسه‌ای در اردن برگزیده و برتر شدند؟ جالب این‌که آیت الله آقای سید علی سیستانی نفر یازدهم این لیست شد که در لیست سابق، نفر اول بود. بانو «اِدنا «زن برتر جهان اسلام» سومالیایی است؛ «پرستار، ماما و وزیر سابق امور خارجه سومالی» او در قاره‌ی آفریقا نزد سیاه‌پوستان ارج و قرب فراوانی دارد. ساخت بیمارستان و تأسیس دانشگاهی مدرن در «فقیرترین کشور آفریقایی» باعث شد که جایزه‌ی ۷۰ میلیارد تومانی «بنیاد تمپلتون» کسب کند. و اما آقای «عمر بن حفیظ» شخصیت مذهبی بانفوذ و رهبر مذهبی مسلمان در حضر موت یمن است با گرایش صوفی که به جذب طلبه‌های علوم دینی از سراسر جهان می‌پردازد.

پیوست: «تمپلتون جایزه‌ی گرانقیمت جهانی‌ست؛ در تمجید کسانی که با کشف شیوه‌های جدید موجب تقرب انسان معاصر به خدا و معنویت‌اند. البته «بنیاد تمپلتون» معنویتِ سکیولار را مد نظر قرار می‌دهد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ، ۱۱:۱۲

موزه‎‌ مردم‌شناسی گرمسار

 

موزه‎‌ مردم‌شناسی گرمسار

عکاس از مستند: دامنه

 

 

نکته‌ی دامنه: از دسته‌ی قوری چای که به سمت «زن» خانه است، می‌توان دقیقاً فهمید که در آداب ایرانیان، چای‌دادن کار شائقانه‌ی زنان منزل است، هرچند مردان منزل هم، باید از این ادب چای‌دادن به همسر، برخوردار باشند و دچار غرور نشوند و زن را «خادمه» و «ضعیفه» فرض نکنند. بگذرم.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۷ مرداد ۱۴۰۳ ، ۲۲:۵۰

آقای خوئی و دانشمند یهودی

روایت مرحوم آیت‌الله العظمی سید ابوالقاسم خوئی از گفت‌وگو با یک دانشمند یهودی و اثبات جاودانگی قرآن: «مرحوم آیت‌الله العظمی خوئی در کتاب تفسیری خود با عنوان «البیان فی تفسیر القرآن» که با نام «بیان در علوم و مسائل کلی قرآن» (ص ۶۵۶-۶۵۷) به فارسی ترجمه شده است به ماجرای گفتگوی خود با یک دانشمند یهودی و اثبات جاودانگی قرآن می‌پردازند: من‌‌ با‌ یکی‌ ‌از‌ علمای‌ یهود گفت‌وگویی‌ داشتم‌ و ‌در‌ ‌این باره‌ ‌که‌ «دوران‌ دین‌ یهود سپری‌ ‌شده‌ و دلایل‌ و معجزاتشان‌ تمام‌ ‌شده‌ ‌است‌» ‌به‌ ‌او‌ گفتم‌: آیا شریعت‌ تنها ‌برای‌ یهودی‌هاست‌ و ‌ یا ‌ ‌به‌ تمام‌ مردم‌ و ملت‌ها عمومیت‌ دارد! اگر‌ اختصاص‌ ‌به‌ ملت‌ یهود داشته‌ ‌باشد‌، ملت‌های‌ دیگر ‌به‌ پیامبر دیگری‌ نیازمند خواهند ‌بود‌ و ‌آن‌ پیامبر ‌به‌ نظر ‌شما‌ جز پیامبر اسلام‌ چه‌ کسی‌ می‌تواند باشد‌! ‌اگر‌ شریعت‌ موسی‌ همگانی‌ و جهانی‌ ‌است‌ و ‌به‌ تمام‌ بشر و انسان‌ها عمومیت‌ دارد، پس‌ ‌به‌ یک‌ دلیل‌ همیشگی‌ و گواه‌ زنده‌ای‌ نیازمند خواهد ‌بود‌، ‌در‌ صورتی‌ ‌که‌ امروز چنین‌ دلیل‌ و گواهی‌ ‌در‌ دست‌ نیست‌، زیرا معجزات‌ حضرت‌ موسی‌ ‌به‌ عصر ‌خود‌ وی‌ اختصاص‌ داشت‌ و ‌بعد‌ ‌از‌ وی‌ اثری‌ ‌از‌ ‌آن‌ باقی‌ نمانده‌ ‌است‌ ‌تا‌ موجب‌ باور و یقین‌ شود و بقا و استمرار آئین‌ یهود ‌را‌ ‌برای‌ همیشه‌ ثابت‌ کند و ‌در‌ تمام‌ اعصار و قرون‌ گواه‌ حقانیت‌ ‌آن‌ ‌باشد‌.

 

اگر‌ بگویید: گرچه‌ ‌اینکه‌ معجزات‌ فعلا وجود ندارد ولی‌ تواتر اخبار و نقل‌های‌ فراوان‌ وجود آن‌ها ‌را‌ روشن‌ و مسلم‌ می‌سازد، ‌در‌ جواب‌ خواهیم‌ ‌گفت‌ ‌که‌: اولا: معجزه‌، ‌در‌ صورتی‌ می‌تواند، ‌از‌ راه‌ تواتر ثابت‌ شود ‌که‌ تعداد ناقلانش‌ ‌به‌ حدی‌ برسند ‌که‌ ‌در‌ میان‌ مردم‌ موجب‌ یقین‌ شود و ‌شما‌ نمی‌توانید چنین‌ تواتر ‌را‌ ‌در‌ اثبات‌ معجزات‌ حضرت‌ موسی‌ ‌در‌ ‌هر‌ عصری‌ و میان‌ ‌هر‌ ملت‌ و نسلی‌ ثابت‌ کنید. ثانیا: ‌اگر‌ تنها نقل‌ معجزات‌ ‌در‌ اثبات‌ یک‌ حقیقت‌ کفایت‌ کند، ‌اینکه‌ ‌که‌ ‌به‌ معجزات‌ حضرت‌ موسی‌ اختصاص‌ ندارد، ‌شما‌ معجزات‌ حضرت‌ موسی‌ ‌را‌ نقل‌ می‌کنید، مسیحیان‌ معجزات‌ حضرت‌ عیسی‌ ‌را‌ نقل‌ می‌کنند، مسلمانان‌ نیز معجزات‌ پیامبرشان‌ ‌را‌، چه‌ تفاوتی‌ ‌در‌ میان‌ ‌اینکه‌ نقل‌ها هست‌ ‌که‌ گفتار ‌شما‌ ‌در‌ نقل‌ معجزات‌ حضرت‌ موسی‌ پذیرفته‌ شود ولی‌ گفتار دیگران‌ نه‌؟؟ ‌اگر‌ همان‌ نقل‌ معجزات‌ پیامبری‌ موجب‌ تصدیق‌ ‌آن‌ پیامبر شود، ‌شما‌ چرا نبوت‌ پیامبران‌ دیگر ‌را‌ ‌که‌ معجزات‌ همه‌ آنان‌ نقل‌ ‌شده‌ ‌است‌، تصدیق‌ نمی‌کنید!؟ 

 

او‌ ‌در‌ پاسخ‌ ‌من‌ ‌گفت‌: معجزاتی‌ ‌که‌ یهودیان‌ ‌برای‌ حضرت‌ موسی‌ نقل‌ می‌کنند مسیحیان‌ و مسلمانان‌ نیز آن‌ها ‌را‌ تصدیق‌ می‌نمایند و ‌به‌ صحت‌ آن‌ها اعتراف‌ دارند و اما معجزات‌ پیامبران‌ دیگر مورد قبول‌ همه‌ نیست‌، ‌اینکه‌ ‌است‌ ‌که‌ آن‌ها ‌به‌ دلائل‌ دیگر نیازمندند ‌تا‌ ‌به‌ مرحله‌ ثبوت‌ برسند. در‌ پاسخ‌ وی‌ گفتم‌: آری‌، درست‌ ‌است‌ ‌که‌ مسیحیان‌ و مسلمانان‌ نیز معجزات‌ حضرت‌ موسی‌ ‌را‌ قبول‌ دارند ولی‌ نه‌ ‌از‌ راه‌ تواتر و نقل‌های‌ یقین‌ آور یهودیان‌ بلکه‌ ‌به‌ علت‌ ‌اینکه‌ ‌که‌ پیامبرانشان‌ ‌از‌ ‌آن‌ معجزات‌ خبر داده‌اند. مسیحیان‌ و مسلمانان‌، معجزات‌ حضرت‌ موسی‌ ‌را‌ ‌به‌ وسیله پیامبرانشان‌ می‌شناسند و ‌اگر‌ نبوت‌ آنان‌ ‌را‌ نپذیرند، راهی‌ ‌به‌ تصدیق‌ معجزات‌ حضرت‌ موسی‌ نخواهند داشت‌ ‌تا‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ پیامبری‌ قبول‌ بدارند. ‌اینکه‌ اشکال‌ تنها ‌به‌ دین‌ یهود اختصاص‌ ندارد بلکه‌ ‌به‌ تمام‌ ادیان‌ گذشته‌ ‌هم‌ متوجه‌ ‌است‌ و تنها دین‌ اسلام‌ ‌است‌ ‌که‌ معجزه ‌آن‌ جاودان‌ و ‌در‌ تمام‌ قرون‌ و اعصار زنده‌ و ‌در‌ میان‌ تمام‌ ملت‌ها و نسل‌ها جریان‌ دارد و ‌تا‌ روز رستاخیز ‌با‌ جهانیان‌ سخن‌ می‌گوید و آنان‌ ‌را‌ ‌به‌ سوی‌ حق‌ دعوت‌ می‌کند. ما از‌ راه‌ ‌اینکه‌ معجزه جاودان‌ و جاری‌ ‌که‌ همان‌ قرآن‌ ‌است‌، اسلام‌ ‌را‌ می‌شناسیم‌ و ‌آن‌ ‌را‌ تصدیق‌ می‌کنیم‌، اسلام‌ ‌را‌ ‌که‌ شناختیم‌ و پذیرفتیم‌ ‌از‌ تصدیق‌ تمام‌ پیامبران‌ گذشته‌ نیز ناگزیریم‌ زیرا ‌که‌ قرآن‌ و پیامبر اسلام‌ آنان‌ ‌را‌ امضا و تصدیق‌ کرده‌ ‌است‌. کوتاه‌ سخن‌ ‌اینکه‌ قرآن‌ تنها معجزه جاودان‌ و همیشگی‌ ‌است‌ ‌که‌ صحت‌ تمام‌ کتب‌ آسمانی‌ پیشین‌ ‌را‌ امضا و ‌به‌ صدق‌ و پاکی‌ تمام‌ پیامبران‌ گذشته‌ شهادت‌ می‌دهد و ‌به‌ آنان‌ ارج‌ می‌نهد.» (منبع)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۳ مرداد ۱۴۰۳ ، ۱۹:۴۶

ماجرای کبری غلامی افغان

 

 

 

 

📝 : به تاریخ ۱۳ . ۵ . ۱۴۰۳ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. شروع: رد مرز خانم کبری غلامی. من نمی‌دانم شبکه‌‌ی شرق  راست گزارش کرد که خانم کبری غلامی «پژوهشگر اجتماعی اهل افغانستان و دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه الزهرا» به علت «تذکر حجاب» رد مرز شده است یا نه. نقل این است او را ابتدائاً به «اردوگاه» بردند و بعداً با «اتوبوس برای رد مرز» به سمت مشهد مقدس. کبری غلامی گرچه متولد افغانستان است اما از ۴ سالگی (=از ۲۷ سال پیش) در ایران زندگی می‌کند. حتی اگر این پوشش یا کشف حجاب هم کرده باشد، رفتار با این دختر می‌توانست اخلاقی، مداراآمیز، تأثیرپذیر، و در یک کلمه مروت‌انگیز باشد. آنان عین فلسطینیان مردمی آواره‌اند. بر سر آوارگان، آوار نشوید. خودم در باقرآباد ری در جنوبی‌ترین جای پایتخت به چشمم دیدم از هر پانزده دختر دبیرستان که از سر جلسه‌ی امتحان باز می‌گشتند در همی خرداد امسال (۱۴۰۳) فقط یک تا دو تن روسری را درست در سر داشتند. من هم فقط گذری دیدم اگر در شهر بگردند وضع آشفته‌تر از این است؛ حتی قم ما هم وضع فرق کرده است؟ کبری را رد مرز کنید یعنی بفرستید به کشورش، خود ایرانی‌ها را می‌خواهید کجا رد مرز کنید؟! کمی پند گیرید. داروغه‌ها اغلب خود دروغ‌بازترند و دغلی‌تر. حریم را پاک داشتن هم هنر می‌خواهد و هم عمل عاملان، به دیانت. جزئیات در اینجا

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۲ مرداد ۱۴۰۳ ، ۱۸:۵۴

داستان تکان دادن قالی دختر

 

۱۲ . ۵ . ۱۴۰۳ ، با کمی دخل و تصرف در تنظیم متن توسط دامنه: حکیم ملاصدرا گویا با دو دامادش ملا محسن فیض کاشانى و عبدالرزاق لاهیج در کاشان از کوچه‌ای رد مى‏‌شدند، دیدند دخترى گلیمى روى پشت بام آورده تکانش مى‌‏دهد؛ پسرى که عاشقش بوده از پائین نگاه مى‏‌کرده  به او گفته: «مى‌‏دانم نیامدى قالى تکان دهى آمدى خودت را نشان دهى! نقل است ملاصدرا «کنار کوچه آن قدر گریه کرد که حالش به هم خورد». گفتند آقا مگر چى شده؟ گفت از حرف این پسر به این معنی نائل شدم که خداى متعال هم با خلق‌کردن این عالَم آمده خودش را نشان دهد اما کسی در پی دیدنش نیست!

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۲ مرداد ۱۴۰۳ ، ۱۴:۳۱

درختچه در کف خشکیده ی زاینده‌رود

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۹ مرداد ۱۴۰۳ ، ۰۶:۰۰

رادیو عراق و سربازان عشق ترانه

نوشته‌ی جلیل قربانی ۹ . ۵ . ۱۴۰۳ :

۱- بهار سال ۱۳۶۱ در جاده بانه به سردشت در تپه گُزلی که به نام سرگرد شهید شهرام‌فر نام‌گذاری شده بود با برادران ارتشی لشکر ۷۷ خراسان هم‌سنگر بودیم.

۲- یکی از بچه محل‌های ما به نام عنایت‌الله سازگار افسر وظیفه و فرمانده یک واحد ارتش در آن‌جا بود و ما گاهی به چادر فرماندهی او می‌رفتیم. در چادر او دو درجه‌دار آذری و مشهدی بودند.

۳- رادیوی کوچک جیبی یکی از ملزومات بسیاری از بچه‌ها بود. رادیو عراق علاوه بر برنامه‌های شیخ علی تهرانی در توهین به جمهوری اسلامی و رادیو کویت، ترانه‌های ایرانی پخش می‌کردند.

۴- مثل الان نبود که رادیو تلویزیون جمهوری اسلامی هم ترانه‌های شادتر از خوانندگان لس‌آنجلسی پخش کند، ما بسیجی‌ها گوش‌دادن به این رادیوها را حرام می‌دانستیم.

۵- در بین سربازها این‌جوری نبودند و گوش‌دادن به این رادیوها برای شنیدن این ترانه‌ها رایج بود،اما جناب سروان سازگار به شدت حزب‌اللهی و مخالف گوش‌دادن به ترانه بود.

۶- یک بار این افسر وظیفه بچه‌محل ما به مرخصی رفته بود و وقتی برگشت، ما ناهار به چادر او رفتیم. موقع ناهار درجه‌دار آذری به افسر فرمانده گفت: جناب سروان ده روز نبودی، حال کردیم. ما پرسیدیم: چرا ؟ درجه‌دار گفت: دور از چشم جناب سروان، ده روز رادیو ما یا روی موج عراق بود یا کویت و جاهای دیگر و ما در این مدت، یک دلِ سیر ترانه گوش دادیم.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۷ مرداد ۱۴۰۳ ، ۱۹:۱۷

گِلزارِ گُلزار

 به قلم دامنه : مطلب اول در آدم، هم گِلزار است و هم گُلزار و گِل، محلِ گُل است. مطلب دوم  بنده‌ی پروردگار به اجابتِ حق به دعا رسید، نه به دعای خود به اجابت. برگفته‌ی آزاد از کشف‌الاسرار ص ۲۷۴ - ۲۸۴)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۶ مرداد ۱۴۰۳ ، ۲۰:۱۵

زائرسرای امام رضا ده ملا

 

 ۵ . ۵ . ۱۴۰۳

 

 

زائرسرای امام رضا ده ملا

 

 

به قلم حجت الاسلام محمدرضا احمدی: با سلام. انشاالله زیارت مرقد مطهر آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام نصیب همه آرزومندان بشود. در جاده سمنان مشهد، حدود ۱۵ کیلومتر مانده به شاهرود، در دهستان دهملا، زائرسرای امام رضا علیه السلام وجود دارد.  این زائرسرا به وسیله مرحوم حاج یوسف‌علی بلند‌قامت‌پور احداث شده است. این زائرسرا دارای امکانات خوبی است.  علاوه بر اتاق‌ها و سرویس بهداشتی و فضای سبز، یک مسجد بزرگ و زیبا و شیک هم ساخته شده است. واقف که پدر شهید هم هست، بعد از ورود و در سمت چپ به طرف مسجد دفن شده است.  البته ما به دلیل کمبود وقت، فقط در مسجد نماز خواندیم و بر مزار واقف محترم هم فاتحه‌ای قرائت کردیم.  واقف و بانی این زائرسرا، پدرخانم مرحوم [حجت الاسلام] روح الله حسینیان می‌باشد. روح هردو شاد‌.

 

 

دامنه: حجت الاسلام آشیخ محمدرضا سلام. از نیکوترین پست‌های صحن. لذت بردم. تصاویر زیبا، متن هم زیبا. فقط یک پرسش اما. دِه مُلا تلفظ کنیم؟ یا دَه مُلا؟ اگر از تابلوی سر جاده هم عکس می‌انداختی معلوم می‌شد چون حروف انگلیسی، حرف مصوّت دارد خواندن آن از روی تابلو مشخص می‌شود. اساساً آن سمت روستاها را به مُلا می‌خواندند، چون مکتب‌خانه بر محور ملا بود. سمت آشخانه‌ی بجنورد هم روستایی دارد به اسم «حسن سو» که در خاطره‌ای آن را فردا یا امشب شرح می‌دهم. قبول باشد هم زیارت مشهد مقدست، هم این نماز در زائرسرای رزمنده‌ی دفاع مقدس شهید «بلندقامت».

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۵ مرداد ۱۴۰۳ ، ۰۸:۱۲

جنگ، بی‌رحم بود

 

جنگ، بی‌رحم بود

به تاریخ: ۵ . ۵ . ۱۴۰۳

📝 : ابراهیم طالبی دامنه دارابی

دست‌کم دو علت می‌آورم که جنگ، بی‌رحم بود:

 

بی‌رحمی اول:

سال ۱۳۶۲ جبهه‌ی جوفیر خوزستان

نصف شب از کمین با دادن شهید و زخمی، به سنگر خواب برگشتیم. فرداش یک بسیجی دیدیم نیست. آق سید عسکری شفیعی فرمانده بودُ من معاونش. گشت، دید بله، نیست. برای آن بسیجی توسط مقامات! دادگاه صحرایی! تشکیل داده شد با پرونده‌ی قضای فراری! چندی بعد آن بسیجی باوفایِ باوقار پیدا شد. اما دادگاهش برپا. او دلیل اقامه کرد چون شهیدی که در کمین به شهادت رسید کسی را نداشت، من برای کارهای تشییع و دفنش همراه جنازه رفته بودم شهرش؛ شهر که نه، روستایش. اما دادگاه در شنیدن حرف حق! غول! است!

 

جنگ، بی‌رحم بود، به محاکمه‌اش کشید... حکمش یادم نیست. آق سید عسکری که درین صحن هستند اگر صلاح دیدند بگویند. که وِه هِم لام تا کام گَپ نِنِه خانه‌ْخمیر!

 

 

بی‌رحمی دوم:

سال ۱۳۶۷ جبهه‌ی کردستان مریوان

درست در همین چُنین روزی که ۴ . ۵ . ۱۴۰۳ است، در جبهه بودیم سال ۶۷ اوج مرصاد علیه‌ی سازمان تروریستی نفاق که باید انتظار می‌کشیدم نامه‌ای برسد که اولین فرزندم آیا آمده دنیا؟ یا نه؟ هر جور شده خودم را با یک رفیق دیگر، به دفتر مخابرات رساندم. با هزار بوق اشغال و خط تو خط، با حاج محمد گرجی رفیق و همسایه‌ام متصدی وقت اتاقک تلفن عمومی مخابرات داراب‌کلا بغل پاسگاه تماس گرفتم. فقط گفت اِوْریم (=ابراهیم) نگران نباش دنیا آمد، پسر است؛ در کلینیک دکتر حسن‌زاده امیر مازندرانی ساری... صدا قطع شد... دوددد دودددد دودد می‌کرد خط. زدم ازین خبر به شادیُ همان جا درجا چند سیخ کباب به خود و رفیقم خوراندم. آن دکتر، بعد در هراز بر اثر تصادف به رحمت خدا رفت.

 

جنگ، بی‌رحم بود، چه مجدد داوطلب کسی می‌رفت، چه مستمر، مستقر می‌گشت خط، فرقی نمی‌کرد. حتی اگر شکم مادری، وضع حمل می‌کرد.

 

یاد آورم وصیت‌نامه نویسی‌ام پیش از اعزام‌ها را این بهمن ۱۳۶۴ در اتاق قدیمی روانشاد یوسف که سید علی‌اصغر انداخت. وصیت نخستین خط هر رزمنده بود به قلبش. بگذرمُ ندوزم آن سالیان را با این سهامداران نظام!

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۲ مرداد ۱۴۰۳ ، ۰۸:۴۷

هفت اشکال بر متن آقای ظریف

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۳۱ تیر ۱۴۰۳ ، ۲۳:۱۹

مدرسه فکرت ۹۹

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت نود و نهم

۲۴ - بیآموزیم

خواستند سیر باشند!

به قلم دامنه :  ۲۳ . ۴ . ۱۴۰۳ ، بِاذن اللهِ. سلام بر خدا و بندگان خوب خدا. فعلاً چند سده است دنیا اساساً بر محور گرسنگی و عشق می‌چرخد. گرسنگی که تحمیل می‌شود. عشق هم معونه ندارد. این میان عقل، سرش را کلاه گذاشتند! چون عقل دنیا را اگر اداره کند مذهب و شرع و دیانت را بالاترین نیاز انسانیت معرفی می‌کند. کوشش شود عقل بیاید میان. به قول دکتر علی شریعتی -زنده‌یادُ زنده‌بادْ- کَی می‌خواهد سرمایه‌داری سرِ عقل بیاید که در کتابش «به سر عقل آمدن سرمایه‌داری» طرح کرد. ولی، گویی این امر، به یک امر امتناعی (=ناممکنِ بامانع) در مغرب‌زمین منجر شده است. شرق هم که شرع را به ظاهرش تأویل برده است! بگذرم. حتی ببر نیمه‌کَر هم، با هوش جِبلّی (=قسری و جبری و ذاتی) خودش، تنگ‌نظر نیست که انسان چنین به تنگ‌نظری دچار شده است. روزی دور، آن پادشاه، بُز را زد، ولی آمد دربار گفت، ببر شکار کرد! آن هم ببرِ کَر. در کربلا، کر کسانی شده بودند که قولِ سمت حکومت یزید، آنان را شنوا ساخته و به سمت سیری برده بود، چون خیال می‌کردند اگر سمت امام حسین ع بایستند، در آینده گرسنگی می‌کِشند! به همین خاطر آن ذُرّیه‌ی نبوت را کُشتند و شهیدِ جاویدش کردند. آری؛ خواستند سیر باشند! خَلقی بدخُلق! هفتم محرم که عرصه تنگ‌تر می‌شود بر حسین ع و یاران، بر حامیان امام حسین ع تعزیت باد. خاتمه دامنه

 

 

روزنامه سازندگی (۲۳ تیر ۱۴۰۳)

متنی از یک عضو مدرسه فکرت

مقدار بدهی که دولت ۱۳ برای

دولت ۱۴ مسعود پزشکیان گذاشته

 

 

 

یادی از زنده‌یاد یوسف با این سه عکس، ماه محرم است و او از پیشگامان عزاداری در ماه محرم در داراب‌کلا بود. من و یوسف سال ۱۳۶۳. پایین رٕف‌بِن ما کنار رودخانه. سمت یوسف باغ خونه‌ی شهید ابراهیم عباسیان است، یادش جاویدان. داخل باغ دو تا هلی‌دار داشت که من و داش حمید عباسیان آن را

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

تکیه‌پیش دسته‌ی کفن‌پوش‌ها

عکس‌های عاشورای داراب‌کلا

۲۶ تیر ۱۴۰۳ عاشورای ۱۴۴۶ قمری

عکاس: حمیدرضا طالبی دارابی

تمامی عکس‌ها در : اینجا

و ادامه‌ی مطلب

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۴ تیر ۱۴۰۳ ، ۰۸:۱۶

بازگشت حج حاجی مهدی رمضانی

 

به قلم دامنه

ابتدا عکس‌ها

سپس متن‌ها

آنگاه نظرها

 

 

( ۱۹ تیر ۱۴۰۳)

حاجی مهدی رمضانی دارابی

عکس‌ها در ادامه مطلب 

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۳ تیر ۱۴۰۳ ، ۱۶:۲۴

شب هایم برای امام حسین

۱ در شب ۱

به قلم دامنه : ۱۷. ۴ . ۱۴۰۳ ، شب شب هایم برای امام حسین. امام حسین ع بر چه ساختاری یورش عقیدتی برد؟ به نظر من بر حکومت بر پایه‌ی عربیت اُمیّه‌زادگان که کارگزاران آن، تازیان بودند. بر تازیان هم گرایش جاهلی چیرگی داشت، نه گرایش اسلامی. به قول مرحوم جلال‌الدین همایی، تمام ملل و از جمله ایرانیان در دولت بنی‌امیه «عموماً مَوالی خوانده می‌شدند.» یعنی بندگان، بردگان، نوکران که به حکم زور امویه، خوارِ خدمتگذار عرب باید می‌شدند. اما درین میان امام حسین ع برین ساختار ستم یورش بردند.

۲ در شب ۲

پورِ امیر المؤمنین امام حسین ع یگانه انگیزه‌اش این بود بدعتگری امویان را بازدارد و در برابر زندگی‌یابی و تجدید حیات دوباره‌ی جاهلیت بایستد. با این دو کار، دو زنگار از چهره‌ی نورانی دیانت می‌زُدود: پلشتی‌های حکومتی و جهل جامعه‌ی اموی.

 

۳ در شب ۳

 یاد و نشست برای سوگ امام حسین ع به گفته‌ی «میم. موحد» نویسنده‌ی کتاب «حسینِ علی»، «کنارِ وحی» می‌مانَد. چون نخستین تلاش یزید این بود یادِ خاندان پیامبر اکرم ص را بستانَد، اما ناتوان مانْد. امام رضا -علیه السلام- از یک سوگ‌خوان خواست تا سوگواره‌ی حسین ع بخواند. مقصد اصلی این سوگ به نظر من، داخل ماندن در شریعت است و ایده‌های قیام کربلا را پیاده‌کردن؛ مانند: عشق در نماز، حقوق در جنگ، پرهیز از حمله، دفاع در قرارگاه، عرفان به هم، سپس عرفان به خدا. اسلام را دستِ در دست نگذاشتن، بلکه آن را برای هم رفتارکردن.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 متن نقلی از نوشته‌های اُنظُر : ۲۳ . ۴ . ۱۴۰۳ : پزشکیان و ظریف به تضاد و تعارض می رسند. کاوش اُنظُر : این دو (آقای مسعود پزشکیان و آقای محمدجواد ظریف) در آینده بر سر حداقل پنج مسئله به تضاد (ناهمسانی فکری) و تعارض (ناسازگاری عملی) می رسند. هر دو ایدئولوژیست هستند. پزشکیان با درونمایه ی سوسیالیستی و ظریف با درونمایه ی لیبرالیستی. اینکه دو نفر سوسیالیست اسلامی و لیبرالیست رنسانسی می توانند برای نجات ایران از قدرت گیری دو باره ی اسلامیست های توده گرا (که این بار دور آقای سعید جلیلی حلقه زده بودند) ائتلافی زودهنگام کنند، نشان بلاهت نیست، اتفاقاً ناشی از عقلانیت مدرن است. اما در ایران به علت غلبه ی افکار عمومی بر ایده های ایدئولوژیست ها (صاحبان یا علاقمندان تئوری و نظریه) هر ائتلافی شکننده است و بر آن یورش های حکومتی می رود. با این مقدمه، به سراغ ایده ی بنده می روم که بر این نظر هستم پزشکیان و ظریف به تضاد و تعارض می رسند.

 

        

ساختمان سلمان در پاستور

 

ریشه ی تضاد و تعارض آینده به ایدئولوژی سیاسی این دو باز خواهد گشت. که اکنون وقت باز کردن آن نیست. پنج علت دارم که پزشکیان به طرد ظریف می رسد. طرد را در هر دو ضلع بخوانید. یعنی هم دور داشتن ظریف از دولت چهارده و هم اختلاف فکری بر روی مسائل روز و راهبردی. بنده تفکر آقای محمدجواد ظریف را فعلاً در پنج مسئله مطرح می کنم که آتش آرام تضاد و تعارض از همین پنج محور گُر می گیرد. آنچه می نویسم شمّ بنده است، نه این که جایی نوشته شده باشد و یا جایی حرفی از آقای ظریف درز کرده باشد. یعنی فکری که مرا به این مسائل می دوزد را مطرح می کنم اگر نادرست بود باید گذاشت به حساب نادرستی فکر تحلیلی بنده:

 

- آقای ظریف از دید بنده حامی فلسطین است از بعد اخلاق و حقوق، اما در تفکرش درگیری مقاومت و اسرائیل را بی فایده، حتی بی نتیجه و بالاتر، بد نتیجه می داند.

 

- آقای ظریف از دید بنده در صدد این است (فکرش هم همین است) ایران را مجبور کند منافع ملی خود را به اروپا و آمریکا پیوند بزند و با یک معامله ی شیرین و تلخ، حالت ملَس به حکومت و ملت بدهد. او ضد روس و منتقد چین است.

 

- آقای ظریف از دید بنده در مسائل روز ایران به طبقه ی متوسط نیمه متموّل برای پله های رشد تکیه و علاقه دارد و حاضر است افکار مذهبی خود را برای جذب آنان صیقل زند.

 

- آقای ظریف از دید بنده از حلقه ی روحانیت انقلابی آموزش نمی گیرد، او افکار پایه ای خود را جدا از تراوش ذهنی، بیشتر از الیت فکری (نخبگان دانشمند علوم جهانی) فرم می دهد.

 

- آقای ظریف از دید بنده به یک ایران توسعه گرا با اقتصاد سرمایه داری می اندیشد که کشوری تولیدکننده و صادر کننده ی کالا باشد که پول در بیاورد، نه صدور فکر و ایدئولوژی دینی. در واقع آقای «ظریف»، بطور ظریف، نقادانه ایران را در داخل، کشوری برای ایجاب ثبات حکومت خود می بیند؛ اما در خارج، کشوری مداخله گر برای براندازی حکومت های دیگران. و او این را خلاف منافع میان مدت و درازمدت کشور می داند.

 

بنده تفکر آقای پزشکیان را متضاد با تفکر آقای ظریف در این محورها می دانم. جواد ظریف چه در ساختمان سلمان پاستور در نهاد ریاست جمهوری ایران بنشیند و چه فرضاً در ساختمان ایران در نیویورک کاری که می کند این است ایران را به جهان همپیوند کند و جهان را به ایران مایل. اضافه نکنم حرفم را قورت دادم: آقای ظریف فردی احساساتی و گرم است و مقداری زیادی خوشبین. اُنظُر.

پایان متن. دامنه در رد یا تأیید این متن ورود ندارد

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۳ تیر ۱۴۰۳ ، ۰۷:۴۳

خاطره ماه محرمی من

 به قلم دامنه : ۲۱ . ۴ . ۱۴۰۳ ، اِک کَلو، اِتْ تِسْکان. خاطره‌ی ماه محرمی من. خیلی چای‌دوست و قن‌دوست بودیم کودکی و نوجوانی. ماه محرم که می‌آمد برای قن‌کَلو و چای تکیه سوک (=به سر دویدن) می‌رفتیم. آن سال‌ها مرحوم کِل‌اکّبِر رجبی پدر جعفرْ هادیْ مهدیْ چای‌دِه ساقی بود. چِش در می‌آوُرد، زَله (=زَهره، جُربُزه) می‌ترکید! لاش می‌خورْد. می‌گفت: اِک کَلو، اِتْ تِسکان. یعنی: یک استکان چای فقطُ فقطْ با یک حبّه قند. می‌خوردیم و زیر (=نعلبی) را می‌ذاشتیم در می‌رفتیم! سینه‌زنی که تمام می‌شد جیم! می‌شدیم به تکیه‌پیش. آری؛ با همان قن‌کَلو و چای، دینُ ایمونْ رفت در تاروپودمون. ژرفای بدن‌مان پر است از آن قندُچای‌ها. والسلامُ خدا رحمت کُناد تمام آن سین‌زنی‌خوان‌ها و روضه‌خوان‌ها را.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۲ تیر ۱۴۰۳ ، ۱۳:۰۶

پاسخم به شیخ علیرضا ربانی

به قلم دامنه : ۲۲ . ۴ . ۱۴۰۳ ، علیکم سلامٌ و سلامُ علیکم. آق شیخ علیرضای ربانی این چهار جواب را داشته باش، دَسلاف است. آخرِ متنم را نیز بدون تعارف و خداحافظی، ترک می‌کنم که شدت حرفم بماند و نجوا اندازد:

 

۱. من خاش خانم را «جان» صدا نمی‌زنم چه رسد به غِر. اون آق سید است که از بامشیُ وَرهُ مارهُ چلیک‌وچهُ کاچکِک‌مار را می‌گوید: «...جان»!

 

۲. تِ اِما رِه دَسگا کاندی؟! خوانی لال‌مَنگو بَوُشِم؟! منگو اگ بشم آن وقت شما شِخ‌ها چه جوری حرف دَکفین؟! چون شِخ یعنی صدها تانکر حرف. هزار خِروار خرافه! البته + دهها قرن خار خار نصیحت!

 

۳. من از اول فردی معتقد-منتقد به نظام بودم. هیچ دولتی را هم سواری ندادم. شیر هم ننوشاندم. شتُر دوساله‌ی نهج‌البلاغه هستم چون. باور راسخ دارم تمام دولت‌هایی که شکل می‌گیرند را، باید زیر نظارت دقیق مردم قرار داد و نگذاشت نظام فقط دور یک تعداد آدم معدود و مخدوش و حتی مفلوک و ملول گردش کند. تریبون در درجه‌ی اول، مال ملت است تا حکومت. ملت باید با تریبون آزاد مسجد و هر جای عام، به نصیحت و انتقاد حکومت بپردازد، نه بر عکس. من که می‌دانم نفس راحتی کشیدی! چون تا به حال مقهور و مجبور بودی قوه‌ی اجراییه را سایه‌ی سر ملت بدانی. ازین پس دیگر خیالت آسوده است مجبور به تمجید مَمجید نیستی! ازین تاریخ به بعد است به کار اصلی خودت برمی‌گردی؛ یعنی تذکر و نصیحت به دولت. چون مگر ممکن است درین مملکت کسی امام جماعت باشد! ولی از ۱۵ تیر ۱۴۰۳ به بعد بخواهد وسط دو نماز، از دولت مسعود پزشکیان دفاع کند! و استدلال ورزد قوه‌ی مجریه، قوت همین نظام است! شما آقا ربانی اگه بگی فردا محراب را بر سرت تخته می‌کنند! هر چند پایین‌مسجد گویی محراب ندارد!

 

۴. علیرضای روحانی محبوب من! من درین صحن فقط با ۱ در ۱۰۰ از توانم قلم می‌زنم که متنی را، حقی را، کسی را، خدای ناکرده زیر نگیرم، علاقه هم ندارم بیش ازین برای صحن قلم بزنم. ولی اگر روزی بخواهم با ۱۰۰ در ۱۰۰ توانم وارد نبرد (بخوان: گفتمان) شوم، آن وقت یقین بر من حاصل است، زنگ‌ها به صدا درمی‌آید ابراهیم کوتاه بیا. یکی خودت! گفته باشم!

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۱ تیر ۱۴۰۳ ، ۲۰:۴۸

نوحه‌خوانی بانوان

 به قلم دامنه : ۲۱ . ۴ . ۱۴۰۳ ، یک مسئله‌ی شرعی این است که نقل است نوحه‌خوانی بانوان اشکال دارد. من حکم این موضوع را بلد نیستم. خواستم فقط طرح مسئله کرده باشم. به هرحال من یادم است مرحوم مادرم تعریف می‌کرد در داراب‌کلا چند بانو از جمله جدّه‌ی من، روضه و نوحه می‌خواندند. نیمی از جمعیت ایران بانوان هستند چرا نباید نوحه‌خوان مخصوص به خود داشته باشند. این اشکال در کنار اشکال شرعی نیازمند نگاه فقهی است که من ازین دانش برخوردار نیستم.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی