نگارش ۲۱ ، ۶ ، ۱۴۰۴ :. ابراهیم طالبی دامنه دارابی. بنیامین نتانیاهو دیشب چه تهدیدی کرد؟ من البته صبح زود در خبرگزاری بینالمللی "قدس" تعقیب کردم. او گفت:
"جبههی شرقی اسرائیل، «معاله آدومیم» نیست، بلکه «غور اردن» است... ما چهرهی خاورمیانه را تغییر خواهیم داد... و با ایران میجنگیم... ما برای موجودیت و ابدییت اسرائیل میجنگیم."
میخواهم این اشارات تهدید در جنگ لفظی این مقام اسرائیل را کمی توضیح دهم. غور در لغت یعنی فرورفتن در تفکر. سر فرو بردن در فکری ژرف. و در جغرافیا، به جایی پَست، عمیق و فرورفته اطلاق میشود. در اردن چند غور وجود دارد که در لفظ جمع، به آن اَغوار اردن میگویند. نگاه شود به رنگ سرخ نقشه. او طرح "اِی. وان" را تز انتخاباتی خود کرده بود که برای کسب رأی در پیروزی حزب لیکود، به رأیدهندگان، قول داده بود؛ یعنی «الحاق غور اردن» به اسرائیل. او و تیم او رأی هم آوردند و همچنان طی این دو سه سال بر اریکهی قدرت، تکیه زدند و بر خاورمیانه چنگ انداختهاند. حرف جدید او به معنای تصرف کامل کرانهی باختری است، که اینک محمود عباس ابومازن، رئیس "تشکیلات خودگردان فلسطین" در آن مستقر است و جمعیتی معدود از ملت فلسطین.
وقتی میگوید غور، جبههی شرقی اسرائیل است، همزمان دو تیر شلیک میکند: ۱. حرف از مرز نمیزند، میگوید جبهه. یعنی مرز اسرائیل، حتی غور اردن هم نیست، بلکه نامعلوم گذاشت تا تصرفات بعدی کی رخ دهد. ۲. ابدیت اسرائیل یعنی پیشروی به سمت سرزمینهای شرق اسرائیل. زیرا غربِ آن، دریاست؛ همان مدیترانه. و در تصرف مطلقشان.
نگارش ۲۰ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. چاپ صبح.
نیروی هوایی اسرائیل دیروز ۱۹ ، ۴ ، ۱۴۰۴ همزمان هم به دوحه پایتخت قطر و هم به صنعا پایتخت یمن شمالی حملهی مرگبار کرد. اما مهمتر از آن حرف بنیامین نتانیاهو است که با زبان تهدید و رمز پنهان گفت:
"به قطر و همه کشورهایی که به [اعضای حماس] پناه میدهند میگویم: یا آنها را اخراج کنید یا به عدالت بسپارید، چون اگر این کار را نکنید، خودمان اقدام خواهیم کرد."
از دید من این حمله و این حرف، چه معانییی دارد. من سه بُعد سیاسی و نظامی و منطقهای را بر میرسم:
۱. از نظر سیاسی نشان میدهد اسرائیل با این کار به کشورهای خاورمیانه پیامی غیرمستقیم داد که خاک خاورمیانه را به دیدهی محیط تهدید بقا و امنیت خود مینگرد. از عُمان گرفته تا رُباط مراکش و سودان و حتی از افغانستان گرفته تا تهران و ترکیه و اَمان اردن، حوزهی حملهی نیروی هوایی اسرائیل است. قصد اسرائیل اعلان تفوق و توان ضربه به حریف است،
۲. از نظر نظامی دارد جولان میدهد که نه "له" شدم و نه "به زمین چسبیده"ام. بنابراین ارتش اسرائیل با این دو کار (و پیش ازین با حملات وحشتناکس در همین روزهای اخیر به زاغههای سلاح جنبش حزبالله لبنان و ضربه به سوریه در حمایت از دروزیهای سویدای سوریه) ارزیابی اخیر آقاخامنهای از اسرائیل را در مَظان تردید بُرد، تا بگوید جنگ اسرائیل با همه، جنگ همیشگی این ارتش مجهز است و از پا در نمیآید و جنگش را با آتشبسهای لغزان گره نزده است. اسرائیل زمان را به نفع خود میداند که فاجعهی باریکهی غزه را با فتوحات هوایی به منطقه طاق بزند.
۳. از نظر منطقهای به نظرم این حرکت نظامی و حرف سیاسی اسرائیل به ترک دائمی کشورهای خاورمیانه از رویارویی با ارتش اسرائیل میانجامد؛ زیرا اسرائیل برخلاف ظاهر قضیه، هم روسیه را پشت خود دارد، هم آمریکا را، هم تمام اروپا را، هم سازمان ملل متحد را و حتی پاپ واتیکان را. و در رأس همه زرادخانههای غرب و شرق را و ثروت هولانگیز یهود در آمریکا و استرالیا را،
نکتهی آخرم اینه، این که شنیده شد اسرائیل "له" شد و "تقریباً از پا در آمد" و "به زمین چسبیده" شد، برای هر فرد آشنا به دشمن، نباید مایهی اطمینان باشد، زیرا بر دشمن همیشه باید در همان حد بدبین، تحلیل و اشراف داشت، که هست. پس؛ این حرف نباید آن گونه شود که باز، غافلگیری رخ دهد. به قول آقا سیدیحیی رحیم صفوی: "نظامیان همیشه باید سناریوی بدبینانهتر" را احتمال دهند و خوشبین نباشند. آری؛ دشمن، یعنی نیرویی که هر آن ممکن است از جبههی غفلت و یا پشتِ رجَز، وارد شود و نفوذ هم، این رخنه و رسوخ را در زمان مقتضی مهیا میکند. بنابرین باید احتمال داد، آقاخامنهای با هدف تخلیهی اطلاعاتی اسرائیل، این دو سه ترکیب لفظی را وارد دنیای تحلیل جنگ ۱۲ روزه کرده باشد. مهم، مهیابودن برای میهن است و حراست از ملت. سپس، نوبت مدد به جایی که امکانش اگر بود. بگذرم.
اینا موزبولو است؛
آر؛ همان تخم بلوط.
در اصل تلخ است،
اما گونهی زاگرسش، شیرینی دارد،
و گونهی البرزش تلخه میدهد.
خی خیلی آن را میبلعد.
اخیراً به گو و گوسفن هم میدهن.
اما یقین کنید آردش برای انسان است.
کافیست بسابند و آردش را فریز گذارند،
تلخی آن میرود و بهشدت خوشطعم میشود.
من حتی سرِ افطاری، نان آن را
آنهم به تعداد دو قرص بزرگ، خوردم.
گوارا و خوشایند گوارش.
آغوز لاش بود و پیازداغ و زردچوبه و کمی فلفل.
آدم بخورَد خی (=خوک) که خوبه،
از گُراز جنگل گلستان هم،
زور و ذوق و شوق و روزش بیشتر میشود!!!
بلوط (=موزیدار) را نگذاریم که
عین سه گونهی نادر ملیچ و نمدار و مِوْلی، منقرض شود
و از سطح جنگل نابود و محو. ۱۲ ، ۶ ، ۱۴۰۴ درود. دامنه
نگارش ۳ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
یک قول این است ایران ۸۵ هزار مسجد دارد با ۸۵ میلیون نفر جمعیت. یعنی هر هزار نفر، یک باب مسجد. مسجد، از اصلیترین مکان رسمی برای مناسک عبادی و مراسم مذهبی در اسلام است.
با این امکان مادی، باید دید آیا مذهب همچنان توسط مسجد، در مغز و قلب ملت دمیده میشود؟ یا نه، مردم گرایش و باورهای مذهبی خود را از جاهایی دیگر، عقلانیتر و متقیانهتر چون خانواده، مطالعه، کتابخانه، مرشدان معنوی، دانشمندان و نمادهای دینی تقویت میکنند و رشد میدهند. و یا اگر تضعیف مذهبی روی داده است آیا یک علت به خاطر نبود مسجد در میزان جهانی و واقعی آن نیست که به دست افرادی معدود و با ذهنهای مسدود و تنگنظر اداره میشود؟!
من نظرم این است مسجد در ایران از کارکرد خود دور افتاده است و شکل و ظاهر، بر محتوا و باطن، اولویت یافته است. یک علت این است آخوند مسجد از آن معنویت آخوندهای گذشته -که نماد پارسایی و پرهیزگاری بودند- بهشدت فاصله دارد و قابل مقایسه نیست. و نیز مسجد در دست حکومت افتاده است.
قائلم مسجدهایی هم بوده و هستند که سیاستزده نیستند و عبارت و سیاست در آن با روش اسلام و اخلاق و انسانیت پیش میرود. من با مسجدهایی در چند شهر خو و اُنس دارم که در آن از شعار و تظاهر و جناحزدگی خبری نیست، خانهی واقعی خداست، نه پاتوق جولان چند نفر خاص. مسجد، عبادتگاه معنوی و اخلاقی و دانشی و سیاسی و اجتماعی و حتی آموزشی برای مردم است، نه تیول نهاد، سازمان و یا افراد خاص و برنامههای خشک و یکدست.
به قلم دامنه : گهواره را زادگاه ما دارابکلا، گَره میگویند. در لغت یعنی "جامانند". هدف قهری ساخت گَره خواباندن نوزاد بود. تا مادر از دست او خلاص شود و خانه را سر و سو دهد. نیز کودک در گهواره به خاطر خوردن تاب، به خواب میرفت و آرامش، هم به خودش برمیگشت و هم به خانه که صدای ولقویلیق همه را عاصی میکرد. در واقع گره یک جنگ مخفی و بازدارندگی زوری با کودک بود تا او را از چفیدن دایم شیر و سینهخیز رفتن محیط خانه و خراب اثاثیه، باز دارند. میگفتند هر کس در گره گت شد، سرش لَب شد! گرهی سیاست هم داریم که حاکمان، مردم را در آن فرو میکنند، کمی شیره و شربت و فریب و نیرنگ میزنند تا از شرّ اعتراض و فریاد امان بمانند. بسی ممنونم که بر تقاضایم در تأمین عکس گهواره، همت شد. من گهوارهی مادر خوابیدم، در گرهی سیاست هرگز نمیروم! هر کس گهواره مادر رفت دست بالا تا تسلیم گهواره قدرت نگردد.
متنی از شیخ احمد باقریان ساروی در مدرسه فکرت: باسمه تعالی. جناب حاج عیسی رمضانی دارابی [مرحوم محمد] سلام علیک. با تقدیم احترام فرمودی منتطری ساده و سید احمد خمینی بینش سیاسی خوب داشت. شواهدی بر هر دو ادعای جنابعالی تقدیم میکنم:
اول: او از شاگردان مرحوم آقای بروجردی بود و خارج اصول او را هم تالیف کرد و با این حال او و شهید مطهری که رفیق و هم اتاق بودند آیت الله خمینی را کشف کردند و دو نفری اولین حلقه درس علم اصول او را تشکیل دادند که بعدا شهید بهشتی و آیت الله خامنه ای نیز به آن پیوستند و به این جهت مرحوم بروجردی اندکی از او دلخور شده بود و ازآن تاریخ همواره با آیت الله خمینی بود و جدا نشد و در آن راه تبعیدهای سخت و زندان تا آوان پیروزی انقلاب را تحمل کرد.
دوم: خواستند آیت الله خمینی را اعدام کنند ولی منتظری علمای بزرگ را در تهران جمع کرد و از آنان برای مرجعیت آیت الله خمینی امضا گرفت و منتشر کرد و مانع اعدام شد.
این جا نکا، مسجد "توفیق" است. پایگاه حجت الاسلام آقای بیانی که جناح راست تاب سخنان و افکارش را نداشت و سرانجام چند سال پیش وی را از امامت جمعهی نکا برکنار کرد. دوستان قدیمی من در نکا و روستای اطراف نکا درین مسجد پاتوق داشتند. یادآوری کنم مرحوم حاج کل مرتضی آهنگر (پدر رفیقم حسنآقا و آقامهدی و به عبارتی پدرخانم روانشاد یوسف رزاقی) فقط آقای بیانی را در آن مقطع، عادل و لایق میدانست و تقریباً تمام جمعهها را به آقابیانی اقتدا میکرد. درود بر هر مسجد و پاتوقی که در آن حقیقت ذبح نشود و پیشنماز راتب و خطیبان آن، مروت داشته باشند و مرام. عفت کلام کنند و نفوذ بیان. درود. دامنه.
نگارش ۲۶ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی