qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

۱۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدرسه فکرت» ثبت شده است

تریبون

مدرسه فکرت ۷۹

شنبه بهمن ۱۴۰۱

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفتاد و نهم

مسائل روز

چند خبر، چند نظر
به نام خدا. سلام

امروز یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱ از چهار روزنامه‌ چهار خبر نقل می‌کنم و چهار نظرم را در.

 

خبر یکم : روزنامه‌ی "آرمان امروز" وابسته به کارگزاران سازندگی و اعضای بیت مرحوم رفسنجانی نوشته: "اصولگراها به دنبال حذف «جمهوریت»"

 

نظر : لابد شما جناح اون وری‌ها لاشه‌ی دوم نظام یعنی «اسلامیت» را می‌خواهد قیجی کند! حراج انقلاب اسلامی!! یعنی این همه مفت و راحت و مجانی؟!

 

خبر دوم : روزنامه "آفتاب یزد" هم عکسی را تیتر زده و نوشته: محدودیت جدید طالبان برای دختران افغانستان؛ طالبان ثبت نام دختران را در آزمون سال آینده‌ی دانشگاه ممنوع کرده.

 

نظر : در عوض ایران از یک سو سهم زنان را در کنکور و رشته‌ها زیادتر کرده است و از سوی دیگر هنجارشکنی یک عده هم برای نشان دادن مو و آرایش خود غلیظ‌تر شده است!

 

خبر سوم : روزنامه اطلاعات تیتر زده: سدهای تهران فقط چند هفته تا خشکی کامل فاصله دارند.

نظر : قابل توجه‌ی آنانی که کنار استخر و سونای خود، لم می‌دادند و آب و برق نجومی مصرف می‌کردند و مثلا" می‌خواستند این انقلاب را به کمک چند چهره‌ی بوقلمون‌صفت و ملوّن! از بین ببرند.

 

خبر چهارم : روزنامه «مهد تمدن» نوشته : نیاز اورژانسی به ترمیم کابینه.

نظر: حجت الاسلام آق سید ابراهیم رئیسی آن قدر !! مأخوذ به حیا است که چندان رغبت به ترمیم نمی‌کند! او دولتش «دستور» است فقط. کردند، که هیچ. نکردند هم باز هم دستورا" در دستور.

یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه

 


سلام آقا مصطفی. رانتِ اطلاعات (=درآمد از راه فرصت‌طلبی) یعنی همین. آنان همواره خبر دارند کجای پایتخت و چه سرمایه‌ای مستهلک (=نابود) نمی‌شود؛ لذا آورده‌های مردم را به جای بردن به سمت تولید و سرمایه‌گذاری و اشتغال و دادن بازدهی پولی به مردم، وارد زمین‌خری و سوداگری می‌کنند. بانک‌ها که محل پول‌های امانی مردم است، به مردمی که پول می‌گذارند، ۸ درصد سود می‌دهد و همان پول را وقتی وام می‌دهد بالای ۲۴ درصد. خرسندم اساساً با هیچ بانکی تا به امروز سر و کار نداشتم و تنها کارم به بانک فقط جابجایی آنی است و بس. از دقت شما در برخی از موشکافی‌ها سپاس. با ارادت: ابراهیم.

 

سلام مجدد جناب آقا مصطفی. صحیح می‌دانم استدلال و مثال شما.  ذهن خلاق شما در بحث بسیار اثربخش است. در مطالعه‌ی کتاب "چهل حدیث" یا همان «اربعین» امام خمینی ره  در چند سال پیش، به قاعده‌ی قشنگی بر خورده بودم که در ذهنم همان زمان نقش بست. امام در آخرای کتابش فرموده بود:

"میسور با معسور ساقط نمی‌شود."

یعنی اگر چیزی شدنی شد، با سختی از گردن آدم بیرون نمی‌افتد. باید آن را به سرانجام رساند، ولو معسور (=سخت و با عُسر و حرَج) باشد. وقت نماز قم داخل شد و بیشتر نتوانستم بنویسم. ممنونم.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
تریبون

نوشته‌ها و نظرات در فضاهای مجازی ۵

جمعه آذر ۱۴۰۱

قسمت پنجم

نوشته‌ها و نظرات ردوبدل شده

 

متن اول حجت الاسلام محمدرضا احمدی: سلبریتی‌ها: تقلب، گرانی، هرزگی. از سال ۸۸ تاکنون سه واقعه را تجربه کردیم که هر کدام ویژگی خاص جامعه شناختی خود را دارند.

 

۱. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، جناحی که شکست سنگینی را متحمل شده بود، با طرح ادعای واهی تقلب در انتخابات آتش اختلاف را روشن و روز به روز با حمایت بیگانگان و ضدانقلاب، آن را شعله‌ور تر ساخت. هشت ماه طول کشید تا آتش این فتنه خاموش شود، اما سلبریتی‌های هنری و ورزشی تنها با یک مچ‌بند سبز ساده، موضعگیری نرم داشتند. موضوع سیاسی مانند انتخابات یا تقلب در انتخابات، برای آنها جذابیت زیادی ندارد، چون اساسا آنان آدم‌های سیاسی نیستند و در هر حالت سیاسی، مشغول تجارت خود هستند. چرا در موضوعی که نقشی در زندگی‌شان ندارد دخالت کنند؟

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
تریبون

نوشته‌ها و نظرات در فضاهای مجازی ۴

سه شنبه آبان ۱۴۰۱

قسمت چهارم

نوشته‌ها و نظرات ردوبدل شده

 

مسائل روز: عین آن ۷۲ تن. به نام خدا. سلام. به نظر من رهبر معظم در سخنان تحلیلی امروز ( ۱۱ آبان ۱۴۰۱ ) از یک آینده‌ی در حال وقوع خبر دادند. آینده‌ای به سود آسیا و پیشروبودن ایران در آن. و این را نه از روی حدس و احساس که از روی محاسبه و مطالعه و اِشراف مطرح فرمودند که دست‌کم سه خط از خطوط پیچیده‌ی در حال شکل‌گیری جهان آینده را رونمایی کردند، که بنده با شنیدن سخنان، این‌گونه فهمیده‌ام: یکم: انزوای آمریکا از جهان و جمع‌شدن بساط قدرت سلطه‌گری غرب. دوم: انتقال قدرت به آسیا. و سوم: برجسته‌تر شدن خط مقاومت. ازین‌رو از همگان خواستند هر پیامی که در فضای مجازی و واقعی می‌سازند متوجه باشند که چه اثر و بازتاب در جهان می‌گذارد، یعنی طوری باید وارد مواجهه‌ی فکری شویم که پیام قدرت مقاومت ملت ایران را رسا برساند.

اما این‌که نظام ایران به حساب آن دسته از جنایتکاران که در توطئه‌ی بی‌شرمانه‌ی جنگ ترکیبی اخیر شرکت کردند و جنایات و اغتشاشات آفریدند، برداشت من این است که این فرمان رهبری یک دستور شرعی و ولایی‌ست که باید بی‌کم‌وکاست عملی شود تا دیگر احدی جرئت نیابد جای انتقاد و اعتراض مدنی را (که همراه با اخلاق و قانون و آرامش و شعار مشخص و قبول مسئولیت است و از حقوق خدادادی مردم محسوب می‌شود) با آشوب و آتش و کشتن مأموران امنیت و پلیس و بسیج و طلبه و اموال مردم و کشور عوض کند.

ما ایران، بیشمارانیم که عین آن ۷۲ تنِ روز عاشورا با امام امت و رهبری معظم به آخرین عزم خواهیم ماند تا آمریکا و غربی‌مآب‌های همدست دسیسه، هیچ غلطی نتوانند بکنند. خرسندم که رهبر معظم همچنان چهره‌ی بی‌همتای ماست که در برابر آمریکای جنایتکارِ رو به زوال و زباله‌دان، هیچ کم ندارد و شجاع و آگاه و تیزبین جلوِ امپریالیسم ایستاده است. ما هم، پیروانه و آگاهانه پشت این خط اصلی انقلاب که خط حضرت امام امت (ره) است و آرمان برآمده از اصول انقلاب، ایستاده‌ایم و ایده‌ی مقاومت و منطق و تمدن‌سازی و پیشرفت و زندگی معنوی و مسالمت‌آمیز با هم را لحظه‌ای ترک نمی‌کنیم و نمی‌گذاریم هیچ خنّاسی بر چهره‌ی "ایران قوی و معنوی" خش بیندازد چه رسد به جراحت. ما این الگوی بی‌بدیل را از قهرمان ایران و جهان اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی داریم که در جان ما نفوذ دارد و رسما" اعلان کرد "جمهوری اسلامی حرم است" و ما با تبعیت از مکتب حاج قاسم تا آخرین نفس برای حراست "حرم جمهوری اسلامی ایران" این امانت گرانسنگ امام تحت زعامت رهبری معظم، حی و حاضر و آماده‌ایم و جهان غرب و سلطه را به رفتار درست و منطق و ترک جنایات فرا می‌خوانیم.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
تریبون

نوشته‌ها و نظرات در فضاهای مجازی ۳

شنبه شهریور ۱۴۰۱

قسمت سوم

نوشته‌ها و نظرات ردوبدل شده

 

مسائل روز: چرا حیفا؟ چرا تل‌آویو؟ به نام خدا. نیک می‌دانید که «پایگاه پهپادی راهبردی ۳۱۳» (یکی از شهرهای پهپادی ارتش جمهوری اسلامی ایران) بر دشمن زبون هراس افکند؛ آن هم رونمایی از پَهپاد (=پرنده‌ی هدایت‌پذیر از دور) جدید و مدرنی به نام «آرش۲» که ۱۰۰۰ کیلومتر را می‌زند. یعنی درست استان حیفا در دامنه‌ی کوه کرمل در شمال اسرائیل را. زدن تل‌آویو معلوم است چرا؛ چون کانون سیاسی نگرانی و چالش منطقه‌ای‌ست. اما حیفا چرا؟ کافی‌ست همین‌قدر بدانیم که: حیفا شهری‌ست دارای فرودگاه بین‌المللی بسیارمهم، مرکز بهاییت، دارای مخوف‌ترین دانشگاه صنعتی هوافضا و علوم مهندسی به اسم تخنیون، و مرکز توطئه و دسیسه علیه‌ی ایران و شیعه. این شهر عرب‌نشین روزگاری دور زیر حکومت شاهنشاهی ایران بود. هم‌اینک هم، خط راه‌آهن آن به شبکه‌ی ریلی حجاز وصل است.

 

جواب استاد ربانی به دامنه: علیک السلام صدیق گرامی صباح الخیر، آقا الحمدلله شما صاحب اندیشه ای و بسیار دوست داشتنی. «نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست / چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم». ز فرمایشات علامه رحمت الله علیه بجا بیان کردی، المتکبر به معنی صاحب بزرگی و عظمت کبریایی آمده ، تکبر خداوند ، ناشی از کمال وجود اوست چون غنی بالذات است و کبریایی مختص به اوست " وله الکبریاءفی السموات و الأرض... از آنجائی که ، الکلام یجر الکلامه عرض می‌کنم، عن رسول الله( ص) : اسم الله اعظم فی سته آیات فی آخر سوره الحشر .اسم اعظم خداوند در شش آیه آخر سوره حشر است . یعنی هر کس خدا را با اسم اعظمش بخواند خداوند جواب می‌دهد و هر گاه چیزی بخواهد عطا می کند ، تاکید شده هر شب انسان با طهارت بخواند تا به مراد دلش ... . اطال الله عمرک عزیز.

 

سلام و بسی قدردانی جناب استاد ربانی از جوابی که دادی. همیشه بدین مسئله فکر می‌کنم تنها دفتری که برای آدمی ورق پایانی ندارد، کمال است که شما به‌موقع دست بر سر آن گذاشتید. شاید بتوان آن سخن مخصوص حضرت ایوبِ ابتلاها دیده -علیه السلام- را در ردیف فکر کمال نشاند؛ پرسیدند حیات چیست؟ فرمود «همانا نبردی مداوم». سخن ایوب نبی یعنی در برابر ابتلائات، تسلیم‌نشدن و کسب کمال را باز نیز پیمودن. عارفان یاد دادند اگر بنا دارید خدا در میان شما منزل گزیند، محض خاطر خدا از عقیده‌ی شخصی‌ات چشم بپوش. شکرانه‌سخن این‌که چنین مباحثی که جناب‌عالی به صحن می‌آورید، به مخاطب می‌انگارانَد که انسان با هواهای نفسانی به حرکت در نیاید، بلکه به اسم اعظم درآمیزید و به آن چنگ آویزد. آری؛ به تعبیر مرحوم بازرگان انسان همان «ذره‌ی بی‌انتها» است در پیشگاه باری‌تعالی و حریم کبریا. درود بر شما.

 

استاد نجفی سلام. زیارت قبول. پیام جناب‌عالی را خواندم خرسند گشتم. فرمودید از "طریق اسرا" دارید طی طریق می‌کنید. اولا" ازین‌که فرمودی نایب‌الزیاره‌ی همه هستید مسرورمان کردید. ثانیا" در صورت امکانِ نوشتن پیام درین پیام‌رسان، بفرمایید طریق اُسرا یعنی کدام مسیر؟ حله به کربلا؟ یا کوفه به کربلا که مشهور شد به طریق العلما؟ امابعد؛ عرضم این است حقیقتا" نام "نجف" و "نجفی" در میان ایرانیان یک رمز بود؛ رمز با امام علی ع بودن. حتی پیشوند و پسوند اسامی هم با لفظ نجف آجین و عجین می‌شد. مثلا" نجفی مرعشی. نجفی قوچانی. همرزمی داشتم از بابل فامیلی‌اش نجف‌زاده بود. دوستی دارم اسمش نجف است؛ رئیس پژوهشگاه اندیشه سیاسی و استاد علوم سیاسی: حجت‌الاسلام دکتر نجف لک‌زایی. حتی اسم حاج‌علی کارگر هم می‌شنیدیم نجف‌علی است. نیز مرحوم حاج نجف و نجف‌قاربون. راستی از وطن به وطن رفتی، زادگاه‌ات؛ نجف. بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
تریبون

نوشته‌ها و نظرات در فضاهای مجازی ۲

سه شنبه شهریور ۱۴۰۱

قسمت دوم

نوشته‌ها و نظرات ردوبدل شده

 

شیخ محمدآقا سلام. بله درست فرمودین، سلاحی به اسم خمسه‌خمسه اساسا" وجود خارجی نداشت. گفته بودم شهید حسن باقری که انسانی نابغه و کنجکاو بود، تیمی ساخت برای شناسایی خمسه‌خمسه، که تیم با چند روز شناسایی در دل دشمن، با چشمان‌شان دیدند چند توپ کنار هم با حالت فاصله‌فاصله ولی به‌شدت منظم از سوی عراقی‌ها پرتاب می‌شود که صدای مَهیب و در عین رگبارمانند می‌داد که آهنگ غرشش گویی انسان را به رقص درمی‌آورد. بله خوب یادت بود مرحوم جیران شعبان نوری هم مثال مناسبی بود. لفظ جیران -که اخیرا" آقای حسن فتحی سریال شبکه‌ی خانگی هم با همین نام ساخت- به معنی آهوی بزرگ‌چشم است. ناصرالدین‌شاه قاجار هم نام یکی از همسران صیغه‌ای خود را همین نام گذاشت. سپاس از تازه‌گویی‌های چناب مستطاب.

 

جناب حجت‌الاسلام کاظمیان سلام. با تعبیری که برای مسجد استخدام کرده‌اید موافقم؛ پیشرانه و موتور محرّکه. خواستم به پیوست سپاس، عرض کنم مسجد در طول تاریخ آثار شگفت‌انگیزی در هر جا که اسلام گسترش عقیدتی یافت، بر جای گذاشت و با خود هنر، معماری، ذوق، هندسه، باغ‌سرا، آب، مدرَس تدریس و صدها کار بدیع ارمغان آورد. مسجد و تکیه حتی مرکز انقلاب اسلامی بود و بچه‌های مسجد انقلاب را بر شاه پیروز کردند؛ هم به خاطر ماه محرم و رمضان، هم به دلیل اتصال با روحانیت و نیروهای سیاسی. در نظر حضرت رسول‌الله ص مسجد محل حکومت و سیاست هم بود. باید مسجد با امام‌جماعت‌هایی دانشمند و مسلط به علوم روز اداره شود و فهم و درک تفکر نو و آشناکردن نسل نوین با دین مبین را دارا باشد. درود، متن مفیدی بود.

 

پیام حجت‌الاسلام شیخ ربانی: سلام علیک ، راوی صادق راهیان نور. سعیکم مشکور. ای قلم حوصله کن.... قلمی که ، صداقت در آن موج می‌زند و بری از هر تحریف است. قلمی که، پست های روزانه اش چون آبشاری زلال در روح و روان هیئت رزمندگان آرامش و فضیلت و کرامت می‌بخشد. قلمی که، روحیه پاک قدر دانی از بزرگانی می‌دهد که، وهن و ضعف جایگاهی در اراده پولادین شان نداشت. قلمی که، از توصیف مردانی می‌گوید که ، مفسر ایمان به خدا، بینش و آگاهی ، عابدان شب و شیران روز بودن. قلمی که ، در رسای مردان : من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهد الله علیه... پس این قلم مصداق بارز مداد العلماء است. ای عزیز، کنایه چرا؟ در یک مقالی عرض کردم، دل شکستن... مطمئن باش حتی داخل کلمه غیرممکن، ممکن وجود دارد، الحمدلله ، پست های روزانه آن صدیق و شیخ محمد بزرگوار و در دانه مرحوم جنة مکان شیخ قربان فصیح و بلیغ است که جائی برای ان قلت ... پس ، سعیکم مستدام و همیشه با صلابت و سلامت.
 
سلام و عرض ادب و ارادت جناب استاد ربانی زید عزه. معمولاً روش کارم این است از هر قدمی که در اموری برمی‌دارم، بازخوردِ مثبت و منفی آن را بدانم. زیرا بازخورد کمک می‌کند معایب نوشتار مرتفع شود و محسّنات احتمالی آن تقویت. برای این شاگرد شما همین بازخورد حضرت‌عالی برای ادامه‌ی تبیین بسنده می‌کند. بسیارممنونم. در لای این نوشتارتان امیدبخشی و تقویت افکار موج می‌زند. ان‌شاءالله تعالی بتوانم حق مطلب را تا اندازه‌ی ادا کنم، زیرا خیلی مطالب در ذهنم از ۸ سال دفاع مقدس فوّاره می‌زند که تشخیصم این است تا زنده هستم آن را درین صحن محترم رزمندگان بنویسم که ورقی از ورق‌های جنگ تحمیلی را نگاشته باشم ولو با قلم و بیان ناقص بنده. بر شما همآره درودی بی‌عدد دارم. بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
تریبون

نوشته‌ها و نظرات در فضاهای مجازی

شنبه مرداد ۱۴۰۱

نوشته‌ها و نظرات ردوبدل شده

دامنه: به‌زودی، علاوه بر ستون روزانه‌ی "به چه تکیه کنیم؟!"، در پنج دایره با عناوین زیر، به صورت سلسله‌واره، مطلب خواهم نوشت. البته در هر کاری، طبق آموزه‌ی قرآنی می‌بایست گفت: ان شاءالله تعالی. دایره‌ی دنیا. دایره‌ی ایران. دایره‌ی عرفان. دایره‌ی شعر. دایره‌ی آیه.

 

عبادت در همه‌جای زمین: در مذاهب دیگر مانند یهودیت و مسیحیت، مردم، از غیرِ مَعبدهای عمومی دین خود، از عبادت و نماز منع‌اند. اما اسلام این محدودیت را برداشت. هر مسلمانی در هر کجای دنیا که باشد می‌تواند نماز و عبادتش را به انجام رسانَد. زیرا شارع اسلام این عبادات را در مرحله‌ی اول "فردی" قرار داد اما فواید اجتماعی آن را هم، از نظر دور نداشت و در مرحله‌ی بعدی گذاشت. این سخن پیامبر ص بسیار عرفان می‌آفریند و امتیاز مسلمین است: «برای من، همه‌ی روی زمین مَعبَد و پرستشگاه است.»

 

آپارتاید غرب: اسلام ما را از سوگند بیجا برحذر داشت وگرنه به "به پیر، به پیغمبر" قسم می‌خوردم (زیرا این قَسَم از قِسم غلیظ سوگندهاست) که آنچه بر سر ایران دارند می‌آورند فقط آپارتاید (=فرق قائل‌شدنِ) اتمی‌ست. دوئیت و رفتار متناقض غرب واضح است، فقط یک آدم لجباز می‌تواند آن را انکار کند. همه‌ی داروندارِ اتمی ایران باید زیر دوربینِ آژانس بین‌الملل (در واقع جاسوسان نظام سلطه) باشد و آستانه‌ی اتمی ما تحت کنترل غرب، اما اسرائیل درین مسئله از تمام قاعده‌ها مستثنی باشد و هیچ کس حق نداشته باشد ازو یک پرسش اتمی بپرسد و هیچ کشور منطقه نباید ازو جلو زنَد. من درین مسئله، راهبرد رهبری معظم را می‌پذیرم که هم جلوِ غرب ایستادند و هم همزمان اجازه‌ی حرف دادند؛ بیشا، آن که رفت برای حرف با غرب، باید جانبدار منافع ملی باشد، نه هواخواه و دلسِپُردِ غرب. بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
تریبون

مدرسه فکرت ۷۸

چهارشنبه ارديبهشت ۱۴۰۱

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفتاد و هشتم

سلام استاد احمدی. هنوز هم آن غرب‌ستایان غَرّه‌اند و از کار نابخردانه‌ی‌شان در برجام که به رسوایی آنان انجامید، دفاع می‌کنند. البته در تاریخ ثبت است که رهبری معظم به آنان هم فرصت مذاکره داد و هم صدها بار هشدار و تحذیر و نهیب و تذکر دادند. بگذرم.

 

چرا «عزت» و «عزیز» مهم است؟

میدان ارزش دانش ( ۳۲ )

به قلم دامنه: به نام خدا. متن کامل در لینک بالا در دامنه.

 

سلام استاد سید عمادی. مهم و مفید ترسیم کرده‌اید. امید است قبساتی که بر قلب موسای کلیم ع نور و بینش افکند، بر دل ماها هم ذره‌ای زبانه کشد و راه را در مرام و پویه‌ی الهی بپیماییم. درود بی‌پایان آقا.

 

به مناسبت میلاد امام رضا ع :

 

کجاها باید به دل چسبید و کجاها باید از آن عبور کرد؟
 
امام رضا ع پاسخ داده‌اند: "دل‌ها روآوردن و پشت‌کردن و نشاط و کسالت دارند. پس چون روى آورند، بینا و فهیم مى‌شوند و چون پشت مى‌کنند، خسته و افسرده مى‌گردند. پس آنها را هنگام روى‌آوردن و نشاط به کار گیرید و به گاهِ پشت‌کردن و کسالت، آزاد بگذارید." منبع
 
به حرف چه کسی نمی‌بایست گوش کرد؟
 
امام رضا ع پاسخ داده‌اند: "هر کس نظر تو در اصلاح خود را نپذیرد، به نظرش درباره‌ی خودت گوش مَده و منتظر باش تا بدى، او را اصلاح کند و آن که کار را از راهش بجوید نمى‌لغزد و اگر هم بلغزد راه‌چاره دارد." منبع
 

سلام جناب آقای قربانی. روزتان به خیر و خوبی.

آیه‌ی ۳۶ سوره اسراء:

لَا تَقْفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ إِنَّ السَّمعَ والبَصَرَ والفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنهُ مَسئُولًا.

و (ای انسان) هرگز آنچه را که بدان علم و اطمینان نداری دنبال مکن که چشم و گوش و دل همه مسئولند.

 

ایران‌شناسی ( ۱۱ )

فلسفه‌ی "حکمران عادل" نخستین بار در خطّه‌ی ایران برخاست. و ایرانی‌ها به مسائل مربوط به معنا و هدفِ زندگی سخت می‌بالند و با دو سنت پیچیده‌ یکی باستان و دیگری اسلام درهم‌تنیده‌اند.

 

خُرّم تن آن کس که دلِ ریش ندارد
و اندیشه یار ستم‌اندیش ندارد
 

میدان ارزش دانش ( ۳۳ )

صندوق توسعه‌ی ملی؟ یا صندوق اعانه؟!

به نام خدا. سلام. صندوق توسعه‌ی ملی که ارزها آنجا جمع‌آوری می‌شود، برای ایمنی منابع برای نسل‌های آتی، است نه برای تأمین منافع آنی دولت‌های قبلی و فعلی و آتی. واقعاً مسئولان دولتی به این صندوق چه نگاهی داشته و دارند؟! در متنی گزارشی که از قول دکتر ساسان شاه‌ویسی، اقتصاددان، امروز صبح زود خوانده‌ام که دولت ۱۱ و ۱۲ (حجت‌الاسلام حسن روحانی) «۶۱ درصد منابع صندوق توسعه ملی که سهم نسل‌های آینده قلمداد می‌شود» را در ۸ سال ریاست خود «خرج هزینه‌های جاری کرده است.» اگر این نقل واقعیت داشته باشد و بعید است _با توجه به وضع تنبلی مُزمنِ آن دولت_ واقعیت نداشته باشد، چه فاجعه‌ای مثل خیانت آن دولت به کسانی که در بورس سرمایه برده بودند، صورت گرفته است و ملت را هم به هیچ حساب کرده‌اند.

 

آنچه این اقتصاددان آمار داده است در دوره‌ی ۴ساله‌ی دوم دولت آقای حسن روحانی، صندوق توسعه‌ی ملی «با کسری ۱۳ میلیارد دلاری» به دولت ۱۳ آقای رئیسی واگذار گردیده است. حال آن‌که، آقای فرزین، مدیر اسبق صندوق توسعه‌ی ملی، می‌گوید "او صندوق را با حدود ۵۴ میلیارد منابع، تحویل دولت روحانی" داده بود. بگذرم. خواستم فقط از یک نمونه‌ی غلط یا خیانت و بی‌تدبیری یاد کرده باشم. چون چندان ازین فن و فنون سر در نمی‌آورم.

 

حالا نقل این است که حجت‌الاسلام سید ابراهیم رئیسی گویا گفته است «اجازه دادیم سهم ۴۰ درصدی قانونی صندوق توسعه، به صندوق ریخته شود تا صندوق توسعه ملی به اهدافش نزدیک شود». نمی‌دانم راست است و این اتفاق واقعاً افتاده است؟ یا نه؟ چون مدتی است حقیقتاً ملت به سخنان دست‌اندرکاران مملکت خود بسیار بی‌اعتماد گردیده است؛ زیرا از بس دروغ و فریب از کار آمده است. مثل اون یکی که گفته بود به هر ایرانی یک باغ ۱۰۰۰ متری می‌دهد! یا مثل اون یکی دیگر که گفته بود دیدید این‌همه ایرباس خریدیم از اروپا و به‌زودی همه از راه می‌رسند! و یا آن یکی اسبق و آن دیگری ماسبق که هر یک گفته بودند:ما هزارها فروشگاه زنجیره‌ای زده‌ایم و مردم را به رفاه رسانده‌ایم. و پس و پیرو او هم چندین و چند بار سخن رانده بود فقط، که ما مردم‌سالاری دینی را صادر می‌کنیم!

 

اقتصاددانان اما (البته تا جایی که من نظریه‌ها و مواضع روزشان را دنبال می‌کنم) برین نظرند که نه‌ فقط دولت‌ها، حتی اتاق بازرگانی‌ها هم، صندوق توسعه‌ی ملی "به‌ عنوان یک صندوق اعانه" و کمک‌کار می‌بینند که هر جا بودجه‌ی عمومی کم شد، از این جیب ملی، ارتزاق کنند.

آیا صندوق ملی توسعه به جایگاه و ساختار اصلی خود بازمی‌گردد؟! نمی‌دانم. چون دارم چند دهه می‌بینم «خودکامگی در تخصیص منابع» وجود دارد و هر رئیس دولتی خودمختارانه دستِ تصرف دراز می‌کند به این دَخل، که باید بسیار حساب‌شده کِشوی آن کشیده شود، چون مال تمام کشور است. نه مثل دخل یک مغازه و بقّالی بازوبسته شود و هر مشتری که آمد کشوی دخلش را وا کند و امور اصلی آن را وا گذارد.

دامنه / ۲۲ خرداد ۱۴۰۱

بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
تریبون

مدرسه فکرت ۷۷

پنجشنبه ارديبهشت ۱۴۰۱

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفتاد و هفتم

جناب حجت‌الاسلام استاد سید عمادی سلام و صدها با صلای رسا سپاس. نه این‌که این پست شما را پی نگرفته باشم، نه، خواندم و صبر ورزیدم تا از دیشب به این سمت، رویش کاوش ذهنی کرده باشم. با این پیش‌پرده که از شگفت‌انگیزترین کار بشری یعنی عبودیت -و به تعبیر این بنده، بندگی‌ی خودخواسته و خداطلبیده نزد حضرت باری- به نمایش گذاشته و آن را به ادامه‌ی بحث بسیار سنگین تفارق میان رحمت و ولایت ملتصق ساخته‌اید، من دلالت شدم به این هدایت که در حقیقت، بندگی یعنی کسب اخلاقِ خدایی. و این اوج عظمت انسانِ اهلی است که خود را در اهلیتِ حق‌تعالیٰ خدای بلندمرتبه قرار داده است، و شده کسی که می‌تواند اهل کوی حضرت دوست شود و در آن شهرپایه‌ی الهی زیست کند. کیف کردم ازین پرده‌گشایی. خدا خیرت دهاد استاد. یک پست خوب همچنین این است که فکرِ فرد را به انجام تراوش و و سرانجام تألیف فرا خوانَد تا الیف خدا گردد و انیس اولیای الله.

۱ ⟨ ۲ ⟨ ۱۴۰۱ 

سلام جناب حجت‌الاسلام شیخ غلامی دارابی. ابرقدرتی‌ی ابلیس با چه قدرتی سرکوب می‌شود مهم است. اگر او و اذناب و جنودش همه‌جای جهان در یک آن و صدها آن، حضور ویرانگری دارند، ازو ابرقدرت‌تر خودِ انسان است که خدا به وی چهار نفْس به سکون فا داده است: ۱. امٌاره‌ای که بلد است چگونه وی را به در برَد. ۲. لوّامه‌ای که قادر است وی را مجدد از دست شروری چون اماره بازپس بگیرد و تحویل صاحبش دهد. ۳. مطمئنّه که الماس وجودش را تراش می‌دهد و نوک پایه‌اس را تیز می‌کند و کف وجودش را قلع می‌زند و روح و روانش را رایحه می‌مالد. و ۴. یادم رفت و شاید هم نیست. غرَض: ابلیس، رانده شده که با ابرقدرتی تمام ما را هم برانَد. از کجا از یزدان‌شهر به شیطان‌شهر. ولی همین آدمی می‌تواند وی را با سهمگین‌ترین سلاح ویرانگر نابود کند؛ کجا؟ آنجا که انسان در مرز قدم می‌زند و نمی‌خواهد پا از سرزمین پروردگار به برهوت غیر ذی زرع اذناب و ایادی ابلیس سُکنا گزیند. بگذرم.

 

من آن را نگفتم! من این را گویم: چه شبی بهتر از دیشب‌شب، شب شهادت امام علی ع که می‌بایست می‌رفت به خانه‌ی نهج‌البلاغه. رفتم و غَوری کرده و چه به چشمم تلألؤ افکنده؟ این، این، عرض می‌کنم پایین. اما چگونه باید درِ خانه‌ی نهج‌البلاغه را دق‌ّالباب کرد؟! اقیانوس است، باید البسه‌ی غوّاصی بر تنِ فکر و الهمه‌ی صیّادی بر روح ذهن پوشاند تا بتوان از میان آن همه دُرّ در میان صدف، دست به گوهر زد و جان را جوهر. چراااااا؟ زیرا اگر بتوان از آفریدگار -که نه دیده به آن بیناست و نه پدیده به آن نمایان- یکی‌چند آفریده سراغ داد که جِلوه‌ی خدا درو جَلا یافته باشه، یکی از آن سرپناهان امیر مؤمنان علی علیه‌السلام است. و این دیشب در آن بیت به چشمم بیشتر آمد که دفعتاً یادداشت نوشتم و شد این: «چشمِ زخم حقیقت دارد، استفاده از نیروهاى مرموز طبیعت حقیقت دارد، سِحر و جادو وجود دارد، و فال نیک راست است، و رویدادِ بد را بدشگون دانستن، درست نیست. بوى خوش، درمان و نشاط‌آور است، عسل درمان‌کننده و نشاط‌آور است، سوارى بهبودى‌آور است، و نگاه به سبزه‌زار درمان‌کننده و نشاط‌آور است.»

حکمت ۴۰۰ بود یا همان کلمات قصار نهج‌البلاغه. دامنه.

۲ ⟨ ۲ ⟨ ۱۴۰۱

 

استاد احمدی سلام. از تذکره، مستندات آوردید. درود. بنده هم فرازی دیگر باز می‌کنم با تمرکز بر یک واژه‌ی حیرت‌انگیز. در زیر: پس از نبی رحمت ص از علی ع قانت‌تر کیست در آیینی که محمد رسول ص از خدا آن را به سینه امانت گرفت و به امت داد و آنان را از احتمالِ پرسه در پلیدی رهاند؟ دارم درس پس می‌دهم وگرنه خود واقف و بدان آگاه‌ابد: در آغاز آیه‌ی ۳۱ احزاب نکته‌ای زیبا آمده: «وَ مَن یَقنُتْ...» این واژه از قنوت است و قنوت به نظر صاحبِ المیزان یعنی خضوع و اطاعت؛ که در نظر برخی مترجمان و مفسران برجسته‌ی قرآن، برگردان فارسی آن «مداومتِ بر طاعت»، «دوام اعمال‌ صالحه‌»، «فروتنی و فرمانبری» و نیز از نگاه صاحب کتاب بیان‌السعادة «تسلیم‌پیشگی» است. زیرا قنوت -که در نماز هم جزوی مستحب و از صحنه‌های دل‌انگیز نیاز و راز و درخواست هست- به معناى خضوع و اطاعت و طاعت و ملازمت و مداومت می‌باشد. این که قرآن در‌ حق‌ حضرت مریم‌ س می‌فرماید: «وَ کانَت‌ مِن‌َ القانِتِین‌َ» و یا می‌فرماید «یا مَریَم‌ُ اقنُتِی‌ لِرَبِّک‌ِ» و یا می‌فرماید «أَمَّن‌ هُوَ قانِت‌ٌ آناءَ اللَّیل‌ِ» همه‌وهمه نشان تسلیم‌پیشگی آن بانوی بزرگ در پیشگاه خداوند متعال بوده است که یکی از سرشناسان این واژه و فعل بوده‌اند. چونان که ابراهیم ع در آیه‌ی ۱۲۰ نحل به‌تنهایی اُمت معرفی و به قانتا و حنیفا توصیف شده است. و من درین عصر با شناختی که از نیمه‌نزدیک به قاسم سلیمانی داشتم وی را -که والاترین شهید مسیر سیدالشهداء ع و اصول علوی ع است- انسانی به تمام‌معنا قانت دیدم. مطیع خدا و در خط طاعت حضرت رَبّ. یاد مرام او قنوت‌آفرین است و قانت‌زا. درود بَرو که آبرو بود و آرزو. دامنه.

۳ ⟨ ۲ ⟨ ۱۴۰۱

 

جناب سلام. سپاس. آن سرکرده ابلیس، سِرّش در سرش هست که سده سده راه می‌پیماید تا سرسپرده بیابد، سرِ لیست سیاهش اسمش را اسم‌نویسی کند. سرِ ابلیس را می‌توان بر سنگ کوفت، سخت است، سترگی و سلامت نفس می‌طلبد. انسان سالم در فصای متسالم سرشناسه‌ای به اسم ابلیس را سر می‌بُرّد، وگرنه سرش سرِ دارِ سیر و سیاحت سفیه ابلیس است.

 

سلام آقای... این فراز درست. دست مریزاد آزاد. دو فراز دگرگونه ز این، هم، می‌توان لیوانِ مؤمن و مسلم را دید و ایضاً استکانِ کسانی که وادی دیگری را برگزیدند. یکی این‌که: ای اهالی قبیله‌ی قبله! صدها انتقاد بر شما روا، اما مرحبا که از میان ۳۶۵ روز سال خدا، این سه شب را دوست دارید انسانی‌تر و عابدتر باشید. دیگری این‌که: ای اهالی قبیله‌ی پشت‌کرده‌به‌قبله! هزاران سپاس ارزانی شما که پندارید که پند همه هستید و پیشی‌گرفته از تمام‌تمام انسان، اما دریغا و زِنهارا که که از میان ۳۶۵ روز سال خدا را مثلاً عالی می‌گذرانید و به نظر خود عقلانی، اما این سه شب را چرا دوست ندارید انسانی‌تر و عاقل‌تر باشید؟! تا دست‌کم بر رخ تابان آیین مذهبی و عبادی هم‌نوعان خود را تیغ و چنگ نکشید. مگر قدر را بشر، خودسر ساخته؟! خدا خود فرموده لیالی قدر. حرفم این بود جناب آزاد سخن شما حق، اما در واقع اگر نقد بر مؤمن وارد است، این طور نیست بر سایرین نباشد. درود.

 

شایسته‌کاری ( ۲۶ )

نگذاریم مداد و قلم و روان‌نویس و خودکار و دوات و ابزارآلات نوشتن، از جیب و ذهن و جامدادی روی میز مطالعه‌مان پَر بزند. گاه به فروشگاه‌های نوشت‌افزار هم سر بزنیم. آن زمان کارِ ستوده یکی این بوده در جیب کسی خودنویس چی بوده. نگذاریم در فصای غش‌آلود مجازی فراموش کنیم که فراموش می‌شویم. بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
تریبون

مدرسه فکرت ۷۶

سه شنبه اسفند ۱۴۰۰

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفتاد و ششم

 
نخستین نوشته‌ام در شروع قرن ۱۵
 
به نام خدا. سلام. در همان آغاز قرن ۱۵، در سه منبع دستِ دل بردم، قرآن مجید، مثنوی مولوی، المیزان علامه. در اولی بخشی از آیه‌ی ۲۱ نور «...وَ لکِنَّ اللهَ یُزَکِّی مَن یَشاءُ...» نوید شد؛ یعنی «...ولى خدا هر که را بخواهد پاک مى‌سازد.» و جالب این شد که دومی یعنی مثنوی، این را مژده داد از دفتر نخست:
 
چون محمد پاک شد زین نار و دود
هر کجا رو کرد وَجه‌الله بود
و...
هر که را باشد ز سینه فتحِ باب
بیند او بر چرخ دل صد آفتاب
 
و در تفسیر المیزان، علامه جالب‌تر نکته گشود که تزکیه را به مشیتِ خدا وابسته می‌کند و این برای کسی‌ست که هم استعداد آن را داشته، و هم به «زبانِ استعداد» آن را از خدا درخواست کند، چون دنباله‌ی آیه، «وَ اللهُ سَمیعٌ عَلیمٌ» آمده است. و همین سمیع‌بودن خدا درین آیه، نشان می‌دهد انسان، شایسته است که برای پاکی و پاک‌شدن، باید «درخواست» داشته باشد از خداوند.
 
و من شادباش دارم به هر کس که نوشوندگی را در ظاهر و باطن خود اثر می‌دهد و نوروز را برای خویشتنِ خویش، پیامی ژرف و رسا برای نوزایی، نوگرایی، نوپایی، نونوایی و نوسازی می‌بیند. > ۱ / ۱ / ۱۴۰۱ ← دامنه
 
سلام جناب آقای عیسی آهنگر. آشنا کردید ما را به دیدگاه خودتان. ازین‌باره، متشکر می‌باشم. برداشت من از نگرش شما به تاریخ سیاسی ایران این است که جناب‌عالی، خط سلطنت دو پهلوی «پدر و پسر» را خطی متوازن و اراده‌ای آگاهانه و حتی شاید هم با مشروعیت سیاسی قطعی و خدشه‌ناپذیر برای بیرون‌بردن ایران از عقب‌ماندگی می‌دانید و گویی می‌خواهی بگویی اگر بر سرِ این دو سلطانِ سلطنت، چیزهایی چون اشغال ایران، نهضت ملی و انقلاب اسلامی و ... قرار نمی‌گرفت، این دو شاه خط پیشرفت را ادامه می‌دادند و دستِ مردم ایران را  با کفایت تمام یا قابل قبول، در کفِ دستان رشد و توسعه و مدرنیته می‌سپردند و امروزه ایران را آبادتر از هر دولتی به رخ جهان می‌تاباندند و کناردستِ بلاد اروپا و دول توسعه ‌یافته می‌نشاندند. حتی حدس می‌زنم تز سلطنت از نگاه شما شکل قجری و صفوی هم نباید داشته باشد، چون پیش‌فرض شما این است «سلسله‌ی پهلوی» مدرن می‌اندیشید و اگر فرصت دوامِ حکومت می‌یافت، بوته‌ی مدرنیزاسیون را به درخت مدرنیته، ازهمه‌کس‌بهتر، به هم قلمه می‌زد، زیرا شایسته‌تر از هر کس به این دو هدف باور داشت. اگر برداشت من از طرز نگاه شما نادرست است و نتوانستم تفکر شما را بخوانم، چنانچه مایل بودید مطلع‌ام کنید.
 
حرف من با شما این است، دیدگاه شما هم، به‌هرحال یک فکری‌ست که در لایه‌های از جامعه‌ی گذشته و اینکِ ایران، طرفدارانی -البته اندک- دارد و چه کسی می‌تواند کِرکِره‌ی فهم و فکر کسی را گِل بگیرد، و من آزادی فکر شما را برهم نمی‌زنم، اما تماماً متفاوت می‌اندیشم. البته هر گاه در کسی حوصله و گنجایش مباحثه سراغ داشته باشم، در تبادل نظر، درنگ و دریغ و بیمی نمی‌کنم، اما گویا شما کمتر حوصله‌ی مباحثه با شخص بنده را دارید و یا من گمان می‌کنم چنین هستید، همین مرا وامی‌دارد متن‌های شما را فقط بخوانم و مزاحم وقت‌تان نگردم.
 
 
آزار و آخرت در تفکر فردوسی
 
به نام خدا. سلام. حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه -که به نظر من مرامنامه‌ی مانا وبرگرفته از روح اسلام و مذهب شیعه و ریشه‌های ایران برای هر ایرانی جهتِ اخلاقی، انسانی، دینی، جهانی و حماسی‌زیستن است- علاوه بر بارها سخن از زندگی و شکوفایی و خرّم‌زیستن و خردمندزیستن زده است، به اِنذار دو مفهوم انسان‌سازِ آخرت و آزار، کم نگذاشته است و به تعارف و تکلُّف نیفتاده است. مثلاً به‌زیبایی و حکمت می‌فرماید: «چنان دان که گیتی تُرا دشمن است / زمین بَستر و گور پیراهن است <> اگر چرخِ گردان کِشد زینِ تو / سرانجام خِشت است بالینِ تو» منبع
 
و برای پرهیزاندن بشر از آزار، رُک و مستقیم سراغ اولین ذی‌حقان در همسایگی‌ها می‌رود که دیواربه‌دیوار اویند. و من فکر می‌کنم در لِسان فردوسی همسایه فقط خانه‌به‌خانه نیست، ممکن است آدم‌به‌آدم، بلادبه‌بلاد، شهربه‌شهر، دِه‌به‌ده و حتی کشوربه‌کشور و بالاتر عقایدبه‌عقاید و مذهب‌به‌مذهب هم باشد. واقعاً قشنگ و خوش‌روح گفت:
 
«مَجویید آزار همسایگان / هم آن بزرگان و پُرمایگان» و نیز پس از نهی از آزار بزرگان و پرمایه‌های دانش و ارزش و مفاخر، به پاک‌شدنِ فرد فرد بشر پرداخت و نیکی را بر بالای زین آن بار کرد و سروده است: «به پاکان گرایید و نیکی کنید / دل و پُشتِ خواهندگان مَشکنید» منبع
 
روشن است چنین متن‌هایی که می‌نویسم مقصدِ نخستش، نَهیبِ محکم بر خودم است تا تازیانه‌ی بدی را از پرونده‌ام بکاهم و سپس اگر خوانندگانِ خواهان داشت، رویش بیندیشند و اندیشناک شوند. بگذرم. >  ۱ فروردین ۱۴۰۱ ← دامنه بیشتر بخوانید ↓
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
تریبون

مدرسه فکرت ۷۵

سه شنبه بهمن ۱۴۰۰

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفتاد و پنجم

 

۱۰ اسفند ۱۴۰۰ / ابراهیم طالبی دارابی دامنه

شایسته‌کاری ۱۳
در آپارتمانی در مشهد چند سال متوالی هر بار یکی دو روز و شبی میهمان می‌شدم. آنان شیوه‌ی شایسته‌ای در  شستنِ سبزی (چه خوردنی، چه خورشتی، چه آشی) به کار می‌بستند؛ هنگام شست‌وشو آب در تشتی جمع می‌شد و در وقتش پای گل‌های راه‌پله، کنار پنجره، کنج خانه و داخل باغچه می‌ریختند. هم آب بی‌جهت به فاضلاب نمی‌رفت و هم به گل‌وگیاه‌وزیا می‌رسید. البته امروزه خریدِ سبزی پاک‌کرده و شسته و آماده هم، کم‌کم رونق گرفته است.
 
تلاش / تضاد
یادِ خدا می‌کنم سپس سلام. به قلم دامنه: چون در تضادِ با آمیزه‌ی عظیمِ «ایران و اسلام‌»اند، اتحادِ این دو را، شرم دارند و بی‌آنکه آزرم کنند از کنارِ اصلی‌‌ترین موضع و موضوع فردوسی -مانند آن کسی که یواشکی بر اثر ترسِ از باغبان، از پشتِ پرچینِ باغ دولّاشده می‌گریزد- در می‌روند. به کجا؟ به وَهمکده و دروغگاه. اینان، گویی نمی‌بینند حکیم در آغاز شاهنامه، که کتابِ دین و میهن و مُهیمن هر سه هست، درگاه خدا را از آینه‌ی اهلبیت -علیهم السلام- می‌بیند: «منم بنده‌ی اهلِ بیتِ نبی / ستاینده‌ی خاک و پای وصی». تازه، حکیم فردوسی فقط به همین بسنده نکرده، بلکه پس از سُرودنِ چند بیت نابِ دیگر در حقِ حضرت نبی ص و حضرت وصی یعنی علی ع، ادامه داده اگر کسی مرا (=فردوسی را) به خاطر این عقیده و علاقه، ملامت می‌کند، باکی نیست: «گرت زین بد آید گناهِ من است / چنین است و این دین و راهِ من است». می‌فرماید اگر ازین آئین و مرامِ اهلِ بیتیِ فردوسی بدت می‌آید بدان که این شماتت وارد نیست زیرا منِ فردوسی گناهم این است راهم راه محمد و علی آن دو مُتحدِ نفسانی‌ست. و چنان در بیت بعدی این موضع و موضوع عقیدتی‌اش را که در واقع عقاید وقتِ ملت ایران بود، راسخانه بیان و تکرار می‌کند، تو گویی او می‌خواهد به‌شدت درست بودنِ باور و بار و بََرِ مذهبی‌اش را آشکار کند: «بر این زادم و هم بر این بگذرم / چنان دان که خاکِ پیِ حیدرم». جنابِ فردوسی‌ی شریفِ اَلیف، ما هم در رکابِ تو هستیم، ای زنده‌سازِ زبان فاخر فارسی و احیاگرِ اسلام ناب نبوی و علوی، ای فردوسی. پس بدان ای فخرِ فخرِ فارسی‌زبانان و مسلمانان و جهانیان، اینان که در تلاش برای تضاد دین با میهن‌اند هرگز نخواهند رهِ تو را به دروغ بپیمایند که در صدر شاهنامه‌ی جاودانه‌ات نوشتی: «به نام خداوندِ جان و خرَد / کز این برتر اندیشه بر نگذرَد» و این اولین بیتت را به دومین بیت نغزت پیوستی که گُسستی درش نباشد: «خداوندِ نام و خداوندِ جای / خداوندِ روزی‌دِه رهنمای». چچچچ ۱۹
 
سلام جناب آقای شعبانی. از «خمسه مخزن الاسرار» حکیم نظامی گنجوی گفتید در وصف حضرت نبی ص. این بیت «سِکّه تو زَن، تا اُمرا کم زنَند / خطبه تو کن، تا خُطبا دم زنند» تلؤلؤی بیشتری دارد که برداشتم این است که امیر حقیقی و همیشگی فقط پیامبر خاتم ص است که کسی نباید سکه به نام خود بزند و ادای به جانشینی و خلیفگیِ او را در بیاورَد، جز حضرت وصی علی ع و اوصیای معصوم او ع و صالحان مردم‌مدار که امامِ مؤمنان و رهنُمای آزادگان و پیشوای صادق ملت هستند. سخن و خبطه، خطبه و سخن توست ای رسول رحمت و اسوه‌ی مکارم اخلاق، تا دیگر خطیبان، حرف تو را تفسیر و تکرار کنند که حق است و پویایی، تا بشر در راه تو بماند و در تله‌ی رخوت و رکود نیفتد. با تشکر.
 
نکته‌ی عمومی سیاسی:
گاه دیده می‌شود حتی بدیهی‌ترین اصل قدرت -که اتوریته است- انکار می‌شود. فقط در آنارشسیم، اتوریته (=نفوذ مشروع، اقتدار قانونی) نفی می‌شود. اتوریته حتی در انسان عادی هم امری رایج است. که البته اخلاق و دین آن را بالانس و توزین می‌کند. بهتر است اگر کسی در دانشی، تخصص ندارد، دست‌کم واژگان تخصصی علوم را زیر نگیرد. سخنم جنبه‌ی اطلاع‌رسانی داشت و اشاره به هیچ کس نیست.
 
جناب آقای ... تشکر. ۱. در پاسخ به کامنت جناب صدرالدین، قدرت و قوی‌بودن را کامل گفتم: این عبارتم که اگر قوی می‌خواهیم باشیم با بچسبیم به ترکیبی از: «ذکاوت و قوی‌شدن و آزادی و رفاه عمومی و رسیدگی معیشت مردم». چرا؟ چون جهان امروز دست‌پخت غرب است که بشریت را با انبار بزرگ و دهشتناک سلاح سازمان تروریستی ناتو در حال تهدید نگه می‌دارد. پس سخن شما در فاز قدرت دست‌کم درین فصل عصر که در دست غرب است، ایدئالیستی بیش نیست. ۲. بر فرض سخن شما را مفروض و حتمی بگیریم، آن‌وقت خودتان از خودتان نمی‌پرسید پس پوتین چرا تا مانش نرفت؟ اگر اروپا سلاح انبار نمی‌کرد پوتین تا مانش مانع نمی‌دید و آن سوی فرانسه هم می‌رفت. ۳. در تاریخ زیاد می‌خوانیم فلان کشور در فلان سال استقلال یافت؟ به نظر شما این کشوره‌ها مگر مستعمرات و متصرفات کدام کشورها بودند که با انقلاب و ایستادگی به استقلال رسیدند. بی‌درنگ من می‌گویم کشورهای غرب، مثل انگلیس، فرانسه، پرتغال، آلمان، و ... . پس اینها خود را تطهیرشده ندانند. ۴. در بحران ۸۸ پیامک در ایران کنترل می‌شد و غرب و خیلی‌ها آن را محکوم کردند. در یورش شورشیان ترامپ به کنگره هم غرب دست به بستن زد، اما آنجا نه فقط محکوم نکردند بلکه به‌به‌چه‌چه زدند! ۵. بسیارخوب! انبارکردن سلاح زشت است. پس ما الآن باید پیش و بیش از همه کدام ارتش جهان را محکوم کنیم؟ لابد برخی از شهروندان ایران فی‌الفور می‌گویند : سپاه ایران و ارتش ایران! که در میز مذاکرات هم پی همین خلع سلاح سپاه و ارتش مکتبی‌شده‌ی ما هستند. ۶. ببندم متنم را: دست پوتین خونین است، دست غرب خونین‌تر. اینان خود برای خود خون آفریدند. که در اولین شب رویداد هم گفتم تلفات انسانی حتی خون سرباز بد است. خدا کند غرب از اذیت انسان دست بردارد. تا اقتصاد بر همه مزه کند.
 
 
سلام جناب... در اینجا یک سؤالی را از «...» پرسیده بودید. اگر از من می‌پرسیدید جوابم این بود: فکر کنم من به حد لازم نظر و توضیحات درین باب داده باشم از اولین‌شب رویداد تا چند دفعه بعد، و احتمالاً شما مجال خواندن آن را نیافته‌اید. پس من هم بگذرم. حالا که تا اینجا آمدم لااقل یک جمله فقط جهت اطلاع عمومی بگویم: پیش‌تر گفته بودم که «ولودیمیر زلنسکی» رئیس‌جمهوری فعلی اوکراین، یهودی است که در توضیح به جناب قربانی عرض کردم عیبی هم نیست، اما اینجا خواستم چیزی دیگه‌ای هم گفته باشم، که برملاشده «تابعیت اسرائیل» را هم دارد. لابد متوجه‌ی بارِ معنایی این «تابعیت» هستند اعضای صحن. یعنی هم شهروند اوکراین است، هم شهروند اسرائیل. متعاقب آن چند چیز دیگر هم. بگذرم. بنا بر سه‌بند انگشت نوشتن است. بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
تریبون

مدرسه فکرت ۷۴

يكشنبه دی ۱۴۰۰

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفتاد و چهارم

مزرعه‌ی فکرت ۱۱
سه خبر ، سه نظر
۲۰ بهمن ۱۴۰۰ / ابراهیم طالبی دارابی دامنه
 
به نام خدا. سلام
 
خبر یکم: ۲۱ اسفند ۱۳۷۳ : با درخواست خانواده و موافقت آیت‌الله خامنه‌ای، دکتر از لندن احضار شده است... دکترِ بی‌هوشی از لندن آمده... جمعه ۲۶ اسفند۱۳۷۳ رادیوی ماشین در ساعت حدود چهارونیم خبر فوت احمدآقا را داد.» از خاطرات مرحوم هاشمی رفسنجانی.
 
نظر: شگفت‌زده نشدم، چون هر دو سوی جناحین راست و چپ دیدیم کم‌وبیش، کسانی را، که خود را به پزشکان در انگلیس یا به محروسه و ممالک ِدیگه عرضه کردند تا بهبود بیابند. اما خُب منتقدم و گلایه‌مند که چرا چنین امکانی برای همه فراهم نیست. البته گرچه بینش سوسیالیستی در بعد عدالت اجتماعی را اُولی می‌دانم، ولی مساوات برای ابد، ایده است و یوتوپیا.
 
خبر دوم: ۱۹ بهمن ۱۴۰۰ : «در مقابل این تهاجم ترکیبی و دسته‌جمعی [«جبهه‌ی دشمن علیه‌ی ایران»]، نمی‌توانیم همیشه در موضع دفاعی بمانیم و ما نیز باید در زمینه‌های مختلف از جمله رسانه‌ای، امنیتی و اقتصادی تهاجم ترکیبی کنیم که در این زمینه اهل فکر و اقدام به خصوص مسئولان، موظف به تلاش هستند.» سخنرانی دیروز رهبر معظم.
 
نظر: با همه‌ی وجود و عقایدم با چنین تز رهبری معظم موافقم و حتی خواهان ایجاد «مکتب رزم پویا» (این ایده‌ی شخصی من است) هستم؛ چیزی شبیه فقه پویا. زیرا جهانِ پیشِ رو در تعارضِ منافع، به‌شدت پیچیده‌تر، ترکیب‌بندی خواهد شد. بلوک‌بندی سه‌گانه‌ی جهانی در پیش است که به‌مراتب از عصر جنگ سرد داغتر است.
 
خبر سوم. سال ۱۳۵۶ : همایش ایرانِ هسته‌ای آغاز می‌شود و آقای جیمی کارتر رئیس‌جمهور وقت آمریکا نیز به همایش پیام تبریک می‌دهد... این مقطع یادآور جمله‌ی شاه بود که که گفته بود: «هیچ کس از من به خدا و پیامبر نزدیک‌تر نیست.» از یادداشت‌هایم بر کتاب «دایرةالمعارف مصوّر تاریخ زندگی امام خمینی» جعفر شیرعلی‌نیا. نشر سایان، ص ۱۹۵ .
 
نظر: من شاه را درین‌که هسته‌ای‌شدن را در سر می‌پروراند، شماتت نمی‌کنم، حتی برای یک قطعه‌ی تاریخی حکومتش، همواره در عجبم که چه کسی فرصت بزرگ به‌خودآمدن را از او سلب کرده بود! همان فرصتی که امام از درِ نصیحت وارد شدند و گفتند گوش کن، ولی نکرد. زیرا بنای امام در آغازین زمان مبارزه، بر درگیرشدن با شاه نبود و حتی واژگونی سلطنت را هم به فرصتی دوردست موکول‌شده، می‌دانستند. اما شاه تحتِ تحریک عوامل مرموز یا نخوت و غرور خود، به امام بد کرد و حتی آمد کنار حرم ایستاد و با یک سخنرانی تحریک‌آمیز تمام روحانیت را مرتجع خواند و با این کار پایه‌های لرزان سلطنتش را سست‌تر ساخت. حالا خنده‌ام نمی‌گیرد چنین شاهی خود را با آن‌همه خفّت و خوف و خواری، اَقرَب به خدا و پیامبر ص می‌دانست! ولی عقرب برای مردمش شد و آنقدر نیش زد و روحانیت و روشنفکران را گَزید تا خود به گزندِ بدی گرفتار شد و سرانجام در بدترین فلاکت مُرد.
 
پاسخ بنده به این پست استاد ارجمند حجت‌الاسلام سیدحسین موسوی خوئینی:
 
جناب استاد حجت الاسلام سید حسین موسوی خوئینی‌
سلام و عرض ادب و ارادت. نه فقط خوشحال که بدهکار هستم ازین‌که به «ایرادِ» سخن پرداخته و «ایرادهای» متن مرا هم می‌گیرید. سپاسِ بی‌کران ازین منظر. من گزارشِ دیدِ خودم از فضای عمومی دهه‌ی نخست انقلاب را عرض می‌کنم که عموماً مردم از هر گرایش و مرام و مذهب و قومیت، طوری محبوبانه به امام / منتظری (سلام الله علیهما) می‌نگریسند که مثلاً شیعه‌ی امامیه به پیامبر ص / علی ع می‌نگرد؛ متحدِ نفسانی و یک روح در دو بدن و حتی امام علی ع اَنفَس برای حضرت محمد بن عبدالله ص. پس از این مقدمه، سراغ ادامه‌ی پاسخم به استاد گرامی‌ام می‌روم:
 
۱. نه، من هم مانند شما متشابهات را بر محکمات عرضه می‌کنم همان‌طور که روایت باید به قرآن عرضه کرد و چنانچه موافقت نیفتاد باید کوبید بر فَرق و حتی بیخِ دیوار.
 
۲. فرض بگیریم امام دست به پیشگیری زدند و با عزل منتظری، حکومت اسلامی را به عنوان یک ناجی، نجات دادند، زیرا آن‌طور که نقلِ رایج است گویا ترس داشتند منتظری نظام را به دست لیبرال‌ها می‌سپُرند. خُب اگر این دغدغه راست است، دست‌کم دو ایراد وارد است: اولی این‌که خودِ امام که دو دستی کشور و نظام را دستِ لیرال‌ها داده بودند و چه کسی شایسته‌تر از مرحومِ محروم! مهدی بازرگان که در سلامتِ نفسش و سابقه‌ی مبارزاتی‌اش و ساده‌زیستی‌اش و حتی کار و تلاشش، زبانزد عام و خاص بودند و حتی مطهری پشتِ سرش به نماز می‌ایستادند. و حکومت را هم داشت به شکل عقلانی پیش می‌بردند (ولو به نقص و نقض) ولی او را هم کاری کردند که کنار رفت و سرآخر مجبور شدند «آخرت؛ مقصد اصلی انبیاء» را بنویسند. دومی این‌که چرا امام باید برای پس از دوره‌ی زعامت و رحلتشان، برای «ولیِ» احتمالی بعدی تعیین تکلیف کنند؟ به چه حقِ نوشته و نانوشته‌ای؟ «ولیِ» بعدی حالا فرض گیریم اگر منتظری بود و لیبرال‌ها را باز نیز به حکومت بازمی‌گرداند؛ خُب این چه خطا و خطری می‌توانست باشد که او به عنوان رهبری آتی، این‌گونه ترجیح می‌خواست داده باشد؟ از فرض بروم بیرون. مگر صدرِ «اصلاحات» با شبه‌انقلابِ «دوم خرداد» نمی‌خواست جامعه‌ی مدنی را فربه‌تر از حکومت سیاسی / نظامی کند؟ فربه‌ترکردن جامعه‌ی مدنی مگر غیر از سیاستی‌ست که همه‌ی فکرهای جامعه را، هم در بستر سیاسی آزاد بگذارد و هم به آنان مانند همه‌ی شهروندان (بدون درجه‌ی یک و دو و سه)، مَجال ورود به قدرت بدهد؟ این که یعنی همان ترسی که امام از افتادنِ رهبری به دست منتظری داشتند. چطور شما (شامل طیفی از تفکر) میان این دو امر، جانب خاتمی را می‌گیرید اما جانب منتظری را نه؟ در واقع منتظری می‌گفت و می‌خواست که دایره‌ی حکومت را بازتر نگه دارد و از برپایی زودرسِ «قیامت» در جمهوری اسلامی جلوگیری کند که از طریق دو کار بیهوده و مخاطره‌آمیزِ «گُزینش» و «استصواب» به جای حضراتِ معزز مُنکر و نَکیر ایستاد و نوح‌پندارنه، دست به پالایش و تصفیه‌ی مردم زد. منتظری می‌خواست (قصدش بود، این‌که آیا توانش و یا واقعاً اراده‌اش را هم داشت یا نه، محل بحث نیست) به همان عصری برگردد که امام سالِ اولِ نظام آن‌گونه بودند و حتی شهید بهشتی را از نامزدشدنِ ریاست‌جمهوری بازداشتند و روحانیون را از تسخیر مصادر رئوس نظام منع کردند. چیزی که الآن به یک مطالبه‌ی فراگیر تبدیل شده و در گفتمانِ لیدرهای جناح چپ، جزوی لاینفک گردیده.
 
۳. برای منیِ که مرجع تقلید شرعی‌ام امام است و مقتدای مورد وثوقم هم ایشان، حتی مسئله‌ی وصیت‌نامه‌ی سیاسی امام هم چندان روشن نیست که این دیگر چه وجه و منهجی دارد که یک رهبر سیاسی و دینی برای پس از عمرشان هم، برای تمام امور مردم و مملکت دست به توصیه‌ی اکید بزنند. وصیت در اسلام حدودش روشن است؛ اختیار تکلیف ثُلث اموال، آن‌هم تازه مخیّر است بکند یا نکند و نیز سفارش به وُراثِ طبقات. خواستم بگویم برای امثالِ ما که از همان اَلستِ انقلاب بوده‌ایم و دل به امام سپرده‌ایم و همچنان شئون و کارهای عظیمش را ستوده نگه می‌داریم، جای سؤال است چرا باید برای نسل بعدی از طریق وصیت اِعمال ولایت کرد. گرچه وصیت در حد نوشتار باشد و سفارش.
 
۴. من معتقدم مطالباتی که امروز سرِ راه نظام قرارگرفته که بسی بازتر از آن چیزی است که تصورش را هم نمی‌کردیم، ما را باید فراتر از اندیشه‌ای ببَرد که تمام همّ و غمِ آن این باشد که پاسبخشِ نظام بمانَد و ببیند کی در قدرت باشد و کی نباشد. حذف منتظری از همین نوع نگاه پاسبخشی / وصیت‌نامه‌ای بوده است که برای خود حقی ابدی قائل‌اند و برای پس از مرگ هم، دغدغه دارند پازل قدرت را بچینند. بنده نگاه اعتقادی و انتقادی به امام و نظام دارم لذا ازین منظر نگاه می‌افکنم. با احترام و پوزش اگر طول کشید. من البته از اندیشه‌ی باز و فکر مدارای مدرن و مبتنی بر مبانی محکم دینی شما استاد مطمئن / ممنونم.
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
تریبون

مدرسه فکرت ۷۳

جمعه دی ۱۴۰۰

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفتاد و سوم

۴ بهمن ۱۴۰۰
مزرعه‌ی فکرت ۱

ایران به مانند یک پازل

به نام خدا. سلام. پازل یعنی هر چیز آشفته که اگر قطعه‌های آن درست چیده نشود از دیدن آن سرگشته و گیج گردی. پازل ایران هم باید منطقی و هوشمندانه چیده شود، وگرنه آشفته خواهد بود؛ پازل علمش، پازل جغرافیایش، پازل حکومتش و حتی پازل ملتش. من مثالی می‌زنم که اگر پازل، خوب چیدمان نشود چه‌بسا فرصت به تهدید تبدیل شود. خانواده‌ی شهید محمد جهان‌آرا ( ۱۳۳۳ - ۱۳۶۰ ) را در نظر بگیریم. یک نمونه‌ی مهم برای مطالعه؛ که من بلکه بتوانم درین اولین شماره‌ی ستون روزانه‌ام با اسم «مزرعه‌ی فکرت» آن را به‌کمترین جملات جا بیندازم.

 

محمد جهان‌آرا که شهید شد؛ او در رژیم شاه مرتبط با شهید حجت‌الاسلام سیدعلی اندرزگو بود و در گروه چریکی منصورون. و حتی چند گروه ضد رژیم دیگر. فرمانده سپاه خرمشهر شد و برای دیدار با امام جهت گزارش جنگ در ۷ مهر ۱۳۶۰ راهی تهران شد اما سقوط هواپیما در کهریزک تهران موجب شهادتش شد. برادرِ دیگرش که در دفاع مقدس اسیر شد و هنوز وضعش ناپیداست. دیگربرادرش علی، که پیش از انقلاب توسط ساواک دستگیر و در زندان توسط رژیم اعدام شد. حسن جهان‌آرا -کوچکتر از محمد- که سرنوشتش را اهل فن بلدند؛ سال ۱۳۶۰ به علت عضویت و فعالیت در سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر شد و آنقدر بر موضع‌اش در زندان ماند که در قضیه‌ی بررسی مجدد پرونده‌های اعضا و فعالین این سازمان پس از هجوم نیروهای نظامی مسعود رجوی با نام «فروغ جاویدان» به ایران و عملیات مرصاد در برابر آنان (که بنده هم همان‌زمان حضور داشتم در جبهه‌ی غرب به مدت یازده ماه متوالی که حتی فرصت مرخصی‌آمدن سه‌روزه برای رزمندگان ممکن نبود) پرونده‌ی وی به جریان افتاد و در همان سال ۱۳۶۷ اعدام شد.

 

من چند سال پیش، در خاطره‌ی روز ۳ شهریور ۱۳۶۴ ص ۲۳۰ مرحوم هاشمی رفسنجانی خوانده بودم که وی نیز به این موضوع اشاره کرده و در دفتر یادداشتم ثبت نموده بودم؛ با این جملاتم: حسن، برادرِ شهید جهان‌آرا که به علت عضویت در سازمان مجاهدین خلق، همچنان در زندان بود، پدرش به ملاقات رفسنجانی رفت تا آزادش کند و ... .

منظور؟ منظورم این است در درون ایران که هیچ، حتی در درون خانواده‌های ایران، تکثر یک رسم است، تضاد طبیعی حکفرماست است، اختلاف فکری وجود دارد. گونه‌گونی گرایش چه بخواهی چه نخواهی هست. ازین‌روست که اگر پازل آن بد چیده شود، به آشفتگی دامن می‌زند. یعنی حتی ایرانی هم باید ایرانی را به رسمیت بشناسد تا پازل درست درآید و الّا پازل، پاره‌پاره باقی می‌مانَد.

۴ بهمن ۱۴۰۰ / ابراهیم طالبی دارابی دامنه

 

یادآوری: تعبیر «مزرعه‌ی فکرت» که فارسی آن کِشتزار است، به عنوان اسم سرستون یادداشت‌های‌ روزانه‌ام در مدرسه فکرت، پیشنهاد قشنگ و صادقانه‌ی صَدیق شریف دکتر صادق ولی‌نژاد است که از ایشان ازین بابت تشکر دارم و می‌کوشم هر روز، فعالتیم درین صحن را با شمارگانی تحت همین نام، در گوشه‌ای از حیاط وسیع مدرسه فکرت شروع کنم. امید است چیزهایی مفید و مُثمر و سایه‌سار در آن کِشت کنم تا سودمند و عاید دِرو گردد. مثلثِ کاشت، داشت، برداشت. تا خدا چه خواهد.

 

جناب آقای دکتر ولی‌نژاد
سلام و عرض ارادت و ابراز تشکر وافر که متن بنده را علاوه بر امتداد، اعتبار بخشیدید. چهار نکته در جواب:

یک. خوب شد مرا به ارجاع فلکه فکرت ۱۳، مطلع ساختید. بله تازه یادم آمد که به طرید قبلاً اشاره کرده بودم اما در متن دیروز کمی آن را وسعت دادم.

دو. پیشنهاد مزرعه‌ی فکرت را برگزیدم. معقول و مقبول است. ممنونم از حُسن سلیقه‌ات.

سه. رویش و ریزش را درست نکته‌پردازی کردید. از نظر من «از قطار انقلاب پیاده‌شدن» فاجعه‌بارتر از، «از قطار انقلاب پیاده‌کردن» است. روی این جمله‌ام اگر بحث هم شکل بگیرد استقبال می‌کنم. علت مبرهن است: اولی خودریزشی‌ست، اما دومی نه، نوعی طَرید است. این‌که کسی خود، خود را از دایره‌ی انقلاب بیرون ببرد، نوعی پاپس‌کشیدن و به قول لنین «فرار به جلو»ست. چون انقلاب سال ۵۵ ملت، مال‌جدّی هیچ فرد و صنف و گروهی نیست، مال تمام ملت است با رهبری خردمندانه‌ی رهبر نهضت امام خمینی و همراهی و روشنگری تعدای قابل توجه از روحانیت و علمای مبارز و مؤثر و روشنفکران متفکر و مؤسس که البته با درجه‌ی بسیار بالایی از نقش تاریخ‌ساز مرحوم دکتر علی شریعتی در ایجاد تفکر انقلابی و دعوت روشنفکرانه‌ی وی به محتوای غنی و تحریف‌نشده‌ی اسلام نبوی و علوی و فاطمی و حسینی.

 

چهار اما. چون درباره‌ی علت سقوط ساسانیان در همین صحن در سال‌های گذشته مطلب زیاد نوشتم خصوصاً متنی تقریباًجامع با عنوان «کمی درباره‌ی سقوط ساسانیان»، بنابرین همان را در زیر نشانی می‌دهم تا دوباره شما و هر علاقه‌مند به تاریخ ایران، اگر خواست آن را مطالعه فرماید. درود بی‌عدد دکتر :


پاسخ:
با عرض سلام جناب قلی‌تبار. سراسر متن، پر شده است از استعارات و اشارات و تشبیهات و تنبیهات؛مانند این دسته واژگان: آب‌شدنِ استخوان مادر به‌ازای قوت‌دادن به دختر و پسر، پل میان دنیا و قیامت، نُت، معمار، مهندس، طبیب بدون مدرک طبابت، هیزم، نشاء، خرمن، صحرا و قد خمیده و همه و همه شکوه این متن را صدچندان کرد.

یک ایراد شکلی هم دارد نوشته‌های استاد، پاراگراف‌بندی نیست و این صدمات سختی بر چشم و ذهن و فکر خواننده وارد می‌سازد. و هیچ نمی‌توان تشخیص داد آغاز و پایان جمله کجاست. به قول آقای جوادی‌آملی «صدر و ساقه‌»اش چیست. واقعاً، گسستگی در متن، حوصله‌بَر است. مولا ع عجب سفارشی فرمودند: تقوا کنار نظم. و نظم کنار تقوا.
 
جناب قلی‌تبار این دو مورد ازآن‌رو برشمردم که خواستم عرض کرده باشم در هر مقطع و موقعیتی نباید عادت کنیم زبان پارسی را دور بزنیم. بنده چنان به دستور زبان پارسی وفادارم که حتی درچرک‌نویس‌هایم کوشش می‌ورزم تا آخرین حد که بلد باشم، از رعایت چارچوب زیان عزیزم ایران منصرف و منحرف نشوم. دور نماند بنده به بکارگیری روش اعتدال میان واژگان پارسی و لغات عربی عقیده دارم، نه ضد زبان عرب مثل باستان‌گرایان افراطی و نه عربی‌نویشان سخت‌نویس که انگار فارسی را نگذراندند!
 
پاسخ:
سلام. به جناب قلی‌تبار و خوانندگاه علاقه‌مند به این نوع موارد عرض می‌کتم: ریشه‌های این ضعف مثل هویج صاف نیست، مثل اختاپوس کج است. به‌راحتی‌ی یک بوته نیست که آن را با کمی کشِشِ دست بیرون بتوان کشید و دید آیا کرمو شده یا سالم مانده؟! حال که به بحث ورود کردید، باید عرض کنم اگر چنانچه تحقیق این فرد راست است و پیمایش‌ها طی شده، دست‌کم دو پیش‌نیاز باید پاس شود تا چند واحد تخصصی گرفت و پای تشخیص این معضل نشست:

۱. این ضعف مخاطره‌آمیز برای آینده ایجاب می‌کند مردم برای این‌که دین را بشناسند باید مطالعات دینی خود را غنی‌تر کنند؛ زیرا اگر گروِش به حوزه ازین‌هم کاسته‌تر شود، ممکن است دسترسی‌داشتن به عالم دین خیلی کم شود. بیشتر بخوانبد ↓
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب

طبقه بندی موضوعی