قسمت سوم
نوشتهها و نظرات ردوبدل شده
مسائل روز: چرا حیفا؟ چرا تلآویو؟ به نام خدا. نیک میدانید که «پایگاه پهپادی راهبردی ۳۱۳» (یکی از شهرهای پهپادی ارتش جمهوری اسلامی ایران) بر دشمن زبون هراس افکند؛ آن هم رونمایی از پَهپاد (=پرندهی هدایتپذیر از دور) جدید و مدرنی به نام «آرش۲» که ۱۰۰۰ کیلومتر را میزند. یعنی درست استان حیفا در دامنهی کوه کرمل در شمال اسرائیل را. زدن تلآویو معلوم است چرا؛ چون کانون سیاسی نگرانی و چالش منطقهایست. اما حیفا چرا؟ کافیست همینقدر بدانیم که: حیفا شهریست دارای فرودگاه بینالمللی بسیارمهم، مرکز بهاییت، دارای مخوفترین دانشگاه صنعتی هوافضا و علوم مهندسی به اسم تخنیون، و مرکز توطئه و دسیسه علیهی ایران و شیعه. این شهر عربنشین روزگاری دور زیر حکومت شاهنشاهی ایران بود. هماینک هم، خط راهآهن آن به شبکهی ریلی حجاز وصل است.
جواب استاد ربانی به دامنه: علیک السلام صدیق گرامی صباح الخیر، آقا الحمدلله شما صاحب اندیشه ای و بسیار دوست داشتنی. «نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست / چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم». ز فرمایشات علامه رحمت الله علیه بجا بیان کردی، المتکبر به معنی صاحب بزرگی و عظمت کبریایی آمده ، تکبر خداوند ، ناشی از کمال وجود اوست چون غنی بالذات است و کبریایی مختص به اوست " وله الکبریاءفی السموات و الأرض... از آنجائی که ، الکلام یجر الکلامه عرض میکنم، عن رسول الله( ص) : اسم الله اعظم فی سته آیات فی آخر سوره الحشر .اسم اعظم خداوند در شش آیه آخر سوره حشر است . یعنی هر کس خدا را با اسم اعظمش بخواند خداوند جواب میدهد و هر گاه چیزی بخواهد عطا می کند ، تاکید شده هر شب انسان با طهارت بخواند تا به مراد دلش ... . اطال الله عمرک عزیز.
سلام و بسی قدردانی جناب استاد ربانی از جوابی که دادی. همیشه بدین مسئله فکر میکنم تنها دفتری که برای آدمی ورق پایانی ندارد، کمال است که شما بهموقع دست بر سر آن گذاشتید. شاید بتوان آن سخن مخصوص حضرت ایوبِ ابتلاها دیده -علیه السلام- را در ردیف فکر کمال نشاند؛ پرسیدند حیات چیست؟ فرمود «همانا نبردی مداوم». سخن ایوب نبی یعنی در برابر ابتلائات، تسلیمنشدن و کسب کمال را باز نیز پیمودن. عارفان یاد دادند اگر بنا دارید خدا در میان شما منزل گزیند، محض خاطر خدا از عقیدهی شخصیات چشم بپوش. شکرانهسخن اینکه چنین مباحثی که جنابعالی به صحن میآورید، به مخاطب میانگارانَد که انسان با هواهای نفسانی به حرکت در نیاید، بلکه به اسم اعظم درآمیزید و به آن چنگ آویزد. آری؛ به تعبیر مرحوم بازرگان انسان همان «ذرهی بیانتها» است در پیشگاه باریتعالی و حریم کبریا. درود بر شما.
استاد نجفی سلام. زیارت قبول. پیام جنابعالی را خواندم خرسند گشتم. فرمودید از "طریق اسرا" دارید طی طریق میکنید. اولا" ازینکه فرمودی نایبالزیارهی همه هستید مسرورمان کردید. ثانیا" در صورت امکانِ نوشتن پیام درین پیامرسان، بفرمایید طریق اُسرا یعنی کدام مسیر؟ حله به کربلا؟ یا کوفه به کربلا که مشهور شد به طریق العلما؟ امابعد؛ عرضم این است حقیقتا" نام "نجف" و "نجفی" در میان ایرانیان یک رمز بود؛ رمز با امام علی ع بودن. حتی پیشوند و پسوند اسامی هم با لفظ نجف آجین و عجین میشد. مثلا" نجفی مرعشی. نجفی قوچانی. همرزمی داشتم از بابل فامیلیاش نجفزاده بود. دوستی دارم اسمش نجف است؛ رئیس پژوهشگاه اندیشه سیاسی و استاد علوم سیاسی: حجتالاسلام دکتر نجف لکزایی. حتی اسم حاجعلی کارگر هم میشنیدیم نجفعلی است. نیز مرحوم حاج نجف و نجفقاربون. راستی از وطن به وطن رفتی، زادگاهات؛ نجف. بیشتر بخوانید ↓
محمد سلیمانی استاد نظر خطاب به بنده: درود. خدا اموات شمارارحمت کنه. بسیارعالی با قلم شیوای خود یاد گذشته نمودید. بی نهایت سپاسگزار. موفق و پاینده باشید.
جناب آقامحمد سلیمانی سلام. آقا، من مطلع نبودم شما پسر استاد نظر سلیمانی هستید؛ یکی از اعضا به بنده خبر داد شما فرزند ایشان هستید. از آشنایی به جنابعالی خیلی خوشحال شدم. بنده هنوز علاقهمند پدرتان هستم، مرد بزرگ محل ما. اگر فرصت دست داد از خاطراتم به پدرت خواهم نوشت. در پایان بسی ممنونم که متن را مطالعه کردید و به بنده لطف نمودید. درود. سلامم را پدر برسان. همینکه بگویی: شخعلیاکبر اوریم طالبی، لابد خواهد شناخت. نیز به آقاداوود -که روزگاری تهران بود- و آقاسلیمان سلامم را تقدیم فرما. بسیار ممنونم که بر رفتگانم رحمت فرستادید و تشویقم فرمودید. محفوظ باشید.
جناب "... ؟" سلام و احترام. از درگذشت مرحوم استاد نظر سلیمانی -که الحق به قول جنابعالی وارستهی روزگار بودند- بیخبر بودم. ممنونم که بهموقع مطلعام کردید. جا دارد تشکر کنم از یادآوری شایستهی شما. پوزش؛ شما را نشاختم و نمیدانستم شما را به چه اسمی خطاب کنم. معرفی بفرمایید تا بیشتر آشنا شویم. حکمت بود گویی امروز در اربعین، ضمیرمان به یاد آن ذات پاکباخته افتد. پس جناب محمد سلیمانی هم سلامم را به قبر مرحوم استادنظر هم برساند وافی به مقصود هست. برای آن مرد عارف و دانا درین اربعین نمازی خواهم خواند. حال که این مسئله پیش آمد، پیشنهاد میدهم سالگردهای معاریف محل تقویم شود و درین جور صحنها یادآوری گردد. مثل کاری که مدیر محترم آقامهدی رنجبر برای شهدای عزیز دارابکلا و مرسم و اوسا در اینجا میکند.
با سلام شخصیت گرامی و شفیق آقای طالبی بزرگوار. از بذل توجهات سپاسگزارم. از خداوند متعال آرزوی موفقیعت و سربلندی برایتان دارم.
مجدد درود و سلام جناب آقامحمد سلیمانی. روز خوب و عظیمی دارد بر من میگذرد؛ آشناشدن با شما دوست بزرگوار و از دانش و اخلاقِ خوب، برخودار. و یادکرد نام پدر والای شما زندهیاد استاد نظر سلیمانی. و روز اربعین، که برجستگی آن این است سرِ مبارک آقا امام حسین علیه السلام درین روز کنار پیکر پاکش برگردانده و به خاک سپرده شد و عظمت اربعین به همین است و هیچ امام و پیامبری اربعین تاریخی ندارد که هر سال باید تکرار گردد و عظمتش نگهداشته. و خدا را شاکرم نوشتهی ستون امروزم خودبخود به این سو رفت و مدادم گرد روح آن پدر شیدای اهلبیت ع گردش کرد. و بنده این نوع امور را حکمت میبینم. ممنونم که درین صحن شما را میبینم. به دعایی که کردید، آمین میگویم. در پناه خدا آقامحمد.
مسائل روز: دربارهی "ژینا" اظهارنظری ندارم. زیرا در هر مسئلهای که اطلاعاتم اندک یا اصلا" وجود نداشته باشد، عقلی نمیدانم نظر دهم. اما در کلیت کار، دیدگاهی دارم که احساسم این است بار دیگر بیانش کنم شاید لازم افتد. انسان معمولا" و حتی همواره موضوع و مواضع دارد. وقتی موضع اصولی کسی در هر کاری مشخص است، اعلان موضع اضافی و موازی ضروری نیست. من معتقدم (حتی مسجّل شده است) جامعه از حضور پلیس در همهی ابعاد زندگی اجتماعی احساس امنیت و آزادی قانونی و واقعی میکند؛ مثلا" نقش پلیس در جاده، در مواجهه با اهل دشنه و قمه، در رویارویی با تبهکارهای اهل وحشت و واهمه، و و و همه و همه. نمیدانم "گشت" صبغهی فقهی دارد یا نه؟ نیز نخواندهام در حکومت نبی ص و وصی ع گشت بوده یا نه. ولی حضور پلیسِ جامعه لازم است؛ اما پایشش علیهی فساد در حکومت هم لازمتر.
هان! زائرین اربعین سلام، کسب مقام معنوی بر یکایکتان گوارا. کارهای نیستم، در اندازهای، هم؛ که بخواهم از تکتکتان تشکر کرده باشم. اما چون فردی علاقمند به کسانیام که به مذهب و مناسک پایبندی دارند و به آن همواره روی میآورند، خیلی احساس بالندگی کردم وقتی اینهمه اشتیاق به زیارت اربعین دیدم. ای مُعزّان روزگاران، بدانید در ردیف پرهیزگاران و پارسیان قرار گرفتید که این منزلت و مقام گرامیتان را قدر بدانید. درین میان، دیدم و شنیدم که موکبداران محلمان -که همگی از دوستان دیرین و همرزمان بَرین هستند- بیحد و اندازه عرق خدمت ریختند و تن و روح را شبانهروزانه وقف خدمت به زائران کردند. برین برادران بیادعا و شجاع و بر آن خواهران بیریا و باسخا درودی بیانتها نثار دارم و از اعماق درونم عرض میکنم: این ثواب و اثابهیتان رهتوشهی قیامتتان. ابراهیم طالبی دارابی دامنه.
جناب آقامهدی بابویه سلام. این جملهی جنابعالی که فرمودی: «فروپاشی آموزش وپرورش، فروپاشی ملت است.» هم نشان درک ارزشمند شما از مسئلهی آموختن و آموزاندن ست و هم حاکی از درجهی اهمیت آن. خواستم تشکری کرده باشم ازین دقت و فهمتان. بیعلت نبود خداوند آنهمه انبیاء علیهم السلام را برای فکر بشر برگزید و میان مردم معلمشان ساخت. بهراستی که معلمی شغل انبیاست و همانطور که رابطهی میان مؤمنان با پیامبران تا ابد برقرار میمانَد، رابطهی معلمان با دانشآموختگان هم، همینگونه تا ابد پایدار خواهد ماند. درود بر شما آقامهدی و خدا پدرتان مرحوم گتی و مادرتان را غریق رحمت کناد.
جناب آسیدموسی سلام. معادلسازی "سی لیک و چهل لیک" برای لفظ زیبای "دلیک"، پردازش جذابی بود. نیز آوردنِ عبارت مأنوسِ "غورزم قادخل". قدمزدن در جوف چشمه را به میان کشیدی، که مرا به یاد خاطرهی خودم انداختهای با یک دختر کُردی؛ که در سلسلهنوشتار روزانهام در یک قسمت خواهم نوشت. اگر البته دستکم ده نفر خواهان داشت درین هیئت. راستی این قسمت شرح ماوقع مهمی بود که مرقوم فرمودید. درود.
جناب آقاعلیرضا سلام. شما از هوش سرشارت، باریکهی نوشتهی بنده را گشاد میبینی. نوشتههایم همان تنگلولوست. قصدم نیست وارد "مسائل روز" شوم. ولی گاه ناچارم. از عنایات آن دوست فهیم، خندانم.
مسائل روز : اول روشن سازم که کسی منکر تلخی جنگ نیست؛ خیلیهم طعم زقّونی داشت تا آن حد زیاد، که ذائقه را ابدی کز نگه میدارد؛ عین خوردنِ خرمالوی نارس بر گسترهی زبان و کام. امابعد؛ برای بنده اهمیت فراوان داشت که رهبری معظم امروز دورهی جنگ تحمیلی را «دورهی پرمعنا و پرفایده» خواندند. برایم این نگره، نگرش ذاتیِ دفاع و مقاومت حساب میآید؛ زیرا تسلیم و درماندگی اساسا" در مکتب امام حسین ع منع و نهی شده است. حتی تعبیری نو داشتند که تابهحال از احدی نشنیدهام و آن اینکه اگر دفاع مقدس نبود، سپاه حتی جسمش هم باقی نمیماند؛ مثل کمیته میشد. و کمیته که خوانندگان این صحن میدانند چه شد؛ با ادغام در انتظامی، مستحیل و نابود.
علاوهبرین سه جا از سخنان، گُنگیِ جنگ را برطرف کردند. آنجا که تعابیری عنادآلود از جنگ خصوصا" تعبیر "استفاده از موج انسانی" را رد کردند و بر وجود "تدبیر و عقلانیت" در عملیاتهای مختلف صحّه گذاشتند. زیرا منتقدین -که بسیاریشان انصاف را کنار گذاشته و بیمنطق نقد میکنند- همواره "موج انسانی" را جزوِ جداییناپذیر جنگ میخوانند و در صددند مؤاخذهی فرماندهان جنگ را به میان بکشند که با گسیل موج انسانی بسیج به خط عملیات، قانون جنگیدن را کنار گذاشتند. حال، رهبری این "روشها و راهکنشهای ابتکاری" در عملیاتها را نه فقط تمجید که "قابل تدریس در دانشگاههای نظامی" معرفی کردهاند. نفس راحتی کشیدم وقتی چنین نگاهی را در بیان رهبری دیدم؛ گرچه نقصانهایی بروز داشت که ناشی از طبع انسانیست و طبع بشر هم با اشتباه عجین است.
مزید بر این، جنگ را بر اثر سه عنصر «۱. قدرت جوشان انقلاب، ۲. رهبری بسیار مؤثر امام، ۳. خصوصیات فاخر و برجستهی ملت ایران» تحلیل کردند که حقیقتا" اشارهی دقیقی بود؛ زیرا همین سه ضلع قدرتافزایی، موجب شده بود تهدید هولناک به فرصت درخشان تبدیل گردد. هر کس رزمنده بود و در صحنهی جنگ حیّ بود (و بهانه هم نمیآوُرد تا نرود) امروزه همین سه ضلع را مدّ نظر قرار میدهد. بنده از همین زاویه است که به وُسع اندک خود، بارها خواستار زندهنگهداشتن عناصر سهگانهی: ارزشها، آثار و آموزههای دفاع مقدس شدهام. و درین روزگار که سطح مطالعات ژرف افراد فروکش کرده، یکی از سالمترین این روشها را خاطرهنویسیِ کوتاهکوتاه میدانم؛ بیکم و کاست. شامل خسارات و برکات، عرفان و هزلیات. شوخیهای جبهه به همراه جدّیهای جبهه. هر چه جبهه بوده همان را روایتکردن. هر رزمنده خود یک سند شفاهی صدّیق جنگ تحمیلیست، که سبنهاش مخزن اَسرار جنگ است و این متاع فاخر و پربهاء نباید دفن شود.
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
ابراهیم طالبی دارابی دامنه
مسائل روز: دورهی ۹ مجمع تشخیص چونان گذشته همه مردند؛ یک زن در آن عضو نشد. شاید تصور شود زنی نیست که تجربهی سیاسی داشته باشد. علت همین هم باشد، باز نظام مقصر است، با نارسایی فکری عدهای، اجازه نداد زن تا پایههای بالای نظام رشد کند و در کشورداری از تساوی رشد و تصاحب شغل برخوردار. ماندن مجدد آن یک فرد در مجمع -که طی مدت طویل، نه فقط مصلحت را رعایت نمیکرد حتی در تشخیص آن هم عاجز بود، بلکه بارها با رفتارهای مضحک، با حیثیت نظام بازی کرد- شگفتی برانگیخت. آیا عضویت مجددش یک مصلحتبینی بود؟! نمیدانم! برکنارکردن رئیس دولت شیکپوش ستودنی بود؛ سزایش همین بود؛ با کُسالیکاری او در دسیسهی برجام، فرصتهای انقلاب، تهدید شد و با قبول متنی دوپهلو، سند علیهی کشور تجهیز. مجمع هم از سنای شاه کم ندارد؛ یک عده پیر، خسته و اغلب بی شمّ تشخیص، گهی گعده و اضافهکار درو.
در نغمه:
تظاهرات در قم علیهی آشوب و حامیان آشوبگران
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام امروز یکشنبه ۳ مهر ۱۴۰۱ در سالروز رحلت جانگداز حضرت پیامبر اکرم ص و شهادت حضرت امام حسن مجتبی ع ، به حرم حضرت معصومه س رفته، پس از زیارت حرم ملکوتی کریمهی اهل بیت ع و درنگ در عزاداری این روز جانسوز در صحن شرقی اتابکی، راهی راهپیمایی انبوه مردم دردمند علیهی آشوب و حامیان آشوب شدم که برایم در حکم اهمیت راهپیماییهای اوائل انقلاب را داشت که شرکت در آن هم تولّی بود و هم تبرّی. خداوند از کاری خشنود است که به گسترش عدالت و رعایت احکام شریعت و رضایت ملت بینجامد. هیچ چیز برای بنده دردناکتر از آن نبود که جلوِ چشم نظام و انقلاب، آشوبگران چادر از سرِ یک زن باحجاب برداشتند و به زور سر آن انسان شرافتمند را در انظار عمومی برهنه ساختند. حقیقتا" کاری کریه و رفتاری شنیع مرتکب شدند. مهربانی و خدمت انقلاب به مردم یک اصل بدیهی و دینیست، اما اُبّهت و اقتدار و قاطعبت علیهی شرارتافکنان هم، اصلی جداییناپذیر و منطقی و قطعیست. این دو شیوهی کشورداری اگر متوازن نباشد آشوبگران در هر فرصت دگری که بیابند، جریتر و جریحهدارتر خیابانها و حریم عمومی ملت را اشغال میکنند و امنیت و آسایش را خدشهدار.
قم. خیابان شهدا
روبروی مدرسهی امیرالمؤمنین ع
حضور همهی صنوف و آحاد ملت درین حرکت انقلابی
تلویزیون ایران عبرت بیاموزد و معذرت بخواهد و تنبیه شود که چرا اینهمه به هرزهها (برخی از هنرپیشهنماهای پولپرست) در شبکههای خود میدان داده بود و میلیاردها پول در حلقومشان ریخت که حالا دُم درآوردند و خیال میکنند پشیزی میارزند که آشوب را دامن زدند و از کشور گریختند. ملت متدین و ریشهدار ازیندست کارهای سبُک و اَشرافی و خلاف آرمان انقلاب سازمان سیما حقیتا" ناراضیست و آنجا را لانهی این هرزهها کرده بود. آیا سیما باز هم بدین خفّت و حراج بیتالمال ادامه خواهد داد؟! خدا اعلم است. چند عکس هم ازین حرکت انقلابی امروز مردم در قم انداختم که در بالا گذاشتهام.
نظر شیخ احمدی: سلام بر استاد طالبی. بسیار عالی.
دامنه: سلام جناب استاد احمدی. از شما هم ممنونم که تظاهرات عظیم پس از نمازجمعهی اخیر قم را منعکس و متنی برخوردار از منطق و انتظارات بهجا بیان داشته بودید. من آن روز غائب بودم و لذا امروز جبرانی زدم. درود.
نظر شیخ احمدی: ممنون جناب طالبی، می دانستی امروز ۲۵ سپتامبر روز جهانی روءیاست؟ عده ای، بخصوص سلبریتی ها، در چند روز گذشته رویایی شدند، اما وقتی به خود آمدند دیدند که گهی لپ لپ میخورند، گه دانه دانه. سلبریتی ولگرد.
پاسخ: نه نمیدانستم جناب احمدی. سازمان سیما باید پالایش شود و ازین هرزههای فاسد ولگرد تصفیه. این هرزهها چرا باید چند دهه شبکههای سیما رالانهی خود میکردند. برخورد با عوامل این حرکت خزنده باید در دستور کار نظام قرار گیرد.
سلام جناب ... . از حرکت ارزشی شما دلشاد گشتم. بنده هم ازین کار زیبا و شجیع و رجاییگونهی جناب حجتالاسلام سید ابراهیم رئیسی در احیای نام و چهرهی شهید عزیز ایران و جهان اسلام سرباز حاج قاسم سلیمانی در تریبون بینالمللی، خیلی خرسند شدم و این صحنه را زنده میدیدم. از شما تشکر دارم و برای ایشان توفیق روزافزون میطلبم.
استاد حاجآقا سیدکمالالدین سلام و عرض ادب. بهدرستی پرده برداشتید. بنده تردید ندارم این عده دربارهی رهبری معظم، دچار کتمان هستند . و حضرتعالی استاد هستید و بهخوبی با لغات و الفاظ، آشنا، کتمان کاریست که انسان با اینکه از آن مطلع است، پنهان میدارد. اینان برجستگیها و شایستگیهای رهبری معظم را پنهان میکنند؛ که از انکار بدتر است. استاد چه میفرماید.
سلام استاد شفیعی دارابی. متن مهمی بود؛ دقیق مطالعه کردم. به تاریخ نقلی و نیز تحلیلی اسلام علاقه دارم. بنده هم بهکارگیری تعبیر "بلکه شهادت" برای رحلت رسولالله ص را چند جایی از مطالعاتم، دیده بودم. بله درست فرمودید تلخی بیشمار رخ داد و حتی به قول حضرتعالی مصائب برآمده از انحراف، عظیمتر از خود مصیبت رحلت نبی رحمت ص شکل گرفت. علاوه برین، تلخی زیادی با بازماندگان خاندان عصمت علیهم السلام تا زمان غیبت حضرت حجت عج کردند که قلم دانشمندان و عالمان از شرح آن عجز دارد. بهره بردم از بیان نوین.
استاد شفیعی مازندرانی سلام مجدد و بسی سپاس از ین سرودهی نو و تازه. حالیا؛ خوشا به قریحهی سرشار شعری شما که از هر سوژه متنی به "نظم" مینگارید.
سلام استاد شفیعی مازندارنی. این بنده از دیرباز به شما عالم و شاعر و محقق گرانقدر علاقه داشتم و دارم. همیشهی روزگار بر ما محبت داشتین. ممنونم از تشویق و تأیید. استاد میدانند که این مردم آگاه، پای آرمان انقلاب و حمایت از رهبری معظم همواره ملتی همیشهحاضرند. این آشوب، نه فقط رسواگر دنائتپیشگان بود، بلکه اینبار هویت کسانی را برملا میکند که با پیام و بیان تحریکآمیز و بیشرمانهی خود، این غائلهی ضد دینی را به نحوی تمهید کرده و بر زبانهی شعلهی آن دمیدند. تولّی و تبرّی درین قضیه، امری لازم است. سپاس از شما استاد.
در پاسخ به دامنه: السلام علیکم و رحمه الله و برکاته. آقا ابرهیم، همیشه آفا ابراهیم است. احسن احسن. طیب الله بر این شعور انقلابی. شفیعی مازندرانی.
در پاسخ به دامنه: آقا ابراهیم سلام علیک. ضمن عرض تسلیت و آرزوی توفیق بیشتر و قبولی زیارت و عزاداری؛ امیدوارم از ثواب بلند زیارت از راه دور نبی مکرم اسلام (ص) و سبط اکبرش امام مجتبی (ع) بهره مند گردید. از مطالعه نگاشته زیبایتان که آراسته با سوزی مخلصانه نسبت به انقلاب و آرمان های والای آن و آموزه بلند حجاب و... و نیز آهی سخت از بهرمندی سلبریتی ها از امکانات صدا و سیما بوده است بهره مند شدم. آن شاء الله ماجور باشید. شفیعی دارابی
سلام استاد حاج سیدحسین شفیعی دارابی. به دعای خیرتان آمین میگویم و زیارت از ابعد هم رخ داد. خدا را شاکرم که بنده را همواره مشفقانه رهنما هستید. و از شما بسیارممنونم که برین نگاه و دیدگاه بنده، قلم تأیید بردید. سلامت باشین استاد.
نظر استاد حاج سیدکمالالدینعمادی: سلام بزرگوار. اعظم الله اجورکم و اجورنا فی مصایب النبی و اهل بیته صلوات الله علیهم اجمعین. سعیکم مشکور و اجرکم جزیل. بیان و بناتان دل انگیز و بصیرت افزاست. من مدتی است به رجال هنری و ورزشی ایران نمی توانم نگاه کنم.
سلام استاد سید بزرگوار حاجآقا عمادی. اجر شما هم با خدای متعال. تسلیت عرض میکنم. ممنونم که بنده را تشویق فرمودید و نوشتهی ناچیزم را تأیید. بله، حق هم دارید به این هرزههای دمدمیمزاج نگاه هم نیندازی. درین مورد، عین همدیگر هستیم. اینتپپ افراد نون بهنرخروزخور آنقدر بیمقدارند که حتی لیاقت ندارند که اسم آنان را بنویسم.
نظر حاجآقا عمادی: علیکم السلام بزرگوار برادر فهیم و فرزانه ام. تردیدی نیست اگر بخواهیم عظمت رهبری را بهتر درک کنیم باید به اندیشه افراد اتاق فکر نظام استکباری جهان واقف شویم. آنان بهتر ازهر کس این فقیه بیدار را می شناسند اما آنان کمتر زبان به اعتراف و بیان می گشایند. البته در این باره روایت هم داریم. تفسیر نور الثقلین، جلد ۵ ، صفحه ۳۳۶ امام باقر (علیه السلام) عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ اَللَّهَ أَعْطَى اَلْمُؤْمِنَ ثَلاَثَ خِصَالٍ: اَلْعِزَّةَ فِی اَلدُّنْیَا، وَ اَلْفَلاَحَ فِی اَلْآخِرَةِ، وَ اَلْمَهَابَةَ فِی قُلُوبِ اَلظَّالِمِینَ، ثُمَّ قَرَأَ: «وَ لِلّٰهِ اَلْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ» وَ قَرَأَ: «قَدْ أَفْلَحَ اَلْمُؤْمِنُونَ» إِلَى قَوْلِهِ: «هُمْ فِیهٰا خٰالِدُونَ». یکی از نشانه های مومن هیبت و هراس در دل ستمکاران است. اگر این معنا دقت گردد میتوان گفت الان ستمکاران با این وصف جمع از کدام مومن عصر حاضر می هراسند. باید در لابلای کلمات همان ستمکاران جستجو کرد. از فلان عالم مدرس عالی که اعلان می کند دین از سیاست جداست یا وظیفه ما دخالت در سیاست نیست ستمکاران از وی چرا بترسند
استاد معزز حاج سیدکمالالدین عزیز سلام علیکم. از بیکران مهربانیتان برین شاگرد، سپاس. پاسخ قوییی نوشتهاید. موافق هستم تماماً. هر سه خصلت واقعاً واجب است. مهابت هم در وقت خود اوجب. ۱۷ ساله بودم برای دفع شرّ جنگ رفتم مریوان. نه منِ تنها، صدها تن مثل من. اگر در برابر کومله و دموکرات و گروهکهای مسلح دههی شصت، توسل به قدرت مشروع نمیشدیم الان نه از تاک نشان بود، نه از تاکنشان. امام خمینی ره رهبر کبیر در برابر محاربان و متجاوزان ایستاد و نتیجه داد. برداشت من این است رهبری معظم هم، به قطع و یقین، تصمیم تاریخساز خواهند گرفت. زمان برخورد قاطع و قانونی و بیبخشش با تحریککنندگان و آشوبگران باید فرا میرسید. اینک، همان وقت تصمیم انقلابی و الهی است. والسلام.
در پناه آیه ، در سایهی ائمه
به نام خدا. سلام. در آیهی ۳۶ ق میخوانیم: وکَم اهلکنا قبلَهم مِـن قرن هم اشدُّ منهم بَطشا فنقّبوا فی البلاد هل من مَحیص. و چه بسیار از امتها که قبل از ایشان بودند و ما آنها را هلاک کردیم با این که از اینها نیرومندتر بودند و به شهرهای دیگر نیز رخنه کردند، آیا توانستند از هلاکت، گریزگاهی بیابند؟
نظر مرحوم علامه طباطبایی دربارهی این آیه در المیزان: میفرماید: "قبل از این مشرکین فعلی، چه بسیار اقوامی بودند که بسیار نیرومندتر از اینها بودند و با نیروی خود به سرزمینهای دیگر سیر کرده و آنها را نیز فتح کردند، اما آیا توانستند از عذاب خدا گریزگاهی بیابند؟ یعنی اگر آنها توانستند، این مشرکین نیز میتوانند، و این آیه در مقام انذار و تخویف مشرکین است."
ویژگیهای شیعیان: در سالروز شهادت عالم آل محمد امام رئوف حضرت رضا ع یک سخن از آن امام همام دربارهی ویژگیهای شیعیان نقل میکنم. شیعیان ما تسلیم فرمان ما هستند، از سخن ما پیروى مىکنند و با دشمنان ما مخالفاند. پس هر که چنین نباشد، از ما نیست. منبع : صفات الشیعه، ص ۸۲ ، ح ۲ ، گزیدهی حکمتنامهی رضوی، صفحهی ۲۹۶. ابراهیم طالبی دارابی دامنه.
جناب آقای مرآت سلام و خداقوت. خوبی بداهه این است انسان در گام اول فکر، کمتر اسیر خیال و حاشیه است. معمولاً اولین فکر، کماشتباهترین آن است. شما دوست فرهیخته همواره از ناحیهی ادیببودن، خوب میدرخشید. درود.
استاد گرانقدر سید عمادی سلام علیکم. نکات ارزندهای در نوشتهی شما مشاهده کردم و واقعیات را بیان فرمودید. همان طور که پیش ازین نیز، میان شما و بنده بر روی مفهوم کتمان و انکار، یک مباحثهی گذرا انجام شده بود، مثالهایی که در پاراگراف یکی به آخر مطرح فرمودید در ردیف همان مسئله است. برخی، انصاف به خرج دادند اظهار کردند برخی هم اساسا" شرم دارند نزد مثلا" همفکران و هواخواهان خود، به ویژگیهای کممانند -و حتی در برخی زوایا بیمانند- رهبری معظم اذعان کنند. لذا کتمان میدارند و پوشیده نگه میدارند و شاید هم نمیخواهند خود را آشکار کنند. از شما متشکرم استاد که ورود زیبایی به این مبحث داشتید. درود.
سلام و عرض ادب و احترام مدیر محترم محاکات. بر مفاهیم مهم و ارزشمند دست گذاشتید. خواستم گفته باشم گوشزد مفیدی بود. وقتی برای کارهایی چون لغت، گواهینامه، مالیات، کشاورزی، دهیاری، باغداری و ... ، شیوهنامههای ویژه وجود دارد، چرا برای مبارزهکردن و اعتراضکردن نباید تن به شیوهنامه بدهند و مثل آدم خواستههای خود را برسانند. حتی در جنگ هم آمبولانس حریم امنی دارد، اما اینان حتی بر وسائط نقلیهی امداد هم خشونت میکنند. هیچ حد یقف برای خود قائل نیستند. اعتراض حق خدادادی است. اما برای خود قواعد و اخلاق و شیوه دارد. پوشش و حجاب هم طبق فرمودهی درست شما یک اصل است که از دیرباز در ایران کهن ریشه داشت. درود که متنهای سازنده و اثربخش مینگارید.
سلام بر شما جناب با اسم «سید کمال اکبری». شعر تأملبرانگیر، انتقادی و سازنده بود و تلنگر بزرگی زد. از سوی دیگر به سبک روان سرود که در ردیف سهل و ممتنع است. شاعر بر اوضاع روز تهران آگاه است و دانش مثنویاش هم معلوم است. نام شاعر را میفرمایی جناب؟
جناب حجت الاسلام آقای سید کمال اکبری. با عرض سلام و احترام. نوشتههای شما را مورد مطالعه قرار میدهم. درین بحث تکثرگرایی، نکات علمی و در دنباله، استنتاج درستی مطرح کردید. خواستم عرض کنم در غرب، ابتدا برخی از پلورالیستها (=کثرتگرایان) در واقع برای مقابلهی فکری با آن نوع از تفکر مسیحیت و یهودیت بود که هر یک دین خود را ناجی انحصاری بشریت میدانستند و سایر ادیان را رد میکردند. آنان برای رفع این فکر، کثرتگرایی را ساز و برگ دادند؛ که متأسفانه در ایران، برخی از روی نادانی و خامی و شاید از روی دلباختگی غربی، آن را در برابر اسلام و معرفت دینی به کار گرفتند و ناپخته مباحث را وارد تفکر دینی در ایران کردند که کاری بس عبث و ابتر بود و موجب سردرگمی عدهای شد. در غرب البته معلوم شد چنین نظریاتی سپس به کژی رفت و اندک اندک پتکی کردند بر فَرق مسلمانان. اسلام بر خلاف غرب، مصدّقِ پیامبران ماقبل است: «بِما اُنزِلَ اِلَیکَ و ما اُنْزِلَ مِن قَبلِکَ» و لذا تصدیق و ایمان به تمامی انبیا -سلام الله اجمعین- جزوِ مشخصات بارز و واجب مؤمنان (پنج آیهی نخستین بقره) است. بلی درست بحث را کلامی کردید و دفاع عقیدتی. اسلام توسط حضرت خاتم ص خاتمهی کامل ارسال دین بود. ما مفتخریم دین مبین اسلام را کامل و جامع میدانیم. به قول سدید شما ادیان در طول قرار دارند نه د ر عرض آن. رودخانهی دین از بدو جاری شد و به اسلام ختم شد. پوزش اگر تصدیع شد. شما خود دانشآموختهی مکتب امام صادق ع هستید و برین مسائل مسلط و آشنا. درود.
تعلیقه ای بر «مردم ایران با قرآن چه می کنند»؟بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. آقا ابراهیم سلام علیک. شکر الله مساعیک. ان شاء از شفاعت قرآن بهره مند شویم و از شکوه قرآن در سرای قیامن در أمان باشیم. آنچه در راستای عنوان «مردم ایران با قرآن چه میکنند؟» نگاشتی، زیبا نگاشتی؛ اگرچه بنا نداشتی، همه آنچه که در این راستا قابل ذکر می باشد را به رشته تحریر در آوری؛ به هرحال، جای سپاس دارد؛ مخصوصا اینکه گریزی زده اید به عناد ورزی برخی از آشوب طلبان داخلی؛ شایسته بود به این نکات نیز اشاره می نمودی:
یک) این عناد ورزیها، نه تنها مورد قبول و تایید اکثریت قاطع ملت شریف ایرانی مومن به قرآن ندارد؛ بلکه مورد نفرت و بغض همه ایرانیان مؤمن به قرآن می باشد؛
دو) شواهد معتبر حاکی از این هستند که این عنادورزان، از سفره مادی و غیر مادی عنودان خارجی و بیگانه از قرآن، ارتزاق می نمایند؛ در واقع، مزد این ارتزاق را پرداخت می کنند؛
سه) بر اساس آیه شریفه «یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» (توبه/ سی و دو) (؛ با اندکی تفاوت در آیه هشت صف)؛ این عناد ورزیها ره به جائی نخواهد برد؛ شواهد تاریخی بی شمار در جهت ستیز با قرآن (؛از جمله: توصیه به فروکردن سر انگشت در گوشها برای نشنیدن کلمات و نغمه قرآن، تازیانه زدن بر لبان مبارک قاری قرآنی همچون امام حسین علیه السلام توسط یزید بن معاویه، تیر باران شدن صفحات قرآن توسط ولید بن یزید، و....) نیز تایید می کند: این وعده الهی محقق خواهد شد؛
چهار) ای کاش در نوشته دیگری؛ علت این عناود ورزیهای بی حاصل را به رشته تحریر در آورید.
موفق و ماجور باشید.
(حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی: عصر شنبه، ۱6 مهرماه ۱۴۰۱ش_ ۱1 ربیع الاول ۱۴۴۴ق)
استاد بزرگوار حاج آقای شفیعی دارابی. سلام و بسی قدردانی برای این اهتمام. علاوه بر تشکر وافر که این نوشتهی بنده را با عنوان «مردم ایران با قرآن چه میکنند؟» در دامنه و نغمه، مطالعه و مورد مداقه قرار دادید و دست تشویق بر سرم کشیدید باید عرض کنم با تکمیل بحث به قلم قوی شما، موافق و خیلی خشنودم. بله درست مثال زدید، نه فقط عنادشان را برملا، حتی پوچی و سیرت و صورت آنان را هم پیشگاه ملت عریان ساخت. نمونههای تاریخی برای ستیز با قرآن توسط ستیزهجویان عنود نیز، بسیار لازم بود که ذهن فعال استاد از بیان آن دور نماند. درود فراوان. مجال شد باز نیز آن توصیههای ذیقیمت و مفید شما را جامهی عمل میپوشانم. اگبر البته دانش آن را در خود بیابم. ان شاءالله. ارادات و عرض ادب. ابراهیم.
با عرض و سلام و ادب و احترام به اعضای شریف هیئت رزمندگان، از جنابان آقایان مدیران گرانقدر: اسماعیل آفاقی و قاسم بابویه بابت راهاندازی هیئت محترم رزمندگان بر روی پیامرسان ایرانی "ایتا" تشکر فراوان دارم. از سالها پیش، پس از ایجاد ایتا، جزو نخستین نفرات در پیامرسان"ایتا" بودم و اینک خرسندم که مدیران محترم هیئت محترم رزمندگان دارابکلا بهدرستی به فکر ایجاد این گروه همسنگران و همرزمان و هممسلکان و در یک کلمه همراهانِ دوست و دوستانِ همراه افتادند و نگذاشتند حلقهی وصل نیکان از هم بگسلد. انشاءالله تعالی بهزودی دنبالهی سلسلهخاطرات و نیز مسائل روز را -که دو ستون روزانهی بنده درین هیئت محترم بود- پی میگیرم و درین صحن محترم ارائه مینمایم. از دیدن نام اعضای عزیز و خواندن نوشتهی قلمی آنان خوشحال شدم. شایسته است مدیران محترم هیئت زحمت بکشند اعضای هیئت را باخبر کنند ایتای خود را بهروزرسانی کنند و نیز اعضایی را که در ایتا حضور ندارند، این پیامرسان ایران را نصب کنند تا امکان همافزایی فراهم شود و الفت و پیوند فکری و عاطفی مانند همیشه برقرار و در مدار. درود و ارادت. یکشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۱ا / براهیم طالبی دارابی دامنه
نظر شیخ ربانی: سلام علیکم نیرین [ابراهیم و سید علی اصغر]، به به درود بر دو گل ما ، سئوالی در تقدیر بود که با رؤیت پیام منتفی شد الحمدلله و له الشکر.
استاد ربانی دوست نیّر ما سلام. از مرحمت آن بزرگوار ممنونیم. از همان ابتدای انقلاب بنده و آسید علیاصغر به جنابعالی انس و اتصال داشتیم. تندرست بمانید جناب ربانی.
نظر سید علیاصغر: سلام لذت بخش. نعره بکش جانا که سال بَبراست. توانایی نوشتن شما که واژگان را اسیر قلمت می نمایی درآن رقص کلماتی را مشاهده می کنم که حیات بخش است . نثر ترا نبض احساسم می دانم. بله . جناب ربانی میراث دار اخلاقی است که برایم گنج گرانسنگی است.
مسائل روز :
تحلیلی بر سخن اخیر آقای زیدآبادی
دیروز از نورنیوز بر روی وب "ایتا" مطلبی مطالعه کردم از گفتوگوی آقایان احمد زیدآبادی و کوشکی. زیدآبادی در جایی ازین بحث گفت: "رابطهی ما هم با اروپا مریضگونه بوده است. با دو قدرتی (روسیه و چین) رابطه برقرار کردهایم که حداقل دموکراسی را هم ندارند. چه کسی میگوید منافع ملی ما این است که با روسیه و چین رابطهی استراتژیک داشته باشیم ولی با آمریکا نه. مردم این را نمیگویند. افکار عمومی ایرانیها را بسنجید. ایرانیها تا آن جایی که من میدانم خواهان رابطهی متوازن با قدرتهای جهان هستند. اگر کسی را دشمن بدانید بقیهی سوءاستفاده میکنند؛ مثل چین و روسیه. خودتان را با یکی از کانونهای قدرت درگیر کردهاید. کشوری میتواند قدرت مانور داشته باشد که بتواند با همه بازی کند. با همه حرف بزنید، بالانس کنید."
خواستم دیدگاهام را روی این طرح مسئلهی آقای زیدآبادی مطرح کرده باشم: درست و نادرست، درین فراز، کنار هم قرار گرفته است. درست گفت آنجا که بحث از قدرت مانور کشور کرد؛ یعنی بازیگری با همهی قدرتها. نادرست گفت آنجا که رابطهی راهبردی ایران با چین و روسیه را اساسا" نفی کرد و بر رابطه با آمریکا به عنوان یک خواست عمومی و استراتژیک، انگشت تأکید گذاشت. رابطهی متوازن با قدرتهای جهان امری طبیعی است و بنده قبول دارم. اما آقای زیدآبادی درین بحث، متغیّرهای مسئله را نادیده گرفته است. این متغیّرها را (که لابد خوانندگان بلدند متغیّرها پدیدههایی هستند که وقتی بر سرِ راه مسئلهای قرار گیرند، بر آن، اثر مستقیم یا غیرمستقیم میگذارند) میتوان درین موارد شماره کرد:
متغیّر اول: نهادهای مخفی براندازگر آمریکا، بنا را برین گذاشتهاند مَجال ایجاد کنند که انقلاب اسلامی را به راه ممکن از منطقه محو کنند که هماینک رو به راهبرد فشار از داخل آوردند تا اگر احتمال رخنه و رسوخ به کشور دادند، وارد شوند.
متغیّر دوم: سیستم سیاسی آمریکا در بُعد بینالمللی، امنیت ملی آمریکا را بر دموکراسی جهانی ترجیح میدهد ازینرو رابطهاش با رژیم جعلی اسرائیل برای جذب سرمایههای جهانی یهود در کشور آمریکا اولویت دارد و نیز حاضر شده است با منحطترین نظام سیاسی منطقه یعنی عربستان سعودی، رابطه و حتی پیمان مودّت امضاء کند. پس اصل اساسی آمریکا، حقوق بشر نیست؛ منافع ملی و فرصت اقتصادی است.
متغیّر سوم: آمریکا همزمان که دم از مذاکره و ایجاد رابطه با ایران میزند، همان زمان، بهشدت بیشتر برای جنگهای کمشدت (=تئوری جورج شولتز) با ایران دست به تجهیز و پشتیبانی از گروهکهای سیاسی و نظامی منفور میزند. مثل ایجاد پایگاه برای گروه مسعود رجوی در جلگهی تیرانای آلبانی و کومله در شیارهای اقلیم کردستان در عراق و ... .
متغیّر چهارم: آمریکا در حال مخاصمه با ایران است و در حقوق بینالملل وقتی کشوری مخاصمه را بنا کند قوانین خاصی بر آن اعمال میشود که دست به ماجراجویی میزند. افزون برین، ابزار تحریم را سیاست دائمی خود کرده است. و منظور از تحریم در واقع سیاست مهار ایران است تا خود را مجاز در تعقیب و اذیت و آزار ایران در تمام زمینهها بداند.
در چنین وضعیتی، عقل انقلابی رهبری معظم به نظرم کارساز بوده است و رفتار عاقلانهی ایران با چین و روسیه، نقطهآسیب شدید بر پیکر سیاستِ فشار آمریکاست و آمریکا واهمه کرده است از پیوند راهبردی و درازمدتِ سه قدرت بزرگ و برتر منطقه (ایران چین روسیه) آن هم از روی پیماننامهی مکتوب حقوقی که میرود بلوکبندی آتی جهان را شکل دهد. آنچه آمریکا برای ایران انجام میدهد اسمش دوستی و دلسوزی نیست، دشمنی ماهرانه اما از پیش "شکستخورده" میباشد. هر حرفی که این خصلتهای "گرگی" آمریکا را نادیده انگارد، در واقع (خواسته یا ناخواسته) بر "میشی"شدنِ ایران (=تسلیم محض به جای مقاومت مطلق) تلاش دارد. همان گفتار از روی عقلانیت و فراست امام خمینی ره که تعبیر به رابطهی گرگ و میش کرده بودند. بگذرم. ۲ آبان ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه.
نظر حاج سید حسین شفیعی: آقا ابراهیم سلام. هم مدخل خوبی را نگاشتی و هم بدنه نوشته را آراسته با منطق و بدیهیات نمودی و هم به وقت نتیجه گیری؛ به بهترین وجه و به زیبایی به آن دست یافته آید. البته متغیرهای دیگری (بویژه فرهنگی _ عقیدتی؛ و دامن زدن به اباحه گری) نیز شایسته ذکر بود که به ظن قوی؛ پای بندیتان به پرهیز از طولانی نویسی؛ مانع از ذکر آن گردیده است. شکر الله مساعیک و تقبل الله منک و ضاعف فی ثوابک ما شاء. خداحافظتان باد.
جواب دامنه: استاد بزرگوار سلام علیکم. مایهی خشنودیام است که حضرتعالی با احاطهی خوبی که بر مسائل جامعه دارید، بر متن و مفاد صحه بگذارید. از قوت قلبی که دادهاید بسیار متشکرم. بله، درست حدس زدهاید اگر همهی متغیرها را شماره میکردم از اصل بحث دور میافتادم. یادآوری شما هم مطلب را روشنتر کرد. از دعای خیرتان هم شادمان شدم. آمین. با ادب و ارادت: ابراهیم.
سلام جناب آقا سید موسی. متنی صمیمی و روایی از رویدادی که خود شاهد صحنهای. برای رزمندگان چنین خاطرهای ملموس است، چون معمولاً برای همه ایننوع مسائل به نوعی رخ داده است که شما با حوصله و علاقه ترسیم کردهاید. درود دارم محضرتان. راستی از مفهوم رایج «کربلا بَیّه» میخواهم یک اشارهی جامعهشناختی بکنم:
سه واکنش مردم ایران نسبت به سه حالت از اتفاقات بدین گونه است:
کربلا بَیّه: اشاره است به جایی که حادثه، زخمی و کشته برجای گذاشته باشد و فریادرسی نباشد که به داد برسد.
شهرِ شامه: زمانی گفته میشود که جایی بلبوشه شود و غارت و اسارت، و هرجومرج، حد و مرز نشناسد.
راستحسینی: در موقعی استفاده میشود که کسی بخواهد صدق رفتار و گفتار خود یا دیگری را محکم و مسجّل و پذیرفتنی کند، زیرا امام حسین ع در میان ایرانیان اسوهی راستی است.
معذرت، کمی طولانی شد نظرم، در میان کلمات خوشنقش شما لغاتی میآید که مرا انگیره میبخشد که کمی ورود کنم. راستی عکس پروفایل خودت را که گذاشتی، عالی است و متین. دیرزمانی است زیارتت نکردم. محفوظ باشید.
استاد گرانقدر حضرت قادری سلام علیکم. ازینکه به نظرات اعضا ذیل سفرنامه پاسخ داده و توجه کردهاید، شایسته است تشکر کنم. قسمت امروز را هم خواندم. الحمدلله مطالب حضرت استاد حاوی آموزهها و نکتههای نغز است.
نظر سید موسی صباغ: سلام آقا ابراهیم. خدا رحمت کند آقا یوسف رزاقی رو. خاطره از آقا یوسف ذکر کردی که برای نماز گوش رزمنده رو میگرفت باز خدا رو شکر. اما در سال ۶۵ برای نماز صبح، یوسف با اون قد و وزنش روی شکم رزمنده (عموما هم محلی ها) دَمِتوممِت کارده. ما صدای اذان و میشندیم، نه از فریضه اول صبح، بلکه از ترس دمِتن یوسف، بلند میشدیم. سلام و صلوات بر روحش.
سلام آسید موسی. آنقدر قشنگ نظر گذاشتی که از خنده غش کردم. راستی دیدم دمتممت یوسف را را بهزیبایی وارد خاطره کردی، برای خانواده خواندم نظرت را که خیلی برایشان تازه و جالب بود. درود. لذت بردم. این خاطرهات را در سایتم ثبت میکنم.
سلام جناب موسیالرضا امین زارعین. سرودهی مثنوی دلکشی را درین پست به نظم درآوردید. قابل استفاده و مفید. حالا چرا الهام از خودِ ادیان الهی نباشد؟ اسلام و اخلاق بالاترین الهامبخش دربارهی نفس سرکش است و قرآن مشحون ازین نهیب و نوید است. درود.
مسائل روز : سه خواست جامعهی ایرانی و اشاره به یک سخن بهزاد نبوی
به نام خدا. سلام.گویا کسانی جامعه را جدا از حکومت میخواهند و بیشترین هدفشان ازین حرف، آزادی بیقیدوشرط است. شاید روی همین مبنا باشد که حکومت را از حضور در جامعه و نقش سازندهاش در ایجاد جامعهی نوتر و رشدیافتهتر و شرعپسندتر، مخلوع و برکنار میکنند. اینان حکومت را مزاحم تلقی میکنند و برین تلاشند تا حکومت، خود را فقط در دایرهی محدود و تنگ، محصور و مسدود ببیند. نظر بنده اما این نیست، این است که حکومت کارویژههای فراوانی دارد که وقتی بدان عامل شود، دستکم سه وضعیت برای کشور حادث شود؛ اگر دست حکومت از آن کارویژهها خلع و قطع شود، فلسفهی بودنش نابود میشود. این سه خواست: بیماری اخلاقی جامعه کم گردد. بیداد اقتصادی از سر راه ملت برداشته شود. و سومی هم اینکه بینش عدالتی خواست قطعی و بیتردید عمومی شود و جزوِ ذات کشورداری گردد. به عبارتی، دولت در نظام سیاسی، هر سیاستی که برمیگیرد به این سه جهت، پرّان باشد و دست آن نیز برای ساختن، بازتر باشد و جامعه هم بر آن نظارت روشمند داشته باشد. بنابرین هر گاه برین سه ضلع مثلث مطالبات اجتماعی، خدشه وارد شود، تاروپود جامعه و حکومت از هم میگسلد. بنابرین آنها که حکومت و حکمرانی را با دستانی بسته و بینقش میخواهند و برای آن حق ورود به جامعهسازی قائل نیستند، در واقع به آنارشیگری (=بیدولتی و هرجومرجی) خفیف تا شدید، تمایل دارند؛ بیآنکه خود از آن بهدقت باخبر باشند.
اینجا که الحمدلله انقلاب اسلامی داریم که بر بستر آن سیستم سیاسی نوین "جمهوری اسلامی" بنا شده است که بنای بر خدمت و اقتدار دارد و در طول اینهمه سال، خدمات و حسنات بیشماری از خود نشان داده است، ما حتی در ادبیات دینی داریم چنانچه امر دائر شد بین بیدولتی و دولت زور، زور -که حتی با تغلّب (=غلبهی قهریه) بر جامعه حکم برانَد- بر بیدولتی ترجیح دارد زیرا سامان هر جامعه به ایمنی و امنیت است. چرا عدهای حاضر شدند بنای این نظام خادم را و حتی بستر مقدس آن یعنی "انقلاب اسلامی" را (که رهبری آن را یک مرجع دینی پاک و اسلامشناس بزرگ حضرت امام ره بر عهده داشته) شخم بزنند و به قول زیبای آقای مهندس بهزاد نبوی -رئیس فعلی تشکیلات سیاسی و فکری جناح چپ- زیر ساختمان نظام "دینامیت" کار بگذارند و آن را براندازند؟! حقا که این موضع آقای بهزاد نبوی، خواندن و ستودن دارد، هر چند مقداری دیرهنگام گفته باشد، اما روشنگری از زبان ایشان، خشم ضدانقلاب و براندازان و هُریهُری مسلکان را برانگیخته و آنان را ناکام از سودجویی و تیرگیسازی ساخته. مگر آقای بهزاد نبوی چه گفته؟ به نظر من حاقِ ماجرا را بهزیرکی برملا ساخته. این گفتهی او ( اینجا ) :
«قطعا" نمیتوانیم با معترضان کف خیابان که شعارهای براندازانه میدهند، همسو شویم. بحث محافظهکاری نیست؛ ما شعارهای آنان را قبول نداریم. ما میخواهیم در چارچوب نظام، نظام را اصلاح کنیم. نمیخواهیم دینامیت زیر ساختمان نظام بگذاریم، بلکه میخواهیم همین بنا را اصلاح و ایراداتش را برطرف کنیم...برای همین، نه میتوانیم با کسانی که شعارهای براندازانه میدهند، همراهی کنیم و نه وضعیت حاکم را قبول کنیم.»
سلام جناب آقا سیدموسی. باز نیز زیبا. ریزبینی و ریزهنویسی. حالا بفرما بگو به ما در راهخون اون عور مادرزاد !!! راهی شده بود سوی شما تساپهلینگ، یا نا، نیمهبرهنه و نیمتنه؟!!!
متن حجت الاسلام شیخ ربانی: سلام علیکم. حسن ظن یا " خوش بینی " عن امیرالمؤمنین علی( ع) : حسن ظن راحة القلب و سلامة البدن . خوش بینی مایه راحتی جان و سلامتی تن آدمی است .مردی نزد پیامبر ( ص) آمد و گفت ، یا رسول الله شما دعاها بسیار دارید دعائی مختصر به من بیاموز که در ثواب همه دعاهای شما شریک باشم . پیامبر خدا فرمود بگو : اللهم انت ربی و انا عبدک. خدایا تو پروردگار منی و من بنده توام آن مرد رفت و چون آن دعا را خوب یاد نگرفته بود همیشه به عکس دعا میکرد و میگفت : اللهم انت عبدی و انا ربک.
روزی جبرئیل آمد خدمت پیامبر اکرم عرض کرد یا رسول خدا ، دعائی که به آن مرد یاد دادید به عکس یاد گرفته ، پیامبر (ص) آن مرد را طلبید و از حالش پرسید ، آن مرد گفت، خیلی شادم و به ثواب آن دعا دل بسته ام پیامبر فرمود با خدا چه میگویی؟ مرد گفت ، میگویم: اللهم انت عبدی و انا ربک. پیامبر اکرم (ص)فرمود: دیگر چنین نگو که کافر میشوی، آن مرد وقتی متوجه اشتباهش شد خیلی ناراحت شد و گفت ، حالا چه کنم ؟ جبرئیل نازل شد و گفت : یا رسول الله(ص) خدا میفرماید: اگر بنده من به " زبان " غلط گفته چون حسن ظن به من داشته و من بر دلش نظر دارم ما گذشته او را به صواب نوشتیم و به آرزویش میرسانیم تفسیر نمونه ج ۲ ص ۲۵۴ . ان الله تعالی : لا ینظر الی معنتا ولا متعنتا ولکن بعثنی معلما میسرا نهج الفصاحه ح ۷۱۹. خداوند مرا اشکال گیر و اشکال تراش نفرستاده بلکه آموزگار و آسانگیر فرستاده . والسلام من التبع الهدی
سلام به استاد ربانی. چه آموزنده، چه آموزنده. خیلی زیباست، زیبا. سه جاش اوج بیشتر دارد: ۱. اشکالتراش نشدن. ۲. خدا به دل نظر دارد. ۳. آموزگاری و آسانگیری کردن. جناب آقای ربانی، قلم که ماهرانه شود همین نفع را به مخاطب رسانَد. مرا آسوده فرستادی سوی آن داستان واقعی حضرت بلال حبشی اولین مؤذن دین اسلام (که به این رنگینپوست آگاه که نماد نژادینبودن دین مبین ماست، عشق میورزم) و آن این است رسول خدا ص فرمودند (نقل به مضمون): سین بلال همان شین است. خوانندگان لابد باخبرند، حضرت بلال -آن آزادشده توسط پیامبر اکرم ص از دست ارباب ستمگر- هنگام گفتن «اشهدوا اَن ...»، به جای حرف شین، زبانش «سین» تلفظ میکرد و میگفت: اسهدوا اَن لا... . که پیامبر ص آن جمله را در حقش فرمود. بگذرم. مباحثهی زیبایی با آسید آفریدید. درود به هر دو دوست نَیّر.
سلام جناب امیر. شما دریچهای مهم گشودهاید و ذهن خلاق معمولا" در ورود به مباحث نو، باز و درنوردیده وارد میشود. بنده دیدگاه شما را درینباره از سر خواستن خواندم نه اکراه. پس سپاس که برای بنده اعتبار خواندن نوشتهاش قائل شدی. درین رابطه بنده نظرم این است چون اساسا" پایبند به دین و مذهب هستیم شیوهنامه را باید ابتدا ببینیم. شیوه این است اگر در مسائلی، دین در آنباره صامت است، میدان نظر مردمی که بر پایهی دانش و عقل حرف دارند باز است که شهید محمدباقر صدر از آن به منطقهالفراغ یاد میکند یعنی جاهایی که دین حرف را نزد منطقهای فراغ و باز است برای بیان نظر عقلی. من فکر کنم درین موضوع شما، مبانی در شرع آمده است، اما ریزمسئلههای آن نیامده و لذا جای عقلانیت و تعیین شیوه باز است. من چون خودم را درین مسئله صاحب نظر نمیدانم بیان دقیقی ندارم. هر چند یکی از آداب زندگیام نزاکت اجتماعی است و همواره جامعهای با سه ساحت منزه را آرزو دارم: بیماری اخلاقی جامعه کم گردد. بیداد اقتصادی از سر راه ملت برداشته شود. و سومی هم اینکه بینش عدالتی خواست قطعی و بیتردید عمومی شود و جزوِ ذات کشورداری گردد. بگذرم. از شما ممنونم که روی مباحث روز ورود دارید. با ادب و ارادت: ابراهیم.
نظر شیخربانی: سلام علیک یا صدیقی، الحمدلله دامنه بی انتهاست و چون گل محمدی در هر وادی .... ای عزیز ، چه بسا خداوند هر گره ای که در کارمان می اندازد، همچون گره های قالی باشد که نهایتا قصد دارد با آنها " نقشی زیبا " را بیافریند . لایحتمل ؟ همیشه مستدام با مرام.
سلام استاد ربانی دوست دیرین و گرانپایهی بندهش. ما چون از بسط روح برخوردارین، اینگونه گل به مشام میبرین. لطف دارین. با مثال گره، گره از ذهن گشودین. تمثیل قشنگی بود؛ گیرا و کارا. درود بر استاد ما.
جناب آقای مرآت عزیز سلام. این پست شما را هم خواندم. به نظر بنده شعار صوری و توخالی «زن، زندگی، آزادی». لقلقهی زبان بیش نیست این شعار بزککرده. حتی غلط هم هست، چون جنسگرایانهی مطلق است و مردان در آن دیده نمیشود. نه مردسالاری مطلق درست است، و نه این زنسالاری زیانبخش. شعار باید جامع و مانع باشد. مضاف برین، آزادی را برای بیبندوباری میخواهند نه زندگی و آبادانی. دیدگاه شما به حاق مطلب رفت. درود.
استاد ارجمند حاج آقا سیدکمالالدین عمادی سلام و عرض ادب و ارادت. از توجهی آن جناب ممنونم. بله، پست و آن ارجاع شما را به آن اطلاعیهی مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم دیدم و باید تأسف خورد به حال کسانی که در لباس دین هستند اما از دینستیزان بیزاری نمیجویند و خشونتبارترین حمله به زائرین حرم را «معلول» چیزهایی فرض میکنند که کاملاً واهی است. دست دشمن کاملاً از آستین بیرون زده، اما عدهای تغافل میکنند یا خدای ناکرده پی فرصتطلبی ماندهاند. اما بدانند هماینان به آنها را رحم نخواهند کرد. گرچه جمهوری اسلامی ایران ریشه در دل مردم مؤمن دارد و این تنومندشجره، هرگز با این بادهای موسمی نمیلرزد. سپاس استاد.
سلام جناب آقا سیدموسی سلام. خداقوت دوست و همسنگر. هیجان داشت بخشی از خاطره. آن اشارهی آخرت کاملاً درست است؛ حتی اغلب اوقات بعثیها چنین بودند و از روی خوف و هول، دست به بمباران و خمپارهباران میزدند. همچنان خوب مینویسید و حتی به این نتیجه رساندید ما را که خوب حافظهی قوییی داری. درود.
نظر سید موسی صباغ: سلام آقا ابراهیم طالبی. از تحلیتان بر بیانیه خاتمی لذت بردم. میدانم نگاه فکری و حزبی شما به اصلاح طلبان نزدیکتر است ، اما در تحلیل شما این جانبداری را مشاهده نکردم و خوشحالم هستند انسان های وارسته که دین و خودشان را برای دنیا و حزب دیگران نمی فروشند. توفیق بیشتر شما رو از خداوند مسئلت می نمایم.
سلام و عرض ارادت آقا ابراهیم. تشکر ویژه از حاشیه نویسی شما بر متن ، ایجاد شوق و رغبت بیشتر بر ادامه نوشتارم.
آق سید علیاصغر سلام. از همان زاویهای که بهدرستی در متن خود فرمودی: «هرچند نقد بر هر تحلیلی و بیانیهای وارد است» بنده وارد بررسی بیانیهی آقای خاتمی شدم، ازینرو خرسندم اصل بررسی و پرداختن را، نه فقط نکوهش نفرمودی بلکه روا دانستی. مابقی میمانَد به اختلاف دیدگاه، که طبیعیست معمولاً میان ما روالی عادی و جاری بوده است. متشکرم از خواندن و نظر اظهارداشتن.
سلام مجدد آقا سیدموسی. باور بفرما وقتی شمارهی جدید خاطراتت میرسد، بیوقفه میخوانم و رویش فکر میکنم و ایام خودم را در آن روزگاران مرور میکنم. ممنونم از تشویقهای آن دوست.
سلام جناب آسیدموسی. خرسندم خواندید و نظر فرمودید. رفقا از من شناخت دارند که در مسائل دینی و مذهبی و کشوری، روی فهم مستقل خودم حساب باز میکنم و اگر واقعاً بر حقایق دست یابم، آن را با دنیا معامله نمیکنم. شاخص برای بنده در هر مرتبهای امام و رهبری هستند. حتی اگر در جای نظر انتقادی و انتظاری هم داشته باشم. ممنونم از شما رفیق قدیمی و مذهبی و سیاسی خودم، که بر بنده لطف فرمودهای.
جناب آقای قربانی سلام و عصر آن دوست به خیر. اول مسرّت خودم را پنهان ندارم که این درگاه دامنه را بستر نظر و مباحثه تشخیص دادید. ممنونم که تشریف آوردید. شایستگیهای عمومی هر فردی که چهرهی مطرح سیاسی باشد، نه فقط نباید موجب رشک باشد، که باید یک سرمایهی ملی تلقی شود. جناب حجتالاسلام سید محمد خاتمی اگر به تعبیرات شما دارای این ویژگیها باشد یا دستکم این خصوصیات همچنان درو باقی مانده باشد، باید پیش از هر زمانی و بیش از هر فرد سیاسییی، در هنگامهی بحران که حاصل غلیان خشم بر منطق است و حتی اغلب عمل به فرمان از بیرون مرز، از آبرو و ارزش میانجیگری خود فداکارانه استفاده کند و فضا را به نفع امنیت ملی و علیهی هر نوع تنش و آشوب غلبه دهد. شما و یا دوستان محترم از آقای سیدمحمد خاتمی هر چه خواستید تمجید و تعریف و توصیف فرمایید آزادید و این حق شماست که برای وی اغراق و یا ابلاغ ورزید؛ اما من از سکوی فهم خودم مسائل ایران و جهان را میکاوم و درین قضیه هم باور قطعی دارم که آقای خاتمیی شما دوست محترمم، درین مدت یک ماه و اندی، به وظائف انسانی و اخلاقی و ایراندوستی و حتی سیاسی خود عمل نکرد و حالا هم که آمد وسط که اوضاع را سامانیافته ببیند، بد متنی نوشت، بد و بینابین و با تذبذب و تذلل و تزلزل. شما بهتر از بنده میدانید که امنیت نباشد، آزادی و اقتصاد دو ذار هم نمیارزد.
از علایق شما و برخی دوستان به جناب حجتالاسلام آقای سیدمحمد خاتمی و نیز برداشت تحلیلیتان از شاکلهی فکری و شخصیتی وی، کمابیش آشنام. با شما و دوستان مشترکمان -که اشتراکات اعتقادی دینی و عاطفی و اخلاقی بیشماری با هم داریم- درین باب هم نظر نیستم و این اختلاف دیدگاه البته از برکات روابط دوستانه است که حتی بر سر باورها و تحلیلها و و به تعبیر رسای رهبری معظم "جهاد تبیین" متفاوت بیندیشیم با حظ همبستهبودن و همدلماندن. ممنونم. اگر ایتا نصب کردی، یک پیام بده تا پیدات کنم. پاسخ به کامنت هم بیش ازین نمیشود! این هم، طعم من به طعم کشکولی شما. آقا قربانی خیلی خوش آمدی و روشن کردی روی و روح ما را.
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. مسائل اجتماعی: قابل توجهی شهرداری قم یا هر شهر و دِه دیگر. مدتیست میبینیم -همه یا اغلب- که در هر خیابان و کوچه و بوستان، و در جوف پارک و پارکینگ، موش (به زبان محلیمان: "گَل") که جدیدا" چنان تناور شده که از جثّهی گربه هم (به گویش محلیمان: "پیشی یا بامشی") پیشی و بیشی گرفته، جولان میدهد و راست راست راه میروند و هر چه خواستند میجَوند و هر وقت خواستند راحت میرَمند. بشر، گربه را به حیاط، حتی گاه به اتاق خود راه داده و به او خدمت عاطفی و غذایی روا داشته که به ازای آن، هر گاه موش و اَشنیک (= بزرگجثّهتر از موش و دُمدراز تر از گَل) دست به جویدن و تاراج و دستبرد زدند، گربهها امانشان ندهند و بر دهن گیرند و غذای صید و شکار خود کنند. اما گربهها یا چنان تنپرور شدند و تنبل و خوابآلو که حال دنبالکردن موش و گرفتن آن ندارند. و یا چنان آتوآشغال و موندهغذا خور شدند که وقتی موش را میبینند از بس از استخوان! و لاشه و پی و غضروف خوردهاند از موش متنفر و سیرند.
وقتی گربه فقط نظارهگر باشد و موش نگیرد، از وظیفهی موشگیریاش شانه خالی کند، دیری نمیپاید که روزی فرا میرسد موش، گربه میگیرد! نه موش، گربه. حالا شهرداری قم یا هر شهر و دِه دیگر وقتی مشاهده میکنند سطح شهر و دِه و قصبه و قریه و روستا، اینگونه جولانگاه موش شده، جَستوخیز ماهرانه کنند با سم دفع حشرات و حیوانات موذی، آز آمارشان بکاهند و تا اذیت این جوندگان در زندگی آدمی کاسته شود و با این اقدام چرخه و سیکل طبیعی حیات را میزان نگه دارند. سگهای ولگرد کم بود، موش و اشنیک اضافه شد. بگذرم که اگر ادامه دهم از رسالهی دلگشای عُبید زاکانی ایضا" از "موش و گربهی" ایشان و هکذا از "ویس و رامین" فخرالدین اسعد گرگان، پیشی میگیرد! راستی برای همهی خدمات خوب و چشمگیر شهرداری قم یا هر شهر و دِه دیگر، از صمیم دل ممنونم و به دستاندرکاران پاکبانهای خَدوم و محترم خداقوت میگویم. برای این نوشتهام استناد هم دارم؛ عکس. آن هم عکس تازه و بهروز و بکر: یعنی موش، همان اَشنیک که به گربه پهلو میزند: ( ۹ آبان ۱۴۰۱ ) عکس را خودم انداختم که داشتم به جایی میرفتم و با همین سوژه به نوشتن فوری این پست شائق شدم. خلاصه اینکه گربهها اگر گربگی خود را نکنند موشها شهر و کشور را اشغال میکنند و آت و آشغالها هم بومزیستهای آدمی را احاطه!
سلام جناب آقا سیدموسی. ۱. این قسمت دربردارندهی مزهی خاص خاطره است؛ که آن را با چند واژهی آشنای محلی بهخوبی اسکورت کردهای. ۲. ایستوبازرسی مندرآوردی چیز جالبی بود خصوصاً وقتی به قول خودت «رگ سیدی»ات برافراشته شد و گلنگدن کشیدی! ۳. عکس هم روایتگر مستقیم فضای سنگر خواب است که آدم را ۱۰۰۰ و اندی کیلومتر پرواز میدهد و در یک لحظه میبرد به آن سوی سالهای جاوید. ۴. جدا از چهرههای معصومانهی همه در عکس، چراغ والور و بادی، صحنه را دیدنیتر و رؤیاییتر کرد و آن دو کتاب در دست شما و آن کلاهبهسر چشمها را خیره. خداقوت به شما جناب صباغ و درود بر قلم معلمی توانمند در نوشتن.
سلام و علیکم السلام جناب قاسم.دیگه باید به جنابعالی بگیم: کاظمینیقاسم. آقا خداقوت که در حرم لباس کار بر تن کردید. زیارت هم گوارا. سلام کاظمینی قاسم. ممنونم رفتگانم را یاد کردی. خدا اموات عزیز تو را هم رحمت کند. چشم مینویسم. حالاحالا خاطرات هنوز باقی مانده است. راستی تِه داییممدلی خدابیامرز، تِه کله می رِه، مارو نکاردبیه هیچوقت؟! آق سیدموسی رو که علممد مارو کرده بود اون هم از ترس آقای کنعانی که یک زمان معلم ریاضی ما بود. آقا آنجا در حرم و در حین کار و جهاد ما را هم دعا فرما و نائب باش قاسم. به دوستان آنجا هم سلام دارم.
به قلم دامنه: مسائل سیاسی: های قِر !!! به نام خدا. سلام. یک درّهی عمیق با پرتگاهی حدود چهارصد متر در استان فارس است که دو نام اجتماعی و تاریخی به خود پذیرفته. یکی زمانی بود عروسی را با اسب میبردند، اسب کاروان شتر را دید رم کرد و با عروس افتاد تَهِ درّه و از آن زمان به درّهی "عروس افتاد" -که گویش محلی قشقایی آن یادم نماند- مشهور شد. اما نامی که همچنان برین درّه مانده "های قِر" است. قضیه و پیشآمدش چیست؟ این است که عرض میکنم، چکیده:
سربازان اشغالگر انگلیس در داخل ایران وقتی فرمان مییابند به کمک نیروهای خود بشتابند تا نیروهای رئیسعلی دلواری را که در قیام تنگستان علیهی تجاوز انگلیسیها شجاعانه ظاهر شده بودند، شکست دهند، از شمال استان فارس حرکت کردند تا خود را به خلیج فارس برسانند و از پشت بر نیروهای دلاور دلواریها و تنگستانیها یورش ببرند که برخورد میکنند با این درّهی مِهگرفته در حوزهی ایل قشقاییها. نیروهای قشقایی در برابر آنان میایستند. دو نفر از چابکان قشقاقی در آن غبار مِه فرماندهی انگلیسی را میبینند. یکی از آنها به دیگری با فریاد بلند پشت سرِ هم میگوید: های قِر. های قِر. های قِر. یعنی شلیک کن. شلیک کن. شلیک کن. این صدا در اعماق دره میپیچد و فرماندهی انگلیسی سرآسیمه میشود و گیج، که با شلیک تفنگ قهرمان قشقاقی، کشته و به ته درّه پرتاب میشود. از آن زمان تا الآن این حرکت قهرمانانهی آن قشقاقیها جاویدان میمانَد و نام این درّه هم میشود: "های قِر" که در زبان قشقاقی یعنی: شلیک کن.
آری؛ اگر آن دو قشقاقی با هنرِ رزم و و ایدهی مقاومت خود به فرماندهی انگلیسی متجاوز در خاک ایران شلیک نمیکردند، ارتش انگلیس خیلی آسان خود را به دریا میرساندند و قیام رئیسعلی دلواری و یاران وی در برابر اشغالگران انگلیس را سرکوب میکردند. گاه اگر بههنگام و از سرِ غیرت و کیاست شلیک نکنی، کیان ایران را به خطر میاندازی. افتخار داشتم در نجف اشرف سر قبر شهید قهرمان ایران رئیسعلی دلواری در وادیالسلام حضور یافتم و با عزم و عقیده ادای احترام نمودم. عکس "درّهی های قِر" را نیز خودم از روی مستند ایرانگرد آقای جواد قارایی انداختم که مشاهده میکنید قشقاقیها به یاد آن روز، در لبهی همان درّه، دارند مینوازند. پایان. ۱۱ آبان ۱۴۰۱ ، ابراهیم طالبی دارابی دامنه.
ییوست : "سال ۱۲۹۴، در پی تجاوز انگلیس به جنوب ایران و تصرف قسمت بزرگی از بنادر و منطقه نفتخیز و در اثر ناتوانی دولت مشروطه، قیامی محلی بر ضد نیروهای تجاوزگر شکل گرفت. نیروهای انگلیس در اوایل شوال، بندر دلوار را به تصرف خود در آوردند. مجاهدین به رهبری رئیسعلی دلواری طی یک عملیات متهورانه با شش شهید، پانصد نفر از نیروهای متجاور را از پا در آوردند و مقادیر زیادی مهمات به غنیمت گرفتند... ."
جناب استاد شفیعی مازندرانی سلام و احترام. این سرودهی فاخر شما را که وزن و پیام و شمایل محکمی دارد، پسندیدم. خیلی روان و متناظر به زمان سرودهاید، که راحت بر زبان جاری میشود و فکر آدم را به فکوری میبرَد. قدردانی میکنم استاد. سلام مجدد استاد. والدین و اخوین شما را هم خدا رحمت فرماید. متشکرم بر والدینم رحمت فرستادید. قلب من با این خدابیامرز دادنها همآره شادمان میشود و خیر و خیرات و مبرّات معنوی روانهی قبورشان.
سلام و شب به خیر آقا سیدموسی. پربار بود؛ اطلاعات زیادی درش موج زد؛ چه هم جالب. وصل به سنتهای مذهبی محل هم کردید و یاد بانیها شد. شیریندار، شیرینی خاطره را دوچندان کرد. همهی ما از دست مادران عزیزمان، بارها و بارها شیریندار پر از تندیرنون خوردیم. گوسفندآوردن آن مرد لُرستانی ابتکار نوِی بود. چه لذیذ و خوب. واژگان محلی را بسیار دلچسب، به متن سنجاق کردی. لذتبخش بود، از میوهی میانوعده تا البسهی هدیهی شیرزن جبهه «مادراحمدی».