مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت دوم
اطلاعیهٔ مدرسهٔ فکرت
سلام دوستان
بخوبی آگاهید، قانونگذار، هر گونه تبلیغ علیهٔ نظام را جُرم دانسته و ... ، بنابراین، در مدرسهٔ فکرت، فقط تحلیل و تفکر و انتقاد منطقی نسبت به نظام و نیز هر گونه راهکار عقلانی جهت برونرفت سیستم سیاسی از بحران و معضل ها، آزاد است، و سایر روش ها _چنانچه خود اعضای فرهیخته ی مدرسه نیز از آن آگاه اند_ ممنوع می باشد. قابل ذکر است بگویم، که تبلیغ در معنای واژگانی یعنی ترویج ، رواج دادن و اشاعه و پخش. لذا از نظر قانونگذار و نیز قاضی مَحکمه، تبلیغ علیهٔ نظام معنا و مفهومی جز کوشش جهت براندازی ندارد. پس، محیط مدرسه را امن و بری از اقدام های مُجرمانه و در عین حال داغ و زنده و پوینده نگه داریم. سودهایی که در اندیشه سازی است، در هیچ چیز دیگری نیست.
اطلاعیه
دوستان بحث را دو به دو نکنید. معذرت. دو به دو اگر دوست دارید. دیگر چه لزومی داره در مدرسه به هم بگین که وقت همه ضایع بشه. وقت طلاست. آن را پیندواج! (=لحاف مُندرس و پاره پوره) نسازید! بِرام بِرام (=سریع و بِدو بِدو) پست بار نگذارید. چرا با شتاب و تند تند پست می ذارید؟؟؟ مگر اینجا را از دست شما می گیرن. پس آرام آرام سِسکه سِسکه (= جرعه جرعه)
پاسخم به بحث نهم مدرسهٔ فکرت: بر شهید ابراهیم عباسیان دلاور ررمندهٔ دفاع مقدس، در دارابکلا چه گذشت؟ که نمی بایست می گذشت.
جواب:
۱- درود می فرستم به روح آن شهید، که شاید امشب از بحث ما دربارهٔ خود آگاه شود کما این که در طبیعت مرموز خدای باری تعالی، ما نیز در رؤیا سیر آفاقی و انفُسی می کنیم.
۲-من در درجهٔ اول باید مردم را بری کنم. چون که اولاً همهٔ نبودند که بر پیکر آن شهید آن جفا را روا بدارند. ثانیاً آن ها هم که آن رفتار شاذّ و به دور از هر گونه مروّتی را انجام دادند، نادانی کردند. و می توان گفت ممکن است تحریک شده بودند.
۳- من خود در مراسم تشییع آن شهید _که همسایه بودیم و رفیق کوچک تر وی_ بودم و با چشمان خود جسارت ها را دیدم، که می توانم بگویم از سر جهل و غیرت نابجا و حتی احساس تکلیف بسیار عوامانه، و عصبانیت شدید و خشم کاذب بود که جوّ زمان بر آنها تحمیل ساخته بود.
۴- من جمهوری اسلامی را مقصر اصلی جسارت به این شهید می دانم: که،
تا مدت طولانی آن عزیز رزمندهٔ حاضر در جبههٔ جنگی را شهید محسوب نکرد که چرا او مثلا موضع چپ گرای فدایی اکثریت داشت.
تا مدتی طولانی حق و حقوق مادر شهید را نمی داد. زجرآورترین تصمیم که بوی انسانیت در این کار نبود
و قبر آن شهید را دور از محوطهٔ شهیدان ۱۹ گانهٔ در ۲۵ متر پایین تر به خاک سپردند.
۵- من خود ۱۸ سال پیش به اتفاق و همآهنگی حمید نامه ای نوشتم به دفتر رهبری و تا چندماه پیگر حل قبر، حقوق، و شهید دانستن آن غیورمرد و ... بودم که اسنادش موجود است
۶- نمی خواهم نقار بیفکنم، چون این خانواده شهید، خود آن قدر وقار دارند که رفتار مسالمت آمیزشان طی چندسال ستم، کمر خم نکردند و دست به پیش کسی دراز نکردند و عزت خود را با کسی معامله نکردند. من مادر شهید عباسیان که «کبرا خاله» صداش می کنیم، تقدیس می کنم که چون حضرت زینب(س) صبر کرد و خون در دل گذاشت و زجرهای وارده بر پسرش را باکسی تقسیم نکرد.
۷- من سال ۱۳۹۲ در متنی با عنوان «کوچه های دارابکلا پر از شهیده» نام آن شهید را زنده کردم. و در مراسم سوم مرحوم محمد دارابکلایی در میان مردم برای نخستین بار نام شهید ابراهیم عباسیان را بردم و مظلومیت شان را تذکر دادم.
۸- یکی از دهها گزارش علیه من در پرونده ام، این بود من سر قبر شهید عباسیان فاتحه خوانی می روم. که با جرأت این کار را می کردم از کسی حساب نمی بردم. بله حتی فاتحه خوانی سر قبر آن عزیز قابل تعقیب بود و موجب سرزنش. سرزنش می کنم بر آن همه سرزنش که ننگ بود و عار. بازم خدا را شکر قضیهٔ بغرنج آن شهید گرم دشت خرمشهر حل شد نه منحل!
تحلیل مدیر مدرسه
۱- رفراندم (به قول دکتر داریوش آشوری: همه پرسی) یک راهکار است نه رویکرد. راهکار عقل جمعی می طلبد که وقتی مصوب شود، رویکرد می گردد. پس، جادهٔ منتهی به رویکردها، مبداء اش راهکارهاست. و رفراندم، بک راهکار است که ابزار مدرن دموکراسیست. بیشتر بخوانید ↓