منو
درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعي
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۲۴۶۶ مطلب توسط «دامنه | دارابی» ثبت شده است

۰ موافقين ۱ مخالفين ۰

به قلم دامنه: به نام خدا. کوره‌چی‌ها به‌طور عام به افرادی‌که به صورت حرفه‌ای زغال چوب تولید می‌‌کنند اطلاق می‌شود. ولی به طور خاص افرادی معمولاً ساکن جنگل بودند که کارشان تولید زغال بود. منظورم از معرفی آنان در این پست این است کوره‌چی‌ها چه می‌کردند؟ که بودند؟ کجا کار می‌کردند؟ برای چه کسانی؟ و چرا؟ چون این قطعه هم جزوی از تاریخ فرهنگ محل ما روستای «داراب‌کلا»ست.

 

حدود جغرافیایی کارشان از پایین‌دستِ جنگل چلکاچین تا سمت راستِ زغال‌انبار زیردستِ سنگ‌معدن بود. گویا اهل بابل و آمل و اشکورات و بعضاً از ییلاقات دور بودند. البته باید بیشتر تحقیق کرد. آنان گرچه در راستای سیاست بهره‌برداری از جنگل از سوی شرکت خصوصی «اکبرین» از دوره‌ی پهلوی دوم، به کار گرفته شده بودند و بخشی از زغال مرغوب تهران یا سایر شهرها را با چوب‌های درختان جنگلی روستای ما تأمین می‌کردند اما اثرات تخریبی کار آنان بر بوم‌زیست و گونه‌های بکر جنگل داراب‌کلا متوجه‌ی کسانی بود که این شیوه را باب کرده بودند.

 

کوره‌چی‌ها زحمتکشانی بودند خارج از محل ما، که برای تأمین معاش به درون جنگل داراب‌کلا کوچ کرده و کوره‌هایی خاکی در بستر جنگل و در مناطق شیب‌دار تعبیه می‌کردند و فراورده‌ی آن را تحویل شرکت «اکبرین» می‌دادند. صاحب یا صاحبان تهرانی این شرکت با فامیلی «اکبرین» (که در همان زمان از محلی‌ها می‌شنیدم که نسبتی نسَبی با آقای خامنه‌ای دارند) در ابتدای روستای داراب‌کلا، در کناردستِ باغ منصور -که مرحوم فیضی سرایدار آنجا بود- دفتر و ساختمان اداری و پشتیبانی تأسیس کرده بودند. در اولین دوره از انتخابات ریاست‌جمهوری نیز، یکی از همین «اکبرین»ها کاندیدا شده بود و در روستای ما تبلیغاتی زیادی صورت داده بود با عکس‌های دو دست مُشت‌کرده و با شعار: «اکبرین علیه‌ی مستکبرین». بگذریم.

 

یک نمونه از کوره‌ی زغال جنگلی

 

منهای اثرات تخریبی کار کوره‌چی‌ها -که جای هیچ انکار ندارد- آنان موجب رونق درآمد خود و بخشی از مردم منطقه و روستای ما شده بودند. خانواده‌هایی از داراب‌کلا مثل مرحوم احمد طالبی مشهور به «حسین پاسین احمد» -که فردی کارکُشته و غیور و قدرتمند بود- و مرحوم محسن خرمی ببخیل و چند نفر دیگر از بالامحله‌ای‌ها با خرید چندین رأس اسب، زغال را روزانه از سرِ کوره‌ها در دل جنگل تحویل می‌گرفتند و با گذر از فاصله‌های دور به لبِ جاده می‌آوردند و در انبار زغال -مشهور به زغال‌انبار- دِپو می‌کردند که از آنجا بر کامیون‌ها بار می‌شد و برای فروش به مقصد می‌رفت.

 

از کوره تا بار زدن بر کامیون، کار میان چندین کارگر تقسیم می‌شد و کسانی از محل ما در زغال‌انبار مستقر بودند که با کول‌بَری زغال را در کیسه‌هایی سنگین و بزرگ و حتی گاه کُنده‌ها و الوارهای قَطور را با گذاشتن چپَر روی کامیون، بر پشت آن بار می‌کردند و ازین طریق با زحمت و تلاش، رزق و روزی حلال به خانه می‌آوردند؛ به‌طوری‌که وقتی غروب به خانه بازمی‌گشتند و برای شست‌وشو به سمت حمام عمومی عبور می‌کردند تمام سر و صورت و لباس‌شان مثل قیر، سیاه دیده می‌شد و خستگی از سر و روی آنان می‌بارید. ما خود این صحنه‌ها را می‌دیدیم خصوصاً مرحوم ابوالقاسم طالبی -مشهور به اَلقاسم- را که درین کار خبره و پیشکسوت محل بود.

 

علاوه بر این، لزوم خرید ارزاق موجب می‌شد کوره‌چی‌ها به مغازه‌های خواروبارفروشی داراب‌کلا بیایند و خرید خود را از آنها انجام دهند و همین موجب می‌شد کسب و کار برخی از مغازه‌دارهای تکیه‌پیشِ دورِ میدون، رونق بیشتری بگیرد. مردم، آن افراد را با همین لفظ کوره‌چی می‌شناختند. وجود کوره‌ها و کوره‌چی‌ها علاوه بر داد و ستد، باعث شده بود پرورش و خرید اسب در میان مردم تقریباً باب و رونق بیشتری بگیرد. داراب‌کلا اگرچه اقتصادش بر پایه‌ی کشت و کمی باغداری و دام بود اما وجود شرکت و کوره و چوب جنگل به گسترش کارگری و چاربداری و الوارکشی و حضور برخی مردان در شرکت‌های اقماری مانند شرکت اکبرین شامل رانندگان کتِل‌کَش، شاگرد کامیون، کارگری در جنگل، پُخت و پز و حتی ایجاد انبار زغال در گوشه‌ی منزل مسکونی مرحوم حسین دارابکلایی مشهور به عبِدالعلی حسین (پدر بزرگ همسرم) انجامید که به نوعی انبار دپوی ثانویه بود و کامیون‌ها چون قادر نبودند جاده‌ی سخت جنگلی را طی کنند از همین انبار بارگیری می‌کردند.

 

نحوه‌ی کار کوره‌چی‌ها این‌گونه بود: زمینی در پای شیب‌دار جنگل را در عمق زیاد حفر می‌کردند تا چوب‌های زغالی -نه صنعتی- در درون آن جاسازی و پُشته شود. اسب‌هایی از محل و یا از خودشان هیزم‌های سطح جنگل را که بهره‌برداری یا بر اثر باد و کهولت و سایر آسیب‌ها مثل مرض و آفت بر زمین افتاده می‌شد (گاه حتی درین سیکل و چرخه که درختان سالم هم به علت نبود نظارت یا فهم درست ارزش وجود درخت بر زندگی سالم، در امان نبود) جمع‌آوری می‌کردند و در اطراف کوره‌ی خاکی دپو می‌ساخته و کوره‌چی‌ها با تجربه‌ای که کسب کرده بودند آن را به سبک سنتی و ابتدایی، به زغال مرغوب و درشت تبدیل می‌نمودند.

 

هنوز هم جای آن کوره‌ها (به قول محلی جاماله‌ی کوره) در آن محدوده‌ها معلوم است. حتی تا چند سال پیش دو انبار بزرگ حلبی و چوبی زغال در منطقه‌ی زغال‌انبار -با آن‌که سال‌ها از تعطیلی آن می‌گذشت- در جای خود باقی مانده بود که به مرور زمان محو یا توسط افراد اندک اندک تخریب شد و اثری از آن باقی نیست.

 

    

نمایی از داراب‌کلا در اردیبهشت ۱۴۰۰ و  در مرداد ۱۴۰۰

عکاس: جناب یک دوست

 

یادم است یک سالی در همان سال‌های دور که بچه بودیم شنیدیم انبار کناری زغال‌انبار را آتش زدند یا آتش گرفت و چند رأس اسب مرحوم احمد طالبی در شعله‌های آتش سوختند و جِزغاله شدند و مردم (از جمله خودم و جمعی از رفقای آن ایام) دسته‌دسته روزهای بعد به آنجا می‌رفتند و سوختن دلخراش انبار و طویله‌ی اسب و اسب‌ها را بازدید می‌کردند و برای صاحب اسب، دل می‌سوزاند که تمام داشته‌هایش را از دست داد. نمی‌دانم آیا غرَضی در کار بوده یا خودبه‌خود مشتعل شد. این پست -اگر به اطلاعات دیگری دست پیدا شد- تکمیل خواهد شد.

تاریخ‌سیاسی‌داراب‌کلا : رویدادهابه‌روایت‌دامنه

 

توجه

متن زیر را جناب محمدحسین فرستاد

که  دربردارنده‌ی اطلاعات موثق و مهمی‌ست

و موجب تکمیل‌تر شدنِ این قطعه‌ی تاریخ داراب‌کلا

گردیده است. ضمن سلام و تشکر از ایشان، در زیر درج می‌شود:

محمدحسین آهنگر دارابی: سلام. کوره چی عمدتا از اهالی بندپی بابل به نام های خانوادگی عمرانی و اذان گو بودند. عمرانی ها در ساری به کار تعمیرات موتور آب، اره و ... در خیابان ملامجدین مشغولند. مهندس عمرانی مدیر عامل اسبق نکاچوب از فرزندان کوره چی بود. اذان گو ها ساکن شهر نکا هستند. احمد طالبی معروف احمد پوسین همراه با محسن خرمی یکی از سر چار بیدار زغال کش و الوار بود. مردم به علت فقری که داشتند نیاز به همین کار را داشتند و اغلب خاطر خواهی بود. غیر از القاسم، مرحوم گتی بابویه، رجب علی بابویه و قنبر بابویه از دیگر کارگرها بودند. آتشسوزی به طور یقین عمدی بود. بعد از ملی شدن جنگل، بخشی از بهره بردای به پیمانکار شخصی واگذار شده که از جمله تعهدات آن، کاشت و داشت و برداشت بود. که کاشت نهال افرا در منطقه نگهبانی جنگل داراب‌کلا از تعهدات اکبرین بوده. شعار انتخابی اکبرین «تسلیم در برابر مستضعفین، مبارزه علیه مستکبرین» بود.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

پست ۷۹۸۹ : به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. ساعت ۳۰ : ۲۲ دقیقه‌ی ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ پیکر پاک و روح ناب علامه حکیمی از ناسوت به ملکوت پیوست. در شأن مقام علمی، معنوی و دینی این استاد و اسوه‌ی بزرگ انسانیت و دیانت همین بس که وی را «مرزبان توحید» لقب داده‌اند. علامه محمدرضا حکیمی -که اصالتاً از اردکان یزد بود و در مشهد مقدس وارد حوزه شد- در صفحه‌ی ۷۸ کتاب «سرود جهش‌ها» -که این کتاب را به امام خمینی تقدیم نموده بود- معتقد است اسلام در برابر همه‌ی ستم‌ها و تبعیض‌ها و ناروایی‌ها و گرسنگی‌ها و محرومیت‌ها، عالمان دین را مسئول می‌شناسد. ایشان در ص ۲۲ از جلد ۳ کتاب «الحیات»، دو ظلم سیاسی و اجتماعی را نشئت‌گرفته از ظلم اقتصادی می‌داند و می‌گوید: «...ظلم اقتصادی از خطرناک‌ترین انواع ظلم به شمار می‌رود؛ بلکه می‌توان گفت مصداق کامل ظلم است.» و حتی در نگاه ایشان، طاغوتِ اصلیِ حقیقی «همان طاغوت اقتصادی است...». او بنده‌ی ارزشمند خدا بود. پیر هرات می‌گفت: «بنده‌ی آنی که بند آنی. آن ارزی که می‌ورزی.» حکیمی می‌ارزید؛ خیلی هم زیاد. چون بنده‌ی مخلَص و مُتوسّم (=هوشمند) خدا بود. و انسان توحیدی به معنای حقیقی. و پیرو عقل و نقل به اَتّم آن. هم او، که بارها و بارها فریاد زد ما باید «اَنبازان قرآن را از قرآن جدا نسازیم» یعنی عترت پاک را از قرآن ناب. زیرا در نگرش حکیمی مفتاح قرآن تنهاوتنها معصوم ع است. و صریح در صفحه‌ی ۱۷۸ کتاب «مکتب تفکیک» فرمود: «قرآن، معصومِ صامت است و معصوم -علیهم‌السلام- قرآنِ ناطق.» به همین دلیل حکیمی در کتاب ۲۲۴ «راه خورشیدی» از روحانیت به «روحانیت مُسانخ» تعبیر می‌کند، یعنی روحانیتی که هم‌سِنخ و مشابه انبیاء و اولیاء است. او حتی در کتاب «مرام جاودانه» از حکومت مُسانخ دفاع می‌کند که باید با عترت و قرآن سنخیت داشته باشد. یاد و مرام و نامش همیشه جاودان خواهد ماند. امید است جامعه جهانی از افکار این انسان الهی با زیست علوی و مشیء نبوی چیزی بیاموزد و خود را بی‌بهره و بی‌توشه نسازد. درود وافر بر او و روح متعالی و پَروریده و رَبیب او.

۱ شهریور ۱۴۰۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

 

مرحوم استاد محمدرضا حکیمی

 

 

پیکر مرحوم علامه محمدرضا حکیمی از تهران به مشهد منتقل با رعایت مقررات ستاد سلامت، از بست نواب صفوی حرم رضوی تشییع شد و تا صحن کوثر ادامه داشت و پس از اقامه‌ی نماز توسط آیت‌الله سیدان، در کنار مدفن برادرش مرحوم حجت‌الاسلام علی حکیمی در رواق دارالحجه به خاک سپرده شد.

 

در: اینجا

برخی از آثار علامه حکیمی:

زاده‌ی ۱۴ فروردین ۱۳۱۴  مشهد

درگذشته‌ی ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ تهران

منهای فقر. «الحیاة». خورشید مغرب. شیخ آقابزرگ تهرانی. دانش مسلمین. بیدارگران اقالیم قبله. هویت صنفی روحانی. مکتب تفکیک. آنجا که خورشید می‌وزد. اجتهاد و تقلید در فلسفه. ادبیات و تعهّد در اسلام. الهیّات الهی و الهیّات بشری (مَدْخَل). الهیّات الهی و الهیّات بشری (نظرها). امام در عینیت جامعه. انذار. بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی (عج). پیام جاودانه. جامعه‌سازی قرآنی. حماسهٔ غدیر. سپیده باوران. سرود جهش‌ها. شرف‌الدین. عقل سرخ. فریاد روزها. قصد و عدم وقوع (نامه‌ها). قیام جاودانه. گزارش (برگرفته از الحیاة). کلام جاودانه. معاد جسمانی در حکمت متعالیه. مقام عقل. میرحامد حسین. نان و کتاب. یکصد و پنجاه سال تلاش خونین. عاشورا: مظلومیتی مضاعف. مرام جاودانه. علی (علیه السلام). پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم). از زندگی تا ابدیت. ای آفتاب. عاشورا؛ عدالت. فاطمیات. عاشورا؛ غزه. استغفار. سه یار خراسانی در انقلاب. امواج غدیر. تفسیر آفتاب.

 

دو جمله‌ی تکان‌دهنده از علامه حکیمی در نامه‌ی‌شان به جشنواره‌ی فارابی در آبان سال ۸۸  (منبع) که از پذیرفتن جایزه خودداری کرده بودند: «آری، باید بکوشیم تا جامعه‌ی ما چنان نباشد که درباره‌اش بتوان گفت: «از دو مفهوم انسان و انسانیت، اولی در کوچه‌ها سرگردان است و دومی در کتاب‌ها». بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

۲ شهریور ۱۴۰۰

یک ایراد شکلی و محتوایی به کار مجلس و شورای نگهبان

به نام خدا. سلام. برایم این سؤال پیش آمده که رأی اعتماد مجلس به وزیران آیا جزو مصوبه‌های مجلس به حساب می‌آید؟ اگر چنین هست پس چرا نتیحه‌ی این کار نمایندگان برای تطبیق شرع و قانون به نهاد شورای نگهبان نمی‌رود تا نظارت آن نهاد بر مصوبات مجلس در مسأله‌ی رای اعتماد به دولت نیز، شکل عملی بگیرد. اما اگر رأی اعتماد در دسته‌ی مصوبات قانونگذاری محسوب نیست، پس چیست؟ در واقع قانون که می‌گوید مجلس بدون شورای نگهبان اعتبار ندارد، در این قضیه دچار اشکال یا سکوت به نظر می‌رسد زیرا شورای نگهبان درین کار مهم مجلس، عملاً نظاره‌گر هم نیست، چه رسد به ناظر. این بدین معنی‌ست در برخی امور ازجمله این مورد، مجلس از شورای نگهبان، استقلال دارد. البته ممکن است من ازین قضیه به‌درستی سر درنمی‌آورم. 

 

بنابرین -همان‌طور که در بالا نوشتم- شورای نگهبان عملاً در موضوع رأی اعتماد، خارج از روال وظائف نظارتی و تطبیقی خود قرار دارد و مجلس دست‌کم درین موضوع مهم سیاسی، از قید نظر شورای نگهبان رهاست. اینک این نکته‌ی من همچنان باقی‌ست که اگر «رأی اعتماد» جزو مصوبات و قانونگذاری نیست، پس چیست و چه اسمی دارد؟ پس برخی از امور مجلس ربطی به شورای نگهبان ندارد. خُب، با این نکات اصل بحث روشن شد و تحلیل و بررسی این نقیصه یا مشخصه امری دیگر است که واردش نمی‌شوم.

 

۳ شهریور ۱۴۰۰

بشنو از نی چون حکایت می‌کند

...

کوزهٔ چشم حریصان پر نشد

تا صدف قانع نشد پر دُر نشد

منبع

 

پاسخ:

سلام جناب آقای... ساده بگویم نظرم را: مولوی در سرآغاز مثنوی معنوی، خود را «نی» می‌داند که از «نیزار» بریده شده. حالا نی وقتی از نیزار جدا شود باید هم بنالد که چرا او را از اصل و ریشه‌اش، بریده و جدا کرده‌اند. وقتی در نی می‌دمند آهنگ غم و جدایی و ساز و سودای وصل سر می‌دهد... .

 

این حکایتِ کارِ همه‌ی آدمیان است که از معبود و معشوق جدا شده باشند یا جدا کرده باشند. پس تلاش چیست؟ وصل‌شدن به اصل خویش. منِ آفریده از خاک و آب به امر خدا، اصل خودم را حضرت آفریدگار می‌دانم و رسیدن به معبود یکتا. لذا عشق به خدا، خود مدرسه‌ی عشق به دیگر عشق‌های پاک و ناآلوده و راستین است.

 

لابد می‌دانید صدف زمانی مروارید (=دُر) می‌سازد که یک ریگی وارد پوسته‌ی سختش شود، آنگاه است که شروع می‌کند به ترشح مادّه‌ای که دور ریگ را می‌گیرد و کم‌کم به مروارید تیدیل می‌شود که بیش از اندازه قیمت دارد. انسان هم مثل صدف است تا خراب نشود، آباد نمی‌شود و مروارید نمی‌سازد! خرابِ عشق و خَرابات عرفان که مرتبه‌ی به شکست‌کشاندن نفسانیات است.

 

۴ شهریور ۱۴۰۰

فرزندان صاحبان قدرت

به نام خدا. سلام. پس از پیروزی انقلاب یک هنجار در میان مردم رواج یافته که فرزندان صاحبان قدرت نباید دارای مِکنت و امکانات باشند. شاید ریشه‌اش به مناسبات عصر فاسد پهلوی برگردد که فرزندانِ صاحب‌منصبان از قدرت خانواده و خاندان خود برای کسب ثروت و خوشگذرانی خود و برده‌کشی جامعه سود می‌جستند.

 

اما آیا فرزندان صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی و یا حتی فرزندان مقامات دینی مانند مرجعیت، حقی برای رشد، ارتقای شغلی و درآمدی خود ندارند؟ به نظر من حساسیت درین‌باره، مقدار زیادی ناشی از احساسات و تبلیغات غلط است؛ زیرا هر انسانی حقوقی دارد و فرزندان صاحبان قدرت نیز استثناء نیستند. نکته اما اینجاست که آنان نیز در برابر قانون با سایر مردم برابر و مساوی باشند و آنچه برای خود و حقوق خود صورت می‌دهند برگرفته از طبیعتِ کارشان باشند، نه ناشی از زد و بند، ساخت و پاخت، رابطه و پارتی و رانت و نیز سوءاستفاده از موقعیت و مقام والدین.

 

در جامعه دست‌کم دو چیز بیشتر شنیده می‌شود: یکی این که فرزند یا فرزندان فلان مقام سیاسی یا دینی، چقدر پاکیزه و پاکدست و به‌دور از سیاست زندگی می‌کنند و کنار ایستاده‌اند و در امور، هیچ دخالتی نمی‌کنند! بَه‌بَه چقدر به‌دور از آلودگی! دومی این که واکنش شدید نشان می‌دهند چرا باید فرزندان آقایان، به‌آسانی داخل در کار شوند و به مکنتی رسیده باشند.

 

به نظر من حد وسط این مسئله این است کارِ هر کس ازجمله فرزندان رده‌بالایی‌ها -که در افواه عمومی به آقازادگان! مشهور شدند- باید بر اساس قانون باشد. اگر همه‌چیز قانونی و بر اساس ضوابط و قانون و عدالت و برابری فرصت باشد ایرادی ندارد و نشان مساواتِ همگان در برابر قانون است. جز این بود جامعه نباید برتابد. فساد فرزندان مسئولان از جایی شروع می‌شود که خارج از قاعده وارد پست و مقام و موقعیت و مکنت شده باشد. گویا این شق در جمهوری اسلامی زیاد رخ داده است و همین مردم را نگران نموده است. شاید. دقیق نمی‌دانم. اللهُ علمٌ.


پاسخ:

استاد احمدی ارجمند سلام. وضع واژه‌ی «غربگدایی» توسط شما جعلی زیبا بود. چیزی در راستای «سن‌زدگی» سید جلال آل احمد که آن مرحوم با وضع واژه‌ی «سن‌زدگی» می‌خواست بگوید غرب‌زدگی مانند «سن زدگی»ست زیرا آفت سن‌زدگی خوشه‌های گندم را از درون پوک می‌کند و آردِ درون دانه‌های گندم را خالیِ خالی. بلی استاد این طائفه‌ی فکری خودباختگی در برابر غرب، نزدیک دو قرن است ایران و ایرانی را به رنگ غرب درآمدن دعوت می‌کند از سر تا ناخن. آن هم تمدن برهنه و عریان غرب که اساس دعوت پیامبران ع را وارونه می‌کند و بشر را قهقهراء می‌خواند.

 

مرحوم علی شریعتی این دسته غرب‌زدگان را در قالب الیناسیون به تحلیل می‌بُرد و الینه یعنی رنگ خود را باختن و به رنگ کامل دیگری درآمدن. متأسفانه غربی‌شدن برای برخی ایرانیان -چه در فکر و چه در پوشش و لباس و خورد و خوراک- گویا نماد پیشرفت! است. و بدتر این‌که شاخه‌ی جدید غرب‌پرستی رخ داده که حتی بنای جمهوری اسلامی ایران را فقط با غربی‌شدن، تمدن می‌پندارد.

 

جناب‌عالی درین تحلیل بسیار دغدغه‌مند وارد شدید و مفید و مؤثر نوشتید. درود. درست دست گذاشتی روی آقازاده‌ها. انگاری چنین اشخاصی برای خود و فرزندانشان «قلمرو ویژه» تعریف کردند؛ چیزی که در دنیای حیوانات امری طبیعی و جاری‌ست و بر حیوان در تنازع بقا، شماتتی بار نیست. هُرهُری‌مذهب را خوب آمدی؛ هرهری‌ها هر ور باد بوزد آن سمت می‌غلتند. بگذرم و از بیان دیدگاه و نظرات شما بهره‌مند و متشکرم. بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به انتخاب و ویرایش دامنه: سید مهدی ابوظفر معروف به میرحامد حسین هندی ( ۱۲۴۶ - ۱۳۰۶ق ) از سادات و علمای شیعه قرن سیزدهم در هند است. مشهورترین کتاب او «عبقات الانوار» است؛ در اثبات امامت و دفاع از ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام. امام خمینی در سال ۱۳۲۰ در کتاب «کشف الاسرار» صفحه‌ی ۱۷۸ نوشته‌اند: «بر علماء شیعه بالخصوص و دیگر طبقات لازم است که این کتاب بزرگ را که بزرگترین حجّت مذهب است نگذارند از بین برود و به طبع آن اقدام کنند.» منبع

 

منبع

 

 

نوشته‌ی حکیمی

 

 

قبر میرحامد حسین

 

 

زندگینامه

 

خاندان میرحامد حسین اصالتشان از نیشابور بود که یکی از اجدادش در قرن هفتم به سبب حمله‌ی مغول به هندوستان هجرت کرد و در شهر کنتور اقامت کرد. قبر میرحامد حسین در حسینیه جناب غفران‌مآب قرار دارد. استاد محمدرضا حکیمی در کتابی با همین نام به معرفی شخصیت و افکار میرحامدحسین موسوی هندی پرداخته و انتشارات «دلیل ما» آن را به چاپ رسانده است. از نظر  استاد حکیمی  آثار میرحامد حسین به عنوان یکی از علمای برجسته‌ی شیعه، ابعادی دارد که باید  توجه گردد: بعد علمی، بعد اجتماعی، بعد دینی، بعد اخلاص و بعد اقتداء.

۰ موافقين ۱ مخالفين ۰

 

داراب‌کلا در اردیبهشت ۱۴۰۰

 

 

همان زاویه: داراب‌کلا در مرداد ۱۴۰۰

عکاس: جناب یک دوست

دو عکس در فصل پاییز و زمستان

باشد در نیمه‌ی آبان و دی ان‌شاءالله

 

سایر عکس‌های مردادماه: اینجا

 

  

 

جناسم. اوایل مرداد ۱۴۰۰ و تاسوعا. اوسا ۲۸ مرداد ۱۴۰۰

 

 

پیچ قبسنی‌بِن. تشکر از جناب یک دوست

 

 

این دو عکس: بالا و پایین از تصاویر دریافتی دامنه

 

عزاداری محرم. مرداد ۱۴۰۰ حیاط بالاتکیه‌ی داراب‌کلا

به علت رعایت فاصله‌گذاری در مقابله با ویروس کرونا

 

 

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

    

...

میدان «روح‌الله» قم

 

به نام خدا. سلام. شکر خدای مهربان را که امروز (۱۰ مرداد ۱۴۰۰) واکسن ایرانی «برکت» را در مرکز شماره‌ی ۱ «میدان روح‌الله» قم واقع در دانشکده‌ی بهداشت دریافت کردم، و ان‌شاءالله  (۸ شهریور ۱۴۰۰) نوبت دومم را. درود می‌فرستم بر دانشمندان ایران و جهان و آرزو می‌کنم جهان و ایران بر این ویروس چیره شوند و مردم با ارج‌نهادن به علم، دانش پزشکی را راه‌حل پیشگیری و درمان بدانند و همچنان با عمل و احترام به مقررات ستاد سلامت و فاصله‌گذاری در ریشه‌کنی و عدم شیوع آن به کشور و ملت مدد برسانند.

 

شکر خدا دُز دوم را نیز صبح امروز (۸ شهریور ۱۴۰۰) در همین مرکز دریافت کردم. با تشکر از همه‌ی کسانی که درین پروژه‌ی ملی ملت را یاری می‌رسانند.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

     

دامنه. دکتر عارف‌زاده

گفت‌وگوی‌ دکتر عارف‌زاده و دامنه (۱۳ و )

 

منبع عکس

 

پرسش ۱۳ : برداشت‌های شما ازین تصویر چیست؟

 

پاسخ دکتر اسماعیل عارف‌زاده:

 

پاسخ من به این پرسش، غیرتخصصی و فقط بر اساس دانسته های شخصی من است. مسلم است ما نمیتوانیم همه دریافتهای حسی انگیزشهای پیرامون خودمان را پردازش انتزاعی کنیم ولی حواس ما آنها را دریافت کرده است پس مازادشان در عمق ناخودآگاه  ما بایگانی میشود و خارج از اراده ما بر ذهن خودآگاه ما اثر میگذارد. بیشترین اطلاعاتی که در ضمیر ناخودآگاه ذخیره میشود در دوران کودکیست، چون پردازش کمترست. بنابراین اثرات تربیتی از زمان کودکی برای همه عمر، بر اندیشه های تحلیلی ذهن خودآگاه ما موثرست حتی اگر بعدها به نتایجی غیر از آن رسیده باشیم.

 

پاسخ ابراهیم طالبی دارابی دامنه:

 

به نام خدا. سلام. عکس علاوه بر نکات بلیغی که جناب دکتر عارف‌زاده آشکار ساختند، می‌خواهد این پیام را برساند که شخصیت انسان بیشتر در نیمه‌ی پنهان او نهان شده است؛ چونان کوه یخ که سرش بیرون زده، ولی دنباله‌ی عظیمش در اعماق اقیانوس فرو رفته است. پس انسان از نیمه‌ی پنهانش نیز می‌آموزد؛ آن‌هم زیاد.

 

 

 

پرسش ۱۴ : مهریه تاکنون نتوانست امنیت زندگی مشترک را برای زن ایجاد کند،بلکه در بسیاری موارد باعث بیشتر شدن مشکلات زناشویی برای دو طرف هم شده است. آیا موافقید؟ پیشنهاد شما چیست؟ (د . ع)

 

پاسخ دکتر اسماعیل عارف‌زاده:

 

ایستایی در  ایستگاههای راکد باورهای زیانبار بر سر  راه پیشرفت بشریت ، تاوانش نشستن و تماشاچی شدن  پیشرفت شتابنده غرب و بسنده کردن به نقاط ضعفشان است. در بسیاری از جنبه ها در این گل و لای نشسته ایم و اراده ها برای خروج از آنها با پتک ، چکش یا تبر باورمندی یا باورانگاری یا خرافات در هم شکسته میشود. یکی از این جنبه ها که نیاز فوری به بازنگری دارد، مهریه است که شکل کنونی اش در عصر حاضر کارایی مثبت ندارد بلکه منفی و گاهی خنثی است. راه پیشنهای ام که شدنیست قراداد دوطرفه و تقسیم عادلانه همه حقوق و وظایف با ذکر نام اهمشان در سند ازدواجست، مانند: انتخاب محل کار و زندگی،نامگذاری فرزند،اموال منقول و غیرمنقول مهم، مسافرتهای دوردست،حق طلاق، مسائل مالی و... شاید سوال شود اگر در اینموارد اختلاف رخ دهد چه؟ پاسخ اینست مثل روند همه موارد دیگر اختلاف که هم اکنون اجرا میشود.

 

پاسخ ابراهیم طالبی دارابی دامنه:

 

به نام خدا. سلام. من کارشناس این امر نیستم، اما دیدگاهم را اظهار می‌دارم: با شق نخست پرسش به صورت مشروط موافقم. اما نظر من -که نمی‌دانم درین موضوع چقدر با مکتبم تطابق دارد- این است که مهریه همان شکل «نحله» را داشته باشد، که خداوند متعال آن را جنبه‌ی عطیه و هدیه‏‌ی بدون عوض مرد به زن دانسته است. یعنی عمل اخلاقی و معنوی برای تکریم زن، نه جایگاه مالی و مادی بخشیدن به آن. زیرا مهریه از احکام امضایی شریعت اسلام است و از دیرباز وجود داشت. مَهر از شرائط صحّت نکاح نیست و نباید حربه‌ی برهم‌زدن زندگی مشترک زن و مرد و کسب‌کاسبی شود که گاه انگار گردیده است. اساساً ارضای قوه‌ی شهوت از طریق ازدواج رسمی برای هم زن است و هم مرد، بنابرین مهریه، عطیه و سمبلیک است، نه معامله و خریدوفروش. از من با صنعت بیمه می‌توان امنیت زن را در خانواده‌هایی که حقوق زن را زیر می‌گیرند، تآمین نمود.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

   

 

زیارت‌غدیریه منبع

 

 

مرحوم شهریار سوگند می‌خورَد که

 از طریق علی (ع) به خداشناسی رسید:

دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

منبع

 

نکته: خداشناسی، خداپرستی و خداترسی

سه ضلعِ ایمان آزادانه، آگاهانه، عارفانه و خالصانه است.

 

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی: مسابقه تیراندازی آقای جواد فروغی در المپیک ۲۰۲۰ توکیو، علاوه بر کسب مدال طلا، یک دست آورد مهم برای من داشت. وقتی از ایشان در باره رمز و راز موفقیت سوال کردند، گفت: اول خدا، دوم خدا، سوم خدا. این همان توحید، بدون شرک خفی است.

 

دو نوع شرک داریم: یکی، شرک آشکار که پرستیدن سنگ و چوب و شریک قرار دادن آنها در خلقت و تاثیر در حدوث و بقا است. در اینجا نه لا اله الا الله بر زبان جاری می‌شود و نه اعتقادی به آن هست. دیگری، شرک خفی است، شرکی که در آن لا اله الا الله گفته می‌شود، اما استواری اعتقادی در آن ضعیف است به نحوی که علاوه بر خدا، دیگران هم موثر در وجود تلقی می‌شوند. ماها معمولا هنگام ابتلا به مریضی، وقتی به دکتر مراجعه می‌کنیم، می‌گوییم دکترجان، اول خدا، دوم هم شما و ... این همان شرک خفی است که لا موثّر فی الوجود آلا الله فراموش می‌شود.

 

آیت الله جوادی آملی بیان زیبایی در این زمینه دارند و می‌فرمایند: طبق بیان قرآن کریم اکثر مومنین دچار شرک خفی می باشند؛ تعبیر «اول خدا، دوم فلان شخص» اشتباهی است که اکثر مردم به آن مبتلا هستند چراکه خدا اولی نیست که دومی داشته باشد بلکه همه امور از ابتدا تا انتها به دست خداست. طبق روایات هر کس بگوید «لااله الا الله» قطعا به بهشت وارد خواهد شد، اما مشرکانه فکر کردن و اندیشیدن به انسان اجازه نمی دهد تا در هنگام مرگ بگوید «لااله الا الله»؛ چرا که در هنگام مرگ زبان ما در اختیار ما نیست بلکه زبان ما در اختیار اعمال و ملکات ماست.

 

...

 

جواد فروغی

 

پاسخ دامنه: استاد احمدی سلام. مثل همیشه، این نوشته‌ی شما نیز برای من اثر وضعی و انتقالی داشت. رویداد زیبای قهرمانی آقای جواد فروغی را به‌درستی به مسئله‌ی مهم اعتقادی پیوند زدید. موافقم که ایمان ایشان، چراغ هدایتش بود. در مورد شرک و توحید نکات مهمی بیان فرمودید که واقعاً باید در زندگی‌مان بدان توجه داشته باشیم مثل همین برادر پاسدار رزمنده‌ی قهرمان. جناب استاد احمدی دور و برم را گشتم جمله‌ی ملاصدرا را نکته‌ای مفید در راستای بحث قشنگ شما دیدم: «آنچه‌ در عالم‌ وجود، غیر واجب‌ معبود، به‌ نظر می‌آید، تنها عبارت‌ از ظهور ذات‌ و تجلی‌ صفات‌ او است‌ که‌ در حقیقت، آن‌ هم‌ عین‌ ذات‌ او است...»

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

        

 

خواندنی‌هایی از مادران و دختران معصومین (ع)

 

نویسنده‌ی کتاب: حجت‌الاسلام طاهر خوش (شاکر)

 

استاد شاکر سلام

به نام خدا. صفحات ۲۳ و ۲۴ کتاب گوهرباره‌ی شما را مشتاقانه خواندم تا میلاد فرخنده‌ی امام هادی (ع) بر جانم شیرین شود. درود می‌فرستم به نفس پاک آن دوست فرهیخته و صاحب گفتار و نوشتار، که با وقف افکار خود به نشر معارف ائمه‌ی اطهار (ع) و بستگان آن خاندان پاک، شهد شیرین بر کام خوانندگان می‌ریزد. آدم را به «سمانه‌ی مغربی» حضرت امام جواد (ع) به تعبیر مازندرانی‌ها: رحم می‌آید؛ زیرا آفریقایی و از تیره‌ی ستم‌کشیدگان بود که توانست با عزت نفس در خانه‌ی امام معصوم (ع) مادری نمونه برای امام هادی (ع) باشد. قلم توانای جناب‌عالی، چه روان این پیام زیبا را روانه‌ی دل مشتاقان ساخت. میلاد مبدع «زیارت جامعه‌ی کبیره» حضرت امام هادی -علیه السلام- بر همگان مبارک. با احترام: قم. دامنه.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

نوشته‌ی مشترک دکتر عارف‌زاده و دامنه

فرهنگ لغت داراب‌کلا

 

بِدردی: باارزش، بابهاء. ارزنده. خوب. مساوی به درد بخور. در واقع چیزی که دردی یا نیازی را برآورده کند. لغتی قشنگی بود. تشکر.

 

طبل‌زن بیهی؟ یا طبل‌گیر؟ : یک جمله‌ی پرسشی و استیضاحی‌ست که در فلان مسئله طبل‌زن بودی؟! طبل‌گیر بودی؟! چی بودی؟ چه‌کاره‌ بودی در فلان کار. کنایی هم هست! اشاره به کسی که مدعی‌ست، ولی هیچ‌کاره.

 

ونگوا: ونگ و آوا. سر و صدا. صداکردن با آوای بلند. صداکردن کسی که در دور قرار دارد. صدایی که موقع رفتن به منزل افراد از خود درمی‌آورند تا صاحبخانه خبردار شود و از فضای شخصی خود بیرون آید و حجاب کند.

 

خی‌زور: زور خوک. اشارهه‌ی کنایی به کسی که زور عجیبی دارد و توان بالایی از خود بروز می‌دهد.

 

تَن‌بَپیس! : تنبل. تن لش. نزدیک با لغت دپیسه. اصطلاح استحمامی. شاید ریشه در آنجا. اما طعنه است به فرد به‌شدت تنبل و لش.

 

بَوریه: بُرید.

 

بَوریشته: برشته. نانی که خوب پخته شده باشد.

 

گاپه گاپه: پشت سر هم. زود زود. هی هی. دائم دائم. گاپه گاپه شونه حموم. یا این تِشک گاپه گاپه رینده! با این شرح که گاپه گاپه معنای پی در پی و  مکررا با بار متمایل به منفی و علیرغم انتظار میدهد. مثلا  در کشتی المپیک توکیو امسال،مازرونیها گاپه گاپه بباختنه. زپه زپه تقریبا همان  اما کمتر رسمی و کمتر مودبانه است،مثلا در هر جمعی نمیشه بکار برد.

 

رَ پِ کار کانده! : طبق رأی خودش کار می‌کنه. به دلخواه خودش کار می‌کند. گالبگالیه. گاهی به گاهیه. اگه حوصله داشته کار می‌کنه وگرنه هیچ.

 

وِسِّه: بسّه. بس است. واو عوض ب است در تلفظ. وسّه دیگه! بحث را خاتمه هادین. می‌بایست. باید. می‌باید. بایستی. لازم بود. نیاز بود. چه هم قشنگ است این دو واژه. البته هر دو لغت زیباست. چه وَسسه. چه وِسسه = بِسته، بایسته

 

وِسّه: این وسه از خواستن و دل‌خواستن است. مثلاً دل من مشهد وسّه. آی مِ دل ره دیزی سنگی کوهسنگی وسّه. ونه دل هم وسسه.

 

بوله: خُرده‌زغال. چون زغال از داخل بول (=چاله‌ی کوره) درمی‌آید.

 

لینگ ره هچیهه: پارو جمع کرد. خودشو جمع کرد. ادب را رعایت کرد. کوتاه آمد. نیز یواشکی و مخفی ورود کرد، یا رفت.

 

پرک پرک : پرک پرک perak perak : حالتی از نور و چراغ. نور نوسان لامپا که در اثر باد، یا کمبود نفت، یا تنظیم نامناسب فتیله چنین می‌شود که یک صدایی هم از خود انتشار می‌دهد.

 

بئونه وونه: زخم می‌شود. مثل اوه دزّنه.

 

دُبّ: اشاره به فردی که خیلی از مرحله پرت است. یا سمج و منجمد و راکد و خشک است.

 

تِه اونجان کاجه دری؟! : جمله‌ای‌ست تعجبی از کار کسی که در جایی دور از انتظار یا شگفت‌انگیز باشد. مثلاً کسی نوک درخت ممرز برود و در بدترین شرائط بخواهد واش بچیند. بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

 

زیک: سینه‌سرخ

 

 

قضیه‌ی اول مرغ بود یا تخم‌مرغ؟!

 

 

اگر قحطی آب و نان آمد...

تو اما نگذار قحطی انسانیت نیز بیاید.

عرفان نظرآهاری

بیشتر ببینید ↓