بایگانی آبان ۱۳۹۸ :: دامنه‌ی داراب‌کلا
Menu
مطالب دامنه را اینجا جستجو کنید : ↓↓

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پيشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعی
دنبال کننده ها
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۳۰ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

به قلم حجت الاسلام محمدرضا احمدی: با سلام. . ایام رحلت رسول خدا صلى الله علیه و آله، شهادت امام مجتبی و امام رضا علیهم‌السلام را تسلیت عرض می‌کنم. مناسب دیدم این فرمایش زیبا و کاربردی رسول خدا را که بشدت این روزها به آن نیاز داریم، تقدیم کنم. این حدیث می‌توان ترازوی اعمال ما باشد.

 

حجةالاسلام محمدرضا احمدی

 
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:
 
ألا اُخْبِرُکُمْ بِاَشبَهِکُم بى؟ قَالوا: بَلى یا رَسولَ اللّه. قالَ: اَحسَنُکُم خُلقا وَ اَلیَنُکُم کَنَفا وَ اَبَرُّکُم بِقَرَابَتِهِ وَ اَشَدُّکُم حُبّا لاِخوانِهِ فى دینِهِ وَ اَصبَرُکُم عَلَى الحَقِّ وَ اَکظَمُکُم لِلغَیظِ وَ اَحسَنُکُم عَفْوا وَ اَشَدُّکُم مِن نَفْسِهِ اِنْصافا فِى الرِّضا وَ الْغَضَبِ؛
 
آیا شما را از شبیه ترین‌تان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا. فرمودند:  هر کس خوش اخلاق تر، نرم خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینى اش دوست دارتر، بر حق شکیباتر، خشم را فروخورنده تر و با گذشت تر و در خرسندى و خشم با انصاف  تر باشد.
 
(کافی، ط- الاسلامیه، ج ۲ ، ص ۲۴۰
  • دامنه | دارابی
  • دامنه | دارابی

 مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت پنجاهم

 

پاسخ

سلام. سپاس. بلی؛ من هم برین نظرم که باید متعارَف باشد و همآره عزاداری‌یی معرفت‌افزا، اصیل، خالص، عمومی، به‌دور از تحریفات و خصوصاً به‌اندازه و بی‌مزاحمت بر مردم باقی بماند. اما در باره‌ی کافی‌بودن تعطیلی جمعه، با شما جناب هم‌نظر نیستم. به‌هرحال، کارگر و کارمند و کارکنان و اساساً همه‌ی زحمتکشان به استراحت و تفریح ژرف و بهینه نیاز دارند. اگر توضیحی بر پاسخم دارید، خواهم خواند. درود.

 

پاسخ

سلام. در مورد جمعه، خُب، روز جمعه نمازجمعه و آداب شرعی دیگری دارد که برداشت فقهی و زمینه‌ی فکری مسلمین و اساساً جامعه‌ی دینی نمی‌تواند از تعطیلی این روز خاص خدا، چشم‌پوشی کند.

 

پاسخ

سلام. عموماً عارض به خوانندگان شریف هستم که بخشش و عفو اولیای دَم (=قاعده‌ی خون‌بهاء) کاری در ردیف کار حضرت پروردگار به حساب می‌آید و همین بخشش تساوی برقرار می‌کند، زیرا خدای عادل و متعال این حق را به صاحب خون داده، و برای آنان هم حق قصاص قائل شد و هم حق عفو. و این عظمت و عدالت خدا را نشان می‌دهد؛ که به همان اولیای دم سفارش می‌کند اگر عفو کنید، بر قصاص ارجح است. پس، وقتی آنان گذشت کردند، میان قاتل و مقتول در همان حق‌الناس تساوی ایجاد می‌شود، و الا مفهوم گذشت، امری صوری باقی می‌ماند. مؤمنان می‌دانند در قانون قرآن و وحی الهی هیچ کم و کسری نیست، اگر هم گاه بد تفسیر می‌شود، مقصر مفسّران هستند.

 

زنگ شعر:

یک بیت از مرحوم نیما یوشیج:

قطره‌ی باران، که در افتد به خاک
زو بدمد بس گوهر تابناک

 

پاسخ

من هرگاه احساس کنم نظردادنم بر خودم واجب است، تردید نمی‌کنم. مثلاً وقتی ببینم کسی «مرگ بر آمریکا» را مورد نقد یا هَجو قرار دهد به او، در چارچوب نقد و بررسی یادآوری می‌کنم اگر شعار مرگ بر آمریکا را ناروا می‌دانی پس چرا قتل‌عام مردم جای‌جای جهان توسط آمریکا را نادیده می‌گیری. کشتار که قباحت و ستم آن اظهر من الشمس است. بگذرم. شما فرمودی آن نظرت با نظر امام خمینی تفاوت دارد، جوابم این بود، در پهنه‌ی تفکر می‌توان دیدگاه دیگری داشت. و این درس توحید و دیانت است که تفاوت دیدگاه اساس رونق بشریت است.

 

 

یادی از توتون و خاطره‌ها:
 

نظر حمید عباسیان: چه شد یاد توتم افتادی ، و خاطراتش را در ذهنمان زنده کردی، ترابوزان، بارلی، ویرجنیا، نام توتونهایی بود که میکاشتیم، البته نخبندی تن واگن سوچکه و بوم سر ، رج نخ و توتم سوزن ، بوقچه و عدل بندی و یک و یک و دو و سه و چار و پنج و شش و کبود سیاه و کبود تیلن و سم زنی توتم چینی ، کشه گیری و چارشو دوش گیری هم خاطراتی داشت، ممنون از اینکه با عنوان واژه های محلی خاطرات را نیز زنده نگه میداری. باسپاس.

 

پاسخ:

سلام. اساساً از هر نوشتاری که در آن واژگان داراب‌کلا صف بکشند، خوشم می‌آید، چون خون مرا تازه‌تر، رگ مرا بازتر، قلب مرا خوش‌ضربان‌تر و روح مرا پرنده‌تر می‌سازد. پس، پُستی خوش نوشتی که با تمام بزرگ‌شدمان آمیختگی دارد؛ لامصب! توتون، توتم! و من هم بیفزایم: اسب و توتم‌بار و سوچکه‌سر هیمه‌بزن را. و لِسک‌دوا و تیم‌جار، آن ول‌چو که سر تیم‌جار می‌ذاشتند و مترسک جیکا رَم ده. و آن چوصندوق و کارشناش بد عُنق دخانیات. و آن کاوِه‌پوست، که بر گُرده‌ی برگ توتم می‌بستند موقع تخت‌کردن. و نیز آن زحمتی که خواهران و مادران دیارمان می‌کشیدند و هرگز یک اُف به خدا و خانواده نمی‌گفتند. و آن سرداب تاریک و نَمور که توتم‌شقه‌ها را می‌ذاشتن نم بکشه تا تخت بشه. و آن بدخریدن‌های دخانیات. بیشتر بخوانید ↓

  • دامنه | دارابی
به قلم دامنه : به نام  خدا. در زیارت عاشورا یک فرازی است که نه فقط درون مایه ی آن غنی است بلکه بازتاب بیرونی آن نیز دارای بار اغنایی و پیام اقناعی است. «یا اَباعَبْدِاللَّهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ» یعنی: اى اباعبداللّه! من تسلیمم و در صلحم با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با هر کس که با شما در جنگ است تا روز قیامت.
 
من معتقدم این عبارتِ زیارت عاشورا، اساس و مرامنامه ی زندگی شیعیان می باشد و هر انسان آزاده و بامنطقی اگر ژرف به این بیندیشد، نمی تواند حسّ خرسندی و عزت و رضامندی نداشته باشد. زیرا سیر منطقی، طبیعی، انسانی و شرعی این فراز زیارت، از قرآن و وحی و سیرۀ نبوی و عترت ریشه می گیرد؛ یعنی منطبق است با آیۀ 29 سوره ی فتح: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ. بدین معنی: محمد پیامبر الهى است و کسانى که با او هستند بر کافران سختگیر و با خودشان مهربانند، (ترجمه ی بهاءالدین خرمشاهی)
 
 
 
نکته: تسلیم حق و شرع بودن و بنای زندگی بر صلح و دوستی و پرهیز از هرگونه خشونت و تشنج و کشورگشایی، در زیارت عاشورا اصالت و پایه ی دینی و عاطفی دارد. سپس اگر کسی یا کشوری و یا تفکری، ارزش بی پایان صلح را لگدمال کرد و شرع و شهر را زیر حملات جنگجویانه اش قرار داد، یک شیعه ی شیدای حسینی فریادش به مقتدایش این است از حَرب و جنگیدن با جنگجویی که ضد صلح و برهم زننده ی سِلم و سلامتی و امنیت و آرامش است، هیچگاه نمی هراسد؛ بلکه، با بکارگیری عزت، شجاعت، انصاف و عدالت دست به مقاومت می زند، تا باز نیز صلح و آرامش به محیط زندگی بشریت پدیدار شود. درود دارم به تفکری که سِلْمٌ و حَرْبٌ را باهم دارد، سِلم و صلح دایمی، و حرب مشروط و به وقت لزوم و وجوب. این راهی است که صاحب محرم حضرت امام حسین (ع) آن را تابلوگذاری کرده است.
  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام هفت ضعف جناح چپ: جناح چپ -که کم‌کم خود را اصلاح‌طلب نام نهاد- دچار گرفتاری‌های پیچیده و ضعف‌های فراوان است. من از دیدگاه خودم هفت ضعف جناح چپ را بر می‌شمارم:

بهزاد نبوی و احمد توکلی

۱. با آن‌که در ایجاد ساختار نظام، نظریه‌ها، گفتمان غالب و مسلّط، هیأت‌دولت‌ها، دوره‌های مجلس، قوه‌ی قضاییه و سیاست‌های خرد و کلان جمهوری اسلامی ایران نقش کلیدی، یکه‌تاز و نافذ داشت؛ -و به عبارتی دیگر خود نیز از به وجود آوردندگان مزایا و کاستی‌ها در سیستم سیاسی بود- با نام جعلی اصلاح‌طلبی! -که فلسفه‌ای التقاطی و اقتباسی ناقص آن را رنگ‌آمیزی می‌کرد- به سراغ اهدافی گنگ، حساسیت برانگیز و هزینه‌زا رفت که نه فقط در آن گرفتار، حتی از مجاری قدرت و نیز از حوزه‌ی اقتدار (=که در ادبیات جناح راست در ولایت منحصر است) رانده شد.

  • دامنه | دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. تپّه چاله (قسمت ۵) سلسله نوشتارم در مدرسۀ فکرت. خیلی‌خیلی، شرم داشت. در سخن، نارسا و در پیکر نحیف و بدقواره بود؛ یتیم و کم‌رو. همین، موجب شد ارث پدری‌اش را غاصبین، به حیله و دغل و نیرنگ به چنگ آورند. وکلای سخنور -که قدرت کلام داشتند و سِحر بیان- با سفسطه و نفوذ در تاروپود جامعه دخل و تصرّف می‌کردند و حق ضعیف را به نفع غنی در دادگاه‌ها قربانی می‌ساختند؛ او را نیز از حقوقش محروم نمودند.

 

اما او در صدد برآمد تا نارسایی زبان و ضعف گفتارش را از خود بزُداید. تا با توانایی و صلابت، به حق خود دست یابد و از قِبل همین اراده، به سخنورترین سخنوران جهان تبدیل شود. او سر به صحرا، دل به کوهستان و تن به غار داد و حتی برای یک سخنرانی‌اش «هفت سال کار کرد». در دشت و کوه و دمَن برای انبوهی از جمعیت ذهنی و خیالی‌اش سخنرانی کرد. به حفره‌ای که در دل صخره‌های سخت، ساخت رفت و در غارِ خودساخته، خود را بازسازی نمود؛ غاری تنگ، باریک و به حدی کوچک که به‌زور در آن جا می‌شد. بر کناره‌ها، دیواره‌ها و سقف و جداره‌های آن «تیغ‌ها و خارها و میخ‌ها و سیخ‌ها» گذاشت تا هنگام تمرین سخنرانی به حالت ایستاده، دست و سر و تن و شانه و گردنش بی‌قواره حرکت نکند؛ و اگر کرد، با خوردن به تیغ و میخ و سیخ بفهمد و حرکاتش را موزون و همآهنگ سازد. آری؛ این «دموستنسِ» ضعیف بود که شده بود خطیب بزرگ. و با این عزم و اراده بر سوفیست‌ها غلبه کرد که با ابزار سخن و وکالت ناحق، خود را نیرومندان جامعه جا می‌زدند و شب را روز و روز را شب نشان می‌دادند! و حق و حقوق مردم را به کام اغنیا و زرمندان و زورمندان بالا می‌کشیدند.

 

حاشیه: آنچه امروز درین تپّه چاله‌ی پنجم، به سبک تحلیلی و تفسیری نوشتم، در ایام شَباب و جوانی -که خوراکم کتاب بود و عاشق خودنویس پارکر آمریکایی بودم- داستان دموستنس را از کتاب «تشیّع صفوی و تشیّع علوی» مرحوم دکتر علی شریعتی آموخته و در دفتر یادداشتم با پارکر ریزنویسِ نقره‌ای‌رنگم، خلاصه‌وار نوشته بودم؛ که از آن یادگارِ ماندگارم، عکسی انداختم و در زیر منعکس می‌کنم.


نکته: آری؛ گاه به غارِ دموستنسی باید رفت؛ به‌ویژه وقتی در جامعه و جهانی گرفتاری که عده‌ای، جزء به چپاول و چاپیدن و چاپوکردن، تقلّای دیگری ندارند؛ زیرا اگر نجُنبی چاپیده می‌شوی و چاپوچی‌ها چونان سوفسطائیان راهزنِ دَله‌ای‌اند؛ که فقط دلیری، دَلگی‌شان را خنثی و دست‌کم، کم می‌کند. بگذرم. غار دموستنسی. عکس بالا: متن خطی‌ام در ایام جوانی.

  • دامنه | دارابی
دامنه‌ی داراب‌کلا

قالب کارزی چهارم : دامنه ی داراب کلا