بایگانی آبان ۱۳۹۸ :: دامنه‌ی داراب‌کلا
Menu
مطالب دامنه را اینجا جستجو کنید : ↓↓

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پيشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعی
دنبال کننده ها
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۳۰ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

به قلم دامنه: به نام خدا. سخنرانی امام علی (ع). سخنرانی آن حضرت در مسجد کوفه، در خطبۀ ۲۰۱ نهج البلاغه (منبع) درج شده است؛ که من در این پست، سه محور تأکیدی آن سخنرانی و یک نکته‌ام را بیان می‌کنم:


یک: در «راه راست» از کمیِ روَندگان نباید هراسید. دو: اکثریت بر گِرد سُفره‌ای جمع‌اند! که سیری آن کوتاه است اما گرسنگی آن طولانی. سه: همه‌ی مردم در خشنودی و خشم، شریک‌اند. مثال زدند قوم ثمود را؛ که یک نفر شتر حضرت صالح (ع) را «پی» کرد، (یعنی دست‌ و‌ پای آن را بُرید) اما عذاب، همه‌ی قوم را گرفت.


نکته: هشدارهای امام علی (ع) محدود به زمان خاص نیست، امروزه نیز ما در مَعرض آزمون‌های داخلی و نیز مواجه با رفتارهای هیتلرمآبانه‌ی خارجی توسط ترامپ هستیم. رستگاری و سربلندی آن است در برابر چنین موانعی، مردمانی مقاوم و تسلیم‌ناپذیر باشیم. تا فردوسی‌های زمان، حکایات ما را با افتخار و غرور، حماسه‌سُرایی کنند. همیشه صلح در اسلام، اصل بوده است؛ حتی نوید اسلام «صلح جهانی» است؛ ولی اگر ملتی مورد هجوم، تحریم و خشمِ دشمن واقع شد، حقِّ مقاومت، عزت‌آفرینی و پایبندی به آرمان و دفع و تأدیب متجاوز و نیز اخلاق دفاعی برای آن محفوظ است.

  • دامنه | دارابی

 قلم دامنه. به نام خدا. برای بعضی‌ها همه چیز این متاع است: پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول.

 

نکته: من که در باره‌ی پول‌ نکته‌دانی بلد نیستم، بگذرم و فقط بگویم پول از نظر من حسِ توان و تقسیم وقت و بخت به انسان می‌بخشد، اما همه‌چیز او اگر پول شود، در دست‌یابی به زندگی پاکیزه، به زبان شیرین محلی، بُور (=خیط) می‌شود؛ یعنی ناکام می‌ماند. دو بیت از شاعر هزارجریب آقای عباس قاسمی که زبانِ حال پول با صاحبِ پول است می‌نویسم:


دین و شرف و خداپرستی
با یادِ من از زمین برَستی

...

ای صاحبِ من مَشو اسیرم
من آفتِ هر رفیق و دینم

(منبع شعر)

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. درباره‌ی یک نصب تازه در استان مازندران. در تاریخ شیعه، مراجع شیعه در بلاد دینی نماینده می‌گذاشتند و به فرد دارای صلاحیت علمی و فضیلت‌های دیگر اجازه‌نامه‌ی کتبی می‌دادند تا امور شرعی و عمومی مردم و نیز وجوهات را متکفل باشند. گاه به افراد غیرروحانی نیز این وکالات را صادر می‌کردند مثل مرحوم ابراهیم یزدی نهضت آزادی، که از سوی امام خمینی اجازه‌نامه‌ی شرعی داشت. او پیش از انقلاب چون در آمریکا و اروپا حضور داشت، امام به وی چنین اجازتی داده بودند.

 

با تأسیس جمهوری اسلامی، امام خمینی در تمام استان‌ها نماینده گذاشت که بیشتر آنان امام‌جمعه‌ی مرکز استان را نیز عهده‌دار بودند. علاوه بر استان‌ها و بلاد شیعه‌نشین جهان، در نهادها و سازمان‌های برآمده از انقلاب مانند: سپاه، جهاد، کمیته، بنیاد مسکن، کمیته‌ی امداد و اماکن مقدسه‌ای مثل آستان قدس رضوی نیز، نماینده منصوب می‌کردند. اساس این کار ریشه در حق وکالت دارد که امام کاظم -علیه السلام- آن را بنیاد نهادند و بهتر است بگویم انتظام و سروسامان بخشیدند؛ زیرا تمام عمر پربرکت خود را در حبس و زندان عباسیان بودند، از این رو وکالت رونق گرفت تا دست مردم که از امام معصوم (ع) کوتاه شد، به نمایندگانش دسترسی داشته باشند. و امام هادی (ع) این نهاد مالی و وکالتیِ امامت را بیشتر توسعه دادند، زیرا حاکمان وقت، نمی‌گذاشتند امامان معصوم (ع) آزادی عمل داشته باشند. بگذرم.

 

با رحلت امام خمینی، تمام نمایندگان امام توسط رهبری در سِمت خود ابقا شدند و هیچ‌کدام عوض نشدند الّا حجت‌الاسلام عبدالله نوری، که از نمایندگی امام در سپاه در سال ۱۳۶۹ توسط رهبری کنار گذاشته شد و به جای او حجت‌الاسلام محمود محمدی‌عراقی کنگاوری (داماد آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی) را نماینده ولی فقیه در سپاه منصوب کرد؛ او هم‌اینک مسئول دفتر رهبری در قم می‌باشد. بعدها به ترتیب؛ حجت‌الاسلام محمدعلی موحدی کرمانی، حجت‌الاسلام علی سعیدی شاهرودی و هم‌اینک حجت‌الاسلام عبدالله حاجی‌صادقی دهاقانی اصفهانی را. بگذرم.

 

پس از خرداد ۱۳۶۸ عنوان «نماینده‌ی امام» نه یکباره، که کم‌کم به مرور زمان به عنوان «نماینده‌ی ولی‌فقیه» تغییرنام یافت. در مازندران با آن‌که مرکز استان ساری بود، اما نماینده‌ی امام و سپس نماینده‌ی ولی‌فقیه در مازندران، مرحوم حجت‌الاسلام هادی روحانی بود که در بابل مستقر و امام جمعه‌ی آن شهر بود. زیرا ساری از حیث علمایی، دچار کمیابی یا مسائل حاشیه‌ای بود. با درگذشت آقای روحانی، این نمایندگی به حجت‌الاسلام نورالله طبرسی سوچلمایی امام جمعۀ ساری واگذار شد. در مورد چگونگی افکار و رفتار این دو نماینده‌ی ولی‌فقیه (آقایان هادی روحانی و نورالله طبرسی)، یکی مستقر در بابل و دیگری در ساری، من شناخت و ارزیابی ندارم و ورود نمی‌کنم و می‌گذرم. اینک که حجت‌الاسلام شیخ محمدباقر محمدی لائینی نکایی به این جایگاه رسید، نمی‌دانم آیا این ساختار را در نکا برپا می‌کند، یا در مرکز استان. هنوز نمی‌دانم.

 

از آنجا که اساساً به تحولات ایران و نیز به اخبار ویژه‌ی مازندران علایق مطالعاتی دارم، وقتی از این نصب با خبر شدم، چندی پیش دست به کسب اطلاعات تحلیلی زدم، یعنی از دوست بافضیلتم جناب آق‌سید رسول هاشمی و دو نفر دیگر، جویای نظر تشریحی شدم. چون آق‌رسول را خبره و کارشناس قابل و مطلع در استان به‌ویژه مسلط به امور نکا و منطقه می‌دانم، دیدگاه وی برای من اهمیت داشت، ازین‌رو ایشان مرا از پاره‌ای از زوایای این شخصیت نکایی و جایگاه قبلی‌اش آگاه‌تر کرد. متن آق‌رسول -البته گوشه‌ای از تحلیل و دیدگاهش- این است، که عیناً در زیر نقل می‌شود:

 

«سلام اقاابراهیم... . اقاشیخ محمد باقر لایینی فرزند مرحوم ایت ا... لایینی بوده که حدود هفده سالی بعد از اقای روح الله بیانی از فضلای شهرستان به امامت جمعه نکا منصوب شدند. ایشان اهل زهد وتقوا بوده، فردی بی حاشیه وکمتر درامورات سیاسی در ان زمان دخالت وبیشتر سعی در ایجاد وحدت رویه تلاش داشتند. ساده زیست بی ادعا مأخوذ به حیا و ابروداری در دستور کار ومنش زندگی ایشان بوده. دنبال زرق وبرق دنیایی نبود. انشا الله با استفاده از ظرفیت استانی در جهت امورات محوله وتوسعه استان  و وحدت حوزه ودانشگاه با بهره گیری ومشاوره اهل علم وقلم بتواند بخشی از محرومیتهای استان را با رایزنی و همفکری وبکارگیری نمایندگان مردم در مجلس مرتفع نماید.» پایان نقل قول.

 

من نیز به ایشان پاسخ دادم: آق‌سیدرسول خیلی ممنون. نظر شما را درین باره منصفانه می‌دانم. خوب نوشتی و مرا آگاه کردی. پس، ان‌شاءالله خیر است. نکات محوری را فرمودی. از آنجا که در امور نکا و منطقه احاطه داری، دیدگاهت را کارشناسی می‌دانم. از شما رفیق بسیارعزیزم متشکرم. تحلیل این خبر و گزینش و رویداد و بازتاب، بماند برای روزی که صلاح سخن، سر رسید.

  • دامنه | دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت پنجاه و یکم

 

آنارشی‌گری

پست ۴۸۰ : به نام خدا. سلام. گرچه وقتی اسم آنارشیسم می‌آید، ذهن همگان به دم‌ِدستی‌ترین تعریف آن یعنی هرج‌ومرج ڪشانده می‌شود، اما این تعریفی جامع و مانع از آن نیست. یڪ فلسفه از آنارشیسم این است ڪه افراد در پناه آن اساساً به ایجاد هرگونه حڪومت و دولت و قدرتی رضایت ندارند. خودِ واژه‌ی ترڪیبی آنارشیسم یعنی نبودِ حڪومت، نبودِ ریاست،. زیرا درین ایدئولوژی، سلطه‌گری و حڪمرانی هیچ ڪسی پذیرفته نیست؛ به جای آن قائل به محوریت انجمن‌ و سمن‌ (=سازمان‌های مردم‌نهاد) هستند. بگذرم.

 

خواستم بگویم من مدتی‌ست به پدیده‌ی فراگیر، فڪر می‌ڪنم ڪه نسل‌های جدید در گستره‌ی جهانی، به نوعی آنارشی‌گری را دنبال می‌ڪنند، بی‌آن‌ڪه البته خود ازین مڪتب سیاسی سر در بیاورند. در ایران نیز، به نظرم نمی‌توانیم این پدیده را نادیده بگیریم؛ گویی نوعی خفیف یا تند ازین فڪر در رفتارها بروز دارد. نمی‌خواهم بگویم چنین فڪر و رفتاری داوطلبانه و مبتنی بر انتخاب است، بلڪه منظورم این است وقتی به آن خیره می‌شویم چنین چیزی در افڪار و رفتار سرریز دارد.

 

نڪته: من بارها به افرادی بر می‌خورم ڪه وقتی ڪمی می‌شڪافم می‌بینم اساساً هیچ طبقه، هیچ قدرت، تقریباً هیچ ڪس و نیز هیچ شیوه‌ی سیاسی و حڪومتی را قبول ندارد؛ انگار سرخورده است و به همه ڪس منتقد و منتظر یڪ واقعه در آینده. بنابراین، هرگاه چنین فڪری، زمینه‌ی بروز رفتاری پیدا ڪند، به آنارشی‌گری شباهت می‌زند. امید است، نسل تازه‌ی ما با خویشتن‌داری و بردباری و درجه‌ی بالایی از دانایی، آینده‌ساز بماند. زیرا آنان ڪه می‌آیند،  روزی هم می‌روند. جهان یعنی آینده و رونده.

۱۹ آذر ۱۳۹۸

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 

پاسخ

 

سلام جناب... البته شما خود زیادتر از من خبردار هستی. من ڪه در توانم نیست ڪسی را قانع ڪنم، در روحیه‌ی من هم نیست اساساً به قصد قانع‌ڪردن ڪسی، وارد پاسخ شوم،  اما چون خودت خواستی و گفتی، من فقط سه مثال می‌آورم:

 

۱. در دهه‌ی پنجاه هرچه می‌ڪوشیدند فتوای ترور از امام خمینی بگیرند، امام به شیوه رضایت نداد.

 

۲. هرچه سازمان مجاهدین خلقِ اواخر دهه‌ی پنجاه بر شیوه‌ی قیام مسلحانه علیه رژیم شاه اصرار می‌ڪرد، امام هرگز قبول نمی‌ڪرد و فقط به حضور دایمی و منسجم مردم در تظاهرات خیابانی موافق بودند، ڪه ڪمیته‌هایی هدایتگر این تظاهرات را منظم و مردمی و مسالمت‌آمیز پیش می‌برد.

 

۳. حتی وقتی سینما رڪس آبادان را آتش زدند، امام و تمام مبارزین -ڪه از رهبر نهضت خط می‌گرفتند- رژیم شاه را درین حرڪت شوم، رسوا ڪردند، تا به ملت بفهمانند آتش‌زدن ڪارِ درستی نیست و  انقلابیون چنین رفتاری ندارند و این شیوه شدیداً محڪوم است.

 

درڪِ زودرَس

پست ۴۸۱ : به نام خدا. سلام. سال‌ها پیش در ڪتاب «در خدمت و خیانت روشنفڪران» اثر مرحوم جلال آل‌احمد خوانده‌ بودم ڪه او در ص ۲۶ نوشت: روشنفڪر قادر به «درڪِ زودرَس از وقایع اجتماعی» است.

 

نڪته: نمی‌دانم درین مسیر آیا ڪارشناسان «اط...» و «ام...» ڪه لزوماً باید درڪِ زودرَس از اجتماع داشته باشند و مبتلا به بلیه‌ی درڪِ دیررَس نباشند، داده‌های خود را به مقامات بالا -و نه لزوماً والا- به‌درستی می‌رسانند، تا تبدیل به نهاده شود و میان سه حالت متعادل سیستم، به تعبیر «تالڪوت پارسونز» تعادل برقرار باشد؛ یعنی میان داده‌ها، نهاده‌ها و بازخوردها.

 

افزوده: هرگاه میان داده‌ها، نهاده‌ها و بازخوردها در هر سیستمی توازُن نباشد، سیستم دچار نقص در عملڪرد می‌شود و به تعبیر پارسونز اختلال سیستمی پدید می‌آید.

 

توضیح: داده‌ها یعنی مطالبات مردم از نظام ڪه بزرگترین سیستم است. نهاده‌ها یعنی پردازش داده‌های مردم توسط حڪومت و تبدیل داده‌ها به قانون و جواب‌های رضایت‌بخش. بازخوردها یعنی واڪنش‌های مردمی ڪه یا بازخورد منفی است و یا بازخورد مثبت. هر داده‌ای، اگر درست به نهاده بدل شود، بازخورد آن نیز مثبت است. بگذرم.

۲۰ آذر ۱۳۹۸
ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 

پاسخ

سلام. تیل‌وتپیل شد، ولی وارِش آمده بود شست! جایی هم ڪه دره‌به‌دست ایستاده‌ام، رأس جغرافیایی انارقلّت است، ڪه انارباغ ماست.

 

آداب قاجاری!

پست ۴۸۲ : به نام خدا. سلام. حاجی‌خان قدسی شعری دارد ڪه به ڪسانی طعنه می‌زند ڪه دوست دارند نامدار و ناموَر معرفی شوند. مثل «عبدالله‌خان بهادُر» ڪه اصرار داشت نامش در شاهنامه بیاید. اما حڪیم فردوسی، الحق حڪیم بوده... . شعر حاجی‌خان قدسی این است ڪه از ابراهیم باستانی پاریزی قرض گرفتم:

 

نهنگی ڪه از غایتِ اِحتشام
نگُنجد به بحر، از بزرگی‌اش نام

 

 

نڪته: برخی آدابِ قاجاری ڪه آڪنده از القاب و اِعطای ڪیلویی! و دلبخواهیِ نام و نشان به اینُ‌وآن بود، گویا در فڪر و ذهن عده‌ای از قدرت‌لیسان مَزمِزه ڪرده! البته سانسور نڪنم پاره‌ایی علما در آن عصر، از سرِ اڪراه و یا اجبار، شاهان قجری را با القاب و پیشوند و پسوندهای گران خطاب می‌ڪردند ڪه همین امر بر شاهان و شاهزادگان مُشتبَهه شد ڪه شاید چُنان باشند! بگذرم. تطبیق امروزه‌روز با خودِ خواننده.

 

پاسخ

سلام. من از اِڪراه و اجبار هر دو نام بردم. یعنی در دل ازین ڪار ڪراهت  داشتند اما مجبور بودند. حالا شما در ڪنار اڪراه و اجبار خواستی اقبال را هم بنشانی مخیّری جناب. بلی، مُلا احمد نراقی در ڪتاب اخلاقی «معراج‌السعاده» -ڪه در اڪثر خانه‌ها موجود است- در مقدمه‌اش دو صفحه در وصف فتحعلی‌شاه مطلب می‌نویسد و چنان هم می‌نویسد ڪه اگر اسم فتحعلی‌شاه را از آن صفحه حذف ڪنی، گویا دارد یڪ انسان قدّیس الهی را توصیف می‌ڪند و حتی دولت او را «مصون از زوال» می‌خواند. بگذرمُ و فقط بگویم ڪه الحمدُلِله این شیوه! دیگر منسوخ شد. نشد؟! دیگر ڪی در ڪجای جهان به رئیس ڪشورش می‌گوید «قطبِ عالَم امڪان»!!؟ الان حتی حُڪّام سعودی هم خود را خادمُ الحرمَین الشّریفَین لقب داده‌اند! چه رسد به «دالایی لاما»ی حالای تبّت! بیشتتر بخوانید ↓

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه: موعودگرایی. به نام خدا. سلام. در شیعه اندیشه‌ی منجی، مَهدی، موعود، ظهور و منتظِر و منتظَر بسیار غلیظ‌تر از دیگر ادیان و مکاتب سیاسی است. هم در هندو، هم در بودایی‌ها و هم در مارکسیسم وعده و آینده وجود دارد. «هندو»ها منتظر ویشنو هستند که او را کالکی می‌نامند. بودایی‌ها اما ظهور پنجمین بودا را روزشماری می‌کنند. حتی مارکس و لنین نیز با موعودگرایی قطعی، افکارشان را نزد پیروان جاوید ساختند. مارکس در تئوریک (=نظری) و لنین در پراتیک (=عملی). و بهاییان نیز -که از نجف و کربلا و سپس ایران توسط چند سردمدار خودخواه مذهبی و مشکوک سربرآوردند و از ساخته‌های دستان نامرئی استعمار است- بر این نظرند که ظهور رخ داد و تمام شد و انتظار منجی دیگر خیالات است و باید به درگاه «باب» رفت که سردمدار و رهبر بهایی در هر عصری، «باب» انسان‌ها محسوب می‌شود؛ یعنی دروازه‌ی مذهب و ایمان که آنها «ایقان» می‌نامند یعنی یقین، که در معنا و تلقی‌شان از ایمان پیش‌رفته‌تر است. ازین‌رو علی‌محمد باب کتاب خود را «ایقان» نام نهاد و روز عاشورا را روز جشن و شادی و عید و پایکوبی می‌دانند.

 

ازین بگذرم. فقط خواستم مفهوم و فکر مهدویت و منجی‌گرایی را کمی باز کرده باشم که یعنی مهدی‌گرایی، یعنی هدایت‌خواهی، یعنی وجودِ پنهان و غایب یک نجات‌بخش آخرالزمانی که برای نجات و صلح و آینده‌ی سرشار از عدالت و درستی و راستی ظهور می‌کند.

 

نکته: سه نکته می‌گویم و می‌گذرم: ۱. در قرآن مسأله‌ی مهدویت به صراحت مطرح نشده است؛ اما مفسرین برخی آیات را برای آن به تأویل برده‌اند که سخن‌شان مبتنی بر روایت است. حتی آیه بقیة‌الله نیز در شکل ظاهری آیه مربوط به کیل (=وزن و میزان و ترازو) است، نه مهدی و مهدوی. ۲. مهدویت در ایران به سمت انحراف کشانده شد. مانند انجمن حجتیه که حلبی مشهدی آن را بنا کرد و دست شیعه را از تعیین سرنوشت بُرید و فقط او را منتظر (=چشم‌به‌راه) به زبان شیرین محلی «خاشکِه‌چو» گذاشت، همین. ۳. انتظار و ظهور دو پدیده‌ی مرموز و از اسرار است، بنابراین برای آن افکاری که فقط خردورزی و معنویت جدا از دین را تعقیب می‌کنند و سهمی برای امامِ زمان خود در نظر نمی‌گیرند، قابل هضم و پذیرش نیست؛ یا دست‌کم امری پیچیده و سخت است و در بالاترین رویکرد، پدیده‌ای موهوم است و خردناپذیر.

 

اما یک شیعه‌ی امامیه (=اثنی عشری دوازده‌امامی) سخنان و وعده‌ها و افکار امامان خود را راست و مبتنی بر حقیقت محمدی می‌داند و به این راز اعتقاد دارد و انتظار می‌کشد، که این مکتب امید و دین آینده‌دار است. به عبارت بهتر بگویم که باور به حضرت مهدی و موعود و ولی‌عصر (عج) یعنی نماندن در گذشته و نیل به آینده و روح سازنده.

 

خط پایانی: این پست را از آن‌رو نوشتم چون با شهادت امام حسن عسکری (ع) مسأله‌ی غیبت صغرا و کبرا شکل گرفت و امام دوازدهم (عج) شیعیان به مشیت الهی از دیده‌ها پنهان گردید و تا زمان ظهور و قیام صلح‌انگیز، عمری نامیرا یافت و در سخت‌ترین شرایط زندگی می‌کند، زیرا حضرت مهدی (عج) که اباصالح نام دارد، خود نیز بیش از منتظران و چشم‌به‌راهان خواهان ظهور است. ولی خدا صلاح نمی‌بیند. من به عنوان یک شیعه‌ی منتظِر و باورمند مکتب انتظار و ظهور منجی و قیام حضرت قائم (عج)، این متن را نوشتم. پوزش، که متنم دراز است؛ گمانه‌ام این بود کارساز است.

 

اشاره: سالروز شهادت امام یازدهم، همزمان روز سرآغاز امامت امام زمان (عج) است. خدایا خود بهتر از همه می‌دانی که چه زمانی امام زمان ما ظهور کنند، پس ظهور حضرت فرج (=گشایشگر مردم و دین) دست خودت است و من فقط آرزو می‌کنم آن امام عزیز مرا به عنوان یک پیرو، لایق پیروی از مکتب انتظار  و عاشورا بداند. والسلام.

  • دامنه | دارابی

به قلم جلیل قربانی: تعطیلات و تعطیلی آخر هفته. ۱- در تمام فرهنگ‌ها، کار گوهر زندگی و نیروی محرک اقتصاد است و روحیه تلاش و سخت‌کوشی به عنوان ویژگی برخی فرهنگ‌ها به شمار می‌رود. ۲- در تاریخ تمدن، تعطیلی با هدف فراغت و به معنای دست‌کشیدن از کار به تدریج  به یکی از نیازهای بشر مورد توجه قرار گرفت. ۳- شاید بتوان گفت که اولین روزهای تعطیل در تقویم (گاه‌شمار)، روزهای برگزاری مراسم جشن یا سنتی اجتماعی بود. اما به نظر من اصل تعطیلی مربوط به دوره‌ای است که انسان در اقتصاد از حالت خودمعیشتی به مازاد تولید رسید و نیاز به کار کمتر شد. ۴- از این دیدگاه، صرف‌نظر از برخی کشورها، تعطیلی را باید دستاورد رشد و توسعه اقتصادی در نظر گرفت. امروزه کاهش ساعات و در مواردی کاهش روزهای کار در کشورهای پیشرفته پیگیری می‌شود.

 

آمار تطبیقی تعطیلات در جهان

 

۵- بنابراین قراردادن دو روز تعطیلی در پایان هفته را باید در راستای هدفی اقتصادی دنبال کرد. تعطیلی با کارکردی دوگانه از یک سو موجب فراغت برخی شاغلان می‌شود و همزمان کسب‌کارهای ارائه خدمات تفریح و گردشگری در ایام تعطیل رونق می‌یابد. کاسبی هتل‌ها و رستوران‌ها در روزهای غیر تعطیل کساد است. ۶- تنها مشکل تعطیلی پایان هفته، عدم تطابق تقویم کشورهاست. به دلیل غلبه تقویم مسیحی (گریگوری)، حتّی کشورهای اسلامی، تطبیق تعطیلی آخر هفته با این تقویم را پذیرفته‌اند. ۷- ایران دارای ۷۸ روز تعطیل در تقویم سالانه است که ۲۶ روز آن تعطیل رسمی و ۵۲ روز آن تعطیلی پایان هفته است. ایران از معدود کشورهای دنیاست که یک روز تعطیل آخر هفته دارد. ۸- نکته پایانی؛ قراردادن دو روز تعطیلی در پایان هفته، امری ناگزیر در کشور است؛ مقاومت و حساسیت‌های رایج با هر دلیلی که باشد، در برابر این خواست، چندان پایدار نخواهد ماند.

  • دامنه | دارابی
بحث ۱۳۵ مدرسه‌ی فکرت : صاحب اثر «مرام جاودانه» در صفحه‌ی ۷۴ کتابش معتقد است انسان در زندگی می‌تواند دارای دو گونه حرکت باشد: ۱. حرکت وضعی؛ شبیه سایر جانوران. مانند: خور، خوراک، خواب، خشم، شهوت. ۲. حرکت انتقالی؛ که در این حرکت، انسان جا عوض می‌کند، به پیش می‌رود، به طبیعت محدود و به ماوراءِ طبیعت سیر می‌کند و به جهان «تألُّه» پا می‌گذارد، منتهیٰ باید این حقایق را کاوید، فهمید، معتقد شد و متعهد گشت. نویسنده‌ی «مرام جاودانه» در ادامه، سخن اصلی‌اش را صادر می‌کند که: «انسان به همین حرکت انتقالی نیز، نیازمند آزادی است». و در باره‌ی آزادی نیز نویسنده‌ی«مرام جاودانه» برین نظر است که آزادی مطلوب، آزادی تعریف‌شده‌ای است، یعنی آزادی مقررات‌پذیر. این مطلب برای بحث‌ونظر در مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌گردد.
 
 
پاسخم به بحث ۱۳۵
 
به قلم دامنه. به نام خدا. یکم: در قسمت ۱۳۵ گفت‌‌وگوی مدرسه، پرسش، دورِ یک عبارت چندوجهی از علامه محمدرضا حکیمی در کتابش  «مرام جاودانه» می‌چرخد. بنابراین، پاسخ نیز باید گِرد همین دیدگاه ایشان بچرخد تا از بحث دور نیفتد، و اول من به تحلیل این عبارت می‌پردازم و سپس نگاه و دیدگاه و گِرایم را می‌گویم.
 
دوم: حکیمی که فیلسوف عدالت و آزادی است، و چندسالی است که از نظام جمهوری اسلامی ایران به دلیل تغییر ماهیت انقلاب قطع امید کرده است و در انزوای خودخواسته زندگی می‌کند و به لحاظ دسته‌بندی فکری از مؤثرین و رهبران اصلی «مکتب تفکیک» است، بر این نظر است که انسان در هر دو حرکت وضعی و انتقالی، به آزادی مطلوب و مقررات‌شده نیازمند است. از نظر او زندگی انسان با آزادی عجین و درهم آمیخته است.
 
سوم: او همچنین در این عبارت که از عبارات فلسفی و دینی و سیاسی است، معتقد است آدمی باید چند گام را در حرکت انتقالی (=از حالی به حالی دیگر شدن) به عنوان پیش‌نیاز آزادی و تکامل بردارد که من نُمایه می‌سازم: سَیر، کاوِش، فهم، تعهد، تألُّه. این واژه‌ی آخری از ریشه‌ی اله و الله می‌آید که یعنی الهیاتی‌شدن.
 
چهارم: حکیمی در پایان عبارت آزادی را در ردیف مرام جاودانه قرار می‌دهد و تمام کمال و زندگی انسان را در سه زمینه‌ی رشد، ترقی و توسعه به آزادی منوط و وابسته می‌کند؛ در حقیقت او -که صاحب بیش از صد جلد کتاب و از اندیشمندان پویا، توانا، دانا و پارسای ایران است و فیلسوف عدالت و آزادی توأمان است- انسان را در ترازوی عدل و آزادی میزان می‌کند. در واقع در بینش علامه حکیمی، هر کس از این دو صفت خالی بود، از مرام جاودانه و آیین‌نامه‌ی زندگی سازوار و سازگار دور افتاده است.
 
پنجم: اما دیدگاه خودم این است: ۱. این آراء و افکار حکیمی را به دلیل این‌که ریشه‌ی اخلاقی، دینی و فلسفی دارد، قبول دارم و آن را مبنای حیات پاکیزه فرض می‌کنم. ۲. از آنجا که امنیت در نگاه من مفهومی برای قدرتِ حفظِ ارزش‌های یک ملت است و در سایه‌ی آن توانِ مقابله با تهدید و حمله پدیدار می‌گردد، آزادی و امنیت را همانند چسب دوقلو می‌دانم، که تا ترکیب نشوند، اثر چسبندگی و پیوند و استحکام ندارند. ۳. معتقدم هیچ کسی از فرودست تا فرادست هر جامعه‌ای، از این حق و زور و غلبه و چیرگی برخوردار نیست که به اسم یکی از این دو مفهوم یعنی آزادی و امنیت، جای دیگری را تنگ کند. این دو همواره با هم می‌روند، و با هم می‌آیند و با هم می‌باشند و باهم می‌مانند. ۴. هرگاه دیده شد یکی ازین دو مفهوم لنگ شد، باید دانست یا یک مصلحت پدیدار شد، یا یک چیرگی رخ داد، و یا کسانی از یکی از این در حال سودگیری و سوگیری شده‌اند. در چنین وضعی راه حل فقط دانایی و مقابله با تنگ‌سازی هر دو مفهوم آزادی و امنیت است.
 
ساده‌تر بگویم: امنیت از نظر من یعنی قدرتِ رشدیافته‌ی یک ملت در زمانی که اگر خواستند دفاع کنند، بتوانند، و اگر دشمنان خواستند، حمله بکنند، نتوانند. به‌طور خلاصه یعنی: اگر خواستیم، بتوانیم؛ اگر خواستند، نتوانند. این هم پدافند عامل (=نظامی) است و هم پدافند غیرعامل (=نانظامی) و آزادی یعنی احدی از مردم چه در بالای قدرت و چه در پایین قدرت دچار مانع درونی و بیرونی نباشند تا بتوانند انسانیت و دیانت و معنویت خود را با آسودگی تحقق ببخشند. در اینجاست که قیدها و شرط و شروط متولد می‌شود: قانون، حقوق، اخلاق، مقررات، حرمت‌ها، مرزها، عرف‌ها، منافع ملی، مصلحت، احکام ثانوی، شرایط بحرانی، حوادث حاد، رویدادهای غیرمترقبه و در صدر همه قید عدل و عدالت. در پایان پاسخم از همه‌ی پاسخ‌دهندگان بحث ۱۳۵ بی‌نهایت متشکرم و پنهان نمی‌کنم از تک تک جواب‌ها آموختم و حتی در فرازهایی از پاسخ‌های هم‌کلاسی‌ها حظّ و لذت بردم.
 
یک نکته بگویم و بگذرم: آزادی اگر در غلاف امنیت نرود، و امنیت در تیزی آزادی بُریده نشود، جامعه در رشد و توسعه و تمدن دچار کمیابی و فقدان نمی‌شود. پست ۷۳۳۳.
  • دامنه | دارابی
 
 
۱۶ آبان ۱۳۹۸
​​​​​​عکاس: میرزا علی چلویی دارابی
 
  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه : به نام خدا. ۱. این آزادراه در شرق قم، جنوب ورامین و غرب گرمسار قرار دارد. طول آن از قم تا گرمسار حدود ۱۵۰ کیلومتر است.۲ . این آزادراه گرچه در میان مردم جاده‌ی قم_گرمسار مشهور است، اما نامش حرم تا حرم است. یعنی حرم قم به حرم مشهد. ثبت این نام در سیستم راهیاب ماشینم در عکس زیرا کاملاً مشخص است. ۳. دو جایگاه عوارض دارد: یکی در ۳۰ کیلومتری قم، دیگری در ۵ کیلومتری بزرگراه تهران مشهد، در نزدیکی سه‌راهی گرمسار. ۴. در هر عوارضی ۷هزار تومان باید پرداخت کنی. یا نقدی یا با کارت بانکی. در مسیر منتهی به قم «رسیدِ عوارضی» را باید نزد خود نگه‌داری کنی، تا در عوارضی سوم که ابتدای آزادراه قم_کاشان قرار دارد، آن را نشان دهی تا برای آن آزادراه عوارض نپردازی.

 
۵. اگر از سمت قم وارد آزادراه حرم تا حرم می‌شوی در کیلومتر ۱۵ جایگاه پمپ بنزین دارد. اما اگر از سمت گرمسار وارد آزادراه می‌شوی، در کیلومتر ۱۳۵ یعنی در نزدیکی قم و در امتداد پمپ بنزین ضلع جنوبی، جایگاه پمپ بنزین دارد. بهتر است باک ماشین را از پیش بنزین بریزید تا آرامش داشته باشید.
 
 
۶. درین آزاد‌راه، با جغرافیای زیبا مواجه می‌شوی: درختان کوتاه‌قد کویری، پرندگان فصلی مرداب‌ها و شوره‌زارها، شترچرانی صحراگردها، مزرعه‌ها، تپه‌ماهورهای سرخ‌رنگ، دو امام‌زاده، مسیر کاروانسرای بهرام‌گور و خلوت کویر.
 
 
۷. سرعت مجاز این آزادراه در بیشینه و کمینه، ۱۲۰ و ۷۰ است. آزادراه در هر دو مسیر دارای چهار باند و یک باند کناری است. راندن در این آزادراه توأم با آسودگی است. و هیچ گردنه و سربالایی و سرپایینی‌یی ندارد.
 
 
۸. کسی از قم بخواهد به مشهد برود، با انتخاب این آزادراه، به جای طی کردن آزادراه قم_تهران و از آنجا بزرگراه پاکدشت_مشهد، هم مسافت خود را کوتاه‌تر کرده است و هم از راه‌بندان کلافه‌کننده و شلوغی و آلودگی تهران رهایی یافته است.
 
 
۹. مثال می‌زنم: مثلاً من اگر بخواهم از قم به مشهد بروم، چنانچه ازین آزادراه عبور کنم، حدود ۳۰۰ کیلومتر مسافت کمتری را طی می‌کنم تا آن‌که از مسیرآزادراه قم_ تهران و بزرگراه فیروزکوه به ساری بیاییم و راه جنگل گلستان و بجنورد به مشهد بروم. از سوی دیگر با کمتر از ده ساعت از این مسیر به مشهد می‌رسم. حال آن‌که در آن مسیر هم امکان یکسره‌راندن نیست و هم بیش از ۱۶ ساعت زمان می‌برد. که برای کمتر راننده‌ای این زمان تحمل‌کردنی است. چون کشکولی بگم هم خودت جوش می‌آری و هم ماشین!
 
 
۱۰. اگر از ساری به قم می‌آیی باید چه کنی؟ تا فیروزکوه بران. وارد فیروزکوه شدی، در اولین دوربرگردان سمت چپ ورودی شهر را دور بزن، ۵۰۰ متر عقب‌تر جاده‌ی فیروزکوه_سمنان را _که ۶۵ کیلومتر است_ طی کن. در ۲۲ کیلومتری سمنان، به سمت راست یعنی مسیر گرمسار تهران بران. از عبور گرمسار که رد شدی، ۱۰ کیلومتر جلوتر، بزرگراه منتهی به تهران در سمت چپ به آزادراه گرمسار_ قم وارد شو و با خیال آسوده تا قم بران که کمتر از ۱ ساعت و نیم زمان می‌برد.
 
 
۱۱. این مسیر این چند حُسن را نسبت به مسیر فیروزکوه، تهران قم دارد: یک. از گردنه‌های نفس‌گیر نمرود، دلیچایی، امین‌آباد و جاجرود رهایی می‌یابی. دو. ترافیک عجیب بزرگراه بسیج، سه‌‌راه‌افسریه، و آزادگان را نداری. از دوربین‌های پی‌درپی بزرگراه یاسینی تهران و جریمه‌های محتمل کمین‌های پلیس تهران خلاص می‌شوی. سه. مسافت کمتری را طی می‌کنی و نیز زمان کمتر و نیز هیچ ترافیکی را پیش‌رو نداری. چهار. از شرّ تهران رَستی. بیش از ۲۵ سال تهران اشتغال داشتم و هرگز دوست ندارم حتی وارد این شهر شوم. بگذرم. عکس بالا: بزرگراه حرم تا حرم (قم، گرمسار، مشهد) عکاس: دامنه
  • دامنه | دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. با گرامیداشت و تسلیت شهادت امام یازدهم حضرت امام حسن عسکری -علیه السلام- در این نوشتار و یادبود، شش حدیث از آن امام شهید ارائه می کنم:
 
۱. عبادت‌کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه [حقیقتِ] عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است. ۲. مؤمن برای مؤمن، برکت و بر کافر، اتمامِ حجّت است. ۳. چه زشت است برای مؤمن، دلبستگی به چیزی که او را خوار دارد. ۴. تواضع و فروتنی، نعمتی است که بر آن حسَد نبرند. ۵. پرورش دادن (=اصلاحِ) نادان، مانند معجزه است. ۶. هر که نالایقی را ثنا گوید، خود در موضعِ اتّهام قرار گیرد. ۷. در مقام ادب برای تو همین بس که آنچه برای دیگران نمی پسندی، خود، از آن دوری کنی. منبع
  • دامنه | دارابی

متن نقلی: به نام خدا. تهمت. دشمنان پیامبر اکرم (ص) برای آن که عرصه را بر وی تنگ کنند از حربه‌ی دیگری استفاده کردند و آن تهمت‌زدن به ایشان بود چنانکه ولید بن مغیره ابتدا سخنان آن حضرت را اساطیرالاولین نامید و کوشید تا آسمان بودن منشا قرآن را نفی کند. مثلاً به ایشان تهمت جنون می‌زند که در قرآن کریم در سوره‌ی قلم این اتهام نفی شده است و بر خلق برجسته پیامبر (ص) تاکید شده است. علاوه بر آن در آیات دیگر قرآن کریم نیز به این مساله اشاره شده است. (طارق ۱۵ ، بروج ۱۸ - ۱۰ ، تکویر ۲۲ ، مدثر ۴ ، مزمل ۱۰ ، قلم ۸ ، قمر ۹)

 
ولید بن مغیره هنگام آمدن زائران به حج فعالیتی هماهنگ برای تهمت‌زدن به آن حضرت را فراهم ساخت که نتیجه آن تهمت ساحری بود. در حالی که خود قبول داشت و می‌گفت که: «سخن محمد با حلاوت است و اصل و ریشه آن مستحکم و میوه آن نیکو ولی با وجود این برای منافع خود تهمت به آن حضرت می‌زد.» (البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۶۱ ؛ سیره ذهبی، ص ۸۹ . سیره ابن اسحاق، ص ۱۵۰)
 
در قرآن کریم در سوره‌ی مدثر به کوشش بی‌ثمر ولید بن مغیره اشاره کرده است و همچنین غالب مفسرین مخاطب آیه‌ی ۱۰ سوره‌ی مزمل را همین ولید بن مغیره دانسته‌اند. (تفسیر طبری، ج ۲۹ ، ص۹۶) منبع
  • دامنه | دارابی

به قلم محمد عبدی سنه کوهی: با سلام . زیارت اربعین امسال یک توفیق کم نظیر برای اهل تحقیق در زمینه  درک مصائب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در واقعه عصر عاشورا سال ۶۱ ه ق بود ازین نظر که طبق محاسبات دقیق توسط دانشمندان علم نجوم ، واقعه تاسوعا و عاشورای نهم و دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری  بر مبنای سال شمسی در روز سه شنبه ۲۰ و چهارشنبه ۲۱ مهرماه سال ۵۹ هجری شمسی اتفاق افتاده است و در نتیجه به اسارت رفتن خاندان اهل بیت (ع) در همین باده زمانی اتفاق افتاده است . همیشه برایم سوال بود که چند درصد بیان عطش و مصائب اهل بیت منطبق بر واقعیت است؟ و چقدر به بزرگنمایی مربوط می شود و یا اصلا چقدر قابل ادراک است و چقدر کم گفته می شود؟

 

 

کسانی که امسال توفیق شرکت در پیاده روی اربعین داشتند به خوبی درک  کردند که اگر فاصله ای را به اختیار می پیمودند و هیچ جبر و اجباری رویشان نبود پس از چند دقیقه می توانستند چشم بر آب ببندند و بدون اب طی طریق نمایند! درک شخصی بنده آن بود که این زمان در کشور عراق و طی مسافت بین شهرهای کوفه تا کربلا مشابهت به مرداد ماه منطقه ما داشته و هر چند صد متر باید حتما آبی به لب و گلویمان می رساندیم. مسیر پیاده روی اربعین که به احتمال زیاد همان مسیر حرکت اسرای اهل بیت (ع) واقع بود اکنون وجب به وجبش موکب دارد و به زور هم شده آب و نوشیدنی های کاهنده عطش به زوار تعارف و حتی به اجبار خورانده می شود و انواع مواد غذایی و به قول عربها انواع ماکولات و مشروبات به وفور یافت می شود و هر لحظه اراده می کردی می توانستی به استراحت در موکبها و سایه درختان کاشته شده در مسیر تن می دادی و یا مهمتر اینکه از مسیر پیاده روی خارج و سوار موتور سه چرخ و یا ماشین شده و کیلومترها جلوتر پیاده شوی!
 
اما واقعا برای طفلان و زنان همراه اسرا و برای بچه های کوچک و مهمتر امام سجاد (ع) که دچار بیماری در آن برهه زمانی بودند چه گذشت ؟! فکر و اندیشیدن به این موضوع دل هر آدمی را می فشرد و گامها را سست و رمق انسان را ناتوان می کرد. توصیف زجر ناشی از ظلم یزیدیان بر خاندان اهل بیت (ع) از زبان و قلم هر گوینده و نویسنده ای خارج است و این است که می گوییم مصیبت کربلا بزرگترین مصیبت تاریخ بشریت است و ظلمی نابخشودنی که هرگز جبران نخواهد شد. باید می رفتی و درک می کردی گوشه کوچک و قلیلی ازین مصیبت بزرگ را. این مطلب به زودی در قالب برگی از خاطرات زندگی من و یا عنوانی مناسب دیگر در وب سایت سنه کوه تکمیل و منتشر خواهد شد.
 
دامنه: سلام جناب مهندس عبدی. این نوشتۀ خوش‌ساختار شما بسیارارزشمند و نگاه نوین به پدیدۀ مقدس و جهانی اربعین است. من ازین نوشته‌ات درس آموختم. عالی به آن پرداختی. پخته و آموزنده بود. ژرف بود. تا به حال کمتر دیدم کسی این‌گونه به این رخداد بی‌نظیر جهانی نظر بیفکند. تبارک‌الله.
 
به یُمن همین کارهای ارزنده است که زندگی برکت می افتد و معنویت به سرای خانه و سراچه‌ی دل وارد می‌شود. مگر انسان فقط پوست و گوشت و شکم است که جسم و کالبد، کلید شود؟ نه هرگز. و شما و همه‌ی زائرین عارف و عابد اربعین راه معنا را طی کردید و زیارت قبول دارید؛ رستگاری، والاترین آرزوی بشری‌ست. زیارات تمامی زائرین اربعین خاصه دامنه خوانان شریف قبول.

  • دامنه | دارابی
دامنه‌ی داراب‌کلا

قالب کارزی چهارم : دامنه ی داراب کلا