تازه ترین پست ها

پذیرفته ترین پست ها

پر بازدید ترین پست ها

پر بحث ترین پست ها

تازه ترین نظر ها

موضوع های کلی سایت دامنه

کلمه های کلیدی سایت دامنه

بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه

پیوندهای وبلاگ های دامنه

پیشنهاد منابع

دامنه‌ی داراب‌کلا

۲۰۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تک نگاران دامنه» ثبت شده است

هشت نکته بر ضرورت آموزش سیاسی

به قلم دکتر فتح الله دهقان: بشر  از زمان خلقت و آغاز زندگی روی کره خاکی دوره‌های متفاوتی را سپری کرده است. در مدت مدیدی انسان‌ها به کشاورزی مشغول بوده و زندگی و روابط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... آنها در این چارچوب تنظیم می‌شد. پیشرفت رو به جلو و بی‌وفقه بشر شرایط مکانی و زمانی، دنیای جدیدی را خلق کرده که شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و... متفاوت از گذشته دارد. در دنیای جدید بدون علم و آموزش امکان زندگی پیشرفته وجود ندارد و همچنین برای اداره جامعه و جهان ملقب به دنیای تکنولوژی نیاز به تخصص‌ها و مهارت‌های بی‌شماری است که توسط خانواده، جامعه، آموزش و پرورش، آموزش عالی به شهروندان آموزش داده شود.

 

البته این مسئله در غرب و شرق عالم که اصطلاحا جهان اول و جهان سوم نامیده می‌شود دارای تفاوت ماهوی است. دردنیای توسعه‌یافته، تربیت و آموزش در خانواده، جامعه، آموزش و پرورش و آموزش‌های عالی در راستای نیاز آن جوامع است. که دارای ارتباط و انسجام، به صورت هم‌تکمیلی و سیستمی هوشمند، پویا و هدفمند به ایفای نقش می‌پردازد و به فرهنگ عمومی تبدیل شده است.ولی در جهان سوم و کشور‌های توسعه‌نیافته پارادوکسی در تربیت و آموزش افراد توسط خانواده و جامعه سنتی از سویی و آموزش عالی که بانی تربیت افراد با مهارت‌های متناسب با اداره آن بخش از سازمان‌ها برای اداره امور کشور که برگرفته از دنیای جدید است مشاهده می‌شود.  همچنین فاقد ارتباط منطقی و انسجام سیستمی بوده و به صورت جزیره‌ای عمل می‌کند و دارای خاصیت هم‌تکمیلی و همچنین پویایی، هدفمندی و هوشمندی نمی‌باشد.

 

در دنیای توسعه‌یافته قاعدتا افراد با معیارهای فوق‌الذکر تربیت شده و با توجه به تخصص و مهارت به کارگیری می‌شود. اما در کشورهای جهان سوم از افرادی که با توجه به عدم آگاهی و اطلاع و به دلیل عدم تناسب تعلیمات و یافته‌ها با بخش مدرن در این بخش به‌کارگیری شده و خسارات و صدمات جبران‌ناپذیری را به این کشورها وارد می‌کند. کشورمان ایران نیز با این معضل و مشکل دست به گریبان است و از این بابت خسارات و صدمات زیادی را متحمل شده است. در این خصوص مواردی را به عرض رسانده و همچنین لازم و ضروری است سیاستمداران به این مسائل توجه کنند.


فرهنگ: اولین و اساسی ترین مشکل قشرهای خاصی از جامعه است. فرهنگ بایستی به‌روز شود، اصلاح فرهنگ در راستای حل مشکلات کشور صورت گیرد. بخشی از مشکلات فرهنگی، عدم شناخت کنش‌گران سیاسی ایران امروز از علم سیاست و لوازم و ابزار آن است.


نخبگان: شایسته است نخبگان این سرزمین در خصوص حل این مشکل و معضل تلاش کرده و راهکار و پیشنهادات علمی، عملی و بومی با استفاده از تجربیات جهانی ارائه کنند. استفاده از رسانه‌های عمومی و تکنولوژی نو، ابراز مناسبی در این راستا است.


منافع ملی و امنیت ملی: لازم و ضروری است به کنش‌گران سیاسی کشور آموزش داده شود که شاخص و معیار سنجش افکار، گفتار، سیاست‌ها و اعمال آنها منافع ملی و امنیت ملی است، ولاغیر.


نیل به توسعه و پیشرفت: مستلزم پذیرش این مهم «درک اهمیت و جایگاه منافع ملی و امنیت ملی» توسط مردم حاکمان و سیاستمداران، رسیدن به این هدف نیاز به ابزار و لوازم خاص خود از جمله احزاب و تشکیلات مردم‌نهاد و مردم‌محور است. حضور قانونمند، نظام‌مند و آگاهانه مردم در قالب نهادهای نامبرده نیاز جامعه ی امروز ایران برای حل مشکلات است.


مدرسه: هر پیشرفتی لازمه‌اش مدرسه است، مدرسه سیاست، مدرسه اقتصاد، مدرسه مدیریت، و حتی مدرسه احزاب و تشکیلات (همان کالج‌ها در غرب) آموزش حداقلی اصول کلی سیاست‌ورزی و مملکت‌داری در این مدارس نیاز مبرم کنش‌گران سیاسی ایران فعلی است. به‌عنوان مثال جایگاه سفارتخانه‌ها، حرمت قانونی آن و کارکرد آن به کنش‌گران سیاسی آموزش داده شود.

 

شایسته است به آنها آموزش داده شود که میدان سیاست و بازی سیاسی قواعد خاص خود را دارد و نیازمند تدبیر، آینده‌نگری و اندیشه‌ورزی آگاهانه و مدبّرانه است. به‌ عنوان مثال به آنها آموزش داده شود کشاندن مردم توسط باندهای قدرت به خیابان در جهت مطامع باندی و گروهی خسارات جبران‌ناپذیری را به بار می‌آورد.

 

لازمه بازی در شطرنج سیاست ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی: داشتن اطلاعات سیاسی و بین‌المللی همه‌جانبه و تخصصی و برنامه‌های منسجم و هماهنگ در طراحی، اجرا و انسجام در همه سطوح است. به نظر می‌رسد افرادی که برای آموزش و تعلیم و تربیت، اخلاق، طبابت و... تربیت شده‌اند مناسب به‌کارگیری در این زمینه نیستند.


چندگانگی، عدم هماهنگی و عدم تمرکز: در ترسیم استراتژی‌ها و سیاست‌های کلان، تعدد مراکز تصمیم‌گیری و سازمان‌های اجرایی، نداشتن برنامه‌های مدون و درازمدت و دچار روزمرگی بودن در سیاست‌های داخلی، منطقه‌ای و جهانی سمی مهلک برای کشور است. پذیرفتن، احترام و عمل به قواعد و قوانین بین‌المللی که جهان فعلی براساس آن اداره می‌شود از اصول مبرهن و تخطی‌ناپذیر حکومت‌داری است.

چاپ روزنامۀ آفتاب یزد. ۳۱تیر۱۳۹۷

 

 

 

سه نکتۀ دامنه

 

به نام خدا. سلام جناب دهقان و دامنه خوانان شریف. ۱. از بحث شما که هم دغدغۀ همیشگی شماست و هم دقت تان را می رساند، استفاده کرده ام. ۲. من هم مانند شما سهم آموزش را در هر کاری خاصّه سیاست ورزی بالا و مؤثّر می دانم. تا آن حد که هزینه در آموزش را استهلاک نمی دانم بلکه سرمایه می دانم. چین کمونیست در آفریقا و برای آفریقا در حال هزینه کردن آموزشی است؛ اما مزّۀ سرمایه را دو دهه بعد خواهد چشید که قرار است رهبری جهان را از دست آمریکای جهانخوار بگیرد. ۳. اما نکته سوم این است آموزش کُنشگران سیاست خارجی بسیار ظریف تر است؛ زیرا اساساً در سیاست خارجی همۀ فعالان از نخبگان هستند چه نُخبه هایی! مثل موسولینی و صدام چه نخبه هایی مانند نلسون ماندلا و جواهر نعل نهرو و بیسمارک. تمام. والسّلام.

۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۱
در تاریخ : ۳۱ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۴۸۱

آموزه های هجرت تبلیغی

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: سفرنامۀ تبلیغی. قسمت دهم. سلام. سفرنامه تبلیغی بنده پیامها و آموزه هایی می باشد که از دِلِ سفرنامه تبلیغی (مشهد به بجنورد) قسمت نهم استخراج می شود. امیدوارم اولاً برای خودم و ثانیاً برای همه ی دامنه خوانان مُعظَّم تاثیر گذار باشد . مطالعه ی آن بنظرم کمتر از یک دقیقه بیشتر وقت نمی برد مخصوصاً آنهایی که مهارت تند خوانی دارند با یک نگاه سطحی و چند ثانیه ای نکات آن را بذهن میسپارند . البته بنده در جمع بزرگان دامنه نویسان درس پس میدهم . و از نظرات سازنده ی همه ی خوانندگان محترم استفاده می کنیم

 

 

شیخ مالک.

جلسۀ خواهران روستای بادله

 

امّا درس ها و پیام ها:


۱ : هرکس هر کار خوبی (لساناً ، قدماً ، قلماً ، دِرَماً) برای ما انجام داد ما واکنش نشان دهیم . بی‌توجه و بی تفاوت نباشیم . خُشک بر خورد نکنیم . سرد نباشیم. مثلاً اگر کسی بما گفت سلام ما به بهترین وجه و با روحیه ی عالی پاسخ دهیم . ( بگوئیم سلام علیکم و رحمت الله ) بیشتر گرم بگیریم. فکر می کنم بنده در این اَمر اگر خود ستایی نباشه، کوتاهی نمی کنم.


۲ : از اعتماد مردم به خودمان حد اکثر استفاده را در پیش بُرد فرهنگی داشته باشیم . مثل تبلیغ چهره به چهره طبق نظر مقام معظم رهبری در سطح بسیار عالی تاثیر گذار است و فرمودند یک تبلیغ چهره به چهره از دهها منبر برتری دارد .

 

حاج آقا قرائتی که یک مُبلِّغ نمونه است . کتابی دارد تحت عنوان تبلیغ چهره به چهره ایشان هم طِبقِ تجربیاتی که داشتند و دارند . عجیب تعریف می کردند . بطور کلی در تبلیغ معجزه می کند . این حرکت را بنده در نِیِستانه بجنورد داشتم مفید بود مثل همان اختلاف ازدواج دختر و پسری کارشان منجر به طلاق کشیده شد . که برای برطرف شدن مشکلِ شان با چند نفر از بزرگان محل می رفتیم خانه ی هم دختر و هم پسر تا اینکه اختلافشان بر طرف بشه ... البته از ما می خواستند.


۳ : این چند ویژگی در این سفر تبلیغی بیشتر در من دیده می شد و سعی می کردم این صفات را داشته باشم . و این رَوَند تا الان که هر جا تبلیغ میروم چه ماه رمضان و چه محرم و چه در مناسبتهای دیگر  ادامه دارد:


۱ : قِلَّتُ الطَّعام ۲ : قِلَّتُ الکَلام ۳ : قِلَّتُ المَنام ۴ : قِلَّتُ المَشی ۵ : کثرت مطالعه


۳ : ۱ : ( قلت الطعام) یکی از خصوصیات که داشتم هم در افطار و هم در سحری غذا خیلی کم می خوردم. این کم خوری به خاطر خجالت نبود بخاطر این بود که همان مقدار کم که می خوردم سیر می شدم، یعنی دیگه میل به ادامه ی خوردن غذا نداشتم .

 

با توجه به اینکه غذاهایشان چه در افطار و چه در سحر خوشمزه بود ولی واقعا نمی تونستم بخورم . و در عین حال همه روز را خیلی خوب بدون اینکه احساس گرسنگی کنم روزه می گرفتم.


 ٣ : ٢ : (قلت الکلام) خیلی ساکت بودم تلاشم این بود که حرفی که برای خودم  و دیگران فائده ندارد نزنم هر سوال که می کردند جواب می دادم و اگر بلد نبودم بدون خجالت می گفتم نمی دانم یا می گفتم جوابتان را بعداً می آورم .


۳ : ٣ : ( قلت المنام ) اکثر شبها را بیدار بودم تا سحری و بعد از نماز صبح هم بین الطلوعین نمی خوابیدم خوابم از طلوع آفتاب تا دو یا سه ساعت می خوابیدم بعد از ظهر هم چند ساعتی خواب می رفتم.


٣ : ۴ : قلت المشی . از دنیا به اندازه ایی که آبرویت حفظ شود استفاده کن (در اینجا منظورم اینستکه اصلاً تو بَندِ هدیه و پاکت و کمکهای مردمی نبودم. این حرکت را بَد می دانستم و می گفتم اینها مردم فقیر و بی بضاعت هستند . در واقع ما  باید به آنها کمک کنیم.


 ٣ : ۵ : (کثرت مطالعه) چون مردم زیاد می آمدند جهت استماع سخنزانی، بنده تلاش می کردم با مطالعه و معلومات زیاد تسلط کامل بر منبر و سخنرانی داشته باشم .


۴ : خصال حمیده میزبانم ۱ : اخلاق خوب و مهمان نواز و خیلی خودمانی رفتار می کرد. ۲ : به نماز زیاد اهمیت می داد ۳ : بیشتر اوقات ساکت بود ۴ : غیبت کسی را نمی کرد و ریاء کاری نداشت برخلاف حرف مشهد قلی با نَجوی در گوشم گفت او ریاء کار است که ایشان با این کار هم غیبت کرد و هم تهمت زد و هم داشت ما را نسبت به ایشان بد بین می کرد.

 

در هر صورت گناه سنگین است . دو سال قبل شنیدم میزبانم رهسپار دیار خاموشان قرار گرفت . روحش شاد.

 

۵ : احترام مردم باعث نشود متکبر شویم .


۶ : موضوعات تبلیغ نوشته می شد. بلکه چه خوب است از ابتدا تا انتها منبر بعد از منبر در دفتر مخصوص نوشته شود اما هنوز توفیق حاصل نشد.


۷ : اگر کسی فراموش کرد یا رَد شد ما را شام یا ناهار و یا صبحانه دعوت کرد قبول کنیم (چه فقیر باشند و چه سرمایه دار)... و این قبول کردن یک نوع تبلیغ است . اگر دعوتی ها را قبول نکنیم اختلال در نظام تبلیغ بوجود می آید .۳۱ تیر ۹۷ دارابکلا. مالک رجبی دارابی.

 

پاسخ دامنه

به نام خدا. سلام. هفت پیام و آموزه به انضمام نکات دیگر در این پست، چند اثر دارد: ۱. نوشته ها را هدفمند می سازد. ۲. متدولوژی (=روش تحقیق) رعایت می شود.۳. خوانندۀ شریف میان آنچه بر شما گذشت و آنچه استنتاج نمودی تطبیق می دهد. ۴. زوایای بحث روشن می شود. ۵. از همه عالی تر، ذهن خلّاق شما در نقل خاطرات و جمع بندی مُثمر آن بر مخاطبان آشکار می شود تا همه چیز را با حساب و کتاب بنگرند حتی دیدن یک پر کاه در کف تُندباد. سپاس.

۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۰
در تاریخ : ۳۱ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۴۲۳

در گریوان و نیِستانه بجنورد چه می گذشت؟

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: سفرنامۀ تبلیغی. قسمت نهم. بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم. این قسمت در ماه مبارک رمضان در بجنورد (خراسان شمالی) در روستای نِیِستانه (دی ماه سال ۱۳۷۷ه ش برابر با ۱۴۱۹ه ق) اتفاق افتاد. قبل از باز گو کردن این سفرنامه از برادران خوب و نظریه پردازان در دامنه و غیره جناب آقای ابراهیم طالبی نویسنده ی ماهر، و مهندس عبدی مجدداً تشکر می کنم. و از جناب مهندس عبدی چند کلامی بگویم:

 

 

شیخ مالک.

نماز جماعت. امام زاده جعفر دارابکلا

 

بنده از همان زمان که دنیا آمدم تا به الان که ۴۴ سال سن دارم  جناب مهندس عبدی را زیارت نکردم. اصلا نمی دانستم ایشان کجائیست و نمی دانم ایشان در چه کاری اشتغال دارند. و فی الحال الحاضر نمی دانم ایشان کجاست و منزلشان کجاست. منظورم این نیست که بخواهم خانه ایشان شام یا ناهار یا صبحانه بروم. این کار از نظر قانونی و شرعی درست نیست. منظورم اینست که از ایشان اطلاعات کافی و وافی ندارم. و از اینکه ایشان را نمی شناختم ضرر هم کردم... اما نوشته هایشان فهماننده شخصیت و درایت و پختگی ایشان دارد . کلمات و جملات زیبا و دلنشین بکار می برد. گویا ایشان اکثر دارابکلائی ها را از من، بهتر می شناسد. اما بنده را شاید در دامنه شناخته باشد؛ دلیلش اینکه برخورد و حضور فیزیکی با هم نداشتیم.

 

با توجه به این اوصاف این جانب را در چندین مرحله، مورد تشویق و ترغیب قرار دادند. بنده دنبال تشویق و ترغیب نیستم و منتظر نیستم کسی از من تعریف کند. من و امثال من نباید بگوئیم از ما تعریف کنید. این کار خوبی نیست بلکه حرکت ضایع است. اما این برادر بزرگوار جناب مهندس عبدی، خودش خودجوش با تشویق جالبشان به این جانب قوت دادند و قدرت دیگری در ما به وجود آوردند. خدای متعال، حافظ و ناصرشان باشد.

 

اما بجنورد؛ گریوان و نیِستانه: سفر جالبی بود. رسماً تمام شبها را منبر می رفتم. نماز جماعت ظهر و شب مرتب بر قرار بود. خیلی خوب جمع می شدند.. احکام همیشه می گفتم ولی موضوع صحبت هایم چه بود؟ نمی دانم. در مدرسه، کلاس قرآن شبها بعد از سخنرانی بر قرار می شد. میزبانم پیرمرد و پیرزنی بودند که خیلی مؤدّب بودند. پیرزن، افطاری و سحری خیلی خوشمزه درست می کرد. در عین حال، هم خودش و هم آقایش مقیَّد به عبادات بودند، مخصوصا، آقایش خیلی به نماز اهمیت می داد. مخصوصاً می آمد داخل مسجد همه نشسته بودند برای اینکه پذیرایی بشوند و دعا خوانده شود بعد بنده منبر بروم یک نفر از مستمعین دائمی بعضی موقع پیش من می نشست گوش گوشکی و به صورت نجوی و آهسته بمن می گفت. این آقا(میزبانم) در مسجد به نماز زیاد می ایستاد می گفت این ریاکار است. فامیلی میزبانم روحانی بود. ولی اسمش را نمی دانم. اهالی محل هم ما را دعوت می کردند. ولی چون بنده در ابتداء خودداری می کردم، می گفتم خیلی ممنون. دلیلش این بود که خجالت می کشیدم. چون در خانه ی میزبان خودمانی شده بودم. و مثل پدر و مادر بلکه بالاتر با من رفتار می کردند.

 

دوست نداشتم جای دیگر افطار و سحری بروم. یکی از اهالی که یک شب مرا دعوت کرد هم افطاری و هم سحری بمن گفت. هرکس تو را دعوت می کنند در این محل دعوتشان را پذیرا باش اگر دعوتشان را قبول نکنی مردم ناراحت می شوند. (سخاوت مردم روستا) گفتم چشم از این به بعد قبول میکنم. و با خودم گفتم بنده مالِ عموم مردم هستم. باید دعوتیها را قبول کنم و همین امر باعث شد تا از نزدیک به زندگی مردم و دار و ندارشان اطلاع پیدا می کردم. بعضی زندگی خوبی داشتند، بعضی متوسط و بعضی ضعیف. بعضی داغ جوان دیدند. بعضی خانمها شوهرشان را از دست داده بودند و بعضی اختلاف خانوادگی داشتند و... مشکلات دیگر. در ضمن زبانشان هم فارسی و ترکی بود.

 

با چنین شرائط و وضعیاتی که داشتند . بنده را چون روحانی محل بودم معتقد بودند اگر در خانه های آنها قرار بگیرم و قدم بگذارم رحمت خداوند و برکاتش بر آنها نازل می شود و مشکلاتشان بطور کلی برطرف می شود و خیلی خوشحال می شدند و این اعتقادشان بود و فرزندانشان هم چه دختر و چه پسر خیلی خوشحال می شدند بعضی از آنها که دلیر بودند. می گفتند حاج آقا بیشتر دعوت ما را قبول کن که شما باعث می شوی ما غذاهای لذیذتر و خوشمزه تر می خوریم؛ مثل گوشت برّه و جوجه های سفارشی... و داستان دیگر. و ما هم فهمیدیم اگر در خانه هایشان حضور پیدا کنیم از نظر تبلیغی و تبلیغ چهره به چهره مؤثر خواهد بود...

 

آنکس که بداند و بخواهد که بداند
خود را به بلندای سعادت برساند
آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند
با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
آنکس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
آنکس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند

ملااحمد نراقی

 

نمونه: دو جوان دختر و پسر که با هم ازدواج کرده بودند و دوران نامزدی را سپری کرده بودند بین شان اختلاف شدید افتاده بود. و این جریان را با من در میان گذاشتند تا پا در میانی کنم و به هر دو خانواده سفارش کنم تا زندگی آنها به صفا و صمیمت تبدیل شود. و بنده هم تلاش کردم مشکلات شان حل شود تا آخر ماه رمضان سعی کردم تا اینها خوب شوند. عید فطر شد. من برگشتم به مشهد. دیگر نمی دانم کارشان به کجا کشیده؟ آیا خوب شدند؟ یا نه؟ یادم نمی آید. مخفی نماند از مشهد تا بجنورد ۴ ساعت بود و تا محل تبلیغم ۴ ساعت و نیم بود. پیام این سفرنامه را در قسمت دهم سفرنامه تقدیم می کنم.

۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۰
در تاریخ : ۲۸ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۱۰۸۰

مجالس روضه در محلّه های مشهد

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: سفرنامۀ تبلیغی. قسمت هشتم. سلام برادر گرامی آقای طالبی. رفیقتان جناب مهندس عبدی کما فی السابق این جانب را مثل شما مرا مورد تشویق قرار دادند. (اینجا) از ایشان تشکر می کنم. در سفرنامه ی بعد، از ایشان بیشتر سخن می گویم. دعا می کنم هر دوی شما مورد تائید امام زمان علیه السلام باشید.

 

خدایا پناهم باش تا مظلوم روزگار نباشم
 یاورم باش تا محتاج روزگار نباشم 
همدمم باش تا تنهای روزگار نباشم
رهایم مکن تا اسیر دست روزگار نباشم
 و خدایم باش تا بنده این روزگار نباشم

 


حجت الاسلام شیخ مالکس

سخنرانی در جمع زنان روستای انجیل‌نسام 


 

این سفرنامه (قسمت ۸) بعد از اتمام سفرِ تبلیغی زابل، در اواخر خرداد و تیرماه و اوائل مرداد ۱۳۷۷ در خودِ مشهد مقدس در بقیه ی محرم و تا اتمام ماه صفر ۱۴۱۹ه ق همان سال، اتفاق افتاده است. مجالس سخنرانی و روضه خوانی برای خانمها در خانه هایشان داشتم توسط سید رمضانی بابلی (که همسایه ی شیخ علی رمضانی در فلکه ی شیر محمد زندگی دارند) که پایم را در مجالس خانم های مشهدی باز کرد و از آن بر بعد خود خانمها برای حضور در مجلس شان، این جانب را دعوت می کردند و این مجالس در فلکه شیرمحمد و دریا اول و دوم و سی متری طلاب و اطراف بلوار طبرسی و مهرآباد و بلوار عبدالمطلب و ابوطالب بر قرار می شد. خانمها علاقه دارند برایشان روضه خوانی با صدای غَرّا و جذاب خوانده شود تا حسابی گریه کنند و این جانب تمام تلاشم این بود در ذکر توسل مصیبت کار کنم تا مطلوب و مقصود خانمها حاصل شود و حق مطلب ادا گردد...

 

بالاخره صدای بلند بلند خانمها را در هنگامی که مصیبت اهل البیت مخصوصاً امام حسین و یارانش و فرزندانش را می حواندیم می شنیدیم... . پیام این سفرنامه زیاد است اما بهترین پیام، گریه می باشد از گریه کردن خجالت نکشیم. مخصوصا برای اهل البیت و اختصاصاً برای سرور و سالار شیهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام. هر چند ایام کرامت است اما سخن از گریه به میان آمد. ذکر مصیبت و توسل ذیل را تقدیم می کنم چه آنهایی که اشکشان جاری شد و چه آنهایی اشکشان جاری نشد . این حقیر را از دعای خیرشان بی نصیب مفرمایید،

دلها را پرواز دهید سمت کربلا...
 

السلام ُای تشنه کام کربلا
السلام ای لبانت بوسه گاه فاطمه
ای خجل از تو فرات و علقمه 
بر لب دریا لبت خشکیده بود 
از عطش کی اصغرت خوابیده بود

 

وقتی که کاروان کربلا و اهل البیت امام حسین علیه السلام از کربلا به مدینه برگشتند. محمد حنفیه جلو آمد عزیز برادرم (به امام سجاد خطاب کرد) برادرم اباعبدالله حسین عزیز من چه شد؟ امام سجاد (ع) عمو را در آغوش گرفت و گفت: عمو، به خدا یتیم شدیم، عمو، جلوی چشمم بابام حسین و برادرانم را  سر مبارکشان را از بدن جدا کردند و بر بالای نیزه قرار دادند و در کوچه و خیابانهای کربلا و کوفه و شام گرداندند و چرخاندند. مدینه جدِّنا لاتَقبَلینا مدینه ما بی حسین آمدیم .. حسین را در غریبی سر بریدند/ تن پاکش به خاک و خون کشیدند/ تنش در کربلا عُریان فِتاده/ سرش بر نیزه های کین فتاده . وَسَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا ایَّ مُنقَلبً یَنقَلِبوُن. ۲۵ تیر ۹۷. دارابکلا. مالک رجبی دارابی.

۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۰
در تاریخ : ۲۶ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۶۳۹

سپاه و ارتش

به قلم دکتر فتح الله دهقان: سلام. ابتدا تشکر دارم از جناب اقای مهندس عبدی که وقت گذاشتند ومطالب بنده را ملاحظه کردند (اینجا) و (اینجا) وخوشحالم که  از دو بزرگوار درس بیاموزیم وشاگردی کنم.

 

استاد مباحث حضرت عالی در بارۀ «اقتدار نظامی ایران» (اینجا)، دارای مشخصات منحصر به فردی است. یکی اینکه اساسی است. دوماً درد و مشکل تاریخی جامعه ایران و از همه مهمتر، به روز بودن و مبتلا بودن جامعه به ان میباشد.

 

در خصوص نظامیها بحث لازم وضروری است در این روزها نظامیها جایگاه مهمی در ادیان فرهنگ های مختلف جهان دارند. در ایران خودمان نیز در دین زردشت وفرهنگ ایرانی جایگاه خاص ومنحصر به فردی دارند به طوری که در فرهنگ ایران باستان به عنوان یکی از طبقات مهم وتاثیر گذار در جامعه طبقاتی ان زمان مطرح بوده اند.

 

راجع به نقش وجایگاه نظامیان مثل خورشید روشن و واضح و مبرهن است وکسانی که منکر این نقش شوند یا نااگاهند یا مغرض. البته تاریخ ایران حکایت از ان دارد که مردم این مرز وبوم همواره به نظامیان علاقه خاصی دارند به عنوان مثال وقتی جت جنگی در اسمان مشاهده میکنند با او در اسمان به پرواز درامده واحساس غرور می نمایند ویا در مانورها و مراسمات مردم به تشویق انها پرداخته وزنان هلهله می نمایند به تناسب فرهنگی که دارند.

 

حضرت عالی استادانه گفتنی ها را گفتی. ولی من در اینجا مطلبی را یاد اور میشوم چرا مردم ایران به نظامی ها علاقه دارن دلایل زیادی دارد من فکر میکنم یکی از دلایل اساسی ان ملی بودن ارتش ایران واینکه ارتش ایران از اقوام مختلف و با اعتقادات متفاوت همواره از مردم ایران وبا مردم ایران بوده وهستند نه بر مردم ایران. نظامیان ایران جلوی مردم نایستاده اند. به عنوان مثال در انقلاب شکوهمند ایران بدنه وعناصر از فرماندهان اطاعت نکردند وبر روی مردم اتش نگشودند و...

 

حضرت عالی بدرستی وبا هوشمندی و با تأسّی از فرمایشات رهبر کبیر انقلاب فرمودید هر بخشی وهر طبقه ای بایستی در جایگاهی که قانون برای او مشخص کرده به ایفای نقش بپردازد این نکته ای مهم واساسی است.

 

راجع به رضاشاه که اشاره کردی بالاخره رضا شاه ارتش ملی را بنیان نهاد وان ارتش خدمات بزرگی کرد که وسیله ای شد امنیت را به کشور برگرداند حکومت مرکزی مستقر شد و...... ارتش نوپای ایران که در حد مقابله با بزرگترین ارتش های جهان نبود روسها وانگلیسی ها همه قدرت نظامی جهان بودند و... حضرت عالی مستحضرید ما قبل از اون ارتش ملی نداشتیم واینکه ارتش ایران اجازه مقابله داده نشد که تصمیم درستی هم بود. چون ارتش ایران نوپا بود و مثل نوجوانی بود که تجربه وقدرتی هم نداشت بگذریم.

 

همان طور که حضرت عالی بدرستی فرمودید سپاه برامده از انقلاب اسلامی  ومتشکل ازبهترین پاکترین ومخلص ترین جوانان این مرز وبوم مایۀ برکت وخیر برای کشور است. وامنیت کشور را تا حدود زیادی مرهون سپاه هستیم. همواره در خدمت این مملکت و با ملت ایران خواهد بود. دشمنان سپاه کیانند؟ معاندین نظام جمهوری اسلامی. البته تفاوت است بین اینها و دوستداران انقلاب که انتقادات دلسوزانه که در جهت حفظ محبوبیت وجایگاه سپاه دارند.

 

فکر میکنم دو مقاله «راز محبوبیت نظامیان در ایران» و «تضعیف  نیروهای امنیتی« من که قبلا چاپ شده مناسبت دارد ارسال می کنم در صورت صلاح دید استفاده شود.

 

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام جناب دهقان. خیلی ممنونم هم از این که بحث ها را پی می گیری و هم با نوشتن متن ها بر دامنۀ آن می افزایی و یا تکمیلترش می کنی. خدا را شاکرم و بر شما درود می فرستم. فشرده ۸ بند شما را پاسخ می دهم:

 

 

هم نظریم باهم بر سر انتخاب موضوعات مهم تر.

 

بله، شخص پیامبر خدا (ص) و امام علی (ع) بر قوۀ نظامی تأکید داشتند، زیرا اسلام، مورد هَجمه و هجوم دشمنان بوده و هست. و انقلاب ایران نیز از همین اصل و سنت و رهنمودهای قرآن پیروی می کند.

 

مثال جت جالب بود.

 

اساساً مردم امنیت پایدار را دوست دارند که در سایۀ اقتدار نظامی و مشروعیت سیاسی به دست می آید.

 

در دنیای پررقابت کنونی کشورها خصوصاً ایران به قدرت بازدارنده و در صورت نیاز فوری، حمله برنده نیاز دارد. شکی نیست.

 

بله هر کس در جای قانونی خود. این باشد رضامندی شکل می گیرد که بالاترین اقتدار است.

 

اما در بند شش با شما توافق ندارم. رضاشاه به سمت آلمان چرخیده بود اما بد آورده بود؛ چون مدتی بعد، هیتلر با حملاتش در اروپا جنگ دوم جهانی را کلید زده بود و اعلام بی طرفی دیکتاتور رضاشاه، در آن مقطع، مورد قبول متفقین نبود و ارتش رضاشاه هم پس از سقوط او، از هم فروپاشید. درضمن، من در این قضیه، مخالف دیدگاه شما هستم. زیرا ارتش رضاشاه به روی مردم آتش گشود:

 

همین ارتش رضاخان به فرمان رضاخان ۵۰۰ مؤمن معترض را در مسجد گوهرشاد حرم امام رضا (ع) برای اجرای کشف حجاب و اجباری کردن بی حجابی، با قساوت تمام به شهادت رساند. (رضاخان میرپنج حتی گفت اگر حرم امام رضا هم تخریب شود باید سرکوب کنید معترضین را) مردم تبریز را قتل عام کرد. بختیاری ها را آواره و بی زمین کرد. قشقایی ها بی رحمانه کُشت. ابزار دست رضاخان بود در کل بلاد ایران خصوصاً در پایتخت

 

بله، به قول امام «اگر سپاه نبود کشور هم نبود.» یا «ای کاش من یک پاسدار بودم.» هر دو بیان، نماینگر اهمیت سپاه است. تردیدی در آن نیست. سپاه مورد بُغض آمریکاست. لذا اقتدار و محبوبیت سپاه تداومش به رعایت همان شروطی ست که گفته شده. و من به همین علت آن بحث را به میان کشیدم.

 

هر دو مقاله را بزودی منتشر خواهم کرد. ممنونم

۳
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۳
در تاریخ : ۲۵ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۴۵۹

تبلیغ در روستا بهتر از شهر

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: سفرنامۀ تبلیغی. قسمت هفتم. زابل در روزهای آخر اردبیهشت و و اوائل خرداد ۱۳۷۷. با نام خدای متعال. سلام و ارادت برادر گرامی آقای طالبی. شکراً جزیل. پست های گت آغوذ بی دله  اینجا و نیز سرگذشت جنابعالی را در (اینجا) مطالعه نمودم که سیب زمینی می خوردین! همین خوردن سیب زمینی بود که متفکر شدی.

 

 

در ضمن چه می دانم چه کسی خاطراتم مطالعه می کند یا نمی کند؟ فقط می دانم آقای طالبی مدیر دامنه مطالعه می کنند. علتش اینکه ایشان هر مطلبی را در دامنه قرار نمی دهند. علت دیگر در تصحیح کم یا زیادی کلمات، ویرایش انجام می دهند که متوجه می شوم مطالبم را دقیقاً و با نظارت و ارائۀ پاسخ ها مطالعه می کنند. متشکرم.

 

اما پیام ها و آموزه های سفر تبلغی به زابل: این سفر نور با هَمرَهان سفیران نور بود که به سرعت گذشت بلکه مثل برق گذشت (بنشین کنارجوی گذر عمر ببین) علی رغم تمام دغددغه ها و استرس ها و مردّد بودن  در این سفر.. خلاصه عَزم را به جَزم مُبدل کردیم و دل به دریا زدیم در یکی از توابع زابل (روستای میر عبدالله) جهت وَعظ و خِطابه استقرار یافتیم .. تا شاید مشمول مهاجر الی الله قرار بگیریم ..

 

در این سفر نور آموزه ها و پیامها را تقدیم می کنم:

 

دفع ضرر محتمل واجب است. هر جا که احساس خطر کردیم باید تحقیق کنیم و یا مشورت داشته باشیم خطر را از خودمان دور کنیم . چرا که حفظ جان واجب است. در این سفر ترس از کشتن بود ولی معلوم نبود چی جوری و چگونه؛ لهذا مشورت را در رفتن و نرفتن در اولویت قرار دادم که مشورت برایم مفید بود.

 

خوب است چه در سفر و چه درحضَر با افرادی که ارتباط خوب پیدا کردیم، اسم و رسم شغل و وطن را سوال کنیم و این ارتباط را استمرار ببخشیم. در این مورد روایت معتبر از پیغمبر داریم. و در این سفر از این جهت توفیق کم کاری کردم.

 

برای مُبلِّغ جهت پیشبرد کار فرهنگی در محل تبلیغ و جذابیت گزارش کار، مستند سازی بهمرا مُصوَّر به تصاویر و عکس لازم است. در این جهت هم بی خیال بودم و الان خودم را ملامت می کنم. با توجه به اینکه دوربین خوب داشتم در خانه استفاده نکردم.

 

همت بلند داشته باشیم. چرا که مردان بزرگ با همت بلند به جایی می رسند. در این سفر به زابل ذوق و شوق به تبلیغ داشتیم؛ اما نمی دانم همت ما چه اندازه بود. منظور از همت آنست که چنان جِدُّ جَهِد داشته باشیم جزء برترین ها و بهترین ها باشیم.

 

در سفرهای طولانی یا مقطعی حتماً با خانواده در میان بگذاریم که نظرشان چیست. آیا تنهایی می تواند در خانه دوام بیاورند یا نه؟ اگر مشکل است باید در این سفر رفع مشکل نمائیم. بنده در هر سفر تبلیغی که دارم با خانواده در میان می گذاشتم. چرا که، خانواده برایم مهم می باشند. و الحمدالله خانواده ام در تمام سفرهای تبلیغی با من همکاری می نمودند.

 

زود قضاوت نکنیم و بطور کلی منفی باف نباشیم. ما به مردم زابل فکر منفی داشتیم؛ اما خیلی مردم مهربان و خوش اخلاق بودند و بنده خیلی از آداب و ادب و تربیت و استقامت در مقابل مشکلات و معضلات را از آنها آموختم.


سوغات گرفتن را جزء ملزومات سفر قرار دهیم. بنده و شیخ علی بزرگوار برای سوغات از زابل چای کلّه مورچه ایی و چراغ اضطراری بزرگ گرفتم و سوغات دیگر نمی دانم چه بود.


تبلیغ در روستا بهتر از تبلیغ در شهر است. بنده هم در شهر و هم در روستا تبلیغات داشتم. اما تبلیغات در روستا ثمرات بیشتری دارد.


با سُنی ها و افراد گناهکار مهربان باشیم. و چهره به چهره با آنها حرف بزنیم و همین امر باعث ارشاد آنها می شود. که در زابل چنین تجربه ای خیلی خوب جواب داد. بین مان محبت حاکم بود. به قول مولوی:

 

دﻧﯿﺎ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻ،
ﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﺑﺮ ﻫﯿﭻ ﻣﭙﯿﭻ
ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﭼﻪ ﻣﺎﻧﺪ ﺑﺎﻗﯽ؟
ﻣﻬﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎﻗﯽ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻ

 


مبلّغان طهارت و نجاست  غسل  و احکام ..... را برای اهالی محل و مستمعین در اولویت قرار دهند؛ چرا که، مردم خیلی از مسائل احکام را نمی دانند. در ابتدای صحبت احکام میگفتم.


شیعه و سنی ارادت خاصی به مقام معظم رهبری داشتند و از آقا تعریف می کردند وهمین امر برایم جالب و خوشحال کننده بود.


خدایا چنان کن سر انجام کار_تو خشنود باشی ما رستگار. ولادت حضرت معصومه بر شما خوانندگان مبارک. ۲۳ تیر ۱۳۹۷ دارابکلا. مالک رجبی دارابی.

 


دوازده نکته جواب دامنه

 

به نام خدا. سلام جناب شیخ مالک. از مزاح زیبای شما ممنونم و نیز از خواندن پست های دامنه. خوبه ما جغول بغول نمی خوردیم و الّا... .

 

امابعد؛ پاسخم به ۱۳ بند خوب و آموزنده و شیرین شما:

 

مشورت چنان اعتبار و ارزش دارد که رهبران جامعه اسلامی طبق نصّ شریف قرآن مأمور به شَور و مشورت و سپس عزم در امور شدند حتی رسول حبیب خدا (ص).

 

استمرار ارتباط یعنی تحکیم پیوند و این اوج اخلاق اسلامی ست.

 

این یکی را باید از دامنه می آموختی. عکس در صحنه. بازهم وقت باقی ست، ازین پس چنین کن.

 

جهد همان کمال جویی ست. نکتۀ پرشوری مطرح کردی.

 

نشان خوبی از سبک زندگی شماست. می تواند آموزه باشد. سلامم را به خانه برسانید.

 

خیلی عالی آمدی این را. منفی بافی. آری؛ بلای جان انسان ها. بیشتر این را در منابر و کلاس های تان بسط دهید و گوشزد کنید.

 

سوغات فرهنگ لطیف ایرانی هاست. پس، پیشتازی در این باب. حُسن خُلقی ست این.

 

می فهمم چه می گویی. چون روستایی سینه ای ستبر ندارد، دلی پاک دارد و مغرور نیست و تعلیم پذیری کمال می داند نه عیب و کسر.

 

با ابیات مولوی این بند را باران فکری ساختی.

 

همیشه احکام را از صفحۀ آغازین توضیح المسائل نگوید ببنید مردم با چه چیزی بیشتر گریبان گیرند. یعنی اول جامعه شناسی کنید سپس موضوع بیابید و آن گاه طرح و شرح کنید.

 

می توانی یک متن بسازی همین را؟

 

می گویم: آمین. رستگاری همان فلاح و پرواست که قرآن گفت در آیۀ ۶ تحریم : ...قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ... خود و خانواده خود را حفظ کنید

۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۱
در تاریخ : ۲۳ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۵۰۸

مردم یکتاپرستِ غیور ایران

به قلم دکتر فتح الله دهقان: سلام. استاد مباحث تاریخی، بسیار مهم است از جنبه های مختلف، خصوصاً عبرت اموزی از تاریخ و نیز تجربه اموختن. اما موضوعی را که مطرح فرمودید در پست ۶۵۷۲ با عنوان «چرا کمونیست ها در ایران موفق نبودند؟» (اینجا) نیاز امروز جامعه ایران می باشد؛ که نشانه از ذکاوت حضرت عالی دارد که از نعمات خاص خداوند است که به هر کسی نمیدهد و من آن را مصداق این فرمایش مولای من وشما علی (ع) که میفرماید «فرزند زمانه باش» می دانم و با چند جمله از متن تان استقبال می کنم:

 

 

۱- راجع به روسها مطالب مهم وارزشمندی را اشاره فرمودی. اینکه ملت ایران چرا به طرف کمونیستهای ملحد نرفتند؛ به نظر من این برمیگردد که مردم ایران در طول تاریخ حیات شان همواره مردمی موحّد ویکتاپرست بوده. به گواه تاریخ مردم این سرزمین تنها ملت یا یکی از ملت های بوده اند که که یکتاپرست بوده وسنگ وچوب و......نپرستیده اند.



۲- دیگر اینکه عملکرد روسها در تاریخ همسایگی با ایران، با تجاوز ورزیدن و خیانت عجین است. معاهدات گلستان وترکمن چای و....... قطره ایی از این اقیانوس است. کمونیست های ملحد نیز ادامه دهنده سیاست پطرکبیر در پوشش ایدئولوزی کمونیستی بودند که در مقالاتم به آن پرداخته ام.

 

۳- همانطور که استادانه فرمودی گفتمان چپ در ایران برخاسته از ملی گرائی و یا ناشی از مکتب شیعه _که هر دو زائیده جغرافیای فلات ایران است و نیز سازنده ی تاریخ معاصرایران_ نبوده است؛ در حداقلش. بلکه زادگاهی نامانوس برای ایرانیان دارد وعملکردی بر ضد منافع ملی ایران ودر راستای آمال و آرزوهای به واقعیت نپیوسته مکتب متناقضِ با فطرت پاک مردم ایران و مملو از پارادوکس کمونیسم در تئوری وعمل استالین جنایت کار به شهادت تاریخ.

 

۴- حضرت عالی مستحضرید کمونیسم توانست سراسر دنیا را در هم نوردد، از آسیا تا آمریکای لاتین، ولی در ایران هم مرز با همسایه با روسیه وَقعی به ان نهاده نشد این به ذات یکتاپرست  و نهاد پاک مردم این مرز وبوم و هوش وذوق  برخاسته از فرهنگ غنی ایرانی برمیگردد که  زبانزد خاص وعام است. فرهنگی که با وجود شکست نظامی ایران از مغولان خونخوار انها را مقهور خود کرد.


۵- استاد واما حزب توده، که فرمودی این حزب کارنامه سیاهی و یدِ طولایی در خیانت با این سرزمین دارد:

 

الف- از خنجرزدن به نهضت ملی شدن نفت گرفته تا شریک بودن در فتنه آذربایجان و کردستان که به دستور مستقیم استالین برای تجزیه ایران ایجاد شد و میرفت کیان ایران را بر باد دهد که باهوشیاری سیاست مداران کهنه کار ایرانی وحمایت جامعه جهانی وتهدید اتمی ترومن وشجاعت نظامیان ایران والبته حمایت مردم ایران بساطش جمع شد. وهمه اینها در راستای مشیت خداوند ولطف وکرمش به این ملت آشنا با معبود بود.

 

ب- ودیگر اینکه حزب توده عملکردش بر اساس مانیفستی بود که توسط کُمینترن دیکته میشد و در راستای منافع روسها بود

 

ج- وخیانت دیگر حزب توده جذب نخبگان ایرانی به شعارهای فریبنده ودروغین کمونیستی الحادی که قاعدتاً بایستی در راه پیشرفت وتوسعه ایران بکار گرفته میشد واز همه تاثیرگذارتر بجا ماندن تئوری خشونت برفرهنگ سیاسی ایران است که اثار مخرّبش را همه می بینیم.


۶- استاد؛ هم فرهنگ ایرانی و هم گرایش آزاد و انتخابی مردم به شیعه، ما را که ماه تابانش و رییس مذهبش امام جعفر صادق (ع) است  که از سلاله پاک فاطمه (س) است _هم او که زبانزد خاص و عام در بخشش وانفاق  ورحمت است_ و البته پیامبری که به گواه تاریخ وحتی اعراب جاهلی، فتوّت و مردانگی امانت داری اش و... است هم او که  پیامبر رحمتشش میخوانند و همه اینا، ذرّه ای از ذات پاک احدیت است که منزه است از خشونت و انتقام گیری و... که این خشونتها و.... رسوب تفکر جریان چپ وکمونیستی در این سرزمین پاکی و رحمت است. روده درازی کردم ببخشید. و اصلاح نمایید.

 

 

نکتۀ دامنه

 

به نام خدا. سلام بر جناب دهقان که شادمانم نگه می دارد به هفت دلیل:

 

قلم و کتاب بالین اوست. و من مأنوسان با کتاب را «دارای قدر و مقام» می دانم.

 

همیشه گرمای روابط من با هر کس که کتاب و نوشتن را کنار می گذارد، بخار می شود؛ چراکه دوستی من بر اساس مکتب است نه هوَس. از این رو شاید گمان رود من دوستان کمی دارم و یا انزوا را می پسندم که هر دو، پندار است. من مانند دهقان دوستان دیگری هم دارم که نه هرز می روند و نه هدَر. نه تنبل اند و نه آماسیده.

 

برای من کسی که عُمق را می بیند و سطح را با زیرکی می گذرد، نخبه است نه پَخمه. همین که کسی متن مرا دربارۀ کمونیست های روسی و روس زده خواند و با ذکاوت یکتاپرستی و فلات ایران را به میان کشید می فههم چقدر در وسط میدان پژوهندگی ست.

 

بی‌جهت نمی بینم وقتی جهانگیری کمونیسم را مثال آوردی تا روشن کنی اما کمونیست روسی حتی یک قدم هم از مرزهای ایمان یکتاپرستان دین خدای مهربان در ایران نتوانست گذر کند؛ که فاطمه دارد و علی. جعفر صادق دارد و محمد امین. بر همۀ آنان ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِینَ. ۴۶حجر.

 

از نظر من همه چیز دامنه دارد. درخت، کوه، دیکته، دعا، زور، عدل. و من دوستانی را دارای دامنه می دانم که فکر و خیال و عقل و طلب دانش _این چهارمطلوب زیبای آدمیت_ را در وجود خود نکُشته باشند. ممنونم از دهقان که نه فقط نکشته ای بلکه آبیاری اش کرده ای و مُثمِر شده ای.

 

نکته‌خوان نکته‌دان هم می شود. سخن را درست هجی کرده ای. خشونت و دروغ که شیوه زشت «توده»ای های استالین پرست بود. و شما با درایت و هوشمندی آن را مطرح کرده ای.

 

این است ضمن سپاس یک تاکتیک از چند تاکتیک حزب توده را بیان می کنم که شِمّه ای از آن سازمان وابسته و نوکرمآب بود: دروغ و برچسب _که در فرهنگ دینی همان بُهتان و تهمت است_ به انضمام ارعاب و خشونت. هر چهار دور باد از این مُلک و مملکت.

۵
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۵
در تاریخ : ۲۳ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۵۱۸

قانع شدم علی را حق میدانم شیعه شدم

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: سفرنامۀ تبلیغی. قسمت ششم. با سلام و ارادت خدمت آقای طالبی و خوانندگان دامنه. در قسمت قبل گفتم خواستم خلاصه بنویسم نشد البته همین قسمت را تقدیم نمودم خلاصه است. خیلی از مطالب سفرنامه ی زابل را نیاوردم.. آنچه که اتفاق افتاد نوشتم. خیلی از جریانات را ننوشتم. جهت احترام به نظر برادر گرامی آقای طالبیِ پرمطالعه، محدودش نمودم. باز هم از نظرات سازنده همه ی خوانندگانی که وقت صرف کردند در مطالعه ی سفرنامه، بهره می بریم. در قسمت هفتم پیام ها و آموزه ها را سفرنامه را می نویسم. سخن شیر محمد عرب میزبانم را در غروب روز اول تبلیغی در آستانه ی شب اول محرم الحرام ۱۴۱۹ هجری قمری ادامه میدهم. شیر محمد عرب محله خودش را تشریح می کند . می گوید اهالی محل ما همه فقیرند . مجلس امام حسین را در همین  اتاق ما بر قرار می کنیم. بروم مردم را خبر کنم که بعد از شام امشب بیایند برای مجلس.

 

زنان زابل قدرتمندند

 

ایشان رفت همسایه ها را خبردار کردند . آمدند اذان مغرب شد . نماز را خواندیم شام آبگوشت آوردند بعد از صرف شام منتظر ماندیم مرد و زن بچه و بزرگ آمدند اتاق شلوغ شد . چای دادند و مراسم روضه خوانی شروع شد تا یک ساعت صحبت کردم نمی دانم موضوع بحث چه بود ولی رضایت بخش بود . مردم خوشحال مراسم را ترک کردند .  واین برنامه تا ده شب مرتب بر قرار شد.

 

روزها می رفتم در مدرسه ی ابتدایی صندلیها شکسته، پنجره ها شکسته و داخل اتاقهای مدرسه کثیف، بی در و پیکر. دانش آموزان هم خیلی فقیر. اصلا فقر مطلق  حاکم بود. کلاس بر قرار می شد .... محل استراحت و مطالعه ی من همان خانه ی شیر محمد عرب بود .خانه هایشان با زمین هم سطح بود چندتا جوانان در آن محل بودند روزها می آمدند پیش من درباره ی دین و زندگی از من سوال می کردند در ضمن تریاکی هم بودند .

 

اتفاق بسیار مهم و خوشحال کننده: یکی از جوانان سُنی بود . کارش نفت کَش بود . با من زیاد ارتباط داشت . یک روز بمن گفت من درباره ی شیعه و سنی هیچی متوجه نمی شوم . توضیح دهید کدام یک از دو مذهب حق است .. بنده داستان حاضر جوابی علی ع را در زمانی که یهودی آمد نزد علی ع و عُمَر که از سخنران معروف کافی شنیده بودم برایش صحبت کردم تا دو ساعت با هم بودیم . بگو مگو داشتیم ولی جوان چون جوان مستعد و آماده و متواضع بود و با معرفت و نصیحت پذیر بود. در آخر گفت:  قانع شدم علی و شیعه را حق میدانم و من شیعه شدم ولی باید پیش فامیلانم تقیه کنم . اگر آنها بفهمند مرا می کشند .. مخفیانه دیدگاه شیعه را عمل می کرد ... از آن روز بربعد این جوان سُنی و جوانان شیعه هر روز  صبح یا بعد از ظهر پیش من می آمدند . باز درباره مسائل مختلف صحبت می کردیم و شبها پای صحبتم می آمدند .شیر محمد عرب می گفت سُنی این اطراف زیاد هستند ولی متعصب نیستند. یعنی زیاد به مذهبشان توجه ندارند .

 

اتفاق دوم و جالب برای من: نزدیک روستای میر عبدالله روستایی بنام روستای شیطان محله وجود داشت و اهالی آن محل همه سُنی بودند. بنده را روز هفتم محرم دعوت کردند  جهت روضه خوانی رفتم  خانه ی یکی از آن سُنی ها. البته با میزبانم و عده ایی از اهالی محل  باهم رفتیم و سخنرانی و توسل به حضرت ابوالفضل داشتم و اینها (سنی ها) اعتقاد به محرم و حسین و عباس ع عزاداری داشتند جمعیت زیادی بود ۹۰درصد سنی بودند ۰ .. آن روز غذای سُنی ها برنج بود برای خوردن زیاد به دلم نمی چسبید . خیلی کم وناچیز خوردم ...ولی در زابل مخصوصا در میان شیعیان اکثر غذاها آبگوشت بود و گوشت در داخل آب گوشت که برای ما می آوردند بسیار زیاد بود  و خانه های دیگر هم ما را دعوت می کردند..استفاده از برنج بسیار ضعیف بود .. بنده تا روز دهم چون حمام نداشتند حمام نرفتم. و یک بار سرپاهی پشت خانه ی حیاتشان خودم را شستم. زیاد یادم نمی آید چی جوری بود

 

اتفاق سوم جالب: ایام تاسوعا و عاشورا فرزندان اهالی محل روستای میر عبدالله از زاهدان و از مشهد و از شهرهای مختلف دیگر آمده بودند در محل ولی همه مسئولیت سنگین داشتند. مثلا سردار و سرتیپ و دکتر و معلم ودبیر و حتی خلبان بودند. تعجب کردم که در یک روستای  فقیرنشین فرزندانشان باتلاش به مقاماتی رسیدند. خود میزبان ما شیر محمد عرب ۵ یا ۶ فرزند داشتند. همه ایشان چه دختر وچه پسر و داماتهایشان همه دکتر و معلم و دبیر بودند. بعضی در زابل و بعضی زاهدان و بعضی مشهد داماتشان و پسرشان در زابل ما را دعوت کردند .. پذیرایی مفصل از بنده داشتند خودشان می گفتند اکثر ازدواجها در زابل فامیلی می باشد..

 

اتفاق چهارم بهترین پذیرایی از نظر جوانان آن محل: روز آخر ماموریت غروب روز عاشورا چند جوان آمدند گفتند حاج آقا بیا بریم هوا خوری . قبول کردم .. بعداز هوا خوری و قدم زدن در خیابانهای محل شان یکی از این جوانان به من گفتند . امشب شب آخر شماست. تا ساعت ۲ شب بیدار باشیم می خواهیم بهترین پذیرایی از شما داشته باشیم. گفتم نه این حرفا چیه ما نمک پرورده هستیم. حالا پذیرایی چیه ؟  گفت ما مهمانانی که خیلی برایمان عزیزند و خیلی می خواهیم آن عزیز را احترام کنیم . ایشان را با تریاک!! و امثال تریاک!! تا ساعت ۲ شب پذیرایی میکنیم .. گفتم من اگر سیگار بکشم سرم درد میکنه ..اذیت میشم ..یعنی واقعا این تریاک را بهترین پذیرایی می دانستند برای هرکسی که خیلی دوست شان دارند .. بنده از آنها تشکر کردم .. و از اخلاقشان تعریف کردم ولی در کمین بودم .تا تلنگری داشته باشم در ترکِ تریاک آنها . اما ماموریت تبلیغی من به اتمام رسید .


گر کسب کمال میکنی می گذرد
ور فکرِ مجال میکنی می گذرد
دنیا همه سر به سر خیال است
خیال هر نوع خیال میکنی می گذرد

 

وحشی_بافقی

۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۱
در تاریخ : ۲۱ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۵۰۳

آسیب‌شناسی روحانیت ایران

به قلم دکتر فتح الله دهقان: سلام. استاد گفتی گفتی گفتی... (اینجا). نظرم این است روحانیت شیعه در طول تاریخ، جایگاه خاصی در بین مردم داشته. در این مدت ی که خود من نیز بیاد دارم ودیده ام، این طور بوده مردم روحانیت را محرم اَسرار خود می دانستند. با مردم بودند. از مردم بودند و... . ولی متاسفانه همان طوری که حضرتعالی فقط از سر دلسوزی و لاغیر فرمودید، عملکرد بعضی ها به این جایگاه ضربه زده. بزرگان روحانیت وکل روحانیون بایستی چاره ای اساسی وعملی برای این معضل بیندیشند. یکی از راهها پیشنهاد هوشمندانه وعلمی حضرتعالی است. همانطور که خود شما مستحضرید در دنیای جدید مدیران خارج از اداره وگاهی اوقات اصلاً خارج از کشور اقدام به مدیریت کارتل ها و... .

 

مسئله بعدی اینکه به نقد دلسوزانه توجه نمایند، نه اینکه ناقد را مورد حمله قرار دهیم و با زدن انگ و ... تخطئه کنیم. من قبلا در مقاله فرهنگی در اینجا گفتم این توان در جامعه ایران و روحانیت که یکی از اقشار جامعه است، مقدور و میسّر است. البته قبل از آنکه کار، از کار بگذرد. حضرت عالی اطلاع دارید من سعی میکنم در قضاوت هایم عدالت وانصاف را رعایت کنم. واقعیت این که، در حال حاضر همه روحانیون درگیر قدرت و... نیستند و خیلی از روحانیون زندگی ساده وفقیرانه ای دارند؛ ولی همانطور که در مناسبتی، من در همین دامنه عرض کردم عوام الناس کاری به این حرفها ندارند، همان طور که آنچه استالین کرد به پای مارکس نوشته شد، متاسفانه عملکرد ناصواب عده ای دارد به نام روحانیت وحتی دین نوشته میشود ومن وشما متاسفیم ومتاثّر.

جواب دامنه

 

به نام خدا

سلام جناب دهقان

راست برم سر جواب

اول بگویم نکتۀ ظریفی فرمودی. همۀ روحانیت این گونه نیستند. بله حقیقتاً هم همین طور است. روحانیونی منزّه و وارسته داریم که هرگز حاضر نیستند خطاهای قدرت را امضاء کنند. و نیز هیچ گاه نمی پذیرند از ساده زیستی و پاکی و با ورع زندگی کردن شان، با هیچ امتیاز و وعده و وعیدی دست بردارند. این توجه دادنت به دامنه، نشان ذکاوت و انصاف شماست.

 

بقیۀ سخنان شما مؤید همان مسائلی ست که در آن متن برشمُردم و شما هم بر روی آن از سرِ خیراندیشی صحّه گذاشتی. که مهمترین آن مَحرم راز مردم بودنِ روحانیان است و طیب روح و دردهای آنان بودن. به همین خاطر است، که تز اسلام منهای روحانیت را باطل می دانیم. روحانیت، اساس شیعه است، اما نباید آسیب ها و حق پوشی ها او را بیالاید و از چشم مردم و مؤمنان بیندازد و تسلیم جوّی شود که که عوامل فاسدِ قدرت سیاسی، برایش می آفریند و یا می پیچند. ممنونم. به امید آن روز.

۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۱
در تاریخ : ۲۱ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۳۱۶

شیرمحمدِ روستای میرعبدالله زابل

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: سفرنامۀ تبلیغی. قسمت پنجم. با سلام و ارادت خدمت آقای طالبی و خوانندگان دامنه. [دامنه: علیکم السّلام جناب شیخ مالک] خواستم خلاصه بنویسم نشد؛ البته همین قسمت را که تقدیم نمودم، خلاصه است خیلی از مطالب.

 

امید بی پناه وبی کسان است
به نام آن که یادآوردن او
تسلی بخش ،قلب عاشقان است
"به نام خداوند بخشنده مهربان"

 

در قسمت پنجم سفرنامه ادامه ی قسمت چهارم را تقدیم می کنم. مشهد را به مقصد زابل ترک کردیم از مشهد تا بیرجند ۹ ساعت تا نهبندان ۱۱ ساعت و تا زاهدان ۱۲ ساعت و تا زابل ۱۴ ساعت .. اما با شیخ علی با هم بودیم. و طلاب و فضلای دیگر هم حضور داشتند . چون همه با هم بودیم بُعدِ سفر برای ما آسان بود . شیخ علی هم رفیق خوب بود و همسفر خوب و متواضع خیلی با ایشان راحت بودم . .... خلاصه رفتیم سازمان زابل بعد از ناهار تقسیم شدیم چندین مینی بوس آمدند در هر مینی بوس ۲۰ نفر قرار گرفتیم.


از آقای علی رمضانی از اینجا یاد ندارم کجا رفت ...ولی ماشین ما ساعت ۲ بعد از ظهر به همراه یک روحانی خوش اخلاق بنام آقای اعرابی به سمت محله های مختلف تبلیغ عازم شدیم .تا دقائقی بعد در اولین روستا قرار گرفتیم یکی از روحانیون را آقای اعرابی پیاده کرد و تحویل شورای محل داد . چهره ی ظاهری مردم محل عجیب و غریب بود . همه می گفتن خدا بداد این روحانی برسه . باید اَشهد خودش را بخواند . چون ترس آور بود ... همین طور یک به یک روحانیون در مسیرها با روستاهایی که هماهنگ کردند پیاده می شدند با راهنمایی آقای اعرابی در محل تبلیغ قرار می گرفتند... برای همه می گفتیم خدا بدادشان برسه تا رسید بمن که آخرین نفر بودم . و آخر صندلی کنار پنجره ی ماشین نشسته بودم همه ی روحانیون پیاده شدند رفتند و الان من ماندم و آقای اعرابی و راننده ..گفتم آقای اعرابی محل تبلیغ من کجاست؟ گفت نیم ساعت یا بیشتر مانده تا به محل تبلیغ شما برسیم. ماشین در حال حرکت جاده خاکی هر چه نگاه میکنیم تا چشم ما کار می کرد همه جا صحرا بود .هوا گرم بود .ضربان قلب من گویا به شماره افتاده بود ..اصلا خانه و روستا معلوم نبود بالاخره ما را بردند سر مرز افغانستان. آنجا یک روستای کور بود خانه ها کاملا گِلی بهم ریختگی زیاد داشت . آقای اعرابی گفت اینجا محل تبلیغ شماست . اسم روستا میر عبدالله بود .بمن گفت. پیاده شو مجبور بودم پیاده بشم روز آخر ذالحجه بود چون برای تبلیغ امده بودم . و جای بهتر از آن سراغ نداشتم . از ماشین پیاده شدم با آقای اعرابی بناست بریم خانه ی شورا همینکه پیاده شدیم با یک مرد ژولیده روی، با لباسهای گشاد و مندرس و چین و چروک افتاده و موهای پیچیده و بلند و صورت سیاه و ترس آور مواجه شدیم. و جلوتر از ایشان یک سگ بزرگ به اندازه یک الاغ دیدیم ایستاده است

 

 

ما را نگاه می کند . گویا آماده ی شکار کردن ما بود آقای اعرابی از آن مرد سوال می کند . خانه شورا کجاست؟ او گفت بیائید همراه من همین که حرکت کردیم . آن سگ جلویی یک صدایی خشن و وحشتناک از خودش در کرد داشت می پرید بسوی ما و آقای اعرابی و آن مرد ژولیده جلوی سگ را گرفت در غیر این صورت سگ ما را جداً لطه پار می کرد.. تصویر ذهنم نسبت به آن مرد ژولیده کاملا منفی بود اما چند قدمی با ایشان به سمت خانه ی شورا حرکت کردیم و با ما صحبت می کرد دیدم مهربان است و اخلاق خوبی دارد. (آقای اعرابی خودش زابلی است و روحانی متواضع و تا الان هنوز در قم است و پیر مرد است شاید ۶۵ سال باشد) بالاخره با هم (ما سه نفر) به در خانه ی شورا رسیدیم .آقای اعرابی در زد یه خانم پیر زن آمد بیرون بعد از سلام احوال پرسی آقای اعرابی گفت این روحانی (بنده) را آوردیم برای شما حدیثی احکامی در این ایام محرم بگوید . خانم با معرفتی بود. گفت آقای من نیست رفته دامداری تا یک ساعت بعد می آید.

 

شاید دو ساعتی مانده بود به اذان مغرب خانم گفت پس بیائید توی اتاق بنشینید آقای اعرابی و آن آقای راهنما از من خداحافظی کردند . من رفتم خانه شورا و آن خانم مرا هدایت کرد به اتاق مهمانیشان. دیگه نزدیک غروب آفتاب شده بود . هیچ کس خانه ایشان نبودند ترجیح دادم بروم بیرون خانه ولی این خانم گفت نه تو مثل پسر من هستی (٢۴ساله بودم) مسافت ها راه آمدی الان تو اتاق استراحت کن . این خانم با معرفت از من پذیرایی نمود . تا آقایشان تشریف آوردند ۰ همینکه فهمیدند بنده در اتاق هستم مستقیم جهت خوش آمد گویی پیش من آمدند . بنده برای ایشان بلند شدم جهت ادای احترام ولی قدش بلند بود و ایشان خم شد مرا بوس کرد . یک احترام جانانه به من کرد. مخفی نماند ایشان اسمش شیر محمد عرب بود . شورای محل بود . سبیلش بلند بود . لباس گشاد و بلند زابلی تنش بود . خوش تیپ بود . به خودش می رسید . پارچه های ۶ یا ۷ متری سفید خیلی قشنگ و تمیز و با نظم درست روی سر خودشان می پیچاندند . صورتش را تیغ می کردند . و ۶۵ سال داشتند ولی سر حال بود.

 

دقائقی پیش من نشست .از من سوال کرد از کجا آمدم و کجایی هستم . اسمم را هم سوال کرد ..و علی رغم اینکه خانمش مرا پذیرایی کرد . دوباره رفت چای آورد به اینکه از غربت خارج شوم و بیشتر خودمانی شویم .. بمن گفت امشب اول محرم است ؟ گفتم بله . گفت باشه ما در محل خودمان نه مسجد داریم و نه حسینیه و نه حمام و نه مدرسه ی صحیح سالم. محل ما ۲۰ خانواده هستند . ادامه دارد...

۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۰
در تاریخ : ۲۰ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۵۵۴

شاهِ ضعیفُ النَّفس

به قلم دکتر فتح الله دهقان: سلام. در خصوص شاه نظراتی که من دیده ام موید نظر حضرت عالی است. (اینجا) شاه آدم ضعیف النفسی بود؛ برعکس پدرش که ادم فوق العاده جسور و شجاعی بود.

 

 

نکتۀ دامنه: شاه خودش را آریامهر!!! می پنداشت

و این لقب چاپلوسانه را تقدیس کرد:

جمع میان مهرورزی + نژاد آریایی

 

وقتی تاریخ را مطالعه میکنیم و خاطرات مثلا کودتا را، و یا در تصمیمات شاه ادم بی اراده ای بود. وهمه متفق القولند که اشرف خیلی قویتر از شاه بوده است. در جریان کودتا هم اشرف به صورت مخفیانه برای راضی کردن شاه به ایران فرستاده میشود. این ها واضحات تاریخ است. البته این ها خصلت های ذاتی وخدادادی است: جسارت. شجاعت. کیاست. سیاست. گذشت. و..... البته از نظر من بهترین نمونه مولا علی است. وقتی شب به جای پیغمبر خوابید. وقتی با عمر ابن عبدود هماوردی کرد. ووقتی به خاطر حفظ اسلام از حق مسلم خود گذشت. و بیست وپنج سال خانه نشینی کرد. وچه ها که...

۲
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۲
در تاریخ : ۱۸ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۵۶۰

در زابل چه می گذشت؟

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی. سفرنامۀ تبلیغی. قسمت چهارم. عاقبت یک روز مغرب محو مشرق میشود/ عاقبت غربیترین دل نیز عاشق میشود. بیست سال قبل روزهای آخر اردبیهشت ۱۳۷۷ از مشهد مقدس به مقصد زابل اتفاق افتاد . با مدیریت گروه تبلیغی  حاج آقا علوی که با هم در حوزه ی علمیه ی حاج آقا موسوی نژاد مشغول درس بحث بودیم  و ایشان دو اتوبوس از علماء و فضلا را که قریب به ۱۰۰ نفر مبلغ جهادی بودند ترتیب دادند . و ثبت نام نمودند . جهت تبلیغ در ایام ده روز اول محرم الحرام که در این سفر جرائت بیشتری جهت رفتن به تبلیغ پیدا کردم چرا که در سفر اول به ارومیه موفق بودم و مورد تعریف و تشویق قرار گرفته بودم .

 

اوقاف استان مازندران

حیدری جناسمی

۱۵ تیر ۱۳۹۷

شیخ مالک از راست نفر چهارم

 

در این سفر به زابل با قوت دل بیشتری و با شور و شعور ی که در درونم نهادینه شده بود ما را بر آن داشت که عزم را جزم کنم تا از صمیم قلب برای خدا و امام زمان کار کنم . در این سفر علی رغم اینکه همراهان کثیری داشتم مخصوصا برادر بزرگوارم جناب حجت الاسلام شیخ علی رمضانی دارابی بالا محلی فرزند رضا علی نوه ی حاج اکبر رمضانی  شخصیت متین وزین و شجاع از این  جهت خیلی دلگرم بودم ولی یک چیز در من دغدغه و استرس ایجاد کرد و آن اینکه در خبرها شنیده بودم زابلی ها آدم کش هستند و شب هر کجا بخوابی یواش میایند سرتان را از بدن جدا می کنند در کنارت می گذارند. این جریان فکرم را سخت مشغول کرده بود .گفتم خدایا ما تازه تشکیل زندگی دادیم و بچه کوچولو دارم (عفیفه ام آن زمان نه ماهه شده بود) مردد بین رفتن و نرفتن شدم تا اینکه با مدیر گروه تبلیغی صحبت کردم جریان بِکُش بکُشِ زابل را گفتم .

 

کُشتن واقعی بود. یعنی سنی های خیلی متعصب و افراطی و وهابیت و طالبان و اطرافیان بِن لادن از افغانستان می آمدند در زابل شیعه ها را قَلع و قَمع می کردند و حمّام خون براه می انداختند . واقعاً می کشتند . مسئاله کشتن واقعاً جدّی بود مثل داعشیها ولی در آن زمان داعش معروف نبود طالبان و بن لادن و وهابیت متعصب ...بیشتر سرِ زبانها بود . بالاخره استرس  و دغدغه ی من شدت گرفت . نه تنها من بلکه همه ی طلبه ها از این جریان مطلع بودند . و اکثریت این دغدغه را داشتند و خیلی می ترسیدند همین کشتن باعث شد . خیلی انصراف دادند . نیامدند . مدیر گروه گفت مُردن حق است . معلوم نمیکنه کجا میمیریم . امکان داره در همین مشهد یک حادثه ای اتفاق بیافتد بمیریم .. ولی ما مهاجر الی الله هستیم و از خدا می خواهیم در این سفر تبلیغی بهترین ها را برایمان در پرونده ی اعمالمان ثبت و ضبط نماید . و گفت هر جور راحتی یعنی در رفتن و نرفتن تبلیغ مرا مخیّر کرد . دیگر نمی دانم چی شد بالاخره دل به دریا زدم . رفتم..... ادامه دارد. دارابکلا. مالک رجبی دارابی.

 

جواب دامنه

 

به نام خدا. سلام. بیفزاید دامنه

 

عاقبت یک روز، مغرب محو مشرق می‌شود

عاقبت غربی‌ترین دل نیز عاشق می‌شود

 

شرط می‌بندم که فردایی –نه خیلی دور و دیر–

مهربانی، حاکمِ کلِّ مناطق می‌شود

 

هم زمان سهمیه‌ی دل‌های دل‌تنگ و صبور

هم زمین ارثیه‌ی جان‌های لایق می‌شود

 

قلب هر خاکی که بشکافد نشانش عاشقی‌ست

هر گُلی که غنچه زد نامش شقایق می‌شود

 

با صداقت، آسمان سهمی برابر می‌دهد

با عدالت، خاک تقسیم خلایق می‌شود

 

عقل هم با عشق یک‌جوری توافق می‌کند

عشق هم با عقل یک‌نوعی موافق می‌شود

 

عقل اگر گاهی هوادار جنون شد عیب نیست

گاه‌گاهی عشق هم هم‌رنگ منطق می‌شود!

 

صبح فردا موسم بیداری آیینه‌هاست

فصل فردا نوبت کشف حقایق می‌شود

 

دستِ‌کم یک ذره در تاب و تب خورشید باش

لااقل یک شب بگو: کی صبح صادق می‌شود؟

 

می‌رسد روزی که شرط عاشقی، دل‌داده‌گی‌ست

آن زمان هر دل فقط یک بار عاشق می‌شود!

خلیل ذکاوت

۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۰
در تاریخ : ۱۷ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۳۸۶

در ارومیه چه گذشت؟

در ارومیه چه گذشت؟

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: سفرنامۀ تبلیغی. قسمت دوم. با سلام ارادت آقای طالبی. بخش دیگری از این دسته از مطالب بنده، به دامنه خوانان محترم ارائه می گردد: بیدار شو ای دل که جهان می‌گذرد/وین مایهٔ عمر رایگان میگذرد/در منزل تن مخسب و غافل منشین/کز منزل عمر کاروان میگذرد. (مولوی «دیوان شمس» رُباعیات) عده ای زیادی از بزرگان به من گفتند شما که سفرهای زیاد تبلیغی دارید از عمر خودتان استفاده کنید. دست به قلم بشوید حتما سفرنامه ایی تدوین کنید. بنده سالهای سال تصمیم گرفتم بنویسم، ولی تازه موفق به نوشتن شدم امیدوارم مفید واقع شود. و حال ادامه ی آن را داشته باشم. چه خوب بود همان موقع می نوشتم به همراه تصویر و عکس، اما این توفیق هم حاصل نشد. آنچه که بیاد دارم مرقوم میدارم. شَوق و ذَوق وافر اینجانب نسبت به تبلیغ و سفرهای تبلیغی، باعث شد سه کیف بزرگ کتب تبلیغی و لباسم ۳۴ ساعت طی طریق با اتوبوس در اواخر دی ماه ۱۳۷۶شمسی از مشهد مقدس با حکم و نسخه ی تبلیغی عازم سپاه ارومیه قرارگاه حضرت حمزه ی سیدالشهداء و گردان المهدی و گردان ۱۴ معصوم ع و گردان نظام مهندسی و پادگان مالک اشتر قرار بگیرم.

 

 

ابتدای ورودم ساعت ۱۰ شب اول ماه مبارک در قرارگاه حمزه سیدالشهداء مستقر شدم. در بَدو ورود با استقبال نگهبانان و پذیرایی مسئولین  شب قرار گرفتم و افتخار داشتم سحری شب اول ماه رمضان را در کنار آن بزرگواران و رزمندگان سلحشور و شجاع باشم بعد از صرف سحری مشغول دعای سحری و راز و نیاز و نماز با معبود حق تا اینکه اذان صبح شد و در مسجد قرارگاه حمزه، نماز جماعت بر قرار نمودیم. امام جماعت نداشتند و از حقیر درخواست نمودند امامت جماعت را قبول نمایم. بعد از اتمام جماعت صحبت و سخنرانی مجدد به محل استراحت خودمان رفتیم. در ضمن هوا خیلی سرد و برف و یخ بود  ترجیح میدادیم هر چه سریع تر در اتاق گرم قرار بگیریم. بالاخره تا ساعت ۸ صبح در اتاق برای استراحت بودیم بعد از آن جهت مشخص شدن فعالیت فرهنگی اینجانب در اول ماه رمضان نزد مسئول عقیدتی فرهنگی قرار گاه رفتیم و ایشان فعالیت ما را در گردان مهندسی قرار دادند که در آنجا فرماندهان و سربازان مشغول فعالیت بودند و برنامه ی من در بر قراری کلاس های احکام و اعتقادات و اخلاق و قرائت قرآن و تفسیر قرآن مخصوصا برای سربازان و بعضا برای فرماندهان صورت می گرفت.

 

فرماندهان از خوی و نقده و سقز و مهاباد و ارومیه ... و سربازان از همدان و ..... بودند. در وسطهای ماه رمضان، ندانسته بخاطر خوردن مرغ فاسد در سحر، همه ی سربازان و بعضی فرماندهان که شب می ماندند و خودم مریض شدیم و همه اسهال شدید گرفته بودند. با عرض معذرت سرویس بهدلشتی خیلی جای دور بود از طرفی هوا هم خیلی سرد و برفی و یخی بود. وقتی جهت قضاء حاجات و آرامش شکم در سرویس قرار می گرفتند تا برگردند به اتاقشان باز شکمشان جهت اسهال شدید درد می گرفت. از جهتی مجبور شدند با پتو در کنار سرویس بهداشتی بنشینند تا مجدداً به آرامش نسبی برسند ولی زندگی سربازان و فرماندهان... در آن گردان مختل شده بود. تا جایی که کلاس و نماز و خورد و خوراک را ترک کرده بودند از طرفی دکتر و درمانگاه در دسترس نبود.

 

بالاخره تا دو یا سه شبانه روز این روند ادامه داشت ودر آخر نمیدانم وضعیاتشان چطور شد. تا خوب شدند. این مریضی در من هم اثر کرده بود اما خفیف بود چرا که سحری کم خورده بودم و مرغ زیاد نخورده بودم در غیر این صورت بنده هم مثل آنها دچارمریضی  شدیدی میشدم اما در هر صورت فرماندهان دیدند این مریضی در من هم اثر کرد سریع با پاترول اینجانب را در شهر ارومیه بردند و با مختصر دارو و درمان مداوا شده بودم و از آن بر بعد الحمدالله خیلی سر حال بودم و فعالیت تبلیغی خودم  چندین برابر ادامه می دادم و جنب و جوشم بسیار زیاد بود علتش همان علاقه ی بنده به تبلیغ بود. و دلیل دیگر اینکه فرماندهان مرا خیلی تشویق می کردند و این تشویقشان باعث قوت و نیروی من میشد. خیلی هم خوشحال بودم .و کارم به گردان المهدی و گردان ۱۴ معصوم و پادگان مالک اشتر ارومیه و...

 

 

یادم نمیاد کشیده شده بود چنان فعالیتم زیاد بود که روز ۶ کلاس مربوط به سپاه که تدوین داشتند برگزار می کردم و مسئول عقیدتی سپاه ارومیه در آن سال هدیه خوبی به این جانب دادند .و عید فطر آن سال نزدیک ۲۲ بهمن بود بنده در اتمام ماموریت با گرفتن سوغات ارومیه (نبات و نُقل درجه ی عالی که با چای خیلی دلپذیر بود و چند دست استکان کریستال فرانسوی که در آن زمان مُد شده بود و لباس برای اولین دخترنوزادم و دلبندم که قلبم به او وابسته بود که در آن زمان تقریبا ۵ ماهه بود که خیلی دوستش داشتم اسمش زهرا نام مستعارش عفیفه بود (روحش شاد) و خانواده ام خریده بودم) رهسپار ساری شدم. چرا که قبل عزم تبلیغ خانواده ام را از مشهد آورده بودم دارابکلا  تا کنار مادرشان و فامیلان باشند.باز مجدداً رفتم مشهد و از آنجا به ارومیه اعزام شدم. سفر اول تبلیغی خودم را بهمین مقدار اکتفاء میکنم. هر چند مطالب دیگری دارم ولی زمان زیادی لازم دارم. اگر خوانندگان نظراتی دارند استفاده می کنم. 14 تیر 1397. دارابکلا‌. ارادتمند مالک رجبی دارابی.
 

 

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. این قسمت خاطره‌نویسی تبلیغی‌ات را بادقت خواندم. چندچیز برایم جاذب بود:

 

۱. این که اراده کردی بنویسی. و این عزمت فرمان از قرآن است: «ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ.»  (قلم. ۱)

 

۲. این که خاکی میان سربازان دعوت دینی انجام می‌دادی.

 

۳. این که به عنوان روحانی در جبهه‌ها و مرزها و میان رزمندگان حشر و نشر داشتی.

 

۴. این که من تازه دارم ریزخاطرات یک روحانی فاضل و بااخلاق و پرنشاط هم محلی‌ام را می‌بینم.

 

۵. پیشنهاد من به عنوان دامنه‌ای که شما را دوست می‌دارد و بسیار گرامی می‌دارد این است، امید است لا به لای خاطرات، نکته‌آموزی‌ها هم بنویسد و صرفاً شرح قضایا نشود. یعنی بهره‌وری از خاطره و رساندن خواننده به مقاصد معنوی و دینی و اجتماعی و پندآوری.

 

۶. این دو قسمت را خوب نوشتی. فقط هر قسمت اندازه اش محدود باشد تا خواننده کشش پیدا کند تا آخر برود. تا بفهمد شیخ هم اسهال می‌گیرد!!! چون برخی‌ها خیال می‌کنند شیخ‌ها مریض نمی‌شوند و در نرم و چرب می‌زیَند. و در مسافرت‌های تبلغیی هم بوقلمون می‌خورند و هم نسکافه و دلستر. خداحافظ.

۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۰
در تاریخ : ۱۴ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۱۹۷۳

بحث آزاد دربارۀ کوروش کبیر

به قلم فتح الله دهقان: سلام. بسیار جالب بود. [ینجا] دراین خصوص لازم میدانم به عرض برسانم ما نباید مطلق نگاه کنیم. بایستی نسبی قضایا را دید. ودیگر این که هر طبقه ای را بایستی با جنس خودش در طبقه خودش مورد بررسی وتجزیه تحلیل قرار داد. واین طور نیست که بگوییم همه پادشاهان ظالم واهل فسق وفجور بوده اند. افرادی مثل کریم خان زند و... نیز بوده اند. وبه نظر من ما بایستی پادشاهان را با هم مقایسه کنیم در این بین عده ای بهتر از دیگران بوده اند. اصلا قدرت فساد میاورد. البته خواهش میکنم هر که میخواهد به من پاسخ دهد مثال مولا علی را نیاورد. بله، علی (ع) نمونه واسوه تقوا بود. ولی یکی بود. ما هم مخلصشیم. به قول کوچه بازاری کَرشیم. اصلا قدرت که در پادشاه وحاکم تجلی میکند این مسائل جزئ لاینفک آن است. اصلا بفرمایید کی ظلم نکرد؟ اصلا ما یک ایراد اساسی داریم که این مسائل را با اخلاق قاطی میکنیم. این ها مقولات متفاوتند. وبه نظر من شاید به عدم شناخت ما به این مسائل برمیگردد.

 

استاد بدرستی فرمودند عده ای کینه وعناد دارند به جمهوری اسلامی. وهمه چیز را سیاه میبینند.و آنها ایراد دارند که ولی فقیه حکومت فردی واستبداد است ولی هم اینها، مدینه فاضله شان محمدرضا شاه است. من خودم از رضا پهلوی شنیدم که پذیرفت واقرار کرد که پدرش مستبد و خودرأی بوده است. اینها دور قبری شیون میکنند که مُرده ای در آن نیست. البته وقتی منصفانه نگاه بکنیم رضاشاه خدمات بزرگی باین  کشور کرد. در هر حال  ما بایستی نسبی قضایا را ببینیم. و مهمتر اینکه در نوشتن وتحلیل هامون منصف باشیم وحق را بگوییم  که قطعاً به مذاق خیلی ها خوش نمی اید.

 

پاسخ‌دامنه

 

به نام خدا. سلام جناب دهقان دوستِ نویسندۀ فاضل من. خدا خیرت دهاد و هر کجا هستی این روزها، روزهای شیرین و شب های پرستاره داشته باشی. اما بعد، تکمیل بحثت:

 

بسیار خوش آمدید به بحث آزاد دربارۀ کوروش. مطلبت را خواندم و ورای آن را هم خواندم و از بیان دیدگاه شما بهره گرفتم. ارزش بحث در همین علم افزایی هاست.

 

من پادشاه عادل نمی شناسم. اگر می شناسید معرفی کنید. کوروش را با آن مشخصات می شناسم که در آن پست (اینجا) رُک گفتم. اگر کریم خان زند ملایری (بنیانگذار دودمان زندیه) را مثال آورده ای، حتماً تاریخ را مرور کرده ای، ایشان _که روح شان شادمان باد_ برای برائت از عنوان پادشاهی خود را «وکیل الدُوله» خواند. پس طبق فرمول و مبانی شما وی را باید در طبقۀ خودش بررسی نمود نه در عِداد پاشاهان.

 

بحث فقط بحث ظلم پادشاهان نیست. من اساساً پادشاهی را غصب می دانم. غصبِ حق ملت و بالاتر غصب حق حاکمیت خدا. هرکس شاهی کند محکوم است. چه کسی به پادشاهان حق حکمرانی داده است؟ آنان به زور و وارثت بر مردم سوار شدند و استبداد بر این مملکت گستراندند.

 

ما در اسلام به جای پادشاه و شاهنشاه و عنواین دیگر، رهبری داریم که الگوی مدیریتی شیعه است و علم و عدل صفت برجستۀ آن است. لذا اگر روزی خدای ناکرده ولی فقیه هم پایش را کج بگذارد و به فرمودۀ امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ بخواهد دیکتاتوری کند، خود به خود منعَزل است. زیرا اسلام با هیچ کسی شوخی ندارد. همۀ این دغدغه های امام، برای این است که نظریۀ سیاسی شیعه، مخدوش نشود. یعنی ارادۀ ملت، بیعت آزاد با حاکم، رأی به وکیلان برای خدمت و مسألۀ کلیدی و مهم شیعه، یعنی رابطۀ متقابل رهبری و امامت و اُمّـت.

 

خیلی عالی موضوع استبداد پهلوی را روشن کرده ای و این بیان شما تحسین دارد. درمورد رضاخان میرپنج اما با شما توافق ندارم. جریان عنود را هم خوب مثال آوردی که به انقلاب اسلامی کینه کردند و دنبال هر حربه و ابزاری برای کوبیدن آن هستند. این که واژۀ «استاد» را برای من بکار برده ایی، من بی تعارف بگویم شاگردِ همۀ دامنه نویسان و دامنه خوانان شریف هستم. از حضورت، صمیمانه ممنونم و منتظر نوشته های خوب شما می مانم.

۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۱
در تاریخ : ۱۳ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۴۲۶

آری اینچنین بود برادر!

به قلم دامنه. به نام خدا. رفیق گرانقدرم جناب مهندس محمد عبدی سنه کوهی در (اینجا) متن مرا دربارۀ کوروش (اینجا) مورد نقد قرارداده اند؛ که ضمن قدردانی جانانه از وقت گذاری ایشان برای نقّادی، توضیحی جهت جواب به ایشان، برای دامنه خوانان شریف ارائه می کنم:

 

هیچ پادشاهی پیامبر نبود، اما برخی پیامبران الهیِ بنی اسرائیل مانند حضرات داود و سلیمان _علیهماالسلام_ به امر خدای متعال، جامۀ سلطنت بر تن کردند؛ چنانچه حضرت یوسف (ع) پس از همۀ ابتلائات و زندان و آزمون ها و محنت ها، به مشیّت خدا، عزیز مصر شد. و فرق است میان پادشاهی که به زور و وراثت، بر مردم حاکم شود با سلطانی که خدا او را به مصلحت دین و مردم آن روزگار، برگزیند. بنابراین، ایراد اول شما جناب عبدی بر متن من، خَلط موضوع بوده است.

 

دکتر شریعتی در نوار تاریخی «آری اینچنین بود برادر!» خطابش به همۀ بردگان و تهیدستان است و ذمّ همین سلطنت ها و شاهان که اَهرام ثلاثه و کاخ های ستم را ساختند و بر گُردۀ مردم سوار شدند. او رفت کنار اهرام نشست و نوشت و بعد در مشهد یا حسینیه ارشاد تهران، آن را بر شنوندگان پرشور و شعورش با آن لحن آسمانی اش خواند. دیدگاه من نسبت به پادشاهان، از همین نوار متفکرانه شریعنی شکل گرفته است و همچنان به شریعتی دراین باره ایمان دارم که  از روی علم، سخن گفت، نه از روی حقد و جهل و احساس.

 

خوشحالم خود جناب عالی پس از کمی نقد، تصریح کرده ای: «و صد البته از منظر نگاه دینی شما هرگز در مسیر ظلم و جور نبودند.» آیا به یک مؤمن به دین مبین اسلام می آید انبیای الهی را در مسیر ظلم قرار دهد!؟ حتی تصوّر و خیال این تفکر، خطا و بلکه گناه است چه برسد به باور به این نقیصه و ذَنب لایغفر. ما طبق آیات ۳ تا ۴ سوره‌ی بقره که می فرماید ایمان شش شرط دارد، پنجمین آن این است که مصدِّق همۀ انبیاء باشیم. «وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ: و آنچه پیش از تو فرود آمده است،». پس، قیاس پادشاهیِ پادشاهان و از جمله کوروش با سلطنت برخی از پیامبران (ع) به اقتضاء حکم خداوند، از اساس نارواست. و به نظر من  شما در نقد کمی شتاب زده عمل کرده ای.

 

شاید خودت هم بهتر از من می دانی، کسانی که از کوروش «بُت» می سازند، و دم از احیای آیین زرتشت می زنند، و یا شعار احیای سلطنت می دهند؛ اغلب شان یک کلمه از کوروش نمی دانند. اینان، _بیشترشان_ به کینۀ انقلاب اسلامی، دم از کوروش می زنند و او را تظاهراً جلوی نظام ایران علَم می کنند تا به نیّات شوم شان برسند. و الّا، کوروش اگر در قرآن تمجید شده است و عملکردش آن گونه توصیف گردیده است، برای آن بوده است که ستمدیده هایی را از مَهلکه ی ستم کنندگان نجات دهد و یأجوج و مأجوج را با آن سدّ سدید ش دربند کند. تو خود می دانی عبدی، که یأجوج و مأجوج های امروزی! کوروش را هم قبول ندارند. آنان فقط در پیِ انتقام گیری از انقلاب اسلامی اند، که بساط سلطنت و شاه و شاهی گری و خیانت های سازمان های برانداز را برچید و مردم را و آرای آزاد مردم را حاکم کرد و ولایت فقیه هم مواظبِ همین دو امر است: حفظ حدود شرع و حفظ حقوق مردم.

 

اما از پاراگراف «باید قبول کنیم که...»، نوشتۀ منتقدانۀ شما بر دامنه، تا انتهای پست شما، هیچ ربطی به متن من ندارد. لذا منطقاً معاف از پاسخم. از سماحت طبع شما جناب عبدی باخبرم؛ لذا می دانم پاسخ من شما را حتی اگر اقناع هم نکند، ظرفیت شنیدن و بحث کردن داری. ضمن آن که من در آن متن استنثنائاتی برای کوروش، _نسبت به پادشاهان دیگر_ قائل شدم؛ که گویا شما آن را از دیده معمولاً تیزبین خود، عبور نداده اید. برایت آرزوی سعادتِ هر دو عالم _بلکه عوالم_ می کنم. تمام.

پنظر محمد عبدی سنه‌کوهی

 

سلام مجدد
این نوشته شما را کجای دلم بگذارم اخوی:
«پادشاهان، همیشه بر مردم سرزمین خود ستم روا داشته اند و اربابی کرده اند و آنان را برده و رعیت و بی سرزمین ساخته اند.»
 
منظورم به این کلمه همیشه بوده و هست. قصدم دفاع از پادشاهی نبوده و نیست و اعلان برائت کردم اما اینکه شکل دیگری غیر از موروثی که آنهم مبتنی بر دلایل و شواهد عامه پسند بوده و هست چنین به نظر میاد که غیر موروثی سلطنت هم دچار مشکل و غیر قابل دفاع شده است.
 
 
اینکه ضامن دفاع از حقوق مردم را شخص یا افرادی خاص هم تلقی نماییم هم به نظر می رسد که دیگر خاصیت و کارایی استدلالی خود را از دست داده است به نظرم آنهم مشروط به تایید اکثریت مردم در یک فضای انتخاب آزادنه است و لاغیر.
 
 
نگاه دکتر شریعتی هم در یک دوره خاص با نگاه برتر آنزمان شکل گرفته بود و اگر اکنون بود دور از ذهن است چنین بیاناتی را تکرار می کرد حداقل سکوت می نمود .
 
البته آنانی که به فکر احیای سلطنت هستند را نه نفی می کنم و نه تایید نیتشان حداقل بر من و شما مشخص هست چه آنانی که با پرچم و علم کورش و رضاشاه به راه افتادند و چه با علم مقدس خلیفه پنداری جانشینی پیامبر و تقدس مآبی های افراطی.
 
 
به نظرم حفظ شرع ابزاری شده است برای تامین خواسته قشری خاص و این مذموم و پذیرشش برای عامه عموم سخت شده است کار به شخص خاصی ندارم اما تفکر غالب فعلی با ابزار دینی در حال جا انداختن مطامع دنیوی با شعار اخروی است و ازین نظر بنده خود را همراه برخی ها نمیدانم و صف خود را جدا می دانم و حقیقت قضیه آن است که نباید دین را ابزار سرکوب خواسته های برحق مردم کرد و نظر اکثریت را نباید نادیده گرفت و بر منتخب اکثریت ملت عرصه را چنان سخت کرد که نظر و کارش مورد هجمه قرار گیرد و روز حسابرسی خود را صاف در کشید و ناه و عقاب را برای دیگران خواست و ...
 
 
باید قبول کنیم را فعلا نه شما دوست خوبم و نه آنانی که باید بشنوند نمی شنوند و خود را به کوچه علی چپ می زنند و فعلا چون تنعم در سفره پهن انقلاب و خون شهدا زیر دندان آنان هست حرفی برای گفتن نه من دارم و نه شما. باشد تا روزش شاید کسانی شنیدند. موفق باشید ای رفیق شفیق.

 

جواب دامنه

 

به نام خدا علیک السّلام مهندس. من در آن متن (اینجا) حکمت و فلسفۀ ولایت فقیه را گفتم که «ولی فقیه در جامعۀ مسلمین، مواظبِ دو امر است: حفظ حدود شرع و حفظ حقوق مردم.» و این نافیِ حقّ حاکمیت بر سرنوشت ملت نیست، که شما اشکال وارد نموده اید. نیک می‌دانید که برخی‌ها ولی فقیه را برنمی‌تابند ولی حاضرند جان و خون‌شان را برای شاه‌های مُرده و پادشاهان خیانتکار و ستمگر و بدکار و فاسد بدهند. و تو بهتر از من یقین داری این بدترین و زشت‌ترین تناقض برای این گونه افراد است. مگر می‌شود کسی منتقد ولی فقیه باشد، و آن را حکومت فردی بداند ولی خود سرسختانه و لجوجانه از روی حسّ دروغی، دنبال شاه موروثی بگردد!؟ می شود!!؟ و درود بر کوروش کبیر بنوازد و شعار رضاخان میرپنج! سر بدهد؟

 

درضمن جناب مهندس، شما اگر مباحث را خیلی زود به مسائل جاری ربط ندهید به نظر می‌رسد منطقی‌تر باشد. چون می‌دانید بحث تاریخی، مبحثش با مسائل جاری نباید مخلوط شود. آن وقت خوانندۀ متن خیال می‌کند شما از بحث، نَقب و روزنه می‌زنی. و این به دور از منطق نقد است. خدا به ما دانش و ارزش _توأمان_ ببخشاید.

۳
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۳
در تاریخ : ۱۳ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۵۶۸

پاسخ به یک نقد

به قلم فتح الله دهقان: سلام. تشکر میکنم که دوست عزیزی مقاله مرا مطالعه نموده و تشکر مضاعفی نیز در خصوص مطالبی که در (اینجا) تذکر داده بودند دارم. دوست عزیز ما دو نوع ایراد شکلی ومحتوایی به مقاله ام اینجا وارد دانسته بودند. در خصوص ایراد شکلی حتما از نظرات ایشان در مقالات بعدی استفاده خواهم نمود. در خصوص ایرادات محتوایی در مورد پارادوکس. بله پارادوکس در فرهنگ ما وجود دارد یکی از اهداف من نیز همین بوده. البته هدف اصلی من ضمن پذیرش نقش دیگر مشکلات، بیان نمودن این مسئله که مشکل اصلی کشور فرهنگی است، در خصوص دفاع این جانب، بنده به مانند همه صاحب نظران ومورخین داخلی وخارجی به این مسئله معترفم که فرهنگ ایرانی غنی و....است منتها با توجه با انکه فرهنگ ساخته شرایط مکانی وزمانی و..... در مقاله در حد توان توضیح دادم.

 

نظرم این است بعضی از مولفه های فرهنگی بایستی به روز شود لازم به توضیح نیست که شرایط جامعه امروز با گذشته دور زمین تا آسمان تغییر کرده است. امروزه همه به عینه میبینیم که تلاشهای زیادی در خصوص ناکارامد نشان دادن فرهنگ ایرانی وهمچنین جایگزینی فرهنگ غربی مشاهده میکنیم. همان طور که میدانیم فرهنگ ایرانی شامل دو بخش فرهنگ وتمدن ایرانی وفرهنگ اسلامی بعد از حمله اعراب به ایران تشکیل شده است. در این مسئله جای بحث نیست به تبع ان دو جریان ملی گرا واسلام گرا در کشور شکل گرفته که اختلافات این دو جریان باعث هرز رفتن نیروها واستعدادهای کشور که میتوانست در جهت عمران ابادی وتوسعه کشور استفاده شود. در خصوص ارتباط فرهنگ ایرانی اسلامی هدفم نبوده که بگویم که فرهنگ ایرانی اسلامی کاملا با هم منطبق است بلکه هدفم این بوده که این امر قابل کتمان نیست وتلاش دوجریان معتقد به این دو جریان نیز در تاریخ ایران بوده ودر حال حاضر نیز به عینه قابل مشاهده است. البته گروهی که نماد ان علامه بزرگوار مطهری است سعی کردند پلی بین این دو جریان بزنند که در مقاله توضیح دادم. لازم به توضیح است ابن که من نظر خود را بعد از نظرپردازان گفته حمل براین نشود که من خودم را نظریه پرداز و....میدانم در پایان عذرخواهی می کنم از تاخیری که در جواب به مرقومه دوست عزیزمان  [جناب یک دارابکلایی] به علت در سفر بودن بنده حقیر سراپا تقصیر ایجاد شد.

 

دامنه: من نظرم را نسبت به مقاله مشکل فرهنگی _و نقد جناب «یک دارابکلایی» بر آن_ بزودی خواهم داد. با تشکر فراوان از هر دو بزرگوار که در نقد و پاسخ منطق بحث را مراعات و اخلاق علمی را عملی نمودند.

۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۰
در تاریخ : ۱۱ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۴۹۲

نقدی بر مقالۀ مشکل کنونی ایران چیست؟

به قلم جناب «یک دارابکلایی» : با سلام. مقاله «مشکل ایران چیست؟» انتشار یافته در: (اینجا) پر است از تناقض و پارادوکس. ظاهراً نویسنده مجبور است یکی به نعل بزند یکی به میخ. برادر! یا شتر باش بار ببر، یا مرغ باش تخم بگذار. شترمرغ بودن اصلا کار خوبی نیست. 

 

توضیح دامنه: سلام جناب یک دارابکلایی. ممنونم از ابراز دیدگاه ات که رک بیان نمودی. حتما جناب دهقان جواب دارند که خود صلاح می دانند. اما من فقط بگویم کاش پادوکسیکال بودن را با ذکر نمونه، تعیین می نمودی. راستی، شترمرغ مگه بد است!!!؟ خداحافظ.

 

به قلم جناب «یک دارابکلایی» :  با سلامی دوباره. منظور من از پارادوکس آن است که ظاهراً مقاله قصد دارد بیان کند که مشکل اصلی جامعه ما مشکل فرهنگی است، اما در بسیار از قسمت‌ها از این فرهنگ دفاع می‎‌کند و نویسنده معتقد است باید از آن فهمی نو شود ـ یعنی اینکه فرهنگ دارای مشکل نیست، بلکه این فهم افراد است از آن که باید تغییر کند، و این همان تناقضی است که با هدف اصلی مقاله دارد. بنده قصد ندارم علیه یا له مقاله صحبت کنم. اعتراضم به نوع نگارش مقاله است. تا آنجا که آموخته‎ام هر نوشته‌ای باید وحدت درونی داشته باشد، یعنی اینکه شما یک هدفی برای بیان آن دارید و کلیه مطالب آن باید در راستای بیان و تقویت آن باشند. این همبستگی میان مطالب معمولاً با استفاده از کلماتی همچون کلمات ربطی یا اشاره‌ای و یا از طریق معنایی صورت می‌گیرد.  معمولا در مقالات آکادمیک هدف در پاراگراف اول بیان می شود ـ همانگونه که در این مقاله «مشکل فرهنگی به عنوان مشکل اصلی کشور» به خوبی تبیین شد ـ و سپس پاراگراف‌های متعدد بعدی هدف اصلی را حمایت (یا به قول خارجی‌ها ساپورت) می‌کنند ـ که در این مقاله بسیار ضعیف است.

 

ربط بعضی از پاراگراف‌ها به هدف اصلی ضعیف بوده حتی بعضی هم به نظر می‌رسد اصلاً ربطی به موضوع ندارد، مثلاً موضوع ارتباط میان فرهنگ ایرانی و اسلامی چندان ارتباطی ندارد یا حداقل به درستی ربط آن نشان داده نشده. در کل وحدت مطالب مقاله ضعیف است و خواننده را در درک و فهم مطالب و ارتباط بین آنها دچار مشکل می‌کند. علاوه بر آن مقاله نه دلایلی قوی و مستدلی برای ادعای «مشکل فرهنگی به عنوان مشکل اصلی کشور» بیان کرده و نه راه حل درستی برای حل آنها.

 

 

توضیح دامنه: به نام خدا. سلام من هم به شما جناب یک دارابکلایی. به یقین جناب دهقان پس از دیدن هر دو نقد شما، پاسخی خواهند داشت که به محض دریافت، انتشتار می دهم. نقد شما نشان از فضل شما می دهد و آنچه نوشتی به یقین برای بِه شدن اوضاع است نه له کردن خدای ناکرده چیزی یا کسی.

۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۱
در تاریخ : ۱۱ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۵۳۷

مشکل کنونی ایران چیست؟

به قلم فتح الله دهقان: جهان کنونی دارای مشکلات اقتصادی، سیاسی، امنیتی، فرهنگی و... می‌باشد. ایران نیز دارای مشکلاتی در سطوح فردی، اجتماعی و ملی می‌باشد. بعضی مشکلات، موضوعی ومقطعی، برخی اساسی و تاریخی است. راجع به ریشه و عوامل مشکلات کشور دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد.

 

جناب دهقان. خلیج فارس

 

بعضی ریشه مشکلات را داخلی وعده ای به خارجی‌ها‌ و «تئوری توطئه» نسبت می‌دهند. عدم اجرای قانون، فساد، سیاستمداران و مدیران ناکارآمد، به جای خود صحیح، منطقی و وارد است. ولی بنظر می‌رسد مشکل اصلی کشور فرهنگی است. در این مقاله بر آنیم در حد توان به این مسئله بپردازیم که آیا مشکل اصلی کشورما فرهنگی است؟


۱- فرهنگ: اساس و فونداسیون، برای هر کشوری است، فرهنگ، ساخته شرایط مکانی و زمانی، نیازهای انسانی و همچنین نیازهای انسان‌ها‌ را تامین می‌کند. فرهنگ در طی قرن‌ها‌ شکل گرفته و پدیده ای تاریخی است که از ارزش‌ها‌ و هنجارها ساخته شده و در جغرافیای مختلف جهان، متفاوت می‌باشد.

 


۲- جهانی: تاریخ تحولات فرهنگی جهان، دوره‌ها‌ی مختلفی را به خود دیده است. از ابتدای تاریخ، جنگ بین سنت و تجدد، شروع شده و تا انتهای تاریخ نیز، ادامه خواهد داشت. سنت همیشه به شدت مقاومت نموده ولی در نهایت بازی را واگذار کرده است. در گذشته جوامع بسته، ارتباطات محدود و شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... خاص خود را داشته است.

 

در دنیای جدید، انقلاب تکنولوژی و انفجار اطلاعات، ارتباطات را به حد اعلای خود رسانده، مرزها را در هم نوردیده، دنیا به یک دهکده تبدیل شده، انسان‌ها تا حدود زیادی به حق و حقوق خود آشنا شده اند. این مسائل زمینه تحولاتی را در جهان فراهم نمود. رنسانس رویدادی بزرگ و نقطه عطفی بود، که اروپا و غرب را متحول و بر جهان تاثیرات زیادی گذاشت.

 

رنسانس دارای جنبه‌های مختلفی است، مهم ترین تاثیر آن جنبه فرهنگی آن بوده، که باعث تغییر نگاه مردم به جهان شد، و همین مسئله، اروپا و غرب را متحول کرد، زمینه توسعه و پیشرفت آنان را فراهم نمود. در جهان کنونی اصلاح و رفرم فرهنگ، لازمه توسعه می‌باشد. کشورهایی مانند ژاپن، هند، کره جنوبی و ... اقدام به رفرم نمودند. هم چنین در طول تاریخ نزاع فرهنگی بین تمدن‌ها در جریان بوده است. انقلاب تکنولوژی و ارتباطات، بالا رفتن سطح سواد از نظر کمیت و کیفیت، باعث بالا رفتن سطح آگاهی عمومی مردم شده، در برهه ی کنونی این جنگ به اوج خود رسیده است.

 

بعضی از فرهنگ‌ها مقهور فرهنگ‌های مهاجم شده، برخی از آنها ضمن حفظ کلیت خود، در بعضی از هنجارها و آیتم‌ها تغییراتی را ایجاد نموده، زمینه تعامل با دنیا را فراهم نمودند. در خصوص کشور ایران، هجمه به فرهنگ ایرانی اسلامی به اوج خود رسیده و به نظر می‌رسد که هدف آنها این است که وانمود کنند، که فرهنگ ایرانی اسلامی جوابگوی نیازهای شرایط کنونی نمی‌باشد. تجربیات تاریخی، حکایت از آن دارد که فرهنگ ایرانی اسلامی، زمینه و استعداد نوفهمی و توان مقابله با این هجمه را دارد.

 

همانطور که در گذشته مهاجمان خونخواری چون مغول‌ها با وجود پیروزی نظامی، مقهور فرهنگ ایرانی اسلامی شدند. در برهه کنونی شایسته است در بعضی از هنجار‌ها و آیتم‌ها نو فهمی شود، برخی از هنجارها و ارزش‌ها مانند عدالت خواهی، کمک به دیگران و ... مکان و زمان نمی‌شناسند. بعضی دیگر همانند انجام کار گروهی، تساهل و تسامح و... شایسته است نو فهمی گردد. 


۳- ایران: کشوری است، با تاریخی کهن، پدرسالار، حکومت‌های تک ساخت، بسیط، متمرکز و معتقد به اینکه سلاطین دارای «فره ایزدی» می‌باشند. این‌ها بخشی از مشخصات فرهنگ ایران و عواملی است که فرهنگ ایرانی را شکل داده است. ایران همانند کشورهای جهان دارای مشکلاتی می‌باشد. در خصوص عامل و ریشه این مشکلات، نظریات مختلفی وجود دارد.

 

 

کشف میراث تمدنی ایران در قلب فرهنگی ترکیه

 

عده‌ای مشکلات کشور را به خارجی‌ها نسبت داده و معتقدند ریشه مشکلات، کشورهای خارجی است. برخی معتقدند این مشکلات ریشه در داخل ایران دارد (درون زا). گروهی معتقدند عدم اجرای قانون و تبعیض در اجرای قانون باعث مشکلات شده است. بخشی دیگر، مدیران و سیاستمداران بی‌لیاقت و وابسته به بیگانگان را عاملی مهم می‌دانند. گروهی از مردم فساد را عاملی تاثیرگذار می‌دانند همه این عوامل به جای خود و در حد خود در عدم پیشرفت و توسعه کشور موثر بوده و هستند. اما، به نظر می‌رسد عامل اصلی به فرهنگ بر می‌گردد.

 

تا فرهنگ اصلاح نشود کشور به پیشرفت و توسعه نخواهد رسید. زیرا دنیای جدید لوازم خاصی را طلب می‌کند که فرهنگ گذشته ما با آن منافات دارد، ما نیاز به رفرم در همه زمینه‌ها به ویژه در خصوص فرهنگ داریم. بعنوان مثال در دنیای امروز که مردم بصورت اجتماعی در شهرها زندگی می‌کنند، نیاز به هم فکری، تعامل و در یک کلام نیاز به یک کار گروهی دارند. در دنیای امروز ارتباط با جوامع، دولتها، کشورها و همچنین ارتباطات بین المللی از بدیهیات و نیازهای جوامع بشری است. در حالی که به قول دکتر سریع القلم «مردم ما نمی‌توانند کار گروهی کنند» اصلاح فرهنگ بایستی از طریق فرهنگی باشد. در دوران معاصر ایران صدها سازمان، موسسه و بنیاد به این منظور ایجاد شده و بودجه‌های کلانی هزینه شده است ولی وضعیت ما حکایت از آن دارد که آنها موفق نبوده اند.


۴- دوگانگی یا هم‌تکمیلی: ایران کشوری است با فرهنگی غنی، از طرف دیگر دین اسلام نیز تاثیرات زیادی بر مردم ایران داشته است. به قول علامه بزرگ مطهری، اسلامیت و ایرانیت به منزله دو‌بال برای کشور هستند. نمود و تاثیر، این دو جریان را در زندگی مردم ایران به عینه می‌بینیم، ایرانیان عشق وافری به امام حسین (ع) داشته و در محرّم مراسمات با شکوه برگزار می‌کنند، از طرف دیگر برای مراسم باستانی عید نوروز نیز سنگ تمام می‌گذارند، این دو شاخصه بر مسایل اقتصادی، اجتماعی و ... موثر می‌باشد.

 

فرهنگ ایرانی خدمات زیادی را خصوصا در زمینه دیوانی و حکومت داری به اسلام عرضه داشته است. (ایرانیان تجربیات مثال زدنی در زمینه حکومت داری دارند). علامه بزرگوار مطهری تحت عنوان خدمات متقابل اسلام و ایران به آن پرداخته است. در طول تاریخ ما شاهد تعارض و مقابله ی طیفی از علاقه مندان به این دو جریان بوده ایم. که نتیجه آن صدمات جبران ناپذیری به کشور بوده و نیروها و امکانات زیادی در این مقابله و اختلافات به هدر رفته است. که می‌توانستند در راه توسعه کشور مفید باشد. زیبنده است موارد زیر مورد توجه قرار گیرد:


الف) به روز رسانی و نوفهمی در برخی از هنجارها و آیتم‌های فرهنگی نیاز ایرانیان، همچنین در جهت مقابله با کسانی که درصدد القای این مسئله هستند که فرهنگ ایرانی اسلامی مناسب شرایط کنونی نیست، و در خصوص ارتباطات بین المللی که لازمه ی توسعه ی پیشرفت و توسعه کشور می‌باشد، لازم و ضروری است.


ب) کشور دارای مشکلاتی از قبیل عدم مدیریت صحیح، فساد و ... می‌باشد ولی ابتدا بایستی بپذیریم که مشکل اصلی کشور فرهنگی است. اصلاح فرهنگ بایستی از طریق صحیح و از راه فرهنگی ایجاد شود. این کار بایستی توسط اهالی فرهنگ و سازمان‌های فرهنگی انجام شود. به‌ عنوان مثال سازمان گوشت موظف به تامین گوشت سالم و تازه و به عبارتی کمک به تامین امنبت غذایی مردم و اهالی فرهنگ است. ولی آیا می‌شود امور فرهنگی را به سازمان گوشت سپرد؟


ج) بالا رفتن سطح سواد، انقلاب ارتباطات و تکنولوژی، باعث بالا رفتن آگاهی مردم شده، فرصتی را برای اهالی فرهنگ فراهم نموده، شایسته است آنها از این فرصت فارغ از مسایل سیاسی و فقط با انگیزه فرهنگی و با نگاهی درون‌زا در جهت اصلاح فرهنگ بکوشند.


د) شایسته است همه جریان‌های حزبی برای پیشرفت و توسعه کشور تلاش نمایند. زیرا اختلافات آنها بر این مرز و بوم تاثیر سوء گذاشته و موجب اتلاف نیرو و سرمایه‌های کشور شده که نتیجه آن عدم توسعه و پیشرفت کشور است.

روزنامه‌ی‌آفتاب‌۲۷خرداد۱۳۹۷

۲
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۲
در تاریخ : ۹ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۶۰۱

ننگ فساد را نباید تکرار کرد

به قلم دامنه: به نام خدا. درپاسخ به مطالب جناب آقای دهقان در (اینجا) که به عنوان «فساد، سِن زدگی جامعه» در دامنه منتشر شد، چندنکته جواب، ارائه می کنم:

 

از بحث عالمانۀ شما که آغشته به زیور ادبیات ساده و رسا و سرشار از دلسوزی و آینده سازی بود_ بهره و لذت بردم. ایرانی ها باید هم این گونه به سرنوشت خود حسّاس و واکنشگر و به آنچه در میان حکومت و مردم می گذرد، آگاه و نصیحت گر و راه حل دهنده باشند؛ بخصوص شهروند جمهوری اسلامی ایران، که بنیانِ نظام آن، بر اراده و آرای مردم است. متن شما همین را نشان داشت. سپاس. 2- قول ویل دورانت را مفروض گرفتی و آوردی که: «هیچ تمدنی از بین نمی رود مگر آنکه زمینه داخلی داشته باشد»، آری؛ این، یک فرضیه نیست که بازهم نیاز به آزمودن و اثبات با ردّ و قبول داشته باشد، بلکه یک نظریه است، یک قانون است حتی یک پارادایم می باشد. و من معتقدم ترجمان دقیقِ آیۀ مهم و کلیدی ۱۱ سورۀ رعد است:

 

«...إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ»

 

یعنی: بى ‏گمان خداوند آنچه قومى دارند دگرگون نکند مگر آنکه آنچه در دلهای شان دارند، دگرگون کنند و چون خداوند براى قومى [کیفر] بدى بخواهد، برگردانى ندارد، و در برابر او سرورى ندارند. (ترجمۀ بهاءالدین خرمشاهی)

 

نوشتی: «متاسفانه شاهد رشد انواع فسادها در جامعه کنونی ایران هستیم و بیم آن می رود که شیرازه جامعه را از هم بپاشد». باید بگویم این سخن شما کاملاً منطقی ست. چرا؟ چون که، با کمالِ تأسُّف بخشی از جامعه و حکومت، هردو، نه تنها نسبت به عواقب زشت فساد و بازتاب خطرناک آن بر سرنوشت نسل حاضر خصوصاً نسل آینده، بی اعتنا هستند و همچنان به کار خود ادامه می دهند، بلکه انحراف های خود را نادیده می گیرند و همه را با آتش فساد خود، می سوزاند. چرا این ضرب المثل، در ایران این همه شیوع دارد؟


گر حکم شود که مست گیرند
در شهر هر آنچه هست گیرند!

 

چون که، مردم به همه بدبین! شدند؛ که این تعمیم دادن پدیدۀ بسیارخطرناکی ست و موجب سلب اعتماد می شود که نیجۀ قطعی آن عدمِ رضامندی می شود که در علم سیاست کنار کارآمدی و مشروعیت سیاسی قرار دارد. و این که رهبری چندباری در سخنرانی های عمومی، بین وجودِ فساد و عمومیت داشتن فساد، فرق قائل اند _یعنی می پذیرند فساد در حکومت وجود دارد، ولی اعتقاد دارند آن گونه هم نیست که تصوّر می شود فساد، عمومیت دارد_ ناشی از همین خطر خانماسوز است. بگذرم.

 

در مهمترین بخش متن خود نوشتی: «حاکمیت موظف است زمینه فعالیت آزاد آن ها [رسانه ها به عنوان رکن چهارم دموکراسی] را فراهم نماید. تا آنها به ایفای نقش بپردازند،»

 

خواستم در جوابِ این نکتۀ درست شما، سخن صریح و بااهمیت امام خمینی _رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ را مستند سازم، تا ضمنِ اهمیت دادن به مقابله با فساد حکومتی، مبانی فکری نظام را نیز یادآور گردیده باشم که کسی خیال نکند هرکس، دیدگاه انتقادی داشت برانداز یا نمک نشناس است. مگر آن که خیال کند که ایران از چینِ کمونیست دیکتاتور، در دفنِ فساد، عقب تر! و عاجزتر! است:

 

«همه باید نظر خودشان را بدهند... و هیچ کدام هم برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را بفهمند و نگویند... باید وقتی می فهمند، اظهار کنند... این موافق هر که باشد، باشد، مخالف هرکه هم باشد، باشد» صحیفه امام، ج۱۳ ص ۱۰۲

 

در بند ۸ متن خود، نکتۀ بسیارهوشمندانه ای گفتی: «انسان خدا باور و دین دار اختلاس نمی کند، آنهایی که مدعیان دروغین دینداری و کاسبان از دین هستند، اگر مرتکب فساد شدند... »

 

حرف شما منطقی و مبتنی بر سنت قرآنی ست. دیندار حقیقی نیازی به فساد ندارد؛ زیرا پروای او نمی گذارد به این سمت و سو قدم بگذارد، و می داند هرگونه فساد، ایمانش را می زُداید و خسران بزرگ به جای دین ورزی می خرد!

 

اما ما می بینیم بعضاً، آخوند هم می رود به سمت رانت، به سوی دنیازدگی. و به فساد آلوده می شود. ساختمان چندین طبقه می سازد و همۀ ابزارآلاتش را از ترکیه و ایتالیا و چین و ماچین می آورد. این آلودگی، فقط و فقط به خاطر سوء استفاده از حکومت داری ست.

 

ایران شاهد بوده، که روحانیت زرتشت، در تاریخ ایران چه فسادهایی مرتکب شده بود و چه همدستی های زشتی با قدرت می نمود و چه توجیه گر بدی برای بدی ها و فسادها و نابسامانی و ظلم و ستم های جبّاران سلطنتی بود، که وقتی، وقت آن رسیده بود تا ایران به اختیار به اسلام روی آورَد، جامعه چه مشتاقانه به دین مبین و رهایی ساز و عدالت گرای اسلام، روی خوش نشان داده بود و مُسلم شد.

 

این ننگ فساد را نباید تکرار کرد، زیرا خشم خدا هرگز تبعیض بردار نیست. هرکس را در هر مقام و لباسی که باشد، تأدیب سخت می کند و به عقوبت دشوار مبتلا می سازد و عذاب خالدی (=همیشگی و دائمی) در سرنوشتش می نویسد.

 

از قوّۀ قضائیه به عنوان «قلب دموکراسی» گفتی که من فعلاً از آن عبور می کنم و همان عقوبت خدا را نوید می سازم.

 

بگذرم و بگویم که ایمان و باور به وعده و وعید (=مژده و تهدید) خداوند، انسان را مانند ترمزِ بازدارنده _و به قول دکتر شریعتی تقوایِ ستیز_ از فساد و فریب و ثروت اندوزی و اساساً ثمره خواهی های مُفت و مجانی و رانتی، بازمی دارد.

 

به همین مقدار جواب، بسنده کنم و از کار و نوشتۀ دلسوزانه شما _که راهی برون رفت از خدای ناکرده منجلاب است_ سپاس بگذارم. و بگویم فساد گرچه محوناشدنی ست، اما کم شدنی که هست. بازنیز، دامنه را با نوشته های خویش، مدَد برسان دهقان. خداحافظ. قم. دامنه.

۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۰
در تاریخ : ۸ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۵۳۷

چه باید کرد؟ راهکار مبارزه با فساد

به قلم  فتح الله دهقان: (دانش آموختۀ جغرافیای سیاسی) . فساد، سِن زدگی جامعه: تاریخ حیات بشری مملو از صفات و پدیده های خوب و بد، زشت و زیبا، سره و ناسره است. عدالت و بی عدالتی، پاک دستی و عیاری، کمک به دیگران و حق دیگران را تضییع کردن، صفا و صمیمیت، عناد و دشمنی و ... دو روی یک سکه اند. فساد در طول تاریخ حیات بشر وجود داشته و خواهد داشت.

 

 

در ادیان، فرهنگ ها، آداب و رسوم و ... در قبح فساد سخن ها گفته شده و سفارشات زیادی در خصوص نهی آن شده است. در قرآن کریم نیز به سرنوشت اقوامی که در اثر فساد در زمین به غضب الهی گرفتار شده و از روی زمین محو شده اند، بارها سخن به میان آمده است. و در سیره ائمه نیز به این مسئله توجه زیادی شده است.

 

دانشمندان و بزرگان تاریخ بشری نیز به این مسئله توجه زیادی نموده اند. چه تمدان ها که بر اثر فساد از بین رفته و به قول ویل دورانت که می گوید: «هیچ تمدنی از بین نمی رود مگر آنکه زمینه داخلی داشته باشد» بنا به گواه تاریخ فساد یکی از مهمترین عوامل داخلی زوال تمدن ها بوده است.در فرهنگ ایرانی نیز فساد و اختلاس امری قبیح و زشت و پاکی و پارسایی نکو و تکریم می شود.

 

در این خصوص در جای جای فرهنگ ایرانی به صور گوناگون مکتوب، شفاهی، عرف و ... سخن ها به میان آمده است. و جان کلام، در فرهنگ کهن و باستانی ایران زمین، پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک است.

 

فساد مالی و رانت خواری باعث می شود که بدون هیچ سعی و تلاش و با استفاده از رانت و از راههای غیر قانونی، ناصحیح و غیر شرعی سرمایه مملکت در دست تعدادی از افراد همان ها که توماس هابز در لویاتان به بیماری ذات الجنب تشبیه شان می کند قرار گیرد. فساد مالی، رانت خواری و اختلاس یکی از انواع فسادها ست که جهان کنونی با آن دست و پنجه نرم می کند. متاسفانه شاهد رشد انواع فسادها در جامعه کنونی ایران هستیم و بیم آن می رود که شیرازه جامعه را از هم بپاشد. فساد مالی و رانت خواری بی سابقه در برهه کنونی یکی از امراض جامعه ایران کنونی است. فساد و اختلاس و رانت خواری مانند مرض سِن زدگی که گندم را از درون پوک می نماید در حال پوک نمودن و از درون پوساندن اقتصاد، اجتماع و ... ایران می باشد.

 

فسادهای مالی صورت گرفته در این برهه زمانی در طول تاریخ ایران بی سابقه بوده به طوریکه به فساد قرن شهرت یافته است. این مسئله عامل و زمینه نارضایتی وسیع اجتماعی، اعتصابات و نافرمانی های مدنی شده، به عنوان مثال اعتراضات کور دی ماه 1396 که حدود صد شهر ایران را فراگرفت یکی از عوامل مهم آن فساد و اختلاس و بی عدالتی بوده است( البته علت اعتراضات صرفا اقتصادی نبوده است).

 

این مسائل باعث عمیق تر شدن شکاف دولت – ملت شده که پدیده ای بسیار خطرناک است، و لطمه به مشروعت حاکمیت وارد نموده و کیان کشور را به خطر انداخته، می رود که مملکت را در باتلاق و منجلابی گرفتار کند که باعث عقب ماندگی بیشتر کشور و عدم توسعه آن شود. مردم ایران، حاکمان، دولتمردان و نخبگان به این مسائل توجه نمایند:

 

۱-  پذیرش و اعتراف به فساد، لازم است در وهله اول حکومت گران و سیاستگزاران و تصمیم سازان بپذیرند مملکت گرفتار فساد شده است. آن ها بایستی توجه داشته باشند که لاپوشانی فساد و ترسیم مدینه فاضله ( برنامه های صدا و سیما در این راستا می باشد) پاک کردن صورت مسئله است.

 

۲- فرهنگ و فساد، فرهنگ، فونداسیون، اساس ملک و ملت است ریشه همه مشکلات کشور به فرهنگ بر می گردد. در خصوص بحث فساد نیز فرهنگ عاملی مهم و تاثیر گذار است. چونکه حکومت گران، سیاسیون و کارگزاران کشور از همین ملتند، وقتی آنها در خانواده و جامعه بیاموزند که از فساد و اختلاس دوری کنند. (البته بایستی بصورت فرهنگ در آید) و افراد پاک فکر و پاک دست و ... از جایگاه والا و شان و حرمت در جامعه برخوردار باشند و در مقابل افراد فاسد و اختلاس گران از جامعه دفع شده و جامعه نسبت به آنها عکس العمل نشان داده و آنها را طردنماید و آنها احساس کنند در جامعه جایی ندارند و اصطلاحا تحت فشار افکار عمومی قرار گیرند در کاهش فساد موثر است.

 

به عنوان مثال: در ژاپن و کره جنوبی و ... افراد فاسد و اختلاس گر از فشار افکار عمومی دست به خودکشی می زنند. در هر حال فرهنگ، بایستی اصلاح شود.

 

۳- نخبگان و فساد، نخبگان کشور در این خصوص مسئولیتی مضاعف دارند. آنها بایستی ضمن  پاک فکری و پاک دستی در خصوص فرهنگ سازی نیز فعال مایشاء باشند. چون نخبگان در فرهنگ سازی نقش و جایگاه خاصی دارند. همچنین آنها موظفند مضرات و پیامدهای فساد را برای مردم، حکومت گران، تصمیم سازان گوشزد نموده، و پیشنهادات سازنده در خصوص مبارزه با فساد و اختلاس ارائه نمایند.

 

 

آفتاب یزد. یادداشت ستون دوم دهقان

 

۴- فکر و فساد، محیط باز وسیع و مملو از آب و گل و گیاه و ... فضایی فرح بخش، لذت آفرین برای انسان ها فراهم می نماید و محیط بسته و کوچک و خشک و بی روح مملو از خار و خاشاک باعث ملال آور شدن روح و روان آدم ها و گرفتاری آن ها به انواع امراض روحی، روانی شده.

 

روح و جسم فاسد و گندیده می شود فکر باز زمینه پرورش انسان با افق دید وسیع، انعطاف پذیر، آزاده، پاک دست و بشاش و در یک کلام انسان کامل می شود. و فکر بسته و منجمد زمینه تربیت انسانی تک بعدی، بی منطق، خشن بوده و انسان های فاسد را به بار می آورد، تاریخ حیات بشری نیز حکایت از آن دارد که سکون و انجماد زمینه فساد و گندیدگی است. به عنوان مثال آب که مایه حیات است وقتی که راکد باشد فاسد وگندیده می شود.

 

۵- حاکمیت، مجریان قانون و فساد، در خصوص مبارزه با فساد حاکمیت و دولت ها نقش مهمی دارند به عنوان مثال وقتی مقامی و یا مسئولی اقدام به اختلاس می نماید بایستی از سیستم دفع شود. نه اینکه در جایگاه بالاتری قرار گیرد تا بتواند دست به اختلاس های بزرگ تر بزند. قوه قضائیه مستقل و قضات پاکدست و شجاع یکی از مهم ترین ارکان حاکمیت در مبارزه با فساد و اختلاس و رانت خواری است نقش قوه قضائیه آن چنان مهم است که در جهان کنونی به قلب دموکراسی لقب گرفته است:

 

 ۶- برخورد قهری با فساد، لازم است با اختلاس گران برخورد قهری شود. اختلاسگران، فاسدان و رانت خواران دانه درشت که در حاشیه امن و پشت پرده ی آهنین قرار دارند، برای پاسخ حداقلی به افکار عمومی در هر شهری تعدادی از اختلاس گران و رانت خواران رده ۴۰ و ۵۰  فارغ از وابستگی باندی و گروهی و جناحی مورد مواخذه قرار گرفته و به مجازات برسند

 

 

۷- رسانه و فساد، به گواه تاریخ، خصوصا در تاریخ معاصر جهان، رسانه و مطبوعات نقش مهمی در روشنگری تنویر و جهت دهی افکارعمومی و مبارزه با فساد داشته، و حاکمیت موظف است زمینه فعالیت آزاد آن ها را فراهم نماید. تا آنها به ایفای نقش بپردازند، نقش رسانه در دنیای امروز آنچنان مهم است که آن را رکن چهارم دموکراسی می دانند.

 

۸- مدعیان دین و فساد، انسان خدا باور و دین دار اختلاس نمی کند، آنهایی که مدعیان دروغین دینداری و کاسبان از دین هستند، اگر مرتکب فساد شدند بایستی از حاشیه امن خارج شده و بدون اغماض با آنها برخورد شود زیرا جرم آنها مضاعف است آنها باعث بدبینی مردم و خصوصا جوانان به دین می شوند.

 

۹- مبارزه با فساد: برای مبارزه با فساد

الف: تجربه ی جهانی حکایت از آن دارد اولین قدم در مبارزه با فساد همگرایی خواست مردم و مسئولان است، به عبارتی به یک خواسته همگانی تبدیل شود.

 

ب: استفاده از تجربیات جهانی در خصوص مبارزه با فساد

 

ج: حاکمیت قانون و اعمال آن بدون لحاظ جایگاه و وابستگی افراد  

 

د: ایجاد بستر لازم برای شفافیت همه ی امور مرتبط با حکومت داری  

 

ذ: تصویب قوانین متناسب با شرایط فعلی در جهت مبارزه با فساد.

 

(آفتاب یزد.۷ تیر۱۳۹۷)

جواب دامنه

 

پاسخ مرا در (اینجا) بخوانید

۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۱
در تاریخ : ۷ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۶۱۵

یالرود بلده

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: با سلام : امسال ماه رمضان در بلده ی نور که محل تبلیغم بود اطلاعات جالبی برایم اتفاق افتاد که تا آن زمان اطلاع نداشتم . به طور خلاصه و کلی تقدیم میکنم .

 


۱ : با توجه به اینکه اینجانب نزدیک به ۳۰ سفر زیارتی، زیارت مولانا علی علیه السلام اول مظلوم عالم در نجف اشرف مشرف شدم در همه این سفرها قبر همه ی علماء اعلام در حرم مطهر زیارت می کردم و فاتحه می خواندم مِن جمله عالم عامل خالص فقید سعید شیخ عباس قمی (رح) و علامه محدثی نوری (رح) که جهت ادای احترام سر قبرشان حضور پیدا می کردم ولی هیچ وقت به این فکر نکردم که علامه ی نوری زادگاهش نور مازندران است تا اینکه در این ماه رمضان در محله ی یالرود قرار گرفتم متوجه شدم ایشان در این محل بیش از صد سال قبل قدم به عرصه ی وجود گذاشتند . این شخصیت بزرگ استاد مرحوم شیخ عباس قمی بود و کتابهای معروف و مشهور زیادی نوشته  و علامه مطهری در کتاب حماسه ی حسینی از ایشان یاد می کنند ...

 


۲ : علی‌اکبر جمشیدی معروف به ناطق نوری در روستای اُوزکلا که ۵ یا ۶ کیلومتری بلده نور به دنیا آمدند . و ایشان در خانواده ی روحانی بزرگ و خانواده شهید که برادرشان می باشد معروف میباشند.


۳ : یوش، روستایی است از توابع بخش بلده شهرستان نور در استان مازندران ایران. این روستا به دلیل آن که زادگاه نیما یوشیج پدر شعر نو فارسی است، شهرت یافته‌است.


۴ : همسر امام خمینی رحمت الله علیه بنام مرحومه خدیجه ی ثقفی در کمرود دو کیلومتری محل تبلیغمان بود اهالی آن محل می گفتند فامیلانشان آنجا هستند مثل برادرانشان که خانه و کاشانه دارند و هر از گاهی حاج سید حسن خمینی و برادرانشان در آنجا حضور پیدا می کنند و مردم آن محل می گفتند حاج سید حسن خمینی و برادرانشان آنجا خانه و زمین دارند . والسلام ۴ تیر ۹۷

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام جناب شیخ مالک. بسیار ممنونم از این که اطلاعات خوبی از محل تبلیغ خود در یالرود بلده نور داده اید. البته پسوند نوری خود گویاست. دو نکته بگویم و رد شوم: 1- مرحوم محدّث نوری که شما فرمودی، باید بگویم کتاب «فصل الخطاب»ش دردسر ایجاد کرده بود؛ چون قائل به تحریف قرآن! بود، نعوذبالله. 2- شهید مطهری نیز در کتاب سه جلدی تحریفات عاشورا، ردّپایی از نوشته های محدث نوری نشان می دهد و ایشان را محترمانه نقد می کند. خدا بیامرزدش. ممنونم. درضمن عکسهایی که از یالرود به پیام رسان من فرستاده بودی را هم گذاشتم (اینجا) که دید ه ای لابُدّ.

۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۰
در تاریخ : ۴ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۱۷۵۱

فرشتۀ نجات

به قلم جعفر آهنگر دارابی: در بارۀ متن پست «انقلاب علیۀ انقلاب» (اینجا) نظرم این است: عالی و کاربردی ست. منتهی همانطور که خود وهمه کسانی که مسائل کشور را دنبال می کنند بهتر از من می دانید، هیچ اراده و عزمی برای اصلاح امور وجود ندارد...! وهمین موجب یاس ونامیدی [است] و هرشخص وگروهی برای برون رفت، منتظر فرشته نجات می باشند.

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام. از مشارکت و ابراز دیدگاهت نسبت به بحث فوق، ممنونم. همین که بحث از فرشته کردی نشان می دهد به مبحث مشهور و رایج «نجات» توجه نشان می دهی. من، سه نکته را در مقام جواب یادآوری می کنم:

 

۱- از این که متن مرا کاربردی توصف کرده ای هم با شما موافقم و نشان می دهد بحث را باانگیزه دنبال نمودی. چون، ضمن بحث نظری، راه حل و برون رفت را تا حدی در آن متن برشمردم. ممنونم از دقّتت.

 

۲- من برخلاف شما _که معتقدی «هیچ اراده و عزمی برای اصلاح امور وجود ندارد...!»_ براین نظرم که این گونه رویکردهای تجدیدنظرخواهانه زمان بَر است و نیازمند حوصله و عقلانیت. و تا حد بسیارزیادی عبور کردن و گذار از حاشیه ها. کسانی که قصد گفت و گو دارند، باید همه جانبه وارد ماجرا شوند نه به حالت خسته و مأیوسانه. تجربه تاریخی ملت ها نشان داده است که پا پیش گذاشتن در سیاست، محتاج مدیریت احساسات است و کنترل مطالبات حاشیه ای حامیان.

 

۳- و آخر این که اساساً انسان هایی که قدَری اند یعنی به تقدیر و سرنوشت تن می دهند در پی فرشتۀ نجات اند و این ادبیات ناشی از تفکر سزارین سیاسی ست نه زایمان طبیعی.

 

اضافه کنم در نگرش دینی ما از بی‌نهایت فرشته در جهان، ۱۹ فرشته مشهورند: راحیل، دردائیل، اسماعیل، حیوان، زاجر، رضوان، حزقائیل، میخائیل، سجل، داعی، ظهلیل، ایمان، زوقابیل، مالک، نکیر و منکر، رومان، هاروت و ماروت، رَقِیبٌ و عَتِید. (منبع)،(منبع)؛ که این ما هستیم باید با عمل و پراکسیس خویش، ثابت کنیم در میدان ایم و تن آسایی را به فرشته، پیوند نمی زنیم. قرآن خود فرموده است که سرنوشت هیچ قومی جز به دست همان قوم، تغییر نمی کند. حال چه فرشته ها، مُعین شوند و راه میانبُر!! نشان دهند و چه خود انسان ها مجاهده کنند و تغییر را با رایزنی و عقلانیت و مدنیت رقم زنند. بگذرم. بازم از احساس مسئولیت شما در بحث ممنونم.

۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۰
در تاریخ : ۳ , ۱۳۹۷ تیر . دید ۶۰۰
قبل ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ---- ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعد
سایت دامنه ی داراب کلا : فرهان پنجم