۱۰بهمن
به قلم دامنه. به نام خدا. این یک بحث اندیشهای و جامعهشناسی سیاسی است. ما میبایست در ایرانشناسی از مستشرقین! (=شرقشناسان) پیشی بگیریم. به عنوان مثال شاید برای هر یڪ از ما این سؤال یا پرسش مطرح باشد ڪه چرا ڪمونیستها در ایران موفق نبودند؟ و نتوانستند ایران را در دست بگیرند؟ من برای این مسأله دستڪم پنج علت و دلیل میبینم. در واقع جوابها، بهحتم به فراخور افکار زیاد است، ولی یڪ پاسخ من این است:
چونڪه؛ ڪمونیستها _از جمله حزب منسجم و وابستهی توده_ حداقل پنج نقص و مشڪل داشتند. ڪما آنڪه عامّهی آنان، مارڪسیسم را دوای دردِ جامعهی فاسد و رو به زوال می دانستند و برای ایجاد جامعهی بیطبقه و مساوی تلاش داشتند:
۱. جنبش ڪمونیستی زاییدهی سیاست جهانی ڪمونیسم بینالملل بود، نه زادۀ ملیگرایی ایران و جنبش عدالتگرای شیعه. یعنی فرمان از شوروی میگرفت، یا از مائو تسه تونگ.
۲. وابسته به شوروی بودند ڪه به لحاظ تاریخی و دینی آن ڪشور نزد ایرانیان چهرهای منفور و ملوّن (=رنگارنگ) داشت، ڪه در دورهی تزارها چشم طمع به خاڪ ایران داشت و بخشی وسیع و غنی از سرزمین مادری ما را بلعید.
۳. ڪمونیستها، با رویڪرد مُلحدانه و مُنڪرانه، فاقدِ نیروی معنویِ لازم برای بسیج تودههای مسلمان بودند. حتی واژهی ڪمونیست نیز، نزد مردم مسلمان و دیندار ایران مساوی بود با «خدا نیست»؛ ڪه این تلقّی، واڪنش سرسختانهای را در برابر این گرایش ایجاد مینمود؛ علاوه اینڪه، نه فقط ڪارزار پدید میآمد، بلڪه در این وادی، صدها جلد ڪتاب در ایران در ردّ مارڪسیسم نوشته شد.
۴. میان روشفڪران پیشتاز جنبشها و احزاب ڪمونیستی و ڪارگران حامی آنها، همیشه اختلاف فڪری، فرهنگی و تاڪتیڪی و در یڪ ڪلام، تضاد منافع طبقاتی بود. وحدت رویّه و مشیء واحد نداشتند.
۵. جهان و ایران در نفوذ ندادن به ڪمونیستها در ایران و خاورمیانه، اشتراڪ هدف داشتند. در این میان استراتژی «سدِّ نفوذ» آمریڪا ڪه ناشی از همین دغدغه و خطر بود، بر دولتها نیز اثر میگذاشت. یعنی آمریڪا پول میداد تا جلوی نفوذ ڪمونیستها گرفته شود. رژیم پهلوی در ڪشتن ڪمونیستها در ایران بهویژه تئوریسینها و سران آن از همین خط پیروی میڪرد.
| لینک کوتاه این پست →
qaqom.blog.ir/post/990
۱۳۹۸/۱۱/۱۰