دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

مشخصات سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود ، داراب‌کلا

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پسندیده

در نادرآباد آشخانه و آبدارو تربت حیدریه

يكشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۷، ۰۲:۱۹ ب.ظ

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: سفرنامۀ تبلیغی. قسمت چهاردهم. بسم الله الرحمن الرحیم. ۱۹ سال قبل در اواخر خرداد و اوائل تیر ماه ۱۳۷۸ ه ش برابر با ۱۴۲۰ ه ق برای اربعین دهه ی آخر ماه صفر از مشهد مقدس برای بار سوم به بجنورد اتفاق افتاد. اما به سمت آشخانه؛ روستای نادرآباد. شهر آشخانه نزدیک جنگل گلستان است. بوی مازندران می دهد  وقتی در آشخانه قرار می گرفتم بوی مازندران و بوی  گل و گیاه و چَه چَه وُ بَه بهِ حیوانات و صدای دلنواز بلبلان و پرندگان و جیر جیرَکها انبساط خاطر در انسان ایجادمی شد . به تعبیر دیگر کِیف می کردیم آشخانه یک چنین حالتی داشت اسم میزبان یادم نمیاد یک شبانه روز اربعین در آن محل دعوت شده بودم نمی دانم چند منبر رفتم اما شب اربعین را منبر جانانه رفتم که هم برای خودم و هم برای مردم لذت بخش بود...تا روز اربعین بودم .. دیگه مراسم نداشتند.

 

 

شیخ مالک

جلسه با دانش آموزان سورک جامعة القرآن

 

۹۰ درصد ایران دهه ی آخر ماه صفرالمظفر را مراسم نمی گیرند بعضی جاها اگر روحانی مفتی و مجانی بخونه دهه ی آخر  را مراسم می گیرند بیاد آن مثال معروف افتادم تا دو روز آخر ماه صفر ۲۸ ماه صفر شهادت پیغمبر و امام دوم  و ۲۹ ماه صفر یا ۳۰ ماه صفر شهادت امام رضا ع چون مراسم نداشتند برگشتم مشهد مقدس بعد از دو یا سه روز .. تقریباً ۲۳ صفرالمظفر یک حکم دیگر برام صادر شد برای تربت حیدریه روستای سرهنگ و روستای آبدار و محل اسقرار من  در روستای آبدارو بود. تربت حیدریه مربوط به خراسان رضوی می باشد از مشهد تا روستای آبدارو یک ساعت راه بود .


دو اتفاق و خاطره به همراه پیام در اینجا دارم ..اما اتفاق اول وقتی که در روستا قرار گرفتم رئیس شورا (آقای رجای) نبود شورای دوم بود .یا شورا نبود بلکه در کارهای مذهبی فعالیت داشت .من که در محل رفتم همین فرد مرا برد خانه وسط راهروی خانه ایشان گوسفند رفت و آمد می کرد . ظهر شد رفتیم نماز بعد ناهار رفتیم خانه ایشان تا آقای رجایی رئیس شورا بیاید .

 

بعد از آنکه در اتاق قرار گرفتیم . مدتی گذشت. دیدم یک کاسه پر دوغ آورد جلوی من گذاشت . شکل دوغ را نگاه می کردم حالم به هم می ریخت ..مجبور شدم نگاه نکنم . من منتظر ناهارم ولی هیچ خبری نشد . و من به مطالعه مشغول شدم  او بعد از یک ساعت آمد . به من گفت نخوردی چرا ؟ گفتم چی را ؟ گفت غذایی که جلویت هست . گفتم اشتها ندارم . نگفتم این غذا را دوست ندارم ..یا این چچی غذا هست ؟ خودش فهمید آن غذا را دوست ندارم . آدم خوبی بود . نمی دونم غذا تو خونه نداشتند علتش چی بود نمی دونم..رفت بعد از مدتی یک تخم مرغ آب پز کرد آورد . در ضمن پوست تخم مرغ را هم ناجور کَنده مثل اینکه اینقدر دست کاری کرد کثیفش کرد جلویم گذاشت این را هم حالم یه جوری شد ...بالاخره هیچ کدام را نخوردم باز سه باره آمد دید چیزی نخوردم . گفت آقا تو هیچی نمی خوری و ما هم نمی دانیم تو چی می خوری . اذیت میشی گفتم هر وقت لازم شد اطلاع میدهم ..

 

گفتم شاید تو خانه چیزی نداشته باشند ساعت ۴ الی ۵ بعد از ظهر شد آقای رئیس شورا آمد وسائلم را گرفت رفتیم خانه ایشان یه چای و کمی نان آورد خوردیم بعد اذان شد .نماز خواندیم در مسجد بعد از نماز شام برنج آوردند برنج همه روغنی روغن نباتی داغ کردند سرِ برنج ریختند بازم غذا برای نامناسب بود . نخوردم [دامنه: پس چه می کردی با گرسنگی!؟] چون نمی تونستم بخورم گفتم نان برام بیاورید تا کمی استفاده کنم..پیام اینستکه هر غذایی که طبع انسان با آن غذا تنفر دارد نباید بخورد. چون مریضی را به دنبال دارد .
 

 

در هر صورت این دو خانواده فهمیدند بنده هر غذایی را نمی خورم باید غذایم یک حساب و کتاب خاصی داشته باشد نه گران قیمت ارزان باشه خوب درست شود ..از روز دوم به بعد غذای خودشان را تصحیح کردند و تا حدودی غذای آبرومندی درست می کردند..اگر غذا را تصحیح نمی کردند قطعا به آنها تذکر می دادم . چون واقعا غذایشان نُرمال نبود ..

 

اتفاق دوم : آن روستا (آبدارو) یک طلبه داشت . البته مخفی نماند در سرخ سو انقلاب هم یک طلبه داشت . هر دو طلبه با من رفیق شده بودند.. ایشان ( طلبه ی آبدارو ) بعد از سه روز ماموریتم از مشهد آمد محل در نماز جماعتم شرکت می کرد .. به شب مرا کنار کشید با عذر خواهی  گفت حمد و سوره را بخوان ..خواندم . گفت پشت سرت نماز می خواندم یک کلمه را یه جور دیگه می شنیدم . ولی الان می بینم خوب می خوانید.

 

گفتم در خدمتم اگر باز فرمایشی دارید ..پیام اینستکه مردم هر چند در روستاهای کور باشند ادعا دارند حتی بعضی خودشان را علامه می دانند باید روحانی در مقابل آنها چنان با هیبت و دولت و شوکت و با درایت و بسیار دانا و با سواد باشد . ونگوید اینجا روستا است و مردم چیزی حالیشان نیست . نه  مردم اگر چه در روستا هستند اما خیلی چیزها را می دانند حتی از مردمان شهر واردترند در احکام دین  ... و روحانی در مقابل مردم ذره ایی کمبود علمی و اخلاقی ...نداشته باشد..و با مطالعه ی خوب بلکه عالی منبر برود و روحانی کمبود مالی هم نداشته باشد تا حرف ایشان در مردم اثر نماید .

 

اگر روحانی کمبود مالی دارد باید در میان مردم قیافه اش را مثل انسانهای مستغنی نشان دهد.. چرا که حرف انسانهایی که بی پول هستند چندان اثر بخش نیست اگر چه بهترین سخنرانی  وبهترین صحبتها را داشته باشند..و اگر یک روحانی پول دار حرفها خیلی پیش پا افتاده بزند . و تقوا هم نداشته باشد و بیان خوبی هم نداشته باشد . برای مستمعینی که معرفت و عقل و شعور ندارند این چنین روحانی برایشان خیلی خوب است..از این نوشته ها ریشه ی روایی هم دارد...


اتفاق سوم : رئیس شورا آقای رجایی هر وقت قرآن قرآئت می کرد با حزن و گریه قرآن قرائت می کرد...و اشک چشمش را می دیدم هر وقت در یک چنین حالتی ایشان را میدیدم دلم می شکست..دوست داشتم گریه کنم ... بله پیام اینستکه به قرآن توجه ویژه شود و با حُزن خوانده شود و امام رضا ع هر سه روز یک ختم قرآن می کرد اما با تفکر در قرآن و فرمود اگر با تفکر نباشد زودتر از سه روز  ختم قرآن  می نمودم. ۶  مرداد ۱۳۹۷ دارابکلا.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/1034
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳۹۷/۰۵/۰۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

تک نگاران دامنه

نظرات (۵)

حاج آقا تاجاییکه من یادمه همچین جایی وجودنداشته که گوسفندا از وسط راهرو برن و بیان.
دوما این آقای رجای که شما میگین ازنظرمالی از همه مردم سره .
این چیزایی که شما درموردش گفتین اصن ب ایشون نمیخوره .
پاسخ مدیر دامنه :
سلام جناب "abolfazl_raj69"
من مدیر وبلاگ هستم. انتقاد و توضیحات شما بزرگوار را به جناب شیخ مالک منتقل می‌کنم. لزوماً ایشان به شما توضیح لازم را خواهند داد. تا جایی که خبر دارم ایشان به کربلا رفتند، وقتی برگشتند، در همین جا توضیحات ایشان را درج می‌کنم. ممنونم از حضورتان.
خدانگه‌دارتان.

سلام
ان کاسه ای که برای شمااوردن یکی ازبهترین غذاهابه نام محلی فله است نه دوغ وان تخم مرغ هم تخم مرغ خانه گی است که پوستش سخت کنده می شود .
وان برنج هم روغن زردمحلی بوده شمااطلاعی نداشتی کاشکی میپرسیدید..
ومگر معصومین نگفته اند وقتی مهمان کسی شدی حق نداری پشت سرعیب ایرادصاحب خانه رابازگوکنی 
پاسخ مدیر دامنه :
سلام جناب "Whidyan"
همانطور که کامنت قبل گفتم من مدیر وبلاگ هستم. گلایه و توضیحات دوستانه‌ی شما را به جناب شیخ مالک اطلاع می‌دهم. از زیارت که برگشتند، جواب شما را همین‌جا خواهند داد. تشکر.
سلام
پاسخ مدیر دامنه :
سلام جناب علی
متن شما چیزی واصل نشد، جز همین سلام.
درود بر شما آقا.
۲۰ آذر ۱۳۹۷ ، ۲۱:۰۰ محمد امینی
سلام 
حاج اقا جان قربونت بشم الهی چرا اینقدر به فکر شکم هستین 
اولا انسان باید ستارالعیوب باشد نه اینکه فامیل یه نفر رو بگه و اگه عیبی داشته باشه اون رو عمومی کنه .(گوسفند داخل منزل).که همچین چیزی رو بعید می دونم .

ثانیا شیوه ی اهل بیت و امامان این بود که مثلا حتی در کنار فرد جذامی قرار میگرفتن و غذا می خوردن اما شما اینهمه عشوه و ادا 

ثالثا شکر گذار نعمات باشیم نه اینکه به فکر شکم باشیم ‌. علما ما با نون خشک گذر زندگی می کردن شما بهترین غذای محلی رو اوردن اما زبان به شکوه گشودید ‌. اگر شما غذا رو نمیشناسین تقصیر صاحب خانه چیست .

رابعا انسان باید انتقاد پذیر باشد شاید واقعا قرائت نماز شما اشکال داشته .چرا انتقاد رو نپدیرفتین و اگر پذیرفتین جرا باز از ان فرد گلایه کردین و تهمت ادعای علم زیاد برای ان فرد کردین .

با دید مثبت میشد نگاه کرد 
بهترین غذای محلی اورده شد و با محبت و احترام تمام ، خود ان فرد برایم تخم مرغ اب پز را پوست کند و با اینکه منزلش کوچک بود مرا در منزل خود دعوت کرد .
و الحمدلله مردم روستا تا حدودی مسائل دین را می دانستند و کورکورانه از فردی تقلید نمی کردند و چون احکام دین را می دانستن به روحانی نیز ایراد وارد می کردن .

ان شاالله که پیروز و موفق باشید و با عمل مردم را به دین خدا دعوت کنین .

پاسخ مدیر دامنه :
سلام جناب علی
انتقادات شما را منعکس می‌کنم، حتماً جناب شیخ مالک توضیحات تکمیلی‌شان به نقد شما را ارائه می‌کند. اما ایشان هم‌اینک در مسافرت کربلا و نجف‌اند، باز که گشتند، اطلاع می‌دم به ایشان تا پاسخ بدهند.
با آرزوی توفیق برای شما. خدانگه‌دارتان
hoseinali rajabi:
با سلام..منتقد کیه نمی شناسم ؟ انتقاد خوبی کرد حرفش را قبول دارم به موقع جواب خواهم داد بنفع منتقد

حرف درستی گفته بنده روحانی جهادی نبودم روحانی ناز نازی و نازک نارنجی بودم ..و بعد از گذر زمان متوجه شدم همان غذاها برایمان بهترین غذاها بود ..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">