دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
موضوع
آرشبو
پسندیده

۲۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تک نگاران دامنه» ثبت شده است

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: سفرنامۀ تبلیغی. قسمت ششم. با سلام و ارادت خدمت آقای طالبی و خوانندگان دامنه. در قسمت قبل گفتم خواستم خلاصه بنویسم نشد البته همین قسمت را تقدیم نمودم خلاصه است. خیلی از مطالب سفرنامه ی زابل را نیاوردم.. آنچه که اتفاق افتاد نوشتم. خیلی از جریانات را ننوشتم. جهت احترام به نظر برادر گرامی آقای طالبیِ پرمطالعه، محدودش نمودم. باز هم از نظرات سازنده همه ی خوانندگانی که وقت صرف کردند در مطالعه ی سفرنامه، بهره می بریم. در قسمت هفتم پیام ها و آموزه ها را سفرنامه را می نویسم. سخن شیر محمد عرب میزبانم را در غروب روز اول تبلیغی در آستانه ی شب اول محرم الحرام ۱۴۱۹ هجری قمری ادامه میدهم. شیر محمد عرب محله خودش را تشریح می کند . می گوید اهالی محل ما همه فقیرند . مجلس امام حسین را در همین  اتاق ما بر قرار می کنیم. بروم مردم را خبر کنم که بعد از شام امشب بیایند برای مجلس.

 

زنان زابل قدرتمندند

 

ایشان رفت همسایه ها را خبردار کردند . آمدند اذان مغرب شد . نماز را خواندیم شام آبگوشت آوردند بعد از صرف شام منتظر ماندیم مرد و زن بچه و بزرگ آمدند اتاق شلوغ شد . چای دادند و مراسم روضه خوانی شروع شد تا یک ساعت صحبت کردم نمی دانم موضوع بحث چه بود ولی رضایت بخش بود . مردم خوشحال مراسم را ترک کردند .  واین برنامه تا ده شب مرتب بر قرار شد.

 

روزها می رفتم در مدرسه ی ابتدایی صندلیها شکسته، پنجره ها شکسته و داخل اتاقهای مدرسه کثیف، بی در و پیکر. دانش آموزان هم خیلی فقیر. اصلا فقر مطلق  حاکم بود. کلاس بر قرار می شد .... محل استراحت و مطالعه ی من همان خانه ی شیر محمد عرب بود .خانه هایشان با زمین هم سطح بود چندتا جوانان در آن محل بودند روزها می آمدند پیش من درباره ی دین و زندگی از من سوال می کردند در ضمن تریاکی هم بودند .

 

اتفاق بسیار مهم و خوشحال کننده: یکی از جوانان سُنی بود . کارش نفت کَش بود . با من زیاد ارتباط داشت . یک روز بمن گفت من درباره ی شیعه و سنی هیچی متوجه نمی شوم . توضیح دهید کدام یک از دو مذهب حق است .. بنده داستان حاضر جوابی علی ع را در زمانی که یهودی آمد نزد علی ع و عُمَر که از سخنران معروف کافی شنیده بودم برایش صحبت کردم تا دو ساعت با هم بودیم . بگو مگو داشتیم ولی جوان چون جوان مستعد و آماده و متواضع بود و با معرفت و نصیحت پذیر بود. در آخر گفت:  قانع شدم علی و شیعه را حق میدانم و من شیعه شدم ولی باید پیش فامیلانم تقیه کنم . اگر آنها بفهمند مرا می کشند .. مخفیانه دیدگاه شیعه را عمل می کرد ... از آن روز بربعد این جوان سُنی و جوانان شیعه هر روز  صبح یا بعد از ظهر پیش من می آمدند . باز درباره مسائل مختلف صحبت می کردیم و شبها پای صحبتم می آمدند .شیر محمد عرب می گفت سُنی این اطراف زیاد هستند ولی متعصب نیستند. یعنی زیاد به مذهبشان توجه ندارند .

 

اتفاق دوم و جالب برای من: نزدیک روستای میر عبدالله روستایی بنام روستای شیطان محله وجود داشت و اهالی آن محل همه سُنی بودند. بنده را روز هفتم محرم دعوت کردند  جهت روضه خوانی رفتم  خانه ی یکی از آن سُنی ها. البته با میزبانم و عده ایی از اهالی محل  باهم رفتیم و سخنرانی و توسل به حضرت ابوالفضل داشتم و اینها (سنی ها) اعتقاد به محرم و حسین و عباس ع عزاداری داشتند جمعیت زیادی بود ۹۰درصد سنی بودند ۰ .. آن روز غذای سُنی ها برنج بود برای خوردن زیاد به دلم نمی چسبید . خیلی کم وناچیز خوردم ...ولی در زابل مخصوصا در میان شیعیان اکثر غذاها آبگوشت بود و گوشت در داخل آب گوشت که برای ما می آوردند بسیار زیاد بود  و خانه های دیگر هم ما را دعوت می کردند..استفاده از برنج بسیار ضعیف بود .. بنده تا روز دهم چون حمام نداشتند حمام نرفتم. و یک بار سرپاهی پشت خانه ی حیاتشان خودم را شستم. زیاد یادم نمی آید چی جوری بود

 

اتفاق سوم جالب: ایام تاسوعا و عاشورا فرزندان اهالی محل روستای میر عبدالله از زاهدان و از مشهد و از شهرهای مختلف دیگر آمده بودند در محل ولی همه مسئولیت سنگین داشتند. مثلا سردار و سرتیپ و دکتر و معلم ودبیر و حتی خلبان بودند. تعجب کردم که در یک روستای  فقیرنشین فرزندانشان باتلاش به مقاماتی رسیدند. خود میزبان ما شیر محمد عرب ۵ یا ۶ فرزند داشتند. همه ایشان چه دختر وچه پسر و داماتهایشان همه دکتر و معلم و دبیر بودند. بعضی در زابل و بعضی زاهدان و بعضی مشهد داماتشان و پسرشان در زابل ما را دعوت کردند .. پذیرایی مفصل از بنده داشتند خودشان می گفتند اکثر ازدواجها در زابل فامیلی می باشد..

 

اتفاق چهارم بهترین پذیرایی از نظر جوانان آن محل: روز آخر ماموریت غروب روز عاشورا چند جوان آمدند گفتند حاج آقا بیا بریم هوا خوری . قبول کردم .. بعداز هوا خوری و قدم زدن در خیابانهای محل شان یکی از این جوانان به من گفتند . امشب شب آخر شماست. تا ساعت ۲ شب بیدار باشیم می خواهیم بهترین پذیرایی از شما داشته باشیم. گفتم نه این حرفا چیه ما نمک پرورده هستیم. حالا پذیرایی چیه ؟  گفت ما مهمانانی که خیلی برایمان عزیزند و خیلی می خواهیم آن عزیز را احترام کنیم . ایشان را با تریاک!! و امثال تریاک!! تا ساعت ۲ شب پذیرایی میکنیم .. گفتم من اگر سیگار بکشم سرم درد میکنه ..اذیت میشم ..یعنی واقعا این تریاک را بهترین پذیرایی می دانستند برای هرکسی که خیلی دوست شان دارند .. بنده از آنها تشکر کردم .. و از اخلاقشان تعریف کردم ولی در کمین بودم .تا تلنگری داشته باشم در ترکِ تریاک آنها . اما ماموریت تبلیغی من به اتمام رسید .


گر کسب کمال میکنی می گذرد
ور فکرِ مجال میکنی می گذرد
دنیا همه سر به سر خیال است
خیال هر نوع خیال میکنی می گذرد

 

وحشی_بافقی

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دکتر فتح الله دهقان: سلام. استاد گفتی گفتی گفتی... (اینجا). نظرم این است روحانیت شیعه در طول تاریخ، جایگاه خاصی در بین مردم داشته. در این مدت ی که خود من نیز بیاد دارم ودیده ام، این طور بوده مردم روحانیت را محرم اَسرار خود می دانستند. با مردم بودند. از مردم بودند و... . ولی متاسفانه همان طوری که حضرتعالی فقط از سر دلسوزی و لاغیر فرمودید، عملکرد بعضی ها به این جایگاه ضربه زده. بزرگان روحانیت وکل روحانیون بایستی چاره ای اساسی وعملی برای این معضل بیندیشند. یکی از راهها پیشنهاد هوشمندانه وعلمی حضرتعالی است. همانطور که خود شما مستحضرید در دنیای جدید مدیران خارج از اداره وگاهی اوقات اصلاً خارج از کشور اقدام به مدیریت کارتل ها و... .

 

مسئله بعدی اینکه به نقد دلسوزانه توجه نمایند، نه اینکه ناقد را مورد حمله قرار دهیم و با زدن انگ و ... تخطئه کنیم. من قبلا در مقاله فرهنگی در اینجا گفتم این توان در جامعه ایران و روحانیت که یکی از اقشار جامعه است، مقدور و میسّر است. البته قبل از آنکه کار، از کار بگذرد. حضرت عالی اطلاع دارید من سعی میکنم در قضاوت هایم عدالت وانصاف را رعایت کنم. واقعیت این که، در حال حاضر همه روحانیون درگیر قدرت و... نیستند و خیلی از روحانیون زندگی ساده وفقیرانه ای دارند؛ ولی همانطور که در مناسبتی، من در همین دامنه عرض کردم عوام الناس کاری به این حرفها ندارند، همان طور که آنچه استالین کرد به پای مارکس نوشته شد، متاسفانه عملکرد ناصواب عده ای دارد به نام روحانیت وحتی دین نوشته میشود ومن وشما متاسفیم ومتاثّر.

جواب دامنه

 

به نام خدا

سلام جناب دهقان

راست برم سر جواب

اول بگویم نکتۀ ظریفی فرمودی. همۀ روحانیت این گونه نیستند. بله حقیقتاً هم همین طور است. روحانیونی منزّه و وارسته داریم که هرگز حاضر نیستند خطاهای قدرت را امضاء کنند. و نیز هیچ گاه نمی پذیرند از ساده زیستی و پاکی و با ورع زندگی کردن شان، با هیچ امتیاز و وعده و وعیدی دست بردارند. این توجه دادنت به دامنه، نشان ذکاوت و انصاف شماست.

 

بقیۀ سخنان شما مؤید همان مسائلی ست که در آن متن برشمُردم و شما هم بر روی آن از سرِ خیراندیشی صحّه گذاشتی. که مهمترین آن مَحرم راز مردم بودنِ روحانیان است و طیب روح و دردهای آنان بودن. به همین خاطر است، که تز اسلام منهای روحانیت را باطل می دانیم. روحانیت، اساس شیعه است، اما نباید آسیب ها و حق پوشی ها او را بیالاید و از چشم مردم و مؤمنان بیندازد و تسلیم جوّی شود که که عوامل فاسدِ قدرت سیاسی، برایش می آفریند و یا می پیچند. ممنونم. به امید آن روز.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: سفرنامۀ تبلیغی. قسمت پنجم. با سلام و ارادت خدمت آقای طالبی و خوانندگان دامنه. [دامنه: علیکم السّلام جناب شیخ مالک] خواستم خلاصه بنویسم نشد؛ البته همین قسمت را که تقدیم نمودم، خلاصه است خیلی از مطالب.

 

امید بی پناه وبی کسان است
به نام آن که یادآوردن او
تسلی بخش ،قلب عاشقان است
"به نام خداوند بخشنده مهربان"

 

در قسمت پنجم سفرنامه ادامه ی قسمت چهارم را تقدیم می کنم. مشهد را به مقصد زابل ترک کردیم از مشهد تا بیرجند ۹ ساعت تا نهبندان ۱۱ ساعت و تا زاهدان ۱۲ ساعت و تا زابل ۱۴ ساعت .. اما با شیخ علی با هم بودیم. و طلاب و فضلای دیگر هم حضور داشتند . چون همه با هم بودیم بُعدِ سفر برای ما آسان بود . شیخ علی هم رفیق خوب بود و همسفر خوب و متواضع خیلی با ایشان راحت بودم . .... خلاصه رفتیم سازمان زابل بعد از ناهار تقسیم شدیم چندین مینی بوس آمدند در هر مینی بوس ۲۰ نفر قرار گرفتیم.


از آقای علی رمضانی از اینجا یاد ندارم کجا رفت ...ولی ماشین ما ساعت ۲ بعد از ظهر به همراه یک روحانی خوش اخلاق بنام آقای اعرابی به سمت محله های مختلف تبلیغ عازم شدیم .تا دقائقی بعد در اولین روستا قرار گرفتیم یکی از روحانیون را آقای اعرابی پیاده کرد و تحویل شورای محل داد . چهره ی ظاهری مردم محل عجیب و غریب بود . همه می گفتن خدا بداد این روحانی برسه . باید اَشهد خودش را بخواند . چون ترس آور بود ... همین طور یک به یک روحانیون در مسیرها با روستاهایی که هماهنگ کردند پیاده می شدند با راهنمایی آقای اعرابی در محل تبلیغ قرار می گرفتند... برای همه می گفتیم خدا بدادشان برسه تا رسید بمن که آخرین نفر بودم . و آخر صندلی کنار پنجره ی ماشین نشسته بودم همه ی روحانیون پیاده شدند رفتند و الان من ماندم و آقای اعرابی و راننده ..گفتم آقای اعرابی محل تبلیغ من کجاست؟ گفت نیم ساعت یا بیشتر مانده تا به محل تبلیغ شما برسیم. ماشین در حال حرکت جاده خاکی هر چه نگاه میکنیم تا چشم ما کار می کرد همه جا صحرا بود .هوا گرم بود .ضربان قلب من گویا به شماره افتاده بود ..اصلا خانه و روستا معلوم نبود بالاخره ما را بردند سر مرز افغانستان. آنجا یک روستای کور بود خانه ها کاملا گِلی بهم ریختگی زیاد داشت . آقای اعرابی گفت اینجا محل تبلیغ شماست . اسم روستا میر عبدالله بود .بمن گفت. پیاده شو مجبور بودم پیاده بشم روز آخر ذالحجه بود چون برای تبلیغ امده بودم . و جای بهتر از آن سراغ نداشتم . از ماشین پیاده شدم با آقای اعرابی بناست بریم خانه ی شورا همینکه پیاده شدیم با یک مرد ژولیده روی، با لباسهای گشاد و مندرس و چین و چروک افتاده و موهای پیچیده و بلند و صورت سیاه و ترس آور مواجه شدیم. و جلوتر از ایشان یک سگ بزرگ به اندازه یک الاغ دیدیم ایستاده است

 

 

ما را نگاه می کند . گویا آماده ی شکار کردن ما بود آقای اعرابی از آن مرد سوال می کند . خانه شورا کجاست؟ او گفت بیائید همراه من همین که حرکت کردیم . آن سگ جلویی یک صدایی خشن و وحشتناک از خودش در کرد داشت می پرید بسوی ما و آقای اعرابی و آن مرد ژولیده جلوی سگ را گرفت در غیر این صورت سگ ما را جداً لطه پار می کرد.. تصویر ذهنم نسبت به آن مرد ژولیده کاملا منفی بود اما چند قدمی با ایشان به سمت خانه ی شورا حرکت کردیم و با ما صحبت می کرد دیدم مهربان است و اخلاق خوبی دارد. (آقای اعرابی خودش زابلی است و روحانی متواضع و تا الان هنوز در قم است و پیر مرد است شاید ۶۵ سال باشد) بالاخره با هم (ما سه نفر) به در خانه ی شورا رسیدیم .آقای اعرابی در زد یه خانم پیر زن آمد بیرون بعد از سلام احوال پرسی آقای اعرابی گفت این روحانی (بنده) را آوردیم برای شما حدیثی احکامی در این ایام محرم بگوید . خانم با معرفتی بود. گفت آقای من نیست رفته دامداری تا یک ساعت بعد می آید.

 

شاید دو ساعتی مانده بود به اذان مغرب خانم گفت پس بیائید توی اتاق بنشینید آقای اعرابی و آن آقای راهنما از من خداحافظی کردند . من رفتم خانه شورا و آن خانم مرا هدایت کرد به اتاق مهمانیشان. دیگه نزدیک غروب آفتاب شده بود . هیچ کس خانه ایشان نبودند ترجیح دادم بروم بیرون خانه ولی این خانم گفت نه تو مثل پسر من هستی (٢۴ساله بودم) مسافت ها راه آمدی الان تو اتاق استراحت کن . این خانم با معرفت از من پذیرایی نمود . تا آقایشان تشریف آوردند ۰ همینکه فهمیدند بنده در اتاق هستم مستقیم جهت خوش آمد گویی پیش من آمدند . بنده برای ایشان بلند شدم جهت ادای احترام ولی قدش بلند بود و ایشان خم شد مرا بوس کرد . یک احترام جانانه به من کرد. مخفی نماند ایشان اسمش شیر محمد عرب بود . شورای محل بود . سبیلش بلند بود . لباس گشاد و بلند زابلی تنش بود . خوش تیپ بود . به خودش می رسید . پارچه های ۶ یا ۷ متری سفید خیلی قشنگ و تمیز و با نظم درست روی سر خودشان می پیچاندند . صورتش را تیغ می کردند . و ۶۵ سال داشتند ولی سر حال بود.

 

دقائقی پیش من نشست .از من سوال کرد از کجا آمدم و کجایی هستم . اسمم را هم سوال کرد ..و علی رغم اینکه خانمش مرا پذیرایی کرد . دوباره رفت چای آورد به اینکه از غربت خارج شوم و بیشتر خودمانی شویم .. بمن گفت امشب اول محرم است ؟ گفتم بله . گفت باشه ما در محل خودمان نه مسجد داریم و نه حسینیه و نه حمام و نه مدرسه ی صحیح سالم. محل ما ۲۰ خانواده هستند . ادامه دارد...

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دکتر فتح الله دهقان: سلام. در خصوص شاه نظراتی که من دیده ام موید نظر حضرت عالی است. (اینجا) شاه آدم ضعیف النفسی بود؛ برعکس پدرش که ادم فوق العاده جسور و شجاعی بود.

 

 

نکتۀ دامنه: شاه خودش را آریامهر!!! می پنداشت

و این لقب چاپلوسانه را تقدیس کرد:

جمع میان مهرورزی + نژاد آریایی

 

وقتی تاریخ را مطالعه میکنیم و خاطرات مثلا کودتا را، و یا در تصمیمات شاه ادم بی اراده ای بود. وهمه متفق القولند که اشرف خیلی قویتر از شاه بوده است. در جریان کودتا هم اشرف به صورت مخفیانه برای راضی کردن شاه به ایران فرستاده میشود. این ها واضحات تاریخ است. البته این ها خصلت های ذاتی وخدادادی است: جسارت. شجاعت. کیاست. سیاست. گذشت. و..... البته از نظر من بهترین نمونه مولا علی است. وقتی شب به جای پیغمبر خوابید. وقتی با عمر ابن عبدود هماوردی کرد. ووقتی به خاطر حفظ اسلام از حق مسلم خود گذشت. و بیست وپنج سال خانه نشینی کرد. وچه ها که...

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی. سفرنامۀ تبلیغی. قسمت چهارم. عاقبت یک روز مغرب محو مشرق میشود/ عاقبت غربیترین دل نیز عاشق میشود. بیست سال قبل روزهای آخر اردبیهشت ۱۳۷۷ از مشهد مقدس به مقصد زابل اتفاق افتاد . با مدیریت گروه تبلیغی  حاج آقا علوی که با هم در حوزه ی علمیه ی حاج آقا موسوی نژاد مشغول درس بحث بودیم  و ایشان دو اتوبوس از علماء و فضلا را که قریب به ۱۰۰ نفر مبلغ جهادی بودند ترتیب دادند . و ثبت نام نمودند . جهت تبلیغ در ایام ده روز اول محرم الحرام که در این سفر جرائت بیشتری جهت رفتن به تبلیغ پیدا کردم چرا که در سفر اول به ارومیه موفق بودم و مورد تعریف و تشویق قرار گرفته بودم .

 

اوقاف استان مازندران

حیدری جناسمی

۱۵ تیر ۱۳۹۷

شیخ مالک از راست نفر چهارم

 

در این سفر به زابل با قوت دل بیشتری و با شور و شعور ی که در درونم نهادینه شده بود ما را بر آن داشت که عزم را جزم کنم تا از صمیم قلب برای خدا و امام زمان کار کنم . در این سفر علی رغم اینکه همراهان کثیری داشتم مخصوصا برادر بزرگوارم جناب حجت الاسلام شیخ علی رمضانی دارابی بالا محلی فرزند رضا علی نوه ی حاج اکبر رمضانی  شخصیت متین وزین و شجاع از این  جهت خیلی دلگرم بودم ولی یک چیز در من دغدغه و استرس ایجاد کرد و آن اینکه در خبرها شنیده بودم زابلی ها آدم کش هستند و شب هر کجا بخوابی یواش میایند سرتان را از بدن جدا می کنند در کنارت می گذارند. این جریان فکرم را سخت مشغول کرده بود .گفتم خدایا ما تازه تشکیل زندگی دادیم و بچه کوچولو دارم (عفیفه ام آن زمان نه ماهه شده بود) مردد بین رفتن و نرفتن شدم تا اینکه با مدیر گروه تبلیغی صحبت کردم جریان بِکُش بکُشِ زابل را گفتم .

 

کُشتن واقعی بود. یعنی سنی های خیلی متعصب و افراطی و وهابیت و طالبان و اطرافیان بِن لادن از افغانستان می آمدند در زابل شیعه ها را قَلع و قَمع می کردند و حمّام خون براه می انداختند . واقعاً می کشتند . مسئاله کشتن واقعاً جدّی بود مثل داعشیها ولی در آن زمان داعش معروف نبود طالبان و بن لادن و وهابیت متعصب ...بیشتر سرِ زبانها بود . بالاخره استرس  و دغدغه ی من شدت گرفت . نه تنها من بلکه همه ی طلبه ها از این جریان مطلع بودند . و اکثریت این دغدغه را داشتند و خیلی می ترسیدند همین کشتن باعث شد . خیلی انصراف دادند . نیامدند . مدیر گروه گفت مُردن حق است . معلوم نمیکنه کجا میمیریم . امکان داره در همین مشهد یک حادثه ای اتفاق بیافتد بمیریم .. ولی ما مهاجر الی الله هستیم و از خدا می خواهیم در این سفر تبلیغی بهترین ها را برایمان در پرونده ی اعمالمان ثبت و ضبط نماید . و گفت هر جور راحتی یعنی در رفتن و نرفتن تبلیغ مرا مخیّر کرد . دیگر نمی دانم چی شد بالاخره دل به دریا زدم . رفتم..... ادامه دارد. دارابکلا. مالک رجبی دارابی.

 

جواب دامنه

 

به نام خدا. سلام. بیفزاید دامنه

 

عاقبت یک روز، مغرب محو مشرق می‌شود

عاقبت غربی‌ترین دل نیز عاشق می‌شود

 

شرط می‌بندم که فردایی –نه خیلی دور و دیر–

مهربانی، حاکمِ کلِّ مناطق می‌شود

 

هم زمان سهمیه‌ی دل‌های دل‌تنگ و صبور

هم زمین ارثیه‌ی جان‌های لایق می‌شود

 

قلب هر خاکی که بشکافد نشانش عاشقی‌ست

هر گُلی که غنچه زد نامش شقایق می‌شود

 

با صداقت، آسمان سهمی برابر می‌دهد

با عدالت، خاک تقسیم خلایق می‌شود

 

عقل هم با عشق یک‌جوری توافق می‌کند

عشق هم با عقل یک‌نوعی موافق می‌شود

 

عقل اگر گاهی هوادار جنون شد عیب نیست

گاه‌گاهی عشق هم هم‌رنگ منطق می‌شود!

 

صبح فردا موسم بیداری آیینه‌هاست

فصل فردا نوبت کشف حقایق می‌شود

 

دستِ‌کم یک ذره در تاب و تب خورشید باش

لااقل یک شب بگو: کی صبح صادق می‌شود؟

 

می‌رسد روزی که شرط عاشقی، دل‌داده‌گی‌ست

آن زمان هر دل فقط یک بار عاشق می‌شود!

خلیل ذکاوت

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: سفرنامۀ تبلیغی. قسمت دوم. با سلام ارادت آقای طالبی. بخش دیگری از این دسته از مطالب بنده، به دامنه خوانان محترم ارائه می گردد: بیدار شو ای دل که جهان می‌گذرد/وین مایهٔ عمر رایگان میگذرد/در منزل تن مخسب و غافل منشین/کز منزل عمر کاروان میگذرد. (مولوی «دیوان شمس» رُباعیات) عده ای زیادی از بزرگان به من گفتند شما که سفرهای زیاد تبلیغی دارید از عمر خودتان استفاده کنید. دست به قلم بشوید حتما سفرنامه ایی تدوین کنید. بنده سالهای سال تصمیم گرفتم بنویسم، ولی تازه موفق به نوشتن شدم امیدوارم مفید واقع شود. و حال ادامه ی آن را داشته باشم. چه خوب بود همان موقع می نوشتم به همراه تصویر و عکس، اما این توفیق هم حاصل نشد. آنچه که بیاد دارم مرقوم میدارم. شَوق و ذَوق وافر اینجانب نسبت به تبلیغ و سفرهای تبلیغی، باعث شد سه کیف بزرگ کتب تبلیغی و لباسم ۳۴ ساعت طی طریق با اتوبوس در اواخر دی ماه ۱۳۷۶شمسی از مشهد مقدس با حکم و نسخه ی تبلیغی عازم سپاه ارومیه قرارگاه حضرت حمزه ی سیدالشهداء و گردان المهدی و گردان ۱۴ معصوم ع و گردان نظام مهندسی و پادگان مالک اشتر قرار بگیرم.

 

 

ابتدای ورودم ساعت ۱۰ شب اول ماه مبارک در قرارگاه حمزه سیدالشهداء مستقر شدم. در بَدو ورود با استقبال نگهبانان و پذیرایی مسئولین  شب قرار گرفتم و افتخار داشتم سحری شب اول ماه رمضان را در کنار آن بزرگواران و رزمندگان سلحشور و شجاع باشم بعد از صرف سحری مشغول دعای سحری و راز و نیاز و نماز با معبود حق تا اینکه اذان صبح شد و در مسجد قرارگاه حمزه، نماز جماعت بر قرار نمودیم. امام جماعت نداشتند و از حقیر درخواست نمودند امامت جماعت را قبول نمایم. بعد از اتمام جماعت صحبت و سخنرانی مجدد به محل استراحت خودمان رفتیم. در ضمن هوا خیلی سرد و برف و یخ بود  ترجیح میدادیم هر چه سریع تر در اتاق گرم قرار بگیریم. بالاخره تا ساعت ۸ صبح در اتاق برای استراحت بودیم بعد از آن جهت مشخص شدن فعالیت فرهنگی اینجانب در اول ماه رمضان نزد مسئول عقیدتی فرهنگی قرار گاه رفتیم و ایشان فعالیت ما را در گردان مهندسی قرار دادند که در آنجا فرماندهان و سربازان مشغول فعالیت بودند و برنامه ی من در بر قراری کلاس های احکام و اعتقادات و اخلاق و قرائت قرآن و تفسیر قرآن مخصوصا برای سربازان و بعضا برای فرماندهان صورت می گرفت.

 

فرماندهان از خوی و نقده و سقز و مهاباد و ارومیه ... و سربازان از همدان و ..... بودند. در وسطهای ماه رمضان، ندانسته بخاطر خوردن مرغ فاسد در سحر، همه ی سربازان و بعضی فرماندهان که شب می ماندند و خودم مریض شدیم و همه اسهال شدید گرفته بودند. با عرض معذرت سرویس بهدلشتی خیلی جای دور بود از طرفی هوا هم خیلی سرد و برفی و یخی بود. وقتی جهت قضاء حاجات و آرامش شکم در سرویس قرار می گرفتند تا برگردند به اتاقشان باز شکمشان جهت اسهال شدید درد می گرفت. از جهتی مجبور شدند با پتو در کنار سرویس بهداشتی بنشینند تا مجدداً به آرامش نسبی برسند ولی زندگی سربازان و فرماندهان... در آن گردان مختل شده بود. تا جایی که کلاس و نماز و خورد و خوراک را ترک کرده بودند از طرفی دکتر و درمانگاه در دسترس نبود.

 

بالاخره تا دو یا سه شبانه روز این روند ادامه داشت ودر آخر نمیدانم وضعیاتشان چطور شد. تا خوب شدند. این مریضی در من هم اثر کرده بود اما خفیف بود چرا که سحری کم خورده بودم و مرغ زیاد نخورده بودم در غیر این صورت بنده هم مثل آنها دچارمریضی  شدیدی میشدم اما در هر صورت فرماندهان دیدند این مریضی در من هم اثر کرد سریع با پاترول اینجانب را در شهر ارومیه بردند و با مختصر دارو و درمان مداوا شده بودم و از آن بر بعد الحمدالله خیلی سر حال بودم و فعالیت تبلیغی خودم  چندین برابر ادامه می دادم و جنب و جوشم بسیار زیاد بود علتش همان علاقه ی بنده به تبلیغ بود. و دلیل دیگر اینکه فرماندهان مرا خیلی تشویق می کردند و این تشویقشان باعث قوت و نیروی من میشد. خیلی هم خوشحال بودم .و کارم به گردان المهدی و گردان ۱۴ معصوم و پادگان مالک اشتر ارومیه و...

 

 

یادم نمیاد کشیده شده بود چنان فعالیتم زیاد بود که روز ۶ کلاس مربوط به سپاه که تدوین داشتند برگزار می کردم و مسئول عقیدتی سپاه ارومیه در آن سال هدیه خوبی به این جانب دادند .و عید فطر آن سال نزدیک ۲۲ بهمن بود بنده در اتمام ماموریت با گرفتن سوغات ارومیه (نبات و نُقل درجه ی عالی که با چای خیلی دلپذیر بود و چند دست استکان کریستال فرانسوی که در آن زمان مُد شده بود و لباس برای اولین دخترنوزادم و دلبندم که قلبم به او وابسته بود که در آن زمان تقریبا ۵ ماهه بود که خیلی دوستش داشتم اسمش زهرا نام مستعارش عفیفه بود (روحش شاد) و خانواده ام خریده بودم) رهسپار ساری شدم. چرا که قبل عزم تبلیغ خانواده ام را از مشهد آورده بودم دارابکلا  تا کنار مادرشان و فامیلان باشند.باز مجدداً رفتم مشهد و از آنجا به ارومیه اعزام شدم. سفر اول تبلیغی خودم را بهمین مقدار اکتفاء میکنم. هر چند مطالب دیگری دارم ولی زمان زیادی لازم دارم. اگر خوانندگان نظراتی دارند استفاده می کنم. 14 تیر 1397. دارابکلا‌. ارادتمند مالک رجبی دارابی.
 

 

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. این قسمت خاطره‌نویسی تبلیغی‌ات را بادقت خواندم. چندچیز برایم جاذب بود:

 

۱. این که اراده کردی بنویسی. و این عزمت فرمان از قرآن است: «ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ.»  (قلم. ۱)

 

۲. این که خاکی میان سربازان دعوت دینی انجام می‌دادی.

 

۳. این که به عنوان روحانی در جبهه‌ها و مرزها و میان رزمندگان حشر و نشر داشتی.

 

۴. این که من تازه دارم ریزخاطرات یک روحانی فاضل و بااخلاق و پرنشاط هم محلی‌ام را می‌بینم.

 

۵. پیشنهاد من به عنوان دامنه‌ای که شما را دوست می‌دارد و بسیار گرامی می‌دارد این است، امید است لا به لای خاطرات، نکته‌آموزی‌ها هم بنویسد و صرفاً شرح قضایا نشود. یعنی بهره‌وری از خاطره و رساندن خواننده به مقاصد معنوی و دینی و اجتماعی و پندآوری.

 

۶. این دو قسمت را خوب نوشتی. فقط هر قسمت اندازه اش محدود باشد تا خواننده کشش پیدا کند تا آخر برود. تا بفهمد شیخ هم اسهال می‌گیرد!!! چون برخی‌ها خیال می‌کنند شیخ‌ها مریض نمی‌شوند و در نرم و چرب می‌زیَند. و در مسافرت‌های تبلغیی هم بوقلمون می‌خورند و هم نسکافه و دلستر. خداحافظ.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم فتح الله دهقان: سلام. بسیار جالب بود. [ینجا] دراین خصوص لازم میدانم به عرض برسانم ما نباید مطلق نگاه کنیم. بایستی نسبی قضایا را دید. ودیگر این که هر طبقه ای را بایستی با جنس خودش در طبقه خودش مورد بررسی وتجزیه تحلیل قرار داد. واین طور نیست که بگوییم همه پادشاهان ظالم واهل فسق وفجور بوده اند. افرادی مثل کریم خان زند و... نیز بوده اند. وبه نظر من ما بایستی پادشاهان را با هم مقایسه کنیم در این بین عده ای بهتر از دیگران بوده اند. اصلا قدرت فساد میاورد. البته خواهش میکنم هر که میخواهد به من پاسخ دهد مثال مولا علی را نیاورد. بله، علی (ع) نمونه واسوه تقوا بود. ولی یکی بود. ما هم مخلصشیم. به قول کوچه بازاری کَرشیم. اصلا قدرت که در پادشاه وحاکم تجلی میکند این مسائل جزئ لاینفک آن است. اصلا بفرمایید کی ظلم نکرد؟ اصلا ما یک ایراد اساسی داریم که این مسائل را با اخلاق قاطی میکنیم. این ها مقولات متفاوتند. وبه نظر من شاید به عدم شناخت ما به این مسائل برمیگردد.

 

استاد بدرستی فرمودند عده ای کینه وعناد دارند به جمهوری اسلامی. وهمه چیز را سیاه میبینند.و آنها ایراد دارند که ولی فقیه حکومت فردی واستبداد است ولی هم اینها، مدینه فاضله شان محمدرضا شاه است. من خودم از رضا پهلوی شنیدم که پذیرفت واقرار کرد که پدرش مستبد و خودرأی بوده است. اینها دور قبری شیون میکنند که مُرده ای در آن نیست. البته وقتی منصفانه نگاه بکنیم رضاشاه خدمات بزرگی باین  کشور کرد. در هر حال  ما بایستی نسبی قضایا را ببینیم. و مهمتر اینکه در نوشتن وتحلیل هامون منصف باشیم وحق را بگوییم  که قطعاً به مذاق خیلی ها خوش نمی اید.

 

پاسخ‌دامنه

 

به نام خدا. سلام جناب دهقان دوستِ نویسندۀ فاضل من. خدا خیرت دهاد و هر کجا هستی این روزها، روزهای شیرین و شب های پرستاره داشته باشی. اما بعد، تکمیل بحثت:

 

بسیار خوش آمدید به بحث آزاد دربارۀ کوروش. مطلبت را خواندم و ورای آن را هم خواندم و از بیان دیدگاه شما بهره گرفتم. ارزش بحث در همین علم افزایی هاست.

 

من پادشاه عادل نمی شناسم. اگر می شناسید معرفی کنید. کوروش را با آن مشخصات می شناسم که در آن پست (اینجا) رُک گفتم. اگر کریم خان زند ملایری (بنیانگذار دودمان زندیه) را مثال آورده ای، حتماً تاریخ را مرور کرده ای، ایشان _که روح شان شادمان باد_ برای برائت از عنوان پادشاهی خود را «وکیل الدُوله» خواند. پس طبق فرمول و مبانی شما وی را باید در طبقۀ خودش بررسی نمود نه در عِداد پاشاهان.

 

بحث فقط بحث ظلم پادشاهان نیست. من اساساً پادشاهی را غصب می دانم. غصبِ حق ملت و بالاتر غصب حق حاکمیت خدا. هرکس شاهی کند محکوم است. چه کسی به پادشاهان حق حکمرانی داده است؟ آنان به زور و وارثت بر مردم سوار شدند و استبداد بر این مملکت گستراندند.

 

ما در اسلام به جای پادشاه و شاهنشاه و عنواین دیگر، رهبری داریم که الگوی مدیریتی شیعه است و علم و عدل صفت برجستۀ آن است. لذا اگر روزی خدای ناکرده ولی فقیه هم پایش را کج بگذارد و به فرمودۀ امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ بخواهد دیکتاتوری کند، خود به خود منعَزل است. زیرا اسلام با هیچ کسی شوخی ندارد. همۀ این دغدغه های امام، برای این است که نظریۀ سیاسی شیعه، مخدوش نشود. یعنی ارادۀ ملت، بیعت آزاد با حاکم، رأی به وکیلان برای خدمت و مسألۀ کلیدی و مهم شیعه، یعنی رابطۀ متقابل رهبری و امامت و اُمّـت.

 

خیلی عالی موضوع استبداد پهلوی را روشن کرده ای و این بیان شما تحسین دارد. درمورد رضاخان میرپنج اما با شما توافق ندارم. جریان عنود را هم خوب مثال آوردی که به انقلاب اسلامی کینه کردند و دنبال هر حربه و ابزاری برای کوبیدن آن هستند. این که واژۀ «استاد» را برای من بکار برده ایی، من بی تعارف بگویم شاگردِ همۀ دامنه نویسان و دامنه خوانان شریف هستم. از حضورت، صمیمانه ممنونم و منتظر نوشته های خوب شما می مانم.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. رفیق گرانقدرم جناب مهندس محمد عبدی سنه کوهی در (اینجا) متن مرا دربارۀ کوروش (اینجا) مورد نقد قرارداده اند؛ که ضمن قدردانی جانانه از وقت گذاری ایشان برای نقّادی، توضیحی جهت جواب به ایشان، برای دامنه خوانان شریف ارائه می کنم:

 

هیچ پادشاهی پیامبر نبود، اما برخی پیامبران الهیِ بنی اسرائیل مانند حضرات داود و سلیمان _علیهماالسلام_ به امر خدای متعال، جامۀ سلطنت بر تن کردند؛ چنانچه حضرت یوسف (ع) پس از همۀ ابتلائات و زندان و آزمون ها و محنت ها، به مشیّت خدا، عزیز مصر شد. و فرق است میان پادشاهی که به زور و وراثت، بر مردم حاکم شود با سلطانی که خدا او را به مصلحت دین و مردم آن روزگار، برگزیند. بنابراین، ایراد اول شما جناب عبدی بر متن من، خَلط موضوع بوده است.

 

دکتر شریعتی در نوار تاریخی «آری اینچنین بود برادر!» خطابش به همۀ بردگان و تهیدستان است و ذمّ همین سلطنت ها و شاهان که اَهرام ثلاثه و کاخ های ستم را ساختند و بر گُردۀ مردم سوار شدند. او رفت کنار اهرام نشست و نوشت و بعد در مشهد یا حسینیه ارشاد تهران، آن را بر شنوندگان پرشور و شعورش با آن لحن آسمانی اش خواند. دیدگاه من نسبت به پادشاهان، از همین نوار متفکرانه شریعنی شکل گرفته است و همچنان به شریعتی دراین باره ایمان دارم که  از روی علم، سخن گفت، نه از روی حقد و جهل و احساس.

 

خوشحالم خود جناب عالی پس از کمی نقد، تصریح کرده ای: «و صد البته از منظر نگاه دینی شما هرگز در مسیر ظلم و جور نبودند.» آیا به یک مؤمن به دین مبین اسلام می آید انبیای الهی را در مسیر ظلم قرار دهد!؟ حتی تصوّر و خیال این تفکر، خطا و بلکه گناه است چه برسد به باور به این نقیصه و ذَنب لایغفر. ما طبق آیات ۳ تا ۴ سوره‌ی بقره که می فرماید ایمان شش شرط دارد، پنجمین آن این است که مصدِّق همۀ انبیاء باشیم. «وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ: و آنچه پیش از تو فرود آمده است،». پس، قیاس پادشاهیِ پادشاهان و از جمله کوروش با سلطنت برخی از پیامبران (ع) به اقتضاء حکم خداوند، از اساس نارواست. و به نظر من  شما در نقد کمی شتاب زده عمل کرده ای.

 

شاید خودت هم بهتر از من می دانی، کسانی که از کوروش «بُت» می سازند، و دم از احیای آیین زرتشت می زنند، و یا شعار احیای سلطنت می دهند؛ اغلب شان یک کلمه از کوروش نمی دانند. اینان، _بیشترشان_ به کینۀ انقلاب اسلامی، دم از کوروش می زنند و او را تظاهراً جلوی نظام ایران علَم می کنند تا به نیّات شوم شان برسند. و الّا، کوروش اگر در قرآن تمجید شده است و عملکردش آن گونه توصیف گردیده است، برای آن بوده است که ستمدیده هایی را از مَهلکه ی ستم کنندگان نجات دهد و یأجوج و مأجوج را با آن سدّ سدید ش دربند کند. تو خود می دانی عبدی، که یأجوج و مأجوج های امروزی! کوروش را هم قبول ندارند. آنان فقط در پیِ انتقام گیری از انقلاب اسلامی اند، که بساط سلطنت و شاه و شاهی گری و خیانت های سازمان های برانداز را برچید و مردم را و آرای آزاد مردم را حاکم کرد و ولایت فقیه هم مواظبِ همین دو امر است: حفظ حدود شرع و حفظ حقوق مردم.

 

اما از پاراگراف «باید قبول کنیم که...»، نوشتۀ منتقدانۀ شما بر دامنه، تا انتهای پست شما، هیچ ربطی به متن من ندارد. لذا منطقاً معاف از پاسخم. از سماحت طبع شما جناب عبدی باخبرم؛ لذا می دانم پاسخ من شما را حتی اگر اقناع هم نکند، ظرفیت شنیدن و بحث کردن داری. ضمن آن که من در آن متن استنثنائاتی برای کوروش، _نسبت به پادشاهان دیگر_ قائل شدم؛ که گویا شما آن را از دیده معمولاً تیزبین خود، عبور نداده اید. برایت آرزوی سعادتِ هر دو عالم _بلکه عوالم_ می کنم. تمام.

پنظر محمد عبدی سنه‌کوهی

 

سلام مجدد
این نوشته شما را کجای دلم بگذارم اخوی:
«پادشاهان، همیشه بر مردم سرزمین خود ستم روا داشته اند و اربابی کرده اند و آنان را برده و رعیت و بی سرزمین ساخته اند.»
 
منظورم به این کلمه همیشه بوده و هست. قصدم دفاع از پادشاهی نبوده و نیست و اعلان برائت کردم اما اینکه شکل دیگری غیر از موروثی که آنهم مبتنی بر دلایل و شواهد عامه پسند بوده و هست چنین به نظر میاد که غیر موروثی سلطنت هم دچار مشکل و غیر قابل دفاع شده است.
 
 
اینکه ضامن دفاع از حقوق مردم را شخص یا افرادی خاص هم تلقی نماییم هم به نظر می رسد که دیگر خاصیت و کارایی استدلالی خود را از دست داده است به نظرم آنهم مشروط به تایید اکثریت مردم در یک فضای انتخاب آزادنه است و لاغیر.
 
 
نگاه دکتر شریعتی هم در یک دوره خاص با نگاه برتر آنزمان شکل گرفته بود و اگر اکنون بود دور از ذهن است چنین بیاناتی را تکرار می کرد حداقل سکوت می نمود .
 
البته آنانی که به فکر احیای سلطنت هستند را نه نفی می کنم و نه تایید نیتشان حداقل بر من و شما مشخص هست چه آنانی که با پرچم و علم کورش و رضاشاه به راه افتادند و چه با علم مقدس خلیفه پنداری جانشینی پیامبر و تقدس مآبی های افراطی.
 
 
به نظرم حفظ شرع ابزاری شده است برای تامین خواسته قشری خاص و این مذموم و پذیرشش برای عامه عموم سخت شده است کار به شخص خاصی ندارم اما تفکر غالب فعلی با ابزار دینی در حال جا انداختن مطامع دنیوی با شعار اخروی است و ازین نظر بنده خود را همراه برخی ها نمیدانم و صف خود را جدا می دانم و حقیقت قضیه آن است که نباید دین را ابزار سرکوب خواسته های برحق مردم کرد و نظر اکثریت را نباید نادیده گرفت و بر منتخب اکثریت ملت عرصه را چنان سخت کرد که نظر و کارش مورد هجمه قرار گیرد و روز حسابرسی خود را صاف در کشید و ناه و عقاب را برای دیگران خواست و ...
 
 
باید قبول کنیم را فعلا نه شما دوست خوبم و نه آنانی که باید بشنوند نمی شنوند و خود را به کوچه علی چپ می زنند و فعلا چون تنعم در سفره پهن انقلاب و خون شهدا زیر دندان آنان هست حرفی برای گفتن نه من دارم و نه شما. باشد تا روزش شاید کسانی شنیدند. موفق باشید ای رفیق شفیق.

 

جواب دامنه

 

به نام خدا علیک السّلام مهندس. من در آن متن (اینجا) حکمت و فلسفۀ ولایت فقیه را گفتم که «ولی فقیه در جامعۀ مسلمین، مواظبِ دو امر است: حفظ حدود شرع و حفظ حقوق مردم.» و این نافیِ حقّ حاکمیت بر سرنوشت ملت نیست، که شما اشکال وارد نموده اید. نیک می‌دانید که برخی‌ها ولی فقیه را برنمی‌تابند ولی حاضرند جان و خون‌شان را برای شاه‌های مُرده و پادشاهان خیانتکار و ستمگر و بدکار و فاسد بدهند. و تو بهتر از من یقین داری این بدترین و زشت‌ترین تناقض برای این گونه افراد است. مگر می‌شود کسی منتقد ولی فقیه باشد، و آن را حکومت فردی بداند ولی خود سرسختانه و لجوجانه از روی حسّ دروغی، دنبال شاه موروثی بگردد!؟ می شود!!؟ و درود بر کوروش کبیر بنوازد و شعار رضاخان میرپنج! سر بدهد؟

 

درضمن جناب مهندس، شما اگر مباحث را خیلی زود به مسائل جاری ربط ندهید به نظر می‌رسد منطقی‌تر باشد. چون می‌دانید بحث تاریخی، مبحثش با مسائل جاری نباید مخلوط شود. آن وقت خوانندۀ متن خیال می‌کند شما از بحث، نَقب و روزنه می‌زنی. و این به دور از منطق نقد است. خدا به ما دانش و ارزش _توأمان_ ببخشاید.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم فتح الله دهقان: سلام. تشکر میکنم که دوست عزیزی مقاله مرا مطالعه نموده و تشکر مضاعفی نیز در خصوص مطالبی که در (اینجا) تذکر داده بودند دارم. دوست عزیز ما دو نوع ایراد شکلی ومحتوایی به مقاله ام اینجا وارد دانسته بودند. در خصوص ایراد شکلی حتما از نظرات ایشان در مقالات بعدی استفاده خواهم نمود. در خصوص ایرادات محتوایی در مورد پارادوکس. بله پارادوکس در فرهنگ ما وجود دارد یکی از اهداف من نیز همین بوده. البته هدف اصلی من ضمن پذیرش نقش دیگر مشکلات، بیان نمودن این مسئله که مشکل اصلی کشور فرهنگی است، در خصوص دفاع این جانب، بنده به مانند همه صاحب نظران ومورخین داخلی وخارجی به این مسئله معترفم که فرهنگ ایرانی غنی و....است منتها با توجه با انکه فرهنگ ساخته شرایط مکانی وزمانی و..... در مقاله در حد توان توضیح دادم.

 

نظرم این است بعضی از مولفه های فرهنگی بایستی به روز شود لازم به توضیح نیست که شرایط جامعه امروز با گذشته دور زمین تا آسمان تغییر کرده است. امروزه همه به عینه میبینیم که تلاشهای زیادی در خصوص ناکارامد نشان دادن فرهنگ ایرانی وهمچنین جایگزینی فرهنگ غربی مشاهده میکنیم. همان طور که میدانیم فرهنگ ایرانی شامل دو بخش فرهنگ وتمدن ایرانی وفرهنگ اسلامی بعد از حمله اعراب به ایران تشکیل شده است. در این مسئله جای بحث نیست به تبع ان دو جریان ملی گرا واسلام گرا در کشور شکل گرفته که اختلافات این دو جریان باعث هرز رفتن نیروها واستعدادهای کشور که میتوانست در جهت عمران ابادی وتوسعه کشور استفاده شود. در خصوص ارتباط فرهنگ ایرانی اسلامی هدفم نبوده که بگویم که فرهنگ ایرانی اسلامی کاملا با هم منطبق است بلکه هدفم این بوده که این امر قابل کتمان نیست وتلاش دوجریان معتقد به این دو جریان نیز در تاریخ ایران بوده ودر حال حاضر نیز به عینه قابل مشاهده است. البته گروهی که نماد ان علامه بزرگوار مطهری است سعی کردند پلی بین این دو جریان بزنند که در مقاله توضیح دادم. لازم به توضیح است ابن که من نظر خود را بعد از نظرپردازان گفته حمل براین نشود که من خودم را نظریه پرداز و....میدانم در پایان عذرخواهی می کنم از تاخیری که در جواب به مرقومه دوست عزیزمان  [جناب یک دارابکلایی] به علت در سفر بودن بنده حقیر سراپا تقصیر ایجاد شد.

 

دامنه: من نظرم را نسبت به مقاله مشکل فرهنگی _و نقد جناب «یک دارابکلایی» بر آن_ بزودی خواهم داد. با تشکر فراوان از هر دو بزرگوار که در نقد و پاسخ منطق بحث را مراعات و اخلاق علمی را عملی نمودند.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم جناب «یک دارابکلایی» : با سلام. مقاله «مشکل ایران چیست؟» انتشار یافته در: (اینجا) پر است از تناقض و پارادوکس. ظاهراً نویسنده مجبور است یکی به نعل بزند یکی به میخ. برادر! یا شتر باش بار ببر، یا مرغ باش تخم بگذار. شترمرغ بودن اصلا کار خوبی نیست. 

 

توضیح دامنه: سلام جناب یک دارابکلایی. ممنونم از ابراز دیدگاه ات که رک بیان نمودی. حتما جناب دهقان جواب دارند که خود صلاح می دانند. اما من فقط بگویم کاش پادوکسیکال بودن را با ذکر نمونه، تعیین می نمودی. راستی، شترمرغ مگه بد است!!!؟ خداحافظ.

 

به قلم جناب «یک دارابکلایی» :  با سلامی دوباره. منظور من از پارادوکس آن است که ظاهراً مقاله قصد دارد بیان کند که مشکل اصلی جامعه ما مشکل فرهنگی است، اما در بسیار از قسمت‌ها از این فرهنگ دفاع می‎‌کند و نویسنده معتقد است باید از آن فهمی نو شود ـ یعنی اینکه فرهنگ دارای مشکل نیست، بلکه این فهم افراد است از آن که باید تغییر کند، و این همان تناقضی است که با هدف اصلی مقاله دارد. بنده قصد ندارم علیه یا له مقاله صحبت کنم. اعتراضم به نوع نگارش مقاله است. تا آنجا که آموخته‎ام هر نوشته‌ای باید وحدت درونی داشته باشد، یعنی اینکه شما یک هدفی برای بیان آن دارید و کلیه مطالب آن باید در راستای بیان و تقویت آن باشند. این همبستگی میان مطالب معمولاً با استفاده از کلماتی همچون کلمات ربطی یا اشاره‌ای و یا از طریق معنایی صورت می‌گیرد.  معمولا در مقالات آکادمیک هدف در پاراگراف اول بیان می شود ـ همانگونه که در این مقاله «مشکل فرهنگی به عنوان مشکل اصلی کشور» به خوبی تبیین شد ـ و سپس پاراگراف‌های متعدد بعدی هدف اصلی را حمایت (یا به قول خارجی‌ها ساپورت) می‌کنند ـ که در این مقاله بسیار ضعیف است.

 

ربط بعضی از پاراگراف‌ها به هدف اصلی ضعیف بوده حتی بعضی هم به نظر می‌رسد اصلاً ربطی به موضوع ندارد، مثلاً موضوع ارتباط میان فرهنگ ایرانی و اسلامی چندان ارتباطی ندارد یا حداقل به درستی ربط آن نشان داده نشده. در کل وحدت مطالب مقاله ضعیف است و خواننده را در درک و فهم مطالب و ارتباط بین آنها دچار مشکل می‌کند. علاوه بر آن مقاله نه دلایلی قوی و مستدلی برای ادعای «مشکل فرهنگی به عنوان مشکل اصلی کشور» بیان کرده و نه راه حل درستی برای حل آنها.

 

 

توضیح دامنه: به نام خدا. سلام من هم به شما جناب یک دارابکلایی. به یقین جناب دهقان پس از دیدن هر دو نقد شما، پاسخی خواهند داشت که به محض دریافت، انتشتار می دهم. نقد شما نشان از فضل شما می دهد و آنچه نوشتی به یقین برای بِه شدن اوضاع است نه له کردن خدای ناکرده چیزی یا کسی.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم فتح الله دهقان: جهان کنونی دارای مشکلات اقتصادی، سیاسی، امنیتی، فرهنگی و... می‌باشد. ایران نیز دارای مشکلاتی در سطوح فردی، اجتماعی و ملی می‌باشد. بعضی مشکلات، موضوعی ومقطعی، برخی اساسی و تاریخی است. راجع به ریشه و عوامل مشکلات کشور دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد.

 

جناب دهقان. خلیج فارس

 

بعضی ریشه مشکلات را داخلی وعده ای به خارجی‌ها‌ و «تئوری توطئه» نسبت می‌دهند. عدم اجرای قانون، فساد، سیاستمداران و مدیران ناکارآمد، به جای خود صحیح، منطقی و وارد است. ولی بنظر می‌رسد مشکل اصلی کشور فرهنگی است. در این مقاله بر آنیم در حد توان به این مسئله بپردازیم که آیا مشکل اصلی کشورما فرهنگی است؟


۱- فرهنگ: اساس و فونداسیون، برای هر کشوری است، فرهنگ، ساخته شرایط مکانی و زمانی، نیازهای انسانی و همچنین نیازهای انسان‌ها‌ را تامین می‌کند. فرهنگ در طی قرن‌ها‌ شکل گرفته و پدیده ای تاریخی است که از ارزش‌ها‌ و هنجارها ساخته شده و در جغرافیای مختلف جهان، متفاوت می‌باشد.

 


۲- جهانی: تاریخ تحولات فرهنگی جهان، دوره‌ها‌ی مختلفی را به خود دیده است. از ابتدای تاریخ، جنگ بین سنت و تجدد، شروع شده و تا انتهای تاریخ نیز، ادامه خواهد داشت. سنت همیشه به شدت مقاومت نموده ولی در نهایت بازی را واگذار کرده است. در گذشته جوامع بسته، ارتباطات محدود و شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... خاص خود را داشته است.

 

در دنیای جدید، انقلاب تکنولوژی و انفجار اطلاعات، ارتباطات را به حد اعلای خود رسانده، مرزها را در هم نوردیده، دنیا به یک دهکده تبدیل شده، انسان‌ها تا حدود زیادی به حق و حقوق خود آشنا شده اند. این مسائل زمینه تحولاتی را در جهان فراهم نمود. رنسانس رویدادی بزرگ و نقطه عطفی بود، که اروپا و غرب را متحول و بر جهان تاثیرات زیادی گذاشت.

 

رنسانس دارای جنبه‌های مختلفی است، مهم ترین تاثیر آن جنبه فرهنگی آن بوده، که باعث تغییر نگاه مردم به جهان شد، و همین مسئله، اروپا و غرب را متحول کرد، زمینه توسعه و پیشرفت آنان را فراهم نمود. در جهان کنونی اصلاح و رفرم فرهنگ، لازمه توسعه می‌باشد. کشورهایی مانند ژاپن، هند، کره جنوبی و ... اقدام به رفرم نمودند. هم چنین در طول تاریخ نزاع فرهنگی بین تمدن‌ها در جریان بوده است. انقلاب تکنولوژی و ارتباطات، بالا رفتن سطح سواد از نظر کمیت و کیفیت، باعث بالا رفتن سطح آگاهی عمومی مردم شده، در برهه ی کنونی این جنگ به اوج خود رسیده است.

 

بعضی از فرهنگ‌ها مقهور فرهنگ‌های مهاجم شده، برخی از آنها ضمن حفظ کلیت خود، در بعضی از هنجارها و آیتم‌ها تغییراتی را ایجاد نموده، زمینه تعامل با دنیا را فراهم نمودند. در خصوص کشور ایران، هجمه به فرهنگ ایرانی اسلامی به اوج خود رسیده و به نظر می‌رسد که هدف آنها این است که وانمود کنند، که فرهنگ ایرانی اسلامی جوابگوی نیازهای شرایط کنونی نمی‌باشد. تجربیات تاریخی، حکایت از آن دارد که فرهنگ ایرانی اسلامی، زمینه و استعداد نوفهمی و توان مقابله با این هجمه را دارد.

 

همانطور که در گذشته مهاجمان خونخواری چون مغول‌ها با وجود پیروزی نظامی، مقهور فرهنگ ایرانی اسلامی شدند. در برهه کنونی شایسته است در بعضی از هنجار‌ها و آیتم‌ها نو فهمی شود، برخی از هنجارها و ارزش‌ها مانند عدالت خواهی، کمک به دیگران و ... مکان و زمان نمی‌شناسند. بعضی دیگر همانند انجام کار گروهی، تساهل و تسامح و... شایسته است نو فهمی گردد. 


۳- ایران: کشوری است، با تاریخی کهن، پدرسالار، حکومت‌های تک ساخت، بسیط، متمرکز و معتقد به اینکه سلاطین دارای «فره ایزدی» می‌باشند. این‌ها بخشی از مشخصات فرهنگ ایران و عواملی است که فرهنگ ایرانی را شکل داده است. ایران همانند کشورهای جهان دارای مشکلاتی می‌باشد. در خصوص عامل و ریشه این مشکلات، نظریات مختلفی وجود دارد.

 

 

کشف میراث تمدنی ایران در قلب فرهنگی ترکیه

 

عده‌ای مشکلات کشور را به خارجی‌ها نسبت داده و معتقدند ریشه مشکلات، کشورهای خارجی است. برخی معتقدند این مشکلات ریشه در داخل ایران دارد (درون زا). گروهی معتقدند عدم اجرای قانون و تبعیض در اجرای قانون باعث مشکلات شده است. بخشی دیگر، مدیران و سیاستمداران بی‌لیاقت و وابسته به بیگانگان را عاملی مهم می‌دانند. گروهی از مردم فساد را عاملی تاثیرگذار می‌دانند همه این عوامل به جای خود و در حد خود در عدم پیشرفت و توسعه کشور موثر بوده و هستند. اما، به نظر می‌رسد عامل اصلی به فرهنگ بر می‌گردد.

 

تا فرهنگ اصلاح نشود کشور به پیشرفت و توسعه نخواهد رسید. زیرا دنیای جدید لوازم خاصی را طلب می‌کند که فرهنگ گذشته ما با آن منافات دارد، ما نیاز به رفرم در همه زمینه‌ها به ویژه در خصوص فرهنگ داریم. بعنوان مثال در دنیای امروز که مردم بصورت اجتماعی در شهرها زندگی می‌کنند، نیاز به هم فکری، تعامل و در یک کلام نیاز به یک کار گروهی دارند. در دنیای امروز ارتباط با جوامع، دولتها، کشورها و همچنین ارتباطات بین المللی از بدیهیات و نیازهای جوامع بشری است. در حالی که به قول دکتر سریع القلم «مردم ما نمی‌توانند کار گروهی کنند» اصلاح فرهنگ بایستی از طریق فرهنگی باشد. در دوران معاصر ایران صدها سازمان، موسسه و بنیاد به این منظور ایجاد شده و بودجه‌های کلانی هزینه شده است ولی وضعیت ما حکایت از آن دارد که آنها موفق نبوده اند.


۴- دوگانگی یا هم‌تکمیلی: ایران کشوری است با فرهنگی غنی، از طرف دیگر دین اسلام نیز تاثیرات زیادی بر مردم ایران داشته است. به قول علامه بزرگ مطهری، اسلامیت و ایرانیت به منزله دو‌بال برای کشور هستند. نمود و تاثیر، این دو جریان را در زندگی مردم ایران به عینه می‌بینیم، ایرانیان عشق وافری به امام حسین (ع) داشته و در محرّم مراسمات با شکوه برگزار می‌کنند، از طرف دیگر برای مراسم باستانی عید نوروز نیز سنگ تمام می‌گذارند، این دو شاخصه بر مسایل اقتصادی، اجتماعی و ... موثر می‌باشد.

 

فرهنگ ایرانی خدمات زیادی را خصوصا در زمینه دیوانی و حکومت داری به اسلام عرضه داشته است. (ایرانیان تجربیات مثال زدنی در زمینه حکومت داری دارند). علامه بزرگوار مطهری تحت عنوان خدمات متقابل اسلام و ایران به آن پرداخته است. در طول تاریخ ما شاهد تعارض و مقابله ی طیفی از علاقه مندان به این دو جریان بوده ایم. که نتیجه آن صدمات جبران ناپذیری به کشور بوده و نیروها و امکانات زیادی در این مقابله و اختلافات به هدر رفته است. که می‌توانستند در راه توسعه کشور مفید باشد. زیبنده است موارد زیر مورد توجه قرار گیرد:


الف) به روز رسانی و نوفهمی در برخی از هنجارها و آیتم‌های فرهنگی نیاز ایرانیان، همچنین در جهت مقابله با کسانی که درصدد القای این مسئله هستند که فرهنگ ایرانی اسلامی مناسب شرایط کنونی نیست، و در خصوص ارتباطات بین المللی که لازمه ی توسعه ی پیشرفت و توسعه کشور می‌باشد، لازم و ضروری است.


ب) کشور دارای مشکلاتی از قبیل عدم مدیریت صحیح، فساد و ... می‌باشد ولی ابتدا بایستی بپذیریم که مشکل اصلی کشور فرهنگی است. اصلاح فرهنگ بایستی از طریق صحیح و از راه فرهنگی ایجاد شود. این کار بایستی توسط اهالی فرهنگ و سازمان‌های فرهنگی انجام شود. به‌ عنوان مثال سازمان گوشت موظف به تامین گوشت سالم و تازه و به عبارتی کمک به تامین امنبت غذایی مردم و اهالی فرهنگ است. ولی آیا می‌شود امور فرهنگی را به سازمان گوشت سپرد؟


ج) بالا رفتن سطح سواد، انقلاب ارتباطات و تکنولوژی، باعث بالا رفتن آگاهی مردم شده، فرصتی را برای اهالی فرهنگ فراهم نموده، شایسته است آنها از این فرصت فارغ از مسایل سیاسی و فقط با انگیزه فرهنگی و با نگاهی درون‌زا در جهت اصلاح فرهنگ بکوشند.


د) شایسته است همه جریان‌های حزبی برای پیشرفت و توسعه کشور تلاش نمایند. زیرا اختلافات آنها بر این مرز و بوم تاثیر سوء گذاشته و موجب اتلاف نیرو و سرمایه‌های کشور شده که نتیجه آن عدم توسعه و پیشرفت کشور است.

روزنامه‌ی‌آفتاب‌۲۷خرداد۱۳۹۷

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. درپاسخ به مطالب جناب آقای دهقان در (اینجا) که به عنوان «فساد، سِن زدگی جامعه» در دامنه منتشر شد، چندنکته جواب، ارائه می کنم:

 

از بحث عالمانۀ شما که آغشته به زیور ادبیات ساده و رسا و سرشار از دلسوزی و آینده سازی بود_ بهره و لذت بردم. ایرانی ها باید هم این گونه به سرنوشت خود حسّاس و واکنشگر و به آنچه در میان حکومت و مردم می گذرد، آگاه و نصیحت گر و راه حل دهنده باشند؛ بخصوص شهروند جمهوری اسلامی ایران، که بنیانِ نظام آن، بر اراده و آرای مردم است. متن شما همین را نشان داشت. سپاس. 2- قول ویل دورانت را مفروض گرفتی و آوردی که: «هیچ تمدنی از بین نمی رود مگر آنکه زمینه داخلی داشته باشد»، آری؛ این، یک فرضیه نیست که بازهم نیاز به آزمودن و اثبات با ردّ و قبول داشته باشد، بلکه یک نظریه است، یک قانون است حتی یک پارادایم می باشد. و من معتقدم ترجمان دقیقِ آیۀ مهم و کلیدی ۱۱ سورۀ رعد است:

 

«...إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ»

 

یعنی: بى ‏گمان خداوند آنچه قومى دارند دگرگون نکند مگر آنکه آنچه در دلهای شان دارند، دگرگون کنند و چون خداوند براى قومى [کیفر] بدى بخواهد، برگردانى ندارد، و در برابر او سرورى ندارند. (ترجمۀ بهاءالدین خرمشاهی)

 

نوشتی: «متاسفانه شاهد رشد انواع فسادها در جامعه کنونی ایران هستیم و بیم آن می رود که شیرازه جامعه را از هم بپاشد». باید بگویم این سخن شما کاملاً منطقی ست. چرا؟ چون که، با کمالِ تأسُّف بخشی از جامعه و حکومت، هردو، نه تنها نسبت به عواقب زشت فساد و بازتاب خطرناک آن بر سرنوشت نسل حاضر خصوصاً نسل آینده، بی اعتنا هستند و همچنان به کار خود ادامه می دهند، بلکه انحراف های خود را نادیده می گیرند و همه را با آتش فساد خود، می سوزاند. چرا این ضرب المثل، در ایران این همه شیوع دارد؟


گر حکم شود که مست گیرند
در شهر هر آنچه هست گیرند!

 

چون که، مردم به همه بدبین! شدند؛ که این تعمیم دادن پدیدۀ بسیارخطرناکی ست و موجب سلب اعتماد می شود که نیجۀ قطعی آن عدمِ رضامندی می شود که در علم سیاست کنار کارآمدی و مشروعیت سیاسی قرار دارد. و این که رهبری چندباری در سخنرانی های عمومی، بین وجودِ فساد و عمومیت داشتن فساد، فرق قائل اند _یعنی می پذیرند فساد در حکومت وجود دارد، ولی اعتقاد دارند آن گونه هم نیست که تصوّر می شود فساد، عمومیت دارد_ ناشی از همین خطر خانماسوز است. بگذرم.

 

در مهمترین بخش متن خود نوشتی: «حاکمیت موظف است زمینه فعالیت آزاد آن ها [رسانه ها به عنوان رکن چهارم دموکراسی] را فراهم نماید. تا آنها به ایفای نقش بپردازند،»

 

خواستم در جوابِ این نکتۀ درست شما، سخن صریح و بااهمیت امام خمینی _رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ را مستند سازم، تا ضمنِ اهمیت دادن به مقابله با فساد حکومتی، مبانی فکری نظام را نیز یادآور گردیده باشم که کسی خیال نکند هرکس، دیدگاه انتقادی داشت برانداز یا نمک نشناس است. مگر آن که خیال کند که ایران از چینِ کمونیست دیکتاتور، در دفنِ فساد، عقب تر! و عاجزتر! است:

 

«همه باید نظر خودشان را بدهند... و هیچ کدام هم برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را بفهمند و نگویند... باید وقتی می فهمند، اظهار کنند... این موافق هر که باشد، باشد، مخالف هرکه هم باشد، باشد» صحیفه امام، ج۱۳ ص ۱۰۲

 

در بند ۸ متن خود، نکتۀ بسیارهوشمندانه ای گفتی: «انسان خدا باور و دین دار اختلاس نمی کند، آنهایی که مدعیان دروغین دینداری و کاسبان از دین هستند، اگر مرتکب فساد شدند... »

 

حرف شما منطقی و مبتنی بر سنت قرآنی ست. دیندار حقیقی نیازی به فساد ندارد؛ زیرا پروای او نمی گذارد به این سمت و سو قدم بگذارد، و می داند هرگونه فساد، ایمانش را می زُداید و خسران بزرگ به جای دین ورزی می خرد!

 

اما ما می بینیم بعضاً، آخوند هم می رود به سمت رانت، به سوی دنیازدگی. و به فساد آلوده می شود. ساختمان چندین طبقه می سازد و همۀ ابزارآلاتش را از ترکیه و ایتالیا و چین و ماچین می آورد. این آلودگی، فقط و فقط به خاطر سوء استفاده از حکومت داری ست.

 

ایران شاهد بوده، که روحانیت زرتشت، در تاریخ ایران چه فسادهایی مرتکب شده بود و چه همدستی های زشتی با قدرت می نمود و چه توجیه گر بدی برای بدی ها و فسادها و نابسامانی و ظلم و ستم های جبّاران سلطنتی بود، که وقتی، وقت آن رسیده بود تا ایران به اختیار به اسلام روی آورَد، جامعه چه مشتاقانه به دین مبین و رهایی ساز و عدالت گرای اسلام، روی خوش نشان داده بود و مُسلم شد.

 

این ننگ فساد را نباید تکرار کرد، زیرا خشم خدا هرگز تبعیض بردار نیست. هرکس را در هر مقام و لباسی که باشد، تأدیب سخت می کند و به عقوبت دشوار مبتلا می سازد و عذاب خالدی (=همیشگی و دائمی) در سرنوشتش می نویسد.

 

از قوّۀ قضائیه به عنوان «قلب دموکراسی» گفتی که من فعلاً از آن عبور می کنم و همان عقوبت خدا را نوید می سازم.

 

بگذرم و بگویم که ایمان و باور به وعده و وعید (=مژده و تهدید) خداوند، انسان را مانند ترمزِ بازدارنده _و به قول دکتر شریعتی تقوایِ ستیز_ از فساد و فریب و ثروت اندوزی و اساساً ثمره خواهی های مُفت و مجانی و رانتی، بازمی دارد.

 

به همین مقدار جواب، بسنده کنم و از کار و نوشتۀ دلسوزانه شما _که راهی برون رفت از خدای ناکرده منجلاب است_ سپاس بگذارم. و بگویم فساد گرچه محوناشدنی ست، اما کم شدنی که هست. بازنیز، دامنه را با نوشته های خویش، مدَد برسان دهقان. خداحافظ. قم. دامنه.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم  فتح الله دهقان: (دانش آموختۀ جغرافیای سیاسی) . فساد، سِن زدگی جامعه: تاریخ حیات بشری مملو از صفات و پدیده های خوب و بد، زشت و زیبا، سره و ناسره است. عدالت و بی عدالتی، پاک دستی و عیاری، کمک به دیگران و حق دیگران را تضییع کردن، صفا و صمیمیت، عناد و دشمنی و ... دو روی یک سکه اند. فساد در طول تاریخ حیات بشر وجود داشته و خواهد داشت.

 

 

در ادیان، فرهنگ ها، آداب و رسوم و ... در قبح فساد سخن ها گفته شده و سفارشات زیادی در خصوص نهی آن شده است. در قرآن کریم نیز به سرنوشت اقوامی که در اثر فساد در زمین به غضب الهی گرفتار شده و از روی زمین محو شده اند، بارها سخن به میان آمده است. و در سیره ائمه نیز به این مسئله توجه زیادی شده است.

 

دانشمندان و بزرگان تاریخ بشری نیز به این مسئله توجه زیادی نموده اند. چه تمدان ها که بر اثر فساد از بین رفته و به قول ویل دورانت که می گوید: «هیچ تمدنی از بین نمی رود مگر آنکه زمینه داخلی داشته باشد» بنا به گواه تاریخ فساد یکی از مهمترین عوامل داخلی زوال تمدن ها بوده است.در فرهنگ ایرانی نیز فساد و اختلاس امری قبیح و زشت و پاکی و پارسایی نکو و تکریم می شود.

 

در این خصوص در جای جای فرهنگ ایرانی به صور گوناگون مکتوب، شفاهی، عرف و ... سخن ها به میان آمده است. و جان کلام، در فرهنگ کهن و باستانی ایران زمین، پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک است.

 

فساد مالی و رانت خواری باعث می شود که بدون هیچ سعی و تلاش و با استفاده از رانت و از راههای غیر قانونی، ناصحیح و غیر شرعی سرمایه مملکت در دست تعدادی از افراد همان ها که توماس هابز در لویاتان به بیماری ذات الجنب تشبیه شان می کند قرار گیرد. فساد مالی، رانت خواری و اختلاس یکی از انواع فسادها ست که جهان کنونی با آن دست و پنجه نرم می کند. متاسفانه شاهد رشد انواع فسادها در جامعه کنونی ایران هستیم و بیم آن می رود که شیرازه جامعه را از هم بپاشد. فساد مالی و رانت خواری بی سابقه در برهه کنونی یکی از امراض جامعه ایران کنونی است. فساد و اختلاس و رانت خواری مانند مرض سِن زدگی که گندم را از درون پوک می نماید در حال پوک نمودن و از درون پوساندن اقتصاد، اجتماع و ... ایران می باشد.

 

فسادهای مالی صورت گرفته در این برهه زمانی در طول تاریخ ایران بی سابقه بوده به طوریکه به فساد قرن شهرت یافته است. این مسئله عامل و زمینه نارضایتی وسیع اجتماعی، اعتصابات و نافرمانی های مدنی شده، به عنوان مثال اعتراضات کور دی ماه 1396 که حدود صد شهر ایران را فراگرفت یکی از عوامل مهم آن فساد و اختلاس و بی عدالتی بوده است( البته علت اعتراضات صرفا اقتصادی نبوده است).

 

این مسائل باعث عمیق تر شدن شکاف دولت – ملت شده که پدیده ای بسیار خطرناک است، و لطمه به مشروعت حاکمیت وارد نموده و کیان کشور را به خطر انداخته، می رود که مملکت را در باتلاق و منجلابی گرفتار کند که باعث عقب ماندگی بیشتر کشور و عدم توسعه آن شود. مردم ایران، حاکمان، دولتمردان و نخبگان به این مسائل توجه نمایند:

 

۱-  پذیرش و اعتراف به فساد، لازم است در وهله اول حکومت گران و سیاستگزاران و تصمیم سازان بپذیرند مملکت گرفتار فساد شده است. آن ها بایستی توجه داشته باشند که لاپوشانی فساد و ترسیم مدینه فاضله ( برنامه های صدا و سیما در این راستا می باشد) پاک کردن صورت مسئله است.

 

۲- فرهنگ و فساد، فرهنگ، فونداسیون، اساس ملک و ملت است ریشه همه مشکلات کشور به فرهنگ بر می گردد. در خصوص بحث فساد نیز فرهنگ عاملی مهم و تاثیر گذار است. چونکه حکومت گران، سیاسیون و کارگزاران کشور از همین ملتند، وقتی آنها در خانواده و جامعه بیاموزند که از فساد و اختلاس دوری کنند. (البته بایستی بصورت فرهنگ در آید) و افراد پاک فکر و پاک دست و ... از جایگاه والا و شان و حرمت در جامعه برخوردار باشند و در مقابل افراد فاسد و اختلاس گران از جامعه دفع شده و جامعه نسبت به آنها عکس العمل نشان داده و آنها را طردنماید و آنها احساس کنند در جامعه جایی ندارند و اصطلاحا تحت فشار افکار عمومی قرار گیرند در کاهش فساد موثر است.

 

به عنوان مثال: در ژاپن و کره جنوبی و ... افراد فاسد و اختلاس گر از فشار افکار عمومی دست به خودکشی می زنند. در هر حال فرهنگ، بایستی اصلاح شود.

 

۳- نخبگان و فساد، نخبگان کشور در این خصوص مسئولیتی مضاعف دارند. آنها بایستی ضمن  پاک فکری و پاک دستی در خصوص فرهنگ سازی نیز فعال مایشاء باشند. چون نخبگان در فرهنگ سازی نقش و جایگاه خاصی دارند. همچنین آنها موظفند مضرات و پیامدهای فساد را برای مردم، حکومت گران، تصمیم سازان گوشزد نموده، و پیشنهادات سازنده در خصوص مبارزه با فساد و اختلاس ارائه نمایند.

 

 

آفتاب یزد. یادداشت ستون دوم دهقان

 

۴- فکر و فساد، محیط باز وسیع و مملو از آب و گل و گیاه و ... فضایی فرح بخش، لذت آفرین برای انسان ها فراهم می نماید و محیط بسته و کوچک و خشک و بی روح مملو از خار و خاشاک باعث ملال آور شدن روح و روان آدم ها و گرفتاری آن ها به انواع امراض روحی، روانی شده.

 

روح و جسم فاسد و گندیده می شود فکر باز زمینه پرورش انسان با افق دید وسیع، انعطاف پذیر، آزاده، پاک دست و بشاش و در یک کلام انسان کامل می شود. و فکر بسته و منجمد زمینه تربیت انسانی تک بعدی، بی منطق، خشن بوده و انسان های فاسد را به بار می آورد، تاریخ حیات بشری نیز حکایت از آن دارد که سکون و انجماد زمینه فساد و گندیدگی است. به عنوان مثال آب که مایه حیات است وقتی که راکد باشد فاسد وگندیده می شود.

 

۵- حاکمیت، مجریان قانون و فساد، در خصوص مبارزه با فساد حاکمیت و دولت ها نقش مهمی دارند به عنوان مثال وقتی مقامی و یا مسئولی اقدام به اختلاس می نماید بایستی از سیستم دفع شود. نه اینکه در جایگاه بالاتری قرار گیرد تا بتواند دست به اختلاس های بزرگ تر بزند. قوه قضائیه مستقل و قضات پاکدست و شجاع یکی از مهم ترین ارکان حاکمیت در مبارزه با فساد و اختلاس و رانت خواری است نقش قوه قضائیه آن چنان مهم است که در جهان کنونی به قلب دموکراسی لقب گرفته است:

 

 ۶- برخورد قهری با فساد، لازم است با اختلاس گران برخورد قهری شود. اختلاسگران، فاسدان و رانت خواران دانه درشت که در حاشیه امن و پشت پرده ی آهنین قرار دارند، برای پاسخ حداقلی به افکار عمومی در هر شهری تعدادی از اختلاس گران و رانت خواران رده ۴۰ و ۵۰  فارغ از وابستگی باندی و گروهی و جناحی مورد مواخذه قرار گرفته و به مجازات برسند

 

 

۷- رسانه و فساد، به گواه تاریخ، خصوصا در تاریخ معاصر جهان، رسانه و مطبوعات نقش مهمی در روشنگری تنویر و جهت دهی افکارعمومی و مبارزه با فساد داشته، و حاکمیت موظف است زمینه فعالیت آزاد آن ها را فراهم نماید. تا آنها به ایفای نقش بپردازند، نقش رسانه در دنیای امروز آنچنان مهم است که آن را رکن چهارم دموکراسی می دانند.

 

۸- مدعیان دین و فساد، انسان خدا باور و دین دار اختلاس نمی کند، آنهایی که مدعیان دروغین دینداری و کاسبان از دین هستند، اگر مرتکب فساد شدند بایستی از حاشیه امن خارج شده و بدون اغماض با آنها برخورد شود زیرا جرم آنها مضاعف است آنها باعث بدبینی مردم و خصوصا جوانان به دین می شوند.

 

۹- مبارزه با فساد: برای مبارزه با فساد

الف: تجربه ی جهانی حکایت از آن دارد اولین قدم در مبارزه با فساد همگرایی خواست مردم و مسئولان است، به عبارتی به یک خواسته همگانی تبدیل شود.

 

ب: استفاده از تجربیات جهانی در خصوص مبارزه با فساد

 

ج: حاکمیت قانون و اعمال آن بدون لحاظ جایگاه و وابستگی افراد  

 

د: ایجاد بستر لازم برای شفافیت همه ی امور مرتبط با حکومت داری  

 

ذ: تصویب قوانین متناسب با شرایط فعلی در جهت مبارزه با فساد.

 

(آفتاب یزد.۷ تیر۱۳۹۷)

جواب دامنه

 

پاسخ مرا در (اینجا) بخوانید

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: با سلام : امسال ماه رمضان در بلده ی نور که محل تبلیغم بود اطلاعات جالبی برایم اتفاق افتاد که تا آن زمان اطلاع نداشتم . به طور خلاصه و کلی تقدیم میکنم .

 


۱ : با توجه به اینکه اینجانب نزدیک به ۳۰ سفر زیارتی، زیارت مولانا علی علیه السلام اول مظلوم عالم در نجف اشرف مشرف شدم در همه این سفرها قبر همه ی علماء اعلام در حرم مطهر زیارت می کردم و فاتحه می خواندم مِن جمله عالم عامل خالص فقید سعید شیخ عباس قمی (رح) و علامه محدثی نوری (رح) که جهت ادای احترام سر قبرشان حضور پیدا می کردم ولی هیچ وقت به این فکر نکردم که علامه ی نوری زادگاهش نور مازندران است تا اینکه در این ماه رمضان در محله ی یالرود قرار گرفتم متوجه شدم ایشان در این محل بیش از صد سال قبل قدم به عرصه ی وجود گذاشتند . این شخصیت بزرگ استاد مرحوم شیخ عباس قمی بود و کتابهای معروف و مشهور زیادی نوشته  و علامه مطهری در کتاب حماسه ی حسینی از ایشان یاد می کنند ...

 


۲ : علی‌اکبر جمشیدی معروف به ناطق نوری در روستای اُوزکلا که ۵ یا ۶ کیلومتری بلده نور به دنیا آمدند . و ایشان در خانواده ی روحانی بزرگ و خانواده شهید که برادرشان می باشد معروف میباشند.


۳ : یوش، روستایی است از توابع بخش بلده شهرستان نور در استان مازندران ایران. این روستا به دلیل آن که زادگاه نیما یوشیج پدر شعر نو فارسی است، شهرت یافته‌است.


۴ : همسر امام خمینی رحمت الله علیه بنام مرحومه خدیجه ی ثقفی در کمرود دو کیلومتری محل تبلیغمان بود اهالی آن محل می گفتند فامیلانشان آنجا هستند مثل برادرانشان که خانه و کاشانه دارند و هر از گاهی حاج سید حسن خمینی و برادرانشان در آنجا حضور پیدا می کنند و مردم آن محل می گفتند حاج سید حسن خمینی و برادرانشان آنجا خانه و زمین دارند . والسلام ۴ تیر ۹۷

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام جناب شیخ مالک. بسیار ممنونم از این که اطلاعات خوبی از محل تبلیغ خود در یالرود بلده نور داده اید. البته پسوند نوری خود گویاست. دو نکته بگویم و رد شوم: 1- مرحوم محدّث نوری که شما فرمودی، باید بگویم کتاب «فصل الخطاب»ش دردسر ایجاد کرده بود؛ چون قائل به تحریف قرآن! بود، نعوذبالله. 2- شهید مطهری نیز در کتاب سه جلدی تحریفات عاشورا، ردّپایی از نوشته های محدث نوری نشان می دهد و ایشان را محترمانه نقد می کند. خدا بیامرزدش. ممنونم. درضمن عکسهایی که از یالرود به پیام رسان من فرستاده بودی را هم گذاشتم (اینجا) که دید ه ای لابُدّ.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم جعفر آهنگر دارابی: در بارۀ متن پست «انقلاب علیۀ انقلاب» (اینجا) نظرم این است: عالی و کاربردی ست. منتهی همانطور که خود وهمه کسانی که مسائل کشور را دنبال می کنند بهتر از من می دانید، هیچ اراده و عزمی برای اصلاح امور وجود ندارد...! وهمین موجب یاس ونامیدی [است] و هرشخص وگروهی برای برون رفت، منتظر فرشته نجات می باشند.

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام. از مشارکت و ابراز دیدگاهت نسبت به بحث فوق، ممنونم. همین که بحث از فرشته کردی نشان می دهد به مبحث مشهور و رایج «نجات» توجه نشان می دهی. من، سه نکته را در مقام جواب یادآوری می کنم:

 

۱- از این که متن مرا کاربردی توصف کرده ای هم با شما موافقم و نشان می دهد بحث را باانگیزه دنبال نمودی. چون، ضمن بحث نظری، راه حل و برون رفت را تا حدی در آن متن برشمردم. ممنونم از دقّتت.

 

۲- من برخلاف شما _که معتقدی «هیچ اراده و عزمی برای اصلاح امور وجود ندارد...!»_ براین نظرم که این گونه رویکردهای تجدیدنظرخواهانه زمان بَر است و نیازمند حوصله و عقلانیت. و تا حد بسیارزیادی عبور کردن و گذار از حاشیه ها. کسانی که قصد گفت و گو دارند، باید همه جانبه وارد ماجرا شوند نه به حالت خسته و مأیوسانه. تجربه تاریخی ملت ها نشان داده است که پا پیش گذاشتن در سیاست، محتاج مدیریت احساسات است و کنترل مطالبات حاشیه ای حامیان.

 

۳- و آخر این که اساساً انسان هایی که قدَری اند یعنی به تقدیر و سرنوشت تن می دهند در پی فرشتۀ نجات اند و این ادبیات ناشی از تفکر سزارین سیاسی ست نه زایمان طبیعی.

 

اضافه کنم در نگرش دینی ما از بی‌نهایت فرشته در جهان، ۱۹ فرشته مشهورند: راحیل، دردائیل، اسماعیل، حیوان، زاجر، رضوان، حزقائیل، میخائیل، سجل، داعی، ظهلیل، ایمان، زوقابیل، مالک، نکیر و منکر، رومان، هاروت و ماروت، رَقِیبٌ و عَتِید. (منبع)،(منبع)؛ که این ما هستیم باید با عمل و پراکسیس خویش، ثابت کنیم در میدان ایم و تن آسایی را به فرشته، پیوند نمی زنیم. قرآن خود فرموده است که سرنوشت هیچ قومی جز به دست همان قوم، تغییر نمی کند. حال چه فرشته ها، مُعین شوند و راه میانبُر!! نشان دهند و چه خود انسان ها مجاهده کنند و تغییر را با رایزنی و عقلانیت و مدنیت رقم زنند. بگذرم. بازم از احساس مسئولیت شما در بحث ممنونم.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دهقان: سلام بر همه افریدهای خدا به حرمت خدا. دقیق وحساب شده فرمودید (در این پست؛ انقلاب علیۀ انقلاب: اینجا) منتها در این مساله هم جهل و منفعت طلبی افراد وجود دارد، هم خارجی ها.

 

​​​​۱. حضرت عالی مستحضرید در خصوص مشکلات کشور دو دیدگاه درون گرا و برونگرا تئوری توطئه وجود دارد. بله بخشی از مشکلات ما به داخل برمیگردد ولی براساس حافظه تاریخی ورویدادهای جاری، من دست بیگانگان را بعینه میبینم. وهمان طور که حضرت عالی مستحضرید من در مقالاتم به طور مفصل به ان پرداخته ام منتهی فاجعه این است عده ای نمیفهمند. گروهی خوب میفهمند این ها منافع شخصی را بر منافع جمعی ترجیح میدهند وعده ای هم مامور حقوق بگیر بیگانه هستند و بدبختهای هستند که بی مزد ومواجب اب به اسیاب دشمن می ریزن. همه مغایر منافع وامنیت ملی ایران عزیز است.

 

۲. راجع به اصلاح امور قطعا همین است و لاغیر، ولی وجود مصلح باید صالح باشد. این اعتقاد شما ومن است و ان دیدگاه کمونیستها که میگفتند هدف وسیله را توجیه؛ صد البته غلط به گواه تاریخ ولی در حال حاضر صالح ها در مسند نیستند درحاشیه هستند وبه هشدار وانذار خیرخواهان با هر عقیده و..... نیز وقعی نهاده نمیشود همانطور که گذشتگان به 124هزار پیامبر کم توجهی کردند.

 

۳- اما راجع به نظریه معتقدان به انقلاب، حضرت عالی مستحضرید شرایط مکانی وزمانی در بوجود امدن رویدادها غیر قابل کتمان است. انقلاباتی که در جهان صورت گرفت در فضای خاص جنگ سرد و در راستای منافع دو ابرقدرت پشت هر انقلابی یکی از دوابرقدرت بود واگر خیلی خوشبینانه نگاه کنیم خواسته یا ناخواسته در راستای منافع یکی از دوابرقدرت. ومسئله بسیار مهم که بایستی مورد توجه هر ایرانی باشد این است در گسستهای تاریخی دشمنان این مرز و بوم در جهت منافع خود چه کارها که نکرده اند.

 

انقلاب در وضعیت فعلی کیان اینان را برباد خواهدداد شواهد دنیای کنونی نیز موید این ادعا است. انقلاب های مخملی در جمهوریهای نوپای شوروی سابق و بهار عربی در خاور میانه لیبی سوریه عراق و... در زمان قبل از بهار اینها کم یا زیاد سطحی از رفاه داشتند مسئله مهم مهم ... مهم امنیت داشتند بعضی ها معتقدند امنیت قبرستانی بود ایا امنیت قبرستانی بهتر از حالا نبود... باز هم ارجاع میدهم به مقالات خودم.

 

۴- راجع به سخن مرحوم بازرگان من خودم را در ان حد نمیدانم که اظهار نظر کنم. بزرگان بایستی اظهار نظر کنند مارا چه به این حرفها. من خودم را در ان حد واندازه نمیبینم.

 

۵- اما راجع اشتی ملی ببین مردم ایران؛ بایستی حول یک محوری جمع شوند. بایستی بازتعریف شود من در مقاله عشق به وطن مفصل توضیح دادم.

 

۶.​​​​​​ راجع به بند ۵ نیز (اینجا) نیازی به بحث نیست. وضعیت فعلی کشور شاهد وگواه است

 

۷.  اما راجع به رضا پهلوی وسلطنت طلبها اینها که ارزش بحث ندارند اصلا جایگاهی ندارند این تفکرات رفتار کردار بعضی هاست که باعث شده در فضای مجازی بعضیها صحبت های بکنند واز انها بهیکیو....

 

​​​​۸. واما اصلاح طلبان اول باید خود را اصلاح کنند انوقت... انها نیاز به بازسازی دارند. رانتخوار و فاسد مطرودند از هر جناحی که باشد. خصوصا کسی که ادعای اصلاح دارد.

 

 

جواب دامنه

 

به نام خدا. سلام جناب دهقان. ممنونم که مفصلاً نسبیت به این پست دامنه، اعلان نظر نمودی. در صدر کلام بگویم حدیثی ست در جلد دوم ص ۱۳۵ تفسیر مجمع البیان شیخ طبرسی که امام خمینی _رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ نیز آن را در ص ۴۹دکتاب شئوون و اختیارات ولی فقیه _که ترجمۀ مبحث ولایت فقیه کتاب البیع ایشان است_ آورده است که معصوم (ع) فرمود: «امرالله الولاة والحکّام اَن یحکموا بالعدل والنصفة. یعنی، خداوند به فرمانروایان و حاکمان دستور داده است که با عدالت و انصاف حکم برانند. و شما خوب می دانید که این دستور، همان حکمرانی خوب است که در دنیای مدرن و پسامدرن، بشریت به استضعاف کشیده شده، به دنبال «گمشدۀ» آن است. امابعد؛ دیدگاه شما را بسیار پسندیدم؛ زیرا شما تاجایی که من باخبرم، از روی حدس و احساس سخن نمی رانی. و نیز برای دلخوشی این و آن حرفی بزَک نمی کنی. و زر و زور و تزویر را هم خوب می شناسی. و از تواضع ات دربارۀ نظریۀ ترمودینامیک مرحوم بازرگان ممنونم.

 

ضمن قدردانی از حضورتان در این بحث، تأکید دارم آنچه به عنوان عامل خارجی برای ایجاد دردسر برای انقلاب مطرح ساخته ای را قبول دارم و به هوشت در یادآوری این تذکار باور دارم. و من معتقدم خارجی ها دست به این خَبط احمقانه نمی زنند؛ زیرا ایران در همۀ دوران ها، علیۀ خصم خارجی بسیج و منسجم شد؛ چه علیۀ روس. چه علیۀ انگلیس. چه نسبت به دست درازی های صدام بی عقل و مفسد و پَلشت تر از آنان، سازمان تروریستی منافقین که شعار ارتش آزادیبخش ملی! می داد ولی سربازنوکر آمریکایی ها شد و تیرانداز صدام و مواجب گیر موساد.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: متن اول: سلام آقای طالبی. پست هایتان را نگاه کردم خوب بود ولی. لذت دنیا و تفریح زن و دندان بوَد/بی زن و دندان جهان زندان بوَد. با دهها نفر مرد در بهترین روز عید رفتید جنگل (این پست: اینجا) چون خانمهای شما که وزیر اعظم شما هستند همراه شما نبودند بخشی از دنیا و لذائذ دنیا را به باد فناء دادید . موفق باشید. متن دوم: سلام. در پاسخ به سوال آقای سید علی اصغر شفیعی دارابی (اینجا) باید بگویم:

 

۱ : همان طور که گفته شد به یُمن قدوم وجود ذی جود کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام به شکرانه این امام هُمام رکعات نماز اضافه شد. ۲ : مبنای مجوز عرضیات به ذاتیات دین ؟ خدا و  امامان  و خود شخص شخیص عقل کل هادی رسل پیغمبر ختمی مرتبت اشرف مخلوقات پیغمبر اعظم می باشد  و امام زمان علیه السلام با اجازه ی ذات اقدس اله می توانند هم در ذاتیات (ثابتات) و هم در عرضیات (متغیرات) دخالت کنند و کم یا زیاد کنند ولی مراجع عظام که تالی تلو معصومین هستند چنین اجازه را ندارند یعنی آنها نمی توانند به ذات رکعات نماز اضافه کنند یا کم کنند و دیگر ثابتات دین ... مثل نماز مسافر و روزه گرفتن یک ماه و وجوب حج. ولی در عرضیات و متغیرات بخاطر مصالح اسلام می توانند کم کنند یا زیاد کنند مثلا اگر چیزی حلالی به ضرر مسلمین باشد فقیه برای مصلحت اسلام  و مسلمین آن را موقتاً تحریم می کند مثل تحریم تنباکو به وسیله ی میرزای شیرازی که ضامن استقلال کشور و ملت مسلمان ایران شد . الان هم در حال حاضر حضرت آیت العظمی مکارم شیرازی این مرجع عالی مقام و بعضی مراجع دیگر سیگار کشیدن را حرام میدانند . دلیلشان اینستکه برای بدن ضرر دارد و هرچیزی که به بدن ضرر داشته باشد حرام می باشد. امیدوارم که جواب خوبی داده باشم.

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام جناب شیخ مالک. پاسخ شما به سیدعلی اصغر را کاری ندارم. خود ایشان اظهارنظر می کنند. من اما دربارۀ خوش طبعی، شوخی، ظرافت و مطایبۀ تان این را می گویم. اولاً ممنونم خوب گوشه زدید! ثانیاً جناب نسیم شمال _یعنی سید اشرف‌الدین قزوینی گیلانی_ در همان شعر می گوید:

 

چون خدا تأسیس این دنیا نمود
آشکارا آدم و حوّا نمود
خلق را بهرِ زن شیدا نمود
هرکه جفت خویش را پیدا نمود

(منبع)

 

حتی _البته به قول نقی معمولی_ «ولِ غاز» هم می داند جفت چیست و چه می کند با جفت؛ و خیلی هم خوب حرف نسیم شمال را لمس می کند؛ آدم که جای خود دارد. مگر شما آخوندها نگفتید تفکیک جنسیتی!؟ خوب ما هم، فتوای شماها را عین مُرّ قانون، پیاده کردیم و جدا رفتیم جنگل! و شما آخوندها بهتر می دانید که اختلاط جیزه؛ جیز!

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: با سلام و ارادت. دو متن تقدیم می دارم: ۱- استاد حاج شیخ حسین انصاریان در یکی از سخنرانیهایش فرمودند در صدر اسلام همه ی نمازها دو رکعتی، واجب بوده تا زمانی که امام حسن مجتبی علیه السلام قدم به عرصه ی وجود گذاشت از آن به بعد به شکرانه ی وجود کریم اهل البیت و مولود تازه وارد دو رکعت به نماز ظهر و عصر و عشاء اضافه شد که هر کدام ۴ رکعت شدند و یک رکعت به نماز مغرب اضافه شد که سه رکعت شد.


۲- ایده معنوی. اگر در حال ختم قران هستید به جزء ۱۵ که رسیدید ایه ۱۹ سوره کهف، کلمه ولیتلطف، میزان قران است و جای استجابت دعا. یعنی در این جا قران به دو کف مساوی تقسیم می شود. قران را قطع کنید وشروع به دعا کنید و اولین دعا برای فرج باشد. در قران های قدیمی خطی، این واژه یا درشت نوشته می شد یا قرمز تا مردم جای استجابت را گم نکنند. التماس دعا. مالک رجبی. بلده. نور.

 

 

پاسخ دامنه

 

سلام جناب شیخ مالک. ممنونم.

 

۱. از این که در بلدۀ نور مازندران در تبلیغ و هدایتگری خلق الله مشغول هستی، بسیارخرسندم و دعایت می کنم.

 

۲. در مورد اضافه شدن رکعت های نماز به نمازهای یومیه، من در این باره، تا الآن چیزی بلد نبودم و تازه شنیدم.

 

۳. ایدۀ معنوی هم جالب بود. و من در یکی از نوشته هایم در سلسله مباحث لیف روح، در سال ۱۳۹۳، به این واژۀ قرآنی «وَلْیَتَلَطَّفْ» سورۀ کهف یعنی دقّت و نرمی و لطف نشان دادن به مردم، _که به لحاظ رسم الخطی و شکلی، وسط قرآن محسوب می شود_ اشاره کرده بودم.

 

و من اینجا، بازهم تأکید می کنم که چه عالی ست که خدای حکیم، قرآن را با اسمِ «الله» و «رحمان» و «رحیم» آغاز کرده است؛ با «تلطیف» به وسط _و به قول شما به میزان_ رسانده است؛ و در آخر به ناس (=مردم) ختم نموده است. اگر اجازه داشته باشیم، ذوق را داخل برداشت از آیه کنیم، باید بگویم خدا چه قشنگ و هدفمند، مهربانی و لطف به مردم و ناس را با رحیمیت و رحمانیت خود آمیخته است. بگذرم و روده درازی نکنم. ممنونم ازت. در بلدۀ نور، بر ما هم دعای خیر بدار.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم جناب «یک دارابکلایی»: با سلام. جناب آقای طالبی، معمولا واژه "زیرآب زنی" [اینجا] مواقعی استفاده می شود که طرفی که زیر آب او را می‌زنند دارای خصیصه زشتی است و یا کار ناشایستی انجام داده یا می دهد و زیرآب زن معمولا این خصایص و کارها را برای خراب کردن طرف استفاده می‌کند. اما زمانی که فردی برای حفظ کشور، جان خود را که عزیزترین چیز اوست، بر کف گرفته و به جبهه می رود و یا فرد شایسته ای برای کار مناسبی در نظر گرفته شده و عده ای به ناحق و ناروا بر اینان تهمت و افترا می بندند را نمی توان زیرآب زن گفت؛ یقینا واژه ای دیگر باید برای آنان پیدا کرد، اگر چه من هر چه فکر کردم نتوانستم پیدا کنم.


این خصیصه زشت دارابکلایی به نظر می رسد که مربوط به دوران قدیم باشد، اما واقعیت این است که همین اواخر هم این قضایا ادامه دارد. فرد محترمی پیش من گلایه می کرد که به دستور وزیر، برای شغلی انتخاب شده بود اما فقط به دلیل اینکه یک هم محلی آنجا بود موفق به اشتغال نشده بود. از این ناراحت بود که همه جای این مملکت اگر کسی در جایی آشنایی داشته باشد کار او راه می افتد و مشکل او این بود که این هم محلی در آنجا بود و کاش که نبود. به نظرم به جای در لفّافه حرف زدن و نام نیاوردن از آنان، بهتر آن است که نام این افراد بر ملا شود و از این طریق شاید ریشه این خصیصه زشت اخلاقی از این دیار برچیده شود. پس لطفا اگر صلاح می دانید این کار را انجام دهید. با سپاس.

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام من هم به شما جناب «یک دارابکلایی». متن شما دربردارندۀ نکات بسیارمهمی ست؛ که من لازم می دانم _ولو خیلی کوتاه_ به آن بپردازم:

 

۱- باید تأسُف خورد که خصلت های زشت برخی ها، موجب گردیده آدم همیشه آرزو کند کاش یک هم محلی با او همکار نباشد و یا از محل کارش باخبر نباشد. واقعاً نکتۀ دردناکی را با تفکر فعال خویش مطرح ساخته ای.

 

۲- من دلم نمی خواهد برای چنین افرادی که به قول معروف «زیرآب‌زن» هستند، واژه ای خلق کنم، کما این که شما نیز هرچه کوشیده اید، نتوانستید چنین کنید و به نظرم دلت نیامده است به آنان نسبت خاصی بدهی.

 

۳- اتفاقاً یکی از دوستان _که مرضی الطرفین است_ همان سال های اوج گزارش ها علیۀ من، با نیت خالص و مستند به من گفت: «فلان «عبدَوود» علیه ات زد.» من البته آن زمان خندیدم از توصیف او، ولی الان می گویم همین نسبت را هم نباید داد. آنان زشتی و حسادت می کنند؛ ما که نباید عین آنها از جادّۀ منطق و انصاف به در برویم.

 

۴- فرمودی اسم شان را علناً بیاورم و از لفّافه بیرون بروم چرا که از نظرت، اُولی آن است که نامشان برمَلا و آشکار شود تا از این طریق ریشۀ چنین خصیصۀ زشت اخلاقی از دیار دارابکلا برچیده شود. من ضمن سپاس از شما بابت این همدردی و بیان حق، معتقدم در وبلاگم هنوز وقت آن نشده که نام شان بیاورم. چون اینجا عرصۀ همگانی ست. فعلاً بگذارید، نام شان را نیاورم.

 

۵- من این خصیصۀ زشت زیرآب زنی را از هر کس سرزده باشد و یا سربزند محکوم می کنم. که از قول مستقیم یکی از دوستان گرامی شنیده ام علاوه بر چندتا جناح راستی محل _که اندک اند_ یکی از جناح چپی هم این خصلت را از قبل داشته است و برای شغل بگیران محل، و نیز در تحقیقات محلی، زیرآب زنی می کرد؛ که من هنوز برایم مسجّل نشده است. اگر واقعاً چنین بوده است، از این شخص هم بابت این بخش از کارهایش بیزاری می‌جویم. برای من، چپ و راست مهم نیست، حق و ارزش گرایی و پایداری در دیانت و انقلابی گری واقعی اصل است.

 

۶- در مورد آن وزیر و آن فرد خیلی تأسف خوردم که چنین شد. اگر از من کاری بر بیاید و نیاز دیده باشی، اعلان آمادگی می کنم کمکش کنم. تمام.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم میرزاعلی چلویی دارابی: به نام خدا . با سلام خدمت شما جناب دامنه و قبولی طاعات و عبادات و نیز زیارت امام رئوف. بسیار خوشحال و خرسند گشتم که چندی قبل در محل کارم سری به بنده زدید . هم سنت حسنه ی صله رحم را بجا اوردید و هم موجب خرسندی حقیر گشتید . خدا قوت دارم خدمتتان بابت بقای وبلاگ دامنه در این اشفته بازار فضای مجازی و امید وارم که موفق و موید باشید.

 

 

پاسخ دامنه

به نام خدا. سلام به شما دوست اهل دل و دیدگاه

 

۱. دیدار با شما برای من ارزش دارد چون هم اهل کاری و هم اهل داناتی و مطالعه. به همین خاطر هرچند کوتاه پیشت آمدم و خوشحال شدم دست گرم در کار تو را به صمیمت فشردم و خداقوت دادم. دوست صاحب دل را باید پاس داشت و او را در دل گذاشت. شما برای من فردی نیکخواه و نیکو هستید جناب علی میرزا.

 

۲. ممنونم بابت زیارت قبول گفتن و نیز خیلی سپاسگذارم بابت خرسندی بقای وبلاگ دامنه. این نشانۀ ارزشگرایی شخص شماست که مرا نیز برای دوام آن تشویق می نمایی. شما از زمان تأسیس دامنه تا کنون همواره دامنه را می خواندی و از نویسندگان دامنه بوده و هستی. خداقوت دوست خوب و خیّر و خیرخواه. التماس دعا.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: سلام اقای طالبی. فرصتی پدید آمد سرگذشت شما را (اینجا) مرور کردم و لعنت کردم بر آنهایی که نون بُری می کنند و آن افراد تا الان هم وجود دارند و اگر قابل هدایتند خدا هدایتشان کنه و اگر  قابل هدایت نیستند خدا با عدالتش با آنها رفتار کنه. درضمن بخش دودانگه ساری، تبلیغ زیاد رفتم؛ مثل محمد آباد ، سیاهدشت ، رسکت ۱ و ۲ ، فریم ، ورمزآباد ، کلیج کلا ، تلارم ، دمیر کلا ، باجی میانه ، و........ الحمدالله پر برکت بود و خاطرات قشنگی و جالبی از آن مناطق دارم بازگو کردنش وقت و فرصت لازم دارم ولی مجالی نیست . خداحافظ.


 

جواب دامنه


به نام خدا. سلام جناب آقای شیخ مالک. از بذلِ مهر و محبت خالصانه ی تان ممنونم. همین قدر در خواندن زندگینامۀ من، وقت گذاشته ای و از بخشی از اوضاع محل در آن دورۀ سختِ ایثار و دفاع مقدس و مقابلۀ مان با توطئه های فراوان گروهگ های کوتوله و وطن فروش، آشناتر شده اید، خود نعمتی ست برای روحانی مستقل فکری همچون شما برادر و دوست خوب ما. ممنونم. ممنونم.


ما باافتخار سربازِ امام خمینی _رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ بودیم؛ آن هم جان برکف و آمادۀ رزم؛ در کنار دوستان بسیارخوبِ هم جناح راست دارابکلا و هم چپ دارابکلا. ولی خُب چه کنیم که تعدادی از کم جنبه ها، مرتکب حسادت و کینه ورزی می شدند و این گونه زشت، امثال ما را، نه فقط از کارگرفتن در نظام، محروم می ساختند، بلکه در اوج نیاز در ابتدای تشکیل زندگی، هم ما را مبتلا به فشار اقتصادی و بحران طلب رزق و روزی و خانه نشین می کردند و هم آخرت خود را بدجوری تخریب و تباه می نمودند. هر که چنین می کرد ننگ! می خرید و اَنگ! پرت می کرد. چه بگویم! بگذرم.
  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

از حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: سلام. امام کاظم که نصف عمر خود را زندان بودند، این همه فرزند از کجا آورده اند که در ایران این تعداد امامزاده داریم؟ شبهه ی فوق به دنبال آن است که با ارائه اطلاعات غلط و اغراق آمیز، هم درباره شخصیت امام کاظم (ع) و هم درباره نسب امامزاده های ایران شک و تردید ایجاد کند.

 


واقعیت این است که امام کاظم ع در سال ۱۲۸ هجری متولد شده اند و در سال ۱۸۳ هجری در زندان هارون وفات کرده اند. بنابراین  در سن 55 سالگی به شهادت رسیده اند. مدت زندانی بودن ایشان هم ۲۴ سال نبوده بلکه ۴ سال بوده است.  (لأعلام، خیرالدین الزرکلی، ج۷، ص۳۲۱) ضمنا امامزاده هایی که در ایران هستند لزوما نوادگان امام موسی کاظم ع نیستند بلکه بسیاری از آنان از سادات حسنی و حسینی هستند که بعد از قیام زید بن علی (سال ۱۲۱هجری) _از دست ظلم بنی امیه_ به ایران فرار کردند و با ایرانیان وصلت نمودند و نسل فراوانی از آنان به جای ماند. در واقع جد بسیاری از این امامزاده ها قبل از تولد امام کاظم ع به ایران آمده اند.  برخی از این سادات با کمک ایرانیان به قیامهایی بر ضد حکومت ظالم زمان دست زدند که غالباً به شهادت آنان می انجامید تا اینکه در سال ۲۵۰ هجری نخستین قیام شیعی در طبرستان به رهبری حسن بن زید که از سادات حسنی بود به تاسیس حکومت محلی انجامید که ۲۸ سال پابرجا بود، ولی به دست سامانیان ساقط شد. سپس حسن بن علی حسینی معروف به ناصر اطروش در سال ۲۷۸ هجری در گیلان و دیلمان قیام کرد که به تاسیس حکومت انجامید. امامزاده های شمال ایران غالبا باید از این دسته سادات حسنی و حسینی باشند. ۲۳ فروردین ۹۷.

 

دامنه: به نام خدا. سلام جناب شیخ مالک. ممنونم. ان‌شاءالله مشمول شفاعت آن امام عزیز و سختی کشیده قرار گیریم. هر کجایی، در همیشه ایام، در پی نشر معارف اهلبیت (ع) توفیق بیشتر و سلامتی روزافزون داشته باشی. خداحافظ.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی