دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

جاده‌ی مشهد-مکه تا گورنای تانزانیا

 

 

جدول نرخ جرایم رانندگی سال ۱۴۰۰ ؛ مبلغ به تومان

 

 

استقبال ایران و عربستان از پیشنهاد

مصطفی کاظمی نخست وزیر عراق مبنی بر ساخت

جاده‌ی بین‌المللی از مشهد تا مکه با عبور از کربلا

 

 

«عبدالرزاق گورنا» نویسنده‌ی تانزانیایی

برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبی سال ۲۰۲۱

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
جاده‌ی مشهد-مکه تا گورنای تانزانیا
/post/1354
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۶۵
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

چارقدگوشه

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کسانی مانند من که اگر از دِه برخاسته باشند و در سن و سال من باشند و همچنان لذت ببرند که روستازاده هستند و اهل دیار دِه و قصَبه و هویت محلی خود را با اشتیاق پاسبان‌اند، به‌یقین از چارقد گوشه‌ی مادرشان خاطره‌ها دارند. چارقدِ روسری سفید وال هندی، که سرتاسر سر و دوش و بالاتنه‌ی مادران را می‌پوشاند و وقتی هم بر سر می‌کردند چنان به آنان می‌آمد و زیباروشان می‌ساخت گه گویی نور از روی‌شان تابانده می‌شد؛ آن وقت گوشه‌ی چارقد خود داستان داشت:

 

پول به آن گره می‌زدند. از پول سکه‌ای گرفته تا پول کاغذی نو و چروکیده. و اغلب هم این گره کِش می‌رفت، نه از بیرون، که از طرف خودِ فرزندان!

 

آدرس جایی (مثلاً مطب و راسته‌ی بازار را) که می‌خواستند بروند، لای آن جاساز می‌کردند.

 

موقع روضه‌خوانی ماه محرم اگر قند تکیه اضافه می‌آمد برای تبرّک هم شده آن را در چارقدگوشه می‌بستند و سپس به بچه‌ها به نیت بیمه  و شفا می‌خوراندند.

 

نون خشک (نون قندی به زبان شهری) مسجد و تکیه هم، همینطور.

 

مادران شهید و اسیر و مفقودالاثر که داستان‌شان بغرنج است؛ عکس پرِس طلقی یا پلاک جبهه و یا سربند یازهرا و یاحسین و یا سایر یادگاری‌های‌شان را چارقدگوشه محکم و سفت گره می‌زندند که با فرزندشان، با جگرگوشه‌ی‌شان پیوند نگسلند و هر آن با آنان نفس کشند و دم و بازدم گیرند. همین خیال، آنان را آرام نگاه می‌داشت.

 

تبصره: در خانواده‌هایی که شیخ و روحانی داشتند اغلب عمامه‌ی مستعمل را بُرش می‌کرده و چارقدش می‌ساختند. یاد همه‌ی مادران‌مان چه در قید ممات و آرمیده در خاک و چه در قید حیات و آراسته به کار و تلاش، گرامی و ستوده باد.

 

نظر حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی:

سلام به طالبی عزیز. اول این که یاد باد آن روزگاران یاد باد. دوم این که پاک کردن اشکهای مجالس عزاداری اباعبدالله الحسین با گوشه آن چارقدها را فراموش کردی... سوم این که با ظهور نسل جدید، متاسفانه آن چارقدی که در آن زمان از آن نور معنویت ساطع بود، اکنون جای خود را به شال و روسری هایی داده که از بعضی از آنان آتش می بارد. هیچ چیزی را نمی توان به آن گره زد، حتی حیا و غیرت را... چهارم این که توصیف و یادآوری زیبایی بود... ممنون.

 

چارقد مادر شهید

از شهیدآباد (تروجن) بهشهر

روستایی با ۵۱ شهید و ۸ آزاده و ۱۸۷ جانباز

 

دامنه: سلام استاد ارزشمندم جناب احمدی. یادآوری جالبی بود. بله پاک‌کردن اشک یادم نبود. این هم به کارکرد چارقدگوشه اضافه شد. تعبیر تکاندهنده‌ای نیز به کار بردی که امید است پوشش و حجاب ازین هم شُل‌تر نشود. اگر امروزه آن مادران قدیم بودند، مثل مادران عزیز این میهن به جای ماسک در برابر ویروس کرونا از چارقدگوشه استفاده می‌کردند. ممنونم که بر طبع شما نشست.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
چارقدگوشه
/post/1976
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۱۹۹
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

کتاب «اعتماد» فرانسیس فوکویاما

​​​​

 

 

«اعتماد» با زیر عنوان «فضایل اجتماعی و خلق سعادت» نوشته‌ی فرانسیس فوکویاما، ترجمه‌ی علیرضا بهشتی شیرازی (مدیر روزنامه کلمه)  نشر روزنه (شهریور ۱۴۰۰) با طرح جلد تصویر  میرحسین موسوی در  بحران سال ۸۸.

 

توضیح دامنه: در کتاب اعتماد اثر فرانسیس فوکویاما تأکید بر این است: راه‌حل‌های بهروزی جوامع در ظرفیت‌های بومی آن جوامع نهفته است «که باید از نو کشف شوند.» و این در «فرهنگ» آن کشور جای دارد. درین نظریه‌ی فوکویاما، «سطح اعتماد موجود در جامعه» اصلی‌ترین مؤلفه‌ی توسعه محسوب می‌شود. او در حال حاضر در دانشگاه جانز هاپکینز شهر واشنگتن دی. سی. آمریکا تدریس می‌کند. منبع لازم به ذکر است فوکویاما از تز پیشین خود مبنی بر »لیبرالیسم؛ پایان تاریخ» دست کشیده و روی به انتقاد سیاست آمریکا و غرب آورده است.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
کتاب «اعتماد» فرانسیس فوکویاما
/post/1965
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۹۱
  • پست شده - پنجشنبه, ۲۵ شهریور ۱۴۰۰، ۰۳:۴۴ ب.ظ
  • : برچسب ها
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

نکاتی بر افشاگری رئیسی از کارِ دولت روحانی

به قلم دامنه: به نام خدا. نکاتی بر نکته‌ی افشاگرانه‌ی رئیسی از کارِ دولت حسن روحانی. در سایت روزنامه‌ی «وطن امروز» این خبر را خواندم که حجت‌الاسلام سیدابراهیم رئیسی دیروز در دیدار با جمعی از فرزندان و خانواده شهدا نکته‌ی افشاگرانه‌ی سیاسی از کارِ دولت دوازدهم گفت. سخن آقای رئیسی به روایت این روزنامه این است:

 

«متأسفانه شاهد بودیم بعضی‌ها واردات واکسن یا حتی پیوستن کشور به سازمان همکاری شانگهای را متوقف بر پذیرش FATF کرده بودند و حتی در جلسات رسمی نیز بر موضع خود پافشاری می‌کردند... در فاصله‌ی کوتاه سپری‌شده از دولت سیزدهم اتفاق خاصی نیفتاده که باعث افزایش واردات واکسن یا پذیرش عضویت کشورمان در سازمان شانگهای شود، الا اینکه کشورهای همسایه و دوست ما دیدند دیگر توجه‌ی ما صرفاً به غرب نیست و ارتباط با همسایگان و کشورهای منطقه اولویت سیاست خارجی ایران شده است.» منبع

 

چند نکته درین باره:

 

آقای رئیسی چون به کارِ قضا آگاه است لابد می‌داند آن کارِ آن «بعضی‌ها»، دست‌کم از این چند حالت بیرون نیست:  ۱. آن کار، یا کاری کریه بود چون با جان و سلامت مردم مرتبط بود؛ پس به لحاظ اخلاقی اقدام غیرانسانی مرتکب شدند. ۲. آن کار، یا کاری مجرمانه بود که جان مردم را در گرو گرفته بودند؛ پس با این فرض، به لحاظ حقوقی اقدام ضد بشری صورت دادند. ۳. آن کار، یا کاری پیش‌دستانه بود تا راهبرد غربگرایی خود و در واقع برنامه‌های جناحی حزبی خود را در سلطه‌ی سیاسی داخلی هموارتر نمایند؛ پس به لحاظ سیاسی اقدامی شائبه‌انگیز انجام دادند. و شاید هم آن کار، حالت‌های دیگری هم دارد و من نمی‌دانم چه نامی دارد؛ خیانت؟! جنایت؟! خباثت؟!

 

 

 

 

اعضای سازمان شانگهای

رنگ سبز:  کشورهای عضو

 رنگ مغزپسته‌ای: کشورهای ناظر 

رنگ زرد:  کشورهای شریک گفتگو

منبع

 

اما در هر حال، چون با جان مردم پیوند داشت، برای حجت‌الاسلام  رئیسی مسئولیت دارد که چنین کاری را به بوته‌ی نقد و تقبیح و نیز به محاکمه ببرد. زیرا درین مدت، به دلیل کمبود واکسن، خیلی از مردم به مرگ بر اثر کرونا گرفتار شده و دل بسیاری داغدار و عزادار. تأخیر گروکشانه و عمدی در پیگیری عضویت دائم ایران به جای عضو «ناظر» بودن در پیمان «شانگهای» نیز، بار حقوقی و مجرمانه دارد که این مورد هم مستوجب تعقیب و تشکیل محکمه و شنیدن دفاعیه یا اعتراف آنان است.

 

اضافه کنم این سؤال هم رواست که از آقای رئیسی پرسیده شود در آن زمان شما که رئیس قوه قضاییه بودید چرا در برابر آن اقدام دولت دوازدهم ساکت نشستید و از حق و جان مردم به دفاع برنخاستید؟ و چرا اساساً دست مجلس برای برکناری آن دولت ناکارآمد و شیک‌پوش بسته بود؟! و گذاشتند تا آخرین روز کاری‌اش بر قدرت بماند؟! بگذرم.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
نکاتی بر افشاگری رئیسی از کارِ دولت روحانی
/post/1968
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۶۲
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

سبک تفسیری آیت الله طالقانی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. مرحوم آیت‌الله سیدمحمود طالقانی در کتاب تفسیر ۶ جلدی «پرتوی از قرآن» چه سبک و روشی داشت؟ ایشان با این باور که «قرآن باید راهنمای عمل مسلمانان در زندگی باشد» از حوزه‌ی نجف و قم به تهران آمد و در عصر استبداد رضاخانی به ترویج قرآن همت گذاشت و «بیشتر از هر چیز تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه درس می‌داد» حتی زمانی که از سوی پهلوی دوم در زندان قصر محبوس بود. او ابتدا بر تفسیرش عنوان نگذاشت. تفسیر قرآن را دارای شرایطی دشوار می‌دانست و به گفته‌ی آقای «محمدمهدی جعفری، تفسیر را «به معنای پرده‌برداشتن از منظور اصلی خداوند» می‌دانست و به همین علت، عنوان برداشت و تفسیرش را بعداً «پرتوی از قرآن» نامید. او ابتدا در مسجد منشور سلطان و از سال ۱۳۲۷ در مسجد هدایت تهران، به تفسیر قرآن مشغول بود تا این که در سال ۴۱ به زندان افتاد و در زندان و پس از آن در تبعیدِ «زابل» و «بافت» نیز کار تفسیر قرآن را ترک نکرد. مثلاً در سال ۱۳۴۲ در مقدمه‌ی پرتوی از قرآن نوشتند «الان در زندان هستم مانند زنده‌ای در میانِ قبر.»

 

محمدمهدی جعفری

 

قبر طالقانی بهشت زهرا

 

 

سبک تفسیری طالقانی دقت در «ساختار واژه‌ها است»زیرا ساختار واژه‌ها و الفاظ قرآن را گویای معنای آن می‌دانست و این از شاخصه‌های ممتاز «پرتوی از قرآن» است. «علم‌زده نبودند» اما از «کتاب‌های علمی استفاده و آنها را با دقت مورد مطالعه قرار می‌داد» و همین «زمینه‌های نوینی برای فهم بهتر حقایق تغییر‌ناپذیر قرآنی» بود و نخستین شرط لازم در تفسیر صحیح را «تأیید گرفتن از آیات قرآن می‌دانست.» و دومین شرط صحت تفسیر از نگاه ایشان، راهنمایی الفاظ قرآن است و علاوه بر این دو شرط، از روایات صحیح نیز در تفسیر قرآن کمک می‌گرفت. و در کنار این، «برداشت‌های عرفانی نیز از قرآن» داشت و نیز از اشعار مولوی در تفاسیر خود استفاده کرده است؛ چیزی در حدود ۳۰۰ الی ۴۰۰ بیت. چراکه قرآن کریم از نگاه طالقانی «کتاب هدایت بشر، آن هم در همه ابعاد وجودی انسان است.» بنابراین، آقای طالقانی در تفسیر قرآن کریم «بیشتر از ساختار واژه‌ها، ترکیب کلمات و آهنگ‌ها بهره برده است.»

 

لازم به توضیح است که «پرتوی از قرآن» به این گونه تفسیر و تنظیم شده است. منبع: جلد اول سوره‌ی حمد تا آیه‌ی ۱۴۴ سوره بقره، در جلد دوم بقیه‌ی سوره‌ی بقره، در جلد سوم سوره‌ی آل عمران، در جلد چهارم جزء سی‌اُم از ابتدا تا آخر سوره‌ی الطارق، در جلد پنجم بخش پایانی جزء سی‌اُم و در جلد ششم یعنی آخرین جلد، ۲۲ آیه‌ی نخست سوره‌ی نساء تفسیر شده است.

 

توضیح: درین متن تنظیمی‌ام، از گفت‌وگوی‌ آقای محمدمهدی جعفری -مترجم و شارح نهج‌البلاغه و از شاگردان آیت‌الله طالقانی- در سایت قدس آستان قدس رضوی مدد گرفتم.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
سبک تفسیری آیت الله طالقانی
/post/1962
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۲۳
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

معرفی میرحامد حسین

به انتخاب و ویرایش دامنه: سید مهدی ابوظفر معروف به میرحامد حسین هندی ( ۱۲۴۶ - ۱۳۰۶ق ) از سادات و علمای شیعه قرن سیزدهم در هند است. مشهورترین کتاب او «عبقات الانوار» است؛ در اثبات امامت و دفاع از ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام. امام خمینی در سال ۱۳۲۰ در کتاب «کشف الاسرار» صفحه‌ی ۱۷۸ نوشته‌اند: «بر علماء شیعه بالخصوص و دیگر طبقات لازم است که این کتاب بزرگ را که بزرگترین حجّت مذهب است نگذارند از بین برود و به طبع آن اقدام کنند.» منبع

 

منبع

 

 

نوشته‌ی حکیمی

 

 

قبر میرحامد حسین

 

 

زندگینامه

 

خاندان میرحامد حسین اصالتشان از نیشابور بود که یکی از اجدادش در قرن هفتم به سبب حمله‌ی مغول به هندوستان هجرت کرد و در شهر کنتور اقامت کرد. قبر میرحامد حسین در حسینیه جناب غفران‌مآب قرار دارد. استاد محمدرضا حکیمی در کتابی با همین نام به معرفی شخصیت و افکار میرحامدحسین موسوی هندی پرداخته و انتشارات «دلیل ما» آن را به چاپ رسانده است. از نظر  استاد حکیمی  آثار میرحامد حسین به عنوان یکی از علمای برجسته‌ی شیعه، ابعادی دارد که باید  توجه گردد: بعد علمی، بعد اجتماعی، بعد دینی، بعد اخلاص و بعد اقتداء.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
معرفی میرحامد حسین
/post/1951
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۳۸
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

نگاهی به رمان ابله

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. یکی از جاهایی که توی هفته، یکی دو باری می‌روم «آوانگارد» است؛ تازه‌ها زیاد دارد. حالا همین «ابله» برانگیخته از حضورم در همان آوانگارد (اینجا) است. فئودور داستایفسکی قصد داشت «انسانِ والا» ترسیم کند. برای این هدف «پرنس میشکینِ» ۲۵ ساله‌ی روسی شخصیت داستانش می‌شود. رمان می‌گوید او دچار عارضه‌ی «ابلَهی» بوده، اما در دوره‌ی نقاهت، خیلی کتاب خوانده است و سرانجام معالجه شده و به روس بازگشته است. داستایفسکی «ابله» را با محور قراردادن او نوشته است.

 

فئودور داستایفسکی

 

ابله حالا که به جامعه‌ی روسیه بازگشته، شگفت‌زده می‌شود؛ انگار در دوره‌ی ابلهی‌اش مانند نیچه و افلاطون در غار و آرمان و مُثُل به سر می‌برده و اینک از کارهای مردم به‌شدت تعجب می‌کند و انگشت شگفتا! بر لب می‌زند. لذا از طریق «وجدان» خود، زندگی و رفتار مردم را می‌بیند و خود را تماماً در برابر «ظلمت» می‌یابد، چون مشاهده می‌کند آنان در «گرداب هولناک» افتاده‌اند و سرنوشت‌شان را به سیاهی و تباهی گره می‌زنند.

 

چرا؟ چون پایه‌های ارزش‌ها را لرزان می‌بیند. از خلوص روح، عاری گشته‌اند. از طریق نظم نوین همه‌چیزِ نظام ایمانی و تمدنی را ویران می‌کنند. حرف‌هایشان به هذیان، مانند است. همه‌چیز جامعه، پول و کسب موقعیت اجتماعی شده است. لذا ابله تصور می‌کند جامعه به سمت اعماق مرداب -گودترین جای غرق‌شدن و در گِل ماندن- در حرکت است و درین وانفسا خود را هم پیچیده درین گرداب و «قعر سیاهی» می‌بیند و با همان جامعه، به آن قعر فرو می‌رود که در زبان عامیانه‌ی ما منجلاب است؛ یا اَسِّل (=استخر مردابی جنگلی».

 

نکته: داستایفسکی در «ابله» نشان می‌دهد که انسان در جامعه‌ی گرداب‌گونه چگونه توسط فساد و انواع دوری از ایمان و وجدان، بلعیده می‌شود، زیرا علت از نگاه او این بود: «ایمان را از یاد برده‌اند». بگذرم. فقط بگویم حتی «ابله» را هم -که تمرین وجدان می‌کرد- با خود به قعر برد.

 

اشاره: امید است برداشت تفسیری من از فوق‌العاده‌ترین رمان روسی «ابله» -نوشته‌ی ۱۸۶۹- خطا و انحنا نزند. یا دست‌کم برداشتم چندان دور از واقع نبوده باشد.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
نگاهی به رمان ابله
/post/1928
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۳۷۵
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

خروس‌های مکزیکی!

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خروس‌های مکزیکی! نگاهی گذرا به کتاب جدید آقای سید عطاءالله مهاجرانی. ایشان در بخشی از کتاب جدیدش «نقدِ "تحریفِ مدرن" امام خمینی (جنگ عراق و ایران» از انتشارات «امید ایرانیان» -که آقای «مهرداد خدیر» نیز آن را درین (منبع) معرفی کرده است- دست به افشای سندی می‌زند که بر اساس آن، آمریکای عصر رونالد ریگان، برای نابودی منابع و سرمایه‌های دو کشور ایران و عراق، متوسّل به سیاستی شده بود که رونالد ریگان رئیس‌جمهور وقت آمریکا از آن به عنوان «خروس‌های مکزیکی» تعبیر کرده بود؛ یعنی دو خروس (=بخوانید عراق و ایران) چنان تا سر حدِ مرگ با هم می‌جنگند تا هر دو «ناتوان و آش‌و‌لاش» بر زمین می‌افتند. که بعدها جرج شولتز تز «جنگ کم‌شدت» را نسبت به ایران طرح کرد.

 

 

نکته‌ی تشریحی: در طول هشت سال جنگ تحمیلی، بر امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- و وفاداران انقلاب -که با جان و دل و از سرِ آگاهی و غیرت به جبهه می‌شتافتند تا شرّ فتنه‌ی جنگ را در همان مرز دفن کنند نه وسط خاک ایران- کاملاً آشکار بود که جنگ صدام علیه‌ی ایران، جنگی انفرادی نیست، جنگی نیابتی‌ست از سوی آمریکا و غرب علیه‌ی ایران؛ منتهی در آن دوره بر بسیاری سخت می‌آمد این قضیه‌ی بدیهی و پیش‌پاافتاده را بپذیرند، زیرا بنای کارشان بر لجاجت با امام و انقلاب بود. لابد به حکم آزادی، حق خود می‌دانستند جوری دیگر فکر کنند. خُب! بکنند، ولی حالا درین کتاب، سند و سندها رو شد که جنگ، با تحریک آمریکا و حتی توافق شاهپور بختیار با صدام حسین، شکل گرفت. او ۵ بار به عراق رفت و با صدام حسین بر سر سقوط جمهوری اسلامی و در دست گرفتن قدرت پس از شکست ایران توسط صدام! توافق کرده بود. نیز سندِ تشویق صدام برای جنگیدن با ایران از جانب آمریکایی‌ها؛ یعنی همان ملاقاتی که در مادرید بین فاضل براک «چهره‌ی پشت پرده‌ی حکومت عراق با الکساندر هیگ از آمریکا» صورت گرفت که در آن حتی «بیل گیتس» و به گفته‌ی آقای مهاجرانی «رابرت گیتس» نیز شرکت داشت.

 

نکته‌ی حاشیه‌ای: وقتی حجت‌الاسلام آقای سید ابراهیم رئیسی برنده‌ی انتخابات ۱۳ شد، نشست مطبوعاتی گذاشت. در پایان آن نشست، حجت‌الاسلام آقای سید محمود دعایی -مدیر روزنامه‌ی اطلاعات- به سراغ آقای رئیسی رفت و هدیه‌ای تقدیمش کرد. چه بود؟ همین کتاب.

 

نکته‌ی نقدی: بر آقای دکتر سید عطاءالله مهاجرانی انتقادات فراوانی وارد است و من از همان دوره‌ی در قدرتش، منتقدش بودم؛ اما پیش نیامده کتابی یا مقاله‌ای ازو به بازار نشر بیاید، اما من در خواندن آن ابا کنم. نه. حالا هم که لندن‌نشین شد و حتی سراغ آل سعود هم رفته بود و در نشست‌ این آل، شرکت می‌جست، باز نیز با هر نیتی (حالا برای تطهیر خود یا تبرئه‌ی فرزندش و یا هر n کاری! که دارد) قلم خود را کنار نگذاشته، چه جاهایی که بدنویس است و چه جاهایی که خوب‌نویس. بگذرم.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
خروس‌های مکزیکی!
/post/1927
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۳۲۳
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

چالشهای پسماند و راه‌حل‌ها

به قلم احمد الله‌وردی لداری: چالشهای تولید انواع پسماند و راهکار مقابله با آن. یکی از چالش ها و دغدغه های اصلی حیات بشر و حیات کره زمین، چالش تولید و دفع زباله و پسماندهای تولیدی توسط خود بشر است که هر روز  با توجه به افزایش جمعیت و گسترش جوامع انسانی  بر شدت و حدت آن افزوده می شود. غلظت و تنوع بسیار بالای پارامترهای آلاینده در پسماند، به ویژه شیرابه تولید شده می تواند عامل تغییرات منفی چشم گیری در محیط زیست و به ویژه منابع آب شود. تحولات جمعیتی، به ویژه توسعه شهرنشینی در یک سده اخیر باعث شده است تا دفع اصولی پسماندهای جامد شهری، صنعتی و سایر انواع پسماندها به عنوان یکی از مهم ترین چالش های برنامه ریزان شهری در کانون توجه قرار گیرد. برای مثال، در سال ۱۹۰۰ میلادی تنها ۱۵۰ میلیون نفر از مردم جهان در شهرها زندگی می کرده اند، در حالی که تعداد آنها تا سال ۲۰۰۰ به حدود ۲٫۹ میلیارد نفر و در سال ۲۰۱۶ به حدود ۳٫۷ میلیارد نفر افزایش یافته است که حدود ۲۹ برابر رشد نشان می دهد. به این ترتیب تا پایان سال ۲۰۱۶، بیش از ۵۴ درصد جمعیت جهان در شهرها ساکن شده اند. در سال ۱۸۰۰ میلادی، تنها شهر پکن در چین یک میلیون نفر جمعیت داشت، در حالی که تا پایان سال ۲۰۱۴. حدود ۴۸۸ شهر در جهان بیش از یک میلیون نفر جمعیت داشتند و در سال مزبور حدود ۲۸ کلان شهر نیز وجود داشت که جمعیت آنها بیش از ۱۰ میلیون نفر بوده است. با توجه به تمرکز این تعداد جمعیت در مراکز و کانون های شهری، موضوع مدیریت پسماندها در کانون توجه بسیاری از برنامه ریزان شهری و محیط زیست قرار دارد.

 

احمد الله‌وردی لداری

 

به موازات تحولات شهرنشینی در سایر نقاط جهان، جمهوری اسلامی ایران نیز تحولات مشابهی را تجربه کرده است. بر اساس اطلاعات موجود، نرخ شهرنشینی کشور از ۴۷ درصد در سال ۱۳۵۵ به حدود ۷۴ درصد در سال ۱۳۹۵ افزایش یافته است.(۱) بیشتر بخوانید ↓

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
چالشهای پسماند و راه‌حل‌ها
/post/1923
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۳۵
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مؤسسه‌ی متاع مهندس بازرگان

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی: این روزها مشغول خواندن جلد اول خاطرات مرحوم دکتر ابراهیم یزدی با عنوان "شصت سال صبوری و شکوری" هستم. آن روز که جلد اول خاطرات را می خریدم، خرید جلد دوم را به دلیل قیمت بالا (اگر اشتباه نکنم، ۶۰ هزار تومان) به فرصت بعد موکول کردم، اما امروزه نمی دانم قیمت آن چند است، ولی می دانم وقتی قیمت آن را ببینم خواهم گفت کاش آن روز می خریدم. متاع، مخفف "مکتب تربیتی، اجتماعی، عملی"، نام نهاد یا سازمانی است که به ابتکار و همت مهندس بازرگان در سال ۱۳۳۵ شکل گرفت. به گفته دکتر یزدی، تا قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، مهندس بازرگان فعالیت سیاسی یا گروهی نداشت و متاع در واقع محصول تجربه فعالیت های سیاسی بازرگان بعد از کودتا بود.

 

حجةالاسلام محمدرضا احمدی

 

شصت سال صبوری و شکوری

خاطرات دکتر ابراهیم یزدی

 

بازرگان در حالی که مبارزه سیاسی و همکاری و فعالیت خود را در قالب نهضت مقاومت ملی تعطیل نکرد، برنامه درازمدت خود را در قلب "متاع" تدوین و اجرا کرد. بازرگان معتقد بود مرض بزرگ و اساس بدبختی ها و عقب ماندگی ما همان علت یا عللی است که در خاصیت انفرادی و خودبینی و خودخواهی و خودپرستی ما منعکس و متمرکز گردیده است. شاید در هیچ جای دنیا، فردیت به اندازه ایران نیست. ما وقتی که نخواهیم و نتوانیم دور هم جمع شده، همکاری و همراهی نماییم، نه مواهب طبیعی و نه درآمدهای ملی ما را خوشبخت خواهد کرد و نه از علم و نه از فن بهره خواهیم گرفت و نه از هوش و بینایی و نه حس تشخیص های سیاسی، گرقتاری ها را رفع خواهد کرد. اگرچه سیاست های سرکوبگرانه حکومت های استبدادی به عنوان عامل بیرونی در عدم رشد احزاب نقش موثری دارند، اما تجربه تاریخی نشان می دهد که عوامل درونی، به مراتب موثرتر از عوامل بیرونی بوده اند.

 

بازرگان در برابر کسانی که تنها راه اصلاح کشور را تعویض مقامات و تصرف قدرت می دانند، معتقد است باید مکتب های تربیتی و اجتماعی ایجاد کرد تا اکثریت مردم سالم و صالح شوند. با این نگاه، مهندس بازرگان، متاع را با هدف تاسیس نهادهای مدنی، به عنوان کارگاه های تمرین همکاری های جمعی و ایجاد فضای مناسب برای همکاری فکری و ذهنی میان روشنفکران دینی با روحانیون خوش فکر حوزه به وجود آورد که تاسیس انجمن های اسلامی مختلف در آن سالها محصول این فکر بود. شخصیت هایی مانند: مرحوم شهید مطهری، دکتر شیخ مهدی حائری یزدی، دکتر یزدی، مهندس سحابی، احمد آرام، سیدغلامرضا سعیدی و ... در جلسات متاع شرکت می کردند. این جلسات در منازل افراد تشکیل می شد که محور بحث ها، مسائل و مشکلات جوانان بود.

 

برای متاع یک میثاق یا تفاهم نامه به عنوان اصول دهگانه و یک اساسنامه نوشته شده بود. فعالیت های متاع تا سال ۱۳۵۷ ادامه داشت. همکاری شهید مطهری با متاع، علاوه بر همسایه دیوار به دیوار بودن با منزل پدری دکتر ابراهیم یزدی، موجب تعمیق ارتباط دکتر یزدی با ایشان و خانواده شان شده بود. در اردیبهشت ۱۳۵۸، مرحوم مطهری در جلسه متاع در منزل دکتر یدالله سحابی شرکت داشت که به هنگام خروج از منزل، هدف ترور واقع می شود و به شهادت می رسد.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مؤسسه‌ی متاع مهندس بازرگان
/post/1917
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۵۰۰
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

نامه‌ای که از شهید مهدی نوروزی باز کردم

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. جناب استاد حجت‌الاسلام شاکر از حضّار محترم تالار «نغمه» خواسته بودند دست به بازکردن یکی از لینک‌ها (=پیوندها) در یکی از پست‌های ارسالی‌شان بزنند. بنده هم صبح امروز، به امرشان دست به انتخاب زدم، به نیت نام مقدس امام هشتم (ع) عدد ۸ را برگزیدم. نامه‌ی شهید نوروزی آمد، مدافع حریم حُرم و حرَم سامرا که تأکید گذاشت بر تنها نگذاشتنِ «آقا» با قید «در هیچ شرائط». عکسش را هم مستند کردم در زیر:

 

شهید مهدی نوروزی

 

برادرم شاکر طاهر خوش، بنده سال‌ها پیش هم، وقتی آثار گرانسنگ دو بزرگ‌دانشمند، شهید مطهری و علی شریعتی را همزمان می‌خواندم بر اهمیت دو مفهوم بنیادی شیعه پی بردم، مفهوم زیبای «انتظار» را در آثار استاد مطهری و مفهوم غنی‌ی «امت و امامت» را در آثار مرحوم شریعتی. اینک این شهید عزیز مشهور به شیر سامرا «مهدی نوروزی» هم، از قضا بر مفهوم «آقا» دقت و دعوت داده است که این واژه‌ی برخاسته از فرهنگ حوزه، علاوه بر قرائتِ سیاسی دینی و عظیم «وِلا»، بارِ عاطفی‌ی قرابت با «رهبر جامعه» و دوستی و «وَلا»ی متقابل را نیز با خود حمل می‌کند.

 

نسل هم‌عصر من، مدیون امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- است، که «آقایی» را به این کشور بازگردانده و «نوکری» شاه و رژیم منحطش را در زباله‌دان انداخته و تالی‌تلوِّ امام هم فرموده: «این انقلاب، بی نامِ خمینی در هیچ کجای جهان شناخته‌شده نیست.»

 

امروزه اگر کسی زندگی رستگارانه و سعادت‌بار می‌خواهد، سرباز شهید قاسم سلیمانی یک نمونه‌ی تمام‌عیار برای چگونه‌زیستن و چگونه‌مردن است. زیرا حاج قاسم آن نیایش مشهور علی شریعتی را به وجه نیکوتر، به بار نشاند که سالیان دور دکتر سروده بود: «خدایا: "چگونه‌زیستن" را تو به من بیاموز، "چگونه‌مردن" را خود خواهم آموخت.» (منبع)

 

آری؛ رفتار و افکار قاسم سلیمانی به همین علت مکتب شد. چراکه خود هم تبعیتِ صادقانه داشت از مقام معظم «رهبر» و هم خود تفکر خردمندانه داشت در مسیر معظمِ راهبُرد و راهبَر.

 

با سپاس. دامنه. قم. (۱۳ / ۴ / ۱۴۰۰)

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
نامه‌ای که از شهید مهدی نوروزی باز کردم
/post/1919
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۶۰۹
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

زنان مرابطه یعنی چه؟

ویرایش دامنه: بین تمام فلسطینی‌ها، زنان ساکن بیت‌المقدس ویژگی خاصی دارند که بقیه از آن محروم هستند و آن «رباط» است. کلمه‌ی رباط از آیه‌ی ۲۰۰ سوره‌ی آل‌عمران گرفته‌شده که خداوند می‌فرماید: یا ایّها الَّذینَ آمَنوا اصْبِروا وصَابِروا ورابِطوا واتّقوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحون.

 

(منبع)

 

در فلسطین به زنانی که زندگی خود را وقف مسجدالاقصی کرده میگویند «مرابطه» و به جمع آن‌ها می‌گویند «مرابطات» یعنی کسانی که رباط می‌کنند. رباط یعنی مراقب کار دشمن بودن و حواس‌جمع بودن و این زنان هر روز برای نماز به حرم می‌روند تا حواسشان به اقصی باشد و از آن مراقبت کنند. اکثر آن‌ها معلم قرآن هستند و در مسجدالاقصی قرآن درس می‌دهند. مرابطات الاقصی لقبی شده که به این بانوان داده می‌شود و این بانوان علاوه بر حفاظت از مسجدالاقصی دائماً در اطراف مسجدالاقصی هستند و یکی از مسئولیت‌های مهمشان تنظیم‌کردن و نظم‌دادن حرکت‌ها و تشکل‌های انقلابی است.

 

مثلاً چالش نماز جماعت صبح برگزار می‌کنند و تمام افراد ساکن بیت‌المقدس در این چالش شرکت می‌کنند و به مسجدالاقصی می‌آیند و این بانوان از این طریق اخبار و گزارش کارهایی که یهود درباره‌ی مسجدالاقصی و فلسطین انجام داده را به گوش همه می‌رسانند. یا یکی از وظایف مرابطات این است که در ماه رمضان افطار درست می‌کنند و همه‌ی زنان را به بهانه‌ی افطار در مسجدالاقصی کنار هم جمع می‌کنند و اطلاعات و اخبار لازم را به گوش همه می‌رسانند. چون اسرائیل از ورود مرابطات به مسجدالاقصی جلوگیری می‌کند، آنان فقط در اطراف مسجد می‌نشینند و از طریق موبایل، مردم فلسطین را از وضعیت مسجدالاقصی مطلع می‌کنند. (منبع)

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
زنان مرابطه یعنی چه؟
/post/1899
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۷۹
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

تا معلم خود نیامد پای کار

پی‌بردن به نقش

آموزگاران بر اثر کرونا

 

پیش از اینها فکر می‌کردم دبیر

خانه‌ای دارد در حد وزیر

 

آدمی باشد از جنس غرور

چهره‌ای بیگانه در حلّ امور

 

شغل او بس راحت و بی‌دردسر

کار او باشد مبرّا از خطر

 

سختی کارش بیان داستان

قصه‌ی شیرین شاه باستان

 

می‌نشیند پشت میزی در کلاس

با ردیف انبیا گردد قیاس

بیشتر بخوانید ↓

 

محور کارش باشد یک کتاب

فصل تابستان بگیرد حقِّ خواب

 

در دل من حسرت بسیار بود

چون به ظاهر شاغلی بیکار بود

 

روز و شب درگیر بودم با خودم

کاش من هم یک معلم می‌شدم

 

سال‌ها در ذهنم این تصویر بود

خواب‌هایم خالی از تعبیر بود

 

تا که یک روز کردم آهنگِ سفر

گشتم از این کرونا من باخبر

 

ویروس بی‌رحم چون دام بلا

کودک و پیرو جوان کرد مبتلا

 

یک جهان ازجمله ایران پای کار

تا کنند زنجیره‌ی ویروس مهار

 

لاجرَم تشکیل دادند یک ستاد

گشت تعطیل سازمان و هر نهاد

 

شد مجازی درس و مشق کودکان

خانه‌ها شد مدرسه از بیم جان

 

دانش‌آموز از معلم‌ها جدا

کشتی دریای علم بی ناخدا

 

در پی چاره شدند چندین وزیر

تا کنند جبران کار یک دبیر

 

با دو صد ترفند و ده ها ابتکار

در نبود زیر ساخت شد نابکار

 

آخرین تدبیر دولت «شاد» شد

شرکت سازنده‌اش آباد شد!!

 

شاد آمد در عمل بندی نبافت

باز هم محروم از هر زیر ساخت

 

در فضایی چون مجازی زود زود

روز و شب آرامش از مردم ربود

 

تا معلم خود نیامد پای کار

کس ندید در ریل آموزش قطار

 

گشت ثابت بر من و امثال من

کار هر کس نیست خرمن کوفتن

 

آنکه دارد کار آسان بنده‌ام

از قضاوت‌های خود شرمنده‌ام

 

یک معلم در ردیف انبیاست

حال فهمیدم که این حرفی بجاست

 

حکمت ویروس این است در بیان

ارزش کار معلم کرد عیان

 

سُراینده‌ی شعر را نمی‌دانم

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
تا معلم خود نیامد پای کار
/post/1863
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۱۲
  • پست شده - چهارشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۱۶ ق.ظ
  • : برچسب ها
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

روستای مارِشک مشهد

ایران‌گردی: به قلم دامنه

به نام خدا. مارِشک از بکرترین روستاهای خراسان رضوی در ٧۵ کیلومتری شمال غربی مشهد و در ارتفاع ١٧٧٠ متری از سطح دریا قرار دارد. این روستا هم اکنون حدود ٣٠٠ خانوار جمعیت دارد. جایی دیدنی در دل رشته کوه‌های «هزارمسجد». آقای «سید حمید اسعد فیض» مدیر مدرسه‌ی روستا در طول ١٣ سال زندگی در مارِشک، ابتکار جالبی صورت داد؛ یعنی کتابخانه‌ی سیّار روی خورجین الاغ که کتاب را در فصل‌های برفی سال، به درِ خانه‌ها می‌برد تا مردم مطالعه کنند.

 

 

روستای مارِشک مشهد

 

 

روستای مارِشک مشهد بر روی نقشه. عکس از دامنه

 

 

...

 

  

روستای مارِشک مشهد. کتابخانه‌ی سیّار روی خورجین الاغ

ابتکار «اسعد فیض» مدیر مدرسه‌ی روستای مارشک

عکس: دامنه از روی مستند

 

اطلاعات بیشتر: خلاصه‌ی نقلی با کمی ویرایش: مطالعه و روزنامه‌خوانی یکی از ویژگی‌های مردم مارِشک است. رفتن به مارشک از مشهد دو راه وجود دارد: یکی از سمت بولوار ٢٢ بهمن و جاده‌ی کلات و دیگری از سمت بولوار شاهنامه. شهروندانی که ساکن غرب مشهد هستند می توانند از سه راه فردوسی وارد بولوار شاهنامه شوند و از سمت راست آرامگاه فردوسی از روستای توس سفلی عبور کرده و وارد جاده آرد رضوی شوند. مارشک روستایی طبقاتی در دل دره‌ای سرسبز است با خانه‌هایی که حیاط هر کدام، بام خانه‌ی دیگری‌ست. (منبع)

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
روستای مارِشک مشهد
/post/1894
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۹۶۳
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

قضیه‌ی فلسطین

قضیه‌ی فلسطین

متن نقلی: نوشته‌ی آقای «رضا غبیشاوی». «درباره مسئله فلسطین-اسرائیل و حوادث اخیر می توان به این نکات اشاره کرد:

 

۱- فلسطین تحت اشغال اسرائیل: فلسطین هم اکنون تحت اشغال و محدودیت اسرائیل است. این یک واقعیت تمام عیار است که از سوی سازمان ملل متحد نیز تایید شده است.  براساس مصوبات سازمان ملل، اسرائیل هم اکنون قدس شرقی (بخش شرقی شهر قدس/ اورشلیم) و کرانه باختری را تحت اشغال خود دارد. همچنین منطقه غزه هم در محاصره کامل اسرائیل قرار دارد. اسرائیل حاضر به پایان اشغال فلسطین در این مناطق نیست.  فلسطین هنوز عضو کامل سازمان ملل نیست. فلسطینی ها براساس قوانین سازمان ملل و از نظر اکثر قدرت های جهانی از جمله امریکا و اتحادیه اروپا، یک کشور مستقل ندارند. این موضوع معضل بزرگی را برای فلسطینی ها در برابر اسرائیل ایجاد کرده است.

 

تا چه زمانی می توان یک ملت را تحت اشغال نظامی نگه داشت؟ این وضعیت تا کی ادامه دارد؟ ملت فلسطین چه در کرانه باختری و شهر قدس و چه در غزه خواهان آزادی از اشغال اسرائیل، ایجاد دولت/ کشور مستقل فلسطینی و زندگی مسالمت آمیز است اما اقدامات غیرقانونی، غیراخلاقی و غیرانسانی روز افزون کابینه اسرائیل و یهودیان تندرو اسرائیلی، فشارها بر مردم فلسطین را افزایش می دهد و آنان را به واکنش وا می‌دارد. وقتی هم مردم فلسطینی در مقابل اقدامات اسرائیل واکنش نشان می دهند با مشت آهنین روبه رو می شوند.

 

فقط کافی است تصور کنیم اشغال هندوستان توسط دولت انگلیس، اشغال الجزایر توسط فرانسه، اشغال لیبی توسط ایتالیا، اشغال سودان توسط انگلیس و حکومت آپارتاید (برتری نژادی) در آفریقای جنوبی همچنان ادامه داشت و هر روز شمار جدیدی از مردم بومی در راه مطالبه پایان اشغال و کسب استقلال جان می باختند و دولت های اشغالگر نیز آنها را "تروریست" خطاب می کردند. این روند تا چه زمانی قابل تحمل و ادامه بود؟

 

 

عکس نقشه‌ی روند اشغال فلسطین از اول تا امروز

 


در حال حاضر دو و نیم میلیون فلسطینی ساکن کرانه باختری و قدس شرقی تحت اشغال اسرائیل قرار دارند. هر گونه ورود و خروج به این منطقه با اجازه و نظارت اسرائیل صورت می گیرد. همه شوون و زندگی و امور مردم فلسطین در همه بخش ها در این منطقه منوط به اجازه و تصمیم مقامات اسرائیلی است. در منطقه غزه هم حدود ۲ میلیون فلسطینی زندگی می کنند که از سه طرف در محاصره اسرائیل هستند و تنها یک مرز بین المللی با مصر دارند. زندگی مردم غزه از جمله ورود و خروج افراد و کالا و سایر فعالیت ها هم در گرو تصمیم گیری اسرائیل است.

 

راه مقابل ملت فلسطین چیست؟ اشغال را قبول کنند؟ نابودی هویت و عزت و کرامت خود را به دست اشغالگر قبول کند؟ در این صورت، انسان بی کرامت، انسان بی هویت و بدون عزت نفس چه تفاوتی با مرده دارد؟ با زور شاید بتوان زمین و زندگی یک انسان را گرفت اما هرگز نمی توان هویت، موجودیت، کرامت و عزت نفس او را مطالبه کرد. آیا راهی جز مقاومت در برابر اشغالگر می ماند؟ راهی نمی ماند جز اینکه در چهره اشغالگر، فریاد بکشی "من هستم؛ من باقی می‌مانم؛ من نابود نمی‌شوم". بیشتر بخوانید ↓

قضیه‌ی فلسطین
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
قضیه‌ی فلسطین
/post/1897
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۷۷
  • پست شده - يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۳۱ ق.ظ
  • : برچسب ها
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

کتاب نیایش عارفان

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کتاب نیایش عارفان، نوشته‌ی «دکتر محمد فنایی اشکوری» شرحی‌ست بر دعای کمیل که مؤسسه‌ی شیعه‌شناسی آن را چاپ و منتشر کرده است با موضوعاتی مانندِ «جهان‌بینی معنوی، جایگاه دعای کمیل، موانع عروج، طلب خضوع و خشوع، نفسِ سرکش، اضطرار و اعتذار بنده، مُنتهای آرزوی عارفان، اعتقاد به خدا و اعتماد به او، کثرت صفات و وحدت حقیقت». به عنوان مثال در قسمت «توسل به عزت حق» آمده است: «گناه و بدرفتاری مانع از توفیق دعا می‌شود و ارتباط بین بنده و خدا را قطع می‌کند. توقف در گناه موجب غفلت از خدا می‌شود و انسان را از نعمت رازونیاز با خدا محروم می‌سازد.»

 

بنا بر نقل این اثر، بزرگان گفته‌اند که سدّ دعا از سدّ اجابت دعا دشوارتر است. سدّ دعا ممکن است دلیل بر رانده‌شدن از درگاه الهی باشد در حالی که سدّ اجابت چنین نیست. مراتب دعا و شرایط آن، جهان‌بینی معنوی، جایگاه دعای کمیل، موانع عروج، اضطرار و اعتذار بنده، ستم بر خویشتن، رضایت و قناعت، خوف اهل یقین، قبولی اعمال و مقام خشیت از موضوعات مورد توجه در این اثر هستند.

 

قرائت دعای کمیل در اوائل انقلاب و سپس در اوج دفاع مقدس، در سراسر کشور حال‌وهوایی خاص و خاطره‌انگیز داشت؛ آیا باز هم آن شور و حال و گرایش‌های خالصانه‌ی معنوی و جمع‌های باشکوه و معنویت‌بخش بازمی‌گردد؟

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
کتاب نیایش عارفان
/post/1898
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۱۹۳
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

تصاویر و نکته‌ها

 

برگزاری نماز مغرب در مسجد الحرام

با رعایت فاصله‌گذاری اجتماعی

 

 

مُرده‌سوزخانه‌ها در هند

بر اثر تشدید مرگ ناشی از ویروس کرونا

 

 

جمع‌آوری درب بطری و فروش آن

ابتکار شهرداری بابل جهت خرید ویلچر نیازمندان

 

 

کلاس دانش‌آموزان در فضای باز توسط خانم «کلثوم فقیری»

معلم ابتدایی چهارچنار شهر سرخنکلاته‌ی گرگان در ایام کرونا

 

 

هندوانه‌فروش افغان، کابل ‏عکس از معیر جلال

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
تصاویر و نکته‌ها
/post/1739
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۳۰
  • پست شده - جمعه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۵۰ ب.ظ
  • : برچسب ها
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

از امام دور افتاده‌اند

از امام دور افتاده‌اند

حرم امام خمینی

از امام دور افتاده‌اند
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
از امام دور افتاده‌اند
/post/1906
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۴۹۹
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

نکاتی بر فیلم «نفَس» آبیار

نکاتی بر فیلم «نفَس» آبیار
نوشته‌ی دامنه:  به نام خدا. با سلام و احترام به خوانندگان. فیلم «نفَس» ساخته‌ی نرگس آبیار -که از «نگاه ملی» سیمرغ جشنواره‌ی فیلم فجر و جایزه‌ی آسیا پاسفیک را کسب کرده بود- بیننده را به دنیای کودکی‌اش می‌برَد و چون تار و پود هر کس در کودکی بافته شد، دیدن آن لذت وصف‌ناپذیری دارد. به‌طوری‌که فیلم را تماشا نمی‌کنی، بلکه با آن زندگی می‌کنی. یادم نمی‌آید خانم آبیار فیلمی را ساخته باشد که من ندیده باشم. همه‌ی آثارش را دیده و می‌بینم. حالا در نفَس چه دیده‌ام؟ فشرده‌؛ اینها را:

 

این‌که هنگامه‌ی دعواهای کودکانه، هر کدام از ما اسمی دیگر پیدا می‌کردیم؛ مثلاً شلخته. وَلِ خر. موذی. لب‌فِنی!

 

این‌که وقت و بی‌وقت، انگشت توی دماغ می‌کنی، و معلوم نیست وقتی گِردش کردی و مثل توپش ساختی، یواشکی کجای اتاق می‌اندازی و یا چه ماهرانه لای فرش و پشتِ پشتی می‌مالی.

 

این‌که بقّال از کتاب کهنه‌ی مدرسه، بی‌آنکه منظوری داشته باشد، عکس ولیعهد را کنده، قیفش کرده و دو سیر آجیل توش ریخته، به ساواک فراخوانده شده و سیم‌جیم گردیده.

 

این‌که به تأکید و از سرِ عقیده و عفت می‌بینی زنان در کوچه و معبر، چادر به دندان می‌گیرند که نکنه خدای ناکرده خالی از مو و گیسو در معرض دیدِ مردان قرار گیرد و گناهی بر عابرین بیافریند.

 

«نفس» ساخته‌ی نرگس آبیار

 

این‌که دائی طلبه‌ی او در قم کتابخانه‌ای دارد پُرِ کتاب و کودک قصه‌ی فیلم، شیفته‌ی کتاب می‌شود و شروع می‌کند به کتاب‌دزدیدن و یواشکی آن را لب رودخانه خواندن، زیرا مادربزرگ نمی‌گذارد دختربچه هر کتاب داستانی را بخواند که هوش و ذهنش بی‌جهت باز شود.

 

این‌که می‌بینی همو از سرِ نداری خون خود را به دفعات می‌فروشد تا خرج زندگی‌ و تحصیل دینی‌اش را درآورَد و از علم باز نمانَد.

 

این‌که وقتی گوشت‌کوب، نخود و سیب‌زمینی آب‌گوشت را کوبیده کرد، همه سر سفره، سر و دست می‌شکنند که بده من تَه‌اش را لیس بزنم.

 

این‌که زنان لباس‌ها را کف رودخانه می‌شویند و یا در مکتب‌خانه‌ی اکرم‌خانم روستا اگر خواندن قرآن را خوب پیش ندی، تو را با ترکه‌ی انار می‌زند و می‌گوید می‌اندازمت زیرزمینِ مکتب‌خانه که مارها نیشت زنند!

 

این‌که وقتی به میهمانی در یزد و تهران می‌روند پیش اقوام و آشنایان، کودک از نهایت گرسنگی و اوج کنجکاوی قیمه‌ی روی پلو را می‌چلونَد و از مادربزرگ می‌پرسد اینها هم مگه قیمه‌شون گوشت ندارد؟!

 

این‌که بازیی تجربه‌شده را می‌بینی؛ همان بازی قشنگ که دو نفر به چشم همدیگر زُل می‌زنند و هر کدام زودتر بخندد، بازنده است نوعی درس مقاومت ولو در پرهیز از بروز خنده. مانند بازی‌مان در شنا به زیر آب‌ رفتن و هر چه بیشتر ماندن و نفر پیروز، «شاه» شدن و یا نوشابه‌ی کوکا و کانادادرای بردن!

 

این‌که تلفن خانه به صدا درمی‌آید و دختربچه می‌پرد که گوشی را بگیرد و مادربزرگ حرف دل‌آشنایی می‌زند: آهای! دستِ خر کوتاه! تلفن را دست نزن! اینک آن دنیای مرزدار، پایان یافته و حد و مرز ندارد، دیگه طفل هم موبایل دستشه! چه رسد به دختربچه.

 

این‌که می‌بینی دختربچه دو آرزویش اینه که روزی دکترِ تنگی‌نفَس شود و پدرش غفور راننده‌ی کفش بلّا (با بازی مهران احمدی) را درمان کند و تلویزیون کودک نقاشی او را نشان دهد.

 

این‌که عطر مشهد را می‌توانی بزنی، چون این بو، بوی حساسیت برانگیز و آلرژی‌زا نیست؛ عطسه نمی‌آورد. چون بوی مشهد مقدس امام رضا (ع) است.

 

این‌که کودک تمام بدنش خارش می‌گیرد و باید در آب آهک بخوابد تا بدنش از درد کورَک و رنج خاراندن رها شود.

 

این‌که وقتی می‌پرسه دوست داری چه‌کاره بشی؟ می‌شنوی: می‌خوام نانوا بشم! چرا؟ چون نونوا همش پول می‌گیره، نون می‌ده. اون یکی دیگه دختر می‌گه بابا من می‌خوام پسر ! باشم. شگفتی هم بیرون می‌زند. پدر می‌پرسه چرا؟ می‌گه اگر پسر باشم توی دستت باد نمی‌کنم! حالا می‌بینی چهار کودک غفور (دو دختر و دو پسر) به دفاع از جنس خود شعار می‌دهند و کل‌کل می‌کنند:


پسرها شیرند، مثل شمشیرند!
دخترا پنیرند، دست بزنی می‌برند!
پسرا شیلنگن دست بزنی می‌لنگن!
دخترا موش‌اند مثل خرگوش‌اند!

 

و آخر این‌که با بالاترین حسرت می‌بینی صدام -آن بی‌عقل خون‌آشام- قبرستان را بمباران می‌کند، جایی که دختربچه قصه‌ی پرغصه‌ی فیلم ما -که خانه‌‌ی عاریه‌ی آنان بر روی قبرستان بنا شده، دارد تاب می‌خورد و می‌چرخد و می‌خندد- غرق خون می‌شود و خانه بر سر او آوار. و تو هم می‌بینی او چه آرزوهای زیبایی را که از تجربه و کتاب‌خواندن و تخیّل قوی خود کسب کرده بود، به دل خاک برد. بیش از ۱۰۰۰ دختربچه تست بازیگری داده بودند، تا این‌که «ساره نورموسوی» این بازیگر نقش اول نفس برگزیده شد و انصافاً این خردسال زیبا و زرنگ، چه هم درخشان ظاهر شد. باید دید تا فهمید. عکس بالا: «ساره نورموسوی» در نقش اول فیلم نفَس.

نکاتی بر فیلم «نفَس» آبیار
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
نکاتی بر فیلم «نفَس» آبیار
/post/1891
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۲۹۷
  • پست شده - چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۵۸ ب.ظ
  • : برچسب ها
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

فیلم سرزمین آواره‌ها

فیلم سرزمین آواره‌ها

سرزمین آواره‌ها

سه‌شنبه ۷ / ۲ / ۱۴۰۰

نوشته‌ی ابراهیم طالبی دارابی دامنه


با یاد و نام خدا. با سلام و احترام به حاضران. یک کارخانه‌ی تخت چوبی در اِمپایِر آمریکا، ورشکسته و کارکنان آن بی‌خانمان و آواره ‌می‌شوند. فِرن یعنی خانم «فرانسیس مک دورمند» شخصیت اصلی فیلم، (سمت چپ تصویر) یکی از زنان آن کارخانه است که آوارگی و بی‌خانمانی، او را گرچه دربه‌در می‌کند اما از زندگی مأیوس نمی‌سازد. همین، نقطه‌ی اوج فیلم است که جایزه‌ی برتر اسکار ۲۰۲۱ را از آن خود می‌کند. فرن چه می‌کند؟ وَن می‌خرَد و آن را خانه‌ی سیّارش می‌سازد و دست به گشتن و کارکردن در سراسر آمریکا می‌زند و تازه می‌فهمد با چه زیبایی‌هایی در طبیعت ناشناخته و دیدنی‌های دنیا مواجه می‌شود و نیز با بی‌شمار زن و مرد و جوان و دختران بی‌خانمان که زودتر از او آواره شدند و با ون و خودروهای کالسکه‌دار به دل طبیعت زده‌اند و به هر نحوه ممکن، تسلیم جبرِ تلخیِ نداری نشده‌اند زیرا مطمئن بودند جز خود، کسی به دادشان نخواهد رسید. کارگردان فیلم، یک زن چینی رنگین‌پوست است؛ خانم «کلویی ژائو» (سمت راست تصویر) که به نظرم خیلی‌خوب توانست موضوع روز جامعه‌ی آمریکا را به هنر فیلم نمایان کند. بی‌جهت نبود درین جشنواره، جایزه‌ی ۳ اسکار را گرفت: بهترین فیلم ۲۰۲۱ را ، بهترین بازیگر زن را و نیز بهترین کارگردانی را. من اخیراً نشستم فیلم را با نهایت حوصله و حواس‌جمعی در «نماوا» نگاه کردم. و اتفاقاً خودم را سرزنش و سرکوب نکردم که چرا وقتم را پای فیلم گذاشتم. این شماتت بر خودم محو شد چون‌که حقیقتاً فیلم را حرفه‌ای و حاوی پیام و محتوا ساخت؛ نیز زیبا و دارای صحنه‌های بکرِ زمین و دشت و پرستو و جاده و صخره و طلوع و صحرا و دریا و کوهپایه‌ها و ... . به‌طوری‌که در فیلم از زبان یک مردِ باتجربه و منتقد، می‌شنوی زمین مادرِ ماست؛ بخشنده و دهنده‌ی غذا و زیبایی‌ها. فرن، تازه می‌فهمد از دست دادنِ خانه چیزی از عظمت او کم نکرده است؛ زیرا همین موجب شده است دست به تحرّک بزند و با طبیعت خدا و سایر رنجبران همنوع خود آشنا شود. و بفهمد استبداد دلار و استبداد بازار چه بر سر بشر آورده و می‌آورد. فرن با همین ون -که شرق و غرب و جنوب و شمال آمریکا را برای هر لحظه کارکردن و زندگی خود را چرخاندن، می‌چرخد- با آدم‌هایی در سراسر آن دیار مواجه می‌شود که هر کدام به علتِ تلخی بی‌رحمِ اقتصاد آمریکا، آواره شده‌اند و ون‌سوار کناره‌ای، ساحلی، کوهپایه‌ای و یا در بیرونِ شهری و دهکده‌ای، پارک می‌کنند و تن به کارهای سخت می‌دهند و شب را در ماشین می‌خوابند. دیدنِ صحنه‌ی لانه‌های بی‌شمار پرستوها در دل صخره‌های زمین لم‌یزرع به فرن می‌فهماند که فقط عشق است که زندگی‌ساز است. و کُرات دیگر -مثل مُشتری و زُحل- با ریختن دائمی ذرّات مفید بر زمین چه سخاوت‌هایی به زمین و انسان می‌ورزند. و او با همه‌ی تلخی‌ها و در میان انبوه خانه‌به‌دوش‌ها و حالات نگران‌کننده و بی‌آیندگی آنان، حتی احساسات خود را تعطیل نمی‌کند و در صحنه‌ای جالب، از دیدنِ تنه‌ی تنومندِ درخت که توسط افرادی سودجو بر بستر جنگل فرش شده است، حسرت می‌خورَد و بر تنه و ریشه‌ی آن دست نوازش می‌کشد و چشم به یک درخت بلند پابرجای دیگر می‌دوزد که سر بر آسمان راست کرده است.

 

فیلم از آغاز تا انجام همه‌اش دیدن دارد؛ مانند آن دسته فیلم‌هایی نیست که برای کسب پول بیشتر، طولش می‌دهند بی‌آنکه از محتوا و پیام برخوردار باشد. من یادداشت‌های مفصلی از فیلم در دفترم نوشته‌ام که گفتن آن در اینجا وقت می‌برَد و مجال می‌خواهد. وقتی در یک پیانویی، دونفره -زن و مرد عاشق هم- می‌نوازند؛ این یعنی بنای زندگی بر زوجیت است و عشق. وقتی فرن تعجب می‌کند زندگی یک خانواده‌ی مرفه‌ی آمریکایی تا ۳۰سال به طول انجامیده؛ این یعنی وجود زندگی لرزان در آمریکا. یا آنجا که روی کتاب «دستورالعمل برای پایان‌دادن به زندگی» یعنی آموزش خودکُشی! در آمریکا بحث می‌شود، درمی‌یابی هنوز هم هستند انسان‌هایی که تسلیم نکبتِ اقتصاد استثمارمحور و شیءگونگی انسان نیستند. به نظر من، درست است که بدانم زندگی در دنیا، بهشت برین و مدینه‌ی فاضله و (=یوتوپیا) نمی‌شود، زیرا همیشه سیستم خادم و مخدوم وجود دارد؛ همیشه شغل‌هایی، طبقاتی، نسل‌هایی وجود خواهد داشت که اشتغال در آن، بودن در آن، و ماندن به آن، کارفرما و بالادست را باز نیز زورمدار و سودجو و بهره‌کش نگه می‌دارد. آری؛ خانه، یک کلمه است، اما روح زندگی فقط در این کلمه جمع نیست؛ طبیعت هم، مادر و مهد ماست، آن را هم باید دید و در آن گردید و دهِش‌های گسترانیده‌ی خدا را چشید.

فیلم سرزمین آواره‌ها
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
فیلم سرزمین آواره‌ها
/post/1888
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۲۵۲
  • پست شده - سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۲:۲۴ ب.ظ
  • : برچسب ها
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

چرا شورا در شهر و روستا؟

شورا در شهر و روستا و شاخصه‌ها

دو‌شنبه ۶ / ۲ / ۱۴۰۰

نوشته‌ی ابراهیم طالبی دارابی دامنه

 

به نام خدا. با سلام و احترام به همگان. درین هفته، یکی از روزها یعنی ۹ اردیبهشت، روز پاسداشت شوراها هست، من فکر می‌کنم اداره‌ی امور به شکل شورا، دلایل موجه‌تر و عقل‌پسندتری نسبت به مدیریت به شکل فردی و خودسرانه دارد. به تعدادی ازین علت‌ها یا دلیل‌ها اشاره می‌کتم:

 

همواره خِرد جمعی کمتر از خِرد فردی خطا می‌کند. چراکه همیشه چند عقل بر روی هم می‌تواند گِره‌گشاتر از یک عقل در یک فرد، ظاهر گردد؛ البته چنانچه افراد آن شورا، صالح در تفکر و خردمند در امور باشند و از عقلِ هوشمندانه‌ی برخوردار باشند.

 

کار به شکل شورا، انجماد و اجبار را دور، و عزم را جایگزین می‌کند، زیرا وقتی برای کاری یا اموری، شَور و شورا می‌شود، از درون آن عزمی راسخ برای اجرا متولد می‌گردد که ممکن است همان عزم، در حالت فردی و انفراد، موجب نُضج (=پدیداری) نگردد.

 

سابقه‌ی تمدنی بشر نیز نشان می‌دهد هر کجا بنای کار بر به‌کارگیری خرد جمعی و مشورت و شورا بوده، رشد محکم‌تر و اثرات ژرف‌تری برجای گذاشته تا جایی که بنای امورشان بر فرد و یکه‌سالاری بوده. در اسلام که دین خاتم است بر اصل مشورت وحی نازل شده و رسول خاتم (ص) و علی (ع) نیز در تدبیر امور از اهل خرد و ذکاوت و افراد صالح و قابل مشاوره می‌کردند و آنان را در عقل و عزم خود دخیل می‌کردند.

 

 

خودِ شوراها هم باید علاوه بر نقش مشورت و تصمیم‌سازی، خود اهل مشورت‌گیری باشند و از سایر اهل فن و دانش و تدبیر مشاوره بگیرند و راه ورود تفکر را بر بیرون نبندند و این نهاد را -چه نوپا و چه دیرپا- از اثرات مشورت و کمک از عقل دیگران محروم نکنند؛ زیرا شورا بنای کارش بر سیَلان‌بودن است، نه جمود و رکود. یعنی شورا باید کارخانه‌ی تولید فکر باشد، نه تقلید و تقیّدهای صِرف.

 

از نظر من کمتر کسانی هستند که تردیدی به درستی شورا بر فرد و امتیاز بالای مشورت بر فردیت داشته باشند، پس بحث خودم را ببرم روی شاخصه‌های اشخاصی که در شوراهای شهر یا روستا گِرد می‌آیند:

 

برترین شاخص‌ فرد عضو شورا (حالا یا از طریق رأی مردم حاصل می‌شود، یا از سوی انتصاب‌ها) مطالعه و تجربه و گاه سابقه است. فردی که از مطالعه یا دست‌کم دانایی به دور افتد، خِرد او هم برای مشورت دادن، خُرد و خوار می‌شود و این ممکن است فکر او را به خطا سوق دهد و جامعه را ضِرار برساند.

 

توانِ رایزنی داشته باشد. یعنی بتواند با ورود به بستر جامعه و آستَر قدرت، کسبِ فکر کند. رایزنی‌کردن هنر است و یک عضو شورا در هر کجا، بایسته است بر افکار دیگران پُل بزند و از داشته‌های آنان بر دانسته‌های خود بیفزاید؛ وگرنه مثل فردِ خمود و خماری می‌مانَد که فقط می‌خواهد بگذرد و چرخ روزگار آستِک نرمَک بگردد!

 

عضو هر شورایی، به‌ویژه شوراهایی مثل شورای ده و شهر، باید از قدرت فکری بهره‌مند باشد، زیرا اساس کار شورا در هر لحظه بر تفکر و ارائه‌ی فکر نو استوار است و حتی گاه این حوادث و اتفاقات ناگوار و نیز تحولات اثرگذار است که عضو شورا را نسبت به سایر اعضای جامعه به سمت اندوخته‌های نوین می‌برَد؛ حال اگر عضو شورا خالی از توان تفکر باشد، چه خساراتی آن دیار و مردم را درمی‌نوردد.

 

در جامعه‌ی امروزی، نیاز مُبرم است که فرد عضو شورا، با انقلاب و تحولات و سیاست‌های آن آشنایی داشته باشد و بداند در کجای کار نظام ایستاده است. زیرا امور قانونی هر جامعه و مردمی، با نظام سیاسی آن روزشان اداره می‌شود؛ بنابرین لازمه‌ی آن دانایی و توانایی در شناخت ماهیت و موقعیت نظام سیاسی و وضعیت انقلاب است. به عبارتی، از انقلاب، گزارشی هفته‌ای در ذهن داشته باشد و به عنوان فرد مطلع، در جامعه‌اش بروز و ظهور داشته باشد وگرنه او فقط نامی از شورا بر جَبین خود دارد، نه دانش و توان فکری در خورجین.

 

روابط عمومی بالایی در خود پرورش دهد. اگر ذاتاً فردی متوسط است و کمتر با مردم می‌پیوندد، ولی وقتی عضو شورا شد، باید حدّ روابط خود را با عموم، به بالاترین میزان ببرد و نیازها را گردآوری کند و از مشکلات و معضلات بر پیش راه مردم، شناخت دقیق و واقعی داشته باشد که بتواند فکری برای راه‌کار و برون‌رفت بیاید.

 

تردیدی نیست دانش در کنار بینش کارساز است. هزاران ورق دانش بلد باشی، اما بینش خامی داشته باشی، آن دانش در حد همان ماندن در ورقه است، نه برای پیاده‌شدن و مشکل مردم را کم‌کردن و جامعه‌ی حال و آینده‌ی خود را نوسازی و آبادکردن. زیان جوامع از نادان‌ها خسارت‌آمیزتر از زیان از دانایان است. دانا هم چون مصون نیست، ممکن است زیان‌رسان باشد، ولی نادان زیانش ویرانگر و زخم کاری‌اش التیام‌ناپذیر است. بگذرم.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
چرا شورا در شهر و روستا؟
/post/1882
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۱۸۴
  • پست شده - دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۷:۲۷ ب.ظ
  • : برچسب ها
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

دو متن برای ماه رمضان

(۱)

 

اگر دروغ بگی! دشمن مرتضی‌علی

پنج‌شنبه ۲ / ۲ / ۱۴۰۰

نوشته‌ی ابراهیم طالبی دارابی دامنه

 

به نام خدا. با سلام و احترام به همگان. یاد من هست، یاد شما هم آیا هست که از بزرگان، از هم‌بازی‌ها و از هم‌سن و سال‌های‌مان این را می‌شنیدیم که وسط حرف و بحث و کار با تمام اعتقاد و عشق می‌گفتند: اگر دروغ بگی! دشمن مرتضی‌علی.

 

این چه پیامی داشت؟ پیامش این بود علی (ع) در کانونِ دل ایرانیان قرار دارد و الگوی زندگی همگان بوده است. نام و مرام علی (ع) آشوب از دل می‌برَد و آرامش جانشینش می‌کند. پس در گذشته وقتی از کاری حذَر می‌دادند نام علی را به میان می‌آوردند تا اهمیت آن را صدچندان نشان دهند. زیرا از دیرباز برای ایرانی، دوستِ علی بودن، بالاترین افتخار و والاترین اعتقاد محسوب می‌شد. ازین‌رو اگر کسی سخنی می‌گفت و یا راویِ داستانی می‌شد و یار کاری را می‌کرد، برای اطمینان‌کردن به سخنش و اقدامش به او می‌گفتند: اگر دروغ بگی! دشمن مرتضی‌علی. یعنی چه زشت است دروغ‌بافی. و چه زشت‌تر است برای کسی که با ارتکاب دروغ و دغل، دشمن مرتضی‌علی گردد. آری؛ علی، معیارِ حق است. حق با علی است و علی با حق. و چه راست فرمود پیامبر خدا، خاتم‌الانبیا (ص) که: «علیٌّ مَعَ الحق والحقُّ مَعَ علی»

 

این ماه، ماه امام علی (ع) است. ازین‌رو فقط خواستم یاد یک فرهنگ خوب در میان ایرانیان کرده‌باشم و تجدید خاطراتی. از قضا، چند ماه پیش، خودم در «نماوا» دیده بودم که خانم مرضیه برومند در «هم‌رفیق» در وسط خاطره‌گویی، به فاطمه معتمدآریا به‌شوخی گفته بود: اگه دروغ بگی! دشمن مرتضی‌علی!

 

(۲)

 

تُطیلَ عُمری

پنج‌شنبه ۲ / ۲ / ۱۴۰۰

نوشته‌ی ابراهیم طالبی دارابی دامنه

 

به نام خدا. با سلام و احترام به همگان. در طول ماه رمضان یکی از دعاهایی که بر همگان، هم آشناست و هم خاطره‌انگیز، دعای زیبا و دلنشین «اللَّهم ارْزُقنی حَج بَیتک الحرام فی عامی هذا و فی کُل عام...» (منبع) است که در فرازهای آخرش از خدا این خواسته‌ی دلچسب را طلب می‌کنیم: تُطیلَ عُمری... یعنی: که عمرم را طولانى سازى.

 

طول عمر از نعمت‌های پروردگار است که نصیب می‌شود. ارزش طول‌عمر داشتن، فراوان است که دست‌کم سه تای آن این است که در کشتزار دنیا، ره‌توشه‌های بیشتری برای آخرت برگیریم و از زیبایی‌های خداداد آن لذت درستی ببریم. فرصت فراوان‌تری برای عبادت و عبودیت و خدمت به خلایق و نیز رشد ادب و اخلاق خود داشته باشیم و از همه مهم‌تر اگر خطاهایی داشتیم -که مسلماً موجودی ممکن‌الخطا چون انسان حتماً خطاها هم دارد و از ارتکاب آن مصون نیست- فرصت جبران‌کردن و انابه و بازگشتِ اثربخش داشته باشیم تا دست به نوسازی و پروریدن خود بزنیم.

 

نکته‌ای که در دعاهای مأثور (=نقل‌شده‌ی موثّق) وجود دارد این است مفاهیم و مضامین کاملی در اهمیت و ارزش انسان است؛ آن مقدار عظیم و عالی، که متن‌های حقوق بشری کشورهای مدعی مغرب‌زمین در برابر بار معنایی آن، تهی و دست‌خالی هستند. بشرِ سربه‌راه و دیندار و طالبِ خوبی‌ها و نیکی‌ها، در برابر این مفاهیم عالی دینی (که از قلب درخشنده‌ی ائمه‌ی اطهار (ع) درخشیدن گرفته) با رغبت و شوق زانوی ادب می‌زند و پند و اندرز می‌گیرد. آری؛ زیبایی و درخشندگی ماه مبارک رمضان یکی همین اُنس و گوشِ جان سپردن به دعاهای عالی و مطابق طبع و فطرت خداجوی انسانی‌ست.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
دو متن برای ماه رمضان
/post/1885
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۲۷۲
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
قبل ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ... ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ... ۲۰ ۲۱ ۲۲ بعد