دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
موضوع
آرشبو
پسندیده

۵۰۸ مطلب با موضوع «جهان، جامعه» ثبت شده است

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. روزنامه‌ی اترک -که در بجنورد (خراسان شمالی) چاپ می‌شود- امروز ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱ کاریکاتور آقای عباس ناصری را تیتر اول تمام نیم‌صفحه‌ی خود کرد و همین موجب شد گزارش آن را بادقت مطالعه کنم که ببینم مسئله از چه ریشه گرفته؟ در آن، این نکات بیشتر سوسو می‌زد: هزینه‌ی یک تُن روغن بسته‌بندی‌شده ٨۵٠ دلار است اما در خارج از مرزها فقط قیمت خام آن ٢۵٠٠ دلار است! و اشاره داشته در حالی که نیاز استان سیستان و بلوچستان حدود ۵ هزار تن روغن است، این استان تا آخر بهمن ۱۴۰۰ حدود ۵۰ هزار تن روغن دریافت کرده است، یعنی ۱۰ برابر بیشتر از نیاز. و این درباره‌ی شش استان دیگر مرزی نیز مشهود است. اترک نوشته بررسی‌ها نشان می‌دهد ۶ استان مرزی نیاز به حدود ۳۵ هزار تن روغن داشته اما ۹۳ هزار تن به این استان‌ها روغن تزریق شده است. و این یعنی مقدمه‌ی قاچاق روغن به بیرون مرزها. با این دیباچه که خیلی هم تفصیلی و فنی بود و بنده چکیده‌اش کرده‌ام، اترک چنین آورده که «بسیاری از فروشگاه‌ها قیمت‌های قبلی را مخدوش کرده» بنابرین با هر قیمتی که می‌خواهند، به مردم می‌فروشند. مثلاً قیمت مصوب روغن ۹۰۰ گرمی، ۱۵ هزار و ۵۰۰ تومان است، اما به روایت اترک «تا ۲۵ هزار تومان» هم به مردم فروخته می‌شود.

 

خواستم بگویم روی دولت تازه‌کار، به زودیِ زود نمی‌شود داوری داشت باید زمان بگذرد تا بتوان منطقی سیاست و عملکرد آن را نقد کرد. اینک گویا اینان می‌خواهند اقتصاد معیشتی را اساساً «جراحی» کنند و چون جراحی بدون تزریق بی‌حسی، دردش حس می‌شود، لذا مردم هنوز سیاست اقتصادی نوین دولت سیزده تست و اجرا نشده، دست به داوری (انتقاد / اعتقاد) می‌زنند؛ علت روشن است: برای منتقدین نیاز به ارزانی و برخورد با گرانی و برای معتقدین هم حمایت از کسی که از سرِ روکم‌کنی به وی رأی دادند. هر چند روزگاری رئیس دولت مشهور به «سازندگی» خطبه خوانده بود مشکل ایران، ارزانی است، نه گرانی! که چپ از همان جا، گریبان مرحوم رفسنجانی را با «عصر ما» و «سلام» گرفت که این دو هفته‌نامه و روزنامه پس از گوشه‌گیری صغیر چپ از قدرت از فردای مجلس چهارم (که من اسمش را نمی‌گذارم استبداد صغیر!!! توسط رفسنجانی که کشور را زیر سلطه‌ی خود می‌خواست و بس)، با پا پیش‌گذاشتن آقایان به ترتیب: بهزاد نبوی و آیت‌الله سیدمحمد موسوی خوئینی، کور سو که نه، شعله برانگیخته بود. اینک باز نیز گویا مسئله این شده مشکل کشور، ارزانی است؟ یا گرانی؟ کدام یک؟! من اقتصاد بلد نیستم. بگذرم.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

عکس از جلیل قربانی

نمونه‌دست‌نوشته‌ی جلیل قربانی

قضیه‌ی نان و طنز عمران صلاحی

 

یادداشت‌های روزانه‌ام در دهه‌ی ۷۰ و ۸۰

 
دعوای سه نوع نانِ سنتی، فانتزی و ماشینی در دهه‌ی هشتاد. یک نمونه مباحثه میان جناب قربانی و بنده در مدرسه بر سر سنت و مدرنیته: من هم مثالی ساده در تأیید فرمایش شما بزنم آقای قربانی: «نان رضوی» مشهد و تندیرنون مازندران و سایر بلاد ایران هر دو نون هستند، یکی مکانیزه، دیگر دستی سنتی. پختن هر دو، آزاد و مخیّرانه است و خوردن هر دو هم آزاد و  مخیّرانه. بستگی به انتخاب هر فرد دارد. سنتی بخورد یا صنعتی. باگت یا سنگک. آقای قربانی در پاسخ بنده نمونه‌دست‌نوشته‌ی خود را در صحن مدرسه فکرت رسانده که عکسش در بالا درج شد. قضیه‌ی دعوای سه نوع نان و طنز مرحوم عمران صلاحی (۱ اسفند ۱۳۲۵ / ۱۱ مهر ۱۳۸۵). پاسخ دادم: چقدر مناسب و خاطره‌انگیز. سبک کار ما با هم چه شباهت‌هایی دارد. بنده هم دفتریادداشت‌های زیادی نوشتم که یک نمونه را از دهه‌ی ۷۰ و ... عکسی انداختم و بالا منعکس کردم. همه‌جای این دو ورقه خواندنی‌ست جناب قربانی. و قربانی جواب نوشت: «من هفت تا تقویم (سررسید) یادداشت دارم!» و من دیگه روم نشد بنویسم: اما من از  ۱۹ یادداشت در سررسید هم گذشت.
  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. عنوان مکتب تفکیک را پایه‌گذار آن مرحوم آیت‌الله میرزا مهدی اصفهانی پیشنهاد نکرده بود، بلکه مرحوم علامه محمدرضا حکیمی از مدافعان سرشناس آن مطرح کردند و این نام جا افتاد و مقبولیت هم یافت. اصحاب مکتب تفکیک بر «خالص‌فهمی» علم وَحیانی و معارف آسمانی و تربیت و سیاست قرآنی و حدیثی اصرار می‌ورزند و به مکتب‌های ترکیبی و تأویلی -که انسجام مبانی آنها جز با تأویل آیات و آراء میسّر نیست- به‌هیچ‌روی، نمی‌گروَند و زلال علم قرآنی و حدیثی را از آمیخته‌شدن با دیگرجریان‌ها پاس می‌دارند. برای تفصیل و مطالعه‌ی عمیق‌تر رجوع گردد به صفحات ۱۵۱ و ۱۵۲ کتاب «مکتب تفکیک» اثر علامه محمدرضا حکیمی. و یا رجوع شود به کتاب «آئین و اندیشه؛ بررسی مبانی و دیدگاه‌های مکتب تفکیک» نوشته‌ی سیدمحمد موسوی. از انتشارات حکمت.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
 
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. چند نکته درباره‌ی ایران از کتاب‌هایی  که خودم طی چند سالی که گذشت، شخصاً آن را دیده و خوانده‌ام. مثل این کتاب: «ایران؛ از آغاز تا اسلام» اثر ″رومن گیرشمن″ که زنده‌یاد دکتر محمد معین آن را سال ۱۳۳۶ به فارسی برگردان کرد. گیرشمن (۱۹۷۹ - ۱۸۹۵) باستان‌شناس مشهور فرانسوی بود که سالیان سال در حوزه‌ی تمدنی ایران و حتی سرزمین افغانستان دست به کاوش زد و تاریخ ایران را از بر بود و حتی دو مقدمه‌ی مهم کتابش را در شوش و تهران نوشت. چون ایران در وسط تمدن‌ها قرار گرفت میانجی‌گری می‌کرد بین حوزه‌های تمدنی سامی، یونانی و رومی از یک سو و شرق‌اقصی (تعبیر خود گریشمن است) یعنی دورترین نقطه‌ی شرق میان چین و هند. او حتی جوانان ایران را فرا خوانده بود که به قدرت فکری نیاکان خود پی ببرند و به ایران ببالند. کار میانجی‌گری یک اصل بود، ولی گاه جنگ و دفاع هم بر هر سیاستی غلبه می‌کرد و چیره می‌شد. نمی‌دانم آیا در مطالعات منابع خود با اصطلاح «ایران خارجی» هیچ وقت برخوردید یا نه؟ چنان ایران وسعت داشت، گویی نزدیک تمام جهان را در بر داشت، که آن سوی آن را «ایران خارجی» می‌گفتند و این سوی آن را -یعنی همین نقشه‌ی ایران فعلی با کمی جغرافیای دیگر را- «ایران داخلی» می‌نامیدند که آن زمان نَجد ایران مشهور بود؛ یعنی فلات ایران. و چنین ایران بزرگی بایستی هم، از اصل میانجی‌گری سود می‌بُرد و مقبول می‌بود. چون دائم بین اقوام و سایر دُول در دنیای اطراف ایران، نزاع برمی‌خاست اصل آشتی با سیاست میانجی کاربرد داشت و لابد هم این لیاقت در ایران دیده می‌شد. ایران -دست‌کم- از پانزده‌هزار سال پیش به این سو، تاریخ مشخصی دارد و حیف ایرانی، ایران خود را آن طور که باید، نمی‌شناسد. به نظر من ملتی که بیش از همه باید از آداب خود مواظبت کند، ایران است. زیرا کهن‌تمدن دارد و کهن‌آداب و این شرافت خود را به دین آسمانی اسلام مبین هم آراست و پیوند داد و امتیاز معنوی خود را با امتیازات الهی اسلام آمیخت. پس ایرانی سزاست که از ریزترین دیرینه‌های عقلانی و عاطفی خود حراست کند از پوشش خود و مروت با حیوان و جُنبندگان گرفته تا سه نیکی که اساس مثلث اوست. پندار، کردار، گفتار.
 
 
ایران‌شناسی ( ۱ )
 
از سال‌ها پیش از میلاد مسیح ع ، در ایران وظیفه‌ی «میانجی‌گری» بین‌المللی انجام می‌گرفت و همین، موجب تماس و نزدیکی بین فرهنگ‌های غربی و شرقی و توسعه‌ی تمدن جهانی شد.
 
 
ایران‌شناسی ( ۲ )
 
در عصر فعالیتِ فلاحتی زن در ایران -دوره‌ی پسابَدَوی- مقام روحانیت را «زن» بر عهده داشت. همین، آدابِ آریاییان شد.
 
«ایران؛ از آغاز تا اسلام» اثر ″رومن گیرشمن″ ص ۱۱
 
 
ایران‌شناسی ( ۳ )
 
ازدواج با شاهدخت‌ها با انگیزه‌ی سیاسی که عامل انسجام یا انهدام قدرت‌ها بود، در ایران از دیرینه‌روز رسم بود.
 
همان، ص ۹۹
 
 
ایران‌شناسی ( ۴ )
 
دولت در ایران -اغلب دوره‌های تاریخی- در امور مالی فاقد عاطفه بود.
 
 
ایران‌شناسی ( ۵ )
 
ایران مَعبَر اقوام بود. همین عامل عبور اقوام‌بودن، علت جنبش‌ها بوده که ایرانی از دیرباز آن را به خود دیده و با اصلِ جنبش و خیزش آشنا شده است. همان ص ۴۲۰

 

ایران‌شناسی ( ۶ )

 
خوارزم -که خوارسیمه و خوارسیما نیز آمده است- نام ناحیه‌ای است پایین رودِ جیحون که در قدیم مهد قوم آریا بود و «کاث» مرکز آن بود. سرزمین سیحون و جیحون شامل تِمذ و سمرقند و بخارا موطن و مولِد و مدفن بسیاری از دانشمندان ایران است که هم‌اینک جزوِ کشور آزبکستان است.
از یادداشت‌هایم از ص ۲۷ کتاب ″آشنایی با مولوی″ اثر آقای محمود نامنی
 
 
ایران‌شناسی ( ۷ )
 
آلبر ماله که کتاب «تاریخ ملل شرق» را نوشت برین نظر بود ایرانیان قومی متمدّن بودند و راستی و رعایت قوانین دو ویژگی مهم تمدن ایران شمرده می‌شد. ص ۴ کتاب خدمات ایرانیان به اسلام. عبدالرفیع حقیقت
 
 
ایران‌شناسی ( ۸ )
 
بر اساس مستندات حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، مردم ایران از دیرباز رو به جانب خدا داشتند:
 
همه سر نهاده سوی آسمان
سوی کردگار مکان و زمان
 
یک اشاره: حتی مغولان هم که به ایران آمده بودند پیرو «تِنگری» (=خدای اعظم در ادبیات مغولی) بودند.
 
 
ایران‌شناسی ( ۹ )
 
عرب‌ها در عصر ساسانیان به مشرق ایران تبعید می‌شدند و این یک رسم بود. اگر شورش می‌کردند، عرب‌ها آنها را به شرق ایران نفیِ بلَد می‌نمودند. و همین عرب‌های تبعیدی به شرق ایران، در میان مردم بومی، مُستحیل (=دگرگون) گشته و رنگ و بوی ایرانی گرفته بودند. ر. ک: خدمات ایرانیان به اسلام. عبدالرفیع حقیقت. ص ۲۳
 
 
ایران‌شناسی ( ۱۰ )
 
اسدالله علَم -رئیس وقت دانشگاه شیراز- در بخشنامه‌ای در ۱ مهر ۱۳۴۸ ورود دختران باحجاب را به دانشگاه ممنوع کرده بود. خانم فرح دیبا همسر سوسیالیست آقای محمدرضاشاه لباس آخرین مُد پاریس را می‌پوشید.
 
  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
 
 
محدوده‌ی پادگان لشکر ۷۷ ثامن‌الائمه (ع)
مشهد مقدس. روزنامه‌ی شهرآرا ، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
 
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. وقتی امروز گزارش "آل  ابراهیم" در روزنامه‌ی «شهرآرا» را خواندم که انتقال پادگان لشکر ۷۷ ثامن الائمه (ع) به خارج از شهر مشهد تصویب شد، برای من این خبر کلان شهر مذهبی جهان اسلام مهم و مسرّت‌بخش بود. شرح می‌دهم؛ کوتاه: چیزی حدود ۵۰ هکتار از فضای پادگان با آن فضاهای سرسبز و درختان پرباروبَرش نصیب مردم هم می‌شود. جدا از همسایگان پادگان -که بیش از دیگران خشنودند- مسیر بولوار امام خمینی به بولوار نامجو و محدوده‌ی منتهی به سمت کوهسنگی، به روی مردم و زائرین باز و نقطه‌ی کور این منطقه زین پس دیده می‌شود. پادگان، بوستان می‌شود. البته خیلی مراقبت و نظارت مردمی می‌طلبد که باندهای رانت، و بلندمرتبگان!! یک وقت آن را به برج و بلندمرتبه‌سازی! تبدیل نکنند. در وجوب و ضرورت پادگان هیچ تردیدی نباید به خود راه داد. هم بوستان و هم پادگان هر دو الزام. کشور به هر دو نیاز دارد و مردم، هم در سایه‌ی بوستان و هم در سایه‌ی پادگان آسایش و امنیت می‌بینند و در ایمن و ایمان باقی می‌مانند. در میانه‌ی همین پادگان لشکر ۷۷، میدان تاریخی «مشق» وجود دارد که رزمندگان از همین مبداء به مقصد جبهه ها می‌رفتند؛ لشکری ظفرمند که ۵۳۶۷ شهید در دفتر خدمتش به میهن و دین و انقلاب ثبت کرده است. حالا بر شهرداری مشهد است که روی این میدان تاریخی کار هنری ماندگار کند تا مردم جای‌جای ایران بتوانند از آن بازدید کنند. جای تشکر دارد از ارتش که جانب مردم ایستاده است و درین مسئله موافقت نموده است. نکته این‌که وقتی امور مردم با خودِ مردم باشد و مردم خود، خود را با فرآیند انتخابات آزاد و بر پایه‌ی مناسبات سالم و پاک مدیریت کنند، امکان مسالمت‌آمیز هر کاری وجود دارد، ازجمله بردن پادگان از درون شهر به بیرون شهر و تبدیل آن به بوستان هم به‌خوبی میسّر است. کار سترگی که در بلوار ارتش ساری هم -نمی‌دانم توسط چه کسی- در انتقال پادگان رخ داد و بازخورد خوب و رضامندانه‌ای داشت.
  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

عکس از دامنه

 

کتاب «نامه‌ها بر نامه‌ها»

اثر مرحوم آیت‌الله حسن حسن‌زاده آملی

در ص ۵۷ کتاب «نامه‌ها بر نامه‌ها» آمده:

 

در چشمه‌ی شرع کج روَم چون خرچنگ!

در بیشه‌ی دین چو روبَه‌ام پُرنیرنگ!

بر منبر علم همچو در کوه پلنگ!

در دلقِ کبود همچو در نیل نهنگ!

شرف‌الدین علی یزدی تفتی

عارف عصر تیموری

 

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم در عبِد و عطا و عدنان وقتی دقیق فکر شود، دو چیز دست از سر فرد برنمی‌دارد؛ اتحاد و عناد. عبِد و عطا با هزاران مسئله، باز نیز رفیقِ متحد هم‌اند، عبِد و عدنان فقط با یک مسئله، اما متضادِ هم. البته این عدنان است که عنادش را به دسیسه آلوده کرده و حتی روح عبِد از مرکز دسیسه‌چینی خبر ندارد. «نِجلا» از میان عبِد و عدنان برداشته شود هیچ مسئله نمی‌ماند که عدنان این‌همه طرح بریزد که عبِد به نجلا نرسد که به او دل باخت. چیزی که در عبِد و عطا دائم وِرد زبان شده قسم ساده و باورمندِ «به سِدعباس قسم» است که گویا سوگند رایج آبادانی‌هاست. و در عدنان لقلقه‌ی زبانِ «هاوُوالله» است که فقط ورد است نه باور. بگذرم! فقط بگویم عبِد (حسام منظور) درین پانسمان سر توی و درمانگاه آبادان (همین عکس بالا برگرفته از سایت دامنه) به نَجلا (ابتدا سارا رسول‌زاده فصل اول + سپس محیا دهقان در فصل دوم) دل باخت. یعنی تا سر زخمی نشود! دل مجروح نمی‌گردد! که اولی زخم، فقط پانسمان بخواهد و دومی جراحت، اما اُنس و سامان. والسلام.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

عبداللطیف مرادی اُزبک‌تبار با اسم‌های استعاری:

عبداللطیف السلفی، حسن مرادی، ابوالعاقب الموحّد

 

 

حجت‌الاسلام دارایی. حجت‌الاسلام پاکدامن. حجت‌الاسلام اصلانی

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. انتقاد بر نحوه‌ی بازدید بدنی حرم رضوی. خواستم بگویم چون زائر رضوی‌ام، -سالی دست‌کم سه بار- خُب، دردم آمده چیزی نگویم. سیاستی تقریباً نادرست پس از مرحوم حجت‌الاسلام شیخ عباس طبسی شکل گرفته، کسانی را از هر جا گسیل داشتند حرم؛ که چه؟ که بازدید کنند، خادم‌یار شوند و یاری کویِ یار. قبول، قبول؛ ولی برخی‌شون حتی من تردید دارم آموزش بازدید بدنی گذرانده باشند؛ من که خودم هر وقت مشرّف شدم، بد بازدید می‌شدم، ناشیانه یا بی‌علاقه و یا صرفاً رفع تکلیف. بعضاً حتی شکلِ کارِ بازدید هم بلد نیستند. آخه امنیت یک جای ازدحامی، اول‌ازهمه بر عهده‌ی همین درگاه‌های چند بستِ حرم است که لزوماً می‌بایست نیمه‌خبره در اعلای حوصله، چهره‌شناس، تیپ‌خوان و روان‌دان باشند. جانِ همه‌ی آنهایی که با خیال آسوده دور ضریح مطهر و صحن و رواق، حال‌شان را نزد امام ع روایت می‌کنند، پیش‌ازهرچیز، گردن همین عوامل ایست‌وبازدید حرم است. حتی نیم‌نگاه به تیپِ این ضارب «عبداللطیف مرادی اُزبک‌تبار (با اسم‌های استعاری دیگری چون عبداللطیف السلفی، حسن مرادی و ابوالعاقب الموحّد) در عکس بالا، می‌توانست فردِ بازدیدکننده‌ی دمِ درِ حرم را به ولوله و دغدغه و دقت می‌بُرد. نبُرد. انگار خوابش! برد که جان‌بانِ مردم است و به جان‌سِتان از سرِ ندانم‌کاری! اجازه‌ی ورود داد آن‌هم با آن نوع جاسازی چاقو بر بندِ کمربند و یا آن جای دگر. آقا! آدمِ بی‌خیالِ خوش‌طینت جاش توی اتاق بازدید نیست، کمی حراستِ جانِ زائرین را مرامنامه‌ی حرم کنید. می‌دانم حجت‌الاسلام شیخ احمد مروی، مردی بامروّت است و بری از آوازه. اما کارکنان را مرور کند، پُرکردن حرم با این‌همه آدم از جای‌جای ایران برای این‌کار حراستی و امنیتی، ناامنی‌ست، نه ایمانی که ایمان صدها البته، ایمنی نیاز دارد. ندارد؟! بگذرم! متن انتقادی دلسوزانه و سازنده‌ی بنده امید است به گوش عزیزان مسئول در حرم رضوی ع برسد. البته خداقوت هم دارند. اما ضعف را باید هرچه زودتر تدبیر کنند. جزئیات حمله به سه طلبه اینجا.
پنج‌شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۱ ⟩ ۳. دامنه
  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
 
 
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. رمان «مرگ در جنگل» اثر «شِروود اندرسُن» با ۲۵ داستان دیگر این شب‌وروزها خوراکم شده، هنوز از ورق ۱۰۰ نگذشتم، ۳۸۵ صفحه است، وزنش هم سبک، با ترازوی خونه کشیدمش، کمی کمتر از ۳۰۰ گرم شد. یعنی خیلی‌سبک. جالب این‌که توی ص ۱۰ و ۱۶ شکار اَبیا در رودخانه‌ی «ایزتا»ی روسیه آمده که چنین پرنده‌ی کمیاب و حتی نایاب با اسم اَوییا، در زادگاه ما داراب‌کلا زمانی وفور بود و پرسروصدا. این رمان که جذب ادبیاتش شدم تُفنگ تک‌لولی نیست که لگدزنی کند، ساحل این کتاب به‌سان سنگ‌هایی‌ست که کنار رودخانه‌ای سرشار از آب و آبشار، نقطه‌چین شده باشد. عین رفیقِ موافق، می‌مانَد. البته مراقب نباشی در صفحاتی هم، این رمان اُریب می‌زند! یک جمله از کتاب را به سبک و سیاق خودم می‌نویسم که خیلی حرف بود: ارباب عادت نداشت به سگ غذا دهد، سگِ خوب باید خودش شکمش را پر کند. اما با این سفت و سختی، سگش هیچ اشتیاقی به ترکِ ارباب از خود نشان نداد... . بگذرم. شاید در آینده به متن، نکاتی دیگر افزودم.
  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. درآمد مطلب: خرسندم شیلی با «گابریل بوریک» اصالتاً کروات و رهبر دانشجویان چپ‌گرا -که برای او همین بس که رژیم جعلی «اسرائیل» را «رژیمی آدمکش» خوانده است- کشورش را برای احیاء گرایش به سوسیالیسم و چپ‌گرایی در برابر نئولیبرالی آمریکای لاتین، به پیش خواهد برد. به تعبیر بهتر خانم «فاطمه قابل رحمت» از نویسندگان حوزه‌ی «پولیتیکال»، تحولات شیلی، اینک «محصول اصلاحات، همگام با قدرت‌گرفتن جامعه مدنی و جنبش‌های اجتماعی خشونت‌پرهیز» است و این شیوه می‌تواند برای سایر ملت‌ها نمونه‌ی مناسبی محسوب شود.

 

 

جایی از جهان که به تعبیر خانم دکتر «الهه نوری غلامی‌زاده» در گفتگو با «شورای راهبردی روابط خارجی» «بستر نبرد چپ و راست» تبدیل شده است. به نظر من دوره‌ی فعلی این منطقه که حیاط و حتی حیاتِ! خلوت آمریکا پنداشته می‌شود، مانند آن دوره‌ی گذشته‌ی «موج صورتی» نیست که تقریباً همه‌ی کشورهای آن قاره به چپ‌گرایی مارکسیتسی رسیده بودند؛ بلکه تقابلی از چپ و راست است که این بار شیلی به سمت چپ گرایش پیدا کرده است و شاید چند سال دیگر با دموکراسی‌یی که مردم از طریق تغییر قانون اساسی شیلی موافقت کردند، فصل راست‌گرایی هم آغاز شود مثل هر انتخابات که ممکن است راست یا چپ رأی آورَد. مهم، اینک است که شیلی به دست «گابریل بوریک» افتاده است. در همه‌پرسی تاریخی شیلی در ۲۵ اکتبر (۴ آبان ۱۳۹۹) بیش از ۷۸٪ شیلیایی‌ها، در پی اعتراضاتی گسترده برای مقابله با نابرابری‌های اقتصادی، رأی به بازنویسی قانون اساسی شیلی داده بودند. و سایر تحولات مثبت شیلی، که مجال طرح نیست.

 

نقشه‌ی کشور شیلی. آمریکای جنوبی

 
برآمد مطلب: کافی‌ست ۵۰ سال به گذشته بازگشت؛ سال ۱۹۷۰ است که سناتور سالوادور آلنده پزشک محبوب مارکسیست و عضو حزب سوسیالیست شیلی، اکثریت آرا را در نتخابات به دست آورده بود و دولت آلنده «در ارتقای منافع کارگران، اجرای کامل اصلاحات کشاورزی، بازسازی اقتصاد ملی به بخش‌های سوسیالیستی، ترکیبی و خصوصی» کوشید و در سیاست خارجی‌اش نیز «رویکرد ملی‌گرایانه» گرفت. سخنرانی مشهور دکتر آلنده همانی بود که خواستار «ملی‌شدن مالکیت بیگانه یعنی آمریکا در معادن اصلی مس در شیلی» شد. شبیه قضیه‌ی نفت در عصر مرحوم آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی و مرحوم دکتر محمد مصدق. اما ژنرال آگوستو پینوشه در سال ۱۹۷۳ علیه‌ی آلنده کودتای نظامی کرد و شیلی را نه فقط در اختیار آمریکا گذاشت که دربست تحت سلطه‌ی نظریه‌های «میلتون فریدمن» و شاگردانش درآورده بود که به آنان «پسران شیکاگو» می‌گفتند. آنان بودند که برای شیلی نسخه‌های عجیب و غریب اقتصادی می‌پیچیدند. به‌آن‌حد وفور! که شیلی مشهور شده بود به آزمایشگاه تستِ تئوری‌های اقتصادی فریدمن. بگذرم. امید است آقای بوریک (عکس بالا) بتواند شیلی را به رشد و توسعه و عدالت و آزادی حقیقی برساند و در برابر غارت آمریکایی، فائق آید؛ اگر یاغی‌یی چون آمریکای در حالِ افول و نیز سازمان تروریستی ناتوی او، بگذارد! چون ناتو، در اصل جاسوس‌ترین عنصر برای سازمان سیا در تمام جهان است؛ فقط هوشیارانِ عاقل می‌دانند. > ۱۱ فروردین ۱۴۰۱ ← دامنه
  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

به قلم دامنه : به نام خدا. من از مرحوم داریوش شایگان خوانده‌بودم ڪه ایشان بر این نظر بود از ۲۰۰ تفسیری ڪه بر ڪتاب «فصوص‌الحِڪم» ابن‌عربی نوشته شده‌است «حدود ۱۵۰ تفسیر را مفسّران ایرانی‌الاصل نوشته‌اند». ازین‌رو، ایشان روی همین اصل گفته‌است: «اندیشه‌ی ابن‌عربی در ایران متوطّن شد»

 

اشاره: البته محمد عباد‌الجابری در ڪتابش با عنوان «نقد عقل عربی» زوالِ اندیشه‌ی عقلی در اسلام را به گردن ایرانیان انداخته است و مدعی‌ست این ایرانیان بودند ڪه «عرفان را به اسلام تزریق» ڪردند.

 

نڪته: به قول مرحوم داریوش شایگان آنان خود با ابن‌رُشد چه ڪردند؟ ڪه نسبت به ایران چنین فرافڪنی دارند. به نظر من، مقبولیت نداشتن او در جهان اسلام نشان می‌دهد اساساً نمی‌گذاشتند چنین تفڪری در میان مسلمانان امڪان شڪوفایی و رشد پیدا ڪند. اما مغرب‌زمین با افڪار ابن‌رُشد به خود تڪانی داد. از ڪارهای برجسته‌ی ابن‌رُشد یڪی این بود ڪه میان نظریه‌های غزالی و بوعلی و فارابی پُل سازگاری زده‌بود.

 

تبصره: من فصوص‌الحِڪَم را با برگردان آقای محمدعلی موحد و آقای صمد موحد خواندم. ڪه شرحی زیبا، ساده و روان بر آن دارند که آقای ضیاء موحد در آن مقدمه و خاتمه‌ی خواندنی نوشت. اهل فن به‌خوبی می‌دانند فصوص‌الحِڪَم، جمع فصّ است و ڪتاب هم، فصّ به فصّ است. فصّ (=نگین، مَفصَل) همانند فصل به فصل در ڪتاب‌هاست با این فرق، ڪه ابن‌عربی در هر فصّ فرازهایی رازآلود از انبیای الهی را بر روی خوانندگان می‌گشاید و پرده‌ها را یڪی‌یڪی ڪنار می‌زند و با تحلیل‌های عرفانی، مشتاقان را تغذیه می‌سازد: مانند: فصّ حڪمت یونسّیه، فصّ حڪمت الیاسیّه، فصّ حڪمت سلیمانیه و همین‌طور یحیویه، داوودیه، ایّوبیه، شُعیبیه، اسحاقیه... و نیز فصّ حڪمت محمدیّه ڪه اوج فصوص است.

 

گزاره‌ی سیاسی: ایران سهم بزرگ و درخشانی در جهان اسلام و مدیریت سیاسی داشت. ڪوشش غرب سیاسی برای نابودی فرهنگ، تفڪر و تمدن ایران شاید یڪ علتش همین باشد ڪه نمی‌خواهند برای تمدن مادّی و اومانیستی محض غرب، رقیبی معنوی و تمدن‌ساز به نام ایران و ایرانیان داشته باشند. بگذرم. آنان به نظر من، هرگز به این هدف شُوم نمی‌رسند؛ چراڪه ایران و ایرانی اهل سازگاری، صلح حقیقی، رشد بشری‌ و درعین‌حال، در وقت لزوم و ضرور، دارای برترین و عاقلانه‌ترین و روحانی‌ترین روح غیوری و سلحشوری‌ست. اصل انتظار حضرت منجی مهدی موعود (عج) خود نمادی درخشنده برای این راه است و مصلِح جهان نیز آموزگار و مقتدا و رهبر و پیشوای آن.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. غرب و گاو و حقوق بشر را من ۷ شهریور ۱۴۰۰ نوشته بودم که امروز وقت نشرش هست: دیروز وقتی این عکس بالا را دیدم به شگفت آمدم. علت؟ گیریم که غرب به حکم قریحه و غریزه بر جُنبندگان ترحُّم می‌ورزد و مثلاً این گاوها را در آستانه‌ی سررسیدن فصل سرما، از اوج قله‌ی آلپ سوئیس برای رسیدن به دامنه‌ی قله و یا جلگه با هلی‌کوپتر کمک می‌کند تا در آینده در برف و بوران کوهستان گرفتار نگردند. اما پس چرا روی دیگر غرب نسبت به آدمیزادگان کاملاً متفاوت و متناقض است؟! لازم نیست یک قرن اخیر را بگردیم، همین افغانستان چندماه پیش شاهدمثالِ روشنی‌ست بر رفتار متناقض غرب. ۴۴ کشور غرب و غیرغرب پشت آمریکا به‌صف شده بودند تا مردم افغان را از هر جنس و شغل و نژاد، طی ۲۰ سال در کوی و برزن و مسجد و مدرسه و خانه و بازار و مزرعه به فجیع‌ترین وجه و وضع بکشند که مثلاً افغان‌ها را به تمدن و فرهنگ غرب گسیل بدارند! غربی‌سازی یک کشور شرقی با توسل به مدرن‌ترین جنگ‌افزارهایی که تازه از زرّادخانه‌های اروپا و آمریکا بیرون آمده و باید روی مردم بدبخت و فقیر آزمایش شود. جنایت ازین هم آشکارتر!

 

غرب اگر برای دلسوزی بر گاوها و گله‌های آلپ و آند از ملل ستمدیده آفرین می‌خواهد، خُب؛ آفرین! اما به این‌همه جنایات و آدمکشی‌های شما چه بگوید؟! فعلاً زور و زر و تزویر شما بر ملل می‌چربد؛ اما روزگار به همین روال و منوال نمی‌چرخد: «و تِلکَ الایامُ نُداولُها بینَ الناس...» هم داریم. «این روزگار را با (اختلاف احوال) میان خلایق می‌گردانیم» آیه‌ی ۱۴۰ آل عمران. فریاد غرب بر سر حقوق بشر، ادایی بیش نیست، از کمک به گاو صرفِ نظر.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. نسل‌های ربوده‌شده. حیف، حیف، که موفق نشدم تمام «حصار ضد خرگوش» را ببینم. اما برداشت‌هایم ازین فیلم درام مرا آگاهاند که کارگردان توانست واقعیت استرالیای غربیِ سال ۱۹۳۱ را نشان دهد که سفیدپوستان تحتِ زعامت پادشاهی انگلستان، دختران بومی را از مادرهای‌شان می‌ربودند و به صدها کیلومتر دورتر، در شهر پِرت (بزرگترین شهر استرالیای غربی که با سیدنی پایتخت، ۳۸۰۰ کیلومتر فاصله دارد) می‌فرستادند تا هم برای بردگی گمارده شوند و هم ازین طریق، نسل بومیان را نابود و از زادوولَد بیندازند. جنایت با هدفِ پاکسازی بومی از خاک پدرومادری. نتیجه‌ی قطعی این سیاست نژادپرستانه، گم‌شدن هویت بومیان بود. «حصار ضد خرگوش» که محصول دیدنی ۲۰۰۲ سیدنی‌ست به‌خوبی از پسِ رساندنِ این پیام برآمده است.
 
صحنه‌ای از ربودن بومیان
در فیلم «حصار ضد خرگوش». بازنشر دامنه
 
من موزیک‌متنی به‌این‌زیبایی، در کمتر فیلمی شنیده‌ام و «حصار ضد خرگوش» با آن‌که خیلی غمناک بود، اما دِرام (=ابهام‌زُدایی) زیبایی بود تا بیننده متوجه‌ی نسل‌های ربوده‌شده استرالیا بشود که طی همین ۹۰ سال پیش، دور از چشم جهانیان روی می‌داده است.
  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

«آدم کجا بودی؟» اثر هاینریش بُل

متن نقلی: هاینریش بُل نویسنده شهیر آلمانی در کتاب «آدم کجا بودی؟» می‌نویسد: «بعد از هیتلر همه‌ی آلمان درک کردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است. اما یک چیز نابودشده هم بود که فقط ما روشنفکران آن را می‌فهمیدیم و آن خیانت هیتلر به "کلمات" بود. خیلی از کلمات شریف دیگر معانی خودشان را از دست داده بودند، پوچ شده بودند، مسخره شده بودند، عوض شده بودند، اشغال شده بودند. کلماتی مانند آزادی، آگاهی، پیشرفت، عدالت!» منبع

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی

 
۱‌. فوکویاما که نظریه پایان تاریخ(پیروزی و تسلط کامل لیبرالیسم آمریکایی) را در پایان قرن بیستم مطرح کرده بود، با سپری شدن قرن بیستم و عدم وقوع اتفاقی خاص، در تحلیلی گفته بود که توزیع قدرت جهانی به سمت شرق چرخش خواهد کرد...
 
 
۲. هر چه بگوییم و بنویسیم که دنیای جدید دنیای دیگری شده، دهکده کوچکی شده، ارتباطات سهل و ثانیه‌ای شده، ملت‌ها در هم تنیده شدند، فرهنگ‌ها در حال انحلال و ادغام در یکدیگر هستند و ... اما همچنان قدرت اسلحه حرف اول را می‌زند. همچنان روسیه و آمریکا در دو سوی ماجرا قرار دارند و جدی ترین رقیب هم هستند. امور مربوط به آزادی، دموکراسی، رفاه و... زیر سایه سلاح تعریف می‌شوند. چرا بعد گذشت این همه سال و انعقاد قراردادهای مختلف خلع سلاح هسته ای، سلاح هسته ای نه تنها منهدم نشد، بلکه پیشرفته تر هم شد؟؟؟ درآمد اول بسیاری از کشورها، فروش سلاح هست، هنوز باید سلاح داشت تا برگ برنده در دست داشته باشد.
 
۳. هنگام مذاکرات هسته‌ای در دوران آقایان ظریف و روحانی، ایران موشک جدید آزمایش می‌کند تا قدرت نظامی خود را به عنوان پشتوانه مذاکرات به رخ بکشد.  در همان زمان مذاکرات، به گفته خانم وندی شرمن در کتاب بدون هراس، ص ۲۱۰، آمریکا بمب جدیدی را که ساخته بود در خلیج فارس به خدمت گرفت تا پشتوانه تلاش دیپلماتیک شان باشد.
 
۴. اکنون در سال ۲۰۲۲، نظام سیاسی حاکم بر جهان، همان نظام سلطه است. شما چه تفاوتی بین دهه شصت و هفتاد قرن بیستم میلادی با دهه اول و دوم قرن حاضر می‌بینید؟ اگر فرهنگ گسترده‌تر شده، سلاح باید ضعیف‌تر و کم اهمیت‌تر شود، اما چرا نشد؟ کشورها، همانند گذشته، یا باید تحت سلطه اقتصادی آنان باشند یا تحت سلطه سیاسی، که البته دومی را فکر کنم بهتر می‌پسندند...
 
۵. سالهای سال هست که می شنویم دنیا پیشرفت کرده تکنولوژی عجیب و غریب شده و فاصله ملتها کم شده، ساختار فرهنگی درهم شکسته و مرزها از بین رفته و ... اما اگر یک توجه کوچک بکنیم می بینیم در ساختار سیاسی جهان هیچ تغییری اتفاق نیافتاد، همچنان نظم سیاسی حاکم که همان "سلطه" باشد ادامه دارد. اگر ملتها و فرهنگها این همه تغییر کردند، پس چه نیازی به این سلطه سیاسی هست؟ چرا ساختار سیاسی سازمان ملل همچنان بر پاشنه ۷۰ - ۸۰ سال پیش می چرخد.
 
۶. آنچه که در دوران معاصر می‌بینیم و در کشورهای مختلف، بخصوص در جریان حمله روسیه به اوکراین هم تجربه شده است، نشان دهنده آن است که دنیا به نام لیبرالیسم، اما به کام رئالیسم است. زمانی شوروی سابق خواست در کوبا موشکهای پیشرفته مستقر کند، اما با مخالف جدی آمریکا مواجه شد و کار را تا مرز جنگ اتمی پیش برد، امروز هم آمریکا می‌خواهد در مرز روسیه سلاح های پیشرفته مستقر کند، اما روسیه در اقدامی پیشدستانه، جلوی این کار را گرفت. اینها اگر پیروزی رئالیسم نیست، پس چیست و فرهنگ و دموکراسی و ... در کجای این جریان قرار دارد؟
 
پاسخ دامنه: نظری برین نوشته‌ی مهم جناب استاد احمدی: سلام استاد. برای چنین‌روزهایی، چنین نگاهی به مفهوم رئالیسم ارزش خواندن داشت. متشکرم. روزی در سال ۱۳۷۲ درس دکتر بهزاد شاهنده که با وی درس «سیاست و حکومت در چین» را می‌گذراندم -و ازقضا نمره‌ی ۲۰ هم گرفتم- پرسیدم چین با چه رقم رشدی، سر، راست می‌کند؟ چون ایشان معتقد بود چین اژدهای خفته است که به‌زودی بلند می‌شود و مابقی ماجرا. چین حتی در مقطعی مجبور بود رشد ۱۰٪ را تحمل کند تا به دیگران برسد، چون رشد طبیعی که فشار به کشور نمی‌آید به گمانم مابین ۳ تا ۴ درصد است. (آقای قربانی درین‌باره اگر نادرست رقم دادم، اصلاح بفرمایند) اینک چین خفته، از آنان جلو زد. جهان در آینده توسط چین و روسیه رقم خواهد خورد. تردیدی درین نیست. آن‌گاه شهروندانی از ایران روابط با این دو را تقبیح می‌کنند. روابط به معنای جدی‌گرفتن رئالیسم (واقع‌گرایی) است نه ایدئالیسم (خیال‌بافی و آرمان‌بافی). هنوز نمی‌دانند اژدهایی چون چین و غولی چون روسیه در یک چیز استراتژیک با ایرانِ ضد امپریالیست مشترک‌اند: مقابله با هرگونه نفوذ سازمان تروریستی ارتش سرکوبگر ناتو. سرباز قهرمان ایران و جهان اسلام شهید قاسم سلیمانی پَر‌وبالِ خاورمیانه‌ای ناتو را زد و از همان‌جا هیمنه‌ی این سازمان ترور شکست و پوشالی‌بودن آن از پرده برافتاد. مکتب قاسم سلیمانی در بعد دفاع، رئالیست‌ترین مکتب سیاسی است و ژنرال‌های برجسته‌ی جهان ازو درس گرفتند. زمانی او را زدند، سکوت و حتی شادمانی، عده‌ای را فراگرفته بود. اما اینک جهان دریافت قاسم سلیمانی درست در برابر ناتو قد علَم کرد. بگذرم، از سه بند انگشت که هیچ، از کفِ دست هم جوابم گذشت.
 
جواب جناب آقای جلیل قربانی: سلام آقای طالبی؛ معمولاً گفته می‌شود برای این که کشور به معنای واقعی رشد کند، یعنی هر سال در جایگاه بالاتر از سال قبل قرار گیرد، لازم است که نرخ رشد اقتصادی ۳ تا ۴ برابر نرخ رشد جمعیت باشد. رشد اقتصادی دو رقمی (بیش از ۹ درصد)، نرخ رشد دست‌نیافتنی و رویایی و دوام آن کار دشواری است.. چین توانست در یک دوره بلندمدت بیش از ۱۰ سال، نرخ رشد اقتصادی دو رقمی خود را حفظ کند.
  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
شرح عکس زیر: هم اینوری هم اونوری جالب است، روزنامه‌ی «جمله» ۲ اسفند ۱۴۰۰ که هم زُلف‌فروشی (یعنی خرید موهای دختران محروم و سپس تجارت سوداگرانه‌ی آن) را تیتر کرد و هم آزادسازی ساحل دریاهای شمال و جنوب را. آخه! اینها کی ساحل را پلاژ کرده بودند که بالایی‌ها ! روح‌شان این‌مدت خبردار نبود ؟! همه‌چی دیده بودیم، «می فروشی» (=مو فروشی) ندیده بودیم!
 
 
 
 
 
شرح عکس بالا: پلاژ لغتی فرانسوی‌ست یعنی دریاکنار. این‌طوری کرده‌بودند ساحل مردم را. کیا؟ همان بالایی‌ها! واقعاً باید دست مریزاد گفت هر کسی را که اینان را ازین تصرفات عُدوانی بیرون کند. عکس گویای تصرف تا خود لبِ آب است. مردم از آق‌قلا تا آستارا هم عبور می‌کردند دریا نمی‌دیدند. حتی بچه‌ی کنار دریا هم، از دریا محروم بود، به قول محلی‌ها: دَیرا.
  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. آداب جاهلیت. سیاست نژادی امویان بر ضدِّ مردم غیرِعرب و حتی نومسلمانان و تبعیض در امور مدنی و اجتماعی و انحراف از اصل تساوی حقوق در اسلام، موجب نارضایی مسلمانانی بود که عرب نبودند و «موالی» -یعنی بندگان و تابعان- خوانده می‌شدند.

ر.ک: کاغذ زر. دکتر غلامحسن یوسفی. نشر سخن، ص ۲۲۰

 

آری؛ جهان هنوز هم از تبعیض نژادی بنی اُمیّه و غیراُمیه و جاهلیت‌های مدرنِ مذهبی و جناحی و فرقه‌ای و نژادی و رنگِ پوستی رنج می‌برَد.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

شریعتی

توتم پرستی

اثر دکتر علی شریعتی

 

هر کسی تُوتِمی دارد که با آن عشق می‌ورزد، دوست می‌دارد، می‌پرستد، می‌نالد، دعا می‌کند، می‌گرید، اشک می‌ریزد، انتظار می‌کشد، صبر می‌کند، اخلاص می‌ورزد، ارزش می‌نهد، درد می‌کشد، رنج می‌برد، ایثار می‌کند، می‌گدازد.»

معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی

 

لازم به توضیح است تُوتِم در لغتنامه‌ی معین یعنی «چیزی که به عنوان سمبل گروه مورد پرستش قرار گیرد.... این کلمه از زبان قبایل سرخپوست گرفته شده است. این قبائل ابتدائی، حیوانی را همچون نیاکان اولیه یا خدای اختصاصی قبیله‌ی خود مورد توجه قرار می‌دهند و آنرا توتم قبیله‌ی خود می‌خوانند. توتمیسم اشاره به همین است.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. خانم "پایوی رسنن" (رسانن) وزیر سابق کشور پنج و نیم میلیون نفری فنلاند و از سران حزب "دموکرات مسیحی" "رسنن" همجنس‌گرایی را یک "اختلال روانی در رشد جنسی" توصیف کرده و می‌گوید این افراد "ناکارآمد" هستند. توییت رسنن با تصویر بخشی از کتاب "عهد جدید" همراه بود که همجنس گرایی را "شرم آور" و "غیر طبیعی" توصیف می‌کرد
 

خانم رسنن

 

اسناد دادستانی که از سوی خبرگزاری فرانسه تائید شده، می‌گویند: "این توییت توهین به برابری هم جنس‌گرایان است و احتمالا موجب تحقیر، عدم مدارا و حتی نفرت نسبت به آنها می‌شود". دادستان ها خواهان جریمه این نماینده سابق پارلمان متناسب با میزان درآمد او هستند که می‌تواند بیش از سیزده هزار یورو باشد.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. آدابِ جاهلیت. ابتدا بگویم که لغتنامه‌ها واژه‌ی آداب را تشریفات، رسم، رسوم، سنت، سنن، شعایر، قواعد، مراسم، مناسک و عادات معنی کرده‌اند. (منبع) اما بعد، طرید (tarid) چیست؟ در جاهلیت حجاز، عرب‌ها با کمترین بهانه افراد را از قبیله‌ی خود طرد کرده و بیرون می انداختند. هرگاه چنین شخصی از قبیله‌اش طرد، رانده و مطرود می‌شد به او طَرید می‌گفتند. در مقابلِ دخیل، که به معنی داخل‌شدن و پذیرفته‌شدن فرد و افراد در یک قبیله‌ی دیگر بود، که بسیارسخت کسی را می‌پذیرفتند. خبر ندارم این آداب جاهلیی هنوز در عرب جریان دارد یا نه.

 
توضیح بیشتر: احتمال دارد (قوی یا ضعیف را نمی‌دانم) دخیل‌بستن در آرامگاه‌ها، درخت‌ها، و به‌ویژه ضریح‌ها که هنوز کم‌و‌بیش در ایران مرسوم است از همین‌جا نشئت و ریشه گرفته باشد. در تاریخ، تبرّک از مکان‌ها زیاد دیده می‌شود، اما دخیل‌بستن در ایران دو نوعی رایج داشت: گره‌زدن پارچه به جایی متبرّک و بستنِ پا یا دست فرد مریض به درِ حرم از طریق یک نخ (شریک به زبان محلی) یا پارچه‌ی دراز. بنده با چشم خود دیده که در سالیان دورتر در حرم مطهر کثیری افراد نیمه‌شب را تا اذان صبح به پنجره‌فولاد بارگاه امام رضا ع دخیل بسته می‌شدند که گویا ازین کار دیگر حمایت نمی‌شود. برخی از مراجع تقلید شیعه نیز دخیل‌بستن را خرافه می‌دانند و این عمل را نکوهیده.
 
منظور؟ منظورم این است که طَرید و طردکردن که کاری خشن -و شاید هم در منطق آن زمان لازم- در میان عرب بود، اما دَخیل، نشان فرهنگ مهرورزی بود که قبیله‌ها درِ پذیرش خود را به روی انسان مطرود می‌گشودند و به او حق پناهندگی می‌دادند. امروزه در سرزمین‌ها مدرن و کم‌مشکل درِ پناهندگی به‌سهولت باز نیست و مردم در پشت مرزها آواره می‌شوند. و حتی برخی از دولت‌ها دست به ساخت دیوار طویل و بلند مرزی شدند تا از ورود افراد مطرود یا مجبور یا مهاجر جلوگیری کنند. این ایده که جهانِ انسان، دهکده (و بلکه به قول یکی از اساتیدم در دهه‌ی هفتاد، حتی کوچکتر ار دهکده یعنی نمایشگاه) شده است به لحاظ انفجار اطلاعات صحیح است که در کسری از ثانیه همه باخبر می‌شوند و شاخک تیز افراد به آن حساس؛ اما به لحاظ دیگر دنیای کنونی ما همچنان وسیع‌تر شده است و افرادش نسبت به هم غربیه‌تر و بیگانه‌تر و درِ آنان بر روی هم ناگشوده‌تر و بسته‌تر. آن دولت، چنان از آن دولت می‌هراسد که حتی کشوری باثبات و امن چون سوئیس، بودجه‌ی نظامی‌اش و تمرینات ارتشش و حساسیت به تفکر دفاعی‌اش کمی از جاهای بی‌ثبات ندارد. بگذرم.
  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

پست ۸۰۶۱ : به قلم دامنه. به نام خدا. لیف روح. استاد محمدرضا حکیمی سخن حکیمانه‌ای دارد درباره‌ی درک و مفهوم هنرمند. می‌گوید: «درک دو گونه است: عادی و والا. درکِ والا به شیفتگی می‌انجامد. شیفتگی، هنر می‌آفریند و هنرمند به درکِ اعماق می‌رسد که درک امواجش را همه درک می‌کنند و کسی که از سطح گذشت به ایمان می‌رسد و ایمان به جاودانگی ها می‌انجامد و هنرِ واقعی هم یعنی رسیدن به حدِّ بی‌حدّی. و هنرمند است که که اثر پدید می‌آورد...»

 

مجله‌ی شعر. شماره‌ی ۶۹ ، مقاله‌ی شعر و آفاق تعهّد

محمدرضا حکیمی، بازنشر روزنامه اطلاعات، ۱۰ مهر ۱۳۸۹

 

 
معرفی بیشتر کتاب
 
 
استاد محمدرضا حکیمی و «انقلابی‌ترین» کتابش «منهای فقر». او قبل از شروع نهضت اسلامی در سال ۱۳۴۲، با تشکیل جلساتی هفتگی در مشهد با عنوان جلسه‌ی «الغدیر»، به تبیین ویژگی‌های «حکومت عادل» می‌پرداخت؛ و در آبان ۱۳۹۲ به «منهای فقر» پرداخت که من سال قبل در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ در سلسله مباحث معرفی کتاب در دامنه (اینجا)، به آن پرداخته بودم.
 
بخش‌های دوازده‌گانه‌ی این کتاب مهم بدین شرح است:‏ ‏۱- اسلام و جامعه منهای فقر‏ ‏۲- اسلام و جامعه منهای تکاثر و اسراف‏  ‏۳- اسلام و هشدار در آخرالزمان ‏۴- اسلام و حدود مال مشروع ‏۵- اسلام و تعالیم دین از زبان بزرگان (درباره‌ی مال بسیار، و حضور فقر در جامعه) ‏۶- «جنگ فقر و غنا» ‏۷- امکانات محرومین ‏۸- زکات باطنی ‏۹- ارتفاعات «نهج البلاغه» ‏۱۰- کار بزرگ ‏۱۱- انفاق و ادای حق مال و ثروت‏ ‏۱۲- پیامبر اکرم «ص» و ائمه طاهرین «ع» را خوشحال کنید.
  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی