qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

۴۵۵ مطلب با موضوع «جهان، جامعه» ثبت شده است

عترتعکسجهان، جامعهانقلاب

به خاطر یک مشت دلار

چهارشنبه آذر ۱۴۰۲

( ۱ )

 

 

 

 

به خاطر یک مشت دلار !!! البته آقای نعیم احمدی برای آلودگی خوزستان از عنوان "به خاطر یک مشت دلار" برای روزنامه‌ی "خوزی‌ها" چاپ چهارشنبه امروز (۱۵ آذر ۱۴۰۲) استفاده کرد (عکس بالا) اما من برای قضیه‌ی چایِ «دِبش» (=گَس؛ طعمی میان تُرش و شیرین و نیز به معنای کامل و مُجرّب) خواستم از این عنوان که در واقع نام یک فیلم سینمایی به اسم "به خاطر یک مشت دلار" محصول ایتالیاست، بهره ببرم که در یک دهکده، فقط طعم تلخ مرگ به مشام می‌رسید. قانون وجود نداشت؛ اسلحه حرف اصلی بود. تا این که یک قهرمان بی‌نام با بازی آقای "کلینت ایستوود" وارد دهکده می‌شودُ ماجراها آغاز. من شاید شیش هفت بار طی هر سال این فیلم را دیده‌ام ازجمله اخیراً، هم. حالا از خبرنگار آقای عقیل رحمانی از روزنامه‌ی قدس | سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ | ۲۳ جمادی الاولی ۱۴۴۵ | شماره ۱۰۲۴۹ اینجا خواندم که پنج سال پیش روزنامه‌ی "قدس"  چاپ همزمان تهران و مشهد به ستیز با حربه‌های متخلفانه‌ی چای دبش رفته و پرده از آن برداشته بود، ولی سرانجامی نداشت تا این که گویا خودِ حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی رئیس دولت سیزده حاضر شد ماجرای تخلف ارزی ۳ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلاری این برند چای، برملا شود که بخش کلانی از مقادیر ارز تخصیص داده‌شده را در بازار آزاد" (=بنا بر گزارش آقای محمد فاضلی جامعه‌شناس در نامه‌‌ی سرگشاده‌اش به رئیس‌جمهوری رئیسی) می‌فروخت. اینجا مالکی که با چه ترفندی در حوالی تهران کارخانه برپا کرده بود، خدا می‌داند. مخلوطکردن با چای بی‌کیفیتُ فروش چندبرابر قیمتِ دلاری در شهر مشهدُ حتی حتی حتی آلودگی این چای به جوشِ شیرین قسمتی از قضایاست. دبشی‌ها برای این که روزنامه‌ی قدس را بخرند!!! پیشنهاد قرارداد آگهی به این روزنامه‌ی متعلق به حرم رضوی داده بودند که گویا همان‌زمان مدیرمسئول آن با عقد قرارداد آگهی با برند دبش مخالفت و حتی "دستور داد اگر در فروشگاه تعاونی روزنامه از این برند محصولی وجود دارد، به سرعت جمع‌آوری و فروشش ممنوع شود." که کار به شکایت از روزنامه قدس کشیدُ باقی قصه. اینک دبش افشا شد. ببینیم مثل بقیه‌ی پرونده‌ها، آب پاک!!! رویش می‌کشند! یا نه!!! یعنی واقعاً به نظرم برای این تیپ افراد در درون نظام جمهوری اسلامی "به خاطر یک مشت دلار" تنها یک فیلم سیمنایی برای سرگرمی نیست! بلکه فرمول اصلی کارشان است. بگذرم. دامنه.

 

 ( ۲ )

 


شرحی برین عکس: عکس، ترکیب دو فصل است. راست، زمستان. و چپ، فصلی دیگر؛ گویا پاییزِ خزان. روی عکس خزان زرده‌ی پرتوافکن چشم را می‌نوازد و بر زیبایی صحنه می‌افزاید. اما چمِ خَمِ راست در بغل عکسِ دست چپ، جِثه‌ی روح را به جَست می‌آورَد، چون که طبیعت برف در برقِ تیغِ آفتاب، زمین پای درخت‌ها را آراست. اول خیال می‌کنی رنگ زده‌اند به تنِ عکس، ولی خوب خیره شوی، خواهی خواند که کفِ پُرِ برف، سایه‌ی آفتاب افتاده است از تنِ تنومند درخت، و این گون دراز، عین ریل، تراز شده است و مُواز و مُساو.

 

( ۳ )

 

 

 

جایزه‌ای به اسم شهید مهدی باکری: گویی قرار است "جایزه‌ی ملی شهید باکری" برای نخستین‌بار به بهترین شهرداری‌های کشور تعلق گیرد آن هم بر اساس

۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
جهان، جامعه

فلسطینیان متولد شدند تا بمیرد!!!

يكشنبه آذر ۱۴۰۲

به این زن زیر یک نگاه اندازید ببینید او تا چه حد از غایتِ مقدس این نظام آفرینش خارج است؛ وی "طالی غوتلیب" است؛ عضو کمیسیون سیاست خارجی و امنیت پارلمان اسرائیل. بخوانید چی گفت؟ "خون دشمنم مباح است، او متولد شده تا بمیرد." اینجا او ادامه داده که: "اِشغال کلمه‌ی زننده‌ای نیست، ما باید شمال غزه را اشغال کنیم و در آن شهرک بسازیم." و سپس استناد کرد که: "طبق روایت‌ها، این سرزمین‌ها برای ماست و باید دقیقاً همین کار را انجام دهیم."

 

 

حالا پردازش حرفش: اول: خود باور دارد و مُعترف است اسراییل برای تأسیسش دست به اشغال فلسطین زد؛ آنان را یا کُشت، یا از وطن آواره کرد، یا از خانه‌ی خود بیرون انداخت، یا به زندگی زجرآور در اردوگاه‌ها مجبورشان ساخت. دوم: این تیپ اسرائیلی عقیده دارند فلسطین "ارضِ موعود" است که خدا به یهودیان -از نظرشان قوم برتر- داده شده است، پس به خود حقِ خدایی!!! می‌دهند که تمام ساکنان آن (چه مسلمان، چه مسیحی، چه لائیک و یا حتی کمونیست) را با کشتار و اشغال و اخراج، دچار رعب و وحشت و سازش سازند! سوم: این فکر که فلسطینی ذاتاً به دنیا آمده که به دست صهیون‌ها کشته شود، بدترین -بخوانید پلیدترین- نگاه ایدئولوژیک است که اساساً سازمانِ تفکر اسرائیل را ساخته است. چهارم: ولی فکر نکرده‌اند وقتی قصد کردند دیگران را بکشند، دیگران -یعنی همان صاحبان وطن- دست به مقابله و مبارزه می‌زنند و خود را سازمان می‌بخشند و به دفاع در برابر آنان برمی‌خیزند حتی با سنگ و فَلاخَن (=به زبان محلی‌مان: دِکلَک دِرزین) و سپس با موشک و گردان‌های مجهز عِزّالدین قَسّام. حق‌خواهان جهان هم به مددشان برمی‌خیزند تماماً، و خود دیدند چگونه باعث تفکر مقاومت پیچیده در منطقه شدند. پنجم: کسانی هم که در ایران، مقاومت را می‌کوبند بدانند اگر حتی خود را عمَله‌ی غرب و پیاده‌سربازِ پادگان مسلح غرب -یعنی اسراییل- ندانن،  در مسیر این عملگی که قرار گرفته‌اند. بگذرم. دامنه.

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
تفاهم و توافق چی هست؟!
گوناگونجهان، جامعه

تفاهم و توافق چی هست؟!

جمعه آذر ۱۴۰۲

یکی از مؤلفه‌ها در پایداری و پویایی روابط، داشتن "تفاهم" است. حالا مگر تعریف تفاهم چی هست که روی آن بحث هست و بعض مواقع تنشُ سطح محبت، رو به فروکش؟ در یک جمله، چکیده‌ی تفاهم این است: "وجود (=داشتنِ) فهم مشترک، یا نزدیک به هم، در رابطه با یک موضوع" اینجا یعنی دو طرف، مقصود یکدیگر را می‌فهمند و قادرند تفاوت‌ها را نیز تحمل کنند مثلاً هنگامی که باورهای یکدیگر را می‌پذیرند، تفاهم را با مسئله‌ی توافق اشتباه نگیرید. زیرا توافق یعنی تلاش برای رسیدن به یک فهم نزدیک به هم. در تفاهم؛ معمولاً دو نفر بدون این‎که تلاشی بکنند نظراتی شبیه به هم دارند؛ ولی در توافق، دو نفر باید سعی کنند آن هم با صرف انرژی زیاد، نظرات‌شان را به هم نزدیک کنند. شاید بشود گفت تعدیل سطح انتظارات عامل این مسئله است. دستیابی به تفاهم یک پیش‌زمینه هم باید داشته باشد و آن  فراگیری روش‌های صحیحِ ابرازِ "احساسات" است. بعضاً سخت‌شان هست احساسات خود را ظاهر کنند و بر زبان و کلمه بیاورند. دو نفر کنار هم، واقعاً -نه صوراً- نیاز دارند تا از آن چه در دل و ذهن دیگری می‌گذرد، آگاه باشند تا بهتر به درک مشترک برسند.

 

 

به نظر من باید سور و ساتِ (=زاد و توشه ، خوار و بار) احساسات همواره پهن باشد. حال اگر قرار باشد افراد به جای بیان این احساسات و انتظارات، به ذهن‌خوانی علیه‌ی هم روی بیاورند، ممکن است 

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
دینگوناگونجهان، جامعهانقلاب

وقتی یک رَپِر به دین اسلام در آمد

پنجشنبه آذر ۱۴۰۲

هنگامی که دیدم آقای "تای دولا ساین" جوانِ رَپِر (=خواننده‌ی رَپ) مشهور آمریکا، مسلمان شد و نماز گُزارد و قرآن هدیه گرفت، اینجا خیلی به شوق آمدم. اساساً من تشرُّف به اسلام اشخاص نوورود را شورانگیزترین لحظات می‌دانم. ماها که همان زاده‌شدن از بطن مادر، مشرف به دین مبین بودیم و این خدای باری را بارها شکر گُزاردن دارد، ولی هنگامی انسانی از دور داوطلب ورود به دینِ «...یَعْلو و لایُعْلی عَلَیه» می‌شود (حرفی از پیغمبر اکرم ص اینجا که اسلام برتری پیدا می‌کند و چیزی بر اسلام پیروز نمی‌شود) پرشورترین احساس، او را احاطه می‌کند.

 

 

 

راست گفتند به ساین خیل از مخاطبان، که "به اسلام خوش آمدی ساین". تو حالا آقا ساین یک میلیارد و اندی برادر و خواهر در جهان داری.

 

راستی تیتر و عکس روزنامه‌ی همشهری چاپ امروز (۹ آذر ۱۴۰۲) هم انعکاس حِرفه‌ای هست از یک حَرف؛ ازین حَرف رهبر معظم:

 

«خصوصیت اول غرب آسیای جدید، آمریکازدایی یعنی نفی سلطه آمریکا بر منطقه است که البته این به معنی قطع روابط سیاسی کشورها با آمریکا نیست، بلکه به معنی زائل‌شدن قدرت و تسلط سیاسی آمریکاست و همان‌گونه که می‌بینیم برخی کشورهای صد‌در‌صد تابع هم، در حال زاویه‌گرفتن با آمریکا هستند.»

 

به قول مرحوم امام  اینجا «تا وقتی آمریکا آدم نشود،...» این حرکتِ پُرپتانسیل (=پرتوان) مقاومت و مداومت در منطقه، ادامه می‌یاید. دامنه‌ی دارابی.

۴ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
جهان، جامعه

شِکَرخواری!! شیرین‌تر شده

سه شنبه آذر ۱۴۰۲

رفتم که ببینم دنیا امرو دست کیست؟! دیدم خبرنگار خانم "طاهره فجر داودلی" از روزنامه‌ی قدس، امروز (سه‌شنبه ۷ آذر ۱۴۰۲) گزارشی از شِکَر، نوشته که کمی معمای شِکَرخواران! را وا کاویده. خواستم امروز به هفتاد پرونده‌ی زمین‌خواری در زنجان -که روزنامه‌ی سراسری "مردم نو" چاپ زنجان، امروز (سه‌شنبه ۷ آذر ۱۴۰۲) آن را (عکس بالا) تیتر کرده- ورود کنم اما دیدم شِکَرخواری!! شیرین‌تر شده است؛ آن هم در مشهد مقدس. این شد که آمدم سروقتِ این بحث.


کمپوت انجیر

روزنامه‌ی "مردم نو"


درست است که امسال، شِکرِ جهانی و داخلی -هر دو- کم شده و "کشور برزیل هم شکر خود را صادر نمی‌کند" اینجا و کارخانه‌ها هم، به طور محدود و لابد گرون! می‌فروشند. همین -و لابد همین‌های "دیگر"ی- تاجرانی سودپرست را وسوسه ساخته به دِپو (=انباشتِ) این بارِ سفید! خیز بردارند. بگذرم. نه! نه! بگذار بگویم بررسی‌ روزنامه‌ی قدس نشان می‌دهد یک خورده!  از شکرهای وارداتی که قرار بود به صنایع شِکربَر خراسان رضوی برسد، ناپدید!!! شده است. حتماً یک خروار بیشتر نبوده!!! است. آخه خراسان رضوی به گفته‌ی همین خبرنگار خانم فجر داودلی، در حوزه‌ی تولید قند و نبات و مربّا و نیز کیک و کلوچه و کمپوت، قطب صنعتی کشور است؛ یعنی استانی‌ست با صنایع شکربَر برای مردمی شِکرخور!! حالا که شکر را  شِکَرخواران! معمّا کرده‌اند، فضا را سردرگم نموده‌اند و سهمیه‌ی آن دیار را هم به "هاله‌ای از نور!! -نه نه ببخشید- هاله‌ای از ابهام برده‌اند. بازم بگذرم. دامنه‌ی دارابی.

۲ موافقین ۲ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
سیاستجهان، جامعه

هویزه و غزه

يكشنبه آذر ۱۴۰۲

 
تیتر روزنامه‌ی «مملکت» (۵ آذر ۱۴۰۲) را گذاشتتم که بگویم بله که بسیج نقش سازنده در جامعه داره؛ همان طور که بی‌ادعا در سال‌های دفاع ایفا نموده.

 

آقای حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه ایران در لبنان رایزنی حرفه‌ای انجام داد و پنج‌شنبه (۲ آذر ۱۴۰۲) با این هیبت و اسکورت، در «روضه الشهیدین» -گلزار شهدای حزب‌الله لبنان- به نیابت تمام مردم ایران به مقام شهدای مقاومت ادای احترام کرد. سیدهادی نصرالله فرزند دبیرکل حزب الله، عماد مغنیه، جهاد مغنیه و مصطفی بدرالدین شهدای مشهور این گلزارند. اینجا

 

سید میرحمزه سجادیان مسلمان رساله‌ای روستای «جورد» رودهن تهران را آوردم که شهید آسید مرتضی آوینی آن را ''روستای نزدیک به آسمان'' می‌نامید. جورد روستای سادات است و اکثر شهیدان آن از نسل حضرت زهرا -سلام‌الله-‌ اند. سید میرحمزه سجادیان و چهار فرزند شهیدشان را «بچه های امامزاده روح الله» می‌نامند که از نوادگان امامزاده روح الله -نواده امام جواد ع- هستند. اینجا سید میرحمزه خود نیز شهید شد با چهار فررندش (روی عکسش ضربه بزنید) روی سنگ قبرش حک است:

 

اسـوه‌ی خیل شهیــــدان جهان

حاج سیدحمزه سجــــــــادیان

چون ذبیح آورده در کوی خلیل

چهار فرزند رشـــــــیدِ نوجـوان

کاظم و داود و قاســم با کریم

می‌دهد تا بگذرد از امتــــــحان.

 
 
اون «جاناتان پولارد» جاسوس رژیم صهیونیستی در آمریکا بود که گفت خانواده‌های اسرای اسرائیل مقصر شکست اسرائیل در غزه‌اند. ازین‌رو می‌گوید برای خفه‌کردن صدای اعتراض خانواده‌های اسرای اسرائیلی، باید آنها را به زندان می‌افکندیم! اینجا
 
 
چرا عنوان یادداشت روزم را "هویزه و غزه" برگزیدم؟ خواستم بگویم از رفتار سالوسانه‌ی حکومت‌های مغرب‌زمین (نه ملت‌های آن سرزمین) و کردارِ کریه بوالهوسانه‌ی غرب‌زدگان ایران‌زمین در دفاع از اسرائیل، اشغالگر سرزمین فلسطین، به شگفت نیایید، در زمان دفاع ما هم، همین حامیانِ جانیان خون‌آشام -که غزه را آماج بمب و گلوله کردند- در سراسر جبهه -ازجمله هویزه- همین کارها را می‌کردند و همین بمباران‌ها را. اگر رزمندگان و امام نبودند ایران را لحاف چهل‌تیکّه کرده بودند. بگذرم. روز تأسیس بسیج که از فکر بکر امام بود تبریک. دامنه‌ی دارابی.
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
قمعکسجهان، جامعه

رُمان خواهران باربارن

جمعه آذر ۱۴۰۲

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. رُمان «خواهران باربارن» اریک امانوئل اشمیت برگردان عاطفه حبیبی را خواندم برداشتم را می‌نویسم. لی لی باربارن زن مُسنی بود. زیبایی‌اش به کوچه‌های دلفریب روستای سَن سُرلَن می‌آمد؛ با لبخندی روی لب البَت. بینی خوش‌تراش داشت، خوش‌نیت نیز بود، همیشه هم به فکر کمک به مردم. پابند الکترونیکی داشت. می‌دانید چرا؟ مورد حسادت‌ها و اشتباه محاسباتی‌ها واقع شده بود. همین، وی را به دادگاه کشاند. موربیمه دِ ژونکی -صاحب کارگاه کفشدوزی- ازو به دادگاه شکایت بُرد. متهم شد خواهرش -قلوی خود را- به چاه انداخت.

 

 

وکیلی گرفت غرق در فن سخنوری. از استعاره استفاده می‌کرد، مبالغه‌ها را به مَجاز متصل. ولی وکیل شاکی هم، متخصص کلام و استادِ استدلال بود. در واقع دادگاه نزاع میان وُکلاست. صدای قیژقیژ درِ دادگاه -که حتی گربه را می‌رقصانَد؛ نه پوزش، می‌رَمانَد- عشوه‌ی چشمی شاکی و متشاکی شده بود. اما دادگاه انسانیت را جریحه‌دار، عدالت را نابود کرد. نمی‌گویم لی لی تبرئه شد یا محکوم. بگذار سیر داستان در ذهن‌تان جولان کند. فقط بدانیم پیشوایان کینه‌توز دنیا در آئین افراد زندگی کنند، عین گرگی می‌گردند که هرگز اهلی نمی‌شود. گویند گرگ است فقط، که اهلی نمی‌شود. زمانه، زمانه‌ای است نصیحت هم جرئت می‌طلبد زیرا با سوءنیت (=از بزرگترین نیروی ذهن) احساسات درهم و یا بهتر است بگویم سرکوب می‌شود و شهر انباشتی از شرم و پاپوش، و گوش، تمام سوی پچ‌پچ بیهود، بدونِ بهبود. برداشت کاملاً آزاد دامنه بود از صفحات ۸، ۹، ۷۳، ۷۴، ۸۸، ۱۲۲، ۱۵۵، ۲۰۶، ۲۶۴، ۲۸۶ِ کتاب. حالا برو به گُلِ آلاله زُل بزن و یا یک حراجی کتاب رُو و کتاب مقاومت بخَر.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
جهان، جامعه

کالابرگ، پول نقد، شلوار سه‌خط

سه شنبه آبان ۱۴۰۲

نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. روزنامه‌ی "یادگار امروز" چاپ ۳۰ آبان ۱۴۰۲ سخن از «استقبال سرد از کالابرگ» (=کوپن اسبق) زد. خُب علت معلوم است. دست‌کم از نظر من به شیش‌هفت علت:

 

 

 


یک: کالابرگ نسیه هست ولی پول نقد، نقد. دو: کالابرگ باید بروی سطح شهر ولی پول نقد، راحت می‌آد حسابت. سه: کالابرگ را قند می‌دهند و ظرفشویی ولی پول نقد، هر چه دل بخواهی. چهار: کالابرگ را فروشگاه خاص باید بروی نوبت ولی پول نقد، صف بی صف. پنج: کالابرگ کیف‌جیب نمی‌رود ولی پول نقد، می‌رود. شش: کالابرگ بارهای بُنجول و تاریخ‌گذشته می‌دهند ولی پول نقد، نه، می‌شود آسوده رفت برای لوبیا‌پته  سرِ قارن یا کوبیده در آن کُنج بازار نرگسیه. هفت: کالابرگ مال شکم و کالا و کُلاه و تقلا است ولی پول نقد، دستت بازِ باز است حتی برا سینما و تئاتر و تریاک!!!


پس مشخص است برای این ملت که وقتی هر روز نرخ کالا فرق دارد و بالا می‌رود و پایین نمی‌آید و حتی مرز وسط، چندهفته‌ای ثابت نمی‌مانَد و نرخ کوپن را هم گفتند قیمت سال قبل ملاک می‌مانَد ولی باز هم پول نقد برای ملت بهتر است و استقبال از کالابرگ، سرد. آخه چون با نقد، آزادِ آزاد می‌شود هر چه خرید؛ حتی روزنامه‌ی سراسری "ایمان" (۳۰ آبان ۱۴۰۲) چاپ قم را که تیتر کرد در قم مردم دوبرابر کشور صدقه می‌دهند!! بگذرم. و نیز با یارانه‌ی نقد می‌شود خیال‌تخت رفت شلوار "سه‌خط" حماسِ جبهه‌ی مقاومت خرید و رفت به خط و مشیء همان رزمنده‌ی معروف "سه‌خط" که مظلومانه و مقتدرانه سرانجام در شانزده آبان رفت به فوز شهادت

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
سیاستجهان، جامعه

یورگن هابِرماس کنار شرّ رفت

دوشنبه آبان ۱۴۰۲

نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. کسی که روزی از نگاه انتقادی، مدرنیته را "پروژه‌ای ناتمام" می‌خواند، حالا در کمالِ بی‌شرمی (=بهتر است به احترام این فیلسوف بگویم: جهل و نادانی) جانبِ جانی جنایت‌پیشه (=اسرائیل) ایستاد، حماس را محکوم ساخت و خود را در سطح جهان به ابتذال کشاند. او روزی به نظریه‌ی بازسازی عقلانیت فکر می‌کرد (رک: ص ۱۰۳) و می‌گفت فلسفه‌ی مدرن از "بنیان‌گراییِ پروژه‌های متافیزیکی دست شُسته و به سمت عقلانیت و همگرایی" می‌رود و از طریق "تأمّل انتقادی بر خویش" عمل می‌شود، حالا این وارث مکتب فرانکفورت همه‌ی اعتبارش را با جانبداری بد و این موضعگیری سخیف (=بهتر است به احترام این فیلسوف بگویم: عجیب) نابود ساخته است. وی را روزی "وجدان فکری آلمان" معرفی می‌کردند. (رک: ص ۱۳) اما آیا هابِرماس یادش رفته است که می‌گفت "جامعه‌ی مدنی و جنبش‌هایی که از بطن آن برمی‌خیزند، مکملِ سیاست قانونی رسمی هستند." (رک: ص ۲۱۱) او که می‌خواست مفهوم مدرنیته را از ریشه‌های آن در اروپای مدرن، توسط نظریه‌ی نوسازی دهه‌ی ۱۹۵۰ به "یک مدلِ بی‌زمان و بی‌مکان برای همه‌ی فرایندهای توسعه‌ی اجتماعی" (رک: ص ۱۷۶) تبدیل کند، درین پیچ سرنوشت، حتی سرشت خودش را با تأسف آلود و گفت: «دفاع و پاسداری از هستی یهودیان و حق موجودیت اسرائیل از عناصر اصلی است» منبع روزی در دوره‌ی دولت هفت و هشت این فیلسوف مارکسیست مهم را به دانشگاه تهران آورده بودند، بنده چقدر هم دنبالش می‌کردم چه افکاری را طرح می‌کند.

 

 

 

دنیا را چه دیدی؟! این آدم با این وزن که سلطه را می‌کوبید، خود در یک سراشیبی سقوط حالا در سالخوردگی (احتمالاً از سرِ ترس از دولت حاکم آلمان و یا از روی جهل و ندانستن قضایای غزه) حامی سلطه و نژادپرستی صهیونی شد. "هابرماس"ی که روزی معتقد  بود "با تغییر در تعریف جایگاه خِرَد در عصر مدرن, تغییری پارادایمی در تعریف مدرنیته ایجاد می‌شود" منبع خود، از  عمری خِرَدمندی، افتاد و کنار شرّ رفت و رفتار اسرائیل علیه‌ی غزّه را دقیقاً خیر و خوب و سزا و درست دانست. واقعاً من که با تفکرات هابِرماس آشنایم، اسرائیل (=تفکر آپارتاید و رویکرد خشونت‌بار و پادگان مسلح غرب) در منظومه‌ی نظریه‌های مهم این فیلسوف آلمانی هیچ سنخیتی ندارد. من انتظار می‌برم او ازین بدی و بی‌خبری برگردد. وقتی خبر را شنیدم رفتم این کتاب (عکس هم انداختم) را برداشتم تا بازم بخوانم که توسط "ویلیام اوث ویت" نوشته شد و خانم لیلا جوافشانی و آقای حسن چاوشیان به فارسی برگردان کردند. بگذرم. در روزنامه‌ی قدس هم آقای محمدجواد لاریجانی اینجا بر موضع هابرماس نقدی نوشت.. دو پیوست در ادامه‌ی مطلب:

۴ موافقین ۲ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
عترتجهان، جامعه

رمان "خواهر" زندگی حضرت زینب س

يكشنبه آبان ۱۴۰۲

 

رمان

"خواهر"

زندگی حضرت زینب س

 
یادداشت روز. نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. خوانده‌ام آن را. کی؟ مِهر همین امسال. در ریشه، نام درختی‌ست زیبا و معطر. در خانه اسم دختری‌ست که تعریفی‌ترین زن عالَم، او را زاد و و مردی مظهر عدل بابایش هست. کمک به ضُعفا و بُریدن از زیور، زائیده‌ی اخلاق مادرش بود. دخترها چون پدری‌اند، او آغوش پدرش را عجیب‌گرم، حس می‌کرد. اما بعد از آن «اُسوه‌ی حسَنه» که رحلت کرد، اولین سرپیچی روی داد و خانه‌ی او -"خواهر"- بی‌دفاع ماند. ولی چون خلق، در اصل اهل و عیالِ خداوندند، خواهر هم، هَمّ‌وغمّ خود را نزد خدا خواند. یعنی از همان روز -که آن تعداد افراد خاص، سر، پیچیدند- همه‌ی شُومی علیه‌ی این خانه -که کوخ گِلی بود در قبال هر کاخ مرمری- رقَم خورد. در عراق، عِرق آن سفّاکان را زائل دید و در شام، شَریران را از نزدیک، ذلیل فهمید. در وقت شهادت‌ها، روی تلّ، تمام دنیای انسان‌های دُنیوی را دید و در وقت اسارت، روی تمام صبِّاری‌ها، دینار انسان‌های دِرهمی را فهمید. "خواهر"، آخرِ خیر بود؛ به راه آخرت راه می‌پیمود. او همان بالای تلّ، تمام زندگی دنیوی و حیات اُخروی را دید: "از بلندی، من تماشا می‌کنم / مرگِ خود، از حق تمنا می‌کنم". او؛ بعد، تماماً باران شد و بر سر و روی زمان و زمین بارید. می‌گفت: گُلِ من «یک پیراهن کهنه" به تن داشت. می‌گشت که پیدایش کند. کرد، ولی بدنی چاک‌چاک داشت. دنیا نبود آن روز؛ بلکه هم شروع و هم پایان جهان بود. تمام این چند خط که نگاشتم بینش من بود از "خواهر"؛ یعنی وقتی رُمانِ  خانم نرجس شکوریان فرد را خوانده بودم. آری؛ زندگی خواهر برای من، یک مکتب است، نه صرفاً یک درس یا چند مشق. مشیء است این "خواهر"، که "خط وُ ربط"، تولید می‌کند؛ خطِ تولیدش هم، تا زمان، تیک‌تاک می‌کند، از خط نمی‌افتد؛ دائم برای الگوگیران روشن است. آمدنت درین روز به دنیا، بر دنیا و آخرت و مردمِ پوینده و پیونده‌ات، مبارک یا حضرت "خواهر" زینب س زینتِ حقیقی زندگی.
۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
جهان، جامعه

ابوباران

سه شنبه آبان ۱۴۰۲

نوشته‌ی دامنه. به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. هفته‌ی "کتاب و کتابخوانی" است. منم «ابوباران» دستم. هنوز تمامش نکردم. او «مصطفی نجیب» است؛ اهل افغان، زاده‌ی مشهد مقدس. یارِ حاج‌قاسم. هم در افغانستان میدان بود و هم در نبردهای سوریه. چون در خودِ کتاب تأکید رفته است برای امنیت، چهره‌اش نشان داده نشود؛ عکسی ازو نذاشتم. چند کلام ازین اثر -که خانم زهراسادات ثابتی آن را نوشته و انتشارت خط مقدّم قم آن را سال ۱۳۹۹ چاپ و نشر داده- بگویم و والسلام:

 

...
 

 

آنقدر در نبردها بود وقتی سال ۱۳۹۸ از سوریه به ایران بازگشت، دخترش "باران" سه ساله شد. (ر.ک: ص ۳۱۷) ابوباران گفت ما چرا لشگر فاطمیون هستیم؟! چون مثل حضرت فاطمه‌ی زهرا -سلام الله علیها- هم غریب هستیم و هم مظلوم. (ر.ک: ص ۱۱) باز ابوباران در جای دیگر کتاب می‌گوید در میان عرب‌ها رسمی طبیعی وجود داشت که غذاهای فرماندهان با سربازها متفاوت بود؛ اما در فاطمیون (=لشگر مقاوت افغان‌ها) فرماندهان و نیروها یک جور غذا می‌خوردند. (ر.ک: ص ۱۰۹) ابوباران عضو سپاه محمد ص هم می‌خواست بشود که در شهر بیرجند آموزش می‌دیدند و از طریق خاک تاجیکستان به افغانستان فرستاده می‌شدند برای نبرد با طالبانِ آن زمان، نه طالبانِ الآن که تغییر رویّه داد و با ایران مراوده دارد. (ر.ک: ص ۱۶) او در روستای هباریه‌ی سوریه صدای شعرخواندن ابوحامد را شنید (ر.ک: ص ۱۷۲) که می‌خواند: "به این امام قسم، چیزی دیگری نبرم /  به جز غُبار غم، چیز دیگری نبرم". بگذرم.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
جهان، جامعهانقلاب

آقایی! ضعیف! کارگزارِ «کدخدا» !!!

دوشنبه آبان ۱۴۰۲

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. درحالی‌که جهانِ در اختیارِ زورگویان، نه عطر انسانیت که تعفُّنِ سبُعیّت (=درّندگی) انتشار می‌دهد، یک فرد ضعیف -که حتی سربازی خود را در اتاق سازمان ملل گذرانیده و معلوم نیست چه درس‌هایی را پاس کرده باشد- به جای دست‌کم کاری که ازش برمی‌آید -یعنی قاطعیت در محکومیتِ غرب در حمایت از جنایت شنیع اسرائیل در غزه- می‌آید حرف سست در محیط ایران می‌پراکنَد؛ با این جمله در ۱۷ آبان ۱۴۰۲ : "قرار نیست ما جای مستضعفین بجنگیم." من دقیق از عین جمله‌اش اطلاع ندارم. اساساً سست‌عنصرهایی چون او برای من، جملگی، نمی‌ارزند که دنبال حتی حرف‌گفته‌های‌شان بگردم. اما برای من هدف اینان البته روشن است: می‌خواهند برسانند ما اینیم: ذلیل و تسلیم! و البته با تظاهر دانای! کُل. این فرد ضعیف! حتی لیاقت پسوند ایرانی‌بودن را هم از خود سلب کرده است. کی می‌خواست لشگر بکشد که تو می‌آیی به‌دروغ!! به دشمن گرای غلط و پَست می‌دهید! حماس خود خود را پیش می‌برَد. پیشتر هم گفتم: هیچ ملتی توسط کمک دیگران، فاتح و تمدن‌ساز نمی‌شوند. قصد اسرائیل همان روز نخست گفتیم کشاندن دامنه‌ی جنگ به ایران است. حالا توی ضعیف!!! -که حتی هشت سال زجرآور ولی حماسه‌آفرین دفاع مقدس، یک گلنگدَن هم بلد نبودی بکشی و جبهه بروی- لازم نکرده خودشیرینی کنی و در سیرک غرب ملّق بزنی. اُسوه‌ی مردم مقاوم ایران شهید قاسم سلیمانی است، نه شما خائف‌ها و احتمالاً "خائن‌"ها. بگذرم؛ ولی بگویم:

 

جنگنده‌ی

جی بیست چین

 

چین شعارش فقط رشد اقتصادی است، ولی همین چین مجبور است جنگنده‌های پنهان‌کار "جی بیستم" نسل پنجمی خود را این‌روزها به رخ غرب کشد و رو کند و موشک شلیک کند تا رقیب را بتارانَد. (دو عکس بالا) آن‌وقت، همین غرب‌زده‌های زنگ‌زده و زنگارگرفته‌ی داخلی، روزی علم موشکی ایران را به سُخره می‌گرفتند و هنوزم می‌گویند کشور را موشک نگه نمی‌دارد؛ مگر کی فقط به فقط به موشک بسنده کرده بود که افرادی چون شماها بی‌وجه چنین جملاتی دروغ علیه‌ی ایران و رشد و توسعه‌ی آن می‌تراشید؟! چنین افراد ترسویی که کارگزار «کدخدا»!!! هستند، نه خادم ایران، به نظر من -هرگز و تحت هیچ شرائطی و حتی در مقام مصلحت- صلاحیتِ هیچ کاری را برای انقلاب و حکومت ندارند؛ این جنس و قماش از سید حسن تقی‌زاده هم فرومایه‌ترند در دانش سیاسی و عقلانی و حتی بینش فردی و انفرادی. باز لااقل سید حسن.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی