تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۴
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
دو خاطرۀ نماز بین راهی
به قلم حجةالاسلام محمدرضا احمدی: خاطرۀ اول. با اجازه از مدیر محترم مدرسۀ فکرت و دوستان عزیز. اگر اشتباه نکنم سال ۱۳۷۰ بود. برادر خانمِ بنده راننده اتوبوس بود و ما هماهنگ کردیم که در تهران پارس سوار ماشین ایشان شویم و بابل پیاده شویم. ما که هنوز تا آن زمان فرزندی نداشتیم، دو نفری روی صندلی خود مستقر شدیم. بعد از ما یک زن و شوهری وارد شدند که خانم، نه حجابش متعارف که بسیار هم غیر متعارف بود. از قضا کنار ما هم نشستند. نکته جالب این که وضع ظاهری شوهرش هم بهتر از خانم نبود: دکمه ها تا روی شکم باز، یک قمه هم به کمرش بسته و ... گفتم یا ابالفضل، انشاالله امشب سالم برسیم. حالا در طول مسیر چه کارهایی که نمی کردند، کاری نداریم.
آقای احمدی
جاده هراز. بازنشر دامنه
به پلور که رسیدیم، اتوبوس برای نماز و شام توقف کرد. من رفتم نماز بخوانم، دیدم که همون جوون هم وضو گرفت و اومد نماز خواند. من هم در کمال تعجب گفتم: الله اکبر، خیلی جالبه. بعد از نماز که سوار اتوبوس شدیم به خانمم گفتم این جوون با این وضعیت ظاهری اش، نماز هم خواند. خانمم گفت: اتفاقا خانمش هم از من چادر گرفت و نماز خواند. گفتم جل الخالق!! واقعا هم تعجبم بیشتر شد و هم بیشتر خدا را شکر کردم. قطعا این دو جوان هیچ اجباری در خواندن نماز نداشتند و سعی کردند این رابطه را خفظ نمایند.
ظاهر زیبا نمی آید بکار
حرفی از معنی اگر داری بیار
مرد سیرت را بصورت کار نیست
جامه گر صد وصله باشد عار نیست
گرچه مامور به ظاهر هستیم و حق نداریم، از اندرون افراد تجسس کنیم، اما نباید فقط ظاهر افراد را قضاوت کنیم.
به نام خدا. سلام جناب حجةالاسلام محمدرضا احمدی. خاطرهای خواندنی، آموزنده و هیجانانگیز بود که بهشیوایی نوشتی. بلی؛ گرچه ظاهر انسان هم باید آراسته، پوشیده، فاخر و بهدور از هر جِلف و سفاهتی باشد، اما درون انسان، یک بیکران ساختاریست که فقط خدا و خود آدمی از آن خبر و برداشتِ درست دارد.
دو بیت مولوی را برای تأیید تفسیر خوب شما از خاطرهات و این شعر زیبای استنادیات، میآورم:
پس به صورت آدمى فرع جهان
وز صفت اصل جهان این را بدان
ظاهرش را پشّه اى آرَد به چرخ
باطنش باشد محیط هفت چرخ
مثنوی مولوی. دفتر چهارم
ابیات ۳۷۶۶ ـ ۳۷۶۷
خاطرۀ دوم
به قلم دامنه
یک خاطره هم بگویم خیلی خلاصه: سال ۷۲ با اتوبوس از هراز میآمدم ساری. بینراه یک آقایی، به حجاب یک زن مانتوپوش گیر داد و ... . من به آن آقا اعتراض کردم ... گفتم حجاب ایشان متعارَف است ... . در رستوران پُلور جادۀ هراز که پیاده شدیم، در راهروی نمازخانه دیدم همان مانتوپوش، اولین زنی بوده که از کیف دستیاش چادر درآورده، به سمت قبله و نمازگزاردن رفته ... . آری؛ این قلبهاست که مرکز ایمان است، نه ظاهر و تظاهرات افراد.
مقایسهی عرفان و فلسفه در نگاه حسنزاده

مقایسهی عرفان و فلسفه
در نگاه حسنزاده علامه حسن زاده آملی:
فلسفه حرف میآورد
و عرفان سکوت
آن عقل را بال و پر میدهد
و این عقل را بال و پر میکند.
آن نور است و این نار.
آن درسی بود و این در سینه.
از آن دلشاد شوی و از این دلدار.
از آن خداجو شوی و از این خداخو.
آن به خدا کشانَد و این به خدا رسانَد.
آن راه است و این مقصد.
آن شجر است و این ثمر.
آن فخر است و این فقر.
آن کجا و این کجا.
هزار و یک نکته
نوشتهی علامه حسن حسنزاده آملی
سرَککشیدن به زندگی دیگران
به قلم دامنه: به نام خدا. بحث ۱۰۰ مدرسه فکرت: این پرسش جناب شیخعسکر رمضانی دارابیست که برای بحثونظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود: «سرَک کشیدن به زندگی دیگران از نظر شما چیست و چه بدی هایی دارد؟»
پاسخم به بحث ۱۰۰
قسمت اول. سلام. سپاس از جناب شیخعسکر که این بحث را برای مباحثه به مدرسهی فکرت آوردند. سرَککشیدن، آفت بزرگ جوامع بوده و هست. در مجالس _خصوصاً در عزاداریها_ اساساً اهل سکوت هستم، نه حرف و گپ با بغلدستیها. شبی از شبها، در تکیهی بالا ،منتظر ماندیم تا دستهها از مزار بازگردند. یکی، کنارم نشست و شروع کرد به گپزدن از اختلافاتی که با یکی از فامیلهایش داشت... درجا با حالت کمیتند و نیمهخشم، گفتم: "آقا... من اساساً اهل گوشکردنِ اخبار خانوادگی نیستم. نگید، گوش نمیدم."
سرَک کشیدن
بلی؛ یک راه مبارزه با سرَککشیدن، مقابله با سرَککِش است. رُک بگوییم: گوش نمیدم. ذهن، نباید تَلنبار اخبار خصوصی افراد و حرفهای بیپایه و اساس شود. مگر کسی خود بخواهد ذهنش، مغازهی سِمساری باشد!
قسمت دوم: سرَککِشها بیشتر از اینگونه جستوجوگرییها (=به زبان دارابکلاییها چِکپِرسیها) آغاز میکنند: چقدر حقوق میگیری؟ کجا کار میکنی؟ چهکار میکنی؟ آدرس محلکار شما کجاست؟ پسانداز هم برات میماند؟ از کدام مغازه خرید میکنی؟ چک بانکی هم داری؟ کدام بانک؟ چندتا خونه داری؟ بچههات چهکار میکنند؟ شنیدم باغ خریدی؟ شنیدی فلانی برای پسرش ماشین خرید؟ فهمیدم رفتی خواستگاری، ولی اَرِه (=بلی) ندادند؟ اصلاً دیار (=معلوم) نیستی، فکر کنم رفته بودی خارج. تِه فشار روی چنده؟ بالا یا کم؟ قند هم داری؟ چرا دستت شُونِش میزند؟ آزمایش دادی؟ جواب چی بود؟ چربی داری؟ چی شده اون روز جلوی بیمارستان بودی؟ بازار چی خرید کردی؟ راستی یک شام منو دعوت نمیکنی؟ دیشب خونهتون چندتا ماشین پارک بود؟ کی بودند؟ رفتند؟
قسمت سوم: اگر با سرَککِشها مواجه شدید این داستان واقعیام را مینمایانم: نوجوان که بودم، تیمجار توتون را با آبپاش حلبی، آب میدادم تا نوج زنَد و برای نشاء آماده گردد. روزهای زیادی دیدم دو لِسک (=حلزون) شاخبهشاخِ هم، همآورد میطلبند. خوب و کنجکاوانه نگاهشان میکردم، بیآنکه چوبسیخ را بر تنشان فرو کنم، که همیشه توتونکاران از اینکارها میکردند. میدیدم یکی از لسکها _که زیرکتر و آیندهاندیشتر بود_ راهش را زیرکانه کج میکرد، میانبُر میزد و به خود را با ولع به نوج بوتهی (=پیزا) توتون میرساند و شروع میکرد به جویدن و زندگی خود را استمرار بخشیدن، بدون جنگ و درآویختن و شاخبهشاخ شدن. نکته آن است، سرَککِش را اگر در دیدارها دیدید، راهتان را کج کنید و به چِکپِرسیهای او اعتنایی نکنید. اینگونه اگر کنید، راه نفوذ او را سدّ میکنید مگر آنکه خود فرد هم از سرَککشیدن دیگران خوش میشود.
قسمت چهارم: سرَککِشها به یک انقسام گویا دو دستهاند: ۱. عادت به این رفتار دارند. ۲. مأمور به این کارند. هر دو عیب و آفت است. حریم خصوصی افراد، مرز اخلاقیست که نباید از طریق چِکپِرسیها درنوردیده شود. اینگونه آدمها اغلب، با همین شیوه، یککلاغ صدکلاغ هم میکنند. اگر اطلاعاتی که گرفتهاند، هیجان نداشت، آن را با چسباندن شایعهها و رنگولعاب دادنها و حتی وَهم و خیالات و فرضهای پوچ، شنیدنیتر میسازند تا در شنونده، اشتیاق و بلوای ذهنی بیافرینند. حتی اگر شده با اسکورت دروغ.
اساساً این تیپ افراد از اطلاعات نداشتن از دیگران، خود را بشدّت و حدّت در رنج و عذاب میبینند، ازاینرو به تعبیر قرآن در آیهی ۱۲ سورهی حُجرات، دست به تجسّس امور مردم و تکتک افراد و آحاد میزنند تا چیزی را بهقول خود کشف کنند، حال آن که قرآن کریم در این آیه آن را بشدّت نهی کردهاست:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ.
ای اهل ایمان! از بسیاری از گمان ها [در حقّ مردم] بپرهیزید؛ زیرا برخی از گمان ها گناه است، و [در اموری که مردم پنهان ماندنش را خواهانند] تفحُّص و پی جویی نکنید، و از یکدیگر غیبت ننمایید، آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ بی تردید [از این کار] نفرت دارید، و از خدا پروا کنید که خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است.
قسمت پنجم: اینگونه افراد چِکپِرسیکُنِ سرَککِش، اغلب، چند قصد دارند که من برمیشمارم:
۱. از روی رگ سادگیشان، شخصیتی کاذب یافتند و پُرسوجوگر بار آمدند تا خوراک ذهنی روزانهیشان را تا شب فراهم کنند و فردا از رختخواب برخیزند و باز سراغ یکی دیگر بروند و این روند زشتشان را ادامه میدهند تا بعد از ۱۲۰ سال عمر پر برگ و بار! در سنگ غسّالخانه شسته و سِدر و کافور شوند.
۲. از روی دو بههمزنی دست به سرککشیدن میزنند. اول شکارشان را پیدا میکنند و شروع میکنند به اطلاعات گیری از خودش، از اطرافیانش، از دوستانش، از دشمنانش و از هرکس که خیال میکنند چیزکی از او میدانند. آنان خسته نمیشوند، چون خُلقشان با همین خصّت خو گرفتهاست و میخواهند میان او و همپایگاناش دویّت و نقار افکنَند.
خدا نکند سرککش فردی را بیابد که رگ سادگیاش عود کرده باشد، جیکوپیگ زندگیاش را درمیآورد تا بتواند تیرش را به چلّهی کمانِ کینه و عدوات بگذارد و پرتاب کند.
۳. از روی وقتگذرانی و بطالت سرَک میکشند، که اینهم، بدگونه آفتیست.
۴. از روی کنجکاوی بیجا، شوق دانستن از امور همگان دارند. دلشان به تنگنایی میرسد اگر از احوال شخصیهی مردم چیزی ندانند. دق میکنند یک روز در امور مردم سرککش و بهعبارتی فضولباش! نباشند.
۵. نیز این تیپ افراد سرککش، خودبزرگ بینی خود را در داشتنِ اطلاعات وفور از امور دیگران میدانند و خودشان را سرگرم این گیرندگیها و آنتندهیها میکنند تا به نان و نوا برسند.
۶. مواظب باشید، دونپاشی، مرموزترین شیوهی اطلاعات گیری و سرککشیدن است. مثل دون پاشیدن پای مرغان، که همه با ولَع پَر میزنند برای آن، که اگر دام باشد، _که هست_ بهدام میافتند.
نکته: اساساً گرفتن اطلاعات، یک راهش این است کسی را گیر بیندازی که از دادن اطلاعات خود فخر میکند و اگر چیزی نگوید خیال میکند، از سوی طرف مقابل فردی کممایه، کمجنبه، و کمخرَد است.
قسمت ششم: در قسمت ششم جواب، گفتم دونپاشی. شیوهی دونپاشی بدینگونه است: سرَککِش در شیوهی دونپاش، ابتدا خود را با لطایفالحیَل (=ظاهرسازانهترین فریب) به شما نزدیک میکند، اول چندخبر فرعی و کماثر، از خود میگوید. کمکم شما را تحریک میکند. شما احساس حقارت میکنی که انگار نزد او چیزی نمیدانی، و چیزی برای فخر و مباهات نمیگویی، از همین نقطهی دونپاشی، خودت ناخودآگاه شروع به چینهکردن میکنی. یعنی بسیارآسان، تخلیه میشوی. خیال میکنی خود را نزد آن سرککش، فردی بزرگ، مایهدار و دانا معرفی کردهای، حال آنکه درواقع، تخلیهی اطلاعاتی شدهای، ولی خبر نداری!
نکته: هیچگاه، فکر نکنید اگر کمتر گفتی، کمسوادتر و یا کممایهدارتری. نشت اطلاعات از همین نقطهی باریک، آغاز میشود؛ که خیال میکنی اگر نگویی، شخصیتات فرو میپاشد.
نقدی بر سخنان حجت الاسلام علی مظفری
متن نقلی: «حجت الاسلام علی مظفری _رئیس کل دادگستری خراسان رضوی_ گفت: ما در نظام جمهوری اسلامی به نمایندگی از امام زمان (عج) و به نمایندگی از خدا در امور مردم دخالت می کنیم... اگر فردی در زمان طاغوت در زندان بود، حبسش از مجازات اخروی او کم نمی کرد اما امروز اگر این تحمل کیفر یا قصاص و شلاق و دیگر احکام توسط حکام اسلامی و شرعی انجام می شوند یکی از آثار اخروی آن برای محکومان این است که این مجازات در آخرت از آنها برداشته می شود... این موضوع دینی در اسناد اهل سنت و شیعه آمده است و تحمل کیفر برای خاطیان در حکومت اسلامی کار معنوی و ذخیره آخرت خواهد بود.» (منبع)
نکتۀ دامنه
به نام خدا. اگر جملۀ حجةالاسلام علی مظفری همانیست که در متن نقلی آمدهاست، سخنی نادرست است. همۀ دستاندرکاران جمهوری اسلامی از سوی ملّت به آن مَنصبها گذاشته شدهاند. هیچکس خود را بیجهت نمایندۀ خدا و امام زمان (عج) نداند. ولی نعمتانِ این نظام، مردماند، مسئولان، تماماً خادماند، نه مَخدوم و حاکم. حتی رهبری در نظام جمهوری اسلامی که از ناحیۀ مردم و قانون اساسی به قدرت میرسد، اقتدار و نافذبودنِ حاکمیتش، ناشی از رأی باواسطه، رضایت و بیعت مردم است.
خدمت به خلق چیست؟
به قلم حجةالاسلام محمدرضا احمدی: با سلام. اگر در ابتدا بتوانیم خدمت را دسته بندی کنیم، هم با مفهوم گسترده و عمیق آن بیشتر آشنا می شویم و هم متوجه خواهیم شد که کدام یک از خدمات از اهمیت بیشتری برخوردار است. بر این اساس انواع خدمت را در موارد زیر می توانیم برشماریم:
خدمات علمی، مانند: تدریس، مدیریت پروژه های علمی، سوادآموزی و ...
خدمات معنوی، مانند: احیاء دل و جان انسان.
خدمات مادی، مانند: وام، قرض الحسنه و کمک های بلاعوض.
خدمات روحی روانی، مانند: کمک به شخص مریض، کمک به معتاد جهت خلاصی از دام اعتیاد و...
خدمات اعتقادی، مانند: جهت دهی افکار و باورها به سوی حقیقت.
خدمات اجتماعی، مانند: فعالیت های عمرانی، مسجد و مدرسه سازی، اداره بهداشت و....
مرحوم فاضل لنکرانی:
به جای مستحبّات،
تا میتوانی به کار مردم برس
"خدمت" شاید یکی از مفاهیم عامی باشد که هم عقل و وجدان آدمی و هم شرع الهی بر آن تاکید مضاعف دارند. نکته بعدی، اولویت بندی خدمات است. کسی که بشدت نیازمند یک لیوان آب هست، قطعاً برای او رفع تشنگی اهمیت فوق العاده ای دارد، حتی دادن اموال فراوان و توصیه های اخلاقی و ... هم جایگزبن آب نخواهد شد و او را از مرگ نجات نمی دهد. ممکن است در وهله اول، خدمات عمرانی و مادی، بیشتر به ذهن بیاید، اما خدمات دیگر به لحاظ ماهیت و مفهوم کمتر از آن نیست. آیات و احادیث فراوانی در زمینه خدمت، آن هم با تمام اقسامش وجود دارد.
نکته آخر این که با نگاه مختصر به اطراف خود، شاهد انواع و اقسام خدمات از سوی اقشار مختلف هستیم، اما به راستی کدام یک برتری دارد و بزرگترین و مهمترین خادمان چه کسانی هستند؟ برای این که به این سوال جواب بدهیم، می پرسیم که بزرگترین مشکل انسان چیست که بتوان خدمت بزرگی به او کرد؟ شاید با بنده هم عقیده باشید که بزرگترین مشکل انسان که حتی موجب ضلالت و گمراهی اش می شود، "جهل" اوست. اگر چنین است، پس کسی که او را بتواند از جهالت و ضلالت برهاند و به سوی دانایی و هدایت رهنمون گردد، بزرگترین خدمت را به او کرده است. راستی، آیا انبیا و امامان و در ادامه، علما و دانشمندان و اساتید و معلمان کاری غیر از این می کنند؟ هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیِهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ. (سوره جمعه/ آیه ۲.)
یازده کتاب؛ یازده نکته
به قلم دامنه: به نام خدا. طی دو ماه گذشته کتاب های زیر را از کتابخانۀ یادگار امام قم امانت گرفته و خواندهام. ضمن تشکر از دستاندرکاران بزرگوار این کتابخانۀ غنی عمومی، خصوصاً جناب آقای یوسفی، چند نکته از این کتاب ها می نگارم:
در کتاب «درآمدی بر علم اصول» نوشتۀ عین.صاد (مرحوم حجتالاسلام شیخ علی صفایی) علم اصول به زبان تحلیلی و به سبک نوشتاری ویژۀ وی، مورد بررسی قرار گرفت.
در کتاب «قلندر و قلعه» نوشتۀ سید یحیی یثربی داستان زندگی شیخ اشراق حکیم شهاب الدین یحیی سُهروردی بررسی شد. در ص ۲۳۵ این کتاب از زبان شیخ اشراق آمده است:
از صخره شدم بالا،
در هر گام، دنیایی تنهاتر، زیباتر!
و ندا آمد: بالاتر، بالاتر!
«درآمدی بر علم اصول» «قلندر و قلعه»
در کتاب «میبدی» نوشتۀ مریم صفاری سرگذشت صاحب تفسیر کشف الاسرار شاگرد خواجه عبدالله انصاری پیر هرات بحث شده است. در آنجا یک حکایت آمده است که در زمان انوشیروان ساسانی، ریسمانی از خیابان به کاخ وصل بود که مردم اگر شکایت داشتند آن را می کشیدند. این ریسمان شکایت البته نمی دانم راست است یا فقط روایت؟
کتاب «حکیم میبدی»
در کتاب «دین و دولت در عهد ساسانی» نوشتۀ دکتر شیرین بیانی آمده است: «ساسانیان از طریق دین به حکومت رسیدند و در آخر کار نیز با حربۀ دین نابود شدند.»
در «گذرنامۀ روح من» نوشتۀ نقی سلیمانی شعری نقل کنم و بگذرم:
کمر کوه کم است از کمر مور اینجا
ناامید از درِ رحمت مَشو ای باده پرست
«دین و دولت» «گذرنامۀ روح من»
در کتاب «ایران؛ هویت، ملیت، قومیت» نوشتۀ دکتر حمید احمدی از قول دکتر حسین بشیریه آمده است که انواع ناسیونالیسم در عصر مدرن در پی برجسته سازی بخشی از هویت چندبخشی و چندپارۀ مردم برآمدند و خصلت موزائیکگونۀ هویت های اجتماعی را انکار کرده اند. خالص سازی هویت جزئی از پروژه های ایدئولوژیک بوده است.
در کتاب «علاءالدولۀ سمنانی» نوشتۀ کاظم احمدی وایقانی این نکته را می آورم: آدمی می تواند مخاطب پیام های غیبی باشد و با خداوند جهان آفرین می تواند رابطه برقرار کند. (ص ۱۱)
«ایران؛ هویت، قومیت» «علاءالدولۀ سمنانی»
در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» اثر مرحوم جلال آل احمد خواندهام که او در ص ۲۶ میگوید روشنفکر قادر به درک زودرَس از وقایع اجتماعی... است.
در کتاب «دائرةالمعارف مصوّر تاریخ زندگی امام خمینی» نوشتۀ جعفر شیرعلی نیا این نکته در صفحهی ۱۳۸ حائز اهمیت است: در نجف «مصطفی به امام خمینی می گفت امشب در خانه زیارت نامه بخوانید. امام گفت: مصطفی این روح عوامانه را از من نگیر.»
«روشنفکران» «دائرةالمعارف مصوّر»
در کتاب «تاریخ فلسفۀ اسلامی» اثر هانری کُربن ترجمۀ دکتر سید جواد طباطبایی، این نکته ی صفحهی ۱۱ توجه ام را زیاد جلب کرده بود که آمده است: اندیشمندان اسلامی جهان را نه در تحوّل در خط مستقم و عرضی بلکه در قوس صعود مورد توجه قرار می دهند. گذشته نه در پشتِ سرِ ما که بلکه «زیر پاهای ما» قرار دارد.
«تعالیم اسلام» «تاریخ فلسفۀ اسلامی»
مرحوم آیت الله علامه طباطبایی در کتاب «تعالیم اسلام» که به کوشش حجت الاسلام سید هادی خسروشاهی تدوین شده است در ص ۳۲می گوید: «عقاید دینی مانند نیروی مخفی در دل انسان جای دارد و او را در همه حال همراهی می کند و وی را از رذایل اخلاقی بازداشته و به فضائل وادار می کند.» نیز در ص ۳۹ میفرماید: «جامعه ای که به دین پایبند نباشد، واقع بینی و روشنفکری را از دست می دهد.»
طُلاب گناباد به رُفت و روب شهر پرداختند
گزارش اجتماعی: طلاب گناباد به کمک پاکبانان شهرداری رفتند. ۶۰ نفر از طلاب چهارشنبه شب (۲۸ آذر ۱۳۹۷) رُفت و روب سطح شهر گناباد را بر عهده گرفتند تا پاکبانان یک روز استراحت داشته باشند. حجت الاسلام حسین امامی مدیر حوزه علمیه امام رضا (ع) گناباد که خود در این طرح شرکت داشت در گناباد گفت: کار پاکبانها دیده نمیشود ولی کار ما دیده میشود... این کار میتواند یک حرکت نمادین باشد تا سایر اقشار نیز در این طرح شرکت کنند و در هفته یک شب را به پاکبانان استراحت دهند... کار ما تبلیغ است و برای این که بهتر بتوانیم تبلیغ کنیم و مردم را به تمیزی شهر توصیه کنیم تا درک بهتری داشته باشند در این طرح شرکت کردهایم... ما کار را برای خدا انجام دادهایم ولی هر زبالهایی که میریزیم کار این عزیزان چندین برابر میشود و باید ساعت بیشتری را از خانواده دور باشند. مهران حسین زاده شهردار گناباد نیز که در ساعت یک بامداد همراه طلاب و روحانیون در این طرح بود در گناباد گفت: در این طرح طلاب و روحانیون به پیکهای پاکی این شهر یک شب را استراحت هدیه کردهاند که این کار تاثیر زیادی بر روی فرهنگ شهرمان خواهد گذاشت.
شهر گناباد خراسان
نقشۀ استان خراسان رضوی و موقعیت گناباد
طلاب حوزه علمیۀ امام رضا (ع) گناباد
شهیدان مهدی و حمید باکری
حرکت روحانیون گناباد ارتقای فرهنگ مشارکت را در گناباد و چه بسا در کشور شاهد خواهد بود و فرهنگ شهروندی را تحت تاثیر قرار خواهد داد. شاید در کشور تنها مسئولی که خودش اقدام به رفت و روب شهر کرد شهید باکری بود که در نیمههای شب همراه با پاکبانان کار میکرد و حالا بعد از سالها طلاب و روحانیون گناباد دوباره نام و یاد شهید باکری را با این حرکت خود زنده کردند. (منبع)
قضیهی عشق پسر به دختر
داستان کوتاه: پسر جوان آن قدر عاشق دختر بود که گفت: تو نگران چی هستی؟ دختر جوان هم حرفش را زد: همون طور که خودت میدونی مادرت پیره و جز تو فرزندی نداره... باید شرط ضمن عقد بگذاریم که اگر زمین گیر شد، اونو به خونه ما نیاری و ببریش خانه سالمندان. پسر جوان آهی کشید و شرط دختر را پذیرفت...
هنوز شش ماه از ازدواجشان نگذشته بود که زن جوان در یک تصادف اتومبیل قطع نخاع و ویلچر نشین شد. پسر جوان رو به مادرش گفت: بهتر نیست ببریمش آسایشگاه؟ مادر پیرش با عصبانیت گفت: مگه من مُردم که ببریش آسایشگاه؟ خودم تا موقعی که زمینگیر نشدم ازش مراقبت میکنم. پسر جوان اشک ریخت و به زنش نگاه کرد. زن جوان انگار با نگاهش به او میگفت: شرط ضمن عقد رو باطل کن! منبع
یورگن هابرماس چه گفت؟

توضیح دامنه: فیلسوف آلمانی یورگن هابرماس، شاگرد و دستیار تئودور آدورنو، یکی از اعضای برجسته نسل دوم مکتب فرانکفورت، و استاد فلسفه در دانشگاه گوته فرانکفورت، اخیراً دربارۀ مسائل روز جامعه و جهان گفت و گویی انجام داده است. او گفته: «ترامپ در حال پایین بردن سطح سیاسی- فرهنگی آمریکاست.» دامنه به دلیل اهمیت سخنان این فیلسوف مخالفِ نظام سرمایه داری، ترجمۀ این گفت و گو را به خوانندگان دامنه ارائه می شود:
متن این گفتوگو
*بحثهای فراوانی درباره «زوال روشنفکری متعهد» وجود دارد. اما قبول دارید که این موضوعات به ندرت از سپهر روشنفکری فراتر میرود؟
بر اساس الگوی فرانسوی، از زولا تا سارتر و بوردیو، «حوزه عمومی» برای روشنفکری بسیار مهم است؛ هرچند ساختار شکننده آن متحمل فرایند شتابنده زوال خواهد بود. امروزه پرسش نوستالژیک «روشنفکران کجا رفتهاند؟» اهمیت خود را از دست داده است. اگر شما خوانندهای ندارید که افکارتان برای او نوشته شود، نمیتوانید «روشنفکر متعهد» هم داشته باشید.
*آیا اینترنت «سپهر عمومی» را (که رسانههای سنتی را پشتیبانی میکند) تقلیل داده است؟ و این امر، به نوبه خود، بر نقش اندیشمندان و فیلسوفان در جامعه تاثیر منفی گذاشته است؟
بله. بنابر نظر هاینریش هاینه، «پیکره روشنفکر» با پیکربندی کلاسیک سپهر عمومی آزاد بدست میآید؛ هرچند این امر، به مفروضات غیرمحتمل فرهنگی و اجتماعی وابسته است همچون وجود «ژورنالیسم هوشیار» که در آن روزنامههای مرجع و رسانههای گروهی قادر به هدایت توجه اکثریت به موضوعاتی هستند که با شکلگیری عقاید سیاسی ارتباط دارند؛ و نیز وجود «اجتماع مطالعهگری» که به سیاست علاقهمند است، تحصیلکرده است، به فرایند مناقشهآمیز تشکیل عقاید خو گرفته، و برای مطالعه مطبوعات باکیفیت و مستقل، زمان صرف میکند.
امروزه این زیرساختها دیگر دستنخورده نیست؛ البته تا جایی که میدانم این وضعیت، هنوز در کشورهایی مانند اسپانیا، فرانسه و آلمان وجود دارد. اما حتی در چنین کشورهایی هم، اثر متلاشیکننده اینترنت نقش رسانههای سنتی را بویژه برای نسلهای جوانتر تغییر داده است. حتی پیش از آنکه گرایشهای مرکزگریز و خُرد در رسانههای جدید پدیدار شوند، «تجاریسازی توجه عمومی» باعث به جریان انداختن فروپاشی سپهر عمومی شده بود. مثال آن، ایالات متحده و استفاده منحصر به فرد آن از شبکههای تلویزیونی خصوصی است.
اکنون ابزار تازه ارتباطات، الگوی بسیار موذیانهتری از تجاریسازی دارد که هدف آن به روشنی «هدایت توجه مصرفکننده» نیست، بلکه بهرهبرداری اقتصادی از مشخصات خصوصی کاربر است. آنان اطلاعات شخصی مشتریان را بدون اطلاعشان میدزدند تا آنان را، حتی با مقاصد سیاسی، مانند رسوایی اخیر فیسبوک، موثرتر مدیریت کنند
*آیا در نگاه شما، اینترنت به رغم مزایای آشکار آن، شکلی تازه از بیسوادی را اشاعه میدهد؟
منظور شما مشاجرههای پرخاشگرانه، حرفهای پوچ و دروغهای دونالد ترامپ در توییتهایش است؟ حتی نمیتوان گفت این فرد زیر سطح فرهنگی-سیاسی کشورش قرار دارد. ترامپ همواره در حال پایین بردن سطح سیاسی- فرهنگی کشورش است.
از زمانی که صفحات چاپی اختراع شد و همه را به یک خواننده بالقوه تبدیل کرد، سدهها طول کشید تا همه مردم توانستند بخوانند. اینترنت همه ما را به مولفان بالقوه بدل کرده و از این اتفاق تنها دو دهه گذشته است. شاید با گذشت زمان ما یاد بگیریم که شبکههای مجازی را با روشی متمدنانه مدیریت کنیم. اینترنت هماکنون میلیونها وضعیت مفید از خردهفرهنگها را بازگشوده که در آن اطلاعات قابل اعتماد و نظرات صحیح مبادله میشوند. نه فقط در تارنوشتهای علمی که آثار دانشگاهی توسط آنها توسعه مییابند، بلکه برای مثال تالارهای گفتوگوی بیماران مبتلا به یک بیماری نادر که میتوانند با دیگرانی در موقعیت مشابه ولی در قارهای دیگر نظرات و تجربیاتشان را به اشتراک بگذارند. بیشتر بخوانید ↓
حکیمی؛ مرجع تحقیق جوانان
به قلم دامنه. به نام خدا. کتاب «راه خورشیدی» نوشتهی محمد اسفندیاریست از انتشارات «دلیل ما». این کتاب ۴۷۲ صفحهای دربارهی افکار و آثار استاد محمدرضا حکیمیست به قلمی شیوا و رسا و مستند و پربار. من، این کتاب را کامل خواندهام. چهار نکته از آن را مطابق معمول اینجا مینویسم:
ص ۲۸ : محمدرضا حکیمی با رضایت استادش آیتالله شیخ مجتبی قزوینی از حوزه و لباس روحانیت بیرون آمد.
ص ۴۰۴ : استاد حکیمی میگوید: دین برای همه است و همه جا و همیشه؛ اما همه و همه جا و همیشه یک گونه نیستند، پس یک نوع عَرضه هم برای آن سودمند نتواند بود؛ پس عَرضهها را باید تطبیق کرده، نه معروض را.
عکس از دامنه
ص ۱۲۹ : ... این است که اسلام به منظور تصحیح حیات فردی، به امر تربیت میپردازد و به منظور تصحیح حیات اجتماعی، به امر سیاست.
ص ۳۲ : محمدرضا حکیمی که یکی از نمایندگان مکتب تفکیک است، به جای آن که «مرجع تقلید» عامه شوند «مرجع تحقیق» جوانان شدند و هزاران جوان جویای راه را، راه، نشان داد.
علی دُرّ و طلای مُصفّا
به قلم دامنه. به نام خدا. از کتاب «آیینۀ صدق و صفا» تدوین آیت الله رضا استادی، به نقل از آیت الله العظمی محمدعلی اراکی چهار نکته را مینویسم:
با آمدنِ آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم، آقای میرسیدعلی یثربی کاشانی گفته بود که الآن خداوند نجف را به قم منتقل کرده است. ص ۱۱ .
عکس از دامنه
عَمرو عاص، امام علی _علیه السّلام_ را دُرّ و طلای مصفّا و بی غلّ و غش می دانست و می گفت: «علی دُرّ و طلای مُصفّا است و تمام مردم همگی خاک اند»... ولی همین عَمرو عاص که علی را این همه می شناخت، پشت سر معاویه و وزیر و همه کارهاش بود! ص ۱۳۶ .
خدا ما را از اصحاب قال قرار ندهد، اصحاب حال، قرار دهد. ص ۱۲۹ .
در تحقّق اسلام علاوه بر علم، اعتقاد قلبی جنانی و تن به زیرِ بار دادن، [=تعبّد] و قبولی معلوم خود معتبر است . این امری است وراء علم و وراء شهادت به لِسان و آن عقد قلب است. متمّم اسلام همان تن به زیر بار دادن و قبول کردن و عقد قلب نمودن است. ص ۲۳۶ .
خلخالی، موسی خیابانی و حزب توده
به قلم دامنه: به نام خدا. در اوایل انقلاب، روزی شهید مطهری به احسان نراقی گفت میخواهد به همراه بهشتی و بازرگان به قم برود و از امام بخواهد که حاکم شرع آیتالله صادق خلخالی را عزل کند. رفتند و این کار را کردند. ولی روز بعد موسی خیابانی نفر دوم پس از مسعود رجوی، که خودش در زندان قصر چند اتاق داشت و پروندهها را معمولاً برای اعدام به وسیلهی خلخالی آماده میکرد، گروهی را جمع کرد و به همراه چند اتوبوس به قم رفت و پشت منزل امام تحصّن کرد، تا توانست با کمک سیداحمدآقا، خلخالی دوباره بازگردد.
دو ماه بعد، مهندس بازرگان به قم رفت و دوباره فرمان عزل خلخالی را گرفت. در این موقع، حزب توده هم آقای شیخ صادق خلخالی را کاندیدای مجلس کرد. اگر روزنامههای حزب توده مرور شود، مشخص است که تنها سازمانی که برای تودهایها اعتبار واقعی داشت، دادگاه انقلاب بود.
رجوع شود به کتاب آن حکایتها
گفتگوی هرموز کی با احسان نراقی
جلد ۱. ص ۲۹
آزادی و دیکتاتوری

به قلم دامنه: به نام خدا. در کتاب خاطرات ماندگار، این گفتۀ شهید مظلوم بهشتی توجه ام را جلب کرد که ایشان چقدر به آزادی بهاء می دادند. آزادی را «بزرگترین ویژگی چشمگیر جهانی» انقلاب اسلامی می داند و نقل می کند روزی «یکی از مارکسیست های چکسلواکی آمده بود می گفت ما فکر می کردیم دیکتاتوری نعلین و عمامه جانشین دیکتاتوری چکمه و تاج می شود، اما دیدیم که چنین اتفاقی هم نیفتاد»
عکس از دامنه
از نظر شهید بهشتی «آزادی همۀ اسلام نیست، آزادی از مسائل مهم بشری است و از ارکان اسلام، ولی همۀ اسلام نیست.» [ص ۲۶۴ خاطرات ماندرگار] بنابراین ایشان معتقد بود: «انسانها باید بتوانند که آزاد بیندیشند، انتقاد کنند و تصمیم بگیرند.» زیرا از نگاه شهید بهشتی که در سخنرانی سال ۱۳۵۲ با موضوع برخورد اسلام با آراء و عقاید دیگران ایراد کرد: «هر انسانی یک کتاب سربسته است که اوراق این کتاب با اوراق کتاب انسان دیگر تفاوت بسیار دارد.» [ص ۷۲ خاطرات ماندرگار] او حتی در مقایسۀامام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- با شهید مطهری معتقد است: «امام از مرحوم آقای مطهری وسیع النظرتر است». [همان، ص ۶۴] روحشان شاد.
خاطرهی شهید بهشتی
به قلم دامنه. به نام خدا. شهید مظلوم آیت الله بهشتی در کتاب «خاطرات ماندگار؛ از زندگی شهید بهشتی» -که به کوشش مرتضی نظری تدوین شده است- خاطره ای آموزنده می گوید. خلاصهاش را با برداشت آزاد، در این پست مینویسم:
هفت نفر یزدی بودند که در راهِ رفتن به یزد، با دو تا دزد مواجه می شوند. دو تا دزد، هر هفت نفر را غارت میکنند و بر آنان غلبه مییابند. آنان وقتی به شهر یزد رسیدند، مورد پرسش و سرزنش واقع می شوند؛ که پاسخ می دهند: درست است که ما هفت تا بودیم و آنها دو تا. ولی ما هفت تا بودیم "تنها" ولی آنها دو تا بودند "همراه". بعد شهید بهشتی از این داستان، این درس را میدهد: "حالا این یک واقعیت است، عدهای میخواهند شما هفت تا باشید تنها! هفت میلیون باشید تنها! تا چند همراه بیایند هرچه دارید بگیرند و ببرند." (ص ۲۶۲)
قبض و بسط تئوریک شریعت
به قلم دامنه: به نام خدا. در اجابت به درخواست یکی از اعضای مدرسۀ فکرت، برداشت خودم را از نظریه ی قبض و بسط تئوریک شریعت دکتر سروش، در مدرسه ی فکرت و گروه های تلگرامی روستای دارابکلا و منطقه ارائه می کنم:
۱_ همیشه باید از الفاظ آغاز کرد. اگر به نظر من، جای قبض و بسط، دو واژه فارسی متضاد "تنگ و گشاد" را بگذاریم، بخش بزرگی از نظریه، دانسته و روشن می شود. پس؛ این نظریه در پی این است چگونه فهم دینی تنگ و گشاد می شود؟
۲_ سروش معتقد است قوّت فکر هرکسی، ناشی از شوق اوست. لذا میزان و زاویه ی دید هر فرد در معرفت و دینداری تأثیر دارد. او تفاوت دینداریِ عامیانه و عالمانه را مثال می زند که بر هاضمهی عوام، کثیری از معانی و فهم، گران است.
۳_ این نظریه مکانیسم "فهم دینی" را معین می کند. فهم و معرفت در هر عصری هندسه ای دارد و به اعتقاد سروش فهم دین هم، همیشه عصری ست و قبض یا بسط دارد. به تعبیر من تنگ و گشاد می شود.
۴_ سروش در جای جای نظریه اش، نام چندین نام آور را می آورد و با مثال از آنها دیدگاه اش را تبیین می کند. مثلا" دکتر شریعتی و شهید مطهری را دو دیندار عصر خود می نامد و می گوید دین هر کس از این دو شخصیت، فهم اوست از شریعت، چنانچه علم هر کس فهم اوست از طبیعت.
۵_ فهم دین عصری ست؛ ولی از نظر سروش _در صفحه ی ۳۶۱ کتاب_ این معنا فرسنگ ها فاصله دارد با این سخن عامیانه که حقیقت نسْبی و عصری است.
۶_ این نظریه قائل است هیچ فهمی از دین نیست که به معرفت بیرونی متّکی نباشد. البته این فهم به تصریح خود سروش باید روشمند و از سر تدبّر و خضوع باشد نه بُوالهوَسی و دل سپردن به کج دلان و نورسیدگان.
۷_ از نظر سروش آگاهی های پیشینی، بر آگاهی های پَسینی سه نوع تأثیر می گذارد: تأیید و اثبات، رد و ابطال، تغییر دایره ی معنا، همان قبض یا بسط.
۸_ در یک عبارت دیگر بگویم سروش بر درک عصری از دین، _که صامت است ولی بی زبان نیست_ تأکید دارد. دو مثال بلیغ می زند یکی اسلام اهل حدیث که علامه مجلسی را نمونه ای از آن می شمارد. دیگری اسلام اهل حکمت. و او علامه طباطبایی را نمادی از آن معرفی می کند که از نظر سروش این دو نگرش، نشان از دو فهم متفاوت از اسلام می دهد. همان قرائت های مختلف که سروش در جای دیگر از آن بحث کرده است.
۹_ سروش در کل بر این نظر است؛ ذهنِ خالی، هیچ کار نمی کند و برای شکار حقیقت، ذهن را باید هرچه تواناتر، غنی تر و مسأله دارتر ساخت. زیرا سروش این را مفروض می گیرد که "دانایی بیشتر، بینایی بیشتر به همراه می آورد". بینایی در معنای بینش. او به صراحت می گوید فقیه عصرِ خود بودن، با شناخت جدید جامعه، انسان و طبیعت میسّر است.
۱۰_ خلاصه این که قبض و بسط، نظریه ی تکامل معرفت دینی است. این نظریه به سیَلان فهم دینی و تحول شریعت شناسی باور دارد. و از تأثیر علوم دیگر بر فهم دینی صحبت به میان می آورد. حتی اثر خوردن یک حبّه قند بر میزان قند خون فقیه ودانشمند را هم از نظر دور نمی دارد.
کتاب اقتدار گرایی ایرانی در عهد پهلوی
به قلم رضا ادبی فیروزجایی: کتاب اقتدار گرایی ایرانی در عهد پهلوی تحقیقی تاریخی درباره دوره پهلوی نیست و از یک زاویه خاص به بررسی عملکرد پهلوی ها پرداخته است: نظام مدیریت۰ تصمیم سازی و پیامدهای انها. دکتر محمود سریع القلم نویسنده کتاب، پس از طرح چارچوب نظری طی دو فصل به رابطه میان تحولات و نظام تصمیم سازی در دوره پهلوی اول و دوم پرداخته است.
عکس از دامنه
این کتاب به موضوع توسعه یافتگی ایران می پردازد و مشاهدات و تحقیقات نویسنده طی سه دهه را در قالب داده های دوره پهلوی به آزمون میگذارد. فصل اول: چارچوب نظری. فصل دوم: از رضا خان به رضا شاه. فصل سوم: محمد رضا پهلوی: از ولیعهدی بیست و دو ساله تا شاه شاهان. فصل چهارم: نتیجه گیری. دکتر محمود سریع القلم: «طی تحقیقات برای تدوین کتابِ در حال اتمام خود، «اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی،» به امثال این نقل قول و نقل قول هایی مشابه بسیار برخورد کرده ام. از منظر یک دانشجوی علوم انسانی، این سئوال به کرّات مطرح می شود: چرا تاریخ ما تکه تکه است؟ چرا در هر دوره، سیاست ها و اندیشه هایی در تناقض کامل با دوره قبل دیده می شود؟ چرا امتداد نداریم؟ چرا منحنی رفتاری ما در این حدّ، فراز و نشیب دارد؟» (منبع)
طالب آملی که بود؟
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. تازگی کتابی با عنوان "زندگی و شعر طالب آملی" نوشته ی محمدرضا قنبری، به دستم رسیده و با ولع خواندمش. حیفم آمد جمع بندی ام را _که از این کتاب نوشته ام_ در گروه های تلگرامی روستای دارابکلا و منطقه به اشتراک نگذارم. در این پست، به صورت فشرده سید محمد بن عبدالله آملی متخلّص به طالب آملی و مشهور به طالبا، شاعر شیعی قرن ۱۱ هجری را معرفی می کنم:
کتاب زندگی و شعر طالب آملی. عکس از دامنه
در عصر صفویه می زیست. هم روزگار صائب بود. از آمل مازندران به کاشان رفت. سپس در هندوستان در دربار پادشاه مغولی نورالدین محمد، مقیم گردید و محبوب وی شد. اشعار فراوان، دلکش و بسیارمتنوع سرود. بیش از چهل سال عمر کرد و در فتح پور یکی از شهرهای هند مدفون شد. او دارای فراز و فرودهای زیادی بود. بدنی بسیار لاغر و نحیف داشت. از بیماری طاقت فرسا، اَحوَل (دوبین) بودن چشمش، و از روزگار، عشق و افیونی شدن، شِکوه ی سختی داشت. گاه عشق را می ستود، گاه آن را بشدت می کوبید. شرع را بر عقل ترجیح می داد، ولی گاه از حد می گذشت و خود را گناهکار می دانست و دهان آلوده؛ و بسیار توبه می کرد. در مدح امام رضا (ع) شعری دل انگیز گفت. پاره ای تذکره نویسان ضمن تعریف اشعارش، و تمجید از توانایی شعرگویی اش، وی را "مجنون" هم نامیده اند.
سه بیت جداگانه از دیوان طالب برگزیدم و در اینجا منعکس می کنم:
۱_ در مدح و ذمّ عشق این بیت را می آورم:
کارفرمای تو عشق است یقین دان "طالب"
که طَلاح تو ازو بلکه فساد تو ازوست
(توضیح: طَلاح متضادّ صلاح است)
۲_ در ترجیح شرع بر عقل این بیت طالب، عالی ست:
کم فروغِ خرَد گیر و نورِ شرع پذیر
که آفتاب شریعت بِه از ستاره ی عقل
۳_ در ناخرسندی از روزگار این بیت او از نظر من غوغا می کند:
نارسا بَختم ولیکن همّتم کوتاه نیست
اوجِ عَنقا گیرم اَر بالِ مگس باشد مرا
(توضیح: عنقا، مرغی افسانه ای ست؛ بلندپرواز و بلندآشیانه)