هجرانِ ابدی
به قلم دامنه : سلام. در آغاز امروز: ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد. به نام خدا. آنچه درین نوشتار مینویسم برداشت آزادم از ڪتاب «سرشت و سرنوشت» است؛ گفتوگوی آقای ڪریم فیضی با آقای دینانی. مطالبِ داخل گیومه «...» از ڪتاب مورد اشاره است.
وقتی فیضی از زبان مولوی غایتِ دین را «حیرانی» میداند، دینانی این حیرانی را «در ظاهر» نمیداند، در «حیرت از عظمت خداوند» میداند. چون از نظر دینانی «مقداری» از آنچه در دین میبینیم «راز» است. مثل «ذات حق تعالی». عُرفا این راز را «هجران ابدی» نامیدهاند و یا مینامند. چون «قابل وصول» نیست.
آنگاهڪه فیضی ازین پرسش میڪند ڪه برای دین میتوان سیستم و نظام قائل شد، جواب میشنوَد ڪه «شریعت، سیستم دین» است و همانگونه ڪه جهان و عالَم، نظام دارد، دین نیز «بیحساب و ڪتاب» نیست.
البته در سراسر «سرشت و سرنوشت» دین در نظر دینانی منشاء اخلاق است. گرچه برخیها معتقدند دین و اخلاق دو سرچشمهاند، اما دینانی آن را «یڪ سرچشمه» میداند و برین نظر است ڪه «بهتر است بگوییم اخلاق از دین ناشی میشود» و ازین هم فراتر میرود و اساساً اخلاق و دین را دو روی یڪ سڪّه میخوانَد و «جوهر دین را اخلاق» میداند. ڪُد هم میدهد: بُعثتُ لِاُتمم مڪارم الاخلاق.
در پایان این بخشِ گفتوگو، ڪریم فیضی از انتظارات از دین ڪنڪاش میڪند ڪه دڪتر غلامحسین ابراهیمی دینانی با خوشایندی بر این نڪتهی نَغز دست میگذارد ڪه «باید دید چه انتظاراتی»! ابوجهل هم از دین انتظاراتی دارد!! حضرت محمد مصطفی (ص) هم از دین انتظاراتی.
نڪته هم بگویم: آری فلسفهی وجودِ دین به قول دینانی «رسیدن به ڪمال» است. ابوجهل و ابوجهلها، ڪمال نمیخواسته و نمیخواهند؛ او و اینان، در واقع میخواسته و میخواهند بر دین -به زبان ساده- اختیارداری ڪنند و از گُردهی مردم، سواری گیرند و به زخارُف و زر و زیور و زور چنگ بیندازد؛ البته به مددِ تزویر و انگ و نیرنگ. نه «حیرانی» عرفانی میخواهند و نه «هجران ابدی» عارفان را، و نه اخلاق، ڪه جوهر دین است و رسم حضرت محمد؛ صلّى الله علیه و آله و سلّم.
پیوست: من قبلاً -دو سال پیش- در این پست (اینجا) این کتاب را معرفی و گزیدهنویسی کرده و انتشار داده بودم.