به قلم دامنه. به نام خدا. سری متن های جدید دنباله دار، که هر روز برای گروه های تلگرامی روستای دارابکلا می نویسم قسمت یکم تا چهاردهم (پایانی) و پاسخ به دو نقد
چه باید کرد؟ (۱)
به نام خدا. سلام به همه، خاصّه به آن اعضای محترمی که مرا خطاب قرار داده، و مطالبی را بیان داشته اند. من در قالب "چه باید کرد؟" دیدگاهایم را _ورای فرد یا افراد خاص_ مطرح می کنم. بعون الله تعالی.
۱_ قرآن کریم در سوره عصر، با اَدای سوگند، زیانکاری انسان را هشدار داده است؛ مگر کسانی که ایمان ورز و شایسته کارند و یکدیگر را به پیروی از حق، شکیبایی در اطاعت خدا، پرهیز از گناه و تحمّل ناگواری ها توصیه می کنند. پس؛ طبق الگوی قرآن، همه، نسبت به هم، باید توصیه کننده باشیم و کسی نباید تصوّر کند، فقط او حق دارد سخن بگوید و بقیه سروپا گوش باشند. خدا به همه ی ما هم گوش داد و هم زبان. پس، سخن، متقابل است، نه یک طرفه.
۲_ در این پهنه ی مَجازی، دو گونه مُحاوره (=هم سخنی) دیده می شود. برخی، با نام و نشان حقیقی خود، و عدّه ای هم، زیر پوشش نام های غیرحقیقی که مستعاری ست. از همین جا، یک نابرابری حاکم است؛ افراد حقیقی پای سخن خود امضاء دارند و لذا شجاعانه با هویت واقعی خود پاسخگوی پیام های خود خواهند بود. اما اعضایی که زیر نام های غیرواقعی سنگر گرفته اند، پای سخنان شان امضائی ندارند و در صورت لزوم، جوابگوی تاوان پیام خود نیستند. این، البته، علاوه بر آن که یک ضعف بزرگ است؛ یک نوع دلیری کاذب! به آنان می بخشد تا هر چه دلشان خواست بنویسند! چون که خیال! می کنند رّدی از خود باقی نمی گذارند، پس چه باک، حتی واژگان مُجرمانه به کار برَند و پیام هایی آکنده به "..." بپراکنَند. بماند، که چه خوب هم، از خود ردّ باقی می گذارند و قلیلی هم چه دلیرانه، هرچه دست شان رسید فوروارد می کنند و چه آسان، خیلی از مسلّمات و مقدّسات را نادیده می انگارند و بهتر است بگویم، غفلت می نمایند و چارچوب ها را در می نوردند. وقتی نام، مستعاری و پوششی شد، قدرتِ تقوا در بازدارندگی این کاربران، بشدت کاهش می یابد و این، خطرناک و پشیمان کننده است، زود نشد، دیر هم، نخواهد پایید.
۳_ در این فضا (در گستره ی کشوری)، آنچه آشکارا نشان داده می شود پاره ای از کاربران به نظر می رسد می خواهند آنچه در نظام جمهوری اسلامی ایران گذشته است و می گذرد را، مورد نقّادی و ... قرار دهند و گاه ناخواسته یا خواسته، به مبارزه با انقلاب اسلامی نیز کشانده می شوند. اما در فضای مَجازی روستای مان دارابکلا، در عبارتی رساتر، برخی از دوستان محلی، قصد دارند با پیام های خود، مثلا" فکری نوین و طرح تازه برای بُرونرفت بیافرینند. من از تحلیل محتوای پیام ها، این گونه می فهمم، آن ها از وضع موجود، بشدّت ناخرسندند؛ و وضع مطلوب را جست و جو می کنند. اما و صد اما، در ترسیم دقیق وضع مطلوب عاجزند و در تحلیل عادلانه و عاقلانه و مُنصفانه ی وضع موجود، یک جانبه گرایی و افراط می کنند. که این حالت ناخوشایند را در قسمت دوم تبیین خواهم نمود. تابعد... ۳۰ شهریور ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
چه باید کرد؟ (۲)
به نام خدا. سلام
۴_ در تحلیل "وضع موجود" باید منش منطقی و روش انصاف داشت. کدام عقیل سلیم می پذیرد، حکومت ها بی نقص اند؟ دولت ها بی عیب؟ و نظام ها بَری و منزّه از خطاها؟ منزّه فقط خداست که سبحان الله دارد؛ و اولیای خاصّش که پیروی و رستگارشدن می طلبد.
نه خدا خود مستقیما" بر کشورها حکومت می کند که آنچه رخ دهد، همه حکیمانه و بی نقص باشد و نه معصوم (ع) فعلا" حضور دارد که حکومتش اقناع عمومی پدید آورَد. پس؛ همان گونه که با قاطعیت به روی همدیگر بارها و بارها این عبارت را پرتاب می کنیم: بشر "جایزالخطا، ممکن الخطا و حتمی الخطا" است، حکومت ها هم _که مولود و زاییده ی همین بشرند_ چنین اند.
۵_ من هم باور دارم (حتی عمیق تر و شدیدتر و تئوریک تر) نقص ها، کاستی ها و حتی کژراهه _که برای جوامع سیاسی بسیارخطرناک و مُهلِک است_ وجود دارد. اما معتقدم، در تحلیل چرایی و چگونگی آن، نباید از جادّه ی انصاف و کتمانِ همه ی واقعیت ها و حقیقت ها خارج شد و حرف های ناپخته و گاه متأسّفانه آلوده! و بیگانه گرا گفت.
آیا مردم فرانسه با آن همه اعتصاب ها و اعتراض های منسجم، انقلاب ۱۷۸۹ خود را زیر سؤال و هجمه ی سنگین برده و می برند!؟
آیا هیچ شده مردم آمریکا، انقلاب ۱۷۷۵ و جنگ های استقلال خود را مورد هجوم قرار دهند!؟ و با آن که سرزمین سرخ پوستان را با کشتار تصرف کردند، آن رویدادهای خشن و وحشیانه را زیر تیغ سخن های تند و بُرّان خود قرار دهند!؟
نیز مردمان انقلاب کرده ی چین، کوبا، الجزایر و کشورهای دیگر و حتی مردم انگلیس، انقلابِ کرامول خود را زیر صدمه های حملات خُورد و خمیر کنند!؟
حتی در شوروی هم اگر خیانت یلتسین و میخائیل گورپاچف نبود، مردم اصل انقلاب کمونیستی اکتبر ۱۹۱۷ را مستحق براندازی به دست غرب گراهای خودباخته، نمی دانستند.
۶_ حال چه شده است وقتی به انقلاب اسلامی ایران _که به تعبیر میشل فوکو فیلسوف فقید فرانسه "روحِ جهان بی روح" است_ می رسیم؛ می بینیم، عده ای آری فقط عده ای معدود، به کاری مشغول شده اند که مصداق بارز تیشه به ریشه است!؟ در قسمت های بعدی خواهم گفت.
تابعد... ۳۱ شهریور ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
چه باید کرد؟ (۳)
به نام خدا. سلام
۷_ تیشه به ریشه زدن چیست؟ هرگاه، کسی بخواهد به علت بروز آفت ها و نُقصان ها، به جای تلاش جهت زدودن آسیب ها و حرکت در مسیر ترمیم عیب ها، به اعماق ریشه رفته و رگه ها و شریان شجره ی انقلاب شکوهمند ملت ایران را بجوَد و اصل انقلاب را ملامت نماید و حامیان میلیونی آن را، سرزنش و هَجمه کند و آلترناتیوی ارتجاعی! و یا آنارشی گری پیش بکَشد، چنین شخصی، چه بداند و چه نداند، تیشه برداشته و ریشه را می زند؛ تا درخت پرثمر انقلاب اسلامی به زعم او و یا به جهل و غفلت او، بخُشکد و بر زمین افتد و بپوسد.
۸_ به عقیده ی من چنین رویکردی نسبت به انقلاب اسلامی، نه فقط ناسپاسی و افتادن در تله ی دشمنان عَنود و کینه مند و نیز گرفتارشدن در تارِ مبارزاتِ کور است، بلکه، به ضِرس قاطع، ره به هیچ جایی، هیچ جایی، نبُردن است. بیشتر بخوانید ↓