دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
نظرات
  • ۷ آذر ۰۳، ۱۷:۲۳ - ‌‌‌ ‌‌‌تیرزاد
    🤩
موضوع
بایگانی
پر بازدید
پر پسند
پر بحث‌

۱۸۹ مطلب با موضوع «ایران» ثبت شده است

به قلم دامنه: به نام خدا. روز افتتاح مدرسه ای در ایران، وزیر آمریکایی و سگش روی صندلی نشستند و وزیر آموزش و پرورش ایران که یادش رفته بود برای سگ آمریکایی صندلی تدارک ببیند، جلوی آن دو، سرِ پا ایستاد!

دایرة المعارف مصوّر تاریخ زندگی امام خمینی

نوشته‌ی جعفر شیرعلی‌نیا. ص ۵۷

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۱۳۹۷ ، ۰۶:۰۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. سری متن های جدید دنباله دار، که هر روز برای گروه های تلگرامی روستای دارابکلا می نویسم قسمت یکم تا چهاردهم (پایانی) و پاسخ به دو نقد

 

چه باید کرد؟ (۱)
 

به نام خدا. سلام به همه، خاصّه به آن اعضای محترمی که مرا خطاب قرار داده، و مطالبی را بیان داشته اند. من در قالب "چه باید کرد؟" دیدگاهایم را _ورای فرد یا افراد خاص_ مطرح می کنم. بعون الله تعالی.

 


۱_ قرآن کریم در سوره عصر، با اَدای سوگند، زیانکاری انسان را هشدار داده است؛ مگر کسانی که ایمان ورز و شایسته کارند و یکدیگر را به پیروی از حق، شکیبایی در اطاعت خدا، پرهیز از گناه و تحمّل ناگواری ها توصیه می کنند. پس؛ طبق الگوی قرآن، همه، نسبت به هم، باید توصیه کننده باشیم و کسی نباید تصوّر کند، فقط او حق دارد سخن بگوید و بقیه سروپا گوش باشند. خدا به همه ی ما هم گوش داد و هم زبان. پس، سخن، متقابل است، نه یک طرفه.

 


۲_ در این پهنه ی مَجازی، دو گونه مُحاوره (=هم سخنی) دیده می شود. برخی، با نام و نشان حقیقی خود، و عدّه ای هم، زیر پوشش نام های غیرحقیقی که مستعاری ست. از همین جا، یک نابرابری حاکم است؛ افراد حقیقی پای سخن خود امضاء دارند و لذا شجاعانه با هویت واقعی خود پاسخگوی پیام های خود خواهند بود. اما اعضایی که زیر نام های غیرواقعی سنگر گرفته اند، پای سخنان شان امضائی ندارند و در صورت لزوم، جوابگوی تاوان پیام خود نیستند. این، البته، علاوه بر آن که یک ضعف بزرگ است؛ یک نوع دلیری کاذب! به آنان می بخشد تا هر چه دلشان خواست بنویسند! چون که خیال! می کنند رّدی از خود باقی نمی گذارند، پس چه باک، حتی واژگان مُجرمانه به کار برَند و پیام هایی آکنده به "..." بپراکنَند. بماند، که چه خوب هم، از خود ردّ باقی می گذارند و قلیلی هم چه دلیرانه، هرچه دست شان رسید فوروارد می کنند و چه آسان، خیلی از مسلّمات و مقدّسات را نادیده می انگارند و بهتر است بگویم، غفلت می نمایند و چارچوب ها را در می نوردند. وقتی نام، مستعاری و پوششی شد، قدرتِ تقوا در بازدارندگی این کاربران، بشدت کاهش می یابد و این، خطرناک و پشیمان کننده است، زود نشد، دیر هم، نخواهد پایید.

 


۳_ در این فضا (در گستره ی کشوری)، آنچه آشکارا نشان داده می شود پاره ای از کاربران به نظر می رسد می خواهند آنچه در نظام جمهوری اسلامی ایران گذشته است و می گذرد را، مورد نقّادی و ... قرار دهند و گاه ناخواسته یا خواسته، به مبارزه با انقلاب اسلامی نیز کشانده می شوند. اما در فضای مَجازی روستای مان دارابکلا، در عبارتی رساتر، برخی از دوستان محلی، قصد دارند با پیام های خود، مثلا" فکری نوین و طرح تازه برای بُرونرفت بیافرینند. من از تحلیل محتوای پیام ها، این گونه می فهمم، آن ها از وضع موجود، بشدّت ناخرسندند؛ و وضع مطلوب را جست و جو می کنند. اما و صد اما، در ترسیم دقیق وضع مطلوب عاجزند و در تحلیل عادلانه و عاقلانه و مُنصفانه ی وضع موجود، یک جانبه گرایی و افراط می کنند. که این حالت ناخوشایند را در قسمت دوم تبیین خواهم نمود. تابعد... ۳۰ شهریور ۱۳۹۷.

ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

چه باید کرد؟ (۲)
 

به نام خدا. سلام


۴_ در تحلیل "وضع موجود" باید منش منطقی و روش انصاف داشت. کدام عقیل سلیم می پذیرد، حکومت ها بی نقص اند؟  دولت ها بی عیب؟ و نظام ها بَری و منزّه از خطاها؟ منزّه فقط خداست که سبحان الله دارد؛ و اولیای خاصّش که پیروی و رستگارشدن  می طلبد.


 

نه خدا خود مستقیما" بر کشورها حکومت می کند که آنچه رخ دهد، همه حکیمانه و بی نقص باشد و نه معصوم (ع) فعلا" حضور دارد که حکومتش اقناع عمومی پدید آورَد. پس؛ همان گونه که با قاطعیت به روی همدیگر بارها و بارها این عبارت را پرتاب می کنیم: بشر "جایزالخطا، ممکن الخطا و حتمی الخطا" است، حکومت ها هم _که مولود و زاییده ی همین بشرند_ چنین اند.

 


۵_ من هم باور دارم (حتی عمیق تر و شدیدتر و تئوریک تر) نقص ها، کاستی ها و حتی کژراهه _که برای جوامع سیاسی بسیارخطرناک و مُهلِک است_ وجود دارد. اما معتقدم، در تحلیل چرایی و چگونگی آن، نباید از جادّه ی انصاف و کتمانِ همه ی واقعیت ها و حقیقت ها خارج شد و حرف های ناپخته و گاه متأسّفانه آلوده! و بیگانه گرا گفت.


آیا مردم فرانسه با آن همه اعتصاب ها و اعتراض های منسجم، انقلاب ۱۷۸۹ خود را زیر سؤال و هجمه ی سنگین برده و می برند!؟


آیا هیچ شده مردم آمریکا، انقلاب ۱۷۷۵ و جنگ های استقلال خود را مورد هجوم قرار دهند!؟ و با آن که سرزمین سرخ پوستان را با کشتار تصرف کردند، آن رویدادهای خشن و وحشیانه را زیر تیغ سخن های تند و بُرّان خود قرار دهند!؟


نیز مردمان انقلاب کرده ی چین، کوبا، الجزایر و کشورهای دیگر و حتی مردم  انگلیس، انقلابِ کرامول خود را زیر صدمه های حملات خُورد و خمیر کنند!؟


حتی در شوروی هم اگر خیانت یلتسین و میخائیل گورپاچف نبود، مردم اصل انقلاب کمونیستی اکتبر ۱۹۱۷ را مستحق براندازی به دست غرب گراهای خودباخته، نمی دانستند.

 


۶_ حال چه شده است وقتی به انقلاب اسلامی ایران _که به تعبیر میشل فوکو فیلسوف فقید فرانسه "روحِ جهان بی روح" است_ می رسیم؛ می بینیم، عده ای آری فقط عده ای معدود، به کاری مشغول شده اند که مصداق بارز تیشه به ریشه است!؟ در قسمت های بعدی خواهم گفت.
تابعد... ۳۱ شهریور ۱۳۹۷.

ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

چه باید کرد؟ (۳)
به نام خدا. سلام
۷_ تیشه به ریشه زدن چیست؟ هرگاه، کسی بخواهد به علت بروز آفت ها و نُقصان ها، به جای تلاش جهت زدودن آسیب ها و حرکت در مسیر ترمیم عیب ها، به اعماق ریشه رفته و رگه ها و شریان شجره ی انقلاب شکوهمند ملت ایران را بجوَد و اصل انقلاب را ملامت نماید و حامیان میلیونی آن را، سرزنش و هَجمه کند و آلترناتیوی ارتجاعی! و یا آنارشی گری پیش بکَشد، چنین شخصی، چه بداند و چه نداند، تیشه برداشته و ریشه را می زند؛ تا درخت پرثمر انقلاب اسلامی به زعم او و یا به جهل  و غفلت او، بخُشکد و بر زمین افتد و بپوسد.


۸_ به عقیده ی من چنین رویکردی نسبت به انقلاب اسلامی، نه فقط ناسپاسی و افتادن در تله ی دشمنان عَنود و کینه مند و نیز گرفتارشدن در تارِ مبارزاتِ کور است، بلکه، به ضِرس قاطع، ره به هیچ جایی، هیچ جایی، نبُردن است. بیشتر بخوانید ↓

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۱۳۹۷ ، ۰۷:۰۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. چند وقت پیش کتاب «آیینه صدق و صفا» را می خواندم. شرح حال، خاطرات و نکته های آموزنده از مرحوم آیت الله العظمی محمدعلی اراکی از مراجع بزرگ قم بعد ار رحلت امام خمینی _رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ است. که به کوشش آیت الله رضا استادی تدوین و سال ۱۳۸۰ چاپ گردید. کتابی که به نظرم، از هر نظر خواندنی ست: اخلاق، سرگذشت ها، تاریخ حوزه علمیۀ قم، مسائل حوزۀ نجف، تاریخ ایران، جنبه های متعدّد روحانیت شیعه، آشنایی با علمای بزرگ، مسائل دینی و نیز بیان تیرگی های عصر رضاخان که سخت ترین دوره علیه ی حوزۀ علمیۀ قم و سراسر ایران بود.

 

وقتی صفحات ۱۵۹ تا ۱۶۴ را می خواندم، تصمیم گرفتم در فرصتی که دست داد، برای آگاهی رسانی، در دامنه منعکس کنم. اول، کمی در دفتر یادداشت روزانه ام، خلاصه نویسی کردم. بعد دیدم خلاصه فایده ای ندارد. باید تمام این پنج صفحه را بازتاب بدهم. عکس انداختم که اینک می بینید. امید است بادقت خوانده شود.

 

 

کتاب «آیینه صدق و صفا» عکس از دامنه

 

 

رفتن رضاخان نزد

مرحوم آیت الله حائری یزدی

مؤسس حوزۀ علمیۀ قم

 

 

داخل متن: «رضاخان اسب ها را قشو می کرد.

شراب می خورد... ماست می دزدید،

می خواست مردم را از دین برگرداند»

 

 

داخل متن:

«رضاخان چپو کن و دزدی به تمام معنی...

همه چپو می کرد...»

 

 

«بیچاره ها و بینواها می‌رفتند مسجد جمکران

یا توی سرداب های خیلی تاریک

برای روز عاشورا عزاداری می کردند...»

 

 

قضیۀ خشونت رضاخان علیۀ مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی بافقی

 

قبر مرحوم آیت الله محمدتقی بافقی

در حرم حضرت معصومه (س) عکس از دامنه

 

دامنه: مرحوم آیت الله بافقی که با عزت و فریاد علیۀ کشف حجاب و بی حرمتی زن رضاخان در حرم حضرت معصومه (س)، به زیر شلاق رضاخان رفت، با وساطت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم، از مرگ رهایی یافت، او با تحمل زندان نَمور، بعداً به ری تبعید شد، بافقی انسان بسیار وارسته ای بود و آقای اراکی در وصف او می گوید آن قدر این مرد مهربان و محبوب بود، اسراری را که طلاب حتی به مادرشان نمی گفتند به این مرد مهربان در میان می گذاشتند. آدم درستکار و دلسوزی بود و مسئولیت اجرایی مدرسه فیضیه و حوزه و تسهیم شهریۀ طلاب را بر عهده داشت. روحش شاد که شجاعانه در برابر استبداد خشن و دین ستیزی رضاخان ایستاد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۱۳۹۷ ، ۰۶:۱۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

إِلَّا تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَیَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَیْئًا وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

 

اگر باشتاب بیرون نروید، خدا شما را به عذابی دردناک عذاب می کند و گروه دیگری را به جای شما می آورد؛ و شما [با نرفتن به میدان نبرد] هیچ زیانی به خدا نمی رسانید؛ و خدا بر هر کاری تواناست.

سوره توبة  آیه‌ی ۳۹

 

تفسیر علامه طباطبایی

 

عذابى که در این آیه بدان انذار و تهدید شده اند مطلق است و قیدى بدان نخورده، و بهمین جهت هیچ وجهى نیست که ما آن را به عذاب آخرت اختصاص دهیم. و چه بسا سیاق خود آیه این معنا را تایید کند که منظور از عذاب، عذاب دنیا و یا حداقل عذاب دنیا و آخرت است. و اینکه فرمود: «و گروهى را غیر از شما مى آورد» یعنى گروهى را که چون شما در امتثال اوامر خدا و کوچ کردن در راه او تثاقل و کندى نمى ورزند. دلیل این معنا قرینه مقام است. وَلَا تَضُرُّوهُ شَیْئًا اشاره است به ناچیزى مخالفتهاى ایشان در درگاه خداى سبحان، و اینکه اگر او بخواهد ایشان را از میان برداشته قوم دیگرى را جایگزین ایشان کند کارى از دستشان برنخواهد آمد، زیرا خداى تعالى از اطاعت ایشان منفعت و از مخالفتشان ضررى نمى بیند، بلکه نفع و ضررشان عاید خودشان مى شود. وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ این جمله تعلیل است براى جمله یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَیَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ. المیزان.

 

دامنه: این نکته اضافه می‌شود که «بسیاری از مفسّران یکی از احتمالات در تعیین مصداق این قوم را ایرانیان دانسته‌اند. از جمله: محمّدبن جریر طبرى، جامع البیان، ج ۹ و ۱۰، ص ۹۳ و سید محمود آلوسى بغدادى، روح المعانى، بیروت، داراحیاء التراث العربى، ج۱۰، ص ۸۵. (منبع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۱۳۹۷ ، ۰۷:۱۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

مسجد شهر دلَند استان گلستان

اردیبهشت ۱۳۹۷. عکاس: دامنه

 

  

حاج حسین خزلی

متولی مسجد شهر دلَند استان گلستان

این مرد مؤمن به مسافرین و نمازگزاران

چای صلواتی هدیه می‌کند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۱۳۹۷ ، ۱۱:۱۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
ماه محرّم، ماه پیام

به قلم دامنه

عاشورا. منبر. نوحه

قسمت یکم تا بیستم

ماه محرّم، ماه پیام (۲۰) آخرین قسمت


۳۴ زخم شمشیر، ۳۳ زخم نیزه
به نام خدا. سلام. آخرین قسمت این سلسله متن را با همه ی اعتقاد و عشقم این گونه می نویسم:


از غار حَرا با پیام "بخوان" برخاست. سه سال، دعوتِ مخفیانه نمود. فرمان آمد فراخوانی ات به توحید را، علنی و عمومی کن. کرد. بی پناهان و ستمدیدگان، به آیین اسلام، آذین بستند، ایمان ورزی کردند و از یوغ رَستند. اَشراف و ستمگران اما، به روی پیامبر رحمت (ص)، سدّ و دسیسه بستند. سه سال در شِعب ابوطالب، تبعید و تحریم شدند؛ اما تسلیم سرانِ تیره بختِ مشرکان مکه نشدند. حتی مؤمنان، مجبور به مهاجرت به حبشه شدند.

 


دسیسه چینان به سرکردگی ابوجهل، نقشه ی قتل پیامبر (ص) را ریختند. علی (ع) که معیار حق است، آن شبِ شُوم دژخیمان، تاج و دیهیم آنان را برانداخت؛ در بستر رسول الله (ص) آرمید تا آن مرد اَعلایِ بشریت، جان به دَر برَد. و بُرد. به دستِ غیب حضرت احدیّت، و به مدَد تار عنکبوت در غار ثور، از دِشنه ی جَور، رهید.

 


رسول اسلام (ص) دشمن را به مَخمصه انداخت و از کناره های دریای احمَر به سمت شمال یعنی سوی یثرب شتافت. برای دفع تبعیض در خانه ی هیچ اشراف زاده ای! سُکنیْ نگرفت. شُتر، جای بیت آن بزرگ مرد (ص) را شناساند. مسجدالنبی، بنا شد و یثرب، مدینه شد و میان اوس و خزرِج _که تشنه ی دِشنه ی هم بودند_ اُخوّت برقرار ساخت. حقوق، مدنیت، کار، عدالت، رحمت، امنیت، مقاومت، شفقت، سعادت و رستگاری آفرید.


زورگویان مکه، که رَشک می بردند و کینه انبار می نمودند، با همدستی منافقان مدینه که نیرنگ باز زر سِتان بودند، دسیسه ها و جنگ ها علیه ی نبی مصطفی (ص) ساز کردند. که غزوه ی"بدر" پیش درآمدِ خصومت دنباله دارشان بود. اما محمد (ص) و پیوستگان به اسلام، ترسو نبودند تا ابوجهل و ابولهب و ابوسفیان، بازهم، مردم را به شکنجه، بیگاری و بردگی بکشانند. با ایمان راسخ ایستادند؛ و آنان را که آغازگر جنگ و نزاع و از میان بردنِ دولت و مکتب اسلام بودند، تار و مار کردند.

 


اسلام، گرچه بزرگان و سلحشورانی چون حمزه سیدالشهداء (س)  را در جنگ اُحد از دست داد، اما به یُمن همین خون های پاک، فراگیر شد و مکّه _این زادگاه مقدس محمد مصطفی (ص) و علی مرتضی (ع) و مهاجران_ با یاریِ جانانه ی انصار، فتح شد.

 


پیامبر (ص) همگان را عفو کرد. جز سه نفر، همه را بخشید حتی خانه ابوسفیان را اَمن اعلام کرد. و صریحا" شعار "الیوم یوم الملحمه" یعنی: امروز روز در هم کوبیدن است، را، عوض کرد و فرمود بگویید: "الیوم یوم المرحمه" یعنی امروز روز رحمت و گذشت است. بیشتر بخوانید ↓

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۱۳۹۷ ، ۰۸:۰۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به شرح دامنه> من از این نکاتی که از این منبع می آورم، خودم را مانند شما دامنه خوانان شریف، در حس و حال قشنگی که با خواندنِ این پست اتفاق می افتد، شریک و هم نوا و خوشحال و دردمند می دانم. با هم بخوانیم: تشیّع به گونه ای شایان توجه، مساوات طلب است. سپَر نیرومندی به توده ها در برابر نخبگان می دهد،.. عدالت از محمد ص نشأت می گیرد... آموزه های او از جمله عبارتند:

 

تمام مؤمنان در پیشگاه احدیّت، باهم برابرند.

زن و مرد تسلیم اسلام، در قدرت کُل سهیم اند.

محمد اغنیاء را مُخل همآهنگی جامعه می دانست، لذا رباخواری را ممنوع کرد.

محمد هشدار داد جامعه ای که نسبت به نیازمندان بی اعتناست، نه به تقوا دست می یابد و نه به فضیلت.

 

عدالت اسلامی شیعی در ساده ترین مفهومش، به معنای محدودیت شرّ برای خیر همگان است. در چشم شیعیان، علی ع  رهبر درخشان ترین نهضتی سیاسی و اعتراضی باقی ماند که خواهان برابری، شفقت و عدالت در دنیای غرق بی عدالتی و سرکوب و ظلم بود... شیعیان هنوز هم علی را قهرمان محرومان می دانند و نمادِ عدالت و نشانِ خیر محض.

 

 

علت رجوع ایرانیان به علی ع این است: رهایی از سال ها سُلطۀ حکومت های ظالم و غارتگر. و علی را مدافع حقوق زنان و مردان محروم می دانند.... و حسین ع جایگاه رفیعی در میان ایرانیان دارد. در ضمیر ناخودآگاه جمعی ایرانیان، رنج و مظلومیت امام حسین ع  نمادِ مظلومیت و سرکوبی ست که سال ها ایرانیان به طور فردی و جمعی، خود از دستت بیگانگان جبّار و نظام های سیاسی اجتماعی خودشان، متحمل شدند. آنان با شرکت در مراسم عاشورا، دهم روز مُحرّم، برای عزای امام حسین  جسماً و روحاًٌ شهید می شوند.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۱۳۹۷ ، ۰۶:۴۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. محمدرضا پهلوی، دیکتاتور خیانت‌پیشۀ رژیم منحطّ سلطنتی، علاوه بر این که پول های مملکت را خود و خاندانش تاراج می کردند؛ برای نمایش ژاندارمی منطقه و پُز قدَرقدرتی، پول های را میان برخی کشورهای عرب وابسته به رژیم غاصب اسرائیل، حراج می کرد، (مثل اهدای ۱۲۵ میلیون دلار به مصر: (منبع). آن رژیم سفّاک و وابسته به آمریکا در زشت ترین اقدام ضد حیثیتی، برخی از زنان و دختران ایرانی را نیز در اختیار سران عرب قرار می‌داد. به عنوان نمونه، در صفحه ۱۶۹ - ۱۷۰، جلد ششم کتاب خاطرات اسدالله علم (نخست وزیر و سپس وزیر دربار سلطنت) نوشته شده است: «شاه خطاب به اسدالله علَم: [سلطان قابوس] در این دو شب خوشگذرانی چه کرد؟ [علم گفت]: هر شب چهار پنج خانم در اختیارش بود. دخترهای ایرانی خیلی هم تمیز شده‌اند و او هم خیلی دوست دارد!» منبع

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۱۳۹۷ ، ۱۰:۰۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. جیمز موریه نویسندۀ کتاب «حاجی بابا» در باب ایرانِ عصر قاجار (=قومی تُرک تبار در استرآباد (گرگان) به رهبری آغامحمدخان) چنین می نویسد:

 

 

«سرگذشت حاجی بابا اصفهانی»

اثر جیمر موریه

 

 

«کسبِ هر کسی، جمع آوری پول به هر طریق ممکن و به ویژه به طریق غارت آشکار تمام کسانی است که در حیطۀ قدرت اویند.» (منبع: ص۱۳۴)

 

امید می برَم که هر نوع غارت، چه آشکار و چه پنهان، چه داخلی و چه خارجی، چه کلاه شرعی و چه توجیه‌ایی، از مملکت زیبا و تمدّن ساز و اسلام باورِ ایران، به کلی مَحو شود و غارتگران، در هر رده و جامه و جامعه ای هستند، رسوا و پریشان حال گردند. تا بعد...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۱۳۹۷ ، ۰۷:۲۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. در این پست از برداشت های خودم از کتاب «ایرانی ها؛ ایران، اسلام و روح یک ملت» اثر خانم ساندرا مک کی، نویسندۀ زبردست آمریکایی _که به ایران آمده بود و ازنزدیک دست به تحقیق زده بود_ استفاده کرده ام. ایرانیان عقاید تحسین برانگیز دیگران را، هیچ گاه بَرده وار تقلید نمی کردند. فرهنگ ایرانی، همیشه این بوده که عقاید را بازبینی کنند و با شکل دهیِ دوباره آن را بپذیرند. مثلاً گرچه در عصر سلوکیه که با اشغالگری های اسکندر مقدونی _شاگرد ارسطو_ به ایران به حکومت رسیدند، یونانی مآبی باب شده بود، اما ایرانی، که در جهان به عنوان پذیراترین مردمان شناخته می شوند، به فرهنگ یونانی بی اعتنا ماندند و هویت فرهنگی خود را حفظ کردند.

 

یا آن که ایرانی ها با رغبت و اشتیاق و انتخاب، اسلام آوردند اما فرهنگ اَعراب را هرگز نپذیرفتند و به اندیشه ها و دانش و هنر خود به اسلام یاری رساندند و عصر طلایی اسلام را پدید آوردند. مهم تر آن که، در طول بیش از ۲۵۰۰ سال سلطنت در ایران، حکومت ها آمدند و رفتند، ولی فرهنگ ایرانی زنده ماند. مانند روحِ عدالت خواهی، هنر، آداب، مدارا با گونه گونی و اشتیاق به جذبِ عقاید جدید با حفظ بازبینی و شکل دهی در آن. زیرا ایرانیان، به مسائل مربوط به معنا و هدف زندگی سخت می بالند و در وَرز دادن افکار توانا هستند.

 

یک مثال بزرگ برای این هویت خواهی ایرانی ها، «عید نوروز» است که دست‌کم ۲۵ قرن، تاخت و تازها و سلاطین و فشارهای خارجی و انواع سختی ها را دید، ولی مانند قلّۀ دماوند باقی ماند و همچنان «نوروز» برای ایرانی ها، یک هویت و تحول خواهی معنوی و مینویی ست. خلاصه آن که روح ایرانی این است؛ مردمانی هستند با دو سنت پیچیده و درهم تنیده: که یکی از ایران باستان می آید و دیگری از مکتب متعالی اسلام. آری؛ به قول «ساندرا مک کی» ایران همچون قالی اش طرحی پیچیده و دیدنی و عالی دارد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۱۳۹۷ ، ۰۷:۱۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

نقل تاریخی. به نام خدا. سوم شهریور ۱۳۲۰ یکی از روزهای مهم تاریخ معاصر ایران است. در این روز، نیروهای شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب، از زمین و هوا به ایران حمله کردند و شهرهای سر راه را اشغال کردند و به سمت تهران آمدند. ارتش ایران به سرعت متلاشی شد. رضاشاه ناچار به استعفا شد و متفقین با انتقال سلطنت به پسر و ولیعهد او، محمدرضا موافقت کردند.

 

او که اختیاری از خود نداشت، روز چهارم مرداد ۱۳۲۳ شمسی و در حالی که در آرزوی رفتن به قاهره بود، در ژوهانسبورگ مُرد. ماجرای تشییع جنازه رضاشاه به یکی از موضوعات جنجالی در آن زمان تبدیل شد. محمدرضا تصمیم گرفته بود که جنازه پدرش در قم تشییع شود و سپس آیت‌الله بروجردی بر جنازه نماز بخواند. اما هیچ چیز مطابق میل او پیش نرفت. آیت الله سیدعبدالجواد علم‌الهدی درباره تصمیم محمدرضا برای تشییع پدرش می‌گوید: به دنبال تصمیم محمدرضا پهلوی برای برگزاری مراسم تشییع پیکر پدرش (رضا خان)، سه نفر از طرف وی - قائم مقام رفیع، صدرالاشراف و تولیت قم- نزد آیت‌الله بروجردی آمدند تا رضایت ایشان را برای اقامه نماز بر پیکر رضاخان جلب کنند.

 

این سه در مجلسی دوزانو در برابر آن مرجع تقلید بزرگوار نشستند و گفتند: اعلیحضرت همایونی ما را فرستادند تا وجود اقدس شما بر پیکر پدر ایشان نماز بخوانید. آقای بروجردی با شنیدن این سخن، رنگ چهره مبارکشان تغییر کرد و فرمودند: تشریف ببرید. آن‌ها باز درخواست خود را تکرار کردند و همان جواب را شنیدند. مرتبه سوم، تولیت آستانه مقدسه حضرت معصومه (س) درخواست را تکرار کرد که این بار آیت‌الله بروجردی فرمودند: لطفاً تشریف ببرید، من کارهای او (رضاخان) را فراموش نکرده‌ام.

 

این سه نفر - قائم مقام رفیع، صدرالاشراف و تولیت قم- خدمت آیت الله حجت کوه‌کمره‌ای (ره) رفتند و درخواست خود را مطرح نمودند که ایشان فرمودند: اگر آقای بروجردی بیاید ما نیز می‌آییم. این سه نزدِ آیت الله سیدصدرالدین صدر (ره) رفتند تا شاید رضایت ایشان را جلب کنند اما آن مرجع تقلید بزرگوار با لحنی تند فرمودند: ما کارهای او (رضاخان) را فراموش نکرده‌ایم. (منبع)

 

آیت‌الله مهدوی کنی نیز در این باره در کتاب خاطراتشان می‌نویسند: در آن ایام موضوع آوردن جنازه پهلوی مطرح شد؛ می‌خواستند جنازه‌ وی را از مصر به ایران منتقل کنند و مراسم تشریفات و تجلیل به جای آورند. برای تطهیر رضاشاه بنا بود که جنازه را به قم بیاورند و یکی از آیات بر او نماز بخواند و در قم به خاک بسپارند یا پس از نماز، در شهرری دفن کنند.

 

از کسانی که در مخالفت با این جربان (مسئله نماز و تجلیل از او درقم) وارد میدان شد و شدیداً فعالیت کرد، نواب‌صفوی و دیگر برادران فداییان اسلام بودند که سخنرانی‌های زیادی در مدرسه‌ فیضیه کردند. درهمین جریان بعضی از افراد مانند مرحوم «آقا سید هاشم حسینی» را دستگیر و به خرم‌آباد تبعید کردند. با توجه به فعالیت‌های سیاسی درقم و جوی که پیدا شد هیچ یک از آقایان مراجع حاضر نشدند درتشییع جنازه رضا شاه حاضر بشوند و یا نماز بخوانند.

 

جنازه را با عجله به قم آوردند؛ طوافی دادند و بردند. علما و طلاب نیز طبق تصمیم قبلی ازمدرسه‌ها و خانه‌ها بیرون نیامدند و در تشییع شرکت نکردند؛ طبق نقل هیچ یک از روحانیون حتی یک طلبه هم در تشییع دیده نشد. نقل می‌کردند در آنجا فقط یک مشت زیارتنامه‌خوان‌های حرم بودند که به عنوان علمای قم به آنجا آمده بودند (که این‌ها در اطراف صحن حضور داشتند) منظور آن‌ها این بود که بگویند که عده‌ای از طلبه‌ها و علما در آنجا حضور داشتند، ولی واقعیت این است که مراسم (تشییع) جنازه رضا شاه به حدی بایکوت شده بود که اگر یک طلبه از گوشه و کنار قم می‌خواست برای تماشا هم برود جرأت نداشت. (منبع)

 

آنچه آیت الله مهدوی کنی نقل کردند، در عکسی که از تشییع جنازه رضاشاه در حرم حضرت معصومه (س) منتشر شده نیز مشهود است و نشان می‌دهد که نه مردم عادی و نه علمای قم، در مراسم تشییع رضاشاه شرکت ندارند و این مراسم، تنها با حضور تعداد کمی از مقامات رسمی برگزار شده است. (منبع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۱۳۹۷ ، ۰۹:۵۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. صوفی‌گری -پشمینه‌پوشان- در حقیقت، یڪ جنبش اعتراضی علیه‌ی علما، روحانیون و دانش‌آموختگان مسلمانی بود ڪه از نظر صوفیان، بیش از آن‌ڪه به مڪتب اسلام علاقمند باشند به قدرت سیاسی می‌اندیشیدند؛ و یا به حاڪمیت و حڪومت چسبیده بودند. بر خلاف علما، صوفی‌ها خداوند را بر مبنای قادر متعال ادراڪ نمی‌ڪنند بلڪه او را بر حسب عشق درڪ می‌نمایند.

 

صوفیه اساساً نهضت بود؛ نهضتی عرفانی ڪه محدودیت‌های مذهب رسمی را برای اتحاد با خدا با حقیقت‌های غائی، نفی می‌ڪرد. غربی‌ها عمدتاً در معرفی صوفی‌ها، اشتباه می‌ڪردند، آنها خیال می‌نمودند اینان همان دراویشان چرخان هستند ڪه با چرخیدن -سماع- به حالت خَلسه دست می‌یابند. از جمله ڪسانی ڪه تحت تأثیر صوفیه بودند، می توان به حافظ و مولوی اشاره نمود. مولوی می‌گفت:

 

چو چرخم من، چو ماهم من، چو شمعم من ز تاب تو
همه عقلم، همه عشقم، همه جانم به جان تو

(گنجور: غزل ۲۱۶۶ دیوان شمس)

 

صُوفیه بعدها به «حیدر» رسید، حاڪم فرقه‌ی صَفویّه. حیدر توانسته بود به عنوان یڪ آدم هوشیار؛ پرچم تسنّن را از ایران پایین بڪشد و پرچم تشیّع را بر فراز سلسله‌ی صفویه به اهتزاز درآورَد ڪه می‌دانیم این خاندان با ایران و اسلام و مڪتب شیعه چه ڪرد. بلڪه چه‌ها ڪرد! بعد از ڪشته‌شدن «حیدر» و «علی» -پسرش- رهبری فرقه‌ی صفویه به «اسماعیل» ۷ ساله! واگذار شد ڪه فرقه را به سلسله‌ی شاهی رساند. (منبع)

 

اسماعیل ۱۲ساله، ڪه در رشت مخفی شده بود (=به قول امروزی‌ها در آب نمڪ! خوابانده شده بود) بعدها به عنوان شاه سلسله‌ی صفویه، پادشاهی مذهبی دنیوی‌اش را اعلام ڪرد. شاهی ڪه پیروانش وی را «خدای زنده» می‌دانستند، یعنی «تجسید خدا».

 

اسماعیل را «شاهِ نظرڪرده» می‌دانستند. خودِ شاه‌اسماعیل ڪه خود را «راز خداوند» می‌خواند، نیز، بعدها چنان حسّ قدرت و استیلا به او دسته داده بود ڪه دعوی اُلوهیت! ڪرد. ڪاری اغفال‌گر، ڪه جدّش -حیدر- هم می‌ڪرد: خواب‌نمای حضرت علی (ع) شدن! ڪه آن حضرت در خواب به او گفت به امر حڪومت فراخوانده شده‌ای. و به همین‌خاطر سرِ قبایل تُرڪ، دستار سرخی با ۱۲ ترَگ نهاده بود ڪه هر ترَگ نشانگر یڪی از امامان شیعه بود! ڪه دشمنان او، آن ها را به تحقیر «قزلباش» می‌خواندند یعنی سُرخ‌سَر. شعار آنها این بود:

ما چاڪران حسینیم و این دورانِ ماست
در اخلاص ما بندگانِ امامیم
نام ما «فدایی» و لقب ما «شهید» است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۱۳۹۷ ، ۰۵:۵۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن نقلی. اثبات وجود شهربانو به عنوان مادر امام سجاد (ع): با رجوع به منابع گوناگون شاهزادگی شهربانو به عنوان مادر امام سجاد (ع) ثابت می‌شود. از میان نسب شناسان شاید ابویقظان سُحَیم (م. ۱۹۰ ق) قدیم‌ترین فردی باشد که این نظر را تأیید کرده و زمخشری [ر.ک: تفسیر زمخشری، ج۳، ص۵۴۴- ۵۴۵.] با استناد به گفته او، مادر امام سجاد (ع) را دختر یزدگرد دانسته ‌است.

 

افزون بر این، بسیاری از کتب انساب و طبقات [ر.ک: سرّ السلسله العلویه، ابونصر سهل بن عبدالله بخاری، ص۳۱؛ لباب الانساب، ابوالحسن علی بن زید بیهقی، ج۱، ص۳۴۶، ۳۴۸؛] و دیگر نویسندگان آثار حدیثی، روایی و فقهی [ر.ک: الکافی، کلینی، ج۱، ص۳۶۶؛ بصائر الدرجات، ابوجعفر صفار قمی، ص۱۴۰؛ دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری، ص۱۹۵-۱۹۶؛] و آثار ادبی، تاریخی و جغرافیایی، این مطلب را تأیید و تکرار کرده‌اند. [ر.ک: الکامل مُبرّد، ص ۶۴۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۴؛]



اغلب این منابع پیش از قرن نهم هجری تألیف شده است و ربطی به صفویه ندارد. پس وجود این بانو، امری مسلّم و غیر قابل انکار است.

 

بی بی شهربانو در شهر ری
 

دلیل دیگر در اثبات اینکه مادر امام سجاد (ع) دختر یزدگرد می‌باشد، این است که برخی مورخان، مادر یزید بن ولید بن عبدالملک بن مروان (یزید الناقص) خلیفۀ اموی را شاه‌فرید یا شاه‌آفرید دختر فیروز بن یزدگرد خوانده و گفته‌اند که مادر امام سجاد(ع) عمۀ آن بانو بوده است. [المحبر، ص۳۱؛ الکامل مبرد، ص۶۴۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱۰؛ تاریخ طبری، ج۷، ص۲۹۸؛ مروج الذهب، ج۲، ص۱۹۲؛]


با این حال، برخی منابع کهن از مادر امام سجاد (ع) با عنوان اُمّ وَلَد [به کنیزی گفته می‌شود که به ازدواج مردی درآمده و از او صاحب فرزند می‌شود و دیگر حالت مملوکیت ندارد و نمی‌شود او را فروخت.] یاد کرده و گاه نام او را نیز ذکر کرده‌اند. [الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۱۱؛ کتاب نسب قریش، ص۵۸ ؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۴۲۲؛ تاریخ طبری، ج۷، ص۶۲۹.] پس از آن مورخانی چون ابن جوزی، ابن کثیر و ابن حجر عسقلانی همین نظر را مستند خود قرار داده‌اند. [ر.ک: المنتظم، ج۶، ص۳۲۶؛ البدایه و النهایه، ج۹، ص۱۲۱؛ الاصابه فی تمییزالصحابه، ج۵، ص۶۷۰.] گاهی نیز با عنوان فَتاه (برده‌ای جوان) یا برده از او نام برده شده است. [ ر.ک: تاریخ خلیفه بن خیاط، ص۴۱۷؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۲۰، ص۳۸۲-۳۸۳.] برخی نیز مادر امام سجاد (ع) را زنی سِندی [سند ناحیه‌ای در غرب هند یا روستایی نزدیک نسا در خراسان. ر.ک: معجم البلدان، ذیل واژه سند.] نام برده‌اند.[المحبر، ص۵۰۵؛ المعارف، ص۲۱۵.]


از عقیدۀ این مورخان و محدثان که مادر امام سجاد(ع) را از سند معرفی کرده یا فتاه یا اُمّ وَلَد خوانده‌اند، استنباط نمی‌شود که آن بانو دختر یزدگرد نباشد؛ چنان‌که ذهبی [سیر اعلام النبلاء] هم او را اُمّ وَلَد و دختر یزدگرد دانسته است. (منبع)

 

یک توضیح: یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی پسر شهریار بن شیرویه بن خسرو پرویز، پس از چند جنگ که در دوران پادشاهی او میان ایرانیان و اعراب مسلمان رخ داد و به غلبۀ اعراب انجامید، از مغرب ایران به سمت مشرق رفت تا از خاقان چین کمک بگیرد؛ اما سرانجام در سال ۳۱ هجری بر اثر خیانت سردارانش در قریۀ زریق نزدیک مرو به دست آسیابانی کشته شد. دوران سلسلۀ ساسانی به پایان رسید و دختران یزدگرد به اسارت اعراب در آمدند.[ر.ک: تاریخ طبری، ج۴، ص۲۹۷-۲۹۸؛]

 

به نوشتۀ مسعودی، یزدگرد هنگام مرگ در ۳۵ سالگی، دو پسر (بهرام و فیروز) و سه دختر (اَدرَک، شهربانو و مَردَوَند یا مروارید) داشته ‌است؛ و در سیر و حرکت، حُرَم (همسر و فرزندان) خود را به همراه داشته ‌است. [لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷ ؛ المجدی فی انساب الطالبیین، ص۹۳ ؛ عمده الطالب، ص۱۹۲.] (منبع)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۱۳۹۷ ، ۰۶:۵۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دکتر فتح الله دهقان: سلام استاد. مثل همیشه عالی و به موقع مواردی که فرمودی بجا و منطقی. (اینجا) البته در بعضی موارد جای بحث هست. اما با اجازه مطلبی من اضافه میکنم و آن: غرور، خودخواهی، حس جاه طلبی، عدم توجه به منافع ملی، از آسیب های نهضت ملی شدن نفت بود. دیگر این که دل به خارجی خوش کردن خوشبینانه اش خامی است. مزدور بیگانه بودن است. امریکایی ها تا جایی که انگلیسی ها را وادار به سهم دادن نمودند از جنبش حمایت کردند، به محض رسیدن به منافع مورد نظرف با انگلیسی ها ساختند. و از طرفی روس ها نیز مثل همیشه به دنبال منافع خود بودند. حتی حاضر نشدند نفت ایران را به قیمت ارزانتر بخرند وتوسط ایادی خود ،حزب توده به نهضت ضربه زدند. لُب کلام اینکه در عجبم چرا از تاریخ عبرت نمیگیرند.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۱۳۹۷ ، ۰۶:۴۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. گرچه هنوز تا ۲۸ مرداد، چندروزی، زمان باقی مانده است؛ اما دامنه پیش پیش درس ها و ضعف های جنبش ملی نفت _نهضتی پرشور در میانِ دو انقلابِ مشروطه و انقلاب اسلامی_ را برمی شمارد:

 

درس‌ها: یکی این که، گواهی ست بر نیروی پرشور وطن دوستی و وطن خواهی؛ دیگر آن که، شاهدی ست بر نیروی افکار عمومی به مانند سلاحی کارساز  بر سر استبداد؛ سوم این که، سندی ست بر عدمِ قدرت بسیج توده ها توسط ایدئولوژی بیگانه مثل مارکسیسم. چهارم این که، گواهی ست بر عدم جانشینی عقاید مارکسیستی (جنگ طبقاتی) بر مکتب شیعه (حرکت عدالت خواه)

 

ضعف‌ها:

ایجاد تردید در اهالی سیاست؛

پی بُردن عده ای به بیهودگی! مبارزه. یعنی سرخوردگی؛

تنها مذهب ثابت کرد که قادر به هدایت مردم است؛

کنار رفتنِ غرب زده ها از خط مقدّم سیاست؛

تسلیم شاه و پیروی اش (چه صوری و چه توافقی) از آیت الله العظمی بروجردی؛

و ... .

لازم به ذکر است بر اساس منابع از جمله این [منبع] آقای بروجردی، محمد مصدق را مفید به حالِ خلق نمی دانست.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۱۳۹۷ ، ۰۷:۵۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. کوک: کجور نور کلارستاق. در دهه‌ی اوّل سلطنت محمدرضا پهلوی، جانشین وارثتی! رضاشاه بر مملکت ایران -که مانند پدرش رضاخان خائن، کشتارکننده‌ی مردم بود و سرکوبگر علما و روشنفکران و دانشجویان- سازمان پلیس مخفی‌یی به نام «کوک»  (منبع) عهده‌دار کارهای امنیتی کشور بود.

 

کجور مازندران

مرداد ۱۳۹۷ ، عکاس: علی دارابکلایی

 

این سازمان مخفی با هدف شناسایی مخالفین رژیم شاه و مشخصاً کنترل حزب توده و جبهه‌ی ملی، توسط اداره‌ی دوم ستاد ارتش به ریاست سپهبد کیا (حاجی علی کیا) تأسیس شد. ساختار آن برگرفته از الگوی سرّی فرماسونری بود.

 

این سازمان مخفی جاسوسی و اطلاعاتی ابتدا در مازندران تشکیل شد سپس به استان های دیگر تعمیم داده شد. بنابراین مازندران مقرّ و مهد سازمان مخفی شاه بود. همان طوری که بالا در مستطیل رنگی نوشته ام، کوک، برگرفته از حرف اول کجُور و وسط  نور و آخر کلارستاق مازندران است.

 

کاف اول: از حرف نخستِ کجور است. (منطقه‌ی مهم مازندران در بالادستِ شهرستان نور و چالوس) واو: برگرفته از حرف دوم شهر نور مازندران است و کاف دوم:  نشانه‌ی حرف اول کلارستاق مازندران.

 

می توان برای اطلاعات بیشتر از «کوک» به این منبع رجوع داشت: داوری؛ سخنی در کارنامه‌ی ساواک، نوشته‌ی سرتیپ منوچهر هاشمی، متصدی امور ضد جاسوسی ساواک. انتشارات ارس. لندن. ص ۲۶۵ و ۲۶۷.

 

مخفی نماند که رژیم ژاندرمی! محمدرضاشاه، همانند رژیم انگلیسی استعماری پدرش رضاخان میرپنج، از مردم، از آزادی، از مراجع و علمای شیعه، از روشنفکران مبارز و از دو قشر انقلابی و سازش‌ناپذیر و پیشروی طلبه‌ها و دانشجویان به‌شدّت وحشت داشت؛ ازاین رو، با «کوک» و «ساواک» و «کمیته‌ی مشترک ضد خرابکاری» (سازمان مشترکِ مخوف و شکنجه‌گر ساواک و شهربانی) و نیز به کمک مخفی و علنی انگلیس و آمریکا و موساد اسرائیل، حکومت لرزان، فاسد، غربی‌مآب و دیکتاتوری‌اش را سروپا نگه می‌داشت که به دست ملت و امام سرنگون شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۱۳۹۷ ، ۰۵:۳۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دکتر فتح الله دهقان: «چو ایران نباشد تن من مباد/بدین بوم و بر زنده یک تن مباد/دریغ است ایران که ویران شود/کنام پلنگان و شیران شود» تاریخ  تمدن و فرهنگ جهان متشکل از اجزا و عناصر متنوعی است و به تبع آن افکار، خصوصیات ... انسان ها شکل گرفته و در اعمال و کردارشان به منصه ظهور می رسد.

 

 

چاپ در: روزنامه آفتاب یزد. ۹ مرداد ۱۳۹۷.

 

عِرق ملی (احساس ناشی از میل و رغبت مردم به زندگی با یکدیگر به تجلیل و ستایش خاطرات مشترک و به تلاش در راه هدف های مشترک. غیرت ملی) از جمله این خصوصیات بوده و یکی از محرۀکه های ملت ها در طول تاریخ جهان بوده است.

 

به گواه تاریخ مردم ایران با سابقه تاریخی و تمدن کهن، در عِرْق ملی ایرانی، مثال زدنی اند، عِرق ملی عاملی مهم است، که در طول تاریخ در جهت سر افرازی و پیشرفت کشورمان عمل نموده و این که در نقش منجی نامرئی باعث شده ایران از بحران ها، مشکلات سرافراز بیرون آید. ایرانیان وقتی تاریخ کشور را مطالعه می کنند به هنگام موفقیت ها وپیروزی ها احساس غرور می کنند و به هنگام شکست ها شرمسار و سرافکنده  می شوند. همچنین وقتی که افکار، گفتار، عملکرد، بی تدبیری، بی مبالاتی و بی لیاقتی حاکمان و سیاست مدارانی همچون یزدگرد سوم و شاه سلطان حسین صفوی و کشتن سفرای مغولان به دست سلطان محمد خوارزم شاه که زمینه هجوم بیگانگان را به ایران فراهم نموده و باعث ویرانی کشور شدند.

 

همچنین تحویل قلعه شوش به مهاجمان برای تامین منافع فردی را که باعث خدشه دار کردن غرور ایرانیان شد، مغایر با عِرْق ملی ایرانیان می دانند. با موفقیت ایرانیان در زمینه های فرهنگی، نظامی، ورزشی و... احساس غرور می نمایند. هنگامی که در تاریخ می خوانند نادر سردار غیور ایرانی روس ها را از خاک ایران بیرون ریخت احساس شادمانی می کنند ، و با مشاهده جت جنگی در آسمان به پرواز در می آیند، وقتی نازنین هایی همچون صیاد شیرازی، مهدی باکری و حمید باکری، حاج همت و... آگاهانه، عاشقانه، صادقانه جان خود را فدای این مرزوبوم می کنند، به عِرق ملی ایرانی بر می گردد .

 

اگر ایرانیان با ظاهر شدن دکتر ظریف به عنوان دیپلماتی واقع بین، متبحر و مسلط به علم سیاست اقدام به مذاکره و چانه زنی هوشمندانه با قدرتهای بزرگ جهانی نموده و به عنوان دیپلماتی پراگماتیسم و واقع بین در صحنه جهانی ظاهر و در مذاکرات به طرف مقابل می گوید «هیچ وقت ایرانی را تهدید نکن» احساس شعَف و شادمانی و غرور می نماید به عنصر نامرئی معجزه گر عِرق ملی ایرانی بر می گردد . به گواه تاریخ، عِرق ملی ایرانیان در بین جهانیان، بی مانند است در این راستا مطالبی را به عرض ملت شریف، نجیب و هوشمند ایران رسانده و همچنین به حاکمان، سیاست مداران و دولت مردان گوشزد می نماید.


حاکمان، سیاست مداران، دولت مردان، کنش گران سیاسی کشور مشکلات اقتصادی، اجتماعی و... که ناشی از سوء مدیریت، فساد، رانت خواری، اختلاس های نجومی، املاک نجومی، دروغ، ریا، تظاهر، عدم پاسخگویی، عدم مسئولیت پذیری کم سابقه در تاریخ ایران، که موجبات بی اعتمادی مردم را فراهم و منجر به عمیق تر شدن شکاف ملت و دولت شده که سمی مهلک برای ملک و ملت است توجه خاص و ویژه نماید. از تاریخ عبرت گرفته و با اصلاح افکار، گفتار، رفتار و اعمال خود (دیگر حرف زدن و شعار دادن خریداری ندارد، بایستی مبارزه عملی با این موارد شود و مردم تاثیرات آن را به عینه در زندگی خود ببینند) زمینه حل مشکلات کشور را فراهم نموده و با تجدیدنظر در سیاست های داخلی ، منطقه ای و جهانی بهانه به دست دشمنان تاریخی این مرز و بوم که به دنبال تجزیه ایران هستند ندهند.

 

ایران، کشوری بزرگ و دارای موزائیک قومی بالایی می باشد، دارای عقاید مذهبی متفاوتی و همچنین گرایشات سیاسی متناوبی بوده ولی همواره در طول تاریخ با هم زندگی نموده و در جهت اعتلا و آبادانی و پیشرفت کشور تلاش نموده اند. شایسته است آن طیفی که مبنای تفکرشان ایدئولوژی است توجه نمایند که این ملک و به عبارتی ام القراء بایستی حفظ شود تا آنها برای بسط و نشر افکار خود از آن استفاده نمایند و دیگر اینکه سعی و تلاش نمایند تا با آبادانی و پیشرفت و توسعه آن به عنوان نمونه و الگویی موفق برای معرفی افکار خود استفاده نماید.

 

نخبگان ایرانی بنا به وظیفه ذاتی و عِرق ملی، مخالفت خود را با دخالت خارجی اعلام نموده و عواقب و پیامدها خطرناک و غیر قابل جبران دخالت  خارجی را گوشزد نمایند. خوشبختانه نخبگان ایرانی در این زمینه هوشیار و فعال بوده و به موقع ایفای نقش می نمایند. (حتی کسانی مانند داریوش همایون، ابوالحسن بنی صدر، اردشیر زاهدی و...که از مخالفین جمهوری اسلامی هستند خطر را احساس و به مقابله با نقشه شوم بیگانگان برخاسته اند) بیانیه ها و نامه های آنها به جهانیان و مسئولین آمریکایی شاهد این مدعا و سند افتخاری که گواهی بر عرق  ملی ایرانی آنها  است. آن عده قلیلی که آگاهانه یا ناآگاهانه آب به آسیاب دشمن می ریزند توجه نمایند بی شک آیندگان آنها را خائن و وطن فروش خطاب خواهد کرد.


به گواه تاریخ مردم این مرز بوم توانایی حل مشکلات خود را داشته و دارند، عِرق ملی ایرانی اجازه نمی دهد خارجی در امور داخلی کشور دخالت نماید. ضمن اینکه دخالت نظامی و خارجی نه تنها دموکراسی و توسعه و رفاه و آسایش منجر نشده  بلکه سرنوشتی همچون لیبی، سوریه، عراق و... را به دنبال دارد.


مردم ایران و خصوصاً جوانان، حاکمان، دولت مردان، کنش گران سیاسی با مراجعه به حافظه تاریخی این مرز بوم مواظب نیّات و اعمال دشمنان تاریخی این مرز بوم بوده و مضافاً این که فریب آنانی که در دشمنی با این مرزوبوم از هیچ عملی دریغ نکرده ولی در ظاهر ادعای دوستی می کنند باشند.

 

عِرق ملی ایرانی، موجب شده که ملت ایران با دخالت خارجی مخالفت نموده و کسانی که در هر لباسی، مقامی و جایگاهی با افکار، گفتار و اعمال خود زمینه دخالت خارجی را فراهم نماید خائن، وطن فروش و مزدور بیگانه تلقی نمایند. در مقطع حساس، سرنوشت ساز کنونی و در این شرایط استثنایی و ویژه وطنمان ایران که بدخواهان این ملک و ملت به دنبال تجزیه ایران هستند، کوچکترین غفلتی کیان ایران را بر باد خواهد داد، اگر کسانی در این راستا به هر صورت اقدامی نمایند، خائن و وطن فروش محسوب می شوند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۱۳۹۷ ، ۰۵:۱۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
شکنجه‌گران رژیم شاه

به قلم دامنه: به نام خدا. دیشب یک بند ۱۲۲ صفحه از کتاب تکان دهنده‌ی ۵۷۶ صفحه‌ای «شکنجه‌گران می‌گویند...» نوشته‌ی قاسم حسن‌پور، انتشارات موزه‌ی عبرت ایران، ۱۳۸۶، چاپ چهارم را خواندم. چهار نکته از کتاب خواندنی و مستند و متقن را با برداشت خودم می‌نویسم و به اشتراک می‌گذارم، تا هویت پشت صحنه‌ی آن رژیم بی‌اصل و نسَب و وابسته و سرسپرده به آمریکا هویدا گردد:

 

۱. رضاخان که بقای حکومت خود را در به بندکشیدنَ آزادی‌ها می‌دید، نیکلای مارکوف روسی گرجستانی را مأمور کرد زندان قصر (مخوف‌ترین زندان عصر با ۱۹۲ سلّول) را در تهران بسازد. که در ۱۱ آذر ۱۳۰۸ توسط شخص رضاخان [مشهور به رضا ماکسیم یعنی مسلسل‌دوست و اسحله به‌دست] افتتاح شد. ر.ک: ص ۲۲. برای دانستن بیشتر از رضا ماکسیم به این منبع: «مشرق» رجوع شود.

 

۲. ساواک شاه در ۱۳۳۶ توسط آمریکا و به مدد ۱۰ مستشار آمریکایی به سرپرستی سرهنگ یاتسویچ رئیس سیا در سفارت ایران، با یک صفحه قانون و با یک دنیا اختیارات تأسیس شد. (یادآوری کنم یاتسویچ، افسر نیروی هوایی یوگسلاوی بود که در جنگ جهانی دوم با هواپیما به آمریکا پناهنده و سپس عضو سازمان سیا شد و مسلّط‌ترین فردِ اطلاعاتی آمریکا در ایران بود.) ر.ک: ص ۲۸.

 

۳. شکنجه‌گران رژیم شاه، زن نوجوان مبارز را عریان می‌کردند، سپس یک افسر ساواک با یک نخ سیگارِ روشن، اطراف نوک پستان زن را می سوزاند. تا جایی که فریاد می کشید، دست از مقاومت برمی داشت و اطلاعات لازم را در اختیار می گذاشت. آمریکا فیلم این شیوه شکنجه را از ساواک گرفت و در تایوان، فیلیپین و اندونزی به عنوان بخشی از کمک تکنیکی به دوستان هم پیمان خود، توزیع کرده بود. ص ۹۲. [به نقل از حسنین هیکل در کتاب «ایران روایتی که ناگفته ماند» ترجمۀ حمید احمدی. چاپ چهارم، تهران. الهام، ۱۳۶۶]

 

۴. از سال ۱۳۵۴ به بعد به دلیل اوج گرفتن مبارزات، شاه شخصاً از سر استیصال و غضب و ارهاب و وحشت و نشان دادن خود به عنوان یک رژیم پلیسی مقتدر، دستور داد مبارزان در خارج از کمیتۀ مشترک ضدخرابکاری (=سازمان مشترک میان ساواک و شهربانی) و نیز مبارزین در درگیری های خیابانی، کشته شوند. ص ۱۶. پایان بخش این پست، این شعر سیاسی و عقیدتی ست که هدیه می کنم به شهیدان زیرِ شکنجه ی رژیم سراسر ذلّت و خواری و نفرت شاه نگون بخت و جبّار:

 

با مرگ در مَپیچ که هر زنده مُردنی ست

در مرگ زنده باش که آنَت ستودنی ست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۱۳۹۷ ، ۰۶:۰۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

توضیح: به نام خدا. میان دامنه و جناب مهندس عبدی سنه کوهی دوست صمیمی من، بر روی پست «غربی سازی ایران به امر رضاخان» (اینجا) بحث آزاد و جدّی و اعتقادی درگرفته. من از سه انسان شریف، اهل علم و دانش، اندیشمند و نیز دارای سابقۀ درخشان انقلابی، دیشب کسب اطلاع کرده ام، جوابم به آقای عبدی _دوست اهل قلم و فاضلم_ هم درست و هم بجا بوده است و یکی از آن بزرگوارانِ خیلی محترم و دانشمند، پاسخم را این گونه توصیف کرده اند: «ما شاء الله، بسیار منطقی و مستدل و محکم جواب دادی.» که آن دو عزیز دیگر نیز قریب به این نگاشته اند. آنچه در زیر می خوانید، دو فراز این بحث روی داده، میان من و جناب عبدی در دیروز است.

 

مهندس محمد عبدی سنه کوهی: سلام کبلاقا جان. من هم با نظر جناب دکتر دهقان [در ذیل همان پست کامنت اول] تند و البته یک جانبه گرایانه افراطی و خیلی خیلی یکسویه، موافقم. و از وقتی [=صرف زمان] که برای خواندن چنین مطالب یکسویه و منفی بافانه ای اختصاص دادم از درگاه خدا عذر می خواهم. همین. به نظرم حتی با دشمنت هم باید جانب عدالت و حقگویی را رعایت کرد تا نباید انصاف را دور داشت اگر طالب حقیم و پیرو راستین حضرت علی(ع). موفق باشید.

 

 

جواب دامنه

 


 

دامنه: سلام مهندس. دقیق بگو کجای پست من آن افراط را مشاهده می کنی؟ نصیحت مرا برای نخستین بار بشنو رفیق: در بیان حق، و نفی باطل، دَم از رفتاری نزن که متّهم بشی، وسطِ حق و باطل گیر کرده ای. از این که با خواندن پستی از دامنه، وقت خود را گناه تلقی کرده ای و آن گونه به من تاخته ای، شما را دعوت به تغییر نگرش، بلکه فرا می خوانم تحمل تفکر و آراء دیگران را داشته باش. منتظر متن های مهمترم دربارهٔ این جرثومه فساد و قاتل شهید مدرس [رضاخان میرپنج] باش. فکر می کردم که رضاخانِ مفلوک ستمگرِ زندانِ قصر ساز و توقفگاه عدلیه! ساز، دوستانی جدید یافته است؛ اما هرگز نمی دانستم حتی تا نزدیکی عبدی نیز افق ساخته است. بازم خدا را شاکرم در موضع گیری حق و نقد و نفی باطل، از کسی، از هیچ کسی، اجازه و دستور نمی گیرم. و برای خوشآیند عده ای ایمان و اعتقادم را بزَک نمی کنم و یا پوشش نمی زنم. و نفاق و دو دری دو روزنه ای بودن نمی ورزم. آرزو می کنم همیشه در نفیِ باطل، تردید و دودلی نکنی. تبرّا و تولّا را کمی مطالعه و رفتارِ خود کن.

 

 

 

جواب مجدد عبدی

 

مهندس محمد عبدی سنه کوهی: سلام مجدد رفیق شفیقم. نگاه و برداشت من و شما از تاریخ و واقعیت های منتهی به انقلاب و بعد از آن به شدت با هم تفاوت دارد. احساس می کنم شما بیشتر حق و باطل را قاطی دیده باشید تا بنده و امثال بنده دچار تردید در حق و ناحق شده باشیم. سفید و سیاه دیدن یکسویه به نظرم موجب خسران و البته در جای خودش گسل عظیمی می شود که زلزله غیر قابل کنترل و لرزان بوجود می آورد . بله در طاغوت و ناحق بودن بسیاری از موارد برشمرده در مورد حکومت دیکتاتوری پهلوی قطعا وجود دارد و بنده و امثال بنده با تنفر از آن یاد می کنیم اما نادیده گرفتن تمامی حقایق و پیشرفتها و البته آبادانی ایران را نباید اینگونه یکسویه و تندمزاجانه نفی و طرد نمود چرا براساس قانون فیزیک هر عملی را عکس العملی مساوی با آن ولی در خلاف جهت آن و دور نیست

 

این رفتار بسیار خصمانه و نفی کنندگی شدید شما با نفی شدید به مراتب قوی تر مردمان همین دیار مواجه و آنگاه به یاد حرف و تحلیل امثال بنده بیفتید کما اینکه آثار و لرزه هایی از نافرمانی مدنی مردمان این ملک و ممکت را به وضوح در جامعه می توانی ببینی برادر. از کشف حجاب علنی خانواده ها حتی در منطقه و محل من و شما تا جاهای به اصطلاح باکلاس لب دریاها و چشمه سارها و ویلاها و نیز تجاهر علنی به روزه خواری و دیگر و خالی شدن مساجد و اندک شدن شدید نمازگزاران و روزه بگیران و امثالهم.

 

 

جواب دامنه

 


دامنه: سلام مجدد مهندس رفیق. بر من روشن کنید کجای پست من افراطی ست؟ و تو از خواندن آن پیش خدا استغفار کردی! و حتی وقتِ خود را هدَرداده، تلقّی نموده ای. من وکیل مدافع کار رضاخان فاسدِ سارق نیستم. اگر این گونه است: پس، بگو:

بگو معاویه از کُتّاب وحی بود؛
بگو مروانیان مسجد ساختند؛
بگو
یزید دیوان شعر داره؛
بگو سلجوقیان عمارات ها ساختند؛
بگو صفویان مسجد مدرسه بنا کردند؛
بگو بگو بگو... .

 

من دارم جنایات، خیانت ها و دزدی های رضاخان را می گویم، چه ربط داره بگویم راهن آهن ساخت، نصیب قوای متجاوز متّفقین به ایران شد! تو اگه خواستی، تعریف کن از دیکتاتور. و بگو. آزادی. من هم آزادم و باید بگویم:

او زندان قصر ساخت؛
زندان توقفگاه عدلیه ساخت؛
عاشورا را ممنوع کرد؛
تعزیه را قدغن کرد؛
چادر را از سر مادربزرگان ما به زور و کُتک کشید؛
دزدی زمین کرد؛
عالمان را شلاق زد؛
زایران رضوی را قتل عام کرد؛

وعدۀ جمهوری! داد، سلطنت پهلوی ساخت،

کاشتۀ انگلیس بود مُهرۀ سوخته و برداشتۀ استعمار،

ووو... .

 

شما از کی داری دفاع می کنی رفیق بافکر من!؟ از یک خائن و دزد زمین؟ کجای متن من، تو را به سوز آورد؟ پس، امام خمینی چه گفت علیه رضاخانِ قاتلِ یک دندۀ لجباز فریبکار؟ اینجا آوردم ذیلِ پاسخ به کامنت اول آقای دهقان] کمی هم  تحمل را تمرین کن. این متن مجدد تو بی نهایت بی ربط است با پست من. بازم احترام تو را دارم. ولی تا نگی کجای متن من، تو را به مغفرت طلبی نزد خدا رساند، ول کن نیستم.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۱۳۹۷ ، ۰۵:۵۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. وقتی امام خمینی -رهبرکبیر انقلاب اسلامی- شاه را غیرقانونی و سلطنت را «از روزی که آغاز شد تا همین امروز ننگ تاریخ» خواندند؛ این شعر سعدی شیرازی در سراسر سرزمین پهناور ایران‌زمین در میان مردم جستجوی عدالت پژواک یافت:

 

نه به استر بر سوارم نه چه اُشتر زیر بارم

نه خداوند رعیت نه غلام شهریارم

منبع

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۱۳۹۷ ، ۱۹:۱۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

قلمرو یوزپلنگ ایرانی. استان سمنان

۱۱ خرداد ۱۳۹۷. جاده میامی به سبزوار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۱۳۹۷ ، ۱۱:۳۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه. به نام خدا. در رُمان «مردی در تبعید ابَدی» (اینجا معرفی کردم) که بر اساس زندگی ملاصدرا (Mulla Sadra) توسط زنده‌یاد نادر ابراهیمی نوشته شد؛ مطلبی‌ست که من بر اساس آن نکته، این پست را نوشتم. سلاطین می‌آیند و می‌روَند. شاه پیِ شاه. از ارث تا کودتا. فرهیختگان و عالمان اما، می‌آیند و می‌مانند. فرهیختگانی آفریننده؛ چون حکیم ملاصدا، علامه محمدحسین فضل‌الله، از آنجا می‌مانند که می‌سازند. اما بدا که رسم چنان بوده است تاریخ به اسم شاهان نافرهیخته مُسمّا شود. به همین سبب است که اکثر آثار و اَبینه‌ی تاریخی نام سلاطین را بر خود دارند، نه نام سازندگان را. حتی اغلب کتاب‌های ناب اهل ادب و علم و هنر و حکمت نیز ناگزیر به شاهان پیشکش شده است که در تمام عمرشان با علم و حکمت و هنر و دانش و ارزش و فخر و عزت جنگیده‌اند! اگر صفحه‌ی اِهداییه‌ی کتاب شریف معراج‌السعاده ملا احمد نراقی را -که خلاصه و ترجمه‌ی فارسی کتاب عربی جامع‌السعادات پدرش ملا مهدی نراقی‌ست- بنگرید این شیوه را می‌بینید. البته شاید هم با این شیوه و تقیه می‌خواستند آثار دینی چاپ و نشر شود و توسط حُکّام ممنوع و منع نگردد. بگذرم، آری؛ آنان مجبور بوده‌اند چنین کنند، اگر نمی‌کردند شاهان مستبد آثارشان را محو و ناپدید می‌کردند. این بود چند ورق از تاریخ غمِ این سرزمین.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۱۳۹۷ ، ۱۳:۵۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی