تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
مدرسه فکرت شعبهی ایتا : سلام چند نظر بازخورد روی این پست -
ناشناس : امیر رمضانی دارابی: با درود بر دوستان گروه . یک پرسش ایران در دویست و پنجاه سال گذشته در کدام جنگ با دو قدرت اتمی درگیر شده و بیش از ۲۴ ساعت مقاومت کرد !؟ و طرف مقابل تقاضای آتش بس کرد !؟ همین ما را کفایت الباقی وهمیات است . 🙏🙏 سید علی اصغر شفیعی دارابی به آقای امیر رمضانی: سلام مهندس تحلیل صحیح شرایط ... -
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ...
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- گوناگون
- مباحث دینی
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- اوسا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۹
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
شاهان میروند اما عالمان میمانند
من سرباز می شوم نه تماشاگر و وطن فروش

به قلم دامنه: به نام خدا. سلحشورِ ایران هیچ هم، تصادفی و از سرِ تفریح و اجبار نبوده است که ایرانی، از میان همۀ حاکمان عالم، و از بین تمامی سیاست ورزان جهان، و از انبوه آن همه دین مداران، «علی ولی الله» را برگزید، شیعۀ او شد تا پیرو خالصِ «محمد رسول الله» بماند. و آن ایرانیانی هم که در سایۀ مکتب دیگری زیست می کنند، این دو مردِ ایمان و اسلام را، با جان و دل دوست می دارند و بر قلب می نشانند. و این دو تاریخ ساز، یعنی محمد و علی، برای همۀ آزادمردان و جوانمردان، اُسوۀ زندگی، سرمشق برازندگی و الگوی سرزندگی اند.
یک آمریکایی بَد تربیت شدۀ مرکانتالِ سوداگرِ پول پرست دوشندۀ جیب بُر؛ که به دور از هر مدرسه دیدۀ آمیخته شده به فرهنگ و ادب، به پیرِ خرفت باده نوشی بدل شده است و هر روزه هرزه گرایی و چرندبافی و خیال سازی و خیره سری می کند _یعنی ترامپِ بی تربیت بی عقلِ غرق در فسادهای بی شمار امپریالیستی آمریکای بدهکار و مدیون جهان و انسان_ کودکانه پنداشته است او فرعون است و ملت ایران قومِ سرشکستۀ لجوج و بهانه گیر بنی اسرائیل. زهی خیال باطل.
ایرانی، که به صفت بارز همیشگی اش، اگر امروزه روز می بینید در درون کشورش، علیۀ هر نوع فساد در قدرت، در هر حیطه و مسئولیت، حرف و گلایه و مطالبه و فریادی فروخُفته دارد، اما همیشه، حتی در بدترین وضع زندگی و زمانه اش، دست طمع گر بیگانۀ متجاوزگر را داغ کرده است، و اگر هم روزگاری آن همه خاک وسیع ایران را از کف داده است، در زمین رزم نداده است، در ساخت و پاخت زمامدارانِ عیّاش و ترسو باخته است و نقشه اش به گربه ای گریان بدل شده است که با بروز انقلاب اسلامی این گربۀ گریان، به شیرِ غرّان و یوزپلنگِ دوّار دونده تیز و چابک گردیده است.
یک عده مُزدبگیرِ جریان سوداگر یهودِ صهیونیست، نه یهودِ ناب، در مرکز قدرت آمریکا با رأی دست کاری شده، بر سرِ کار آمده اند تا به خیال خام شان _که آرزویی دست نیافتنی ست و خوابی تعبیر نشدنی_ ایران را از جغرافیا محو کنند و اَعراب فریب خوردۀ منطقه را به شگرد فریب و دوشِش شیر، به آقایی!! و سروری!! بر ایرانیان برسانند. مگر از یادت رفته ترامپ، که در جشن رقص شمشیر میان سران مرتجع و بدکارۀ عرب، یک [خلیج عربی] گفتی و نزد مردم ما منفور شده ای. دیده بودی که ملت ایران، به خاطر یک حرف ناروا و سوداگرانه ی تو با تو چه کرده؟ یکپارچه و یکصدا، قدم در صحنه انقلاب و ایران نهاده و برای «خلیج فارس»ش، فریادها برآورده و نفرت و انزجارش را از توی پلیدِ بی مقدارِ سرکردۀ بدخوی آمریکای جهانخوار، اعلان کرده؟ دیگر بیش از این پای خود از گلیم خودرازتر نکن، که گردنِ اقلیم جهان، ایران است. و پای تو را قطع و تیکه تیکه و قلم خواهد کرد، اگر غلطی از توی بدبختِ جیب بُر! سر بزَند.
این خامان روزگارِ بد آمریکا، که نوکر و مزدور خاخام ها شده اند و دوشندۀ عرب ها، هیچ، _آری درست خوانده اید هیچ_ نمی دانند، که ایران هرگاه _آری، هرگاه_ مورد طمع دشمنِ بد کین و زشت خیمِ خارجی قرارگرفته، هر ایرانی در آن لحظه، یک سلحشور گردیده و سربازِ ایمان. و همه را تارومار نمود و وطن را، وطن نگه داشت، نه نوکر و ذلیل و خوار و سرافکنده. و منِ دامنه نیز مانند تک تک ایرانیان غیور، با آن که یقین دارم دوروبری های آمریکای ترامپ، آمریکای گرفتارآمده در چنگ بی خردان، هیچ غلطی نمی توانند بکنند، دربرابر هرگونه اقدام وحشیانۀ شان؛ سرباز میشوم، نه تماشاگر و وطنفروش.
نقشه متحرک ایران در طول تاریخ
و ایرانی می داند آنان فقط مشغول گرفتن اضافه کارهایی! اند که از اموال جهان و پول مُفت نفتِ سران عیّاش و خوشگذران عربی و سوداگران توطئه اندیش عِبری، به کیسه ی گشاد شان واریز می کنند. اینان بُزدل ترین و خائف ترین و خیال باف ترین مردان سیاست در کاخ سفید اند که سیاهی درون آن، مُخ و مغزشان را معیوب ساخته است و گمان دارند، می تواند ایران و ایرانی را به هم، علیه هم، به مانند گرگ علیه گرگ، زوزه کشان مشغول کنند و خود با خاطری آسوده، لویاتان (=دولت هیولا) توماس هابز، برای کشور غیور ایران شوند و در ما هراس افکنند. نه، به قطع و یقین هرگز نمی توانند.
آنان که باده نوشان سرمست قدرت و زر و زور و تزویر گردیده اند اگر هم غلطی بکنند (که به تحلیل من نمی کنند چون مثل سگ هاری شده از ایران و انقلاب برومند آن می ترسند، و مانند بید بر اندامشان می لرزند) همانند فرعون در مخمصۀ دریای سلحشوری ایران غرق می شوند و آن گه است که تازه می فهمند سربازِ ایمان بودنِ ایران یعنی چه. و به چشم خود خواهند دید که رزم و انسجام ملی و طنین شعار «آمریکا به تو چه» هر ایرانی، چگونه در جهان بازتاب می یابد و سوداگران مواجب گیر و پادوهای وطن فروش شان سازمان تروریستی منافقین که دریوزگی پیشه ساخته اند و سلطنت طلبان مرتجع که برای «شاه»سازی، همساز امپریالیسم گردیده اند، غرق در خاموشی و بدبختی و هلاکت می گردند.
ما غیوریم. عِرق داریم. به غیرت و ایمان آغشته ایم. نه به پستان آمریکا نیاز داریم و نه به شاخ او. ما ایرانی هستیم. مستقل و خردمند و عقل گرا و ایمان ورز. مردمانی حق پرست و حق گرا و عدالت جو. هان؛ همین پایان. برقرار باد ایران. جاوید باد انقلاب اسلامی؛ این پدیدۀ قرن ایرانیان.
شهر آبسرد به ایوانکی
مردم یکتاپرستِ غیور ایران
به قلم دکتر فتح الله دهقان: سلام. استاد مباحث تاریخی، بسیار مهم است از جنبه های مختلف، خصوصاً عبرت اموزی از تاریخ و نیز تجربه اموختن. اما موضوعی را که مطرح فرمودید در پست ۶۵۷۲ با عنوان «چرا کمونیست ها در ایران موفق نبودند؟» (اینجا) نیاز امروز جامعه ایران می باشد؛ که نشانه از ذکاوت حضرت عالی دارد که از نعمات خاص خداوند است که به هر کسی نمیدهد و من آن را مصداق این فرمایش مولای من وشما علی (ع) که میفرماید «فرزند زمانه باش» می دانم و با چند جمله از متن تان استقبال می کنم:
۱- راجع به روسها مطالب مهم وارزشمندی را اشاره فرمودی. اینکه ملت ایران چرا به طرف کمونیستهای ملحد نرفتند؛ به نظر من این برمیگردد که مردم ایران در طول تاریخ حیات شان همواره مردمی موحّد ویکتاپرست بوده. به گواه تاریخ مردم این سرزمین تنها ملت یا یکی از ملت های بوده اند که که یکتاپرست بوده وسنگ وچوب و......نپرستیده اند.
۲- دیگر اینکه عملکرد روسها در تاریخ همسایگی با ایران، با تجاوز ورزیدن و خیانت عجین است. معاهدات گلستان وترکمن چای و....... قطره ایی از این اقیانوس است. کمونیست های ملحد نیز ادامه دهنده سیاست پطرکبیر در پوشش ایدئولوزی کمونیستی بودند که در مقالاتم به آن پرداخته ام.
۳- همانطور که استادانه فرمودی گفتمان چپ در ایران برخاسته از ملی گرائی و یا ناشی از مکتب شیعه _که هر دو زائیده جغرافیای فلات ایران است و نیز سازنده ی تاریخ معاصرایران_ نبوده است؛ در حداقلش. بلکه زادگاهی نامانوس برای ایرانیان دارد وعملکردی بر ضد منافع ملی ایران ودر راستای آمال و آرزوهای به واقعیت نپیوسته مکتب متناقضِ با فطرت پاک مردم ایران و مملو از پارادوکس کمونیسم در تئوری وعمل استالین جنایت کار به شهادت تاریخ.
۴- حضرت عالی مستحضرید کمونیسم توانست سراسر دنیا را در هم نوردد، از آسیا تا آمریکای لاتین، ولی در ایران هم مرز با همسایه با روسیه وَقعی به ان نهاده نشد این به ذات یکتاپرست و نهاد پاک مردم این مرز وبوم و هوش وذوق برخاسته از فرهنگ غنی ایرانی برمیگردد که زبانزد خاص وعام است. فرهنگی که با وجود شکست نظامی ایران از مغولان خونخوار انها را مقهور خود کرد.
۵- استاد واما حزب توده، که فرمودی این حزب کارنامه سیاهی و یدِ طولایی در خیانت با این سرزمین دارد:
الف- از خنجرزدن به نهضت ملی شدن نفت گرفته تا شریک بودن در فتنه آذربایجان و کردستان که به دستور مستقیم استالین برای تجزیه ایران ایجاد شد و میرفت کیان ایران را بر باد دهد که باهوشیاری سیاست مداران کهنه کار ایرانی وحمایت جامعه جهانی وتهدید اتمی ترومن وشجاعت نظامیان ایران والبته حمایت مردم ایران بساطش جمع شد. وهمه اینها در راستای مشیت خداوند ولطف وکرمش به این ملت آشنا با معبود بود.
ب- ودیگر اینکه حزب توده عملکردش بر اساس مانیفستی بود که توسط کُمینترن دیکته میشد و در راستای منافع روسها بود
ج- وخیانت دیگر حزب توده جذب نخبگان ایرانی به شعارهای فریبنده ودروغین کمونیستی الحادی که قاعدتاً بایستی در راه پیشرفت وتوسعه ایران بکار گرفته میشد واز همه تاثیرگذارتر بجا ماندن تئوری خشونت برفرهنگ سیاسی ایران است که اثار مخرّبش را همه می بینیم.
۶- استاد؛ هم فرهنگ ایرانی و هم گرایش آزاد و انتخابی مردم به شیعه، ما را که ماه تابانش و رییس مذهبش امام جعفر صادق (ع) است که از سلاله پاک فاطمه (س) است _هم او که زبانزد خاص و عام در بخشش وانفاق ورحمت است_ و البته پیامبری که به گواه تاریخ وحتی اعراب جاهلی، فتوّت و مردانگی امانت داری اش و... است هم او که پیامبر رحمتشش میخوانند و همه اینا، ذرّه ای از ذات پاک احدیت است که منزه است از خشونت و انتقام گیری و... که این خشونتها و.... رسوب تفکر جریان چپ وکمونیستی در این سرزمین پاکی و رحمت است. روده درازی کردم ببخشید. و اصلاح نمایید.
نکتۀ دامنه
به نام خدا. سلام بر جناب دهقان که شادمانم نگه می دارد به هفت دلیل:
قلم و کتاب بالین اوست. و من مأنوسان با کتاب را «دارای قدر و مقام» می دانم.
همیشه گرمای روابط من با هر کس که کتاب و نوشتن را کنار می گذارد، بخار می شود؛ چراکه دوستی من بر اساس مکتب است نه هوَس. از این رو شاید گمان رود من دوستان کمی دارم و یا انزوا را می پسندم که هر دو، پندار است. من مانند دهقان دوستان دیگری هم دارم که نه هرز می روند و نه هدَر. نه تنبل اند و نه آماسیده.
برای من کسی که عُمق را می بیند و سطح را با زیرکی می گذرد، نخبه است نه پَخمه. همین که کسی متن مرا دربارۀ کمونیست های روسی و روس زده خواند و با ذکاوت یکتاپرستی و فلات ایران را به میان کشید می فههم چقدر در وسط میدان پژوهندگی ست.
بیجهت نمی بینم وقتی جهانگیری کمونیسم را مثال آوردی تا روشن کنی اما کمونیست روسی حتی یک قدم هم از مرزهای ایمان یکتاپرستان دین خدای مهربان در ایران نتوانست گذر کند؛ که فاطمه دارد و علی. جعفر صادق دارد و محمد امین. بر همۀ آنان ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِینَ. ۴۶حجر.
از نظر من همه چیز دامنه دارد. درخت، کوه، دیکته، دعا، زور، عدل. و من دوستانی را دارای دامنه می دانم که فکر و خیال و عقل و طلب دانش _این چهارمطلوب زیبای آدمیت_ را در وجود خود نکُشته باشند. ممنونم از دهقان که نه فقط نکشته ای بلکه آبیاری اش کرده ای و مُثمِر شده ای.
نکتهخوان نکتهدان هم می شود. سخن را درست هجی کرده ای. خشونت و دروغ که شیوه زشت «توده»ای های استالین پرست بود. و شما با درایت و هوشمندی آن را مطرح کرده ای.
این است ضمن سپاس یک تاکتیک از چند تاکتیک حزب توده را بیان می کنم که شِمّه ای از آن سازمان وابسته و نوکرمآب بود: دروغ و برچسب _که در فرهنگ دینی همان بُهتان و تهمت است_ به انضمام ارعاب و خشونت. هر چهار دور باد از این مُلک و مملکت.
ستمگری رضاخان علیۀ قشقایی ها
به قلم دامنه: به نام خدا. وقتی رضاخان دیکتاتور بی سواد، در بی رحمانه ترین شکل، قشقایی ها و بختیاری ها را سرکوب، قتل عام، و اقتصاد ایلی ایران را ویران کرد و خود یک زمیندار بزرگ شد؛ این شاعر قشقایی بود که اَبیات زیر را برای آن غم و قساوت رضاخانی علیۀ مردم سخت کوش ایل و قبایل، سرود. سروده ای که زمزمه و مویۀ قشقایی شد، که با بدترین وضع آواره شده بودند و در کناز جاده ها تبعید و بی خانمان و بی مرتع و دام:
شعرِ شاعرِ قشقاییِ محزون
خُفته بودم، بیدارم کردی
خاطراتم آرام بود، آشفته کردیشان
قلبم می سوزد
و می خواهد از سینه بیرون آید
آه دوستان؛ بیایید جمع شوید
ببینید چه روی می دهد
شاهِ ضعیفُ النَّفس
به قلم دکتر فتح الله دهقان: سلام. در خصوص شاه نظراتی که من دیده ام موید نظر حضرت عالی است. (اینجا) شاه آدم ضعیف النفسی بود؛ برعکس پدرش که ادم فوق العاده جسور و شجاعی بود.
نکتۀ دامنه: شاه خودش را آریامهر!!! می پنداشت
و این لقب چاپلوسانه را تقدیس کرد:
جمع میان مهرورزی + نژاد آریایی
وقتی تاریخ را مطالعه میکنیم و خاطرات مثلا کودتا را، و یا در تصمیمات شاه ادم بی اراده ای بود. وهمه متفق القولند که اشرف خیلی قویتر از شاه بوده است. در جریان کودتا هم اشرف به صورت مخفیانه برای راضی کردن شاه به ایران فرستاده میشود. این ها واضحات تاریخ است. البته این ها خصلت های ذاتی وخدادادی است: جسارت. شجاعت. کیاست. سیاست. گذشت. و..... البته از نظر من بهترین نمونه مولا علی است. وقتی شب به جای پیغمبر خوابید. وقتی با عمر ابن عبدود هماوردی کرد. ووقتی به خاطر حفظ اسلام از حق مسلم خود گذشت. و بیست وپنج سال خانه نشینی کرد. وچه ها که...
آیا تهران مغز، قم روح و اصفهان قلبِ ایرانه؟
به قلم دامنه: به نام خدا. در یکی از کتاب های تاریخ ایران اینجا خوانده ام، که ایرانی ها می گویند: «تهران مغزِ ایران است، قم روح آن و اصفهان قلبش (ص ۷۲). آیا واقعاً همین است که می گویند؟ من واقعی بودن این نسبت را نمی دانم. اما این که چرا این سه شهر، به سه عضو مهم انسان توصیف گردیده است، شاید علت و چرائی اش این باشد که از تهران، کشور مدیریت می شود. از قم بر روح تصمیمات آن دمیده می شود و در اصفهان، بهتر از همه جای ایران بدان عمل می گردد. شاید. اما نظر شما چه باشد خدا می داند.
البته مرکز معنوی ایران، مشهدالرّضا است. آستانی، برای جانان، مآوائی برای دلدادگان و حرمی برای درددل ویژۀ ایرانیان؛ که گویی برخی ها کوچه پس کوچه های آن «شهر شهادت» [تعبیری قشنگ از دکتر علی شریعتی در توصیف مشهد مقدّس] را، با اجارۀ هتل ها و ساختنِ سازه ها و ابتیاع سرسراها و رزرو سالن ها و رستوران ها و... ، پاتوقی برای سیاست ورزی جناحی، شست و شوهای مغزی، همایش های جورواجور و دریک کلام تسویه حساب ها! کرده اند. الله اکبر.
ایران، اسلام و روح یک ملت
به نام خدا. با سلام؛ مطابق معمول دامنه، چهارنکته از این کتاب را به اشتراک می گذارم. ابتداء مشخصات کتاب: ایرانی ها؛ با عنوان فرعی: «ایران، اسلام و روح یک ملت». نوشتۀ خانم ساندرا مک کی پژوهندۀ آمریکایی. ترجمۀ شیوا رویگریان. چاپ اول، ققنوس ۱۳۸۰، در ۴۳۶ صفحه.
در ص ۸ میخوانیم: ایرانی ها به تبع هویت یگانۀ خود، با تمامی شیاطین خودی و غیرخودی به پیکار برخاستند... هیچ نیروی نمی تواند دو وجه ایرانی و اسلامیِ ایران را باز ستانَد. و حکومتی در ایران کامرواست که هر دو وجه _ایرانیت و اسلامیت_ را همواره در برابر دیدگان خود قرار دهد.
در ص ۵۵ آمده است: دینِ زرتشت _دین قبل از ظهور اسلام ایرانی ها_ برای هزار سال در میان تشریفات بی تأثیر و مراسم عبادی اَسرارآمیز رو به فساد می رفت...
در ص ۲۴۷ : «محمدرضا پهلوی نه تنها به خاطر حفظ استقلال ایران بلکه برای حفظ تاج و تخت خود ایالات متحده آمریکا را به ایران کشانده بود..و
در ص ۴۰۲ نوشته است: «خاتمی [سید محمد] از سوی دیگر بیشتر به عمویی مهربان، شبیه است تا به سیاستمداری روحانی... او دین شناسی آزاده است... مردم وی را مردی می دانند که از شائبۀ فساد مبرّاست.»
در بالا عکس متن ص ۳۰ کتاب را منعکس کردم دربارۀ همپیوندیهای کوروش و دین زرتشت؛ که به نظرم مهم و خواندنی ست: می توان بر روی عکس کلیک کرد یا ضربه زد و در حجم بالا متن را مطالعه کرد. صفحۀ ۳۰ کتاب «ایرانیها» دربارۀ همپیوندیهای کوروش و دین زرتشت.
بحث آزاد دربارۀ کوروش کبیر
به قلم فتح الله دهقان: سلام. بسیار جالب بود. [ینجا] دراین خصوص لازم میدانم به عرض برسانم ما نباید مطلق نگاه کنیم. بایستی نسبی قضایا را دید. ودیگر این که هر طبقه ای را بایستی با جنس خودش در طبقه خودش مورد بررسی وتجزیه تحلیل قرار داد. واین طور نیست که بگوییم همه پادشاهان ظالم واهل فسق وفجور بوده اند. افرادی مثل کریم خان زند و... نیز بوده اند. وبه نظر من ما بایستی پادشاهان را با هم مقایسه کنیم در این بین عده ای بهتر از دیگران بوده اند. اصلا قدرت فساد میاورد. البته خواهش میکنم هر که میخواهد به من پاسخ دهد مثال مولا علی را نیاورد. بله، علی (ع) نمونه واسوه تقوا بود. ولی یکی بود. ما هم مخلصشیم. به قول کوچه بازاری کَرشیم. اصلا قدرت که در پادشاه وحاکم تجلی میکند این مسائل جزئ لاینفک آن است. اصلا بفرمایید کی ظلم نکرد؟ اصلا ما یک ایراد اساسی داریم که این مسائل را با اخلاق قاطی میکنیم. این ها مقولات متفاوتند. وبه نظر من شاید به عدم شناخت ما به این مسائل برمیگردد.
استاد بدرستی فرمودند عده ای کینه وعناد دارند به جمهوری اسلامی. وهمه چیز را سیاه میبینند.و آنها ایراد دارند که ولی فقیه حکومت فردی واستبداد است ولی هم اینها، مدینه فاضله شان محمدرضا شاه است. من خودم از رضا پهلوی شنیدم که پذیرفت واقرار کرد که پدرش مستبد و خودرأی بوده است. اینها دور قبری شیون میکنند که مُرده ای در آن نیست. البته وقتی منصفانه نگاه بکنیم رضاشاه خدمات بزرگی باین کشور کرد. در هر حال ما بایستی نسبی قضایا را ببینیم. و مهمتر اینکه در نوشتن وتحلیل هامون منصف باشیم وحق را بگوییم که قطعاً به مذاق خیلی ها خوش نمی اید.
پاسخدامنه
به نام خدا. سلام جناب دهقان دوستِ نویسندۀ فاضل من. خدا خیرت دهاد و هر کجا هستی این روزها، روزهای شیرین و شب های پرستاره داشته باشی. اما بعد، تکمیل بحثت:
بسیار خوش آمدید به بحث آزاد دربارۀ کوروش. مطلبت را خواندم و ورای آن را هم خواندم و از بیان دیدگاه شما بهره گرفتم. ارزش بحث در همین علم افزایی هاست.
من پادشاه عادل نمی شناسم. اگر می شناسید معرفی کنید. کوروش را با آن مشخصات می شناسم که در آن پست (اینجا) رُک گفتم. اگر کریم خان زند ملایری (بنیانگذار دودمان زندیه) را مثال آورده ای، حتماً تاریخ را مرور کرده ای، ایشان _که روح شان شادمان باد_ برای برائت از عنوان پادشاهی خود را «وکیل الدُوله» خواند. پس طبق فرمول و مبانی شما وی را باید در طبقۀ خودش بررسی نمود نه در عِداد پاشاهان.
بحث فقط بحث ظلم پادشاهان نیست. من اساساً پادشاهی را غصب می دانم. غصبِ حق ملت و بالاتر غصب حق حاکمیت خدا. هرکس شاهی کند محکوم است. چه کسی به پادشاهان حق حکمرانی داده است؟ آنان به زور و وارثت بر مردم سوار شدند و استبداد بر این مملکت گستراندند.
ما در اسلام به جای پادشاه و شاهنشاه و عنواین دیگر، رهبری داریم که الگوی مدیریتی شیعه است و علم و عدل صفت برجستۀ آن است. لذا اگر روزی خدای ناکرده ولی فقیه هم پایش را کج بگذارد و به فرمودۀ امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ بخواهد دیکتاتوری کند، خود به خود منعَزل است. زیرا اسلام با هیچ کسی شوخی ندارد. همۀ این دغدغه های امام، برای این است که نظریۀ سیاسی شیعه، مخدوش نشود. یعنی ارادۀ ملت، بیعت آزاد با حاکم، رأی به وکیلان برای خدمت و مسألۀ کلیدی و مهم شیعه، یعنی رابطۀ متقابل رهبری و امامت و اُمّـت.
خیلی عالی موضوع استبداد پهلوی را روشن کرده ای و این بیان شما تحسین دارد. درمورد رضاخان میرپنج اما با شما توافق ندارم. جریان عنود را هم خوب مثال آوردی که به انقلاب اسلامی کینه کردند و دنبال هر حربه و ابزاری برای کوبیدن آن هستند. این که واژۀ «استاد» را برای من بکار برده ایی، من بی تعارف بگویم شاگردِ همۀ دامنه نویسان و دامنه خوانان شریف هستم. از حضورت، صمیمانه ممنونم و منتظر نوشته های خوب شما می مانم.
آری اینچنین بود برادر!
به قلم دامنه. به نام خدا. رفیق گرانقدرم جناب مهندس محمد عبدی سنه کوهی در (اینجا) متن مرا دربارۀ کوروش (اینجا) مورد نقد قرارداده اند؛ که ضمن قدردانی جانانه از وقت گذاری ایشان برای نقّادی، توضیحی جهت جواب به ایشان، برای دامنه خوانان شریف ارائه می کنم:
هیچ پادشاهی پیامبر نبود، اما برخی پیامبران الهیِ بنی اسرائیل مانند حضرات داود و سلیمان _علیهماالسلام_ به امر خدای متعال، جامۀ سلطنت بر تن کردند؛ چنانچه حضرت یوسف (ع) پس از همۀ ابتلائات و زندان و آزمون ها و محنت ها، به مشیّت خدا، عزیز مصر شد. و فرق است میان پادشاهی که به زور و وراثت، بر مردم حاکم شود با سلطانی که خدا او را به مصلحت دین و مردم آن روزگار، برگزیند. بنابراین، ایراد اول شما جناب عبدی بر متن من، خَلط موضوع بوده است.
دکتر شریعتی در نوار تاریخی «آری اینچنین بود برادر!» خطابش به همۀ بردگان و تهیدستان است و ذمّ همین سلطنت ها و شاهان که اَهرام ثلاثه و کاخ های ستم را ساختند و بر گُردۀ مردم سوار شدند. او رفت کنار اهرام نشست و نوشت و بعد در مشهد یا حسینیه ارشاد تهران، آن را بر شنوندگان پرشور و شعورش با آن لحن آسمانی اش خواند. دیدگاه من نسبت به پادشاهان، از همین نوار متفکرانه شریعنی شکل گرفته است و همچنان به شریعتی دراین باره ایمان دارم که از روی علم، سخن گفت، نه از روی حقد و جهل و احساس.
خوشحالم خود جناب عالی پس از کمی نقد، تصریح کرده ای: «و صد البته از منظر نگاه دینی شما هرگز در مسیر ظلم و جور نبودند.» آیا به یک مؤمن به دین مبین اسلام می آید انبیای الهی را در مسیر ظلم قرار دهد!؟ حتی تصوّر و خیال این تفکر، خطا و بلکه گناه است چه برسد به باور به این نقیصه و ذَنب لایغفر. ما طبق آیات ۳ تا ۴ سورهی بقره که می فرماید ایمان شش شرط دارد، پنجمین آن این است که مصدِّق همۀ انبیاء باشیم. «وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ: و آنچه پیش از تو فرود آمده است،». پس، قیاس پادشاهیِ پادشاهان و از جمله کوروش با سلطنت برخی از پیامبران (ع) به اقتضاء حکم خداوند، از اساس نارواست. و به نظر من شما در نقد کمی شتاب زده عمل کرده ای.
شاید خودت هم بهتر از من می دانی، کسانی که از کوروش «بُت» می سازند، و دم از احیای آیین زرتشت می زنند، و یا شعار احیای سلطنت می دهند؛ اغلب شان یک کلمه از کوروش نمی دانند. اینان، _بیشترشان_ به کینۀ انقلاب اسلامی، دم از کوروش می زنند و او را تظاهراً جلوی نظام ایران علَم می کنند تا به نیّات شوم شان برسند. و الّا، کوروش اگر در قرآن تمجید شده است و عملکردش آن گونه توصیف گردیده است، برای آن بوده است که ستمدیده هایی را از مَهلکه ی ستم کنندگان نجات دهد و یأجوج و مأجوج را با آن سدّ سدید ش دربند کند. تو خود می دانی عبدی، که یأجوج و مأجوج های امروزی! کوروش را هم قبول ندارند. آنان فقط در پیِ انتقام گیری از انقلاب اسلامی اند، که بساط سلطنت و شاه و شاهی گری و خیانت های سازمان های برانداز را برچید و مردم را و آرای آزاد مردم را حاکم کرد و ولایت فقیه هم مواظبِ همین دو امر است: حفظ حدود شرع و حفظ حقوق مردم.
اما از پاراگراف «باید قبول کنیم که...»، نوشتۀ منتقدانۀ شما بر دامنه، تا انتهای پست شما، هیچ ربطی به متن من ندارد. لذا منطقاً معاف از پاسخم. از سماحت طبع شما جناب عبدی باخبرم؛ لذا می دانم پاسخ من شما را حتی اگر اقناع هم نکند، ظرفیت شنیدن و بحث کردن داری. ضمن آن که من در آن متن استنثنائاتی برای کوروش، _نسبت به پادشاهان دیگر_ قائل شدم؛ که گویا شما آن را از دیده معمولاً تیزبین خود، عبور نداده اید. برایت آرزوی سعادتِ هر دو عالم _بلکه عوالم_ می کنم. تمام.
پنظر محمد عبدی سنهکوهی
جواب دامنه
به نام خدا علیک السّلام مهندس. من در آن متن (اینجا) حکمت و فلسفۀ ولایت فقیه را گفتم که «ولی فقیه در جامعۀ مسلمین، مواظبِ دو امر است: حفظ حدود شرع و حفظ حقوق مردم.» و این نافیِ حقّ حاکمیت بر سرنوشت ملت نیست، که شما اشکال وارد نموده اید. نیک میدانید که برخیها ولی فقیه را برنمیتابند ولی حاضرند جان و خونشان را برای شاههای مُرده و پادشاهان خیانتکار و ستمگر و بدکار و فاسد بدهند. و تو بهتر از من یقین داری این بدترین و زشتترین تناقض برای این گونه افراد است. مگر میشود کسی منتقد ولی فقیه باشد، و آن را حکومت فردی بداند ولی خود سرسختانه و لجوجانه از روی حسّ دروغی، دنبال شاه موروثی بگردد!؟ می شود!!؟ و درود بر کوروش کبیر بنوازد و شعار رضاخان میرپنج! سر بدهد؟
درضمن جناب مهندس، شما اگر مباحث را خیلی زود به مسائل جاری ربط ندهید به نظر میرسد منطقیتر باشد. چون میدانید بحث تاریخی، مبحثش با مسائل جاری نباید مخلوط شود. آن وقت خوانندۀ متن خیال میکند شما از بحث، نَقب و روزنه میزنی. و این به دور از منطق نقد است. خدا به ما دانش و ارزش _توأمان_ ببخشاید.
فکر و شمشیر و حکمرانی کوروش کبیر
به قلم دامنه. به نام خدا. من هنوز هم، کوروش را نمی شناسم. درباره اش مطالعات غیرمنسجم کرده ام، اما نمی توانم آنچه کوروش بوده را حقیقتاً درک کنم. علت اصلی اش تقریباً سه چیز است:
یکی این است چون اساساً فردی ضدّ سلطان و سلطه گری و کشورگشایی ام. در ثانی تاریخ مکتوب را دست کاری شده می دانم که بر مبنای میلِ سلاطین پیش می رفت و با تملّق گویی شاهان و درباریان و اساساً قلم تاریخ نگاران برمحور قدرت می چرخید نه ملت. و سوم این که اعتقادی به ناسیونالیسم و ملی گرایی که ایرانی گری ضد اسلامی_عربی ست، ندارم و آن را جاهلیت و ایستادگی در برابر سخن حق میدانم.
اما از کوروش کبیر بر حسب کتاب ها و نقل ها، چیزهایی می دانم که می توانم به تعبیر امروزی خودم بگذارم: ۲۳ «نقشۀ راه» کوروش. بی آن که خودم در بارۀ این نوشته ام ارزش گذاری و یا جانبداری کنم، این اصول را بر حسب مطالعاتم احصاء می کنم. باهم آن را مرور می کنیم حتی اگر بعضاً و یا تماماً آن را باور ندارید و تردیدآمیز بسر می برید:
کوروش به غلبه و ترغیب اعتقاد داشت و با این دو نیرو، سُلطۀ خود را در داخل و خارج پیش می بُرد و اصولش را حاکم می کرد. اما البته ترغیب را بر غلبه ترجیح می داد چون استدلال می کرد ترغیب و یاری بر نیروی قهری و حیوانی مقدّم است.
کوروش، پادشاهی تخت نشین نبود و به جنگجویان نمی گفت بروید دشمن را تارومار کنید! خود در میان لشکریانش حضور داشت که نهایتاً در رزم و در کنار ارتش خود، کشته شد. با آن که کوروش در ۵۳۰ ق. م، توسط ملکۀ ماساژت ها سر بُریده شد، اما پیکر مُثله شده اش به پاسارگاد _مقر حکومتی اش_ بازگردانده شد و بر حسب وصیتش آرامگاهش، ساده و بر پایۀ سنگ سخت بنا شده است. [می توانید تز سردار قاسم سلیمانی را در ذهن بازسازی کنید که می گوید: فرمانده، جلوی سرباز حرکت می کند نه عقب آن فقط فرمان می راند]
کوروش درکشورگشایی ها معتقد بود مغلوب و شکست خورده، نباید تحقیر شود.
می گفت از دشمن تراشی پرهیز شود.
یکی از اصول ثابت کوروش تأسیس شبکۀ اطلاعاتی کارآمد در درون اردوگاه دشمن بود که برای این هدف به پرورش جاسوسان ماهر همت گماشت.
سربازان منضبط و سواره نظام و آموزش دیده پرورش داد.
گردآوری سربازان مزدور برای زمان های ضرور.
ایجاد ارتش نیرومند و آماده به حمله و دفاع.
بکارگیری فریب و حیلههای رزمی در نبردها. مثل آن قضیۀ شترهای لنگ که در لشکر ایجاد کرد برای ایجاد وحشت در اسب های دشمن از طریق منظرۀ وحشت و بوی خاص شترها.
رد هر گونه القاببخشیدن به خود.
مخالفت کوروش با این فکر که او را فاتح نشان دادن. جالب آن که غیرایرانی ها نیز، کوروش را «نجات بخش» و حتی بالاتر «رهاییبخش» می دانستند. و بنا بر نقل ابوالکلام آزاد و گفتۀ علامه طباطبایی در قرآن، ذوالقرنین سورهی کهف همین کوروش است.
کوروش برای تساوی، بیشتر عمرش را در زین اسب نشست نه بر تخت و تاج سلطنت. اساساً پایتخت نشین نبود.
عدالتخواهی زرتشتی کوروش.
غنایم غیرجنگی را به فراخور حال مردم آن دیار فتح شده، بازمی گرداند. مثل بازگرداندن طلا و نقره جهودان که در دست بخت النصر _حاکم بابِل_ در عذاب بودند و فرستادن آنها به اورشلیم فلسطین.
مدارا که آوازۀ کوروش است. البته بیفزایم که استاد شهید مرتضی مطهری مدارای کوروش را افراطی و مطلق می داند و آن را نقد می کند می گوید که این سیرهّ سیرۀ درستی نیست باید از عقیدۀ حق در همه جا دفاع کرد و باطل را ردّ نمود.
اتخاد سیاست آرمانگرانه و عمل گرایانۀ کوروش.
آموزهی اصلی کوروش: مصلحت ملی، نباید از طریق کینه ورزی دنبال شود.
کوروش نه فقط مدارا را در فتوحات عمل می کرد؛ بلکه به لحاظ دینی معتقد بود مدارا، مأجور (یعنی شامل اجر و پاداش خداوند) می ماند.
قبول فرهنگ های مختلف که به زبان امروزی تساهل و اقتباس نام دارد.
حق سلطنت پادشاه در نزد ایرانی ها از رفتار کوروش زاده شد.
اعتقاد راسخ و عملی کوروش به این که اهورامزدا وظیفۀ متّحدکردن مردم روی زمین را در لوای صلح و عدالت به او محوّل کرده است.
بیعت مردم با کوروش منفعلانه نبود، بلکه اعتقاد عمومی بر این بود که مِحنت و بدبختی نصیب کسانی می شود که شروران را بر تخت می نشانند و سعادت نصیب آنانی ست که شروران را از تخت سلطنت به زیر می افکنند و کوروش را مصداق این می دانستند. یعنی میان کوروش و مردم زور و غلبه نبود، بیعت و رضایت و رغبت بود.
نام پایتخت را به صورت سمبلیک و رمزواره، «پاسارگاد» گذاشت که یعنی خانۀ ملتِ پارس.
**********
با این همه، من چون پادشاهان عالم _درگذشته و حال_ را برحق نمی دانم بآسانی نمی توانم آنچه دربارۀ کوروش می نویسند را اطاعت گونه بپذیرم. آنچه این اصول ۲۳ گانه میگوید نشان می دهد، این پادشاه با سایرین فرق داشت. خصوصاً وقتی قرآن داستان ذوالقرنین را تمجید کرد آرامش می گیرم.
ضمن آن که پادشاهان، همیشه بر مردم سرزمین خود ستم روا داشته اند و اربابی کرده اند و آنان را برده و رعیت و بی سرزمین ساخته اند. بگذرم. و فقط بگویم ۱۴ معصوم علیهم السلام را دربست و بی چون و چرا و بی هیچ قید و بندی محبت می ورزم و تبعیت می کنم و عشق می ورزم، و سایرین را هرچند نیکوکار و مردم گرا و یا پادشاهی نیمه عادل بوده باشند را، بازهم با قید و بند و با اکراه، پذیرا می شوم. و نقدم را محفوظ نگاه می دارم. پایان. (برای تکمیل شناخت، می توانید به کتابها مراجعه فرمایید از جمله کتاب «ایرانیها... روح ایرانی» نوشتۀ خانم ساندار مک کی)
در عصر قاجاریه و پهلوی چه مناطقی از ایران جدا شدند؟

...
در عصر قاجاریه و پهلوی
چه مناطقی از ایران جدا شدند؟
ایران در دورهی شاهان قاجار
منطقهی بخارا و کابل در زمان فتحعلی شاه؛
منطقهی مرو و عشقآباد در زمان محمدشاه؛
منطقهی هرات و رود هیرمند در زمان ناصر الدین شاه؛
بلوچستان پاکستان در زمان مظفرالدین شاه؛
منطقهی خانقین در زمان احمدشاه جدا شدند.
ایران در دوره پهلوی:
ارتفاعات آرارات شرقی
در دیماه ۱۳۱۰ به ترکیه؛
اروندرود در تیرماه ۱۳۱۶ به عراق؛
بخشی از بلوچستان
در اسفند ۱۳۲۰ به افغانستان؛
استان چهاردهم ایران به نام بحرین
در سال ۱۳۵۰ از کشور ما جدا شدند.
ایران در دوران انقلاب
در جنگ ۸ سالهی عراق علیه ایران
حتی یک وجب از خاک میهن اسلامی به دست دشمن نیفتاد
منبع: کتاب ایران؛ دیروز، امروز، فردا،
ص ۲۰۰ - ۱۹۹، انتشارات معارف، محسن نصری
حرم امام رضا را جناحی نکنید

سنگ قبر مفسر قرآن
پدر مرحوم دکترعلی شریعتی. حرم امام رضا
۸ اردیبهشت ۱۳۹۷. صحن آزادی غرفهی ۱۷۱.
عکاس: متصدی حُجره ۱۷۱ به درخواست دامنه
اما اخیراً از یکی از رفیق های گرامی ام در دارابکلا، به استماع دیدار شخصی شنیده ام با توضیحات مستند و مفصّل که حرم امام رضا ع بخشی از درآمدهای حرم مطهر رضوی را صرف مستمندان و ضُعفاء در سراسر ایران از جمله در ساری و دارابکلا می کند. خواستم از این کار خداپسندانه تشکر کنم و آن را حرکتی رضوی بخوانم. امید است از شائبه خطی و جناحی و انتخاباتی بدور و منزّه نگه داشته شود.
ایضاً خودم نیز در چند روز پیش وقتی دور تا دور حریم حرم امام رضا ع را به تبرّک و رسم مألوف می گشتم، تبلیغ بَنِر زیر را در صحن ها و بست ها به چشمم دیده ام و عکسی از آن انداخته ام که نشان از آن داشت که سامانۀ نهضت خدمت به نیازمندان و زائران امام رئوف (ع) راه افتاه است. که در زیر پیوست شد. با تشکر و آرزوی توفیق و بسط فرهنگ رضوی.
سامانۀ نهضت خدمت به نیازمندان
و زائران امام رئوف
پست دی ماه سال ۱۳۹۶
متن دستخطم در انتقاد به حرم امام رضا (ع)
نمی دانم چرا حرم امام رضا (ع) این گونه اداره می شود! من معتقدم حرم رضوی مانند حوزه های علمیه شیعه، باید مستقل از حکومت باشد و تحت نظارت مراجع شیعیان جهان درآید و متوّلی آن با صلاحدید مرجعیت، برگزیده و منصوب شود. چرا حرم باید حکومتی باشد؟ و رواق و صحن های آن پُر از تریبون های نِقارافکن و جناحی؟ و متولّی آن یک عضو خاص جناحی با افکار کاملاً راستی؟
غرفۀ ۱۷۱ صحن آزادی حرم امام رضا
محل قبر استاد محمدتقی شریعتی
صاحب تفسیر نوین قرآن کریم
که شده غرفۀ اشیاء ارزشمند!!
دی ۱۳۹۶. عکاس: دامنه
آستان قدس که یک پای اقتصاد ایران شده، باید از حکومتی شدن بیرون شود و واقعاً با ملت درآمیخته گردد. مگر از ویژگی های مهم امام رضا (ع) «مُعین الضُّعفاء» نبود؟ پس چرا ضعفای جامعه و مستمندان از آن همه دارایی های حرم مطهر، سهم و حظّی نمی برَند؟ آن همه درآمد، چرا به خدمت مردم درنمی آید؟ امام رضا (ع) برای همه ایرانیان است نه یک جناح خاص، آن هم بخش افراطی آن. در این باره سخن دیگری دارم که در آینده خواهم نوشت.
در روستای چور و ننه مریوان

هفت سین و دکترسروش
دکتر عبدالکریم سروش از هفت سین می گوید: چون این سین سُمبل است، بنده هم حق دارم به اندازه خودم مثل دیگران، این سمبل را معنا بکنم. اگر پسندیدید، شما هم بپذیرید؛ نپسندیدید هم سرگرمی است… سین یک حرف دندانه دار است و همین دندانهها در حقیقت همان ریشه و اصل ماجرا هستند. این سینها به نظر من دندانههای کلیدند و هفت تا کلید یعنی هفت تا دری که شما میخواهید باز بکنید. در حقیقت هفت سین به شما هفت تا کلید میدهد، یک دسته کلید میدهد. چنین معنایی را باید از او اخذ بکنیم که کلیدها را به دست بگیرید و به دنبال گشودن قفلها و گرهها باشید... غزل خیلی نیکویی مولانا دارد که گمان دارم بسیاری از ما آنرا شنیده باشیم:
قفلی بود میل و هوا، بنهاده در دلهای ما
مِفتاح شو، مفتاح را دندانه شو، دندانه شو
فوق العاده نکته لطیف و نغزی است که اینجا مولانا میپرورد. میگوید این امیال این زنگارها این خواستهها این توقعات، به منزله قفلهایی هستند که بر دل ما نهاده شدهاند، شما مفتاح شو شما کلید شو و مفتاح را دندانه شو مثل دندانه کلید باش، مثل دندانه مفتاح باش...
میخواهم عرض کنم که این مفهوم گره گشا بودن و قفل نبودن هم در وجود فرد آدمی و هم در نسبت فرد با آدمیان دیگر از گره گشاترین مفاهیم است واگر واقعاً هفت سین به ما به نحوی سمبلیک و نمادین بتواند این معنا را افاده کند، هر سال در آغاز سال، در آغاز بهار طبیعت به جای اینکه به سرکه و سمنو و… نگاه کنیم واهمیت بدهیم، یک قدم فراتر از او برویم، مفهوم کلید را از آنها احذ کنیم، آن وقت میتوانیم برای یک سال، سرمایه داشته باشیم. یعنی درس بگیریم هم از طبیعتی که گشاده میشود، گلی که میروید و میشکفد و میخندد و هم از این هفت سینی که هفت تا کلید به دست ما میدهد... تصویری که یک شاعر عارف عاشق از عشق میدهد، یک دسته کلید است، یک هفت سین است، یک دسته کلید است که هفت تا کلید در خود دارد. خوب این عشق گشاینده چه معجزهای میکند که همهی گرهها را باز میکند. همه بُن بست ها را میگشاید و باز میکند. همهی گرفتگیها و گیرها را رفع میکند و یک جاده روشن و یک افق گستردهای را در مقابل چشم شما قرار میدهد.
چرا ما از هفت سین این درس را نگیریم؟ چرا درس عشق، درس محبت، درسگرهگشایی، درس کلیدبودن به جای قفل بودن نگیریم؟ بعضی آدمها نه تنها با دیگران قفلند، با خودشان هم قفلند، یعنی با خودشان هم قهرند، این قدر زنگار، این قدر تعلقات بر آنها نشسته که خودشان از چشم خودشان غایب شدهاند، خودشان را هم نمیبینند. خودشان را زیر هفتاد لحاف پنهان کردهاند. حتی اگر بخواهند ببینند، این قدر رسوبات روی وجود آنها را گرفته که باید منجنیق بیاورند تا این آدم را از شرّ آن رسوبات جدا کنند.. این آدمی که با خودش قهر است، با دیگران هم قفل است یعنی نمیتواند ارتباط بگیرد، نمیتواند راهی به محبت باز کند و در دل آنها برود؛ با همان دسته کلید عشق است که درهای بسته را باز میکند. این مهمترین درسی است که به نظر من ما میتوانیم از سمبلیسم هفتسین بگیریم. (منبع)
خزان اصل و خزان خرج
یک
خواجه نظام الملک مینویسد که پادشاهان قدیم همیشه
دو خزانه داشتند یکی خزانۀ اصل و دیگری خزانۀ خرج
و هر مال که حاصل می شد بیشتر در خزانۀ اصل می بُردند
و کمتر به خزانۀ خرج و تا ضرورتی نبود از خزانۀ اصل چیزی
خرج نمی کردند و اگر چیزی از آن برمی داشتند
به صورت وام بود و بعد جایش بازمی نهادند.
کاغذ زر. نوشتهی دکتر غلامحسن یوسفی
ص هشتاد و دو
دو
هاینریش بل
نویسندهی آلمانی و برندهی جایزهی نوبل:
«هنوز هم که هنوز است اظهار ادب،
در مقابله با یک فرد بی ادب،
مطمئنترین طریقِ تحقیر است...»