تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۴
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
ظلم و تظلُّم
به قلم دامنه : به نام خدا. به نام خدا. میان ظلم (=بیدادگری) و تظلُّم (=دادخواهی) رابطه است. یعنی فرد مظلوم باید جایی را داشته باشد ڪه بتواند دادِ خود را از ظالم بستاند. مرڪز تظلُّم و فریادخواهی، دستگاه قضای آن جامعه است ڪه اساساً با هدف ایجاد نظم و عدل، برای فریادرسی و داوری ایجاد میشود. بر اساس نظریهی تفڪیڪ قوای مونتسڪیو، دستگاه قضا باید یڪ قوه از از سه قوهی مستقل محسوب شود؛ اما ڪمتر ڪشوری در جهان ڪنونی از قوهی قضائیهی مستقلی برخوردار است. زیرا قدرت و اقتدار این قوه را فقط برای به محاڪمهڪشاندنِ مردم بیپناه و بیدفاع قرار دادهاند تا بر آنان تسلط داشته باشند، اما در برابر حاڪمان و قدرتمندان و ثروتمندانِ حڪومتی -ڪه اغلب دست به هر ڪار دلبخواه میزنند- یا خنثی هستند، یا بدهوبستان دارند، یا تسلیماند و یا با درصد بالا، قائل به تبعیض و امتیازطلبی.
چندی پیش حجتالاسلام غلامحسین محسنی اژهای معاون اول قوه قضائیه در بارهی «اڪبر طبری» گفت:
«برای بسیاری از معاونین عالی قوه، رییس پیشین و حتی من احراز نشد ڪه ایشان متخلّف است وگرنه حتما اقدامی میڪردیم.» (منبع)
اگر سخن آقای اژهای نسبت به «اڪبر طبری» همین است ڪه از منابع رسمی نقل ڪردهام، بر آن چند یادآوری لازم است:
۱. مگر آن روز یعنی سال ۱۳۹۱ آقای ستّار بهشتی -گچڪار ڪمسوادی ڪه وبلاگنویسی میڪرد- به حڪم قضایی دستگیر شد و پس از مدتی در بازداشتگاه درگذشت، برای شما از پیش، تخلّف او احراز شده بود؟! یا نه چون آن فرد یڪ ڪارگر ضعیفی بود، قوه قضائیه در برابرش شجاع بود؟
۲. مگر متخلّفبودنِ «اڪبر طبری» میبایست بر شما و ریاست وقتِ قوهی قضائیه، مُحرز (=آشڪار) شود تا دستگیر و بازجویی و محاڪمه گردد؟! یا نه، وقتی دیگران ازجمله همفڪرتان آقای علیرضا زاڪانی خیلی پیشتر پرده از راز فسادهای وی برداشته بود، باید طبق قانون «اڪبر طبری» را تحویل مقامات دادگاه میدادید. اما رئیس پیشین قوهی قضائیه آقای حجتالاسلام شیخ صادق لاریجانی با تمام قوا از طبری دفاع میڪرد و در برابر چشم ناظر رڪن چهارم دموڪراسی میایستاد و سخنان خاص بر زبان میراند.
۳. گیریم ڪه راست میگویی. آیا تخلف آن شصتوچند حساب بانڪی هم بر شما -ڪه سالهاست پشت میز قدرت قضائیه چسبیدهاید- احراز نشده بود؟! تا اینڪه آقای سید ابراهیم رئیسی رسید و آن حسابهای عصر آقای شیخ صادق لاریجانی را به سه حساب بانڪی آنهم با قید دو امضاءبودن ڪاهش داد.
۴. هر یڪ از ما ممڪن است بارها طی سالها پای منبرهای روحانیان وارسته و آگاه شنیده باشیم ڪه فردی از امام علی (ع) شڪایت ڪرد و آن حضرت بدون هیچ تبعیض و امتیازی نزد قاضیِ منصوبِ خود حاضر شد تا رأی قاضی صادر شود. آیا این واقعیات و حقائق عصر علوی را میتوان باز نیز روی منبرها از روحانیان وارسته و آگاه شنید؟! یا نه، آنان هم شرم دارند با این وضع فسادی ڪه حتی در حوزهی ریاست قوهی قضائیه لانه ڪرده نقلی از سیرهی نبوی و علوی بڪنند.
۵. با این وضعی ڪه به وجود آوردهاید چگونه میشود جوان پویا و جویا را قانع ڪرد و قبولاند ڪه شهید دین و وطن حاج قاسم سلیمانی با تمام «ایثار» و اخلاص برای دفن تفڪر اسلام داعشی و نجات جان بیپناهان و زنان و بیچارگان جهان اسلام از دست ستمگران خونریز، حتی فرصتِ یڪ خوابِ راحت نداشت؛ اما همین «اڪبر طبری» در بیخ گوش آقای شیخ صادق لاریجانی با تمام «استیثار» و ناخالصی، چه ڪارهای آلوده و چپاولهای حیرتانگیز ڪه ڪه نڪرد. بگذرم؛ زیرا آقای اژهای و اژهایها شاید چشمانشان فقط بر روی چند روزنامهنگار و روشنفڪر و دانشجو و نویسنده و منتقد باز میبود و جُرمهای! آنها فوری بر وی و رئیس سابقش احراز میشد!
اما بعد؛
امروز سالروز وفات معلم انقلاب مرحوم دڪتر علی شریعتی است، هم او ڪه نسل جوان و دانشگاهی آن روزگار را به مبارزه با رژیم شاه تجهیز میڪرد و بر آموزههای فراموششدهی اسلام و قرآن تأڪید نوین مینمود. دو ڪلمه درین باره بگویم به نظرم بهتر است و اُولی. دڪتر میگفت:
اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست.
او جانشین همهی نداشتنهاست.
نفرینها و آفرینها بیثمر است.
اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند،
و از آسمان هول و ڪینه بر سرم بارَد،
تو مهربان جاودان آسیبناپذیر من هستی،
ای پناهگاه ابدی.
تو میتوانی جانشین همهی بیپناهیها شوی.
و نیز از آن مرحوم:
در برابر همهی سلطههای زمینی و آسمانی
سایه و مایه و آیه
تیغ و طلا و تسبیح
زور و زر و تزویر
استبداد و استثمار و استعمار و ...
بدانید ڪه از اڪنون تا لحظهی مرگ یا قتل،
همچون بلال ڪه در زیر شڪنجه فقط یڪ ڪلمه را تڪرار میڪرد:
احد، احد، احد
با هر شڪنجهای فقط یڪ ڪلمه را تڪرار خواهم ڪرد:
ارشاد ! ارشاد ! ارشاد!
کنه و کندو و کُلُنی
به قلم دامنه : به نام خدا. چارهای نیست؛ ڪنه به ڪندو در یڪ ڪُلُنی (=قرارگاه، آلونڪ) نفوذ میڪند. علت حضور موذیانهی ڪنه در ڪندو ممڪن است از دیدِ ڪارشناسان فن، عَدیده باشد منبع و من نمیدانم، اما از دو تا علت خبر دارم: یڪی غارت عسل، یڪی تجارت مَلِڪه.
خُب فرض ڪنیم یڪ حڪومت محلی یا ملی هم، مثلاً در ایالت آسام بین برمه و بنگلادش، یا سورینام در شمال قارهی آمریڪای جنوبی، یڪ ڪُلُنی باشد و پر از ڪندو. همینڪه ڪُلُنی شد و ڪندو -و به تعبیر معلم انقلاب مرحوم دڪتر علی شریعتی از نهضت به نهاد تبدیل شد- حتی اگر به خاطر همین دو علت، یعنی غارت عسل و تجارت مَلِڪه هم باشد، ڪنه وارد ڪندو میشود؛ چون، هم غارت شهد و عسل، شیرین است و هم شیرینیِ فروش ملڪه، لذیذ.
مهم اما این است آیا زنبورها نظارهگر میشوند و غارت عسل را تحمل میڪنند؟ ملڪهی آنان -ڪه نقش پادشاهی و فرماندهی را بر عهده دارد- آیا به ڪنه و ڪنهها فُرجه و مهلت میدهد و واڪنش نشان نمیدهد؟ قانون غریزه و مقاومت قَسری، بر زنبوران حڪم میڪند ڪنههای غارتگر و انگل را نیش بزنند و از ڪُلُنی و ڪندو محو و حذف ڪنند. و میڪنند. اگر نڪنند ڪنه تاروپودشان را نابود میڪند. و اگر نڪنند زنبوردار به مدد آنان میرود. ڪنه اگر نابود نشود، ڪندو و ڪُلُنی و زنبوران باهم زیان میبینند و میشوند کندویی بیعسل و بیباروبَر!
دیروز «اڪبر طبری» -همهڪارهی آقای شیخ صادق لاریجانی و شاید هم شخص قدَر قوه قضائیه (معاون مالی مرحوم آیتالله شاهرودی و سپس معاون اجرایی حوزهی ریاست عصر آقای شیخ صادق لاریجانی) با ارادهی راسخ آقای سید ابراهیم رئیسی، به عنوان متهمی ڪه به تشبیه، ڪاری شبیه ڪنه برای ڪندو و ڪُلُنی میڪرد، به پای محاڪمه و دفاعیه رفت. بگذرم.
آیا غارت و تجارت رخت برمیبندد از این ڪندو و ڪُلُنی؟ هنوز نمیتوان حدس زد. چون من از زنبورهای شجاع ڪندو بیخبرم، ڪه چگونه از شهد و عسل و حتی زهر خود به دفاع و حراست میپردازند. همان زنبور (=نحل به لفظ وحیانی قرآن) ڪه هم عسل آن مصفّاست و هم زهرش ناجی و شفا؛ ڪه قطرههای آن را آلمان از ایران میخرَد. یا شاید هم به غارت میبرَد.
نڪته: انسان، خرَد دارد و بِخردانه ڪار میڪند. نمیڪند؟
هفت سوتیتر به هفت تیتر
به قلم دامنه : به نام خدا. نمیدانم برای این هفت تیتر (=عنوان) روزنامهی «ستارهی صبح» (چاپ ۱۷ خرداد ۱۳۹۹) جریدهی جناح چپ به مدیریت آقای علی صالحآبادی -نمایندهی مشهور مشهد در مجلس سوم- چه خواهی نوشت. من اول خواستم روی یڪی از تیترها، یعنی تخریب خانهی مرحوم پرویز مشڪاتیان -آهنگساز و استاد سنتور ایران- نڪتهای بگویم، اما گویا برای هر هفتتا، یڪ سوتیتر (=زیرِ تیتر، خلاصهتیتر) بنویسم جا داشته باشد. پس بسمالله:
۱. برای مشڪاتیان: ما (منظور از «ما» در اینجا رفقاست) در سفر و حضَر، وقتِ خود را با صدای آقایان: شهرام ناظری، محمدرضا شجریان و علیرضا افتخاری به سر میڪردیم. پس؛ نمیتوانیم به این تخریب حسرت نبریم زیرا در آن صداها، با آهنگهای مشڪاتیان روح خود را مشّاطه (=شانه) میڪردیم و ارتفاع میگرفتیم. اگر گذرتان در آیندهها، به نیشابور ایران افتاد، خانهاش ڪه هیچ، چون ویران شد؛ اما دستڪم ڪنار مقبرهی عطّار، بر سرِ قبر مرحوم پرویز مشڪاتیان حضوری بزنید و حمد و فاتحهای نثار ڪنید.
۲. برای سود حسابهای قوه قضائیه: آن نمایندهی مجلس دهم -ڪه زمانی شیخ بود یا شیخی خوانده بود- وقتی از حدود شصت حسابِ بانڪی عصر آقای شیخ صادق لاریجانی پرده برداشته بود، اصلاً حدس نمیزد روزی آقای سید ابراهیم رئیسی، سر میرسد و عصرِ سلطهی آن حسابها به سر میشود و جوری دیگر میگردد؛ حرف جیمِ «جور» بهفتح نیست، بهضمّ است.
۳. برای خط فقر: سیاستهای لیبرالی تعدیل اقتصادی عصر مرحوم رفسنجانی -ڪه رهبری در پایان دولت او و آغاز عصر آقای سید محمد خاتمی فرموده بود هیچ ڪس برای من هاشمی نمیشود و هاشمی هم بعدها بر زبان آورده بود عشق من آقای خامنهایست- خشتِ ڪجی بود ڪه بنا را تا ثریا ڪج میبرَد؛ مگر آنڪه بنای نظام بر رشد و توسعه باهم شود و خدمت عمیق به فرودستان.
۴. برای امامِ تحول: راستی هیچ میدانید ڪه چرا رهبری از «تحول»، جناح چپ از «اصلاح»، جناح راست از «تحفُّظ» و افرادِ ڪارگزار مرحوم رفسنجانی از «اعتدال» و برخی هم از «تغییر» نام میبرند؟ من البته سیاسیمیاسی بلد نیستم. فقط حرفم این است: «بازسازی».
۵. برای جشنوارهی ڪن: منتظرم ۲ تا ۶ تیر فرابرسد ببینم آقای «سمیر گوسمی» فرانسوی در فیلم «ابراهیم» چه آورده است. گویا از ایران هیچ فیلمی برای ڪن انتخاب نشد!
یادآوری: «ڪَن» نام شهریست در جنوب فرانسه از توابع بزرگشهرِ «نیس».
۶. برای تبادل آزادی زندانی: اساساً رهایی از بند و حبس و حصر، درڪ بزرگی از نعمت آزادی است ڪه خدا به انسان و جُنبندگان ارزانی داشته است و حرفزدن با دشمن، همراه با حفظ چارچوب، برای استخلاص و یا منافع ملی، نه خلاف شرع است و نه خلاف سنت نبوی (ص) و نه مُباین مَبانی منطقی.
۷. برای سرمقاله مدیر مسئول: او گفته اگر از زندانیان سیاسی رژیم پهلوی بپرسند چرا با رژیم شاه مبارزه میڪردند معلوم میشود ریشههای فقر ڪنونی چیست. من برای این بند، عڪسی از ڪتاب او در بالا گذاشتم ڪه خود از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب بود. شاید در «تبعید روزها» ریشهها آمده باشد. من ڪه درس «ریشههای انقلاب اسلامی» را در دانشگاه تهران با مرحوم آیتالله عباسعلی عمید زنجانی گذراندم، در داخل ڪلاس مختلط، طعنههای دخترخانمهایی را میشنیدم ڪه به پچپچ، به عمید میگفتند: برای ما از ریشهها نگو، از شاخههای انقلاب بگو. بگذرم. دیگه بلد نیستم! چون باید از برگهای انقلاب هم گفت. بس است، نیمچه علمام قد نمیدهد!
خلیفه نه، امام
به قلم دامنه : به نام خدا. لغتشناسان، خلیفه (=جانشین) را ازجمله «آن ڪه به جای ڪسی باشد در ڪاری» معنی ڪردهاند. خلیفه خود را جای پیامبر (ص) و حتی نایب خدا میبیند. خلیفه، پیِ جا، جاه، پایتخت، قدرت، ریاست و مقام مذهبی-سیاسی است. او ،جایی را مرڪز قدرت خود قرار میدهد و در آن قرارگاه، جلوس میڪند و مدعی است از طرفِ خدا بر خلق حڪم میرانَد و حتی فردی چون هارونالرّشید چنان غرّه (=فریفته، پُشتگرم) به قدرت و استیلایش میگردد ڪه خود را بر تمام جُنبندگان حاڪم و سلطان میبیند و به ابری ڪه در بغداد نمیبارید میگفت هر ڪجا بباری باز هم آنجا مُلڪ و مِلڪ من است.
بالاخره، خلیفه و خلافت بخشی از تاریخ اسلام شد و اهل فن متوجه هستند ڪه صدها خلیفه از امویان گرفته تا عبّاسیان و از آنها گرفته تا عثمانیانِ ترڪیهی عثمانی، چه بر سرِ اسلام آوردند؛ چهها بر آن افزودند و چهها از آن ڪاستند.
در شیعه اما، خلافت نیست، امامت است. اندیشه و فرهنگ قرآنی ڪه مقامی رفیع در نظر و عمل است. ابراهیم نبی (ع) از سوی خداوند آنقدر باید آزمون شود تا از مقام پیامبری و رسالت، به مقام «امام» نائل شود و بر ملت و امت، رهبر.
از نظر من «امام» ڪسی است ڪه خود وسط میدان و میانِ ملت است و دستِ بشر را میگیرد و به پیش میبرَد. یڪی از مهمترین فراز در تعریف امامت را مرحوم علامه طباطبایی ارائه ڪرد ڪه بر همین مفهوم پیشروبودن و پیشبَربودنِ «امام» تأڪید میڪند. یعنی «امام» جلوی جامعه حرڪت میڪند و «امر» در دست اوست و صاحب امر است.
بالاخره، شیعه با «امام و امت» میانه دارد. و میدان و مدارِ اُمّت، امام است. بین مردم و رهبر رابطه است نه فاصله. اگر میدان جهاد رخ دهد و جنگی بر مسلمین تحمیل شود، امام در جلوی رزم است. مانند امام علی (ع) ڪه پا پس نمیڪشیدند ڪه مردم به رزم بروند و او بر تخت سلطنت و ریاست! بنشینند. اگر زندان نیاز باشد، خودِ امام جلوتر از امت است. مانند امام موسیبنجعفر (ع) ڪه چندین سال توسط خلیفه در زندان محبوس بودند. اگر آزمون انتظار در نظر باشد این امام است ڪه جلوتر است و رنج غیبت و نهانماندن را به جان میخرد. مانند امام زمان مهدی موعود (عج) ڪه به مشیّت پروردگار در پردهی غیب و انتظار برای حضور در میان مردماند.
امام خمینی رهبر ڪبیر انقلاب اسلامی در نجف
آیتالله العظمی سید روحالله خمینی ڪه در اَوان مبارزه، میان مردم قم و روحانیون به «حاجآقا روحالله» شُهرت داشتند، در اوج نهضت اسلامی به «امام» ملقّب شدند. و حتی روزنامهها هم تا پیش از پیروزی انقلاب از این لفظ استفاده میڪردند؛ مثلاً تیتر «امام آمد» در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷. بنابرین، این لفظ -ڪه معمولاً در جغرافیای شیعه رایج بود- برای ایشان رواج یافت. حتی برای سید موسی صدر نیز «امام موسی صدر» بهڪار میرفت. زیرا واژهها با خود پیام حمل میڪنند و «امام» از آن واژگان دینیست ڪه بارِ معنایی زیادی را با خود حمل میڪند؛ چه در نظام تشریع و چه در نظام تڪوین. و اِطلاق لفظ امام برای امام خمینی ناشی از همین اهمیت لفظ آن برای رهبریست. بگذرم.
جمهوری اسلامی ایران بر مبنای همین نظریهی امامت و امت بنا شده است ڪه در مفهوم «ولایت فقیه» منحَصر شد. البته از نظر من باید به یاد داشت و از نظر دور نداشت ڪه در نظام سیاسی غیرمعصوم (ع) حڪومتِ بیعیبونقص داشتن، انتظاری نادرست است. حڪومت، زاده و ساختهی همین بشر است ڪه درست و نادرست را باهم در خود دارد، چون امڪانِ اشتباه برای بشر امری طبیعی است. حتی توقع اینڪه جامعه، امام یا رهبری داشته باشد ڪه اساساً بیاشتباه باشد و هیچ خطایی نورزَد و مصون از فڪر و عمل ِنادرست تلقّی شود، توقعی خطاآلود است. همانطور ڪه برای خطاهای خودِ حقیقی خود، طبعی سازگار میجوییم و میگوییم چون بشریم ناگزیریم از گناه و خطا و اشتباه، برای مؤّسسهای حقوقی چون حڪومت نیز چینن خطاهای مُحتمل و حتی حتمی را طبیعی بدانیم و آن را مقدّس و بَری از خطا نسازیم. اگر اینگونه اندیشید آنگاه، هم خطاها و سیِّئات وارده بر جمهوری اسلامی دیده میشود و هم خدمات و حسَنات آن. سپس همین، موجب سازگاری مردم و حڪومت میگردد، نه باعث ستیزش و براندازی و ناسازواری.
نڪته: انسان، جُنبندهای است ڪه ممڪن است خطا ڪند، و حڪومت ڪه مولودِ انسان است خطایش ناشی از همین انسان است ڪه آن را ساخته است و میسازد. خودسازی و حڪومتسازی هر دو باهم پیش میرود. همانگونه ڪه خطای خود را با شڪیبایی و انتظار، تحمل و بازسازی میڪنیم، حڪومت را نیز با بردباری و عقلانیت، تحمل و بازسازی ڪنیم. برقرار باد بقا و بازسازی جمهوری اسلامی ایران بر مبنای انقلاب اسلامی.
یادآوری: این متن را برای سیویڪمین سالگرد رحلت امام خمینی -رهبر ڪبیر انقلاب اسلامی- نوشتم و یاد آن انسان عارف، سیاستمدار خردمند و امامِ آگاه و بیدارگر را گرامی میدارم.
یک توضیح ضروری: لازم به ذکر است واژهی خلیفه معانی دیگری هم دارد که قرآن به آن توجه داد. در متن بالا، البته منظور من از خلیفه، مقام و جایگاه سیاسی و مذهبی است که در تاریخ اسلام رخ داد و کسانی دم از آن زدند که... . وگرنه لغت خلیفه با خود مفاهیم فراوانی حمل میکند که از بحث من خارج است.
عدالت، حکمتی گمشده
به قلم دامنه : به نام خدا.
نکتهی درخور اینکه رهبری «اقتصاد و فرهنگ» را «در صدر فهرست اولویّتهای کشور» قرار دادند و در باب اقتصاد، «اذعان» کردند «که در دههی پیشرفت و عدالت، نمرهی مطلوبی در باب عدالت به دست نیاوردهایم.» و برین مسأله دست گذاشتند که «این واقعیّتِ ناخواسته» (به عبارتی یعنی نمرهی نامطلوب در عدالت) ایجاب میکند همه «به تلاش فکری و عملی در باب معیشتِ طبقات ضعیف، بهمثابهی اولویت، وادار» شوند. و تأمّلبرانگیز اینکه رهبری «راه درستِ» غلبه بر نمرهی نامطلوب در عدالت را «توصیهی صاحبنظران» میدانند که بر «اصلاح خطوط اصلی اقتصاد ملّی یعنی: اشتغال، تولید، ارزش پول ملی، تورُّم، اسراف و امثال آن» تأکید میورزند. (منبع)
آغاز بهکار مجلس یازدهم: با پیام رهبری و یاد امام و شهید عزیز سلیمانی
دیشب وقتی رویدادهای این چندروزهی جهان و ایران را از منابع و سایتهای معتبر مرور و بعضاً مطالعه میکردم به پیام امام خمینی (منبع) برخوردم که به مناسبت آغاز به کار مجلس اول، در ۷ خرداد ۱۳۵۹ برابر با ۱۳ رجب ۱۴۰۰ صادر کرده بودند.
ایشان در آن پیام -که در واقع یک مانیفست (=مرامنامه) برای قوّهی مقنّنه محسوب میشود- انتخاب نمایندگان مجلس را «برای پیادهنمودن عدالت اسلامی» میدانند «که در طول سلطنت ظالمانه و غاصبانهی رژیم شاهنشاهی از آن محروم بودند؛ رژیمی که ثروت سرشار کشور را به خود و همپیمانان نامیمونِ خود اختصاص داد و برای ادامهی سلطهی جبّارانهی خود به جیب ابرقدرتها ریخت و ملت مظلوم را در سطح بسیاروسیعی از اولین احتیاجات، محروم و به خاک سیاه نشاند، و کشور را در تمام زمینههای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی وابسته به اجانب و خصوصاً آمریکا کرد.»
امام، با این روشنگری و ترسیمِ آرمان برای مجلس و نمایندگان، جملهی بسیارظریفی در دنبالهی جملهی بالا بهکار گرفتند که شاید بتواند همان سرنخی باشد که رهبری در پیام برای مجلس ۱۱ از آن به عنوان نمرهی مطلوب نیاوردن در عدالت سخن به میان آوردند؛ آن سخن امام به مجلس اول این است: «ببینیم شما و دولت منتخبِ شما با ملت مستضعف که به حرکت انقلابش همهی ما را از انزوا خارج نمود چه خواهید کرد.»
نکتهی ۱ : هنوز نیز پس از چهار دهه بعد از انقلاب، سخن و دغدغهی رهبری «معیشتِ طبقات ضعیف» است که به مجلس ۱۱ یادآور شدند؛ همان دغدغه و آرمانی که امام نیز در گشایش مجلس اول اعلان داشتند: «امید آن است که رسیدگی به حال مستضعفین و مستمندان کشور که قسمت اعظم ملت مظلوم را در بر میگیرد در رأس برنامهها قرار گیرد.»
نکتهی ۲ : البته ناگفته نگذارم هویت انقلاب، سیاست اسلامی است که در شعار «نه شرقی و نه غربی» تبلور مییابد که به معنی زیر بار «زر و زور و تزویر» بلوکها نرفتن است، نه به معنای سیاست تعاملی با جهان و داخل نداشتن. که امام در این پیام از نمایندگان خواستهبودند: «سیاستِ نهشرقی و نهغربی را در تمام زمینههای داخلی و روابط خارجی حفظ کنید و کسی را که خدای نخواسته به شرق و یا به غرب گرایش دارد هدایت کنید و اگر نپذیرفت، او را منزوی نمایید.»
نکتهی ۳ : من از عدالت چنین میفهمم: عدالت یعنی گذاشتنِ «هر چیزی به جای خود». و عدل یک صفت برجسته در وجود آدمیست که اگر به نیرو و ملکهی معنویاش تبدیل شود، هرگز به کسی و چیزی ستم نمیکند و یا دستکم کمتر به این سو، وسوسه میگردد و فرد عادل به عنوان کسی که دارای این فضیلت عظیم است، مانع از فعل زشت و ظلم و بیعدالتی میشود. اساساً هر کاری در هر زمینه و زمانهای عدالت خاص خود را میطلبد
فرقهای سوم خرداد با دوم خرداد
پاسخ به ۳۰ سؤال سریعالقلم

به قلم دامنه : به نام خدا. چندیپیش آقای دڪتر محمود سریعالقلم ۳۰ سؤال را (منبع) برای پیش رُوی جمهوری اسلامی ایران پیش ڪشید، من، هر ۳۰ سؤال ایشان را در منابع خواندم، اما درین صحن، به هجده سؤالش جوابڪوتاه میدهم. آقای دکتر محمود سریعالقلم استاد علوم سیاسی است و من نه فقط با کتابهای او که با درسهایش آشنایم. حتی دانشجوی علوم سیاسی و روابط بینالملل باید با کتاب «توسعهیافتگی» و چند کتاب دیگر او، به مقطع ارشد و یا دکتری برود. البته من نگاه منتقدانه هم به این استاد دارم، چون زیاد هم سربهزیر نیستم. بگذرم.
۳۰ سؤال دکتر سریع القلم
دربارهی آیندهی ایران:
۱. آیا از جهان خواهیم آموخت؟
۲. آیا با جهان همکاری خواهیم کرد؟
۳. آیا رتبۀ حقیقی خود را در نظام بین الملل متوجه خواهیم شد؟
۴. آیا با کشورهای دیگر رقابت خواهیم کرد؟
۵. آیا با استدلال تغیییر پیدا خواهیم کرد یا بحران؟
۶. آیا ادبیاتِ خود را نسبت به جهان تغییرخواهیم داد؟
۷. آیا تصویرِ جهان از کشور، برای ما اهمیت خواهد داشت؟
۸. آیا اهتمام خواهیم کرد که همسایگان در کشور سرمایه گذاری کنند؟
۹. آیا مزیتِ نسبی خود را در اقتصاد بین الملل مشخص خواهیم کرد؟
۱۰. آیا تخصص در مدیریت را خواهیم پذیرفت؟
۱۱. آیا خودخواهی را به ده درصد خواهیم رساند؟
۱۲. آیا خوش قول خواهیم شد؟
۱۳. آیا برای اندیشههای مختلف جا باز خواهیم کرد؟
۱۴. آیا شفافیت را از آزادی رسانهها شروع خواهیم کرد؟
۱۵. آیا آداب انتقاد کردن از یکدیگر را خواهیم آموخت؟
۱۶. آیا اهمیتِ همکاری با یکدیگر را تشخیص خواهیم داد؟
۱۷. آیا جایگاهِ راستگویی در تداومِ دوستیها را کشف خواهیم کرد؟
۱۸. آیا زندگی را جدی خواهیم گرفت؟
۱۹. آیا کمتر حرف زدن، ولی دقیق سخن گفتن برای ما مهم خواهد شد؟
۲۰. آیا سیستمِ رقابت کردنِ منطقی را ایجاد خواهیم کرد؟
۲۱. آیا میان کارآمدی و اعتماد رابطهای وجود خواهد داشت؟
۲۲. آیا هر شهروندی قادرخواهد بود پتانسیلهای خود را فعلیت بخشد؟
۲۳. آیا برای حفاظت از محیط زیست سرمایه گذاری خواهیم کرد؟
۲۴. آیا قابل اتکا بودن در داخل و خارج برای ما اهمیت خواهد یافت؟
۲۵. آیا اینکه همه شهروندان پس انداز داشته باشند مهم خواهد شد؟
۲۶. آیا قرارداد اجتماعی شکل خواهیم داد؟
۲۷. آیا ثبات اقتصادی ضرورت پیدا خواهد کرد؟
۲۸. آیا سیستم مدیریتی غیرسلیقهای برپا خواهیم کرد؟
۲۹. آیا به فکر کشور در بیست و پنج سال آینده خواهیم بود؟
۳۰. آیا معلوم است چه مسائلی برای ما اهمیت دارند؟
۱۵. آیا آداب انتقادڪردن از یڪدیگر را خواهیم آموخت؟
دامنه: تا زمانیڪه دو نهاد حوزه و دانشگاه بهآسانی نتوانند از همدیگر و نیز باهم به قدرت سیاسی، انتقاد مسالمتآمیز به قول رایج: (=سازنده) ڪنند، این عیب به عنوان حلقهی مفقوده باقی میمانَد و بهمراتب در جامعه نیز چنین نُقصانی حڪمفرماست.
۱۸. آیا زندگی را جدی خواهیم گرفت؟
دامنه: هنوز در ایران در میانِ هم قدرت و هم جامعه، بر سر اصالت حیات دنیا و آخرت فهم نوین تعمیم نیافته است. به قول آیتالله جوادی آملی دنیا با دنیازدگی فرق دارد. دنیا یعنی زیباییهای آفرینش اما دنیازدگی یعنی فرعونیت، یعنی قارونیت، و من بیفزایم یعنی بلعم یاعورایّت و دینار و دِرهمیّت. پس؛ زندگی را باید جدی گرفت زیرا دین مبین اسلام آن را مزرعه یعنی پیشزمینهی زیبای آخرت دانست.
۲۲. آیا هر شهروندی قادر خواهدبود پتانسیلهای خود را فعلیت بخشد؟
دامنه: تا زمانی ڪه از تز سهبُعدی رهبری یعنی رفع فقر و فساد و تبعیض چیزی بهجز همان شعار باقی نمانده باشد، نه. زیرا یڪ اصل در عدالت علوی و یا حتی عدالت رالزی، برابریِ فرصت است. برابری انسانی پیشڪش. زشتترین ڪُشندهی این پتانسیلها برای شهروندان «رانت» و فڪر منجمد تفتیش عقاید مردم است. حتی اگر شهروندی خواست ڪارگر نگهبان فلان پلاژ فلان اداره در لب دریا باشد باید ولایت فقیه را قبول و التزام داشته باشد. خُب، نداشته باشد، مگر عصر، عصر شاه است ڪه اگر ڪسی به شاه التزام و اعتقاد نداشت و عضو حزب رستاخیز نبود، از ایران برود. وقتی شهروندی حق شغل ندارد، یعنی همان اخراج از ایران. پوزش؛ این جواب ڪمی طول ڪشید
۲۸. آیا سیستم مدیریتی غیرسلیقهای برپا خواهیم ڪرد؟
دامنه: قرار بود تا ۱۴۰۰ به این چشمانداز برسیم. ڪه نرسیدیم. یڪ دولت، طی هشت سال در تمام مدت، سلیقهای عمل ڪرد و شخصی و با شیوهی یڪدندگی، ڪه حتی سازمان برنامهوبودجه -ڪه مرڪز تقسیم پول بر حسب ڪارشناسیست- تعطیل و منحل ڪرد و آب از آب تڪان نخورد. این مدیریت غیرسلیقهای زمان میبرَد. چه مرحوم رفسنجانی ڪه پایهگذار و بدعتگذار مدیریت سلیقهای و چه آن دولت مشهور ۹ + ۱۰ ڪه مدیریت سلیقهای را به بدترین شڪلش درآورده بود، ضربهی ڪاری را به سیستم مدیریتی غیرسلیقهای زدند، و نه فقط حرفِ رهبری را بر زمین میزدند ڪه آن فرمودهی امام خمینی را نیز نادیده میگرفتند ڪه قرار بود بعد از جنگ همه به قانون اساسی برگردند. بیشتر بخوانید ↓
تحلیلی بر گفتوگوی بهزاد نبوی
متن نقلی + تحلیل دامنه: نکاتی از گفتگوی آقای مهندس بهزاد نبوی: «مصطفی شعاعیان گرایش مذهبی نداشت اما انسان زاهد و عارف مسلکی بود. در تمام دوره فعالیت سیاسیاش، همیشه رابطهاش با مسلمانها بهتر از مارکسیستها بود. تودهایها، چپیهای طرفدار شوروی و حتی مائوئیستها با او زاویه داشتند و در عوض با نهضت آزادی خیلی نزدیک بود. با آیات عظام قم خیلی ارتباط داشت. در خاطرم هست یک طرح تحریم اقتصادی رژیم شاه را هم داشت که به علما پیشنهاد کرد. طی ۱۲ سال دوستی و همکاری تشکیلاتی، یک جمله ضد دین و مذهب از وی نشنیدم. رابطهاش با من مسلمان خیلی بهتر و نزدیکتر از مارکسیستهای هم گروه بود. در مبارزه واقعا یک تفکر جبههای داشت.»
«آقای مهدوی کنی هرگز به خاطر اختلافات فکری، پرونده سازی نمیکرد. این مطلب را من هرگز نشنیدهام. مرحوم مهدوی کنی مخالف ممنوع کردن واردات لوازم آرایشی یا بستن مطبوعات بود. آن مرحوم ویژگیهای خاصی داشت. بگذارید خاطرهای را تعریف کنم. در دولت شهید رجایی ما همه انقلابی و خیلی دو آتشه بودیم. در جلسهای بحث واردات لوازم آرایشی مطرح بود. دقیق خاطرم نیست سود بازرگانی را بالا بردیم یا اینکه وارداتش را ممنوع کردیم. میدانید تنها مخالفی که این پیشنهاد ما داشت چه کسی بود؟ آقای مهدوی کنی! (خنده) ایشان گفت چرا این کار را بکنیم. یک زنی میخواهد برای همسرش آرایش کند، چرا لوازم آرایش را ممنوع کنیم؟»
«یا در خاطرم هست در سال ۶۰ هم که بنی صدر فرار کرد، ایشان به شدت از بستن روزنامه میزان انتقاد میکرد. میگفت چرا باید روزنامه را ببندند. ایشان از آزادی مطبوعات حمایت میکردند. حتی سر بسته شدن روزنامه میزان من با ایشان در دولت برخورد کردم. من طرفدار بستن روزنامه میزان بودم و ایشان مخالفت میکردند! (خنده) البته روزنامه میزان برای مهندس بازرگان بود... متعلق به نهضت آزادی بود.»
نمایی از روزنامه
«میزان» در سال ۱۳۶۰
«از زندان دوم؛ یعنی زندان جمهوری اسلامی که بیرون آمدم، جوانها به دیدنم میآمدند. من به آنها نکاتی میگفتم، که برای شما هم بیان میکنم. به آنها میگفتم: من در حال حاضر ضد انقلاب شدهام، ضد تمام انقلابها، نه انقلاب اسلامی، از انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب روسیه، انقلاب چین گرفته تا انقلاب ویتنام، کوبا، الجزایر و تا «بیداری اسلامی» یا «بهار غربی» و...، من ضد تمام اینها شدم. یک به یک برایشان توضیح میدادم.
به طور خلاصه این که میگویم ضد انقلاب شدم، منظورم این است که ضد تمام انقلابها، نه انقلاب خودمان. خصوصا اینکه من وضع انقلاب خودمان را به مراتب از بقیه انقلابها بهتر میدانم. طی ۴۰ سال پس از انقلاب، یک روز نبوده است که ما انتخابات نداشته باشیم. درست است که ما شورای نگهبانی داریم که بعضا حق انتخاب شدن و حق انتخاب کردن مردم را فراتر از قانون، محدود میکند. مع الوصف هنوز ما انتخابات داریم، هنوز با رأی مردم رئیس جمهور، نمایندگان مجلس، شورای شهر و... انتخاب میشوند و در موارد زیاد، منتخبینی که به نظر میرسد، چندان مطلوب برخی از قدرتهای حاکم نبوده و نیستند. اینها دستاوردهای مهمی است که ما در هیچ کدام از انقلابها نداشتهایم. کدام انقلاب بلافاصله بعد از پیروزی، مجلس تشکیل داده و انتخابات برگزار میکند.» (منبع)
تحلیل دامنه به بخش آخر مصاحبه:
به قلم دامنه: به نام خدا. بعد از مصاحبهی یورگن هابرماس، دومین مصاحبهی مهمی ڪه امسال خواندهام از آقای مهندس بهزاد نبویست. فرازهای زیادی داشت، اما ترجیحاً این فراز را میآورم و چند نڪته میگویم:
«من در حال حاضر ضد انقلاب شدهام، ضد تمام انقلابها، نه انقلاب اسلامی، از انقلاب ڪبیر فرانسه، انقلاب روسیه، انقلاب چین گرفته تا انقلاب ویتنام، ڪوبا، الجزایر و تا «بیداری اسلامی» یا «بهار غربی» و...، من ضد تمام اینها شدم.... خصوصاً اینڪه من وضع انقلاب خودمان را به مراتب از بقیه انقلابها بهتر میدانم. طی ۴۰ سال پس از انقلاب، یڪ روز نبوده است ڪه ما انتخابات نداشته باشیم. »
نڪتهها:
یڪم: آقای نبوی درین بیان، ضدِّ «انقلابی» شدهاست ڪه خود در ایجاد و استقرار آن نقش داشته است. هم زندانی شاه بوده و هم دستاندرڪار نظام. پس؛ این گفتهاش نشان ندامت و پیشمانیست. و این البته حق آزادی اوست ڪه چنین نظری (ولو خطای بارز) داشته باشد.
دوم: ضدِّ «انقلاب»های سایر دنیا شدن، یڪ معنایش این است ڪه آقای نبوی خودش را بر جای مردم آن ڪشورها میگذارد و بر ارادهی آنان خُرده میگیرد. خرَد نبوی نمیتواند جای خرَدجمعی ملل انقلابڪرده بنشیند.
سوم: آقای نبوی ریشهی تئوری انقلاب و حقِ انقلابڪردن مردم را میزند، حال آنڪه اسلام، انقلاب علیهی حڪومت جائر و ستمگر مثل رژیم محمدرضاشاه پهلوی را برای مردم ستمدیده و مبتلا به جائر، روا و حتی شاید تڪلیف شرعی میداند. مخالفت با این حق سیاسی مردم در زمان ضرورت انقلاب، مخالفتی پذیرفتنی نیست.
چهارم: احتمال میدهم جناب بهزاد نبوی با این سخن، خواسته نسل جدید را از چیزی به اسم «انقلاب علیهی انقلاب» برحذَر بدارد و حتی مُخیّلهی آنان را از گروِش به این اقدام و الزام، محو ڪند و ایشان را به سمت روشهای جایگزین تارومار نماید.
پنجم: چه ضدِّ «انقلاب»شدن را به معنای مخالفت با تئوری (=نظریهی انقلاب) بگیریم، چه آن را به مفهوم ضدیت با اصالت و محصولات انقلاب، چه مخالفت با مظاهر انقلاب و نیز چه پرهیزدادن مردم برای چنین اقدامی، این رویڪرد یا دیدگاه تازهی آقای بهزاد افق (=دورنمای) روشنی ندارد و جنبهی ذوقی دارد تا اندیشهای. ڪشورهای ڪه انقلاب را تأخیر انداختند اسیر جنگ و اشغال شدند، مانند عراق، افغانستان و یوگسلاوی و پاناما.
اشاره: برای آقا بهزاد نبوی ۷۷ ساله -ڪه قدی خمیده یافته و طعم زندان جمهوری اسلامی را نیز بعد از بحران ۸۸ چشیده- آرزوی سلامتی و بقا بر عقیدهی انقلابی دارم، نه مڪافاتِ ندامت و پشیمانی.
تبصره: مردم ایران آرزویی دیرینه دارند، انقلاب اسلامی -این امانت الهی و نعمت درخشان ملت- را به انقلاب امام مهدی موعود (عج) پیوست و پیوند دهند. یعنی اقتدای نظری و عملی به تئوری شیعی-مذهبی منجی.
از مسئولیتپذیری تا نقدپذیری
انقلابها پدیدهاند، نه قانون
به قلم دامنه : به نام خدا. توماس جفرسون (=از بنیانگذاران آمریڪا و سومین رئیسجمهور آن ڪشور ڪه به ڪوروش علاقه و باور داشت) معتقد بود «هر ۲۰ سال یڪ بار انقلاب، حڪومت را سالم نگه میدارد» و او با همین پیشفرض، به خودنقدیِ حڪومت آمریڪا پرداخت و گفت: «ما بیش از ۲۰۰ سال است ڪه انقلاب نڪردهایم».
شرح: این سخن جفرسون را در مجلهی «همشهری ماه» در آذر ۱۳۸۰ خواندهبودم، صفحهی ۸۱. از نظر من، اساساً «انقلاب» به عنوان یڪ پدیده، نه به عنوان قانون، همواره مورد توجهی اندیشمندان جهان بوده و هست. تعداد ڪسانی ڪه روی پدیدهی انقلاب، تحقیق و ڪار ڪردهاند، فراواناند؛ برخی از مشاهیری ڪه ڪتابها و یا نظریاتی از آنان را خوانده و آشنایم، اینانند:
ارسطو، ڪارل مارڪس، لنین، ماڪس وبِر،خانم هانا آرنت، خانم تدا اسڪاچپول، پیتریم سوروڪین، آلڪس دو توڪویل، جیمز دیوس، لاسول، برینگتون مور، ساموئل فیلیپس هانتینگتون، جردن هامیلتون، تالڪوت پاسونز، ویلیام شوڪراس، زونیس، فرد هالیدی، خانم نیڪی ڪدی، یراوند آبراهیمان، روبن، دڪتر علی شریعتی، شهید مطهری، شهید محمدباقر صدر.
مثال میزنم. مثلاً شهید صدر در بارهی انقلاب، دارای این نظریه است: تغییرِ محتوای درونی انسانها (اندیشهها + ارادهها) = تحولات تاریخی. یعنی؛ هرگاه اندیشهها و درون انسان تغییر ڪند و با ارادهها پیوند پیدا ڪند، مساوی است با بروز انقلاب ڪه تحول تاریخی یڪ سرزمین محسوب میشود.
نڪتهونظر: از نظر من، چون آفاتِ نهضتها در دورهی تأسیس نهفته و پنهان است، در دورهی استقرار بُروز مییابد. ازینرو یڪ حڪومت سالم، حڪومتیست ڪه برای هرَس و نوسازی خود زمینهچینی ڪند و از ترمیم و مردمپذیری خود هراس نڪند، وگرنه در معرض اتفاقهایی قرار میگیرد ڪه آن آفتها و آسیبها، نظام سیاسی مستقر را دچار مریضی مُزمن (=زمینگیرانه و ڪهنه) میڪند.
من فڪر میڪنم وقتی امام خمینی _رهبر ڪبیر انقلاب اسلامی_ فرمودهبودند «اهتمام به امور مسلمین از اوْجَبِ واجبات است.» (صحیفه امام، ج۳، ص ۴۱۴) و یا اعلان ڪردهبودند: «حفظ نظام جمهوری اسلامی ... از اَهمّ واجبات عقلی و شرعی است.» (صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۱۵۳)، یڪ معنا و یا تفسیر ساده و دقیق آن این است باید ڪاری ڪرد ڪه نظام آفت نگیرد، خود، خود را مراقبت ڪند و رفتارش، رفتار مردمپذیرانه بماند؛ زیرا از نظر امام، حفظ نظام جمهوری اسلامی، موجب «حفظ ثغور اسلام» است.
اعلامیهی مرحوم آقای خویی
به قلم دامنه. به نام خدا. دیروز -۱۳ فروردین ۱۳۹۹- جدا از روزی خوش و سازواره با روح و روانم، یڪ عید خوب هم بود برای من؛ بفرما چرا؟ زیرا در گروه ایتایی «نغمه» -ڪه پارسال با مدیریت جناب حجتالاسلام آشیخ مالڪ راهاندازی شده و توسط ایشان مدیریت میشود- از متن و عڪس یڪ نامه باخبر و مطلع شدم و بر علم من افزوده شد. چراڪه معصوم (ع) فرمود روزی ڪه بر شما دانشی افزوده شود، آن روز عید شماست.
آری پس از ۴۱ سال بیخبری از اعلامیهی انقلابی مرحوم آیتالله العظمی سید ابوالقاسم خویی در هفت فروردین ۱۳۵۸ -ڪه دعوت از مردم انقلابی ایران برای رأی «آری» به جمهوری اسلامی ایران بود- باخبر شدم. میخواهم با بازگشایی این نامهی سیاسی و تاریخی در مدرسهی فڪرت چهار و یا اگر علمم قد داد، چند نڪته و یڪ اشاره بگویم:
متن دستخط
مرحوم خویی
صحیفه امام. از قول یک کاسب اشاره به خوئی
نڪتهی یڪم: نجف ڪه رفته بودم، سال ۹۳، در ضلع شرقی صحن امام علی (ع) بر سر قبر آقای خویی در داخل حجرهی ساعت حاضر شدم و ادای احترام ڪردم.
نڪتهی دوم: دههی شصت تا روحانیانی از آقای خویی ڪمترین حمایت میڪردند -ڪه معمولاً روحانیون سنتی چنین میڪردند- در ذهن و یا شاید در عین مورد خشم و برائت و غضب انقلابیون واقع میشدند. زیرا به زعم خود، آن عالم دینی را در مقابل امام خمینی و انقلاب اسلامی و تز تفڪیڪ دین از سیاست میدیدند.
نڪتهی سوم: در حوزهی علمیهی قم البته در بحثهای تخصصی و پژوهشی فقه و تفسیر و نیز در درسهای خارج، به آراء فقهی آقای خویی بسیار بیشتر از سایر علما استناد و یا تطبیق میڪردند. تفسیر «البیان» ایشان تفسیری غنی و مهم است. اما در فضای سیاسی، سعی نمیڪردند ایشان را برجسته ڪنند. یا هراس داشتند و یا مصلحت نمیدیدند و یا مخالف نگرش سیاسی وی بودند و یا فرضهای محتمل دیگر داشتند.
نڪتهی چهارم: بعدها -یعنی همین دههی گذشته- همان انقلابیون وقتی از نظام جمهوری اسلامی بُریدند و یا به ضعفهای نظام برای اصلاح میپردازند و یا ڪسانی ڪه در سیاست، اندیشهی جدایی دین از سیاست را درست و به نفع دین و مردم میدانند و همچنین ڪسانی ڪه افڪار سڪیولاری را ترجیح میدهند، به سراغ آقای خویی رفته و میروند و دست به تمجید و تحسین و درستیِ مشیء و مشق ایشان میزنند. و پارهای اندڪ از اینان گویا تلاش داشته و دارند با گرایش به آقای خویی، عظمت امام خمینی را خدشهدار ڪنند. نمیدانم. اللهُ علمٌ.
اشاره: پرداختن به هر عالم دینی مبتنی بر رعایت اصول علمی، آموزههای اخلاقی، پرهیز از بُتسازی و پایبندی به آزادی در بررسی و نقد و نظر است و درجهی بالایی از احترام و حُرمتنهادن. اساساً ادب ایرانی و اسلامی به ایرانیان آموخته، دانشمندان خود را پاس بدارند. دو شاهِ غزنوی محمود و مسعود در تاریخ ما حضور دارند و پاڪشدنی هم نیستند، اما آن دو ڪجا، ابوالفضل بیهقی سبزواری ڪجا.
روز جمهوری اسلامی ایران
به قلم دامنه. پاسخم به بحث ۱۴۸
پیام من این است چون در پرسش آمده است چه پیامی دارید:
ملت ایران سلام. آن سال دور، شما مردم انقلابی وطن، با آمدن در میدان، ایران را از دست یک شاهِ بیتبار -که میخواست با باستانگرایی دروغین، اسلام را از ایمان و باور مردم بیرون ببرَد و کشور را یک ایالت از ایالتهای متحده آمریکا بکند- نجات دادید و اسلام را از طریق یک انقلاب ارزشی و مردمی، به رهبری خردمندانهی امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- به صحنهی زندگی آوردید، و با بالاترین مشارکت آزاد برگ سبز «آری» را در صندوق انتخابات ریختید و برگهی قرمز «نه» را به دور انداختید.
نهی شما ملت آگاه، نفی همان رژیم شخصیشدهی پسر آن رضاخان میرپنج بود که روزگاری طویلهدار اسبهای سفارت انگلیس بود. و آریِ شما ملت شجاع، همین امانت بزرگ جمهوری اسلامی ایران است که بزرگانسانی چون شهید حاج قاسم سلیمانی ساخت و هزارانهزار اسوههای دیگر و با ۴۱ سال خدمت به ملت، توی دهن هر دشمن عنود زد؛ بهگونهای که برخیها دارند از پیشرفتها و ظفرها، از حسد دِق میکنند که میبینند ملت با همهی کاستیهایی که میبیند اما هنوز پشت نظام و ارزشها ایستاده است.
ملت انقلابی، انقلاب اسلامی مدتیست که دستکم توسط سه دستهی میراتخواران اَشراف، خشکهمقدسان کجفهم و خودباختگان سرافکنده در معرض آسیب و آفت کژراه قرار گرفت، نگذارید این نعمت توسط بدخواهان و براندازان به نقمت بدل شود. انشاءالله نمیشود.
خدمات و حسنات این جمهوری اسلامی در هیچ دورهای از تاریخ مسلمین مشاهده نشده است و حتی در جهان بشریت، یک تجربه و یک راه و یک الگوی بینظیر و بیمانند است. بمان، بمان، ای انقلاب اسلامی ایران.
مدرسهی فکرت
۱۲ فروردین ۱۳۹۹
ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]
حکمرانی در بند نام و نقش
به قلم جلیل قربانی :
پیرامون بحث شماره ۱۴۸ مدرسهی فکرت
۱- با وجود پیشرفت جهان در سیاست، اقتصاد و فرهنگ، در کشورهای باسابقه دنیا، نام و نوع حکومت، چندان اهمیت نداشته است. حکومت در ژاپن، انگلستان، پرتغال، اسپانیا، سلطنتی و در امریکا، ایتالیا، فرانسه و آلمان، جمهوری است. هر چند با فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم در ابتدای دهه ۹۰ میلادی، برچسب خلق از کنار نام حکومت این کشورها برداشته شد.
۲- میثاق ملی و کانون وحدت مردم، قانون اساسی کشور است که در آن حقوق عمومی بر پایه دستاوردهای بشری تنظیم و تایید آن به آرای عمومی (رفراندوم) سپرده میشود. تغییر این قانون مادر، هر چند سال نیز به ضرورت انجام میشود.
۳- در دنیای امروز، شاخص «حکمرانی خوب»، بر پایه تفکیک سیاست از معیارهای مبتنی بر دین، قومیت، نژاد، جغرافیا و مانند آن تنظیم شده و مؤلفههای آن؛ «پاسخگویی»، «حق اعتراض»، «ثبات سیاسی»، «عدم خشونت»، «اثربخشی دولت»، «کیفیت مقررات»، «حاکمیت قانون» و «کنترل فساد» است.
۴- با تعریف شاخصهای حکمرانی، اهمیت برخورداری حکومت از این شاخصها از نام حکومت مهمتر است. در حکمرانی خوب، دولتها تلاش میکنند تا به پشتوانه رأی عمومی، مسیر رسیدن به پیشرفت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور را هموار کنند.
انقلاب نخود و لوبیا نیست
دامنه: به نام خدا. سلام. روزی مرحوم مهندس مهدی بازرگان در نکوهش انقلابیون گفته بود «مگر انقلاب نخود و لوبیا است که صادر شود!» و نیز گفته بود «مگر انقلاب بُقچه است که صادر کنیم»
نکته: نه؛ نه نخود و لوبیاست و نه بُقچه. انقلاب اسلامی ایران به تعبیر میشل فوکو -که اوایل انقلاب به ایران آمده بود و تا بهشت زهرای تهران را گشت زده بود- انقلاب ایران «روحِ جهان بیروح است» و برای همین خودبهخود صادر شده و میشود. چون فکر نو، جنبش نو، فریاد نو که دارای گفتمان قوی و منطقی باشد میان ملل منتشر میشود. مگر میشود انوار آفتاب را جلودار بود و نگذاشت به زمین و محدودهی منظومهی گیتی بتاید؟ خورشید میتابد، چه بخواهیم، چه نخواهیم. گفتمان انقلاب نیز خود، مسیر خود را طی میکند و به صدور میرسد؛ هر چند صادرکردن اگر به زیور هنر و فکر و قلم و ترویج و تبلیغ و سفیر (=به معنای دیپلماسی عمومی آن) در آید کاراتر است.
اشاره: البته مرحوم بازرگان تزش این بود به جهان، کاری نداشته باشیم، «سازگاری» پیشه کنیم؛ که موج طبیعی انقلاب ایشان را واداشت کنار برود و نجابتش و تدینش هرگز نگذاشت به محور براندازان خونآشام بپیوندد. تا آخر منتقد ماند و بر نظریهی ولایت فقیه انتقاد میبُرد و در آخرین مقالهاش آخرت و خدا، هدف بعثت انبیا دست به اصلاح گفتهها و گفتارها و کردارهای سیاسیاش زد و هدف بعثت انبیا را «خدا و آخرت» خواند و بس.
تکمله: روحِ جهان بیروح را امانتدار باید بود. نباید برای این روح، هر یک از ما «عزرائیل» شویم و روح یعنی انقلاب اسلامی را قبض کنیم و بستانیم و به نعش تبدلیش کنیم و آنگاه بر کردهی ناگوار خود سوگواره براندازیم. آن روز مَباد. و نمیباد.
دفاع رهبری از مظلومین فلسطین

به نام خدا. رهبری در سخنرانی دیروز (۱۶ بهمن ۱۳۹۸) باز نیز موضع رسمی انقلاب اسلامی ایران را در بارهی سرزمین فلسطین و «فلسطینیالاصل»ها، شجاعانه و بهطور شفّاف بیان ڪرده، و طرح ظالمانه و منحرفانهی «معاملهی قرن» ترامپ را درهم فرو ریختند، ڪه به دلیل اهمیت آن در اینجا ارائه میڪنم:
«تنها راه برای صلح و حل مسألهی فلسطین، نظرخواهی از مردم فلسطینیالاصل با هر مذهبی اعم از مسلمان، مسیحی و یهودی است تا با رأی عمومی آنها، نظام مورد نظرشان بر سراسر سرزمین فلسطین حاڪم شود و دربارهی فلسطین و امثال نتانیاهو و دیگران نیز خودشان تصمیمگیری ڪنند... انشاءالله این هدف محقق خواهد شد و شما جوانان آن روز را خواهید دید و به توفیق الهی در بیتالمقدس نماز خواهید خواند.» (منبع)
جریانهای مقاومت علیهی امپریالیسم

«سپاه ایران ضربهی متقابلی علیالعجاله زد و پایگاه آمریکایی را با موشکهای خود درهم کوبید و ابّهت و آبروی آن دولت ظالم و متکبّر را لگدمال کرد و تنبیه اصلی او اخراج از منطقه است.» من قبلاً نیز در ۳۰ آبان ۱۳۹۶ در این پست اینجا به «زینبیون، فاطمیون، حیدریون» پرداخته بودم.