تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۴
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
چهار خانه، چهار تاریخ
به قلم دامنه. به نام خدا. من خدای متعال را شاکرم که بر من میسّر (=آسان) ساخت به دیدار چهار «خانه» بروم، که در آن چهار خانه، یک ابرمرد «بیهمتا» میزیست؛ سادهزیست. فقیهی که برنامههای فرستادگان خدا را امتداد داد؛ رهبری که گفت به من «خدمتگزار» بگویید نه رهبر. سیاستمداری که هم مظهر عطوفت با ملت و مستمندان بود و هم تصمیمگیر قاطع و نترس در برابر امپریالیسم و وطنفروشان.
به خمین رفتم، سال ۱۳۸۲، تا بیتی که امام در آن چشم به جهان گشود را ببینم. دیدم؛ باشکوه بود و دلانگیز. نیز پناهگاهی برای مردم ظلمستیز، و دژی برای «نه» گفتن به ستم.
در قم، به یخچال قاضی رفتم، نه یک بار و دو بار، بلکه بارها؛ که این بیت امام، نماد نهضت اسلامی علیهی ستمشاهی پهلویست، بیتی که از آن به مسجد سلماسی میرفت و شاگرد میپروراند؛ فیلسوف، فقیه، انقلابی، درگیر با ظلم و آگاه به زمانه.
بیت امام. قم
اتاق محل دیدارهای امام خمینی. عکاس: دامنه
در جماران، هم نیز. چند بار به دیدن بیت و حسینیه، آن هنگام که در تهران ساکن بودم؛ دههی هشتاد. جمارانی که در آن نه فقط ایران، بلکه جهان اسلام را به بهترین راه و برترین خط دعوت میکرد و کشتی انقلاب را هدایت.
به نجف شتافتم، دی ۱۳۹۲، که پایان آن، نوشتنِ یک سفرنامهی تحلیلی و تفسیری بود از کربلا و کوفه و نجف اشرف. بیت امام در خیابان حضرت رسول (ص) یک دیدار جانبخش بود برای من. خانهای که بیش از ۱۳ سال در آن تفکر کرد و به مبارزین خط میداد و ربط. بگذرم.
تحلیلی بر سخنرانی امام خمینی

به قلم دامنه. به نام خدا. پاسخم به بحث ۱۴۰ مدرسهی فکرت. تحلیلی بر سخنرانیِ «بهشت زهرا» امام خمینی:
بحث ۱۴۰ : با بازگشت امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- پس از ۱۴ سال تبعید به ایران در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ ، یک سخنرانی تاریخساز در بهشت زهرا انجام گرفت که توانست سلطنت پهلوی را به کمک ملت واژگون کند. پرسش این است از آن سخنرانی امام، چه برداشتهایی داشته و دارید؟ اگر کسی خاطرهای هم دارد، یا در جایی خوانده و یا شنیده است، نقل آن میتواند پاسخی به بحث ۱۴۰ باشد. این پرسش جهت بحث و نظر در پیشخوان مدرسهی فکرت سنجاق میشود.
پاسخ دامنه:
۱. اگر امام به جای سخنرانی در بهشت زهرا، از بیانیه استفاده میکردند، من بر این نظرم هرگز آن تأثیر بنیانافکن رژیم را نداشت. انقلاب ما، انقلاب «نوار» بود و امام با همین «نوار» کار رژیم را پایان داد.
۲. وقتی هر بار متن آن سخنرانی را مطالعه و یا صدای آن را گوش میکنم، عظمت خطابه و منبر و اثرات ژرف آن را درک میکنم.
۳. امام درین سخنرانی، فوقالعاده بیهمتا ظاهر شدند و نشان دادند هوش خود را کجا هزینه کنند. سخنرانییی که به نظرم تمام افکار چندین سالهی امام و نهضت مردمی و اسلامی در آن یکجا به خروش و پژواک بدل شد و ملت هنوز هم آن لحن و فریاد بیهراس امام را در پژواک میشنود و آن چهرهی نافذ و کاریزماتیک بر روی صندلی را میبیند.
۴. تحلیل محتوای فوریام از آن سخنرانی این است که در زیر به سبک فشردهنویسی، بیان میدارم. واژگان داخل «...» از خود امام است.
۵. اول از همه صاف میرود روی «راه خدا» و با این عنوان، در واقع به صورت حرفهای بقیهی راهها را ناکافی و در نهایت بیاثر و باطل نمایاندند.
۶. بعد بیدرنگ به ریشهی سلطنت و سلطان حملات مَهیب و تهییجکننده میبرَد و مشروعیت سیاسی رژیم هر دو پهلوی را، نابود و یکجا منحل میسازد. این کم چیزی نیست، آنهم سخنگفتن در جایی که هنوز رژیم سرپاست.
۷. آنگاه سخن خود را به تمایلات ملت پیوند میزند و باز نیز پایههای تأسیسی سلطنت پهلوی و حتی قجَری را سُست میکند و حتی با یک پرسش تحریک برانگیز از مردم تهران میپرسد شما آیا این نمایندگان مجلس و سنا را میشناسید؟ با این سخن، فرمایشیبودن نهادها و ساختار نظام را در مقام نظری، فرومیپاشاند. زیرا در پایان سخنشان سنا را «مزخرف» توصیف میکند.
۸. در ادامه وارد فاز حساستر میشود و با بکارگیری لفظ قانون و قانونی به سخنرانی خود جنبهی ایجابی میدهد و میگوید: «ما مىگوییم که شما غیرقانونى هستید باید بروید.» و حرفهایتر اینکه آن را وارد فاز شرعی میکند و میگوید: «حق شرعى و حق قانونى و حق بشرى ما این است که سرنوشتمان دست خودمان باشد.»
۹. آنگاه به آوردن لفظ «خائن خبیث» برای شاه، شخصیت حقوقی محمدرضا را مهر ابطال میزند و مردم را به این پیام نوید میدهد که چون ملت مرا قبول دارد، «من دولت تعیین مىکنم! من تو دهن این دولت مىزنم!» امام با این جملهی قصار، اساس حکومت شاه و دولت فرمایشی بختیار را درهم کوبید و ملت با این جمله، دریافت تا سرنگونی رژیم چندقدمی باقی نمانده است. مردم سراسر ایران گمان میکنم در آن لحظه با این جملهی امام به اوج شادی خود رسیده بودند.
۱۰. در انتهای سخنرانی نکتهای دستوری با الفاظ فقهی میگوید که کلید ظفر بود در ۲۲ بهمن، «بر همهی ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آن وقتى که اینها ساقط بشوند.»
۱۱. بعد دست روی مطلبی میگذارد که افکار بخشی از متشرّعین ناهمراه نهضت را خنثی ساخت. یعنی آنجا که فرمودند: ما با سینما و رادیو و تلویزیون مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم.
۱۲. و در اوج سخن، حرف از ساختن میزند و قدرتمندبودن ایران و قویشدن مملکت. عین سخن این است: «ما مىخواهیم که مملکتْ مملکت قوى باشد. ما مىخواهیم که مملکت داراى یک نظام قدرتمند باشد.» همان خط و راهی که اخیراً رهبری نیز در نمازجمعه ۱۷ دی ۱۳۹۸، آن را با زبان تازهتر بیان کردند: «باید قوی شویم». آمدنت ای امام خجسته بود، ماندنت نیز خجسته و یادت و راهت هم خجسته، فرخنده، برازنده. گوشههایی از متن سخنرانی امام: بیشتر بخوانید ↓
چرا پا بر پرچم آمریکا میگذارم؟

متن پاسخ دامنه: سلام آقای... . من برای اینکه جنابعالی ازین دیدگاه در بارهی آمریکا، برخورداری به شما اشکالی وارد نمیکنم؛ زیرا با شناختی که ازت دارم معتقدم برای این منظر فکریات حتماً حجت و دلیل داری که شما را به این باور رساند. نیز آزادی فکری به شما این شأن را میبخشد علاوه بر بیان عقاید خود، به نقد فکر و یا رفتار من بپردازی. اما جواب من کوتاه است:
من این رفتارم را که پا میگذارم بر پرچم امپریالیست آمریکا، نه تنها خلاف شرع نمیدانم بلکه ناشی از اراده و اندیشه و آزادیام میدانم؛ چونکه این دولت را شرّ و شریر و مظهر فرعونیت معاصر میدانم که به فرمودهی امام خمینی (مقتدای ابدی ظلمستیزان جهان) آمریکا شیطان بزرگ است. و خدا بر ما الزام داشته با شیطان و جنود شیطان ناآشتی باشیم.
حق این است که ملت آمریکا با دولت آمریکا فرق دارد، گرچه بخشی از ملت آمریکا همان کسانیاند که این دولتهای چپاولگر و زورگو را ایجاد کرده و میکنند؛ و این آنان هستند که باید جوابگوی این باشند که چرا نظامشان به ملتهای جهان ستم میکند و به خاطر شریان نفت، شریانهای خون انسانهای روی کُرهی زمین را میریزد. این آنان هستند که باید دولتهای جنگطلب خود را مؤاخذه کنند که چرا به ملتهای آزاد و آگاه که زیر زور نمیروند، اینهمه بد میکند.
پا گذاشتن ملتها روی پرچم دولت فاشیست و تروریست آمریکا یک پیام رساست به دولت جنایتپیشهی آمریکا که نه فقط دولت ملی مرحوم مصدق را سرنگون میکند بلکه تا کنون بیش از 56 دولت جهان را با تجاوز نظامی و کمک به کودتا سرنگون کرده است و هم اینک نیز در تمام کشورهای نفتخیز منطقه پایگاه زده است که جلوی تمدنسازی و پیشرفت و قدرت و اقتدار ایران را بگیرد تا سران حکومتهای عشیرهای منطقه را بر سر قدرت نگه دارد؛ که به فرمودهی رهبری تا از این «گاوهای شیرده» تا میتواند بدوشد؛ دوشیدن چندین میلیارد دلار و دادن چندین نوع سلاح نابکار.
وقتی ایران قاجاریه را تجربه میکرد آمریکا تأسیس شد؛ چگونه؟ حتماً میدانید چگونه. با قتلعام سرخپوستان و نسلکشی بومیان. اما ایران تا مغز کشش دارد اگر بتواند تا به کهنسالهای دورِ دور برسد، تمدن داشته و پیام. حالا این دولت یاغی و سلطهطلب وقتی از سوی ایران سرافکنده و ذلیل شد، میخواهد نقاط تمدنی ما را بمباران کند. پرچم که سهله، ما به گفتهی سدید امام خمینی آمریکا را زیر پا میگذاریم. عجب نمیکنم از انگشتشمار افرادی در ایران که تا یک ملت پا میگذارد بر پرچم نماد شیطان، یا آتش میزند این نشانهی دولت شرارت را، فوری عصبانی میشوند و شرارهی دلشان مشتعل میشود و چنین و چنان میگویند. ولی وقتی رئیس فاشیست دولت تروریست آمریکا، سلیمانی این برترین قهرمان ملی ایران (از آغاز تا اکنون ما) را آتش میزند، نه فقط ناراحت نمیشوند بلکه احتمال میدهم در دل ذوق هم میکنند.
راستی آقای...! از این تیپ افراد را بپرس که چرا از آتشزدن سردار وطن و میهن و دین سلیمانی توسط دولت شرارتمحور آمریکا به خشم نیامدند و در عوض زیر پل حافظ به جای مرگ بر آمریکا، به شهید سلیمانی و رهبری جسارت و بیشرمی کردند؟! بگذرم و بازم تأکید میکنم برای شما جناب آقای... حساب جدایی دارم و به افکار درخشان تو احترام میگذارم. با درود و پوزش.
نه استصوابی، بلکه استسلاقی!
پست ۷۴۳۲ . متن نقلی: «به مناقشات لفظی بیحاصلی از قبیل نظارت «استصوابی» اعتقادی ندارم، زیرا معتقدم از دو نوع نظارت «استطلاعی» و «استصوابی» از اولی که جز مشاهده کاری برنمیآید و دومی است که اگر درست انجام شود، میتواند وظیفه نظارتی را بر مدار قانون انجام دهد بطوری که حق کسی ضایع نشود. بنابراین، مشکل را باید در جای دیگر جستجو کرد. مشکل اینست که نظارت شورای نگهبان، آنگونه که عمل میشود، نه استطلاعی است و نه استصوابی، بلکه «نظارت استسلاقی» است، یعنی به سلیقه خود عمل میکند و حتی قانون را نیز طبق سلیقه خود معنا میکند و اینکه بعضی از اعضاء این شورا میگویند به مُر قانون عمل میکنیم منظورشان اینست که قانون را آنطور که به سلیقه خود میفهمند معنا و بر همان اساس عمل میکنند.
شورای نگهبان، نهاد مهمی است که اگر بیطرفانه و مستقل عمل کند، میتواند عامل مهمی برای تقویت کشور و نظام باشد و اگر چنین نکند، کاری غیر از تضعیف کشور و نظام نخواهد کرد.» [حجتالاسلام مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامهی جمهوری اسلامی، در سرمقالهی ۵ بهمن ۱۳۹۸ این روزنامه] (منبع)
توضیح دامنه: به نام خدا. اساساً در متنهای نقلی که درین وبلاگ انتشار مییاید، دامنه نه داوری دارد، و نه جانبداری. والسلام.
شرحی تحلیلی بر ماجرای بوئینگ اوکراین
به قلم دامنه : به نام خدا. شرحی تحلیلی بر ماجرای بوئینگ اوکراین. به نام خدا. سلام.
۱. در اخلاق «ڪانتی» باید همیشه راست را گفت ڪه منتقدان معتقدند این نظریهی ڪانت، نادرست است.
۲. مثال میزنم یڪ پزشڪ همیشه به بیمار راست نمیگوید چون جو روانی بیمار را به هم میزند و حتی ممڪن است روان و روحیهی بیمار با شنیدن راست، متلاشی شود.
۳. هر ڪدام از ما هم ممڪن است برایمان ڪارها و ڪردههایی رخ داده باشد ڪه حتی دین ما را برای مصلحتی بالاتر از آشڪارڪردن آن منع میڪند. مثلاً اگر ڪسی مرتڪب زنا شده است، یا مدام شراب مینوشد، دین اسلام به این خطاڪار و گناهڪار اجازهی افشای خود و راستگفتن نمیدهد، میماند میان او و خدا در روز حساب، یا به توبه و بازگشت به فطرت.
۴. هر ڪس تا الان تمام اخبار زندگی و ڪردههای خود را راست گفت و همهچیز زندگیاش را افشا ڪرد، دست بالا. پس، پارهای امور را به مصلحت و نیز نهی دینی نباید علنی ڪرد.
۵. من رُڪ گفتم ڪه شفافیت حق ملت است، حتی به شانتاژ دشمن منتهی شود. اما معتقد نیستم، تمام خطاها را باید گفت. اگر آشڪارڪردن خطایی، موجبات تهدیدات خطرناڪتر را فراهم ڪند، عقل و شرع میگوید باید مراعات دومی را ڪرد.
۶. حتی نظامهای دموڪراتیڪ و مدعی مهد دموڪراسی هم در شرائط صلح همهی راست را آشڪار نمیڪنند چه رسد به زمان جنگ. مثلاً آمریڪا آنچه در پایگاه عینالاسد رخ داد را تماماً پنهان ڪرد و رسانههای بزرگ جهان هم از آن سر در نیاورد.
۷. آن شخص ڪه در سامانهی پدافند مرتڪب خطا شد، سرباز همین میهن است. و اصل بر این است ڪه او در یڪ خطای خطرناڪ و فاجعهبار به گمان خود به یڪ مهاجم شلیڪ ڪرد. خطایی ڪه قابل بخشش است و امری متصور. توصیف فوری این اقدام، به خیانت و جنایت، به نظر من داوری زودرس است.
«سامانه های تور-ام-۱ تور-ام-۱ سامانه دفاع هوایی کوتاه برد، ارتفاع پایین و تمام متحرک است. این سامانه برای درگیری مؤثر با انواع اهداف هوایی ازجمله هواپیماهای بال ثابت و بالگردهای سرنشین دار و بیسرنشین، موشکهای کروز و حتی بمبها و موشکهای رهاشده از هواپیماها در تمام شرایط آب و هوایی ساخته شده و بهرهگیری از رایانه کنترل آتش و سامانههای دیجیتال و استقرار موشکها بهصورت عمودی باعث کاهش زمان واکنش سامانه شده است.»
۸. من بر شرط خودم باقیام ڪه اگر خبر یا خطایی، امنیت پایدار ڪشور و ملت را ناپایدار میڪند، عقل و آموزههای نظامی و امنیتی حڪم میڪند، آن خبر و خطا را باید مدیریت ڪرد.
۹. رزمندگانی ڪه در دفاع مقدس حضور داشتند، گاه مشاهده ڪردند ڪه هواپیماهای خودی یا توپها و خمپارهاندازهای خودی به اشتباه جبههی خودی را اصابت قرار میدادند. این خطاها را نمیتوان از سامانههای جنگی بهتمامه برطرف ڪرد.
۱۰. من حتی در روزهای پس از ترور سردار هم گفتم، میتوان ضربهی متقابل را نزد و بهجای آن امتیاز بزرگ گرفت. حتی در منزل هم میان جمع، وقتی از من نظر خواسته شد گفتم ایران نباید اقدام فوری ڪند، مشت خود را بسته نگه دارد تا آمریڪا گیج و مبهوت بماند و بحران را با روش دیگر به پیش ببرد.
۱۱. من معتقدم خیال، هرگز ترمز ندارد و لذا نظرم این بود ڪظم غیظ شود و احساس از عقل گذر نڪند. حتی وقتی دیدم موشڪها به پایگاه آمریڪا شلیڪ شد، باز نیز قائل به ادامهدادن نبودم. هرچند آثار و آوردههای امنیتی و پرستیژی پرتاب موشڪ هم در جای خود، جای ساعتها تحلیل و برآورد و نظریهپردازی دارد.
۱۲. این قضیهی بوئینگ اوڪراین، تلخ است، اما نباید حربهای برای ڪسانی در ڪشور و بیرون ڪشور شود ڪه فقط به براندازی انقلاب اسلامی و انتقام از ملت حامی انقلاب دلخوش ڪردهاند. این نظر من است، هر ڪس هر نظر دیگری دارد، برای خودش محفوظ.
۱۴. اینڪه واقعیتِ اخیر گفته نشد و دیر اعتراف شد، آثار خود را دارد ڪه من هنوز از میزان و ابعاد این پدیده در گسترهی داخلی و خارجی توان ارزیابی ندارم. اما هر یڪ از ایرانی دلسوز به نظرم باید فضا را منطقیتر و گذشتپذیرتر نگه دارد.
صافڪاری دموڪراسی!
به قلم دامنه: به نام خدا. صافڪاری دموڪراسی! نه تنها روح دموڪراسی، حتی بدنهی دموڪراسی دستڪم از سه سو ضربات سختی خوردهاست: از سوی پول و سرمایهداری، از سوی اولیگارشی نفوذ و دستڪاری، و از سوی هژمونی (=سلطهی) میلیتاریستی.
اگر فرضاً یڪ شهروند از هر نقطهی جهان، عینڪ آمریڪای بر بینشش بزند و جهان را با آن ببیند، از چهار رویڪرد بیرون نمیرود ڪه همیلتون، ویلسون، جڪسون و جفرسون رؤسای جمهور تاریخ آمریڪا آن را بنیاد نهادند. در اولی، جهان باید محل تجارت دیده شود. در دومی ارتش آمریڪا باید صادرڪنندهی دموڪراسی به حساب آید. در سومی ناسیونالیسم باید محور سیاست خارجی باشد. و در چهارمی ڪه جفرسون آن را بنا نهاد آمریڪا باید به خانهاش برگردد و فایدهی درون را نباید به هزینهی هژمونی در بیرون ڪنار بگذارد.
این چهار جهاننگری، چهار مڪتب سیاسی در درون آمریڪا بهویژه در میان نخبگان (مردان و زنان سیاستمدار در درون اِلیت قدرت) پدید آورد.
گرانیگاه (=مرڪز ثقل) اینجاست: در هر چهار نگرش با تمام تفاوتهای نظری و فلسفی و سیاسی، به جهان به دیدهی حفظ منفعت و منزلت آمریڪا نگریسته میشود. گویی، همهچیز جهان -چه به زور و چه به هر روش دیگر- در واقع برای آسایش آمریڪاست و هر مانعی بر سر آن (چه دولت و چه فرد) باید برداشته شود؛ با چند راهبرد : نابودی ڪامل، اشغال محدود، تنازع تعاملی، ڪنترل ڪامل.
اینڪ بپردازم به واقعیت جهانی: واقعیت این است بیشتر جهان برای منافع ملی خود هژمونی آمریڪا را پذیرفتهاند. این ڪشورها آنچنان آشڪارا تن به این ڪار دادهاند ڪه ڪمتر شهروندانی در جهان وجود دارند ڪه آنها نشناسند. بخشی از ڪشورها نیز آنچنان دچار ضعف داخلیاند ڪه برای باقیماندن در قدرت، تن به تسلیم تام در برابر آمریڪا دادند.
مزار شهید بزرگ، قهرمان ملی حاج قاسم سلیمانی
آمریڪا در اجرای راهبرد خود در تمام خاورمیانه اما دچار مشڪل است. دستڪم به چهار علت: تنازع اسرائیل، انقلاب اسلامی، شڪلگیری اندیشهی مقاومت و ڪالای استراتژیڪ نفت ڪه خون برای رگهای اقتصاد ڪاپیتالیستی چپاولی است.
با این تحلیلم میخواهم سه چیز را نشان دهم:
۱. چون نفت، چرخدندههای اقتصاد آمریڪا و جهان را میچرخاند، برای آمریڪا (با هر چهار رویڪردی ڪه برشمردم) آسان نیست هژمونی نسبی خود را در خاورمیانه ترڪ گوید.
۲. از میان چهار راهبرد هم ڪه برشمردم (یعنی: نابودی ڪامل، اشغال محدود، تنازع تعاملی، ڪنترل ڪامل) اجرای اولی و دومی در برابر ایران، تا اینجا بههیچ وجه برای آمریڪا مقدور نیست. میماند دو راهبرد دیگر، ڪه دولت باراڪ اوباما با تاڪتیڪ قرارداد برجام (=برنامهی جامع اقدام مشترڪ) قصد داشت ایران را با راهبرد «ڪنترل ڪامل» زیر نظر خود نگه دارد ڪه ترامپ این شیوهی اوباما را منحل ڪرد و میخواهد با رویڪرد جڪسونی، و بڪارگیری «تنازع تعاملی»، ایران را همچنان مشغول نگه دارد تا منطقه را بآسانی بدوشد.
تز تازهی! عزیز جعفری
به قلم دامنه. به نام خدا. «بررسی مبانی فڪری افراد». این، تز تازهی عزیز جعفری -فرمانده قرارگاه فرهنگی و اجتماعی بقیةالله- است ڪه خواسته علاوه بر منابع چهارگانه و تحقیقات محلی، مبانی فڪری افرادی ڪه وارد نظام جمهوری اسلامی ایران میشوند، بررسی شود. فرض میگذارم نظام را با این تزِ فیلتری مستحڪمتر ڪردید، آن گاه ملت و نسل جدید را چه میڪنید؟ فڪر آنها نسبت به نظام، با اینگونه انسدادها و محدودڪردنها، آیا منتقدانهتر، دلسردانهتر و حتی به گمانم هجومانهتر نمیشود؟ اساساً چرا باید پیڪر نظام را تا این حدّ خرّاطی ڪرد، تراشید، نحیف ساخت و لاغر -به قول دارابڪلاییها مَغمَغو _ نمود؟
نڪتهی ڪلیدی: اگر برای خلاصی خود و جناح مورد حمایت خود اینگونه راهڪار میتراشید! پس سخن سدیدِ شهید مظلوم بهشتی را چه میڪنید ڪه خالصانه گفته بود: «جذب؛ در حدّ امڪان و دفع؛ به اندازهی ضرورت.» (منبع)
خطیب مبارز فخرالدین حجازی
به قلم دامنه. به نام خدا. در مجلس اول شورای اسلامی وقتی حجتالاسلام هادی غفاری به علیاکبر معینفر حمله کرد، مرحوم فخرالدین حجازی نمایندۀ اول تهران این واقعهی بِزنبِزن را به شعر درآورده بود:
معینفر مقاوم چو پیلانِ مَست
به این سوی و آن سوی میبرد دست
که ناگاه غفاریِ خشمگین
برآوُرد دستانش از آستین
بزَد مُشت بر کلّهی چاقتن
که خون از سرش گشت فوّارهزن
اکثریت هرچه گفتند، معتبر است
چند نڪته از امام خمینی -رهبر ڪبیر انقلاب اسلامی- خطاب به مجلس خبرگان قانون اساسی: اڪثریت هرچه گفتند، آرایشان معتبر است ولو به ضرر خودشان باشد ... شما ولیِّ آنها نیستید ڪه بگویید این به ضرر شما است ... مسیر ملت را بروید ولو [اگر] عقیدهتان این است ڪه مسیر ملت خلاف صلاحشان است ... ملت رأی داده است، انصاف نیست شما بیایید مطلبی بگویید ڪه بر خلاف مسیر آنها باشد. (منبع)
گروه حمزه

از نوشته هایم در مدرسۀ فکرت. به قلم دامنه: به نام خدا. آنان -که به سیاهجامگان معروف بودند- بیش از ۱۰۰۰ نفر بودند؛ به سرپرستی «قدرت لطفی» مشهور به حاجی لطفی. مخفی بودند و زیر نظر مرحوم داریوش فروهر وزیر کار دولت بازرگان فعالیت میکردند. و نیز به شهید سرلشگر محمدولی قرنی رئیس ستاد مشترک ارتش، منصوب مرحوم بازرگان، نزدیک بودند. آنان، هم دورهی چریکی آموزش میدیدند و هم «کاراتهکا»های زبدهای بودند و در سنین ۲۱ تا ۳۸ سال. با شاه مبارزه میکردند. مثلاً پیش از پیروزی انقلاب، عکس امام خمینی را در چاپخانهی یک کلیمی چاپ میکردند.
گروه حمزه -که خود را فدایی اسلام میدانست- در آخرین دیداری که با امام خمینی داشتند با خود کفن برده بودند و از امام خواستند کفنهای آنان را متبرّک کنند که به گفتهی قدرت لطفی امام هم پذیرفت. یکی از مهمترین کارهای گروه حمزه، دستگیری امیرعباس هویدا بود. داریوش فروهر، نشانی ویلایی در لویزان را به آنان داد که عشرتکدهی ساواک بود و هویدا و خواهرش در آنجا پنهان شده بودند. گروه حمزه و قدرت لطفی به ویلا حمله و هویدا و خواهرش را دستگیر کردند. او هویدا را به صورت مجروح انقلاب، سوار آمبولانس کرد و بر تن خواهرش لباس پرستاری پوشاند و با این تاکتیک و نقشه از ویلا خارج کرد و به مدرسهی رفاه رساند و تحویل دکتر ابراهیم یزدی داد. بگذرم. (برای اطلاعات بیشتر به صفحات ۲۹۶ تا ۳۰۱ کتاب «قتلهای سیاسی و تاریخی سی قرن ایران، دورهی دوم، جلد یکم، از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۹» نوشتهی جعفر مهدینیا. رجوع شود.)
نکته: الآن را نبین! آن زمان واژهی «فدایی» علامت فداکاری افراد برای اسلام، ملت و میهن و خلق بود و بارِ معنایی بلندی داشت: مانند نامی که نواب صفوی برای تشکیلات خود برگزیده بود. مانند همین گروه حمزه که خود را فدایی اسلام مینامید. و نیز نامی که بنیانگذاران چریکهای فدایی خلق ایران برای سازمان خود برگزیده بودند. که البته بعدها دو شاخه شد اکثریت و اقلیت. شاخهی دیگری هم علاوه بر آن بود، که خانم اشرف دهقانی آن را رهبری میکرد که تز مسعود احمدزاده را بر بیژن جزنی ترجیح میداد و به جنگ مسلحانهی شهری باور داشت. بگذرم.
اشاره: فقط بگویم لانهی جاسوسی آمریکا را زودتر از همه، چریکهای فدایی خلق ایران حمله کرده بود تا آمریکایی را دستگیر یا بکشند که بعداً در مرحلهی دوم، آن دانشجویان «پیرو خط امام» وارد قضیه شدند و رفتند سفارت را تسخیر کردند. بگذرم.عکس بالا: کتاب «قتلهای سیاسی و تاریخی سی قرن ایران. دورهی دوم، جلد یکم، از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۹» نوشتهی جعفر مهدینیا. ۴۶۷ صفحه.
پلکان حرام و بام سعادت
خاطره از شهید بهشتی: برخی ها به سراغ آیتالله بهشتی رفتند و گفتند: «حالا که «مرگ بر شاه» همهگیر شده؛ شعار جدید بدیم. «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است.» شهید بهشتی برآشفته شد و گفت: رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمیشود به بام سعادت حلال رسید.» (منبع)
نظر رهبری در بارهی انجمن حجتیه
متن نقلی: رضا اکبری آهنگر منتقد انجمن حجتیه و پژوهشگر مستند «پوستین وارونه» با موضوع انجمن حجتیه، به مناسبت سالگرد مرحوم شیخ محمود حلبی نوشته است: «سال گذشته در چنین روزهایی بود که در آستانهٔ دهه فجر، برخی از مورخین و جوانان فعال در حیطهٔ تاریخ انقلاب اسلامی، توفیق یافتند تا در جلسهای نیمه خصوصی، به محضر مقام معظم رهبری شرفیاب شده و برخی مطالب مطرح شود. حدودا سی نفر بودیم.
مدرسهی ولیعصر صادق لاریجانی
چالش دو شیخ و قاضی القضات نظام. به قلم دامنه : به نام خدا. اینکه آقای شیخ صادق لاریجانی به علت صِغَر سنّ، با پادرمیانی افرادی که قصدشان را خیرخواهی اعلان کردند، از آقای شیخ محمد یزدی به علت کِبَر سنّ عذرخواهی کند، امری ممدوح و پسندیده است و دو حوزوی اگر ازین کار نیکو و مورد توصیهی قرآن و عترت و آموزههای دانشمندان اخلاق، شانه خالی کنند، حظّی از آن نبردهاند. مهم اما آن است، آنچه شیخ صادق لاریجانی در آن نامهاش علیهی شیخ محمد یزدی نوشته، در ذهن تاریخ ماندگار شدهاست. مگر حافظهی تاریخ پاکشدنیست. دستکم این دو جملهی شیخ صادق لاریجانی خطاب به شیخ محمد یزدی از بایگانی تاریخ کنده نمیشود. هرچند عذرخواهی کرده باشد، که عذرخواهی اساساً کاری بزرگوارانه و ارزشمندانه است:
«با لحنی بی ادبانه گفتهاید " آیا ارث پدرت بود"، میگویم نخیر ارث پدرم نبود!» «آیا جز با صدای بلند و داد و قال، به مسئولین و بزرگان توهین کردن و افترا زدن و تحقیر کردن، کار دیگری هم کرده اید؟ شما با آیت ا... شبیری حفظه الله چه کردهاید: با مرجعی که آیتی است در علم و تقوی و اخلاق و متانت و مروت و انصاف و بزرگواری. آخر چرا به خودتان اجازه می دهید به همه توهین کنید. هیچ بررسی کرده اید که علماء و فضلاء در قم، به آثار شما و به گفتههای شما چگونه نگاه میکنند؟ ! چقدر آنها را جدی میگیرند؟»
...
سردرگاه مدرسۀ علمیۀ ولی عصر قم. عکاس: دامنه
آن روبرو میدان شهداء قم
من چندی پیش، در مسیرم به خیابان معلم قم، کنار بوستان کتاب دفتر تبلیغات، کمی جلوتر از چهارراه شهداء و کمی عقب تر از میدان روح الله، سه عکس از همین مدرسۀ علمیۀ ولی عصر قم انداختم، که در بالا منعکس کردم. سخنم را با سخن مولا امام علی -علیه السلام- تمام میکنم بدین مضمون (=درونمایه): تا سخن نگفتی، سخن در بندِ توست، چون سخن گفتی، تو در بندِ آنی.
انتقاد آیتالله استادی از صداوسیما

متن نقلی: آیت الله رضا استادی با انتقاد از برنامه های صداوسیما گفت: اساس مشکل حجاب از صداوسیما است. به گزارش «انتخاب» به نقل از خبرگزاری ها، آیت الله «رضا استادی» در چهارمین همایش سید العابدین (ع) که عصر (۳ مردادماه ۱۳۹۸) با عنوان «فرزندان و امامزادگان منسوب به امام سجاد (ع)» در دارالقرآن علامه طباطبایی در قم برگزار شد، اساس مشکل حجاب را صداوسیما توصیف کرد و گفت: صداوسیما هیچ توجهی به مساله حجاب ندارد و حتی در پیام های بازرگانی نیز از بانوان با چهره آنچنانی استفاده می کند. عضو شورای عالی مدیریت حوزه علمیه قم با اشاره به اینکه صداوسیما مخاطب میلیونی دارد، تصریح کرد:
سایر برنامه ها تحت تاثیر برنامه های تلویزیونی قرار دارد که کاملا بر سبک زندگی مردم اثرگذار است. صداوسیما فعالیت های مذهبی و فرهنگی دیگران را خنثی می کند. وی افزود: دفتر تبلیغات، حوزه های علمیه، سپاه، نیروی انتظامی و سازمان اوقاف هر چه انجام دهند، یک صدم فعالیت صداوسیما نیز نمی شود زیرا مردم کاملا با تلویزیون در ارتباط هستند... وی با تأکید بر لزوم کنار گذاشتن تعارف و استمرار در تذکر ادامه داد: بودجه صداوسیما جمهوری اسلامی ایران نباید با پیام های بازرگانی بیهوده فراهم شود. این مسیر سبب گرفتار شدن جوانان شده و برای بازگرداندن آنان به مسیر صحیح کار بسیار سختی داریم. (منبع)
خاطرات آیت الله رضا استادی

به قلم دامنه. به نام خدا. کتاب «خاطرات حاج شیخ رضا استادی» در ۳۵۲ صفحه، در سال ۱۳۸۷ توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شد. دو دوست گرانقدرم، جناب جواد امامی مصاحبۀ آن را انجام داده، و حجت الاسلام عبدالرحیم اباذری آن را تدوین و تهیه کرده است. در این کتاب، -که تاریخ شفاهی حوزه و انقلاب محسوب می شود- مطالب خوبی برای خواندن وجود دارد؛ که من، طبق روال همیشگی دامنه، چند نکتۀ برجسته تر را در این پست می نویسم، باشد تا مفید افتد. من طی روزهای گذشته، خواندن این خاطرات را به پایان بردم. بنابراین، بخشی از نکات کتاب را نوشته و به اشتراک می گذارم:
آیت الله رضا استادی در صفحهی ۲۷۱ می گوید: «کلی می گویم، طلبه باید باسواد باشد، پاک باشد، و معتدل باشد.» و در همین راستا در صفحه ی ۳۵ تأکید می کند «شاگرد واقعی [=طلبه] کسی است که از درس بهره بُرده و در مورد آن در حد لازم مطالعه و مباحثه و کار کرده باشد.»
در صفحهی ۲۴۲ می گوید: «...الان هم عقیده دارم و این است که رد و قبول صلاحیت کاندیداهای مجلس و ریاست جمهوری نباید با شورای نگهبان باشد. مسألۀ انتخابات یک مسألۀ سیاسی و سختی است و به طور طبیعی تنش هایی به دنبال خود دارد و در نهایت به جایگاه رفیع شورای نگهبان لطمه وارد می کند... جایگاه رفیع و معنوی این شورا در لای چرخ کشمکش های سیاسی، خطی و جناحی قرار می گیرد و از منزلت آنها می کاهد.» لازم به ذکر است که آیت الله رضا استادی، در این قسمت از خاطراتش، یکی از دو دلیلِ اصلی استعفای خود از عضویت در شورای نگهبان را همین قضیه اعلان کرده است.
در صفحهی ۲۶۶ می گوید: «بعد که عضو شورای نگهبان شدم، اعضای فقهای شورای نگهبان شب های پنج شنبۀ هر هفته در حضور ایشان [رهبری] جلسه و بحث علمی داشتیم.. ایشان [رهبری] را مجتهد مسلّم یافتم. کاملاً با مبانی فقهی، اصولی، رجالی و غیر آن وارد و مسلّط هستند.»
در صفحهی ۱۳۶ می گوید: «در مدرسۀ فیضیه یک سنگ بزرگ و سکّومانندی بود، آقای شیخ محمدجواد حجتی کرمانی بالای سنگ رفت و سخنرانی تندی در این رابطه کرد [اهانت به چند طلبه توسط سرهنگ سجادی رئیس شهربانی قم در حیات آقای بروجردی] که چرا باید رئیس شهربانی به اهل علم و طلاب اهانت کند.»
ایشان در صفحهی ۶۳ با ارزشگذاری به کتابهای خطی، می گوید: «بنده تاکنون بیش از ده هزار جلد نُسخ خطی فهرست کردم. این فهرست ها در مجموعه ای بیش از ده جلد به چاپ رسیده است.»
نمای فیضیه از زاویۀ حرم حضرت معصومه (س)
توضیح: من در پست «سنگ انقلاب و قبر انقلاب» که در ۱۰ بهمن ۱۳۹۷ در اینجا نوشته بودم، به موضوع «سنگ در حیاط مدرسۀ فیضیه» اشاره کرده بودم. و این گونه نوشته بودم: «این سنگ، برای فریاد رسای طلاب علیهی رژیم شاه استفاده میشد. اگر طلبهای سخنی برای عموم طلاب مدرسه و سایر مستمعین (=شنوندگان) داشت، بر روی سنگ انقلاب میرفت تا کمی در ارتفاع بماند و از آن بالا، سخن خود را به همگان برساند. فرصت نبود تا منبر بروند، اما این سنگ، کارِ روشنگری منبر را میکرد. از روی آن، دعوت میدادند، خبر میرساندند، اخطار میکردند، و...»
یک خاطره از مرجع مرحوم آیتالله العظمی آقا گلپایگانی
خودش را نمیخارَد!
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. هفت کولِ (۷۹). مرحوم علی شریعتی، معلم انقلاب _که امروز روزی، در ۲۹ خرداد ۵۶ درگذشت_ در صفحهی ۱۹ کتاب انسانِ بی «خود»، انسانهای خودباخته و غربزده را «اِلینه» مینامد. از نظر او، آدمِ اِلینهشده حالتی پیدا میکند که در آن شخصیت واقعیاش زائل میشود و شخصیت بیگانهای در آن حلول میکند. شریعتی برای جااندازی این مفهوم، این داستان را در پاورقی ۱۴ همان کتاب، مثال میزند: «یکی، واردِ آبادییی شد دید اهالی همه خودشان را دائم میخارَند... شروع کرد به تماشای آنان... یکباره عدّهای مأمور آمدند او را گرفتند. به اینها (=به مأمورین) خبر دادند یک مریضی به آبادی ما آمده که اصلاً خودش را نمیخارد. مرَضِ «خارشنداشتن»! گرفته است.
نکته بگویم: غربزدهها اینگونهاند؛ مثل آن آبادی، خارش گرفتهاند و هر که را که مثل آنها، ستایشگر غرب و خودباختهی آن نباشد، مریض! و معیوب! میپندارند. اقبال لاهوری معتقد بوده است غرب، عالَم را بِدید و از حق رَمید... شرق، حق را دید و عالَم را ندید.
پیوست: «کمیتهی ضد خرابکاری». که امروزه «موزهی عبرت» شد. در ضلع جنوبی میدان توپخانه. من سال ۸۴ دوبار از آن بازدید کردم. ساختمانی مَخوف، و بازداشتگاهی با شکنجههای مَهیب _که آلمانیها به درخواست رضاخان میرپنج_ ساختند. امروز ۲۹ خرداد، یاد «معلم انقلاب» علی شریعتی گرامی باد.
زندگینامۀ علی شریعتی
دکتر علی شریعتی در سال ۱۳۱۲ در دهکده مزینان از توابع استان خراسان متولد شد. مادرش زنی روستایی و پدرش محمدتقی شریعتی مردی مذهبی و اهل قلم بود. وی پس از اتمام تحصیلات متوسطه، در سال ۱۳۲۹ به دانشسرای مقدماتی مشهد راه یافت. با گرفتن دیپلم از دانشسرای مقدماتی در سال ۱۳۳۱ در اداره فرهنگ استخدام شد. ضمن کار در دبستان کاتبپور، در کلاسهای شبانه به تحصیل ادامه داد و دیپلم کامل ادبی گرفت. در سال ۱۳۳۱، اولین بازداشت او رخ داد. این بازداشت طولانی نبود ولی تأثیرات زیادی در زندگی آینده او گذاشت. شریعتی در سال ۱۳۳۵ به دانشکده ادبیات مشهد رفت و در سال بعد در رشته ادبیات فارسی با رتبه اول فارغالتحصیل شد.
در سال ۱۳۳۴ موفق به اخذ دکترای تاریخ از دانشگاه سوربن فرانسه شد و در همان سال به ایران برگشت ولی در مرز توسط ساواک دستگیر و به زندان قزلقلعه در تهران منتقل شد. وی در سال ۱۳۴۷ به دعوت استاد مطهری به حسینیه ارشاد راه یافت که فعالیت در حسینیه ارشاد سرآغازی بر زندگی پر تحرک او گردید.
از اواخر سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۱ کار حسینیه ارشاد روند صعودی خوبی پیدا کرده بود. دکتر در این دوران به فعال شدن بخشهای هنری حساسیت خاصی نشان میداد. نمایش ابوذر در سال ۱۳۵۱ در زیرزمین ارشاد برگزار شد. این نمایش باعث ترس ساواک شد و هنگامی که اجرای نمایش سربداران در ارشاد جریان داشت، حسینیه توسط ساواک برای همیشه بسته و تعطیل شد.
دکتر شریعتی از آبان ۱۳۵۱ تا تیرماه ۱۳۵۲ به زندگی مخفی روی آورد و ساواک در پی دستگیری او بود و به همین جهت پدرش را دستگیر و زندانی کرد. دکتر در تیرماه ۱۳۵۲ به شهربانی مراجعه و خودش را معرفی کرد که منجر به بازداشت وی و زندانی شدنش به مدت ۱۸ ماه در سلول انفرادی کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک - شهربانی گردید. شکنجههای او بیشتر روانی بود تا جسمی. دکتر در این مدت بسیار صبور بود و با نیروی ایمان بالایی که داشت توانست روزهای سخت را در این سلولهای تنگ و تاریک تحمل کند و سرانجام در پایان سال ۱۳۵۳ از زندان آزاد شد ولی در تهران مکرر به سازمان اطلاعات و امنیت ساواک احضار میشد. با این همه، او به کار فکری خود ادامه میداد و مطالبی برای نشریات دانشجویی خارج از کشور مینوشت.
در سال ۱۳۵۵ با همفکری دوستانش قرار شد فرزند بزرگش احسان را برای ادامه تحصیل به اروپا بفرستد. بعد از رفتن فرزندش خود نیز بر آن شد که نزد او برود و در آنجا به فعالیتهایش ادامه دهد. لذا به بلژیک رفت و از آنجا نامهای به احسان نوشت. ساواک در تهران از طریق نامهای که او برای پسرش فرستاده بود متوجه خروجش از کشور شده بود. دکتر بعد از مدتی به لندن نزد یکی از اقوام همسرش رفت و در خانه او اقامت کرد.
شریعتی در روز ۲۸ خرداد متوجه میشود که از خروج همسر و فرزند کوچکش از ایران جلوگیری شده. به گفته دخترانش در آن شب دکتر بسیار ناآرام بود و صبح فردا جسدش در اتاقش پیدا میشود. چند ساعت بعد، از سفارت تماس میگیرند و خواستار جسد میشوند، در حالی که هنوز هیچ کس از مرگ دکتر با خبر نشده بود. پس از انتقال جسد به پزشکی قانونی بدون انجام کالبد شکافی علت مرگ را ظاهراً انسداد شرایین و نرسیدن خون به قلب اعلام کردند. سرانجام در کنار مزار حضرت زینب (س) آرام گرفت. (منبع)