تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۴
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
ملت، طبیعت، حکومت
به قلم دامنه: ملت، طبیعت، حکومت؛ حکومت، طبیعت، ملت. به نام خدا. حکومت ممکن است به ملت زور بگوید. در این وجه، حکومت شاکلهی موروثی، دیکتاتوری، کودتایی و یا انحصاری و انسدادی دارد. بنابرین حکومت درین تبار، بر ملت و طبیعت حکمرانیِ اجباری و استبدادی میکند و سلطنت و سلطهگری میورزد.
در غیر آن، حکومت معمولاً از مردم ناشی میشود. پس، میان ملت و حکومت ربط و انتخاب و رأی و نظر و نظارت و گردش و جابجایی آرام قدرت برقرار است.
حال هر کاری که این مناسبات را خدشه بزند، وضع طبیعی و قراردادی میان ملت و حکومت و طبیعت را برهم میزند. و در واقع یکی از دو جریان قدرت به نفع دیگری گام بر نمیدارد؛ یا ملت، یا حکومت. طبیعت که در این میان صامت و ساکت و بیرأی و نظر است. هرچند روایت از معصوم (ع) است که طبیعت شامل گیاه و زیا و زراعت هم، از رنج و زور ستمگری حکومتهای زورگو، رنجور و پژمرده میشوند.
در چنین وضعیتی دستکم دو حالت وجود دارد:
۱. یا حکومت بر خلاف اراده و رأی مردم پیش میتازد که در واقع در حال گذارِ به نوع حکومتهای بیربط با ملت است؛ زورگویی.
۲. یا ملت، پیمان گُسست و تغییر گرایش داد و مناسبات فکری و علایق سیاسی و گرایشهای مذهبی و اساساً پویهی جهانیاش را دگرگون کرد.
نتیجه:
یکم: قانون اساسی معمولاً این گُسستها را پیشبینی میکند. در پارهای از کشورها با انتخابات زودهنگام، در پارهای دیگر از طریق رفراندوم (=همهپرسی) و در پارهای هم با ساز و کارهای ساختاری.
دوم: حکومت بیتوجه به تغییر نگرش و ذائقهی مردم همچنان از طریق زور و قدرتی که داراست، به خود اجازهی ادامهی مسیر میدهد و کاری به افکار مردم ندارد.
سوم: حکومت صدای مردم را درک میکند و اندکاندک یا با حرکت حلزونی و بطئی (=کُند، آرامآرام) و یا با اقدام فوری خود را بازسازی میکند، تا با مطالبههای نوشوندهی ملت خود را نوسازی کند که از مشروعیت سیاسی نیفتد.
چهارم: ملت نه در مسیر حکومت بلکه در برابر حکومت قرار میگیرد و از طریق شورش، اعتراض، تظاهرات و یا انقلاب، قدرت را دچار دگرگونی یا واژگونی میکند.
نکات:
نکتهی ۱ : حکومت خاطرش از طبیعت (کوه، حیوان، دریا، جنگل و معدن و گیاه) جمع است چون زبان برای اعتراض ندارد و از رأی برای تغییر یا تثبیت محروم است، اما آیا حکومت فکر میکند ملت هم مانند طبیعت، صامت است و فقط تسلیم و سرسپرده؟!
نکتهی ۲ : من بر این نظرم هنوز ملت ایران جمهوری اسلامی ایران را با دل و جان، نه از سر اِکراه، میخواهد و با آن به آن تضادی نرسیدهاست که واژگونش کند. هرچند ملت از آنچه در میان حکومتگران میگذرد و نیز فسادهای هولناکی که دل مردم را بهشدت خالی میکند، مسئلهدار شدند و شاکیاند، ولی با همهی انتقادها و انتظارهایی که دارند، پشت نظام و انقلاب ایستادهاند و به تعبیر امام خمینی «پشتیبان ولایت فقیه» هستند تا «آسیبی به مملکت نرسد.»
نکتهی ۳ : از نظر من گرچه اکثریت قاطع ملت هنوز دارای این فکر و موضع نسبت به حکومت است، اما عقلانیت، دیانت و حقیقت و حتی منافع ملی و مصلحت ایجاب میکند، حکومت خود را بازسازی کند و با ملت، همفکر و همراه شود، تا روزی فرا نرسد که با تأخیر در بازسازی، تخریب نصیب آن شود.
نکتهی ۴ : ملت ایران به معنای اَتمّ آن، ملتیست که از تقصیرها، گذشت میکند تا اصالت انقلاب و آرمان اسلامی و هویت ملی مخدوش نشود. تا روزی نرسد رشتهی محکم اعتمادی که به حکومت دارد، از هم بپاشد و پنبه شود. شکیبایی ملت، فضیلت است، این فضیلت از سوی حکومت باید سپاس و پاسداری شود. ناسپاسی به گذشت و بردباری ملت، شاید مخاطرهآمیز باشد.
در آبشار «چالمگس»
پست ۷۷۲۹ : به قلم دامنه. پردهی یکم: در خاطراتِ دوشنبه ۷ مهر ۱۳۷۶ مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی خواندهام که آن روز او برای کوهنوردی به درّهی دارآباد رفت و در کنار آبشارِ «چالمگس» توقف کرد. و با ماژیک، «روی سنگ» یادگاری نوشت. و از درّهی دیگری برگشت که در مسیر، با مردم «احوالپرسی» کرد که «از رکود نامناسب بازار و اقتصاد کشور از فرش و خانه و مصالح ساختمانی و... شکایت داشتند.» (منبع)
من لنین نیستم!
به تنظیم دامنه: امام خمینی گفتند: «من لنین نیستم که استالین یک روزنامهی مخصوص او چاپ میکرد و میگذاشت جلویش و در سراسر شوروی روزنامهی دیگری را منتشر میساخت. یک جایی من میبایست بایستم تا بدانند من بازی نمیخورم.» (منبع)
توضیحات: حجتالاسلام سید محمود دعایی علت سخن امام را اینگونه تعریف میکند: یک روز صبح در سال 62 آقای انصاری از جماران زنگ زد و گفت که امام فرمودند تا اطلاع ثانوی روزنامهی «اطلاعات» چاپ نشود... ماجرا از این قرار بود که روزنامه دو بخش داشت: صفحات رویی و صفحات لایی... صبح آن روز وقتی ما آمدیم دیدیم در صفحات لایی که روز قبل چاپ شده است عبارتی چاپ شده که غلط چاپی زشتی در آن وجود دارد. طبیعتاً انتشار آن به مصلحت نبود. ما لایی را جمع کردیم. تعداد زیادی لایی جمع شد. طبیعتاً اینها میبایست خمیر بشود و لایی دیگر چاپ گردد... به دلیل حساسیت منطقهی جماران شاید اصلاحشدهها را به آن جا نفرستاده بودند تا نکند یک وقت در لایی اصلاحشده هم نسخهای از همان قبلیها باشد... ما معمولاً برای دفتر امام، روزنامهی هر روز را با پیک می فرستادیم. به خاطر همین جریانات، آن روز، روزنامه دیر از چاپ بیرون آمد.
سید محمود دعایی
امام هنگام مطالعه دیدند که روزنامهها نیامده است. توصیه کردند که کسی برود روزنامه را بگیرد و بیاورد. وقتی از بیرون روزنامه را آوردند دیدند که روزنامهفروش فقط صفحههای رویی روزنامه را داده است. وقتی ما هم روزنامه را فرستادیم امام حساس شدند و این سؤال برایشان پیش آمد که چرا روزنامهای که لایی ندارد چاپ شده است. یکی از مسئولین دفتر را به دنبال روزنامه فرستادند. آن فرد مسئول به تجریش آمده بود و دیده بود روزنامهها لایی ندارد. از آن طرف به اقدسیه رفته بود و دیده بود در آن جا هم لایی ندارد. اما وقتی به پایینهای شهر رسیده بود متوجه شد که روزنامههای اطلاعات با لایی توزیع شده است. امام ناراحت شدند و گفتند:
«چرا این روزنامه با این شکل به دست من میرسد و با روزنامههایی که در سطح شهر پخش میشود فرق دارد.»
تصادفاً همان روز در قسمت لایی روزنامه، مطلبی از کتاب مباحث اقتصادی استاد مطهری نقل شده بود و امام قبلاً دستور داده بودند که در این کتاب تجدیدنظر شود. چون گفته شده بود که همهی مطالبش از خود استاد نیست. این مطلب، توسط همکاران روزنامه در سرویس اقتصادی به مناسبت سالگرد شهادت مرحوم مطهری چاپ شده بود. تلقی امام این بود که ما کتابی را که به منظور بررسی تا اطلاع ثانوی ممنوع شده و نمیبایست چاپ شود، چاپ کردهایم. و تازه برای این که امام خمینی از این امر مطلع نشود لایی روزنامه را هم به دست ایشان نرساندهایم. حتی در منطقهی وسیع شمیران و تجریش و اقدسیه پخش نکردهایم ولی در سطح کشور و بین مردم پخش کردهایم. امام تعبیر زیبایی کرد و گفت:
«من لنین نیستم که استالین یک روزنامهی مخصوص او چاپ میکرد و میگذاشت جلویش و در سراسر شوروی روزنامهی دیگری را منتشر میساخت. یک جایی من میبایست بایستم تا بدانند من بازی نمیخورم.»
البته امام، اجازه دادند که روزنامه از توقیف در بیاید. این واقعه تلخترین واقعهی دوران خدمت من در روزنامه اطلاعات بود... بهطوری که من تصمیم به استعفا گرفتم... امام گفتند: شما باشید و اصلاح کنید. گفتم: چشم. بعد هم جهت توضیحات شخصاً خدمت امام رسیدم... عملکرد امام نشان داد که با کسی شوخی و رودربایستی ندارد.
(خاطرات سید محمود دعایی؛ چاپ دوم، ۱۳۸۷، تهران: عروج، ص ۲۰۱ - ۲۰۵)
شهیدِ شناسایی و شناساییِ شهید
به قلم دامنه : به نام خدا. بر این ملت به علت فضیلت سرشاری که در اثر انقلاب اسلامی نصیب بردند، جنگی تحمیلی بار کردند. دلهای سالم از همان نخستینروزِ هجوم به ملت و میهن دانستند که کینهی غرب به سرکردگی آمریکا نسبت به ایران و اسلام، دستِ صدامحسین را به تصرفات سرزمینی باز گذاشت تا تهران را سه روزه فتح کند و ایران باز نیز چون عصر سلطنت پهلوی پایگاهی برای امپریالیسم باشد و رصدخانهای علیهی شوروی.
این دنائت تا هشت سال دنبال شد اما دریغ از گرفتن یک وجب خاک. برای اولین بار امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- از لفظ «دفاع مقدس» استفاده کردند تا نشان دهند آنچه ملت ایران در برابر جنگ و هجوم، انجام میدهد درس از فرهنگ عاشوراست؛ که نمیگذارد ذلت عرصهی عزت را تنگ کند.
کیست که نداند صلح اصالت دارد. اما وقتی ملتی مورد طمع و طعمهی مهاجمین قرار گرفت کیست که نداند دفاع نه فقط ارجحیت دارد که با سرشت و طینت بشری آمیخته است. در دشواری و کارزاری، تنها کسانی به باخت نَرد میزنند که ترسو باشند و تسلیم دشمن. ملت ایران نهراسید و با خون و بازو و ایمان به مَصاف جنگطلبان رفت و نگذاشت در تاریخ ذلتی به اسم جمهوری اسلامی ایران به ثبت برسد. تنومند و آبرومند از جنگ بیرون آمد.
مگر میشود هشت سال مجبور به دفاع در جنگی تحمیلی باشی، اما آسیب نبینی؟ شهید نشوی؟ مجروح نگذاری؟ اسیر ندهی؟ خرابی به بار نیاوری؟ خُب؛ در جنگ نُقل و نبات که پخش نمیکنند! بمب است و بمبافکن. تیر است، تیرانداز. حمله است و حملهورشدن. خط است و خطشکن. عملیات است و شناسایی. مین است و کمین. تک است و پاتک. گلوله است و گلگونکفن. بگذرم، که لیست را اگر ادامه دهم یک کلاسور باید نام، نام ببرم.
اینک در آستانهی «هفتهی دفاع مقدس» فقط خواستم از دو ترکیب -که گویی تکلیفیست بر عَهد و عُهدهی انسان سالم در جامعهی سالم- سخن گفته باشم و آن همان است که صدرِ متن مُزیّن شد: شهیدِ شناسایی و شناساییِ شهید.
«شهیدِ شناسایی» از شجاعترین، ایثارگرترین و خطشکنترین افراد این مرز و بوم بودند که دل شب و در تاریکی محض به آن سوی خاکریز میشتافتند تا اطلاعات عملیات صورت دهند که بیشترشان در طی ۸ سال جهاد مقدس به شرف شهادت نائل آمدند. آنان بودند که دفاع را بر رزمندگان میسّرتر و هموارتر میکردند.
و اما «شناساییِ شهید» همان شهیدشناسی است که ما را مدد میدهد که از صف بیرون نزنیم. از حدّ خارج نشویم. از دین آزُرده نگردیم. از عشق دلزده نباشیم. از راه به بیراهه نیفتیم. از انقلاب جیب ندوزیم. از روحانیت معیشت نکنیم. از خدمت به خیانت نرسیم. از پایه نپوسیم. از منبر و محراب ابزار نسازیم. از ریشه بهدر نیاییم. از شاخه بُن نبُرّیم. از تیشه به ریشه نزنیم. از نردبان اخلاق سقوط نکنیم. از معنویت به مادّیت نغَلتیم.
و نیز، و نیز، و نیز در دسیسهها همدستِ دسیسهگر نباشیم. در قدرت نقب و نقاب نزنیم. در سیاست شایستگان را خانهنشین نکنیم. در جهان، فروز و فخر مردم را به معامله نگذاریم. در وطن وطنفروش نباشیم. در خانه و آشیانه از لایقی و لیاقت نیفتیم. در شهر و کوی و بٕرزن بر سرِ همدیگر کلاه نگذاریم. این لیست را هم، اگر دنباله دهم از ۷۰ کلاسور میگذَرد. بگذرم. رزمندگان دیروز که امروز زندهاند، گرچه شهید نشدند اما «شهیددیده» هستند.
بررسی گفتوگوی دوم حجاریان
به قلم دامنه. به نام خدا
۱. آقای سعید حجاریان در گفتوگو با «انصافنیوز» (منبع) در پیِ تبیین (=بخوانید: تلقینِ) «بیاعتمادی فراگیر» است که وی میکوشد ازین خُلَل و فُرَج (=رخنه، سوراخ، شکاف و اختلال)، وارد شود تا چگونگی رابطهی قدرت و جامعه بحث کند. لذا حجاریان به نگرش مطلقگرایانه میگوید: «مسئلهی ما بیاعتمادی فراگیر است» و ریشه و مقدمهاش را در «دورهی پهلوی» میداند.
۲. او معتقد است بیاعتمادی به حکومت زمانی زیاد شد که در «دولت مرحوم هاشمی... نرخ تورم و فشار بر مردم» بالا رفته بود.
۳. از اینجا وارد گزارهای میشود که از نظر من تیر خلاص اوست به مغز خودش و پُتکیست به فرق مردم و اهانت و جُرمیست علیهی انقلاب: «نتیجه آنکه با حکومت کوچکشدهای مواجه هستیم که نه تنها همه مردم، بلکه حتی بنیانگذاران و کارگزاران خود را نمایندگی نمیکند تا جایی که مردم بهگمانم کارگری در امارات و کویت را به شهروندی در ایران ترجیح میدهند.»
حجاریان با عبارت ترجیحی «کارگری در امارات و کویت»، هویت و اصالت و غیرت ایرانیان را به زیر تیغ انگ بُرد. این انحراف فکری حجاریان گمان نکنم ترمیم بپذیرد.
۴. آنگاه برای به کُرسینشاندن تحلیلَ وضعیتِ خود از نظام، به دنبال مثال و امثال میگردد تا به مخاطبین رسانده باشد که وضع کشور از چی و کی نشئت گرفته است. بنگرید: «واقعیت این است هم احمدینژاد دروغ گفت و هم روحانی و البته بگویم، اینها بازتولید دروغِ بالادست است».
۵. روشن است که حجاریان چه خام در القای حرف بالا، رهبری را نشانه رفته است؛ «بالادست» در تلفّظ وی «رهبری»ست که از منظرش دروغهای پاییندست، نه فقط دروغ، که بازتولیدی از دروغ است که به خیال حجاریان «بالادست» بانی آن است.
۶. حجاریان اما چیزی نمیگذرد که در چند جملهی بعد خود، خود مرتکب دروغ میشود که دیگران را در بازداشتنش مثلاً ارشاد کرده است. وقتی دولتهای پس از انقلاب را بر میرسد به آقای سید محمد خاتمی که میرسد دولت وی را سالم میپندارد. بنگرید: «آقای خاتمی... اما در عمل از حقوق مردم حراست کرد، فساد را کاهش داد و به لحاظ امنیتی کشور را حفظ کرد و مهمتر از همه ترمز قتلهای زنجیرهای را کشید.»
۷. ایشان باز مثل همیشه اسیر لغتسازی و واژهپردازی میشود و خیال میکند میتواند مولویوار «مثنوی» سیاسی بسُراید. او در این خَبط بزرگ، نظام انقلاب اسلامی را به لحاظ ساختاری آزاررسان میپندارد و نسبت دروغی به محصول مبارزات مردم میدهد که فقط از سازمانی چون لنگرگرفتگان آلبانی برمیآید: «بهعلاوه ما در جمهوری اسلامی با مسئلهای مواجه هستیم به نام «آزردگی نهادینه». یعنی کسی نیست از برخورد نهادهای دولتی مصون باشد و آزار نبیند.»
۸. حجاریان -که روزگاری مخالفان را تخلیهی اطلاعاتی میکرد- خود در برابر معصومه رشیدیان (مصاحبهگرش) آنچنان گرفتار تخلیه میشود که حاضر میگردد مانند جریان بددهنِ سلطنتطلب، کشور را بهشدت درمانده، علیل، ملول، مقصر، فقیر و مفلوک نشان دهد؛ کاری که در دورهی جنگ، رادیو بغدادِ عصرِ صدام، چنین شیوهای را نُشخوار میکرد. او به سراغ خبرهای تحریکآمیز میرود و تحلیل خود را به تشبّث (=چنگزدن) میآلاید: «مردمی که به خاطر ۲۵ گرم کرِه در صف نگه داشته میشوند باید این چیزها را تحمل کنند و اعتماد بورزند؟!»
۹. سپس به دین و آخوند ورود میکند و هرچه سر راه است را به زبان مازندرانی «تاشِش» میکند؛ (نوعی وجینِ زمین به صورتِ بیمحابا، باشتاب، ویرانگر) حال آنکه خود را اهل «اصلاح» معرفی میکند: «چنین حکومت یا دولتی بسیاری از ساختارها و هنجارها را خراب میکند. مثلاً نهاد دین تضعیف شد.» و بلافاصله پای نگرش و نسبتِ مردم به روحانیان را به وسط میکشد و میگوید: «میبینیم کوچک و بزرگ نسبت به آخوند حساسیت دارند.»
۱۰. بعد خود را کارساز و اهلِ راهحل هم میداند و مدعی است: «من موافق دولت صدقهای نیستم و اساساً دولت خیّر را نادرست میدانم» و باز نیز به ترکیب و مفاهیم تازه روی میآورَد و «دولت خیّر و دولت مراقب» را میسازد. «دولت مراقب مربوط به دوره ثبات است و استمرار دارد و مراقب است بلایی به سر مردم نیاید... اما دولت خیّر بعد از آسیب و شکست مسئله ... به ماجرا ورود میکند. با این تفکیک، دولت ما همیشه لباس دولت خیّر را پوشیده»
دو نکته:
الف. لابد حجاریان راست را به مردم میگوید که چگونه و با چه رانت و ترفندی آن دبیرستان! تأسیس شد.
ب. عندالله حجاریان بگوید اگر با «دولت خیّر» مخالف بود و در پی «دولت مراقب» هست، پس آن تزِ دادنِ «پول نفت به ملتِ» آقای عباس عبدی و وعدهی انتخاباتی دادنِ «پول نقد به مردم» آقای کروبی چرا کراراً در سازوکُرنا دمیده میشد؟
ج. اگر دروغ بد است -که هست- حجاریان راست بگوید ۴ دولت -یعنی قریب ۳۲ سال از ازین ۴۰ سال- که به جریان وی منتسب بود، نقشش مگر روی آب بود؟!
بررسی بیانیه آیتالله خوئینی
به قلم دامنه. به نام خدا. آیتالله خوئینی چه میخواهد؟ مَجال یافته بودم تا در مورد بروز گسترهی فساد و برکناری در برخی از شوراها و شهرداریهای سراسر کشور بررسی داشته باشم. اینک اما، دو قضیه مرا واداشت به بررسی نامهی دوم آیتالله سید محمد موسوی خوئینی (منبع) و نقدی بر گفتوگوی دوم آقای سعید حجاریان (منبع) بپردازم.
۱. آقای خوئینیها میکوشد به مخاطبین خود بقبولاند آنچه در نامهی ۷ تیر ۹۹ خود، از کشور و کشورداری ترسیم کرده بود، راست بوده است.
۲. از نظر من، ایشان در همین راستا، با یک مقدمهچینی پیشدستانه، میخواهد مردم را به این سمت بکشانَد تا با کنجاوی و کَنکاش، پیش خود و یا در دَورهها و حلقههای جمعی وارسی کنند که «از کدام تصمیم»، کشور -به تعبیر او- «به چنین وضع آشفتهای» کشیده شد.
۳. آنگاه بستر را فراهم میسازد تا در لابهلا و جابهجا، از اوضاع داخلی کشور گزارشِ وضعیت دهد، تا آنحد جسورانه که مخاطبان عامداً به روند تیرهوتار و غبارآلودی -که ایشان با ادبیات و ترکیبات زیرکانه نشانهگذاری کردهاند- تمرکز کنند.
۴. خود نیز کشور را اینگونه دیدهاست:
«عرصه» بر مردم «تنگ» شده.
«زندگی آکنده از حسرت و اندوه و ناداری»
«یأس و سرخوردگی»
«وضعیت اسفبار و غیرقابلدوام»
و... .
۵. سپس وارد اصل ماجرا میشود: انتخابات ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، که پیش ازین نیز، در تحلیل نامهی اولش چند احتمال را مطرح کرده بودم که یکی جدیگرفتن مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم بود. زیرا آقای خوئینی بر این نظرند که قصد رقیب، پایاندادن به اصالت جمهوریت است؛ ازینرو او تلاش میکند به ملت این پیام را برسانَد که ترکِ صحنه و یأس در رأی، زمینهی وداع دائمی با نهادی به اسم ریاستجمهوری خواهدبود.
۶. استدلالش هم این است که وقتی صحنه بهآسانی به رقیب واگذار نشود و شرکت در این انتخابات پیشرو، جدّی و راهبردی تلقّی شود، کسانی که از نظر وی میخواهند برای همیشه خطرِ رأی حداکثری را از سرِ جناح خود، دور کنند، اگر هم کاری علیهی جناح چپ میخواهند انجام دهند، بهسهولت نتوانند، بلکه تاوان بزرگی بپردازند.
۷. و از این سکّو، پرش میکنند و عجیبترین سخن خود را نه در لفّافه که آشکارا بیان میکند که به تحلیل و برآورد من اگر آن وضع پیش بیاید، دورانِ گذار جریان چپ از شیوهی جاری خواهد بود. بنگرید:
«اگر انتخابات آزاد نباشد و از همان آغازِ راه و در مراحل مختلفِ انتخابات، عدهای مرتکب کارهایی شوند که نباید بکنند، سرانجام این ملت بزرگ ایران است که تصمیم نهایی را خواهد گرفت، و در اینصورت خسران از آن کسانی است که راه را بر اصلاحات بستند.»
بررسی نهایی:
عبارت آخر آقای خوئینی، تهدیدِ رقیب است و افکندن رُعب در اردوگاه مقابل که معمولاً به لعاب عملیات روانی رنگآمیزی میگردد. هرچند در فاز اول تز و بنای ایشان -که بهیقین با مشاورت و همگرایی رخ تابیده- بر رأی و شرکت در رأیگیری است، اما در فاز دوم، بلافاصله نظام سیاسی را به سرنوشت دیگری آگاه میکند (بخوانید: اخطار و هشدار میدهد) که او نامش را به حالت نکره گذاشته است: «تصمیمِ نهایی». این یعنی از منظر او اگر جریان حاکم و عوامل ذینفوذ نگذاشتند انتخابات آزاد برگزار شود، راه «اصلاحطلبی» که از درون نظام پیش میرود، جایش را به راه دیگری میسپارد که بیرون از قدرت است که اسمش «تصمیم نهایی» است؛ که از نظر من یعنی خروج و خیزش. هر چند به مجمع روحانیون مبارز همیشه سکوت و سازش آمده است تا مشئ و مشق دگر. (منبعبیانیه)
نقدی بر مشقِ جدید حجاریان
به قلم دامنه: «کلمهها و ترکیبهای تازه!» نقدی بر مشقِ جدید حجاریان. یادم میآید در دههی پنجاه در دبستان دولتی دارابکلا، آموزگاری فروتن داشتم به نام آقای «شیخی» که در درسِ «فارسی» به «کلمهها و ترکیبهای تازه» بسیارزیاد اهمیت و توجه میداد. بهطوریکه باید، هم آن را حفظ میکردی، هم از روی آن چندبار با خط خوانا و زیبا «مشق» مینوشتی و هم تا آخر سال آن را به یاد میسپردی. من هم، شیفتهی مشقنوشتن با خودکار رنگارنگ بودم! و عاشقِ واژههای سخت، که معنای آن با شگفتی بر من روشن میشد. بگذرم.
وقتی متن آقای سعید حجاریان را -که در سایت «مشق نو» مشق کرد- مطالعه کردم، دیدم او حتی در نامگذاری مقالهاش، گزِشِ سخیف کرد، چه رسد در مفاد آن. عبارتهای او در «یک در را نبستید!» آنچنان بیمایه است که نتیجهاش فقط فطیر بود. این خمیرش در تنورِ چرندیات! وَر نیامد.
درست است که روزی روزگاری دست اهریمن از سرِ عجز و کینه از آن «دخمه»ی بزرگراه «آهنگ»، به خیابان «بهشت» عزم کرد و به مغزش شلیک، که به زعم خود این تئوریپرداز اطلاعاتی-سیاسی را به خیال خامش مثلاً به قعر جهنّم! بفرستد؛ ولی ازقضا، تیرشان کارا نشد و او واکر بهدست هنوز هم هست. سلامتی و تندرستی و عافیت و عاقبت برای آقای حجاریان آرزو میکنم.
اما مدتی است که حرفهای او فقط از جنس «کلمهها و ترکیبهای تازه» است، که محتوا و واقعییات و حقیقت در آن خالیست و گاه حتی به چرند نزدیک است. مثلاً همین عبارت او در «یک در را نبستید!» در پیشگویی نسبت به انتخابات ۲۸ خرداد ۱۴۰۰:
«ممکن است در بزنگاه انتخابات برخی هرجومرجهای بخشی و منطقهای پدید آید. مانند انباشت مطالبات معوق دیماه ۱۳۹۶ یا آنچه در آبانماه ۱۳۹۸ رخ داد. در نتیجه بنا به عادت مألوف، میان طرفداران نظام از یک سو، و مردم معترض و مستأصل و جان بر کف درگیری پدید میآید.» (منبع)
زمانیکه ۱۰۰ نفر جمع شده بودند و نام گسترهی «جبههی مشارکت» را بر «حزب» معدود و محدودِ خود گذاشته بودند، مشخص شده بود آنها به انحصار در قدرت به سبک استالینی میاندیشند و به حذف و نابودی همهی رقیبان، حتی همفکران. حتی نمیگذاشتند آقای سید محمد خاتمی از رقیبش آقای ناطق نوری یک مشورت بگیرد چه رسد به نیرو و کمککار.
همان زمان هم، به این ایدهها و رویکردشان نقد جدّی و بیتعارف داشتم، هرچند نه به سبک و سیاقِ جناح تندروی راست -که جز به خود، به هیچ کس حق فکرکردن و موجودیت سیاسی و فکری نمیدهد- حالا همانها که حلقهی حزب مشارکت را ترتیب داده بودند اینک، البته در اندازه و دایرهی منحصرتر، در «مشق نو» جمع شدهاند و به جای آنکه برای مردم و کشور و انقلاب راهحل جستوچو کنند و پشت سرِ ملت به آنان خدمت کنند، مینشینند فقط به مأیوسسازی جوانان و طبقهی روشنفکرتر جامعه میپردازند و درین مسیر صدها گام از بینش و گرایش و حتی از دردِ واقعی مردم عقبترند. فقط چوب لای چرخ اذهان جوانان میگذارند که امور را تیرهتر ببینند تا روند را تیرهوتار کنند.
اینکه همین حالا برای ۹ ماه پیشرو نسخهی غیبگویانه! بپیچی که آن روز «درگیری پدید میآید» حاکی از علم و دانش و توانمندی در تحلیل نیست، بلکه علامت سستی در آرمان و ماندن در خیال و تشویش ذهن جوانان است که آن جمع چند نفره -به قول آن آقا در «فولکس واگن» جا میشوند- به جای روشنگری و روشنفکری و روشناندیشی، به این عارضه دچار شدهاند. نشانِ «چرند و پرندِ» نو است که روزگاری مرحوم علامه دهخدا با نامهای مستعاری چون «خرمگس»، «غلام گدا»، «آزادخان»، «نخود همه آش»، «دَمدمی»، «جناب مُلا اینک» و... آن را در صوراسرافیل و ... به دستِ نشر میبُرد و مردم را بهحق، به حقیقت و به ماجراها و مشکلات آگاهی میداد. واقعاً چرا باید مانند پیشگوها و رَمّالها آینده را تیره کرد و مردم را به شورش و درگیری نوید داد؟! انتقاد به سبک و سلیقهی نظام مستقر، حق هر منتقدی است، اما گِرادادن به درگیری، اقدامی است که نمیدانم چه نامی بر آن بگذارم. بگذرم.
این متنِ «یک در را نبستید!» آقای حجاریان، حتی «کلمهها و ترکیبهای تازه» هم کم دارد، چه رسد به حرف نو، راهحل عقلانی و رویکرد انقلابی. «کلمهها و ترکیبهای تازه» خوب است؛ اما گاه حتی اندیشمندی چون دکتر عبدالکریم سروش را به عنوان مؤمن به غیب و شهود و وحی، به قهقراء تهدید میکند، به پریشانگوییهای ناسزا و به سخنانِ سخیف و سست و ناروا.
نکته: در متنهای تحلیل سیاسی و گفتارهای دینی، اسیر «کلمهها و ترکیبهای تازه»ی نویسندگان و سخنرانان نشویم؛ اِِغوا (=وسوسه و گولزنندگیِ) آن گمراهکننده و گیجکننده است؛ زیرا ممکن است به جای «یافتن»، «یاوه» یعنی چرند تحویل دهند. ۲۷ شهریور ۱۳۹۹.
عملیات ها در جنگ تحمیلی
نگاهی به چند عملیات ایران در هشت سال دفاع مقدس
متن نقلی. به تنظیم و ویرایش دامنه
ثامنالائمه:
۵ مهر ۱۳۶۰
هدف: شکستن حصر آبادان؛ آزادسازی جادههای آبادان - اهواز و آبادان - ماهشهر و منطقهی اشغالی در شرق کارون.
نتیجه: تأمین کلیهی اهداف از جمله آزادسازی ۱۳۰ کیلومتر مربع از خاک ایران؛ کشته و مجروحشدن ۱۵۰۰ نفر و اسارت ۱۸۰۰ نفر از افراد دشمن و... . «حصر آبادان باید شکسته شود....» این پیام امام خمینی، به نیروها قدرت و روحیه داده بود، عملیات در نیمههای شب و با غافلگیری کامل دشمن آغاز شد و این در حالی بود که دشمن در روزهای ۳۰ و ۳۱ شهریور منتظر حمله از سوی نیروهای ایرانی بود و به همین دلیل، آمادهباشی را که در آن روزها برقرار کرده بود، لغو کرده و نیروهایش را به مرخصی فرستاده بود. در چنین شرایطی رزمندگان یک ساعت پس از آغاز عملیات، خود را به سنگرهای دشمن رساندند و ... .
خروجِ مُلّا آقا!!

تعابیر مبالغهآمیز
به قلم دامنه : به نام خدا. آنچه خواهیخواند -و یا اگر خواندهاید باز نیز در این متن مرور خواهینمود- انتقاد روشن و تذکر رُک رهبریست دربارهی کسانی که دربارهی ایشان واژگانی شاهانه یا تعابیری در ردیفِ معصومین (ع) به کار برده بودند.
شهریور ۱۳۹۱ : «به همه این را میگویم و گفتهام و تکرار میکنم: مبادا آن صفاتی، خصالی، مناقبی که متناسب با وجود ولی عصر ارواحنافداه [همچون «ناخدای کشتی ولایت» و «نوح ما»] هست، اینها را تنزّل بدهیم در سطح انسانهای کوچک و ناقصی مثل این حقیر و امثال این حقیر... این نوح، امام زمان است... وجود مقدس خاتمالانبیاء نوحِ کشتیبان این امت است.»
اردیبهشت ۱۳۹۱ : «نه خدا راضی است، نه احکام اسلام اجازه میدهد که ما بگوییم ارتش ما، یا نیروهای مسلح ما، یا عناصر ما، برای خاطر فلان آدم بمیرند؛ نه. بله، برای خاطر اسلام همه بمیرند؛ فلان آدم هم برای خاطر اسلام بمیرد.»
مهر ۱۳۹۱ : «چند روز است منتظر فرصتی بودم که این گلایه را هم عرض بکنم. من وقتی توی خیابانهای کرمانشاه رفتم، دیدم به شکل غیر متعارفی عکسهای بزرگی از چهره این حقیر در مسیر نصب شده... این کار چند تا اشکال دارد: یکی اینکه کاری است کاملاً غیر لازم، با هزینه سنگین؛ این توجیهی ندارد. ثانیاً این تبلیغهای اینجوری، مناسب وضع ما و شأن نظام جمهوری اسلامی و شأن طلبگی ما نیست؛ کار ما بایستی با بساطت و سادگی پیش برود.»
خرداد ۱۳۹۰ : «اینجور بیانات، [اظهارات تمجیدآمیز یک نمایندهی مجلس] هم به ضرر من است، هم به ضرر خود گوینده است. نبایستی این بیانات به این شکل بیان شود. یک مجموعه زمانی تصادفاً کنار هم قرار گرفتهایم و داریم با هم کار می کنیم. من یک کار می کنم. شما یک کار می کنید. اینجور تعبیرات، تعبیراتی نیست که انسان را خوش بیاید یا کمکی به کار پیشرفت انسان بکند. ما همگی بندگان خدا هستیم و انشاءا... خدمت گزاران مردم هم باشیم.»
تیر ۱۳۸۶ : «این کار [جشن تولد برای رهبری] غلط است، این تولد و امثال آن هیچ جشنی ندارد، برگزارکنندگان مسئول وقت و عمر و اموالی هستند که در این کار صرف و ضایع میشود. من از کسی که برای تولد من جشن میگیرد به هیچ وجه متشکر نمیشوم و او را مسئول زیانهای این کار هم میشناسم.»
خرداد ۱۳۸۳ : «بنده این حرف [ذوب در ولایت] را از آدمهای حسابی کمتر شنیدهام. ذوب در ولایت یعنی چه؟ باید ذوب در اسلام شد. خود ولایت هم ذوب در اسلام است... ذوب در رهبری، ذوب در شخص است؛ این اصلاً معنا ندارد. رهبری مگر کیست؟ رهبری هم باید ذوب در اسلام باشد تا احترام داشته باشد.»
آبان ۱۳۸۰ : «وقتی کسانی اسم مبارک امیرالمؤمنین علیهالسلام یا اسم مبارک ولی عصر روحیفداه را میآورند، بعد اسم ما [«علی زمان»] را هم دنبالش میآورند، بنده تنم می لرزد... ما گیاه همین فضای آلوده دنیای امروزیم؛ ما کجا، کمترین و کوچک ترین شاگردان آنها کجا؟ ما کجا و قنبرِ آنها کجا؟ ما کجا و آن غلام حبشیِ فداشده در کربلای امام حسین علیهالسلام کجا؟ ما خاک پای آن غلام هم محسوب نمی شویم...»
شهریور ۱۳۷۷ : «من خواهش می کنم که الفاظ این اشعار و سرودها [«سروَر ما خامنهای»] را از کلمات مبالغهآمیز خالی کنید. بنده افتخارم به این است که بتوانم خدمت گزار شما و مردم باشم. «سَروَر» فقط خدای متعال است... ما بندگانی ناقص، نارسا و ضعیف هستیم.» (منبع)
یادآوری ۱: سالهای دورتر امام خمینی نیز به مرحوم فخرالدین حجازی تذکر داده بودند که در وصفشان آن کلمات مبالغهآمیز را به کار نبرند.
یادآوری ۲ : یادم است چندسال پیش در بیانیهی مشترک آیتالله سید احمد علمالهدی و استاندار خراسان رضوی دربارهی تشکر از مسافرت رهبری به مشهد مقدس نیز، لغات و واژههایی استخدام شده بود که از نظر من اصلاً زیبنده نبود، زیرا اینگونه گفتارها و نوشتارها بیش از همه، خودِ رهبری را رنج میدهد و معذّب میدارد و شأن و زیستِ مردمی و سادهزیستیِ رهبری را خدشهدار.
نکتهی ۱ : در دین اسلام، رهبر نه جایگاه و کاخ تشریفاتی میتواند داشته باشد و نه اَلقاب تشریفاتی و نه حتی زندگی اَشرافی. به قول مرحوم دکتر شریعتی کوخ فاطمه بر هر کاخی شَرف دارد.
نکتهی ۲ : البته احترام و ادب به دیگران یک رفتار اخلاقی، دینی و انسانیست و تردیدی در آن نیست.
ایرانِ امروز برای ایرانِ فردا
به قلم دامنه: به نام خدا. میخواهی با هر نگرش و نگاهی به وضعیت ایرانِ امروز بنگری، بنگر؛ چه منتقدانه، چه معتقدانه، اما به براندازی و براندازان مدد نرسان. آنان به تنها چیزی ڪه به آن هرگز فڪر نمیڪنند و دل نمیسوزانند، منافع ملی، امنیت پایدار و آیندهی درخشانتر ایران است. تازه، بدشان هم نمیآید ڪه این هر سه، عرصهی تاختوتاز قرار گیرد، ولو به دستِ بیرونی (=به فارسی: بیگانه. به عربی: اَجنبی).
دوست ارجمندم جناب دڪتر عباس خلجی مدیر «فراسوی سیاست» در نوشتهای با عنوان «برای ایران چه باید ڪرد؟!» تحلیلی برای ضرورتِ همگرایی داخلی ارائه داد ڪه جامعیت داشت، این نوشتهام به درخواست ایشان به نگارش در میآید و امتدادی است بر آن نگرش، ڪه در «دامنه دوم» (اینجا) به زیر چاپ رفت.
هر ایرانی، مُحِق (=حقمَند، حقدار، صاحبِ حق) است ڪه به «ایرانِ امروز برای ایرانِ فردا» فڪر ڪند، دغدغه داشته باشد، نظر دهد، مطالبهگری ڪند، خواسته داشته باشد و در تعیین و ثبیت سرنوشت جمعی، شرڪت. زیرا؛ به تعبیر زندهیاد دڪتر علی شریعتی در جزوهی «روشنفڪر مسئول»، همهی ما «مسئول»ایم و پیش خداوند و وجدانمان، پاسخگو. چراڪه به قول ڪنفوسیوس: ما امانتدارِ آیندگانیم، نه میراثخوار گذشتگان.
همگرایی به معنی دستشُستن از ایده و آراء نیست، ترڪِ خواستههایی است ڪه برای هدفهای اساسیتر، فرونهادنِِ تنشهایی است برای جهش مؤثرتر. همگرایی همچنین معلوم است ڪه به معنی همسانسازی افڪار نیست ڪه بیشتر شبیهسازی است تا جامعهسازی. همگرایی باید ڪنارگذاشتنِ عاقلانه و رضامندانهی «نقش»هایی باشد ڪه رُل (=بازیگری) در زمین دشمن و یا حریف به حساب میآید و بهڪارگیری عامدانه و مسئولانهی «نقشه»هایی باشد ڪه راه را مینمایاند و چاله و چاه را پر مینماید.
سخن رسول خدا محمد مصطفی (ص) «اَلا ڪُلڪمْ راعٍ، وَ ڪُلڪمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ» بهترین رهنمود برای این رویڪرد، آیندهنگری، جامعهسازی، خودسازی و در یڪ ڪلمه همگرایی داخلی است. قلمم را درین فراز، به احترام استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری، میسپارم به بیان سَدید ایشان ڪه در شرح عبارت بالا، حرِف خوب را، خوب زد؛ در مجموعه آثارش، جلد هفدهم (منبع) :
«تمام افرادِ شما مسلمانان، به منزلهی حافظ و نگهبان و شبان دیگران هستید و تمامِ شما نسبت به تمامِ خودتان، مسؤولید. تعبیرى از این بالاتر نمىتوان کرد، یعنى ایجاد نوعى تعهّد و مسؤولیتِ مشترک میان افرادِ مسلمان براى حفظ و نگهدارى جامعهی اسلامى بر مبناى تعلیمات اسلامى.»
استاد برای تبیین، چنین ادامه داده است ڪه برای فهم درست آن در زمانهی ما، دقتِ فراوان ما را میطلبد:
«چنین وظیفهی سنگینى اولًا آگاهى و اطلاع زیاد مىخواهد، یعنى هر فرد یا اجتماع ناآگاهى نمىتواند این وظیفه را بهخوبى انجام دهد، و ثانیاً قدرت و امکان مىطلبد. انجامدادنِ چنین مسؤولیت بزرگ و چنین تکلیف بسیار بزرگى، احتیاج به قدرت و نیرو دارد، و ما قدرت و نیروى لازم را براى این موضوع کسب نکردهایم. نیرو را بالقوه داریم ولى این نیرو را جمع نمىکنیم.»
نڪتهی پایانی: در جامعهی امروز ایران، مردم این سرزمین باتمدن ڪه به شڪرانهی خدا با واژگون ڪردن سلطنت ناشایست پهلوی، به نعمت اقتدار و قدرت بهرهمند شدهاند به نظر من دستڪم چهار چیز را بیش از پیش میخواهند ڪه در نگرش من، یڪ پایبندی پیشبَرانهی مدرن (=نوین، امروزین) برای پیش به سوی «ایرانِ امروز برای ایرانِ فردا» میباشد:
۱. پایداری ارزشهای اخلاقی و دینی از دامنهی عبادت تا قلّهی عدالت. ۲. مردمیماندن و پاسخگوبودنِ روند سیاست و حڪومت از صدر تا انتها. ۳. آسانترشدنِ معیشت مردم و پیوندهای داخلی و داد و ستد جهانی به همراه مقاومت انقلابی و جهاد سازندگی. ۴. مبارزهی حقیقی و اقدام واقعی با هر گونه «فساد و فقر و تبعیض» ڪه در راهبُردِ رهبری همواره بخشیجداییناپذیر از هدایتگری و حڪومتداری و مطالبهگری بوده است.
برای ایران چه باید کرد؟

به قلم دکتر عباس خلجی : برای ایران چه باید کرد؟! مهمترین پرسش در ذهن ایرانیان این است که کشتی ایران به کدامین سوی روان است؟! پاسخ به این پرسش آسان نیست. چون چشمانداز پیش روی چندان روشن نیست. اما تجربه 40 ساله ایرانیان نشان میدهد که زندگی سیاسی در ایران فراز و نشیب بسیاری داشته و دارد و زندگی ایرانیان همواره در مسیری پرفراز و نشیب و در بستری پرسنگلاخ رقم خورده و ملتی آبدیده ساخته شده است. به گونهای که ایرانیان به مثابه ملتی جانسخت و مقاوم در برابر شدائد و مشکلات معرفی شدهاند.
دکتر عباس خلجی
اینک در شرایطی به سر میبریم که کشتی ایران در اقیانوس طوفانی و متلاطمی گرفتار است و با موجهای بلندی دست و پنجه نرم میکند که از سویی پیامد تحریمهای ظالمانه دشمنان واز سوی دیگر حاصل بیتدبیری سیاستمداران و دولتمردان کشور است. البته بر ناظران آگاه پوشیده نیست که که اختلافات عقیدتی و سیاسی عمیق و گسترده در میان مدیران و سیاستمداران کشور در پیچیدگی اوضاع نقش بسیاری دارد. بنابراین ایرانیان روزگار سختی را تجربه میکنند و شرایط سیاسی و اقتصادی بس نامطلوبی را پشت سر میگذارند. این در شرایطی است که بیگانگان و دشمنان جهانی و منطقهای ایران چون دزدان دریایی مترصد فرصتی مناسب برای شبیخون زدن به کشتی و غارت مسافران آن هستند. در واقع، همه ما ایرانیان به مثابه مسافرانی که سوار این کشتی هستیم در معرض تهاجم و دستاندازی رهزنان قرار داریم و بنابراین، سرنوشت و آینده یکسانی در پیش رو داریم.
با «ابوالقاسم سرحدیزاده»
به قلم دامنه : به نام خدا. دیروز (۲۵ تیر ۱۳۹۹) خبر درگذشتِ آقای ابوالقاسم سرحدیزاده مرا به فڪر فرو برد. زیرا با «او» یادِ چند چیز میافتم ڪه میگویم:
آن ایام -ڪه او وزیر ڪار دولت میرحسین بود- من قم بودم. گاه، شبها برای ڪلاس «تڪواندو» -ڪه زیر نظر آقای سید محمد پولادگر طلبهی حوزه و بعدها رئیس فدارسیون تڪواندو، بود- به باشگاهی در خاڪفرج قم میرفتم. البته اخوان: شیخ وحدت و شیخ باقر هم، به همین باشگاه تڪواندو میرفتند و از من، چند «دان» جلوتر بودند و من مُبتدی بودم و بهشدّت ناشی!
یڪ مسجدی در لاینِ (=خط عبوری) وسط بلوار امامموسی صدر خاڪفرج ڪه به قبرستان وادیالسّلام میپیوست، وجود داشت ڪه تخریب آن مشڪل و مسئلهساز شده بود و ڪسی جرئت نمیڪرد سازهی مسجد را زیرورو ڪند. تا اینڪه آذر ۱۳۶۶ هنگامی ڪه آقای سرحدیزاده -ڪه با شورای نگهبان بر سرِ حقِ ڪارگر در برابر ڪارفرما نبرد فڪری سنگین و پردامنه داشت- و نیز برای روشنشدنِ حڪم شرعی گسترهی حق دولت در مسائل حڪومتی، یڪ سؤال حڪومتی مهم از امام خمینی ڪرد، (منبع) فضای سیاسی و اندیشهای وقت ایران بهشدت دگرگون شد و افراد شاخص در حڪومت شروع ڪردند به بیان دیدگاههای سنتی و نوین؛ بهطوری ڪه آیتالله خامنهای -در مقام امامجمعه- خطبهای خوانده بودند، ڪه امام خمینی ضمن تصحیح آن دیدگاه حڪومتی، ایشان را چونان آفتاب -ڪه میدرخشد- توصیف فرمودند.
ڪاری ڪه وزیر ڪار دولت میرحسین ڪرد، موجب شدهبود تا امام خمینی بیشتر به حرف بیایند و ناگفتههای نوینی ڪه دربارهی سیاست و حڪومت در ذهن داشتند و شاید برای رعایت حال زُعمای بزرگ قم از علنیساختن آن پرهیز مینمودند، آشڪارا و حتی دور از انتظار، به زبان و قلم بیاورند؛ ڪه بعدها آقای جهانگیر صالحپور (=نام مستعار سعید حجاریان) در مجلهی «ڪیان» امام خمینی را «فقیه دورانِ گذار» معرفی نمود ڪه روند عُرفیشدن حڪومت و سیاست در پهنهی جمهوری اسلامی ایران را، آسان ڪردهاند.
بنابراین، نه فقط آن مسجد از قِبَلِ این گونه حرفهای نوین امام، از لاین امامموسی صدر در قم برداشته شد، ڪه حتی اگر گفته شود «زمینهساز تشڪیل مجمع تشخیص مصلحت نظام» همان پرسش شرعی آقای سرحدیزاده بود بیوجه نیست.
توضیح: شورای نگهبان گویا معتقد بود نمیتوان ڪارفرما را به پرداختِ حق بیمه برای ڪارگران، اجبار ڪرد و فقهای آن شورا، این را خلاف شرع میپنداشتند و سرحدیزاده در برابر این رأی ایستادگی ڪرد و ڪار این ڪارزار را به نزد امام بُرد. و شد همان چیزی ڪه میبایست میشد.
یادڪرد: از پس از مجلس ششم، آقای سرحدیزاده ڪه به «سڪتهی مغزی» و سپس به سڪوت رفت و من دیگر از دیدگاه ایشان هیچ خبری نداشتم؛ چونانڪه امروزهروز هم از دیدگاه بسیاری از افراد و جریانهای فڪری ایران مانند نئومارڪسیستها، روشنفڪران، لائیڪها بیخبر شدم زیرا گویا اینان نمیخواهند حرف بزنند، یا شاید نمیگذارند حرف بزنند و شاید هم حرفی ندارند! ڪه بزنند. بگذرم و خدا را بهجِدّ میخوانم ڪه به این وزیر کاردانِ «ڪار» و حامی ڪارگران ڪه با رژیم مستبد شاه، مبارزهی بیامان ڪرد و شڪنجه شد و زندان ڪشید، علوِّ درجات و حَشر با شهیدان والامقام اسلام دِهاد.
تصویر مرحوم سرحدیزاده در صفحهی اول
روزنامه جمهوری اسلامی شنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۹
نڪته: دستڪم در آن برهه سه شخصیت باعث شدند تا امام خمینی -رهبر ڪبیر انقلاب اسلامی- بحث گستردهی اختیارات حڪومتیِ ولیفقیه، به عبارتی حڪومت اسلامی در جمهوری اسلامی ایران را، به ساحتِ عمومی بڪشانند و با مردم در میان بگذارند: ۱. مرحوم ابوالقاسم سرحدیزاده ڪه شرح دادم. ۲. حجتالاسلام محمدحسن قدیری ڪه حُرمت شطرنج را مطرح ڪرده بود و امام جوابی رهگشا و پُربازتاب دادند. ۳. و آیتالله خامنهای ڪه خطبهای خوانده بودند تا دیدگاه نوین امام را تشریح و باز ڪنند، اما امام، تشریح ایشان را اصلاح فرمودند ڪه بازخوردهای گوناگونی داشت و رهبری نیز بلافاصله سخن اصلاحی و ایضاحی (=روشنسازی) امام را با طیٖبِ خاطر (=خاطرجمع، با ڪمالِ میل) پذیرفتند.
تحلیلی بر نامهی خوئینی
به قلم دامنه :به نام خدا. آیتالله آقای سید محمد موسوی خوئینی در مقدمهی نامهی ۷ تیر ۱۳۹۹ خود به رهبری (منبع) ، منابع دیدگاه انتقادیاش را «مسموعات و مشاهدات و مطالعهٔ گزارشها و تحلیلها» دانسته است. سعی او برای ذڪر این سه منبع، نشان از این دارد ڪه خواسته، نامهاش را مستند ساخته باشد؛ هرچند مسموعات (=شنیدنیها) همیشه نمیتواند منبعی قابل استناد باشد. «مطالعهٔ گزارشها و تحلیلها» هم بستگی به میزان احاطهی علمی گزارشگران و تحلیلگران آن و دسترسی درستِ آنان به اطلاعات دارد. میماند منبع وسط ڪه مشاهداتِ آقای خوئینی محسوب میشود ڪه به لحاظ اعتبار، استناد شخصیاش است. و به نظرم همین موجب شده است ڪه به این نتیجه برسد و با قطع و یقین و مطلق بنویسد: «آنچه در ذهن و زبان بسیاری از مردم و در زندگی آنان میگذرد زیبندهٔ نظامی نیست ڪه با پرچم اسلام به دنیا معرفی میشود.»

آقای خوئینی با شمردنِ چهار بند -ڪه به لحاظ فن «تحلیل محتوا» نوعی ذهنخوانی و زبانخوانی به حساب میآید- ابتداء اوضاع ڪنونی مملڪت را «غیرقابلدوام» میخوانَد و سخن انتقادی خود خطاب به رهبری را در قاب «از نگاه مردم» قرار میدهد تا آنگاه از جانبِ مردم «شیوهٔ مدیریت در بالاترین سطح، و قدرتِ نافذ آن» را «نقشآفرینِ اصلی در تمام یا اڪثر مهامّ امور ڪشور» معرفی نماید؛ یعنی خوئینی با جایدادنِ خود در ذهن و زبان مردم، مقصّر و موجد و موجب و مسئول این قصه یا غُصه را رهبری میداند.
در واقع آقای خوئینی با ردیفڪردنِ یڪ مقدمه و برشمردنِ چهار بند از نوع افڪار و انتقادها ڪه به نظر او در ذهن «بسیاری از مردم» ایران رژه میرود و نیز مقصّر معرفیڪردنِ رهبری در وضعیت اڪنون مملڪت، ڪه آن را در نامهاش توصیف ڪرده است، میخواسته به این رأیاش برسد ڪه شیوهی رهبریِ آیتالله خامنهای را نادرست اعلان ڪند؛ با این جملهی نیمهتصریحیاش ڪه از زبان مردم نوشته، رهبری نظام: «باید با ملاحظهٔ همین مشڪلات و چالشها» «شیوهای در مدیریت امور به ڪار میبست ڪه امروز، گرفتار این آشفتگیهای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و ... نمیشدیم.»
آقای موسوی خوئینی وقتی نامهاش را با چند فراز به این مفاد انتقادی آغشته ڪرده و ذهن خوانندگانِ نامه را درگیر ماجرا ساخته، آنگاه زمینه را فراهم میبیند ڪه قلم به ڪنایه و طعنه برَد و برای تثبیت تردید و یا ردّ راهبریِ رهبری، با دو جملهی شرطی و التزامی بگوید «اگر شیوهای ڪه تاڪنون» رهبری برای مدیریت ڪشور «به ڪار» گرفته است «نتیجهٔ محاسبات متعارف و براساس آراء و تحلیلهای شناختهشده در حڪمرانی است» پس باید درِ انتقاد به رهبری باز باشد و آگاهان جامعه بدون هیچ نگرانی به رهبری «تذڪر دهند و اصلاح آن را با تأڪید درخواست ڪنند» و بلافاصله در دنباله، «اگر» دومش را مینویسد ڪه چنانچه «مبنای تصمیماتِ» رهبری در این مدت «دانستههایی از مبادی غیرمتعارف است» سرنوشت ملت، چیزی دیگر است ڪه از نگاه خوئینیها «سرنوشتی محتوم و گریزناپذیر» تعبیر شدهاست.
به نظر میرسد آقای خوئینی -ڪه در جریان چپ، نقش هدایت و خطوربط دهی را بر عهده دارد- با سرگشادهڪردنِ عمدی این نامهی انتقادی، دستڪم خواسته است سه ڪار ڪرده باشد:
۱. ضعف عمدهی جناح چپ را از چشم مردم دور ڪند ڪه پس از بحران ۸۸ حاضر شد بهناچاری با استراتژی «نیابت» حضور در قدرت رسمی را از دست ندهد. زیرا آنچه به حساب آقای حسن روحانی نوشته میشود، از نگاه منتقدان سیاسی و اقتصادی، تقصیر اصلیاش به گردن جناح چپ است ڪه با هزینهی جناح چپ، بر ڪاندیداهای جناح راست پیروز شده است.
۲. با انتقاد از رهبری، موقعیت متزلزل جناح چپ را درمان ڪند و حالت متذبذب افرادی از این جناح را ڪاهش دهد و با توجه به احتمال تسخیر قوهی دیگر از از سه قوه، در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ توسط جناح راست، برای تنور فضای انتخاباتی هیزم و یا دود و یا گرمی مهیّا ڪند و خمیر را بچسباند.
۳. شاید هم فڪر ڪرده است اڪنون زمان آن رسیده است تا از طریق نقد شیوهی مملڪتداری رهبری و مقصّر قلمدادڪردن آیتالله خامنهای، فصل نوینی برای جناح چپ بیافریند، با دو هدف متعارض: اگر شد، جناح چپ -حالا چه تمامجان و چه نیمهجان- در گردون و گردونهی قدرت رسمی بماند، و اگر نشد، لااقل خروج از نظام و در واقع بیرونرفتن از سیاست رسمی، با نقد به رهبری ڪلید بخورد؛ با این برآورد احتمالی ڪه هر دو هدف، بهجبر، تاڪتیڪِ بازی در هر دو زمینِ «درون نظام» یا «بیرون نظام» را برای آنان فراهم و میسّر و آسان میڪند.
ناگفته نگذارم از نظر من، انگیزهی هر شهروند برای نوشتن نامه به رهبری ڪه ناشی از شیوهی علویست، قابل تفتیش نیست و من به عنوان یڪ شهروند، نامهی یڪ فرد مؤثر سیاسی را به بضاعت اندڪم، ڪمی شرح دادهام. درست و یا نادرستِ آن، وا گذاشته میشود به خوانندگان.
این روزهای نظام ایران
به قلم دامنه. به نام خدا. ابتداء آن روزها: پیش از این، پارسال در دو صحن «نغمه» و «مدرسهی فڪرت» از شهید «عالی جویباری» فرماندهی عارفمَسلڪ ما در گردان مسلمبنعقیل نوشته بودم ڪه به ڪارگزینی سپاه ساری نوشته بود از بخشی از حقوقم بڪاهید چون شالیزار دارم و گویا گاوداری، ڪه درآمدم ڪفاف میڪند. دیروز دیدم شهیدی دیگر یعنی سید محمد امیریمقدم، آر.پی.جی زنِ یڪی از گردانهای لشڪر ۲۷ محمد رسولالله (ص) به علت اینڪه «دو تا از گلولههای آر.پی.جی۷ ڪه در عملیات شلیڪ ڪرده به هدف نخورده، حلالیت طلبیده و ۱۷ اسفند ۱۳۶۴، مبلغ ۴۰۰۰ ریال از حقوقش را به همین دلیل به سپاه برگردانده است.» (منبع)
حالا این روزها: اڪبر طبری و قاضی شیخ غلامرضا منصوری فراری ڪه عین پروندهی سعید امامی -همهڪارهی «حجتالاسلام علی فلاحیان» وزیر اطلاعات عصر مرحوم رفسنجانی- میگویند ڪشته شد! را در نظر آوریم. اولی یعنی اڪبر طبری برای دو رئیس قوهی پیشین -آقایان سید محمود شاهرودی و شیخ صادق لاریجانی ڪه دَمبهدَم علیهی مخالفان و منتقدان خطابه میخواندند و انڪاریه و ردّیه- گویی ملائڪهی روی زمین بوده و هر ڪاری ڪه اراده مینموده، میڪرده. و حتی وقتی هم، بِزههایش توسط آقای علیرضا زاڪانی -یڪی از همفڪران هر دو رئیس پیشین قوهی قضاییه- افشاء میشود، آقای شیخ صادق لاریجانی برآشفته میشود و از یار و همهڪارهی حوزهی ریاست قوه، یعنی اڪبر طبری به دفاع برمیخیزد و هیچ اقدامی برای تعقیب او نمیڪند و آقای محسنی اژهای مدعیست برای «ایشان» تخلّفش احراز نشده بود.
اما آن دومی یعنی شیخ غلامرضا منصوری -ڪه برخی محافل سعی میڪنند او را در لباس روحانیت نشان ندهند تا مثلاً آبروی روحانیت نرود- هر چه میخواست علیهی روزنامهنگاران و منتقدان میڪرد و هیچڪس در درون قوه قضائیهی عصرِ شیخ صادق لاریجانی جرئت نمیڪرد به این دو، بگوید بالای چشمتان ابروست! چه برسد به فلان روزنامه یا فلان فعال سیاسی یا فلان مظلوم ڪه بخواهد لب به انتقاد و افشاگری بگشاید و حقش را بستاند. تا این ڪه سازمان اطلاعات سپاه ورود ڪرد و از فساد این دو فرد پرده برداشت و ملت باخبر شد میلیاردها تومان مانند یڪ هلوی راحتالحلقوم بلعیده شد و قاپیده. امید است اینان، بیشائبه، در تمام مأموریتهایی ڪه به آن واداشته میشوند ڪاشفی عادل باشند.
انتهاء نڪتهها:
نڪتهی یڪ اینڪه هر گاه باب انتقاد، نه فقط بسته ڪه چندقفله باشد، بیشترین زیان را خودِ جمهوری اسلامی ایران میڪند؛ زیرا اڪبر طبریها و قاضی شیخ غلامرضا منصوریها با خیال راحت و احساس مَصونیت از پستان نظام میدوشند و بر مَشڪ و خیڪِ خود میافزایند و آنگاه حتی رئیس قوهی قضائیه هم فڪر میڪند اینگونه افراد گویی معصوم! هستند و پاڪ و پاڪیزه و به قول ادبیات یڪ جناح خاص: پاڪدست! ڪه هرگز خبط و خطایی از آنان سر نمیزند! زهی خیال باطل!
نڪتهی دو آنڪه آیا روحانیت ایران با این رَختِ بیریختی ڪه اَمثالِ اڪبر طبریها و قاضی شیخ غلامرضا منصوریها بر تَنِ نظام پوشاندند، شرمسار نیستند در روضهخوانیها و سخنرانیها و منبرهایی ڪه ملت متدیّن خویشتندارِ شڪیبا را افاضه میفرمایند و روشنگری، از سجایای حڪومت علوی بگویند و مثلاً عزل یا توبیخِ عثمان بن حُنیفِ استاندار توسط امام علی (ع) به خاطر شرڪت در یڪ مهمانی اَشرافی خلافِ عرفِ علوی را شرح ڪنند!؟
شرم دارند. باور دارم آن وارستههای روحانیت، مدتیست شرم دارند و پیش ملت شرمندهاند ڪه زبانشان برای بیان این نمونهها و شاهدمثالها گِره دارد و نمیچرخد.
نڪتهی سه اینڪه ملت ایران بارها دارد اثبات میڪند «ضدانقلاب» نیست، ضدِّ فساد و غارت است. سالها به ایثار ایثارگران و سازندگان، این انقلاب شڪوفا شد و غنچه و گل داد. اما بهیڪباره، چپاولگران چپاول میڪنند و دل مردم را فسُرده. سه تُن گُل محمدی، با هزار زحمت به یڪ لیتر گلاب و اِسانس تبدیل میشود؛ گلابِ انقلاب را ڪه با خون شهیدان تهیه شده است را یڪشبه به بادِ فنا و تباه ندهید. به قول سَدید امام خمینی -رهبر ڪبیر انقلاب اسلامی- (منبع) بترسید از روزی ڪه مردم بخواهند «ایامالله دیگری» خلق ڪنند:
«این مردم زاغهنشین ڪه شماها را روی مَسند نشاندهاند ملاحظه آنها را بڪنید، و این جمهوری را تضعیفش نڪنید. بترسید از آن روزی ڪه مردم بفهمند در باطنِ ذات شما چیست، و یڪ انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید ڪه ممڪن است یڪی از «ایام الله» -خدای نخواسته- باز پیدا بشود. و آن روز دیگر قضیه این نیست ڪه برگردیم به ۲۲ بهمن. قضیه [این] است ڪه فاتحهی همهی ما را میخوانند!»
سلطنت ترس
خبر ۲ : سرانجام مشخص شد پدر، مادر، برادران و خواهرانِ شهید «نسیم افغانی» سالهای قبل در حملهی هوایی شوروی به افغانستان همگی به شهادت رسیدند. به دستور رهبری، نسیم افغانی رزمندهی «آرپیجیزن» -ڪه در جنگ تحمیلی عراق علیهی ایران، به ڪمڪ ایران شتافته بود (منبع) و پیڪرش در منطقهی عملیاتی (عڪس پایین) ڪشف شدهاست- در حرم امام رضا (ع) دفن میشود.
من، به مقام شامخ این شهید غریب با تمام اشتیاق ادای احترام میڪنم و به ملت متدیّن افغان درود بیعدد میفرستم ڪه در رنجها، بلاها، جنگها، تفرقهافڪنیها، گرسنگیها، سختیها، سرسختانه دست از ایمان به اسلام برنمیدارند و قومی قانع و مقاوم و یاریرساناند.
خبر ۳ : سرتیپ پاسدار آقای محمدباقر قالیباف رئیس قوهی مقننه گفت: «مصمم هستیم اولویت مجلس را از تقنین به نظارت تغییر دهیم؛ چراڪه در بسیاری از موارد نیازی به قانون جدید نداریم و با نظارت دقیق مشڪلات در حوزه اجرا حل و اعتماد مردم هم به نظام بیشتر میشود.» (منبع)
یادآوری پایانی: امروز، خجستهسالروز میلاد فرخندهی ڪریمهی اهل بیت -علیهمالسلام- حضرت فاطمهی معصومه -سلام الله علیها- بر شیفتگانِ ڪانونِ عصمتوطهارت مبارڪ.