به قلم دامنه : به نام خدا. لغتشناسان، خلیفه (=جانشین) را ازجمله «آن ڪه به جای ڪسی باشد در ڪاری» معنی ڪردهاند. خلیفه خود را جای پیامبر (ص) و حتی نایب خدا میبیند. خلیفه، پیِ جا، جاه، پایتخت، قدرت، ریاست و مقام مذهبی-سیاسی است. او ،جایی را مرڪز قدرت خود قرار میدهد و در آن قرارگاه، جلوس میڪند و مدعی است از طرفِ خدا بر خلق حڪم میرانَد و حتی فردی چون هارونالرّشید چنان غرّه (=فریفته، پُشتگرم) به قدرت و استیلایش میگردد ڪه خود را بر تمام جُنبندگان حاڪم و سلطان میبیند و به ابری ڪه در بغداد نمیبارید میگفت هر ڪجا بباری باز هم آنجا مُلڪ و مِلڪ من است.
بالاخره، خلیفه و خلافت بخشی از تاریخ اسلام شد و اهل فن متوجه هستند ڪه صدها خلیفه از امویان گرفته تا عبّاسیان و از آنها گرفته تا عثمانیانِ ترڪیهی عثمانی، چه بر سرِ اسلام آوردند؛ چهها بر آن افزودند و چهها از آن ڪاستند.
در شیعه اما، خلافت نیست، امامت است. اندیشه و فرهنگ قرآنی ڪه مقامی رفیع در نظر و عمل است. ابراهیم نبی (ع) از سوی خداوند آنقدر باید آزمون شود تا از مقام پیامبری و رسالت، به مقام «امام» نائل شود و بر ملت و امت، رهبر.
از نظر من «امام» ڪسی است ڪه خود وسط میدان و میانِ ملت است و دستِ بشر را میگیرد و به پیش میبرَد. یڪی از مهمترین فراز در تعریف امامت را مرحوم علامه طباطبایی ارائه ڪرد ڪه بر همین مفهوم پیشروبودن و پیشبَربودنِ «امام» تأڪید میڪند. یعنی «امام» جلوی جامعه حرڪت میڪند و «امر» در دست اوست و صاحب امر است.
بالاخره، شیعه با «امام و امت» میانه دارد. و میدان و مدارِ اُمّت، امام است. بین مردم و رهبر رابطه است نه فاصله. اگر میدان جهاد رخ دهد و جنگی بر مسلمین تحمیل شود، امام در جلوی رزم است. مانند امام علی (ع) ڪه پا پس نمیڪشیدند ڪه مردم به رزم بروند و او بر تخت سلطنت و ریاست! بنشینند. اگر زندان نیاز باشد، خودِ امام جلوتر از امت است. مانند امام موسیبنجعفر (ع) ڪه چندین سال توسط خلیفه در زندان محبوس بودند. اگر آزمون انتظار در نظر باشد این امام است ڪه جلوتر است و رنج غیبت و نهانماندن را به جان میخرد. مانند امام زمان مهدی موعود (عج) ڪه به مشیّت پروردگار در پردهی غیب و انتظار برای حضور در میان مردماند.
امام خمینی رهبر ڪبیر انقلاب اسلامی در نجف
آیتالله العظمی سید روحالله خمینی ڪه در اَوان مبارزه، میان مردم قم و روحانیون به «حاجآقا روحالله» شُهرت داشتند، در اوج نهضت اسلامی به «امام» ملقّب شدند. و حتی روزنامهها هم تا پیش از پیروزی انقلاب از این لفظ استفاده میڪردند؛ مثلاً تیتر «امام آمد» در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷. بنابرین، این لفظ -ڪه معمولاً در جغرافیای شیعه رایج بود- برای ایشان رواج یافت. حتی برای سید موسی صدر نیز «امام موسی صدر» بهڪار میرفت. زیرا واژهها با خود پیام حمل میڪنند و «امام» از آن واژگان دینیست ڪه بارِ معنایی زیادی را با خود حمل میڪند؛ چه در نظام تشریع و چه در نظام تڪوین. و اِطلاق لفظ امام برای امام خمینی ناشی از همین اهمیت لفظ آن برای رهبریست. بگذرم.
جمهوری اسلامی ایران بر مبنای همین نظریهی امامت و امت بنا شده است ڪه در مفهوم «ولایت فقیه» منحَصر شد. البته از نظر من باید به یاد داشت و از نظر دور نداشت ڪه در نظام سیاسی غیرمعصوم (ع) حڪومتِ بیعیبونقص داشتن، انتظاری نادرست است. حڪومت، زاده و ساختهی همین بشر است ڪه درست و نادرست را باهم در خود دارد، چون امڪانِ اشتباه برای بشر امری طبیعی است. حتی توقع اینڪه جامعه، امام یا رهبری داشته باشد ڪه اساساً بیاشتباه باشد و هیچ خطایی نورزَد و مصون از فڪر و عمل ِنادرست تلقّی شود، توقعی خطاآلود است. همانطور ڪه برای خطاهای خودِ حقیقی خود، طبعی سازگار میجوییم و میگوییم چون بشریم ناگزیریم از گناه و خطا و اشتباه، برای مؤّسسهای حقوقی چون حڪومت نیز چینن خطاهای مُحتمل و حتی حتمی را طبیعی بدانیم و آن را مقدّس و بَری از خطا نسازیم. اگر اینگونه اندیشید آنگاه، هم خطاها و سیِّئات وارده بر جمهوری اسلامی دیده میشود و هم خدمات و حسَنات آن. سپس همین، موجب سازگاری مردم و حڪومت میگردد، نه باعث ستیزش و براندازی و ناسازواری.
نڪته: انسان، جُنبندهای است ڪه ممڪن است خطا ڪند، و حڪومت ڪه مولودِ انسان است خطایش ناشی از همین انسان است ڪه آن را ساخته است و میسازد. خودسازی و حڪومتسازی هر دو باهم پیش میرود. همانگونه ڪه خطای خود را با شڪیبایی و انتظار، تحمل و بازسازی میڪنیم، حڪومت را نیز با بردباری و عقلانیت، تحمل و بازسازی ڪنیم. برقرار باد بقا و بازسازی جمهوری اسلامی ایران بر مبنای انقلاب اسلامی.
یادآوری: این متن را برای سیویڪمین سالگرد رحلت امام خمینی -رهبر ڪبیر انقلاب اسلامی- نوشتم و یاد آن انسان عارف، سیاستمدار خردمند و امامِ آگاه و بیدارگر را گرامی میدارم.
یک توضیح ضروری: لازم به ذکر است واژهی خلیفه معانی دیگری هم دارد که قرآن به آن توجه داد. در متن بالا، البته منظور من از خلیفه، مقام و جایگاه سیاسی و مذهبی است که در تاریخ اسلام رخ داد و کسانی دم از آن زدند که... . وگرنه لغت خلیفه با خود مفاهیم فراوانی حمل میکند که از بحث من خارج است.