تازه ترین پست ها

پذیرفته ترین پست ها

پر بازدید ترین پست ها

پر بحث ترین پست ها

تازه ترین نظر ها

موضوع های کلی سایت دامنه

کلمه های کلیدی سایت دامنه

بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه

پیوندهای وبلاگ های دامنه

پیشنهاد منابع

دامنه‌ی داراب‌کلا

۲۷۸ مطلب با موضوع «انقلاب» ثبت شده است

بازنشر کتابم «قیام ۱۹ دی»

 

 

چند سال پیش کتابی نوشته بودم با عنوان و مشخصات: «جایگاه قیام ۱۹ دی در انقلاب اسلامی، ابراهیم طالبی دارابی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۸» که در مقاله‌ی «قیام ۱۹ دی قم، اهمیت، چرایی، آثار و نتایج آن» مورد استناد مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهش‌های سیاسی قرار گرفت. عکس بالا. اصل متن در اینجا

۰
در تاریخ : ۱۷ , ۱۴۰۰ اسفند . دید ۳۰۵

همچنان رئالیسم...

 

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی

 
۱‌. فوکویاما که نظریه پایان تاریخ(پیروزی و تسلط کامل لیبرالیسم آمریکایی) را در پایان قرن بیستم مطرح کرده بود، با سپری شدن قرن بیستم و عدم وقوع اتفاقی خاص، در تحلیلی گفته بود که توزیع قدرت جهانی به سمت شرق چرخش خواهد کرد...
 
 
۲. هر چه بگوییم و بنویسیم که دنیای جدید دنیای دیگری شده، دهکده کوچکی شده، ارتباطات سهل و ثانیه‌ای شده، ملت‌ها در هم تنیده شدند، فرهنگ‌ها در حال انحلال و ادغام در یکدیگر هستند و ... اما همچنان قدرت اسلحه حرف اول را می‌زند. همچنان روسیه و آمریکا در دو سوی ماجرا قرار دارند و جدی ترین رقیب هم هستند. امور مربوط به آزادی، دموکراسی، رفاه و... زیر سایه سلاح تعریف می‌شوند. چرا بعد گذشت این همه سال و انعقاد قراردادهای مختلف خلع سلاح هسته ای، سلاح هسته ای نه تنها منهدم نشد، بلکه پیشرفته تر هم شد؟؟؟ درآمد اول بسیاری از کشورها، فروش سلاح هست، هنوز باید سلاح داشت تا برگ برنده در دست داشته باشد.
 
۳. هنگام مذاکرات هسته‌ای در دوران آقایان ظریف و روحانی، ایران موشک جدید آزمایش می‌کند تا قدرت نظامی خود را به عنوان پشتوانه مذاکرات به رخ بکشد.  در همان زمان مذاکرات، به گفته خانم وندی شرمن در کتاب بدون هراس، ص ۲۱۰، آمریکا بمب جدیدی را که ساخته بود در خلیج فارس به خدمت گرفت تا پشتوانه تلاش دیپلماتیک شان باشد.
 
۴. اکنون در سال ۲۰۲۲، نظام سیاسی حاکم بر جهان، همان نظام سلطه است. شما چه تفاوتی بین دهه شصت و هفتاد قرن بیستم میلادی با دهه اول و دوم قرن حاضر می‌بینید؟ اگر فرهنگ گسترده‌تر شده، سلاح باید ضعیف‌تر و کم اهمیت‌تر شود، اما چرا نشد؟ کشورها، همانند گذشته، یا باید تحت سلطه اقتصادی آنان باشند یا تحت سلطه سیاسی، که البته دومی را فکر کنم بهتر می‌پسندند...
 
۵. سالهای سال هست که می شنویم دنیا پیشرفت کرده تکنولوژی عجیب و غریب شده و فاصله ملتها کم شده، ساختار فرهنگی درهم شکسته و مرزها از بین رفته و ... اما اگر یک توجه کوچک بکنیم می بینیم در ساختار سیاسی جهان هیچ تغییری اتفاق نیافتاد، همچنان نظم سیاسی حاکم که همان "سلطه" باشد ادامه دارد. اگر ملتها و فرهنگها این همه تغییر کردند، پس چه نیازی به این سلطه سیاسی هست؟ چرا ساختار سیاسی سازمان ملل همچنان بر پاشنه ۷۰ - ۸۰ سال پیش می چرخد.
 
۶. آنچه که در دوران معاصر می‌بینیم و در کشورهای مختلف، بخصوص در جریان حمله روسیه به اوکراین هم تجربه شده است، نشان دهنده آن است که دنیا به نام لیبرالیسم، اما به کام رئالیسم است. زمانی شوروی سابق خواست در کوبا موشکهای پیشرفته مستقر کند، اما با مخالف جدی آمریکا مواجه شد و کار را تا مرز جنگ اتمی پیش برد، امروز هم آمریکا می‌خواهد در مرز روسیه سلاح های پیشرفته مستقر کند، اما روسیه در اقدامی پیشدستانه، جلوی این کار را گرفت. اینها اگر پیروزی رئالیسم نیست، پس چیست و فرهنگ و دموکراسی و ... در کجای این جریان قرار دارد؟
 
پاسخ دامنه: نظری برین نوشته‌ی مهم جناب استاد احمدی: سلام استاد. برای چنین‌روزهایی، چنین نگاهی به مفهوم رئالیسم ارزش خواندن داشت. متشکرم. روزی در سال ۱۳۷۲ درس دکتر بهزاد شاهنده که با وی درس «سیاست و حکومت در چین» را می‌گذراندم -و ازقضا نمره‌ی ۲۰ هم گرفتم- پرسیدم چین با چه رقم رشدی، سر، راست می‌کند؟ چون ایشان معتقد بود چین اژدهای خفته است که به‌زودی بلند می‌شود و مابقی ماجرا. چین حتی در مقطعی مجبور بود رشد ۱۰٪ را تحمل کند تا به دیگران برسد، چون رشد طبیعی که فشار به کشور نمی‌آید به گمانم مابین ۳ تا ۴ درصد است. (آقای قربانی درین‌باره اگر نادرست رقم دادم، اصلاح بفرمایند) اینک چین خفته، از آنان جلو زد. جهان در آینده توسط چین و روسیه رقم خواهد خورد. تردیدی درین نیست. آن‌گاه شهروندانی از ایران روابط با این دو را تقبیح می‌کنند. روابط به معنای جدی‌گرفتن رئالیسم (واقع‌گرایی) است نه ایدئالیسم (خیال‌بافی و آرمان‌بافی). هنوز نمی‌دانند اژدهایی چون چین و غولی چون روسیه در یک چیز استراتژیک با ایرانِ ضد امپریالیست مشترک‌اند: مقابله با هرگونه نفوذ سازمان تروریستی ارتش سرکوبگر ناتو. سرباز قهرمان ایران و جهان اسلام شهید قاسم سلیمانی پَر‌وبالِ خاورمیانه‌ای ناتو را زد و از همان‌جا هیمنه‌ی این سازمان ترور شکست و پوشالی‌بودن آن از پرده برافتاد. مکتب قاسم سلیمانی در بعد دفاع، رئالیست‌ترین مکتب سیاسی است و ژنرال‌های برجسته‌ی جهان ازو درس گرفتند. زمانی او را زدند، سکوت و حتی شادمانی، عده‌ای را فراگرفته بود. اما اینک جهان دریافت قاسم سلیمانی درست در برابر ناتو قد علَم کرد. بگذرم، از سه بند انگشت که هیچ، از کفِ دست هم جوابم گذشت.
 
جواب جناب آقای جلیل قربانی: سلام آقای طالبی؛ معمولاً گفته می‌شود برای این که کشور به معنای واقعی رشد کند، یعنی هر سال در جایگاه بالاتر از سال قبل قرار گیرد، لازم است که نرخ رشد اقتصادی ۳ تا ۴ برابر نرخ رشد جمعیت باشد. رشد اقتصادی دو رقمی (بیش از ۹ درصد)، نرخ رشد دست‌نیافتنی و رویایی و دوام آن کار دشواری است.. چین توانست در یک دوره بلندمدت بیش از ۱۰ سال، نرخ رشد اقتصادی دو رقمی خود را حفظ کند.
۰
در تاریخ : ۷ , ۱۴۰۰ اسفند . دید ۲۸۰

چگونگی شکنجه حجت‌الاسلام هادی غفاری

تکان‌دهنده؛ به نقل از حجت‌الاسلام هادی غفاری: آب در ۱۰۰ درجه به نقطه جوش می‌رسد و دمای سیگار ۴۰۰ درجه سانتی گراد است. بدن من پر از جای سیگار است، هنوز سیاهی برخورد سیگار بر بدنم پاک نشده است. وقتی سیگار روی بدن من روشن می‌کردند و صدایی بدتر از حیوان از من خارج می‌شد... خدا را گواه می‌گیرم که ضربات کابل آن‌چنان رگ‌های پای من را پاره‌پاره و متلاشی کرده است الان هم پاهایم می‌سوزد... افرادی که از شاه و هویدا دفاع می‌کنند این چیز‌ها را ندیدند و اظهارنظر می‌کنند. «آپولو» را ندیده اند. ظرف یا استوانه مسی بزرگ روی سر می‌انداختند و با چوب یا آهن به آن می‌زدند، به طوری که صدایی شبیه انفجار بمب اتم در گوش شما طنین‌افکن می‌شد. آقایانی که امروز از عملکرد رژیم گذشته دفاع می‌کنند به پنکه بسته نشده‌اند تا ۱۰-۱۵ روز ادرارشان دست خودشان نباشد. ۶ ماه شما را حمام نبرند تا بدنتان بوی عفونت و نجاست بگیرد. روزی هر چقدر ناله کردم که اسهال گرفته‌ام و نمی‌توانم خودم را نگه دارم اجازه ندادند به دستشویی بروم در کاسه‌ای مدفوع و ادرار کردم. نیم ساعت بعد در همان کاسه غذا خوردم. هویدا مسئول مستقیم تمام شکنجه‌ها بود. خواهر من را لخت کردند و مرا تهدید کنند که اعتراف نکنی با خواهرت چنان می‌کنیم. آن‌ها ندیده‌اند دست بسته را از پشت ببندند و بالا بکشند و آویزان کنند. این شکنجه بیشتر از ۳۰ ثانیه انجام نمی‌شود، چون انسان را می‌کشد. سوزاندن پا‌ها با اتوی داغ را ندیدند و نمی‌دانند چیست. کف پای من قطرش به بیش از ۲۰ سانت می‌رسید. حسینی شکنجه‌گر ساواک یا همان «استوار شعبانی معروف» برای اینکه پا‌های من عفونت نکند و نیازی به بیمارستان نباشد و بار بعد هم بتواند شکنجه کند با بیش از ۱۰۰ کیلو وزنش روی جفت پای من می‌ایستاد تا چرک‌ها خارج شود در این وضعیت صدایی بدتر از صدای حیوان از انسان خارج می‌شود. از پدرم می‌خواستند که من را با شلاق بزند. بعد همان شلاق را به من می‌دادند و می‌گفتند پدرت را بزن. وقتی من امتناع می‌کردم آن چنان مرا کتک می‌زنند که پدرم به من می‌گفت: «بزن پسر خودت را راحت کن!. در دانشکده الهیات بازداشت کردند و تا خود زندان اوین داخل ماشین کتکم می‌زدند. سال ۵۴ به زور به من سم خوراندند و بلافاصله آزادم کردند. یکی، دو ساعت نگه‌ام داشتند بعد در خیابان رهایم کردند گوشه‌ی خیابان نشستم و خون استفراغ کردم. الان معده من یک سوم معده انسان معمولی است. «ازغندی» سربازجوی من در زندان بود چنان با پوتین بر دهان من زد که فک من شکست و دندان هایم خورد شد (غفاری دهانش را باز می‌کند و می‌گوید) این‌ها که می‌بینید دندان‌های من نیست و استخوان مصنوعی است. آقایان یادشان نیست، چون ندیدند و تجربه نکردند و امروز متاسفانه هویدا را تطهیر می کنند. منبع.

۳
در تاریخ : ۲۳ , ۱۴۰۰ بهمن . دید ۳۴۰

بَتونه‌کاری جمهوری اسلامی!

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. هر دولتی آمده، خواسته بتونه‌کاری کند و در بروَد. فقط اسم عوض می‌کنند! یکی گفته «تعدیل». یکی گفته «اصلاح». یکی گفته «تغییر». یکی گفته «اعتدال». یکی هم، هم‌اینک گفته «تحول». لابد دگراندیشان! هم بر فرض محال بیایند می‌گویند: «دگرگونی». بخوانید: واژگونی! و خلاص! زهی خیال!

از همان اوایل انقلاب، سال ۵۷ تا ۶۰ ما هم از بس شوق و شور داشتیم با «زاماسکه»ی چسبناک، اعلامیه بر در و دیوار می‌چسباندیم و روی گروهک‌ها و ضدانقلاب را مثلاً کم می‌کردیم. آنها شبنامه منتشر می‌کردند و پنهان و پیدا پارچه‌نوشته.

 

بیست و دو بهمن چهل و سومین سال انقلاب

بیست و دو بهمنِ چهل و سومین سال انقلاب اسلامی

حالا کار این جناح و آن جناح با چند شاخه و لجنه‌های من‌درآورد‌ی، شده چیزی شبیه بَتونه‌کاری جمهوری اسلامی! که فکر می‌کنند با مقدار خمیری چسبنده می‌توانند لکه‌ها را صافکاری کنند و از دیدِ مردم بپوشانند و یا شاید هم بزَکی کرده باشند و رفع تکلیفی! جالب این است این خودشان بودند که قطار انقلاب را آنقدر بد راندند و بدنه‌ی آن را چنان به کوه و کمر و جاده و لوکوموتیو مقابل زدند و از جاده پرتِ پرت شدند.

بگذرم. باز هم ملت مأیوس نیست و می‌خواهد ببیند تا کی این بتونه‌کاری‌ها، تمام می‌شود و رنگِ آخر را می‌پاشند؛ تا خاطرشان جمع شود این نظام «مبتنی بر اسلام» و «متکی بر ملت» و برآمده از «خون شهیدان»، در برابر باد و طوفان و بوران زنگ نزند و بانگ جرَس حقش، با دو بال مقاومت فعال و تعامل فعال، نزد جهانیان بلند باشد و پیش ایرانیان سربلند. والسلام.

۰
در تاریخ : ۲۱ , ۱۴۰۰ بهمن . دید ۱۴۳

تئوری‌های انقلاب و چرایی انقلاب اسلامی

تئوری‌های انقلاب و چرایی انقلاب اسلامی
به قلم علی قلی‌تبار: بسم الله الرحمن الرحیم "بررسی دلایل و ضرورت های انقلاب، دستاوردهای انقلاب را در مقایسه با شاخص های پیش از انقلاب و در قیاس با سایر کشورهای همطراز در گذشته و حال" بخش دوم. «اشتیاق انقلابی، تنها یک نتیجۀ ممکن دارد "ختم‌شدن به گفتمان ارباب". این موضوع را تجربه ثابت کرده است. آن‌چه شما به‌عنوان انقلابیون تمنایش را دارید، یک ارباب است. یکی هم به‌دست خواهید آورد.» (ژاک لکان)
 
 
در بخش نخست، به بنیان های اساسی سقوط و سرنگونی حاکمان و حکومت ها بدون تحلیل و بسط گزاره ها پرداختم. بدوا گمان می کردم قادرم در دو بخش به تبیین موضوع پیشنهادی بپردازم اما با همۀ تلاشم دریافتم که نباید از کنار این بحث با این اهمیت، به این سادگی گذشت. تجربه و دانش بشری در طول حکومت ها نشان می دهد که هر حاکمی و حکومتی در استمرار بقا و تثبیت خود همواره چنین بود: استبداد رای، فزون طلبی، انحصارطلبی، مطلق گرائی، تنگ تر کردن حلقۀ خواص و حذف رقیب ولو از نزدیک ترین اقارب و تشدید خشونت و هدم نمادها و نهادهای ارزشی و اخلاقی و هنجای مقبول و موجه زیرا بر بال نظریۀ ماکیاوللی، بقا را بعنوان اصل اول، اریکۀ قدرت می داند. بیشتر بخوانید ↓
بیشتر...
۰
در تاریخ : ۱۶ , ۱۴۰۰ بهمن . دید ۴۳۴

مادر شهید محمد معماریان

اکرم اسلامی

 

اشرف‌سادات منتظری

مادر شهید محمد معماریان

 

شهید محمد معماریان

 

 
تقریظ جالب رهبری بر کتاب «تنها گریه کن» نوشته‌ی خانم اکرم اسلامی
 
سلسله‌مباحث جبههمادر شهید محمد معماریان متزلش در بلوار امین شهر قم را به محل جمع‌آوری جهیزیه و سیسمونی مستضعفان تبدیل کرده و به مدد مؤمنین، ۶۰۰ خانوار را تحت پوشش قرار داد. این خانه چند سالی است که تبدیل به حسینیه و مرکز خیریه شده است. علاوه بر جلسات احکام، قرآن، سخنرانی، عزاداری، اطعام، مدد به مستمندان نیز در صدر کارهای این بیت قرار دارد. اینجا ، اینجا ، اینجا ، اینجا درباره‌ی این مادر گرانقدر شهید، نکات آموزنده‌ای آمده است. خانم اکرم اسلامی در کتاب «تنها گریه کن» با قلمی روان ازین مادر شهید و فرزندش شهید محمد معماریان می‌گوید، که مورد توجه‌ی مردم قرار گرفت.
۱
در تاریخ : ۱۳ , ۱۴۰۰ آذر . دید ۱۰۹۴

در مذاکره چه اطلاعاتی فعلاً برای ما مهمتره؟

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. در حال حاضر مطالباتِ دو سمت مذاکره -یعنی ایران و آمریکا- شکاف را به‌شدت تشدید کرده است. چرا؟ زیرا تیم آمریکا پیشرفت‌های اخیرِ «برنامه‌ی هسته‌ای ایران ازجمله حجم اورانیم غنی‌شده‌ی بالاتر از حد مجاز در برجام» (تصویب‌شده توسط دولت روحانی_ظریف‌) را، زیر سؤال برده، و نیز گیر داده که در پروژه‌ی نظارت آژانس در برنامه هسته‌ای ایران نقص وجود دارد. و مهمتر این‌که می‌گوید «زمان گریز هسته‌ای ایران» از یک سال به «کمتر از یک ماه» شده و حتی ترس دارد طی روزهای آینده، شاید کمتر ازین هم بشود. این موارد به علاوه برداشت آژانس حکام درباره‌ی «نقاط کور نظارت بر مراکز هسته‌ای ایران» موجب شده آمریکایی‌ها برای به نتیجه‌رسیدن مذاکره شتاب داشته باشند.
 
اما نگاه ایران چیست؟ چون مذاکرات محرمانه پیش می‌رود با توجه دریافت‌های کارشناسان از گوشه‌وکنار مذاکرات، ایران این چیزها را می‌گوید «با آژانس همکاری کامل و لازم را دارد». «ادامه‌ی تحریم‌ها فوریتی برای امضای فوری توافق ایجاد نمی‌کند». «اقتصاد کشور از فشار بیرون افتاده»، و حتی می‌گویند «تاب‌آوری و سازگاری با تحریم‌ها بیشتر شده». لذا تیم رئیسی بر خلاف شتابی که تیم بایدن دارد، «عجله‌ای برای هر نوع توافق در گفت‌وگو‌ها» ندارد. از همین نقطه است که طرف آمریکایی به طرف‌های ۱+۴ می‌گوید اگر ایران را به توافق مجبور نکنید، گریزی هسته‌ای ایران ازین مقدار هم کمتر می‌شود. به زبان ساده دانش و اراده‌ی ایران برای ساخت بمب هسته‌ی به کمتر از یک ماه می‌رسد. پس وقتی کشوری توانِ ساختن بمب اتم را در کمتر از یک ماه داشته باشد، در واقع آن کشور قدرت هسته‌ای شده است و درین بلوک قرار دارد.
 
همچنین تجربه‌ی دولت اوباما نشان داده که کنارگذاشتن تحریم‌ها به اندازه‌ی کافی با شفافیت اجرا نشده و این نگرانی از طرف ایران وجود دارد که حتی اگر تحریم‌ها بر روی کاغذ و در توافقی سست لغو شود، باز هم مانع از این نمی‌شود که «ایران بتواند از برجام سود ببرد.» یک تجربه‌ی بد هم جلوِ چشم ایران وجود دارد؛ بدقولی دولت اوباما که رفع تحریم را کامل و دقیق اجرا نکرد و نیز یک تجربه‌ی بدتر که دولت ترامپ زیر قول زد و برجام را ترک کرد و بر خلاف توافقات برجامی بدترین تحریم‌ها را علیه‌ی ایران امضا نمود. لذا نگرانی و تردید ایران از آن‌روست که بر فرض هم درین دوره از مذاکرات، «تحریم‌ها طی یک توافق و بر روی کاغد» هم لغو شود، تضمینی وجود ندارد که باز فردی از نوع ترامپ ظهور نکند که بنیاد توافق جدید را بزند. حتی شنیدم اگر مذاکرات به بن‌بست خورد، ایران گزینه‌ی سومش را رو می‌کند که آن را از ترجیحات خود می‌داند؛ ترک کامل گفت‌وگو و ادامه‌ی کامل برنامه‌ی هسته‌ای و حیات سیاسی بدون وقع نهادن به اقدامات آمریکا و حتی مقابله‌ی سهمگین با این دولت یاغی. چون‌که نه به لغو تحریم شدید، امیدی دارد و نه از بازگشت بایدن به برجام و نه از ضمانت و تعهدات این دولت. لازم به ذکر است یک نکته‌ی مهم در پاسخ به کامنت گفته‌ام.
۲
در تاریخ : ۱۲ , ۱۴۰۰ آذر . دید ۲۸۱

تاج‌زاده آیا از خر شیطان آمد پایین؟!

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. بالاخره آقای سید مصطفی تاج‌زاده کوتاه آمد. دست از یکدندگی و لجاجتش برداشت و به اصطلاح از خر شیطان آمد پایین! البته اگر از آن مَرکب چموش واقعاً پیاده شده باشد. وی در اینجا گفت: «قطعاً اگر دولت برای حل مشکلات کشور نیازمند همکاری و همفکری باشد، محال است که اصلاح‌طلبان دست رد به سینه‌ی آنان بزنند، چراکه این مشکلات به جریان و گروه خاصی تعلق نداشته و این عدم همکاری موجب ورود آسیب و خسارت جدی به کشور می‌شود.» جالب‌تر ازین، این ادعایش است که آدمِ اهل انصاف تعجب می‌کند این فرد با چه رویی! این را می‌گوید و از مردم شرم هم نمی‌کند: «به‌ عنوان نمونه اگر درخواست ارائه‌ی راهکاری ملی برای حل مشکل آب کشور را داشته باشند، حتماً در خدمتشان هستیم و راهکارهایی برای حل این بحران در اختیارشان قرار خواهیم داد.»

 

بسیارخُب! پس آن تئوری‌های «صد من یه غاز»های این چند ساله‌ات چی ؟! که هی مردم را فریب می‌دادی و بدتر از براندازان حرف می‌زدی و دل ملت و جوان را خالی می‌نمودی، چنان هم تیره‌وتار فکر می‌کردی که بن‌بست محض بود و هراس‌افکنی مطلق. بازهم جای نگرانی نیست که تندرُوِی چون جناب تاج‌زاده، بالاخره از خر شیطان پیاده شد!  (البته با معذرت از حیوان زحمتکش و باری و مَرکب راهوار الاغ که متأسفانه دستاویز تمسخرات بشر شده است) لابد فهمید اگر از مَرکب چموش (=شیطان) پایین نیاید، بدجور زمینش می‌زند. طوری هم می‌گوید قضیه‌ی آب را حل می‌کند، که انگار طی این چهل‌واند سالی، اصلاً در قدرت و حکومت نبوده است. مشکل آب، آقا، منِ شهروند عادی حتی یادمه، سال ۱۳۶۲ که در سپاه منطقه ۳ واقع در چالوس خدمت سربازی بودم، تیتر روزنامه‌ی اطلاعات آن روزا، بحران و جنگ آب بود. این مدتِ طویل‌مدت، لابد آقای تاج‌زاده خیال می‌کند بیرون قدرت بود! حرف پایانی این است: آقای تاج‌زاده! همین روش و منش درست است؛ کمک به انقلاب، خدمت به ملت، مدد به رهبریت. هر ساز دیگری، راهی‌ست واهی به تُرکستان و تَرکستان و تِرَگستان. والسلام.

۱
در تاریخ : ۹ , ۱۴۰۰ آذر . دید ۲۴۳

رطوبتی از اسلام باقی ماند!

به قلم دامنه : به نام خدا. سلام. دیشب فکر کردم ۲۴ آبان‌ماه که آمد چه بخوانم و چه بنویسم؟ چون زمان سالگرد رحلت علامه طباطبایی است. پس سری به یکی از دفترهای یادداشتم زدم تا بهره‌ای نوش کنم. از قضا چشمم به نکاتی افتاد که از جلد چهارم المیزان بخش‌هایی را خلاصه‌نویسی آزاد کرده بودم، آن‌هم حدود ۱۵ سال پیش. چند جمله‌ای از آن را با شیوه‌ای آزاد تایپ می‌کنم و می‌گذرم:

 

از نظر علامه طباطبایی امر حکومت اسلامی بعد از رسول خدا ص و بعد از غیبت، «بدون هیچ اختلافی به دست مسلمین» است، اما با در نظر گرفتن معیارهایی که قرآن کریم بیان نموده. و آن این است:

 

اولاً مسلمین باید حاکمی برای خود تعیین کنند. ثانیاً آن حاکم باید کسی باشد که بتواند طبق سیره‌ی رسول الله ص عمل نماید و سیره‌ی آن جناب، سیره‌ی رهبری و امامت بود، نه سیره‌ی سلطنت و امپراطوری. ثالثاً باید احکام الهی را بدون هیچ کم و زیاد حفظ نماید. رابعاً در مواردی که حکمی از احکام الهی نیست -از قبیل حوادث و ...- با مشورت عقلای قوم، تصمیم بگیرد. ر.ک: المیزان، جلد ۴، ص ۱۹۶ .

 

علامه در ص ۱۶۲ همین جلد می‌فرماید: «اساس نظام دین اسلام پیروی از حق است، نه موافقت طبع» و در ص ۲۸۲ جلد یکم نکاتی گفتند که بسیار دردناک است زیرا مشخص می‌سازد که چه بر سر اسلام آوردند. از نظر ایشان زمامداران بنی‌امیه این مسائل اساسی اسلام را که خاتم پیامبران ص آن را تجربه کردند، بازیچه‌ی دست خود ساختند به‌طوریکه «دین مبین اسلام را از رونق انداختند» و لذا «تمام آزادی‌ها که اسلام آورده بود از بین رفت» و «از دین اسلام در بین مسلمانان چیزی باقی نماند، مگر رطوبتی که پس از خالی‌کردن کاسه‌ی آب در آن می‌مانَد.» و «گناهانی در بین‌شان پدید آمد که حتی بی‌دینان از آن شرم دارند.»

 

نکته: خواستم بگویم اینک که بیش از ۴۰ سال است به پای این انقلاب بابرکت و اسلام باعزت، خون شهید داده شده و همچنان داده می‌شود، تا نظام مبتنی بر آموزه‌ی دین و متکی بر آرای این مردم، همواره پابرجا، چابک، خادم و خالص باقی بمانَد، کاری نکنند که بازهم کارها آن‌طور خراب شود، و رفتارها آن‌گونه‌ای گردد که از دین مبین، فقط رطوبت و نَم! باقی بماند. می‌بایست با جان و دل به این انقلاب باشکوه -که عظمت و مجد و اثرات اسلام را نمایان کرده- خدمت بی‌منت نمود و دل مردم فداکار و «صبّار» این سرزمین را به دست آورد و نگذاشت دشمن و کینه‌توزان و عُقده‌گشایان، با نقب‌زدن در مسیر آفت‌ها و آسیب‌ها و صدها کارهای نابخردانه، بر سر راه این انقلاب پرمایه، سد و تردید و نیرنگ و خدنگ بیافرینند. نمی‌گویم مدینه‌ی فاضله و آرمان‌شهر (=یوتوپیا) بسازند، نه، دست‌کم کاری نکنند که مردم با هم دردمندانه و با حسرت و حیرت پچ‌پچ کنند و بگویند دیدید! دیدید! دارند برای خود جیب می‌دوزند و به باند خود میدان می‌دهند و دائم به موجودی حساب‌ها و میزان دارای‌های خود و هزارفامیلان می‌ریزند؟ آیا گناه نیست این انقلاب با این‌همه حسنات و خدمات و ایجاد آن‌همه شکوه و عزت، آسان به دست میراث‌خوارانی بدتر از حرامخواران صدمه ببیند و از چشم و دل نسل آینده بیفتد؟ شرم باید کرد از شهیدان و در رأس آن در پیشگاه امام امت و صیاد و حاج قاسم که با ضمیری پاک و توشه‌ای پربار به ملکوت پرکشیدند. والسلام.

۰
در تاریخ : ۲۵ , ۱۴۰۰ آبان . دید ۵۱۴

روزی که این فرد مشاور کروبی یود

 

دامنه: تاریخ این صحنه را از حجت الاسلام مهدی کروبی با این فرد فراموش نمی‌کند؛ گویا مشاور کروبی بود و در روزنامه‌های نزدیک به او می‌نوشت و حتی گویا خبرنگاری هم می‌کرد در مجلس. البته این جور چیزها از افراد قابل پیش‌بینی نیست. اما.

۰
در تاریخ : ۲۳ , ۱۴۰۰ آبان . دید ۱۲۸

دیدگاه احسان شریعتی در مورد ایران

متن نقلی با تنظیم و ویرایش دامنه: «امکان دارد این مطلب مطرح شود که ما نظامی دینی هستیم، بنابراین نمی‌توانیم به عقاید غیردینی اجازه‌ی فعالیت دهیم. این منطق معیوب و استدلال اشتباهی است. برای این‌که نظام دینی ما که از نظام پیامبر اکرم(ص) مؤمن‌تر نیست. ایشان نظامی شورایی برقرار ساختند و وقتی در اقلیت قرار می‌گرفتند و مخالفین (و «منافقین») با تصمیماتشان مخالفت می‌ورزیدند و همچنین کسانی که دین دیگری داشتند مانند یهودیان و ..، همه آزاد و شهروند بودند و البته همه وظیفه هم داشتند که از امنیت شهر محافظت کنند. یعنی همه‌ی شهروندان می‌توانستند به شرط حفظ امنیت و آزادی شهر، عقیده و دین خود را داشته باشند. بنابراین در طول تاریخ اسلام وجود داشتند کسانی که علیه‌ی نبوت صحبت کرده‌اند، برای نمونه زکریای رازی. و یا علیه‌ی دین و دینداران می‌سروده‌اند مانند ابوالعلاء معری، و آزاد بوده‌اند! تنوع فکری و فرهنگی همواره وجود داشته است. افرادی با ادیان دیگر در خلافت‌های اسلامی نه تنها وجود و حضور فعالیت داشته‌اند که وزیر و وکیل می‌شده‌اند و... . هرچند که البته در دوره‌هایی هم مانند دوره‌ی «محنه»(شکنجه و اختناق)، عدم تساهل و تعصب‌ها و تحجرها و تعصیب و سرکوب عقیدتی نیز بوده است. بنابراین هیچ توجیهی ندارد که یک عده بگویند حال که اسم نظام دینی است، مثلاً ما نباید احزاب چپ و آزادیخواه و ملی غیرمذهبی داشته باشیم! بنیانگذار نظام، در پاریس اعلام کردند که حتی احزاب مارکسیستی آزادند و... مرحوم آقای مطهری نیز چنین اعتقادی داشته‌اند؛ و چطور یک استاد دانشگاه مارکسیست مانند زنده‌یاد آریان‌پور که در زمان شاه در دانشگاه الهیات تدریس داشت، دیگر نتواند آزادانه در دانشگاه‌های ما تدریس کند؟!
 
 
چرا به اینجا رسیده‌ایم؟ این مساله دو علت بیرونی و درونی داشت. دلیل درونی‌اش به خاطر همان سنت دیرین استبدادی ۲۵۰۰ ساله‌ی کشور ماست که عرض شد. ما ۲۵۰۰ سال در نظام‌های شاهنشاهی و خلافت‌ها و سلطنت‌های مطلقه بسر برده‌ایم که درست است با فرازوفرودهایی از درجه‌ی آزادی عقیدتی و سیاسی مواجه بوده (مثلاً تفاوت هخامنشیان و ساسانیان در امر دینی)، اما شرایط به‌گونه‌ای بوده که مستشرقین آن‌را «استبداد شرقی» و شیوه‌ی تولید آسیایی و..، خوانده‌اند که تحلیلی ذات‌انگارانه و در بررسی پاره‌ای از این پدیده بی‌پایه است، اما به هر حال، هم در زمینه‌ی دینی تعصب و تحجر و خرافه را مخلوط کرده‌ایم و هم در زمینه‌ی سیاسی که سیاست «شلاق خلاق» و دار و درفش استبداد و آداب جباریت و..، به‌شکل نهادینه و سنتی و حتی ساختاری و ناخودآگاه وجود داشته است. و متاسفانه وقتی که جامعه به بحران و تنش کشیده می‌شود، این مسائل بروز بیشتر پیدا می‌کند و تکرار می‌شود. برای نمونه، پس از مشروطه، با این‌که این انقلاب می‌خواست دست به اصلاحات اساسی بزند اما به علت همین ضعف‌های ساختاری و عادت‌شده شکست خورد و سرانجام رضاخانی برخاست...، دوباره سنت سلطنت بازمی‌گردد و به دیکتاتوری ۲۰ ساله می‌انجامد.
 
دوره‌ای که [اکنون] در درون آن قرار گرفته‌ایم، بسیار تعیین‌کننده است. به‌نظرم وارد فاز سرنوشت‌ساز نهایی برای کشور شده‌ایم. به‌گونه‌ای که یا وارد یک راه‌حل اصلاح‌گرایانه‌ی ساختاری برای برون‌رفت از وضع فعلی می‌شویم یا همه چیز به‌معنای بدِ کلمه از هم می‌پاشد و احتمال آن‌که سرنوشتی ناگوار نظیر آنچه در برخی کشورهای همسایه مانند عراق، افغانستان، سوریه، یمن و..،  پیش آید وجود دارد. بنابراین در اینجا روشنفکران و جامعه‌ی مدنی باید به خط مشی‌ای مسئولانه عمل کنند و متحد و همسو، مطالباتی روشن، عملی و علمی داشته باشند و راه‌حل‌هایی درست را در همه‌ی زمینه‌ها از واکسیناسیون گرفته تا مسائل حیاتی حقوقی-سیاسی و اجتماعی-اقتصادی ارائه کنند.» منبع

 

نظر دامنه: متن‌های نقلی درین درگاه صرفاً به معنای اطلاع‌رسانی است. ازین‌که آقای دکتر احسان شریعتی جانبدار عدالت است و پشت آزادی ایستاده و افکاری از جنس مردم و مستضعفین زمین دارد تردیدی ندارم و حتی آنچه در این مصاحبه با سایت جماران گفته از سر دغدغه سر داده. بی‌آن‌که به محتوای آن ورود کنم فقط نکته‌ام را جهت اشاره به سرنوشت شوم یک جریان سیاسی مسلح می‌گویم و رد می‌شوم و آن این است: همان‌طور که تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق از اسلام به مخلوطی از مارکسیسم و ... ، هویت این سازمان را کم‌کم مخدوش و برملا ساخت و نهایتاً به سمت جریان ترور و نفاق و حتی همدستی با صدام و سرسپردگی به اروپا و آمریکا برد و از دایره‌ی انقلاب اسلامی بیرونشان انداخت، اینک بخشی از جریان چپ (نه البته تمام آن) نیز -که اسم خود را «اصلاح‌طلب» گذاشته‌اند- احتمال می‌دهم با تغییر ایدئولوژیکی که دارند صورت می‌دهند (بلکه ممکن است داده باشند) و در خلوت و خفا پوست می‌اندازند، هم‌سرنوشت با کسانی شوند که در صدر انقلاب نمک خوردند ولی نمکدان شکُندند و سرانجام در آغوش دیکتاتوری مثل صدام‌حسین افتادند و با افزارآلات جنگی او به جنگ با ملت و میهن آمدند. بگذرم و بگویم همان‌طور که آقای احسان شریعتی گفته مطالبات باید روشن، علمی و عملی باشد و نیز به قول وی با خط مشیء مسئولانه و متحد و همسو و راه‌حل‌هایی درست. درین میان، نقش دشمن در آسیب‌زدن به انقلاب نیز، نباید نادیده انگاشته شود و چون کبک سر زیر برف کرد. باید با خلوص و روراستی کوشید تا بر خدمات و حسَنات بسیار فراوان انقلاب، از طریق دوام خدمت و حضور همگانی و مبارزه‌ی سه وجهی با «فساد و فقر و تبعیض» و دفع یا تقلیل تمام گونه‌های آفت و آسیب، همچنان افزوده شود.

۱
در تاریخ : ۲۲ , ۱۴۰۰ آبان . دید ۲۰۵

نقدی بر شیخ سروش محلاتی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. حجت‌الاسلام شیخ محمدسروش محلاتی -که چند سالیه گویا مثلاً عوض شده و تلاش و جست‌وخیز می‌کند تا بروج داشته باشد و خروج!) در ظاهر امر به پشتیبانی از آیت‌الله‌العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی درآمده و در واقع امر احتمال می‌دهم برای تعریض بر رهبری وارد گود شده، گفته: «شأن عالم دین این است که حرج را در جایی تحمل کند اما نباید حرج را به دیگران تحمیل کند... پیامبر که تا آخر عمر در شعب ابی طالب نبود. دوم اینکه اینها اختیاری به شعب رفتند. مگر پیامبر گفت هرکه مسلمان است باید به شعب ابی طالب بیاید و گرسنگی را تحمل کند؟ این یک زمان موقت بود و تمام شد. خدا گفته در دین برای شما حرج قرار نداریم اگر امور مهمی باشد موقتاً شما می توانید حرج را قبول کنید.» منبع
 
 
وی معلوم نکرده چرا همان سه سال سخت شعب را رسول خدا ص و ایمان‌آورندگان پابرهنه و ستمدیده، با صلابت و شکیبایی و تاب‌آوری بدون هیچ تضرع و خواهشی، ترجیح دادند بر ننگ سازش به معنی تسلیم با مشرکان و دست‌برداشتن از دعوت و مکتب نورسیده‌ی اسلام و قبول نیرنگ آنان؟ نیز آیا ایشان گمان می‌برَد این رهبری است که با کشورداری‌اش برای ملت حرَج ایجاد کرده‌است؟ اگر این‌چنین است؛ از کجا حتم دارد رهبری حرَج را به جای این‌که خود تحمل کند بر مردم تحمیل می‌کند؟ وی روشن سازد پس رهبری -که در نظریه‌ی سیاسی مکتب تشیع در رأس هرم جامعه و در حقیقت وسط میدان و جلوِ صف قرار دارد- چگونه جامعه به‌ویژه علما و مخصوصاً خود‌حق‌پنداران خودخواه را رهبری کند؟
 
لابد آقای شیخ سروش محلاتی انتظار می‌برَد رهبری پیاده‌کننده‌ی فکر پیروان است، نه ارائه‌کننده‌ی خط و ربط پیروان. پیرو در اینجا به معنی مردمی است که در تحت حکومت اسلامی به نقش و هدایت رهبری ایمان و باور دارند؛ بخوانید اعتقاد یا التزام، نه به معنی این‌که هیچ حرفی برای گفتن و انتقادی برای سالم‌ساختن نداشته باشند، نه. او و برخی چونان او، جوری صحبت می‌کنند که انگار آن سوی سیاست، در جبهه‌ی مخالفان ایران، همه‌چیز بر اساس منطق و مروت و حساب‌وکتاب پیش می‌رود. حقیقتاً انسان شرم می‌کند وقتی این گونه مزخرفات (منظورم حرف‌های بزَک‌کرده است) را می‌شنود. لابد امثال وی وقتی به آیه‌ی ۲۶ سوره‌‌ی احزاب می‌رسند (البته اگر وقت کنند برسند!) چشم بر روی این‌جور آیات بیّنات می‌بندند:
 
وَ قذفَ فی قلوبِهم الرُّعبَ
و در دلهاشان بیم افکند.
ترجمه‌ی سید جلال‌الدین مجتبوی
 
بگذرم: واقعاً چه راست گفت خدای بزرگ‌مرتبه و باعظمت از خود و از پیروان خود. اگر خدا در جای خود بر سختگیران و ستیزه‌جویان قذف می‌کند و هراس می‌افکند پس چرا پیروان اسلام و مؤمنان از درپیش‌گرفتنِ اخلاق خدایی بپرهیزند و از داشتن چینی خو و خصالی نسبت به بدترین دشمنان اسلام و ایران باک داشته باشند؟! خُب رک بگویید: برای رفع حرج! برویم زیر بیرق! مثل زیر بیرق‌رفتن کشورهای کره و آلمان و بریتانیا! برای آمریکا. آقای سروش محلاتی! جناب! انتقاد بر رهبری حق جامعه‌ی اسلامی است که از امام علی ع الگو می‌گیرد، ولی پنهان‌شدن زیر بهانه‌ی حمایت از مرجع، و تقلّاکردن علیه‌ی رهبری برای دیده‌وشنیده‌شدن رسم درستی نیست. انتقاد نعمت است، آن را به حربه‌های کهنه جوش نزنید لطفاً. آن آقای دکتر سروش، کم‌کم به جای باریک و کوری رسید که وحی مُنزل را به خواب و رؤیای شخصی تقلیل داد، این آقای شیخ سروش کم‌کم به کجا کجاوه می‌اندازد، خدا داند. شما مگر می‌خواهی در قلوب مؤمنان به جای دشمنان رعب افکنی؟ زهی خیال خام!
۲
در تاریخ : ۱۲ , ۱۴۰۰ آبان . دید ۳۰۰

احتمال دعوا ؛ هوش یا زور؟

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. میان حیوان‌ها، میان آدم‌ها و میان کشورها هر آن ممکن است خشم حاکم شود و تخاصم. چنگال شاهین، آرواره‌ی کفتار و سرعت یوزپلنگ همه‌وهمه برای زیست و بقاست و قوه‌ای برای یا یورش و یا بازدارندگی روز مبادا. همان‌گونه که باران، باریدنش را، گُل، شکوفاشدنش را و شغال، حفظ قلمروش را غریزی و به‌چابکی بلد است، انسان هم به مدد شرع و عقل باید «راه و چاه» را بلد باشد. وقتِ هوش، به‌هوش. وقت زور، به‌زور.

 

مگر می‌شود متخاصمین موشک راست کنند، ایران گاوآهن؟! وقت تفنگ، تفنگ. و وقت گاوآهن، گاوآهن. هر ملتی هوش و زور خود را در جای خود نشناسد، ۱۰۰٪ باخته است. صلحِ ارزان و دوستیِ رایگان وَهم بیش نیست. صلح زیباست و حتی اساس دعوت پیامبران خدا صلح و آرامش و رستگاری بشریت بوده است که در سایه‌ی حرف‌شِنوی از خدا و آموزه‌های اخلاقی و معنوی ممکن می‌شود. «ایران قوی» اگر فقط در شعار خلاصه شود، دیری نمی‌پاید خورده خواهیم شد با ولع و بلعی که جهان‌خوارگی‌یی چون آمریکا دارد.

 

به نظرم شناخت رهبری از ملل و دُول کنونی جهان، ژرف‌ترین و واقعی‌ترین شناخت است و نشان‌راهِ «ایران قوی» منطقی‌ترین دستورالعمل. خردمندانه‌تر از این نمی‌شود که ایران را در برابر دشمنانی که نابودی ملت ایران را آرزو دارند، به سیاست راهبردی «ایران قوی» مجهز و مهیا کنیم؛ قوی در قدرت و قوی در معنویت. اگر در یورش خصمانه‌ی هشت‌ساله‌ی صدام علیه‌ی ایران، فقط به گاوآهن می‌چسبیدیم و مزرعه و خانه و خویشتن، نه به تفنگ و دین و میهن، تردیدی نبود که اینک نه از «تاک» نشان بود و نه از «تاک‌نِشان».

 
 
پس: وقتی احتمال دعوا همواره یک پیش‌فرض منطقی‌ست و یک برآورد واقعی راهبردی، هوش یا زور هر دو نیاز است؛ هوش برای شناخت درستِ متخاصمان عَنود و کَنود. و زور (=به معنای قوت و قدرت آن) برای بازدارندگی و حفظ کیان دین و ملت و میهن.
۲
در تاریخ : ۹ , ۱۴۰۰ آبان . دید ۴۸۲

زاکانی و قضیه‌ی دامادش حیدری

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. خُب بالاخره آقای علیرضا زاکانی دامادش را از پستی که به او در شهرداری تهران هدیه داده بود، کنار گذاشت. به استناد این منبع: آخرین‌خبر. لابد وقتی کمی به خود آمد و فشارها و تعجب‌های افکار عمومی -حتی اعجاب همفکران خود را- از کار عبثی که کرده بود، دید، ضرب‌المثَلِ «از خرِ شیطان پیاده شو» به گوشش طنین افتاد و سرانجام از کرده‌اش نادمش ساخت و به عقبش نشاند. البته بدجوری دامادش را ضایع کرد و صد البته خود هم، زیاد ضایع شد. امید است متنبّه گردیده و پند گرفته باشد؛ چون خیلی خودش را مبتکر و شجاع در افشای فساد و بستر فساد می‌داند.
 
 
حکمت در فارسی هم گل می‌کند؛ پس، پیش از آن‌که حکمت ۳۳۷ نهج‌البلاغه را حُسن خِتام این پست کنم، از ضرب‌المثل فارسی مدد گیرم و گویم که: «چرا عاقل کند کاری که باز آرَد پشیمانی». البته آیا آقای علیرضا زاکانی خود را عاقل هم می‌داند درین کاری که گویا هیچ سابقه‌ی درین پست و رشته نداشته و تنها با دور زدن و نادیده‌گرفتن قانون توسط وزیر کشور سرتیپ پاسدار آقای احمد وحیدی، گمارده شد؟ البته خودم به نظرم می‌رسد که به تدبیر و زیرکی حجت‌الاسلام آقای رئیسی از دولت ۱۳ به‌عمد دور انداخته یا کنارتر نگاه داشته شد تا هم از تندروی‌های این دسته‌ی بی‌دسته! خلاص باشد و آسوده، و هم خود به دست خود امتحان شوند و آزموده. بگذرم، بروم سرِ حُسن ختام و حکمت عالی ۳۳۷ امام علی علیه‌السلام :
 
الدَّاعی بِلا عملٍ ، کالرَّامی بِلا وَتَرٍ
دعوت‌کننده‌ی بى‌عمل، چون تیراندازِ بدون کمان است.
 
هنگام مناظره‌ی کازار سیزدهم این جناب زاکانی -که بر همگان معلوم گشته بود که او کاندیدایی عاریتی‌ست و شغل شریف نمایندگی مردم قم را نادیده انگاشته و در واقع کاری هم در آن مدت برای مردم و شهر قم صورت نداده بود و فقط از تهران پا شده بود آمد قم تا در حوزه‌ی انتخاباتی قم کاندیدایش کنند و لابد پیروز- چنان خود را ضد رانت و مخالف فامیل‌بازی جا می‌زد که هرگز نمی‌پنداشت این‌همه فوری و زود، در پستی که حالا او را در آن سرگرم کرده‌اند، عجیب‌ترین فامیل‌باز می‌شود. در دفتر اَعمالش ملائک که چه عرض کنم، ملت چه زود بر پرونده‌اش حک کرده که: خیلی‌زود به سوی فاملیش غش کرده است! نه اون غش؛ غشّ در معامله هم، فقط آب در شیر ریختن، ماسه در گندم گذاشتن و خاک در کیسه‌ی سیب‌زمینی فروکردن نیست؛ اصول و آرمان هم فدای هوس و فامیل شود، غشّ است از نوع بدترش که با هیچ غشویی پوشیده و پاک نمی‌شود. کاش خود، به خود می‌آمد، نه از هراس افکار عمومی که صدای خداست؛ اگر هر جا بر مدار حق و حق‌پویه باشد.
 
نکته: انتظاربردنِ کارِ درست از دستِ دست‌اندرکارانِ سیاست، چندان انتظاری بایسته نیست؛ مگر مرحوم رفسنجانی، حجت‌الاسلام سید محمد خاتمی، و نیز رئیسان دولت ۹ + ۱۰ و ایضاً دولت شیک‌پوش و فریفته‌ی «کدخدا» در دوره‌های ۱۱ و ۱۲، قوم‌وخویشان‌شان و ایل‌وکسان‌شان را لابه‌لای پست‌های ویژه و کارچاق‌کن، پنهان نکرده بودند؟! کردند؛ حالا زاکانی هم رویش. آیا درس می‌گیرند از منش و منهج و منویات (=قصد و مراد) رهبری؟ گمان نکنم. بگذرم.
۱
در تاریخ : ۶ , ۱۴۰۰ آبان . دید ۱۹۴

نکاتی بر افشاگری رئیسی از کارِ دولت روحانی

به قلم دامنه: به نام خدا. نکاتی بر نکته‌ی افشاگرانه‌ی رئیسی از کارِ دولت حسن روحانی. در سایت روزنامه‌ی «وطن امروز» این خبر را خواندم که حجت‌الاسلام سیدابراهیم رئیسی دیروز در دیدار با جمعی از فرزندان و خانواده شهدا نکته‌ی افشاگرانه‌ی سیاسی از کارِ دولت دوازدهم گفت. سخن آقای رئیسی به روایت این روزنامه این است:

 

«متأسفانه شاهد بودیم بعضی‌ها واردات واکسن یا حتی پیوستن کشور به سازمان همکاری شانگهای را متوقف بر پذیرش FATF کرده بودند و حتی در جلسات رسمی نیز بر موضع خود پافشاری می‌کردند... در فاصله‌ی کوتاه سپری‌شده از دولت سیزدهم اتفاق خاصی نیفتاده که باعث افزایش واردات واکسن یا پذیرش عضویت کشورمان در سازمان شانگهای شود، الا اینکه کشورهای همسایه و دوست ما دیدند دیگر توجه‌ی ما صرفاً به غرب نیست و ارتباط با همسایگان و کشورهای منطقه اولویت سیاست خارجی ایران شده است.» منبع

 

چند نکته درین باره:

 

آقای رئیسی چون به کارِ قضا آگاه است لابد می‌داند آن کارِ آن «بعضی‌ها»، دست‌کم از این چند حالت بیرون نیست:  ۱. آن کار، یا کاری کریه بود چون با جان و سلامت مردم مرتبط بود؛ پس به لحاظ اخلاقی اقدام غیرانسانی مرتکب شدند. ۲. آن کار، یا کاری مجرمانه بود که جان مردم را در گرو گرفته بودند؛ پس با این فرض، به لحاظ حقوقی اقدام ضد بشری صورت دادند. ۳. آن کار، یا کاری پیش‌دستانه بود تا راهبرد غربگرایی خود و در واقع برنامه‌های جناحی حزبی خود را در سلطه‌ی سیاسی داخلی هموارتر نمایند؛ پس به لحاظ سیاسی اقدامی شائبه‌انگیز انجام دادند. و شاید هم آن کار، حالت‌های دیگری هم دارد و من نمی‌دانم چه نامی دارد؛ خیانت؟! جنایت؟! خباثت؟!

 

 

 

 

اعضای سازمان شانگهای

رنگ سبز:  کشورهای عضو

 رنگ مغزپسته‌ای: کشورهای ناظر 

رنگ زرد:  کشورهای شریک گفتگو

منبع

 

اما در هر حال، چون با جان مردم پیوند داشت، برای حجت‌الاسلام  رئیسی مسئولیت دارد که چنین کاری را به بوته‌ی نقد و تقبیح و نیز به محاکمه ببرد. زیرا درین مدت، به دلیل کمبود واکسن، خیلی از مردم به مرگ بر اثر کرونا گرفتار شده و دل بسیاری داغدار و عزادار. تأخیر گروکشانه و عمدی در پیگیری عضویت دائم ایران به جای عضو «ناظر» بودن در پیمان «شانگهای» نیز، بار حقوقی و مجرمانه دارد که این مورد هم مستوجب تعقیب و تشکیل محکمه و شنیدن دفاعیه یا اعتراف آنان است.

 

اضافه کنم این سؤال هم رواست که از آقای رئیسی پرسیده شود در آن زمان شما که رئیس قوه قضاییه بودید چرا در برابر آن اقدام دولت دوازدهم ساکت نشستید و از حق و جان مردم به دفاع برنخاستید؟ و چرا اساساً دست مجلس برای برکناری آن دولت ناکارآمد و شیک‌پوش بسته بود؟! و گذاشتند تا آخرین روز کاری‌اش بر قدرت بماند؟! بگذرم.

۰
در تاریخ : ۲۴ , ۱۴۰۰ شهریور . دید ۲۷۸

فیلمنامه، بازیگر چهره، رجال‌ سیاست!

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. اخیراً کارگردانی سخن راستی بر زبان آورده که «سینما فیلمنامه‌ی درست می‌خواهد، نه بازیگر چهره» زیرا «بازیگرمحوری، آفت سینمای ایران شده است و به جای آن باید روی نوشتن فیلمنامه‌ی خوب و کیفیت تولید کار کرد.» او مثالی هم زده که این هم دقیق و درست است: «زمانی که فیلم سینمایی «محمد رسول‌الله» اکران شد، تنها چهره‌ی شناخته‌شده‌اش آنتونی کوئین بود و باقی بازیگرانش بعدها تبدیل به چهره شدند... درد ما نداشتن سناریو است. وقتی سناریو نداریم به سمت بازیگرمحوری می‌رویم و بعد از خود می‌پرسیم چه‌طور این بازیگر را بزرگش کنیم؟! و با برگزاری یک جشنواره و جایزه‌دادن به او این کار را انجام می‌دهند.» منبع

 

محمدرضا جنت‌خواه‌دوست
 

نکته‌ی تحلیلی: آفتی که آقای محمدرضا جنت‌خواه‌دوست (تهیه‌کننده و کارگردان) در عالم سینما برشمرده در عالم سیاست هم دیده بلکه بیشتر و دردناک‌تر دیده می‌شود. مثلاً وقتی کسی در اندازه‌ی فرمانداری هم نبوده، ولی در دولت نُه + ده، رجال، آن هم رجالی نظرکرده‌ی حضرت صاحب زمان (عج) و چهره‌ی «هزاره» معرفی می‌شود و حتی برخی از اساطین حوزه‌ی قم هم مسحور شگردهای او می‌شوند که عاقبت معلوم گشت که نه فقط لایق نبود، بلکه مشاعر سالمی هم نداشت. معلوم است آفت دنیای سیاست چنان ویرانگر است که زخمِ کاری بر مملکت و مُلک و مردم وارد می‌کند زخمی که التیام آن شاید هیچ وقت ممکن نباشد. زخم آن دولتِ مشهوره‌ی ! نُه + ده کم بود! که بعد جراحت‌های سخت دولت غرب‌باخته‌ی یازده و دوازده نیز نمکی دیگر بر زخم شد و ضربه‌ی کوبان بر پیکر نظام ایران. آری؛ دردِ انقلاب، همچنان همان دردِ ناشایسته‌سالاران است که در نبودِ عدالت و انصاف و قانون، چنبره انداخته‌اند بر تار و پود آن.

۰
در تاریخ : ۲۲ , ۱۴۰۰ شهریور . دید ۲۲۷
قبل ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ---- ۱۶ ۱۷ ۱۸ بعد
سایت دامنه ی داراب کلا : ابراهیم طالبی دارابی : فرهان پنجم