حجاریان در ورطه
به قلم دامنه: در ورطه؛ اشاراتی به افاضات!! حجاریان که در این (منبع) متنی جدید انتشار داد. به نام خدا. تازه فهمیدند نمیتوانند همه را «به نخ یک تسبیح» بکشند. تازه فیلشان یاد هندوستان کرده و میخواهند «طردها« را «ضابطهمند» کنند و اگر دیدند کسانی «لیقهی دوات» نظام را درست کردهاند «با ظالمان محشور میشوند.» و خود اگر در «دستگاه ادارهی کشور حضور یافتند راه «علی بن یقطین» را پیمودند و به زعم خود «تقلیل مرارت» کردند و «تقریر حقیقت». زیرا بنای فکریشان مثلاً بنّایی نظام است و عمارت کشور؛ حال آنکه معتقدند در جمهوری اسلامی ایران «یکسو ازدیاد زبالهگردی و سرقت نان و در یک کلمه «فقر» است و سوی دیگر، انواع تبعیض و جانهای از دست رفته مردم و در یک کلام «ظلم».
چنین تیرهبختی و تیرهوتارسازی اینان را از خیلیوقت پیش، نه در آینه که در خشت خام میدیدم. اینان به خط آخر میرسند و مانند پروژههای ساختمانی، از شهرداری پایانکار میخواهند که مثلاً روسفید شوند پیش ملت. اینان با وضعی که گرفتار آمدند، رسواتر از سازمان تروریستی رجوی به ورطه (=گرداب) میافتند و آنگاه آنچنان دستوپا خواهند زد که بیشتر از پیش خود را در گِلفرورفته و آلوده میبیند.
الآن به این نرسیدم، خیلیوقت پیش است که دریافتم که اینان اهلِ «عاریت» هستند و همه چیز را به «عاریت» میگیرند و دَمبهدم چونان بوقملون، ملوّن میشوند و رنگ عوض میکنند. و تردیدی بر من باقی نمانده روزی فرا میرسد که حتی به مفاد اسلام هم به عاریت مینگرند و زودگذر و بیاعتقاد و باور از آن میگذرند
امام صادق -علیهالسلام- به یکی از اصحاب خود فرمودند: این دعا را زیاد بخوان: «اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِی مِنَ الْمُعَارِینَ وَ لَا تُخْرِجْنِی مِنَ التَّقْصِیرِ»
خدایا من را از آنهایی که ایمانشان موقت و عاریه هست قرار نده. و هیچ وقت من را از اعتراف به گناه بیرون نیاور.
زمان آن فرا رسیده است که چهرهها به دستان خود برملا میشوند. روزی برای جمهوری اسلامی از مخالفین بازجویی میکردند و در اطلاعات نظام دست تصرف داشتند و خوراک برخوردها را برای ضابطین در آخور میکردند، حالا همینها به عنوان مدعی وارد ماجرا شدند. مطالبهگرانی که قصد اصلاحات! دارند، ولی چون این نظام را «ظلم» و «جور» میپندارند، بنا دارند از سرِ تقیه، مانند یقطین در نظام حاضر باشند. که چی؟ که مرارت مردم را کم کنند و حقیقت را برقرار. چه پُز و پادویی. امید میبرم دست ازین بازی با نظام و فریب مردم بردارند. حالا اینان شدند یاران امام رضا -علیهالسلام- و نظام جمهوری اسلامی ایران شده دستگاه مأمون عباسی! وَه؛ چه خُزعبلاتی (=پوچ و بیهوده).
نمیگویم اینان نباشند و نیستونابود شوند و خفقان و احتقان بگیرند، نه؛ باشند و بنویسند و بگویند. چون من و امثال من هم هستیم و مینویسیم و میگوییم. اما اینان که روزی صدها متن در «صبح امروز» منتشر میکردند و مردم را به حضور در حکومت دعوت میکردند، اینک خود را علیبنیقطین میپندارند و مثلاً قصد دارند با حضور عاریتی، ریشهی نظام را بزنند و رشتهی انقلاب را پنبه کنند. در لبهی عمر نشستهاند و مرگِ لحظهلحظهی نظام را میشمارند!
جوانانِ آگاه و انقلابیون دانشمند، روشن بمانند که خطر این بافت و افراد را بهدقت و هوشیارانه رصد کنند و تور این دام را -که در حال پهنکردن است- پاره کنند. بعد نگویید: نگفتید.
در محل ما به زبان شیرین محلی، این دسته آدمها وقتی غِظ (=غیظ و خشم) میکنند و برافروخته میشوند، میگویند: وِن بِنار رِه دارمِه. یعنی دَمار از روزگارش در میآورم. برای چهرگانی چون اینان -که دَمدمیمزاج و مذبذب شدهاند- زیاد زود است که دَمارِ (=نفَس) انقلاب اسلامی را در بیاورند و خفهاش کنند. گویا جلگهی آلبانی! سولههای خالی هم دارد!