۲۰آذر
به قلم دامنه: به نام خدا. پیروی و داوری. کمی دربارهی مرحوم آیتالله شیخ محمد یزدی. علمای دینی پیروی و داوری میشوند؛ یا پیروی محض، یا پیروی مشروط، یا داوری محض یا داوری مشروط. داوری مشروط در اینجا به معنای تیرهوتار ندیدن است.
میشناسیم شهروندانی را که نسبت به این عالم مبارز داوری مشروط داشتند، چون افکار و رفتار ایشان در آنان نه جذَبهای آفرید و نه اقناعی. البته داورِ کل فقط خداوند یکتاست، اما نمیتوان مردم را نیز از داوریهای ضرور پرهیز داد. خصوص نسبت به کسانی که امورشان در دست آنان به امانت سپرده شده است.
پیروان ایشان لابد دلایلی موجّه داشتند که به دورش حلقه میزدند و اینک نیز در فقدانش دست به ستودن خوبیهای وی میزنند. این متن منکر وجه مثبت ایشان نیست، و برایش از درگاه ربوبیت، رحمت و آمرزش و بخشش میطلبد. اما نگاه یا نگاههای دیگری هم نسبت به وی وجود داشت که بیآنکه شائبهای در آن باشد، میتوان در زیر به آن پرداخت:
او عالم دعوایی بود. چون شخصیت عصبانی و تندخویی داشت زود با دیگران درگیر میشد. اگر شماره شود، زیاد وقت میبرَد: دعواهایش با مراجع مثل: مرحوم منتظری، مرحوم صانعی، شبیری زنجانی. با روحانیان مثل: مرحوم رفسنجانی، حجتالاسلام شیخ صادق لاریجانی. ادبیات این دعواها در نامهها و سخنان وی کاملاً محرز است و موج میزند.
پاسخگو نبود. با آنکه در نظام و حوزهی علمیه پستهای انتخابی و انتصابی داشت، خود را پاسخگو به مردم نمیدید. معمولاً تحکُّمی حرف میزد. مثلاً در خطبهی نمازجمعهی تهران روزنامهنگاران را از روی تصغیر روزنامهچیها ! خطاب میکرد، بر وزن مثلاً ارّابهچی. البته با پوزش از ارّابهداران محترم.
رواداری نداشت. برخورد مشمئزکننده با آن زرتشتی یزد که با رأی مسلمانان و سایر مردم آنجا به شورای شهر راه یافت، فضای مناسبی برای نظام نیافرید. ساسانیان هم نمیگذاشتند سایر مردم حتی در کسب دانش تساوی داشته باشند با موبدان. اینک ایشان همان فکر را علیهی یک زرتشتی هموطن بهکار گرفت که بازخورد منفی شدیدی آفرید.
در دورهی ریاستش بر قوهی قضاییه ناگوارییهای فراوانی رخ داد که حتی کار به تظلّم هم نکشید. و او هرگز بابت آنهمه قصور و تقصیرها که قوه را «ویرانه» تحویل داد، از ملت پوزش نخواست و در هیچ جایی بازخواست نشد، بهجز در افکار عمومی. مگر میشود انسان ممکنالخطایی در رأس یک قوه باشد اما هرگز خطایی نکند! ایشان حتی پیشداوریها هم داشت.
تاب سیاستورزی را نداشت. زود گرم میافتاد که در چنین حالتی منطق به درگیری با الفاظ معاوضه میشود. سیاست، مانند قبلهی نماز نیست که وقتی صلات را بستی دیگر نتوانی سر بجُنبانی و و رُخ از جهت کج کنی. قبلهی سیاست با قبلهی نماز فرقش از فرش است تا عرش. داستانِ سیاست به راستانی چونان راستقامتِ شیفتهی خدمتی همچون شهید مظلوم بهشتی نیاز دارد که تابِ جنبش و جَستوخیز و جُنبوجوش و پرّش و پویندگی نسل همعصر خود را داشته باشند و مردم را به خفقان فرا نخوانند. مرحوم شیخ محمد یزدی درین عرصه، فردی کمطاقت بود و حتی آنجا که بر حسب قانون میبایست جانبداریهای خود به نفع جریانها را پنهان نگه میداشت، عملاً و علناّ آشکار میساخت. جرئت همه جا به نفع نمیانجامد؛ خصوصاً جرئت آدم کمطاقت!
خداوند تولد و وفات هر یک از ما را مساوی قرار داد، همه یکسان از رحِم مادریم و همه برابر در معرض موت. خدا بیامرزاد. آنچه تفاوت دارد میانِ تولد تا موت است، که میشود پروندهی ویژهی هر کس، تا هنگام گردآمدن در رستاخیز. پس؛ آنان که در قدرت سیاسی شرکت کردند تا خدمت به مردم برسانند و مدیریت مردم را آسان نمایند، هم مسئولیت پاسخ به مردم را دارند و هم تکلیف پاسخ نزد خدا را. جناب شیخ محمد یزدی درینباره خدمت خود را به پاسخگویی سنجاق نکرد. ممکن است نیاز نمیدیده است. بگذرم. همهی ما باید بهتنهایی و وحید، پاسخگوی پروندهی خویش پیشِ باریتعالی باشیم؛ به این آیات شگفتانگیز، ژرف بیندیشیم، (٩٣ تا ۹۶ مریم)
اِنْ کُلُّ مَن فی السماواتِ والْارضِ إِلَّا آتی الرَّحمنِ عَبدًا. لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وعَدَّهُم عَدًّا. وکُلُّهُم آتِیهِ یَومَ الْقِیامَةِ فَردًا. اِنَّ الَّذینَ امَنوا وعَمِلوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا.
تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، بندهی خداوند مهربان میباشند. او همهی آنان را سرشماری کرده است، و دقیقاً تعدادشان را میداند. و همهی آنان روز رستاخیز تک و تنها (بدون یار و یاور و اموال و اولاد و محافظ و مراقب) در محضر او حاضر میشوند. بیگمان کسانی که ایمان میآورند و کارهای شایسته و پسندیده انجام میدهند، خداوند مهربان آنان را دوست میدارد و حجّت ایشان را به دلها میافکند.
در پایان این درگذشت را به همهی شاگردانش و دوستدارانش تسلیت میدهم. انشاءالله بر علاقمندان آن عالم مبارز، فقدان ایشان تحمل شود. خدا بیامرزاد.
| لینک کوتاه این پست →
qaqom.blog.ir/post/1762
۱۳۹۹/۰۹/۲۰