ملت، طبیعت، حکومت
به قلم دامنه: ملت، طبیعت، حکومت؛ حکومت، طبیعت، ملت. به نام خدا. حکومت ممکن است به ملت زور بگوید. در این وجه، حکومت شاکلهی موروثی، دیکتاتوری، کودتایی و یا انحصاری و انسدادی دارد. بنابرین حکومت درین تبار، بر ملت و طبیعت حکمرانیِ اجباری و استبدادی میکند و سلطنت و سلطهگری میورزد.
در غیر آن، حکومت معمولاً از مردم ناشی میشود. پس، میان ملت و حکومت ربط و انتخاب و رأی و نظر و نظارت و گردش و جابجایی آرام قدرت برقرار است.
حال هر کاری که این مناسبات را خدشه بزند، وضع طبیعی و قراردادی میان ملت و حکومت و طبیعت را برهم میزند. و در واقع یکی از دو جریان قدرت به نفع دیگری گام بر نمیدارد؛ یا ملت، یا حکومت. طبیعت که در این میان صامت و ساکت و بیرأی و نظر است. هرچند روایت از معصوم (ع) است که طبیعت شامل گیاه و زیا و زراعت هم، از رنج و زور ستمگری حکومتهای زورگو، رنجور و پژمرده میشوند.
در چنین وضعیتی دستکم دو حالت وجود دارد:
۱. یا حکومت بر خلاف اراده و رأی مردم پیش میتازد که در واقع در حال گذارِ به نوع حکومتهای بیربط با ملت است؛ زورگویی.
۲. یا ملت، پیمان گُسست و تغییر گرایش داد و مناسبات فکری و علایق سیاسی و گرایشهای مذهبی و اساساً پویهی جهانیاش را دگرگون کرد.
نتیجه:
یکم: قانون اساسی معمولاً این گُسستها را پیشبینی میکند. در پارهای از کشورها با انتخابات زودهنگام، در پارهای دیگر از طریق رفراندوم (=همهپرسی) و در پارهای هم با ساز و کارهای ساختاری.
دوم: حکومت بیتوجه به تغییر نگرش و ذائقهی مردم همچنان از طریق زور و قدرتی که داراست، به خود اجازهی ادامهی مسیر میدهد و کاری به افکار مردم ندارد.
سوم: حکومت صدای مردم را درک میکند و اندکاندک یا با حرکت حلزونی و بطئی (=کُند، آرامآرام) و یا با اقدام فوری خود را بازسازی میکند، تا با مطالبههای نوشوندهی ملت خود را نوسازی کند که از مشروعیت سیاسی نیفتد.
چهارم: ملت نه در مسیر حکومت بلکه در برابر حکومت قرار میگیرد و از طریق شورش، اعتراض، تظاهرات و یا انقلاب، قدرت را دچار دگرگونی یا واژگونی میکند.
نکات:
نکتهی ۱ : حکومت خاطرش از طبیعت (کوه، حیوان، دریا، جنگل و معدن و گیاه) جمع است چون زبان برای اعتراض ندارد و از رأی برای تغییر یا تثبیت محروم است، اما آیا حکومت فکر میکند ملت هم مانند طبیعت، صامت است و فقط تسلیم و سرسپرده؟!
نکتهی ۲ : من بر این نظرم هنوز ملت ایران جمهوری اسلامی ایران را با دل و جان، نه از سر اِکراه، میخواهد و با آن به آن تضادی نرسیدهاست که واژگونش کند. هرچند ملت از آنچه در میان حکومتگران میگذرد و نیز فسادهای هولناکی که دل مردم را بهشدت خالی میکند، مسئلهدار شدند و شاکیاند، ولی با همهی انتقادها و انتظارهایی که دارند، پشت نظام و انقلاب ایستادهاند و به تعبیر امام خمینی «پشتیبان ولایت فقیه» هستند تا «آسیبی به مملکت نرسد.»
نکتهی ۳ : از نظر من گرچه اکثریت قاطع ملت هنوز دارای این فکر و موضع نسبت به حکومت است، اما عقلانیت، دیانت و حقیقت و حتی منافع ملی و مصلحت ایجاب میکند، حکومت خود را بازسازی کند و با ملت، همفکر و همراه شود، تا روزی فرا نرسد که با تأخیر در بازسازی، تخریب نصیب آن شود.
نکتهی ۴ : ملت ایران به معنای اَتمّ آن، ملتیست که از تقصیرها، گذشت میکند تا اصالت انقلاب و آرمان اسلامی و هویت ملی مخدوش نشود. تا روزی نرسد رشتهی محکم اعتمادی که به حکومت دارد، از هم بپاشد و پنبه شود. شکیبایی ملت، فضیلت است، این فضیلت از سوی حکومت باید سپاس و پاسداری شود. ناسپاسی به گذشت و بردباری ملت، شاید مخاطرهآمیز باشد.