منو
درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعي
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

مدرسه فکرت ۹۵

دوشنبه, ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۰۶:۰۹ ق.ظ

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت نود و پنجم

خبری از مشهد و شرحش:

از خادمیاران رضوی مینودشت شنیدم که حرم امام هشتم ع قرار است رواق مسقّف «امیرالمؤمنین (ع) را در محدوده‌ی صحن های غدیر، جمهوری‌اسلامی و پیامبر اعظم (ص) ایجاد کند. اساساً فضای سرپوشیده زیارتی محیط آرامبخشی برای زائر ایجاد می‌کند. جالب این که شنیدم صحن انقلاب -پنجره فولاد- قرار است مسقف (=سرپوشیده) شود و تبدیل به رواق، که انصافاً کاری ستودنی خواهد بود. جالب‌تر این است به وجد آمدم وقتی باخبر شدم «بامِ زیارتی» هم روی این رواق برپا می‌شود که زائرین از فضای بام بتوانند حرم را زیارت کنند؛ وَه! چه می‌شود این بام با پله‌برقی که همه خوش‌شان می‌آید وقتی پا در رکابِ چرخنده‌ی آن می‌گذارند و آسوده و دَم‌زنان به بالا می‌روند. عالی است این حرکت. خدایا به ما برسد نصیب زیارت از پشت بام رواق انقلاب. امید است سلسله‌ی دسترسی‌ها و مراتب تشرُّف به حرم امام رئوفِ رضا ع هنوز هم زیباتر و جذاب‌تر گردد. دامنه.

 

عکس و شرح

صحنه واقعاً چقدر دل‌انگیز است؛ بارگاه امام رضا ع. رنگ و نور و جلای تصویر هم، حسابی دل می‌رُباید. اما من حرفم این است این کلاه خادمان حرم، اصلاً با فضای معنوی حرم تناسب ندارد. حتی چنین سبکی از کلاه، آن هم بر سر خادمان عطوفِ امام رئوف ع، تداعی‌کننده‌ی آن چهره‌ی نظامی و مستبد رضاخان میرپنج است که هر چه عقده داشت روی مؤمنین پیاده کرده بود. بارها ذهنم را این سبک کلاه مشغول کرده که اینک دلم نیامد نگویم. لباس خادم‌یاران به نظرم برازنده‌تر از البسه‌ی خادمان است. باید طراحی جدیدی کرد. خادمان حرم وقتی نگاه به آنان می‌افکنیم چهره و لباس آنان باید بوی خوش اهلبیت ع را به اطراف، بطَراورانَد، این نوع لباس و کلاه چنگی به دل نمی‌زند لااقل برای من چنین است. خداقوت خادمان و خادم‌یاران. دامنه‌ی دوم.

 

اسماعیل آفاقی: سلام. بله در صحن جمهوری  برای احداث سرپوشیده کردن آن آغاز شده است  امیدوارم هرچه زودتر ِبه پایان برسد
 
دامنه:  جناب آقا اسماعیل آفاقی سلام. هِع؟ فقط تیسا سلام؟؟
 
اسماعیل آفاقی: نا، کره گران شد، پی یا همون دنبه پلا بن بیشتمه.
 
مجدد سلام آقا اسماعیل. فقط کرِه گاران شد؟!!! نباتی چی؟! دِمبه که سر به عرش زد. از خودِ گوشتِ رُن هم گاران‌تر شد!!! نشد؟!!!!
 

...

..

التَّنْف سوریه

التَّنْف سوریه

نگاهی گذرا به حمله به "برج ۲۲" آمریکا در تَنْف

متن آن در لینک بالا در دامنه

محمد تقی آهنگر: سلام بر اقای طالبی  از یک منظر هدف را نشانه رفتی  به این معنی اگر هریک معلم ، روحانی ،  و روانکاو در جایگاه واقعی خود قرار بگیرند  وبه وظیفه ی اصلی خودشان بپردازند در کار هم مداخله نکنند و موازی کاری نشه  وهریک نسخه ی جداگانه برای نسل جوان نپیجند شاید، شاید ، حرفهای سالاری در دراز مدت کمی محقق بشه. چون اموزش وپرورش الان رو نگاه کنید  هر جور نیروی رو دارند جدب می کنند البته بیشتر شون روحانیون از حوزه هستن واخیرا بسیج هم با ابلاغ نیرو فرستاد حالا طرح امین، سرباز روحانی ،،،،،،، بماند واقعا خیلی چیزها در جایگاه اصلی خود قرار ندارد خدا اخر عاقبت این جوانان رو ختم بخیر کنه بگذریم در این مورد حرفها زیاد است به همین قدر من باب اگاهی مطرح شد ارادت.
 
محمدتقی سلام. الوعده ، وفا.
 
۱. اعلان نظر کردی که باید ازت تشکر کنم. ۲. وحدت حوزه و دانشگاه هم چون یک سوی قضیه خواست بر دیگری سیطره داشته باشد، بازخورد منفی آن اصل هدف را مخدوش کرد. ۳. نکته‌ی مهمتر در نظرت این بوده که نسخه‌پیچی تربیتی مختلف و حتی متعارض شود. ۴. اعزام‌کردن هر نیروی فکری از نهادی به نهاد دیگر اگر چنانچه جنبه‌ی تسلط پیدا کند، نه تفکر، اساساً نادرست است.
 
اما خاطره: معمولاً به خبرها و عکس‌ها و اطراف با دیده‌ی سوژه و رسیدن به علل و دلایل می‌نگرم. این باعث می‌شه که همیشه این‌گونه مطالب را وارد صحن کنم. گرچه مدعی نیستم نوشته‌هایم مفید است اما وقتی یک هفته که نباشم، حتی اعضایی که سال به سال هم در صحن پست نمی‌نویسند پیغام پسغام می‌فرستند کجایی؟ چرا نمی‌نویسی؟! مدیر کجا رفت؟ مدرسه بی‌صاحب شده است! ازین حرف‌ها. مثلاً وقتی اخیراً برگشتم به قم یک آقایی که حتی یک بار نشده در صحن یک پست بنویسد حتی در حد سلام یا تبریک یا تسلیت به مناسبت‌هایی، به من زنگ زد دل ما شور افتاد مدرسه چرا نیستی؟! گفتم یادت هست سورک‌مدرسه، هنگام امتحان حتماً پشت سر من می‌نشستی که از روی ورقه‌ام تقلب بزنی؟! صدها پاسخ مسئله را زیر آرنج و مرفق و کف دست می‌نوشت اما بازم تقلب از روی دست من خوشش می‌آمد. باری او تقلب کرد شد ۱۹، ولی من شدم ۱۷ و ۷۵ صدُم. بگذرُم. امیدوارم حکمت خاطره‌ام بر خوانندگان مکشوف شود. این مدرسه جای تقلب!! و دیوارپریدن نیست!!!
 
محمد تقی آهنگر اکبرعمو: سلام مجدد به نظرم برخی از مطالبی که ارسال می کنی هم ارزش خواندن دارد و هم به مسائل فعلی ارتباط پیدا می کنه نوعی احساس نیاز پیش می اید . اون هم برای خودم ، اساتید بزرگواری در گروه هستند چرا نمی نویسند نمی دانم شاید قانون مدرسه برای همه یکسان نیست یکی از دلایل مهم ان باشد به هر حال مدرسه است و دانش اموز متفاوت دارد وزیبایی اش همینه که همه یجور فکر نمی کنند وتاثیر گذاری نوشتارت با غیبت چند روزه شما مشخص شد ولی برای همه یکسان نیست درود و سپاس فراوان.

 

همچنان سالم، مقاوم، ایستاده

چه بر دلم نشست رهبر معظم یک سنت انقلاب را دائم پیاده می‌کند؛ حضور معنادار همزمان بر مرقد مرحوم امام خمینی رهبر کبیر نهضت و انقلاب و نظام و دیدار محزون با مزار شهیدان که صبح امروز چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۲ صورت دادند. شکر می‌گزارم رهبرم -که پیشوایی شجاع و بسیارآگاه در برابر امپریالیسم است- همچنان سالم، مقاوم، ایستاده است. اخیراً در ۹ بهمن ۱۴۰۲ هم به مدت مدت ۴ ساعت از نمایشگاه توانمندی‌های تولیدات داخل به حالت ایستاده و خستگی‌ناپذیر بازدید کردند. و مهمتر برام این است که در دیدار اعضای کنگره ملی بزرگداشت ۲۴۰۰۰ شهید تهران با ایشان حرفی بسیار شنیدنی و منطقی و محبوب زد که دلم را فتح کرد. این حرف که باید تابلُوَش کرد؛

 

"انقلاب اسلامی، در درجه‌ی اوّل، ایران را از حل شدن و ذوب شدن و هضم شدن در فرهنگ کفر و استکبار ــ که همان فرهنگ غربی است ــ خارج کرد و نجات داد، بعد هم تأثیراتش در دنیای اسلام را شما دارید مشاهده میکنید. ما البتّه به هیچ‌کس دستورالعمل نداده‌ایم، [بلکه] تأثیر انقلاب این است. بنده بارها گفته‌ام انقلاب مثل هوای بهاری است، مثل هوای خوش است، نمیشود جلویش را گرفت؛ در هوای لطیف بهاری، هوای خوش و بوی گل از داخل بوستان بیرون می‌آید و در جاهای دیگر پخش میشود، جلویش را نمیشود گرفت. لازم هم نیست که کسی بخواهد آن هوا را صادر کند، [بلکه] به ‌طور طبیعی صادر میشود. امروز شما دارید نشانه‌هایش را در دنیای اسلام مشاهده میکنید."

 

بلی، فرمایشی درست و دلربا؛ انقلاب اسلامی ایران هم "هوای بهاری"ست و رایحه‌ی آن به مشام مردم و جهان اسلام خوشنواز است و هم نجاتبخش کشور از حل‌شدن و ذوب و هضم در فرهنگ منحط و برهنه‌ی غرب بوده است. آری؛ فعل نقلی بوده است آوردم، چون همچنان هر دو وجه آن استمرار دارد و دارد ادامه می‌یاید. بگذرم. شکر که رهبر معظم همچنان سالم، مقاوم، ایستاده. دامنه.

 

دکتر ایمان شیردل: سلام خدمت عموی بزرگوارم جناب طالبی‌. بعد از چند رو به ایتا سر زدم و خواستم از این طریق سلامی خدمت شما عرض کنم و روز پدر را هم با تاخیر خدمت شما تبریک عرض کنم. از مطالب شما و از قلم شما خیلی لذت میبرم و تقریبا همه را میخوانم، حتی اگر بعد از مدتی طولانی به ایتا سر بزنم که ماشاءالله مطالب زیادی در گروه گذاشته میشود. انشاءالله سایه‌تان مستدام و ایام به کام.

 

کاظمین . ۱۱ بهمن ۱۴۰۲ عکاس : صدرالدین آفاقی . نشر دامنه

گوارا باد زیارات: این جای دلربا، حرم امامین کاظمین حضرت موسی بن جعفر و حضرت جواد -علیهماالسلام- است. خبر آمد نه از غیب! که از جانب خود زائر والِه جناب آقا صدرالدین آفاقی که آنجا یود دیشب. خرسندم که نوشت: «به یادتان بودم و زیارت و نماز زیارت به  نیابت اموات بخصوص پدر و مادر مرحومتان انجام شد» چه چیزی والاتر ازین که والدینم و خودم یادت افتادیم. صدر متشکرم. روح پاک پدر والای شما مرحوم حاج‌شیخ احمد آفاقی -آن مرد بزرگ داراب‌کلا- قرین غفران باد. باز هم به یاد ما باش. گوارا باد زیارات. روی عکس هم که دیشب برام فرستادی، توضیح زدم در آپلود آن در سایتم دامنه. در اول سلام یادم رفت. پایان‌بخشم سلام و سلامت باد. خوشا به حال شما و پرنده‌های روی سیم‌ها.

 

مباحثه‌ای سیاسی با مصطفی

جناب آقا مصطفی بابویه سلام. ابتدا به ذهن پویا و علاقه‌ی جویای شما مصطفی خیره هستم. خیلی هم خوب مسائل را تعقیب می‌کنی و مهمتر این که ورز می‌دهی. طوری‌که برای خواننده، متنت را لقمه‌لقمه می‌کنی، نه ساندویچ یا در حجم دیس. همین است رغبت خواننده را برمی‌انگیزاند.

 

حالا عرض اصلی من: در جامعه‌ی اطلاعاتی آمریکا (مجموعه‌ی ۱۶گانه‌ی چند سازمان و مراکز اطلاعات و امنیت و جاسوسی) این هشدار وجود دارد هر نوع درگیری با کشور ایران یعنی هرج‌مرج جهان و فروپاشی تمام نظم سیاسی دنیا. لذا آمریکا با آن که اسرائیل پادگانی بیش برای او نیست اما در تله‌ی عوامل ذی‌نفوذ اسرائیل (بخوانید پولداران یهود) نمی‌افتد.

 

از سوی دیگر انرژی غرب آسیا چنان مهم است که آمریکا می‌داند هر نوع حمله به ایران یعنی مختل‌شدن انتقال هر نوع انرژی به جهان. زیرا ایران در آن هنگام که مورد حمله قرار گرفت، حق مشروع بازدارندگی هرچه ویرانگر دارد و ابایی از حملات بی‌امان و لاینقطع نخواهد داشت. 

 

چین طبق تئوری مهم دنگ ژیائوپینگ رییس‌جمهور اسبق چین نیازمند صلح در مرزهای ایران است زیرا چشم‌انداز اقتصادی زده است که تا فلان سال باید قدرت هژمونیک جهان شود. جنگ آمریکا با ایران خلاف این راهبرد چین است. زیرا چین را هم در دسترسی به آن راهبرد آینده دستخوش بحران می‌کند. بگذرم. بس است. تشکر دارم از تو و قلم قهّارت و بیش از همه از فهم دوّارت. دامنه.

 

آقا محمدتقی سلام. جالب به استقبال رفتی و ابیات مناسب و اندرزواره ارمغانم دادی. خیلی ممنون. موافقم با تو و رودکی که واقعاً هر که زبان برای پندش کفایت نکند، پایش در بند خواهد بود. درود. از این که همواره ادب و فرهنگ خود را نشان می‌دهی و به همکلاسی‌های صحن هم سلام و احترام می‌گذاری، تشکر می‌شود.
 

حجت الاسلام شیخ مجتبی اکبری: با سلام و عرض ادب و احترام. رهبری معظم انقلاب واقعا یک انسان مجاهد به تمام معنی ، یک شخص شکست ناپذیر و مقاوم وجانباز الحمدلله رب العالمین، در سن حدود ۸۴ سالگی با بدنی مجروح از جانبازی ساعت ها می نشیند و به صحبت های اقشار مختلف گوش می دهد و بعد سخنرانی می کند و راهکار ارائه می دهد امید می دهد. واقعا خدا حفظش کند و عمری طولانی و با عزت به ایشان عنایت کند. الله اکبر، ما شاء الله، لاحول ولا قوه الا بالله.

 

حجت الاسلام جناب آشیخ مجتبی استاد محترم سلام. تصدیق شما را تحسین می‌کنم. آمین. باارادت: ابراهیم

 
امیرجناب سلام. از پاورقی گویی‌ات بهره می‌برم. گویا در کوتاه. قَل،َّ دَلّه.
 
جناب حجت الاسلام شفیعی مازندرانی استاد محترم سلام. نه ضمیر و نه مرجع ضمیر بر ماروشن نیست. استفاده بردیم از رهنمود. مستدام باد آن بزرگوار و استاد ما.
 
شفیعی مازندرانی به دامنه:  السلام علیکم و ر حمه الله و برکاته یکی پرسید: کِدام صحیح است یا کَدام؟ استاد پاسخ داد: هیچکُدام. ضمیری در کار نبود خواستم منظور حدیث را تبیین کنم. بدرود.
 
استاد حجت الاسلام شفیعی مازندرانی سلام مجدد. چه جواب قشنگی دادید. وجد آمدم از نغز.

 

پنج برداشت این شعر

آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی شعری دارد در رثای امام علی ع. من پنج برداشت کردم ازین شعر:

 

"بزرگمرد آفرینش"

کس ز اسرار وجودت خبری داشت؟ نداشت
یا که اوصاف کمالت بشری داشت؟ نداشت

آگه از گوهر ذاتت مَلَکی بود؟ نبود
یا که چو شمس وجودت فَلَکی داشت؟ نداشت

چهره بر درگه غیر تو فلک سود؟ نسود
هنری غیر ولای تو کسی داشت؟ نداشت

مثل انوار جمالت نظری دید؟ ندید
یا که چون زهد و صفایت احدی داشت؟ نداشت

مادر دهر به مثل تو کسی زاد؟ نزاد
پدر پیر جهان چون پسری داشت؟ نداشت

چشم بر غیر سخای تو عرب دوخت؟ ندوخت
یا که چون جود و وفایت عجمی داشت؟ نداشت

قلب ناصر تهی از مهر علی گشت؟ نگشت
یا که او راهبری غیر علی داشت؟ نداشت

 

برداشت اول ظاهرگرا > آقامکارم درین سُروده دست روی خصائص و خصالی از امام علی ع گذاشت که به همگان بگوید مانند علی در دهر احدی نیست به همین علت خود او نه از مهر علی تهی شد و نه غیر از علی رهبری دیگر برگزید. "وقتی می‌گوید "قلب ناصر تُهی از مهر علی گشت؟ نگشت / یا که او راهبَری غیرِ علی داشت؟ نداشت" در واقع می‌خواهد عشق و عقیده‌ی خود را که "ناصر" (یعنی خودش) تخلص کرد، برساند.


برداشت دوم محتواگرا > وقتی به آخرین بیت شعر آقامکارم چشم می‌دوزیم خواهیم فهمید او دارد به با بهترین ادبیات رجَز عرب و صنعتِ شعر غزل فارسی به مخاطب می‌فهمانَد که "قلب ناصر" یعنی قلب این مرجع عالی‌مقام در مهر و ولای علی است و راهبَر او غیر امام علی ع هیچ کسی نیست. در واقع دارد پس از پیامبر ص راه را راه شیعه یعنی پیروی از علی خلاصه و منحصر می‌کند.


برداشت سوم مخلوطگرا > شعری که آقامکارم سرود غرَض نموّ فکر ناب شیعه است؛ او با بیت "مادر دهر به مثل تو کسی زاد؟ نزاد" عین قرآن از منکران قرآن همآورد طلبید؛ اگر راست می‌گویید یک سوره بیاورید مثل قرآن. مکارم هم تحدّی بلیغ صورت داد (به معنی به مبارزه‌طلبیدن و به عجزآوردنِ منکران فضایل علی) و خود نیز در آخرین بیت معرکه‌ی ادیبابه و عقیدتی آراست: آنجا که آوُرد "قلب ناصر" از مهر علی تُهی نگشت و به با همین مهر عقیده و مرامش را تحت "راهبَری علی" ع قرار داد و به هر "غیرِ علی" دست رد زد که مکتب فقط با امامت امام علی ع کامل و با محبت به او تمام است.


برداشت چهارم نقدگرا > من برین شعر که عشق و عقیده در آن جمع است و رثای امام اول ع در آن موج می‌زند هیچ اشکالی وارد نمی‌کنم و اگر بر فرض به لحاظ تمرین در نقد بخواهم نقدی وارد کنم در بیت آخرش که به بهترین وجه از "قلب ناصر در "مهر علی" سخن سدید سر داد می‌توانست حتی می‌توانم بگویم باید و می‌بایست "راهبَری غیرِ علی" را در ظِلّ نام حضرت محمد مصطفی ص می‌نشاند تا اتحاد نفسانی اَنفَس روز مباهله (یعنی علی ع) را به قلب محمد متصل می‌کرد تا کسی خُرده نگیرد شیعه وقتی از علی صحیت می‌کند گویی ناخودآگاه محمد ص را فراموش می‌نماید.


برداشت پنجم ادیب‌گرا > دلم را در صبحی دلاویز دستِ غزل مکارم سپردم که با واژه‌واژه شعرش همپویه‌ی بزرگمرد آفرینش شوم که "مثل انوار جمال" علی ع نه مَنظری هست و نه نظری (=مشاهده‌گر) بل همه منتظرند با علی نَشینند که علی جانشین منصوص پیامبر اکرم ص بوده است. و مکارم چه مُکرِمانه سُرود که "اوصاف کمالِ" علی را مگر هیچ "بشری داشت؟" نه "نداشت" و خود این مرجع دانشمند قلبش را پای این شعر گذاشت که مرجعی "ناصر" را مگر می‌شود "تُهی از مهر علی گشت؟ نگشت" چرا نگشت؟ چون مکارم باور دارد حقیقت یعنی "راهبَری غیرِ علی" نداشتن. بگذرم. دامنه.


آقامصطفی بابویه سلام. از اهتمام آن دوست به مباحثه‌گری با بنده، ممنون هستم و بهره‌ور. مفید و مؤثر می‌نویسی. در بند دوم بر سر این دیدگاه‌ات که گفتی: شخاصی که رأی می‌آورند در آمریکا "در راستای منافع اسرائیل بازی کنند" حرف دارم. در محیط بیرونی آری؛ ولی منافع آمریکا اگر با بازیگردانی خود اسرائیل مورد مخاطره باشد برای آنان ایجاب می‌کند از بحران متواری شوند. بگذرم.


حجت الاسلام جناب آق سیدحسین آقا استاد محترم سلام. پس به قم برگشتید. از این که فراست نمودید تصویر سه نفره را مزین کردید خیلی دلشاد شدم. بلی، باید سه عکس، نماد چهره‌ی نظام ما باشد. امام، آقا، حاج قاسم. در مورد گزارش شما در پست پایین‌تر، نظر می‌گذارم.


محمدتقی  آهنگر: سلام بر اقای طالبی پنج برداشت از سروده ی ایت الله مکارم بی تکلف وساده بیان کردی بهره بردم ونیز از کتاب پیام امیر المومنین (ع) که از اثر ارزشمند اقای مکارم هست البته جلد های  قدیمی ان رو مطالعه واستفاده زیاد بردم واین کار ادامه دارد وهمچنین برداشت پنجم ات لذت بردم واقعا همینطوره برخی متاسفانه در دوستی باامام علی (ع ) افراط می کنند وشما به خوبی کلمه انفس از ایه مباهله رو مطرح کردی ( انفسکم = جان نبی ویا برخی خود نبی تفسیر کردند ) یاد محمد یاد علی و بالعکس به هرحال هرکه می خواهد هدایت شود علی (ع)صراط مستقیم است ومحبت او ملاک معیار تمام ایمان است ( ودوستی و دشمنی افراطی با علی (ع) گمراهی و ضلالت است وووو .ارادت


برادرم محمدتقی سلام. خواهم آمد برای جوابت. توضیح دارد متن خوب و مؤثرت. فعلاً برم روی متن استاد محترم آق سید حسین. آق محمدتقی آهنگر دارابی دوست گرانقدرم و دیرین من سلام. خوبی تو یکی این است وقتی متنی را می‌بینی در راستای آن حداقل یک منبع معتبر دیگر هم کد می‌دهی. این ذوقم را برمی‌انگیزانَد. دوم خصلت خوبت این است با خود را با مفاهیم قرآن آشنائیت و اُنسیت دادی. من وقتی لفظ وا می‌کنم می‌گویم "اَنفَس" تو سریع می‌فهمی کدام آیه است و چه شأنی دارد. آقا من ممنونم ازت. آنقدر آرزو دارم مردم خصوصاً اعضای مدرسه هر روز و هفته خود را با مفاهیم قرآن آغشته کنند. هیچ علمی به حد علم قرآن آدم را آرام نمی‌کند. ازت تشکر وافر که بر پنج برداشت من نظر افکندی و ایده دادی. دادِ آن دوست در سایه‌ی دادگر دادگستر.

 

حجت الاسلام جناب آق سیدحسین آقا استاد محترم سلام. گزارش دلچسبی نوشتید. سازنده و سرشار صداقت و تبیین راه روشن اخلاقی. از تواضع شما درس گرفتم. چنین منش و منهج همان زی طلبگی است که مرحوم علامه استاد محمدرضا حکیمی به‌زیبایی در کتابش نوشت. خیلی گزارش خوبی بود. مسافرت شما با همین یک گزارش رنگ تأثیرگذاری به خود گرفت. تا باشد این جور متن‌ها. حال خواننده را خوب می‌کند فروتنی و پارسایی و وارستگی. حرکت شما بسیار قابل تحسین بود. ابراهیمُ یک دنیا ارادت. یگ نمونه از متن شما این بود که عالی وارد شدید/

 

سلام آقا دکتر ایمان. آهان! من فکر کردم از آلمان چند روز آمدی ایران. باشه، ان شاء الله برایت میسور شود مرخصی به ایران. ایام آن عموزاده‌ی فاضلم به کام. نامه تمام. کارنامه اتمام! راستی خوشحالم از تولد دخترتان سماء. سلامت باشد و با سعادت.

 

آقامصطفی، بازا سلام. پرداختن به زیرمسئله‌های این موضوع -با توجه به مطالعاتت در مورد اسرائیل- می‌تواند مهم هم باشد. هر بار که از اسرائیل می‌نویسی میل مرا برای خواندن بیشتر می‌کنی. از توانایی‌ات در بحث منطقه‌ی غرب آسیا آگاهم. باری؛ بارها روشن کردم مسائل جهان و منطقه را خیلی خوب تحت نظر داری. درود.

 

یک نکته‌ی فنی در ایتا

گاه ممکن است وقتی مدرسه فکرت را باز می‌کنید با هیچ پیام جدیدی در گوشی خود مواجه نشوید حال آن که چه بسا پیام‌های زیادی هم در صحن مدرسه فرستاده شده است، اما ایتای شما آن را موقتاً نمایش نمی‌دهد. پس؛ یک راهکار این است در صحن یک نقطه یا یک عدد یا اگر خیلی خسته نیستید! یک سلامی، یا یک بسم‌الله‌ای، یا یک مِر و چِمری، یا یک فتحه و ضمه یا تنوینی و یا یک پیام پِچوکی (=خُرد) بفرستید. به محض ارسال، تمام آنچه به‌تازگی برای صحن فرستاده شد به روی گوشی شما باز می‌شود. وقتی هم پیام‌ها گشوده شد، حالا اگر خواستید می‌توانید پیام فِسقلی! خود را هم حذف کنید که کسی خدای ناکرده پی نبرَد شما در صحن مدرسه فکرت پست‌مُست نوشتید. این‌طوری بزرگی شماها، به‌کشکولی رگ‌به‌رگ! نمی‌شود و همگان خواهند فهمید شماها همان آدم باشخصیت هستید که حاضر نیستید در صحن مدرسه فکرت، ردی از خود بر جای بگذارید! آری؛ ایتا به‌ندرت -و شاید هم برای شما اغلب- این نقص فنی را روی دریافتی‌های گوشی‌ها دارد ولی در ایتا روی کامپیوتر، کمتر ازین نقص پیش می‌آید. لابد بلد بودید و مدیر بی‌خود نکته دمید!

۱۲ بهمن ۱۴۰۲

مدیر مدرسه فکرت

ابراهیم طالبی دامنه دارابی

 

   

این؟ اون؟

این -عکس چپ- حجت الاسلام حسین طائب است که ۱۳ سال ریاست سازمان اطلاعات سپاه پاسداران را عهده‌دار بود و اشراف مطلقی بر اوضاع داشت.

 

اون -عکس راست- اما که منبر می‌رود و سخنران محفلی حساب می‌آید، حجت‌الاسلام مهدی طائب است.

 

این «حرف» می‌زند؛ شمرده شمرده و حرفش را با حدیت و روایت می‌پیچانَد. آرام است و سر به تُووو دارد.

 

اون ولی، حرّاف است و ورّاج، داد‌وبیداد سر می‌دهد و الکی ریسمان آسمان می‌بافد که شاید حرفش را راست! جا زنَد!

 

این زیر خاکستر و کاه، حرکت می‌کند،

 

اما اون اسپند است روی منقل. جِرَکّه‌جِریکّه می‌آید و عصبی‌مزاج است و عود هم نیست لااقل بو بدهد! بَدبد لغت، هم در منبرش (=بخوانید برای او البته چارپایه) به کار می‌برَد که بُرد کند مثلاً مثلاً.

 

دامنه‌ی دو بگذرد. فقط بگوید هر دو «قلو»! اطلاعاتی و امنیتی + فرهنگی و سرهنگی! را می‌شناسد و پای سخن هر دو، آن، بارها و این، باری نشسته است.

 

اخیراً روزنامه کیهان -که املایش هیچ وقت خوب نیست هیچ، و دستور زبان فارسی را نیز، با شتابی که می‌ورزد! فدای دستورهای سیاسی می‌کند- حجت‌الاسلام حسین طائب را نوشت: «تائب»! که مجبور شد گویا عذرخواهی کند.

 

خُب مگر چه اشکال داشت ط با ت؟!!! معلومه، معلوم! که دشمن! خیال می‌کند کیهان دارد آقای حسین طائب را عمداً تائب یعنی تواب و توبه‌کننده! معرفی می‌کند! امان از ذهن‌های الکی مسئله‌ساز و شایعه‌دوست.

 

لابد می‌دانید اسم مستعار حجت‌الاسلام حسین طائب، «حسین روحانی» بوده است. باز دامنه‌ی دو، بِدو (=هول‌هولکی) بگذرد.

 

...

..

... قلاویزان ...

... دب حردان ...

سرِ ما سیّد سلیمه

نمی‌دانم «قلاویزان» ایلام بود یا «دبّ حَردان» خوزستان، ولی می‌دانم مریوان و آبادان نبود. آن سال (اینک بخوان نزدیک ۴۰ سال آنسوتر) ما رزمندگان (که پشت جبهه مسخره‌مان می‌کردند به: «ترمزبُریدگان») به ابتکارم هر شب، دیدار «سنگر با سنگر» داشتیم؛ زوج و فرد. آخه فصل‌هایی از سال، جبهه آنقدر آرام بود که گویی عراق میل به راکت‌باران نداشت. خاکریز و قلعه هم راکد و ساکت و آویزان. ما هم عین مرزداران، آرام، اما آماده‌باش و پا در میدان. گفتیم شب را زوج، آن سه سنگر بیایند سنگر ما، فرد را ما برویم سنگر آنها. چندوقت، راحت این طور گذشت. حرف و گپ و چای و شربت به ضمیمه‌ی زمینه‌ی خاطره و خالی‌بندی! و صِحّت و صُحبت.

 

پَس پس از پس‌ها، دیدیم یک خط در میان، آنان نمی‌آیند. صِوی (=صبح زود) گفتیم چرا شب نیامدین پیش‌مان؟ گفتند «سرِ ما سید سلیمه. او نمی‌ذاره!». راستی خواننده‌ها! آن را «سیدسلیمه»! نخوانده باشید. سید سلیمه؛ یعنی سرگروهِ ما آقا سید سلیم هست. هر چه دستور دهد عمل می‌شود! البته من خاله‌ای در سورک داشتم، به اسم بامسمّای سیدسلیمه که به او سَدسلْمِه‌خاله می‌گفتیم. الحق سلیم و سالم و تسلیم خداوند بود. خدای بیامرزاداش که شد یادش.

 

خُب؛ علت چیست که سید سلیم نمی‌گذارد؟! گفتند سید سلیم سخت معتقد است که شبی که تلاقی پیدا کند با شب وَفیات و شهادات و میلاد، او آن شب را کراهت می‌داند شب‌نشینی کند! گفتیم ما مگر پایبند اعتقادات نیستیم که وفات و شهادت و میلادِ معصومان و خاندان اهل بیت ع را هتک حرمت کنیم و یا فرخنده نداریم؟! خُب چنین شب‌هایی هم، بیایید سخن از دین و آئین بزنیم. گفتند نه، سید سلیم چنین شب‌هایی به ملاقات امام زمان ع می‌رود. یعنی خود را این طور فرض می‌کند که گویی در پیش ولی عصر ع حاضر است، بد است شب‌نشینی کرد. حتی دو شب متوال پنجشنبه و جمعه را هم دأبش این است با امام زمان ع به سر برَد. به قول نقی معمولی: هِچی، دیدار سنگر به سنگر ما پس از اندی پیاده‌شدن، پاشید. بعد هم جبهه، شلوغ‌پلوغ شد،گلوله بالای گلوله. پاره شدن گلو پشت گلو. عملیات‌های آزادسازی و ایذایی هم اجرایی در این سو و آن سو.

 

خوب شد سید سلیم اینک ایتا ندارد. بدجنس! روبیکا نصب کرد اما ایتا گویا بر او عال! می‌زند. اگر ایتا داشت و الآن مدرسه فکرت بود باز لامصّب! لابد همان رِقاضی را در می‌آوُرد. نگاه کردم به تقویم امروز، دیدم از همین شنبه‌ی فرداشب تا پایان نیمه‌شعبان، تمام شب‌های زوج، یا وفات است، یا میلاد و یا شهادت و یک طوری مناسبت مذهب. و سید سلیم هم لابد تمام این سه هفته به جای آمدن به صحن، می‌رفت پیش امام زمان علیه السلام.

 

چه می‌دانم! شاید او ۴۰ سال پیش با شَمّ قوی خود، بو برده بود روزی فرا می‌رسد که به جای تز دامنه! بر اجرای «دیدار سنگر با سنگر» در جبهه‌ی قلاویزان و دُب حردان، آقای سعید حجاریان تئوری (=خوانده شود تبانی) «فتح سنگر به سنگر» را برای گلاویزان! پیاده می‌کند!

 

بنده در تمام دوره‌ی انقلاب تا الآن، هیچ وقت در اردوگاه جناح راست نبوده و نیست و نخواهد بود، اما با آن دسته چپ‌هایی که آمریکایی-اسرائیلی شدند، به‌شدت مرزبندی دارد و موضع می‌گیرد؛ زیرا مبانی بنده با چنین چپ‌های واروشده فرق قاطع و بَیّن دارد. آقای حجاریان چنان یورقه! می‌رفت که حتی حجت الاسلام اکبر رفسنجانی دادش در آمده بود و در خطبه‌ی جمعه، جمله‌ی تهدید علیه‌ی چپ سر داد که: هزار مسجد ایران را سرتان خراب می‌کنم! البته خود مرحوم رفسنجانی هم، فرجام، شورای نگهبان طومارش را پیچانْد. چون دید در ظاهر دم از «عشق خامنه‌ای» می‌زند ولی در خفا، افکار و پایگاه خامنه‌ای را می‌زند! این می‌زند با آن می‌زند در دستور زبان فارسی فرق ماهُوی دارد. او که می‌خواست با مارپله‌رفتن بر لبه‌ی چپ و راست ایران، «ماهاتیر محمد مالزی» ایران شود، خود، پرونده‌به‌دست با رد صلاحیت از نهاد نگهبان! از دیوانِ ایران، اخراج و به استخر مسقف فرح در لویزان رفت و بدجور غرق شد و مُردُ با وساطت اینُ‌اون پشت قبر امام -رحمت الله علیه- دفن شد. هم اویی که روزی نمازجمعه‌خوان‌های پایتخت، موقع خطبه‌خوانی‌اس شعار می‌دادند: «دشمن هاشمی، دشمن پیغمبر است»!!!

 

اینک هم؛ همان‌ها و همان فکرها و دنباله‌رُوْها و ریسه‌ها، بی‌آن‌که بدانند حجت‌الاسلام سید ابراهیم رئیسی، نه در حد آیت‌الله است، نه حتی میزان دکتر، (چون سواد این دو نهاد آموزشی را چندان ندارد) ولی بدُو مفت و رایگان القاب پرطمطراق می‌بخشند، اما روزی نخواهد دیر شد شورای نگهبان این سید ابراهیم را هم (که من جنس وی را انسانی شایسته و بااخلاق، صدالبته در حد متولی حرم رضوی می‌دانم که مقام مقدسی‌ست برای خدمت به رضای آل محمد و زائران آن) فرجام، پرونده به بغل، راهی استخر اگر نکند، لااقل روانه‌ی بستر که می‌کند. بگذرم؛ آری؛ سرِ ما سیّد سلیمه که پیش امام زمانه! ۱۳ بهمن ۱۴۰۲ دامنه.

 

پیوست:

متن نقلی : "قلاویزان در موقعیت جغرافیایی جنوب غربی شهر مهران، پس از کوه "چکه موسی" در امتداد یال‌های دامنه غربی کبیرکوه از سمت شرق به غرب واقع شده است در نزدیکی فرورفتگی خط مرزی جنوب مهران (شیار میگ سوخته). قلاویزان از آوردگاه‌های مهم دوران جنگ ایران و عراق به‌شمار می‌رفت که عملیات‌های مختلفی از جمله والفجر سه، والفجر پنج و کربلای یک در این منطقه به وقوع پیوست. اهمیت این ارتفاعات همچنین در این بود که به نوعی نزدیک‌ترین جبهه جنگی به بغداد محسوب می‌شد. بیش از شش هزار رزمنده در عملیات‌های مختلف از سراسر ایران در مهران و این منطقه شهید شدند .ارتفاعات قلاویزان نهایتاً پس از شش سال با اجرای عملیات کربلای یک در دهم تیر ماه سال شصت و پنج توسط رزمندگان آزاد شد. یادمان کشته‌شدگان ایرانی جنگ ایران و عراق (یادمان شهدای قلاویزان) در شش کیلومتری جنوب غرب مهران و در مجاورت مرز و ارتفاعات غربی قلاویزان قرار دارد.

 

متن نقلی : دَبِّ حَردان (دُب حردان) جنگل و روستایی است واقع در پانزده کیلومتری جنوب‌غربی اهواز، که لشکر پنج مکانیزه عراق با عبور از مرز و رسیدن به جاده اهواز - خرمشهر در روز هفتم جنگ با ده‌ها تانک و نفربر آن را به اشغال موقت خود درآورد و با اجرای مستقیم آتش بر روی اهواز، خسارات قابل توجهی به بار آورد. اما این لشکر با مقاومت مدافعان مجبور به عقب‌نشینی تا امام‌زاده سید‌طاهر شد و به این ترتیب اولین جبهه دفاع از اهواز در این منطقه سازماندهی شد. در پی اجرای موفق عملیات غیور‌اصلی و عقب‌نشینی نیروهای عراقی از سوسنگرد و بستان، بخشی از نیروهای زرهی باقی‌مانده دشمن با عبور از رودخانه کرخه‌نور، توسط سه دهانه پل شناور نظامی، در روز دوازدهم جنگ از کنار روستاهای سیار، احمدآباد و حمودی عبورکرده‌ و برای تقویت این جبهه، خود را به دو کیلومتری دب‌حردان رساندند و تا اجرای مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس در این منطقه توسط قرارگاه قدس همچنان اهواز را گلوله‌باران می‌کردند. پس از غرقاب کردن مواضع دشمن در حوالی روستای دب‌حردان از طریق پمپاژ آب رودخانه کرخه‌نور، دشمن با شکافتن جاده اهواز- خرمشهر و هدایت مجدد آب به شرق جاده توانست در برابر جنگ آب رزمندگان تا حدی مقاومت نماید. اکنون در نزدیکی دب‌حردان و در شرق جاده اهواز- خرمشهر نماد یادبودی قراردارد که یادآور حد‌ نهایی تجاوز ارتش عراق به خوزستان است."

 

آقا محمدتقی سلام. از تتبّع آن دوست مسروم. خرسندتر این که تو علاوه بر تتبّع (=کاوشگری، کنجکاوی) تبعیت هم داری. این مهم است؛ عمل از علم زاده می‌شود زیرا علم، به عمل می‌برَدِمانَد. سخن سدیدی سر دادی. امید است به سَر و سِر نفوذ یاید. وقتی امام علی ع در خطبه‌ی ۸۶ نهج البلاغه می‌فرماید "راستگو در آستانه‌ی نجات و بزرگوارى است و دروغگو در لبه‌ی پرتگاه و خوارى" دیگر باید حساب کذب را کرد. حتی راست‌گفتن هم در آستانه‌ی نجات قرار دارد نه خودِ نجات چه رسد به کذب و آنچه شما درین متنت، حذرش داید. و می‌بینم که در غُررالحکم ( ج ۳، ص ۱۶۱، حدیث ۴۱۰۱) نیز از قول آن امام هُمامِ متقیان ع آمده است "هرگاه خداوند بنده‌اى را دوست بدارد، راستگویى را به او الهام مى نماید." و این یعنی فردی که حقیقت را دوست داشته باشد در دلش خدا الهام می‌افکنَد. ممنوم. بیشتر پیش نروم که حرف من از دو کف دست بگذرد. البته به یک "البته"ی قشنگت یک فراز بیایم که کد دادی در آیه‌ی مبارکه‌ی ۳۲ سوره‌ی شریفه‌ی احزاب به زنان می فرماید: "در برابر نامحرم، نرم سخن نگویید". بلی؛ چون زن از شگفتی‌های آفرینش ذات اقدَس است؛ تمام وجود زن مغناطیس جذب است اگر با نامحرم راحت بچرخد و بگوید و بشنود حرمت خود را لِه می‌نماید. مرد هم میلاً و مایلاً در تمام تار و پود دنیا به هیچ چیز بالاتر از زن میل نمی‌کند. پس، حرف مهمی از قرآن را آوردی که زن طور و طرزی نباید حرف بزند که صدایش ریبه افکند در دل طرف نامحرم که اساساً کشش دارد برای جذب زن شدن. بگذرم. باید از متنی که فراوری کردی قدردانی کنم: قدرت می‌کنم؛ به ضم قاف نه، به فتح آن. متنت رفت برای چاپ در دامنه.

 

مصطفی بابویه: آقا ابراهیم طالبی عزیز عرض ادب و احترام... در مورد ریشه های شکل گیری صهیونیسم و اسرائیل میبایست سلسله نوشتاری شکل گیرد( ان شالله در فرصتی مقتضی) انبساط و گشایش مبحث هم بعهده ی شما استاد محترم و فرهیخته ی عزیز. به شرط ارائه نظرات و پیشنهادات و شرکتِ سایر عزیزان و اساتید و فرهیختگان گروه... و تا این مهم نباشد از طرفی نویسنده به کم و کیف مطلب پی نخواهد برد و همینطور انگیزه ی ادامه سلب خواهد شد. آقا ابراهیم در مورد درخواست بعدی بنده (انتخابات) هم از شواهد و قرائن برمی آید که مطلوب شما و سایر دوستان و اساتید گروه نمیباشد... چرا؟ زیرا نه شما و نه هیچ عزیز دیگری در این گروه نظری مرقوم نفرمودید. فلهذا بنده هم از گشایش این مطلب در این گروه میگذرم؛ و چند و چون آن را در گروه دیگری باز خواهم کرد... هر چند ضرورت این مبحث (انتخابات) را در شرایطِ حاضر بسیار بسیار ضروری تر از مسائل دیگر احساس میکنم. ارادتم را پذیرا باشید. مصطفی.

 

جناب آقا مصطفی بابویه سلام. خود واقفی که مطابق اندیشه‌ی امام خمینی مسئله‌ی اول در منطقه‌ی مسلمین، فلسطین است. من خیلی‌هم با میل و رغبت در تعقیب رسیدن تألیفاتت در زمینه‌ی فلسطین هستم و اتفاقاً هر بار لایه‌های مهمتری را -ولو به اختصار- می‌شکافی. بحران هویت (از میان پنج بحران اصلی در علم سیاست) را در مورد اسرائیل چه خوب داشتی پیش می‌بردی؛ همان را ادامه بده. من هم لای حرفت حتماً گذرگاه‌هایی باز می‌کنم. از من یقین بدان واو به واو نوشته‌هات را می‌خوانم و مفیدش می‌دانم. هنرت این است سه ضلع فن نویسندگی درت جمع است: شناخت مسئله‌ی منطقه، شیوایی بیان، پیوستگی و انسجام در تحلیل. من ممکن است در جاهایی تحلیلت را نقد کنم، اما سبک کارت دلچسب است. هویت شکننده در درون اسرائیل را بعد از نضج مقاومت در غزه باز از سر گیر. از شما دوست اندیشمند و فروتن من، بسیار تقدیر دارم. هم وقتت را خوب صرف مسائل منطقه می‌کنی و هم به خواننده را در فهم قضایای جهان مدد می‌رسانی. در مسائل مهمی چون اخلاق، دین و جامعه‌ی ایرانی مانند خلقیات، ابتکارات، انتقادات، اعتقادات هم خوب می‌توانی برآیی. با احترام و ارادت بهت: ابراهیم. ۱۳ بهمن ۱۴۰۲ قم.

 

پاسخ آقامصطفی بابویه: آقا ابراهیم طالبی دوست و استاد محترمم سلام و درود خدمت شما و همه عزیزان گروه... عرض میکنم‌ در کلام رهبر هم این نکته بیان شده که قضیه فلسطین کلید رمزآلود فرج است. پس این موضوع بسیار بسیار مهم میباشد و بنده هم به فراخور فهم و مقتضیات زمانی (اگر مشغولیتها اجازه بدهد) به آن خواهم پرداخت؛ بروی چشم (سمعا و طاعتا) انجام‌ وظیفه خواهد شد... ارادتمند مصطفی.

 

جناب حجت‌الاسلام استاد شفیعی مازندرانی استاد محترم سلام. از میان این شعر، سه جا غلَیان آن بالا بود و جولان آن بِکر. آنجاها که سرودید: 

 

در دیار قدرت ها

گردن وطن بالاست 

اندکی به جام خود    

عاقلانه صهبا کن 

 

این ↓

 

سیم خاردارش را

هان دریغ می فرمود

صادرات امروزت 

بین تو شکر یکتا کن

 

و... این: ↓

 

مهر حاضر غایب

چون ستاره ثاقب

پشتوان کشور بین

نایبش تماشا کن

 

نکته‌هایم:

۱. در اولی واقعاً گردن‌فراز در برابر قدرت‌ها هستیم. ۲. در دومی سیم‌خاردار جبهه را خوب دست اشاره بردید و پیشرفت حالای انقلاب را، خوب به دست طعنه بر دستان دسیسه زدید. ۳. میان امام زمان ع و مفهوم فقهی نائب امامت، دقیق ربط زیبایی برقرار کردید.

 

یک کشکولی هم گویم اگر نگویم از کش‌پلی من در می‌زند: فقط صَهبا را که آوردید و در جام کنند؛ اگر زیاد بجوشانند! به جای شیره‌ی انگور، یه وقتی عمدی آن نجسی! نکنند و ننوشانند؟! بگذرم. ممنونم. قشنگ بود وزن و محتوای شعر. با ارادت: ابراهیم

 

جواب شفیعی مازندرانی: السلام علیکم و رحمه الله. الحمد لله ذوق آقاابراهیم سرشار و مصاب است. مستحضرید که صهبا در بسیاری از موارد در عرفان معنای کنایه ای دارد که قابل قبول است و در زبان عربی نیز به معنای متبادر میان ما کاربرد ندارد در قرآن می خوانیم: فانظر الی طعامک و شرابک (بقره / ۲۵۹) و سفاهم ربهم شرابا ( انسان / ۲۱ ) به معنای آشامیدنی است و ربطی به معنی منفی آن در بین ما ندارد. رحمه الله علیک و علی ابویک.۱۳ - ۱۱ - ۱۴۰۲ شفعیی مازندرانی.

 

حجت‌الاسلام جناب شفیعی مازندرانی استاد محترم سلام. منش شما مُصاب است و توضیحات شما صائب. من اگر گه گاه نقب می‌زنم بر شعرتان و فروزان و خروشان می‌شوم و استادم را اذیت می‌کنم از سرِ آن است که حضرت مستطاب را به حرف آورم. آخه «لیلی»، جام «مجنون» را می‌شکنَد! «فرهاد» هم برای «شیرین» تیشه بر بیستون می‌زنَد! منِ دامنه هم تیشه و جام‌شکستن را دوست دارم! اساساً بگذرم. جیز است و شلوغ نکنم. ارادت: ابراهیم.

 

متن سید سعید شفیعی: با سلام درود. با عرض تبریک سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی. برداشت از نیمه خالی لیوان : ۱. یکی از اهداف نظام اسلامی , اثر گذاری نقش دین در تصمیات و قانون گذاری و همچنینین نظارت می باشد. و یکی از این شاخص ها نقش روحانیون می باشد . که یکی از انها مجلس خبرگان رهبری می باشد. ۲. به گزارش خبرنگار معارف ایرنا، حجت الاسلام سید محمدرضا حسینی در سومین اجلاس سراسری مدیران کل فرهنگ و ارشاد استانها د: بیش از ۱۳۰ هزار روحانی در کشور داریم که ۸۰ هزار نفر از آنها در قم ساکن هستند، تعداد روحانیون و طلبه های برخی حوزه های علمیه مانند ساری، شیراز و تبریز قابل توجه است.(۱۳۹۵)(۱۴۰۰) ۳.  به گفته مدیر حوزه‌های علمیه کشور، بالغ بر ۱۰۰ هزار طلبه در حوزه‌های علمیه مشغول تحصیل‌اند. و ۱۰ هزار استاد، در سطوح علمی مشغول تدریس می باشند. ۴. تعداد ۱۳۸ نفر از کاندیدا های خبرگان رهبری تایید صلاحیت شدند ۵. سخنگوی شورای نگهبان «قریب به ۹۵ درصد از ثبت‌نام کنندگان مجلس خبرگان که صلاحیتشان تأیید نشده با استناد به بند مربوط به احراز شرایط علمی رد صلاحیت شدند. ۶.  امار ها نشان میدهد احتمال انتخاب شدن کاندیداهای خبرگان در کل کشور ۶۳ درصد (از ۲۲ درصد تا احتمال ۱۲۰ درصد در استانها). در بدترین حالت ممکن می بایست احتمال ۵۰ درصد باشد . البته قانونگذار شرط رقابتی بودن را مطرح کرده است. امروز شاهد انیم که در حال تبلیغ شرکت افراد در انتخابات می باشیم و سوالی که مطرح است این است چرا برای کاندیاتوری مجلس خبرگان رهبری از طرف روحانیون استقبال نشده است . چه گزاره ای های را می شود متصور شد .

 

یک. برخی از علما چون دیگران را اصلح تر از خود می دانند , کاندید نشده اند. دو. برخی از علما باور دارند کارشان تنها نظارت می باشد و نباید در اجرا نقش داشته باشند. سه. برخی از علما و روحانیون , شان خود را بالاتر از این میدانند. که در این وادی شرکت نمایند. ۴. برخی از علما باور دارند که نباید خود را درگیر سیاست نمایند. ۵. رخی از علما باور دارند مردم حق انتخاب ندارند. ۶. یا اینکه تعداد افراد دارای شرایط علمی در بین روحانیون به اندازه نیست که بتوانند خود را کاندید نمایند. ۷. بقیه گزاره ها با خودتان.اگر این را یکی ازاهداف اصلی نظام بدانیم ,که با دیگر نظامها تفاوت دارد تا چه حد موفق شده ایم. کشکولی : یه سوزن به خودمان یه جوالدوز به دیگرن. مانا باشید

 

آق سید سعید سلام. من شِخ نیستم که بلد باشم درین مسئله نظر بنویسم، نیز به موضوع پیش رو هم که جناب‌عالی وارد شدی، ورود نمی‌کنم، اما یک نکته شاید خالی از فایده نباشد عرض کنم. پاره‌ای از روحانیون که از طریق سازمان معارف مستقر در قم، جذب و مصاحبه و روانه‌ی تدریس در دانشگاه‌های کشور شده بودند، خیلی ضعیف بودند. بیشتر آنان سعی اول‌شان این بوده با این شغل تنگنای معیشتی خود را چاره کنند. چندان روی دروس فرصت نمی‌گذاشتند. گاه دانش‌شان از خودِ دانشجو کمتر یا با او برابر بود. این داوری من نیست؛ ارزیابی بنده است. البته در کنار آن‌ها قدَرهایی هم می‌شناختم و حتی مرتبط و مراودت داشتم که سوادشان در علوم روز دنیا از معلومات افرادی مدعی و مطرحی چون آقای دکتر عبدالکریم سروش هم جلوتر می‌زد. الآن البته از این روند یعنی حضور روحانیون در دانشگاه اطلاعات قابل اتّکایی ندارم که دست به قضاوت بزنم. از نحوه‌ی آماری و و تکیه بر پیش‌فرض‌ها در بیان این متن، از شما تشکر می‌شود؛ مسئله‌دانی قدر نیمی از مسئله‌پردازی است. پیوست: اسم این سازمان را دقیق نتوانستم بنویسم، اما زمانی یک طلبه‌ای به اسم حجت‌الاسلام امینی آن را اداره می‌کرد.

 

پرسش ۲۱۰ در مدرسه فکرت

«در ۲ سال آینده قرار است چه معادلات و اتفاقاتی در جهان رقم بخورد؟ و جایگاه کشور ما در این معادلات چیست؟ مصطفی.» این پرسشی‌ست که جناب آقامصطفی بابویه برای مسائل پیش روی جهان، طراحی کرده است. من البته این را در پایان متنی از ایشان دیدم که به علت اهمیتِ پرداختن به مسائل آتی جهان و ایران و نیز وجود جنبه‌ی تئوریک در آن، در پیشخوان این صحن سنجاق می‌کنم. شرکت درین بحث ۲۱۰ اختیاری است. پاسخ‌ها باید خطاب به مصطفی نوشته و ارسال شود، نه به مدیر. آقامصطفی هم طبق الزام مقررات صحن، لزوماً باید پاسخ‌های احتمالی اعضا را ریکاوری کرده و جواب بنگارد.

۱۴ بهمن ۱۴۰۲

مدیر مدرسه فکرت

ابراهیم طالبی دامنه دارابی

 

پاسخم به پرسش ۲۱۰ در مدرسه فکرت

آقامصطفی برادر متفکرم سلام و تقدیم خالصانه‌ترین احترام. مطرح کردید «در ۲ سال آینده قرار است چه معادلات و اتفاقاتی در جهان رقم بخورد؟ و جایگاه کشور ما در این معادلات چیست؟ مصطفی.»

 

۱. چون سطح تنش در جهان -خصوصاً محیط مسلمین و منطقه‌ی حول و حوش ایران- بدون چاره‌جویی، همچنان باقی می‌مانَد حتی تراکم می‌گیرد و مواجهه‌ی قدرت‌ها کماکان ادامه می‌یابد، آنچه طی سال‌های آینده داریم «معادله» نیست، که معادله نوعی به برابری‌رساندن است. زیرا در زبان ریاضی، معادله همان تساوی دو عبارت است با این علامت: «=» مثل (۱۹ + ۳ مساوی است با ۱۱ + ۱۱) در هر دو وَر، نتیجه یکسان ۲۲ است . پس؛ آنچه دارد رقم می‌خورَد تساوی نیست، مجهولات بالای مجهولات است که اصل مهم در معادله‌ی ریاضی‌ست؛ اما کشورها نیاز دارند متغیّرها (=عوامل دخیل و اثرگذار) درین مجهولات را معلوم کنند، یعنی بشناسند. کشوری که نتواند دیدِ آینده داشته باشد از گردونه به گردنه رانده می‌شود. تکرار می‌کنم: از گردونه به گردنه. گردنه‌ای که شیب مَهیب آن از گردنه‌ی گدوک فیروزکوه و حیران اردبیل هولناکتر است. برای شناخت لفظ متغیر یک مثال می‌زنم: محیط سوریه بر روند مقاومت علیه‌ی اسرائیل یک متغیر وابسته است. حالا اگر محیط سوریه را از معادله حذف کنیم بر کل مقاومت اثر سوء می‌گذارد. پس مقاومت وابسته به متغیری به نام خاک سوریه است. اینک میدان اصلی مقاومت خاک سوریه است مانند یک قرارگاه مرکزی که مغز آن تهران است با هدایت آقاخامنه‌ای.

 

۲. از آنجا که در همین دو سال آینده تلاش برای هژمونی (=سلطه و تسلط) میان چین و آمریکا همچنان نامعلوم باقی می‌مانَد و روس نقش مهمی در تخلخُل سیاست‌های سلطه‌گری غرب ایفا می‌کند -و این خود به خود به سود ایران است- مسائل حادّ جهان، سطوح تنشش بیشتر می‌شود؛ بنابرین؛ آمریکا چون حریف چین نخواهد شد، دست به بحران‌های نیابتی می‌زند که منافع چین را مخاطره‌آمیزتر کند؛ زیرا چین قصد رسیدن به برتری نهایی را دارد. پس؛ بخشی از مسائل منطقه، محصول این تضاد و دیالکتیک خواهد بود به‌طوری‌که اروپا هرچه بیشتر در مسائل درونی خود غرق و نقشش در جهان کاسته می‌شود. با این پدیده‌ها، پس ایران جایگاه خود را باید بشناسد. من این طور می‌بینم:

 

یکم: اگر همچنان رهبر معظم حیات داشته باشند -و من نه به ناچاری، که ارادی و ارادتی خواهان عمر نیمه‌شبیه خضر نبی برای ایشانم ولو محالاً- حتماً ایران را با نقشی بازدارنده‌تر نگاه خواهند داشت و ثبات کشور را متزلزل نخواهیم دید؛ زیرا آقاخامنه‌ای در میان روحانیون، هیچ بَدیلی ندارد که کاریزمایی که خود دارد، در آن فرد دیده شود. پس باید باز هم کوشید جایگاه منیع ایشان همچنان مقتدر و محبوب بماند و نگذاشت جایگاه رهبری توسط هیچ جریانی تضعیف شود. نفوذ حیرت‌برانگیز آقاخامنه‌ای در محیط مسلمین و درون ایران، نقش اصلی را در ثبات ایران دارد و تمام تلاش‌ها برای بی‌ثباتی ایران توسط شخص ایشان منهدم شد. آنچه نسبت به ایران کردند اگر نیمی از آن را حتی رُبع آن را سر هر کشوری می‌آوُردند، آن نظام در دَم فرومی‌پاشید، اما نفوذ و قداست معنوی ایشان مانع از حجم وسیع دسیسه‌ها شد.

 

دوم: چون مسئله‌ی اول اسلام از نظر ایران، دفع شرّ اسرائیل و مدد به فلسطین برای بازپس گرفتن کشور از چنگال صهیونیسم جهان است، و این هرگز با هیچ سیاستی جایگزین نمی‌شود؛ پس برنامه‌های اخلال در کار اسرائیل باز نیز تشدید می‌شود و همین مشیء، باز نیز، حرف ایران را نافذ در منطقه نگه می‌دارد. تضاد سه فکر همچنان ظهور و بروز پیدا می‌کند: فکر اسرائیلی که کل فلسطین و نابودی ایران را می‌خواهد. فکر عربی و اروپایی که ساخت دو کشور فلسطین و اسرائیل را در سر دارند و فکر مقاومتی که نفی اسرائیل و انتخابات عمومی را تئوری خود کرده‌اند. این سه تضاد، باز هم تأثیرگذارترین عامل روابط بین‌الملل خواهد ماند و کشورها را به روی هم، یا به پشت هم سازماندهی می‌سازد.

 

سوم: موقعیت براندازان و انکاریون بدتر از اینی که هست خواهد شد. اتفاقاً چون سطح گرانی در زندگی هم در اروپا و هم در آمریکا شدیدتر خواهد شد این قماش براندازان به تعبیر من جزوِ آوارگان جهان خواهند شد. نیروهای غربگرای داخل هم، بر اثر فزونی سطح تنش و کارکردهای ضدبشری توسط غرب، به تناقض‌های فکری می‌رسند و داشته‌های خود را نداشته و رشته‌های خود را پنبه خواهند دید و میزان نفوذ فروکاسته‌ی‌شان، باز هم کاسته‌تر خواهد شد. به‌طوری‌که میان خودشان در درون‌جناخی، نزاع بیشتری حکمفرما خواهد شد، تا میان آنان با حکومت و نظام. به تعبیر من تز رهبری معظم، خود به خود جا افتاد که معتقد بودند کاری به کارشان نداشته باشید!!! آنان با رفتار و گفتار خود، خود بُطلان خود را پیش می‌اندازند. و انداختند. من مقسوم و مقسوم‌علیه و باقیمانده را گفتم! خارج‌قسمت اما کارِ من نیست! بگذرم. دامنه.

 

حجت‌الاسلام آقای علی اکبر دارابکلایی استاد محترم سلام. بنده برای تشخیص اعضا و فرهیختگان اهمیت قائلم؛ که آیا بنویسند، آیا ننویسند. هر دو فعل، امری ارادی است که از ناحیه‌ی هر فرد تصمیم گرفته می‌شود. بنابرین نگرانی ندارد. بارگذاری هم که فرمودید، کاری مفید است و لابد برای خواندن آن هر عضو به خواهشِ دل یا میل خود آن را می‌خواند یا نمی‌خواند. مدرسه فکرت از نظر من، یک تابلوی بزرگ است برای بیان افکار. و هر بار هر عضو به فراخورِ نیاز و علاقه یا وقت خود، سری به تابلو می‌زند و نیازمندی‌های فکری و دانشی خود را بر روی آن دستچین می‌کند و می‌خواند. از نظر من، روحانیون این صحن، مورد توجه‌ی اعضا هستند. من هم متن‌هایی را که به قلم اعضا هست با میل و رغبت می‌خوانم و بهره می‌برم. از محبت شما بسیار سپاسگزارم.

 

جواب مصطفی بابویه: جناب آقای ابراهیم طالبی عزیز سلام و احترام... همانطور که مستحضرید این اولین سوال بنده در گروههای دیگر از حجت الاسلام دکتر دارابکلایی بعنوان کاندیداتور مجلس بوده که ایشان لطف فرموده پاسخی مستدل ارائه داده بودند و بنده هم فقط در جایگاه مطالبه گر از ایشان طرح پرسش نمودم و قضاوت را به بقیه ی عزیزان محول نمودم..‌‌. شما عزیزِ محترم هم لطف فرمودید بنا به اهمیت موضوع این پرسش را در این گروه برای واکاوی و ابرازِ نظر عزیزان، مطرح و سنجاق فرمودید... خب طبق مرسومات گذشته؛ از نوع واکنشها بر میاید که مورد اقبال واقع نشده و غیر از شما هیچ یک از عزیزان گروه نظری مرقوم نفرمودند... البته سید یاسر موسوی هم که معمولا صاحبِ سبک؛ در مناظرات و مکاتبات و مباحثات هستند هم با علامتی از خنده مرقوم فرمودند که نه پیشگو هستند و نه تحلیل گر که حداقل بدین واسطه ؛کنشی داشته باشند... (از سید یاسر موسوی هم تشکر میکنم ) پیشنهاد بنده: اگر می‌فرمودید جواب این پرسش؛ خطاب به خودِ شما ارسال میشد؛ چه بسا حداقل؛ همان تعدادِ معدودِ فعال در گروه را به مشارکت ترغیب می نمود... اما با تغییر فصل الخطاب؛ سکوت نتیجه ی قابلِ حدسی خواهد بود... الخیر فی ما وَقَع (هرچه پیش آید خیر در همان است) ان شاالله اگر فرصتی دست داد در زمانی مقتضی به آن خواهیم پرداخت. ارادتمند مصطفی.

 

نکاتی از سوره حمد اثر محمدباقر محمدی لائینی

متن آن در لینک بالا در دامنه

آقامصطفی سلام. من شاید تنها مدیری باشم که هرگز به هیچ عضو مدرسه فکرت الزام نمی‌کنم که بنویسد یا ننویسد. من برای تشخیص هر فرد که بخواهد بخواند ولی نخواهد بنویسد، اختیار و آزادی قائلم. برای همین علت است حتی اگر کسی تا آخرین نفس پیش از رفتن به قبر، بخواهد ننویسد من ازو نمی‌خواهم که بنویسد. خا ننویسد. اما بعد؛ من در متنت دیدم یک مسئله‌ی خیلی مهمی، سوسو می‌زند که جنبه‌ی جهانی دارد، همان را با هدف بحث روی مسائل منطقه و ایران جزوِ پرسش کردم و کشاندم بع سنجاق. ربطی به هیچ شخص یا مسئله‌ی انتخابات ندارد. خودِ فکر پرسشی شما ارزش بحث ۲۱۰ را داشت. همین. پاسخ به پرسش سنجاق‌شده در پیشخوان، آقامصطفی، همواره اختیاری بوده. حتی شده طراح سؤال من بودم بارها، که حتی یک نفر هم، در حد نَخود تیم! نیامد وسط واسه جواب. این نوع اختیار اعضا، طبیعی و بدیهی باید حساب آید. با تشکر از جناب‌عالی دوست پژوهنده‌ی من که در ابعاد جهانی فکر می‌کنی.

 

این هشت تن

ابتدا عموماً عرض کنم: راسته‌ی مغربی مسجد جامع داراب‌کلاست این جا. جایی که فقط یا پرده به باریکی یک مو، بانوان را از مردان مُنفَک می‌کند. و این پرده راز بزرگ حرمت زن است که احدی حق ندارد نه فقط حریم آنان را با چشم و دلش درنوردَد، که باید برای هر بانو، علاوه بر حریم، هاله‌ی ممنوعه هم قائل شود. سِرّ این "عزیز"داشتن بانوان توسط دین و ایمانورزان، این است که مردان مُجاز نباشند روابط خود با زن را منهای ازدواج و مَحرمیت برپا سازند. آری؛ زن باید میان خود با مردان پرده کشد، که خود هم در جامعه با میل خود بر سر چادر و مانتو و مقنعه و روپوش می‌زنند که نزد خدا پرواپیشه بمانند. بگذرم. بروم روی این هشت تن.

 

از راست: یک: عمومحمد طالبی؛ از اولین انقلابیون داراب‌کلا. دو: سید رسول هاشمی از برترین رفیقان من. سه: نمی‌شناسم. چهار: حسین‌آقا محسنی؛ همسایه‌ی منظم و مؤمن من. پنج: آق عیسی درواری؛ پسرخاله‌ی خونی من. شش: آقارضا آهنگر طالب؛ همسایه‌ی محترم و دوست من و از حافظان جنگل از دستبرد قاچاقچیان. هفت: حسین‌آقا آهنگر اَلقاسم؛ رفیق قدیمی و فامیل مهربان من از ناحیه‌ی نَسَب خونی همسرش با همسرم (همین جا سلام دارم به خواهرم حاج رُبی خراسانی فامیل خوب و سخی). هشت: محمد چلویی حاج باباجانی از دوستان قدیمی‌ام. عکاس این صحنه‌ی قشنگ نمی‌دانم کیست؛ هر که هست هنر ورزیده است در ثبت این عکس. این بود زیرنویس این هشت تن. پایان. دامنه.

 

خادمیاران حضرت امام رضا ع از داراب کلا و میاندورود

برین دو عکس شرح خواهم نوشت. خواهم آمد...


تو زائر باش، ظاهر باش؛
من خودم خادِمتم

نوشته‌ی : دامنه


وقتی ببینم -که می‌بینم- لباس فخر از تن می‌کَنن و جای آن لباس خادمی می‌پوشند، پَر در می‌آورم. نه فقط برای شادشدن و شعَف به حال این خادم‌یاران؛ که برای خود را رساندن به آن حُرم حرم‌مان، که هر بار آن جا (من تو شما آنها) دور زدیم، گشتیم، نشستیم، برخاستیم، خواندیم، گزاردیم، حتی فقط ایستادیم ایستادیم ایستادیم، عقربه‌ی زمان به میلمان تیک تاک کرد؛ برو بالاتر گویا زمان ایستاد و نفهمیدیم کَی صبح، ظهر شدُ آفتاب، بر سرِ ما بالا. و کَی ظهر، عصر شدُ شب، بر سر ما، عشا. این همان محو است که از خاصیت زیارت حرم رضوی‌ست. ای دوستان! ای بامعرفتان! قدر این خلوص را بدانید. خدا به شما خیر دِهاد. خودم را که برسانم (که دیر نیست دارم می‌رسانم) لَبِ عطشانم را به چای موکب معظم میاندورودتان، تَر خواهم کرد و تشنگی‌ام را تَرتر. شفا اگر هست -که من ایقان دارم که هست- از ماوراء است؛ چه ماورائی مهربان‌تر از امام رئوف حضرت امام هشتم علیه السلام. وقتی حال شوق‌انگیزتان را با حال خودم چِفت می‌کنم انگاری دارید به زائران می‌گویید: تو زائر باش، ظاهر باش؛ من خودم خادِمتم؛ خادمتم. بگذرم. از دو دوست خوب آقایان حاج سید تقی شفیعی و آقااسماعیل آفاقی -که مرا مآلاً و بِالمآل در جریان این تصاویر انداختند- خیلی متشکرم، خیلی. دامنه‌ی دو.

 

قاسم ملایی: سلام بر استاد طالبی گرانقدر این اقاموسی آهنگری هست اونا اقارضا آهنگری باجناق خوب بنده برادر شهید حسن آهنگری خداوند در این روز شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام رحمت کندهمه شهدا ووالدین گرانقدر واخوی بزرگوارشمارا انشاءالله. 

 

امیر رمضانی: درود جناب ملایی. مدیر بِرمِه زیاد هاکارده ون چش سو بورده. جناب حاج قاسم دوست ارزشمندم سلام. آقا بی‌نهایت سپاس باید این اطلاعات.

 

۱. البته منظورم همان حاج رضا آهنگر بود که اشتباهاً اسم برادرش آقاتقی درج شد. آخه تقی هم همسایه‌ی دیوار به دیوار من است. مشخصاتی که نوشتم مال همان آقارضا بود فقط نامش را نادرست تایپ شد. سال‌ها تیرنگ‌کردی نگهبانی مهمان کلبه‌ی‌شان بودیم و خاطرات‌مان یکی دو تا نیست. سلامم را به باجناق بامرام و خوش‌اخلاقت برسان. ۲. اما این آقاموسی که فرمودی، پس بجا نمی‌آرم. هر چه هم دوباره نگاه کردم نشناختم. من فکر حاج علی‌اکبر است کنار سِره‌ی پدرخانم خدابیامرزت خونه‌شون هست. چشم اصلاح می‌کنم. توفیقی شد این اشتباه که دیدارت کنم. خدا پدرت حاج شخ‌حسین ممدلی ملایی را رحمت کناد. از این که یاد مادر و پدرم و داداشم حیدر را آوردی فراموشم شد ازت تشکر کنم. برات از میزم به احترام برمی‌خیزم.

 

امیرجناب سلام. باور کن امروز محزون بوده‌ام. درد شهادت امام کاظم ع همه‌سال برام یک روز خاص است. از ترکیب کنایی قشنگت هم ممنونم. بجا آمدی.  پس از یادآوری آقا قاسم ملایی، همین حالا ویرایش خورد.

 

سوژه‌ی شب در مدرسه فکرت

نوشته‌ی دامنه‌ی دو

۱۷ بهمن ۱۴۰۲

خوشا آنا که لِتکا و صَرا و غاز و مِرغ و مرغانه و سیکا دارند هر کیلو تخم مرغ  در میادین را ۶۵۰۰۰ تومان کردند. تا دِکون‌سر بیاد پیش گِرونفروش‌ها، لابد هِفتادمِفتاد تِمن را رد می‌کند! همین یک ماه پیش بود خاطره‌ی تخم مرغ را گفتم که چون دونه‌ای می‌فروختند، چنان لای شونه کوچیک‌کوچیک کال را جاسازی کرده بودند، که عقل جن هم نمی‌رسید؛ از تخم بلدرچین هم پسپلوک‌تر بود. آن ماه، کیلویی ۴۶۰۰۰ تومان بود این ماه شد ۶۵۰۰۰ تومان. حالا توی این عکس، تخم مرغ‌ها کود (=کوپا، سرِ هم) شدند عین کوه؛ اما خریدار کو؟ بگو: کو؟! کو؟ دیگر کوکو هم گران درمی‌آد چه رسد به دوبا و آش پشت پا.

 

متن عبدالرحیم آفاقی: سلام. عکس مربوط پروژه نصب یک گلدان در جلوی یکی از ساختمان های شهرداری ساری هست. نکته: در مدتی که آنجا بودم جمعا هشت نفر رییس و مسئول و فیلمبردار بر این پروژه نظارت داشته اند و هر مسئولی یک دستور صادر می نمود کننده کار دو نفر بودند و هشت نفر رییس بودند که در عکس شش نفر آنها پیدا هستند آیا نمی شد سه نفر این کار را انجام دهند اگر این پروژه کوچک را تعمیم دهیم به کل مجموعه شهرداری می بینیم نفرات مهندس و غیر مهندس زیادی در این مجموعه از طریق رانت وارد شده اند که این موضوع مهم بار مالی زیادی را بر مردم وارد نموده و باعث نارضایتی عمومی می شود.

 

آقا عبدالرحیم آفاقی سلام. خوب گیر انداختی دست به کمر زدگان را. این قماش پُرند توی مملکت و حد یَقِف هم ندارد. برود برای ثبت در دامنه خوب است. متن را هم گزنده و ماهرانه نوشتید که حق مطلب بر روی این عکس، با دقت ادا شد. درود. پس مِن تِ سُ بوردِمِه!!! ضَب زیرک است این آقارحیم ما.

 

عبدالرحیم به دامنه: سلام استاد عزیز و فامیل گرام. از اینکه مورد پسند واقع شد ممنونم. تصاویر و حاشیه نگاری های شما نشان می دهد که ما هنوز شاگردی می کنیم در این مسیر.

 

حجت‌الاسلام آقای دارابکلایی استاد محترم سلام. درین پاسخ به جناب آقامصطفی بابویه در دو جا به مسئله‌ی مهم قیمت انرژی اشاره کردید. البته که از اهمیت بالایی برخوردار است این معضل. اما من متوجه‌ی دیدگاه شما نشدم، چون شما اول در بند بالا، جلوگیری از افزایش قیمت توسط دولت ۱۳ را از مُحسنّات دانستید، ولی در بند هفتم درست مقابل همین رأی و ایده‌ی خود، از رشد قیمت انرژی صحبت به میان آوردید. درین دو جا؛ عین نقل قول شما:

 

«دولت در دوسال اخیر تا آنجا که توانست جلوی افزایش قیمت های انرژی را گرفت اما حجم الگوی مصرف در شرایط نامطلوبی قرار دارد .» ... «فتم : مجلس به کمک دولت الگوی مصرف و تعیین ارزش بها سوختی را برای یکبار هم که شده باید حل کند»

 

بنابراین، باید در پایان عرایضم نظر خودم را درین‌باره اعلان کنم: هم دولت قبلی (۱۱ و ۱۲) و هم دولت فعلی (۱۳) اشتباه استراتژیک صورت دادند که از رشد ملایم قیمت انرژی خصوصاً بنزین ممانعت کردند. آن دولت سابق، آنقدر جلوِ افزایش بنزین را گرفت که ظاهراً خود را دولت کنترل تورم!!! جا بزند. بعد که کسری بودجه‌ی وحشتناک به وجود آوردند، اول بورس را منهدم کردند و پول مردم را بالا کشیدند و بعد رفتند سراغ قیمت فزاینده‌ی یکباره‌ی بنزین، و بدترین رفتار را هم در همین رابطه، حجت‌الاسلام حسن روحانی مرتکب شد؛ و کشور را به زیر آشوب اوباش بُرد و آن گاه خندید و گفت منم جمعه فهمیدم! دروغ بزرگ به ملت از زبان یک عمامه‌به‌سر که ذره‌ای درس حوزه هم سرش نمی‌شد، چه رسد ریاست مملکت.

 

اینک دولت ۱۳ هم نیت کرد کنترل قیمت کند که خود را جانبدار مردم جا بزند، اما هرگز بازار را نتوانست تحت نظارت، تنظیم کند. چنان روی قیمت بنزین متوقف شد دیگر جرأت دست‌زدن آن را ندارد چون ترس از آشوب دارنچد.

 

اتوریته و اقتدار نظام توسط هر دو دولت گذشته و حال، مورد خدشه قرار گرفت. فیل!!! هم دیگر قدرت افزایش قیمت بنزین را ندارد. و این خسارت‌بار است. چون باید هر سال اندک اندک رشد می‌داشت و برای مردم عادی و طبیعی تلقی می‌شد، حال، این قضیه، در مرز خطر قرار گرفت و به مسئله‌ی امنیتی نظام تبدیل شد . بگذرم. چون دیدگاه شخصی شما را دیدم همین باعث شد یک اِن قُلت بزنم.

مثلث بعثت، امامت، مهدویت

شرافتمندان سلام. بعثت بر بشریت و در رأس آن بر سادات خجسته باد. همه‌ی پیغمبران در ساده‌ترین مکان، برانگیخته شدند. زیر بوته‌ی انار، درون غار، و حتی کنار گوسفندان. این به‌خوبی می‌رساند ″اَنَا بشَرٌ مِثلُکم″ (۱۱۰ - کهف) را. از جنس همین مردم کوچه و بازار و سوق بودند تا آسان و روان، بشر را به سمت فلاح و رستگاری سوق دهند. امین عرب حضرت محمد آخرین نبی رحمت، آن سان به بعثت رسید که حتی در مال، وابسته به حضرت خدیجه‌ی پرثروت بود و در دوران حساس حیات، یتیم و تحت سرپرست؛ سرپرستانی لایق و احَقّ و ارجح، چون پدربزرگش عبدالمطلب و سپس عمویش ابوطالب.

 

پس؛ میان بعثتِ پیامبری با ثروت و زر و حتی با تزویر و زور، هیچ نسبتی برقرار نیست. آن کس برانگیخته می‌شد که لیاقت دریافت وحی را می‌داشت. شرط نبوت نه ثروت بود، نه قصر. نه سلطنت بود، نه دستی چیره‌دست.

 

با همین منطق ساده می‌توان دریافت پیروانِ پیامبران -علیهم صلوات الله اجمعین- در راه درست هستند و تحت تعالیم برگزیده‌ترین انسان‌های روی زمین. کافی هست پیام آنان را دست یافت و بر نصٌ آن دستبُرد نزد و متن مقدس را تحریف نکرد.

 

بهترین راه اطمینان این است به راهِ راهنمایانِ پس از پیامبران، در آمد و پویه‌ی آنان را پیمود و توشه‌ی پربار، پیمانه کرد. و چه پیمانی بهتر و سزاوارتر با امام علی و چه پیمودنی شایسته‌تر از پیمایش و پایش راه علی علیه السلام، که هم اَنفَس برای پیامبر خاتم ص بود، هم عصاره‌ی فضایل تمامی پیغمبران و هم اولین امام پس از خاتمه‌یافتن نبوت آنان.

 

من بعثت منهای امامت را فقط یک اتفاق می‌دانم و ظاهرِ کار. بعثت، دنباله دارد که آن را پیاده سازد، یعنی امامت و اجتهاد. که همه در انتظار یک ظهورند، عین واقعه‌ی قیامت که طلوع حضرت موعود خاتم الاوصیاء آقا و مولا امام عصر و زمان مهدی صاحب الزمان ع بر کره‌ی زمین است. مثلث بعثت، امامت و مهدویت مساوی است با هدایت و سعادت. فرخنده باد فروآمدن پیام «اِقراء»ی وحی، بر سینه‌ی صدر محمد صلی الله، در میانه‌ی غار حرا. دامنه.

 

حجت‌الاسلام جناب آسید حسین آقا استاد محترم سلام. هر سه قسمت متن شما را با دقت هرچه‌تمامتر خواندم. جالب آنجا بود که روی نسل جوان در عصر بعثت دست گذاشتید و این نشان هوش و راهبرد درست پیامبر اکرم ص بود که نگذاشت دعوت به دین و تأسیس حکومت بر پایه‌ی نسل کهنسال شکل گیرد زیرا چنین کاری آینده‌ی دین و ایمان‌آوردن را سخت می‌کرد و حتی موجب هدررفت کارزارهای دوره‌ی سخت ۱۳ ساله‌ی بعثت و باعث فنایی دستاورد دوره‌ی مهم ۱۰ساله‌ی حکومت می‌شد. شما دقت درستی کردید. آن حضرت واقعاً در چند عرصه نسل جوان را پیشی داد: در دعوت، در هجرت، در حکومت، در غزوات و حتی در مشورت‌های جامعه‌سازی و تعلیم قرآن. ممنونیم متن پرباری پیش رویم گشودید. با ادب و ارادت: ابراهیم.

 

برادر دانش‌پژوه و متدین من آقا محمدتقی آهنگر سلام. در شروع نظر فاش گویم امشب می‌خواستم پس از مراجعت از جمکران، متنی بنویسم با عنوان «پیامبر اکرم ص مُنادی و مأمور چه پیامی بودند؟» که دیدم آن دوست باتجربه‌ی آموزشی و تربیتی و آگاه به تاریخ تحلیلی اسلام کار مرا شایسته‌تر صورت داد؛ پس از نوشتن آن انصراف می‌دهم.

 

اینک چند نکته در مور متن زیبا و پربارت بپردازم:

 

۱. درین بند، به ضروری‌ترین نیازهای اخلاقی انسان پرداختی که در خُلقیات و اعتقادات پیامبر اکرم ص نشانه دادید؛ آن خستگی‌ناپذیری رسول الله ص راز شخصیت عظیم آن انسان کامل بود. حضرت موسی علیه السلام با بار تجلی در طور از حال رفت، اما حضرت محمد ص صدها را در تجلی دید اما همچنان استوارتر شد حتی در معراج تا حد قاب قوسین فاصله‌ی زه با کمان عروج کرد، اما شخصیت خستگی‌ناپذیری‌اش شاکله‌اش را حفظ کرد و‌حتی ترقی داد. عالی بود بند یک.

 

۲. درین بند به شباهت درآمدن با آن حضرت را بر رسیدی که شاید بتوان گفت آرمان انسان‌سازی اسلام همین یک نکته است. این بند هم جاذب بود.

 

۳. درین بند میان رجوع به پیامبر اکرم ص و درمان‌شدن انسان ربط برقرار کردید که به نظرم سخن عظیمی است زیرا خدا خواست پیروان درد خود را با تبعیت از افکار و اخلاق «رحمة للعالَمین» ص درمان کنند.

 

۴. درین بند به عصاره‌ی عبادت و عبودیت پرداختی که نردبان آن اطاعت از اصول و منش پیغمبر اکرم ص است. حالیا! درود که خوب ورودی داشتی.

 

۵. در بند پنجم هم نکته‌ام این است وقتی انسان در دشتی گم شده باشد هر چیز فروزان و مشتعل او را به خود جلب می‌کند و فروزان‌بودن پیامبر اکرم ص همین تداعی را برای گمگشتان دارد تا هرگز میان خود و آن نبی خاتم فاصله نیندازند؛ حتی گمراهان هم در سایه‌ی رحمت گسترده‌ی آن «خُلق عظیم» قرار می‌گیرند اگر بخواهند. مدارا در میان پیامبران یک اصل بودن است. از آن رفیق بامطالعه‌ام ممنونم که با نیت پاک و قلم صاف به دین و مذهب می‌پردازد. استفاده کردم. ثبتش می‌کنم در سایتم. متنم را ویرایش نکردم. اگر دست‌انداز داشت شما و خواننده‌های احتمالی آن را با صحیح‌خواندن رد کنند.

 

شرح بر عکس حاج علی چلویی:، در روز مبعث این جا تکیه‌پیش است؛ میدان. حاج علی چلویی سلام. هر شربت -با هر قدر حلاوت- می‌نوشانی بنوشان، فقط حواست باشد به امت شهیدپرور محل شربت شهادت ننوشان! ما فعلاً محتاجیم به زندگان! خود هر چه قدر بنوش تا پای جانکندِش‌کُنان!

 

جناب حاج بهرام سلام. چون طلب پویش کردید بنده خودم را اخلاقاً موظف به نظر محضر آن دوست می‌دانم: ۱. احساسات به من می‌گفت وارد شو و به نفع مظلوم واقع‌شده موضع بگیر‌. ۲. عقلانیت اما فرمانم می‌داد دخالت نکن؛ چون هیچ کس جز خود دو زن و شوهر از اطلاعات سِری هم دیگر خبر ندارند. بنابرین؛ با فروخوردن خشم خویش، وارد نمی‌شدم. خالی نگذارم شرح ماَقَع را عالی و حسی و هیجانی گزارش کردی با قلمی روان. البته در گذاشتن نقطه و سطربندی تنبلی کردی!!!

 

بهرام اکبری لالیمی: سلام علیکم استاد عزیز، تمام مطالب شنیده شده  بدون تصرف نوشته شد. از بذل توجه و راهنمایی شما متشکرم،  انشاالله موردتوجه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار بگیرید.

 

سلام مجدد محضر همسنگر و استادم حاج بهرام. از بذل محبت‌تان ممنونم. بله، خود روایت نشان می‌دهد بادقت شرح دادید و شیوا. آن بالا در پیام پیشین، ماوقَع واوش افتاد. راستی مشهد مقدس به یادم باش حرم حضرت رضوی. من هم قم نائب شما می‌شوم. ممنون رفیق.

 

..

...

نشر دامنه . عکاس : مصطفی دارابکلایی

شرحی برین  سه عکس

۱. دلگیر است و محزونانه، حضور همزمان خواهر و برادر بر سر قبر برادر شهیدشان حسن رنجبر؛ انسان وارسته و شایسته و سلحشور. بر شما خواهر و برادر و روح حسن رنجبر و پدرش حاج شعبان که مرد خدا بود و نمونه‌ی اخلاق سلام می‌کنم و عرض ادب و ارادت وافر دارم. ۲. بر دوست فاضلم حجت‌الاسلام استاد ربانی و همراهان محترم خداقوت و سلام می‌دهم که پس از وفات حجت الاسلام حاج سید علی صباغ نگذاشت پایین‌مسجد از فروغ بیفتد و برنامه‌های متنوعی را دارد پیاده می‌کند. الحق؛ درخشیدید. در سلامت و صحت باشید. سر قبر شهید ابراهیم عباسیان زیبایی کار را افزود. ۳. این ایستادگان خواهران شرافتمندمان همواره روستا را با قیام و قعودهای درخشان خود گرم و ما را دلگرم نگه می‌دارند؛ سلام بر شما خوبان و مؤمنات که سه تن را شناختم: فامیل‌ها سیده ربابه سجادی و خانم ربابه رنجبر، زهراخانم رمضانی صبیه‌ی همسنگر گرانقدرم آق مهدی رمضانی. با تقدیم بالاترین احترام: دامنه‌ی دو.

 

برادرم آق مصطفی دارابکلایی سلام. از پوشش خبری و تصویری آن دوست ممنونم که محافل مذهبی ازجمله دعای ندبه را خبررسانی می‌کنید. الحمدِ لِله دارد رونق می‌گیرد. تمایل خواهران و مادران گویا فزونی‌تر یافته است، اساساً بانوان، دلی دعامندانه دارند و قلبی متضرّع‌تر. از همگان التماس دعا دارم. دامنه.

 

قم

عمامه‌گذاشتن طلبه به چه معناست؟

متن آن در لینک بالا در دامنه

نویسنده : دامنه | | تاریخ ارسال : جمعه, ۲۰ بهمن ۱۴۰۲، ۰۸:۰۳ ق.ظ

 

رسم ادب پیشگاه استاد عصر دبیرستانم. از دوستم آقای حاج سید تقی شفیعی دارابی که با خادمیاران رضوی با جناب حجت‌الاسلام حسین‌زاده استاد عصر دبیرستانم دیدار کردند و نیز از حجت الاسلام آقای سید علوی و حجت الاسلام موحد تجلیل به عمل آوردند، تشکر ویژه می‌کنم. این احترام‌گذاری به علمای منطقه که در اول انقلاب دانش دینی ما را ازدیاد دادند، کاری بس پسندیده و ستوده است. به رسم ادب پیشگاه استاد عصر دبیرستانم سلام می‌دهم. جنابان علوی و موحد را نمی‌شناسم. از تمامی هیأت همراه این تیم متشکرم.از برادرم سیدتقی تیز ممنونم که مرا در جریان این اقدام، به صورت مکتوب و مصور قرار داد. دامنه.

 

سخنی با حجت الاسلام

حاج سید کمال الدین عمادی چاچکامی

استاد شریف سلام. امروز متنی از شما دیدم (البته منقول) که در یکی از گروه‌های محترم بر روی ایتا، بار گذاشتید و در آن با ذکر محفل دعای ندبه در جمع به تعبیر شما: «اساتید و فضلای ساری در دفتر نمایندگان طلاب ساروی» به سخنرانی‌یی تحت عنوان «امکان ملاقات در غیبت کبرا» با حضرت صاحب الزمان ع یاد کردید. خواستم انتقاد انتطاری بکنم که یکباره انجمن حجتیه این مسیر در حال طی‌شدن را احاطه نکند؟! همان هان! و هشدار! شَدید که امام خمینی رحمت الله از نفوذ آنان داده بودند. بگذرم. بوی آن انجمن مخفی! و سِرّی! و حتی گاه ماسونی! ناگهان اسپند و عود و دود نشود؟! ارادت: دامنه.

 

پاسخ حجت الاسلام عمادی: سلام و درود بر شما برادر خوبم. آفرین بر این دغدغه الهی و فطانت سیاسی. اگر اصل تذکر و هشدار حضرت عالی بسیار بجا و شایسته است اما شکر خدا جمع محققان ما بسیار نقاد و حساس هستند چه سخنران چه دوستان پیگیر متوجه این موضوع و حساسیت آن هستند لذا معمولا در جلسه مباحث مورد مناقشه قرار می گیرد.خط اصیل که پیگری میشود اعتدال است از یک طرف توقیع شریف مبنی بر تکذیب مدعی مشاهده از طرف دیگر وقوع مشاهده آنهم از طریق فقیهان عالیرتبه مکتب تشیع لذا همیشه لازم است با پرسش های عصری و پاسخ های مناسب زمانه این بستر فکری لایروبی شود تا یاس از دیدار و بهره مندی از مشاهده بر اندیشه مومنان غلبه نکند از سوی دیگر باید مراقب بود افراد شیاد برای جوانان و دون پایگان علمی همانند همیشه فریب دکان بازی مدعیان مشاهده را هم نخورند .مجددا تشکر می کنم این هشدار همیشه باید محافل مومنان جاری و ساری باشد.

 

سه دسته بود در داراب‌کلا

تاریخ انتشار:

متن آن در لینک بالا در دامنه

 

حجت‌الاسلام شیخ شاکر طاهرخوش: با سلام خدمت استاد و برادر گرامی ام دامنه. دلم یهو رفت به سمت شما. خواستم فقط و فقط عرض ادب و احترام خدمت جناب تان نمایم. 

 

سلام استاد حجت الاسلام طهر خوش (شاکر) دل آن مرد دانا، همآره بُرنا بادا.

 

حاج سید تقی شفیعی: سلام و عرض ادب احترام خدمت مدیر ارزشی و  اساتید خصوصاً روحانیت معظم و تبریک تهنیت بمناسبت ایام الله دهه مبارک فجر انقلاب اسلامی انشاءالله  حضور مسئولانه و پرشور شعور همگان  با گامهای استوار باعث نا امیدی دشمنان  و عرض  تسلیت درگذشت مرحوم مغفور حجت السلام آقا سید علی اکبر موسوی همسایه و اخوی دوست گرانقدرم آقا سید موسی موسوی ،  دوست  خوش نویسم جناب طالبی. مستحضرید دست بوسی در مکتب اهلبیت جایز نیست بلکه گفتند بنوعی شرک است الا چند مورد بعنوان تکریم  ،قدردانی ،  حق شناسی حفظ شأن و جایگاه و منزلت برزگان دین ، پدر و مادر ، معلم و علما ربانی ... در کلام معصوم  نبی مکرم اسلام حضرت ختمی مرتبت فرمودند به امیر مومنان علی علیه السلام یا علی من و شما پدران  امت هستیم لذا در روز مبعث خاتم الانبیا بر خود فرض  دانستیم به زیات علمای علام  حجج اسلام آقایان حاج آقای دارابی امام جماعت مسجدجامع دارابکلا ، حاج آقای موحد یکی از علمای بنام منطقه در روستای قندارخیل و از شاگردان حضرت آیت‌الله دارابکلایی ، و آقایان سیدصفر علی  علوی و حاج آقای حسین زاده از عالمان محبوب  شهر سورک بمناسبت روزعید  سعید مبعث دیدار معنوی به همراه تبرکات رضوی خدمت عزیزان برسیم تا ادا دین و به سیره نبوی عمل کرده باشیم  خداوند بزرگ را به این توفیق الهی سپاسگزار و از آن دوست گرامی  متشکر و باعث مسرتم است  با تیز بینی ما را به وسط صحن مقدس مدرسه می آری و سئوال جواب و توضیح و پاسخ وا دانی ان شاالله توفیات روز افزون در نشر فرهنگ رضوی بیش از پیش داشته باشید  به برکت صلوات بر محمد و آلش.  ارادتمند سید تقی شفیعی دارابی.

 

شرحی برین عکس»

طرحش از خانم "فتانه رمضانی" است که گفته‌ی خودش

 

"بداهه ای برای نقاشی امروزم، لاله های سر آویز کوهساران هشتاد پهلو ( هشتاد پَلی

 

گاه دل هر آدمِ اهل دل، با الگوگیری از کائنات -که بهترین آفرینش خداوند متعال است- نقاشی‌یی می‌آفریند که ثمره‌ی ذهنش است و خواست خاستگاه درونش. این صحنه رویش همین اخلاق نگارندگی است. من از لطافتش لذت زیادی بردم. زیرا اگر ژرف چشم بدوزیم برای همین صحنه هم جای خالی خیلی از احساسات را می‌فهمیم. مثلاً یک کلاغ زاغ روی شاخه. یک بُز کنار کُنده. یک آتش نرم برای کتری چای دودی. دامنه.

 

کامنت در بدیهه سرایی: با سلام و عرض ادب و احترام. سُروده‌ی‌تان سلیس و پربار است. این بیت ( اینجا ) شرحِ «حال و روز » عده‌ای است، این بیت: 

«بِشِنو از طمع و حیله ی فرصت طلبی

که به صد رنگ درآید که منصوب شود»

البته وعده‌ی شما در این مصرع هم، اتوپیایی است، چون عیب و نقص جزوِ طبیعات حکومتگران است. این مصرع:

«دور ابرار رسد، حال وطن خوب شود»

با تشکر. دامنه.

 

: پاسخ مدیر وبلاگ «بدیهه سرایی» : تشکر از توجهتان ، این نوشته را تحت تاثیر اعتراضاتی که بعد به اغتشاش بدل شد روی کاغذ آورده و فرصتی که بدست آمد جدیدا پست کرده ام . همه امیدواریم که با آرامش دور ابراری رسد که همه در کنار هم باشند در مساوات و برابری.

 

مقصد شریف با کدام شیوه‌ی صحیح؟

امام خمینی رحمت الله در کتاب "شرح جنود عقل و جهل"ص ۳۱۲ تا ۳۱۵ مطلبی دارد بس‌مهم، با عنوان "رِفق و مُدارا" که چکیده‌اش را می‌توانم این طور برداشت کنم. عبارات داخل گیومه "..." همه از آنِ قلمِ امام است :

 

اول

بر "مَدخلیتِ کامل" رِفق و مُدارا در "انجام امور" دست گذاشت؛ و این تفکر امام، وسعت دارد درین اثر؛ بسا که در "معاشرت با خلق" باشد؛ یعنی تدبیر امور دنیا. و چه بسا "راجع به امور دینی و هدایت و ارشاد" مردم.

 

دوم

روی امر و نهی (معروف + منکر) هم آن را دخیل می‌داند؛ یعنی ارشاد و حذردادن باید بر پایه‌ی مدارا باشد و از رِفق و حُسن برخورد، مایه یگیرد.

 

سوم

بر  همین اساس امام  معتقد است در "ریاضت نفس و سلوک الی الله تعالی" انسان باید اول اهل رِفق و مُدارا باشد. استناد امام به این حدیث است که "رفق میمنَت دارد و خُرق و عُنف، شُوم است" رِفق چیست؟! معلومه خا، مساوی هست با نرم‌خویی. مدارا چیست؟! معلومه این هم؛ برابر است با معاشرت نیکو و تحمّل دیگران. ( اینجا )

 

چهارم

می‌رود روی آثار این اصل، که اگر بر فرض کسی بخواهد مثلاً "با شدّت و سلطه" کسی را به اطاعت وا دارد، امکان ندارد زیرا "قلب او همراه" نیست. مثال هم می‌زند امام، این مثال: "فتح قلوب از فتح ممالک بالاتر است". حتی "فتوحات اسلامیه در اثر فتح قلوب نظامی اسلامی بوده و اِلّا با عِده و عُده این پیشرفت غیرممکن بود."

 

پنجم

بالجمله چارچوب رِفق و مُدارا در نگاه امام رحمت الله، به عنوان یک شیوه و عقیده "در پیشرفت مقاصد، از همه چیز مؤثرتر است." بهترین نمونه برای این عبارت و تفکر آن حضرت، همان خُلق عظیم پیامبر اکرم صلوات الله است که دل همه را نرم می‌کرد، سپس مکتب را در قلب می‌نشاند. لذاست که درین کتاب برای مقاصد دینی مانند "ارشاد و هدایت مردم" اصل مدارا و رِفق از "مُهمات" شمرده شده است که "بدون آن، این مقصد شریف" طی نخواهد شد. دامنه توحید.


قا حاج حجت سلام. خودت یک پاسدار سلحشور، معتقد، راسخ و نترس بوده و هستی. بالاترین نشانه‌ی پاسداری این است از مقام و جایگاه "برادری" به هیچ درجه و پست و مقامی خیز نخورد! با احترام و شرمساری‌ام به پیشگاه‌ات رفیق که بنده خودم را حتی پَرِ کاه هم نمی‌پندارم. پاسدار یعنی "سرباز قاسم سلیمانی" و هر که پشت سر او قدم بگذارد. که می‌فرمود دائم بدین مضمون:

 

پاسدار نمی‌گوید بروید بجنگید! خودش می‌رود جلو سپس می‌گوید: بیایید بجنگیم.

 

آری حجت، فرق است بین

برو بجنگ با متجاوز!

با

بیا بجنگیم با متجاوز.

دومی یعنی پاسدار خودش پیش از همه، در جلوِ جنگ است، نه در پشت و عقبَه.

 

حجت الاسلام آسید حسین آقا استاد محترم سلام. فراز پایانی مسئله‌ی مصافحه و بوسه بر دستان زبْر کشاورز توسط رسول الله صلوات الله را سوزناک نوشتید. مؤثر و به‌هنگام.

 

حجت الاسلام شیخ شاکر استاد محترم سلام. اسلام حتی اساس دعوت خود را با جذب پابرهنگان بنا نهاد. حرکت دلچسب امام حسین ع درین نقل پست ارسالی شما جالب بود و سازنده.

 

آق عبدالرحیم آفاقی سلام. پس قضیه‌ی آن نسبت بد به بابلی‌های زحمتکش به مرحوم حجت الاسلام احسانبخش رشت ربط داشتُ خبر نداشتیم. عجب! پس بحث، بحث شالی و شلتوکُ، بینج و برنجُ، زمین مَمین بود!!! یعن اخوی اسماعیل‌ات بی‌خبر بود؟!

 

روحت شاد

تشییع

مراسم نماز میت

..

...

مراسم دفن

عکس از اُم البنین دارابکلایی ارسالی برای بنده

 

جواب ابراهیم دارابکلایی : سلام آقای طالبی. خیلی ممنون. خدا رحمت کند آقابابا و ننه آقا و عموحیدر عزیزمان را. از همدردی شما کمال تشکر را دارم.

 

پاسخ دامنه: آقاابراهیم دارابکلایی برادرخانمِ دوست‌داشتنی و بامعرفت من، سلام و مجدد تسلیت. دلم را با این جمله‌ی خودمونی و پُرلطافتت در حق مادرم و پدرم و اخوی حیدرم تسکین دادی. مادرخانم مهربان و فوق‌العاده بااخلاق و زحمتکشت را خدا رحمت کناد. سیدمریم را حتماً مواظبت کن که غم دوری و رحلت مادر عزیزتر از جانش، به او لطمه و آسیب نزد تا بتواند این مصیبتی که بر او وارد شد تحمل کند. سلام و تسلیت مرا به پدرخانم بزرگوارت، به خواهرزن‌های محترمت، به برادرزنت آقا سیدمهدی نجیب و نیز به باجناق‌های گرامی‌ات و تمام بستگان آن مرحومه، به‌ویژه آقامحسن و آقامیلاد دو پسر گل و مهربان‌تان، در آن در مراسم عزا، برسان. روح آن مادر و بانوی مؤمنه و بامُروّت غریق رحمت. ۲۴ بهمن ۱۴۰۲ قم : دامنه.

 

 
این چهره
نوه‌ی آق اسماعیل آفاقیه‌،
وای چه گاردی گرفته!
شِخ احمدعمو جا خالیه که ببینه!
گوشواره طلا هم که داره!
چه تی‌شرت قشنگی تنشه.
الها سال‌ها سال سلامت باشه.
شرح از دامنه که اسمشه نمی‌دانه‌.
 
اسمش دریافت شد: سیده طهورا سجادی است، نوه‌ی آق سید رضا سجادی.
 

چرا شلیک موشک بالستیک از ناو جنگی شهید مهدوی سپاه؟!

چرا فرمانده کل سپاه گفت "اگر جنگِ کِشتی‌ها باشد و کِشتی‌های ما را بزنند، حتماً به همان تعداد و حتی بیشتر از آن‌ها می‌زنیم"؟  ( اینجا ) چند جواب زیر پوست این حرف نهفته است که برمی‌شمُرم:

 

یکی این که:

سپاه بر بُرد نفوذ و قدرت دریایی خود تا "هر نقطه‌ی دلخواه" افزود؛ بردی شگفت‌آور، تا ۱۷۰۰ کیلومتر بیشتر. عکس مندرج بالا: از روزنامه "سیاست روز" (۲۵ بهمن ۱۴۰۲)

 

دومی این که:

ممکن است در رد و بدل دیپلماسیِ وساطتی، پیامی به سران ایران مخابره شده باشد که نشان می‌داد نیروهای متخاصم (فعلاً انگلستان و آمریکا) اراده‌ای برای فشار بر ایران نموده باشند. یعنی سطح تهدید را افزایش داده باشند. حرکت سپاه همان سیاست پیشدستانه بود که مجبور شد قدرت مخفی ایران را برای تاراندن آنان رو کند. همان راهبرد تهدید در برابر تهدید.

 

سومی این که:

سپاه خواست نشان دهد اقدام بر بکارگیری چنین موشکی، می‌تواند اقدامی مشروع در اهداف مبارزین یمن در برابر دشمن حاضر در دریا، قرار گیرد و این میدان جنگی را از این وسعتی که هست می‌تواندعملاً وسیع‌تر نماید. بگذرم. در زمانه‌ی جولان سلطه‌گران، خواب باید مابین بیداری و خُفتن باشد، نه غرق در آن. دامنه.

 

 
محمدتقی آهنگر: سلام اقای طالبی عزیز. از نکاتی که در مورد ندبه فرمودی حقیقتا بهره می بریم اما در مورد ظهور اقا نظرات زیاد و متفاوتی نقل شده و نیز شبهات وووو . به نتیجه ای که رسیدی موافقم و لذت بردم. بله ندبه ندای ناله است به سوی نوا.‌ بنظرم ندبه امید قوی در دل مردم و انتظار نشانه ی قدرت اسلام ناب است. درود بر شما.
 
برادرم محمدتقی سلام. عازم جایی هستم. اما در اسرع وقت، جواب و نکته خواهم گفت بر این پست خوب تو. تا بعد... آقا محمدتقی سلام مجدد. آمدم که عرضم را مطرح کنم:
 
۱. خشنودم که خواندید.
 
۲. باری؛ احساس کردم برداشت خودم را ازین دعای پرمحتوا، اشتراک بگذارم شاید خواهان داشته باشد. خصوصاً وقتی دیدم در برگزاری این دعا توسط اهل معنویت محل چه مؤمنین و چه مؤمنات، رغبت و شوق وجود دارد، تسریع درین مسئله را ضرور دیدم. این جور محفل‌های اُنس با خدای باری‌تعالی، از برکات بزرگ محل است.
 
۳. جا دارد از برپادارندگان این دعا که پیشتاز احیای آن هستند قدردانی کنم، گرچه من کاره و اندازه‌ای نیستم که بخواهم از کسی ستایش کنم.
 
۴. دلگرم شدم آن برادرم این متنم را خواند و نظر داد.
 
۵. جمله‌ی آخرت هر دو از مقوّمات شیعه‌ی اثنی عشری است.
 
۶. مرحوم هانری کُربَن دوست و مصاحب مرحوم علامه طباطبایی هم برین نکته‌ای که گفتید، دست اکید گذاشته بود. از منظر او انتظار به معنای وجود آینده در دین اسلام است! یعنی پرهیز از سرخوردگی و یأس.
 
 
عکس متعاقباً آپلود خواهد شد
 
 
حاج حجت با این چهار کلمه «سلام بفرما صبحانه فقیرانه» مرا به باغِ بدونِ واغ واغ! خود فرا خواند. اما چهار خط جواب من:
 
۱. اگر خواستی اِسبه حلوا را به رخ دامنه بکشی، حالی بَوووشه تِ ره که من یک بادیه هم اِسبه حلوا جلوم باشه، تِک نمی‌زنم.
 
۲. پشت پیک‌نیک پِهِن است؛ این مشام شما را خَش نمی‌بخشد؟! نکند داستان کَنّاسی و بوعلی را خوانده از آن کَنّاس درس آموخته‌اید! کَنّاس نمی‌دانی چیه؟! خا معلوم می‌کنم؛ چاه‌رُوبی.
 
 
۳. باجناقت محمد ابراهیم ابنِ مرحوم محمدحسن اتاق‌پیش، به جای خوردن چرا حلوا حلوا می‌کند و جولان می‌دهد؟!
 
۴. سید حاجی رضی برادرخانم خوب خودت را خسته کرده‌ای از بس ورز داد برای شیار باغ را.
 
آخرسر: سلام دارم به این جمع که باری به من کباب و چای و هلو خوراندید همین بِنه: آقایان از راست به خلاف عقربه‌ی ساعت: سید علی اکبر موسوی. سید حاج رضی سجادی، محمد ابراهیم شهابی، آق سید موسی صباغ. حجت رمضانی طالقانی اولی، نه دارابی! حالا دِرِس شد. دامنه دارابی.
 
پیام حاج آقا شفیعی مازندرانی: السلام علیکم ورحمه الله. در قسمت پایانی تشکر از جناب آقا محمد تقی نکته خوبی را به اشاره گذاشتید که
 
«.... مرحوم هانری کُربَن دوست و مصاحب مرحوم علامه طباطبایی هم برین نکته‌ای که گفتید، دست اکید گذاشته بود. از منظر او انتظار به معنای وجود آینده در دین اسلام است! یعنی پرهیز از سرخوردگی و یأس.»
 
جناب پرفسور کربن به «وجود رهبر آسمانی زنده » توجه داشت که بقول ایشان در هیچیک از مکاتب جهان این مساله دیده نمی شود همین مساله اورا به مکتب شیعه ی امامیه کشانده بود. بزرگی، پس از انقلاب به دیدن او رفته بود. توجه به همین مساله را از او جویا شد. او پاسخ داد «من الان بیشتر بدان می اندیشم زیرا رهبران جهان اثبات کرده اند که توان و قدرت مدیریت عائله بشری را ندارند. موفق باشید. دعاگو شفیعی مازندرانی
 
حجت الاسلام شفیعی مازندرانی استاد محترم سلام. پیام بدیع فرستادید از کُربَن فلیسوف شهیر فرانسه. آن نقل آخرش برام بسیار جاذبه داشت. نشنیده بودم. در دفترم ثبتش می‌کنم. پس، بر حضرت استاد مستطاب لازم آمد شعری روان و با وزن و سجع و قافیه‌ی آسان در باره‌ی دعای ندبه بسُرایند. سپاسگزارم از صرف وقت بر سر متنم. درود می‌فرستم.
 
بسمه تعالی سلام علیک. ضمن تبریک اعیاد مبارکه شعبانیه؛ تقدیر الهی بر این امر مقرر گردیده که در جمعه پیش روی؛ به ایراد خطبه ها و اقامه نماز جمعه به پردازم؛ حال که تقدیر ذات اقدس اله چنین شد؛ پس لازم است دستی بالاکنید و حقیر را از تراوشات فکری و دانش بلند و قیم خود بهره مند فرمایید؛ تا در ثواب کار شریک باشید. ارادتمند: شفیعی دارابی
 

مشورت‌دهی

محضر استاد سلام. این دو مسئله می‌تواند مطرح شود اگر استاد صلاح داند: ۱. دیدار رخ در رخ با مردم که نیازسنجی واقعی مردم فقط از همین طریق ممکن است. این کار در سنت هم ریشه دوانده که رسول اکرم ص و امامان معصوم ع همواره خود را مستقیماً به مردم می‌رساندند، نه با واسطه یا شاهانه. ۲. تقویت حرکت تهاجمی بازدارنده توسط سپاه در دریا و هوا. چون نبردها در دریا به خاطر حمل انرژی، مهم است و دشمن، هم سطح و بستر دریا را محیط ضربه‌زدن انتخاب کرده است. التماس دعا.

 

کمی درباره‌ی مرحوم مهدی بریمانی

 

۱۴۰۲/۱۱/۲۶ | ۱۱:۳۶ | دامنه | دارابی
متن آن در لینک بالا در دامنه
 

مربع سرنوشت

دیروز (۲۴ بهمن ۱۴۰۲) یک کتاب رونمایی شد؛ « نظام تربیت توحیدی » توسط آقای محمدمهدی اسماعیلی، وزیر ارشاد اسلامی در جلسه‌ی شورای فرهنگ عمومی. کتابی به قلم حجت‌الاسلام محمدحسن وکیلی که گویا به نقل حجت الاسلام کمال‌الدین خداداده "رییس ستاد هماهنگی کانون‌های فرهنگی هنری مساجد کشور" قرار است "درسنامه"ای برای مربیان کانون‌های فرهنگی و فعالان مسجدی مساجد باشد و هدف از انتشار آن را " یک گام جدی در تربیت نیروی انسانی مؤمن، انقلابی" اعلام کردند و حتی اطمینان خاطر دادند که "از طریق این کتاب می‌توان برای تقویت بسترهای زیست مومنانه تلاش کرد." مؤسسه‌ی جوانان آستان قدس رضوی در تألیف و نشرش شرکت داشت. که در "جلسات هیئت اندیشه‌ورز ستاد کانون‌های فرهنگی هنری مساجد کشور" دست داد. مباحث این اثر "اهداف تربیت توحیدی، فرآیند عمومی تربیت، نگاهی به وضعیت معاصر جوان و ویژگی های مربی" می‌باشد.
 
من معتقدم کتاب‌محور شدنِ مسیر تربیت نسل نو، گامی درست است و پسندیدگی این حرکت جایی برای هیچ شک و شبهه باقی نمی‌گذارد اما مسئله جذب مربی است که می‌خواهد چنین اثری را تدریس کند. تدریس برای خود آداب و پیش‌زمینه‌ی تعلیمی دارد. میان سه ضلع کتاب و مربی و نسل نو به انضمام ضلع چهارم یعنی تعلیمات و معلومات رابطه‌ی ناگسسته وجود دارد. به نظرم این مربع سرنوشت است که نمی‌شود با رفتار شکلی و آمارپسند پیش رفت، باید در عمق فکر نسل نو رسوخ کرد در آن نهال‌های مقدس، اخلاق، عرفان و نیز سیاست کاشت. این اقدام زیبای حرم رضوی -که قلب تپنده‌ی مردم ایران‌زمین است- می‌ستایم و جانبدار رفتارهای محکم فکری و تربیتی‌ام. دامنه.
 

ماجرای اسحاق = الیاس قالیباف

 : به قلم دامنه: امروز جمعه ۲۷ بهمن ۱۴۰۲ در مرور اخبار مملکت و جهان، دیدن خبر ورود حجت الاسلام جلیل محبی -عضو هیئت علمی مرکز پژوهش‌های مجلس-  به ماجرای "اسحاق - الیاسِ" قالیباف دقتم را به خود معطوف نمود. خواستم فقط اشارت کنم و رد شِم.

 

خُب؛ اول باید خودِ این شیخ  محبی کم سن و سال را بشناسیم. او در زمان صِدارت اقتداری آقای علیرضا زاکانی -شهردار فعلی تهران- بر "مرکز پژوهش‌های مجلس" در اسفند ۱۳۹۹، با حکم زاکانی، "معاون مطالعات حکمرانی" آن مرکز شد. گرایش او به آقای محمدباقر قالیباف شاید ریشه در کسب همین منصب! و قدرت! داشته باشد. پس سعی کرد حاشیه‌هایی را که این روزا برای پسر قالیبافِ رئیس مجلس، در مورد "ویزای کانادا" شکل گرفت توضیح دهد و به کشکولی: آفندها (=هجوم) را پدافند (=دفع) کند.

 

لذا او آمد وسطُ گفت پسر قالیباف تهران است تهران زندگی می‌کند. ولی ویزای اقامت برای کانادا را فقط برای "کاهش هزینهٔ تحصیل" خواست. چرا؟ خود آقای محبی جواب داد الیاس قصد داشت "برای تحصیل دکترا، به خارج کشور برود، نه برای زندگی". او  کد داد که همین الان اسحاق - الیاس با موتور آمد پیشش و به او گفت «چون برای تحصیل در کانادا به عنوان دانشجوی خارجی باید پول کلانی می‌دادم، تقاضای مهاجرت کردم تا شهریه‌ی کمتری بدهم.»

 

اشاره‌ی دامنه: ضمن پرهیز از داوری در مورد خود سرتیپ قالیباف؛ حتی قضاوت در قضیه‌ی پسرش، فقط گویم: عجب از الیاس!!!

 

نکته‌ی دامنه: فرزندان در تاریخ زیاد مسئله داشتند؛ اما نمونه‌اش زبانزد است: پسر نوح نبی ع که با بدان گشت، پسر یاسر و سمیه که «عمار» دوران شدُ والدین خود را هم به سمت توحید بُرد.

 
امیر رمضانی: درود جناب مدیر.‌ مدارک بیشتر از این هست که قالیباف انکار کنه.
 
امیرجناب سلام. پیامت بر من مفهوم نشد. بیشتر توضیح بفرمایید. درود.
 
جناب استاد حجت الاسلام شفیعی مازندرانی سلام. بی‌حد و اندازه سپاسُ قدران که همواره با آن اخلاق پسندیده دستِ عَطوفت بر سرم می‌کشید و روح مادر و پدرم را به سایه‌ی رحمت واسعه‌ی باری‌تعالی می‌رسانی. من هم درین جمعه‌شب برای والدین کِرام‌تان علو مرتبه طلب می‌کنم و روحی شادمان. ان‌شاء الله امشب به رؤیای صادقه‌ی شما بیایند.
 
اطلاعیه‌ی مدرسه فکرت
اگر ایتا همچنان بخواهد در هر وقت و بی‌وقت این گونه اختلال فنی پیدا کند، مدیریت ممکن است مدرسه فکرت را روی پیام‌رسان داخلی دیگر تأسیس و راه‌اندازی کند. در صورت ایجاد این برنامه، حتماً اطلاع‌رسانی خواهد شد تا اعضا در صورت خواستن، بر نصب پیام‌رسان اقدام کنند.
مدیر مدرسه فکرت
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

 

 
روزنامه "راه مردم" (شنبه, ۲۸ بهمن ۱۴۰۲)
قضیه‌ی کوروش کمپانی
 

حالا با پخش بیانیه‌ی مثلاً "۱۱۰ امضائی" بعد از ۲۲ بهمن امسال، که برخی از چهره‌های جناح چپ -که خود را در صف‌بندی سیاسی "اصلاح‌طلبان" می‌نامند- آن را امضاء کردند، دیگر آن عده چپِ آمریکایی که از درون و ایدیولوژی چپ سنتی مذهبی انقلابی، خروج نموده و در تمام مسائل با انقلاب و رهبر معظم، زاویه پیدا کرده‌اند، کاملا معلوم شد چپ دوپاره شد. این "۱۱۰ نفر" اعلان کردند در یازده اسفند باید شرکت کنند. برخلاف آن آمریکایی‌ها که یازده اسفند را لغو می‌دانند. من البته در مورد انتخاباب نظری ندارم و نمی‌توانم هم داشته باشم، اما همین مقدار را تشخیص می‌دهم این عده چپِ آمریکایی هر سردی در یازده اسفند را به اسم خود تمام می‌کنند. بگذرم. فقط بگویم روزی گفته بودم درین صحن، که اینان با آوردن و رهبرساختنِ خانم «آذر منصوری» در رأس جناح خود، تجربه‌ی «مریم رجوی» را دارند به رخ سیستم می‌کشند. جالب این است: در اغتشاشات هرزگان پاییز امسال، جزوِ آنتریک‌کنندگان و باعثان آشوب بودند، اما حالا متوقّع هستند از فیلتر نهاد نگهبان بگذرند و برای همین سیستم که «مرگ بر» آن، «مرگ بر» این، می‌گفتند لابد خدمت نثار نمایند!!! واقعاً ها. دامنه.

 

دیروز جمعه حجت الاسلام آسید حسین آقا شفیعی دارابی «امام‌جمعه‌ی موقت» ساری در مصلای ساری خطبه ایراد و نماز اقامه کردند. از مفاد دو خطبه -که عوض دو رکعت نماز ظهر محسوب می‌شود- خبر ندارم که از چه و درباره‌ی چه سخن راندند. با سلام و دوام اسلام و مسلمین. دامنه.
 
جواب امیر رمضانی: درود جناب دامنه . خیلی چکیده و خلاصه .در خطبه ها  از حضور پرشور و حداکثری مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال  با بیان اینکه دشمنان انقلاب اسلامی برای تضعیف روحیه ی مردم هزینه میکنند تشکر نموده. و تذکری  هم به نامزدهای انتخابات مجلس شورای  اسلامی داشتند که از فحاشی و تخریب یکدیگر در هنگامه ی تبلیغات پرهیز کرده به خط قرمز های نظام و انقلاب توجه کنند .و ایضن تذکری به مسئولین و مدیران در خصوص حل مشکلات جوانان تلاش و برنامه ریزی کنند.
 
حجت الاسلام آسید حسین آقا استاد محترم سلام. بابت این دو پیام تسلیت پرمحتوا برای درگذشت مرحومه حاجیه فاطمه آهنگر همسر مؤمن و فهیم و زحمتکش جناب حاج سید هادی صباغ، و نیز درگذشت مرحوم آقامهدی بریمانی از مبارزین اول انقلاب و از بزرگواران خوب محل، از حضرت عالی تشکر می‌کنم. با ارادت: ابراهیم.
 
حجت الاسلام آشیخ علیرضا ربانی استاد محترم سلام. حالیا درود بر قلم و مرام آن رفیق شفیقم که پیام تسلیت زیبایی مرقوم کردند برای درگذشت نابهنگام فامیل گرانقدر ما مادر سید مریم صباغ همسر عزیز برادرخانمم آق ابراهیم دارابکلایی. بر حسب اخلاق و وظیفه ازین محتوای خوب شما متشکرم. سلامت باشید و در پای دین و مسلمین و مؤمنین همآره منصور و مؤید بمانید. با ارادت: ابراهیم.
 
 
جواب شیخ‌ علیرضا ربانی: سلام علی صدیق الکبیر آقا ابراهیم عزیز،  لطف شما مزید وظیفه خود را انجام دادم باور بفرما در پای قلمت روحم شاد می‌شود و در باب روحانیت (عمامه‌گذاشتن طلبه ها) که مرقوم نمودید اشکم... . ای عزیز ، من به قلمت ایمان دارم و معتقدم تبر پای قلمت می‌شکند چون پشتوانه قلمت اخلاص ، تفکر ، بصیرت ،همّت ، شجاعت و،،،، است .همیشه مستدام با مرام. بی نشان.
 

آق سید حسین شفیعی دارابی: سپاسی همراه با یک توضیح. بسم الله العلیم الحکیم. آقا ابراهیم سلام علیک. ضمن تشکر؛ چون امکان فوروارد مطالب مطرح شده در خطبه ها در  مدرسه فکرت برای اینجانب وجود نداشت نتواستم متن گفتاری و نوشتاری خطبه ها را در این مدرسه باز گذاری نمایم. فکر می کنم با 10 ساعت صرف وقت مفید برای تدارک محتوای دو خطبه کوتاه (ساعت 4 بعد از ظهر تا ساعت دوازده شب روز چهار شنبه گذشته به جز وقت نماز مغرب و عشاء) مطالبی مناسب و کاربردی تهیه شده؛ خوشبختانه با توجه   به ضیق وقت، توفیق طرح غالب آنها  در خطبه ها، رفیق راهم شد؛ در صورت امکان پس از مطالعه و یا استماع خطبه های مکتوب و یا مسموع فرستاده شده برای حضرتعالی، طالب شنیدن نکات تاییدی و انتقادی و اصلاحی می باشم. (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی عصر شنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۲ش_ ۷ شعبان ۱۴۴۵ق)

 

به آقاابراهیم دارابکلایی درگذشت غمبار مادرخانمش و به مریم‌سادات صباغ (همسر محترم و شریف آقاابراهیم) درگذشت مادرش را تسلیت می‌گویم. تسلیت مرا به تمام خاندان برسانید.

 

 

روحت شاد

 

 

تشییع

 

 

مراسم نماز میت

 

 

...

 

 

...

 

مراسم دفن

عکس از اُم البنین دارابکلایی ارسالی برای بنده

 

جواب ابراهیم دارابکلایی : سلام آقای طالبی. خیلی ممنون. خدا رحمت کند آقابابا و ننه آقا و عموحیدر عزیزمان را. از همدردی شما کمال تشکر را دارم.

 

پاسخ دامنه: آقاابراهیم دارابکلایی برادرخانمِ دوست‌داشتنی و بامعرفت من، سلام و مجدد تسلیت. دلم را با این جمله‌ی خودمونی و پُرلطافتت در حق مادرم و پدرم و اخوی حیدرم تسکین دادی. مادرخانم مهربان و فوق‌العاده بااخلاق و زحمتکشت را خدا رحمت کناد. سیدمریم را حتماً مواظبت کن که غم دوری و رحلت مادر عزیزتر از جانش، به او لطمه و آسیب نزد تا بتواند این مصیبتی که بر او وارد شد تحمل کند. سلام و تسلیت مرا به پدرخانم بزرگوارت، به خواهرزن‌های محترمت، به برادرزنت آقا سیدمهدی نجیب و نیز به باجناق‌های گرامی‌ات و تمام بستگان آن مرحومه، به‌ویژه آقامحسن و آقامیلاد دو پسر گل و مهربان‌تان، در آن در مراسم عزا، برسان. روح آن مادر و بانوی مؤمنه و بامُروّت غریق رحمت. ۲۴ بهمن ۱۴۰۲ قم : دامنه.

 

شرحی بر درگذشت حاج منصور دباغیان کمی بعد خواهم آمد برای تکمیل بحث...  مرحوم رفتار گرمی با همه داشت؛ نیز با من. خندان و فردی جدی بود، البته شیک و خوش‌پوش و شوخ. در بالاتکیه همیشه مراسم ماه محرم شرکت می‌کرد. حرف خودش را پوست‌کنده می‌زد. اطلاعاتش از امور، تقریباً و نسبتاً بالا بود. روحیه‌ی انتقادی داشت. بارها به من که می‌رسید از سر اعتمادی که بنده داشت، لب باز می‌کرد. دهه‌ی شصت ما رفقا در خونه‌اش نشست می‌گذاشتیم به خاطر رفاقت قدیمی و پایدار با برادرش آقاجواد دباغیان. منصور خم به ابرو نمی‌آورد و دائم روی باز و گشوده داشت. زمانی بود که قند کوپنی بود؛ که به هر حال ۱۹ نفر آدم فقط نفری سه تا چای می‌خوردیم، کلی قند خورده می‌شد. میوه و شب‌چره جاش. خداوند ایشان را مشمول رحمات خود کناد. خدا بیامرزاد. خوش‌اخلاق بود و دوست‌داشتنی نیز؛ البته حرف هم می‌زد!! ولی جواب هم بهش می‌دادم محکم!!! بگذرم. شب دفنش به آقاجواد دباغیان دوست گرانقدرم تماس گرفته و تسلیت گفتم. دامنه.

 

نکته‌ی سیاسی

در نظام تصمیم‌ساز آمریکا ۱ هر گزینه‌ی احتمالی سیاست خارجی و دفاعی را ابتدا وزارت دفاع با همکاری اطلاعات سیا و آژانس امنیت ملی تهیه می‌کند. ۲. بعد این داده‌ها را به شورای امنیت ملی و سیاست‌گذاران تحویل می‌دهند. ۳. سرانجام رئیس‌جمهور کشور، تصمیم آخر را می‌گیرد و تصمیم پیشنهادی را به عنوان مسیر اصلی، تحت نام «تصمیم اجرایی» یا همان دستور امضا می‌کند. دامنه‌ی توحید.

 

حجت‌الاسلام آسید حسین آقا استاد محترم سلام. ۱. از تحلیل شما روی متن بنده، تشکر می‌کنم. ۲. برآورد من این است زرگری نباشد، چون تلاش این منشعبین جدید این است خود را از مَهلکه‌ی اخراج از سیستم نجات دهند. چون آن چپ آمریکایی، خبر واثق دارم از دایره‌ی نظام سیاسی کلاً بیرون انداخته شدند و حتی حامیان این تعداد چپ آمریکایی در آینده مورد سوء ظن قرار می‌گیرند و افرادی مشکوک و فاقد اعتماد. ۳. من حتی روی همین ۱۱۰ فرد هم حرف دارم، لذا روی ماهیت و مواضع آنها ورود نکردم. لفظ «مثلاً» برای عدد «۱۱۰» در متن من، که عمدی آوردم، علامت تردید روی هویت و سرشت سیاسی آنان بوده است. ۴. اساساً متن من در نظر نداشت روی ۱۱۰ نفر تمرکز کند، من خواستم آن تضادی را که نهایتاً به انشعاب منتهی شده است، بازگو کنم. ۵. مانند شما چهره‌هایی از لیست ۱۱۰، نزد بنده مفلوک حساب می‌آیند. تک تک آنان را هم می‌شناسم. با تشکر وافر از بیان و دیدگاه شما. با ادب و ارادت: ابراهیم

 

شفیعی مازندرانی: السلام  علیکم و رحمه الله -جناب آقا ابراهیم  بهتر می دانید که جدائی تاکتیکی نوعی مدیریت بحران است  اینان در نهایت یکی هستند که نجات شان ایجاب کرد عده  ای خود را از خط آمریکا کمی جدا نشان دهند ولی روز رای همه  باهمند و حسابی زور لازم را جهت اخذ رای می زنند اگر رای شان بالا بود پرده نفاق را کنار می نهند و اگر نبو د خواهند گفت حق با ما بود که دخالت نکر دیم و  رای اینان را دیگران خوردند پس  باید بهوش بود بقول شاعر -دیدی که چه گفت زال با رستم گرددشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد. موفق باشید - شفیعی مازندرانی

 

جناب استاد حجت الاسلام شفیعی مازندرانی سلام. بله، این فرضیه‌ی شما استبعاد ندارد اما آنچه بنده برآورد دارد، اوضاع داخلی این جناح به‌شدت درهم پاشید. دیگر تاکتیک چاره‌ساز نیست. عامل اصلی این دگردیسی حمایت از آشوب بود و بیانیه‌های مضحک و حتی مُضرّ و در قواره‌ی ضالّ. سپاس از استاد و اشارات. از هر دو روحانی محترم جنابین شفیعین (آسیدمحمد و آسیدحسین) ممنونم که بر متنم نکته و نظر فرمودند.

 

سلام محضر امام‌جمعه موقت ساری حجت الاسلام آسید حسین آقا شفیعی دارابی. اتفاقاً حاج حجت رمضانی متن پیاده‌شده‌ی خلاصه خطبه‌های شما را پس از گذاشتن متنم در دایره‌ی مدرسه فکرت، برایم رساند که به نقل از خبرگزاری در ساری چیدمان شده بود. پیوستگی آن استاد با مردم از بهترین رفتارهاست. گزارش دیدارهای‌تان در محل نیز از خصال پسندیده است که جزوِ سرشت علمای دین بوده است. با ارادت: ابراهیم.

 

محضر حجت‌الاسلام شفیعی مازندرانی استاد محترم سلام. بله، آن پیام‌های تسلیت شما و استاد حجت‌الاسلام آسید حسین آقا شفیعی را خوانده بودم. حاوی اطلاعات بود. منظورم این است بستگان ایشان درین جور مواقع می‌توانستند نکاتی از زندگانی متوفا را بگویند. خود نقل و ذکر چنین نکات ریزی، روی زوایای زندگی هر یک از ماها اثرگذار است. چون وفات هر انسان در درجه‌ی نخست، یک محفل بزرگ و روباز برای عبرت و الگوگیری و حتی حذَریات است. در فوت هر فرد، پندی برای همه نهفته است. سپاس استاد که همواره زحمت قلم را به دوش می‌کشید و حق مطلب را بیان می‌دارید. شخصاً مشتاقم از شرح حال روحانیون محل هرچه بیشتر بدانم چون شما بزرگواران نسل دهه‌ی ۳۰ زمانی وارد حوزه و علم و تعالیم شدید که کمتر کسی در محل حتی الف ب ت بلد بود. ما باید سختی‌های زندگی روحانیت داراب‌کلا را نقل کنیم و تاریخش سازیم. بگذرم. متشکرم.
 
از بابت حمایت‌تان از صحن مدرسه فکرت کمال قدردانی را به عمل می‌آورم. ایجاد مدرسه فکرت را که نام فرعی‌اش «دایره‌ی دنیا» است، با همین قصدها و نیّات تأسیس کردم تا از همدیگر هرچه بیشتر و نزدیکتر باخبر باشیم و از بزرگان صحن بیآموزیم و از مملکت و دین و جهان و اخبار و اوضاع و مسائل روز و نیز رویدادهای محل و حومه مطلع شویم آن هم در سریع‌ترین وقت ممکن.
 
نظر سلمان صالحی: استاد آقای علیرضا دارابی با سلام و احترام. متن شما و پانویس شما هر دو تا، زبان حال آرمانگرایی واقع گرایانه است و نشانی از غیرت و صلابت فکر شما در برابر پدیده ی منحط حاکمان مغرب نشین. بنده .سینصاد خدابنده. نیز پانویس شما را یک بند اضافه می کنم: گروه هفت باش ! هرج و مرج طلب، باش. این گروه غربی منحط تمام است.
 

وقتی از جبهه‌ی مقاومت یاد می‌کنیم

۱. یاد ما باشد «السابقون»ها را از یاد نبریم، مثل جنبش امل در لبنان، که آرم و نماد آن این است و نامش این: جنبش گروه‌های مقاومت لبنان «امل". ۲. اَمل گرچه درین جا یعنی مخفف این سازمان که اندازه‌ی سن ما قدمت دارد، اما این لغت زیبا، در فارسی یعنی آرزو و آمال. ۳. حزب الله لبنان و امل دو ریل موازی در برابر اسرائیل اشغالگر هستند. دامنه.

 
 
 

 : به قلم دامنه: زاغ و رویاه و خاطره‌ی دامنه. نمی‌دانم این درس در کدام پایه‌ی دبستان بود؛ اما ازین صفحه‌ی کتاب در آن سال (دهه‌ی ۵۰) هم از پس‌زمینه‌ی قشنگش، هم از درخت و زاغ و روباه‌اش، و هم از خط قشنگش خوشم می‌آمده است، هنوز هم آن حس عجیب مانده است؛ خصوصاً وقتی اسم قالب پنیر می‌آمد؛ دهن آب می‌افتاد و گوشه‌ی لب، گلِس (=بُزاق) می‌کرد، از بس گرسنه بودیم سرِ درس و کلاس. آخه آن دوره، پنیر کجا رسم بود، فقط دامدارها پنیر -آن هم رول یا لول- می‌خوردند. من در آن سال ازین داستان، حامی روباه بودم و خیلی‌هم خوشحال که پنیر از دهن زاغ افتادُ روباه تَب (=چنگ) زدُ بُرد. چون روبه در آن صحنه زیرک بودُ کارساز. از زاغ زرنگ، زاغی خام ساخت چنین گفته بود پنیر را آخرسر ربود. اساساً ربودن، خصوصاً دل، کار سخت و دهها پلکانی هست.

 

زاغکی قالب پنیری دید

به دهان برگرفت و زود پرید

 

بر درختی نشست در راهی

که از آن می‌گذشت روباهی

 

روبهِ پرفریب و حیلت‌ساز

رفت پای درخت و کرد آواز

 

گفت بَه‌بَه چقدر زیبایی

چه سَری چه دُمی عجب پایی

 

و... تا آن که آنگون با وصف گولش زد:

 

زاغ می‌خواست قارقار کند

تا که آوازش آشکار کند

 

طُعمه افتاد چون دهان بگشود

روبهَک جَست و طعمه را برُبود

 

در دنیای انسان البته سطح نیرنگ و خامی‌کردن از روبه و زاغ بدتر و هزارلاتر است؛ حقا که امام علی ع فرموده‌اند: نادان به نیرنگ‌های باطل، فریب می‌خورَد." میزان الحکمه، ج ۸، ص ۳۶۸) دامنه.

 

منبع عکس

 

نکته‌ای درباره‌ی حضرت علی‌اکبر سلام الله علیه
 
به نظر من آن شهید نابغه‌ی کربلا مصداق روشن این سخن بلیغ امام علی علیه‌السلام است، که فرموده‌اند:
 
«خردمند، بر کار خود تکیه می‌کند و نادان، بر آرزوهایش»
 
شهادت‌طلبی آن جوانِ شجاع و صاحب کمالات امام حسین علیه السلام برای خود یک فرهنگ ایجاد کرد که هنوز هم حرکت جهادی‌اش در عاشورا نماد مؤمنان مانده است. میلادش خجسته بوده است و فرخنده باد. او حقیقتاً یک خردمند دارای نبوغ بود و بر آرزوها بال نگشود. درود. دامنه.

 

ساینا

 

از دَورِ نئوچپ‌ها دُور شوید؛

اینان از دایره‌ی انقلاب بیرون رفتند

در کشاکش انشعاب در درون جناح چپ -که بخشی از آن به چپ آمریکایی غربگرا بدل شدند- روزنامه‌ی سازندگی ارگان رسانه‌ای "حزب کارگزاران سازندگی" مرحوم حجت الاسلام اکبر رفسنجانی نسبت به موضع "جبهه"‌ی به‌اصطلاح "اصلاحات" !!! با نقدی بسیار تند نوشت:

 

«طرز تفکر تمامیت‌خواهانه از حزب توده به چریک‌های فدایی خلق و از آنان به مجاهدین خلق و از ایشان به برخی احزاب اصلاح‌طلب رسیده است که همه‌ی مصلحان باید از یک مرکزیت پیروی کنند و ... هر حرکتی که خلاف دستورالعمل آن پولیت‌برو [=نوعی کمیته‌ی مرکزی اجرایی که در نظام کمونیستی شوروی معمول بود] عمل کند... تفرقه و حتی خائنانه است».

 

پس از این حمله بود که آقای محسن آرمین "نایب‌رئیس جبهه اصلاحات" (=بخوانید معاون خانم آذر منصوری) صراحتاً به وسط آمد و حرف از "انشقاق جریانی در بین اصلاح‌طلبان" زد و بیانیه‌ی ۱۱۰ امضایی را حرکتی بد از سوی بیاینه‌نویسان دانست و آن را "آغاز حرکت"ی خواند که در نهایت "به انشعاب" در چپ ختم می‌شود

 

سپس تعدادی از آن امضاءکنندگان بیانیه‌ی آن ۱۱۰ نفر موضعی ریسپانسیوْ به سکون واو (=واکنش‌گرایی تطبیقی) گرفتد و چپ‌های آمریکایی درون "جبهه اصلاحات" را چهره‌هایی "سانترالیستِ (=مرکزیت‌گرای) اقتدارگرا" معرفی کردند.

 

در برابر، محسن آرمین حتی پا پیشتر گذاشته افراد بیانیه‌ی ۱۱۰ نفری را "دوستان اقلیت و ژورنالیست (=عنوانی تحقیری برای روزنامه‌نویس) خواند که:

 

"از کودتا در جبهه‌ی اصلاحات سخن می‌گویند و انتخاب هیات‌رئیسه‌ی جدید را به کودتای درون سازمان مجاهدین خلق تشبیه می‌کنند و سامانه‌ی تصمیم‌گیری‌های درون جبهه را مصداق سانترالیسم اقتدارگرا می‌خوانند."

 

مسئله اما فراتر از اینهاست. به نظر من سه پدیده نباید در ارزیابی از جناح چپ از هم منفک شود: یکی تشتُّت وحشت در درون این جناح از بی‌نمازان و غرب‌پرستان گرفته تا چپ سنتی اصیل خط امامی. دومی فروپاشی نفوذ و ارزش‌های اجتماعی این جریان نئوچپ آمریکایی در درون جامعه‌ی مذهبی و وفادار به انقلاب. سومی: سقوط خسارت‌آمیز چپ‌های وابسته به آقای حجت الاسلام حسن روحانی که در دو دولت ۱۱ و ۱۲ وی، ازو حمایت صد در صدی می‌کردند و داشته‌های چپ را پای این عنصر نامطلوب حراج کردند و حتی دنباله‌رُو این چهره‌ی خائن و خائف در برابر تفکر غرب، ظاهر شدند و حیثیات خود را کلاً بر باد دادند و حتی چنان مفتضح، که به بلوک غرب سُر خوردند و زشت‌تر آن که زمانی طرفدار حمله‌ی ترامپ به ایران نیز شده بودند و در تمام این مدت کژدار و مریض (=مریز) از هر طرز آشوب و اغتشاش برای تأمین مقاصد براندازانه حمایت می‌کردند. اردوگاه این جریان -که اسم خود را به غلط "اصلاحات" گذاشته- از خیلی وقت پیش دچار فروپاشی شده است. به قول مولوی در مثنوی:

 

مه فشانَد نور و سگ عو عو کند

هر کسی بر خلقت خود می‌تند

هر کسی را خدمتی داده قضا

در خور آن گوهرش در ابتلا

 

لازم است گویم که روزنامه‌ی جناح راست"وطن امروز" (۲ اسفند ۱۴۰۲) نیز اظهارات آقای محسن آرمین نسبت به بیانیه‌ی ۱۱۰ امضایی را منعکس کرد. از سوی دیگر آقای محمدعلی وکیلی، مدیرمسئول روزنامه‌ی جناح چپ "ابتکار" نیز علیه‌ی چپ آمریکایی گفته: "بازی‌ای که برخی دوستان تحت عنوان جبهه اصلاحات راه انداخته‌اند، به مرور زمان اثر خود را در ساحت قدرت از دست می‌دهد، چون اثر عشوه تا حدی ماندگار است."

 

بنده در طی پنج شش سال این روزهای چپ را قابل وقوع معرفی کرده بودم و بارها در دامنه و مدرسه و جاهایی دربسته تحلیلم از فروپاشی چپ را به دست چپ‌های آمریکایی هشدار داده بودم و شاید بیش از صد پست نسبت به این چهره‌های چپ مطلب نوشته بودم و گفته بودم عبور از آقای مهندس بهزاد نبوی و گذاشتنِ خانم آذر منصوری برای رهبری این جریان فکری؛ مساوی است با همان سانترالیسم (=تمرکزگرایی افراطی روی رهبری سازمان) که در سازمان منافقین پیاده شد و از مسعود رجوی به مریم رجوی انجامید. هشدار می‌دهم از دورِ این نئوچپ‌ها دُور شوید. اینان از دایره‌ی انقلاب بیرون رفتند. بگذرم. دامنه.

 

حجت‌الاسلام آسید حسین آقا شفیعی دارابی: سپاس همراه با پیشنهاد. بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. آقا ابراهیم سلام علیک؛ ضمن تبریک سالروز ولادت حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان؛ تدریس بحث بنیادین «حکم اعمال سابقه پس از بروز «تبدل رای مجتهد» و مباحث پیرامونی آن» را اول صبح به پایان رساندم؛ در حال آماده شدن برای اداره کلاس سطح چهار تفسیر ساعت ۱۰ صبح بودم؛ و نیز در حال تکمیل ارزیابی پایان نامه ای با عنوان «روشهای هدایت در قرآن با رویکرد پاسخ به شبهات فصل ششم کتاب «نقد قران» دکتر سها» جهت ارائه داوری در جلسه دفاعیه ایکه در ساعت یک بعد از ظهر تشکیل خواهد شد بوده ام؛ ولی چشمم به نوشته وزین جدیدت («از دور نئو چپ ها دور شوید») افتاد؛ بی اختیار میخکوب شدم؛ ابتداء از جنابعالی به جهت نگارش این نوشته (که خود مصداق بارزی از جهاد تبیین محسوب می شود)؛ سپاسی وافر دارم؛ این سپاسم تنها معلول برخوردتان با یک طیفی که متاسفانه با شعار اصلاحات ضربه های سختی به فرایند تکاملی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری وارد کرده اند نمی باشد؛ زیرا ضربه های وارده از سوی گروه های مدعی اصول گرایی در دو حوزه مورد اشاره نیز کم نبوده است؛ بلکه سپاس اینجانب به جهت فزونی ضریب زیبا نویسی در این نوشته؛ ارائه تحلیلی منطقی؛ جدی جلوه دادن خطر پیش روی از ناحیه مدعیان اصلاح طلبی دلباخته به آمریکا؛ صداقت و شفافیت در نوشته؛ و فزونی حجم اطلاعات ارائه شده و... می باشد. شکر الله سعیک. در مرتبه دوم: پیشنهاد می شود در فرصت پیش روی مطالبی را در راستای پیامد مثبت و منفی شرکت و یا عدم شرکت در انتخابات پیش روی بنویسید؛ به نظر می‌رسد تلاش در این عرصه؛ بالاترین نماد جهاد تبیین در شرایط فعلی محسوب می شود. (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی/ صبح چهارشنبه ۲ اسفند ۱۴۰۲ش_ ۱۱ شعبان ۱۴۴۵ق)

 

جناب حجت‌الاسلام آسید حسین آقا استاد محترم ما و حوزه و دانشگاه سلام. از آن دوست و مصاحب و استادم بسی متشکرم.

 

۱. ابتدا سُرورم را سَر دهم که یک روحانی ضد رِخوت و خمودی هستید و آغاز روز، فعال و پرتلاش هستید. این نیست مگر به اخلاق خوب سحرخیزی آن جناب که مطلع‌ام بیداری دائمی برای عبادت و عبودیت داری. شخصاً از آخوندی که چنین صبحگاهی دارد دلخوشم و جانبدارش. مَباد روحانی‌یی که تا لنگه‌ی ظهر بخوابد. خدا را شاکرم در فجر هر صبح طلایه‌دار مایی. سه کار امروزتان تدریس، ارزیابی و سپس پی آن تفسیر مایه‌ی فروزش ماست.

 

۲. خرسندی‌ام صدچندان که در قلم حُرّ شما، ضربات مدعیانی از جناح راست -که خود را اصوالگرا جا زدند- درج و به‌صراحت تقبیح شده است. این نشان استقلال تفکر و موضع شفاف و آزادانه‌ی آن «امام‌جمعه‌ی موقت» محترم است که حق را با شخص معاوض نمی‌کند.

 

۳. از این که متن مرا مورد مطالعه قرار داده و به زیر و زیور نکته برده‌اید، امتنان دارم.

 

۴. در مورد پیشنهاد آخر هم پیش ازین گفته بودم که هر سردی در ۱۱ اسفند را جریان‌های آمریکایی غرب‌ستا، به کیسه‌ی خود می‌ریزند.

 

سید سعید شفیعی دارابی: با سلام درود بر مدیر محترم. چند جمله ای من باب مشارکت می باشد. ۱. انچه باعث تغییر و تحول می شود را باید در زمینه تاریخی مورد توجه قرار داد. این تغییرات به نوعی طبیعی بوده است . این روند تغییرات از زمان تثبیت اولیه انقلاب شروع شده است . که در هر مرحله ای یک نگرش از دیگر نگرش ها جدا شده است .۲. اینکه یکی از تاثیرات منفی در روند تاثیر گذاری چپ , حمایت از اقای روحانی که یک فرد راستگرا بوده است و هرگز دیدگاه چپ نداشته است . یک اشتباه تاکتیکی بوده است .که کمتر آسیب شناسی شده است . کاملا موافقم ۳. روند تغییرات را باید در این دانست که یشترین برداشت چپ از منابع و مستندات چپ شرقی بوده است تا برداشت های از چپ غربی, که به مرور زمان با ترجمه و نشر دیدگاه های چپ غربی این تغییرات صورت گرفته است. ۴. یکی دیگر از دلایل این تغییرات را باید کنار گذاشتن , کناره گیری افراد منتسب به چپ بعد از فوت امام از منصب اداری و سیاسی و قدرت بوده است. رفتن به مراکز دانشگاهی , رسانه ها, این امر باعث نو عی دگردیسی در انان شده است که منجر به چپ الینه , چپ استحاله شده و چپ غربی , چپ واقع گرا و.... شده اند. ۵. البته باید متوجه شد که وقتی از چپ صحبت به میان میاد از کدام چپ صحبت می شود . چپ مذهبی , چپ سکولار , چپ لاییک و.... با توجه به فعالیت سخت هر کدام از نگرشها , این فرصت فراهم می شود از دیگر ظرفیتها استفاده شود .( مثل فعالیت دانشجویان غیر مذهبی در انجمن های اسلامی و..). لذا عیان می شود پشت پرده ها در زمان عمل. ۶. البته از انجایی که شاخص های متفاوتی می توان برای چپ متصور شد و ساده ترین ان را می توان چپ سیاسی و چپ اقتصادی را نام برد . اگر بخواهیم به این دو مقوله توجه کنیم مثلا سازندگی از لحاظ سیاسی چپ , از نظر اقتصادی راست . و یا انصار حزب الله از نظر اقتصادی بیشتر نگاه چپ گرانه دارد و از سیاسی راستگرانه می باشد. ۷. البته باید توجه نمود که این تغییرات در نگاه راست نیز بوجود امده است . شاید این هم ناشی از این باشد که راستگرایان بعد از فوت امام بیشتر در عرصه اجرا وارد شده اند . این نگاه در تغییرات اقتصادی می توان مشاهده نموده که تا حدودی طرفدار چپ اقتصادی شده اند . در دولتها مورد توجه قرار گرفته است . به نظر میرسد تغییرات طبیعی می باشد . و همانطوریکه امروز ما در در طیف راست در کنار راست های اصیل , نگرش های طالبانی , حجتیه را که در حال باز افرینی نقش های خود می باشند (مرموزانه )می ببینم . به نظر خودم گاهی اوقات میبینم فرد منتسب به جناج راست با تفکرات چپ و فردی چپ با تفکرات راست . شاید این افراد فرصت طلبانی باشند برای جمع اوری ارا. مانا باشید

 

 

جناب آق سیدسعید شفیعی رئیس محترم سلام. من از مشارکتت درین مسئله خیلی خیلی متشکرم. بسیار هم ژرف بدان نگریستید. خصوصاً علت میل چپ از سویه‌ی شرقی و سوسیالیته‌ی آن به سویه‌ی غرب و لیرالیته‌ی آن. از فهم شما در تشخیص صف‌بندی سیاسی خشنود شدم. اینک تک تک بندها:

 

یکم: تغییرات طبیعی زمانی طبیعی محسوب می‌شود که فکر و مبانی فلسفی فرد یا جریان دستخوش دگرگونی نشود. این حالت نئوچپ را باید فروپاشی فکری قلمداد کرد نه تغییرات طبیعی.

 

دوم: بله؛ درست است برداشتت. راستگرای غربگرایی چون حجت الاسلام حسن روحانی بر پیکر چپ صدمات بنیادی زد زیرا این تیپ چپ خود را با پول و نیز فرمول زشت بده / بِستان (پست و صندلی و مقام) معاوضه کرد و بعد در کام این فرد بلعیده شد. خرسندم که نوشتی: "کاملا موافقم"

 

سوم: در بند سه ریشه‌ی گرایش به غرب را در چپ دقیق شناسایی کردید. همین طور است. تعدادی از افراد جناح چپ به منابع فلسفی غرب آمیخته و حتی در فرهنگ ویژه‌ی آن تمدن آن آلوده شدند. از پوشش گرفته تا نفی معنویات و دمیدن افکاری غلط که مذهب و چارچوب‌های شرع موهومات است و باید عقلانیت!!! پیشه کرد. همین آنان را از پایگاه اجتماعی جامعه‌ی مذهب‌پشیه‌ی ایران انداخت.

 

چهارم: درست است. این را هم واقعگرایانه گفتی. اما من معتقدم رفتن این تعداد افراد چپ به محیط علمی از سکوی منصب‌های سیاسی منجر به شیفتگی احساسی آنان به سیاست اروپا و آمریکا شده است اِلیناسیون (= از هویت خود بُریدن و به نُرم دیگری درآمدن) که مطرح کردی با این قماش کامل تطابق دارد.

 

پنجم: من اسم این چپ‌های اِلینه‌شده را چپ آمریکایی می‌گذارم چون سردمداری (=ارباب بودن) نظام آمریکا بر جهان را قبول کرده‌اند و مبلغ مفت این فرهنگ بی‌تبار شدند.

 

ششم: شاخص‌ها را هم درست گفتید. انقلابیون متحد اول انقلاب در اقتصاد و سیاست مشیء عدالت‌گرا داشتند و جنبه‌های مثبت بلوک شرق را با انقلاب ایران منطبق می‌دانستند که چپ آمریکایی درون جبهه‌ی به‌اصطلاح «اصلاحات» کاملاً خط و خطوط خود را به رنگ و لعاب آمریکا درآورد و حتی حضور آمریکا در غرب آسیا (=خاورمیانه) را توجیه می‌کند و از در بی‌شرمی تمام با ترور حاج قاسم سلیمانی شادمانی کردند و او را به بدترین نام!! یاد می‌کردند. در پایان، من روند را تحلیل کردم و آنچه هست را برملا نمودند. شما هم مانا باشید. تشکر وافر. متنم رخصت و فرصت ویرایش نیافت. افتادگی‌های آن را خود پوشش ده.

 

اشکال بر متن

 
محضر حجت‌الاسلام شفیعی مازندرانی استاد محترم سلام. اشکالی که روی این متن وارد می‌کنم این است که اگر آنچه شما استدلال کردید علت غایی طولانی‌شدن و یا حتی اصل غیبت است، پس نقش امام معصوم ع در سازندگی جامعه‌ی معیوب به اخلاق و دیانت و انسانیت چی هست؟ اشاره‌ام به نحوِ دلیل‌آوری آن جناب است که مرقوم داشته‌اید:
 
«اگر ما لیاقت بخرج بدهیم لطف خدا شامل حال ما شده امام ما به میان ما حضور پیدا می کند یعنی غیبت امام زمان (عج) به سبب غفلت‌ها، گناهان، اشتباهات و رفتارهای نادرست ما بنی بشر است»
 
حال آن که اگر این معایب از جامعه زدوده شود و شکل و شمایل درستی بگیرد، آن گاه برای امام زمان ع نقشی برای ساختن جامعه باقی نمی‌مانَد که بر گردن بگیرند. مگر آن که شما معتقد باشید حضور امام عصر ع فقط برای جامعه‌ی خودساخته و به درجه‌ی اعلای فضیلت‌ها نائل‌آمده، می‌باشد نه جامعه‌ی آلوده به رذیله‌های جورواجور. این برای بنده هضم‌ناپذیر است. زیرا امام ع کسی‌ست که خود در پیش قرار دارد و سایرین را برای رسیدن به مقصد متعالی به پیش می‌رانَد. به عبارتی زمانه‌ای که مردم خودبه‌خود خوب شده‌اند مأموریتی برای رهبر دینی نیست که بخواهد نقش ایفا کند. عین تکالیف روحانیت که موظف است میان کسانی روَد که مستضعف فکری یا دچار عقاید نادرست شده‌اند، تا آنان را با تفقه و دین‌شناسی‌اش، به دین آشنا کند و یا با اخلاقیات پیوند دهد. روحانی‌یی که بین مؤمنین دارای فضایل زیست کند، فقط دارد آداب دینی را با آنان تمرین می‌کند نه ساختن کسانی که از هر لحاظ، نیاز به روحانی پیدا کردند. پوزش، مزاحمت شد. ۳ اسفند ۱۴۰۲ قم.
 
 
جواب آقای شفیعی مازندرانی: السلام علیکم و رحمه الله وبرکاته جناب حاج ابرهیم عزیز اشکال آبداری بود گرچه توفیقات بیشتری می طلبد و لی بپاسخ مختصری قناعت کردم. بطور خلاص باید گفت باحضور امام( عج ) معلوم می آید که : نیاز ها و خلاء های جامعه یکی صد تا نیست و جز با عنایت های آن حضرت دست یافتنی نیستند از جمله : اولا :جامعه بشری ، وقتی در صراط حق و رشد خدا پسند قرار بگیرد و از خود لیاقت نشان دهد ( گرچه هنوز افراد و مواردی نا فرمان باشند ) ولی حرکت خداپسند چنین جامعه ای موجب جلب نظر خدای کریم شده مهدی شان را اذن ظهور می دهد تا در پرتوحضور او آنان به کمالات بیشتر دست یابند وهمگان به صراط الهی گام نهند و حضور امام ( روحی) جنبه ی استکمالی دارد ثانیا : هنگامی که امام عصر ( عج ) زمام حکمرانی را بدست بگیرد درجه ی کمالات نفسانی مومنان ، علوم و معارف ، عرفان و تجلیان عرفانی همه ی افراد شدت می یابد که به چنین درجه ای قبلا دسترسی نداشته اند ثالثا : تفسیرقر آن و ناگفته های فراوان آ ن که در بطون آن حضور دارند وهمچنین تبیین وضعیت عملی بسیاری از احکام الله در جامعه جز کار امام ( عج) نیست رابعا: بسیاری از ظزفیت ها و لیاقت ها ی عقلی و علمی جامعه ، استکشاف علوم و فنون برتر مورد نیاز در عرصه مدیریت و افاضات آن حضرت به منصه ظهور می رسند خامسا : ایجاد جامعه الهی جهانی و بدور از هر کونه نفاق ، شرک ، کفر، بدخواهی ، سلطه طلبی و استکبار پیشگی ، فقط در سایه سار هدایت ها و گزینه های تربیتی آن بزرگ حاصل می آیند پیامبر اکرم از زبان خداوند متعال فرمود: و لاطهرن الارض بآخرهم من اعدائی، و لاملکنه مشارق الارض و مغاربها و لاسخرن له الریاح، و لاذللن له السحاب الصعاب و لارقینه فی الاسباب، و لانصرنه بجندی، و لآمدنه بملائکتی، حتی تعلوا دعوتی و یجمع الخلق علی توحیدی ثم لادیمن ملکه، و لاداولن الایام بین اولیائی الی یوم القیامه)-- بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، ج ۵۲ ، ص ۳۱۲) --و زمین را به وسیله آخرین آنها از دشمنانم پاک می کنم، و شرق و غرب زمین را در سیطره مدیریت و حاکمیت او در می آورم، و بادها را در تسخیر او قرار داده، ابرهای سخت و سرکش را رام او گردانم، و او را بر اسباب مسلط نموده، و به وسیله سربازانم او را یاری، و با ملائکه خود او را امداد می کنم، تا خواسته های مرا تحقق بخشد، وهمه ی مردم را برشمع توحید من گرد آورد، وبه سلطنت آسمانی او تداوم می دهم و روزگاردولت او را بین دوستان خود دست به دست می کنم (اشاره به مسئله رجعت) تا روز قیامت فرا رسد.‌سادسا : حیات معنوی جامعه ، پیروزی حق بر باطل و غلبه ی اسلام بر سایر آئین ها توسط آن عزیز میسر می شود چنان که سالار شهیدان فرمودند ---« التاسع من ولدی و هو القائم بالحق یحیی الله تعالی به الارض بعد موتها و یظهر به دین الحق علی الدین کله و لو کره المشرکون-( صدوق- عیون اخبار الرضا، ، ج ۱، ص ۶۸، ح ۳۶، کتابفروشی طوس . ) و آخر ایشان نهمین فرزند از فرزندان من است و او قائم موعود است و خدا زمین را پس فرو خفتگی در حالت مردگی ( جهل و ظلم و فسق و فجور) بوسیله او حیات خواهد بخشید و اسلام رابر سایر آئین ها بر خلاف خواسته کافران ، غلبه خواهد داد (در این جا بگوشه ای از: نقش موعود اسلام در ساختار جامعه در روز گار ظهور ، پرداخته شد و تفصیل آن را در کتاب « گوهر چهارده عیار » عرضه داشتم که انشاء الله پس از انتشار خواهید خواند) موفق وموید یاشید ۴ / ۱۱ / ۱۴۰۲ شفیعی مازندرانی
 
 
پاسخ برای پاسخ
 
مجدد محضر حجت‌الاسلام شفیعی مازندرانی استاد محترم سلام عرض می‌کنم و آرزوی طول عمر و دوام نشر شعر و نثر و معارف.
 
پاسخ آن سرور گرامی نشان از اهتمام به مباحث صحن و التفات به شاگردان این دایره است. ازین نظر این بنده از آن استاد مکرم بسیار ممنون است.
 
پاسخ بند اول مرا به آن عقیده‌ی زیبا هدایت کرد که به تعبیر شهید استاد مرتضی مطهری ظهور آن امام عظیم‌الشأن به صورت «انقلاب» است که در شعار نهضت ما هم هست، این شعار که ورد زبان مردم شده است:
 
«خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما»
 
 
پاسخ بند دوم را هنوز هم عالی‌تر فهمیدم که آمدن امام غائب ع جنبه‌ی دوره‌ی تکمیلی دارد برای مؤمنین. این تعبیرتان درخشنده بود.
 
 
پاسخ بند سوم هم جالب توجه بود چون بارها خوانده یا شنیده‌ایم رازهای قرآن با ظهور حضرت موعود عج شکافته می‌شود حتی قرآن تفسیری امام علی ع و نکات حضرت فاطمه زهرا س دست آن حضرت در امانت است. در واقع پاسخ سوم آن استاد را مغز متن می‌دانم. چون من عقیده‌ی دینی‌ام همین است که برخی از احکام است که فقط باید در عصر آن حضرت پیاده شود مثل برگزاری بهترین عبادت جمعیتی نمازجمعه که فقط در حضور آن حضرت صلاحیت برگزاری می‌یابد.
 
 
پاسخ بند چهارم را قبول دارم اما نکته‌ی اشکال هم دارم که بنده در مورد ظهور معتقد به دو کار از سوی امام زمان ع هستم، هم جامعه‌سازی دینی پیش از تشکیل حکومت و هم تأسیس حکومت. لذا ظهور را به وجود جامعه‌ی مؤمنانه منوط نمی‌کنم. یعنی پیش‌شرط زمانی یا زمینه‌ای برای آن حضرت قائلم نیستم. ظهور را عین مبعث در مشیئت اراده‌ی خداوند می‌دانم، نه دگرگونی‌های جامعه‌ی دینی سیاسی.
 
 
پاسخ بند پنجم را هم خیلی پسندیدم چون همان آثار عالی انتظار را تجلی می‌بخشد.
 
 
پاسخ بند ششم را هم یک نوع وجود برنامه در اراده‌ی الهی می‌دانم و همین ارزش انتظار را بالا نگه داشته است و فرد مهدوی پرورش می‌دهد.
 
از استاد گرانقدرم متشکرم که اشکال مرا «آبدار» خواند و بر آن آورده‌های مهم بار کرد. ارادت: ابراهیم. جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲ قم.
 
 
امیرجناب سلام. صرفاً در مورد این پست شما ۱. دلیل دومی که ارائه کردی مرتبط با مسئله نیست. ۲. کامل این مسئله برای هر شهروند دارای کد ملی، جنبه‌ی اختیاری دارد. ۳. رفتار هیجانی هجومی برای این مسئله جزوِ معایب دموکراسی است. ۴. بین انتخاب‌کننده و انتخاب‌شونده پل برقرار نیست؛ سد برپا است. قضیه‌ی حاجی جاجی را حج دیده است، منعقد است. بگذرم.
 
 
از قرار معلوم،
شنبه‌شب و روز یکشنبه جشن نیمه‌ی شعبان،
قم برف سنگین می‌آید؛
الها ! آن آقا عج هم کاشکی در همین حین برف بیاید. دامنه.

 

سپاسی افزون از آقا ابراهیم و تداوم انتظار نوشته های جدید در روزهای آینده: بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. آقاابراهیم سلام علیک. شب جنابعالی به خیر؛ در راستای عمل به حدیث شریف رضوی «مَنْ لَمْ یَشْکُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقینَ لَمْ یَشکُرِ اللّٰهَ عز و جل»، لازم میدانم از جنابعالی به جهت نوشته جدیدتان، سپاسی مضاعف به عمل آرم؛ هم به جهت تسریع در برآورده ساختن انتظار اینجانب و هم به جهت پررنگی محتوای مشوقانه مندرج در این نوشته؛ آرزومندم این اقدام شایسته جنابعالی در راستای عمل نمودن به مفاد آیه شریفه «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ» (بقره/ آیه ۱۴۸) به شمار آید و موجب بهره مندیتان از پاداش الهی گردد. ان شاء الله؛ ضمنا، ذکر دو نکته را سود مند میدانم: ۱) از معنی تعبیر «تکاهل» مورد استفاده د رنوشته جدیتان، مطلع نبودم؛ و در ظرف محدود داشته های علمی خود، آنرا نیافته بودم؛ همین موجب شد تا به متون لغوی مراجعه نمایم؛ و با تعابیر مترادف آن؛ یعنی واژگان : « اهمال، پشت گوش اندازی، تعلل، تنبلی، سستی، غفلت، مسامحه. بستن تبلیغات» آشنا گردم؛ بدین جهت، سپاسی دیگر به عمل میآورم؛ ۲) انتظار نداشته و ندارم که بلافاصله اقدام به نگارش و بارگذاری نوشته هائی در جهت تشویق مخاطبان به حضور در پای صندوق های رای در روز ۱۱ اسفند اقدام نمائید؛ بلکه تقاضایم این بوده و هست: با توجه به توانمندی خدادادیتان در عرصه نگارش و تحلیل؛ و بالا بودن ضریب تاثیر گذاری نوشته هایتان در مخاطب، تا روز انتخابات، این عرصه را گرم نگه دارید؛ و مطالبی را در این راستا بنگارید و بارگذاری نمائید؛ البته این منافات ندارد که نوشته جنابعالی، آمیخته به تشویق دیگران به حضور در پای صندوق های رای و بیان برخی از نقدها و چالش های انتخاباتی موجود باشد. موفق باشید. (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی/ شام جمعه ۱۳ شعبان ۱۴۴۵ق_ ۴ اسفند ۱۴۰۲ش)

 

سلامی دوباره محضر استاد شریف

حجت‌الاسلام آق سید حسین شفیعی

اول از استقبال شما و دعای خیرتان نسبت به بنده کمال قدردانی را دارم.

 

دوم چه خوب پس، که یک لفظ از گنجه‌ی بنده هجرت داده شد تا وارد گنجینه‌ی الفاظ شما شود. الحمدُ لِله دایره‌ی واژگانی حضرت عالی گنجایش وسیعی دارد و ادبیات فارسی شما در نوشتن، بی‌عیب و نقص است و حتی خیلی‌هم شیوا با گزاره‌های محکم و برخوردار از دستور زبان فارسی. من قائل به مهاجرت دادن برخی واژه‌ها از فرهنگ لغت به میان مباحثات هستم که در لای کتاب گَرد نخورند و زنده بمانند.

 

سوم، دیشب و امشب و حتی فرداشب و پس‌فرداشب خانمِ بنده، درگیر کار جشن و غذای جمکران هست و من در بیت کاملاً دربست در اختیار وقت خودم نشسته‌ام. ازین‌رو اجابت به پیشنهاد شما تسریع شد و خدا را شکر دو شب پیش رو برای جشن نیمه‌ی شعبان، حداقل بنده شب‌زنده‌دار هستم و فارغُ البال. اینم از برکات عید است که همه درگیر نوعی مشارکت در جشن میلاد خاتم الاوصیاء عج هستند. این را رسانده‌ام تا گفته‌باشم بنده فارغ و فارق و شائق، آمده‌ام برای نوشتن دو متن برای اجابت به پیشنهاد آن جناب و خستگی و تنبلی در نُسوج من رسوخ ندارد هرگز.

 

چهارم: من که خودم این‌گونه فکر نمی‌کنم سخنم در افراد اثر کند، اما چشم، به روی دیده، حتماً به فراخور هفته‌ی پیش رو، فکری اگر در سرم نوج زنَد باز نیز دریغ نمی‌دارم. شما هم خدادادی‌‌های‌تان در فضل و بیان و خطابه و اخلاق و خوش‌برخوردی و نگاشتن، فزون است. ارادت: ابراهیم.

 

محضر استاد برای سومین بار هم، سلام توأم با سپاس فراوان. ۱. بله، ثواب واقعاً سهامی است و قابل تسهیم. ۲. باز نیز مَسرّت که لفظ نسوج در دایره‌ی لغات آن جناب جذاب افتاد. ۳. برای هدیه‌ی خطاب نبی مکرم ص به حضرت ابوذر غفاری سلام الله (که در تایپ شما نارسا چاپ شد) متشکرم و اساساً مطالعه را خیلی خوشایند شاکله‌ی خودم می‌دانم. ۴. در مورد فهرست کتاب جدیدالانتشار شما حتماً نقطه‌نظرات خودم را خواهم نوشت. البته برای اصل آن متن اظهارنظر نموده بودم. خدا پناه‌تان. ابراهیمُ ارادت.

 

برادر و رفیق دیرینم حاج سید تقی سلام. از برپایی چایخانه‌ی حضرت امام رضا -علیه السلام- به خاطر خجسته میلاد حضرت منجی امام مهدی علیه‌السلام توسط خادم‌یاران رضوی میاندورود و مولوی‌خوانی آن از شما تقدیر می‌کنم. مبارک. از دیدن تصویر حضرت خانم مکرم‌تان -که از نعمات دستپخت‌شان در محضرتان متنعم گردیده بودم- درین خدمت‌رسانی دلشاد شدم. سلام به آن خواهر شریف‌مان برسانید. همه‌ی خادم‌یاران در تصاویر را تحسین می‌کنم خدا به اخلاص همه‌ی شماها و خدمت بی‌منت که می‌کنین، ثواب صدچندان ذخیره کناد.

مدیر مدرسه فکرت

ابراهیم طالبی دامنه دارابی

 

سلام مجدد و صبح به خیر به شما آق سید تقی شفیق رفیق. وظیفه‌ام بود. بازتاب نیک‌نیازی آن خادم‌یاران محترم، عین نور است. خداقوت. ارادت. بابت خواندن متن‌های بنده و تشویق و تصدیق نیز خیلی ممنونم و مفتخر. خدمت به انقلاب مزه‌ی معنویِ زیست مؤمنانه است.

 

آقا محمدتقی سلام. ۱. از متنت اقرار کنم که استفاده بردم. با نگاه خردمندانه و مؤمنانه‌ی شما در مفهوم فرَج، مهدی، مهدویت، انتظار، ظهور، نوع هدایت و قیام و سعادت دقیقاً هم‌نظرم. ۲. تفکیک هر دو مهدی چه به معنی هدایتگری و چه نام مشخص حضرت موعود منتظر ع موافقم. خوب تبیین کردید. ۳. شیادی را در مهدویت انحرافی نیز دقت کردید که واقعاً برای برخی‌ها نون و آب هم شد این نوظهورهای کژتاب. ۴. مانند خودت من وقتی خودم را مسلمانی در حال انتظار حس می‌کنم لذت می‌برم که خداوند به خاطر ایمان مردم آنان را به موعودی به اسم حضرت مهدی علیه السلام نوید روشن و قطعی داده است. در واقع هم گذشته‌ی اسلام زیباست، هم حال اسلام زیباگر است و هم آینده‌ی اسلام سرشار از گشایش و صلح و صفا. سپاس برادر خوبم و منم به جناب‌عالی و خانم محترمت تبریک می‌گویم.

 کتابِ «کُنجِ معابد»؟!!! هرگز

رهبر معظم دیروز ۳ اسفند ۱۴۰۲ مطلب خیلی‌مهمی فرمودند که دلم را فتح کرد آن جا که در عظمت و واقعیت قرآن اشاره داشتند که قرآن «کتاب ذکر و از بین‌بَرنده‌ی غفلت» و «کتاب نور و برهان» است. و آن گاه که از امام علی ع کد دادند که آن حضرت به عنوان «شاگرد برجسته‌ی قرآن» آن را «کتاب زنده‌کننده‌ی دلها و درمان دردهای بزرگ بشریت» خواندند. لذا رهبری با این استناد هشدار قشنگی دادند به آن "کسانی که" قرآن را کتابِ «کُنجِ معابد» و «برای ارتباط شخصی بشر با خداوند» تصور می‌نمانید و می‌پندارد که «اسلام سیاسی» و «اسلام سازنده‌ی نظام اجتماعی» نداریم. جالب این بود که در بیان رهبری این افراد و یا این طرز تفکرها «در واقع در نقطه‌مقابل توصیف قرآن از خود و توصیف حضرت امیرالمؤمنین (ع) از قرآن" قرار دارند. از رهبری معظم برای این نشرِ فکر قشنگ متشکرم. دامنه.

چرا توسل؟

البته برخی از اهل سنت یا شاید تمامشان (تردید دارم) توسل به اهلبیت -علیهم السلام- را تمسُّکی نادرست و "مطلقاً ناجایز می‌دانند و حتی "متمسّکان و متوسّلان به عترت" را "مشرک" می‌پندارند. تا این جا چندان عجب ندارد، اما شگفتی از آنجا آغاز می‌شود که برخی از شیعیان که البته ادعای روشنفکری و مدرن‌بودن دارند و دم از خردمندی و عقلانیت نداشته‌ی خود می‌زنند، محبّان اهلبیت را سرزنش و توبیخ می‌کنند که چرا دکان در برابر خدای متعال باز کرده‌اید و به جای درگاه آفریدگار پیش آفریده‌ها وسیله می‌جویید؟! اولاً اینان آیه‌ی وسیله در سوره‌ی مائده را لابد به‌عمد نادیده می‌گیرند و یا از آن تفسیر به رأی  دارند که هر دو وجه نکوهیده است. ثانیاً منبع ما احادیث متقن هم هست که پیروان را وا می‌دارد به اهل بیت ع رجوع قلبی دلی عقلی عاطفی عرفانی تقلیدی داشته باشند زیرا؛
 
 
به نقل شیخ کلینی در کتابش (الکافی، ج۱، ص۱۹۳) از امام رضا -علیه‌السلام- روایت شده است که «امامان، جانشینان خداوند در زمین هستند.»
 
 
باز به نقل شیخ کلینی در کتابش (الکافی، ج۱، ص۱۹۳) از امام صادق -علیه‌السلام)- روایت شده است: «اوصیاء همانا درب‌های خداوندند که از طریق آنها وارد می‌شوند و اگر آنان نبودند، خداوند شناخته نمی‌شد و خداوند به وسیله‌ی آنان، بر مخلوقاتش احتجاج  می‌کند.»
 
 
یادآوری: «حجت» در لغت یعنی برهان روشن که هنگام اختلاف با دیگری، اقامه می‌شود تا بر طرف، فائق آیند. روز قیامت کسانی در مقابل خدا مدعی می‌شوند «علت گمراهی ما، این بوده که راهنمایی نبوده تا راه را به ما نشان دهد و حقیقت را به ما ابلاغ کند و ما معذوریم و درین داوری محکوم نیستیم» که خداوند به وجود اهل‌بیت ع اشاره می‌کند: «آنان در میان شما بودند و آنان راه ارتباط میان من با شما بودند، اما شما نزد آنان نرفتید و حقیقت را اخذ نکردید و از آنان پیروی نکردید و به همین خاطر گمراه شده‌اید.»
 
اساساً محاجّه در دوزخ میان دوزخیان به نقل از قرآن خواندن دارد. امید است آن روز منِ بنده‌ی تقصیرکار دوزخی نباشم که توسل به احتجاج غلط بکنم که بهانه آورم و گویم به محبوبان درگاه خدا چرا توسل نجُستم! آری؛ به نظر من انتظار، اوج توسل است. فرد منتظر، در قله‌ی امید زیست می‌کند و یأس بر او  پیله نمی‌تنَد. شب تولد حضرت بقیه الله علیه السلام بر متوسلان و پیروان خجسته و میمنت. به فرموده‌ی زیبای امام جواد ع "زینت روایت، حفظ (=از بر داشتن) است." یعنی بپا داشتن آن. والسلام. دامنه.
 

آقای سید محمدرضا شمس (ساقی)

چه درجه‌ی اعلا سروده این وصفیه را
تا مغز استخوان رسوخ داره
اول که شروع می‌کند: 👇
 
امشب که قـــم میعــادگــاهِ عاشقــان است
شـور و شعـف بـر پــا بـه مُلـک جمکــران است
 
و سپس با چند بیت، به این بیت می‌رسد: 👇
 
اکنــون که عصر غیبـت و چشم انتظــاری‌ست
دل‌هــــا ز سـوز فـــُرقَتـش آتشـفــشـــان است
 
 
و باز پس از چند بیت، این فراز را می‌گوید: 👇
 
 
بــرخیــز و بشــتاب و بـــزن از پـــرده بیــرون
هرچنــد عصر غیـبـت اسـت و امتحـــان است
 
 
و نیز در ادامه این بند نقادانه را: 👇
 
از بـــار سـنگیـن ریــــا و جهــــل و حـــرمـــان
دل‌هـا پر از خون‌است و قامت‌ها کمــان است
 
 
و آخرسر پیش از بیت پایانی،
این دو مصرع شیداکننده را: 👇
 
گـَــرد فــراقــش گرچــه بــر دل‌هـــا نشــســته
خــاک قـــدومـش تــوتیــــای دیــدگـــان است
 
جناب حجت‌الاسلام آسید حسین آقا شفیعی دارابی استاد محترم سلام. مواجهه‌ی منطقی و مبتنی بر نزاکت با مخاطب خود به اسم «آقای  ابوعلی» برقرار کرده‌اید که خواندن آن برای مخاطبان دیگر هم درین صحن مفید بود لابد. از جمله برای من که نحوه‌ی سخن شما جالب توجه بود. البته اسم آن دو تا کهنسال را به‌عمد نبردید اما تیزبین‌ها متوجه‌اند آن پیر کهنسال اولی آیت الله شیخ احمد جنتی است و آن کهنسال دومی -که برخی خواهان تغییر قانون اساسی به نفع این شخص بودند- مرحوم حجت الاسلام اکبر رفسنجانی است. البته روزی نهاد نگهبان وی را در مجلس ششم با رفتار نادرست از شکست قطعی‌اش در انتخابات نجات! داد و به عنوان نفر سی‌امِ تهران کرد. روزی هم همین نهاد نگهبان در چندین مرحله از انتخابات‌های مختلف حجت الاسلام حسن روحانی را فردی صالح اعلان کرد که همه اشتباه بود، او اصلاً فردی صاحب صلاحیت نبود. تازه این بار نهاد نگهبان در مورد این فرد رفتار سدید و درستِ درست کرد؛ رد صلاحیت. ازین‌رو بنده رفتار نهاد نگهبان را همیشه وفق مُرّ شرع و قانون نمی‌دانم. آنان گاه «تحت تأثیر» رفتار دارند. درین هیچ تردیدی ندارم. اساساً رفتار هیچ نهادی مطلقاً قابل دفاع نیست که در بیانات شما هم معمولاً این عنصر استقلال رأی وجود دارد. با ارادت: ابراهیم.
 
دامنه ۲ | : از آن بالا که از غروب دیروز تا نزدیک ظهر امروز در مدرسه و ایتا نبودم، نوشته‌هایی هست که نیاز به نظر دارد. خودم را می‌رسانم. کمی بعد..
 
::
اول به این فامیل مادری خودم آق اسماعیل آفاقی زیارت‌قبول بگم چون کسی مشهد مقدس برودُ اطلاع‌رسانی بکندُ و ما را در جریان زیارت امام هشتم علیه السلام بگذارد، منِ یکی را دل می‌رباید؛ چون حرم امام رضا ع برایم شأن شؤون خاصی دارد و سختُ ژرف به آن صحن و سرای ملکوت دلبسته‌ام.
 
آق اسماعیل سلام. زیارت و لابد خدمت خادمیاری‌ات قبول حق. عوض ما هر جا کبوتر دیدی زیارت فرما. می‌دانی این یعنی چی؟ یعن دائم عوض ما زائری کن، چون حرم هر جا قدم گذاری کُوتر هست! اینم کشکولی نیمه‌شعبانی.
 
این، که عالی‌ی اَعلا عِلّیین است. کمی بعد..
 
آق سید اسحاق سلام
 
خوب تمام کردی، با این دو مصرع پایانی:
 
«همه امیدِ ما ، به شِما دَرمی
ظهور اَم‌ِ وِسِه‌ ، خله‌دلگرَمی»
 
واقعاً سید اسحاق، ظهور برای منتظران مایه‌ی مباهه و دلگرمیه و شما حرف دقیقی را به زیر شعر بردی.
 
البته دامنه چون مِلا لغتی!!! هسّه می‌گه . باید می‌گفتی
 
همه ما امیدِ به شِما دَرمی
 
که جناب‌عالی ما را پس از امید جا دادی.
چِدومبِه! بلکُم! تِ دِرِس گفتیو من اشتباه درمِه کامبِه.
 
بگذرم، لذت این شعر قشنگ در کامت شیرین باد.
 
واسه این سُروده‌ی استاد... می‌آم:
 
حجت الاسلام آقا شفیعی مازندرانی استاد محترم سلام. درست رفتید روی دل ما: آری؛
 
«ما عشق فشانیم»
 
البته استاد عرض کنم آن غائب مقدس همیشه‌حاضر، به سلامت و سالم هست. این ماهاییم که سالم باید زیست کنیم. آمین. ممنونم ازین فرآورده‌ی فکری آن بزرگ و شعرپرداز.
 
اسماعیل آفافی: «سلام   از کنار بارگاه ملکوتی حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا ( ع) در شب میلاد نتیجه اش حضرت صاحب الزمان  ( عجل الله )نائب الزیاره همه شما هستم»
 
جواب دامنه: از آن بالا که از غروب دیروز تا نزدیک ظهر امروز در مدرسه و ایتا نبودم، نوشته‌هایی هست که نیاز به نظر دارد. خودم را می‌رسانم. کمی بعد. اول به این فامیل مادری خودم آق اسماعیل آفاقی زیارت‌قبول بگم چون کسی مشهد مقدس برودُ اطلاع‌رسانی بکندُ و ما را در جریان زیارت امام هشتم علیه السلام بگذارد، منِ یکی را دل می‌رباید؛ چون حرم امام رضا ع برایم شأن شؤون خاصی دارد و سختُ ژرف به آن صحن و سرای ملکوت دلبسته‌ام. آق اسماعیل سلام. زیارت و لابد خدمت خادمیاری‌ات قبول حق. عوض ما هر جا کبوتر دیدی زیارت فرما. می‌دانی این یعنی چی؟ یعن دائم عوض ما زائری کن، چون حرم هر جا قدم گذاری کُوتر هست! اینم کشکولی نیمه‌شعبانی.
 
جواب اسماعیل آفافی:«سلام  صبح بخیر  وخوشی  و سعادت همیشگی   لطف دارید  همیشه نیازمند و مشمول دعای دوستان هستم اما بعد  ! میروم در مدرسه   بچشم سلام  مجدد. رفتم  به مدرسه  چون  روز تعطیلی بود  مدیر رفته بود  برف بازی  بدون ( دشو  ) شیره خاروندی  ( خرمالو)  بعد از اینکه شب شنبه ساعت ۹ به بعد آخرین مطلبی که نوشنید نبودید تا ساعت ده شب  بعد از ساعت ده ،  ۹  پست  از شما بود و دیگر هیچ با این حال  خیلی ممنونم  کبوتر را گ فتید  اتفاقا  همینطور با ویلچر میرفتم   کبوتری نزدیکی من بود  خطاب  به اون کردم گفتم کبوتر مرتضایم را ندیدی   چون  بعد از  فوت فرزندم کبوترهای ایشون را  به حرم بردیم رفتم  هیئت رزمندگان ، احتمال اونجا را دادم ، ولی نبود.»
 
جواب دوم دامنه:  آقا اسماعیل سلام سوم. حطّی اطّی بازی شد! خندیدم از کت‌سولاخی رفتن تو. خوشحالم کوتر را دیدی و یاد آقامرتضی خودت افتادی، قبر آق مرتضی نورباران باد. چه خوب کبوترهای آن روانشاد را به حرم رضوی هدیه کرده بودی. روحش شاد و سلام مرا به خانم محترم و ساداتت برسان. ممنون که قشنگ‌دعا کردی همه‌ی حاجتمندان را. بارها برات میسّر شود زیارت مشهد مقدس.
 

اتوکشیده‌های "هار و خونخوار"

رهبر معظم شنبه (۵ اسفند ۱۴۰۲) وقتی مسئولان کنگره‌ی ۲۴ هزار شهید خوزستان به دیدارش رفتند یک مسئله‌ی مهمی را مطرح کرده که به نظرم نباید از کنارش آسان و بی‌خیال گذشت؛ فرموده بودند:

 

"غربی‌ها که برای اعدام یک مجرم سر و صدا و هیاهو به راه می‌اندازند در برابر کشتار ۳۰ هزار انسان بی‌گناه در غزه چشم خود را بسته‌اند."

 

از نظر رهبری چهره‌ی واقعی غرب همین است، "اتوکشیده و لبخند بر لب" اما در واقع عینِ "سگ هار و گرگ خونخوار". شگفت بیشتر آن جاست که چنین تمدن و افرادی پیروهایی هم دارد که حاضرند ادب و آداب و داشته‌های تمدن و دین خود را فرو بگذارند و دربست تحت تصرف آن فکر و افراد  "هار و خونخوار" در آیند؛ در تاریخ فرومایگی ازین عمیق‌تر و رسواتر نداشتیم. دامنه.

 

متن شفیعی مازندرانی: ...او از قول یکی از بزرگان خاطره‌ای از حضرت امام (رحمةالله‌علیه) نقل می کرد که در ایام جوانی، به همراه چند نفر از دوستان شان به زیارت حضرت رضا (علیه‌السلام) آمده بودند. او(امام راحل) از همهٔ ما کمتر برای زیارت در حرم می‌ماندند و زود‌تر به خانه برمی گشتند. از ایشان دلیل این کار را می‌پرسند. امام (رحمةالله‌علیه) می‌فرمایند که من برمی گردم تا چایی آماده کنم و خانه را برای دوستان و زوار امام رضا (علیه‌السلام) مهیا کنم. نکتهٔ جالب اینجاست که یکی از دوستان روحانی امام (رحمةالله‌علیه) از ایشان می پرسد که آیا این عمل شما با زیارت امام رضا (علیه‌السلام) قابل قیاس است؟ و امام پاسخ می‌دهند که من ارزش این کار را از زیارت امام رضا (علیه‌السلام) کمتر نمی‌دانم.

زارَّ فارَّ

جناب حجت‌الاسلام شفیعی مازندرانی استاد محترم سلام. داستان چای‌درست کردن امام خمینی رحمت الله در انتهای متن‌تان، برای زّوار دلچسب بود. آری؛ گرچه هر چه انسان در حرم هر چه طولانی‌تر سُکونت توأم با سکوت کند، سَکنیت می‌گیرد، اما معصوم علیه السلام فرمود: زارَّ فارَّ. زیارت کن فوری فرار کن (=محل حرم را ترک کن) چون به نظر من حال معنوی انسان دیرپَز است، ولی زود تمام می‌شود. بهتر است زیارت که دست داد، آنجا را ترک کرد تا مقام معنوی کسب‌شده با کارهای خفیف بعدی خراب نشود. من هر باری که به زیارت‌ها نائل می شوم، مدت زیارتم را اندک‌تر، ولی تعداد دفعات تشرّف روزانه، عصرانه را افزون‌تر می‌کنم.

 

سلام. واقعاً نوآور وارد جواب ۲۱۲ شدید. شما هفتمین نفر هستید که به مشارکت در بحث ۲۱۲ همت ورزیدید. من از آن دو وجه پاسخ‌تان میخکوب شدم چون نوعی بداعت پسندیده در حلّاجی پرسش بود. یعنی اَلیاف پرسش را با کمان قلم و فکر باز کردید. مهم می‌دانم کسی دو عنصر مَعیت با ولی زمان و انتظار ظهور ولی معصوم موعود علیه السلام را دست‌مایه‌ی جهت‌دهی زندگی خویش کند؛ این نوع نگرش انسانی و زیست دینی درس داده است به ما. غرَض پرسش هم یکی همین بوده کاشف به عمل آید اعضای شریف با چه طریق به خود معنویت تقویت می‌کنند. آن جا هم که هر انشعاباتی را زیر بستر حق یا باطل تقسیم کردید، بسیار اندیشه‌ی درستی هست. قبول است. نیز جا دارد خشنودم باشم که نسبت به تأسیس و استدامت مدرسه فکرت، چنین فکر نوِی دارید و به اساتید بزرگ و بزرگوار این صحن که بر همه‌ی ماها نقش رهنمون را دارند، ارزش و قیمت قائل شدید. پس مدیر یک کشکولی هم گوید: جراید به مارگرت تاچر نخست‌وزیر چندسال گذشته‌ی انگلستان لقب «بانوی آهنین» داده بودند. پس می‌شود به شما «عضو عرفانین» لقب داد؛ علت؟ معلوم است. دیدِ شما همش عرفان‌منش هست. سلام دوباره‌ی بنده هم به شما فامیل محترمم ۱. من این طور دریافتم شما آینده‌ی باطل را با تفکری که ارائه کردید، مُندمج می‌دانید. آیا چنین نیست؟ من چند سال پیش شعری خوانده بودم از آیت الله العظمی وحید خراسانی که همین مُندمج را برای "باطل" به کار برده بود. حلا لابد شاید بخواهید منظورم را از مُندمج بدانید، وقتی چیزی در چیزى دیگر درآید چنین وضعی را مُندمج می‌نامند. مثلاً شیره‌ی چوب تَرِ انجیر در شیر، که بی‌درنگ شیر را پنیر می‌کند. حال برایم مفهوم نیست که یعنی در نظرگاه شما باطل در حق مُندمج می‌شودُ چیزی ازش باقی نمی‌مانَد؟ برایم این وضع آینده‌ی بشریت و خلقت که رسم کردید، گُنگ است. البته طرز عقیده‌ی شما بسیار ارزشمدار است و من چنین عقیده‌ای را که متن‌های شما جاری می‌شود تحسین می‌کنم. ۲. مضافاً نپذیرفتن القاب، نشان تواضع شماست. نیز شما چرا کلاس اول در سال هفتم مدرسه فکرت؟ شما که از همان سال نخست تأسیس مدرسه دعوتت کردم. این هم همان تواضع است که گفتم. پس اگر لقب، سختت است می‌شود "فَریدی فروتن" نامیدت. کشکولی نیست؛ جدی‌ست. بر هر چه سادات صحن صلوات.

دنیا چه جوری قشنگت می‌شود؟!

حرم، زن خوب و قشنگ.

دریا، رفیق خوب و همراه.

سفَر، دوست بی‌دوز و کلَک.

زیارت، به جمع‌جمع و خلوت.

علف، پیش هر بُز و شیر و زغَر.

چتر، کنار یکی که دل دارد، هم عقل.

نماز، نه با ریا و طولِ عرضِ بی‌نیاز.

کتاب، وردستت هر روزشب باز.

غذا، کم که باز، باز شود سرِ روده‌ها.

آهنگ، نه عجیب‌غریبُ ننگ، که نرم.

رضایت، آن حد دلت بی‌خش هدایت.

عبادت، نه بلغور لفظ که از سِرِّ تنت.

خواب، نه کابوس نه آنسان تختخواب.

جهاد، روزش فراشد نباشی اهل فرار.

بحث، بی جَرُّ جِرّْ با یک هم‌نفْس.

بس است؛

روده‌دازی کردم زیر برف.

پیش تر نروم؛

تَر و خیس می‌شوم از شرم.

 

در دامنه‌ی کوه خضر

۹ اسفند ۱۴۰۲ دامنه دارابی

شعر نیستا، واگویه‌‌ی خلوتی ابتکاری (من‌درآوردی!!!) خودم است که گه‌گاه با سجع آوایی لفظ اول و لفظ آخر هر خط و سطر که در دفتر یادداشت خصوصی‌ام، می‌نگرم و می‌نگارم. این یکی فاز را، برفِ فریبا باعث شد فاشش کردم. بگذرم.

 

الکن‌شدن زبان روحانیت

دفاع و تبیین انقلاب آری؛ توجیه‌گری کاستی نه

من از حجت‌الاسلام شیخ احمد مروی مسئول حرم رضوی اساساً خوشم می‌آید. همان آغازین روز کارش در حرم، سخت جلوِ افرادی که به وی لقب "آیت الله" !!! داده بودند ایستاد و گفت این عنوان برای من زیاد است من "آیت الله" نیستم. بعد هم، وقتی دقت کردم دیدم مرد منصف و پرواپیشه‌ای هست و علم هم دارد. او دیروز در جشن تلبُّس (=همان عمامه‌گذاری) طلاب حوزه‌ی علمیه‌ی خراسان -که در حرم مطهر امام هشتم برگزار شد- صحبت‌های عقل‌پسند و شجاعانه‌ای گفت که دقت مرا برانگیخت. همین شد که یادداشت روزم را همین مسئله بگیرد.
 
از منظر آقای مروی "مردم از رفتار برخی مسئولان گلایه‌هایی دارند" و او با این فرض مُتقَن، وارد تذکر جدی به روحانیون شد. مثلاً این حرفش:
 
"شأن روحانیت بالاتر از آن است که بخواهند توجیه‌گر کاستی‌های مسئولان باشند، روحانیت هیچ وظیفه‌ای ندارد که عمامه و لباس امام زمان (عج) را خرج اشتباهات دیگران کند."
 
شیخ احمد مروی که به نظرم شخصیتی متواضع دارد و صحبت‌هایش همآره حساب‌شده و جذاب و روراست است- درین نکوهشش دست گذاشت روی این مسئله که:
 
"رفتار ناسالم برخی مسئولان نباید از یک سو باعث دلسردی مردم و از سوی دیگر موجب الکَن‌شدن زبان روحانیت در دفاع از اصل انقلاب، نظام و ولایت فقیه شود؛ مردم بسیار باهوش هستند و از روحانیت انتظار صداقت دارند."

 

من هم چونان حاج آقا مروی برای روحانیت دست‌کم سه شأن قائلم: یکم. دفاع و نیز تبیین انقلاب. دوم: ایستادن در برابر فساد و فاسدان با تمام قوت و جُربُزه. سوم: مرادِ معنوی و دینی آحاد ملت بودن، نه فقط مراد مذهبیون و یا خدای ناکرده یک جناح شدن. دلیلش این است هر فرد روحانی در چشم مردم، نماد نمایندگی شرع از جانب رسول خدا ص است. اساساً به تعبیر من ، یک انسان روحانی، ۱. سر را زیر عمامه می‌برَد که صدای حقیقت و دیانت باشد. ۲. تن را لای قبای ردا می‌پوشاند که شمایل نبوی گیرد و نقش پیام بَری را ایفا کند. ۳. و دوشَش را عبا می‌گذارد که فراموش نکند راهش و منشَش، منش شخص نبی مکرم صلوات الله باشد که هرگز از مکارم اخلاق منفرق نشد و نام و نمود خود را از مردم و مستمندان تبعیض نزد. من اصلاً فردی منهای روحانیت نیستم، حرفم فقط برای تقویت و صد البته پرهیزدادن برای تضعیف نشدن است. آری؛ الکن‌شدن زبان روحانیت، خدا نیاورَد. دفاع و تبیین انقلاب آری؛ ولی توجیه‌گری کاستی نه هرگز. دامنه.

 

امیر رمضانی [در پاسخ به دامنه] درود جناب طالبی. روحانیت نقش نظارت بر قدرت خودش را کم رنگ کرده و توجیه گر قدرت شده. نمیگویم همه ولی در فضای تلگرامی آنقدر از سخنان خارج از رده و غیر عقلانی و غیر علمی افراد ملبس به لباس روحانی فوروارد میشه که سخنان آرامش بخش و شور آفرین  قابل توجه روحانیون کم میشود . انگار هر روز و هر پست یک مشت از وزنه سنگین این دوستان و عزیزان کم میکند. چه بگویم که شرمندگی از این سخنان و‌مواضع زیاد هست. باید کاری کرد.

 

برف ۷ اسفند ۱۴۰۲ قم
 
 
 
 
برف ۷ اسفند ۱۴۰۲ قم . عکاس : دامنه

عکس برف قم

سر باید سرِ مُهر سائید چنان که مِهر آسمان با برف و باران بر سرِ ۲۳ استان ایران سائید. ای باران و برف ببار که تشنه است کامِ دشت و دمَن و جلگه و دامنه و قله‌ی ایران. قم چه قشنگ شد با برف و یخ و باران. وَرْف همْطی در قم دَرَه وارِنه. انگوس بِنه کَفِنه. همین حالا ساعت ۱۰ : ۱۵ دقیقه. ارتفاع برف رو دیوار منزلم از ۳۰ سانت انگار بالاتر رفت. رِفْت (=رد پا) خودم را لای برف هم گرفتم. واقعاً قشنگ است. ریه‌ها وا شد.

 

استاد حجت‌الاسلام آسید حسین آقا سلام مجدد. سه سال پیش پستی نوشته بودم که در آن آورده بودم هرگز نام سید و سادات را از سر اسم افراد سید حذف نکنیم. شما هم آن پست و پیشنهاد مرا تأیید کرده بودید. اینک آق سید یاسر موسوی و آق حاج سید رضی سجادی را بدون ذکر سید نام بردید. حتم دارم، سهو بود. سپاس.
 
امیر رمضانی به دامنه در خصوص پست بالا: درود جناب طالبی .یک خاطره در این خصوص عرض کنم که خیلی جالب هست و ماندنی . در داراب کلا شبی با حضور معتمدین و هم محلی ها و روحانیون حاضر در محل مرحوم سید باقر سجادی و مرحوم سید علی صباغ دارابی  جلسه ایی در منزل احمد علی نژاد تشکیل شد .‌دستور جلسه را دقیقن یادم نمی آید ولی سایه روشن تشکیل هیئت امنا  حالا برای مسجد بود یا هیئت ابوالفضل بود یا کشاورزی برای داراب کلا بود . اونجا دوستان چند نفری نامزد شدند . بنده را بعنوان دبیر جلسه انتخاب کردند و سریع قلم و دوات و کاغذ را بدستم دادند که اسامی را یادداشت کنم . و صورت جلسه را بنویسم . نامزد ها یکی یکی دست بالا بردند و بنده هم یاداشت کردم. وقتی رای دادن تمام شد و اسامی منتخببن را نوشتم . دستور آمد که صورت جلسه را بخوان . بنده اسامی را خواندم  تا رسیدم به مرحوم سید باقر سجادی . نوشته را خواندم باقر سجادی . غلام یزدانی . و..... هنوز جمله ام تمام نشده بود که مرحوم آق سید علی صباغ دارابی تذکر داد که چرا  سید باقر سجادی را باقر سجادی نوشتی و خواندی . خیلی خیلی شرمنده شدم و عذر خواهی کرده و اصلاح نمودم  از آن زمان تاکنون و الی عمرم هرگز و هرگز و هرگز هیچ سیدی را بدون پیشوند سیدی نه خواندم و نه نوشتم و نه میخوانم و نه  مینویسم و نه صدا میکنم. و هر کمکی از دستم بر آید اگر طرفم سید باشد . دو چندان خدمت میکنم . خواستم بگوییم این اعتراض شما وارد است . ولی حتم دارم سهو بود رونوشت به آقا سید حسین شفیعی دارابی. پر فروغ باشید.
 
این چند پست بالا  را باید کشکولی جواب دهم:
کمی بعد تکمیل می‌کنم:


سلام. این ردیف از همان بالا همه یک جایی بالاخره اشتباه کردند عین من که در مورد حاج علی‌میرزا -که داماد مرحوم حاج سید کریم موسوی است- با پدرش حاج رحمان که باجناق جناب حجت الاسلام آشیخ مالک است.


یک. امیرجناب سلام. اشتباه شما این بود هر طالبی را مدیر!!! فرض می‌کنی. حک اسم «طالبی» بر روی فیلم استاد آسید حسین آقا، من نیستم آقا.

دو. دو: آسید موسی سلام. اشتباه شما این است برف دِشوو را درشو نوشتی! لابد از دیدن عکس برف دِشووی من دلت رفت و غش و ضعف کرده بودی!


سه. سه. سه. جناب علی میرزا سلام. باور فرما جای پدر شما را با شما اشتباه گرفته بودم. به قول استاد آسیدحسین آقا برف دِشوو مرا حسابی گرفت و بُرد به هپروت!!! و به قول آسید موسی هم برف و هم دِشوو اصلِ اصل بود و عین بنگی‌ها!!! خُمارم کرده بود. بله درسته. خودم هم بعد از توضحی که آسید موسی برام فرستاد پی به فاجعه!!! برده بودم. خدا پدرخانمت مرحوم حاج سید کریم موسوی آن مرد خالص باخدا را رحمت کناد. شاید حکمت شد تا اسم آن مرحومِ بزرگ‌مرد محل برده شد درین صحن.

چهار. جناب حجت‌الاسلام آسید حسین آقا شفیعی دارابی استاد محترم سلام. شما هم برف دُشوو لب‌نزده آق سید موسی را شهید کردید!!! جالب شد. گویا سفیدی برف فقط حافظه‌ی ابراهیم را شلیک نکرد!!! قشنگ بود این موارد پشت سرِ هم باهم.
 
پنج: آسید موسی صباغ سلام. برف دُشوو و حافظه‌ی ابراهیم و همه و همه باعث شد استاد حاج آقا شفیعی دارابی تو را به جای داداشت شهید سیدباقر صباغ بگیرد. من البته چقدر هم خوشحال شدم زیرا یک آن حس کردم روح آن شهید عضو مدرسه فکرت شد و این برای من ارزش داشت نام شهید بیاد وسط. خیلی هم قشنگ. یادش گرامی باد. هیچ چیز ولو ساده.
 
عکس بالا که حاوی پیام‌های بزرگواران در دیشب بود را اسکرین شات کردم که مستند!!!! بیام میدان!!!
 
امیرجناب سلام. حکایت شما از مسئله‌ی ذکر نام سید در آن جمع رأی‌گیری یک طرف، خودِ تصمیم زیبا و راسخت بر درج نام سید روی اسمشان یک طرف. الحق هر دو قشنگ بود. خوب شده بود مرحوم حجت‌الاسلام آسید صباغ آن تذکر مشفقانه را داده بود. گاه یک تذکر بجا کار صد کتاب را با آدم می‌کند. جالب این‌که پان‌ایرانیسم‌ها که بیشتر در پُز هستند تا تز، اساساً با لفظ «سید» ویار دارند. بگذرم. ممنونم از بیان یک داستان واقعی که پند در آن عیان است. تصمیم تو را هم می‌ستایم.

امیرجناب سلام و سپاس. من ممنونم که از آن محیط وب ما را مطلع می‌کنید. در واقع بازتاب را برای ما آماریزه می‌کنید. با نگاه دلسوزانه و سازنده‌ات همنوایی دارم. بله یک چچکل در زیر پنبه ممکن است یک انبار پنبه را سوخت کند. می‌دانم که خودِ روحانیون وارسته و پارسا از دست این جور روحانی‌ها چه عذابی که نمی‌کشند.
 
سید موسی صباغ: سلام آقا ابراهیم. لفظ درشو رو بعضی ها بکار می‌برند که خواستم با همون لفظ باشه. ممنونم  از اخوی شهیدم در این صحن یادی کردین. خدا روح والدین شما و اخوی رو قرین رحمتش کند. از پارسال در این صحن یادی از پدر و برادرت شد ،کنجکاو بودم که قبر پدر شما رو پیدا کنم ( تلقی بنده این بود که نزدیک قبر مرحوم حاج آقا علی شفیعی باشه) . اما بر حسب اتفاق چشمم به تمثال اخوی مرحوم تان در سنگ قبر افتاد که کنار قبر پدر شما دفن شده بود . که از آن پس هر وقت توفیق حضور در مزار شهدا پیدا میکنم فاتحه ایی نثار این  دو عزیز شما اهدا میکنم.
[در پاسخ به سید موسی صباغ]
::
آسید موسی صباغ سلام سوم. کمی حدس زدم که خواستی از غلط مشهور دِشوو استفاده کنی. مثل لفظ دسشوری که همان دستشویی (=توالت) است. دوم این که دلم برات شد که نام مقدس شهید گرچه تصادفی وارد الفاظ آن پست‌ها شد اما هیچی چی بی حکمت نیست. شهید سیدباقر شما در رفتار و خُلق و صفت به تعبیر من مِلایکه بود. خیلی او را سر به زیر می‌دیدم انگاری در درون خود سیر و سلوک داشت.

پدر و مادرت را خدا بهشت برین برده است، نه این که شهید هدیه کردند، خودشان دو انسان متقی بودند و خیلی محبوب میان مردم. آقا شرمسارم و نیز مَسرور که قبر مرحوم پدرم و برادرم که در ورودی پله‌ی یادمان شهیدان دفن‌اند مورد توجه و ذکر فاتحه‌ی آن رفیق است. کنار پدرم سمت راست هم قبر مادربزرگم همسر مرحوم آخوند ملاعلی است. قبر مادرم مرحوم زهرا آفاقی هم چند قدم پایین‌تر نزدیک همین یادمان شهیدان قرار دارد.


فارسی‌زبان‌های صحن: دِشوو یعنی دوشاب خرمالو (=به گویش محلی خاروندی) جنگلی که همان شیره است، ولی بیش از حد لذیذ و گوارا.
 

هاع حاج حجت هااااااا؟؟؟
 اگ زنده!!! هستی، بیا صحن، کارِت دارم.
خَف نشو رخف!

استاد حجت‌الاسلام آسید حسین آقا شفیعی سلام. آن مهره‌ی مرحوم حجت الاسلام رفسنجانی -که چند پست بالاتر ازو امروز حرف زدید- از همان سال‌های اول انقلاب معلوم‌الحال بود. اصلاً سواد حوزه ندارد. ولی چندین بار همین شورای نگهبان او را برای خبرگان صالح تشخیص داد. به نظرم آن که باید مؤاخذه شود همین فقیهان شور نگهبان هستند که چندین سال و جندین بار حجت الاسلام حسن روحانی را به عنوان مجتهد خبره برای خبرگان تأیید صلاحیت کرده بودند. او اساساً سواد حوزه نداشت چه رسد به اجتهاد. بگذرم.
 
استاد حجت‌الاسلام احمدی سلام.‌برای این پست مهم‌تان می‌آم. خیلی زیبا وارد شدید و خارج. کمی بعد البت... هر سه نگاه عامیانه، نگاه سیاسی، نگاه بینشی را به زیبایی هرچه تمامتر تبیین کردید. قلمت هم همیشه سهل‌الوصول است و این درک مطلب را آسان می‌کند. من هر سه استدلال آن جناب را می‌پذیرم. شرح صدرت همیشه مفید بود. خواستم بازتر کنم دیدم جای هیچ ابهامی در متنت نیست که بی‌جهت وقت اعضا را بکُشم. درود دارم و از بیاناتت ممنونم و بهره‌گیر.
 
شیخ محمد رضا احمدی: سلام. صبح آفتابی و سردتان به خیر و خوشی... بالاخره یک فرقی بین بالاشهر و پایین شهر باید باشه، نباید باشه؟
 
سلام جناب طالبی عزیز. یک نکته جالب در میان شخصیت های سیاسی داخلی که از عدم وجود شرایط برابر رقابت و در نتیجه، عدم مشارکت مردم دم می‌زنند، اشاره‌ای به اموری مانند اقتصاد نمی‌کنند، و یا به ندرت می‌پردازند، چرا؟ چون خودشان در واقع از بانیان وضع موجود هستند، تنها مشکل‌شان عدم تایید و... هست.
چون خودشان تایید نشدند، از مردم هم برای شرکت دعوت نمی‌کنند و یا حداکثر مانند روحانی، مردم را به رای دادن به کاندیداهای معترض دعوت می‌کنند. در شرایط فعلی به راحتی می‌توان سیاست‌بازان را از سیاست‌ورزان تشخیص داد. ارادت.
 
سلام جناب آشیخ محمدرضا. جغرافیایی هم حساب کنیم من در جنوب قم واقع‌ام. چه باید کرد که بر خلاف تهران که شمالش، آن طور است، در قم جنوبش این طور است! من که از طبقه‌ی فرودستانم و از فرادستان بیزار. راستی ما که پای کوه خضر ساکنیم تقریباً، همیشه چند درجه‌ای هواش با مرکز شهر قم فرق دارد حتی تابستان. خودت هم پسرت آقا محمدجواد سمت ما ساکن است می‌دانید.
 
سلام مجدد حضرت آسید حسین آقا استاد گرانقدر ما. متشکرم که پاسخ قشنگی دادید. ۱. بله، موافقم. عنوان «آیت‌الله» دادن به مرحوم حجت الاسلام اکبر رفسنجانی را کاری از سوی افرادی می‌دانستم که او را بُت می‌ساختند. این جا هم اعضا و فقهای شورای نگهبان مقصر بودند که حاضر می‌شدند او را از قانون اساسی مستثنی کنند و با آن که باید از ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام استعفا می‌داد بعد در مجلس ششم ثبت نان! می‌کرد، ولی شورای نگهبان وی را با همان رفتار فراقانونی تعیین صلاحیت کرده بود. ۲. آقای حسن روحانی را چون گفتم برای خبرگان چند بار مجتهد صالح تأییدش کردند، فقیه‌های شورای نگهبان را هدف قرار دادم چون خودتان که نیک می‌دانید خبرگان را فقط فقهای شورای نگهبان نظر می‌دهند نه اعضای حقوقدان. سپاسگزارم از استادم.
 
 
آقااحمدی سلام سه‌باره و سپاس چهارپاره. با نظر شما موافقم به‌تمامه. همین‌طور است که ترسیمش کردید. بلایی که دولت ۱۱ و ۱۲ بر کشور آورد هیچ دولتی نیاورد. بورس را همین حسن روحانی به آن روز انداخت. بنزین را او باعث آشوب شد. آن ننگین‌کار را او در ۵ + ۱ مرتکب شد. اساساً این فرد، شاکله‌اش «دروغ» است. او بر پایه‌ی دروغ، ریش! در آورد و رو پیدا کرد.
 
 
کسب مقام قهرمانی کُشتی آموزشگاهی سطح مدارس ساری توسط آقامحسن دارابکلایی فرزند شایسته و بااخلاق آقاابراهیم دارابکلایی (برادر خانمم) و مریم‌سادات صباغ را به خود آقامحسن و والدین مذهبی و متدین و زحتمکشش، تمام خویشاوندان، و اساتید و مربیان محسن تبریک می‌گویم. آقامحسن خیلی خوشحالم بازم تو را مجدداً برای بار چندم در رقابت‌های کُشتی استانی و کشوری قهرمان می‌بینم.

چهارشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۲

مدیر مدرسه فکرت
دامنه ابراهیم طالبی دارابی

 

سید یاسر موسوی: طرحی زیبا از ادای احترام کودک فلسطینی به سرباز آمریکایی که با سوزاندن خود در مقابل سفارت رژیم صهیونیستی، نخواست نامش در طومارِ جنایتکاران علیه فلسطینی‌ها باقی بماند.
 
 
آق سید یاسر سلام. اسم این خلبان آمریکایی «آرون بوشنل» که با این حرکتش غرب را رسوا کرد، برام بفرس. کاش بشود اسم این خلبان را بر روی جایی گذاشت که حافظه‌ی تاریخ بماند. حرکت کودک فلسطینی ایده‌آل بود. کار قشنگی را نماد کردند. ممنونم ازین اطلاع‌رسانی‌ات.
 
 
 
جناب حجت‌الاسلام آسید حسین آقا شفیعی استاد محترم سلام. اخیراً از من خواسته بودید در مورد فصل‌بندی، گفتاربندی و شکل و شمایل کتاب شما با عنوان «جهش تولید در آینه آیات و روایات» نظر دهم. من دقت کردم. تنها چیز مهمتری که به نظرم رسیده این است برای این که بتوان بر جاذبه‌های شکلی کتاب افزود این است علاوه بر ایجاد طرح آرام و رنگ مناسب و ساده‌ی روی جلد، در گفتارها باید به جای شکل واحد و یکنواخت فهرست‌بندی، از هر یک از دوره‌های انبیاء که بحث کردید، مهمترین ویژگی سیره‌ی آن پیامبر را پردازش کرد و برای فهرست‌بندی برگزید. نه این گونه از بالا تا پایین کل گفتارها، یک جور و یا جمله‌ای یکسان، چینش شده است. از سوی دیگر نام کتاب برای این که مخاطب را تحریک به دانستن کند، باید از یکی از مسائل یا کلیدواژه‌های مهم کتاب انتخاب شود تا خواننده مایل شود سمت و سوی آن روَد و عنوان «جهش تولید در آینه آیات و روایات» عنوان فرعی داخل پرانتز آن گردد. این کمک می‌کند کنجکاوی خواهندگان و خریداران آن برانگیخته گردد. در مثال می‌زنم. عنوان «شب‌های پیشاور» برای کتاب سلطان‌الواعظین چقدر حرفه‌ای انتخاب شد. حال آن منبر ایشان در هندوستان و پاکستان است. ولی جذبه‌ی نام شب‌های پیشاور» عین عطر آدم را به سمت کتاب سوق می‌دهد. من خودم جذب نام آن کتاب قطور شده بودم و دهه‌های ۸۰ همه‌ی کتاب رل لقمه‌لقمه خواندمش. سپاس. ابراهیم.

 

(۱)
 
 
آیا  شرکت‌کردن یا شرکت‌نکردن در ۱۱ اسفند برابر است؟!
 
من فهم خودم را ازین مسئله‌ی سیاسی در میان می‌گذارم:
 
 
الف. پیش‌درآمد بحث :
 
صندوق را دو نهاد پیش از برگزاری، فیتلر می‌کنند. وزرات کشور و سپس نهاد نگهبان. پس از آن است که شیار باریک صندوق، مجاز است اسم نامزدهای داوطلب عبورکرده از فیلتر را توسط یک یک مردم، از خود عبور دهد. درین روند: ۱. هم کار درستی وجود دارد؛ افراد فاقد صلاحیت عین سَرَند، فیلتر می‌شوند، که باید طبق مقررات بشوند. ۲. هم کار نادرستی صورت می‌انجامد؛ چون ترجیحات جناحی موجب می‌شود هم وزرات کشور و هم نهاد نگهبان چشمی جناحی و خارج از ضابطه پیدا کنند. درین، هیچ شکی ندارم. سال‌ها رخ داده است.
 
 
 
ب. خودِ صورت بحث :
 
۱. هیچ عقل سلیمی در هیچ شرایطی حق رأی خود را در جیب خود و بیخ یقه‌ی خود جا نمی‌گذارد که مثلاً چون رد صلاحیت، صورت گرفته است، پس صندوق بی‌معناستُ رأی را وارد آراء مأخوذه کردن بی‌فایده.
 
۲. حتی اگر نامزد دلخواه کسی رد صلاحیت شده باشد، همچنان منطق ایجاب می‌کند از میان باقی‌مانده‌ها، برای آن کسی که به صورت نسبی از دیگری صلاحیت بیشتری دارد، فرصت انتخاب‌شوندگی فراهم کرد. چون رأی معنایی جز تفوُق ندارد؛ یعنی به فوق بردن فرد از بقیه‌ی نامزد.
 
۳. خودم جانبدار دموکراسی حداقلی هستم، نه حداکثری. یعنی به لحاظ گذراندنِ علم سیاست، مشارکت متعادل و آرام و دستچین را بر شرکت هجومی و احساسی با آماری نجومی، ارجح می‌دانم.
 
۴. چون صفت اصلی جمهوری اسلامی ایران، تکیه‌ی قدرت در دو قوه از قوای سه‌گانه، بر پایه‌ی رأی مردم است، شرکت‌کردن با شرکت‌نکردن برابر نیست. آثار هر کدام در هر صورت بر نظام بار می‌شود.
 
۵. اِعمال قدرت فردی هر شهروند در بالاترین امکان، فقط و فقط در مفهوم «رأی» معنی پیدا می‌کند؛ یعنی کارهایی چون فعالیت مدنی، نوشتن متن‌های انتقادی، شرکت در اعتراض‌های مدنی قانونی و هر کار سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مشروع دیگر، زمانی به اوج خود منتهی می‌شود که زمان رأی فرا برسد. رأی، نافذ هم است؛ یکی را کنار می‌گذارد، یکی را به قدرت می‌رسانَد؛ پس نمی‌شود آن را در جیب مخفی کرد و استنکاف نمود. هر چند بنده به اختیار و آزادی فردی، درین مسئله، بسیار باور دارم و فلسفه‌ی سیاسی‌ام اختبار در کنار اختیار است.
 
جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲
قم : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
 
امیدوارم با نوشتن تحلیل - تفسیر بالا، اجابت شده باشد به پیشنهادی که جناب حجت‌الاسلام آسید حسین آقا شفیعی دارابی استاد محترم در چندی پیش به بنده کرده بودند که درین مسئله‌ی سیاسی روز، نظرم را تشریحی بیان نمایم.
 

متن حجت‌الاسلام سید حسین شفیعی دارابی: سپاس از آقا ابراهیم و طرح مجدد انتظار. بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. آقا ابراهیم سلام علیک. از جنابعالی به جهت نگارش نوشته ای آراسته با صبغه پرسش _ تحلیل پیرامون انتخابات ۱۱ اسفند صمیمانه تشکر می نمایم؛ و دعا می کنم در قبال این اقدام نیکتان ماجور باشید؛ آقا ابراهیم در عین حالیکه در قالب این نوشته؛ به یکی از شبهات مربوطه؛ پاسخی مناسب داده اید (البته در خلال آن؛ همچون همیشه از طرح نقد و نقب نسبت به عمل مسئولین انتخاباتی هم؛ دریغ نورزیده اید)؛ ولی با توجه به توانتان در عرصه تهییج و تشویق دیگران به حضور پررنگ در این عرصه مهم سیاسی؛ انتظارم اینست به این نوشته بسنده نکنید؛ زیرا  دست کم به ظن قوی؛ با نوشته های بعدیتان؛ بر تعداد حاضران در کنار صندوق های رای افزوده خواهد شد؛ در نتیجه؛ نمی بایست از نگارش و بارگذاری آنها دریغ ورزید؛ پس با عمل به خطاب قرآنی «فاستبقوا الی الخیرات»؛ عزمتان را جزم نموده و گوی سبقت را از دیگران بربائید؛ و بر ضریب وزنه حسنات خود در جهت ترویج انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و تشویق دیگران بر این حضور اجتماعی بیافزایید. (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی/ عصر روز جمعه ۱۳ شعبان ۱۴۴۵ق_ ۴ اسفند ۱۴۰۲ش)

 

پاسخ بنده به استاد: باز نیز امیدوارم این متن دومم اجابت درخورتری برای ادی دین به انقلاب و نیز پیشنهاد سازنده‌ی جناب حجت‌الاسلام آسید حسین آقا شفیعی دارابی استاد محترم ما باشد که در اسرع وقت بدون تکاهل نوشتم. سلام و سپاس دارم محضر آن استاد که نوازشگر بامحبت جمیع ما درین صحن هستند. متن دومم در پایین منتشر می‌شود :

 

 

(۲)

 

چرا در ۱۱ اسفند شرکت می‌کنم؟!

 

برای خودم دست‌کم سه علت دیده‌ام که الزامم می‌دارد ۱۱ اسفند به سرِ صندوق قم بشتابم؛ حتی جزوِ کسانی باشم که در ساعت اولیه‌ی شروع رأی آنجا حاضرند.

 

علت اول :

هر بار در هر دوره از فصل انتخابات، شرکت در پای صندوق، در درجه‌ی نخست تقویت انقلاب را در پی دارد و بازتاب امنیتی برای تضمین منافع ملی دارد و آسایش مردم از دسیسه‌ها را ارمغان می‌آورد. بیشترین اثر این رأی، جاری‌شدن خونِ مشروعیت سیاسی در شریان انقلاب اسلامی است که قطب عظیم جبهه‌ی مقاومت است که در برابر ستمِ ستمگران غربی ایستاده است. آیا وقتی رأی هر شهروند می‌تواند بخشی مهم از تقویت جهاد آن رزمندگان در خط مقدم علیه‌ی امپراتوری غرب را ایفا کند، می‌شود آن را در جیب خود حبس کرد و در شیار صندوق نینداخت؟! دور بادا بر هر یک از ماها که نخواهیم جبهه‌ی مقاومت را از راه دور -ولو در حد حضور در پای صندوق- کمک دهیم. رأی ما از گلوله هم قوی‌تر است؛ چون بقای جبهه‌ی حق و ضد ظلم را بیمه می‌کند.

 

علت دوم : 

من بر خلاف خیلی‌ها که برین نظرند هر کس از فیلتر وزارت کشور و نهاد نگهبان عبور کرده باشد، فردی «صالح» و «صاحب صلاحیت» است، معتقدم نه چنین نیست، بلکه احتمال بالایی وجود دارد که افرادی ناشایست و دارای فکر و رفتار نادرست با رایزنی و لابی و ساخت و پاخت و بده و بستان از فیلتر این دو جا -که اغلب جناحی و خودخواهانه رفتار کرده‌اند- عبور کردند. اینجاست که بر هر یک از ماها لازم می‌آید با رفتن در ۱۱ اسفند، جلوِ رأی‌آوری چنین افراد جاه‌طلب، طمّاع که از خزینه‌ی نظام برای زندگی خود و اطرافیان خود کیسه دوخته‌اند و اینک باز سودای قدرت بر دماغ‌شان خورده تا بیشتر تکاثُر کنند، بگیریم. پس؛ رأی هر یک از ما، ۱. هم می‌تواند ایجابی باشد (یعنی: فردِ صاحب‌صلاحیت را برگزینیم) ۲. هم قادر است سلبی باشد (یعنی: فرصتِ فردِ ناصالح، فرصت‌طلب و فاقد شایستگی برای تصاحب صندلی قدرت را بگیریم) بنابراین رأی دو تا زور دارد: صالح را به جلو می‌اندازد، ناصالح را به عقب می‌گذارد و نمی‌گذارد به باند قدرت را به اتوبان ثروت! وصل کند.

 

علت سوم : 

میان مردم و انقلاب یک پیمانی وجود دارد؛ انقلاب متعهد است دانش‌ها، دانشمندان و ارزش‌ها، ارزشمندان، و نیز شایستگی و شایستگان را میدان دهد تا کشور روی علم و پیشرفت و رشد و توسعه و عدالت و امنیت را ببیند و مردم هم این را در مقابل بر گردن گرفتند که ازین انقلاب با پوست و گوشت و خون و خدمت و نظارت و نقد و نظر، حمایت و دفاع کنند. رأی در ۱۱ اسفند، عمل به این پیمان است و اجراسازی حق شهروندی، که هر ایرانی از حق رأی‌یی آزاد برخوردار است. من از این رأی و حق خودم در ۱۱ اسفند دریغ نمی‌دارم و آگاه و آزاد صبح زود آنجام.

جمعه‌شب : ۴ اسفند ۱۴۰۲

قم. ابراهیم طالبی دامنه دارابیخوشحالم چنین می‌بینم ایستگاه صلواتی لبِ خط (سه‌راه) را که فرخنده میلاد حضرت موعود منجی علیه السلام را این‌گونه خجسته داشته‌اند؛ خاصه رفیق همیشه‌همرزمم آق سید عسکری شفیعی را در تصویر دیدم. تصاویر از آقا مصطفی داراب‌کلایی هست. تشکر وافر از وی که همآره رونق می‌دهد این قبیل کارهای مذهبی و اجتماعی را. دامنه.

 

(۳)

خیابان حضور است! صندوق حضور نیست؟!

یک کُرد -که سابقه‌ی بستری و جراحی هم داشت- بنا به هر علتی غش کرد و مُرد. یک فصل کامل پائیز، عصر و شب خیابان‌ها را دستاویز آتش و آشوب کردند و اسم آن رفتارهای دنائت را اعتراض مدنی! نامیدند و آنان که از تفکر سیاسی به اصطلاح اصلاح‌طلبانه! به معارضه با انقلاب رسیده بودند، آن پائیز را فرصت نامیدند و از طریق بیانیه‌های پی‌درپی و پر از تحریک و اغوا، زبانه‌ی آتش آشوب را هی دمیدند که جناح رقیب خود را -که از قضا خیلی‌هم سابقه‌ی بد در نحوه‌ی حکومت‌کردن داشت- به زیر کِشند، اما خود می‌دانستند آخر آن آشوب -که هرزگان لیدر آن بودند- به نابودی‌کشاندن کشور و سپردن عنان سیاست به دست آمریکا و اسرائیل بود. بدا اما به حال آن‌ها که همچنان راه خود را از ساختارشکنان -که مستقیم رهبر معظم را اهانت می‌نمودند- جدا نمی‌کردند تا مثلاً ثمره‌ی آشوب را، به سود خود سازنند و «انقلاب در انقلاب»!! کنند. خُب؛ آن تهدید علیه‌ی کیان کشور سرانجام جمع شد.

 

اینک که یک سال و اندی پس از آن آشوب، نوبت رأی‌گیری مجلس ۱۲ فرا رسیده که ۱۱ اسفند برگزار می‌شود، همان تیپ افکار اپورتونیست (= فرصت‌طلب) که خیابان را حضور مردم! تفسیر می‌کردند، صندوق رأی را تحریم نمودند. نه فقط تحریم، بلکه با رفتاری دودوزه‌باز، تلاش کردند برای همین نظام که خواهان افکندن آن بودند، کاندیدا ثبت‌نام کنند. لابد انتظار هم داشتند نهاد نگهبان (آن هم با ترکیب یکدست! و شاغول‌شده!) صحیح و سالم نامزدهای نمایندگی آنان را از صافی خود عبور دهد! جَل الخالق!

 

فکر اپورتونیستی یعنی، هم آشوب فرصت برای قدرت! است و هم صندوق رأی. حال که دیدند به جای برافکندن انقلاب، خودشان از دایره‌ی قدرت و نظام بیرون افکنده شدند، با سرافکندگی و افتضاح، به نزاع درونی با هم برخاستند و چوب حراج بر پیکر نیمه‌جان جناح خود زدند که با دستان خود آن را به این روز انداختند؛ با تندروی بوالهوَسانه و فلسفه‌ی فکری غربیانه.

 

آیا خیابان حضور است؟! صندوق حضور نیست؟! خیابان زمانی حضور است که اعتراضات شکل انسانی به خود گیرد. صندوق هم زمانی حضور است که دست‌کم یک سوم پای رأی حاضر شوند حتی یک چهارم هم مرسوم است. اما انقلاب اسلامی ایران تا کنون از طرف مردم خود فهمید ملت نه طرفدارِ انقلاب که خودِ خودِ خودِ طرفِ انقلاب است و همواره مشارکتش بیش از حد معمول جهانی بوده است. ۱۱ اسفند پس روز حضور معقول و مقبول است.

شنبه ۵ اسفند ۱۴۰۲

قم. دامنه ابراهیم طالبی دارابی

 

(۴)

رأی سفید؟! خُب؛ سلّمنا

این احتمال بالا هم هست که خیلی‌ها هیچ نامزد داوطلب تأییدشده‌ی نهاد نگهبان را نپذیرند و بعید هم نیست نخواهند به آنان رأی دهند، اما بنا دارند ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ سرِ صندوق آراء حاضر شوند و رأی سفید دهند. چنین کاری نه تنها در آخرین شق تصمیم به مشارکت اشکالی ندارد بلکه مُحسّنات هم دارد. هم فرد را از بار سنگین دین به انقلاب سبک می‌کند دست به شماتت خود نمی‌زند، هم میزاِنِ حضور سیاسی پای مهمترین عنصر عناصر چهارگانه‌ی دموکراسی یعنی صندوق را بالا می‌برَد و هم با این کار تفکر خود در سرنوشت اِعمال می‌کند. یعنی اقدام سیاسی برای تقویت انقلاب و در عین حال رأی نه به تمام نامزدهای محل حوزه‌ی انتخابیه. این خود رفتاری سیاسی و آگاهانه است. آری؛ رأی سفید؟! خُب؛ سلّمنا (=تصدیق و اظهار تسلیم در برابر این تصمیم)

قم. یکشنبه ششم اسفند ۱۴۰۲

دامنه ابراهیم طالبی دارابی

 

(۵)

سیاست تمرکز و عدم تمرکز

یکی از درس‌های رشته‌ی ما همین واحد درسی بود که آقای سید علیرضا ارغندی اهل مشهد در این درس سررشته‌ی بالایی داشت. ازین درس خوشم می‌آمد؛ آن هم سال ۷۱ که مرحوم حجت الاسلام اکبر رفسنجانی رئیس جمهور بود و به علت رفتار فردگرایانه‌ی بسیارشدید خود، در بین منتقدان به «اکبرشاه» شهرت یافته بود. این درس رشته‌ی علم سیاست چه می‌گوید؟ این را می‌گوید که دولت‌هایی در جهان، بنای سیاست‌گذاری تمرکزگرا دارند یعنی هم می‌خواهند قدرت را در تصاحب خود داشته باشند و هم بر پیرامون دیکته کنند و آنان را در ضعف و حاشیه نگه دارند. حتی کشورهای مرکز و پیرامون، همیشه با هم بر سر نیاز و منافع و مرز و عقیده حتی، تنش دارند. در مورد انتخابات هم، چنین است.

 

در ۱۱ اسفند چون بحث نامزدی مجلس جریان دارد سیاست عدم تمرکز مطرح است. یعنی هر چه تحریمی‌ها تلاش کنند انتخابات را از شلوغی و حتی حد معمول و طبیعی و حداقلی مشارکت بیندازند، باز هم به نظرم نمی‌توانند:؛ چون در بحث انتخاب وکلای مجلس بر خلاف انتخابات ریاست جمهوری، آنچه ازهمه‌بیشتر مردم را تهییج می‌کند، رفتار بومی منطقه‌ای و فامیلی است، نه سیاست تمرکزی مرکز (=پایتخت)

 

معمولاً مردم هر شهر انگیزه‌های بومی قوی‌یی دارند که برای غلبه‌ی نامزدهای آشنای خود، وارد صحنه شوند تا کار را برای نامزد دلخواه خود یکسره کنند. همین رفتار بومگرایی، اشتیاق رأی را در سطح کشور زنده می‌کند.

 

بنابرین بر اساس رفتار عدم تمرکزی رأی‌دهندگان، که اغلب‌شان در مسئله‌ی مجلس، محلی بومی و فامیلی فکر می‌کنند، برای به کُرسی‌نشاندن فرد یا افراد آشنا و رفیق و فامیل خود، میل مشارکت مجهزی پیدا می‌کنند و هیچ جریان تحریمی‌یی، حریف این میلِ مردمی، نخواهد بود که آنان را از رفتن پای صندوق مردد کند؛ حتی اگر کسی تردید هم کند، ولی وزن کفّه‌ی تصمیم او بر تردید او غلبه دارد چون پای حیثیت بومی و محلی آن مردم در وسط است.

سه‌شنبه ۸ اسفند ۱۴۰۲

قم. دامنه ابراهیم طالبی دارابی

 

(۶)
 
بی‌التفاتی = بی‌میلی = بی‌توجهی = بی‌اعتنایی = بی‌وقعی
 
امروز (چهارشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۲) رهبر معظم -که به‌حق و مقتدر و مقتدا، سُکان انقلاب را بر گردن دارند- خواهان "انتخابات قوی" شد و آن را "از ارکان اداره‌ی درست کشور" دانست. از دیدِ ایشان همه‌ی کسانی که نسبت به این عنصر اصلی دموکراسی "بی‌التفاتی می‌کنند"، کاری نادرست صورت می‌دهند. لذا از دید آقا "باید به انتخابات از زاویه‌ی منافع ملی نگاه" نمود، نه "از زاویه‌های جناحی و گروهی".
 
 
من نظرم این است تئوری و حرف و اندیشه و سیاست و هر فعالیت، یک جایی باید جنبه‌ی پیاده‌شدن (=عمل) پیدا کند. صندوق، یکی از آن جاهاست که هر دو سال یک بار، در ایران برای چهار انتخابات چهار وجهی پیش پای ملت گذاشته می‌شود که مردم از طریق صندوق، قدرت را به افراد که در واقع "نمایندگان" و "نائب مردم" محسوب می‌شوند، واگذار یا از آنانی که قبولشان ندارند سلب کنند. پس صندوق، برای هم ایجاب است و هم سلب. برای هر دو تا کار می‌شود تئوری را به عمل بدل کرد. هر رأی هر فرد دست‌کم چهار توان دارد:
 
یکی این که کسی را بر کسی دیگر برتری می‌بخشد و صندلی را برای او رزِرْوْ می‌کند.
 
دومی این که کسی را از دست‌یابی به قدرت و جاه‌طلبی بازمی‌دارد و نمی‌گذارد صندلی برای او رزِرْوْ شود.
 
سومی این که اگر هم تردید دارد با رأی سفید هم حرف خود را و حق خود به رخ می‌کشد.
 
چهارمی این که با رأی خود نمی‌گذارد انقلاب احساس غَبن و عدم مشروعیت سیاسی کند. پس؛ بی‌التفاتی = بی‌میلی = بی‌توجهی = بی‌اعتنایی = بی‌وقعی فقط با شرکت در ۱۱ اسفند می‌تواند معنای عکس پیدا کند.
 
چهارشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۲
قم. دامنه ابراهیم طالبی دارابی
 

.۷.

چرا رأی، قدرت دفع و جذب دارد؟

ما وقتی مثلاً حیات "طیّب" می‌خواهیم در واقع قید احترازی (امساک + دوری + رویگردانی) نیز همزمان صورت می‌دهیم؛ چون همزمان با گرایش به حیات پاک و عمل به زیست مؤمنانه، از حیات ناپاک نیز احتراز و دوری می‌کنیم. یک انسان بیدار و آگاه، به قول مؤلف کتاب زندگی معنوی (آقای محمدتقی فعالی) در ص ۸۸ و ۱۸۰ افزون بر «جلب نفع»، به «دفع ضرر» هم، همت می‌گمارَد. به من دامنه بگویید آیا شده تا به حال چیزی عظیم را تعظیم کنید؟ مثلاً بارگاه مقدس حرم امام رضا -علیه السلام- را یا مقام منیع مادر را؟ به‌یقین خواهید گفت آری. نه یک بار، بلکه بارها و بارها. حالا همان تعظیم را در نظر بگیر. شما در حال تعظیم یک امر عظیم معنویت و قداست، در حقیقت یک امر حقیر دیگر را هم همزمان تحقیر کرده‌اید؛ یعنی شیطان را و نامعنویت را، نفسانیت را، قباحت را. یعنی میان تعظیم چیز عظیم و تحقیر چیز حقیر، رابطه‌ی مستقیم برقرار است. حالا همین را روی رأی روی صندوق پیاده کنیم.

 

صندوق جای همزمانی هم تعظیم‌کردن است و هم تحقیرکردن. اگر حقیری را سراغ دارید که برای پُرکردن اشتهای سیری‌ناپذیر خود و اطرافیان و جیب‌بُری خزانه‌ی بیت‌المال، دندان تیز کرده است که صندلی مجلس را تصرف کند، با تحقیر او (رأی به دیگری یا رأی سفید) او را ازین اشتهاء، گرسنه و لَه‌لَه‌زننده، نگه دارید که صندلی قدرت را اشغال نکند. پس شرکت پای صندوق، همزمان دو کارکرد برابر دارد: تقویت یک فرد خوب و حاضر به خدمت یا تحقیر یک فرد بد و جاه‌طلب. حالا اگر قانع شدید رأی را دستِ کم نگیرید. هر فرد پای صندوق می‌تواند رأی خود را "ابرقدرت" حساب کند؛ زیرا یک رأی (چه مثبت برای یک فرد، چه منفی علیه‌ی فرد دیگر، چه سفید علیه‌ی تک تک هر نامزد) در عین حالی که یک قِلِت و کم و ناچیز حساب می‌آید، ولی در سرجمع، یک کار سرنوشت‌ساز و قدرتمندانه محسوب می‌شود. این است که بنده معتقدم شرکت پای صندوق، هر رأی‌یی دارای قدرت دفع و قدرت جذب است. دریغ نکنید قدرت خود را. ایضاً حق خدادادی و وظیفه‌ی فردی اجتماعی سیاسی خود را.

 

من برای این دوره رأی‌گیری ۷ قسمت متن نوشتم. این هم آخری آن بود. گرچه می‌دانم هر کس خود بهتر بلد است، اما من هم تلاشم را برای اشتراک‌گذاشتن دیدگاه‌ام بروز دادم. امید است طی این هفت قسمت وقت کسی را ضایع ننموده باشم.

جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

 

محمدعلی شامانی زیر پست قسمت ۷ متن انتخاباتی من در ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ : سلامی به بلندای معرفت،ذسالهای دور و نزدیک با دوستانم، در کلاسهایم و با دانش آموزان و دانشجویانم. از دوستی قدیمی تر مثال میزدم که او تحصیلاتی خوب دارد. ولی فهم و سواد و شناختی عالی و برتر دارد. آن دوست قدیمی تر امروز ما را توامان آگاه میکند. درود بر «عضد».

 

دامنه : بر جان و روح رفیق شفیقم حضرت شامانی -زید عزه- سلام و سپاس دارم. آقا، شما استاد ارجمند مایی و از شأن و منزلت والایی نزدمان برخوردار. جالب جملاتی که سرآخر به عین ضاد دال ختم شد!!! لطفت فزون بوده و هست. شاگرد و کمترینِ صحن محترم «بصیران» هستم. ارادت: قم. ابراهیم طالبی دارابی دامنه.

 

محمد تقی آهنگر: سلام اقای طالبی صبح بخیر نوشتار شما از جمله نوشتاری هست که در گروه به اشتراک می گذاری برایم ارزش خواندن وتامل دارد بحث حیات طیبه رو ذکر کردی حق هم همینه چرا که تکامل جامعه بستگی به حفظ ارزشهای اخلاقی است با راست گویی وایثار وبا وفاداری واحترام متقابل وبا صداقت وسلامت می شود هم نظم اجتماعی وهم نظم سیاسی در جامعه ی انسانی تحقق واستقرار می یابد همان عنوان مهمی که حضرتعالی بدان اشاره داشتی ( زیست مومنانه ) که شرکت در سرنوشت جامعه اش (انتخاب و حضور و مشارکت بصیرانه ) در مقابل هرگاه جامعه ای الوده شدند به انحراف کشیده شدند انواع زشتی ها و بیماریهای اخلاقی در انها راه یافت و ضد ارزشها در اشکال گوناگون در جامعه رونق گرفت سست گردیده و سقوط حتمی است که همان بی تفاوتی ( عدم مشارکت ) بنا براین جامعه ای که در حال پیمودن راه کمال همان رسیدن به حیات پاک وطیبه باید به ارزشها توجه لازم بقول شما اهتمام جدی داشته واز رشد ورونق ضد ارزشها نگران باشد وبا تمام تلاش در ریشه کن نمودن ان همت گمارد زیرا بی تفاوت بودن نسبت به ارزشها و ضد ارزشها قدم های اغازین سقوط است به هرحال موردی از مورد ها ی مهم حفظ نظام اسلامی حضور هوشمندانه در انتخابات هست به دور از هر نگاهی اول خود وخانواده ام حضور پیدا می کنم وهم دعوت از دیگران خداوند سرنوشت هیچ قومی را تقییر نخواهد داد مگر انکه خودشان بخواهند توکلت علی الله.‌ ارادت.

 

سلام برادر گرانقدرم محمدتقی. ۱. نظر لطف آن دوست باتقواست نسبت به بنده. من هم از کسانی‌ام که تا نوشته‌هایت وارد صحن شد با تمایل می‌خوانم چون در آن همواره نکات مهم نهفته است. ۲. خشنودی‌ام مضاعف شد که ترکیب وصفی حیات طیبه و زیست مؤمنانه بر پوست و استخوان روحت نشست. ۳. دیدگاه انقلابی و آگاهانه‌ات درباره‌ی حق تعیین سرنوشت و مقابله با آلایش‌های فساد سیاسی را قبول دارم. ۴. بله، از آن دوست جز این هم توقع نیست که دوشادوش همسر بافرهنگ و فرهنگی‌تان پای صندوق رأی حاضر شوید و در تعیین سرنوشت شرکت فرمایید. سلامم را برسانید.

 

سید کاظم صباغ: سلام علیکم بزرگوار. ممنون از شما که هزینه هایی از عمرتان را (هزینه فرصت) جهت روشنگری و ایجاد شور و انگیزه اشخاص کم تحرک و گله مند از وضع موجود برای تراز بالای حضور بکار گرفتید. استفاده کردم. لکن به رای سفید اعتنایی ندارم. چون باور دارم هرچند جزء آراء محاسبه میشود، ولی همانگونه فرمودید، بر فراز یک نماینده خوب و بهتر و نزول یک نماینده بد و ناکارآمد وجه تمایزی ایجاد نمیکند. شاید نظرتان این باشد ،که خواسته ،شخصی که احساس میکند در کارزار زندگی به صخره خورده باشد را به سر صندوق دعوت کرده باشید. از خداوند برقرای و پایداری شما و خانوادئتان را خواستارم. ۱۱ اسفند ۱۴۲ ارادتمند سیدکاظم.

 

برادرم، رفیقم، هم‌دوره‌ی تحصیل‌ام، همسنگر جبهه‌ام جناب حاج‌آقا سید کاظم صباغ سلام علیکم و علیکم السلام. ۱. دقت آن دوست متفکر را می‌ستایم؛ که صخره‌سنگ متنم را دریافت. ۲. از سخن مشوق و مشفق و نیز دعای خیر شما سید و سادات باوقار و باتبار، لبریز لطف شدم. ۳. می‌دانستم آن زیرک، توالی و تیره‌ی متنم را صید خواهد کرد. ۴. خیلی خوب شد از دیدگاه‌ات نسبت به اصل رأی و انواع سه‌گانه‌ی رأی باخبر شدم. ۵. شما خوب تشخیص دادید، بلی؛ یک مورد از موارد مقصد و مقصود من از هفت قسمت متن درباره‌ی انتخابات ۱۱ اسفند این بوده است آنانی را که در مرز تردید و یک دل دو دل نشستند، برخیزانم. ممنونم. منم برای شما و دخترعموی‌ام همسر گرانسنگت حاجیه نرگس محترم، سلام و دعا دارم. حالیا درود بر شما. ایضاً خانم بنده هم، نظر شما را دیدند و سلام به خودت و خانمت (که همآره یک همسایه‌ی همیشه‌سایه و لطف و محبت برای او هست) رسانیدند. ابراهیمُ ارادت.

 

حجت‌الاسلام آشیخ محمد جواد غلامی استاد و دوستم سلام. هم زیارتت در امامزاده صالح تجریش تهران، هم شرکتت در پای صندوق ۱۱ اسفند و هم قدم بر برف قطور شمال شهر پایتخت قبول و گوارا. عکس‌ها دل مرا یک‌آن آورد صحن امامزاده صالح. چون آنجا چندباری خاطره دارم.

 

حضرت مستطاب حجت‌الاسلام سیدعمادی سلام. همین اول کلام کشکولی بگویم: شِطون نفرین را بشنود کاری می‌کند از روی برفِ یخ‌زده‌ی قم لیز بخوری و قلم پات! از قلم دستت نازک‌تر شود!!! آقا طرز طنزنگاشت شما درین صِویِ برفی جذاب بود. خودتان هم قشنگ افتادین. منزل که رفتید به حاج‌خانم بگید اسپند دی بگیرد!

 

آشیخ محمدجواد بازم سلام. پس کو خودِ آق شیخ ما؟؟؟ خودت را چهره بنُما تا ببینیم. دیروقتی است آن رفیق را چهره‌به‌چهره رخ‌دررخ ندیدم. بگذرم.

 

حجت‌الاسلام استاد مستطاب آسید حسین آقا شفیعی دارابی سلام علیکم. کشکولی: به فتوای مِن!!! روزه امرو مکروه بود!!!!

 

سید کمال الدین عمادی: سلام و درود بر برار گل شکفته ام. مه جان برار، شیطان ملعون بعد از هزاران سال هنوز نفهمسته که هر که با آل علی در افتاد ور افتاد.

 

آق سید حسین شفیعی دارابی: سلام اگر هم سخن کشکولیت قابل اعتماد باشد؛ با فزونی ثواب روزه در ماه شعبان؛ کراهت رفع خواهد شد.

 

آقا سید عمادی سلام جانانه‌ی دگر. خیلی خندیدم از حاضرجوابی آن سیدسادات پاک‌نهاد. آره؛ شما سیدها شِطون را دایم‌ رجم می‌کنید و او از ترس شِم حوالی را هم نَمِجنه!!! (= برای فارسی‌کن‌ها: پا نمی‌گذارد) عالی بود مزاح شما با برف و آخوند و شِطون.

 

آقا احمدی استاد گرامی سلام مجدد. می‌آم برای نظر. کمی بعد...

این پست: جالب این که همان تاریخ ما هم عملیات والفجر هشت بودیم مانند شما اول در داخل سوله‌ها کنار نخل‌ها در خسروآباد.

این پست: جالب این که ما هم در جاده‌ی فاو و ام القصر بودیم البته جناح راست جاده.

این پست بازم: جالب این است که من هم مثل خودت قبضه‌ی خمپاره ۸۰‌ام داغ کرد.

این پست: جالب این است من هم همان جاده چشم چپم چپه!!!! شد و چاک خورد..

این پست: جالب این است من هم در بنیاد جانبازان ساری پرونده دارم ولی هیچ وقت حاضر نشدم تا الآن برای گرفتن درصد رجوع کنم!!! گذاشتم کنار واسه خدا !!!

در مجموع جناب حجت‌الاسلام استاد آقا احمدی سلام و سپاس از خاطره‌نویسی قشنگ. موبه‌مو خواندم. جذاب بود. آن سرت از قضا پس از خوردن ترکش تازه عقل و هوش و ذکاوت گرفت!!! کشکولی. جالب این است تو را بردند بیمارستان بقایی، ولی مرا بردند بیمارستان شهید کلانتری دزفول.

 

فامیل محترم استاد حجت الاسلام آشیخ جوادآقا آفاقی سلام. برین دو لبّاده‌پوش و سه قدک‌پوش هم‌قدواندازه سه شیخ و دو سید سپاس دارم. کشکولی اما آشیخ جوادآقا: شِما امرو در تهران بَنویس‌مَنویس داشتین و خودکار و انگوس‌مُهر آن هم هلاک بابت درج ۳۰ تا اسم وکیل مجلس و ۱۶ تا هم خُبره‌ی تشخیص رهبر! ولی اِما در قم فقط دکمه‌ی الکترونیکی داشتمُ خلاص. خداقوت به شما که واقعاً با نوشتن ۴۶ اسم شِم تِهروک در رفت توی تهرون. این عکس هم هنگام بَنویس‌مَنویس آشیخ جواد آقا آفاقی در تهران.

 

شیخ جواد آفاقی به دامنه: سلام. و ارادت. البته با آمادگی قبلی و آماده کردن لیست خیلی به تِهروک نَرِسیِه. فیگور بَیتِن در عکس، بعد از نوشتن ۴۶ نفر بیه. افضل الاعمال احمزها. انشاالله خداوند از همه قبول هاکنِه.

 

استاد و فامیل محبوب خاندان مادری ما آشیخ جوادآقا آفاقی زیده عزه.

 

۱. سلام دوباره‌ها که با زبان محلی جواب دادید و این نشان آن است مرکز و پایتخت نشینی روحیه‌ی خاکی و فروتنی اخلاقی شما را هرگز نتوانسته بشکند. ممنونم از طبایع ضد استبدادی شما (= معکوس کتاب طبایع الاستبدایه)ی مرحوم شیخ عبدالرحمن کواکبی سوری.

 

۲. بله قبول دارم که کار شما با درج ۴۶ نفر در تهران، «دشوارترین» به قول شما «احمَز» بود. ثواب کیسه کردید حسابی. این آخری کشکولی.

 

۳. پس، پس از نوشتن اسم‌ها عکس انداخته شد. نشان می‌ده نه، خسته نشدید. خبرگان هر چه رأی دادید بدانید بیشترشان مال قم‌اند. قم تهران را هم تسخیر کرد. با ارادات: ابراهیم. چای هم جای شما خالی با کمی پِشتِ زیک چشیده شد. درود.

 

جواب شیخ جواد آفاقی: سلام وارادت خداوند دخترعموی ما را رحمت کند. بله همه خبرگان وتعدادی از کاندیداهای مجلس در کل همه کشور و همه ما مدیون قم و قمیون ایم. خداوند حافظ کشور و مرکز علم وفقاهت قم باشد.

 

یک جواب دیگر هم مانده است. کمی بعد. ات چای دیگه بخورم. حمّوم‌بوردِه هَسّمِه باید نوشیدنی بَخارِم.... می‌آم الآن.. با توجه با انگشت نشان‌دادن سبّابه ممهور به مهر رأی درین عکس. اما اِما در قم انگشت‌مهر نزدیم. چون الکترونیکی برگزار شد نیاز به مهر بر شناسنامه نیست. نیاز به انگشت‌مهر هم نیست. نیاز به خودکار و مداد و خط‌کش! و نقّاله! و گونیا! و تراز! و شاغول هم نبود. لذا ما مثل شما انگوش بلند نکردیم مانور سیاسی بدیم علیه‌ی براندازان و هرزگان. آقا شیخ جوادآقا استاد بااخلاق ما پوزش، که کمی با شما از درِ کشکولی وارد شدم، چون دوستت دارم، مثل لیلی!!! جام جناب‌عالی رِه بِشکِنیمِه!! با نهایت ادب و ارادت: دامنه ابراهیم.

 

نمکِ طعامِ سیاست

فکر می‌کنید نمکِ طعامِ سیاست چه چیزی می‌تواند باشد؟ پایان متن خواهم گفت. نه تنها سیاست به این نمک نیاز دارد که هر بخش از زندگی انسان بدان محتاج است. بخواهید عبادت کنید نیازمند آنی. بخواهید معلمی کنید باید از آن برخوردار باشی. بخواهید روحانی باشید بیش از هر چیزی اول باید ازین نمک به خود بیفزایید. جنگنده و جهادی رزم هم باشید، باید تاروپود وجودت انباشته‌ی این نمک باشد. حتی اگر بخواهید یک انسان منفَرِد و منزوی و عُزلت‌نشین باشی، این را که نداشته باشی، می‌پوکی. سیاست که از دیدِ من ۱۰۰ در ۱۰۰ باید این نمکِ طعام را داشته باشد، وگرنه آخرش می‌شود مثل آن کسانی که حاضر شده بودند برای کسب قدرت و غلبه بر همگان با هر وسیله و شگرد، بروند کنار صدام تا بتوانند با این تاکتیک غلط و وحشت، به تصاحب حکومت برسند. اما اگر سیاست برای هر فرد ازین نمکِ طعام خالی نباشد، می‌شود شبیه شهید مظلومِ میدانِ اخلاص و ذکاوت آیت الله دکتر بهشتی و شهید میدان مقاومت و خلوص و عشق و رشادت حاج قاسم سلیمانی که تا آخرین نفس در خدمت، دیانت، اخلاقیات و در تمام افعال و اعمال خودشان ازین نمک خلوص  و عشق فی الله خارج نشدند. خوب تشخیص دادید؛ آری این نمکِ طعام، عرفان است؛ عرفان.

 

عرفان مگر چیست؟ که نمک همه چیز است؟ آن هم نمکی که نمی‌گذارد انسان در هر مسیر و شغل و حرفه‌ای که سیر می‌کند، اصلاً نگندد، نپوکد و نپوسد. من عرفان را حالتی برای رفت و برگشت به خدا می‌دانم. یعنی در هر سیر و مسیری که هستی، همه‌حال، بر سیر و سلوک خداشناسی و خداپرستی و خداترسی باشی، به‌طوری‌که عشق به اقدَس حق، در همه چیز تو سریان کند. به قول مولوی:

 

ژغژغ آن عقل و مغزت را برَد

صد هزاران عقل را یک نشمَرد

یار تو خُرجین تُست و کیسه‌ات

گر تو رامینی مَجو جز ویسه‌ات

ویسه و معشوق تو هم ذات تُست

وین برونیها همه آفات تُست


آری از عرفان بیرون بیفتی، این تازه آغاز آفَت و اُفت و لَک و کَنه و شَته‌ی درخت وجود توست. نمکِ طعامِ سیاست و همه چیز بشر، فقط و فقط عرفان است؛ یعنی شناخت و عشق خدا و داراییِ فهمی در وُسع انسانِ والِه و شیدا که استعداد خلفیه‌ی خدا شدن را دارد. سیاست منهای عرفان یعنی قدرت تهی از حکمت.


شرح مختصر دو لغت:

ژَغژَغ = صدای سائیدن دندان‌ها هنگام بروز شدّت سرما

ویسه‌ = قهرمان و سپهسالار شاهنانه از بلاد خُتَن تُرکستان چین (استان سین کیانگ)

۱۲ اسفند ۱۴۰۲ . دامنه

 

نظر عضوی از هیئت رزمندگان با اسم "ایران": عالیه زمانی رای آورده. ولی همسنخ همین افراد بوده

 
سلام جناب «ایران» من نام شما را در مخاطبینم ندارم. بجا نیاوردم. معرفی بفرمایید بشناسم شما را. پیام‌تان را دقیق متوجه نشدم. می‌شود توضیح بیشتری بدهید؟
با ادب و احترام
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

نقدی بر یک مصرع از شعر آقای شفیعی مازندرانی

جناب حجت‌الاسلام شفیعی مازندرانی استاد محترم سلام. خواستم این نقد را دیروز بر این مصرع آخر شعرتان وارد کنم اما احتمال می‌دهم تصور نادرست روی نقدم رخ دهد اما حالا که از یازده اسفند خارج شدیم گفتن آن را صلاح می‌دانم. این که درین بیت وصف‌های "دَدان و خَسان" یعنی حیوانات و خس و خاشاکان آوردید به نظر بنده واژگان مناسبی برای شهروندان نیاوردید. این بیت منظور هست:

 

"شرکت نکردنت گل همسوی با ددان
رای سپید هم شده همبزم با خسان"

 

این که کسی شرکت نکرد همسوی دد و حیوان است را من قضاوت نمی‌کنم. ازین عبور می‌کنم اما "رأی سفید" شهروندانی را که احتمالاً ازین گزینه استفاده کردند به هم بزم با خس خاشاکان!!! گردیدن فتوا دادید اصلاً سخن درستی درین مصرع شعر به میان نیاوردید. چنین نسبتی به شهروندان دادن از شما عالم دین که اخلاقیات از محوری‌ترین آثار انتشاراتی شماست بعید بود. اگر "رأی سفید" چنین باشد که شما فتوا دادید پس چرا در ساختار صندوق الکترونیکی یک دکمه بزرگ روی صندوق درج «رأی سفید» بود! درج این دکمه یعنی عملی که شهروند با آن می‌کند اشکال ندارد. چون خود نظام رأی‌دهنده را مخیر کرده است بین درج کد نامزد یا زدن دکمه‌ی "رأی سفید". بگذرم. با این مصرع شما شدیداً مخالف بودم. شما شهروندان را درین مصرع اهانت کردید. با احترام و ارادت: ابراهیم که در نقد و اِبرام سعی می‌کند بیان حق کند.

 

جواب پس از جواب سلام دوباره حضرت استاد شفیعی مازندرانی. نه، به قول سریال «سلطان و شبان» جواب‌تان مقبول نیفتاد. نظر من همان است که وارد کردم. متشکرم از رفتار کریمه‌ی آن بزرگوار. ارادت. ابراهیم.

 

انتقادم به حجت‌الاسلام آقای شیخ علی اکبر دارابکلایی

سلام استاد محترم. اوقات آن دوست بزرگوار و روحانی پرمشغله به خیر و خوبی


خُب حالا که ۱۱ اسفند جایش را به ۱۲ اسفند داد، وقت آن فرارسیده است انتقادی که به شما دارم را عمومی مطرح کنم؛ چون شما هم عمومی این مسئله را وارد جامعه و این صحن و صحن محترم هیئت رزمندگان کردید. انتقادم این است جناب‌عالی عنوان و صبغه‌ی طلبگی خود را -که از بهترین لقب و خوشنام‌ترین واژه میان افواه مردم و متدینان است (یعنی: پیشوند عنوانیِ "حجت الاسلام") بر روی تمام پوسترهای تبلیغی و دعوتی خود چشم‌پوشی کرده بودید و به جای آن از عنوان «معادل» استفاده نمودید که برای نامیدن نام شما نزد مردم، فرع است. و حتی در قیاس با عنوان رسمی حوزویِ "حجت الاسلام"، ناچیز و حتی هیچ است. بهتر می‌بود این شائبه را از خود دور می‌ساختید که نکند چنین کار تبلیغی‌ات، تصوری را در اذهان جامعه بنشانَد که گمان برَند، برای شما انگاری عنوان مقدس "حجت الاسلام" شأنیت و اعتباری نداشت که ترجیح بلامرجّح دادید بر روی اسم خود، عنوان دهن پُرکنِ "معادل" که در بازار مکّاره‌ی امروزه‌روز سیاست‌ورزان ایران رواجی پوشالی یافته، بگذارید که تا کنون هم نزد مردم به چنین عنوان و القابی اصلاً شناخته نمی‌شدید. واقعاً تأسف خوردم که چرا "حجت الاسلام" را فدای یک واژه‌ی معادل کرده‌اید. یکی از آداب زیّ طلبگی این بوده و هست و خواهد بود که طلبه فراموش نکند بهترین و رایج‌ترین عنوان برای او همان لفظ ساده و همه‌فهم و دارای قُدسیتِ "حجت الاسلام" است. من از نیِت‌خوانی پرهیز دارم؛ لذا انتقادم متوجه‌ی انگیزه نیست، بلکه به انگیخته است که به نظرم چنین اقدامی از سوی شما اصلاً هم، کار درست و موجه‌ای نبود و نشان داد ماها هنوز نیازمند مبارزه با نفسانیاتیم. با اعتذار: ابراهیم.

 

آقای ... به دامنه: سلام و درود بر برادر نکته سنج و نقاد خبیر. انتقاد شما وارد است لکن در صحن علنی وارد نیست. من هم این انتقاد را داشتم میتوانست در قسمت رزومه ها دریافت مدرک دکتری (اگر دانشگاهی بود) بیان کند، ولی عنوان مقدس را حفظ کند.

 

دامنه: متشکرم که توجه فرمودید و اصل انتقاد انتظاری بنده را صحه گذاشتید. اما علت در صحن. چون خود ایشان در صحن و محل ما و حوزه انتخابیه و مناظر عموم این عنوان را روی خود گذاشت.

 
درخواست حجت‌الاسلام سید حسین شفیعی از دامنه: آقا ابراهیم سلام علیک صبحتون به خیر. روز گذشته رهبر فرزانه انقلاب بدون گرفتن عصا بر دست در کنار صندوق رای حاضر شد؛ در عرصه مجازی و غیره تحلیل هائی خوانده و شنیدم؛ دو ست دارم تحلیل جنابعالی را که مهارت بالایی در تحلیل و ارزیابی دارید در این راستا را بخوانم موفق باشید.

 

 

روزِ بدون عصا

رهبر معظم روز ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ بدون عصا هنگام رفتن برای رأی‌انداختن در صندوق آراء، ظاهر شدند. جناب حجت‌الاسلام آسید حسین آقا شفیعی دارابی استاد محترم حوزه و دانشگاه از من خواستند این حرکت رهبری را به مهارت قلم ببرم. چشم؛ «سمعاً و طاعتاً».

 

آقاخامنه‌ای در تیپ و قیافه از پرجذَبه‌ترین چهره برخوردارند. اَبروانِ پرپشتِ آویزان به سمت مژه‌های چشم. پیشانی زیبا. موی پشت سرِ قشنگ و لاخورده. عینک بی‌نقص. شکل سرش خوش‌نما. چشمان نافذ و برّاق. نیم‌رخ از هر دو سمت گونه تودل‌برو. اندام کشیده و خوش‌قواره. عمامه‌ای مجعّد با دوخت قبایی خاص در جلیقه‌ای تا نزدیک یقه برآمده. همه و همه به همراه طرز راه‌رفتن و وقار و هیبت از وی یک چهره‌ی منحصر و کاریزماتیک ساخته است. من هم از روبرو دیدارش کردم در جمع همین حسینیه و هم در هنگام نماز در اقتدا به آن معظم له در همین مکان، دریافتم حتی از ناحیه‌ی پشت گردن نیز اُبهتی وافر درو نهفته است.

 

 یک چنین انسان همه‌جوره جذاب، حالا عصا هم در دست دارند که به حرکات و سکناتش یک جلوه‌ی دیگری بخشیده است که شاید بتوان گفت خود عصا در دستان آقا، جبروتی بر وی نشانیده. رهبر یک انقلاب باید هم جلال و جمال و جبروت داشته باشد.

 

با این وضع و حال، که مردم عادت داشتند ایشان را مثل همیشه با عصا ببینند، اما ناگهان بدون عصا ظاهر شدند که همین یکبارگی رفتار حسابشده‌ی آن فرزانه یگانه، مردم را به سمت کنجکاوی عجیب و علاقه‌ی عاشقانه پرتاب ساخت. همه از ذوق و ولَع ماندند که چه گونه احساساتشان را به رهبری با این‌همه قشنگی، و تنِ سالم و چهره‌ی درخشان عین «آفتاب»، بروز دهند.

 

حتی رهبری اگر بر فرض احتمال نخواسته باشند پیام به بدخواهان بدهند، شیفتگان «خامنه‌ای» دست از پا نشناختند و رفتار رهبر را بدون عصا، پُتکی سنگین بر سرِ کسانی تعبیر کردند که هر روز شایعه می‌ساخته و می‌سازند که مثلاً آن حضرت مریض‌احوال!!! است و دیگر شایعات دلخوشنَک!!!

 

برین رهبر عظیم ما، هوشیاری و ذکاوت ذاتی است؛ تنها آخوندی که هرگز کسی نمی‌تواند گولش بزند همین آقاخامنه‌ای است که دست هر دسیسه‌باز را با حکمت و شؤون باطنی‌اش، از رو می‌خواند. من خامنه‌ای باعصا و بی‌عصا -هر دو- را دوست می‌دارم؛ هر دو به او می‌آید. بلد است چه حالت راه روَد، گوش دهد، بگوید، بنگرد، خیره شود، تصدیق کند، اخم نماید و بخندد. واقعاً به عکس بالا نگاه کنید؛ جز آنچه عموماً برای‌شان توصیف نمودم، چیزی دیگر می‌بینید. عمرشان طولانی.

 سربازِ کوچک حاج قاسم سلیمانی: قم. دامنه ابراهیم طالبی دارابی

حاشیه: لفظ آفتاب برای آقا برگرفته از آن نامه‌ی امام خمینی رحمت الله به ایشان است.

 

سید موسی صباغ:

کل آراء دارابکلا ۲۷۹۷

 

خانم عالیه زمانی ۱۵۵۰  

بابایی کارنامی ۷۷۵ 

بابایی عبدالرضا ۴۲۰

زارعی ۱۷۸ 

علی اکبر دارابکلایی ۱۲۸۴

 
جناب آق سید موسی صباغ سلام. با دیدگاه آن دوست که در بالاتر پستی نگاشته‌اید، موافق نیستم. چرا؟ چون: ۱. در بیانت نوعی الزام بر روحانیون محل برای اعلان جانبداری از نامزد مورد نظرت وجود دارد، که نمی‌تواند بیانگر انتظار و توقع درستی از روحانیت محل باشد. اساساً روحانیت محل مُلزم نبود چنین کاری کند که توقع و نقد و‌ گلِه‌ی شما را برانگیخته است. ۲. شاید نظر تک تک روحانیون محل روی نامزدهای دیگر بوده باشد. ۳. از نظر من این رفتار روحانیون داراب‌کلا در پرهیز از حمایت آشکار، نشان خویشتنداری و پنهان داشتن موضع انتخاباتی بوده است که نخواست با اعلان نظر خود، میان صفوف سیاسی شکاف ایجاد کند. ۴. من معتقدم اختیار و آزادی هرگز نیاید تحت انقیاد توقع و بوم و موقعیت قرار گیرد.
 
سید موسی صباغ: سلام آقا ابراهیم اگر این رویه ای که جنابعالی فرمودید برای همه دوره ها بوده باشد صحیح است. اما اینطور نبوده و خودم شاهد بودم که امام جماعت محل بین دو نماز در اهمیت و ترغیب شرکت در انتخابات توصیه به نامزد خاصی را هم اعلان می‌نمود. و این رویه ایی بوده که هم مرحوم حضرت حاج آقا دارابکلایی و هم مرحوم حاج آقا آفاقی ابراز می‌نمودند. هر. چند تکلیفی برای مردم نبود. اما انتظار این بود با حق انتخاب ۲ کاندید حمایتشان را برای فرد مورد نظراعلان می‌کردند.
 

حجت‌الاسلام ربانی به دامنه: سلام علی ابراهیم عزیز الکبیر ، آقا تأثیر قلمت تأثیر گل سرخ است بر جان‌ها ، فرض است از استاد معظم حاج آقای شفیعی حفظه‌الله تشکر کنم با تقاضایشان برای صحن مبارک همچین مائده ای را فراهم کردند. من در ثنای شأنیت تو کلامی از مولا امیرالمومنین علی ع را تقدیمت میکنم: «عقلهای صاحبان فضیلت در نوک قلم‌های آنان است.» ای عزیز، همیشه مستدام با مرام بی نشان.

 

برادر گرانقدرم حجت‌الاسلام آقای استاد ربانی سلام و تقدیم احترام. ۱. آری، من هم از جناب آسید حسین آقا استاد محترم تقدیر می‌کنم به بنده لطف می‌فرمایند؛ وگرنه قلم خود ایشان فصیح و بلیغ است. ۲. شما دوست ارزشمندم همواره مرا در کنَف عنایت خود دارید و از تشویق و رهنمود آن جناب بی‌حد و حصر متشکرم و آرامش می‌گیریم. ۳. سخن امام علی علیه السلام بر قلب انسان نفوذ می‌کند بی‌جهت نیست اخوی قرآن است کتاب شریف نهج‌البلاغه. ۴. دوستدارت ابراهیم هم در شما عطر گلاب ناب می‌بوید. وصف رهبر معظم‌مان دل انسان را سکنیت می‌بخشد. من آن رهبر محبوب و قدرتمند در برابر خصم و متخصمان را عبد صالح خدا می‌دانم. سپاس و دوام عمرتان.

 

حتی ۲۰ ٪

به قلم دامنه: چندین بار در همین صحن نوشتم از دیدگاه من انتخابات‌های سیاسی با شرکت یک پنجم واجدین شرایط رأی‌دادن حد متعارف است. یعنی هر ۵ نفر، ۱ نفر هم خود را پای صندوق رأی برساند نشان عادی بودن میزان مشارکت است. به عبارتی میان هر ۲۰ نفر، ۴ نفر نقش ایفا کنند علامت زنده‌بودن جامعه است و حکومت نباید واهمه کند. این رفتار هم در جهان متعارف است و هم منطق پشتش هست. خیلی از کشورها میزان مشارکت مردم در همین حد است. مگر جاهایی که طبق قانون اساسی رأی‌دادن اجباری است و جریمه و محرومیت دارد. منطق اما این است که در هر انتخاباتی می‌توان ۵ نوع رفتار برای شهروندان قائل شد:

 

۱. شرکت با رأی مثبت

۲. شرکت با رأی مخالف

۳. شرکت با رأی ممتنع

۴. شرکت با رأی سفید

۵. عدم شرکت بدون رأی

 

حال اگر این ۵ رفتار را از ۱۰۰ ٪ تسهیم کنیم سهم هر رفتار هم می‌تواند تا ۱۰۰ ٪ باشد هم می‌تواند تا ۰ ٪ بیایید. حال وقتی یک حکومت مستقر به‌آسانی می‌تواند ازین ۵ نوع رأی انتخاباتی ۲۰ ٪ رأی مثبت اخذ کند، مشروعیت سیاسی را همچنان در اختیار دارد. چون علاوه بر رأی مثبت، رأی سفید هم جزوِ آراء صحیح است و نشان اعتماد شهروند به سیستم است. و همین فائق‌بودن حکومت بر سایر سه رفتار بعدی است.

 

تازه علاوه برین بیشتر جاها در جهان ملاک اندازه‌گیری رأی، نسبی است. یعنی اگر یک نامزد حتی یک رأی بیشتر از رقیب یا رقبا بیاورد، پیروز است.

 

حالا بیاییم روی انتخابات اخیر ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ دو مجلس (قانونگذاری + خبرگان رهبری) که مشارکت بنا بر نقل مسموع بالای ۴۰ ٪ بود. این یعنی دو برابر حد متعارف، شرکت صورت گرفت. یعنی دو پنجم تعداد واجدین شرایط. پس هرگز این انتخابات نشان ضعف حکومت تلقی نمی‌شود، بلکه حالت نُرمال را کسب کرده است که توانست چنین رقمی از مشارکت را رقم بزند. پس حتی ۲۰ ٪ هم اگر بود، باز جای شبهه و ترس و تردید نبود. بیاییم خود را عادت دهیم به همین نوع مشارکت‌های متعارف و آرام. هیچ هیجانی نشان سلامت نیست. مشارکت متعادل و متعارف علامت وجود آرامش میان مردم است، نه بروز احساست و غلیان و هیجان.

 

نکته‌ی پایانی: چنین مشارکت خیره‌کننده تحت بدترین حملات براندازها و تحریم‌کننده‌ها، و نیز بعضاً سختگیری‌های فراقانونی و جناح‌زدگی شورای نگهبان، نه تنها موفقیت انقلاب برای جلب حضور را نشان داد، بلکه سوی دیگر ماجراها را خیلی فاحش شکست داد. مثال می‌زنم:

 

اگر چنانچه خبر درست باشد که حجت‌الاسلام آقای سید محمد خاتمی در این انتخابات ۱۱ اسفند شرکت نکرد، این کارش سه شکست برای خودش هست:

 

۱. تلاشش برای نیامدن مردم پای صندوق نگرفت.

 

۲. جناح چپ یکی از اصلی‌ترین چارچوب سیاسی عقیدتی‌اش خط امام بوده است که خط امام یکی از شاخصه‌هایش برگزارکردن انتخابات به اصرار امام خمینی رحمت الله حتی در اوج جنگ در دفاع مقدس زیر بمباران‌ها و موشکباران‌ها بود. اما حالا این فرد می‌گویند در انتخابات شرکت نکرد، این یعنی عبور از خط امام که شکست فاحشی هست.

 

۳. اینان از طرفدارن تز ولایت فقیه امام خمینی رحمت الله بودند. چطور پس وقتی ولی فقیه از همگان خواستند شرکت کنند، وی تمرد کرد و خواستِ ولی فقیه را پیاده نکرد! این یعنی شعار تز ولایت فقیه می‌دادند حتی یک دهه گزینش‌ها را در دست داشتند و همه را با همین التزام به ولی فقیه شاغول می‌کردند، اما اینک در عمل تابع جوزدگی کور در بین جناح خود شدند و شرکت نجستند. شکست ازین بدتر؟! این‌همه جَست‌خیز و تُهمت به انقلاب، اما این میزان آمدن مردم پای رأی در سردترین روزهای امسال و زیر حجم وسیع فشار ضد انقلابان، سلطنت‌پرستان و نیروهای چرخش‌کرده به آمریکا و اروپا. دامنه.

 

امیر رمضانی: درود جناب دامنه .عالی بود درس تحلیل گرفتم و بهره بردم . با این فرض اگر اصلاح طلبان می آمدند هم فکر نکنم ۲۰ درصد سومصندوق پُر میشد . با آمدن سران اصلاحات در دو ساعت آخر و دادن وقت اضافی به آنان وزنشان مشخص شد . روزها ی آینده اگر رای دوساعت آخر انتخابات افشا گردد . وزنه ی آنها بهتر مشخص میگردد

 

جناب حجت الاسلام آسید حسین آقا شفیعی استاد محترم سلام.

۱. صبح قشنگ شما هم -که شکر خدا همیشه با بحث و درس و تدریس شروع می‌شود- به خیر و خوش. و به قول کُردزبان‌های هم‌وطن: دستْ خوش.

۲. حقیقت این است دیشب پیش از خواب که ۹ و اندی شب دستم داد، موضوع برگزیده بودم که در مورد برادر رزمنده‌ی همه‌ی ماها آقا حاج صادق آهنگران «هست‌بود» بنویسم، تا وقتی این جور چهره‌ها حیات دارند برای آنان هست‌بود بگیریم نه وقتی از این دنیا رفتند یادبود. اما اول صبحی خواستم بنویسم دیدم ذهن و قلمم مرا الهام داد برو روی ۱۱ اسفند که انقلاب نیاز دارد این پدیده توضیح داده شود. این شد کنار بخاری درازکش، ذهنم مرا در قلمم کمک کرد این مطلب یک‌بند و بی‌مکث نوشته شد. لذا تعبیرات شما در پاراگرف اول انگار عین حال و وضع من است که شرح شده است. متشکر است این بنده از شما که تشویق فرمودید.

 ۳. با تکمیل تحلیل شما موافقم. نیز قدردان که دعایم فرمودین. چه چیز احسن بر دعا؟ بازم التماس دعا.

۴. داخل جمله پرانتز بند ۳ نمودن منظور است که شما سهواً ضمیر متصل فاعلی «م» آوردید.

۵. شکرگزار خدا هستم که قلم تأیید گرفت تحلیلم از دست استاد. سپاس به قول شما: کُرور کُرور.

 

شیخ جواد آفاقی ۲: سلام علیکم. همانگونه که استاد محترمم حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای شفیعی زیدعزه در توصیف تحلیل زیبایتان نگاشتند بنده هم عرض میکنم. چنانچه جنابعالی نگاشتید. جبهه ضد ایرانی متشکل از تجزیه‌طلب‌ها، سلطنت‌طلبان، رژیم صهیونیستی و همه آنهایی که سال گذشته کشور را به اغتشاش کشاندند تلاش وافری برای تحریم این دوره انتخابات داشتند.

 

امیرجناب سلام. ۱. هم نکته‌گویی‌ات محشره و هم نکته‌گیری‌ات. ۲. بله، دقیق رفتی روی کانون کار. موافقم. وزن‌شان به قلیل‌ترین حد خود فروکش کرد. ۳. قبلاً بارها جوان‌ها را هشدار دادم که شَمّ من به من می‌گفت که از دور و بر این فرد و افراد واروشده به سمت اروپا و آمریکا فاصله بگیرند که آینده‌ی خود را به این جریان در حال انقراض!!! ندوزند. اینک با رفتار ۱۱ اسفند خاتمی تحلیل من از رهبرکردن خانم آذر منصوری برای «اصلاح‌طلبان»!!! معنای محقَق پیدا کرد که هم‌پویه با مریم رجوی شدند. تحلیل من بارها افرادی را درین صحن اذیت کرد؛ اما چه باید کرد که ابراهیم طالبی حرف خود را هر وقت احساس کرد باید بزند، می‌زند و خوف نمی‌کند. ازت امیر ممنونم که تحت جو و هووو شدن نیستی.

 

جناب حجت الاسلام آشیخ جوادآقا آفاقی محترم سلام. ۱. خشنودم صحه‌گزار متن تحلیلی‌ام شدید. ۲. بله؛ قبول دارم شکست خود را خود بر سرنوشتش رقم زد. این شخص فکر می‌کرد هنوز حرفِ «تَکرار می‌کنمِ...» او بَخِر (= زور و خریدار) دارد. ۳. عبور از اصول خط امام رحمت الله که از منظر آن امام انتخابات در نظام زیر بدترین شرائط هم نباید تعطیل و تحریم شود، کاری مخاطره‌آمیز برای او و پیروان او بود. تردید ندارم این ترکِ فعل سیاسی وی، نه خط پایان که خط بُطلان کشید بر او. ۴. نکاتی که منضم کردید و نیز توضیحاتی که دادید منطقی و واقعیت است. متشکرم از ورودتان به این میانبحث صحن. با احترام به آن شأن شامخ‌تان. ابراهیم

 

شفیعی مازندرانی به دامنه: السلام علیکم و رحمه الله...جناب آقا ابراهیم عزیز .تحلیل جامع در عین حال  بالنسبه کوتاه که حاوی نکات غیر قابل  انکار طرف است  از موارد برجسته این تحلیل است  امیدارم مرحمت امام عصر ( عج ) را در پی داشته باشد موفق باشید دعاگو شفیعی مازندرانی جناب حجت الاسلام آشیخ محمدجواد استاد محترم سلام. مطایبه‌ی قشنگی کردید. خندیدم. ازین مدیر هر چه بخوایی! بر می‌آد!

 

جناب حجت الاسلام شفیعی مازندرانی استاد محترم سلام. آن بزرگوار و بزرگِ صحن ما بر منِ شاگردش لطف دارد. خرسندم تقریظ باظرافت زدید بر تحلیلم. چه دعای قشنگی کردید، آمین. یعنی می‌شه مشمول عظمت این دعا شوم.

 
پاسخ به مباحثه‌ای ذیل پرسش ۲۱۲ مدرسه فکرت: ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍو عجّل فرجهم». سلام دوباره به جناب دامنه و پوزش بابت تاخیر پیش آمده در پاسخ‌گویم. سوالی فرموده بودید از چگونگی آینده باطل از دیدگاه نظرگاه بنده که خود نیز نظر می‌اندازم به داستان عاقبت خیر و شر در کتاب« نبرد حق و باطل» شهید مطهری ص ۱۸ که اینگونه مطرح می‌شود:«انسانها در جوامع یا طرفدار حق می‌شوند یا طرفدار باطل. فرشته الهام به خیر می‌کند و شیطان وسوسه به شر. «پس انسانها به دو گونه می‌شوند.عده‌ای که راه حق و خیر را می‌روند که راه ایمان و انبیاست و عده‌ای راه شیطان ، و کفران می‌کنند دعوت انبیا را. یک پرچم هدایت ، یک پرچم ضلالت یک پرچم نور، یک پرچم ظلمت در نتیجه جامعه ممزوجی‌ست از خیر و شر.و حق و باطل. این نزاع و درگیری حق و باطل چه در وجود فرد و چه در اجتماع همیشه حکمفرماست. البته ما معتقدیم غلبه‌ی نهایی با حق و حقیقت است .عدل بر ظلم غلبه خواهد کرد و خیر بر شر پیروز.نور بر ظلمت غلبه خواهد کردو دین بر کفر پیروز» اینکه فرمودید چرا کلاس اول؟ اصولا ما بچه‌هایمان را از سن هفت سالگی به مدرسه می‌فرستیم و در کلاس اول ثبت نامشان می‌کنیم.منم دیدم طبق سال تاسیس مدرسه ما نیز هفت ساله شدیم پس باید به کلاس اول برویم و خواستم در همین مدرسه «نامنویسی» نمایم. چرا که دوره آمادگی رو از همین مدرسه فارغ‌‌التحصیل شدم. (کشکولی) ۱۰ / ۱۲ / ۱۴۰۲ ، با تشکر.
| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/2413

نظرات (۲)

با سلام و احترام خدمت سروران ارجمند مدرسه فکرت و عرض ارادت به مدیر ارزنده و دوست دیرین و جناب مستطاب آقا ابراهیم طالبی، به حمد خداوند متعال دعای سراسر خیر خوبان مستجاب شد تا به نیابت از مردم متدین شهرستان در چایخانه حضرت علی بن موسی الرضا «علیه السلام» با همراهی هشتاد و پنج نفر از خادمیاران و خیرین در صحن کوثر، پذیرایی زائران و مجاوران و مهمانان امام رئوف را در سه روز شیفت اول از ۵/۵ الی ۱۱/۵ صبح با اذکار الهی و صلوات خاصه و زمزمه شاکرانه بر آستان گران‌سنگ امام مهربانی ها بابت توفیق برآورده شدن آمال و آرزوهای چندین ساله شرکت کنندگان به همایش بزرگ خدمت رضوی و دلی در محضر امام و در قطعه ای از بهشت مهیا شد به صورتی که حتی مخیله مان گنجایش این حجم از سعادت و توفیق را نداشت و خدا را هزاران بار سپاس که برحسب وظیفه ادای دین کردیم و از شما مدیر شایسته بابت بارگذاری بخشی از خدمات ارائه شده در حرم مطهر رضوی سپاسگزاری میکنم که این مجمع با حضور هم محلی هایمان خصوصا حاج آقای دارابی پیش قراول خوبان و حضور شورانگیز دو عروس و داماد به همراه نوحه سرایی مداحان اهلبیت عصمت و طهارت و اهدا متبرکاتی از سوی خادمان بر مجد و عظمت امر خدمت رسانی افزود و مورد استقبال وصف ناشدنی خادمیاران و زائرین قرار گرفتند باورمندیم همه اوصاف الهی ناشی از لطف مکرمت امام هشتم «علیه‌السلام» بوده و حضور ناچیز ما سبب خیر شد تا امر رضایتمندی امام و ترویج فرهنگ رضوی محقق گردد ان شاءالله. در پایان شهادت مظلومانه هفتمین ستاره آسمان امامت و ولایت امام موسی کاظم «علیه السلام» پدر بزرگوار امام رضا «علیه السلام» را تسلیت و تعزیت عرض مینمایم.

ارادتمند سید تقی شفیعی دارابی.

::

::

سلام رفیق عصر انقلاب و جنگ و ایضاً همین‌الآنم حاج سید تقی شفیعی. کاری ستُرگ صورت دادی خوبانی را -که خویشتن خویش را آراستند و اغلب‌شان از دوستان قدیمیِ مشترک‌مان هستند- این‌چنین داوطلب و حاضردرصحنه در رکاب حضرت رضای آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) جمعیت و انتظام بخشیدی. از محبتت که کمند خالصانه‌ی شفقت است، متشکرم. بر تمامی این دوستان سلام و عرض ارادتم پیشاپیش مُبرهَن است. خدا قوت. یادت که هست امام رحمت الله اول انقلاب چه جمله‌ی رهایی‌بخش فرمود؟ گفته بودند: «کار برای خدا دلسردی ندارد.» حالا من یک جمله از ساخته‌ی خودم، به شما دوست گرانقدر دیرینم هدیه می‌کنم بر همین وزن: هیچ کاری برای امام رضا ع هیچ دلسردی ندارد هیچ، بلکه جمع را هم دلگرم می‌سازد.
  • سید مهدی صباغ دارابی
  • بسمه تعالی

    من لم یشکرالمخلوق، لم یشکرالخالق

    با نهایت احترام و با عرض سپاس

    بدین وسیله مراتب قدردانی خود از یکایک شما سروران، اشنایان، بستگان، از رفقای بامعرفتم همچنین از دو پسرخاله ها حاج اقا ربانی و اقای شهابی (همسایه) که در ضایعه از دست دادن مادر عزیزمان، مرحومه حاجیه فاطمه اهنگر دارابی ابراز لطف نموده و سعی در تسلی بازماندگان داشتند، ابراز می داریم و ارزوی سلامتی و بهروزی برای کلیه عزیزان داریم. از طرف خانواده صباغ دارابی

    جناب آقا سید مهدی صباغ سلام. معرفت خود را نشان دادید. برای مادر مهربانت عُلوّ درجات و برای خودت و پدرت، خواهران محترم‌ات، دامادان بزرگوارتان و همسر گرانقدرت، عُلوّ معنویات و عبادات خواهانم. خداوند باری‌تعالی توانِ شکیبایی مصیبت مادر را به همه‌ی خوبان آن بیتِ سادات محترم عطا کُناد.

    خالی نگذارم خدا را شکر بُگْزارم که شما و دو تن دیگر از خواهران گرامی‌ات درین مدرسه عضویت دارید و بنده به وجود هر سه‌ی‌تان افتخار می‌کنم. ممنونم. دامنه.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">