دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
آخرین نظرات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

۱۸۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مسائل روز» ثبت شده است

متن نقلی. از دکتر محمود سریع القلم: بهم ریختگی عمل، ریشه در بهم ریختگی فکری دارد. وقتی اجزاء فکر یکدیگر را نقض کنند، عمل به آنها نیز مجموعه ­ای از تناقضات را به وجود می ­آورند. بالاخره مشخص نیست که:

 

– بخش خصوصی را قبول داریم یا نداریم؟ در بیان می­ گوییم قبول داریم ولی حاضر نیستیم به او مسئولیت دهیم، تفویض کنیم و در حکمرانی با او شریک شویم؛

 

– بالاخره معلوم نیست این نظام بین­ الملل را قبول داریم یا نداریم؟ در بیان، قبول نداریم ولی تمام فن ­آوری­ها، محصولات، اعتبارات و تحقیقات آنها را می­خواهیم. فلسفه وجودی آنها را قبول نداریم ولی بسیاری از محصولات آنها را می­خواهیم؛

 

– بالاخره دنیا جای خوبی است یا باید با مظاهر آن مبارزه کرد. در بیان، دنیا را مذمت می­کنیم ولی برای پول و مقام تقریباً هر کاری می­ کنیم؛

 

– بالاخره معلوم نیست تخصص را قبول داریم یا نه؟ البته که در بیان همه قبول دارند ولی دریاچه اورمیه، نرخ تورم، بانکداری، نظام آموزش عالی، محیط زیست، صنعت خودروسازی و سیاست خارجی معرف اینست که امور، تخصصی تصمیم ­سازی نشده ­اند؛

 

– بالاخره می­خواهیم با مسلمان ها روابط خوبی داشته باشیم یا با غربی ­ها، یا با آسیایی ­ها یا با شمالی­ ها؟ یا با هیچ کدام؟ بالاخره مسیر چیست؟

 

– بالاخره زمان مهم است و باید برای آن فکر کرد، برنامه ­ریزی کرد، آینده ­نگری کرد و در اندیشه ۵۰ سال آینده بود یا زمان تعطیل است و باید دم را غنیمت شمرد؛

 

– بالاخره سرمایه ­داری را قبول داریم یا نه؟ چپ هستیم؟ سوسیالیست هستیم؟ از نوع چینی هستیم؟ مالزی هستیم؟ هند هستیم؟ ترکیه هستیم؟ صدها لایه و پرده تو در تو هستیم؟ چه هستیم؟؛

 

– بالاخره می­ خواهیم با کیفیت زندگی کنیم؟ همه با کیفیت زندگی کنند؟ در دنیا به واسطه آنچه ساخته ­ایم اعتبار و احترام کسب کنیم؟ سازوکار چنین مقصودی چیست؟ اصولاً کیفیت اهمیتی دارد یا خیر؟

 

– بالاخره می­ خواهیم چکار کنیم؟ بقا؟ رشد؟ پیشرفت؟ تقابل؟ تعامل سازنده؟ کدامیک؟ با کدام ترکیب؟ تقسیم­ بندی درصدها به چه صورت است؟

 

– و بالاخره افکاری که افق­ های ما را تعیین می­ کنند کدامند؟ می ­دانیم؟ افرادی می ­دانند؟ اتاق فکری که به این امور توجه می­ کند کجاست؟ آیا سیستمی داریم که کل مسایل کشور را یکجا ببیند و به صورت تسلسلی و سیستماتیک برای آنها طراحی کند؟

 

شاید علت­ العلل مسایل ما، وضعیت اندیشه ­ای و فکری ماست. مجمع­ الجزایری از افکار به صورت معلّق در فضا بدون آنکه نقطه مماسی داشته باشند در مدارهای خود خواسته حرکت می­ کنند. تا اندیشه منطقی و منسجم نشود، عملکرد اصلاح نمی ­شود. دلیل اینکه در نروژ و دانمارک آرامش و ثبات وجود دارد به خاطر اینست که پاسخ سئوالات فوق را دهه­ ها پیش در میان خود حل کرده ­اند. شاید با همین استدلال، فلسفه در غرب و در آسیا فعلاً جایگاهی ندارد ولی در میان خاورمیانه ­ای­ها سئوالات مهم فلسفی بی ­پاسخ مانده ­اند و تعدد و حجم بحرا نها، مجال پاسخ­گویی را نم ی­دهد.

 

دستگاه مغزی ما محتاج انسجام درونی است تا سیستمی بپا شود. نمی­ توان همه چیز را با هم و هم زمان خواست. زندگی با کیفیت محتاج اولویت ­بندی، سیستم، هرم، زمان­ بندی، آینده­ نگری و واقع­ بینی است. بدون داشتن Consistency نمی ­توان در انتظار جواب نشست. به درجه­ ای که میان بیان و عمل یک فرد، یا کشور یا بنگاه فاصله باشد، به همان میزان کیفیت، اعتبار و کارآمدی آن کاهش می­ یابد. شفافیت و قاعده­ مندی دو اصل ثابت و جهان ­شمول پیشرفت هستند. فکری انسجام دارد که شفاف و قاعده­ مند باشد. از سطح تناقضات یک اندیشه کاسته می­شود وقتی شفاف باشد. سالها پیش، به شخصی که یک ساعت و ۴۵ دقیقه به جلسه­ ای با تأخیر آمده بود مؤدبانه و خصوصی گله کردم. او در پاسخ، نکته ­ای گفت که سطح یادگیری از آن در حد یک دوره فوق ­لیسانس بود. او گفت: اینقدر صحبت از نظم و سیستم و عقلانیت و زمان و کارآمدی و آینده ­نگری و انسجام و دقّت و مدیریت و قانون­ گرایی…. نکن. من و تو را آخر در قبر خواهند گذاشت.

 

مسئولیت دست یابی به انسجام فکری با خودمان است. در این نظام بین­ الملل، همه کشورها تنها هستند و صرفاً به فکر منافع خود. با توجه به مثلث در حال ظهور مجدد چین، روسیه و آمریکا، این ویژگی نظم جهانی عمیق ­تر نیز خواهد شد. اگر با دانش و تخصص به انسجام فکری نرسیم، هم چنان مانند ۱۷۰ سال گذشته سینوسی سیر خواهیم کرد. مخالفان قدرتمند شدن کشور چه در منطقه و چه خارج از منطقه متوجه هستند که ما در انبوهی از تناقضات زندگی می­کنیم. نباید گذاشت آنها به آنچه ناپلئون گفت برسند. ناپلئون گفت: «وقتی دشمن شما در حال اشتباه کردن است، مزاحم او نشوید.» مسئولیت ایجاد انسجام فکری بین ما و در درون ماست. (منبع)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۳ شهریور ۱۳۹۷ ، ۱۰:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

ترامپِ غُمارباز. هشدار حماسی سردار سلیمانی به ترامپ: ادبیات ترامپ ادبیات کاباره‌ای در قمارخانه‌هاست... دریای سرخ... دیگر برای حضور آمریکایی‌ها امن نیست. نیروی قدس حریف نظامیان آمریکایی است؛... شما بعد از ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۸ با ۱۱۰ هزار سرباز در افغانستان چه غلطی کردید؟... امروز دارید پیش طالبان التماس می‌کنید برای گفت وگو؛ یادتان رفته برای سربازانتان پوشک بزرگسال تهیه می‌کردید حالا امروز آمدید ما را تهدید می‌کنید؟ جنایت‌هایی که انجام دادید در قرون وسطی سابقه نداشت، آمریکا امروز زباله‌هایی مثل منافقین که از داخل ایران به بیرون پرت شده‌اند را در آغوش گرفته است... سردار سلیمانی با اشاره به سخنان سخیف ترامپ علیه ایران گفت: از آن چه فکر کنید به شما نزدیکتریم، یادتان باشد طرف حساب شما من هستم و نیروی سپاه قدس نه تمام نیروهای مسلح، شما که میدانید توان ایران در جنگ نامتقارن چقدر است؟... در جبهه دفاع مقدس فرماندهان شهید ما قُله بودند و دامنه های این قله ها سرسبز و پر از معنویت شد... مدیر همچون یک قله برافراشته است و نقش آن از یک منبر بالاتر است،.. مدیر، دامنه ها را متاثر می کند و دینداری و امانتداری مدیر بر جامعه اثر دارد... مردم از رهبر خود تابعیت دارند و تمام سطوح مدیریتی به نوعی نقش رهبر در جامعه هدف خود را دارند. (منبع)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۷ مرداد ۱۳۹۷ ، ۱۴:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا. وقتی امام خمینی -رهبرکبیر انقلاب اسلامی- شاه را غیرقانونی و سلطنت را «از روزی که آغاز شد تا همین امروز ننگ تاریخ» خواندند؛ این شعر سعدی شیرازی در سراسر سرزمین پهناور ایران‌زمین در میان مردم جستجوی عدالت پژواک یافت:

 

نه به استر بر سوارم نه چه اُشتر زیر بارم

نه خداوند رعیت نه غلام شهریارم

منبع

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۴ مرداد ۱۳۹۷ ، ۱۹:۱۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا. سلحشورِ ایران  هیچ هم، تصادفی و از سرِ تفریح و اجبار نبوده است که ایرانی، از میان همۀ حاکمان عالم، و از بین تمامی سیاست ورزان جهان، و از انبوه آن همه دین مداران، «علی ولی الله» را برگزید، شیعۀ او شد تا پیرو خالصِ «محمد رسول الله» بماند. و آن ایرانیانی هم که در سایۀ مکتب دیگری زیست می کنند، این دو مردِ ایمان و اسلام را، با جان و دل دوست می دارند و بر قلب می نشانند. و این دو تاریخ ساز، یعنی محمد و علی، برای همۀ آزادمردان و جوانمردان، اُسوۀ زندگی، سرمشق  برازندگی و الگوی سرزندگی اند.

 

یک آمریکایی بَد تربیت شدۀ مرکانتالِ سوداگرِ پول پرست دوشندۀ جیب بُر؛ که به دور از هر مدرسه دیدۀ آمیخته شده به فرهنگ و ادب، به پیرِ خرفت باده نوشی بدل شده است و هر روزه هرزه گرایی و چرندبافی و خیال سازی و خیره سری می کند _یعنی ترامپِ بی تربیت بی عقلِ غرق در فسادهای  بی شمار امپریالیستی آمریکای بدهکار و مدیون جهان و انسان_ کودکانه پنداشته است او فرعون است و ملت ایران قومِ سرشکستۀ لجوج و بهانه گیر بنی اسرائیل. زهی خیال باطل.

 

 

ایرانی، که به صفت بارز همیشگی اش، اگر امروزه روز می بینید در درون کشورش، علیۀ هر نوع فساد در قدرت، در هر حیطه و مسئولیت، حرف و گلایه و مطالبه و فریادی فروخُفته دارد، اما همیشه، حتی در بدترین وضع زندگی و زمانه اش، دست طمع گر بیگانۀ متجاوزگر را داغ کرده است، و اگر هم روزگاری آن همه خاک وسیع ایران را از کف داده است، در زمین رزم نداده است، در ساخت و پاخت زمامدارانِ عیّاش و ترسو باخته است و نقشه اش به گربه ای گریان بدل شده است که با بروز انقلاب اسلامی این گربۀ گریان، به شیرِ غرّان و یوزپلنگِ دوّار دونده تیز و چابک گردیده است.

 

 

یک عده مُزدبگیرِ جریان سوداگر یهودِ صهیونیست، نه یهودِ ناب، در مرکز قدرت آمریکا با رأی دست کاری شده، بر سرِ کار آمده اند تا به خیال خام شان _که آرزویی دست نیافتنی ست و خوابی تعبیر نشدنی_ ایران را از جغرافیا محو کنند و اَعراب فریب خوردۀ منطقه را به شگرد فریب و دوشِش شیر، به آقایی!! و سروری!! بر ایرانیان برسانند. مگر از یادت رفته ترامپ، که در جشن رقص شمشیر میان سران مرتجع و بدکارۀ عرب، یک [خلیج عربی] گفتی و نزد مردم ما منفور شده ای. دیده بودی که ملت ایران، به خاطر یک حرف ناروا و سوداگرانه ی تو با تو چه کرده؟ یکپارچه و یکصدا، قدم در صحنه انقلاب و ایران نهاده و برای «خلیج فارس»ش، فریادها برآورده و نفرت و انزجارش را از توی پلیدِ بی مقدارِ سرکردۀ بدخوی آمریکای جهانخوار، اعلان کرده؟ دیگر بیش از این پای خود از گلیم خودرازتر نکن، که گردنِ اقلیم جهان، ایران است. و پای تو را قطع و تیکه تیکه و قلم خواهد کرد، اگر غلطی از توی بدبختِ جیب بُر! سر بزَند.

 

این خامان روزگارِ بد آمریکا، که نوکر و مزدور خاخام ها شده اند و دوشندۀ عرب ها، هیچ، _آری درست خوانده اید هیچ_ نمی دانند، که ایران هرگاه _آری، هرگاه_ مورد طمع دشمنِ بد کین و زشت خیمِ خارجی قرارگرفته، هر ایرانی در آن لحظه، یک سلحشور گردیده و سربازِ ایمان. و همه را تارومار نمود و وطن را، وطن نگه داشت، نه نوکر و ذلیل و خوار و سرافکنده. و منِ دامنه نیز مانند تک تک ایرانیان غیور، با آن که یقین دارم دوروبری های آمریکای ترامپ، آمریکای گرفتارآمده در چنگ بی خردان، هیچ غلطی نمی توانند بکنند، دربرابر هرگونه اقدام وحشیانۀ شان؛ سرباز می‌شوم، نه تماشاگر و وطنفروش.

 

بازنشر دامنه

 

نقشه متحرک ایران در طول تاریخ

 

و ایرانی می داند آنان فقط مشغول گرفتن اضافه کارهایی! اند که از اموال جهان و پول مُفت نفتِ سران عیّاش و خوشگذران عربی و سوداگران توطئه اندیش عِبری، به کیسه ی گشاد شان واریز می کنند. اینان بُزدل ترین و خائف ترین و خیال باف ترین مردان سیاست در کاخ سفید اند که سیاهی درون آن، مُخ و مغزشان را معیوب ساخته است و گمان دارند، می تواند ایران و ایرانی را به هم، علیه هم، به مانند گرگ علیه گرگ، زوزه کشان مشغول کنند و خود با خاطری آسوده، لویاتان (=دولت هیولا) توماس هابز، برای کشور غیور ایران شوند و در ما هراس افکنند. نه، به قطع و یقین هرگز نمی توانند.

 

آنان که باده نوشان سرمست قدرت و زر و زور و تزویر گردیده اند اگر هم غلطی بکنند (که به تحلیل من نمی کنند چون مثل سگ هاری شده از ایران و انقلاب برومند آن می ترسند، و مانند بید بر اندامشان می لرزند) همانند فرعون در مخمصۀ دریای سلحشوری ایران غرق می شوند و آن گه است که تازه می فهمند سربازِ ایمان بودنِ ایران یعنی چه. و به چشم خود خواهند دید که رزم و انسجام ملی و طنین شعار «آمریکا به تو چه» هر ایرانی، چگونه در جهان بازتاب می یابد و سوداگران مواجب گیر و پادوهای وطن فروش شان سازمان تروریستی منافقین که دریوزگی پیشه ساخته اند و سلطنت طلبان مرتجع که برای «شاه»سازی، همساز امپریالیسم گردیده اند، غرق در خاموشی و بدبختی و هلاکت می گردند.

 

ما غیوریم. عِرق داریم. به غیرت و ایمان آغشته ایم. نه به پستان آمریکا نیاز داریم و نه به شاخ او. ما ایرانی هستیم. مستقل و خردمند و عقل گرا و ایمان ورز. مردمانی حق پرست و حق گرا و عدالت جو. هان؛ همین پایان. برقرار باد ایران. جاوید باد انقلاب اسلامی؛ این پدیدۀ قرن ایرانیان.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۳ مرداد ۱۳۹۷ ، ۰۵:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا. قسمت سوم: قسمت اول (اینجا) و قسمت دوم (اینجا) حتماً از نظر گذشت. اینک بحث سوم.  نظامیان: دستآوردها: بی هیچ تردیدی کشور باتمدّنِ ایران، پس از انقلاب، به بازویی توانمند و مقتدر نیاز داشت. چون، چهار ابزار سرکوبِ شاه _ارتش، شهربانی، ژاندارمری (Gendarmerie) و ساواک_ که شاه برای حفظ سلطنت خبیثه اش به آن متّکی بود؛ در طول حکومت استبدادی مطلقۀ پهلوی و در اوج انقلاب اسلامی، با خشن ترین وجه و به طرز خشونت بار، مردمِ معترض را سرکوب کردند.

 

لذا شجرۀ طیّبۀ سپاه و کمیته، از درون انقلاب جوشید، جوانه زد، آبیاری شد، پا به پای جمهوری اسلامی رشد کرد، و بزرگ و بزرگ و بزرگ شد. و برآمدنِ دو نهاد از متنِ مستضعفین، یکی از بالاترین دستاوردهای انقلاب بوده است؛ که یکی، نظم عمومی را محافظت می کرد (=کمیته) و دیگری (=سپاه) حراست از انقلاب را.

 

  

کمیتۀ انقلاب   سپاه پاسداران

 

کمیته، در دولت هاشمی رفسنجانی، با ادغام نیروهای ژاندرمری و شهربانی به نیروی انتظامی _ناجا_ بدل شد و سپاه پاسداران پس از رحلت امام خمینی _رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ در فرمان رهبری سال ۱۳۶۹، مُدرّج و به پنج نیروی جداگانه با مأموریت های مشخص، تقسیم شد: هوایی، دریایی، زمینی، مقاومتّ بسیج، و سپاه قدس. و ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز با زیرکی امام و حمایت امت ، منحل نشد، بلکه بازسازی و دارای هویت تازه و انقلابی شد و با مردم ماند. بنابراین، اقتدار نظامی ایران _داخلی و خارجی_ از طریق این سه نیروی مقتدر و بسیج مردمی، حفظ و تقویت شد. و می دانید فرق است میان قدرت و اقتدار. قدرت؛ صرفاً متّکی به زور و غلبه است، ولی اقتدار؛ توانِ مشروع، قانونی و مبتنی بر رضامندی اجتماعی و مردمی.

 

آسیب ها: اما آسیب. از آنجا که ایران دارای سابقۀ طولانی مدتِ حکومت های استبدادی، مطلقۀ شاهنشاهی و هزارفامیلی بوده است، و نظام های متعدد سیاسی اش با اسلحه و سرنیزه و شمشیر و اسب پیش رفته، و یا باز مانده است؛ نظامیان، همواره در لبۀ پرتگاه بودند. اگر جانب مردم را می گرفتند، خانه نشین و سر به نیست می شدند؛ _که می شدند_ و اگر سمت و سوی قدرت می رفتند و بله قربان گوی حاکمانِ مستبد فاسد بودند، _که بودند_ از چشم و دل ملت می افتادند _که می افتادند_ مثلِ ارتش ۱۲۹هزار نفری دیکتاتور رضاشاه، که وقتی به موریس اقیانوس هند و سپس به ژُهانسبورگ آفریقای جنوبی تبعیدش کردند و همانجا مُرد؛ ارتشش در ایران، کاملاً از هم پاشید. و من قبلاً در ۲۸ مهر ۱۳۹۶ نوشته‌ام که «چرا ملت از ارتش جمهوری اسلامی ایران راضیه؟» در (اینجا) و لذا از بسط بحث ارتش عبور می کنم. حال؛ دستآورد بزرگ انقلاب ایران یعنی اقتدار نظامیِ نظام، فقط و فقط با قانون پذیری و قانون گرایی نظامیان، پایدار می ماند. تاریخ، شهادت می دهد نظامی ها باید حدِ واسط میان مردم و قانون باشند، نه تکیه داده شده به افراد، جناح ها، ایل ها، خاندان ها، قبیله ها و حتی حکومت ها و سیستم ها.

 

نظامیان جمهوری اسلامی ایران، هم اکنون در معرض حداقل چهار آسیب‌اند:

 

الف: بخشی از آنان، مورد پرسش جدّی جامعه قرار گرفته اند، که چرا چنین اند و چرا چنان اند؟ این جست و جوگری جامعه، باید شاخک های نظامیان را تحریک کند تا به علت ها پی ببرند و آن آفات و آسیب ها را از خود دور کنند نه آن که به مطالبه های مردمی بی اعتنا بمانند.

 

ب: بخشی از نظامی ها، در نگاه عمومی و داوری های مردمی مورد سؤال اند که چرا برخلافِ دستور اکید امام خمینی _رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ در سیاست داخلی و خارجی، دخالت دارند و بالاتر آن که، وصیتنامۀ سیاسی ایشان را _که به لحاظ شرعی حُرمت قائل شدند برای دخالت نظامی ها در سیاست_ نادیده می گیرند. نمونه ها وجود دارد که داستانِ پر غم و غصۀ حمایت بی قید و شرط و ۱۰۰% از محمود احمدی نژاد یکی از آن نمونه هاست.

 

ج- سومین آسیب از میان آسیب ها این است، یک وقت خدای ناکرده خیال نکنند با زور می توان آرمان انقلاب را پیش برد. پادگان حدودش معلوم است. دانشگاه مسیرش مشخص است و حوزه توانش پیدا. پس، نظامیان، یک وقت نپندارند اگر دانشگاه و حوزه از انقلابی ساختن نسل جدید عاجزند، و از ممانعتِ هجوم مُهلک فرهنگی غرب ناتوان، پس پادگان می تواند و قادر و مُجهّز است جای خالی آن دو را به عنوان آلترناتیو فکری پُر کند.

 

این، تزی مارکسیستی_ لنینسیتی ست که حزب یا ارتش سرخ، نیرویی پیشرو است تا مانند خرمگسِ سقراط، مردم و نسل ها را بیدار سازد و بسازد و مسیر پیش به جلو را پاکسازی و هموار کند و مردم را به مثابۀ یک پیشرانۀ ماشین جنگی جلو براند و همه را در یک صف، خط کند. این خط نیست، خلَط است. و همه می دانند خلَط، غلط است و خلَط عینِ خِلط باید دور انداخته شود. چنانچه استالین و هیتلر دور نینداخته اند و باخته اند.

 

د: آسیب چهارم این است که ندانیم یا نخواهیم بدانیم که اقتدار، ریشه در قلوب و رضامندی مردم دارد. نه از قانون برمی خیزد و نه از اشخاص. آن قدرت است که قرینِ و همنشین و ۱۰۰% محتاجِ زور و تغلُّب و تقلُّب است. پس؛ اقتدار، فقط با مردمی بودن معنا پیدا می کند و اگر موشک و همه نوع تجهیزات هجومی و دفاعی لازم است _که هست_ در امتدادِ مردمی بودن قرار دارد؛ نه در عرض و رو در روی آن.

 

چاره: مشکل ایران به قول یوسف خان مستشارالدوله «یک کلمه» است: قانون. و او کتاب «یک کلمه»را برای همین نوشته است. یعنی قانون. او گفت ایران باید به «قانون» بازگردد. آری؛ قانون؛ چه در آن زمان، قانون مشروطه. چه حالا در این مقطع، قانون اساسی ایران. اگر این گونه شد، آن گاه، نه فقط بازوی ایران، قوی و باشوکت و پُرعزّت می ماند، بلکه فرمانده معظّم کل قوا هم اقتدارش مصون می ماند.

 

به نظر من، این رویکرد _یعنی قانون گرایی و پرهیز از دخالت در سیاست و جناح گرایی_ تقویتِ ولایت فقیه است، نه تضعیف و تخریب آن. پس، یدِ توانا و قدرتمند انقلاب اسلامی را با گوش نهادن به نهی اکید امام، پاس بدارید؛ تا همواره سربلند بمانید و عزّتمند، مردم پسند و در ظِلِّ رهبری بزیید و وصیت نامۀ تأکیدی امام خمینی. تاریخ رزم رشیدانه و عزم راسخانۀ شما نظامیان را در دفاع مقدس و مقابله با تجزیه طلبان و برخورد قاطعانه با سلطنت طلبان، هرگز فراموش نمی کند. و همین موجب شده است ملت صبور و دین ورز ایران هوادار شما باقی بماند؛ و وقتی همچنان شما را قانونی و مردمی و منزّه از کژی و به دور از هرگونه خطاهای راهبردی و اقتصادی و خدای ناکرده جناح بندی و حزب بازی و امتیازطلبی، ببنید، پای حمایتش قاطعانه می ایستد و خون را نیز نثار اسلام و ایران و قرآن می نماید:

 

فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا ۚ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ. یعنی پس تو چنان که مأموری استقامت و پایداری کن و کسی که با همراهی تو به خدا رجوع کند نیز پایدار باشد، و (هیچ از حدود الهی) تجاوز نکنید که خدا به هر چه شما می‌کنید بصیر و داناست. (آیه‌ی ۱۱۲ هود)

بحث چهارم: در قسمت بعد

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۴ تیر ۱۳۹۷ ، ۱۱:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۷ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا. بحث: در قسمت اول این مبحث (اینجا)؛ مقدمه ای نوشته بودم؛ که حتما! از نظر گذشت. اینک سرآغاز بحث. اول. روحانیت:

 

۱۰۱ : دستآورد: روحانیت ایران، با پیروزی انقلاب، عملاً و نظراً به صحنۀ قدرت و سیاست وارد شد؛ از جایگاه رهبری گرفته تا سه قوه و از امام جمعه بودن گرفته تا پیشنماز ادارات کوچک.

 

برای روحانیتی که به اجبار رژیم شاه _و یا بعضاً داوطلبانه و بر اساس بینش غیرسیاسی و سنت گرایی_ فقط بحث و درس در کُنج حوزه اهمیت داشت و سیاست «پدرسوخته بازی» تعبیر می شد، این ورود یک دستآورد محسوب می شود. چراکه؛ مردم نیز در اَوان نهضت، آخوندهای گوشه گیر و منزوی را قبول نداشتند و با صوت جمعی، یک مطالبۀ برحق را ندا می دادند که حضور روحانیت به صحنه، نه فقط لازم است بلکه رهبریِ جنبش و نهضت مردم علیۀ شاه توسط روحانیت موجب مشروعیت حرکت و اطمینان بخشی راه می گردد.

 

پس؛ انقلاب یک دستآوردش ابن بوده که روحانیت از حُجره و مَدرس و پرهیزکاری و انزوا و سنت گرایی، به جامعه و سیاست بپردازد و حکومت را در دست گیرد. در این راه، روحانیتِ مبارز و زندان کشیده و تبعید چشیده، البته پیشتاز بودند و به تبَع آن و مساعد شدنِ اوضاع، بقیۀ روحانیونی که از سیاست ورزی امتناع! می ورزیدند و از وضع وخیم و خطرناک و استبداد شاهی واهمه داشتند نیز، به صحنه آمدند و پست های دلخواه را پذیرفتند. از خبرگان گرفته تا شورای شهر و از سپاه و ارتش گرفته تا اوقاف و حج و نمازخانه ها و مساجد و امام زاده ها. بطوری که قدرت و نظام تا حد بسیاربالایی رنگ و صبغۀ روحانیت و مذهب به خود گرفت.

 

۲۰۱ : آسیب‌ها: اما آسیب این ورود چیست؟ گرچه این بحثی عمیق می طلبد و از ورد زبان های روز گردیده است، اما من چندنمونه را بیان می دارم: اولین آسیب این است اگر کارکردهای روحانیت در هر پست و مقامی مثبت نباشد _که بعضاً نیز چنین است_ بدی ها به اسم دین و شیعه تمام می شود. که خسران بزرگی ست و نسل آینده را ناامید و معترض و حتی متعرّض و خشمگین و بدتر از همه پُرنفرت علیۀ روحانیت نگه می دارد.

 

دومین آسیب را می توان در این دانست که وقتی مردم همۀ نابسامانی ها و فساد را به گردن روحانیت می اندازند و یا آنها را پاسخگوی فساد در نظام می دانند، آن شعار محوری «شاه و گدا برابرند در قانون» _خواستۀ محوری سیدمحمدطباطبایی از رهبران مذهبی انقلاب مشروطه ایران_ ممکن است در مردم گُل کند و آن ها را به غلیان و هیجان و جوشش و جنبش درآورد و به جدّ پرسشگرشان سازد که چی بود و چی شد؟ یا چی بودند و چی شدند؟ قانون برای ضعیفان شده است و روحانیت برای خود دادگاه ویژه! دارد، که این را یا تبعیض می داند و یا مانع آزادندیشی شان.

 

سومین آسیب را باید در این دید که ممکن است روحانیت شیعۀ ایران که آموزۀ اولش به تبعیت از امام علی و امام حسین _علیهماالسّلام_ عدالت است و ساده زیستی و مبارزه با هر نوع طاغوتی، مانند روحانیت زرتشتی عصر هخامنشیان تا ساسانیان، توجیه گر قدرت گردد و با فساد معامله و سازش کند و دین را از درون پوک سازد و مذهب را اسرارآمیز نشان دهد و خرافه و مناسک ظاهری را باب نماید و مکتب غنی را تهی.

 

چون که؛ خیال می کند اگر پی گیرِ فساد و انحراف و سوءاستفاده ها و کژی ها و خودرأیی ها شود، کیان نظام در خطر می افتد و شعار «حفظ نظام از اوجب واجبات است» نادیده انگاشته شود. چنانچه روحانیون زرتشتی نیز همین خیال و خطا را داشتند و آسان دین را به پول و تمکُّن و دنیای قدرت شاهان، فروخته بودند و ایران را از تمدُّن عقب انداختند.

 

چاره: روحانیت باید خود را بازسازی کند و خود پوست بیندازد تا پوست کسی کنده نشود. یعنی بر دستآوردهای حضورش در قدرت، شکل کارکردی، نظارتی و حق گویی و مردمی و ساده زیستی ببخشد. و در امر فساد و انحراف و خطاها و ناعدالتی ها، بی تعارف و با غیرتِ حسینی و مشیی علوی و پیام محمدی (ص) به مبارزه برخیزد و حق را بگوید؛ ولو آن که از هر پست و مقامی عزل شود و بر او سختی روَد. پس؛ راه حل فقط بازسازی روحانیت در قدرت است. بازسازی از درون. و قبول عیب ها و تقویت درستی ها و درستکارها.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۰ تیر ۱۳۹۷ ، ۰۸:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا. مقدمه: از انبیای الهی و ائمۀ هُدی و حکیمان خدااندیش و حتی از نیاکان و والدین مان آموخته ایم که تا می توانید خوبی ها را بگویید و بدی ها را بپوشانید؛ چون خدا عَلّام الغُیوبِ ستّارالعُیوب است. مثل آن قضیۀ الاغ مُرده، که همه، زشتی هایش را می گفتند و تُفّی می انداختند و درمی رفتند، اما عیسی مسیح کلمۀ خدا _علیه السلام_ از راه می رسد و می گوید بَه بَه، چه دندان های صدفیِ سفیدی دارد. با این جمله دربارۀ حیوان، به آنان پندِ عملی می دهد و از صحنۀ ازدحام می رود.

 

من هم _که از ۱۵ سالگی ام در سال ۱۳۵۷، با این انقلاب بزرگ تاریخی قرن بیستم، قد کشیده ام و پا به پای آن راه رفته ام و با آن، همچنان هم پیمان مانده ام_ می خواهم با همین یک آموزۀ اخلاقی بالا _که ویژگی فطری و اصلی بشریت است_ به سراغ انقلاب اسلامی ایران بروم؛ تا، هم خوبی های آن را _تا جایی که دانشم قد می دهد و نیز تجربیاتم به من آموزانده است_ برشمارم و هم آسیب های آن را بگویم که نگفتن آن خطر است و آفت.

 

زیرا؛ گفتنِ هم دستاوردها و هم آسیب ها، خدمتِ به انقلاب محسوب می شود، نه خیانت و نَکث. و نه عهدشکنی و شکستنِ پیمان و سدّ. انقلابی که، همۀ مان می دانیم ثمرۀ ۱۵۰ سال مبارزۀ خونین پیشینِ آزادیخواهان ایران است و حاصلِ مجاهدت و نثار جانِ شهیدان و محصولِ مبارزاتِ آگاهانۀ مردمِ باایمان و هدایت های شجاعانۀ روحانیان وارستۀ ایران، که رهبری در صحنه، چون سیدروح الله داشتند و عالمان و اندیشمندان مجاهد و کادرپروری، چون مرحوم طالقانی، مرحوم منتظری، شهید مطهری، شهید بهشتی، مرحوم دکتر علی شریعتی، مرحوم مهدی بازرگان. و نیز پیشروان غیوری چون سیدعلی خامنه ای، اکبر هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی و... .

بحث: در قسمت بعد

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۷ تیر ۱۳۹۷ ، ۰۶:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا. اغلب بر این خیال اند که اوباش و اراذل صرفاً به تعبیر لغت نامۀ معین «فرومایگان، و مردمان بی سر و پا»یی اند که هرازگاهی با فرصت طلبی، وارد ماجراجویی ها می گردند و با فریاد و تهدید و خشونت، نعره و عَربده می کشند و شیشه می شکنند و دکّان خالی می کنند و در اوجش، قمه درمی آورند و خون بی گناهی را بر کف می ریزند و از معرکه، درمی روند و تمام. نه. این هست، ولی همه اش _خدایی و الله وکیلی_ این نیست. چیست؟ شرح می دهم:

 

۱- جهان سوم _کشورهای عقب نگه داشته شده توسط استعمار غرب_ با مشکل بزرگی روبروست؛ جابجایی قدرت و گردش نخبگان. همین موجب می شود عرصۀ سیاست، منازعه آمیز شود. خشونت گرایی عاجل و غیرتوجیه پذیر و قیام مسلّحانۀ لجوجانۀ سی خرداد سال شصت ایران توسط «سازمان مجاهدین خلق» _که پس از آن از سوی امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ منافقین خوانده شدند_ یادآور زشت ترین چهرۀ سیاست ورزی علیۀ انقلاب اسلامی از سوی این گروهک مدعی و برتری طلب است. مسألۀ بغرنجی که کیانِ این سازمان را به بادِ فنا داد.

 

۲- مبارزات ضدّ استعماری ملل مستضعف جهان برای برگزیدن راه میانبُر با آموزه های آزمون نشدۀ مارکس و لنین درهم آمیخت و تجربه های تلخ و خشونت زایی آفرید؛ ازجمله شیوۀ بسیارخشن خِمرهای سرخ کامبوج.

 

و ما در ایران شاهد بودیم سازمان تروریستی منافقین و گروه هایی نظیر آن، مثل کومله و پیکار و فدایی خلق اقلیت و... از خِمرهای سرخ کامبوج و مبارزات خونین و چریکی کمونیستی آلبانی و یوگسلاوی الگو می گرفتند. این تاکتیک، سبب شد استراتژی نشر، گفت و گو، صدور بیانیه، چاپ نشریه مجاهد، سخنرانی، اعلان مواضع، حضور آرام در دانشگاه و سیاست ورزی عادی سازمان منافقین ویران گردد و بشدت آن ها را منحرف و عصبی سازد و به سمت و سوی قوۀ قهریه سوق دهد. جنگ نامردانه در جنگل های شمال ایران، ترورهای کور و هدفمند در دو سطح جامعه و حکومت، خصوصاً پاسدارکُشی و حزب الله کُشی نمونه هایی از این نگرش خصمانه و به شیوۀ بدتر از اراذل و اوباشِ این سازمان التقاطی بود.

 

۳- این سازمان از تز ماکیاوللی پیروی می کرد که به شهریار توصیه می کرد هدف وسیله را توجیه می کند. لذا سازمان، که در حصار دو شخص خودخواه _خیابانی و رجوی_ به صورت بسته و استالینی رهبری می شد؛ این نسخه را برای اعضایش پیچید و درواقع طومار خود را درهم پیچید! بارزترین مثال برای اثبات سیاست مطلق گرایانۀ ماکیاوللیستی این سازمان، ترور شهید مظلوم دکتر بهشتی است. آنان، پیشروترین و مترّقی ترین روحانی انقلاب را به صورت قهری و بمب گذاری از صحنه حذف کردند. شخصیت ناموری که، همۀ پتانسیل های رهبر شدن پس از امام را دارا بود.

 

او تا بوده، به صورت مدنی و شفّاف فعالیت می کرده، یعنی؛ از طریق ایجاد حزب جمهوری؛ که اقدامی مدنی و مدرن بود. از طریق مناظره ها؛ که حتی با کمونیست ها هم لیّن و لطیف و به سنت نبوی سخن می گفت. و نیز با حضور در مساجد و تکایا و ورزشگاه ها و در میان مردم برای بیان مواضع و روشنگری ها. سازمان، آنچنان به سطح اراذل و اوباش _و حتی پایین تر از آنان_ تنزُّل پیدا کرده بود، که حاضر شده بود، مدرن ترین روحانی کشور را که «یک ملت» بود و «مظلوم زیست» با ناجوانمردانه ترین ابزار کشتار و شیوه های فریب و استتار، به زغم خود حذف کند.

 

شهید بهشتی؛ آن روحانی دنیادیده و بروز، که بخش های مهم و مردم مدار و حقوقمندانۀ قانون اساسی ما مدیون تفکر و روشن بینی های اوست. کسی که مرحوم آیت الله العظمی منتظری، ادارۀ مجلس خبرگان قانون اساسی را بر عهدۀ او می گذاشت زیرا در وجودش تفکر و اندیشه و مدیریت می دید. و این آخرین سخنان بهشتی چند لحظه پیش از شهادت است: «ما باید ببینیم رئیس جمهور آینده می‌تواند روحانی باشد یا نه؛ آیا نظر امام که فرمودند رئیس جمهور روحانی نباشد، همین است یا فرق کرده و اجازه می دهند. بعد افزودند: اگر نظر امام فرق کند که غیر روحانی رئیس جمهور بشود، آن فرد را این جلسه باید تعیین و معرفی کند و اگر فرمودند باید روحانی باشد، باز انتخاب آن توسط این جلسه است.» (منبع)

 

۴- سازمان آنچنان کورکورانه مشیء سیاسی و عقیدتی خود را به چند زن و مرد در بالای هرم قدرت مسدود کرد که می توان گفت بسته ترین، کنترلگرترین و نظامی ترین سازمان در جهان محسوب می شود. این سیاست فردپرستانه نهایتاً آنان را در کنار صدام نشاند و بیخ موساد و زیر چتر آمریکا و گوشۀ گود مرصاد و کمین برحق رزمندگان در چهارزبَر حسن آباد اسلام آباد غرب.

 

حال و روز آنان اینک، با آن شناعت و خون ریزی و سبُعیت و درندگی، آنچنان وخیم و بحرانی و رسواگر است که حاضرند برای به دست آوردن پول و مطرح شدن در محافل غربی، اطلاعات استراتژیک ایران بزرگ و کهن و سرفراز را به دشمنان و پست ترین رژیم جعلی یعنی اسرائیل بفروشند. کار کثیفی که حتی به غیرت اراذل و اوباش هم برمی خورَد! چه برسد به انسان هایی که به خاطر پاره ای مشکلات و دیدن فساد و تبعض و بی عدالتی، از نظام گلایه دلسوزانه دارند، نه براندازانه و فرافکنانه.

 

۵- با این شرح کوتاه، خلاصۀ حرف من است: انقلاب اسلامی ایران، آن مقدار ارزش دارد که آن همه شهیدان حاضر شدند خون شان را برای بقای آن در راه خدا هدیه کنند و این خون، پیام دارد. و پیام موجب می شود، انقلاب از گزند حوادث و توطئه ها و دشمنی های خارجی در امان بماند.

 

پس؛ هوشیار باشیم؛ وقتی آن سازمان که رهبر داشت. سازماندهی داشت. دیسیپلین متمرکز بی رحمانه داشت، ارتش داشت، پول و حمایت غرب را داشت. آرمان _ولو باطل_ و برنامه و نیرو داشت، و به انواع و اقسام جاسوسی و جاسوسان و مزدبگیران دسترسی داشت، و در یک کلام هدف براندازانۀ مسلّحانه داشت، نتواست عقلانیت پیشه کند و مبارزات طولانی اش علیۀ انقلاب را رنگ و بوی مدنی و قانونی و مردمی بدهد و در نهایت کاری کارستان! کند؛ دیگر تکلیف اعتراضات کور و اغتشاش های فاقد رهبر و جنبش و اعتراض های غیرمدنی و پیش و پا افتادۀ فاقد انگیزه و هدف و آرمان، کاملا روشن است.

 

و کمتر کسی باور دارد از دست این دستجات بی هویت و به دور از تقیّدات مذهب و عِرق ایرانیت، چیزی علیۀ این انقلاب برآید و به یقین برنخواهدآمد. مردم ایران انقلاب اسلامی را می خواهند، و از آن پشیمان نیستند، فقط چند حرف و مطالبه دارند که من بخشی از نگرش ها را در (اینجا). مطرح کردم و ادامۀ آن را بزودی بیان می کنم. ان شاء الله.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۵ تیر ۱۳۹۷ ، ۱۹:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

به قلم دامنه. به نام خدا. برخی ها چنان غرب زده و مثلاً لیبرال مسلک! شده اند که از خودِ غرب هم جلو زده اند. اینان؛ گویی اساساً به تفنگ ویار! پیدا کرده اند و خود را منزّه و مُدرن پنداشته اند و فقط دَم از صلح و سازش و وِفق و مدارا و پذیرا و دوستی و گپ و گفت و تسلیم می زنند. و حتی خود را اسلام شناش! هم جا می زنند و می گویند: ما را چه به تفنگ!

 

این تیپ افراد _که میان شان حتی آخوند هم دیده می شود_ چنان غرب زده شده اند که متوهّمانه اسلام را چنان تفسیر و تعریف _بخوانید تحریف_ می کنند، که گویی اسلام فقط صلح مطلق بی قید و شرط _البته به معنای غلطش_ معنی می دهد و در آن تفنگ و دفاع و مقاومت و گلوله و حفظ حریم و حرمت ها نیست. فقط گُل است و هزاردستان بُلبل.

 

این غرب زدگی _به قول مرحوم جلال آل احمد_ از عقرب زدگی هم بدتر است. عین «سَن زدگی» ست که گندم را از درون پوک! می کند. من از این افراد خوباخته و غافل و خودشیفته، و به قول مرحوم علی شریعتی «اِلینه شده» یک پرسش ملموس و تجربه شده می پرسم و آن این است:

 

اگر ما نسل دهۀ شصتی ها، تفنگ به دست نمی گرفتیم و به جبهه ها سرازیر نمی شدیم و گلوله در نمی کردیم، مانند برخی ها فقط قُمپوز می دادیم و اَطوار درمی آوردیم! آیا صدام حسین به کمک روس و اروپا و آمریکا، تا فتح تهران و نابودی ایران و درهم کوبیدنِ انقلاب ضدِّ ستمشاهی ما و بدتر از همه، هتک حرمت نوامیس ایران زمین، پیش نمی آمد!؟

 

آیا در آن صورت، نسل امروز، نسل دیروز را نفرین نمی کرد که چرا شجاعانه به دفاع برنخیزیدید تا شرّ خصم و عدو را از سر ایران _این مرز پُرگهر_ دور نگه دارید و خاک پاک آن را حفظ و حراست نمایید؟

 

 

سالروز آزادسازی خرمشهر بر همۀ ایرانیان مبارک

 

آری؛ ما «تفنگ یا قلم؟ کدام یک؟» نداریم، بلکه همیشه تفنگ را با قلم داریم و قلم را با تفنگ. هر کدام را در وقت خاص خود. مسلمان، تسلیم است. تسلیم و مطیع خدا. و چون انسان مُسلم، مؤمن و مؤقن به خداست، هرگز از اصول و چارچوب های آن دست برنمی دارد و به صورت دستچین شده و دلبخواه اسلام را برنمی گزیند؛ بلکه قلم و تفنگ هر دو را کنار هم نگه می دارد.

 

مسلمان، در همۀ ایام صلح طلب حقیقی ست؛ اما در وقت ضرورت اهلِ مقاومت و ایثارگری و جان نثاری. درود بی پایان و کران تا کران بر رزمندگان هشت سال دفاع مقدس، از جمله رشیدمردان حماسه ساز فتح خرمشهر که در نهایتِ قساوت غرب و صدام، خونین شهر گردیده بود. به احترام خون و پیام جاوید شهیدان لحظه ای از جای خود بلند شویم و دست به سینه به آنان درود و احترام بگذاریم؛ زیرا ما پیمان با آنان را هرگز نمی گُسلیم. هین! همین.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۳ خرداد ۱۳۹۷ ، ۱۲:۲۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

دربارۀ برجام و همه می دانند. توجه: من دو روز پیش ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۷ در اینجا با عنوان «شاه ذلیل‌الله بود، نه ما» به ملعنت و شرارت آمریکا پرداخته بودم. اینک این بحث: به قلم دامنه. به نام خدا. لابد می دانید «همه می دانند» اصغر فرهادی سازندۀ فیلم های «دربارۀ الی»، «گذشته»، «جدایی» و «فروشنده» در افتتاحیه جشنواره فیلم کن، دیشب اکران شد. فیلمی که او با دیدن پوسترهای ناپدیدشدنِ یک بچه در جنوب اسپانیا، به فکر ساختش افتاد و به نظرمی رسد این کار او نیز بدرخشد.

 

 

برجام و ذوق‌زدگی دکتر ظریف

در بالکن محل مذاکرات وین 

۲تیر ۱۳۹۴

 

فرهادی به لوموند گفت: دوست دارم پیش از یک پروژه، هیچ اطلاعاتی دربارۀ آن وجود نداشته باشد.... نیز گفت: فکر می کنم زنان مرموزتر هستند، شخصیت های غنی تری دارند و از ظرفیت های دراماتیک بیشتری برخوردارند. [ولی] ما دنبال یک مرد می گردیم؛ شاید دلیلش این باشد که خودم مرد هستم.» (منبع) خواستم با این مقدمه چندچیز را برای بستر بحث، آن هم به زبان ساده، ملموس و عامیانه، نه تحلیل آکادمیک و انتزاعی و ایدئالسیتی، آماده کنم: آنچه ترامپ دیشب نسبت به برجام انجام داد، بدتر از مفهوم ناپدیدشدن و آدم رُبایی در فیلم فرهادی ست. و برجام _که از دیدِ ملت پنهان نگه داشته شد و در یک دیپلماسی عجولانه به تصویب رسیده بود_ چیزی به مراتب عمیق تر از یک پروژه است؛ که کارگردانی چون فرهادی می گوید دوست ندارد اطلاعات فیلم هایش پیش از اکران لو برود. نیز این که، چه خانم اشتون، و چه فدریکا موگرینی دختر آقای فلاویو موگرینی، کارگردان و طراح صحنه ایتالیایی، با آن سابقۀ کمونیستی، مطابق فرمول فرهادی _که زنان مرموزتر هستند، شخصیت های غنی تری دارند و از ظرفیت های دراماتیک بیشتری برخوردارند_ نمی توانند دست کم گرفته شوند؛ زیرا آن ها با شیوه ها و شگردهای خنده و دوستی و سخن های اعتمادبرانگیز ظاهری، می توانند فریب را پیش ببرند و فرمول های جهان جاسوس محور را پیاده کنند. بگذرم؛ که دنیای سیاست، پیچیده تر از هر دنیایی ست.

 

 

اما مخمصۀ حسن روحانی؛ همه می دانید که چهارپایه ابزار دسترسی ست. مثلاً با آن لامپ را تعویض می کنند. با آن گردگیری می کنند. با آن به پشت بام می روند. با آن به آن چه در دسترس نیست؛ می رسند. با آن گچ کاری! و بتونه کاری! و رنگ آمیزی! می کنند. اگر یک پایه از چهارپایه بشکند یا در جای لقّی قرار گیرد، دیگر نه فقط ابزار نیست، بلکه شیء ایی بشدت خطرناک و مُهلک و براندازانه است. خروج آمریکا از برجام چنین حالتی بر برجام دارد.

 

برجام (=برنامۀ جامع  اقدام مشترک) نیز مثل یک چهارپایۀ دسترسی بود. دسترسی به دنیا. دسترسی به پول نفت. دسترسی به سرمایه گذاری داخلی و خارجی. دسترسی به روابط تخریب شدۀ جهانی. دسترسی به سیاست های خنثی سازی تحریم، دسترسی به آنچه با ولع و سادگی طراحی شده بود و اساساً دسترسی به آن چه دولتمرد محمدجواد ظریف و رئیس جمهور حسن روحانی خیال می کردند و تصوّراتش را داشته و هنوز دارند، ولی نرسیده اند.

 

 

این تیم حسن روحانی دیشب به حسن روحانی

احسنت احسنت می‌گفتند!

همانان که پیش‌تر، برای برجام

کف می‌زدند و آن را فتح می‌دانستند

 

دیشب حسن روحانی در پاسخ به دونالاد ترامپ گفت: «خوشحالم که یک موجود مزاحم از برجام خارج شده است» منبع. من از آقای حسن روحانی فقط یک پرسش می پرسم اگر آمریکا یک موجود مزاحم بوده، پس چرا با او مذاکره کرده اید و توافق با او در قالب برجام را یک پیروزی استراتژیک توصیف می نمودید؟ و وزیرخارجه ات آقای ظریف، از پشت پنجرۀ هتل وین، به علامت پیروزی به حالت شادمان و سرشار ازهیجان، دست تکان می داد و به قهقهه به خاطره فتح و غلبه! می خندید؟

 

به نظرم همۀ کسانی که برجام را به وجود آوردند، باید به ملت پاسخگو باشند. نیز به مردم بگویند چرا پیش از به پیش بردنِ سیاست منطقه ای و مسالمت سازی در خاورمیانه، به مدت دو سال وقت دولت خود را صرف مذاکره _آن هم با یک موجود مزاحم به نام آمریکای جهانخوار_ کرده اند؟

 

کار از ابتدا خراب بود. چراکه دولت آقای روحانی پیش از آن که در خاورمیانه دیپلماسی اش را به پیش ببرد و با همسایگان پرمسأله، تنش زدایی کند و فرمول دتانت را پیاده سازد، خوشبینانه به اروپا و آمریکا اعتماد نمود و به سمت ابرقدرت ها خیز برداشت. و شد آن چه مسلّم بوده است که می شود. معتقدم گرداب سوریه، تنش سعودیه، خدعۀ اسرائیلیه، مکر آمریکاییه، دودوزه بازی روسیه، سودورزی های زیرکانه و رندانۀ چینیه و از همه بدتر و پلیدتر کرشمه های اروپاییه، برجام را _که یک توافق سیاسی اما غیرحقوقی بین المللی لرزان و لغزان و به دور از چشم ملت بوده_ به این روز سیاه انداخته است.

 

یک نکته بگویم و به قول عرب ها خلاص؛ آمریکایی ها زرنگی کرده بودند برجام را به تصویب گنگره نرسانده بودند، تا آسان از آن بیرون روند، هر وقت که بخواهند! و ما اما خامی کرده بودیم و با فشار شورای نگهبان _که به نظرم می خواست به لحاظ شکلی مثلاً وظیفۀ ذاتی و نظارتی اش را ایفا کرده باشد_ برجام را به تصویب مجلس شورای اسلامی یعنی در وضع یک قانون رسمی، رسانده بودیم و تأیید شورای ۱۲ نفره نگهبان. برمی گردم به همان فیلم جدید اصغر فرهادی آیا «همه می دانند»؟ گرچه آمریکا می خواهد غلط و غلوطی بکند، ولی به فرمودۀ امام خمینی _رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. تمام.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۷ ، ۰۸:۴۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر
به قلم دامنه. به نام خدا. وقتی به تیتر روزنامۀ اطلاعات فروردین ماه سال پنجاه و هشت در عکس زیر خوب خیره می شویم؛ نتیجۀ درخشان رفراندوم مردمی (=همه پُرسی به قول داریوش آشوری) را می بینیم و عیدبودنِ دوازدهم فروردین را و نیز به زُباله دان افتادنِ رژیم منفور سلطنتی را. همان رأی بی نظیر، عجیب و تاریخی مردم ایران زمین، موجب شده بود تا امام خمینی _رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ با پشتیبانی و بیعت و رضایت ملت، تأسیس رسمی نظام جمهوری اسلامی را اعلام نماید. اینک این پرسش را مطرح می کنم آیا بازهم رأی آری به جمهوری اسلامی (jomhori eslami) می دهیم؟ طی این چهل سال، نظام خدمات و حسنات بی شماری را به ثبت رسانده است. و از میهن و ملت و اسلام و ارزش ها دفاع نموده است. این برکت و نعمت را کفران نمی کنیم، اما همواره باید درخت سیاست و حکومت و قدرت را آفت زدایی کرد تا نپوکد و نپوسد و نیفتد. من پاسخم را به صراحت در هفت بند می نویسم و بقیه سخن را به خوانندگان شریف وامی گذارم:
 

 

آری بازهم من رأی آری می دهم؟ اما به این شرط که: پهنۀ حکومت لُعاب آخوندی نگیرد یعنی حق حاکمیت ملت محفوظ باشد نه صِنف خاص و جناح راست.

 

آری بازهم من رأی آری می دهم؟ اما به این شرط که: همۀ مقامات در نظام از صدر تا ذیل، زِمامداری شان محدود و زمانمند و تحت نظارت باشد، نه مادام العمر و نامحدود و بی پاسخگو. چگونه می توان پذیرفت یک فرد چهل سال یعنی به اندازه عمر نظام، در یک شورای خاص، همچنان در قدرت بماند و به تاخت، بتازد!

 

آری بازهم من رأی آری می دهم؟ اما به این شرط که: هرگونه انحصار، سُلطه، اخلاق سلطنتی و شیوۀ ارباب رعیتی از چهره و تار و پود نظام محو گردد.

 

آری بازهم من رأی آری می دهم؟ اما به این شرط که: تعامل جهانی و مقاومت منطقی و شرعی باشد، نه تخاصُم منطقه ای و تضاد داخلی و دشمنی مَن درآوردی خاورمیانه ای.

 

آری بازهم من رأی آری می دهم؟ اما به این شرط که: خون و پیام شهیدان در رگ های نظام جاری باشد، نه پودر پوکِ میراثخواران و نااهلان و نابخردان و به تعبیر امام، خرمقدّسان.

 

آری بازهم من رأی آری می دهم؟ اما به این شرط که: نمازجمعه هایش، دولتی و دستوری؛ دانشگاه هایش، استبدادی؛ صداسیمایش، میلی و جناحی و باندی و شخصی؛ انتخابات های مردمی اش، نظارت استصوابی و تبعیض دیانتی و قومی و نژادی؛ مجلس شورای اسلامی اش، عصارۀ فضایلِ یک جمع و فردِ خاص؛ و در یک کلام فضای سیاسی فکری و اندیشه ای جامعه اش، شاغولی و بخش نامه ای نباشد. همین. والسّلام.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۲ فروردين ۱۳۹۷ ، ۰۹:۵۸ موافقین ۱ مخالفین ۱ ۳ نظر

هرساله در ماه فوریه «نشست جهانی حکومت» به میزبانی دولت امارات متحده عربی در دبی (Dubai) برگزار می‌شود. امسال فرانسیس فوکویاما نظریه‌پرداز 65ساله‌ی ژاپنی-آمریکایی و استاد علوم سیاسی دانشگاه استنفورد _که به خاطر نظریه‌ی خود درباره‌ی «پایان تاریخ» مشهور است_ از جمله سخنرانان این نشست ۳ روزه بود. بخش هایی سخنرانی وی می آید:

 

پاسخ دامنه: به نام خدا. از سخنان چاپلوسانۀ فوکویاما در تعریف و تمجید از کشورهای عرب منحط، مستبد، فاسد و عیّاش منطقه که بی شرمانه و مستانه با ترامپ رقص شمشیر می کنند و در عوض کوبیدنِ جمهوری اسلامی ایران و بزرگنمایی رخدادهای دی ماه 96 ایران، نشان می دهد پول بگیر رشوه بِستان و سخن بران، خوب برای دانشمندان هژمونی طلب غرب ازجمله در رأس شان فوکویاما، نافع است و عایداتی دارد.

 

 

متن فوکویاما: فوکویاما به «بازنویسی تاریخ: آینده‌ی حکمرانی جهانی و حکومت‌های شبکه‌ای» پرداخت. او اظهار نگرانی کرد که تغییر به سمت جهان چندقطبی، و حضور چین در رأس آن، بی‌ثبات‌کننده خواهد بود... مشکل بزرگ در حکمرانی جهانی این است که واقعیت اجتماعی بنیادین با سرعتی بسیار سریع در حال پیش‌روی و دگرگونی است و نهادها در حال تلاشند تا خود را با آن منطبق کنند. او ظهور پوپولیسم، مهاجرت، و فناوری را از جمله مصادیق این واقعیت دگرگون‌شونده دانست. فوکویاما ظهور پوپولیسم را «پاشنه آشیل بسیاری از دموکراسی‌ها» در غرب دانست، چرا که مردم احساس می‌کنند ارزشی برای نظام سیاسی ندارند.  او بزرگترین خطر برای نظم لیبرال جهانی را از درون کشورهای غربی دانست که احساسات پوپولیستی، ضد جهانی شدن، و مهاجرستیزی منجر به ایجاد طبقه‌ای از رهبران «قُلدر» در این کشورها شده است و آنها نهادهای کشورهایشان را تضعیف می‌کنند.

 

فوکویاما اظهار داشت «اسلام سیاسی» در خاورمیانه «مشکلاتی را حربه‌ی خود می‌کند که بر اثر مدرنیزاسیون برای هویت‌ها به وجود آمده است». فرانسیس فوکویاما به رخدادهای اخیر ایران نیز پرداخت: «در ایران، یک انقلاب اجتماعی زیر پوست جامعه در حال گسترش است. یک جمعیت جوان و تحصیل‌کرده وجود دارد، خصوصا در بین زنان، که با ساختار قدرت محافظه‌کار و روستایی که بر کشور حاکم است، سر سازگاری ندارد. ایران به سمت نوعی انفجار در حرکت است و من مطمئن نیستم نتیجه‌اش چه می‌شود، ولی وضعیت ایران وضعیت باثباتی نیست». فوکویاما آشفتگی‌های اخیر در ایران را تا حدی ناشی از عوامل آب و هوایی همچون خشک‌سالی و کمبود آب دانست، که اغلب خشونت به بار آورده است و با دیگر عوامل بحران‌زا تداخل پیدا کرده است. او اظهار داشت: «بسیاری از ناآرامی‌های اخیر ایران ریشه‌های محیط زیستی داشت. منابع آب زیرزمینی بیش از حد استفاده شده است که خشکسالی ایجاد کرده است. بسیاری از خشونت‌ها در جهان به خاطر تغییرات آب و هوایی است».

 

او در کنار تحلیل‌ خود از مسائل ناخوشایند جهانی، در گفتگو با «انور قرقاش» وزیر خارجه امارات گفت کشورهای حاشیه خلیج [فارس] نشان داده‌اند «امکان تاسیس مدل‌های اقتصادی و سیاسی معتبر بدون تاثیر نهادهای لیبرال دموکراسی غربی وجود دارد.» فوکویاما افزود: «خلیج [فارس] بخش «لیبرال» را خوب اخذ کرده است. هم امنیت دارد و هم سلطه‌ی قانون و حقوق مالکیت. و شاید نشان داده‌اند که جنبه‌ی دموکراسی آن قدر هم ضرورت ندارد. خلیج [فارس] هم‌اکنون به دنیا نشان می‌دهد که چطور چنین کاری ممکن است. مشکل جهان عرب این بوده است که قادر به تاسیس دولت‌های باثبات نبوده است.» او تونس را تنها دموکراسی دانست که از دل خیزش‌های بهار عربی ۲۰۱۱ بیرون آمده است، «ولی این کشور رونق اقتصادی به ارمغان نیاورده است. این دموکراسی فرو نخواهد پاشید ولی هم‌اکنون به تار مویی بند است». (منبع)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۵ اسفند ۱۳۹۶ ، ۰۹:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم. دیروز در سایت ها خواندم «آیت الله دانش زاده قمی مشهور به محمد مؤمن» دربارۀ رهبری و رأی‌گیری ۱۴ خرداد، شصت و هشت خبرگان رهبری، نکاتی گفت (در زیر) چند نکته را در مقام پاسخ در اینجا می گویم:


یک: این که ایشان در صدد رفع شُبهه و تشکیک برآمد، جای خوشحالی دارد، چون نشان می دهد آنچه در جامعه میان مردم می چرخد در بالادستِ نظام بازخورد دارد.


دو: اما حرف های شان به نظرم به جای آن که به تقویت رهبری و جایگاه مهم رهبری بینجامد، ناخودآگاه به تضعیف کشانده شد. چطور؟ آیا شایسته است وی بگوید رهبری «مسلمان واقعی است و به هیچ کس هم باج نمی‌دهد». این تعریف است یا تضعیف؟


سه: این که آقای مؤمن گفت برخی از اعضای خبرگان چون «در آن زمان هنوز مرجعیت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فعلیت نیافته بود، احتیاط کردند» در رأی ندادن به رهبری، باید بگویم آیا اساساً هیچ کس در نظام جمهوری اسلامی از این حقِّ قانونی برخوردار بوده است که بتواند شرط «مرجعیت» را در رأی گیری اولیه نادیده بگیرد؟ و یا درکل قادر بوده این شرط رهبری را از قانون اساسی حذف نماید؟


چهار: و آخر این که مگر شما خود نگفته اید «آیت الله خامنه‌ای در مشهد، تدریس مباحث فقه حکومتی داشته...» پس چرا می گویید «در آن زمان هنوز مرجعیت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فعلیت نیافته بود»...ولی حدود چهل روز بعد در رأی‌گیری دوّم پس از رفراندوم اصلاح قانون اساسی (که شرط مرجعیت حذف شد)، این مسأله هم مرتفع شد»؟ اگر این گونه است که شما استدلال و تعلیل کرده اید؛ پس چرا جامعۀ مدرسین قم در آن اطلاعیۀ مشهور معرّفی هشت مرجع قم به پیشگاه مردم، برخلاف شما بر مرجعیتِ رهبری صحّه گذاشته است؟ شما اشتباه می کنی یا جامعۀ مدرسین قم!؟ پس؛ بهتر است آری بهتر است که در مقام توضیح به ملت به عنوان یک فقیه منصوب شورای نگهبان و عضو قبلی و فعلی مجلس خبرگان، بادقت بیشتر و باشفافیت بالا سخن بگویید. تمام.

ایران. اسفند.  توحید.

 

آیت‌الله مؤمن گفت: «در رأی گیری روز ۱۴ خرداد، شصت و هشت برخی به دلیل شبهه قانون اساسی که بر اساس آن می‌بایست رهبر از «مراجع تقلید» می‌بود و در آن زمان هنوز مرجعیت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فعلیت نیافته بود، احتیاط کردند؛ ولی حدود چهل روز بعد در رأی‌گیری دوّم پس از رفراندوم اصلاح قانون اساسی (که شرط مرجعیت حذف شد)، این مسأله هم مرتفع شد و تعداد آرای ایشان خیلی بیشتر از قبل نیز شده بود. رهبری ایشان چیزی نبود که از قبل برای آن برنامه‌ریزی شده باشد؛ گویا خداوند ایشان را برای چنین موقعیتی نگه داشته و آماده کرده بود؛ اینکه آیت الله خامنه‌ای در مشهد، تدریس مباحث فقه حکومتی داشته باشد و بعد از انقلاب هم به عنوان نماینده‌ی حضرت امام(ره) در مناصب مختلف و حسّاس رشد کند و بعد به این منصب ریاست عالی برسد، عنایت الهی است... واقعا خداوند متعال بر این مردم لطف کرده که کسی را رهبر قرار داده که بزرگ شده اسلام و بزرگ شده‌ی نظام اسلامی است؛... آیت الله خامنه‌ای مسلمان واقعی است و به هیچ کس هم باج نمی‌دهد. (منیع) ، (منبع)
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۳ اسفند ۱۳۹۶ ، ۰۷:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
آیت الله جواد فاضل لنکرانی فرزند مرحوم آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی، در مصاحبه‌ای تصویری که با سایت مباحثات انجام داده است، در خاطره‌ای نظر پدرش را درباره‌ی «محمود احمدی نژاد» بازگو کرده است: «آقای جنتی و آقای یزدی آمدند خدمت والد ما، آقای جنتی شروع کرد به تعریف کردن از [احمدی نژاد]؛ که آقا این چقدر متدین است، چقدر ساده زیست است… بعد پدر ما فرمودند که: «آقای جنتی! من با این آدم اختلاف شخصی ندارم و فکر نکنید که یک‌وقت من از این آقا چیزی خواستم، نداده و من به این دلیل ناراحتم؛ من از احدی از روسای جمهور و مسوولین نظام تا حالا چیزی نخواسته‌ام و نخواهم خواست. ولی من از شما تعجب می‌کنم! این چطور آدم متدینی است که در مقابل فتوای ۵ مرجع تقلید ایستاد؟ مگر آدم متدین می‌تواند در مقابل فتوای ۵ مرجع تقلید بیاستد؟»
 


بعد هم گفتند: «آقای جنتی! از اول انقلاب تا حالا که نزدیک ۳۰ سال است که می‌گذرد، این مقدار که از روی کار آمدن این آدم برای انقلاب من احساس خطر می‌کنم، تا به حال احساس خطر نکرده بودم. این آقا با اشخاص، با فاضل، بهجت، تبریزی با این اشخاص از مراجع مخالفت ندارد، بدانید شما! این آقا [محمود احمدی نژاد] با نهاد مرجعیت و روحانیت مخالف است.» بعد استدلال کردند، گفتند: «این آقا یک استدلالی دارد، استدلالش این است که من خودم مستقیم با امام زمان در ارتباطم و دیگر نیازی به نُوابش ندارم؛ مگر در صحبت‌هایش مساله‌ی ارتباط با امام زمان و این‌ها را مطرح نمی‌کرد؟! کسی که این ادعاهای واهی را دارد قطعا معتقد است که، ما دیگر به نوابش چه کار داریم! شما مسلم بدانید که این آدم و هم‎فکرانش به هیچ وجهی مرجعیت و روحانیت را قبول ندارد.» بعد فرمود: «من نیستم و شما هستید؛ امروز جلوی ماها ایستاد، این در آینده جلوی آقای خامنه‌ای خواهد ایستاد. کلاه سرتان گذاشته! این ولایت فقیه را قبول ندارد» البته در این عبارت کلاه سرتان گذاشته تردید دارم. ولی فرمودند که این ولایت فقیه را قبول ندارد. بعد فرمودند: «این آدم اگر بماند سر کار، تمام زحمات آقای خمینی را بر باد خواهد داد.» (منبع)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۲ اسفند ۱۳۹۶ ، ۱۰:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

توضیح و نکتۀ ضروری دامنه. به نام خدا. با آن که از حکمتِ این سخنرانی سردار سرلشکر قاسم سلیمانی در جمع راهپیمایان ۲۲ بهمن نود و شش کرمان هیچ سر در نمی آورم! و با برخی از مُفاد آن اساساً مخالفم و زاویۀ فکری دارم، اما با این وجود، این قسمت سخنرانی وی را جهت نقلِ نظر و ثبت در تاریخ، در دامنه ام پست می نمایم.

 

ضمن سلام خالصانه و آرزوی سلامتی و عزّت نفس همیشگی برای این سردار ضدِّ امپریالیسم حاج قاسم سلیمانی، ان شاء الله آن چه می گوییم و آن چه عمل می کنیم، همه و همه برای دفع کژی ها باشد و رفع و ارتفاع بخشی درستی ها. و نیز امید است همین فرصت سخنرانی کردن ها، برای همه ایرانی ها _از جمله جناح چپ که در این سخنرانی قاسم سلیمانی مورد نقد و کنایه و حمله قرار گرفته اند_ تمهید و آزاد باشد که آنان هم بتوانند حرف و دیدگاه خود را با تریبون های بیت المال با مردم در میان بگذارند تا مردم طبق الگوی قرآن [یعنی آیه های هفده و  هجده زُمر: فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ]، همۀ سخن ها را آزادانه بشنوند و آزادانه بهترین آن را برگزینند. زیرا این انقلاب، مالِ هیچ کس و هیچ شخص و شخصیت و مقامی نیست، مال ملت است، مال به قول مشهور امام، ولی نعمتان. مال همۀ ایرانیان. پایان.

 

بوسۀ سردار سلیمانی بر پیشانی ابراهیم حاتمی کیا،
کارگردان فیلم «به وقت شام»دربارۀ داعش، عراق، شام (منبع)

 

متن نقلی: «سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه گفت: این روزها بحث خط امام و رهبری خیلی مطرح می شود و بسیاری افراد به حق یا به ناحق خود را در آن بستر قرار می دهند... اشکال ندارد اگر کسی تظاهر به یک چیز ارزشمندی بکند اما به شرطی که در پناه آن شی ارزشمند پنهان نشود... جهاد اکبر امام راحل (ره) یک جهاد اکبر نزدیک به امام معصوم بود و بنیانگذار انقلاب باب عشق و محبت را به جهاد اکبر اضافه کرد... امام خمینی (ره) همه باطل های درونی داخل کشور را قطع کرد و اجازه جوانه زدن به آن ها را نداد و حتی با باطل های جدیدی که در دوره اول انقلاب شروع به حرکت کردند با شدت مواجه شد.

 

وی با اشاره به اینکه بعضی امروز خرده می گیرند و خود را پیرو امام خمینی (ره) می دانند، گفت: شدتی که آن زمان امام در مقابل لیبرال ها، توده ای ها، مارکسیست ها و منافقین انجام داد حرکت عظیمی بود و اجازه اینکه هر باطلی سر برآورده و درون مزرعه اسلام رشد کند را نداد....

 

 

چرا برخی خُرده می گیرند در بیانات بلیغ و مهمی که کشتی بان و این سکان دار انقلاب انجام می دهد؟ امام را ندیدید؟ سخنان بلیغ، بلند، شمشیرگونه و شلاق گونه امام را بر علیه لیبرال ها و گروه های انحرافی نشنیدید؟... امام خمینی (ره) در مسیر خود کسانی را به یاری می طلبید یا پیشنهاد مساعدت آنها را می پذیرفت که جز رضای خدا نیت دیگری نداشتند...

 

 

برخی که دنبال نوعی ارتباط با آمریکا هستند باید با مشاهده کشورهایی نظیر مصر درس عبرت بگیرند... برخی برداشت غلط کرده و سخنانی به زبان جاری می کنند که ممکن است دلسوزانه هم باشد. آنها می گویند همانگونه که امام خمینی (ره) در قصه قطعنامه و آتش بس جام زهر را نوشید، امروز هم باید در مقابل آمریکا این کار را انجام دهند...

 

ما خرمن آتش و عبور ابراهیم وار ملت از دورن آتش را مشاهده کردیم امروز راه موفقیت ما در دو چیز است؛ پیروی از رهبر معظم انقلاب این حکیم وارسته و والامقام که همه وجودشان با وجود امام عجین شده است اولین راه است... متاسفم بعضی ها که نام پیروی از خط امام را بر خود می گذارند به جای نوشتن نامه سرگشاده خطاب به استکبار و دشمنان؛ نامه سرگشاده به ولیِ ایستاده در خط مقدم در مقابل دشمن، می نویسند. آیا این نامش خط امام است؟... من به برخی از کسانی که به نوعی در گوشه نشسته اند عرض می کنم امروز این توقع از شما نیست که بخواهید اسلام و ولی فقیه در مقابلِ گناه شما از شما عذرخواهی کند و شما نام خط امام را بر خود می گذارید؟... خط امام این است که آبرو را بر دست بگیرد و به خدمت او بروید؛ این بر آبروی شما می افزاید نه اینکه در گوشه ای کز کنید و بر علیه نظامی که امام تاسیس کرده و ۲۰۰ هزار نفر برای آن شهید شده اند پُز اپوزیسیون را بدهید این غلط است.

 

خیلی ها مانند کف آب بودند، تحمل نکردند و فرار کردند و رفتند؛ دیدم روزی کسی در همین سپاه تهران با تِز انقلابی به صورت همت سیلی زد امروز همان آدم مزدور آمریکا است در آمریکا بر علیه ملت ایران جاسوسی می کند... اگر بنیان اعتقادی کسی ضعیف باشد به اینجا می رسد، باید به خودمان هشدار داده و از خود مراقبت کرده و تعلقاتمان را زیر پای بگذاریم و در این صورت می توانیم به شهدا خدمت کنیم. (منبع)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۴ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم جناب توحید: بسم الله الرحمن الرحیم. ابتدای امر به صحبت های «آیت‌الله احمد جنتی» توجه فرمایید: «باید صدای اعتراض مردم را شنید... نظام امروز در دست ما است و دستاوردهای بسیار خوبی داشته است... نباید خود را از مردم جدا کرد؛ وضعیت معیشتی مردم بسیار بد است البته من وارد این حوزه نمی‌شوم چون کاری از دستم برنمی‌آید اما زمانی که غذا می‌خورم ناراحتم که چرا ما دستمانم به دهانمان می‌رسد ولی برخی دیگر از مردم این امکان را ندارند... مسئولان باید با وضع فقیرانه زندگی کنند تا فقرا از غُصه دق نکنند... ما نمی‌توانیم توقع داشته باشیم که صدای اعتراض کسی بلند نشود؛ صدای اعتراضات باید بلند باشد اما باید طبق موازین قانونی صورت گیرد.» (منبع)


 

 مشکل این نیست که شما آقای جنتی می گویید. مشکل ملت، ریشه اش به همین دستبوسی هایی برمی گردد که نوکرانِ ملت را متوهّم ساخته است که بر مردم ریاست کنند نه خدمت. سردار سرتیپ پاسدار محمدرضا نقدی _رییس سابق سازمان بسیج مستضعفین_ چرا باید بر دستان شما جناب «آیت الله جنتی» این گونه کُرنش مآبانه بوسه بزند؟ (منبع) ما انقلاب کرده ایم علیۀ دستبوسی ها، نه برای بازتولید شیوه های شاه و درباری ها. دستبوسی ها مالِ دورۀ حکومت معاویه و خصلت های باند ابوسفیان بود. محمد امین (ص) ما و علی عادل (ع) ما، هرگز چنین کارهای به دور از اسلام ناب محمدی و علوی را سزا نمی دانستند و بر هر بُت و شرک و کُرنشی می شوریدند. مشکل ملت، یکی خود شما هستید آقای جنتی، که به عمر انقلاب به پُست و مقام و قدرت چسبیده اید و با این کِبَر سنّ و ناتوانی جسمانی ات، چندین پست مهم حکومتی را در اختیار بلکه در اشغال خود گرفته اید. چرا باید به شما در این سن و سال این همه پست بدهند!؟ ولی جوان ها و دانشجویان و فارغ التحصیلان و دانشمندان این مملکت از بی توجهی مقامات انتصابی  و انتخابی، بروند در دوبی و ترکیه و اروپا و آمریکا و یا در همین تهران و حومه و حاشیه کارگری کنند و بیگاری؟

 

چرا شما باید شغل مادام العمری داشته باشید؟ کجای اسلام و انقلاب نوشته شده است یک روحانی باید این همه پست و مقام داشته باشد؟ این در حالی ست که اکثریت مردم ایران از عملکرد و تفکرات و نظرات و دیدگاه های شخص شما و مانند شما ناراضی اند. چرا رضایت مردم برای شما مهم نیست و کنار نمی روید تا جا را برای گردش قدرت و اجرای عدالت باز کنید؟ آیا انقلاب کرده ایم که امثال شما روحانیون، این همه جاه و مقام و تریبون و آزادی عمل و نوا و رفاه داشته باشید؟ آن گاه ما چگونه باید دهانِ ضدانقلاب هایی را که شعار حکومت آخوندی! سر می دهند نه جمهوری اسلامی ببندیم؟ کمی به خود آیید و به قول و اعتراف خودتان «صدای اعتراض مردم» را بشنوید. اگر هم می گویی «غذا می‌خورم ناراحتم» می توانی مانند محرومان زندگی کنی. قدرت را ترک کن و به نقاط محروم در میان پابرهنگان بروید تا همدرد آنها شوید که خودت گفتی «تا فقرا از غُصه دق نکنند». فُقرا فقط با تبعیض و فسادی که درون حکومتگران می بینند، دارند دق می کنند نه از نداری و قرض و بی نانی و بی نوایی. چه می گویم! وقتی می دانم امام علی (ع) فرموده اند: «ما أکثَرَ العِبَرَ وَ أقَلَّ الاِعتِبارَ» چه بسیارند عبرت‌ها، و چه اندک است عبرت گرفتن. (غُرر الحکم و دُرر الکلم)

ایران. بهمن. توحید.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۷ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۱۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر