دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پر پسند
پر بحث

۲۷ مطلب در فروردين ۱۴۰۱ ثبت شده است

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. بزرگ‌مردی که «سقراط خراسان» نامیده می‌شد سال ۱۲۸۶ خورشیدی در روستای مزینانِ داورزنِ سبزوار چشم به جهان گشود؛ یعنی زنده‌یاد استاد محمدتقی شریعتی. علاقه به علم را از پدربزرگش آخوند ملاقربانعلی به ارث برد که شاگرد ملاهادی سبزواری بود. هجرتش از مزینان به مشهد مقدس سرنوشت‌ساز بود و سازنده. زیرا در تراز نخست حوزه‌ی علمیه‌ی مشهد جای گرفت و در معنویت و دانش سرآمد شد. گویند زیارت روزانه‌ی حرم امام رضا (ع) داشت و پای درس بزرگان روزگارش نشست؛ ملاهاشم قزوینی، ادیب نیشابوری و ... . برای معیشت، «ناچار به تدریس در مدارس آن روزگار مشهد» شد؛ پس؛ سال ۱۳۰۹  در مدارسی مانند شرافت، ابن‌یمین و فردوسی این شهر دست به تدریس ادبیات فارسی و عربی زد. سال ۱۳۱۴ واقعه‌ی خونین مسجد گوهرشاد را -که حاکی از اوج اختناق و سرکوب و دین‌ستیزی بود- به چشم خود دید. و از آن پس جلسات خود را در قالبِ قرائت قرآن شکل داد و همین جلسات قرآن استاد محمدتقی شریعتی از پاییز سال ۱۳۲۰ موجب رونق قرآن‌آموزی شد. ازین‌رو بود که متدینانی از مشهد، کانونی با اسم «کانون نشر حقایق اسلامی» را تأسیس کردند و این پایگاهی شد برای فعالیت و درس تفسیر قرآن ایشان به صورت هفتگی که  ماهرانه و دور از دیدِ رژیم در منازل مختلف مشهد برپا می‌شد. با آن‌که دفتر اصلی کانون در کوچه‌ی مخابرات، واقع در محله‌ی چهارباغ نزدیک حرم بود؛ اما استاد، جلسات را در منازل و مکان‌های مختلف شهر برگزار می‌کرد و هم او بود که برای نخستین‌بار، معارف اسلامی را در قالب «زبان نو و به‌روز در اختیار جوانان» گذاشت. جذابیتی که جوانان دانش‌آموز و سپس دانشجویان دانشگاه مشهد را به این کانون سرازیر کرد و همینان در جریان رویدادهایی مانند نهضت ملی‌شدن صنعت نفت و نهضت اسلامی وارد صحنه شدند. جالب این‌که استاد شریعتی درس تفسیر قرآن را به درس تفسیر نهج‌البلاغه که کتابی غربت در جامعه‌ی مسلمین بود، پیوند زد. و حقا که او در زمره‌ی پیشتازان احیای نهج‌البلاغه قرار گرفت و کانونش دژ عقیدتی در برابر تفکرات الحادی و انکاری. سالیان بعد، او با دعوت استاد شهید مرتضی مطهری در حسینیه‌ی ارشاد تهران دست به سخنرانی بیدارگرانه می‌زد و دست انسان را در دست اسلام می‌گذاشت و سقراط‌وار، بیدارگر بود. سرانجام با عمری پربرکت و با محبوبیت در ۳۱ فروردین سال ۱۳۶۶ چشم از جهان فرو بست و به دیدار فرزندش دکتر علی شریعتی شتافت و در حرم رضوی، صحن آزادی غرفه‌ی ۱۷۱ به خاک سپرده شد که این قطعه که درش به روی مردم مسدود شده، هر بار مکانی برای زیارت بنده و آدم‌های اهل هست. هر چند از کناره‌ی درش.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۳:۰۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

...

 

 

پنج‌شنبه: ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ ساعت سه و سی و نُه دقیقه‌ی عصر، من و قم و نون بربری (چیدم توی صندوق عقب > > در عکس) که چند روز پیش قبل را ماه مبارک رمضان، به درِ بسته خورده و حسابی هم بور (=ناکام) شده! و با قُوتِ لایَموت، سر کرده بودم! حقا که افطار با این نون خوش‌پخت و لیقوان و آقوز و چای بهارچینِ لاهیجان، واقعاً مزّه دارد و سدّ جوع می‌کند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۸:۱۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
 
 
بالا: کاکایی‌های سرسیاه
پایین: (Ansu Fati) آنسو فاتی
 
 
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم من می‌خواستم امروز فقط از کاکایی‌های سفید و سرسیاه بگویم که در تالاب ۱۳۸ هکتاری استیل بندر آستارا می‌زیَند و با آسودگی از سخت‌پوستان، نرم‌تنان، حشرات، ماهیان، گاه هم از لاشه‌ی حیوانات، و نیز میوه‌ها و مواد گیاهی می‌خورند و پَر می‌زنند و بر شاخسارها می‌نشینند و می‌خوانند و می‌خوابند. اما دیدم «فاتی»ی بارسلونا یعنی "آنسو فاتی" چه‌زیبا گفته که «از یک خانواده‌ی مسلمان» است و خود نیز «پایبند به اسلام». این شماره‌ی ۱۰ آبی اناری پوش تیم بارسلونا جمله‌ی معنوی‌یی فرموده که دل مینویی مرا ربوده؛ این جمله: «به خاطر مصدومیت‌هایم زیاد نماز خواندم و از خداوند درخواست کمک کردم. همواره به خانواده‌ام فکر می‌کنم و در آخر به خودم می‌پردازم.» فاتی، از خانواده‌ی فقیری بود از کشور آفریقایی گینه بیسائو. زندگی‌ی سختی داشتند. راهی اسپانیا شدند و در سویا ساکن گردیدند. اینک چه سربلندانه می‌گوید: «رؤیایم بازگشت به گینه و کمک‌کردن به فرزندان کشورم است.» در روز میلاد امام مجتبی ع درین سو درود بی‌عدد بر کاکایی‌های سفید و سرسیاه ایران و در آن سو به «آنسو فاتی» سیاهِ مسلمانِ آفریقا. مسلمان نمازخوان که از طریق نماز، دست به درخواست می‌زند از حضرت ربّ. من ازین جمله‌ی وی برداشت عرفانی می‌کنم. بگذرم.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۳:۳۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

...

 

 

...

 

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. حجت‌الاسلام شیخ اسماعیل افشار‌زاده روحانی مبلغی که رمضان امسال -فروردین ۱۴۰۱- به همراه خانواده در روستای قتلیش از توابع بخش گرمخان شهرستان بجنورد حاضر شد. وقتی روحانی -که طبیب روح مردم باید باشد- این‌گونه به قلب جامعه می‌رود لاجرَم در قلب هم می‌مانَد. بارها گفته‌ام طبق آیه‌ی نفر قرآن، طلبه پس ار کسب علم و دانش دینی در حوزه‌ی علمیه، به فرمان خدای باری‌تعالی  باید به دل جامعه برود و روشنگری کند. ماندن این‌همه روحانی در قم و مشهد، حقیقتاً وافی به مقصود نیست. باید پس از مدتی درس‌خواندن و تهذیب نفس به جامعه‌ی ناس برگشت و با اُنس ملت، دین را معرفی و تبلیغ کرد. سلام بر هر روحانی‌یی که میان مردم می‌رود و با مردم می‌مانَد و به مردم هم می‌مانَد. خدا عمر دهاد به جناب شیخ اسماعیل افشار‌زاده و ان‌شاءالله باقی بماند بر همین منهج.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۶:۱۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

عکس از دامنه

 

کتاب «نامه‌ها بر نامه‌ها»

اثر مرحوم آیت‌الله حسن حسن‌زاده آملی

در ص ۵۷ کتاب «نامه‌ها بر نامه‌ها» آمده:

 

در چشمه‌ی شرع کج روَم چون خرچنگ!

در بیشه‌ی دین چو روبَه‌ام پُرنیرنگ!

بر منبر علم همچو در کوه پلنگ!

در دلقِ کبود همچو در نیل نهنگ!

شرف‌الدین علی یزدی تفتی

عارف عصر تیموری

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۸:۰۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

فیلم صحنه اینجا

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم آقای حجت‌الاسلام سیدمحمود دعایی چندی پیش -نمی‌دانم روز بود یا شب- تلاش کرد دستِ آقای حجت‌الاسلام سیدابراهیم رئیسی را ببوسد. کجا هم نمی‌دانم. به گفته‌ی آقای مهرداد خدیر عصر ایران، توی ضیافت افطاری. خُب، ستوده این بوده جناب رئیسی نگذاشته جناب دعایی دستش را ببوسه. این سید لابد صلاح آن سید ندیده که دست‌بوسیِ قدرت راه بیندازه. اساساً رفتار بوسیدن و لیسیدن دستِ قدرت، از بُن، کار خطایی است. عاطفی و علقه‌ی طرفینی هم اگر بوده باشد، توی خلوت خودتان باید باشد، نه در معرض دیدِ ملت. آقای دعایی کرمانی که رسانه‌ی بیت‌المال روزنامه‌ی اطلاعات از اول انقلاب تا اکنون هنوز هم مطلق در دست اوست! بهتر است حرف ملت را نمایندگی کند، نه این‌که بخواهد بکوشد دستِ آقای رئیسی نوغانی مشهدی را ببوسد به هر سور و ساز و نیّت. که گویا به قول خدیر، «نافرجام» مانده است. آری؛ آقای دعایی! حرفِ ملت بهتر از دستِ قدرت است. بوسه بر فهم ملت و حرف ملت بزنید که هم وفا به انقلاب کرده و هم خود را بر بقای آن فدا. کمی؛ فقط کمی علوی باشیم جناب دعایی. بگذرم.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۳:۴۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

 تکیه‌پیش داراب‌کلا. بهار ۱۴۰۱، عکاس: جناب یک دوست

 

 

عکس‌ها در اینجا

 

 

سردرگاه امامزاده جعفر روستای داراب‌کلا

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۵:۴۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. وفات و وفا : ۲۵ ساله بود و حضرت خدیجه س هم ۲۸ ساله که با هم پیوند زناشویی بستند. سه سال مانده که رسول رحمت ص به یثرب هجرت کند، آن بزرگ‌بانو چشم از جهان فرو بست و قلب پیامبر تا آخر عمر از فراقش غمخوار گشت. مسلمین هم حس مادرانه‌ی حضرت خدیجه‌ به حضرت فاطمه‌ی زهرا س را در وجود خود لمس می‌کنند و هم عظمت و شخصیتش در کنار پیامبر را درک. خدیجه دارایی معنویی و مادی اسلام در عصر ظهور بود و ایثار با او هجی و تلفظ شد که هر چه داشت پای مجد مکتب اسلام و توفیقات نبی مکرم اسلام فدا کرد. وفا بود به شب وفاتش که وفادارترین بانو برای نبوت بود. دوستداران و باورمندان به اهل‌بیت ع صلوات به روحش را از یاد نبرند: صلوات و تسلیت.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۱۴۰۱ ، ۰۰:۰۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم در عبِد و عطا و عدنان وقتی دقیق فکر شود، دو چیز دست از سر فرد برنمی‌دارد؛ اتحاد و عناد. عبِد و عطا با هزاران مسئله، باز نیز رفیقِ متحد هم‌اند، عبِد و عدنان فقط با یک مسئله، اما متضادِ هم. البته این عدنان است که عنادش را به دسیسه آلوده کرده و حتی روح عبِد از مرکز دسیسه‌چینی خبر ندارد. «نِجلا» از میان عبِد و عدنان برداشته شود هیچ مسئله نمی‌ماند که عدنان این‌همه طرح بریزد که عبِد به نجلا نرسد که به او دل باخت. چیزی که در عبِد و عطا دائم وِرد زبان شده قسم ساده و باورمندِ «به سِدعباس قسم» است که گویا سوگند رایج آبادانی‌هاست. و در عدنان لقلقه‌ی زبانِ «هاوُوالله» است که فقط ورد است نه باور. بگذرم! فقط بگویم عبِد (حسام منظور) درین پانسمان سر توی و درمانگاه آبادان (همین عکس بالا برگرفته از سایت دامنه) به نَجلا (ابتدا سارا رسول‌زاده فصل اول + سپس محیا دهقان در فصل دوم) دل باخت. یعنی تا سر زخمی نشود! دل مجروح نمی‌گردد! که اولی زخم، فقط پانسمان بخواهد و دومی جراحت، اما اُنس و سامان. والسلام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۷:۲۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. قلب سلیم با ۲۲ برگردان فارسی ازین واژه‌ی قرآنی. بنده برای این کار، سه‌واندی ساعت وقت گذاشتم. باری، امید است حضرت باری خشنود شده باشد؛ ان‌شاءالله، شاید. با سلام و التماس دعا. قلبٍ سلیمٍ؛ صفحه‌ی ۴۴۹، آیه‌ی ۸۴ صافات . شنبه: ۲۰ فروردین ۱۴۰۱ ⟩ دامنه


عبدالمحمد آیتى: دلى رَسته از تردید

حسین انصاریان: دلى پاک

محمدحسین ابراهیمی: دلى پیراسته

برگرفته از تفسیر جامع: قلبى بى‌آلایش

تفسیر عاملى ابراهیم عاملى: صاف‌دل

محسن قرائتی: دلى سالم از هر عیب

محمد خواجوی: قلبى راست

صادقی تهرانی: دلی بس سالم

علی رواقی: دلى رسته از حبّ دنیا

محمود یاسرى: دلى خالص از غیر خدا

کرم‌خدا امینیان: دل طاهر یقین‌پَرورد

مصطفی خرمدل: قلب زدوده از شرک

سید محمدرضا صفوى: دلى پاک از کدورت گناه

عبدالمجید صادق نوبرى: قلبى پاک از اوصاف خبیثه

بهاءالدین خرمشاهی: دل پیراسته از شک و شرک‌

برگرفته از بیان‌السعادة: دل پیراسته از شکّ و شرک

برگرفته از تفسیر طبرى علماء ماوراءالنهر: دلى با سلامت

سید علی‌نقی فیض‌الاسلام اصفهانی: دل سالم و بى‌گزند

احمد بن محمد رشید‌الدین میبدی: دلى رسته از گمان و اَنبازان

تفسیر صفی محمدحسن صفی‌علی‌شاه اصفهانی: دلی درست

تفسیر خسروی علی‌رضا خسروانى: دل خالص و برى از غل و غش

ترجمه‌ی دهلوی احمد بن عبدالرحیم شاه ولی‌الله: دل مُبرّا از عیب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۸:۱۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم آقای سید محمدعلی پنجعلی که در پرسپولیس توپ می‌زد و مدافع ستَبر تیم ملی بود و من همواره از متانت و ادب ذاتی وی به شگفت می‌آمدم و در خاطره‌ی من انسانی خوشنام و خلیق و ارزشی مانده است، دیشب توی چهل‌تیکه در گفت‌وگوی آقای محمدرضا علی‌مردانی با وی، چقدر آرام و متین و گزیده‌گو بود و از ریا و روده‌درازی به‌دور. نمی‌دانم باشگاه و آن مردِ شهیر شهرش «علی‌آقا» بَرو تأثیر، صدور کرده یا خودآگاهی داشته و برنامه‌ی خودسازی معرفتی. هرچه‌هست، خیلی بر دل نشست؛ نشسته بود، باز نیز نشست. کجایش جالب‌تر بود؟ دو جا. این‌جوری می‌نویسم فشرده: وقتی تیم، چین بود او برای خرید به بازار رفت. برای برگشت به اردوی تیم، پولِ کرایه نماند. سرِ خیابان چشم‌به‌راه منتظر ماند. دید از دور گاریِ چوبی می‌آید. نزدیک که شد، دید آقای مهدی فنونی‌زاده و آقای احمدرضا عابدزاده و بقیه پشت گاری‌اند و پیرمرد چینی آنان را به سمت محل اردو می‌برَد به کسبِ کرایه. ایستاد. به طنز و اما به وجهِ جِدّ گفت: شرم نمی‌کنید این پیرمرد شما را حمل می‌کند؟! پیرمرد را فرستاد پشت گاری و فنونی‌زاده را -که به تعبیر محلی ما هَش‌قد بود و رشید و تنومند- کشاند پایین و طنابِ کِشنده‌ی گاری را انداخت گردنش و خودش هم رفت پشت گاری نشست و حالا فنونی‌زاده و دِ بِدو. چقدر اخلاقی. چقدر درس.
 
 
گفتم دو جا جالب‌تر بود و حالا دومی: پایانِ کار حرکت قشنگ این بود که برای حُسنِ انجام کار، یک درخت به اسم آقاسیدِ پنجعلی باید کاشته شود. آن هم چه درختی؛ درختِ اُرس با تنه‌ای مستحکم و بدنه‌ای پایدار که بیش از ۳ هزار سال عمر می‌کند و شوربختانه توسط انسان، این گونه‌ی نادر گیاهی ایرانی به وضع انقراض دچار شده است. چرا باید کاری کند انسان که هر کجا پا نگذاشته، آنجا سالم‌تر مانده. از بس تخریبگر بار آمده. مرحبا به آقاسید محمدعلی پنجعلی. درودِ بی‌عدد داری. منِ غیرفوتبالی هم، وقتی تو، توی زمین بازی ملی بودی، لذت می‌بردم جناب پنجعلی، که نه خط مدافع می‌دانم چیست، و نه خط حمله، و نه حتی ارنج و هافبک! و بازی‌گردان. بی‌علت نبود موقع اعزام به جبهه، بسیجی می‌شدی و به جبهه هم می‌شتافتی سیّدِ خیر و خوبی، آقای پنجعلی که از ثروت‌های انسانی این مرز و بومی، در جبهه هم با بعثی به دفاع برخاسته بودی، ای پنجعلی، ای ایرانی. بگذرم!
جمعه ۱۹ فروردین ۱۴۰۱ ⟩ ۴. دامنه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۴:۳۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

عبداللطیف مرادی اُزبک‌تبار با اسم‌های استعاری:

عبداللطیف السلفی، حسن مرادی، ابوالعاقب الموحّد

 

 

حجت‌الاسلام دارایی. حجت‌الاسلام پاکدامن. حجت‌الاسلام اصلانی

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. انتقاد بر نحوه‌ی بازدید بدنی حرم رضوی. خواستم بگویم چون زائر رضوی‌ام، -سالی دست‌کم سه بار- خُب، دردم آمده چیزی نگویم. سیاستی تقریباً نادرست پس از مرحوم حجت‌الاسلام شیخ عباس طبسی شکل گرفته، کسانی را از هر جا گسیل داشتند حرم؛ که چه؟ که بازدید کنند، خادم‌یار شوند و یاری کویِ یار. قبول، قبول؛ ولی برخی‌شون حتی من تردید دارم آموزش بازدید بدنی گذرانده باشند؛ من که خودم هر وقت مشرّف شدم، بد بازدید می‌شدم، ناشیانه یا بی‌علاقه و یا صرفاً رفع تکلیف. بعضاً حتی شکلِ کارِ بازدید هم بلد نیستند. آخه امنیت یک جای ازدحامی، اول‌ازهمه بر عهده‌ی همین درگاه‌های چند بستِ حرم است که لزوماً می‌بایست نیمه‌خبره در اعلای حوصله، چهره‌شناس، تیپ‌خوان و روان‌دان باشند. جانِ همه‌ی آنهایی که با خیال آسوده دور ضریح مطهر و صحن و رواق، حال‌شان را نزد امام ع روایت می‌کنند، پیش‌ازهرچیز، گردن همین عوامل ایست‌وبازدید حرم است. حتی نیم‌نگاه به تیپِ این ضارب «عبداللطیف مرادی اُزبک‌تبار (با اسم‌های استعاری دیگری چون عبداللطیف السلفی، حسن مرادی و ابوالعاقب الموحّد) در عکس بالا، می‌توانست فردِ بازدیدکننده‌ی دمِ درِ حرم را به ولوله و دغدغه و دقت می‌بُرد. نبُرد. انگار خوابش! برد که جان‌بانِ مردم است و به جان‌سِتان از سرِ ندانم‌کاری! اجازه‌ی ورود داد آن‌هم با آن نوع جاسازی چاقو بر بندِ کمربند و یا آن جای دگر. آقا! آدمِ بی‌خیالِ خوش‌طینت جاش توی اتاق بازدید نیست، کمی حراستِ جانِ زائرین را مرامنامه‌ی حرم کنید. می‌دانم حجت‌الاسلام شیخ احمد مروی، مردی بامروّت است و بری از آوازه. اما کارکنان را مرور کند، پُرکردن حرم با این‌همه آدم از جای‌جای ایران برای این‌کار حراستی و امنیتی، ناامنی‌ست، نه ایمانی که ایمان صدها البته، ایمنی نیاز دارد. ندارد؟! بگذرم! متن انتقادی دلسوزانه و سازنده‌ی بنده امید است به گوش عزیزان مسئول در حرم رضوی ع برسد. البته خداقوت هم دارند. اما ضعف را باید هرچه زودتر تدبیر کنند. جزئیات حمله به سه طلبه اینجا.
پنج‌شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۱ ⟩ ۳. دامنه
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۴:۵۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
 
 
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. رمان «مرگ در جنگل» اثر «شِروود اندرسُن» با ۲۵ داستان دیگر این شب‌وروزها خوراکم شده، هنوز از ورق ۱۰۰ نگذشتم، ۳۸۵ صفحه است، وزنش هم سبک، با ترازوی خونه کشیدمش، کمی کمتر از ۳۰۰ گرم شد. یعنی خیلی‌سبک. جالب این‌که توی ص ۱۰ و ۱۶ شکار اَبیا در رودخانه‌ی «ایزتا»ی روسیه آمده که چنین پرنده‌ی کمیاب و حتی نایاب با اسم اَوییا، در زادگاه ما داراب‌کلا زمانی وفور بود و پرسروصدا. این رمان که جذب ادبیاتش شدم تُفنگ تک‌لولی نیست که لگدزنی کند، ساحل این کتاب به‌سان سنگ‌هایی‌ست که کنار رودخانه‌ای سرشار از آب و آبشار، نقطه‌چین شده باشد. عین رفیقِ موافق، می‌مانَد. البته مراقب نباشی در صفحاتی هم، این رمان اُریب می‌زند! یک جمله از کتاب را به سبک و سیاق خودم می‌نویسم که خیلی حرف بود: ارباب عادت نداشت به سگ غذا دهد، سگِ خوب باید خودش شکمش را پر کند. اما با این سفت و سختی، سگش هیچ اشتیاقی به ترکِ ارباب از خود نشان نداد... . بگذرم. شاید در آینده به متن، نکاتی دیگر افزودم.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۸:۴۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کند‌وکاوی بر «لِیُظهِرَهُ». در آیه‌ی ۲۸ فتح «هُوَ الَّذی اَرسَلَ رَسولهُ بِالهُدی وَ دینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ...» عمده‌بحث بر سرِ «لِیُظهِرَهُ» هست، که من با صرف حدود ۵ ساعت وقت، چند نمونه را از تفاسیر و ترجمه‌ها و نظرها در آثار، که به صورت مقایسه‌ای مطالعه کرده‌ام، می‌نویسم؛ کوتاه و گذرا، و خودم درین‌باره نظری بلد نیستم، زیرا درین دانش، خودم را در حد مطالعه‌گر می‌دانم و اهل جست‌وجو.
 
مترجمان -اغلب- لیُظهرهُ را به‌این‌صورت برگردان کرده‌اند که عاقبت، دین حق «بر همه‌ی ادیان فایق» می‌آید و سرانجام آن روشن است. ازجمله آقای بهاءالدین خرمشاهی که این جور برگردان کرد: «...تا آن را بر همه‌ی ادیان پیروز گرداند.» قرآن‌شناس معاصر مرحوم آیت‌الله محمدکاظم معزّی دزفولی (۱۳۴۸ - ۱۲۹۸ ش) آیه را چنین برگردان کرد: «او است آن که فرستاد پیمبَر خود را به رهبری و کیش حقّ تا چیره گرداندش بر کیش‌ها همگی و بس است خدا گواهی‌». مرحوم مجتبوی این‌چنین: «تا آن را بر همه‌ی دین‌ها چیره گرداند.» مرحوم مصطفی خرمدل اما این‌گونه: «تا آن را بر همه‌ی آئین‌ها پیروز گرداند.» مرحوم مشکینی ولی این‌طور: از نظر منطق و برهان، و یا پیروان واقعی آن را در حکومت بر جهانیان پیروز کند.» نظر مرحوم علامه هم این است: «این دین حق را بر همه‌ی ادیان و نظام‌های شرقی و غربی عالم غالب و قاهر سازد.»
 
 
  
 
 
اثر مرحوم آیت‌الله شیخ محمدثقفی تهرانی (پدرهمسر امام خمینی)
 
آقای قرائتی هم دیدگاهش این است: «وعده‌ی پیروزى اسلام بر همه‌ی ادیان، بارها در قرآن تکرار شده است. این پیروزى، هم مى‌تواند از جهت علمى، منطقى و غلبه در استدلال باشد، که همشیه چنین بوده، و هم اشاره به آینده‌ی تاریخ باشد که اسلام جهان را فراخواهد گرفت و وارثان زمین، بندگان صالح خواهند بود، چنانکه قدرت اسلام در نیم قرن اول هجرى، بخش بزرگى از زمین را فراگرفت... آینده‌ی تاریخ از نظر ما بسیار روشن و قطعى است و با ظهور حضرت مهدى علیه‌السلام آخرین امام معصوم از اهل بیت پیامبر، دنیا پر از عدل و داد خواهد شد.» تفسیر «روان جاوید» مرحوم آیت‌الله شیخ محمدثقفی تهرانی (پدرهمسر امام خمینی) نیز کتابی منبع، برای اهل فن است. بگذرم. اگر ادامه بخشم، زیاد می‌شود و خواننده ممکن است کوفته شود! اما من این مسئله‌ی چالشی در میان مفسران را برای درک مطلب، پیش کشیدم.
اول ماه مبارک رمضان > ۱۴ فروردین ۱۴۰۱ ← دامنه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۴:۰۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

سوره‌ی بقره

 

با آمدن ماه رمضان، جان را به آیه‌های قرآن آذین ببندیم

 

یا ایها الناسُ اعبُدوا رَبَّکم الَّذی خَلَقَکُم و الّذین مِن قَبلِکُم لَعلَّکم تتّقُون

 

اى مردم! پروردگارتان را که شما و پیشینیانتان را آفریده، بپرستید، تا در امان مانید

 

درین آیه‌ی ۲۱ بقره، از نظر شیخ طبرسی صاحب تفسیر مجمع‌البیان، خداوند همه‌ی مردم را مخاطب قرار مى‌دهد، خواه توحیدگرا و دین‌باور یا شرک‌گرا؛ و مى‌فرماید: «هان اى مردم! اى انسان‌ها!»؛ زیرا هر آیه‌اى که با «یا ایّهاالنّاس» شروع شود، متوجّه‌ تمامى بشریت است و جز کودکان و کسانى که از نعمت خرَد محروم‌اند، همه را در بر مى‌گیرد، و هر آیه‌اى که با «یا ایّهاالّذین آمنوا» آغاز شود، روى سخنش در درجه‌ی نخست، مردم باایمان است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۱۴۰۱ ، ۲۰:۲۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. پیامبر ص اسلام را از آسمان (از سوی خداوند) دریافت کرد؛ شفاهی و وَحیانی آنگاه به‌خاطر سختی بر خود از سوی حاکم وقت مکه (ابوسفیان و اعیان و اشرافش) دست به هجرت به یثرب زد و آنجا بود وقتی دید دل و روح مردم با اوست و به رهنُمایی و راهبَری‌اش ایمان دارند، اسلام را از ورقه‌ی ذهن، به صحنه‌ی حیات مردم آورد، تا مسلمان را، نه تماشاگر و حکومت‌شونده‌ی اشراف و سلاطین ببیند، بلکه فعال و عمل‌گرا بار بیاورَد. و از مردم، نه پیرو و مقلد که پیگیر و مجاهد (به وقت مقاومت) بسازد. حکومت نبوی ع چیزی بیرون از دین نبود؛ عین دین بود. امام خمینی نیز به تبعیت از نبوت و امامت، چنین کرد. او نیز، مبارزه را -که از نصیحت و تذکر و خیرخواهی برای شاه و جداکردن او از عده‌ای اسلام‌ستیز در دربار آغاز کرده بود و مجموعه اخطارهایش سودی بر شاه نبخشید- به سمت واژگونی بُت سیاسی بُرد. چونان پیامبر ص، که بُت‌پرستی را نشانه گرفت. ازین‌رو امام، به دستور شاه پس از یک بار دستگیری و بازداشت در قیطریه، سرانجام در سال بعدی یعنی آبان ۱۳۴۳ که نهضت را از مبارزه با استبداد داخلی به ستیزه با استکبار آمریکایی پیوند زد، از ایران بیرون انداخته شد و مثل مقتدایش پیامبر ص، از تبعید در بورسیای ترکیه به نجف هجرت کرد. و وقتی هم پس از ۱۴ سال به میهن بازگشت، اندکی بعد تغییر رژیم «سلطنت پهلوی» به «جمهوری اسلامی» را به همه‌پرسی گذاشت. تاریخ گواه است که ملت، کمی کمتر از ۱۰۰% برگه‌ی سبزِ «آری» را به صندوق ریخت و  برگه‌ی سرخ «نه»ی داخل صندوق‌ها را اگر داخل ترازو می‌گذاشتند وزنش نیم‌من! هم نمی‌شد.

 

 

به نظر من هنوز هم رأی آری به استمرار «جمهوری اسلامی»، کثیراً در کثیر است و وزن آرای جمیع مخالفین همچنان همان نیم‌من باشد. معتقدم نگاه می‌تواند دست‌کم سه گونه باشد: معتقدِ معتقد. معتقدِ منتقد. منتقدِ مخالف. این سه نوع نگاه -که من در دومی هستم- همچنان می‌توانند کنار هم در سایه‌ی «جمهوری اسلامی» زیست کنند؛ مسالمت‌آمیز، سازنده، وحدت‌واره و دست‌دردست‌هم. براندازان هم اگر توانستند -که تاریخ بدکرداری آنها نشان داد، نمی‌توانند- باز نیز مردم هستند که باید بپذیرند یا پس بزنند. من همچنان برین باورم مردم با همان سه نوع نگاه، به براندازان «نه»ی قطعی و قاطع و بُرنده می‌گویند. برمی‌گردم به صدرِ متنم: آیا روز «جمهوری اسلامی» عید است؟! بله که عید و جشن است و روز خدا؛ زیرا ملت متدین ایران، کاری شبیه کار نبی مکرم ص کرد؛ مبارزه با بُت، برانگیختگی فکری، مدینه‌ساختن از یثرب که اوس و خزرِخ خون هم را می‌خوردند و جمهوری‌اسلامی‌ساختن از سلطنت، که شاه هم چون اوس و خزرج، خونِ علما، روشنفکران (شامل دینی، فرهنگی و مارکسیستی)، دانشجویان، طلبه‌ها، کارگران و سایرین را می‌ریخت. یک گریز: اینک اما در مشهد مقدس، چرا چند سالی‌ست چُنان است؟ چون آنجا به سیاست «عدم تمرکز» علاقه دارد. ازقضا این نوع «محلی‌سازی» قدرت و سیاست، از ایده‌های مدرنیته است و شعار جناح چپ؛ مشهور به «جبهه‌ی اصلاحات». حالا چرا با شعار خود درمی‌افتند، لابد نفع خود را نه ترکِ این ایده‌ی مدرن، بلکه شاید گرم‌نگه‌داشتنِ فضای نقد می‌دانند. بگذرم. نظری ندارم. عید رأی مردم مؤسس برای تأسیس «جمهوری اسلامی ایران» بر هوشیاران، گوارا. > ۱۲ فروردین ۱۴۰۱ ← دامنه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۱:۳۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. درآمد مطلب: خرسندم شیلی با «گابریل بوریک» اصالتاً کروات و رهبر دانشجویان چپ‌گرا -که برای او همین بس که رژیم جعلی «اسرائیل» را «رژیمی آدمکش» خوانده است- کشورش را برای احیاء گرایش به سوسیالیسم و چپ‌گرایی در برابر نئولیبرالی آمریکای لاتین، به پیش خواهد برد. به تعبیر بهتر خانم «فاطمه قابل رحمت» از نویسندگان حوزه‌ی «پولیتیکال»، تحولات شیلی، اینک «محصول اصلاحات، همگام با قدرت‌گرفتن جامعه مدنی و جنبش‌های اجتماعی خشونت‌پرهیز» است و این شیوه می‌تواند برای سایر ملت‌ها نمونه‌ی مناسبی محسوب شود.

 

 

جایی از جهان که به تعبیر خانم دکتر «الهه نوری غلامی‌زاده» در گفتگو با «شورای راهبردی روابط خارجی» «بستر نبرد چپ و راست» تبدیل شده است. به نظر من دوره‌ی فعلی این منطقه که حیاط و حتی حیاتِ! خلوت آمریکا پنداشته می‌شود، مانند آن دوره‌ی گذشته‌ی «موج صورتی» نیست که تقریباً همه‌ی کشورهای آن قاره به چپ‌گرایی مارکسیتسی رسیده بودند؛ بلکه تقابلی از چپ و راست است که این بار شیلی به سمت چپ گرایش پیدا کرده است و شاید چند سال دیگر با دموکراسی‌یی که مردم از طریق تغییر قانون اساسی شیلی موافقت کردند، فصل راست‌گرایی هم آغاز شود مثل هر انتخابات که ممکن است راست یا چپ رأی آورَد. مهم، اینک است که شیلی به دست «گابریل بوریک» افتاده است. در همه‌پرسی تاریخی شیلی در ۲۵ اکتبر (۴ آبان ۱۳۹۹) بیش از ۷۸٪ شیلیایی‌ها، در پی اعتراضاتی گسترده برای مقابله با نابرابری‌های اقتصادی، رأی به بازنویسی قانون اساسی شیلی داده بودند. و سایر تحولات مثبت شیلی، که مجال طرح نیست.

 

نقشه‌ی کشور شیلی. آمریکای جنوبی

 
برآمد مطلب: کافی‌ست ۵۰ سال به گذشته بازگشت؛ سال ۱۹۷۰ است که سناتور سالوادور آلنده پزشک محبوب مارکسیست و عضو حزب سوسیالیست شیلی، اکثریت آرا را در نتخابات به دست آورده بود و دولت آلنده «در ارتقای منافع کارگران، اجرای کامل اصلاحات کشاورزی، بازسازی اقتصاد ملی به بخش‌های سوسیالیستی، ترکیبی و خصوصی» کوشید و در سیاست خارجی‌اش نیز «رویکرد ملی‌گرایانه» گرفت. سخنرانی مشهور دکتر آلنده همانی بود که خواستار «ملی‌شدن مالکیت بیگانه یعنی آمریکا در معادن اصلی مس در شیلی» شد. شبیه قضیه‌ی نفت در عصر مرحوم آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی و مرحوم دکتر محمد مصدق. اما ژنرال آگوستو پینوشه در سال ۱۹۷۳ علیه‌ی آلنده کودتای نظامی کرد و شیلی را نه فقط در اختیار آمریکا گذاشت که دربست تحت سلطه‌ی نظریه‌های «میلتون فریدمن» و شاگردانش درآورده بود که به آنان «پسران شیکاگو» می‌گفتند. آنان بودند که برای شیلی نسخه‌های عجیب و غریب اقتصادی می‌پیچیدند. به‌آن‌حد وفور! که شیلی مشهور شده بود به آزمایشگاه تستِ تئوری‌های اقتصادی فریدمن. بگذرم. امید است آقای بوریک (عکس بالا) بتواند شیلی را به رشد و توسعه و عدالت و آزادی حقیقی برساند و در برابر غارت آمریکایی، فائق آید؛ اگر یاغی‌یی چون آمریکای در حالِ افول و نیز سازمان تروریستی ناتوی او، بگذارد! چون ناتو، در اصل جاسوس‌ترین عنصر برای سازمان سیا در تمام جهان است؛ فقط هوشیارانِ عاقل می‌دانند. > ۱۱ فروردین ۱۴۰۱ ← دامنه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۱:۲۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. هنگامی‌که سال‌های گذشته، غرق خواندنِ سرگذشت ملاصدرا بودم این نکات را در یک ورقه‌ای از لابه‌لای مردی در تبعید ابدی نوشتم که اینک در کویریات سه نکته می‌نویسم و به اشتراک می‌گذارم:

۱. راه تا ابد بر سؤال باز است، زیرا آدمی با سؤال آمده است... به قول ملاصدا «خداوند متعال مقدّر نفرموده که برای هر کلمه در جهانِ موجود، تنها یک معنا به مُخَیّله‌ی آدمی خطور کند... زیرا آدمی را از پرواز به سوی لامُتناهی می‌ستاند» (ر.ک: ص ۱۱۷) ساده‌ترین واژه‌ها نیز، مملُوّ از معانی گوناگون حتی متضادّند. آنچه را نمی‌دانی در نهایت آرامش بگو: «نمی‌دانم». به قول آیت‌الله جعفر سبحانی: علامه طباطبایی «نمی دانم»هایش خیلی زیاد بود. ۲. به گفته‌ی حکیم ملاصدا -که در ۱۷ سالگی به استادش شیخ بهائی گفت- «مُرید اگر به مُراد شبیه شود، خود، هرگز، به مقام مُرادی نمی‌رسد». چون هیچ کسی نباید قصد انهدام خویشتن خویش را بنماید. البته ملاصدرای دانا، می‌دانست که مرز میان شهامت و وقاحت بسیار باریک است! ۳. و آخر این‌که با لبخند، سُلطه‌ی پوزخند از اعتبار می‌افتد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۲:۳۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. در مثل معروف آمده: «صوفی اِبن‌الوقت است»؛ زیرا صوفی (=سالک) گذشته و آینده را فدای حال می‌کند و به همان لحظه‌ای که در آن بسر می‌برَد، غنیمت قائل است. ویلیام چیتیک در صفحه‌ی ۸۵ کتابش با عنوان «در باره‌ی تصوُّف» بر این نظر است چون صوفی هر «آنی» بی‌مانند است، و هر لحظه‌ «خود» نیز بی‌نظیر است، به آنان اِبن‌الوقت می‌گویند. البته همین اِبن‌الوقت‌بودن در سیاست معنای دیگری دارد که معمولاً برای افراد فرصت‌طلب به کار می‌رود؛ یعنی کسانی‌که روز‌به‌روز، و حتی دَم‌به‌دَم رنگ عوض می‌کنند! تا به نان و نوا برسند. یا مثلاً به خیال خود دل کسانی را به نفع خود فتح می‌کنند. صوفی را «اهلُ‌الاَنفاس» نیز گفته‌اند. چون صوفیان هر لحظه از «خود» را نفَسی نامیده‌اند. مولوی در مثنوی دفتر اول بیت ۱۳۳ می‌گوید:

 

صوفی اِبن‌الوقت باشد ای رفیق

نیست فرداگفتن از شرطِ طریق

 

نکته: در برداشت عارفانه، فکرِ بی‌نیازی از مددِ نبوی و این خیال و پندار که می‌دانم «چه کسی هستم»! عیبِ ویرانگر محسوب می‌شود. در آیه‌ی ۸ مُزّمِّل تأکید رفته است که از همه بُریده شو و یکسره روی دل به او کن؛ به پروردگار متعال (=بلندمرتبه) و مهمتر این‌که در قرآن ۱۵ بار دستور آمده که خدا را یاد کنید.

 

متن آیه هشت مزمل: وَاذکُرِ اسمَ ربکَ وتَبتَّلْ إِلیهِ تَبتیلًا: ترجمه‌ی انصاریان: نام پروردگارت را [به زبان حال و قال] یاد کن [و از غیر او قطع امید نما] و فقط دل بر او بند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۰:۵۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

حِکمَةٌ بالِغةٌ فما تُغنِ النُّذُر

این خبرها پندی رساست، ولی هشدارها

به این ستمکاران لجوج سودی نمی‌بخشد.

سوره‌ی قمر، آیه‌ی ۵

 

تفسیر علامه طباطبایی

 حـکمت به معناى کلمه‌ی حقى است که از آن بهره‌بردارى شود، و کلمه‌ی بالغه از مـاده‌ی بلوغ است که به معناى رسیدن هر رونده‌اى‌ست به آخرین حد مسافت، ولى به طور کـنـایـه در تـمـامیت و کمال هر چیزى هم استعمال مى‌شود، پس حکمت بالغه آن حکمتى است که کامل باشد، و از ناحیه‌ی خودش نقصى و از جهت اثرش کمبودى نداشته باشد...

 

کلمه‌ی نذر جمع نذیر و نذیر یا به معناى مُنذر و بیم‌رسان است، و یا به معناى اِنذار و بیم‌رساندن است، و هر دو معنا صحیح است، هر چند معناى اول به فهم نزدیک‌تر است. و مـعـنـاى آیـه ایـن اسـت کـه: ایـن قـرآن و یا آنچه به سوى آن دعوت مى‌کند، حکمتى‌ست بالغ، ولى آن را تکذیب کرده دنبال هواهاى نفسانى خود را گرفتند، و در نتیجه منذرین و یا انذارها سودى به حالشان نبخشید. المیزان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۶:۵۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

نوشته‌ی مشترک دکتر عارف‌زاده و دامنه

 

الماس چو: چوبی که می‌کاشتند دو سرِ سنگ یا کلوخ، و چوبی دیگر در دست بازیگر در بازی الماس‌دلماس. که هر کس دورتر می‌انداخت و وجب می‌کرد برنده می‌بود. یک بازی هیجانی و گروهی که زور بازویی و بازوی فکری در آن جمع بود. احتمال می‌دهم چون دو سرِ آن چوبک را تراش می‌دادند و تیز و براق می‌شد، الماس گفتند. شاید البته. دلملس هم برای موزون‌کردن کلمه می‌آمد بر سرش. مثل: حموم‌مموم. الماس‌چو یه بازی بومی است فقط متراژکردن با دلماس بود. الماس چوب ۳۰ سانتی‌متر طول که دو طرفش تیز بود و دلماس چوبی در اندازه ۷۰ یا ۸۰ سانتی متر که دلماس را بر روی الماس می‌زنند و وقتی الماس بلند می‌شد با دلماس‌چو  محکم به ان می‌زدند شبیه برگردون در فوتبال. هر چه قدر الماس دورتر می‌رفت  برنده اون شخص بود و جایزه‌اش هم سواری بود که با هر ده شمارش دلماس، بازنده  یک بار برنده را کول می‌کرد و دور زمین بازی سواری می‌دادند. یشتر این بازی‌ها در( کاله زمین ها ) زمینی که کشت نمی شد بیشتر در فواصل بهار وتابستان انجام می شد. اسم سوار کاری را خر سواری می گفتند که برنده نیز همراه با (ناچ ناچ‌ کردن ) صدای حرکت دادن اسب وخر و عدا درآوردن بر زخم بازنده نمک می پاشید. همین بازی الماس‌دلماس باعت می‌شد دلماس هنگام زدن و پرتاب‌شدن به اطراف در باغ‌های مردم برود و برای پیداکردن مجبور بودیم وارد آنجا شویم که ناغافلی با انار و هلی و سِ و چیزهای دیگه مواجه می‌شدیم و هلی‌دِزّی و انگوردِزّی شروع می‌شد.

 

کله‌سِلاب: به زنی که روسری سرش نباشد، می‌گویند. لخت و عریان‌شدن سر از مو. به مردی که موی سرس تیغِ تیغ و صافِ صاف کند می‌گویند، سلوپ

 

بِچّیه: هم یعنی کَنده‌شده. تراشیده شده. اگر پرسشی باشد یعنی آیا علف باغچه را یا موی سرش را تراشیده؟ یا نه؟

 

چاچ: کنار، گوشه، زیر ناودان. اگر دو نفر درگیر لفظی شدید داشته باشند می‌گویند تا چاچ بوردنه.

 

لَوِرد: تپ‌بزده‌کا، همان نورد در فارسی است. فلانی پلا را لورد هاکارده. لورده و له هم با این هم‌ریشه است. لقمه‌ی درشت. همه را یک لقمه‌کردن. با ولع خوردن.

 

کِلاغ: ادای سخن کسی را درآوردن، کلاغ‌بَیتِن. مسخره‌کردن طرف. ممکن است ریشه در  حکایت خود پرنده‌ی کلاغ داشته باشد که می‌خواست راه‌رفتن دیگران را تعلیم گیرد که راه‌رفتن خود را هم یادش رفت. ایرادگرفتنِ حرف و کلام دیگران از سرِ شوخی یا سُخره. به تعریف دیگر:  باورنکردن و پوچ دانستن سخن،اندیشه یا رفتار مخاطب با ایما و اشاره و حرکات صورت و شکلک درآوردن، طوری‌که اعصاب مخاطب به هم می‌ریزد و ترور رفتاری می‌شود. گاهی این عمل به صورت تغییر تلفظ یا ادای همان سخن و حرکات مخاطب اما به صورت مسخره و زننده انجام می‌شود. گاهی کلاغ بئیتن همراه ریگ‌بزوئن است که هجوم و ترور رفتاری توأم می‌شود. به عبارتی در کلاغ‌بَیتِن فرد مقابل حرکتی را درحال انجام‌دادن است و فرد کلاغ‌چین با بازکردن دهان یا حالت‌دادن صورت یا انگشت یا زبان خود اعتبار حرکات یا گفتار و توضیحات فرد مورد نظر را از بین می‌برد یا می‌شه گفت مُهر پوچی بر آن می‌زند. یشتر می‌گفتند کلاغ نچین. یا به اعتراض نسبت به شخصی که کلاغ‌چی بود می‌گفتند: اِسا کلاغ چیندی؟!

 

بوته‌ی جرزه در جنگل

عکاس: عبدالله طالبی دارابی

 

جِرزه : قدیما برای این‌که (ترکنش) درد بدن و استخوانها کم بشه جِرز داخل زنجیرلوه دیگ بزرگ پر از اب می‌ریختند و بعد از جوشیدن  به کنار می‌گذاشتند وب عد از کمی خنک‌شدن فرد را داخل ان آب فرو می‌بردند و این کار باعث تسکین دردش می شد. این گیاه در جنگل رشد می‌کند.

 

ناگ: قسمت فوقانی داخل دهان. که مثلا اگه کسی چای داغ می خورد. می‌گفتند فلانی ناگ بسوته. فارسی آن کام و سقف دهن است. مثلاً در شیراز می‌گفتن سق. «سق دهانم زخمه.» سق مخفف سقف است.

 

نِوْرازِنه: نمی‌ارزد! در مقام خبری. به ما نمی‌آد؟! در مقام شِکوه. به شما نمی‌آد حالا! در مقام اعتراض و متلک. به عبارتی دیگر نورازنه منفی ورازنه به معنی «برازنده است» و از فعل «برازنده بودن» است. کلمه‌ای است که فرد برای پوشش یا درآمد یا امکانات رفاهی خود شاخص و حداکثری را در نظر می‌گیرد  و می‌خواهد به دیگران شأن و رُتبه‌ی خودش را هم‌تراز ببینند. مثلاً آما ره نورازنه این ماشین ره سوار بَووشیم.
 
 
پَنجّه: با ج مشدد. نوبت.  وَهله.. امشو مِه پنجه هسّه بورم شوپِه.
 
 
دزِ چو: اصولا یک نوع فریبکاری است. فردی که با یک دست نوازش می‌کند طرف مقابل را و با دست دیگر (ناقالفی / ناغافلی) یا فریبکارانه به صورت شخص ضربه می‌زند. این فریبکاری را دزِ چو می گویند.

 

ویگ یا ویک: زمانی که فردی تنها در شب از داخل جنگ تاریک رد می‌شد یا جایی که سکوت مطلق بود فرد در تعریف ان می‌گفت مِره ویگ دکت بیه. یعنی احساس ترس شدید کردم  یا بیم‌داشتن از تاریکی و سکوت شب. مثلا آدمه ویگ کفنه  (کفنه) رخنه‌کردن ترس. مثلا میگن اونجه تیناری و تاریکی آدمه ویگ زنده.

 

گرمِه‌سر: داغ. تندخو. عصبانی‌مزاج. آدمی زود داغ می‌کند.

 

خدا قوت هاده: وقتی می‌گویند: «خدا قوت هاده» در گویش مازنی جواب می‌دهند : « خدا عمر هاده». یعنی عمرتان دراز باشد.

 

صغیر: اشاره به افرادی که دل بخشش ندارند و مشخصاً باغداری که حتی یک کال میوه حاضر نیست کسی از باغش بچیند، بخورد که در زبان رایج می‌گویند: اع چنده صغیره! کوچک‌فکر، کوچک‌دل. البته معنای متداول صغیر که منظور نیست درین لغت؛ لفظی عربی برای پدرازدست‌داده. که مفهومش این بود مردم برای محبت و‌ کمک به آنان، کم نگذارند. فرزند کوچکی که فقط پدرش را از دست داده است. یعنی مادرمرده  نه، چون  به آن بی‌ماروچه گویند.  هم پدر هم مادر مرده هم نه، چون به او یتیم گویند. در زبان محلی صغیر به «طفل پدر از دست داده» گفته می‌شود. البته ما گاهی اوقات به افراد فقیر و تهیدست نیز صغیر می‌گوییم. برای این واژه، وچه هم دنبالشه‌اش هست: صغیروچه.

 

استا دست درست: مثلاً به بنا‌هایی که مشغول کار با کمچه، ماله و آجر و غیره بودند می‌گفتند: « استا دست درست» و آنها پاسخ می‌دادند: «دینِ محمد درست». سپس همگی با هم صلوات می‌فرستادند. خودمونی‌ترش این است: «اِسّا دَس درِس» و پاسخ «دین محمد درِس»

 

اِسبِه‌دله: میوه‌ی نارَس که داخلش هنوز نرسیده. مثل هندوانه‌ی نرسیده که تویش سفید است. یا اناری که دانه‌هاش هنوز سفیده. یا تندیرنون که آردش سفید باشد، می‌گویند اسبه‌دله.

 

سِیودِله: بر عکس بالا. میوه‌ی رسیده و پخته. سیودله: دارای زمینه‌ی سیاه یا تیره. مخصوصاً برای پارچه‌ها به کار می‌رفت. خانم‌های جوان معمولا از پارچه‌ی زمینه‌ی سفید یا روشن (اسبه‌دله) برای لباس استفاده می‌کردند و بانوان مسن‌تر سیودله. توجه شود که به رنگ کاملاً سیاه یا تیره نمی‌گفتند سیودله، بلکه دارای زمینه‌ی سیاه یا تیره. مثلاً پارچه گلدار بود ولی زمینه‌اش سیاه یا تیره بود. برای اسبه‌دله هم همینطور. مادران و مادربزرگ‌ها از پوشیدن لباس اسبه‌دله شرم می‌کردند، مگر در جشن‌ها و مراسم شاد. شرم‌کردن و پرهیز هنوز هم وجود دارد که مادران مانند پیشینیان‌مان، رنگِ روشن نپوشند. شاید به علت ایمن‌نبودن بوده باشد و به تعبیر زیبای قرآن «بُروج» و برجسته نشدن. بیشتر بخوانید ↓

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۱۴۰۱ ، ۰۸:۳۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۴:۱۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی