دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا
Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود
پیام مدیر
بایگانی
موضوع
پسندیده
نظرات
 
 
۱۶ آبان ۱۳۹۸
​​​​​​عکاس: میرزا علی چلویی دارابی
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۱۳۹۸ ، ۱۱:۵۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه : به نام خدا. ۱. این آزادراه در شرق قم، جنوب ورامین و غرب گرمسار قرار دارد. طول آن از قم تا گرمسار حدود ۱۵۰ کیلومتر است.۲ . این آزادراه گرچه در میان مردم جاده‌ی قم_گرمسار مشهور است، اما نامش حرم تا حرم است. یعنی حرم قم به حرم مشهد. ثبت این نام در سیستم راهیاب ماشینم در عکس زیرا کاملاً مشخص است. ۳. دو جایگاه عوارض دارد: یکی در ۳۰ کیلومتری قم، دیگری در ۵ کیلومتری بزرگراه تهران مشهد، در نزدیکی سه‌راهی گرمسار. ۴. در هر عوارضی ۷هزار تومان باید پرداخت کنی. یا نقدی یا با کارت بانکی. در مسیر منتهی به قم «رسیدِ عوارضی» را باید نزد خود نگه‌داری کنی، تا در عوارضی سوم که ابتدای آزادراه قم_کاشان قرار دارد، آن را نشان دهی تا برای آن آزادراه عوارض نپردازی.

 
۵. اگر از سمت قم وارد آزادراه حرم تا حرم می‌شوی در کیلومتر ۱۵ جایگاه پمپ بنزین دارد. اما اگر از سمت گرمسار وارد آزادراه می‌شوی، در کیلومتر ۱۳۵ یعنی در نزدیکی قم و در امتداد پمپ بنزین ضلع جنوبی، جایگاه پمپ بنزین دارد. بهتر است باک ماشین را از پیش بنزین بریزید تا آرامش داشته باشید.
 
 
۶. درین آزاد‌راه، با جغرافیای زیبا مواجه می‌شوی: درختان کوتاه‌قد کویری، پرندگان فصلی مرداب‌ها و شوره‌زارها، شترچرانی صحراگردها، مزرعه‌ها، تپه‌ماهورهای سرخ‌رنگ، دو امام‌زاده، مسیر کاروانسرای بهرام‌گور و خلوت کویر.
 
 
۷. سرعت مجاز این آزادراه در بیشینه و کمینه، ۱۲۰ و ۷۰ است. آزادراه در هر دو مسیر دارای چهار باند و یک باند کناری است. راندن در این آزادراه توأم با آسودگی است. و هیچ گردنه و سربالایی و سرپایینی‌یی ندارد.
 
 
۸. کسی از قم بخواهد به مشهد برود، با انتخاب این آزادراه، به جای طی کردن آزادراه قم_تهران و از آنجا بزرگراه پاکدشت_مشهد، هم مسافت خود را کوتاه‌تر کرده است و هم از راه‌بندان کلافه‌کننده و شلوغی و آلودگی تهران رهایی یافته است.
 
 
۹. مثال می‌زنم: مثلاً من اگر بخواهم از قم به مشهد بروم، چنانچه ازین آزادراه عبور کنم، حدود ۳۰۰ کیلومتر مسافت کمتری را طی می‌کنم تا آن‌که از مسیرآزادراه قم_ تهران و بزرگراه فیروزکوه به ساری بیاییم و راه جنگل گلستان و بجنورد به مشهد بروم. از سوی دیگر با کمتر از ده ساعت از این مسیر به مشهد می‌رسم. حال آن‌که در آن مسیر هم امکان یکسره‌راندن نیست و هم بیش از ۱۶ ساعت زمان می‌برد. که برای کمتر راننده‌ای این زمان تحمل‌کردنی است. چون کشکولی بگم هم خودت جوش می‌آری و هم ماشین!
 
 
۱۰. اگر از ساری به قم می‌آیی باید چه کنی؟ تا فیروزکوه بران. وارد فیروزکوه شدی، در اولین دوربرگردان سمت چپ ورودی شهر را دور بزن، ۵۰۰ متر عقب‌تر جاده‌ی فیروزکوه_سمنان را _که ۶۵ کیلومتر است_ طی کن. در ۲۲ کیلومتری سمنان، به سمت راست یعنی مسیر گرمسار تهران بران. از عبور گرمسار که رد شدی، ۱۰ کیلومتر جلوتر، بزرگراه منتهی به تهران در سمت چپ به آزادراه گرمسار_ قم وارد شو و با خیال آسوده تا قم بران که کمتر از ۱ ساعت و نیم زمان می‌برد.
 
 
۱۱. این مسیر این چند حُسن را نسبت به مسیر فیروزکوه، تهران قم دارد: یک. از گردنه‌های نفس‌گیر نمرود، دلیچایی، امین‌آباد و جاجرود رهایی می‌یابی. دو. ترافیک عجیب بزرگراه بسیج، سه‌‌راه‌افسریه، و آزادگان را نداری. از دوربین‌های پی‌درپی بزرگراه یاسینی تهران و جریمه‌های محتمل کمین‌های پلیس تهران خلاص می‌شوی. سه. مسافت کمتری را طی می‌کنی و نیز زمان کمتر و نیز هیچ ترافیکی را پیش‌رو نداری. چهار. از شرّ تهران رَستی. بیش از ۲۵ سال تهران اشتغال داشتم و هرگز دوست ندارم حتی وارد این شهر شوم. بگذرم. عکس بالا: بزرگراه حرم تا حرم (قم، گرمسار، مشهد) عکاس: دامنه
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۱۳۹۸ ، ۲۳:۳۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. با گرامیداشت و تسلیت شهادت امام یازدهم حضرت امام حسن عسکری -علیه السلام- در این نوشتار و یادبود، شش حدیث از آن امام شهید ارائه می کنم:
 
۱. عبادت‌کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه [حقیقتِ] عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است. ۲. مؤمن برای مؤمن، برکت و بر کافر، اتمامِ حجّت است. ۳. چه زشت است برای مؤمن، دلبستگی به چیزی که او را خوار دارد. ۴. تواضع و فروتنی، نعمتی است که بر آن حسَد نبرند. ۵. پرورش دادن (=اصلاحِ) نادان، مانند معجزه است. ۶. هر که نالایقی را ثنا گوید، خود در موضعِ اتّهام قرار گیرد. ۷. در مقام ادب برای تو همین بس که آنچه برای دیگران نمی پسندی، خود، از آن دوری کنی. منبع
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۱۳۹۸ ، ۱۶:۴۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن نقلی: به نام خدا. تهمت. دشمنان پیامبر اکرم (ص) برای آن که عرصه را بر وی تنگ کنند از حربه‌ی دیگری استفاده کردند و آن تهمت‌زدن به ایشان بود چنانکه ولید بن مغیره ابتدا سخنان آن حضرت را اساطیرالاولین نامید و کوشید تا آسمان بودن منشا قرآن را نفی کند. مثلاً به ایشان تهمت جنون می‌زند که در قرآن کریم در سوره‌ی قلم این اتهام نفی شده است و بر خلق برجسته پیامبر (ص) تاکید شده است. علاوه بر آن در آیات دیگر قرآن کریم نیز به این مساله اشاره شده است. (طارق ۱۵ ، بروج ۱۸ - ۱۰ ، تکویر ۲۲ ، مدثر ۴ ، مزمل ۱۰ ، قلم ۸ ، قمر ۹)

 
ولید بن مغیره هنگام آمدن زائران به حج فعالیتی هماهنگ برای تهمت‌زدن به آن حضرت را فراهم ساخت که نتیجه آن تهمت ساحری بود. در حالی که خود قبول داشت و می‌گفت که: «سخن محمد با حلاوت است و اصل و ریشه آن مستحکم و میوه آن نیکو ولی با وجود این برای منافع خود تهمت به آن حضرت می‌زد.» (البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۶۱ ؛ سیره ذهبی، ص ۸۹ . سیره ابن اسحاق، ص ۱۵۰)
 
در قرآن کریم در سوره‌ی مدثر به کوشش بی‌ثمر ولید بن مغیره اشاره کرده است و همچنین غالب مفسرین مخاطب آیه‌ی ۱۰ سوره‌ی مزمل را همین ولید بن مغیره دانسته‌اند. (تفسیر طبری، ج ۲۹ ، ص۹۶) منبع
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۱۳۹۸ ، ۱۰:۴۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم محمد عبدی سنه کوهی: با سلام . زیارت اربعین امسال یک توفیق کم نظیر برای اهل تحقیق در زمینه  درک مصائب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در واقعه عصر عاشورا سال ۶۱ ه ق بود ازین نظر که طبق محاسبات دقیق توسط دانشمندان علم نجوم ، واقعه تاسوعا و عاشورای نهم و دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری  بر مبنای سال شمسی در روز سه شنبه ۲۰ و چهارشنبه ۲۱ مهرماه سال ۵۹ هجری شمسی اتفاق افتاده است و در نتیجه به اسارت رفتن خاندان اهل بیت (ع) در همین باده زمانی اتفاق افتاده است . همیشه برایم سوال بود که چند درصد بیان عطش و مصائب اهل بیت منطبق بر واقعیت است؟ و چقدر به بزرگنمایی مربوط می شود و یا اصلا چقدر قابل ادراک است و چقدر کم گفته می شود؟

 

 

کسانی که امسال توفیق شرکت در پیاده روی اربعین داشتند به خوبی درک  کردند که اگر فاصله ای را به اختیار می پیمودند و هیچ جبر و اجباری رویشان نبود پس از چند دقیقه می توانستند چشم بر آب ببندند و بدون اب طی طریق نمایند! درک شخصی بنده آن بود که این زمان در کشور عراق و طی مسافت بین شهرهای کوفه تا کربلا مشابهت به مرداد ماه منطقه ما داشته و هر چند صد متر باید حتما آبی به لب و گلویمان می رساندیم. مسیر پیاده روی اربعین که به احتمال زیاد همان مسیر حرکت اسرای اهل بیت (ع) واقع بود اکنون وجب به وجبش موکب دارد و به زور هم شده آب و نوشیدنی های کاهنده عطش به زوار تعارف و حتی به اجبار خورانده می شود و انواع مواد غذایی و به قول عربها انواع ماکولات و مشروبات به وفور یافت می شود و هر لحظه اراده می کردی می توانستی به استراحت در موکبها و سایه درختان کاشته شده در مسیر تن می دادی و یا مهمتر اینکه از مسیر پیاده روی خارج و سوار موتور سه چرخ و یا ماشین شده و کیلومترها جلوتر پیاده شوی!
 
اما واقعا برای طفلان و زنان همراه اسرا و برای بچه های کوچک و مهمتر امام سجاد (ع) که دچار بیماری در آن برهه زمانی بودند چه گذشت ؟! فکر و اندیشیدن به این موضوع دل هر آدمی را می فشرد و گامها را سست و رمق انسان را ناتوان می کرد. توصیف زجر ناشی از ظلم یزیدیان بر خاندان اهل بیت (ع) از زبان و قلم هر گوینده و نویسنده ای خارج است و این است که می گوییم مصیبت کربلا بزرگترین مصیبت تاریخ بشریت است و ظلمی نابخشودنی که هرگز جبران نخواهد شد. باید می رفتی و درک می کردی گوشه کوچک و قلیلی ازین مصیبت بزرگ را. این مطلب به زودی در قالب برگی از خاطرات زندگی من و یا عنوانی مناسب دیگر در وب سایت سنه کوه تکمیل و منتشر خواهد شد.
 
دامنه: سلام جناب مهندس عبدی. این نوشتۀ خوش‌ساختار شما بسیارارزشمند و نگاه نوین به پدیدۀ مقدس و جهانی اربعین است. من ازین نوشته‌ات درس آموختم. عالی به آن پرداختی. پخته و آموزنده بود. ژرف بود. تا به حال کمتر دیدم کسی این‌گونه به این رخداد بی‌نظیر جهانی نظر بیفکند. تبارک‌الله.
 
به یُمن همین کارهای ارزنده است که زندگی برکت می افتد و معنویت به سرای خانه و سراچه‌ی دل وارد می‌شود. مگر انسان فقط پوست و گوشت و شکم است که جسم و کالبد، کلید شود؟ نه هرگز. و شما و همه‌ی زائرین عارف و عابد اربعین راه معنا را طی کردید و زیارت قبول دارید؛ رستگاری، والاترین آرزوی بشری‌ست. زیارات تمامی زائرین اربعین خاصه دامنه خوانان شریف قبول.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۱۳۹۸ ، ۰۸:۴۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم حجت الاسلام محمدرضا احمدی: با سلام. . ایام رحلت رسول خدا صلى الله علیه و آله، شهادت امام مجتبی و امام رضا علیهم‌السلام را تسلیت عرض می‌کنم. مناسب دیدم این فرمایش زیبا و کاربردی رسول خدا را که بشدت این روزها به آن نیاز داریم، تقدیم کنم. این حدیث می‌توان ترازوی اعمال ما باشد.

 

حجةالاسلام محمدرضا احمدی

 
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:
 
ألا اُخْبِرُکُمْ بِاَشبَهِکُم بى؟ قَالوا: بَلى یا رَسولَ اللّه. قالَ: اَحسَنُکُم خُلقا وَ اَلیَنُکُم کَنَفا وَ اَبَرُّکُم بِقَرَابَتِهِ وَ اَشَدُّکُم حُبّا لاِخوانِهِ فى دینِهِ وَ اَصبَرُکُم عَلَى الحَقِّ وَ اَکظَمُکُم لِلغَیظِ وَ اَحسَنُکُم عَفْوا وَ اَشَدُّکُم مِن نَفْسِهِ اِنْصافا فِى الرِّضا وَ الْغَضَبِ؛
 
آیا شما را از شبیه ترین‌تان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا. فرمودند:  هر کس خوش اخلاق تر، نرم خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینى اش دوست دارتر، بر حق شکیباتر، خشم را فروخورنده تر و با گذشت تر و در خرسندى و خشم با انصاف  تر باشد.
 
(کافی، ط- الاسلامیه، ج ۲ ، ص ۲۴۰
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۱۳۹۸ ، ۱۸:۵۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۱۳۹۸ ، ۱۸:۴۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت پنجاهم

 

پاسخ

سلام. سپاس. بلی؛ من هم برین نظرم که باید متعارَف باشد و همآره عزاداری‌یی معرفت‌افزا، اصیل، خالص، عمومی، به‌دور از تحریفات و خصوصاً به‌اندازه و بی‌مزاحمت بر مردم باقی بماند. اما در باره‌ی کافی‌بودن تعطیلی جمعه، با شما جناب هم‌نظر نیستم. به‌هرحال، کارگر و کارمند و کارکنان و اساساً همه‌ی زحمتکشان به استراحت و تفریح ژرف و بهینه نیاز دارند. اگر توضیحی بر پاسخم دارید، خواهم خواند. درود.

 

پاسخ

سلام. در مورد جمعه، خُب، روز جمعه نمازجمعه و آداب شرعی دیگری دارد که برداشت فقهی و زمینه‌ی فکری مسلمین و اساساً جامعه‌ی دینی نمی‌تواند از تعطیلی این روز خاص خدا، چشم‌پوشی کند.

 

پاسخ

سلام. عموماً عارض به خوانندگان شریف هستم که بخشش و عفو اولیای دَم (=قاعده‌ی خون‌بهاء) کاری در ردیف کار حضرت پروردگار به حساب می‌آید و همین بخشش تساوی برقرار می‌کند، زیرا خدای عادل و متعال این حق را به صاحب خون داده، و برای آنان هم حق قصاص قائل شد و هم حق عفو. و این عظمت و عدالت خدا را نشان می‌دهد؛ که به همان اولیای دم سفارش می‌کند اگر عفو کنید، بر قصاص ارجح است. پس، وقتی آنان گذشت کردند، میان قاتل و مقتول در همان حق‌الناس تساوی ایجاد می‌شود، و الا مفهوم گذشت، امری صوری باقی می‌ماند. مؤمنان می‌دانند در قانون قرآن و وحی الهی هیچ کم و کسری نیست، اگر هم گاه بد تفسیر می‌شود، مقصر مفسّران هستند.

 

زنگ شعر:

یک بیت از مرحوم نیما یوشیج:

قطره‌ی باران، که در افتد به خاک
زو بدمد بس گوهر تابناک

 

پاسخ

من هرگاه احساس کنم نظردادنم بر خودم واجب است، تردید نمی‌کنم. مثلاً وقتی ببینم کسی «مرگ بر آمریکا» را مورد نقد یا هَجو قرار دهد به او، در چارچوب نقد و بررسی یادآوری می‌کنم اگر شعار مرگ بر آمریکا را ناروا می‌دانی پس چرا قتل‌عام مردم جای‌جای جهان توسط آمریکا را نادیده می‌گیری. کشتار که قباحت و ستم آن اظهر من الشمس است. بگذرم. شما فرمودی آن نظرت با نظر امام خمینی تفاوت دارد، جوابم این بود، در پهنه‌ی تفکر می‌توان دیدگاه دیگری داشت. و این درس توحید و دیانت است که تفاوت دیدگاه اساس رونق بشریت است.

 

 

یادی از توتون و خاطره‌ها:
 

نظر حمید عباسیان: چه شد یاد توتم افتادی ، و خاطراتش را در ذهنمان زنده کردی، ترابوزان، بارلی، ویرجنیا، نام توتونهایی بود که میکاشتیم، البته نخبندی تن واگن سوچکه و بوم سر ، رج نخ و توتم سوزن ، بوقچه و عدل بندی و یک و یک و دو و سه و چار و پنج و شش و کبود سیاه و کبود تیلن و سم زنی توتم چینی ، کشه گیری و چارشو دوش گیری هم خاطراتی داشت، ممنون از اینکه با عنوان واژه های محلی خاطرات را نیز زنده نگه میداری. باسپاس.

 

پاسخ:

سلام. اساساً از هر نوشتاری که در آن واژگان داراب‌کلا صف بکشند، خوشم می‌آید، چون خون مرا تازه‌تر، رگ مرا بازتر، قلب مرا خوش‌ضربان‌تر و روح مرا پرنده‌تر می‌سازد. پس، پُستی خوش نوشتی که با تمام بزرگ‌شدمان آمیختگی دارد؛ لامصب! توتون، توتم! و من هم بیفزایم: اسب و توتم‌بار و سوچکه‌سر هیمه‌بزن را. و لِسک‌دوا و تیم‌جار، آن ول‌چو که سر تیم‌جار می‌ذاشتند و مترسک جیکا رَم ده. و آن چوصندوق و کارشناش بد عُنق دخانیات. و آن کاوِه‌پوست، که بر گُرده‌ی برگ توتم می‌بستند موقع تخت‌کردن. و نیز آن زحمتی که خواهران و مادران دیارمان می‌کشیدند و هرگز یک اُف به خدا و خانواده نمی‌گفتند. و آن سرداب تاریک و نَمور که توتم‌شقه‌ها را می‌ذاشتن نم بکشه تا تخت بشه. و آن بدخریدن‌های دخانیات. بیشتر بخوانید ↓

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۱۳۹۸ ، ۱۸:۴۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه : به نام  خدا. در زیارت عاشورا یک فرازی است که نه فقط درون مایه ی آن غنی است بلکه بازتاب بیرونی آن نیز دارای بار اغنایی و پیام اقناعی است. «یا اَباعَبْدِاللَّهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ» یعنی: اى اباعبداللّه! من تسلیمم و در صلحم با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با هر کس که با شما در جنگ است تا روز قیامت.
 
من معتقدم این عبارتِ زیارت عاشورا، اساس و مرامنامه ی زندگی شیعیان می باشد و هر انسان آزاده و بامنطقی اگر ژرف به این بیندیشد، نمی تواند حسّ خرسندی و عزت و رضامندی نداشته باشد. زیرا سیر منطقی، طبیعی، انسانی و شرعی این فراز زیارت، از قرآن و وحی و سیرۀ نبوی و عترت ریشه می گیرد؛ یعنی منطبق است با آیۀ 29 سوره ی فتح: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ. بدین معنی: محمد پیامبر الهى است و کسانى که با او هستند بر کافران سختگیر و با خودشان مهربانند، (ترجمه ی بهاءالدین خرمشاهی)
 
 
 
نکته: تسلیم حق و شرع بودن و بنای زندگی بر صلح و دوستی و پرهیز از هرگونه خشونت و تشنج و کشورگشایی، در زیارت عاشورا اصالت و پایه ی دینی و عاطفی دارد. سپس اگر کسی یا کشوری و یا تفکری، ارزش بی پایان صلح را لگدمال کرد و شرع و شهر را زیر حملات جنگجویانه اش قرار داد، یک شیعه ی شیدای حسینی فریادش به مقتدایش این است از حَرب و جنگیدن با جنگجویی که ضد صلح و برهم زننده ی سِلم و سلامتی و امنیت و آرامش است، هیچگاه نمی هراسد؛ بلکه، با بکارگیری عزت، شجاعت، انصاف و عدالت دست به مقاومت می زند، تا باز نیز صلح و آرامش به محیط زندگی بشریت پدیدار شود. درود دارم به تفکری که سِلْمٌ و حَرْبٌ را باهم دارد، سِلم و صلح دایمی، و حرب مشروط و به وقت لزوم و وجوب. این راهی است که صاحب محرم حضرت امام حسین (ع) آن را تابلوگذاری کرده است.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۱۳۹۸ ، ۰۸:۰۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام هفت ضعف جناح چپ: جناح چپ -که کم‌کم خود را اصلاح‌طلب نام نهاد- دچار گرفتاری‌های پیچیده و ضعف‌های فراوان است. من از دیدگاه خودم هفت ضعف جناح چپ را بر می‌شمارم:

بهزاد نبوی و احمد توکلی

۱. با آن‌که در ایجاد ساختار نظام، نظریه‌ها، گفتمان غالب و مسلّط، هیأت‌دولت‌ها، دوره‌های مجلس، قوه‌ی قضاییه و سیاست‌های خرد و کلان جمهوری اسلامی ایران نقش کلیدی، یکه‌تاز و نافذ داشت؛ -و به عبارتی دیگر خود نیز از به وجود آوردندگان مزایا و کاستی‌ها در سیستم سیاسی بود- با نام جعلی اصلاح‌طلبی! -که فلسفه‌ای التقاطی و اقتباسی ناقص آن را رنگ‌آمیزی می‌کرد- به سراغ اهدافی گنگ، حساسیت برانگیز و هزینه‌زا رفت که نه فقط در آن گرفتار، حتی از مجاری قدرت و نیز از حوزه‌ی اقتدار (=که در ادبیات جناح راست در ولایت منحصر است) رانده شد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۱۳۹۸ ، ۱۵:۵۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. تپّه چاله (قسمت ۵) سلسله نوشتارم در مدرسۀ فکرت. خیلی‌خیلی، شرم داشت. در سخن، نارسا و در پیکر نحیف و بدقواره بود؛ یتیم و کم‌رو. همین، موجب شد ارث پدری‌اش را غاصبین، به حیله و دغل و نیرنگ به چنگ آورند. وکلای سخنور -که قدرت کلام داشتند و سِحر بیان- با سفسطه و نفوذ در تاروپود جامعه دخل و تصرّف می‌کردند و حق ضعیف را به نفع غنی در دادگاه‌ها قربانی می‌ساختند؛ او را نیز از حقوقش محروم نمودند.

 

اما او در صدد برآمد تا نارسایی زبان و ضعف گفتارش را از خود بزُداید. تا با توانایی و صلابت، به حق خود دست یابد و از قِبل همین اراده، به سخنورترین سخنوران جهان تبدیل شود. او سر به صحرا، دل به کوهستان و تن به غار داد و حتی برای یک سخنرانی‌اش «هفت سال کار کرد». در دشت و کوه و دمَن برای انبوهی از جمعیت ذهنی و خیالی‌اش سخنرانی کرد. به حفره‌ای که در دل صخره‌های سخت، ساخت رفت و در غارِ خودساخته، خود را بازسازی نمود؛ غاری تنگ، باریک و به حدی کوچک که به‌زور در آن جا می‌شد. بر کناره‌ها، دیواره‌ها و سقف و جداره‌های آن «تیغ‌ها و خارها و میخ‌ها و سیخ‌ها» گذاشت تا هنگام تمرین سخنرانی به حالت ایستاده، دست و سر و تن و شانه و گردنش بی‌قواره حرکت نکند؛ و اگر کرد، با خوردن به تیغ و میخ و سیخ بفهمد و حرکاتش را موزون و همآهنگ سازد. آری؛ این «دموستنسِ» ضعیف بود که شده بود خطیب بزرگ. و با این عزم و اراده بر سوفیست‌ها غلبه کرد که با ابزار سخن و وکالت ناحق، خود را نیرومندان جامعه جا می‌زدند و شب را روز و روز را شب نشان می‌دادند! و حق و حقوق مردم را به کام اغنیا و زرمندان و زورمندان بالا می‌کشیدند.

 

حاشیه: آنچه امروز درین تپّه چاله‌ی پنجم، به سبک تحلیلی و تفسیری نوشتم، در ایام شَباب و جوانی -که خوراکم کتاب بود و عاشق خودنویس پارکر آمریکایی بودم- داستان دموستنس را از کتاب «تشیّع صفوی و تشیّع علوی» مرحوم دکتر علی شریعتی آموخته و در دفتر یادداشتم با پارکر ریزنویسِ نقره‌ای‌رنگم، خلاصه‌وار نوشته بودم؛ که از آن یادگارِ ماندگارم، عکسی انداختم و در زیر منعکس می‌کنم.


نکته: آری؛ گاه به غارِ دموستنسی باید رفت؛ به‌ویژه وقتی در جامعه و جهانی گرفتاری که عده‌ای، جزء به چپاول و چاپیدن و چاپوکردن، تقلّای دیگری ندارند؛ زیرا اگر نجُنبی چاپیده می‌شوی و چاپوچی‌ها چونان سوفسطائیان راهزنِ دَله‌ای‌اند؛ که فقط دلیری، دَلگی‌شان را خنثی و دست‌کم، کم می‌کند. بگذرم. غار دموستنسی. عکس بالا: متن خطی‌ام در ایام جوانی.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۱۳۹۸ ، ۱۵:۵۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
 
سارقین امامزاده علی‌اکبر اوسا. سال ۱۳۵۴
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۱۳۹۸ ، ۰۹:۴۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

 

قتل‌های سیاسی و تاریخی سی قرن ایران. عکس از دامنه

 

عکس از صفحۀ کتاب پاورقی یک

 

به قلم دامنه : به نام خدا. در کتاب «قتل‌های سیاسی و تاریخی سی قرن ایران، دوره‌ی دوم، جلد یکم، از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۹» نوشته‌ی جعفر مهدی‌نیا که ۴۶۷ صفحه‌ می باشد خواندم که در بحبوبه و اوج گرفتن انقلاب اسلامی آمده است: «سرمایه داران، صاحبان صنایع، اعضای خاندان شاه و صاحبان مشاغل مهم در ایران شصد میلیارد دلارارز از ایران خارج کردند.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۱۳۹۸ ، ۰۷:۳۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه : به نام خدا. از قدیم و ندیم ( ایام بسیار قدیم به قول مرحوم دکتر محمد معین) در چشم برخی‌ها، از جای‌جای ایران ما، داراب‌کلا محل شفا ! بوده و روستایی برای رفع و رجوع. هنوز هم این باور، طرفدارانی دارد و نیز مراجعه‌کنندگان بسیاری. من تا جایی که ذهنم اُکسید (=زنگار) نشده، یادمه که اینان دعاگران محل بودند، که همگی از دار فانی به دیار باقی شتافتند: ۱. حاج آق‌علی شفیعی و پدرش آسیدمحمد، ۲. حاج سیدکاظم شفیعی، ۳. سیدمحمود هاشمی، ۴. حاج میراحمد موسوی، ۵. حاج میرهادی دارابی، ۶. شیخ علی‌اکبر طالبی، پدرم.

 

در دو خاندان، شمارگان ۱ و ۵، هنوز هم پسران جای پدر می‌نشینند و دعا می‌نویسند. گویا مشتری‌های فَرط و فراوان هم دارند، از نقاط مختلف ایران.

 

خاطره‌ی من: تلقین: مرحوم مادرم را روزی -که خیلی کسالت بر او عارض شده بود- به مطبی در خیابان قارن برده بودیم. هنوز دارو را نگرفتم، ازش پرسیدم: ننه‌آقا الان چطوری؟ مادرم گفت: خیلی بهتر شدم پسر. خندیدم و گفتم: هنوز که دارو نخریدیم. فهمیدم همین که مریض، نزد پزشک و مهربانی‌های دکتر می‌نشیند، تلقینِ مثبت سراغش می‌آید و خود را درمان‌شده می‌پندارد. همین هم خود، بخشی از سیرِ سلامتی و بازسازی روحیه می شود.

 

نکته این‌که: با باور مردم، تحت هر نوع عملیاتی و با هر نوع اسم رمزی، هرگز نمی‌توان به‌آسانی جنگید و ظفرمند شد.

 

عکس بالا: بالاتکیه‌ی داراب‌کلا. روز ۱۹ شهریور ۱۳۹۸ > عکس از شیخ‌عسکر رمضانی.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۱۳۹۸ ، ۰۷:۲۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

خلاصه نگاری و نقل از منابع: حضرت ایوب (ع) از نوادگان حضرت اسحاق (علیه السلام) و نوه حضرت ابراهیم (علیه السلام) است. شیطان بلاهای گوناگون بر سر وی آورد. قرآن اشاره میکند که ایوب برای مدت زیادی تحت فشار قرار می گیرد اما اشاره میکند که ایوب هیچگاه ایمان خود را به خداوند از دست نداد. ابلیس به سراغ حضرت ایوب (ع) رفت و دارایی و فرزندان وی را نابود کرد ولی دید ایوب هم چنان سپاسگزاری می کند. «ابلیس از خدا اذن خواست تا کشاورزی و دامداری ایوب را از بین ببرد و خدا هم به وی اجازه داد. ولی مشاهده کرد که باز هم حضرت ایوب فاصله بسیاری با یک انسان ناسپاس داشت. در پایان ابلیس از خدا اجازه گرفت تا بر بدن ایوب مسلط شود و وی را مریض کند ولی بیماری هم سبب نشد که ایوب از خدا رو برگرداند.»

 

حضرت ایوب (ع)

بازنشر دامنه

 

ایوب به درد پا مبتلا گردید و قدرت حرکت نداشت. هفت یا هفده سال را با این وضعیت گذراند و پیوسته به شکر خدا مشغول بود. وی چهار همسر داشت، سه همسرش وی را رها کردند و رفتند، فقط یکی از آنها به نام« رُحْمه» وفادار باقی ماند. رنج و بیماری وی هم چنان ادامه یافت و هفت سال و هفت ماه از آن سپری شد، ولی حضرت ایوب، با صبر و مقاومت و شکر، هم چنان آن روزهای پر از رنج را گذراند و اصلاً نه در قلب و نه در زبان و نه در نهان و نه آشکارا، اظهار ناخشنودی نکرد. بیماری حضرت ایوب زخمی در ناحیه پای وی بوده است. برخی دیگر معتقد هستند که تمامی اعضای وی دچار جذام شده بود و برخی هم بیماری وی را دردهای مفصلی ذکر نموده اند. پس از آن که ایوب (ع) از ازمون سخت الهی سرافراز بیرون آمد خداوند به وی فرمان داد پایش را بر زمین بکوبد تا چشمه آبی خنک بجوشد که هم برای شست و شوی تنش موثر و هم برای آشامیدن گوارا باشد:«اُرکُض بِرِجلِکَ هذا مُغتَسَلٌ بارِدٌ و شَراب». مکان چشمه را در سرزمین بیت المقدس، سه میلی شهر« نوی» حد فاصل دمشق و طبریه در نواحی جولان دانسته اند. گفته شده: دو چشمه برای ایوب (ع) جوشیده که از یکی آشامید و در دیگری خویش را شست وشو داد. بنابراین از آن، خداوند همه بیماری هایش را شفا داد، سپس فرزندانی که مرده یا بر اثر بیماری طولانی ایوب وی را رها نموده بودند به گردش جمع شدند:«وءاتَینهُ اَهلَهُ و مِثلَهُم مَعَهُم»، «و وهَبنا لَهُ اَهلَهُ ومِثلَهُم مَعَهُم ». گفته اند: مراد از« ومِثلَهُم مَعَهُم» افرادی از خانواده ایوب اند که قبل از ایام بلا مرده بودند.


قرآن آیۀ ۴۱ تا ۴۴ سورۀ صاد: «و بخاطر بیاور بنده ما ایوب را، زمانی که پروردگارش را خواند(و گفت: پروردگارا!) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است. (به او گفتیم:) پای خود را بر زمین بکوب! این چشمه آبی خنک برای شست و شو و نوشیدن است! و خانواده اش را به وی بخشیدیم و همانند آنها را بر آنان افزودیم، تا رحمتی از سوی ما باشد و تذکری برای اندیشمندان. (و به او گفتیم:) بسته ای از ساقه های گندم (یا مانند آن) را برگیر و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشکن! ما او را شکیبا یافتیم چه بنده خوبی که بسیار بازگشت کننده (بسوی خدا) بود!»


بعضی گفته اند: مدت عمر حضرت ایوب ۹۳ سال بود وبعد از وفاتش فرزندش ذوالکفل را وصی قرار داد. در مورد آرامگاه حضرت ایوب اختلاف است در کشورهای مختلف مثل ترکیه، لبنان و... آرامگاه های متعددی به آن حضرت نسبت داده اند که معروف ترین قبر نسبت داده شده به ایشان، در ۱۰ کیلومتری جنوب شهر حلّه در کشور عراق است. این منطقه که به نام« الرّانْجِیه» شناخته میشود ، در حاشیۀ جادۀ اصلی حلّه به کوفه واقع است. در سر درب این آرامگاه با خط نستعلیق نوشته شده :« مَرقَدُ صابِرِ نَّبی الله اَیوب (ع)»

منبع: سرگذشت حضرت ایوب (ع) اینجا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۱۳۹۸ ، ۰۷:۲۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم حجت الاسلام محمدرضا احمدی: با سلام و عرض تسلیت شب اربعین حسینی علیه‌السلام همان گونه که مستحضرید، زمان و چگونگی ورود اهل‌بیت سیدالشهدا(ع) به کربلا از دیرباز مورد بحث و مناقشه بوده است. با توجه به شب اربعین، خلاصه‌ای از دیدگاه‌ها تقدیم دوستان می‌شود. چهار دیدگاه در این موضوع به صورت خلاصه نقل می‌شود:

شهید مطهری معتقد است که اصولا اهلبیت سیدالشهدا(ع) به کربلا باز نگشته‌اند. حماسه حسینی، ج۱، ص۳۰. ظاهرا این نظریه مبتنی بر آن چیزی است که محدث نوری در کتاب لوءلوء و مرجان در این باره آورده است. صص ۱۶۰ و ۱۶۱. مرحوم محدث قمی هم به تبعیت از استاد خود، چنین اعتقادی دارد. منتهی الآمال، ص۵۲۴. سیدبن طاووس بازگشت اهل‌بیت سیدالشهدا(ع) را در اربعین اول(سال ۶۱ هجری) بعید می‌داند، ولی منکر اصل بازگشت آنها به کربلا نیست.الاقبال، ج۳، ص۱۰۰. برخی معتقدند ورود اهل‌بیت و جابربن عبدالله انصاری در اربعین دوم و سال ۶۲هجری بوده است. فرهاد میرزا معتمدالدوله، صاحب کتاب قمقام زخّار این نظریه را در این کتاب مطرح کرده و البته دلیلی اقامه نکرده است.ص۵۸۶ . بازگشت اهل بیت به کربلا در غیر اربعین، در منابعی مانند: امالی صدوق، ص۲۳۱ الملهوف، ص۲۲۵ و مثیرالاحزان، ص۱۰۷ آمده است.  (برگرفته از کتاب گزیده شهادتنامه امام حسین علیه‌السلام، محمدی ری‌شهری، صص ۸۳۳ تا ۸۳۹.) 

 

حجةالاسلام محمدرضا احمدی

 

لازم به ذکر است هرکدام از دیدگاه‌های فوق، موافقین و مخالفینی دارد که به صورت مشروح به این موضوع پرداختند‌. واقعیت اینه که از نظر این حقیر بعید هست که در عرض چهل روز، کاروان از کربلا به کوفه و از آنجا به شام برود و از شام به کربلا بیایند. ضمن این که چندین روز در کوفه و شام معطل شدند. با توجه به این که هنگام خروج آنها از شام، قرار بر این بود که به مدینه بروند و  در واقع مسیر از همان شام جدا می‌شود. به لحاظ محاسبات عقلی، بعید می‌نمایاند که در اربعین اول اهل بیت به کربلا آمده باشند، اما مرحوم شهید قاضی طباطبایی در کتابش معتقد است این مسائل از دیدگاه آنها استبعاد است و تلاش می‌کند پاسخ استبعاد را بدهد. حقیقتا رسیدن به نظری که با اطمینان بتوانی از آن دفاع کنی کمی مشکل است.

 

کربلا. بازنشر دامنه

دامنه: سلام جناب حجت الاسلام شیخ محمدرضا احمدی. از نوشتۀ مستند و مبتنی بر منابع و نیز نظر شخص شما در انتها، ممنونم. مفید و آموختنی بود. نکتۀ نهایی شما معقول است و نظر من نیز چنین است. درود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۱۳۹۸ ، ۱۰:۲۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
بخشی از اولین پست دامنه در جمعه، ٢٦ مهر ۱۳٩٢ به قلم دامنه: به نام خدا. سلام به فلق و شفق. صبحگاهان، فلق است و عصرگاهان، شفق. هر توفیقی ست اگر، از لطف و رحمت خداست و خیرخواهی خوانندگانی خواهان. و هر نقصی ست اگر، یا از سر سهو است، یا ناشی از غفلت. هیچ عمد و تعمُّد و ظلمی در کار نیست.  شعارم ایمان، آگاهی و آزادی ست. راهم اسلام و شیعه ی اثنی عشری. کشورم ایران اسلامی. نظامم جهموری اسلامی، نه یک کلمه کم، و نه یک کلمه بیش، به قرائت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی...
جمعه، ٢٦ مهر ۱۳٩٢، ۱٠:٥٥‎شب. اولین پست دامنه.اینجا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۱۳۹۸ ، ۰۸:۰۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم عبدالرحیم آفاقی: دلنوشته و حاشیه ای بر اربعین حسینی. سلام بعد از حدود دو روز و نصفی پیاده روی اربعین از حرم حضرت علی(ع) در شهر نجف تا حرم سیدالشهدا امام حسین (ع) که حدود ۹۰ کیلومتر است امروز عصر (سه شنبه ) به کربلا رسیدم . بعد از سلامی که از راه دور به حرم امام حسین(ع) دادم در منزل بسیار قدیمی یکی از اهالی کربلا به سفارش یکی از دوستان  اسکان یافتم . منزل بسیار قدیمی و در اصل غیر قابل سکونت است ولی همین هم در این موقعیت کربلا با حدود بیش از ۲۰ میلیون زائر و خوابیدن بسیاری در کف خیابان نعمتی است. بخصوص دوش حمام آن تمام خستگی را از تن بیرون می کند. بعد از زیارت از نزدیک حرمین فرصتی حاصل شد تا چند جمله ای تقدیم دوستان بکنم. این سومین سفر اربعین من هست و تاکنون در این مورد چیزی ننوشتم و سال های قبل سعی می کردم با تصاویر ارسالی ناگفته ها را نشان دهم.


در زمینه اربعین و پیاده روی و تاثیرات معنوی فردی اجتماعی و جهانی  آن گفته ها فراوان آمده است  ولی با این وجود زبان و قلم از توصیف آن درمانده است خصوصا قلم ناتوانی مثل من حقیر و سر پا تقصیر. باید انسان از نزدیک آن را ببیند تا بدرستی لمس و درک کند. قطعا تمامی کسانی که در دل به آن اعتقاد دارند ولی موقعیت شرکت نداشته اند نیز در ثواب آن شریکند که از راه دور می توانند آنرا پاس بدارند اما حتما انجام آن مقدم تر است. می توان آنرا عاشورا و یا حج دیگر نامید و مقایسه کرد.


گرچه در این راه پر رنج و زحمت ممکن است ناملایمات و اختلافات فرهنگی و کینه قبلی دو ملل و یا معدود نازیبایی ها و حرکات و گفتار نابجا را بیشتراز سوی برخی نوجوانان لوس و بی ادب عراقی و ایرانی و برخی زائرین ببینی و بشنوی ولی بطور کلی زیبایی هایی وجود دارد که این مراسم  سال به سال پرشورتر انجام شده و کسانی که یکبار شرکت کرده اند دلشان برای آن پر می کشد . وقتی قدم در این را قرار دادی باور کنید دیگر این پاها،پاهای جابر است در اختیار تو نیست و کسی انرا روبه جلو حرکت میدهد  و به یاد سخن حضرت زینب جز زیبایی چیزی ندیدم زیرا این نیز تداوم عاشوراست و قطعا زیباست و چیز دیگری نیست.

 

زیباست پاهایی که به شوق دیدن دوست حرکت می کنند. و حرکت پاهای زوار وقتی کنار خیابان در حال استراحت هستی دیدنیست و صدای آن در سکوت صبح شنیدنی. زیباست دیدن مروارید اشکی که با دیدن حرم امامان و یا با شنیدن نوحه و عزاداری خاصی بر گونه های زائرین روان می شود. زیباست کودکان دختر و پسر مظلوم و فقیر عراقی که در گرمای طاقت فرسا در وسط خیابان بر روی خاک و شن نشسته و به زوار دستمال و شربت و خرما و ... تعارف می کنند چنان نگاه مطلومانه ای در این هنگام دارند که زائر مجبور می شود یا آن را بردارد یا دست نوازشی بر سرشان بکشد .

 

این آموزشی از سوی پدرانشان به آنهاست که همواره احترام زائر را داشته باشند. زیباست هدیه  زوار ایرانی به کودکان عراقی که به زوار غذا تعارف می کنند. زیباست سعه صدر و صبوری صاحبان موکب ها در هنگام تقسیم غذا. خصوصا وقتی غذای اصافه در دستشان می ماند می توان ناراحتیشان را خواند و وقتی عذا تمام می شود خوشحالی و غرورشان را دید. زیباست اختلاط صدای نوحه های ایرانی و عربی و ترکی و پاکستانی و.... که هر روز و شب انرا می شنوی و با دلت عجین می شود ودل را صفا می دهد همه این نوحه ها یک هدف را دنبال می کنند.

 

اربعین کربلا

نام «حسین» با آرایش جمعیت زایر

 

زیباست شور و شوق تمام مردم و خصوصا خدام موکب ها برای خدمت رسانی به زوار . شاید بعد از اربعین این خصلت را نداشته و فراموش کنند. زیباست دعا و نوحه خدام موکب ها قبل و بعد از پذیرایی از زائرین در بالای دیگی که غذا پخته اند و با وضو آنرا تقسیم می کنند. زیبا و دیدنی است حرکت پرشور دستجات  در هنگام ورود به حرمین که در این زمان برخی بی هوش و مدهوش می شوند.  زیباست دیدن افراد پیر و سالخورده و ویلچرنشین و کودکان سوار بر کالسکه. زیباست دیدن روحانی نشسته در خاک کنار جاده و خیابان. زیباست دیدن هزاران زن ایرانی و عراقی در کنار هم  با کوله بار سنگین .آدم مدهوش می شود که اینان چگونه در کنار خیابان شب را سپری می کنند و همچنان لبخند رضایت بر لبان دارند . زیباست دیدن بچه های محل در قالب موکب شهدای میاندرود که اولین حضور به این شکل را تجربه کرده و زحمات زیادی را متقبل شده اند درود بر همه آنها و زیباست و..... درود بر شما که با حوصله نوشته ناقص مرا خواندید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۱۳۹۸ ، ۰۰:۰۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

پرسش بحث ۱۳۲ مدرسۀ فکرت: آیا با خودت حرف می‌زنی؟ این پدیده‌ی رفتار درونی را چگونه تحلیل می‌کنی؟ آیا آنچه با خودت، در خلوت گپ می‌زنی قابل نقل و علنی‌شدن است که پند باشد و هشدار و اشتراک تجربه‌ی فردی؟ این موضوع برای گفت‌وگو در مدرسۀ فکرت سنجاق می‌شود.

 

پاسخم به بحث ۱۳۲:

 

به قلم دامنه: به نام خدا. ۱.تمام پاسخ جناب سید علی‌اصغر به مبحث ۱۳۲ (اینجا) مورد قبول من هم هست. ازین‌رو، آن جواب، جواب مرا تکمیل می‌کند. ۲. اساساً یکی از باورهای من همیشه این بوده که انسانِ توانا و دانا کسی می‌تواند باشد که قدرتِ تنهایی را داشته باشد. او با آن‌که مدنی‌الطبع است، اما به‌عمد می‌بایست برای خود، ساعات تنهابودن تنظیم کند. این ساعات تنهایی، حتی اگر به ماه و هفته‌ها هم کشید، باز نیز توانِ با خودبودن را به جان‌ودل بخرد و خویشتنِ خویش را بیآراید و فکر و اندیشه‌اش را سامان ببخشد. همین قدرت مرموز بشری، سبب می‌شود گفت‌وگو با خود شکل عقلانی، خردورزانه و ارزشمندانه بگیرد و بُن‌بست‌ها را باز کند و گره‌ها را بگشاید. زیرا فکر و تفکر، خاستگاه‌ و رُستنگاه‌اش تمرکز و خلوتِ با خود است.

 

 

۳. کسی را سراغ داشتم -که البته اینک در بستر بیماری‌ست- وقتی از قضای حاجت -به تعبیر رُک‌تر مُستراح- بازمی‌گشت، می‌گفت: یافتم، پیدا کردم. او، همان‌لحظه که نوعی خلوت خاص است، هم زور می‌زد و هم فکر می‌کرد، ازین‌رو پیدا می‌کرد؛ پیچیدگی‌های ذهنش را باز می‌نمود و دست‌به‌کار می‌شد و نقشه‌اش را می‌ساخت. با خود حرف می‌زد و مُنتج به نتیجه می‌شد. این را گفتم تا گفته باشم، شاید بسیاری چنین باشند؛ حالا چه مستراح (=که راحت‌شدن معنی می‌دهد) چه بازداشتگاه، چه سلولِ انفراد، و چه بر بالای تخت و زیر لحاف و چه بر پشت فرمون.

 

۴. از نظر کاربردی نیز گپ با خود مفید است. در واقع چنین حالتی نشان می‌دهد فرد از نظر منطقی و اخلاقی پیش از دیگران، اول خود را مخاطبِ نوید و یا نهیب خود کرده است. این‌که زرتشت در سخن سه‌پاره‌ای خود، یک پاره را به پندار نیک سپرده است، به برداشت من از یک جنبه همین گپ با خود است که هدفی برای ساختن و پاکسازی و پاکیزگی درون و پرهیز از تیرگی و تیره‌دیدن دیگران است.

 

۵. از نظر من با خود حرف‌زدن، جنبه‌ی ارتکاز نیز دارد؛ یعنی ثابت‌شدن و ملکه‌شدن ذهنی و رفتاری. حتی گاه از آن گریزی نیست؛ لابُد این حالت دست‌کم یک‌بار، به‌یک‌بارگی در شما رخ داده که با انگشتت پِسِّه و بِشکَن زدی و زمزمه‌وار گفتی: آها، همینه. شک ندارم که اینه. بریم که دیره. همین بِشکَن‌زدن اختیاری یا غیراختیاری، و گفتن چنین جملاتی، گپ با خود است که در سرِ انگشتانت بازتاب یافت.

 

۶. به لحاظ عرفانی که این گپ با خود، به حدِّ یک هستی ابعاد و پهنا و درازا دارد. پیامبر ما -صلوات الله- به غار می‌رفت، انبیاء آسمانی (ع) به صحرا و بِئر (=چاه‌‌مانند) می‌رفتند و یا در چوپانی ندا و منادا داشتند، بودا بر تنه‌ی درخت رفت و عارفان درستکار به خَلْسه و صحو و محو. بگذرم. تمام این رفتارها قدرت انسان است برای کشف، کسب و اکتساب و ارتکاز. هم اجتماع و هم انفراد؛ هر دو لازم است.

 

۷. درین‌باره سخن فراوان دارم، اما دو کف دست برای مدرسه‌ی فکرت کفایت دارد. و همین را بگویم چنین حالتی از نظر من، نرمش فکر است، پاییدن خود است، بازسازی اغلاط و خراب‌کاری‌هاست، بازآموزی اندیشه‌هاست، آشتی با قهری خویش است، و نیز به قول قشنگ سید علی‌اصغر: «صمیمیت با خویشتن». و در یک کلمه، سمفونیِ رقص دل است و بزم قلب و رمزگشایی از رمزینه‌های عقل. پس، با خود گپ بزنیم. گرم و نرم و نُرم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۱۳۹۸ ، ۰۷:۵۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

پرسش بحث ۱۳۲ مدرسۀ فکرت:  آیا با خودت حرف می‌زنی؟ این پدیده‌ی رفتار درونی را چگونه تحلیل می‌کنی؟ آیا آنچه با خودت، در خلوت گپ می‌زنی قابل نقل و علنی‌شدن است که پند باشد و هشدار و اشتراک تجربه‌ی فردی؟ این موضوع برای گفت‌وگو در مدرسۀ فکرت سنجاق می‌شود.

 

پاسخ سیدعلی اصغر: آیا با خودت حرف می زنی ؟ بله. علم روانشناسی این امر را از توانایی هوشمندی انسان می داند. همواره موضوع مباحث را جدی می دانم نگاه بدبینانه ایی به اصل موضوع ندارم. از کسانی پرسیده می شود که بنظرم سرمایه های اجتماعی هستند . سخن گفتن به خود تمرین خود شناسی است و از من و فرد گذشتن است .تمرین نیایش با خدا است . با خویشتن سخن راندن عشق آفرین است و قدرت محسوب می شود واز ویژگی هایی است که انسان را فربه می کند . این پدیده که رفتار درونی نام گرفت و زیبا نام هم است می تواند مورد تحلیل و تفسیر قرار گیرد . اولین دستاورد "علم شهودی " است . محاسبه کردار خویش است. روش پسندیده خویش نگریست.

 

علم شهودی در درون انسان با خلوت خویش رخ می دهد برای اغنا درون است که منجر به ایمان و باور می شود . خلوت با خویش هم نعمت است و هم قدرت برای آدمیان. قدرت عبارت از بهره مندی از تمرینات فردی در مواجه اجتماعی . نعمت ، صمیمیت با خویش است . دستاورد فرایند انس با خویشتن می تواند بعنوان یک پدیده و حتی اندیشه ناب نقل شود و حتی می توانیم نقل و انتقال ندهیم . چنانچه قابلیت دریافت و درک وجود داشته باشد نقل تجربه درونی انسان سزاوار است. برای اینکه اثر قربانی مرگ شود ارزش آن در هستی نمی ماند.

 
 
 
دامنه: سلام و سپاس: چند واژگان و ترکیبات، جالب‌تر از همه بود، مانند: «محاسبه کردار» ، «صمیمیت با خویش» ، «بهره مندی از تمرینات فردی» ، «خویش نگری». خوشحالم پرسش ۱۳۲ را با افکار پویا و مذهبی‌ات پروراندی. این بینش‌ات، دو «زاد» داشت؛ زادِ دانشی که از توشه‌ی علمی‌ات است. و زادِ معنوی که خود از آن بهره و فایده داری. بهترم کردی؛ چون یادم دادی. پرسش، با پاسخ‌های دقت‌یافته‌ی پاسخ‌دهندگان قوت و قوام می‌گیرد و در اذهان، ملکه‌ی معنوی و دانشی می‌شود. حیوان و جنبندگان دیگر، قدرت و استعداد خلوت با خود و حرف‌زدن با خود را ندارند، این از سرمایه‌های وجودی انسان است که توان خلوت‌گزینی دارد. البته برخی حیوانات، قدرت نقشه و حیله را دارند، اما غریزی، ولی توان حرف با خود را نه. به نوشته‌ات بیفزایم که آدمی حتی اگر در میان جمع هم باشد، قدرت خلوت و حرف‌زدن با خود را دارد. مثلاً در حرم یا حتی در عروسی و اجتماعات. مهم این است این حرف‌زدن با خود، منجر به عایدات و تصحیح خطاها شود. ممنونم. پاسخ کامل من در پست ۷۳۱۸ آمده است: اینجا
 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۱۳۹۸ ، ۰۸:۱۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 
برج گرگان در میدان بسیج گرگان. بازنشر دامنه
 
 
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۱۳۹۸ ، ۲۳:۰۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه : به نام خدا. ایران، وطن بزرگان شعر و ادب و دین و علم بوده است؛ چهره‌هایی که جهان به آنان رو کرده و می‌کند. یکی از ویژگی‌های بزرگان ایران این بوده، که در آغاز شعر و مثنوی و سخن، به تحمید خداوند باری‌تعالی و نعتِ (=وصف) حضرت محمد مصطفی صلوات الله می‌پرداختند؛ به‌طوری‌که اگر سرآغازِ سخن آن بزرگان در کتاب‌ها، شعرها، مقالات و شاهنامه‌ها را یکجا جمع کنیم، یک گنجینه‌ی بی‌همتا می‌شود. بگذرم و درود بفرستم به این ادب و آداب بزرگان میهن‌مان ایران. یک نمونه می‌نویسم از عبدالرحمن جامی. او در یکی از مثنوی‌های هفت‌گانه -که به هفت‌اورنگ مشهورند- به نام «سلامان و ابسال» در سرآغاز آن با چند بیت ژرف درباره‌ی خداوند و پیامبر اسلام، ادب و ارادت را به اوج می‌رساند و می‌سُراید و دربارۀ خدا چنین می‌گوید:
 
ای به یادت تازه جانِ عاشقان
ز آبِ لطفت تَر زبان عاشقان
 
 
جامی چون شاعری جمال‌دوست است و جذب جمال خداست، جهان و جان را چونان عارفان، جلوه‌ی جمال خدا می‌داند و حُسن و زیبایی «لیلی» را سِرّ خدا می‌داند:
 
تا ز لیلی، سِرّ حُسنت سر نزد
عشقِ او، آتش به مجنون در نزد
 
و در نَعت و ستایش رسول‌الله صلوات الله می‌گوید:
 
کعبه بی وی، از بُتان پُرسنگ بوَد
بر خداجویان، حریمش ننگ بوَد
 
 
نکته‌: ایرانیان اگر دست‌کم هفته‌ای یک بار آثار بی‌مانند بزرگان ادب و دین و حکمت خود باز کنند، دریچه‌های عشق، مهر، ادب، معرفت، معنویت، پرستش و یکتاپرستی بر روی‌‌شان گشوده و نورباران می‌گردند. آنگاه است که فرهنگ و ادب اصیل ایرانی و هویت سرزمینی را گم نمی‌کنند. به امید آن روز در هر روز.
 
گزاره‌ی کشکولی: اگر کسی در این ایران غنی، فقط سیاسی‌میاسی! باشد و یا تک‌بُعدی، در حقیقت مساحت خود را خوب طناب نزده است و اندازه‌ی خود را خوب متراژ نکرده است و روح و درون خود را خوب ماساژ نداده است.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۱۳۹۸ ، ۰۷:۵۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی