دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا
Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود
پیام مدیر
بایگانی
موضوع
پسندیده
نظرات

بحثی اخلاقی و دینی بر مبنای ایده‌ها و استدلالات علامه طباطبایی: تأکید دارم این پُست، با تمایل، تأنّی و تفکر خوانده شود: پیامبر (صلّی الله علیه و آله) «بسیار مودّب بود. به سخنان دیگران خوب گوش می‌داد. سخن کسی را قطع نمی‌کرد و اگر سخن حقّی را می‌شنید، تصدیق می‌کرد. از مباحث جدلی گریزان بود ولی به سوالات دیگران بدون خودنمایی پاسخ می‌داد.» (۱)

 

«خود را از سه چیز به سختی دور می‌داشت؛ جدال و کشمکش، پُرحرفی و ذکر مطالب بی‌فایده. نسبت به مردم نیز از سه چیز پرهیز داشت؛ کسی را نکوهش و سرزنش نمی‌کرد، لغزش‌های کسی را جستجو نمی‌نمود و عیب کسی را پی نمی‌گرفت. سخن نمی‌گفت مگر در جایی که امید ثواب در آن می‌داشت. هنگام سخن‌گفتن چنان اهل مجلس را جذب می‌کرد که همه سر به زیر افکنده، گویی پرنده بر سرشان نشسته، آرام و بی‌حرکت می‌ماندند، و چون ساکت می‌شد آنان سخن می گفتند و نزد آن حضرت بر سر سخنی نزاع نمی‌کردند. هر که سخن می‌گفت همه ساکت به سخنانش گوش می‌دادند تا سخنش پایان یابد. و در محضر حضرتش به نوبت سخن می گفتند.» (۲)

 

علامه طباطبایی

 

علامه طباطبایی از همان ابتدای ایام طلبگی اهتمام ویژه‌ای به سنن و آداب معاشرت نبی مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله) داشت، به همین جهت به مطالعه‌ی بیش از ۶۰ کتاب حدیثی، از آثار بیش از ۴۰ تن از دانشمندان اسلامی پرداخت. آن زمان‌ها بیشتر کتاب‌ها نسخه خطی و چاپ سنگی بودند. کتب روایی را زیر و رو کرد تا توانست با گرد آوری بالغ بر ۴۰۰ روایت، ریز به ریز سنن و سیره پیامبر (صلّی الله علیه و آله) را یادداشت نموده و به آن‌ها عمل کند. چرا که قرآن کریم پیامبر (صلّی الله علیه و آله) را اسوه حسنه معرفی نموده است. (۳)

 

فرزند ایشان نقل می‌کند؛ علامه کتاب «سنن النبی» را خودش موبه‌مو در کل عمر انجام می‌داد. علامه طباطبایی در روایتی که در مقدّمه سنن النبی در مورد سبب نگارش کتاب آورده است، می نویسد (۴)

 

امام صادق (علیه السّلام) مى‏‌فرماید «من دوست ندارم که مسلمانى بمیرد، مگر این‏که تمام آداب و سنن آن حضرت را ولو یک بار هم که شده، انجام دهد.» (۵)

 

به همین دلیل بود که اصرار داشت برای یکبار هم که شده میگو بخورد. این خواسته ایشان با رویه زندگی و خوراک ساده ایشان متفاوت بود، وقتی دلیل این خواسته از ایشان سؤال شد، فرمود پیامبر (ص) یکبار در عمرشان میگو خورده بودند. (۶)

 

 

«سُنَن النبی»

 

سُنَن النبی کتابی است که مرحوم علامه طباطبایی ابتدا برای عمل شخصی خویش گرد آوری کرده بودند، ولی جزء آخرین آثاری است که در زمان حیات ایشان با نظر و خواست خود ایشان به چاپ رسید و از میان کتاب‌های خوبش، مکرّر این کتاب را به دوستان و آشنایان هدیه می‌فرمود. اهتمام ایشان به این روایات به قدری است که در المیزان در بحث «ادب انبیاء» -که خود بحثی تفصیلی در جلد ششم المیزان است- پس از ذکر ادب الهی انبیاء در لسان قرآن از آدم (علی نبینا و آله و علیه السّلام) تا نبی خاتم (صلی الله علیه و آله) بر خلاف مباحث روایی المیزان، به طور تفصیلی در حدود ۵۰ صفحه، ۱۸۳ روایت را که شامل همه انواع آداب و سنن نبی ختمی (صلی الله علیه و آله) است مستقیماً از «سنن النبی» که در آن زمان رساله‌ای منتشرنشده برای عمل شخصی ایشان بود (۸)، ذکر می‌کنند. بیشتر بخوانید ↓

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۱۳۹۸ ، ۱۳:۵۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

یک توضیح ضروری: من سه‌شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۸، در بارۀ یکی از کتاب‌های پروفسور «فضل‌الله رضا» فرزند شیخ اسدالله رضا و برادر دکتر عنایت‌الله رضا متن زیر را نوشته و در این وبلاگم منتشر کرده بودم. اخیراً با رفقا در مشهد که بودم باخبر شدم ایشان به رحمت خدا پیوستند. ازاین‌رو، علاوه بر گرامی‌داشت و احترام به مقام علمی، اخلاق، دینی و خدمات ایشان و طلبِ عُلوّ درجات نزد پروردگار مهربان برای آن مرحوم، متن گذشته‌ام با عنوان «همزیستی با خویشتنِ خویش» را با افزودن این توضیح و یک پیوست، دوباره بازنشر می‌دهم. روح این «چهره‌ی ماندگار» شاد باد:

 

به قلم دامنه. به نام خدا. این کتابی که در زیر مطابق سلسله‌نویسی‌هایم در معرفی کتاب‌ها می‌نویسم، و معرفی می‌کنم، «برگِ بی‌برگی» نوشته‌ی پروفسور «فضل‌الله رضا» (Fazlollah Reza) است. با این مشخصّات: تهران: صدای معاصر، ۱۳۸۰، چاپ اول (در ۴۰۰ صفحه). طبق روال دامنه، چهار نکته از آن را می‌نویسم:

 

پروفسور رضا

 

کتاب «برگِ بی‌برگی» نوشته‌ی پروفسور فضل‌الله رضا. تهران: صدای معاصر، ۱۳۸۰، چاپ اول (۴۰۰ صفحه).

عکس از دامنه

یک: در ص ۱۱ می‌گوید: آدمی وقتی غرقِ در جزئیاتِ زندگی بَهیمی [حیوانی، جانوری، دامی] بشود، اصول حیات انسانی و درخشش آفتاب‌ها را دیگر نمی‌بیند. پروفسور «فضل‌الله رضا» در صفحۀ 124 کتاب، آسیب‌شناسانه، گلایه می‌کند که «روش‌های تبلیغاتی، مؤثرتر از ماهیت هنر شده است!»

 

دو: در ص ۷۱ می‌گوید: به حساب پنجاه سال پیشِ فرهنگ ایرانی خودمان، در جستجوی مشاهیر علم بودم. بعدها متوجه شدم که این‌گونه اندیشه‌ها، ته ماندۀ بُت‌پرستی شرقی خودم است.

 

سه: در ص ۱۰۶ آمده‌است: «من به سلیقۀ خودم، در کتاب‌های آسمانی و رهنمودهای عرفانی و شاهکارهای فرهنگی دنبالِ آرامش درون، تزکیۀ نفس، مدارا با دیگران و همزیستی با خویشتنِ خویش می‌گردم.» 

 

چهار: در ص ۱۱۷ نوشته است: «سیاستمداران صاحب زر و زور پس از فرار از کشورهای‌شان، در زیر چتر دولتمردان غرب، زندگانی مرفّه و نو به دست آوردند.»

پایان. ۱۱ تیر ۱۳۹۸، قم. دامنه

 

پیوست و نقل: او که زادهٔ ۱۰ دی ۱۲۹۳ رشت بود، در  ۲۸ آبان ۱۳۹۸ در سن ۱۰۵ سالگی در اتاوای کانادا درگذشت. پروفسور فضل الله رضا از پایه‌گذاران نظریه اطلاعات و مخابرات بود. او بر این نظر بود که: «در چنین روزگاری اگر بخواهیم روی کره زمین، قومی به نام ایرانی وجود زنده و پایدار داشته باشد، باید فرهنگ سنتی آن قوم را پیوسته پاسداری کنیم. مهم‌ترین عاملی که قوم ایرانی را از دیگر اقوام برجسته می‌سازد، فرهنگ ملی ایران است."  او ادامه می‌دهد: "زبان فارسی یعنی همین فارسی آمیخته به عربی که در هزار سال ورزیده و نیرومند شده است، در مرکز فرهنگ ملی جای دارد. اگر امروز از یکی از کهکشان‌ها با ما تماس بگیرند وبخواهند که به شتاب یک روز فقط دو کتاب نمونه که معرف شخصیت ملی ما باشد برایشان بفرستیم، بنده گمان دارم که شاهنامه فردوسی و مثنوی جلال الدین رومی را می‌توان اختیار کرد. اگر جای چانه‌بافی بود. بوستان و گلستان را هم به آن‌ها پیوست می‌کنیم."

 

پروفسور رضا معتقد بود: "جوان ایرانی باید واقعیت را ببیند. جوانان نباید خرد و مایوس شوند. آن‌ها یک عرصه باز دارند و آن اِشراف به معارف ایرانی، اسلامی و جهانی است. جوانان ما باید اعتماد به نفس پیدا کنند و خود باخته نباشند و بدانند که ما وارث یک میراث قزهنگی و علمی بسیار غنی هستیم.

 

او در مقاله‌ای که اواخر اسفند ۱۳۹۰ روزنامه شرق منتشر کرد، در مورد آینده ایران نوشته بود: "ایران سرشار از منابع طبیعی است و نژادی برومند و مردمی فرهنگ‌پذیر و هوشمند دارد. اکثر ایرانی‌ها به فرهنگ و مردم این سرزمین مهر فراوان دارند و حتی عشق می‌ورزند. برگزیدگان ما، مردمی خلاق و پژوهنده و سازنده‌اند، که می‌توانند مانند زمان‌های باستان، با دنیا مراوده و گفتگو و مدارا داشته باشند و فرهنگ اصیل ایران را در پرتو بینش و گزینش جلا بدهند و به روز کنند و آن را زنده و پویا نگه دارند. خلاصه، ایرانی در معنا بزرگ از نو بسازند: «فلک را سقف بشکافند و طرحی نو در اندازند.» پروفسور رضا ادامه می‌دهد: "امید است، جوانان آینده‌نگر، برنامه‌های پیشرفت ایران را با سودمندی‌های دانش و فناوری مجهز کنند و به کار ببندند. اما والِه و شیدای اسباب‌بازی‌ها و بازار لوکس و اژد‌های آز و اهریمنی نشوند. "»

خلاصۀ زندگینامۀ

مرحوم فضل‌الله رضا در: اینجا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۱۳۹۸ ، ۰۹:۴۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

حرم امام رضا (ع) سر قبر شیخ بهایی

 

 

مشهد. هتل گلشن. آذر ۱۳۹۸

 

 

عکس‌ها در اینجا

 

 

بست نواب صفوی حرم رضوی

 

خاطرات این مسافرت: در اینجا

 

مشهد. آذر ۱۳۹۸. پنجره فولاد حرم رضوی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۱۳۹۸ ، ۱۴:۴۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم صدرالدین‌ آفاقی: با عرض تسلیت شهادت امام رضا علیه السلام این صحن را با ذکر دو حدیث از آن حضرت مزین میکنیم باشد که چراغ راه ما باشد: سه ویژگى برجسته مؤمن: لا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتّى تَکُونَ فیهِ ثَلاثُ خِصال: ۱. سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ. ۲. وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِیِّهِ. ۳. وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیِّهِ. فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَکِتْمانُ سِرِّهِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُداراةُ النّاسِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِیِّهِ فَالصَّبْرُ فِى الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ.

 

مؤمن، مؤمن واقعى نیست، مگر آن که سه خصلت در او باشد: سنّتى از پروردگارش و سنّتى از پیامبرش و سنّتى از امامش. امّا سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است،امّا سنّت پیغمبرش، مدارا و نرم رفتارى با مردم است،امّا سنّت امامش، صبر کردن در زمان تنگدستى و پریشان حالى است.
 
عقل شخص مسلمان تمام نیست، مگر این که ده خصلت را دارا باشد:
از او امید خیر باشد.
 
از بدى او در امان باشند.
 
خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد
 
خیر بسیار خود را اندک شمارد.
 
هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود.
 
در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.
 
فقر در راه خدایش از توانگرى محبوبتر باشد.
 
خوارى در راه خدایش از عزّت با دشمنش محبوبتر باشد.
 
گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد.
 
سپس فرمود: دهمى چیست و چیست دهمى؟
 
به او گفته شد: چیست؟ فرمود:
 
احدى را ننگرد جز این که بگوید او از من بهتر و پرهیزکارتر است
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۱۳۹۸ ، ۰۸:۳۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن نقلی: برای برخی افراد مسافرت به معنای استراحت‌کردن و دورشدن از فشار‌های کاری است، برای برخی دیگر به معنای تجربه و دیدن چیز‌های جدید است. در هر حال باید بدانیم که هنگام دیدن‌کردن از یک مکان جدید، یک فرهنگ جدید، آدم‌های متفاوت و به طور کلی زندگی متفاوت، چیز‌هایی هست که نباید انجام دهیم. اگر می‌خواهیم مهمان‌های خوبی باشیم، باید با آداب مناسب کشور میزبان آشنا شویم.

 

در روسیه دسته گلی با تعداد گل زوج ندهید. در روسیه و کشور‌های اروپای شرقی، دادن دسته‌گل با تعداد زوج توهین‌آمیز و ناشایست به حساب می‌آید. عدد زوج فقط در مراسم خاکسپاری داده می‌شود، بنابراین اگر نمی‌خواهید به کسی توهین کنید، دسته گلی با تعداد فرد بدهید.

 

در چین از ارتباط چشمی پرهیز کنید. در چین، تماس چشمی نشانه بی‌احترامی است. چینی‌ها وقتی از کسی عصبانی هستند این کار را می‌کنند، بنابراین اگر می‌خواهید مهمان خوبی باشید، این کار را نکنید.

 

 در تایلند به هیچ وجه به اعضای خانواده سلطنتی بی احترامی نکنید.. جحتی جوک‌ساختن درباره آن‌ها ممکن است شما را دچار دردسر کند. از همه مهمتر، پا گذاشتن پولشان جرم به حساب می‌آید و با شما مثل یک مجرم رفتار می‌شود.

 

در نروژ درباره رفتن به کلیسا حرف نزنید. در نروز از کسی نپرسید که آیا به کلیسا می‌رود یا نه. فقط درصد بسیار کمی از جمعیت نروژ به کلیسا می‌روند، بنابراین اینکه به روی آن‌ها بیاورید بی‌ادبی به شمار می‌آید و بهتر است درباره آن حرف نزنید.

 

در هند با کفش وارد خانه‌ها و معابد هندی نشوید. در هند وقتی می‌خواهید وارد معبد یا خانه کسی شوید باید کفش هایتان را درآورید.
 
 
در آلمان تولد کسی را زود تبریک نگویید. آلمانی‌ها در این مورد خرافاتی هستند، چون معتقدند اگر این کار را کنید همه چیز خراب می‌شود. بنابراین در آلمان تولد کسی را پیشاپیش تبریک نگویید، چون آن‌ها را از بدشانسی می‌ترسانید.
 
 
ذر سنگاپور حیوان خانگی ممنوع است. این یکی مهم است. برخی نژاد‌های سگ خطرناک، مثل پیت بول، آکیتا، توسا و ... در سنگاپور ممنوع هستند. در مورد سایر نژاد‌های سگ هم قوانین بسیار بسیار سختگیرانه و حساسی وجود دارد؛ بنابراین اگر می‌خواهید با سگتان دور دنیا سفر کنید، سنگاپور را از فهرست خود حذف کنید.
 
 
در آمریکا بی‌توجه از خیابان رد نشوید. در ایالات متحده رد شدن از خیابان با بی‌توجهی غیرقانونی است، حتی اگر خیابان کاملا خالی باشد. محتاط باشید تا خودتان را به دردسر نیندازید و از خط عابر پیاده استفاده کنید.
 
 
در فرانسه فقط بخشی از غذا را در رستوران‌ها نخورید. فرانسوی‌ها درست مثل زبانشان به غذا‌های خود هم افتخار می‌کنند؛ بنابراین سفارش فقط یک غذا، از نظرشان بی‌ادبی است. علاوه بر این، اگر غذا ته ظرفتان بماند، توهین به سرآشپز به حساب می‌آید، به جای این کار، باید غذا را برگردانید.
 
 
در سوئیس اشیای تیز هدیه ندهید. در سوئیس (همچنین آلمان، برزیل و مصر) دادن اشیای تیز به عنوان هدیه کار درستی نیست و به معنای پایان ارتباط یا دوستی است. برای این کار یک سکه را با نوارچسب روی چاقو بچسبانید، بنابراین گیرنده هدیه می‌تواند سکه را به عنوان پول آن به شما برگرداند.
 
 
در شیلی هرگز با دست غذا نخورید. غذاخوردن با دست در مکان‌های عمومی شیلی بسیار بی‌ادبی است، حتی سیب زمینی سرخ کرده! نکته مهم دیگری که درباره آداب غذا خوردن در شیلی باید بدانید این است که همیشه باید دست‌های خود را بالای میز نگه دارید و مچ دست‌ها روی لبه میز باشند.
 
 
در ژاپن سمت اشتباه پله‌برقی نایستید. ژاپن آداب خاصی برای استفاده از پله‌برقی دارد. اگر نمی‌خواهید مزاحم مردم محلی شوید، بهتر است در اوزاکا در سمت راست پله برقی بایستید و در توکیو در سمت چپ آن! منبع
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۱۳۹۸ ، ۱۰:۵۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. همان‌گونه که گفته‌اند؛ در کتاب «تحفة الزائر» آمده که شیخ مفید ذکر کرده: پس از نماز زیارت حضرت امام رضا -علیه السّلام- مستحب است این دعا را بخوانند: دعا با این عبارت توحیدی آغاز می‌شود: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ الدَّائِمُ فِی مُلْکِهِ الْقَائِمُ » (منبع)

 

و این فراز دعا که در زیر می‌آورم، انسان را به اوج توحید راهنمایی می‌کند و به درگاه خدا پیش می‌راند و دل انسان را به نجوا و زمزمه با خدا مشغول می‌سازد:

 

«...سَیِّدِی لَوْ عَلِمَتِ الْأَرْضُ بِذُنُوبِی لَسَاخَتْ بِی أَوِ الْجِبَالُ لَهَدَّتْنِی أَوِ السَّمَاوَاتُ لاخْتَطَفَتْنِی أَوِ الْبِحَارُ لَأَغْرَقَتْنِی سَیِّدِی سَیِّدِی سَیِّدِی مَوْلایَ مَوْلایَ مَوْلایَ قَدْ تَکَرَّرَ وُقُوفِی لِضِیَافَتِکَ فَلا تَحْرِمْنِی مَا وَعَدْتَ الْمُتَعَرِّضِینَ لِمَسْأَلَتِکَ...»

 

ترجمۀ شیخ حسین انصاریان: آقاى من اگر زمین گناهان مرا می‌دانست هرآینه [مرا] فرو مى‌برد[ند]، یا اگر کوه‌ها خبر مى‌داشتند مرا درهم مى‌شکستند، یا آسمان‌ها مطلع مى‌بودند مرا قطعه‌قطعه می‌کردند، یا دریاها آگاه مى‌بودند مرا غرق می‌کردند، آقاى من، آقاى من، آقاى من، مولایم، مولایم، مولایم، توقُّفم براى میهمانى‌ات تکرار شده، پس مرا از آنچه به درخواست‌کنندگان از حضرتت وعده دادى محروم مکن...

 

نکته‌ی تشریحی دامنه: این دعای توحیدی که از فرازهای بسیار غنی و واژگان ژرفی برخوردار است در فصل نهم مفاتیح‌الجنان درج شده است. خواندن آن به همراه تفکر و اندیشیدن، انسان را سبکبال و پربار می‌سازد. سراسر این دعا توجه به خدای کریم است و درس توحید و ستودن پروردگار مهربان و تمرکز به درگاه و پیشگاه آن. این دعا دستِ رد، بر سینۀ کسانی می‌زند که شیعیان را برای اعمال درخشان توحیدی زیارت امامان معصوم (علیهم السلام) سرزنش و حتی تکفیر می‌کنند و آنان را به شرک متّهم می‌نمایند. از نظر من،‌ توجه بر ترجمه و شرح این دعای پُرمضامین و اثرگذار، انسانِ توحیدی را هرچه بیشتر به زیارت مشارف مشرّفه شائق‌تر می‌کند و فهم تازه‌تر به روی یکتاپرستان و موحّدان می‌گشاید. از معرفت‌افزایی‌های بسیارمهم این دعا، یکی همان است که در عبارات پایانی بالا آورده‌ام و با رنگ قرمز برجسته ساخته‌ام؛ زیرا این فراز دعا، انسان را به اوج دردودل با خدا می‌کشاند و وی را به سمت اصل توحید و وحدانیت راهنمایی می‌کند و به تضرّع پاک و امیدبخش به درگاه خدای بخشنده و ستّارالعیوب پیش می‌راند. خودم را و زائرین شریف حرم امام رئوف، حضرت رضای آل محمد (ص) را فرا می‌خوانم که علاوه بر آدابِ ادب، ارادت، اخلاص و نیز مَودّت و عشقی که در حرم مطهر رضوی از خود بروز می‌دهند، فرصتی برای مطالعه و زمزمۀ ژرف‌تر این دعای زیبا برای خویشتنِ خویش اختصاص بدهند که خشنودی خدا و امام رضا (ع) و دلشادی زائر را به ارمغان می‌آورد. التماس دعا. عکس بالا: حرم امام رضا. رواق حضرت معصومه عکاس: دامنه
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۱۳۹۸ ، ۲۳:۵۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. شهید «مهدی شیخ زین‌الدین» متولد ۲۴ اسفند ۱۳۳۸، معروف به «مهدی زین‌الدین» به همراه برادرش «مجید زین‌الدین»، در ۲۷ آبان ۱۳۶۳ در جاده‌ی بانه-سردشت بر اثر کمین دشمن به شهادت رسیدند.

 

 

منبع عکس

 

او از خانواده‌ای لبنانی‌تبار بود که فرماندهی «لشکر ۱۷ علی بن ابی‌طالب (ع) قم» را بر عهده داشت. کتاب «از برف تا برف» نوشته‌ی علی اکبری مزدآبادی -که قبلاً با عنوان «از همه عذر می‌خوام» چاپ می‌شد- در باره‌ی شهید مهدی زین‌الدین است.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۱۳۹۸ ، ۲۳:۴۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ

 فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ

فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ

 

ای اهل ایمان!

اگر فاسقی خبری برایتان آورد،

خبرش را بررسی و تحقیق کنید

تا مبادا از روی ناآگاهی، گروهی را

آسیب و گزند رسانید و بر کرده‌ی

خود پشیمان شوید.

سوره حجرات آیه‌ی ۶

 

تفسیر علامه طباطبایی

 

«کـلمـه فـاسـق بـه طـورى که گفته اند به معناى کسى است که از طاعت خارج و به معصیت گرایش کند. و کلمه نبا به معناى خبر مهم و عظیم الشأن است... خـداى سـبـحـان در ایـن آیـه اصـل عـمل به خیر را که اصلى است عقلایى امضاء کرده، چون اسـاس زنـدگـى اجـتـمـاعـى بـشـر بـه هـمـیـن اسـت کـه وقـتـى خـبرى را مى‌شنوند به آن عـمـل کـنند، چیزى که هست در خصوص خبر اشخاص فاسق دستور فرموده تحقیق کنید، و این در حـقـیـقـت نـهـى از عـمل به خبر فاسق است، و حقیقت این نهى این است که مى‌خواهد از بى اعـتـبـارى و عدم حُجیت خبر فاسق پرده بردارد، و این هم خودش نوعى امضاء است، چون عقلا هـم رفـتارشان همین است که خبر اشخاص بى بندوبار را حجت نمى‌دانند، و به خبر کسى عمل مى کنند که به وى وثوق داشته باشند.

 

تـوضـیـحـى راجـع بـه نـقـش خـبر در زندگى اجتماعى انسان و اقسام خبر و لزوم تبین و تفحص درباره اخبار فاسق.  توضیح اینکه: حیات آدمى حیاتى است علمى، و انسان سلوک طریق زندگى اش را بر این اسـاس بـنـا نـهـاده کـه آنـچـه بـه چـشـم خـود مـى بـیـنـد، بـه هـمـان عمل کند، حال چه خیر باشد و نافع و چه شر باشد و مضر. و چون مایحتاج زندگى اش و آنـچـه مـربـوط و مـتـعـلق بـه زندگى او است منحصر در دیدنیها و شنیدنیهاى خودش نیست بلکه بیشتر آنها از حیطه دید و علم او غایب است، ناگزیر مى شود که بقیه حوائج خود را کـه گـفـتـیـم از حـیـطـه عـلم او غـایـب اسـت از راه عـلم دیـگـران تـکمیل و تتمیم کند، علمى که دیگران با مشاهده و یا با گوش خود بدست آورده اند، و این همان خبر است.  پـس اعتماد به خبر به این معنا است که عملا ترتیب اثر به آن بدهیم و با مضمون آن تا حـدى مـعامله علمى بکنیم که گویا خود از راه مشاهده بدست آورده ایم، و این همان طورى که گـفـتـیـم لازمه زندگى اجتماعى انسان است، و احتیاج ابتدائى او است، و بناى عُقلا و مدار عملکرد آنان بر قبول خبر دیگران است.

 

حـال اگـر خـبـرى کـه بـه مـا مى دهند متواتر باشد یعنى از بسیارى آورندگان آن براى انـسـان یـقـیـن آور بـاشـد و یـا اگـر بـه ایـن حـد از کـثـرت نـیـسـت حـداقـل هـمراه با قرینه هایى قطعى باشد که انسان نسبت به صدق مضمون آن یقین پیدا کند، چنین خبرى حجت و معتبر است.  و امـا اگـر خـبر متواتر نبود، و همراه با قرینه هایى قطعى نیز نبود، و در نتیجه بعد از شنیدن خبر یقین به صحت آن حاصل نشد، و به اصطلاح علمى خبر واحد بود، چنین خبرى در نـظـر عـقـلا وقـتـى مـعـتـبـر اسـت کـه اگـر بـراى انـسـان یـقـیـن نـمـى آورد، حـداقـل وثوق و اطمینانى بیاورد، حال یا به حسب نوعش، خبرى وثوق‌آور باشد، (مانند خبرى کـه مـتـخـصـص یـک فـن بـه مـا مـى دهـد) و یـا بـه حـسـب شـخـصـش، وثـوق‌آور بـاشـد، (مـثـل ایـنـکـه شـخـص آورنده خبر مورد وثوق ما باشد)، عقلا بنا دارند که بر این خبر نیز تـرتـیـب اثـر دهـنـد. و سِـرّش هـم ایـن اسـت کـه عُـقـَلا یـا بـه عـلم عـمـل مـى کـنـنـد، و یـا به چیزى که اگر علم حقیقى نیست علم عادى هست، و آن عبارت است از مظنه و اطمینان.

 

حـال کـه ایـن مـقدمه روشن گردید، مى گوییم: اینکه در آیه شریفه دستور به تحقیق و بـررسـى خـبـر فـاسـق را تـعـلیل فرموده به اینکه (أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا...) مى فـهـمـانـد کـه آنچه بدان امر فرموده، رفع جهالت است، و اینکه انسان اگر خواست به گـفـتـه فـاسـق تـرتـیـب اثـر دهـد، و بـه آن عـمـل کـنـد بـاید نسبت به مضمون خبر او علم حاصل کند، پس در آیه شریفه همان چیزى اثبات شده که عُقلا آن را ثابت مى دانند، و همان عـمـلى نـفـى شده که عُقلا هم آن را نفى مى کنند، و این همان امضاء است، نه تأسیس حکمى جدید.» المیزان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۱۳۹۸ ، ۲۳:۴۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

  به قلم دامنه : به نام خدا. یادی از توتون داراب‌کلا و خاطره‌ها و واژه‌ها: یکی از خوانندگان اخیراً در باره‌ی توتون نوشته: «چه شد یاد توتم افتادی، و خاطراتش را در ذهنمان زنده کردی، ترابوزان، بارلی، ویرجنیا، نام توتونهایی بود که میکاشتیم، البته نخبندی تن واگن سوچکه و بوم سر، رج نخ و توتم سوزن ، بوقچه و عدل بندی و یک و یک و دو و سه و چار و پنج و شش و کبود سیاه و کبود تیلن و سم زنی توتم چینی، کشه گیری و چارشو دوش گیری هم خاطراتی داشت، ممنون از اینکه با عنوان واژه های محلی خاطرات را نیز زنده نگه میداری. باسپاس.» 

 

اساساً من (دامنه) از هر نوشتاری که در آن واژگان داراب‌کلا رژه بروند، خوشم می‌آید، چون خون مرا تازه‌تر، رگ مرا بازتر، قلب مرا خوش‌ضربان‌تر و روح مرا پرنده‌تر می‌سازد. پس، این کِشت کشاورزی که اینک از داراب‌کلا رخت بر بست، با تمام بزرگ‌شدمان آمیختگی دارد؛ و من هم به ادامه‌ی متن این خواننده بیفزایم:

 

اسب و توتم‌بار و سوچکه‌سر هیمه‌بزن را. و لِسک‌دوا و تیم‌جار را. و آن ول‌چو که سر تیم‌جار می‌گذاشتند و مترسکِ جیکا رَم دِه را. و آن چوصندوق و کارشناش بد عُنق دخانیات را. و آن کاوِه‌پوست، که بر گُرده‌ی برگ‌های تخت‌شده، توتِم می‌بستند موقع تخت‌کردن را. و آن زحمتی که خواهران و مادران دیارمان می‌کشیدند و هرگز یک اُف به خدا و خانواده نمی‌گفتند را. و آن سرداب تاریک و نَمور که توتم‌شقه‌ها را می‌ذاشتن نم بکشه تا تخت بشه را. و آن بدخریدن‌های دخانیات را.

 

توتون

 

و اون روغن‌نباتی‌حلب‌های ۱۷کیلویی که دو سر یک چوب سفت و دراز می‌بستیم و از کِله و چشمه آب می‌آوردیم داخل وال‌‌کشی‌ها با بَلو، می‌پاشیدیم که با آن انجلی‌چو، توتم را نشاء کنن را. و اون‌همه‌ پِک‌پِک و وِگ‌وگ کردن زنان در حین سوزن‌پُر کردنِ توتون در زیر تِلوارها را. و آن جِرکّه‌جریکّه‌ی سردَری‌بِن را.

 

​​​​​​و آن اقتصاد کمپرادور (=خریداری ارزان استعماری) که کشت توتون را بر ایران تحمیل کرد و اقتصاد کشاورزی و دامداری ایران را نابود نمود و شهید خسرو گلسرخی در بیدادگاه شاه آن را رسوا کرد را. و آن واسطه‌گری‌های خائنانه در خرید توتم‌عدل از کشاورز و تأخیر پرداخت پول‌های کشاورزان را. و آن قصه‌های قشنگ شبانه‌ی مادران که موقع توتون‌تخت‌کنی برای ما تعریف می‌کردند را، و‌ آن بادی و لَمپا و هیمه‌بخاری و گوجه‌خوارش و صمیمیت‌ها را.

 

و آن قول و وعده‌ها که پدران به فرزندان می‌دادند توتون رو بفروشم برات عروسی می‌کنم، برات اسب می‌خرم، برات دِوندی می‌خرم، شِما رِه وَرمه مشهد، قرض‌وقوله‌ها ره می‌دم، جهیزیه می‌خرم، و... را. و آن  وعده‌های دیگر که هرگز از فرط فقر عملی نشد که نشد... را. و آن فرهنگ کارِ جمعی و قرض‌کاری و همبستگی و گرمی همسایه‌ها را. و آن دود‌ها و دوده‌های سوچکه و صدای ونگ‌‌ووای سیدابوالقاسم اذان‌گو: که ای مردم داراب‌کلا پایین‌محله نَم کِنه سوچکه تَش بیته، بهین تش را خاموش و خامیر هاکین را.

 

و آن نابودی جنگل برای کاتل‌کینگه و واگُن‌چو و شیرهیمه برای سوچکه که کلِک‌سَر همه ۱۱تا تریلی هیمه‌چو کَدییه را. و اون شپِشک توتم که بدجور پچاک و چسناک بود و دستان سیاه‌شده‌ی زنان دیارمان که شیره‌ی تل‌زهر توتم پدید می‌آورد را. و آن مردان خوش‌نشین که بارِ طاقت‌فرسای ۱۱ماه توتون‌کاری را بر دوش زنان می‌گذاشتند و خادشون فقط قیلون و چوپوق پُک‌پُک دانِه و فقط کَت ره پِشت دانه را. و آن تراکتور و وِرزا و اِزّال و زمین و چی‌چم و خی و کبودشدن توتم را. بگذرم، زیاد پیش نرم... . والسلام. تمام.

فرهنگ لغت داراب‌کلا

واژه‌ها، جاها، مثَل‌ها، باورها و خاطره‌ها   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۱۳۹۸ ، ۲۳:۳۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم «یک دارابکلایی» : با سلام. با سپاس از اینکه به این نکات [پست ۷۳۴۴: اینجا] اهمیت می‌دهید که نشان دهنده اهمیت دادن به مخاطبتان است. من هم برای دوستانی که از رایانه استفاده می‌کنند این نکته را بیان می‌کنم. اگر از کلیدهای ترکیبی Ctrl+Shift و ۲ استفاده کنند می‌توانند نیم‌فاصله ایجاد کنند. به این صورت که بعد از تایپ قسمت اول کلیدهای Ctrl و Shift را با هم فشرده و سپس کلید ۲ را بفشارند. پس از رها کردن آنها وقتی قسمت دوم کلمه تایپ می‌شود نیم‌فاصله ایجاد شده و به قسمت قبلی می‌چسبد. همچنین دوستان بدانند که بین هر کلمه با کلمه بعد باید یک فاصله قرار گیرد، اما علاماتی مثل نقطه، ویرگول، نقطه ویرگول و نقل‌قول به کلمه قبلی می‌چسبد و با کلمه بعد یک فاصله دارد. علامت پرانتز نیز به کلمات داخل پرانتز می‌چسبد و یک فاصله با کلمات خارج آن دارد. البته بسیاری از خوانندگان به این مسایل آشنا هستند. با سپاس.

 

پاسخ دامنه: به نام خدا. سلام بر شما جناب «یک دارابکلایی». از این‌که جناب‌عالی نیز به این امور دقت و توجه فرمودی، موجب خرسندی‌ست. شما به بخش واژگان محلی در دامنه نیز علاقه‌مندی نشان می‌دهی. از نکاتی که بر این فنّ افزودی ممنونم؛ زیرا با این زحمت و نگارش، به خوانندگان خود هم احترام قائل شدی و هم آموزشی ارزانی داشتی. درود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۱۳۹۸ ، ۲۳:۱۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. همان‌طور که می‌دانید امروزه تایپ‌کردن در گوشی‌های لمسی به‌ علت وجود پیام‌رسان‌ها و حضور افراد در پهنه‌ی تبادل فکر و پیام، به عنوان یک کار همیشگی و اساسی درآمده است. من یک فن زیبانویسی و درست‌نویسی با صفحه‌کلید گوشی را -که کاربرد آن نشان اهمیت‌دادن، فرد به ادبیات فارسی است- بر روی عکس که از صفحه‌کلید تبلت خودم انداختم، به علاقه‌مندان می‌آموزم:

 

۱. به آن دگمه‌ای که در سمت راستِ «دگمه‌ دراز خط فاصله» قرار دارد توجه کنید، که با خط سبز دورش دایره کشیدم. این دگمه‌ی صفحه‌کلید، کار مهمی برعهده دارد. هرگاه خواستید کلمات مرکّب و ترکیبی تایپ کنید، بعد از کلمه‌ی اول، ابتدا بر روی این دگمه ضربه بزنید و بی‌آن‌که دستتان به دگمه‌ی خط فاصله بخورد، کلمه‌ای بعدی را تایپ کنید. فقط با همین کار ساده، شما دوکلمه‌ای را که باید طبق آداب ادبیات فارسی به صورت ترکیبی و بدون فاصله‌از‌هم نوشته شوند، به‌خوبی ترکیبی تایپ کرده‌اید.

 

۲. همچنین برخی از افعال که را که حرف‌های کمکی دارند، با این دگمه، با فعل خود ترکیب می‌شوند. با چند مثال حُسن چنین تایپی را که با دگمۀ «نیم‌فاصله» ایجاد می‌شود، نشان می‌دهم. مثال‌ها:

 

۱. حماسه‌سازان. که اگر این دگمه را نزنید با فاصله نوشته می‌شد، یعنی این‌گونه: حماسه سازان.

 

۲. گرامی‌دوستم. که واژگان گرامی‌دوست باهم ترکیب است. نه به هم چسبیدند، و نه از هم جدایند.

 

۳. سیس‌تَلی. لَم‌تَلی. نارنج‌دارتَلی. کِرات‌دارتَلی. ماهی‌تَلی. تِش‌هلی‌تَلی. شال‌دندون‌تَلی. همه‌ی اینها که واژگان مازندرانی است، به کمک همین دگمه، این‌گونه ترکیبی تایپ شدند.

 

۴. واژگونه‌سازی؛ که واژۀ ترکیبی است.

 

۵. به اندازه‌ی هسته‌ی خرما. یای نسبت به دو کلمه‌ی اندازه و هسته به‌زیبایی ترکیب شد.

 

۶. بقیه‌ی مثال‌ها را اگر به همین نوشته‌ی من در همین متن دقت شودد، واژگان ترکیب‌نوشته را خواهی دید. البته شما خوانندگان شریف بلد بودید، من فقط شرح دادم و تأکید کردم. پوزش.

 

نکته: اگر کمی حوصله بخریم و هنر و ذوق را به آن آغشته کنیم، ادبیات فارسی هرگز در لابه‌لای پیام‌رسان‌ها منهدم نمی‌شود.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۱۳۹۸ ، ۱۸:۵۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. از تبریز تا نیریز؛ از بجنورد تا بروجرد. باورسِتان مَباش. اگر خواستی باورِ افراد -به‌ویژه جوانان- را بسِتانی، هیچ فکر کرده‌ای جای آن، چه می‌گذاری؟ می‌دانی آنان را با خالی‌کردن عقیده، دچار خلاء کرده‌ای؟ و با این بی‌رحمی غیراخلاقی‌ات، ساختمان وجودی‌شان را در معرض خطر قرار داده‌ای؟ شمایی که از تبریز تا نیریز؛ و از بجنورد تا بروجرد می‌تلاشی که ایمان و علایق دینی باورمندان جامعه را در هر موقعیت و فرصتی که تحصیل کردی، متلاشی کنی، بدان که به بدترین نوعِ تلاش، مشغولی؛ بلکه مشغولیت شیطانی یافته‌ای. و خودت یا تغافل می‌کنی، یا مأمور مخفی شیطانِ درون و شیاطین بیرونی شده‌ای، و خودت از آن خبر نداری که مفت و مجانی، رایگان با بندگانِ خداوند می‌ستیزی.

 

بنابراین اگر بر فرض به حکم عقل خود و به یُمن آزادی و حتی به خاطر احساس شخصی، می‌خواهی چنین کنی، اول باید از افکار خود خبر داشته باشی که چقدر می‌ارزد، آیا درست و موزون است، تا چه حد خودت به آن یقین و اطمینان داری. و نیز بدانی آنچه از باور دیگران می‌رُبایی، به ازای آن چه می‌نِشانی. اگر چنین کاری را بی‌محابا و بی‌رحمانه و بی‌«مفاصاحساب» می‌کنی، یقین کن در حال تخریب هم خود و هم دیگرانی.

 

آری با شما بودم، ایرانی؛ از تبریز تا نیریز؛ و از بجنورد تا بروجرد. فرقی نمی‌کند تخریب یک ساختمان بلند با دینامیک، با تخریب باورهای دینی یک جوان با بمب تردیدافکنی و بی‌باورسازی. ایمان، از نظر من سیمان اجتماعی است، آن را به‌آسانی از ایمان‌ورزان نگیر و مثل خودت پُرخلاء و بی‌دغدغه مَساز.

 

نکته: اگر می‌بینید پیامبر خاتم (ص) که معدن رحمت است و مخزن مکارم اخلاق، اول سراغ باور زورمندان و زرمندان و بُت‌خواهان رفته بود، دلیلش این بود، می‌خواست بر جای آن باورهای جاهلیت، باور اسلام بنشاند که دین رحمت و سهله و عقل و خرد و صلح و مخالف هرگونه زور و زر و تزویر است. درود خدا بر محمد رسول‌الله (ص) که باور برتر بر باورهای آغشته و منحرف و تحریف‌شده نشاند و راه رستگاری به روی بشریت گشود و توحید و یگانه‌پرستی و عشق به پرورگار و خدمت به خلق را جا انداخت. و  سلام بر حضرت امام صادق (ع) که پیشوایی اندیشمند برای تبیین مکتب مسلمین و رهبری خردمند برای شیعیان بوده است. میلاد دو دُرِّ ایمان و اسلام بر پیروان خجسته باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۱۳۹۸ ، ۱۸:۵۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

یس. وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ

إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ، عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ

یس. سوگند به قرآن کریم،

که بی‌تردید تو از فرستادگانی،

بر راهی راست [قرار داری.]

آیۀ ۱ تا ۴ سورۀ یس

 

 

تفسیر علامه طباطبایی

 

خداى تعالى در این آیه به قرآن حکیم سوگند مى‌خورد بر اینکه رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) از مُرسلین است. و اگر قرآن را به وصف حکیم توصیف کرد، براى این است که حکمت در آن جاى گرفته، و حکمت عبارت است از معارف حقیقى و فروعات آن، از شرایع و عبرت‌ها و مواعظ... و توصیف (صراط) به استقامت، به منظور توضیح بوده، و گرنه در معناى خود کلمه صراط، استقامت خوابیده، چون صراط به معناى راه روشن و مستقیم است، و مراد از (صراط مستقیم) آن طریقى است که: عابرِ خود را به سوى خدا مى‌رساند، یعنى به سعادت انسانى‌اش، که مساوى است با قُرب به خدا و کمال عبودیت. المیزان.

 

نکتۀ دامنه: به نام خدا. بنا بر نظر برخی از صاحبنظران، به تصریح آیۀ چهار یاسین «صراط مستقیم» پیامبر اکرم (ص) است و به تصریح آیۀ ۶۱ یس یعنی این آیه: [وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ» و اینکه مرا بپرستید که این راهی است مستقیم.] «صراط مستقیم» یعنی پرستش حضرت باری‌تعالی. جمع این، همان تفسیری است که علامه در بالا بیان فرمودند که مُراد از صراط مستقیم یعنی راهی که روَنده و عابر را به سوی خدا می برَد و به پروردگار می‌رساند. که این رستگار‌شدن انسان است. این نوشتار را با هدف گرامی‌داشت میلاد حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) و میلاد امام صادق -علیه‌السلام- تقدیم کرده‌ام. که آخر کلام را به یک حدیث گوهربار از آن امام اندیشمند و بنیانگذار فقه جعفری مزیّن می‌نمایم که حکیمانه فرمودند: «رعایت‌نکردن حقوق، زبونى است، و آدمی را براى پوزش‌خواهى به دروغ وامى‏‌دارد.» (تحف‌العقول، ص۳۶۰)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۱۳۹۸ ، ۰۸:۱۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

 

عاصم طالبی دارابی

۲ آبان ۱۳۹۸ دوآب پل‌سفید مازندران

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۱۳۹۸ ، ۰۸:۰۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
 
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ
 
و [یاد کن] هنگامی را که موسی به قومش گفت: ای قوم من! چرا مرا می‌آزارید در حالی که می‌دانید من فرستاده‌ی خدا به سوی شما هستم؟ پس هنگامی که [از حق] منحرف شدند، خدا هم دل هایشان را [از پذیرفتن هدایت] منحرف کرد، و خدا مردم فاسق را هدایت نمی‌کند.
 
 
تفسیر علامه طباطبایی
 
ایـن آیـه‌ی شـریـفـه بـه طـور اشـاره مـى‌فـهـمـانـد کـه بـنـى‌اسـرائیـل بـا لجـاجـت خـود رسـول خـدا. حـضـرت موسى را آزار داده بودند، تا جایى خداى تعالى به کیفر این رفتارشان دلهایشان را منحرف ساخت. و این خود نهیى است براى مؤمنـیـن از ایـن که رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) را اذیت کنند، و کارشان بدانجا انجامد که کار قوم موسى بدانجا کشید، و دلهایشان منحرف گشت... مـنـظـور از اذیـت آن جـنـاب بـه عـمـلى کـه خـدا او را از آن عـمـل تبرئه نموده، نافرمانى خود بنى‌اسرائیل نسبت به دستورات وى، و بیرون شدن از اطـاعـت آن جـنـاب نـبوده، چون اگر این طور بود معنا نداشت خدا آن جناب را تبرئه کند، پس یقینا بنى‌اسرائیل به آن جناب نسبت ناروایى داده بودند، که مایه‌ی آبروریزى آن جناب مى شده، و او از این تهمت آزرده شده، و خدا از آن تبرئه اش کـرده... و آیه مورد بحث به مسلمانان مـى‌فـرماید مانند بنى‌اسرائیل نباشید، این است که خداى تعالى در همان سوره به پاره‌اى از مـصـادیـق ایـذاى زبـانـى و عـملى اشاره نموده،...
 
 
پـس تا اینجا به دست آمد که در جمله (وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ) اشاره‌اى است به نهى مـسـلمـانـان از ایـذاى رسـول خـدا (ص)، بـه زبـان و عـمـل، بـا عـلم بـه ایـنـکـه رسـول خـدا اسـت. هـمـچـنـان کـه ذیـل آیـه هـم کـه سـخن از انحراف قلوب دارد، نوعى تخویف و تهدید مسلمین است به ایذاى رسـول خـدا (ص) فـسـقـى اسـت کـه چـه بسا به انحراف دلها بینجامد... و بـیـان اینکه مقصود از ازاغه و اضلال خداوند چیست... بـه مـعـنـاى مـنحرف کردن از استقامت است که لازمه‌اش انحراف از حق به سوى باطل است.... و گـمـراه‌کـردن خـدا بـه وسـیله‌ی قرآن کریم از باب مجازات فاسقان به خاطر فسقشان است، وگرنه ساحت خداى عزوجل منزه از آن است که ابتدائاً و بدون جرم کسى را ازاغه و اضلال کند.
 
 
از ایـنـجـا فـسـاد این گفتار روشن مى شود که بعضى گفته‌اند: مراد از جمله (ازاغ اللّه قـلوبـهـم) ازاغـه از ایـمـان نیست، براى اینکه اولاً خداى تعالى کسى را از ایمان ازاغه نـمـى‌کـنـد. و ثـانیاً اگر منظور از آن را ازاغه از ایمان بدانیم، کلام از فایده ساقط مى‌شود، چون اگر مسلمانى از ایمان ازاغه شد، دیگر مسلمان نیست، و معنا ندارد به یک کافر بگویند خدا او را به جرم اینکه کافر شده، کافر مى‌کند... آنچه بر خدا جائز نیست این است که بنده‌اى را ابـتـدائاً و بـدون هـیچ جرمى از نعمت ایمان محروم کند، و یا از راه راست گمراه سازد... بنده با فسق و اعراض، از رحمت او خود را از لیاقت رحمت و هـدایـت انـداخـتـه اسـت، و چـنـیـن مـجـازاتـى را نـه عـقـل مـنـع مـى‌کـنـد و نـه نقل... پس زیغ بنده از ایمان به خـاطـر فـسـق و پـدیـد‌آمـدن کـفـر در دلش مـطـلبـى اسـت و تـثـبـیـت کـفـر در دل او بر طریق مجازات مطلبى دیگر است. المیزان.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۱۳۹۸ ، ۰۸:۰۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سخنرانی امام علی (ع). سخنرانی آن حضرت در مسجد کوفه، در خطبۀ ۲۰۱ نهج البلاغه (منبع) درج شده است؛ که من در این پست، سه محور تأکیدی آن سخنرانی و یک نکته‌ام را بیان می‌کنم:


یک: در «راه راست» از کمیِ روَندگان نباید هراسید. دو: اکثریت بر گِرد سُفره‌ای جمع‌اند! که سیری آن کوتاه است اما گرسنگی آن طولانی. سه: همه‌ی مردم در خشنودی و خشم، شریک‌اند. مثال زدند قوم ثمود را؛ که یک نفر شتر حضرت صالح (ع) را «پی» کرد، (یعنی دست‌ و‌ پای آن را بُرید) اما عذاب، همه‌ی قوم را گرفت.


نکته: هشدارهای امام علی (ع) محدود به زمان خاص نیست، امروزه نیز ما در مَعرض آزمون‌های داخلی و نیز مواجه با رفتارهای هیتلرمآبانه‌ی خارجی توسط ترامپ هستیم. رستگاری و سربلندی آن است در برابر چنین موانعی، مردمانی مقاوم و تسلیم‌ناپذیر باشیم. تا فردوسی‌های زمان، حکایات ما را با افتخار و غرور، حماسه‌سُرایی کنند. همیشه صلح در اسلام، اصل بوده است؛ حتی نوید اسلام «صلح جهانی» است؛ ولی اگر ملتی مورد هجوم، تحریم و خشمِ دشمن واقع شد، حقِّ مقاومت، عزت‌آفرینی و پایبندی به آرمان و دفع و تأدیب متجاوز و نیز اخلاق دفاعی برای آن محفوظ است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۱۳۹۸ ، ۰۸:۲۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 قلم دامنه. به نام خدا. برای بعضی‌ها همه چیز این متاع است: پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول. پول.

 

نکته: من که در باره‌ی پول‌ نکته‌دانی بلد نیستم، بگذرم و فقط بگویم پول از نظر من حسِ توان و تقسیم وقت و بخت به انسان می‌بخشد، اما همه‌چیز او اگر پول شود، در دست‌یابی به زندگی پاکیزه، به زبان شیرین محلی، بُور (=خیط) می‌شود؛ یعنی ناکام می‌ماند. دو بیت از شاعر هزارجریب آقای عباس قاسمی که زبانِ حال پول با صاحبِ پول است می‌نویسم:


دین و شرف و خداپرستی
با یادِ من از زمین برَستی

...

ای صاحبِ من مَشو اسیرم
من آفتِ هر رفیق و دینم

(منبع شعر)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۱۳۹۸ ، ۰۰:۰۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. درباره‌ی یک نصب تازه در استان مازندران. در تاریخ شیعه، مراجع شیعه در بلاد دینی نماینده می‌گذاشتند و به فرد دارای صلاحیت علمی و فضیلت‌های دیگر اجازه‌نامه‌ی کتبی می‌دادند تا امور شرعی و عمومی مردم و نیز وجوهات را متکفل باشند. گاه به افراد غیرروحانی نیز این وکالات را صادر می‌کردند مثل مرحوم ابراهیم یزدی نهضت آزادی، که از سوی امام خمینی اجازه‌نامه‌ی شرعی داشت. او پیش از انقلاب چون در آمریکا و اروپا حضور داشت، امام به وی چنین اجازتی داده بودند.

 

با تأسیس جمهوری اسلامی، امام خمینی در تمام استان‌ها نماینده گذاشت که بیشتر آنان امام‌جمعه‌ی مرکز استان را نیز عهده‌دار بودند. علاوه بر استان‌ها و بلاد شیعه‌نشین جهان، در نهادها و سازمان‌های برآمده از انقلاب مانند: سپاه، جهاد، کمیته، بنیاد مسکن، کمیته‌ی امداد و اماکن مقدسه‌ای مثل آستان قدس رضوی نیز، نماینده منصوب می‌کردند. اساس این کار ریشه در حق وکالت دارد که امام کاظم -علیه السلام- آن را بنیاد نهادند و بهتر است بگویم انتظام و سروسامان بخشیدند؛ زیرا تمام عمر پربرکت خود را در حبس و زندان عباسیان بودند، از این رو وکالت رونق گرفت تا دست مردم که از امام معصوم (ع) کوتاه شد، به نمایندگانش دسترسی داشته باشند. و امام هادی (ع) این نهاد مالی و وکالتیِ امامت را بیشتر توسعه دادند، زیرا حاکمان وقت، نمی‌گذاشتند امامان معصوم (ع) آزادی عمل داشته باشند. بگذرم.

 

با رحلت امام خمینی، تمام نمایندگان امام توسط رهبری در سِمت خود ابقا شدند و هیچ‌کدام عوض نشدند الّا حجت‌الاسلام عبدالله نوری، که از نمایندگی امام در سپاه در سال ۱۳۶۹ توسط رهبری کنار گذاشته شد و به جای او حجت‌الاسلام محمود محمدی‌عراقی کنگاوری (داماد آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی) را نماینده ولی فقیه در سپاه منصوب کرد؛ او هم‌اینک مسئول دفتر رهبری در قم می‌باشد. بعدها به ترتیب؛ حجت‌الاسلام محمدعلی موحدی کرمانی، حجت‌الاسلام علی سعیدی شاهرودی و هم‌اینک حجت‌الاسلام عبدالله حاجی‌صادقی دهاقانی اصفهانی را. بگذرم.

 

پس از خرداد ۱۳۶۸ عنوان «نماینده‌ی امام» نه یکباره، که کم‌کم به مرور زمان به عنوان «نماینده‌ی ولی‌فقیه» تغییرنام یافت. در مازندران با آن‌که مرکز استان ساری بود، اما نماینده‌ی امام و سپس نماینده‌ی ولی‌فقیه در مازندران، مرحوم حجت‌الاسلام هادی روحانی بود که در بابل مستقر و امام جمعه‌ی آن شهر بود. زیرا ساری از حیث علمایی، دچار کمیابی یا مسائل حاشیه‌ای بود. با درگذشت آقای روحانی، این نمایندگی به حجت‌الاسلام نورالله طبرسی سوچلمایی امام جمعۀ ساری واگذار شد. در مورد چگونگی افکار و رفتار این دو نماینده‌ی ولی‌فقیه (آقایان هادی روحانی و نورالله طبرسی)، یکی مستقر در بابل و دیگری در ساری، من شناخت و ارزیابی ندارم و ورود نمی‌کنم و می‌گذرم. اینک که حجت‌الاسلام شیخ محمدباقر محمدی لائینی نکایی به این جایگاه رسید، نمی‌دانم آیا این ساختار را در نکا برپا می‌کند، یا در مرکز استان. هنوز نمی‌دانم.

 

از آنجا که اساساً به تحولات ایران و نیز به اخبار ویژه‌ی مازندران علایق مطالعاتی دارم، وقتی از این نصب با خبر شدم، چندی پیش دست به کسب اطلاعات تحلیلی زدم، یعنی از دوست بافضیلتم جناب آق‌سید رسول هاشمی و دو نفر دیگر، جویای نظر تشریحی شدم. چون آق‌رسول را خبره و کارشناس قابل و مطلع در استان به‌ویژه مسلط به امور نکا و منطقه می‌دانم، دیدگاه وی برای من اهمیت داشت، ازین‌رو ایشان مرا از پاره‌ای از زوایای این شخصیت نکایی و جایگاه قبلی‌اش آگاه‌تر کرد. متن آق‌رسول -البته گوشه‌ای از تحلیل و دیدگاهش- این است، که عیناً در زیر نقل می‌شود:

 

«سلام اقاابراهیم... . اقاشیخ محمد باقر لایینی فرزند مرحوم ایت ا... لایینی بوده که حدود هفده سالی بعد از اقای روح الله بیانی از فضلای شهرستان به امامت جمعه نکا منصوب شدند. ایشان اهل زهد وتقوا بوده، فردی بی حاشیه وکمتر درامورات سیاسی در ان زمان دخالت وبیشتر سعی در ایجاد وحدت رویه تلاش داشتند. ساده زیست بی ادعا مأخوذ به حیا و ابروداری در دستور کار ومنش زندگی ایشان بوده. دنبال زرق وبرق دنیایی نبود. انشا الله با استفاده از ظرفیت استانی در جهت امورات محوله وتوسعه استان  و وحدت حوزه ودانشگاه با بهره گیری ومشاوره اهل علم وقلم بتواند بخشی از محرومیتهای استان را با رایزنی و همفکری وبکارگیری نمایندگان مردم در مجلس مرتفع نماید.» پایان نقل قول.

 

من نیز به ایشان پاسخ دادم: آق‌سیدرسول خیلی ممنون. نظر شما را درین باره منصفانه می‌دانم. خوب نوشتی و مرا آگاه کردی. پس، ان‌شاءالله خیر است. نکات محوری را فرمودی. از آنجا که در امور نکا و منطقه احاطه داری، دیدگاهت را کارشناسی می‌دانم. از شما رفیق بسیارعزیزم متشکرم. تحلیل این خبر و گزینش و رویداد و بازتاب، بماند برای روزی که صلاح سخن، سر رسید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۱۳۹۸ ، ۰۸:۱۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت پنجاه و یکم

 

آنارشی‌گری

پست ۴۸۰ : به نام خدا. سلام. گرچه وقتی اسم آنارشیسم می‌آید، ذهن همگان به دم‌ِدستی‌ترین تعریف آن یعنی هرج‌ومرج ڪشانده می‌شود، اما این تعریفی جامع و مانع از آن نیست. یڪ فلسفه از آنارشیسم این است ڪه افراد در پناه آن اساساً به ایجاد هرگونه حڪومت و دولت و قدرتی رضایت ندارند. خودِ واژه‌ی ترڪیبی آنارشیسم یعنی نبودِ حڪومت، نبودِ ریاست،. زیرا درین ایدئولوژی، سلطه‌گری و حڪمرانی هیچ ڪسی پذیرفته نیست؛ به جای آن قائل به محوریت انجمن‌ و سمن‌ (=سازمان‌های مردم‌نهاد) هستند. بگذرم.

 

خواستم بگویم من مدتی‌ست به پدیده‌ی فراگیر، فڪر می‌ڪنم ڪه نسل‌های جدید در گستره‌ی جهانی، به نوعی آنارشی‌گری را دنبال می‌ڪنند، بی‌آن‌ڪه البته خود ازین مڪتب سیاسی سر در بیاورند. در ایران نیز، به نظرم نمی‌توانیم این پدیده را نادیده بگیریم؛ گویی نوعی خفیف یا تند ازین فڪر در رفتارها بروز دارد. نمی‌خواهم بگویم چنین فڪر و رفتاری داوطلبانه و مبتنی بر انتخاب است، بلڪه منظورم این است وقتی به آن خیره می‌شویم چنین چیزی در افڪار و رفتار سرریز دارد.

 

نڪته: من بارها به افرادی بر می‌خورم ڪه وقتی ڪمی می‌شڪافم می‌بینم اساساً هیچ طبقه، هیچ قدرت، تقریباً هیچ ڪس و نیز هیچ شیوه‌ی سیاسی و حڪومتی را قبول ندارد؛ انگار سرخورده است و به همه ڪس منتقد و منتظر یڪ واقعه در آینده. بنابراین، هرگاه چنین فڪری، زمینه‌ی بروز رفتاری پیدا ڪند، به آنارشی‌گری شباهت می‌زند. امید است، نسل تازه‌ی ما با خویشتن‌داری و بردباری و درجه‌ی بالایی از دانایی، آینده‌ساز بماند. زیرا آنان ڪه می‌آیند،  روزی هم می‌روند. جهان یعنی آینده و رونده.

۱۹ آذر ۱۳۹۸

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 

پاسخ

 

سلام جناب... البته شما خود زیادتر از من خبردار هستی. من ڪه در توانم نیست ڪسی را قانع ڪنم، در روحیه‌ی من هم نیست اساساً به قصد قانع‌ڪردن ڪسی، وارد پاسخ شوم،  اما چون خودت خواستی و گفتی، من فقط سه مثال می‌آورم:

 

۱. در دهه‌ی پنجاه هرچه می‌ڪوشیدند فتوای ترور از امام خمینی بگیرند، امام به شیوه رضایت نداد.

 

۲. هرچه سازمان مجاهدین خلقِ اواخر دهه‌ی پنجاه بر شیوه‌ی قیام مسلحانه علیه رژیم شاه اصرار می‌ڪرد، امام هرگز قبول نمی‌ڪرد و فقط به حضور دایمی و منسجم مردم در تظاهرات خیابانی موافق بودند، ڪه ڪمیته‌هایی هدایتگر این تظاهرات را منظم و مردمی و مسالمت‌آمیز پیش می‌برد.

 

۳. حتی وقتی سینما رڪس آبادان را آتش زدند، امام و تمام مبارزین -ڪه از رهبر نهضت خط می‌گرفتند- رژیم شاه را درین حرڪت شوم، رسوا ڪردند، تا به ملت بفهمانند آتش‌زدن ڪارِ درستی نیست و  انقلابیون چنین رفتاری ندارند و این شیوه شدیداً محڪوم است.

 

درڪِ زودرَس

پست ۴۸۱ : به نام خدا. سلام. سال‌ها پیش در ڪتاب «در خدمت و خیانت روشنفڪران» اثر مرحوم جلال آل‌احمد خوانده‌ بودم ڪه او در ص ۲۶ نوشت: روشنفڪر قادر به «درڪِ زودرَس از وقایع اجتماعی» است.

 

نڪته: نمی‌دانم درین مسیر آیا ڪارشناسان «اط...» و «ام...» ڪه لزوماً باید درڪِ زودرَس از اجتماع داشته باشند و مبتلا به بلیه‌ی درڪِ دیررَس نباشند، داده‌های خود را به مقامات بالا -و نه لزوماً والا- به‌درستی می‌رسانند، تا تبدیل به نهاده شود و میان سه حالت متعادل سیستم، به تعبیر «تالڪوت پارسونز» تعادل برقرار باشد؛ یعنی میان داده‌ها، نهاده‌ها و بازخوردها.

 

افزوده: هرگاه میان داده‌ها، نهاده‌ها و بازخوردها در هر سیستمی توازُن نباشد، سیستم دچار نقص در عملڪرد می‌شود و به تعبیر پارسونز اختلال سیستمی پدید می‌آید.

 

توضیح: داده‌ها یعنی مطالبات مردم از نظام ڪه بزرگترین سیستم است. نهاده‌ها یعنی پردازش داده‌های مردم توسط حڪومت و تبدیل داده‌ها به قانون و جواب‌های رضایت‌بخش. بازخوردها یعنی واڪنش‌های مردمی ڪه یا بازخورد منفی است و یا بازخورد مثبت. هر داده‌ای، اگر درست به نهاده بدل شود، بازخورد آن نیز مثبت است. بگذرم.

۲۰ آذر ۱۳۹۸
ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 

پاسخ

سلام. تیل‌وتپیل شد، ولی وارِش آمده بود شست! جایی هم ڪه دره‌به‌دست ایستاده‌ام، رأس جغرافیایی انارقلّت است، ڪه انارباغ ماست.

 

آداب قاجاری!

پست ۴۸۲ : به نام خدا. سلام. حاجی‌خان قدسی شعری دارد ڪه به ڪسانی طعنه می‌زند ڪه دوست دارند نامدار و ناموَر معرفی شوند. مثل «عبدالله‌خان بهادُر» ڪه اصرار داشت نامش در شاهنامه بیاید. اما حڪیم فردوسی، الحق حڪیم بوده... . شعر حاجی‌خان قدسی این است ڪه از ابراهیم باستانی پاریزی قرض گرفتم:

 

نهنگی ڪه از غایتِ اِحتشام
نگُنجد به بحر، از بزرگی‌اش نام

 

 

نڪته: برخی آدابِ قاجاری ڪه آڪنده از القاب و اِعطای ڪیلویی! و دلبخواهیِ نام و نشان به اینُ‌وآن بود، گویا در فڪر و ذهن عده‌ای از قدرت‌لیسان مَزمِزه ڪرده! البته سانسور نڪنم پاره‌ایی علما در آن عصر، از سرِ اڪراه و یا اجبار، شاهان قجری را با القاب و پیشوند و پسوندهای گران خطاب می‌ڪردند ڪه همین امر بر شاهان و شاهزادگان مُشتبَهه شد ڪه شاید چُنان باشند! بگذرم. تطبیق امروزه‌روز با خودِ خواننده.

 

پاسخ

سلام. من از اِڪراه و اجبار هر دو نام بردم. یعنی در دل ازین ڪار ڪراهت  داشتند اما مجبور بودند. حالا شما در ڪنار اڪراه و اجبار خواستی اقبال را هم بنشانی مخیّری جناب. بلی، مُلا احمد نراقی در ڪتاب اخلاقی «معراج‌السعاده» -ڪه در اڪثر خانه‌ها موجود است- در مقدمه‌اش دو صفحه در وصف فتحعلی‌شاه مطلب می‌نویسد و چنان هم می‌نویسد ڪه اگر اسم فتحعلی‌شاه را از آن صفحه حذف ڪنی، گویا دارد یڪ انسان قدّیس الهی را توصیف می‌ڪند و حتی دولت او را «مصون از زوال» می‌خواند. بگذرمُ و فقط بگویم ڪه الحمدُلِله این شیوه! دیگر منسوخ شد. نشد؟! دیگر ڪی در ڪجای جهان به رئیس ڪشورش می‌گوید «قطبِ عالَم امڪان»!!؟ الان حتی حُڪّام سعودی هم خود را خادمُ الحرمَین الشّریفَین لقب داده‌اند! چه رسد به «دالایی لاما»ی حالای تبّت! بیشتتر بخوانید ↓

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۱۳۹۸ ، ۱۹:۲۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: موعودگرایی. به نام خدا. سلام. در شیعه اندیشه‌ی منجی، مَهدی، موعود، ظهور و منتظِر و منتظَر بسیار غلیظ‌تر از دیگر ادیان و مکاتب سیاسی است. هم در هندو، هم در بودایی‌ها و هم در مارکسیسم وعده و آینده وجود دارد. «هندو»ها منتظر ویشنو هستند که او را کالکی می‌نامند. بودایی‌ها اما ظهور پنجمین بودا را روزشماری می‌کنند. حتی مارکس و لنین نیز با موعودگرایی قطعی، افکارشان را نزد پیروان جاوید ساختند. مارکس در تئوریک (=نظری) و لنین در پراتیک (=عملی). و بهاییان نیز -که از نجف و کربلا و سپس ایران توسط چند سردمدار خودخواه مذهبی و مشکوک سربرآوردند و از ساخته‌های دستان نامرئی استعمار است- بر این نظرند که ظهور رخ داد و تمام شد و انتظار منجی دیگر خیالات است و باید به درگاه «باب» رفت که سردمدار و رهبر بهایی در هر عصری، «باب» انسان‌ها محسوب می‌شود؛ یعنی دروازه‌ی مذهب و ایمان که آنها «ایقان» می‌نامند یعنی یقین، که در معنا و تلقی‌شان از ایمان پیش‌رفته‌تر است. ازین‌رو علی‌محمد باب کتاب خود را «ایقان» نام نهاد و روز عاشورا را روز جشن و شادی و عید و پایکوبی می‌دانند.

 

ازین بگذرم. فقط خواستم مفهوم و فکر مهدویت و منجی‌گرایی را کمی باز کرده باشم که یعنی مهدی‌گرایی، یعنی هدایت‌خواهی، یعنی وجودِ پنهان و غایب یک نجات‌بخش آخرالزمانی که برای نجات و صلح و آینده‌ی سرشار از عدالت و درستی و راستی ظهور می‌کند.

 

نکته: سه نکته می‌گویم و می‌گذرم: ۱. در قرآن مسأله‌ی مهدویت به صراحت مطرح نشده است؛ اما مفسرین برخی آیات را برای آن به تأویل برده‌اند که سخن‌شان مبتنی بر روایت است. حتی آیه بقیة‌الله نیز در شکل ظاهری آیه مربوط به کیل (=وزن و میزان و ترازو) است، نه مهدی و مهدوی. ۲. مهدویت در ایران به سمت انحراف کشانده شد. مانند انجمن حجتیه که حلبی مشهدی آن را بنا کرد و دست شیعه را از تعیین سرنوشت بُرید و فقط او را منتظر (=چشم‌به‌راه) به زبان شیرین محلی «خاشکِه‌چو» گذاشت، همین. ۳. انتظار و ظهور دو پدیده‌ی مرموز و از اسرار است، بنابراین برای آن افکاری که فقط خردورزی و معنویت جدا از دین را تعقیب می‌کنند و سهمی برای امامِ زمان خود در نظر نمی‌گیرند، قابل هضم و پذیرش نیست؛ یا دست‌کم امری پیچیده و سخت است و در بالاترین رویکرد، پدیده‌ای موهوم است و خردناپذیر.

 

اما یک شیعه‌ی امامیه (=اثنی عشری دوازده‌امامی) سخنان و وعده‌ها و افکار امامان خود را راست و مبتنی بر حقیقت محمدی می‌داند و به این راز اعتقاد دارد و انتظار می‌کشد، که این مکتب امید و دین آینده‌دار است. به عبارت بهتر بگویم که باور به حضرت مهدی و موعود و ولی‌عصر (عج) یعنی نماندن در گذشته و نیل به آینده و روح سازنده.

 

خط پایانی: این پست را از آن‌رو نوشتم چون با شهادت امام حسن عسکری (ع) مسأله‌ی غیبت صغرا و کبرا شکل گرفت و امام دوازدهم (عج) شیعیان به مشیت الهی از دیده‌ها پنهان گردید و تا زمان ظهور و قیام صلح‌انگیز، عمری نامیرا یافت و در سخت‌ترین شرایط زندگی می‌کند، زیرا حضرت مهدی (عج) که اباصالح نام دارد، خود نیز بیش از منتظران و چشم‌به‌راهان خواهان ظهور است. ولی خدا صلاح نمی‌بیند. من به عنوان یک شیعه‌ی منتظِر و باورمند مکتب انتظار و ظهور منجی و قیام حضرت قائم (عج)، این متن را نوشتم. پوزش، که متنم دراز است؛ گمانه‌ام این بود کارساز است.

 

اشاره: سالروز شهادت امام یازدهم، همزمان روز سرآغاز امامت امام زمان (عج) است. خدایا خود بهتر از همه می‌دانی که چه زمانی امام زمان ما ظهور کنند، پس ظهور حضرت فرج (=گشایشگر مردم و دین) دست خودت است و من فقط آرزو می‌کنم آن امام عزیز مرا به عنوان یک پیرو، لایق پیروی از مکتب انتظار  و عاشورا بداند. والسلام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۱۳۹۸ ، ۱۶:۰۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم جلیل قربانی: تعطیلات و تعطیلی آخر هفته. ۱- در تمام فرهنگ‌ها، کار گوهر زندگی و نیروی محرک اقتصاد است و روحیه تلاش و سخت‌کوشی به عنوان ویژگی برخی فرهنگ‌ها به شمار می‌رود. ۲- در تاریخ تمدن، تعطیلی با هدف فراغت و به معنای دست‌کشیدن از کار به تدریج  به یکی از نیازهای بشر مورد توجه قرار گرفت. ۳- شاید بتوان گفت که اولین روزهای تعطیل در تقویم (گاه‌شمار)، روزهای برگزاری مراسم جشن یا سنتی اجتماعی بود. اما به نظر من اصل تعطیلی مربوط به دوره‌ای است که انسان در اقتصاد از حالت خودمعیشتی به مازاد تولید رسید و نیاز به کار کمتر شد. ۴- از این دیدگاه، صرف‌نظر از برخی کشورها، تعطیلی را باید دستاورد رشد و توسعه اقتصادی در نظر گرفت. امروزه کاهش ساعات و در مواردی کاهش روزهای کار در کشورهای پیشرفته پیگیری می‌شود.

 

آمار تطبیقی تعطیلات در جهان

 

۵- بنابراین قراردادن دو روز تعطیلی در پایان هفته را باید در راستای هدفی اقتصادی دنبال کرد. تعطیلی با کارکردی دوگانه از یک سو موجب فراغت برخی شاغلان می‌شود و همزمان کسب‌کارهای ارائه خدمات تفریح و گردشگری در ایام تعطیل رونق می‌یابد. کاسبی هتل‌ها و رستوران‌ها در روزهای غیر تعطیل کساد است. ۶- تنها مشکل تعطیلی پایان هفته، عدم تطابق تقویم کشورهاست. به دلیل غلبه تقویم مسیحی (گریگوری)، حتّی کشورهای اسلامی، تطبیق تعطیلی آخر هفته با این تقویم را پذیرفته‌اند. ۷- ایران دارای ۷۸ روز تعطیل در تقویم سالانه است که ۲۶ روز آن تعطیل رسمی و ۵۲ روز آن تعطیلی پایان هفته است. ایران از معدود کشورهای دنیاست که یک روز تعطیل آخر هفته دارد. ۸- نکته پایانی؛ قراردادن دو روز تعطیلی در پایان هفته، امری ناگزیر در کشور است؛ مقاومت و حساسیت‌های رایج با هر دلیلی که باشد، در برابر این خواست، چندان پایدار نخواهد ماند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۱۳۹۸ ، ۰۷:۳۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
بحث ۱۳۵ مدرسه‌ی فکرت : صاحب اثر «مرام جاودانه» در صفحه‌ی ۷۴ کتابش معتقد است انسان در زندگی می‌تواند دارای دو گونه حرکت باشد: ۱. حرکت وضعی؛ شبیه سایر جانوران. مانند: خور، خوراک، خواب، خشم، شهوت. ۲. حرکت انتقالی؛ که در این حرکت، انسان جا عوض می‌کند، به پیش می‌رود، به طبیعت محدود و به ماوراءِ طبیعت سیر می‌کند و به جهان «تألُّه» پا می‌گذارد، منتهیٰ باید این حقایق را کاوید، فهمید، معتقد شد و متعهد گشت. نویسنده‌ی «مرام جاودانه» در ادامه، سخن اصلی‌اش را صادر می‌کند که: «انسان به همین حرکت انتقالی نیز، نیازمند آزادی است». و در باره‌ی آزادی نیز نویسنده‌ی«مرام جاودانه» برین نظر است که آزادی مطلوب، آزادی تعریف‌شده‌ای است، یعنی آزادی مقررات‌پذیر. این مطلب برای بحث‌ونظر در مدرسه‌ی فکرت سنجاق می‌گردد.
 
 
پاسخم به بحث ۱۳۵
 
به قلم دامنه. به نام خدا. یکم: در قسمت ۱۳۵ گفت‌‌وگوی مدرسه، پرسش، دورِ یک عبارت چندوجهی از علامه محمدرضا حکیمی در کتابش  «مرام جاودانه» می‌چرخد. بنابراین، پاسخ نیز باید گِرد همین دیدگاه ایشان بچرخد تا از بحث دور نیفتد، و اول من به تحلیل این عبارت می‌پردازم و سپس نگاه و دیدگاه و گِرایم را می‌گویم.
 
دوم: حکیمی که فیلسوف عدالت و آزادی است، و چندسالی است که از نظام جمهوری اسلامی ایران به دلیل تغییر ماهیت انقلاب قطع امید کرده است و در انزوای خودخواسته زندگی می‌کند و به لحاظ دسته‌بندی فکری از مؤثرین و رهبران اصلی «مکتب تفکیک» است، بر این نظر است که انسان در هر دو حرکت وضعی و انتقالی، به آزادی مطلوب و مقررات‌شده نیازمند است. از نظر او زندگی انسان با آزادی عجین و درهم آمیخته است.
 
سوم: او همچنین در این عبارت که از عبارات فلسفی و دینی و سیاسی است، معتقد است آدمی باید چند گام را در حرکت انتقالی (=از حالی به حالی دیگر شدن) به عنوان پیش‌نیاز آزادی و تکامل بردارد که من نُمایه می‌سازم: سَیر، کاوِش، فهم، تعهد، تألُّه. این واژه‌ی آخری از ریشه‌ی اله و الله می‌آید که یعنی الهیاتی‌شدن.
 
چهارم: حکیمی در پایان عبارت آزادی را در ردیف مرام جاودانه قرار می‌دهد و تمام کمال و زندگی انسان را در سه زمینه‌ی رشد، ترقی و توسعه به آزادی منوط و وابسته می‌کند؛ در حقیقت او -که صاحب بیش از صد جلد کتاب و از اندیشمندان پویا، توانا، دانا و پارسای ایران است و فیلسوف عدالت و آزادی توأمان است- انسان را در ترازوی عدل و آزادی میزان می‌کند. در واقع در بینش علامه حکیمی، هر کس از این دو صفت خالی بود، از مرام جاودانه و آیین‌نامه‌ی زندگی سازوار و سازگار دور افتاده است.
 
پنجم: اما دیدگاه خودم این است: ۱. این آراء و افکار حکیمی را به دلیل این‌که ریشه‌ی اخلاقی، دینی و فلسفی دارد، قبول دارم و آن را مبنای حیات پاکیزه فرض می‌کنم. ۲. از آنجا که امنیت در نگاه من مفهومی برای قدرتِ حفظِ ارزش‌های یک ملت است و در سایه‌ی آن توانِ مقابله با تهدید و حمله پدیدار می‌گردد، آزادی و امنیت را همانند چسب دوقلو می‌دانم، که تا ترکیب نشوند، اثر چسبندگی و پیوند و استحکام ندارند. ۳. معتقدم هیچ کسی از فرودست تا فرادست هر جامعه‌ای، از این حق و زور و غلبه و چیرگی برخوردار نیست که به اسم یکی از این دو مفهوم یعنی آزادی و امنیت، جای دیگری را تنگ کند. این دو همواره با هم می‌روند، و با هم می‌آیند و با هم می‌باشند و باهم می‌مانند. ۴. هرگاه دیده شد یکی ازین دو مفهوم لنگ شد، باید دانست یا یک مصلحت پدیدار شد، یا یک چیرگی رخ داد، و یا کسانی از یکی از این در حال سودگیری و سوگیری شده‌اند. در چنین وضعی راه حل فقط دانایی و مقابله با تنگ‌سازی هر دو مفهوم آزادی و امنیت است.
 
ساده‌تر بگویم: امنیت از نظر من یعنی قدرتِ رشدیافته‌ی یک ملت در زمانی که اگر خواستند دفاع کنند، بتوانند، و اگر دشمنان خواستند، حمله بکنند، نتوانند. به‌طور خلاصه یعنی: اگر خواستیم، بتوانیم؛ اگر خواستند، نتوانند. این هم پدافند عامل (=نظامی) است و هم پدافند غیرعامل (=نانظامی) و آزادی یعنی احدی از مردم چه در بالای قدرت و چه در پایین قدرت دچار مانع درونی و بیرونی نباشند تا بتوانند انسانیت و دیانت و معنویت خود را با آسودگی تحقق ببخشند. در اینجاست که قیدها و شرط و شروط متولد می‌شود: قانون، حقوق، اخلاق، مقررات، حرمت‌ها، مرزها، عرف‌ها، منافع ملی، مصلحت، احکام ثانوی، شرایط بحرانی، حوادث حاد، رویدادهای غیرمترقبه و در صدر همه قید عدل و عدالت. در پایان پاسخم از همه‌ی پاسخ‌دهندگان بحث ۱۳۵ بی‌نهایت متشکرم و پنهان نمی‌کنم از تک تک جواب‌ها آموختم و حتی در فرازهایی از پاسخ‌های هم‌کلاسی‌ها حظّ و لذت بردم.
 
یک نکته بگویم و بگذرم: آزادی اگر در غلاف امنیت نرود، و امنیت در تیزی آزادی بُریده نشود، جامعه در رشد و توسعه و تمدن دچار کمیابی و فقدان نمی‌شود. پست ۷۳۳۳.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۱۳۹۸ ، ۱۱:۵۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی