عزاداری عاشورا در نیزار قم
( ۱۷ مرداد ۱۴۰۱ )
عزاداری عاشورا ( ۱۷ مرداد ۱۴۰۱ ) در منطقه نیزار قم
شامل روستاهای ساریهخاتون، حسینآباد، حسنآباد، دولتآباد
گلستانه و فریدونآباد که با دستهی عزا به امامزاده ساریهخاتون میپیوندند
عزاداری عاشورا در نیزار قم
( ۱۷ مرداد ۱۴۰۱ )
عزاداری عاشورا ( ۱۷ مرداد ۱۴۰۱ ) در منطقه نیزار قم
شامل روستاهای ساریهخاتون، حسینآباد، حسنآباد، دولتآباد
گلستانه و فریدونآباد که با دستهی عزا به امامزاده ساریهخاتون میپیوندند
قسمت دوم
نوشتهها و نظرات ردوبدل شده
شیخ محمدآقا سلام. بله درست فرمودین، سلاحی به اسم خمسهخمسه اساسا" وجود خارجی نداشت. گفته بودم شهید حسن باقری که انسانی نابغه و کنجکاو بود، تیمی ساخت برای شناسایی خمسهخمسه، که تیم با چند روز شناسایی در دل دشمن، با چشمانشان دیدند چند توپ کنار هم با حالت فاصلهفاصله ولی بهشدت منظم از سوی عراقیها پرتاب میشود که صدای مَهیب و در عین رگبارمانند میداد که آهنگ غرشش گویی انسان را به رقص درمیآورد. بله خوب یادت بود مرحوم جیران شعبان نوری هم مثال مناسبی بود. لفظ جیران -که اخیرا" آقای حسن فتحی سریال شبکهی خانگی هم با همین نام ساخت- به معنی آهوی بزرگچشم است. ناصرالدینشاه قاجار هم نام یکی از همسران صیغهای خود را همین نام گذاشت. سپاس از تازهگوییهای چناب مستطاب.
جناب حجتالاسلام کاظمیان سلام. با تعبیری که برای مسجد استخدام کردهاید موافقم؛ پیشرانه و موتور محرّکه. خواستم به پیوست سپاس، عرض کنم مسجد در طول تاریخ آثار شگفتانگیزی در هر جا که اسلام گسترش عقیدتی یافت، بر جای گذاشت و با خود هنر، معماری، ذوق، هندسه، باغسرا، آب، مدرَس تدریس و صدها کار بدیع ارمغان آورد. مسجد و تکیه حتی مرکز انقلاب اسلامی بود و بچههای مسجد انقلاب را بر شاه پیروز کردند؛ هم به خاطر ماه محرم و رمضان، هم به دلیل اتصال با روحانیت و نیروهای سیاسی. در نظر حضرت رسولالله ص مسجد محل حکومت و سیاست هم بود. باید مسجد با امامجماعتهایی دانشمند و مسلط به علوم روز اداره شود و فهم و درک تفکر نو و آشناکردن نسل نوین با دین مبین را دارا باشد. درود، متن مفیدی بود.
از طرف خدا به انسان
عالم ز برایت آفریدم گله کردی
از روح خودم در تو دمیدم گله کردی
گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند
صد ناز بکردی و خریدم گله کردی
جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور
از هرچه که نعمت به تو دادم گله کردی
گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم
بر بخشش بیمنّت من هم گله کردی
با این که گنهکاری و فسق تو عیان است
خواهان توام تویی که از من گله کردی
هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم
با اینکه خطای تو ندیدم گله کردی
صد بار تو را مؤنس جانم طلبیدم
از صحبت با مؤنس جانت گله کردی
گر رغبت به سخن گفتن با یار نکردی
با این که نماز تو خریدم گله کردی
بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان
بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی
از عالم و آدم گله کردی و شکایت
خود باز خریدم گلهات را گله کردی
"رضانام تا رضاخان"
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کتاب "رضانام تا رضاخان" زندگی رضاخان است از ۱۲۵۶ تا ۱۲۹۹ نوشتهی آقای هدایتالله بهبودی. نسخهای که دست من است چاپ دوم آن است، زمستان ۱۳۹۹. در صفحهی ۲۳ تا ۲۵ مطالبی مهم آمده است که چکیدهاش را مینویسم. رضا قزاق از ملتزمان نظامی عینالدوله بود. عینالدوله همانیست که در لرستان "چند روزی با بریدن گوش و دست و سر حکومت کرد، اما هیچگاه آن جا امن نشد." ایلات لر بیشتر اوقات سدّ راه حکومت بودند. ابزار کار عینالدوله (که بعد از وزارت داخله، صدراعظم شد) قزّاقها بودند. ازینرو رضا ماکسیم -که پا در رکاب مستبدی چون عینالدوله بود- نخستین مشاهدات خود را از بیرحمی یک حکمران سختگیر به ذهن بُرد. عینالدوله همزمان حاکم خوزستان و بروجرد بود. رضا قزاق آلاشتی در طول مدت عضویت در قزاق، به خیلی از مناطق ایران رفت. مثلا" به آذربایجان رفت و روی مشروطهخواهان تبریز گلولههای شصتتیر شلیک کرد.
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خدا نمیبخشد هر کس را که هرجومرج را بخواهد ترویج کند. شمال غرب نیجریه در قارهی مظلوم آفریقا هر بار میدان تاخت و تاز باندهای تبهکار میشود. آنان زنان را میربایند و برای آزادیشان باج طلب میکنند. این زن "آیچا" است که ربوده شد و سپس در وحشت آزاد شد.
امنیت متاعی عجیب است؛ کسی قدر آن را خوب میداند که آن را نداشته باشد. امنیت که رخت بربندد، دیگر نه سلامت به درد میخورد و نه سرمایه و سور و ساز. ناامنی تا آنجا کریه است که نقل است دولت تغلّب (=زورپایه) در جوامع، بر هرجومرج، مرجّح است.
خاطره: به قلم دامنه به نام خدا. سلام. بنده تماما" دور نمیدارم که تمام رزمندهها، در تمام جبههها، تمامِ زمینها و تمام روزهای آنجا را کربلا و عاشورا و اساسا" محرّم میدانستند؛ میگویید نه! بسمالله به این خاطرهام: هفتتپه قرارگاه ل ۲۵ کربلا بهمنماه ۶۴ در گردان ادوات چادر زدیم؛ دارابکلاییها که جمیعا" بیش از ۲۵ نفر بودیم. محرّم هم نبود اما یوسف رزاقی دو ابتکار کرد؛ یک جمله دعای هر فرد در پایان هر سفرهی شام و ناهار و هر شب تشکیل حلقهی سینهزنی، که از سیدابوالحسن شفیعی مرثیه و نوحه و از ماها هم سر و سینه.
اینک از آن جمعِ جور و جوینده چندنفر در جوار خدایند. این را زانرو گنجاندم که بگویم فکر محرّم در سرشت رزمنده سرشته شده بود و حالوهوای هر روز او، محرّم بود و ذوبِ در ذَوات امام حسین و اهل بیت نبوت علیهم السلام.
قسمت ۱ تا ۱۲
سلسلهنوشتارم در پیامرسان
«هیئت رزمندگان اسلام دارابکلا»
حرارتِ حرکت ( ۱ ) به مناسبت ماه محرّم: شروع بحث را با قرآن درمیآمیزم که در دو آیهی ۸۷ و ۸۸ سورهی توبه نمود بارز دارد. اگر برای خواننده فرصت دست داد خود رجوع کند به این دو آیهی قرآن که پیام درخشندهای در آن هست. اما بحث: امام حسین ع حرکتی کرد که تاریخ، حرارت آن را همچنان به خود حمل میکند. در مدینه مانده بود تا مردم و مؤمنین را امامت کنند. اما درین میان معاویه مُرد و پسر نااهلش -که او را پیش از فوت، بر تخت سلطنت نشانده بود- دست به تعرُّض (=دستدرازی) زد. دستدرازی -دستکم- به سه حریم: به خاندان نبوت، به ساحت مذهب، به اساس حکومت. اما امام حسین ع -یک آنسان استثنای اُسوه در سراسر تاریخ دین و مؤمنین- در برابر این سه دستدرازی که گستاخی هولناکِ یزید بود ایستاد و "راه" را با حرکت نوین خود به بشر آن روز و بشریت همهی اَعصار نشان داد و حرارتِ آن حرکت هرگز به سردی نمیگراید.
حرارتِ حرکت ( ۲ ) فرمان بیعتِ بهزور، سختگیری شنیع و در نهایت قتل حسین ع همانا و هجرت معکوس امام حسین ع همانا. چقدر تاریخ محمد ص و حسین ع به هم شباهت گرفت. آن روز -یعنی ۶۱ سال پیشتر- ابوجهل سردمدار قتل پیامبر شد و محمدرسول الله ص شبانه از مکه به مدینه (=یثرب) هجرت کرد و اینک ۶۱ سال پس از آن هجرت، نوهاش حسین ع که در مدینه تهدید به قتل شد، او هم شبانه به مکه هجرت کرد؛ هجرتی معکوس؛ که اگر نبود هجرت محمد ص مبداء تاریخ، بهیقین هجرت امام حسین ع مبداء تاریخ شیعیان میشد. جَدّ و نوه، این دو اُسوهی حسنه، شبیه هم حرکت تاریخساز به یادگار گذاشتند تا رَهپویی مسلمین میّسر باشد. اینک حسین بن علی ع به مکه در جنوب رفت، ۳۴۰ کیلومتر پایینتر از مدینه در شمال حجاز. حرکتی که سرآغاز حرارت شد. چه دقیق فرمود پیامبر ص: انّ لِقتلِ الحسینِ حرارةً فی قُلوبِ المؤمنینَ لاتَبردُ اَبداً. شهادت امام حسین علیهالسلام یک داغ سوزانی است در دل مؤمنین که هرگز به سردی نمیگراید (و هرگز از بین نخواهد رفت). (جامع احادیث الشیعه، ج ١٢، ص ٥٥٦)
حرارتِ حرکت ( ۳ ) حال اباعبدالله ع به مکه آمد و سکونت کرد، مأمورین ایشان را همچنان تحت تعقیب دارند و حیلههایی در سر پرورانده تا حتی کنار کعبه ترورش کنند. گمان هم وارد نیست که کسی فکر کند دارودستهی حکومتی از داروغگی علیهی حسین ع دست برداشتند. حجم فشار پیچیدهتر شد. زیرا حاکم وقت اموی شام (یزید) با وجود امام حسین ع حس شکنندگی و خوف میکرد. درینحین یک آزمون بلکه یک حرکتِ پرحرارت -که عاقبتش تا ابد خاموشی ندارد- رخ داد؛ دعوت ملت دیگر از آقا ع. امام قصد یمن و ایران را داشتند -نمیدانم به قاطعیت، اما مورّخانی پرده برداشتند- اما نامهی فراخوان کوفه این دو انتخاب را از اولویت انداخت. چنین است که ملت شیعهی ایران و یمن هنوزم حسرت میخوردند کاش به دیار آنان هجرت کرده بود. چه کار بزرگی؛ مسلم را به عنوان ارزیابِ تیزبین به کوفه سفیر و روانه کرد تا دلسنجی کند. بیشتر بخوانید ↓
به قلم دامنه: به نام خدا. دایرهی ایران. رهبری معظم، چهارشنبه -۵ مرداد ۱۴۰۱- بر "سلوک مردمی امامجمعههای ایران و "حضورشان در بین مردم" دست گذاشتند. منبع و مهمتر اینکه خواهان "گفتگو"ی آنان با مردم شدند.
برداشت بنده این است امامانِ جمعهی ایران -قریب به اتفاق- تا به حالا، نه با مردم وارد گفتوشنود میشدند و نه اساسا" به این نیاز باور داشتند. گفتوشنود برای خود آئین و قواعد دارد که اصلیترین آن موقعیت برابر در گفتوگوست. یعنی سمتِ قدرت خود را حقبهجانب نداند که همیشه بخواهد مردم را گمراه فرض کند و نادان، که آنان را به فکر و عقاید خود فراخوانَد، و سمت دیگر -که مردم باشند- فقط گوش کنند و اطاعت. به نظر میرسد رهبری معظم -گرچه دیرهنگام- اما بهحق و از حیث آسیبشناسی و آفت و عارضه، این تذکار مهم را خبیرانه اعلان فرمودند.