منو
درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعي
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۱۶۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مسائل روز» ثبت شده است

۱ موافقين ۰ مخالفين ۰

نوشته‌ی دامنه. به نام خدا. سلام بر هر شرافتمند. اول نگاهی به روزنامه‌ی شاخه سبز (۲۱ آبان ۱۴۰۲) اندازید که سران کشورهای اسلامی چه خواستند؟! از اسرائیل فقط خواستند: بس کند آتش را. عجب! لابد بس می‌کند و حرف شما را هم گوش می‌دهد؟! نشست دیروز ریاض آن‌هم با حضور ۵۷ کشور عضو  (یعنی بزرگترین اتحادیه در جهان) بیانیه‌ی صوری بود و بس. درخواستِ آتش‌بس! رفع محاصره! کمک‌های بشردوستانه! همین.

 

 

در درون نشست -که ژِشت است تا واقعیت- کشورهایی حضور داشتند حتی حاضر نیستند علیه‌ی اسرائیل تحریم اعمال کنند. این دولت‌ها، هم در ظاهرُ علَن، با اسرائیل رابطه دارند، هم پنهانی با این  اشغالگر سَروسِر سیاسی و امنیتی. مصر، اردن، ترکیه، امارات، بحرین، سودان، قطر، جمهوری آذربایجان، مراکش، تونس، نیجریه، گابُن، کوزوو، جیبوتی و چند کشور دیگر، روابط آشکار و پنهان با اسرائیل دارند. روابط تجاری بالایی که، هم به اسرائیل نوعی مشروعیت سیاسی بخشیده و هم تأمین منابع مورد نیاز اساسی اسرائیل را فراهم نموده‌اند و در کمال بی‌شرمی کالاهای اسرائیلی دادوستَد می‌کنند. مثلاً عمده‌ترین  واردات نفت خام اسرائیل از جمهوری آذربایجان و قزاقستان است. منبع  نیز اردن و مصر از خریداران گاز تولید‌شده‌ی اسرائیل‌اند. ترکیه -که رجب طیب اردوغان مثلاً با نطق، غوغا!! می‌کند- کانال اصلی انتقال نفت‌وگاز به اسرائیل است و خریدار تولیدهای پتروشیمی اسرائیل. بگذرم. تئوری درست، فقط تز مقاومت است؛ سخت است، ولی تئوری‌یی پویاست. ایران البته دیپلماسی را در همین حد هم، گرم و باتحرک نگه دارد منطقی‌ست ولی دلخوش به این جرثومه‌های دغلباز نباشد. لابد نیست!

۶ موافقين ۱ مخالفين ۰

(۱)

 

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. دو پست: ۱. این "امید" چرا دیر کرده است؟!! "امید" دُرنای دورپرواز سیبری هست (عکس مندرج) که هر آبان‌ماه به فریدونکنار می‌آمد ۱. این "امید" چرا دیر کرده است؟!! "امید" دُرنای دورپرواز سیبری هست (عکس مندرج) که هر آبان‌ماه به فریدونکنار می‌آمد امسال ولی هنوز نیامد این درنا تنها گونه‌ی باقی‌مانده دُرنای سیبری است، اما "امید" دیر کرده است؛ هنوز نیامده است؛ لابد از دنیایی که می‌بیند زور تحکُّم دارد، گِله دارد. دامنه.

 


(۲)

 

 

۲. سکوت یک فیلسوف در برابر جنایت اسرائیل در غزه. این که آقای مصطفی ملکیان -که خود را "صلح‌گرا و خشونت‌پرهیز" می‌داند- سکوت کرده است، مسئله‌ی شخصی‌اش است و لابد حق انتخابش. اما چگونه می‌شود برای جزئی‌ترین و سست‌ترین مسائل ایران به حرف و فریاد آید اما این‌همه توحُش را در غزه ببیند و لب نجُنبانَد؟! پس صلح‌گرایی و خشونت‌پرهیزی وی شعاری بیش (=بخوانید لقلقه‌ی زبان) نیست و حتی لازم باشد از بدترین خشونتِ هرزگان علیه‌ی نظام ایران حمایت هم می‌شود! او روزگاری در مدرسه‌ی معصومه‌ی قم، نیز در مؤسسه‌ی امام باقر ع آقای مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی مصباح تدریس می‌کرد و وقتی مرحوم آیت الله شیخ محمد یزدی در خطبه‌های نمازجمعه‌ی تهران تفکر دینی وی در مورد باور به معاد را زیر سؤال برد و تقریباً تکفیرش کرد، از همان جا بود از آنجاها بیرون انداخته شد (شاید خود بیرون رفته بود) و کم کم از چشم مؤسسات در قم اقتاد و چشم مجامعی در تهران را گرفت و شد فیلسوف چپ‌های آمریکایی. خودم بیشتر آثار و نوشته‌ها و گفتارهایش را دنبال می‌کردم و خیلی از نکات معنویت‌گرایی وی را یادداشت می‌نمودم، اما چون دنباله‌روِ هیچ شخصیتی نمی‌شوم همواره وی را روی لبه‌ی پرتگاه می‌دیدم. بعد معلومم آمد که وی به جای تکیه‌ی بر دینِ خاص، از معنویت و اخلاق می‌گوید انگار (شاید شاید) نگاهش مکتب و دین خاص نیست، تفکر معنوی است.
۱ موافقين ۱ مخالفين ۰

یادداشت شب. نوشته‌ی دامنه: پردازش سخنانِ آقا سیدحسن نصرالله. به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. کامل و در سکوت و صامت پای سخنرانی آقا، سیدحسن نصرالله نشستم؛ محتوای سخنان را لابد هر مشتاق و پیگیر مسائل جهان خود دید یا خواند و یا خواهد خواند و دید. من از زاویه‌ی پردازشگری می‌خواهم به این ماجرا ورود کنم. بیش از هفتاد و هفت مورد ذهنم جرقه زد ولی فقط از یازده تا پرده برمی‌دارم:

 

 
۱. روان را نشانه گرفت؛ مثلا" مقدس‌ترین مبارزه است نبرد با اسرائیل و همین، همه تهییج و تخیله‌ی روحی کرد. ۲. طرفِ جنگی خود را باز در اَنبانی از ابهام گذاشت تا گیج کند تا از خود دائم بپرسد بلاخره از جبهه‌ی شمال چه چیزی توسط نصرالله رخ خواهد داد. ۳. ساختار سیاسی اسرائیل فرو ریزاند؛ این که تمامیت آن را «باغ وحش» خواند و دموکراسی‌یی که به دست نظامیان و ژنرال‌ها و ارتش افتاد. ۴. با ارائه و اعلان نظریه‌ی "منفعت ملی همگانی" برای کل کشورهای منطقه، تمام دولت‌های عربی و اسلامی را به فکر پیروزسازی غزه انداخت و این یعنی راهبرد حیات و سرنوشت. ۵. سعی کرد با تند و آرام‌کردن صدا و سبک سخن خود، مهمترین تزهای خود را در ذهن جهان بپیچد. ۶. ریزِ ماجراهای غزه را با اطلاعات حتمی (=نه خبر غیرقطعی) وارد تحلیل کرد و اثبات کرد عملیات طوفان اقصی به پنج علت فلسفی و سیاسی، نه فقط مشروعیت داشت که حتی ضرورتش توقع می‌رفت. ۷. دست به تحقیر زد، این که اسرائیل توسط فردی احمق اداره می‌شود و در اصل یک پادگان برای غرب است و عاجز است و از غرب برای هجوم به غزه کمک گرفته است. ۸. چون افکار عمومی درین ماجرا مهم است ماهرانه دقت‌هایی به خرج می‌داد تا حالی کند این جنگ، جنگ افکار عمومی‌ست و اسرائیل درین‌باره نزد دنیا خفیف شد. ۹. با آوردن چند لفظ جدید، فضای گفتمانی را به ادبیات سیاسی پیوند زد؛ مثلاً گفت: "مقاومت باشرَف". ۱۰. سعی کرد زیرکانه و خردمندانه اهل سکوت در برابر غزه را چنان زیر سؤال ببرَد که خود گریبانِ خود را بگیرد و بر وجدانش فشار آورَد. ۱۱. دو هدف فوری تعیین کرد که در واقع به راهبرد گُنگ عمدی مقاومت سنجاق باشد؛ یکی هشدار برای متوقف‌کردن تجاورز به خاک باریکه‌ی غزه و دومی جلوگیری از شکست غزه و با این دو نشان، استراتژی آینده را عمدا" شرطی کرد تا طرف مقابل را مبهوت و درون آنان را به سمت اختلاف و تردید ببرَد. این شیوه‌ی منحصر به فرد "نصرالله‌"یی، آمریکا را حتی در مسیر راه‌چاره‌ی سریع یا لااقل رفتار ظاهری تحریک می‌سازد.
۰ موافقين ۱ مخالفين ۰

یک ساعت

از شبانه روز غزه

چه می‌گذرد؟

 

نوشته‌ی دامنه: غزه، مَعرکه یا مَهلکه؟! به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. چرا بنده -دامنه- معتقدم در قضیه‌ی جنگ جنون و جنایت اسرائیل در غزه، هیچ جبهه‌ی جدیدی نباید به روی اسرائیل گشوده شود؟! در نبردها، یا مَعرکه داریم یا مَهلکه. مَعرکه هنگامه‌ی است برای جنگ و جدال در آوردگاه و رزمگاهِ شور و شگفت‌انگیز که به حماسه مانند است و در آن قهرمانان ظهور می‌کنند. ولی مَهلکه، ورطه‌‌ای است پرتگاه و نیستگاه که همه‌اش خوف‌ و خفت‌انگیز است و از درون آن جانیان و منفوران بیرون می‌آیند.   اسرائیل درین بحران اخیر غزه، مشغول مَهلکه شد، نه مَعرکه که سرانجامِ آن، هیچ چیزی جز بی‌حیثیتی و فروپاشی مشروعیت سیاسی نیست؛ یعنی هیچ اعتبار و پرستیژی بر سرِ ویرانی غزه کسب نمی‌کند. به همین علت، غزه برای این رژیم اِشغالی، در افکار عمومی میدان جنگ محسوب نمی‌شود، جایی برای قساوت است، همان هلاکت‌گاه (=مَهلکه)، حتی اگر تمام باریکه را به تَلّی از خاک بدَل کند و تمام ساکنان آن -از انسان تا حیوان و هر گیا و زیا- را از دَم تماماً بکُشد و به تعبیر تاریخ: قتل عام نماید باز هم پیروز میدان حساب نمی‌آید. پس؛ غزه کلاً برای آن خسارت و شکست است. کدام دولت با کشتن مردم بی‌پناه ظفرمند باقی ماند؟!!   به همین علت فلسفی و نیز دلایل استراتژیک قائل به ورود ایران به این مَهلکه نیستم. اسرائیل خود می‌داند آنچه در غزه می‌کند، غیرانسانی، غیرمقدس و حتی به لحاظ علم دفاع، غیرمهم و در یک کلمه در افکار عمومی جهان، غیر قابل قبول است و کشتن بی‌رحمانه‌ی مردمِ همجوار محسوب می‌شود و نفرت جهانی برای خود می‌خرَد و بس.  دنباله‌ی یادداشت: اینک اسرائیل یک ماه  درگیر است و گیر کرده است؛ به همین دلیل، نیاز استراتژیکی نبرد لازم دارد، و خیلی هم خوب می‌داند کشوری مثل ایران و محور مقاومتی چون حزب الله لبنان -که جنوب لبنان در اختیار کامل آن است- وارد جنگ با او شوند و همین، مسیر اسرائیل را برای جنگیدن، مقدس، مهم، حیاتی و قابل قبول می‌کند. و علاوه برین، یک فرصت حیاتی برای خود فراهم می‌سازد که تئوری نابودی ایران -یا دست‌کم اگر نتوانست تخریب زیرساخت‌های حیاتی ایران- را به کمک ائتلاف آمریکا و اروپا را در عمل توسط جنگ بزرگ عملی و پیاده کند. بنابرین؛ ورود ایران به جنگ، حدِ کم سه نتیجه‌ی سوء ایجاد می‌کند:

۲ موافقين ۱ مخالفين ۰

ورود

شیخ زکزاکی

به ایران

 

استقبال باشکوه

از شیخ ابراهیم زکزاکی


خوش آمدی مجدد به ایران

شیخ زکزاکی قهرمان فکر و قیام

 

سیاه و سفید و هر رنگ و نژاد

برابرند برادرند خواهرند

 

۲۲ مهر ۱۴۰۲

هدیه‌ی رهبری

به زینت همسر شیخ ایراهیم یعقوب زکزاکی

 

یادداشت روز دامنه
علت نفوذ شیخ زکزاکی

به نام خدا. سلام شریفان. شیخ ایراهیم یعقوب زکزاکی، رهبر معنوی و سیاسی نیجریه و به عبارتی "امام شیعیان آفریقا" به‌گرمی مورد استقبال در فرودگاه امام خمینی (بین قم و تهران) قرار گرفت. او را کمی معرفی کنم: اول از اهل سنّت (مالکی‌مذهب) بود ولی وقتی از دیدار با امام خمینی رحَمهُ الله بیرون آمد، شیعه شد و اینک با نفوذ شگفت‌انگیز جهانی‌اش، نیجریه را جذب شیعه نمود و آفریقای بیدار را مجذوب تفکر خود. آنقدر او مرحوم امام را عظمت قائل بود اینک شیعیان نیجریه را «خمینیون» صدا می‌زنند. من سالهاست متوجه و جذب افکار و اخلاق او شدم. او دامنه‌ی بیداری اسلامی را تعمیق کرد. حدود ۱۵ میلیون (حتی بیشتر) مردم نیجریه را پیرو مکتب اهل‌بیت -علیه‌السّلام-کرد. حتی چندین میلیون مسیحی سرسختانه از زکزاکی  حمایت می‌کنند و در برنامه‌ی مذهبی وی شرکت. شیخ یک ویژگی عجیبی دارد و آن این است عقل و نقل در منطق او بر مشارکت زنان در جنبش تاکید دارد و نیز تأسیس مدرسه. که اینک بالای سیصد مدرسه در شمال نیجریه راه انداخته است که زیربنایی برای سامان فکری. روزنامه‌ی جنبش او "المیزان" نام دارد که گویا پرخواننده‌ترین روزنامه‌ی نیجریه است به زبان هوساس. وی یک حرفِ عقیدنی قوی‌یی دارد که از آن هرگز نمی‌گُسلَد و آن این تزش هست:

 

"هیچ قدرتی به‌جز خداوند وجود ندارد.»

 

راستی علت نفوذ شیخ ابراهیم زکزاکی چیست؟ یکی علت مهم بلکه اصلی‌ترین آن به نظر من این است با یک خانم متشخصِ متفکر و معتقد و متدین به نام زینت ابراهیم ازدواج کرد. کی؟ سال ۱۹۸۴ میلادی که ۹ فرزند ازو بار آوُرد. هفت پسر، دو  دختر. زینت خبرنگار و نویسنده‌ی مطبوعات بود و فردی باسواد و زیرک و یک عنصر مهم شیعه و فردی انقلابی، فعال و مجاهد. این مادر انقلابی و حامی ایران در دامن خود ۶ فرزند شهید تقدیم شیعه کرد؛ حماد، حمید و علی در ژوئن ۲۰۱۴ در روز قدس، نظامیان نیجریه شهیدشان کردند و سه فرزند دیگر سال ۲۰۱۵ در مراسم دینی. فقط دخترانش دکتر «نصیبه» و «سهیلا» و «محمد» زنده ماندند. زینت همیشه کنار ابراهیم ایستادگی کرد و همین موجب قوام جنبش شد. دوره‌ی آموزش پزشکی هم دید. وی را "معلمه" می‌خوانند، زیرا زینت در ایران و سپس نزد شیخ ابراهیم زکزاکی طلبگی خواند و در نیجریه سالها برای بانوان جنبش اسلامی معلمی کرد. لذا اگر شیخ موفق شد تا الگوی اعتراض آرام اسلامی را به دنیا تئوریزه کند چیزی فراتر از مدل مهاتما گاندی و نلسون ماندلا، فقط به خاطر حضور یک زن متفکر و قوی به اسم زینت است که کنارش ماند و او را زیر تقویت و تداومش داشت. راست است که نقل است از دامن زن مرد به معراج می‌رود. درود بر هر دو: زینت و شیخ زکزاک.

۱ موافقين ۱ مخالفين ۰

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. روزنامه‌ی آسیا (۲۰ شهریور ۱۴۰۲ عکس داخل متن) را ورق زدم. این "گروه بیست" که برای اَدای احترام به روح مهاتما گاندی به راج گات (=محل سوزاندن پیکر گاندی) راهی شدند، در میان‌شان همان کشوری هم هست که سال‌ها هندوستان را نه کشور که "کمپانیِ"!!! خود می‌دانست و کل خاکش را به تصرف  خود برده بود؛ انگلیس. حالا همین‌ها به روح مهاتما سلام می‌دهند. رفتار پلیدانه‌ای که فقط از برخی از دُوَل غرب بر می‌آید. از کجا معلوم! همان هندوی افراطی که مرحوم گاندی را ترور کرده بود از خودِ انگلیس دستور نگرفته بود! که گاندی آنان را سرافکنده از هند بیرون رانده بود. حالا این ادای احترام را باور باید کرد! یا روح پلیدی را. بگذرم. دو نکته دارم، می‌گویم:

 

دامنه

 

 

۱. این را تاریخ به ثبت رسانده که همواره انسان‌های درستکار روحشان در دنیا آمدوشد دارد. بدکاران را حتی دنیاگرایان هم جرئت احترام ندارند.

 

۲. هندِ امروز -که قرار است اسمش بهارات شود- زمانی نامش یک شرکت بود، نه کشور! شرکت "کمپانی هند شرقی"!!! که انگلیس آن را خاکِ خود کرده بود. اینک این را باید در نظر داشت هر کشوری در برابر مخاصمات مقاومت کرد چشمِ جهان را گرفت، ایران هم، روزی فرا خواهد رسید به خاطر همین مقاومت قهرمانانه‌اش در برابر تمام مهاجمان (بیگانگان + دلّاکان آنان در ایران) مورد ستایش قرار خواهد گرفت که تسلیم اهریمن نشد، زیرا کشوری بر روی آموزه‌های قرآن بنا شد و بر پایه‌ی خط تمدنی خود با تئوری سه‌گانه‌ی پندار و گفتار و کردار نیک، تأسیس

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. طرح دست‌دادنِ آمریکا و ایران توسط سایت مؤسسه‌ی روزنامه‌ی اطلاعات بر متن آقای قاسم محبعلی (مدیرکل پیشین خاورمیانه‌ی وزارت خارجه) مرا بر آن داشت تا بگویم دست‌کم به سه علت این طرّاحی خیالی، غلط است:

 

یکم: این پرچم همچنان توسط مردم ایران و ملل مقاومت منطقه و جهان، به آتش کشیده می‌شود و زیرِ لگد مبارزین آزادی است؛ زیرا دولت‌های دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه آمریکا همچنان به جهانِ آزاد و مستقل، ستم می‌کند مخصوصا" به ایران که در «خصم» با ملت ماست. و هر نوع دفاع از آمریکا ولو با طرح یا با حرف منحرف، شرکت در مخاصمه علیه‌ی ایران حساب می‌آید.

 

دوم: طرح طوری تعبیه شده که دست ایران با پرچم "الله" و الله "اکبر" بر روی دست آمریکا با آن ستاره‌های ایالت‌هاست و دست ایران که انگشت شصتش بر رو قرار دارد، نشان می‌دهد ایران چقدر محبت‌آمیز دست آمریکا را دارد می‌فشارَد. طراح، یا ناشی بوده، یا ناآشنا و یا نادانِ نادانان. که گویی لَه‌لَه می‌زند برای فشردن دست آلوده و ستمگر دولت ستم‌پیشه‌ی آمریکا.

 

سوم: این طرح مثلا" در پس‌زمینه‌ی سیاه، مهیّا شده است، نیز مثلا" روی دیوار سیمان، که پیام دهد به خواننده و ببینده که این اشتهاء در ایران وجود دارد که تاریکی (بخوانید: تحریم و فشار بر ایران و لابد تصور غلط "عقب‌ماندگی" ایران که بر طبل عده‌ای غافل و بلکه نادان! علیه‌ی کشورشان کوبیده می‌شود) فقط با ترکِ ایران از فعلِ مبارزه و مقاومت و دست شستن از مکتب، به سفیدی می‌رسد و سیمانی‌بودن بک‌گراند (=پس‌زمینه‌ی) طرح، حاکی از محکم‌بودن این دست‌دادن است!

طرح دست دادن آمریکا و ایران توسط سایت موسسه‌ی اطلاعات

 

من گمانم مؤسسه‌ی اطلاعات از دستش دررفته چنین طرحی را اجازه‌ی نشر در روزنامه‌ی خود داده. اساسا" کم‌آوران مقابل آمریکا خیال می‌کنند آن دولت -که همیشه با ارتش تروریستی‌اش حرفش را در برابر کشورها به کُرسی می‌نشانَد، واقعا" در پیِ حل مسائلش با ایران است؟!!! در صورتی که تمام حرکات آمریکا نه تقویت رابطه است، و نه عادی‌شدن اقتصاد ایران با اقتصاد جهان، آن دو حزب در دولت سلطه‌گرشان، کشورهایی سلطه‌پذیر می‌خواهند و از این که در خاک ایران نمی‌تواند پهلو گیرند، در خشم و خصم با ملت افتاده‌اند. ما به عراق، گاز فروختم و برق، چون عراق زیر سلطه‌ی آمریکا اداره می‌شود، آمریکا نمی‌گذارد پولِ فروش انفال -که مالِ خزانه‌ی ملت است- به ایران داده شود. نیز کره جنوبی (بخوانید یک ایالت از ایالت‌های وابسته‌ی آمریکا که سال‌هاست از دهه‌ی پنجاه میلادی به بعد حاضر شد علیه‌ی همخون و همخونه‌های کره شمالی خود، همدست دسیسه‌ی آمریکا باشد) از ما نفت آن هم قیمت مناسب خرید، ولی پولش را باید با اجازه‌ی!!! آمریکا به ایران دهد، آمریکا هم، به کشور کره!!! اجازه نمی‌دهد. جهان غرب را می‌بینید! چقدر رشید شده است؟!

 

آن‌وقت، آن‌ورِ آبی‌های ایران‌زاده -که شهروند ایران هستند و متعلق به "مرز پرگهر"- به جای اتحاد فکری با کشورشان برای وصول پول نفت و تقبیح کار کُره، کره جنوبی را تمجید می‌کنند و هواخواه و مبلغ رونق و رشد و توسعه‌ی سیاسی این کشورند! که ای ملت! ببیند کره جنوبی در سایه‌سار ملایم آمریکا چقدر رشد کرده است؟! چاک "حماقت" تا این قدر؟! فرمان‌پذیری کره جنوبی می‌شود عقل سیاسی! اما مقاومت در برابر زور، می‌شود بی‌عقلی! پس ملت ما برای چی برای امام حسین ع سینه می‌زند؟ همین طور عادتی؟ و کسب ثواب آخرت فقط؟! در سوگ حسین بن علی -علیهما السلام- عزا می‌گیرد که دست در دستِ «زور زمان» بگذارد؟! زنهار! زنهار! بگذرم.

 

آها، یادم نرود؛ مؤسسه‌ی اطلاعات باید چشمش را باز بگذارد که کیا در آن جا!!! جمع می‌شوند. نفوذ، عین مَنفذ صافی‌ست، زود خود را عبور می‌دهد. همین حس را در مورد آیت‌الله عبدالله جوادی آملی هم دارم که به نظر می‌رسد دور و بَرش، اطلاعات ناصحیح رد و بد می‌شود که مدتی‌ست حرف‌هایی می‌زند که بعید می‌دانم سرانجامِ آن حرف‌ها تقویت جبهه‌ی حق باشد. گفته باشم. همین. دامنه.

۱ موافقين ۱ مخالفين ۰

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کتاب مایکل ج. مارتین با عنوان «تبعیض‌نژادی در آفریقای جنوبی» ترجمه‌ی آقای مهدی حقیقت‌خواه را همین هفته‌ی اخیر تمام کردم. نمی‌خواهم چندان مطوّل بنویسم، فقط سه چهار سطر کفایت می‌کند و مقصد را مشخص. خُب؛ در تاریخ بشر، نژادپرستی -یا همان راسیسم- معمولاً در جوامع رسم بود، اما تبعیض‌نژادی -یا همان آپارتاید- یک چیز بی‌همتا و نوبَر- بود که سال ۱۹۴۸ از طرف اروپایی‌ها در کشور آفریقای جنوبی، در جنوبی‌ترین خاک قاره‌ی آفریقا بنیان نهاده شده بود و بیش از ۴۰ سال، سفیدپوستان اروپایی‌تبار، این کشور را تیولِ مخصوص خود نموده بودند. که در اثر آن، هیچ سیاه و حتی رنگین‌پوست دیگری حق نداشت حتی خانه‌ای از خود بخرد. نمی‌توانست رأی دهد. مجاز نبود مشاغل پردرآمد داشته باشد. حق ازدواج با خارج از نژادِ خود را نداشته است. در حکومت راه داده نمی‌شدند.

 

 

جالب این بود اروپا می‌دانست این کشور، سفیدپوست‌ها فقط ۲۰ در ۱۰۰ بودند و سیاهان ۸۰ در ۱۰۰ ولی تمام حکومت و معدن و بندر و شهر و مناطق در دست اقلیت سفیدپوست بود و اروپا و آمریکا جیک! نزدند. در واقع اروپا طی چهل و اندی سال مُهر تأیید زد علیه‌ی قاعده‌ی «اکثریت» که در لفظ اساس دموکراسی است. حتی در جنوب شرقی این کشور، شهری بندری را «لندن شرقی» نامیدند. خودِ هِندریک وِروُرد اولین نخست‌وزیر این رژیم در سال ۱۹۵۸ اعلام کرده بود:

 

"شعار ما حفظ برتری سفیدپوستان برای همیشه بر مردم و کشورمان، در صورت لزوم به زور است." (ر.ک: ص ۱۰)

 

خواستم گفته باشم اروپا چهار دهه دید و دید و دید، ولی به رو هم نیاوُرد. چی را؟ این را: سیاست آپارتاید را. چنان با این سیستم گرم می‌گرفت و مراوده می‌کرد که انگاری خاکی دورافتاده از خودِ خودِ اروپاست! وقتی جنبشی تحت هدایت زنده‌یاد مرحوم نلسون ماندلا -با سی و اندی سال مبارزه و زندان- توانست روح ملت را سرانجام در ۱۹۹۴ آزاد کند و بنیاد رژیم را ویران و حکومتی نو در آن تأسیس سازد، تازه اروپا باز هم عین آمریکا چشمش را روی تمام جنایات هولناک چهل و اندی ساله‌ی رژیم آپارتایدی آنجا، بسته نگاه داشت. پِلک هم نزد. وقتی اواخر واژگونی رژیم هم دید رسوایی خیلی شکننده شده کمی از آنها یک تکانی خوردند. همین. اروپا هیچ گاه راست راه نرفت. خصوصا" وقتی سود در میان آید. شاید حق! دارد، زیرا خدا، مسئله‌ی دستِ چندم برخی از آن دولت‌های آن دیار هم نیست. بگذرم. دامنه.

۵ موافقين ۱ مخالفين ۰

پاره‌ی اول: سلطانِ شُرور. به نام خدا. سلام. این کتاب «نای و نی» (عکس پایین این متن) -که هنوز چهار فصلش باقی مانده است- از کتاب‌های نابی بوده که دندانم حسابی گرفته! افکار و آراء امام سید موسی صدر است. مرحوم حجت الاسلام علی حجتی کرمانی (برادرِ حجت الاسلام محمدجواد) آن را -به‌زیبایی- به فارسی برگردان کرده و سیده حورا صدر (دختر امام سید موسی صدر) ترجمه‌اش را با اصل تطبیق و تدقیق داده است. ازین کتاب بازم خواهم نوشت، اما امروز این را می‌نویسم که صدر معتقد است مفهوم شیطان از دیدگاه اسلام با این نظر که وی مالکِ جهنّم است و رئیسِ این جهان و خدای دنیاست، اختلافات اساسی دارد. شیطان از نظر امام سید موسی صدر به منزله‌ی "یک ذاتِ مشخص، تبلور و تجسُّمی" است از "وحدتِ نیروهای شرّ در برابر نیروهای خیر." و همین "نبردِ ازلی و ابدی را میان حق و باطل از هر نوع و وصف و قدرت و اندازه موجب شده است". شیطان، سلطانِ شُرور است. از همین جاست که از نظر صدرآزادی و اختیار انسان در عمل آن گاه محقق خواهد شد که گرایش‌های خیر و شرّ -هر دو- در نهاد وی وجود داشته باشد. و اسلام به همین خاطر "رأی و اظهارنظر و عقیده را بزرگ و گرامی" می‌دارد. می‌شود درین‌باره به صفحات ۲۹ و ۹۲ این اثر رجوع کرد. دامنه.

 
 

 

کتاب

«نای و نی»

 
 

پاره‌ی دوم:

دو جریان؛ مقاومت و مستمندان

به نام خدا. سلام. داشتم از کتاب «نای و نی» می‌نوشتم که کتابی‌است از افکار و آراء امام سید موسی صدر. این ادامه‌ی بحث: او مثل این کسانِ هُرهُری مسلک نبود که در کلامش تنازلی از اصول معرفتی و مبانی دینی کند تا طرفدار جذب و جمع نماید، با آن که به عنوان یک عالم دینی دائم در میان سنی‌ها، مسیحی‌ها، اروپایی‌ها و فرقه‌ها و جاهای مختلف سخن می‌گفت. در نگرش صدر تنها عمل است که تاریخ می‌سازد و جامعه را به حرکت درمی‌آورَد، نه تئوریِ صِرف. به گفته‌ی وی اگر ما تلاش نکنیم "همین دین و مذهب حق، پیش نمی‌رود". (صفحه‌ی ۳۱۴) او این را که دل ببندیم دینِ ما حق است و خودبه‌خود راه خودش را باز می‌کند، اساسا" درست نمی‌داند. دقت فرمایید که سید موسی صدر حتی عمیقا" معتقد است دین "به بسیج انسان و آماده‌سازی برای حرکت" بسنده نمی‌کند، بلکه "سعی می‌کند دستاوردهای بشری در قلمروِ علم و نظایر آن را در چارچوبی مقدس محافظت کند و به آنها احترام و قداست بخشد بدون آن که از آنها مطلقی جدید و کمالی محمود بسازد." (صفحه‌ی ۱۷۶)

 

در صدرِ اندیشه‌های صدر، دین اسلام برای زندگی است و در کارخانه، مدرسه، بیمارستان، کشاورزی، بازار و در رخت و خواب همه جا با انسان است؛ لذاست که پیغمبر خدا ص می‌گوید: «حتی در خواب و خوراک قصد قربت کن.» چراکه به قول صدر "روح اسلام، نیت خوب است" (صفحه‌ی ۹۲) و حتی در منظرش نهضت امام حسین ع برای بازگرداندن روح اسلام بود زیرا از اسلام فقط "نام" مانده بود. در واقع صدر هر فکر و تزی را که می‌خواهد از اسلام، فقط اسم در جامعه باشد و بس، رد می‌کند. این که از ایران رفت به لبنان و در آن جا دو جریان موازی راه انداخت -که در دیانت چون ریل عمل می‌کند- برای همین بوده است؛ جریان کمک به مستمندان تاریخ و جریان مقاومت در برابر فکر تجاوز. این جمله ازوست: «در برابر خطر خارجی ما می‌توانیم فقط یک کلمه بگوییم و آن هم مقاوت تا مرگ است.» دامنه.

۱۱ موافقين ۱ مخالفين ۰

سید سعید

شفیعی دارابی

 

به قلم سید سعید شفیعی دارابی: با سلام و احترام  به مدیر محترم و جناب اقای دارابکلایی.

 

۱- انچه که به عنوان سوال مطرح میگردد آیا دین گریزی یا اسلام گریزی مطرح است یا تغییر در رفتار  و مناسک اسلامی، می بایست دقیقا مشخص گردد سوال چیست.

 

۲- برداشت من این است که بیشتر تغییر در رفتار و مناسک است تا اسلام گریزی یا دین گریزی, شاید افراد  بیشتر به برداشت عرفی یا شخصی شدن دین گرایش دارند. و شاید نوع سکولار شدن (از نوع ضدیت با دین نیست ) افراد می باشد.

 

۳- شاید از نگاه دیگر باید توجه نمود، خروجی اسلام قرار بود چه شود و چه شد. البته این مسیله را باید بیشتر در جامعه ایرانی مد نظر قرار داد. چون با انقلاب اسلامی و برپایی نظام اسلامی، انتظاراتی رخ داده است ایا  به نتیجه دلخواه رسیده است یا خیر.

 

۴- باید توجه نمود که دین گریزی در کدام رده های سنی شکل میگرد. گاهی اوقات در روانشناسی برخی رفتارها در برخی از دوران رشد طبیعی بوده نمیتوان بعنوان یک مشکل در نظر  گرفت مثلا نوع پوشش و مو در سن نوجوانی با عرف در تضاد می باشد و می توان پذیرفت و یا اینکه جوانانی که در عرصه دانشگاهی می شوند با مسایلی مواجه می شوند یا به نوعی دچار شک و تردید می شوند.

 

۵- در روانشناسی در زمینه یادگیری به الگو پذیری, تقلید و شگل دهی رفتار توجه دارند که به نوعی متاثر از محیط می باشد. که این موضوع بر میگردد به عملکرد حاکمان و عالمانی که در جامعه رخ میدهد و برخی رفتارها, افراد را دچار شک و تردید می نماید.

 

۶- با توجه به گسترش تکنولوژی و علم, جوانان امروزی به راحتی نسبت به برخی از مسایل قانع نمی شوند و انتظار بر این است که باید سریع بپذیرند  تا انها را اقناع نمایند.

 

۷- شاخص وجه تمیز کننده سره  از ناسره چیست. با چه خط کشی می توان گفت کدام برداشت از اسلام صحیح می باشد. مثلا نوع نگاه شهید بهشتی و مطهری و امام موسی صدر به اسلام و نگاه اقای مصباح. و آیا در مسیله ولایت فقیه همه علما اتفاق نظر ندارند. (که وقتی مرگ بر ضد ولایت فقیه گفته می شود) یا مثلا کتاب اقتصاد ما و مالکیت در اسلام.

 

۸- وقتی نسبت به یک رفتار شبیه به هم در دو زمان متفاوت , نظریه متفاوت میدهند. ممکن است رسانه ها غلط در جامعه رواج دهند " اطاعت از رییس جمهور اطاعت از خدا است. مسئولان دولت کنونی اگر خطا کنند چون حسن نیت دارتد برایشان ثواب نوشته می شود ". وقتی رئیس جمهوری از جانب رهبری نصب و تایید می شود به عامل او تبدیل شده و از این پرتو نور بر او نیز تابیده می شود. وقتی ریاست جمهوری حکم ولی فقیه را دریافت کرد اطاعت از او نیز چون اطاعت از خداست" و موارد دیگر گفته می شود شاید نمونه "بی حجاب در بند شهوات دیگران است" دانش اموزی پرسیده بود ایا خانم میرزاخانی هم اینطور بوده است و شاید در مسیله اعتراضات و اغتشاشات اخیر برای رعایت حجاب، مردان زنان را بغل میکردند با کدوم رویکرد اسلامی سازگار بود. اگر حافظه ام یار یکند درست باشد بعد از جنگ جمل امام علی ع عایشه را توسط زنانی که پوشیده و لباس شبیه به مردان بود همراهی کرد.

 

البته بنده در مسایل دینی کارشناس نیستم ولی به عنوان یک شهروند برداشت خودم را نوشتم و در نتیجه  مهتمرین کاری که باید صورت گیرد اقناع سازی جوانان, نداشتن رفتاری متفاوت نسب به یک رفتار توسط عالمان دینی، و شاید مهمترین کاری که باید صورت گیرد نشست چهره به چهره علمای دینی با مردم بخصوص جوانان می باشد و شاید نظر رهبری در دانشگاه کمتر مورد توجه قرار گرفته است کرسی ازاد اندیشی  که مورد عنایت بدون برچسب و ازادی پس از بیان اندیشه باشد بخشی از مشکلات حل خواهد شد. همانطوری که جلسات امام صادق ع و امام باقر ع  ترکیبی از همه علما بوده است و شاید نمونه نزدیکتر ارتباط بسیار حسنه استاد مطهری با افراد نهضت ازادی بوده است. ایا در حال حاضر ما چنین افرادی را داریم. ببخشید متن طولانی شد. من الله توفیق.

 

دامنه: در بخش نظرات این پست، علت و چگونگی شروع و سیر این بحث و متن در صحن در مدرسه فکرت، کاملا" آمده است.

۱۰ موافقين ۱ مخالفين ۰

به نام خدا. سلام. امروز با خوردن تا آمدم روی کامپیوترم دیدم خبرگزاری رسا -که اخبار حوزه‌ی علمیه را نشر می‌دهد- حرف‌های آقای حجت الاسلام محمد حاج ابوالقاسم دولابی "نماینده‌ی ویژه‌ی رئیس‌جمهور رئیسی در امور روحانیت" را در گردهمایی طلاب شهرستان خدابنده و حومه -که در دفتر آیت الله جعفر سبحانی برگزار شد- اینجا و اینجا نشر داد. محمد حاج ابوالقاسم -که زمانی احکام‌گوی بین دو نماز حرم حضرت معصومه س بود و اینک علاوه برین پست در دولت دستور، عضو مجلس خبرگان رهبری نیز هست- گفت:

 

متأسفانه دولت‌های ما در گذشته کارنامه‌ی خوبی در حمایت از نهادهای دینی بر جای نگذاشته‌اند و امروزه از بین حدود ۷۵ هزار مسجد در کشور، درب تعداد ۵۰ هزار مسجد بسته است که این فاجعه‌ای است که باید بر آن خون گریست."

 

 

خُب؛ من می‌خواهم نظر خودم را روی این حرف بدون تعارف بگویم. به نظر من برای بررسی این حرف چند مطلب نیاز هست:

 

یکم: «گفتمانِ حرف!» یعنی فقط سخن و حرف که نه فقط عمل نمی‌شود، به کردار هم در نمی‌آید که صرفا" حرف هست، آن‌هم سُست و پَست. زنده‌یاد دکتر علی شریعنی در حسینیه‌ی ارشاد تهران -که مخالفین روزگار او، آن را «یزیدیه‌ی الحاد»!!! می‌خواندند، وقتی لب به سخن می‌گشود، شنونده در روی صندلی نرم حسینیه‌ میخ‌کوب می‌شد و اگر تا سه ساعت هم سخن به درازا می‌کشید (مانند آن نوارِ "آری این چنین بود برادر")، مستمع بازهم صاحبِ سخن را سرِ ذوق درمی‌آوُرد. آقا، بانو، گفتمانِ حرف، فقط حرف! همه را فراری داده است.

 


دوم: از سوی دیگر روی مثبت. روزی دوستی روحانی یک حرف قشنگی زده بود. بدین مضمون گفت:

 

"من سالیان سال در آن ارگان تجربه‌ی سخن و منبر دارم، این مقدار را تشخیص می‌دهم که بیش از بیست و پنج دقیقه منبربودن بی‌فایده است چون بعد از بیست و پنج دقیقه مخاطبین خسته و هر کدام به کار ذهنی خود مشغول می‌شوند."

 

واقعا" چنین دغدغه‌ای قدر دارد که خود روحانی تشخیص دهد توی بیست و پنج دقیقه منبر را تمام کند.

 

سوم: حالا خودِ رئیس امور روحانیت دولت سیزده گفته از ۷۵ هزار مسجد ایران، ۵۰ هزار مسجد بسته است؛ لابد ریشه دارد؛ ریشه در عیب در سخنان. ریشه در غیبت در سخنران. ریشه در دولت‌گرایی امام‌جماعتان. ریشه در تکیه‌کردن بر روحانیون دولتی در محرم و ماه رمضان. تا وقتی منبر را این گونه بین دولتی‌ها و نهادی‌ها و موسسه‌ای‌ها حراج می‌کنند، حال و روز مساجد همین می‌شود که شد. من بیشتر پیش نروم چون می‌دانم روحانیونی باپروا از دستِ این قماش هم‌صنف خود -که کاری جز "گفتمان حرف" ندارند- بیش از خودِ ماها در رنج و ملامت و عذاب‌اند. به نظر من تا زمانی که مسجدها به صورت تصمیم دستوری اداره می‌شوند، اوضاع بدتر ازین هم می‌شود. مسجد یعنی محل حضور بندگان برای توحیدورزی محض و آگاهی از حقیقت دین و جامعه و جهان و حساس‌شدن به سرنوشت حال و آینده، بدون ترس و واهمه از قدرت فائقه. هر کس ضد این رفتار کند، بداند مردم را فراری داده است. | ۱۲ خرداد ۱۴۰۲ |

۳ موافقين ۱ مخالفين ۰

به قلم دامنه. سلام. برای متهم اوکراین آقای مهدی بیک‌اوغلی به عنوان "متهم ردیف اول شلیک" به "پرواز اوکراین" ده سال زندان بریده شد و ردیف‌های دوم و سوم هم به یک سال حبس محکوم شدند. از دیدِ بنده این محاکمه، ننگ است. یک حکومت برحق هیچ وقت سربازان وطن را به خاطر شلیک اشتباه آن هم با هدف دفاع از حریم پایتخت به زیر محاکمه نمی‌برَد. مگر شلیک چه شب بود؟ شبی بحرانی که شب پیشش بهترین دلیر این مرزوبوم -قاسم سلیمانی- توسط شریرترین ارتش -سنتکام آمریکا- با دستور شقی‌ترین فرد در نظام آمریکا -ترامپ- ترور شد و فضای کشور و آسمان ایران را برای مدتی به احتمال ناامنی برد. چگونه حاضر شدند سربازان وطن را که دغدغه‌ی دفاع داشتند و در اوج آماده‌باش به سر می‌بردند را به جرم شلیک اشتباهی به حبس ده ساله در کُنج زندان محکوم کنند.

 

ناو وینسنس ارتش تروریست آمریکا با دستور "ویلیام راجرز" فرمانده کشتی در ۱۲ تیر ۱۳۶۷ هواپیمای مسافربری ایران را با ۲۹۰ سرنشین از مردم عادی و غیرنطامی ایرانی که ۶۶ تن از آنان کودک زیر ۱۲ سال بودند را روی آسمان خلیج فارس سرنگون کرد همه را کُشت ولی رئیس وقت آمریکا نه فقط او را توبیخ نکرد که مدال افتخار داد، آن وقت توی ایران سربازان پدافند وطن را که طبیعتِ کارشان شلیک به هر چیز مشکوک در آسمان است، به زیر ننگِ محاکمه و محکومیت می‌بَرند! کی -چه وقت- سرِ عقل می‌آیند؟ خدا دانَد. >| ۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ |< دامنه.