متنهای حجتالاسلام محمدجواد غلامی
متنهای حجتالاسلام محمدجواد غلامی
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: لئوناردو داوینچی هنگام کشیدن تابلوی شام آخر دچار مشکل بزرگی شد: می بایست نیکی را به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا، از یاران مسیح که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر می کرد. کار را نیمه کاره رها کرد تا مدل های آرمانیش را پیدا کند. روزی در یک مراسم همسرایی، تصویر کامل مسیح را در چهره یک جوان زیبا یافت، جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و طرهایی برداشت. سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریبا تمام شده بود... اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود. کاردینال(روحانی کلیسا) به او فشار می آورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند.
به قلم حجة الاسلام محمدجواد غلامی دارابی. درود بر شما، تولد نخستین نوه و نورسیده را به جناب عالی و خانواده محترمتون و نیز به مهندس عادل طالبی تبریک و تهنیت عرض می کنم. بسیار مسرور شدم از انتخاب نام مبارک (علی) که از زیباترین نام در دو جهان است. به هر حال آرزوی توفیق روز افزون دارم...
پاسخ دامنه
به نام خدا. سلام من هم به شما. از لطف و محبتت ممنونم
بله، نامگذاری علی از هر نظر موجب خشنودی ست
...
قبر و قیامت
به قلم حجة الاسلام محمدجواد غلامی دارابی. به نام خدا. رابطه برزخ نسبت به دنیا و قیامت. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: "الناس نیام فاذا ماتو انتبهو" مردمی که در دنیا زندگی می کنند همه خوابند وقتی بمیرند تازه بیدار می شوند؛ پس عالم برزخ نسبت به دنیا، عالم بیداری است ولی همین عالم برزخ نسبت به قیامت عالم خواب است؛ زیرا بیداری واقعی در قیامت است. در عالم برزخ، حیات ، علم ، فهم ، ادراک و قدرت به مراتب از دنیا قویتر و از عالم قیامت ضعیف تر است. پس برزخ نسبت به دنیا در حکم بیداری نسبت به خواب است و نسبت به قیامت در حکم عالم خواب است. (معاد شناسی جلد ۳ ص ۲۱)
به قلم حجة الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: به نام خدا. آرامش در میان انسانها یک کلمه غریبی است که بدست آوردن آن به این سادگی امکان پذیر نمی باشد چون افکار؛ رفتار ما انسانها مدام در حال تغییر شکل است.
مادی گرایی و حرص مال دنیا و افکار منفی باعث شده است که این گوهر ارزشمند را در وجود خودمان از بین ببریم و جای آن را به عصبانیت، نفاق، کینه و حسادت تبدیل کنیم.
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: به نام خدا. یکی از کارمندان شهرداری ارومیه می گفت: تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار می گشتم، از پله های شهرداری میرفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کار هست؟ تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم.
یه کاغذ از جیبش در آورد و یه امضاء کرد و داد دستم گفت بده فلانی، فلان اتاق.
رفتم و کاغذ را دادم دستش و امضاء را که دید گفت چی می خوای؟ گفتم : کار گفت: فردا بیا سرکار.
یاورم نمی شد، فردا رفتم مشغول کار شدم. بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی که امضاء داد شهردار بود. چند ماه کار آموز بودم بعد یکی از کارمندان که بازنشسته شده بود من جای اون مشغول شدم. شش ماه بعد جناب شهردار استعفاء کرد و رفت جبهه، بعد از اینکه در جبهه شهید شد یکی از همکاران گفت:
تو اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، حقوقت از حقوق جناب شهردار کسر و پرداخت می شد. یعنی از حقوق شهید باکری و این درخواست خود شهید بود. روحش شاد و یادش گرامی باد. محمد جواد غلامی دارابی، تهران، دانشگاه هنر.
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی. به نام خدا، مسیحیانی چون "جرجی زیدان" ، "جرج جرداق" و دهها مسیحی حق جوی دیگر حقیقت ناب همه ادیان راستین را در اهل بیت پیامبر (ص)، در محراب شهادت علی (ع) و در صحرای کربلا یافته اند و در این باره آثاری پدید آورده اند.
کتاب "حسین در اندیشه مسیحیت" اولین بار در سال ۱۹۷۸ توسط " آنتوان بارا " به رشته تحریر در آمد، وی تشیُّع را بالا ترین درجات عشق الهی معرفی می کند و امام حسین (ع) را فقط متعلق به شیعه یا مسلمانان نمی داند بلکه متعلق به همه جهانیان می داند و او را با عبارت "حسین گوهر ادیان" معرفی می کند. این مسیحی عاشق که سال های بسیاری از دوران جوانی خود را صرف تحقیق و بررسی پیرامون زندگی امام حسین (ع) کرده است می گوید:
"حسین علیه السلام در قلب من است"
این کتاب تاکنون به ۱۷ زبان ترجمه شده و در ۵ دانشگاه نیز برای دوره های تکمیلی کارشناشی ارشد و دکتری قرار گرفته است. محمد جواد غلامی دارابی، تهران، دانشگاه هنر.
سه گروه دشمن حسین
از حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی. حسین (ع) سه گروه دشمن دارد؛ دسته اول آنان که او را کشتند. این دسته کم خطرترین دشمنان هستند، چون تنها جسم امام را که محدود بود، کشتند. دسته دوم آنان که تلاش کردند آثار امام را محو کنند؛ قبر امام را ویران کردند و از آمدن زائران جلوگیری کردند و کسانی که در اطراف قبر آن حضرت زندگی میکنند را مورد آزار و اذیت قرار دادند. خطر این دسته بیشتر از دسته اول است، ولی نتوانستند کاری از پیش ببرند».
«ولی دسته سوم که خطرناکترین دشمنان آن حضرت هستند، آنانند که کوشیدند اهداف امام حسین(ع) و ابعاد انقلاب حسینی را تحریف کنند و آن را ابزار کسب و درآمد قرار دهند و بهره برداریهای بیارزش از آن کنند و یا آن را مورد سوء استفاده برای منافع شخصی قرار دهند. اینان تلاش کردند بالاترین بُعد حسینی یعنی هدف نهضت حسینی را از بین ببرند.
من از خودم و شما سؤال میکنم ما از روز عاشورا چه بهره ای بردهایم؟ چه سودی به دست آوردهایم؟ چه استفادهای در عرصه عمومی و چه استفادهای در زمینه فردی بردهایم؟ اگر استفاده نبرده باشیم و تنها گریه کرده باشیم من به شما خبر می دهم که این کار سودی ندارد؛ ما از کدام دسته هستیم؟ از کسانی که گریه میکنند و حسین را میکشند؟»
«روشن است که امام حسین(ع) الان نیست تا کسی او را بکشد، ولی چیزی گرانبهاتر و مهمتر از خود امام حسین(ع) در دستان ماست: کرامت امت حسین، مقدسات حسین. اگر ما گریه کنیم ولی در عین حال برای تضعیف اهداف امام حسین(ع) تلاش کنیم؛ اگر گریه کنیم و در صف باطل باشیم؛ اگر گریه کنیم ولی گواهی دروغ بدهیم؛
اگر گریه کنیم ولی به دشمنان کمک کنیم و به اختلاف و تفرقه در جامعه خود دامن بزنیم؛ اگر گریه کنیم ولی گناهانمان بیشتر شود، در این صورت ما گریه میکنیم ولی در عین حال حسین را نیز میکشیم زیرا تلاش میکنیم هدف حسین را از بین ببریم که گرانبهاتر از خود اوست. ان شاء الله که ما از این دسته نیستیم». (منبع: کتاب گفتارهای امام موسی صدر دربارۀ قیام عاشورا و ابعاد و نتایج و پیامدهای این نهضت)
محمد جواد غلامی دارابی، تهران.
حضرت سیدالشهداء
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی. به نام خدا، السلام علیک یا ابا عبدالله... عرض تسلیت و تعزیت به عاشقان و محبان اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) اجرتان با سالار شهیدان کربلا. زیباترین کلام مولانا درباره امام حسین (ع) را می توان در غزلیات دید که چنین می سراید:
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت آشنایی
کجایید ای سبکبالان عاشق
پرندهتر ز مرغان هوایی
مولانا هم در "دیوان" و هم در "مثنوی" غالبا وقتی اسم شهید را می آورد یادآور شهیدان کربلا می شود و نمونه اعلای شهید را شهدای کربلا می داند. اما مولانا درباره شهیدان کربلا، صفت اصلی آنها را رها شدن و آزاد شدن می خواند:
کجایید ای زجان و جا رهیده
کسی مر عقل را گوید کجایید
کجایید ای در زندان شکسته
بداده وام داران را رهایی
این صفت رها شدن و آزاد شدن، صفت ولی است و کسی که اهل ولایت به معنای حقیقی لفظ است. وی در جای دیگری نیز چنین می گوید:
دلست همچو حسین و فراق همچو یزید
مولانا می گوید: دل مثل امام حسین و فراق همچو یزید است. دل مقام وصل است و فراق مقام دنیا بینی و کثرت بینی، امام حسین(ع) به وصال و وحدت رسیده است در حالی که یزید در همان مقام کثرت بینی و دنیا بینی باقی ماندوه است. بی تردید پیام حقیقی کربلا و پیام واقعی سالار شهیدان، آزادی و آزادگی است. محمد جواد غلامی دارابی، تهران، پاستور.
دیدگاه دامنه نویسان
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی. درود بر شما، به نام خالق زیبایی، «به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست؛ عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست»
تولد پنجمین سال دامنه را به جناب عالی تبریک و تهنیت عرض می کنم، (این پست: اینجا) اشاره شجاعانه به ضعف ها و کاستی ها و خطاها، نشانه تعامل مثبت با مخاطبین دامنه است. مطالب شما و دیگر دوستان در همه عرصه ها در طول این چهار سال فرصتی را پدید آورد تا روحانیت محل و برخی از زحمتکشان و جوانان، ورزشکاران موفق معرفی شوند و نیز در عرصه علم آموزی نظرات بزرگان و دانشمندان با هر ذائقه و اندیشه ای طرح و نقد منصفانه شود.
امیدوارم این مشیء شما همواره پایدار و در طریق شناخت و معرفت الهی گام های استوار تری بردارید. در پایان از اینکه این فرصت را برای تحریر مطالب اندکم فراهم نموده اید، صمیمانه قدردانی می کنم.
جواب دامنه
به نام خدا. سلام من به شما. امروز دامنه به آغاز پنجمین سالش وارد شد و این را خوش یُمنی می دانم که اولین متن از شما رسیده است و بشدّت روحیه بخش است. به دعاهای متن ات آمین می فرستم و به شما دعای آمنین.
مسائل دینی
مرد با خوشحالی آن را گرفت از کلیسا خارج شد. به میدان شهر رفت و فریاد زد: من تمام جهنم رو خریدم این هم سند آن است و هیچ کس را به آن راه نمی دهم. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچ کس را داخل جهنم راه نمی دهم.
به نام خدا. سلام جناب آقای شیخ محمدجواد غلامی. 1- ممنونم از این که با تسلیت گفتن به جناب رنگین کمان و بازماندگان مایۀ آرامش آنان می شوی و همدری شما برادرانِ روحانی محل، برای مصیبت دیدگان تسلّایی روحیه بخش است.
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی. به نام خداوند جان و خرد. مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید و عرض کرد آیا به من اجازه میدهید که آرزوی مرگ بکنم؟ حضرت فرمود: مرگ چیزی است که چاره ای از آن نیست و مسافرتی است طولانی که سزاوار است برای کسی که بخواهد به آنجا برود ده هدیه با خود ببرد. (ایا هدایا را آماده کردی)
رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: 1- هدیه عزرائیل. 2- هدیه قبر. 3- هدیه نکیر و منکر. 4- هدیه میزان. 5- هدیه پل صراط. 6- هدیه مالک (خزانه دار جهنم) 7- هدیه رضوان (خزانه دار بهشت).8- هدیه پیامبر. 9- هدیه جبرئیل. 10- و هدیه خداوند متعال.
۱. رضایت حق داران.
۲. قضای نمازها.
۳. اشتیاق به خداوند.
۴.آرزوی مرگ.
اما هدیه قبر چهار چیز است :
۱. ترک سخن چینی.
۲. استبراء.
۳. تلاوت قرآن.
۴. نماز شب.
اما هدیه نَکیر و مُنکر چهار چیز است :
۱. راستگویی.
۲. ترک غیبت.
۳. حق گویی.
۴. تواضع در برابر همه
اما هدیه میزان چهار چیز است :
۱. فرو خوردن خشم.
۲. تقوای راستین.
۳. رفتن به سوی جماعت.
۴. دعوت به سوی آمرزش الهی
اما هدیه صراط چهار چیز است :
۱. اخلاص عمل.
۲. زیاد به یاد خدا بودن.
۳. خوش اخلاقی.
۴. تحمل کردن آزار دیگران
اما هدیه مالک (خزانه دار جهنم) چهار چیز است :
۱. گریه از ترس خداوند.
۲. صدقه مخفی.
۳.ترک گناهان.
۴.خوش رفتاری با پدر و مادر
اما هدیه رضوان (خزانه دار بهشت) چهار چیز است :
۱. صبر در ناملایمات.
۲. شکر بر نعمت.
۳. انفاق مال در راه اطاعت خداوند.
۴.رعایت امانت در مال وقفی
اما هدیه رسول اکرم (ص) چهار چیز است :
۱. دوست داشتن او.
۲. پیروی از سنّت او.
۳. دوست داشتن اهل بیت او.
۴. زبان را از بدی ها حفظ کردن
اما هدیه جبرئیل چهار چیز است:
۱. کم حرف زدن.
۲. کم خوردن.
۳. کم خوابیدن.
۴. مداومت بر حمد
اما هدیه خداوند متعال چهار چیز است:
۱. امر به نیکی.
۲. نهی از بدی.
۳. نصیحت و خیر خواهی برای مردم.
۴. و مهربانی کردن با همه.
(منبع : کتاب المواعظ العددیه. احادیث ده گانه)
محمد جواد غلامی دارابی، تهران، پاستور.
پاسخ دامنه
به نام خدا. سلام. خواستم بگویم از همه قشنگ تر هدیۀ جبرئیل است؛ دیدم همه هدیه ها به نحوی جالب دلکش است و هدیۀ پیامبر چقدر با مَثوبت. والسّلام.
دامنۀ عترت
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: به نام خدا. وصایای امام حسن عسکرى علیهالسلام خطاب به شیعیان: شما را سفارش مى کنم به تقواى الهى و مراقبت در امر دینتان و کار و کوشش براى خدا و راستگویى و اداى امانت به کسى که امانتى به شما سپرده است _صاحب امانت نیکوکار باشد یا تبهکار_ و سجده طولانى و نیکو همسایه دارى؛ زیرا محمّد صلی الله علیه و آله براى این امور آمده است.
هرگاه فردى از شما در دینش پارسا و در گفتارش راستگو باشد و امانت را ادا کند و با مردم خوشخویى کند، گفته شود «این شیعه است» و این، مرا شاد مى سازد.
تقوای الهی پیشه کنید، مایه آراستگى ما باشید، نه باعث ننگ و زشتى. هرگونه دوستى را براى ما جلب کنید و هرگونه زشتى را از ما دور سازید؛ زیرا هر خوبى که در حقّ ما گفته شود، ما اهل آن هستیم و هر بدى که درباره ما گفته آید، نه چنانیم.
ما را در کتاب خدا، حقّى است و با رسول خدا، خویشاوندیم و خداوند، ما را پاک شمرده است و جز ما، هر کس چنین ادعایى کند، دروغگوست. خدا و مرگ را، فراوان یاد کنید و بسیار قرآن بخوانید و فراوان بر پیامبر صلی الله علیه و آله صلوات بفرستید؛ زیرا صلوات بر رسول خدا صلی الله علیه و آله ده ثواب دارد. آن چه را به شما سفارش کردم پاس دارید، شما را به خدا مى سپارم و بدرودتان مى گویم.» (منبع: تحفالعقول، صفحه ۴۸۷). محمد جواد غلامی دارابی.
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: به نام خالق بی همتا. "در محضر استاد عالیقدر دکتر دینانی". درود بر شما و بینندگان فهیم، در دانشگاه هنر تهران میزبان استاد گرانقدر جناب اقای دکتر دینانی چهره ماندگار فلسفه و حکمت ایران زمین بودیم، بخش هایی از سخنان گرانسنگ استاد پیرامون هنر را تقدیم می دارم.
هنر تجلی غیب در عالم شهادت است. هنر را نمی شود تعریف کرد، هنر از جهانی که غیب است می آید و بر صفحه کاغذ یا نت موسیقی یا هر صحنه دیگری ظهور می یابد شما هنرمندان غیب را به شهادت می آورید و جلوه گران غیب در عالم شهادتید و عالم غیب با شما هنرمندان خویشاوندی بیشتری دارد.
ایشان با اشاره به آیه "بدیع السماوات و الارض" افزود بزرگترین هنرمند عالم هستی، خداست. عالم هستی ابداع خداوند است. هنر یعنی ابداع و هنرمند بی ابداع هنرمند نیست. هنرمند تقلیدی نیز اساسا هنرمند نیست. ابداع، عملی است که از ازَل تا ابد یکبار اتفاق می افتد، شبیه آن تکرار نمی شود و هیچ کس هم نمی تواند مثل آن را بیافریند حتی کسی که کاری منحصر به خودش بلد است و هر روز آنرا تکرار می کند، نمی تواند هنرمند باشد.
خداوند بار امانتی را بر کل موجودات از آسمان ها و زمین عرضه کرد که نتوانستند تحمل کنند و آنرا قبول نکردند اما انسان این بار سنگین را به دوش کشید و آن هنر است. همه موجودات عالم، ممکن است به اقتضای طبیعت خود کاری انجام دهند و به غیر از آن کار دیگری بلد نباشند ولی انسان بر اساس تصمیم خویش عمل می کند. تفاوت انسان با سایر موجودات هم در این است که سایرین بر مدار طبیعت خود رفتار می کنند و همواره یکسان عمل می کنند، اما انسان بر مبنای تصمیم خود عمل می کند و در رفتارش تنوع دارد.
دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی
پاسخ دامنه
به نام خدا. سلام جناب حجت الاسلام محمدجواد غلامی. از این که این گونه مطالب مفید را با خوانندگان شریف دامنه به اشتراک می گذاری از شما ممنونم. این حرکت شما نشان از آن دارد که برای مخاطبان گرانقدر دامنه، اهمیت و احترام قائلید.
تأکید بر مفهوم «تصمیم» در انسان در مقایسۀ عمل بر مبنای «طبیعت» در حیوان، برای من خیلی جالب بود. و نیز این گزاره که «هنر تجلی غیب در عالم شهادت است» امری فوق العاده و پرمعناست. یعنی آنچه در جهان شهود (=دنیا) می آفرینیم، در واقع یک نوع جِلوه ای ست از تجلیّات عالم ماوراء که مُبدع آن حضرت باری تعالی ست. پس، با این مبنای فکری، به نظر من، هنر، کاری الهی ست و ریشه در فطرت خداجویی و جمال دوستی دارد. ممنونم.
مقام والدین
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: سلام بر دامنه و همه مخاطبان فهیم، از اینکه زحمت کشیدین و تصویر دو عاشق اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) یعنی پدر بسیار مهربانم حاج علی محمد غلامی دارابی به همراه سید بزرگوار حاج سید محمد شفیعی دارابی را در حیات منزل مان بالامحله [در این پست اینجا] بارگزاری کردید، صمیمانه تشکر و قدردانی می کنم. با دیدن پدر نازنینم بسیار خوشحال و ذوق زده شدم. امیدوارم خداوند منّان به همه پدران و نیز به جناب عالی سلامتی و تندرستی عنایت بفرماید.
جواب دامنه
به نام خدا. سلام من هم به شما دوست فاضل و دیرینم جناب حجت الاسلام آشیخ محمدجواد. بله؛ این دو شخصیت محل مان، هم بسیار مذهبی اند و هم در خاندان شان روحانیت و دیانت، اجتماع دارد. حاج کبل سید محمد را مردی شریف و خَدوم می دانم که بارِ گرانِ آدابِ کفن و دفن و رسیدگی به اموال میّت بر دوش باکفایت اوست. و همه دارابکلایی ها قدردان و مدیون زحمات اویند. من هم قدردان او هستم و حتی به نمازش اگر پیشنماز شود اقتداء می کنم؛ کما این که ایشان علاوه بر لیاقت، فامیل نزدیک ماست یعنی همسر گرانقدر و زحمتکشش، خاله زادۀ مرحوم پدرم است و نزدمان احترام و محبوبیت ویژه ای دارند.
اما والدِ گرانقدر شما. ایشان یکی از نیکمردان آرام و متدیّن روستای ماست. من هنوز نشنیده ام کسی از او شِکوه ای داشته باشد. آیا همین برای وجاهت و آبرو و شخصیت کسی، بس نیست که مردم از او در امان و خرسندی و رضایت باشند؟ اساساً دین، برای بروز همین خصلت ها در بشر، به بشارت آمده است. پدرِ شما با من بسیار گرم است. همیشه به من محبت نشان می دهد. و کار بزرگ پدر و مادر گرانقدر و مهمانواز شما این بود که شما را طلبه بارآوردند و من زمان طلبگی ات بارها منزل پدرتان آمدم که به وجود شما افتخار می کردند و از وسط قلب شان، دلخوشی شان را نمایان می ساختند.
در سال های دهۀ شصت من در شغلی که به من سپرده شده بود با بخش های وسیعی از روستاهای شهرستان ساری سر و کار داشتم. تا دلِ شب آنجاها حضور فیزیکی و فکری داشتم و شاید بیش از 500 بار در مساجد تک تک آن روستاها سخنرانی کرده ام و گپ زده ام. در نشست های خصوصی تر و شخصی تر یکی از اصلی ترین پیشنهادهایی که به خانواده های اصیل و مذهبی این روستا ها می کردم، این بود بکوشند مستعدّین جوان را پیدا کنند و آنها را هم طلبه کنند و هم دانشگاهی بارآورند و استعداد شان را شکوفا بدارند. و خدا را شکر، نظرات من در آن سالها هرز و هدَر نرفته بود.
بنابراین خرسندم در خاندان غلامی بالامحله؛ دو روحانی باارزش و کوشنده وجود دارند: جنابان شیخ ابراهیم غلامی (پسرعموی تان) که استان سیستان و بلوچستان حضور دارند و شما که که در دانشگاه هنر تهران معاونت فرهنگی نهاد نمانیدگی ولی فقیه را به پیش می برید. به پدر و مادر محبوب تان و مرحوم عموی تان و همسر مکرّمه اش _که خدا سلامتش بدارد که حبوبات سال منزلم را از ایشان تهیه و خریداری می کنم_ درودی وافر و خاص و خالص می فرستم و به عنوان یک برادر، به شما دوست قرینم توصیۀ مؤکّد می کنم والدین ارزشمندتان را همیشه، مثل همیشه مواظب و مراقب باشید و ذرّه ای از رسیدگی به آنان و عیان کردن عشق و دوستی و محبت کم نگذارید و می دانم نمی گذارید.
عکس بالا: مدرسۀ شهید سیدباقر صباغ
مرحوم سیدمحمد پدر شهید صباغ.
مرحوم طالب پدر طلبۀ شهید حسن آهنگر و ...
عکس پایین: حاج علی محمد غلامی دارابی و همسر گرانقدرش
والدین جناب حجت الاسلام شیخ محمدجواد غلامی دارابی
یک مصاحبه برای برنامۀ محلی شبکۀ تبرستان
ممنونم از جناب رنگین کمان بابت ارسال
و
متن حجت الاسلام محمد جواد غلامی دارابی
پس از انتشار پست:
درود خدا بر شما و بینندگان دامنه
با مشاهده عکس پدر و مادر مهربان و دلسوزم
دلشاد و خوشحال شدم
از جناب عالی بابت انتشار و از جناب رنگین کمان بابت ارسال
و از پسرعمه هنرمندم آقای تقی تبار بابت تصویربرداری
صمیمانه تقدیر و تشکر می کنم.
از خداوند منان درخواست می کنیم ارواح همه اموات مخصوصا
روح پدر و مادر مهربانتان را در برزخ خوشحال مسرور نماید...
پاسخ دامنه
سلام. از این که یادی از ارواح والدین محبوب من،
کردید، از شما جناب شیخ غلامی ممنونم.
به قلم حجت الاسلام محمد جواد غلامی دارابی: بنام خالق زیبایی، پیرامون نظریه جمال، شناخت صفات الهی موضوع بسیار مهمی است و انسان موحد در وهله اول باید بتواند صفات خداوند را خوب درک کند. خدا دو نوع صفت جلال و جمال دارد در عرفان اسلامی صفات جمال صفاتی است که انسان در مواجهه با آن مسرور می شود و دل و قلب آدمی با این صفات مانوس است. از جمله این صفت ها زیبایی است که جزء ذات خداوند است.
پیامبر اکرم "ص" فرمود: (ان الله جمال و یحب الجمیل) یعنی خداوند مجموعه زیبایی ها ست و هر زیبایی در دنیا از زیبایی او نشآت گرفته است به دیگر سخن هر چه زیبایی وجود دارد از خداست و همه جلوه ی زیبایی اوست و زیبایی یکی از صفات ذات خداوند است.
خداوند علاوه بر زیبایی صفات دیگری هم دارد و آن صفت علم است. همه علوم تجلی علم حق است و همه حیات ها نیز تجلی حیات حق است از این روست که در عرفان اسلامی خدا در همه چیز این جهان جلوه گر می شود و همه چیز آیت خداوندی خداست. محمد جواد غلامی دارابی، تهران، دانشگاه هنر.
کمال الملک
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: به نام خدا، درود بر شما و بینندگان فرهیخته. کمال الملک نقاش چیره دست ایرانی دوران قاجار برای آشنایی با شیوه ها و سبکهای نقاشان فرنگی به اروپا سفر کرد، زمانی که در پاریس بود فقر دامانش را گرفت و حتی برای سیر کردن شکمش هم پولی نداشت.
یک روز وارد رستورانی شد و سفارش غذا داد در آنجا رسم بود که افراد متشخّص پس از صرف غذا پول غذا را روی میز می گذاشتند و می رفتند، معمولا هم مبلغی بیشتر، چرا که این مبلغ اضافی بعنوان انعام به گارسون می رسید.
اما کمال الملک پولی در بساط نداشت بنابراین پس از صرف غذا از فرصت استفاده کرد، از داخل خورجینی که وسایل نقاشی اش در آن بود مدادی برداشت و پس از تمیز کردن کف بشقاب عکس یک اسکناس را روی آن کشید بشقاب را روی میز گذاشت و از رستوران بیرون آمد.
گارسون که اسکناس را داخل بشقاب دید دست برد که آن را بردارد ولی متوجه شد که پولی در کار نیست و تنها یک نقاشی ست بلافاصله با عصبانیت دنبال کمال الملک دوید یقه او را گرفت و شروع به داد و فریاد کرد.
صاحب رستوران جلو آمد و جریان را پرسید، گارسون بشقاب را به او نشان داد و گفت این مرد یک دزد و شیّاد است به جای پول عکس اش را داخل بشقاب کشیده.
صاحب رستوران که مردی هنرشناس بود دست در جیب برد و مبلغی پول به کمال الملک داد، بعد به گارسون گفت رهایش کن برود این بشقاب خیلی بیشتر از یک پرس غذا ارزش دارد.
امروز این بشقاب در موزه ی لوور پاریس بعنوان بخشی از تاریخ هنری این شهر نگهداری می شود. محمد جواد غلامی دارابی.
پاسخ دامنه: به نام خدا. 1- سلام و درود به شما جناب غلامی که همواره دامنه را مرور می کنی و نیز با قلم رسای خود پست هایی از آن را مزیّن می نمایی 2- در مورد این داستانِ بسیار جالب، باید بگویم اولین بار است مطّلع شدم و بسیار برای من درحینِ خواندن هیجان روحی داشت و پس از پایان، بسیار بیش از هیجان به آرامش و ابتهاج رسیدم. ممنونم، ممنون.
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی. بیانیه ۱۵۰ سال قبل علما در باره استفاده ازمحصولات ایرانی. به نام خدا، درود بر شما و خوانندگان گرامی، سال جدید و ترنم بهار طبعیت را تبریک و تهنیت عرض می کنم. سال ۹۷ توسط مقام معظم رهبری سال حمایت از کالای ایرانی نام گذاری شده است. حدود ۱۵۰ سال قبل عده ای از علماء بیانیه ای مبنی بر حمایت از کالای ایرانی صادر کردند.
این سند بسیار قابل تامل و جالب تاریخی که مربوط به سال 1241 شمسی است توسط علمای سرشناس تنظیم و به امضا رسید که به این شرح است:
« این خدام شریعت مطهره با همراهی جناب رکنالملک، متعهد و ملتزم شرعی شدهایم که مهماامکن بعد ذلک تخلف ننماییم؛ فعلا پنج فقره است
اولاً: قبالجات و احکام شرعیه از شنبه به بعد روی کاغذ ایرانی بدون آهار نوشته شود. اگر بر کاغذهای دیگر نویسند، مهر ننموده و اعتراف نمینویسیم. قباله و حکمی هم که روی کاغذ دیگر نوشته بیاورند و تاریخ آن بعد از این قرارداد باشد، امضا نمینماییم. حرام نیست کاغذ غیرایرانی و کسی را مانع نمیشویم؛ ماها به این روش متعهدیم.
ثانیاً: کفن اموات، اگر غیر از کرباس و پارچه اردستانی یا پارچههای دیگر ایرانی باشد، متعهد شدهایم بر آن میّت، ماها نماز نخوانیم. دیگری را برای اقامه صلوة برآن میّت بخواهند. ماها را معاف دارند.
ثالثاً: ملبوس مردانه جدید که از این تاریخ به بعد دوخته و پوشیده میشود، قرار دادیم مهماامکن، هر چه بدلی در ایران یافت میشود، لباس خودمان را از آن منسوخ نماییم و منسوج غیرایرانی را نپوشیم و احتیاط نمیکنیم و حرام نمیدانیم لباسهای غیرایرانی را، اما ماها ملتزم شدهایم حتیالمقدور بعد از این تاریخ، ملبوس خود را از منسوج ایرانی بنماییم. تابعین ماها نیز کذلک و متخلف، توقع احترام از ماها نداشته باشند. آنچه از سابق پوشیده و داریم و دوخته، ممنوع نیست استعمال آن.
رابعاً: مهمانیها بعد ذلک ولو اعیانی باشد، چه عامه، چه خاصه، باید مختصر باشد. یک پلو و یک خورش و یک افشره. اگر زاید بر این کسی تکلف دهد، ماها را به حضور خود وعده نگیرد. خودمان نیز به همین روش، مهمانی مینماییم. هرچه کمتر و مختصرتر از این تکلف کردند، موجب مزید امتنان ماها خواهد بود.
خامساً: وافوری اهل وافور را احترام نمیکنیم و به منزل او نمیرویم؛ زیرا که آیات باهره: "ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین"، " ولا تسرفوا انه لایحب المسرفین" ، " ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکه " و حدیث " لاضرر و لاضرار" ضرر مالی و جانی و عمری و نسلی و دینی و عرضی و شغلی آن محسوس و مسری است و خانوادهها و ممالک را به باد داده. بعد از این، هر که را فهمیدیم وافوری است به نظر توهین و خفت مینگریم.
اسامی امضاکنندگان: حجتالاسلام آقا نجفی اصفهانی، ثقةالاسلام حاج آقا نورالله، الاحقر حسین بن جعفر فشارکی، آقاشیخ مرتضی ریزی، جناب رکنالملک، آقامیرزا محمدتقی مدرس، حاجی سیدمحمدباقر بروجردی، حاجی میرزا محمدمهدی جویبارهای، السید ابوالقاسم الدهکردی، حاجی سید ابوالقاسم زنجانی، آقامحمد جواد قزوینی.»
محمد جواد غلامی دارابی، دارابکلا.
جواب دامنه
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی. به نام خدا، درود بر شما و خوانندگان فرهیخته، میلاد پر سعادت مولا حضرت علی (ع) را به محبّان و شیفتگان آن حضرت تبریک و تهنیت عرض می کنم.
زر بن حبیش مى گوید: از ابنمسعود راجع به ایّامالبیض سؤال کرده و گفتم: سبب نامیدن این ایّام به «ایّامالبیض» چیست و چه شنیده اى؟ ابنمسعود گفت از نبىّ اکرم صلّى الله علیهوآله شنیدم که مى فرمود: هنگامى که حضرت آدم علیهالسلام عصیان پروردگارش را نمود، منادى از عرش ندا داد: اى آدم! از جوار رحمت من بیرون شو، زیرا کسى که عصیان مرا کند در جوار من جای نخواهد داشت. حضرت آدم گریست و فرشتگان نیز گریستند پس حق عزّوجل جبرئیل را نزد حضرت آدم فرستاد. جبرئیل حضرت آدم را در حالى که سر تا پا سیاه شده بود به زمین فرود آورد.
فرشتگان وقتى حضرت آدم علیهالسلام را با این هیئت دیدند به ضجّه در آمده و گریستند و سخت نالیده و به درگاه حق تعالى عرضه داشتند: پروردگارا! مخلوقى را آفریدى و از روح خود در او دمیدى و فرشتگانت را به سجده کردنش امر نمودى، حال با یک گناه، رنگ سفیدش را به سیاهى مبدّل فرمودى! منادى از آسمان ندا کرد: ای آدم! امروز را براى پروردگارت روزه بگیر. حضرت آدم علیهالسلام آن روز را که موافق با روز سیزدهم از ماه بود روزه گرفت، پس یک سوم از سیاهى حضرت آدم محو و زائل گشت.
سپس منادى در روز چهاردهم ندا کرد: امروز را براى پروردگارت روزه بگیر. حضرت آدم علیهالسلام آن روزه را هم روزه گرفت و یک سوم دیگر از سیاهى زائل گردید. روز پانزدهم باز منادى ندا کرد و حضرتش را به گرفتن روزه دعوت نمود. حضرت آدم آن روز را هم روزه گرفت و یک سوم دیگرش نیز سفید گشت و بدین ترتیب تمام سیاهى او زائل گردید، و به همین دلیل این ایّام به "ایامالبیض" موسوم شد، زیرا در همین ایّام، حق تعالى سفیدى حضرت آدم را به وى بازگرداند.
سپس منادى از آسمان نداء کرد: اى آدم! این سه روز را براى تو و فرزندانت قرار دادم. کسى که این ایّام را در هر ماه روزه گیرد، گویا تمام دهر را روزه گرفته است. (منبع: بحارالأنوار، ج ۹۷ ص ۹۷ به نقل از علل الشرایع) محمد جواد غلامی دارابی.
دامنه:
سلام. میلاد امام علی بر شما نیز مبارک. ممنونم
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: به نام خدا. درود بر شما، ۱۵ فروردین ماه ۱۳۲۰ رخشنده ایران زمین، پروین اعتصامی که بی تردید بزرگترین شاعر زن ایرانی است که در طول تاریخ ادبیات پارسی ظهور نموده است، درگذشت. او عمری کوتاه داشت و 35 سال بیشتر زندگی نکرد اما بیش از هر شاعر زن دیگری در آسمان ادبیات ایران و شعر و شاعری این کشور درخشید.
بیش از ۷۰ سال از مرگ این شاعر می گذرد با این حال همگان اشعار پروین را میخوانند. وی در بیان مقاصد خود از هنرهای "شخصیت شناسی" و "تخیل" و "تمثیل" با شیوایی کم نظیری استفاده بسیار کرده است.
سادگی، اخلاق گرایی، دلنشینی، همدلی و همدردی با محرومان و ستمدیدگان در کنار مضمونهای متنوع، شعر پروین را به باغ پُرگل و شادابی تبدیل کرده است که نوازشگر روح است. روحش شاد و یادش گرامی باد. محمد جواد غلامی دارابی.
پیشهاش، جز تیرهروزی و پریشانی نبود
زندگی و مرگش اندر کنج عزلت میگذشت
زن چه بود آن روزها، گر زآن که زندانی نبود
کَس چو زن اندر سیاهی قرنها منزل نکرد
کَس چو زن در معبد سالوس، قربانی نبود
در عدالتخانه انصاف زن شاهد نداشت
در دبستان فضیلت زن دبستانی نبود
دادخواهیهای زن میماند عمری بیجواب
آشکارا بود این بیداد؛ پنهانی نبود
بس کسان را جامه و چوب شبانی بود، لیک
در نهاد جمله گرگی بود؛ چوپانی نبود
از برای زن به میدان فراخ زندگی
سرنوشت و قسمتی جز تنگمیدانی نبود
نور دانش را ز چشم زن نهان میداشتند
این ندانستن، ز پستی و گرانجانی نبود
زن کجا بافنده میشد، بی نخ و دوک هنر
خرمن و حاصل نبود، آنجا که دهقانی نبود
میوههای دکهٔ دانش فراوان بود، لیک
بهر زن هرگز نصیبی زین فراوانی نبود
در قفس میآرمید و در قفس میداد جان
در گلستان نام ازین مرغ گلستانی نبود
بهر زن تقلید تیه فتنه و چاه بلاست
زیرک آن زن، کو رهش این راه ظلمانی نبود
آب و رنگ از علم میبایست، شرط برتری
با زمرد یاره و لعل بدخشانی نبود
جلوهٔ صد پرنیان، چون یک قبای ساده نیست
عزت از شایستگی بود از هوَسرانی نبود
ارزش پوشانده کفش و جامه را ارزنده کرد
قدر و پستی، با گرانی و به ارزانی نبود
سادگی و پاکی و پرهیز یک یک گوهرند
گوهر تابنده تنها گوهر کانی نبود
از زر و زیور چه سود آنجا که نادان است زن
زیور و زر، پردهپوش عیب نادانی نبود
عیبها را جامهٔ پرهیز پوشاندهست و بس
جامهٔ عُجب و هوی بهتر ز عریانی نبود
زن، سبُکساری نبیند تا گرانسنگ است و بس
پاک را آسیبی از آلوده دامانی نبود
زن چون گنجور است و عفّت گنج و حرص و آز دزد
وای اگر آگه ز آیین نگهبانی نبود
اهرمن بر سفرهٔ تقوا نمیشد میهمان
زآن که میدانست کآنجا جای مهمانی نبود
پا به راه راست باید داشت، کاندر راه کج
توشهای و رهنوردی، جز پشیمانی نبود
چشم و دل را پرده میبایست اما از عفاف
چادر پوسیده، بنیاد مسلمانی نبود
خسروا، دست توانای تو، آسان کرد کار
ورنه در این کار سخت امید آسانی نبود
شه نمیشد گردر این گمگشته کشتی ناخدای
ساحلی پیدا از این دریای طوفانی نبود
باید این انوار را پروین به چشم عقل دید
مهر رخشان را نشاید گفت نورانی نبود
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: به نام خدا، درود بر شما، ظهور اسلام در عربستان دارای علتهای متعددی است که به برخی از آنها اشاره می کنم:
1 ـ هر دین برای اثبات حقانیت خود به معجزه ای نیاز دارد. در زمان ظهور اسلام ادبیات عرب به رشد و پیشرفت قابل توجهی رسیده بود و همین امر موجب شد تا اسلام معجزه اصلی خود را قرآن و به زبان عربی قرار دهد. و از آنجا که مهد زبان عربی جزیرة العرب بوده، باید این دین و معجزه اش در آنجا ظهور کند تا معجزه بودن آن به خوبی بر همگان آشکار گردد.
2ـ هر دینی در ابتداء ظهور از نظر توانائی دفاع از خود و پیروانش در وضعیت بالائی نیست و ممکن است در مقابل طوفان حملات و لشکرشی های دشمنان توان مقابله و دفاع از خود را نداشته باشد. بنابر این لازم است تا رسیدن به توانائی مطلوب در شرایطی رشد کند که کمتر دچار آسیب ها شود. و از آنجا که منطقه حجاز به دلیل نامساعد بودن شرایط آب و هوائی و جغرافیائی، منطقه ای بکر و دست نخورده بوده و مردم آنجا مردمی جنگ جو بودند، هیچ یک از قدرتهای موجود آن زمان، (امپراطوریهای غربی و شرقی) طمع و تمایلی برای لشکرکشی به آن جا را نداشتند. به همین جهت محیط بسیار مناسبی برای این منظور بود. زیرا تا زمانی که این نهال نوپا بتواند ریشه های خود رامحکم کرده و بتواند شاخسار خود را به سوی دور دست ها بگستراند، د ر این منطقه از هر گونه گزندی در امان بود.
3ـ نبودن حکومت مرکزی قوی در منطقه حجاز، و وجود نظام قبیله ای و طایفه ای در آن منطقه موجب می شد تا از نظر سیاسی و نظامی، مانعی بر سر راه این دین نوپا وجود نداشته و امکان پیشرفت دعوت و تبلیغ در آن جا بیشتر فراهم باشد.
4 ـ وجود برخی خصلت ها و اخلاقیات مثبت در نژاد عرب که با ظهور اسلام به شکوفایی و اعتلاء رسید، نظیر توانایی تحمل شداید و سختیها و داشتن روحیه دلاوری و شجاعت و سلحشوری و آشنایی با جنگ و درگیری و پای بندی به پیمان و قرار داد و وفاداری نسبت به آن.... این ها خصلت هایی بود که اسلام برای تحمل سختی ها و محدودیت ها و مقابله با دشمنان خود در آینده به آنها نیاز فراوان داشت و پیامبر اکرم (ص) و مسلمانان توانستند با بهره برداری از این خصلت ها، آزار و اذیت های مشرکین ومشکلات محاصره اقتصادی شِعب ابی طالب و جنگ ها و ...را تحمل کرده و به پیروزی دست یابند.
5- وقتی خداوند متعال اراده نمود که آخرین و مهمترین رسول خود را در زمان خاصی برای هدایت مردم بفرستد، می بایست زمینه های طهارت و اصالت و قداست خانوادگی این فرد را در طول تاریخ حفظ نماید و چنین به نظر می رسد که بهترین محیط برای حفظ نژاد اصیل رسول خدا(ص)، در طول تاریخ، منطقه حجاز بوده است. زیرا اولا دور از قدرتهای ظالم و ستمگر و انحرافات فکری آنها بوده، و مردمان طالب پاکی و طهارت می توانستند بر همان فطرت پاک انسانی خود، حرکت نمایند و وجود افراد منحرف در آن جامعه، چون طبق طبیعت آزاد خود مشی می کردند، مانع جدی در مسیر حرکت فطری و مقدس این خاندان نبوده اند. علاوه این که محیط زندگی هر قدر پر مشقت تر باشد، زمینه بهتری برای پرورش و تربیت روحی قوی و مستحکم و فولادین فراهم می آورد.
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
از نظر دانشمندان علوم طبیعی قدیم، هر منطقه ای که به خط استوا نزدیکتر باشد، زمینه پرورش جسم و مزاج معتدل در آنجا بیشتر است و هر چه مزاج و جسم معتدل تر باشد، قابلیت برای پذیرش روح و نفس معتدل تر در او بیشتر است.
و شاید به خاطر همین جهات بوده، که حضرت ابراهیم خلیل الله به دستور خداوند، حضرت اسماعیل (که نیای اصل پیامبر(ص) است) و مادرش حضرت هاجر را از منطقه فلسطینی و شامات به سوی منطقه بیابانی حجاز کوچ می دهند، و این مادر و فرزند، و جناب حضرت ابراهیم، در این مسیر مورد امتحانات متعدد الهی واقع می شوند و همه اینها در واقع، مقدمه چینی و زمینه سازی ظهور و تولد رسول گرامی اسلام(ص) در این منطقه بوده است. بعثت نبی مکرم اسلام حضرت محمد (ص) را به همه مسلمانان جهان بویژه عاشقان اهل بیت آن حضرت تبریک و تهنیت عرض می کنم. محمد جواد غلامی دارابی.
جواب دامنه
به نام خدا. سلام من هم به شما. بحث را بادقت خواندم. نکات قابل بحثی ست و شما هم جنبه های مهمی را نوشته ای. ممنونم از شما بایت متن های تان در دامنه. هم تبریک مبعث و هم خدانگه دار.
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: به نام خدا، درود بر شما. سوم اردیبهشت مصادف با سالروز تولد دانشمند، فیلسوف و فقیه نامور شیعی مرحوم شیخ بهایی است که روز معمار نامیده شده است. ضمن تبریک این روز به جامعه معماران، مهندسین و اهالی هنر، شعر (مُخمَّس) دلنواز و معروف آن دولتمرد دوران صفوی، را تقدیم می کنم: محمد جواد غلامی دارابی، تهران، دانشگاه هنر.
تاکی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوهگه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم من که روم خانه به خانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آیین تو جوید
تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید
هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
بیچاره بهائی که دلش زار غم توست
هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست
تقصیر خیالی به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
از جا بلند شوید
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: به نام خدا. درود بر شما، علّامه محمّد تقی جعفری نقل میکرد: عدّهای از جامعهشناسان برتر دنیا در «دانمارک» جمع شده بودند تا درباره موضوع مهمّی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟
برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصّی داریم، مثلاً معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیّت آن است. معیار ارزش پول، پشتوانه آن است.
امّا معیار ارزش انسانها در چیست؟
هر کدام از جامعه شناسها صحبتهایی داشتند و معیارهای خاصّی را ارائه دادند. وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم: اگر میخواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق میورزد.
کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است.
کسی که عشقش ماشینش است، ارزشش به همان میزان است،
امّا کسی که عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازۀ خداست.
علّامه جعفری فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. ولی جامعه شناسهایی که صحبتهای مرا شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند. وقتی تشویق آنها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم:
عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی علیه السلام) است. آن حضرت در «نهج البلاغه» میفرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُه ُ؛ ارزش هر انسانی به اندازه چیزی است که دوست می دارد.»
وقتی این کلام را گفتم، دوباره به نشانه احترام به وجود مقدّس امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از جا بلندشدند، و دوباره کف زدند.
پاسخ دامنه
به نام خدا. سلام. من هم از جا بلند شدم و کف زدم و صلوات فرستادم و روح من هم با این سخن نابِ حضرت مولا امام علی_علیه السلام_ بال درآورد و با پَرِ پرواز، به وَجد درآمد و آنی به بلندا رفت. ممنونم جناب آقای غلامی که با این متن برگزیده و آرام بخش، امروزمان را آگاهی و دانش بخشیده ای. سپاس، سپاس.
عشق و لرزیدن دل
حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: به نام خدا، درود بر شما. ضمن یادآوری ماجرای جالب دکتر حسابی از پروفسوری با لباس چوپانی (اینجا) این شعر هدیه می شود:
عشق را بی معرفت معنا مکن
زر نداری مشت خود را وا مکن
گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گلها زشت یا زیبا مکن
خوب دیدن شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مکن
دل شود روشن زشمع اعتراف
با کس ار بد کرده ای حاشا مکن
ایکه از لرزیدن دل آگهی
هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن
زر بدست طفل دادن اَبلهیست
اشک را نذر غم دنیا مکن
پیرو خورشید یا آئینه باش
هرچه عریان دیده ای افشا مکن
(مولانا)
پاسخ دامنه
به نام خدا. سلام. ممنونم. و من بیفزایم که مرحوم پریش شهرضائی شعر عشق مولانا را این چنین زیبا «استقبال» کرده است. استقبال شعری، چنانچه همگان می دانند یعنی سرودن یک شعر بر وزن و قالب یک شعر _معمولاً معروف_ دیگر؛ که اگر این تقلید همراه با طنز و شوخی باشد، به آن نقیضه می گویند.
ای بس آبادی که بوم یوم شد
بر سر یکمُشت گِل دعوا مکن
چون خدا بر تو خدائی میکند
اضطراب از روزی فردا مکن
متّحد گردید وطوفان شد نسیم
دوستی با بیسر وبی پا مکن
پشت بر محراب دل کردن خطاست
قامتت را جای دیگر تا مکن
چون بشمعی میرسی پروانه باش
وز نگاه این آن پروا مکن
پیش بیرنگان که مست حیرتند
گر دورنگی میکنی با ما مکن
گر زآب بِرکه میترسی پریش
دعوی غوّاصی دریا مکن
در ایران چه خبره؟
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: به نام خدا، درود بر شما. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﻣﻘﯿﻢ ﻫﻠﻨد ﭼﻨﯿﻦ ﭘﯿﺎﻣﯽ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺍﺩﻩ، ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺶ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﻟﻄﻒ نیست ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ ﺍﺳﺖ؟!
ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﻭ ﻧﯿﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻫﻠﻨﺪ، ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﯾﮏ ﻫﻠﻨﺪﯼ، ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺳﺎﯾﺪ ﺑﺎﯼ ﺳﺎﯾﺪ ﻧﺪﯾﺪﻩﺍﻡ! ﻧﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﯾﯿﺲ ﺩﺍﻧﺸﮑﺪﻩ، ﻧﻪ ﻣﺪﯾﺮ ﮔﺮﻭﻩ، ﻧﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩ، ﻧﻪ ﺻﺎﺣﺒﺨﺎﻧﻪ، ﻧﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻭ ﻧﻪ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ..!
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎﻭﺭﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﮐﺸﻮﺭ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺨﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ (ﺩﺭ ﻫﻠﻨﺪ) ﻣﯽﺑﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻭﻟﯿﻪﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﻨﺪ، ﺍﻭﻻً ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺳﺎﯾﻞ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﻧﻮﻉ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
ﺑﻠﮑﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻭﺳﺎﯾﻞ ﺿﺮﻭﺭﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﺮﯾﺪ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺑﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﻭﺳﺎﯾﻞ ﺩﯾﮕﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺗﻬﯿﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺟﺎﻟﺐﺗﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺮﺧﯽ ﻟﻮﺍﺯﻡ ﺿﺮﻭﺭﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ، ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺮﻭﻉ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺣﺘﯽ دﺳﺖ ﺩﻭﻡ ﺗﻬﯿﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻟﺒﺎﺳﺸﻮﯾﯽ، تلویزیون و...
ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﻋﺮﻭﺳﯽﻫﺎﯾﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩ است. ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮐﻤﺮ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻋﺮﻭﺱ ﻭ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺐ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺑﺸﮑﻨﺪ.
ﺩﺭ ﻫﻠﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺧﯽ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ، ﻋﺮﻭﺱ ﻭ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺿﻤﻦ ﺩﻋﻮﺕ نزﺩﯾﮏﺗﺮﯾﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻭ ﺍﻗﻮﺍﻡﺷﺎﻥ، ﺍﺯﺩﻭﺍﺝﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻠﯿﺴﺎ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﺩﺍﺭﯼ ﺛﺒﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺎﻡ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺧﺘﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.
ﺁﻧﻬﻢ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﯾﺴﺖ ﻭ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﯾﺎ ﭘﺎﻧﺼﺪ ﻧﻔﺮ ﻣﻬﻤﺎﻥ بلکه ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺳﯽ ﯾﺎ ﭼﻬﻞ ﻧﻔﺮ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﻻ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﻡ. ﺣﺎﻻ ﺗﺼﻮﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﺮﺧﯽ ﻭﺳﺎﯾﻞ ﺩﺳﺖ ﺩﻭﻡ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﻨﺪ !!!!
ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﭘﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻣﺮﺳﻮﻡ ﻭ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﺷﺪﻩ، ﺩﺭ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﻭ ﺑﻪ ﻭﯾﮋﻩ ﻫﻠﻨﺪ ﻣﺮﺳﻮﻡ ﻭ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﻠﮑﻪ ﻋﺠﯿﺐ ﻭ ﻏﯿﺮﻣﻨﻄﻘﯽ ﺍﺳﺖ. ﺑﻠﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺗﺠﻤﻞﮔﺮﺍﯾﯽ ﻭ ﻣﺼﺮﻑﺯﺩﮔﯽ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻭ ﻫﻢ ﭼﺸﻤﯽ ﻣﺎ ایرانی هاست. ﺷﺎﯾﺪ ﺟﻬﺎﻥ ﺳﻮﻣﯽ ﺑﻮﺩﻥ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﯿﻦ.....یعنی زندگی کردن برای بقیه... !!
محمد جواد غلامی دارابی.
پاسخ دامنه
به نام خدا. سلام به شما
من می خورم غذارو
شکر می کنم خدارو
اسراف نمی کنم من
تو خوردن آشامیدن
تو مدرسه تو خونه
حتما یادم می مونه
مداد نمی تراشم
وقتی نوکش بلنده
ورق نمی کَنم من
تا دفترم بخنده
(منبع)
رهبرِ عادل
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: به نام خدا. درود بر شما جناب دامنه و همه خوانندگان عزیز، دهه کرامت را به ارادتمندان و عاشقان اهل بیت عصمت و ولایت (علیهم السلام) تبریک و تهنیت عرض میکنم.
از مباحث خوب جناب عالی و دوستان بسیار صمیمی جناب سید علی اصغر شفیعی و جناب حاج سیدتقی شفیعی و... در این دو پست: (اینجا و اینجا) بهره بردم، حقیر نیز در تکمیل مطالب دوستان نکته ای را تقدیم می کنم.
اساسا" باید توجه داشت که دشمنان اسلام و مسلمانان، بیش از خود قانون آسمانی، از قانون شناسی که بتواند قانون الهی را تبیین، تعلیل، و دفاع علمی، قاطعانه پیاده کند هراسناکند و با انتخاب رهبر است که بیگانگان مأیوس و ناامید میشوند؛ چرا که تنها با وجود رهبر قانون شناس و عادل و توانا است که دین الهی به اجرا درمیآید و ظهور میکند.
فیلسوف عالیقدر حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در این باره می فرمایند:
دشمنان اسلام، در زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، به این امید نشسته بودند که لااقل پس از رحلت آن حضرت، کتاب قانون، بدون "مجری" بماند و آنگاه، با این قانون مکتوب و نوشته شده، به خوبی میتوان کنار آمد وآن را به دلخواه خود تفسیر کرد. اما وقتی برای این کتاب، مجری و مفسری به نام علی بن ابیطالب(ع) نصب شد و او، امیر مؤمنان و رهبر جامعه اسلامی گشت، آن دشمنان به کمین نشسته، ناامید گشتند و آیه شریفه "الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون " (68) در همین باره نازل شد.
خدای سبحان میفرماید: امروز که روز نصب ولایت است، کافران از دین شما و از اضمحلال و به انحراف کشیدن آن ناامید گشتند; پس دیگر از آنان هراسی نداشته باشید و از غضب خدا بترسید که در اثر سستی و کوتاهیتان شامل شما گردد. اگر دین خدا را یاری کنید و پشت سر ولی خدا و رهبر خود حرکت نمائید، خدایی که همه قدرتها از ناحیه اوست، حافظ و نگهدار و ناصر شما خواهد بود: "ان تنصروا الله ینصرکم ویثبت اقدامکم.
محمد جواد غلامی دارابی
جواب دامنه
به نام خدا. سلام جناب غلامی. ممنونم مباحث دامنه و دامنه نویسان را پی گرفتی و آن گاه در بحث شرکت جُستی. حضور عالمانۀ دامنه نویسان و جناب عالی بزرگترین پشتوانۀ دامنه و دامنه خوانان شریف است. جناب عالی به فراست، وجود رهبر قانون شناس و عادل و توانا را به بحث ما آوردی. و این نکته بحث ما را به کمال نزدیک تر ساخت. سپاس.
جناب غلامی
سلام. جواب های شما به مهندس عبدی (اینجا) (اینجا) و جناب دهقان (اینجا) بسیار مستدل و متقن بود. سپاس. انصافاً کار شما انقلابی و قابل ستایش است.
دامنه: سلام جناب آقای غلامی. دیدگاه شما را در دامنه منعکس کرده ام تا قوت قلبی بر خوانندگان شریف باشد. زیرا اساساً مجموعه نظرات روحانیت، برای اهل ایمان، چراغ راه است و گم نشدن در شوره زار. باید از چارچوب های انقلاب، عقاید شیعه و نیز سالها تلاش و مبارزات روحانیت وارسته بی هیچ ترس و شرمندگی دفاع کرد. و باید در برابر ارتجاع نوین سلطنت پرستان ایستاد؛ منطقی و شجاعانه و قاطع و بی رودربایستی. کوتاه بیاییم، جوّ، آلوده و آغشته به انواع شُبهات و چرندیات می شود. و آقای مهندس محمد عبدی رفیق ما _که خود از انقلابیون است و در صحنه های مهم انقلاب همیشه حضور داشته_ به یقین دیدگاه شما را به عنوان یک روحانی روشن و آگاه، هضم می کند و تأمل. ممنونم آقا.
زن در اسلام
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: سلام و عرض ادب محضر اساتید و دوستان فرهیخته. دوران عرب به سه دسته تقسیم می شود:
۱_ دوران سباء و حمیریان
۲_ دوران جاهلیت
۳_ دوران اسلامی
در زمان جاهلیت (۲۰۰ سال قبل از بعثت پیامبر) که پیامبر اسلام (ص) چهل سال در آن زیست. نگاه به زن در این دوران، شییء انگارانه بود. چه در نکاح و نیز چه در طلاق و حتی در اجتماع، زن از حقوق اولیه هم بر خوردار نبود اما با ظهور اسلام با سه اصل جاهلیت مقابله شد:
۱_ اصل مرد بودن: با اسلام آوردن حضرت خدیجه با اصل مرد سالاری مبارزه شد.
۲_ اصل مُسن بودن، با ایمان مولا حضرت علی ع در نو جوانی به پیامبر ص این اصل بی پایه شد.
۳_ اصل آزاد بودن. که با آزادی زید بن حادثه توسط پیامبر ص این اصل هم ضایع شد.
بنابر این با ظهور اسلام و تلاش گسترده پیامبر اعظم (ص) زن جایگاه واقعی خود را پیدا کرد. با سپاس جناب آقای طالبی عزیز.
توضیح دامنه
دامنه: به نام خدا. سلام جناب شیخ غلامی بزرگوار و گرامی. من، از جمعی در جایی پرسش به عمل آورده بودم که «اسلام از حقوق زنان کاست؟ یا بر آن افزود؟» این جواب مستدل و مستند جناب غلامی بود بر آن جمع؛ که بر من، این گونه متن نگاری، تازگی داشت. جای تقدیر دارد و سپاس.
امیدِ «زکریایی»
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: "امید واری در کهنسالی". به نام خدا درود بر شما، بی تردید یکی از مصادیق امیدواری به فضل و رحمت الهی که در آیات آغازین سوره مریم بیان شده حضرت زکریا (ع) است.
ایشان که در کهنسالی زیست می کرد و در حالی که همسری نازا داشت از خداوند درخواست کرد فرزندی به او عطا کند "رب لاتذرنی فردا" تا وارث او و وارث آل یعقوب گردد.
اساسا" امیدواری زمان، مکان، جایگاه خاص نمی شناسد بلکه باید به مهربانی خداوند ایمان و امید داشت. حضرت زکریا با توکل و تلاش و حُسن ظن و امید واری به رحمت بی کران الهی به این مهم دست یافت و خداوند در آیه هفتم سوره مریم می فرماید: ای زکریا همانا ما تو را به فرزندی که نامش یحیی است بشارت میدهیم.
محمد جواد غلامی دارابی.
نظر دامنه
به نام خدا. سلام جناب حجت الاسلام غلامی. ممنونم. بیفزایم که آری همین گونه است که نوشتی. ابوسعید ابوالخیر چه عالی سروده است:
از درگه همچون تو کریمی هرگز
نومید کسی نرفت و من هم نروم
و نیز سعدی
خداوندی چنین بخشنده داریم
که با چندین گنه امیدواریم
که بگشاید دری کایزد ببندد
بیا تا هم بدین درگه بزاریم
خدایا گر بخوانی ور برانی
جز انعامت دری دیگر نداریم
سرافرازیم اگر بر بنده بخشی
وگرنه از گنه سر برنیاریم
ز مشتی خاک ما را آفریدی
چگونه شکر این نعمت گزاریم
تو بخشیدی روان و عقل و ایمان
وگرنه ما همان مشتی غباریم
تو با ما روز و شب در خلوت و ما
شب و روزی به غفلت میگذاریم
نگویم خدمت آوردیم و طاعت
که از تقصیر خدمت شرمساریم
مباد آن روز کز درگاه لطفت
به دست ناامیدی سر بخاریم
خداوندا به لطفت باصلاح آر
که مسکین و پریشان روزگاریم
ز درویشان کوی انگار ما را
گر از خاصان حضرت برکناریم
ندانم دیدنش را خود صفت چیست
جز این را کز سماعش بیقراریم
شرابی در ازل درداد ما را
هنوز از تاب آن می در خماریم
چو عقل اندر نمیگنجید سعدی
بیا تا سر به شیدایی برآریم
ابهام غنا
قسمت یکم تا چهارم
6746
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: قسمت اول. به نام خدا. موسیقی حضور بسیار پررنگی در زندگی انسانها داشته و دارد، در گذشته رسانه ها اعم از رادیو ، تلویزیون، ماهواره و امروزه در فضای گسترده مجازی نفوذ کرده و می توان به راحتی شاهد نقش تاثیر گذار مثبت یا منفی هنر موسیقی در زندگی بود.
در تمام شبکه های صوتی و تصویری کمتر برنامه ای یافت می شود که در آن از انواع موسیقی ها برای تنوع و فرح بخشی به برنامه ها استفاده نشده باشد و این غیر از عموم مجالس لهو، و لعب است که در آن از موسیقی برای رقص و پایکوبی استفاده می شود.
اساسا موسیقی در میان هنر های شناخته شده با بیشترین مخالفت روبرو شده و در میان دانشمندان مسلمان به ویژه فقیهان مورد بحث و گفتگوی فراوان قرار گرفته است. نگاه غالب صاحب نظران به پدیده موسیقی نگاهی منفی و مبتنی بر مخالفت شریعت با آن بوده است، با این حال برخی نیز با کاوشی ژرف پیرامون ادله ناظر به آن ضمن تقسیم موسیقی به ممنوع و مجاز، به دفاع از موسیقی مجاز و فاخر پرداختند.
بی تردید یکی از عوامل دشواری و پیچیدگی این مساله ابهام در مفهوم غنا می باشد. به طوری که غنا را ضرب المثل مسائلی می دانند که فقها و اصولیین به عنوان موضوعات مجمل؛ یعنی موضوعاتی که حدودش مشخص نیست به کار می برند.
در این سلسله نوشتار تلاش می کنم ضمن ارائه تصویری روشن از مفهوم "غنا" یا "موسیقی" و بیان نقطه نظرات فقیهان، به جایگاه موسیقی در کتاب شریعت بپردازم. ادامه دارد...
تهران. دانشگاه هنر. محمدجواد غلامی دارابی.
آفرینش موسیقی
قسمت دوم
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: قسمت دوم. به نام خدا. آوا که از عناصر محوری موسیقی است همزاد انسان و در سراسر طبیعت از روز نخست به ودیعت نهاده شده است، آواز پرندگان، آهنگ برخورد برگ های درختان به هم خوردن و امواج دریا از نمونه های آن می باشد. اساسا" جستجو پیرامون بنیان گذار موسیقی چندان منطقی به نظر نمی رسد. با این حال، بسیاری برآنند تا برای موسیقی آغازی بیابند.
برخی همچون "ویلرموز" بر این باور است که نام بنیان گذار موسیقی نامشخص است. دیدگاه هایی که پیرامون زمان و آغاز و نیز بنیانگذار موسیقی مطرح شده، به شرح ذیل است.
"جفری بریس" به استناد نقشی که در یک غار ماقبل تاریخ در فرانسه بر جای مانده، بر این باور است که آفرینش موسیقی به دوران ماقبل تاریخ باز می گردد. او معتقد است که نقاشی های بازمانده از غارها و صغره های ماقبل تاریخ در شمال آفریقا این دیدگاه را تائید می کند.
برخی معتقداند که آفرینش موسیقی به دوران اقوام سومر و کلدانی باز می گردد. موید این نظریه آلات بادی در موسیقی است که باستان شناسان از خرابه های "اور" کشف کردند و تاریخ آن را به ۱۸۰۰ سال پیش از میلاد مسیح (ع) رسانده اند.
عده ای معتقداند پایه گذار موسیقی حضرت داود (ع) است که به داشتن صدای خوش و مزمار (نی) معروف بوده است. ابن ابی الحدید می نویسد: به حضرت داود نغمه خوش و دلپذیری عنایت شده بود، به گونه ای که پرندگان هنگام نغمه سرایی او در محراب عبادت وی گرد آمده و حیوانات بیابان نیز با شنیدن آوای او به نزدیک او می آمدند و از شدت تاثیر آوای خوش او، حضور مردم را فراموش می کردند.
عکس: بازنشر دامنه
بعضی فیثاغورث، حکیم یونان باستان را مؤسّس موسیقی دانسته اند. با این حال پدیده هایی همچون خط، زبان، قصه، شعر و موسیقی که با طبیعت بشری و زندگی او نوعی هم زادی و هم صدایی دارد، جستجو از چهره ای به نام بنیان گذار آن تحصیل حاصل است. محمد جواد غلامی دارابی.
پیشینۀ موسیقی
قسمت سوم
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی: به نام خدا. این ادعا که موسیقی قرن ها پیش از ظهور اسلام میان ملل مختلف به ویژه ملل متمدن همچون ایران باستان و بیرانس کاملا شناخته شده بود، دور از واقع نیست از شواهد و مستندات تاریخی برمی آید که به رغم رواج موسیقی و آشنایی ملل مختلف با آن، این هنر در میان عرب جاهلی رونق کمتری داشت و گویا جذبه عرب بیشتر متوجه شعر بوده است.
ابن خلدون معتقد است در ابتدا رواج آهنگ شعر در میان عرب، زمینه را برای رویکرد آنان به موسیقی فراهم آورد؛ در پی آن، صحرای خشک و سوزان حجاز و نیاز اجتناب ناپذیر به شتر به عنوان مرکب راهور، عرب را واداشت نوعی آوای آهنگین به نام " حدا " (آوازی که شتربانان به آن تغنی می کردند برای راندن شتران و دخترکان و کنیزان به ترجیع صدا و ترنم آن در خانه ها می پرداختند اگر در شعر بود به آن غنا و اگر در قرائت بود به آن تغبیر می گفتند) را بنیان نهاده، تا بر سرعت و نشاط این مرکب بیافزاید.
اساسا" اوج روی آوری اعراب به موسیقی زمانی شروع شد که آنان در پی فتوحات با ملل مختلف؛ همچون ایران و روم آشنا شدند. از سویی دیگر عشق و علاقه وافر حکام بنی عباس به مجالس لهو و لعب کار را جایی رساند که آوازه خوانان مرد و زن مشهوری ظهور نموده افرادی چون ابراهیم موصلی و فرزندش اسحاق و نوه اش حماد و ابزار آلات موسیقی به تدریج به صورت کامل تری مورد استفاده قرار گرفت.
ابزاری که به ادعای ابوالفرج اصفهانی پیش از اسلام تنها به "دف چهار گوش" و " نی لبک" و "نی بلند" منحصر می شد در زمان عباسیان پا به پای ابزار شناخته شده در میان ملل متمدن به کار گرفته شد. بی شک با توجه به شان نزول برخی آیات الهی (جمعه آیه ۱۱ و نور آیه ۳۳) موسیقی و ابزار آن در صدر اسلام امری ناشناخته نبود. محمد جواد غلامی دارابی.
نگاه فیلسوفانه
قسمت چهارم
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی. قسمت چهارم. نگاهی فیلسوفانه به موسیقی". به نام خدا. ابن سینا در مقاله نخست "جوامع موسیقی شفا" پس از مقدمه فصل اول به تعریف موسیقی می پردازد. او موسیقی را چنین تعریف می کند: "موسیقی علمی ریاضی است که در آن در مورد نغمه ها از آن حیث که با یکدیگر سازگار می گردند و در مورد زمان هایی که بین آن نغمات رخنه می کنند بحث می شود تا چگونگی ساخت آهنگ دانسته شود." وی در تحلیل این تعریف آورده است، موسیقی از دو مبحث بنیادین "تالیف و "ایقاع" تشکیل شده است. اکنون به بررسی این مباحث می پردازیم:
۱- تالیف: این فیلسوف شهیر هدف از تالیف را " تالیف لحن" می داند. تالیف معادل "composition" و به معنای ساختن و تصنیف کردن قطعه موسیقیایی است. لحن نیز معادل " melody" و به معنای " آهنگ سازی" و تصنیف آهنگ است. ابن سینا یادآور می شود که برای ساختن آهنگ باید دانست کدام نغمات با هم مناسب اند و قابلیت تالیف و ترکیب با یکدیگر را دارند و چه نغمه هایی با هم متنافرند.
نغمه معادل"note" امروزی است. بنابر این برای دانستن چگونگی ساخت آهنگ باید به مطبوع و نامطبوع بودن نت ها با یکدیگر علم حاصل کرد. ایشان در تعریف نغمه می گوید: صوت از آن حیث که در زمان محسوسی باقی می ماند، نغمه نامیده می شود. "عبدالمومن ارموی " این تعریف را ناکامل دانسته و نغمه را چنین تعریف کرده است : نغمه صوتی است که زمانی دارد و اندازه ای از زیر و بمی را داراست و نفس نسبت به آن آرامش می یابد.
۲- ایقاع: ایقاع یا وزن شناسی، یکی از مهم ترین مباحث موسیقی است و کمتر کتاب یا رساله ای از آثار پیشینیان که به فارسی یا عربی در مورد موسیقی نگاشته شده است، می توان یافت که در آن، این بخش وجود نداشته باشد. ایقاع به معنای کشش زمانی و وزن موسیقیایی است و نیز به معنای تعیین زمان نقرات است. "نقر" به معنای کوبش یا ضرب است و ایقاع را به معنای وزن شناسی یا تعیین زمان ایجاد ضربات دانست. با توجه به اینکه آن ضربات می توانند به نت ها نغمات یا حروف مربوط باشند، ابن سینا ایقاع را به دو نوع لحنی یا موسیقیایی تقسیم کرده است.
عناصر غنا
6791
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی. به نام خدا. قسمت ششم. "عناصر معنایی غنا". به نام خدا. از مجموعه تعاریفی که از طرف واژه شناسان و فقیهان پیرامون مفهوم غنا ابراز شده، می توان سه عنصر آوا، آهنگ و طرب را از عناصر معنایی آن دانست.
۱- آوا
مهمترین عنصر معنایی در مفهوم غنا آوا است که به آن (صوت) اطلاق شده است. بنابر این، آوایی که از حنجره انسان بر می خیزد، یا آن چه از نواختن آلات موسیقی به گوش می رسد، عنصر معنایی غنا را تشکیل می دهد. آوای مورد نظر تموجی است که با گذار جریان هوا از لا به لای تارهای صوتی گلو یا با به هم خوردن دو قطعه در ابزار موسیقی همچون پیانو ایجاد می گردد، بی آنکه لزوما کلام یا گفتاری را در پی داشته باشد. مقصود شیخ انصاری از پافشاری بر این که غنا از مقوله لفظ است نه کلام، ناظر به همین مطلب است.
۲- آهنگ
مفهوم موسیقی و غنا در جایی تدایی می کند که آوا و صوت دارای یک آهنگ و ریتمی باشد. آن چه در حوزه تعلیم و تعلم جای می گیرد، همین آهنگ و نظام منسجم آواست، که توسط موسیقی دان تنظیم و پیشنهاد می شود و در کلاس ها آموزش داده می شود و آلات موسیقی را با الهام از آن می نوازند.
۳- طرب
ادیب پرآوازه مرحوم جوهری در باره مفهوم طَرب می گوید: "طرب سبک حالی است که از شدت شادی یا اندوه به انسان دست می دهد". طرَب در نگاه دیگر واژه شناسان و فقیهان بیشتر در مفهوم شادی آفرینی به کار رفته است، چنان که ابن منظور آن را صدای شادی آفرین دانسته است. در حالی که حالات ویژه طرب از شدت حزن نیز به انسان عارض می گردد. طرب ناشی از شادی همان سرخوشی مستانه است که به انسان به هنگام شنیدن آوای آهنگین دست می دهد و گاه آن قدر شدید است که انسان را بیخود می سازد و به مرحله زوال عقل می رساند.
نوع موسیقی های متداول آمریکایی چنین است که مستمع را مدهوش می سازد، وقوع برخی از بزهکاری ها در حال شنیدن موسیقی طرب انگیز، رقص و حرکات سبک سرانه دیگر، حکایت گر چنین حالتی است. بی تردید یکی از انگیز ه های مخالفت شرع با چنین انواعی از غنا و موسیقی تموج شدیدی است که در تارهای عصبی دریافت کننده آن رخ نموده و باعث فرسودگی و نابودی آن ها می شود. به عنوان نمونه ویلیام جیمز می گوید: «ممکن است خداوند از گناهان ما بگذرد، ولی ضعف اعصاب که از موسیقی سرچشمه می گیرد، دست از سر ما برنمی دارد.»
محتوا و غنا
7006
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی. قسمت هفتم. "نقش محتوا در تحقق غنا". به نام خدا. در قسمت ششم اشاره شد که "غنا" از مقوله صوت است و کلام و گفتمان یا محتوا در تحقق معنایی آن دخالت ندارد. مرحوم آیت الله خویی معتقد است که مفهوم "غنا" مرکب از هیات و ماده یعنی مرکب از آوا و کلام است ایشان می گوید: در "غنا" دو چیز معتبر است:
۱- ماده (کلام) باطل و لهوی باشد.
۲- هیات، در برگیرنده کشیدن و ترجیع باشد.
بنابر این اگر یکی از آن دو منتفی شود "غنا" صادق نیست و نیز ترجیعی که به هنگام وعظ و خطابه متداول است از مفهوم "غنا" خارج است. از آن جایی که ایشان مفهوم "غنا" را مرکب از ماده ؛ یعنی کلام و هیات یعنی آوای آهنگین دانسته اند در برخورد با روایاتی که در آن ها "غنا" در تلاوت قرآن و نیز مرثیه خوانی تجویز شده است، را موضوعا" از مفهوم "غنا" خارج می داند؛ زیرا از نظر ایشان اگر چه هیات "غنا" درباره آن ها صادق است، اما گفتمانی که در آن ها به کار بسته می شود، گفتار باطل نیست.
تعاریفی که در قسمت قبل از واژه شناسان و فقها بیان کردیم، دانسته شد که هیچ کس محتوا و کلام را در مفهوم "غنا" دخالت نداده است. از جمله فقهای معاصر که "غنا" را منحصرا در هیات می داند نه مرکب از ماده و هیات، مرحوم امام خمینی ره است. ایشان در این باره می گوید:
ماده (کلام) در تحقق مفهوم "غنا" دخالتی ندارد.
از این رو در تحقق "غنا" تفاوت نمی کند که کلام باطل باشد یا حق، حکمت باشد یا قرآن و یا مرثیه ای در رثای ستمدیده ای، در این مطلب جای تردید وجود ندارد. بر این اساس، حضرت امام ره ضمن آن که تلاوت قرآن و مرثیه را مفهوما داخل در غنا دانسته و خروج تخصصی آن ها را رد کرده است مدعی است که "غنا" در این موارد نیز جایز نمی باشد. نتیجه آن که مفهوم "غنا" با وجود هیات تحقق می یابد و نوع گفتمان در آن دخالتی ندارد.
غنا و فُقها
7010
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی. «قسمت هشتم. "دیدگاه فقها درباره غنا". به نام خدا. پیرامون غنا دو نظریه عمده توسط فقها ارائه شده است. عده ای مطلقا حرام دانستند و برخی نیز غنا را به حرام و حلال تقسیم کردند. اکنون به بررسی این دو نظریه می پردازیم.
۱- حرمت مطلق غنا
بر اساس این دیدگاه حرام بودن مطلق غنا بر مبنای پذیرش صوتی بودن غنا است. آوای آهنگین سرخوش کننده حرام است، حتی اگر گفتمان و کلام همراه آن همچون تلاوت قرآن بر حق باشد. مشهور فقها به ویژه فقیهان گذشته همچون صاحب جواهر بر این نظریه ادعای اجماع دارند. کسانی که مدعی حرمت مطلق غنا و همه انواع و اقسام آن هستند به سه دلیل تمسک کرده اند که عبارتند از :
۱- آیاتی از قرآن
۲- روایات
۳ - اجماع
"آیاتی از قرآن"
نخستین دلیلی که بر حرمت غنا ارائه شده آیاتی از قرآن است که با کمک روایات حمل بر موسیقی و غنا شده است. این آیات به شرح ذیل است.
۱- آیه "اجتنبو قول الزور". محل شاهد "قول زور" است که از نظر مدعیان حرمت مطلق غنا به معنای غنا آمده است و یا حداقل غنا را دربر می گیرد. مرحوم طبرسی صاحب مجمع البیان پس از آن که "زور" در آیه فوق را به معنای کذب دانسته می گوید: "اصحاب ما روایت کردند که غنا و سایر گفته های لهو آمیز مشمول قول زور است. مقصود ایشان در کافی استناد به کلام امام صادق (ع) است که فرمود: مراد از "اجتنبو" غنا است. در روایت دیگری مرحوم شیخ انصاری نیز "قول زور" را به معنای غنا دانسته است".
"نقد برخی صاحب نظران بر تفسیر "قول زور" به غنا"
۱- "زور" در لغت به معنای دروغ است و مناسبتی بین مفهوم دروغ و مفهوم غنا وجود ندارد، مگر آن که بر حسب محتوا می تواند به معنای بر خورداری غنا از کلام دروغین باشد.
۲- اضافه "قول" به "زور" موید آن است که مقصود از "زور" چیزی است که از مقوله گفتار و کلام است درحالی که اشاره شد غنا از مقوله صوت است نه کلام بنابراین اگر حرمتی متوجه غنا گردد به خاطر برخورداری از گفتار دروغین است نه آن که ذاتا حرام باشد.
۳- در برخی روایات قول زور به معنای شهادت دروغین تعبیر شده است.
مرحوم استاد آیه الله معرفت در این باره می گوید: «مقصود روایات آن است که "قول زور" که در آیه شریفه از آن نهی شده، بر غنا حمل شود به این معنا که غنا یکی از مصادیق آن به شمار می آید؛ زیرا "زور" در لغت به معنای میل به کژی آمده است. پس هر چه که سبب انحراف و رویگردانی از جدی نگری به زندگی بوده و دست افرادی به منظور نشر فحشا میان مومنان به حساب آید، حال چه به لحاظ محتوایش یا با توجه به لوازم فتنه انداز آن، عناوین "لهوالحدیث" "لغو" "باطل" و "قول الزور: بر آن منطبق می گردد.»
دیدگاه فُقها
7015
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی. قسمت نهم. به نام خدا. نخستین دلیل بر حرمت مطلق غنا آیات قرآن است. در قسمت هشتم به یک آیه اشاره شد. اکنون به بررسی دومین آیه پیرامون این مبحث می پردازیم.
۲- آیه (والذین هم عن اللغو معرضون، و آنان که از لغو و باطل دوری می جویند، مومنون آیه ۳). مرحوم طبرسی در تفسیر آیه شریفه فوق می گوید: "لغو در حقیقت هر گفتار یا کرداری بیهوده ای است که فایده قابل توجهی بر آن مترتب نباشد، چنین کاری زشت و نارواست که می بایست از آن پرهیز کرد". وی سپس چنین آورده است: "از امام صادق (ع) روایت شده است که لغو آن است که کسی بر تو باطلی را به دروغ ببندد، یا آن چه را که در تو نیست، به تو نسبت دهد. پس برای خدا از چنین شخصی روی گردان".
همچنین از آن حضرت روایت شده که لغو را به غنا و کارهای لهو معنا کرده اند. شیخ مفید از حضرت علی (ع) روایت می کند که فرمود: "هرگفتاری که در آن از خداوند یادی نشود، لغو است. در روایت دیگری از امام صادق (ع) در ذیل آیه شریفه (واذا مروا باللغو مروا کراما ، هر گاه بر ِلغوی بگذرند بزرگوارانه می گذرند و به آن نزدیک نمی شوند فرقان ۷۲) چنین آمده است: این آیه وظیفه ای را که خداوند بر دوش مومنان نهاده، بیان می کند که آن گوش ندادن به محرمات است.
در روایات برای لغو معانی مختلف بیان شده که عبارتند از :
۱- سخن ناحق درباره دیگران
۲- غنا و لهو
۳- هر گفتاری که در آن یاد خداوند نباشد
۴- گفتار حرام
از معانی فوق دو نکته بدست می آید:
الف) روایات در مقام مصادیق هستند و در حقیقت موارد گفته شده با مفهوم غنا اتحاد مصداقی دارند نه اتحاد مفهومی
ب) نگاه روایات به مفهوم لغو محتوایی است که گفتار لغو با خود دارد و به خاطر ناروا بودن این محتوای لغو ناروا شمرده شده است. سخن ناحق، گفتار دور کننده از یاد خداوند و گفتار حرام همگی ناظر به مدعا می باشند.
بنابراین، بر فرض پذیرش اطلاق لغو بر مفهوم غنا، این اطلاق نه به خاطر هیات و صورت غنا است، بلکه به خاطر ماده و گفتمانی است که در آن بازتاب می یابد.
اساسا" بر موافقت با ممنوعیت هر گفتار باطل چه در قالب غنا و چه در قالب شعر تاکید شده است و در مفهوم غنا، ماده و گفتمان دخالت ندارد. بر این اساس نهی و منع از گفتار باطل به هیچ وجه به معنای حرمت مطلق غنا نخواهد بود و در نهایت غنا را نه به خاطر غنا بودن، بلکه به خاطر برخورداری اش از کلام باطل ممنوع می سازد.
بررسی آیات
7022
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی. قسمت دهم."دیدگاه فقها در باره غنا". به نام خدا. سومین آیه ای که قائلین مطلق حرمت غنا به آن تمسک کردند (آیه ۶) از سوره لقمان است. (ومن الناس من یشتری لهو الحدیث) و برخی از مردم سخن بیهوده را می خرند.
مهران بن محمد از امام صادق (ع) روایت کرده که فرموده: الغناء مما قال الله... غنا از جمله لهو الحدیث است که خداوند فرموده است: و من الناس...
درباره روایت مذکور به دو نکته اشاره می شود: الف) امام صادق (ع) در مقام بیان یکی از مصادیق لهو الحدیث است. ب) واژه لهو الحدیث با توجه اضافه شدن لهو به حدیث که از نوع اضافه صفت به موصوف است؛ همچون عبارت قول الزور بهترین گواه است که مقصود از نهی و نکوهش، کلامی است که احیانا با غنا همراه است و لهو بر آن صادق است.
ماجد بحرانی نیز با توجه به این که حدیث، کلام خبری است و بر صوت و آوای کلام اطلاق نمی گردد، معتقد است آن چه در آیه شریفه نهی شده، تغنی به کلمات لهو آمیز است نه صرف کیفیت و آوا، بنابر این اگر آوای طرب انگیز مشتمل بر گفتار حق باشد، حرام نخواهد بود.
"نتیجه بررسی آیات"
از بررسی آیات مورد اشاره که برای اثبات حرمت مطلق غنا به آن ها استدلال شده نکات ذیل قابل استفاده است.
۱- در هیچ یک از آیات قرآن از مفهوم موسیقی به صراحت یاد نشده است. آن چه در قرآن آمده، عناوین قول الزور لهو الحدیث و لغو می باشد که به کمک روایات بر موسیقی حمل شده است.
نشنال جئوگرافی. کوچ؛ و کودکانی که موسیقی جزئی از آنهاست
۲- روایاتی که در آنها آیات مذکور بر غنا تفسیر شده است، برای اثبات دیدگاه نخست؛ یعنی حرمت مطلق غنا کفایت نمی کنند؛ زیرا با اشکالات ذیل روبرو هستند:
الف) چنان چه محقق نراقی آورده است، سند اکثر آن روایات ضعیف است.
ب) روایات عموماً غنا را در یکی از مصادیق مفاهیم فوق معرفی کرده اند، در این صورت با توجه به ادعای انصراف، مقصود از آن ها غناهای رایج عصر ائمه (علیهم السلام) خواهد بود که هم از حیث محتوا شامل باطل و هم از حیث ملازمات با محرّمات همراه بوده است. بنابراین، روایات غنا را نه از جهت کیفیت و هیات آن بلکه از آن جهت که مشتمل بر کلام باطل است، ممنوع اعلام نموده است.
روایات و غنا
7032
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی. به نام خدا، قسمت ۱۱. دیدگاه فقها در باره غنا ۲- روایات. دومین دلیل قائلین به حرمت مطلق غنا روایات معصومین (علیهم السلام) می باشد. برخی از روایات با توجه دادن به مفهوم غنا آثاری منفی برای آن ذکر می کنند. مرحوم شیخ حر عاملی در وسایل الشیعه چنین آورده است: غنا نفاق می آفریند و فقر را به دنبال دارد. وی در ادامه می گوید: غنا آشیانه نفاق است و نیز نردبان زنا است.
بازنشر دامنه. نُت موسیقی
در برخی دیگر از روایات نیز آمده است که خداوند از اهل غنا روی گردان بوده و از آنان باز خواست خواهد کرد، نظیر این روایت: به خانه های که خداوند از اهل آنان روی گردان است وارد نشوید. شخصی از امام صادق ع پرسید که هرگاه به بیت الخلا می رود، برای آن که به آواز کنیزکان همسایه گوش دهد، مقداری بیشتر درنگ می کند، آیا او گناهکار است؟ امام در پاسخ پس از توبیخ او به این آیه شریفه(ان السمع و البصر کل اولئک کان مسئولا- همانا گوش، چشم و دل همه در پیشگاه خداوند مسئولند) استناد کرد.
هم چنین وقتی راوی از امام هشتم (ع) پرسید که هشام بن ابراهیم عباسی که مردی آلوده به لهو و و لعب است، از شما نقل کرده که شما غنا را مجاز دانسته اید امام در پاسخ فرمود: "زندیق دروغ گفته است، من چنان نگفتم، او از من درباره غنا پرسید به او گفتم: مردی نزد ابوجعفر آمد و از او درباره غنا پرسید، در پاسخ فرمود: فلانی، اگر خدا بین حق و باطل جدایی بیاندازد، به نظر تو غنا در کدوم طرف است؟ مرد گفت: البته در طرف باطل است. ابوجعفر گفت: پس خودت قضاوت کردی".
نقد و بررسی روایات فوق
مرحوم محقق نراقی می گوید روایات به رغم فراوانی، شان دلالت بر حرمت را ندارند؛ زیرا مفاهیمی همچون ایمن نبودن از عدم اجابت، عدم ورود فرشته در خانه ای که غنا است، لانه نفاق بودن غنا همراه بودن با باطل و مانند این ها دلالتی بر حرمت ندارند، زیرا نظیر همین مفاهیم در غالب موارد مکروهات نیز آمده است.
۳- اجماع
سومین دلیل بر حرمت مطلق غنا اجماع است. مرحوم صاحب جواهر در این باره چنین آورده است: " غنا به اجتماع منقول و محصل حرام است" ایشان حتی حرمت آن را ضرورت مذهب دانسته است.
محمد جواد عاملی می نویسد: بالاجماع غنا، مزد گرفتن برای آن، یاد گیری و آموزش و شنیدن آن حرام است، چه در قرآن، دعا و شعر باشد و چه غیر آن.
مرحوم شیخ انصاری در مکاسب می گوید: در حرمت اجمالی غنا اختلافی وجود ندارد.
"نقد اندیشمندی بر اجماع"
"در این که بر حرمت غنا اجماع و یک صدایی وجود دارد نمی توان تردید کرد. سخن در دامنه اجماع است. اگر مقصود وجود اجماع بر حرمت غنا به طور مطلق و بدون استثنا باشد، این مدعا مردود است؛ زیرا دانشمندان و فقیهانی همچون شیخ طوسی، محقق نراقی و فیض کاشانی غنا را به طور مطلق حرام ندانسته اند و قایل به تفصیل شده اند و اگر مقصود وجود اجماع بر حرمت به صورت اجمالی باشد چنان چه شیخ انصاری ادعا نموده است سخنی درست و قابل دفاع می باشد".
غنای حرام و حلال
7040
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی. قسمت ۱۲ . "دیدگاه دوم" (تقسیم موسیقی به حرام و حلال). به نام خدا، بر اساس دیدگاه دوم غنا بر دو قسم است: غنای حرام و غنای حلال. فیض کاشانی، محقق سبزواری و ملا احمد نراقی از فقیهان پیشین و برخی از فقیهان معاصر بر این باورند که با وجود استثنای برخی موارد غنا؛ همچون غنا در قرآن یا در مجالس عروسی و ...، در این که به نظر شرع مقدس غنا بر دو دسته حلال و حرام منقسم است، تردیدی نیست.
قبل از بررسی دلایل دیدگاه دوم برخی از عبارتهای طرفداران این دیدگاه را بیان می کنیم. مرحوم فیض کاشانی در دفاع از نظریه خود چنین آورده است.
"از مجموع روایات وارد شده در باب غنا به دست می آید که حرمت غنا و داد و ستد به آن و یاد گیری و آموزش و شنیدن آن اختصاص به غنایی دارد که در روزگار بنی امیه و بنی عباس رایج بوده، به این صورت که مردان در مجالسی که زنان آوازه خوانی می کردند، وارد می شده اند، زنان به باطل سخن می گفتند و به انواع بازی ها مشغول بوده اند.
بنابر این تغنی به اشعاری که متضمن یاد بهشت و جهنم، تشویق به زندگانی جاوید اخروی، توصیف نعمت های خداوند، یاد عبادت ها، ترغیب به کارهای نیک و زهد ورزیدن نسبت به امور ناپایدار و امثال این ها بدون اشکال است؛ زیرا این ها همه یاد الهی است، و ای بسا تن آنان که از خدای بیم دارند، از شنیدن آن ها بلرزد و پوست و لب های ایشان به یاد الهی نرم شود."
محقق سبزواری، دومین فقیه برجسته در این زمینه می گوید: "بدون تردید موسیقی که با لهو و لهویات همراه باشد حرام است و در غیر این صورت مباح می باشد."
مرحوم سید بحرانی معروف به ماجد پس از بررسی های مختلف پیرامون ادله مورد نظر می گوید: "مراد ائمه از نهی غنا، آوای لهوی بوده که فساق بدان آوازه خوانی می کردند."
مرحوم علامه شعرانی می نویسد: "یا می بایست مانند مرحوم شیخ طوسی در استبصار اخبار حرمت را به جای آن که بر ذات غنا متوجه کنیم، بر ملابسات آن؛ همچون سخنان باطل، اختلاط زن و مرد حمل کنیم، یا آن که حرمت غنا را ویژه مواردی بدانیم که میل به فحشا و ارتکاب حرام را بر می انگیزد.غنا در این صورت به خاطر این که سبب و زمینه حرام است ممنوع اعلام شده است.
نتیجه:
از مجموع گفتار صاحب نظران این دیدگاه به دست می آید که موسیقی و غنا به طور مطلق حرام و ممنوع نمی باشد، بلکه یک دسته از موسیقی حرام و دسته دیگری حلال است. برخی حرمت موسیقی را برخاسته از ملازمات می دانند که در زمان ائمه معصومین (علیهم السلام) در مجالس آوازه خوانی رایج بوده است نظیر اختلات زن و مرد و دسته ای دیگر حرمت غنا را به خاطر برخورداری از کلام باطل و لهوی دانسته اند. بر طبق هر دو نظریه، حرمت غنا متوجه ذات آن نیست، بلکه ناشی از عوارض خارجی می باشد. بنابر این اگر تغنی با حرامی همراه نباشد، حرمتی نخو اهد داشت.
پاسخ دامنه
سلام جناب حجتالاسلام غلامی. بسیار منسجم نوشتی. نتیجهگیری مُتقن و قابلقبولی تدوین کردهای و این جملهات کار را تمام کرد که بهخوبی نوشتید: "بنابر این اگر تغنی با حرامی همراه نباشد، حرمتی نخواهد داشت."
یک نکتهی طنزی هم بگویم جناب غلامی:
گفتی تغنّی... باید بگویم: این روزگار کسی غنا و پرتوپلا هم گوش کند، همش یاد بدبختیها، وام و بدهیها، بهره و رباها و چالهچولههای هزارهزار شکافش میافتد، نه اختلاط و لوطیگری و لهویات و لغویات! جدیتر آنکه البته سخن شما فوقالعاده زیبا و رسا نگارش شدهاست و حکم شرع بر خوانندگان روشن و هویدا شدهاست.
بررسی ادلّه
7050
به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی دارابی. قسمت 13. "بررسی ادله تقسیم غنا به حرام و حلال". به نام خدا، بر اساس نظریه برخی از فقیهان غنا به صورت مطلق حرام نبوده و به دو قسم حرام و حلال تقسیم می شود. برای اثبات این دیدگاه دو دلیل ارائه شده است که عبارت است از: تعلیلی در روایات و موارد استثنا از غنا.
۱- تعلیلی در روایات
تعلیلی که در روایات حرمت غنا آمده ، گواه آن است که غنا به دو بخش حرام و حلال تقسیم می شود. روایاتی که ذیل آیات پیشین ارائه شده، نشان گر این تعلیل است. زیرا از آن ها بدست می آید که غنا از آن جهت حرام است که " لهو الحدیث" یعنی لغو و باطل است و بر اساس قانون ملازمت سبب و مسبب، هر جا سبب حرمت غنا در بین نباشد، غنا حرام نخواهد بود.
از جمله روایاتی که از آن تعلیل بر حرمت به دست می آید، روایت ذیل است:
مرحوم مجلسی در کتاب بحار الانوار به نقل از پیامبر اسلام (ص) آورده است. "هر کس به غنای حرام آوازه خوانی کند، به گونه ای که انگیزش بر گناهان را ایجاد کند بابی از شر را بر خود گشوده است."
این که در این روایت غنای حرام به انگیزش بر معاصی توصیف شده است نشان گر آن است که علت تحریم غنا همین انگیزش است.
همچنین در روایتی از مرحوم صدوق در کتاب خصال، غنا در شمار گناهان بزرگ بر شمرده شده و چنین آمده است. «بازی های که انسان را از یاد خدا باز می دارد، ممنوع است؛ مانند غنا، تار زدن و اصرار بر گناهان کوچک».
در این روایت نیز غنا از آن جهت که انسان را از ذکر خداوند باز می دارد، نهی شده است. بنابر این همان گونه که مرحوم فیض کاشانی می گوید، اگر غنا با کلام حکمت آمیز، انسان را به یاد خدا و بهشت اندازد، به چه علت حرام است؟!
۲- موارد استثنا از غنا
بر اساس شماری از روایات، مواردی از غنا از حرمت استثنا شده است که اثبات می کند حرمت ذاتی و همیشگی نیست. به استناد برخی روایات صحیح، افزون بر این که برخی از موارد غنا از موضوع حرمت خارج می گردد، مناط حرمت در موارد منع نیز بدست می آید.
موارد استثنا از حرمت غنا (موسیقی)
۱- حُدا
۲- تغنی به قرآن
۳- آوازه خوانی زنان در عروسی ها (با حضور زنان)
ان شاءالله در جلسه بعد پیرامون موارد استثنا به تفصیل سخن خواهیم گفت.
استثناء غنا
7061
بهقلم حجةالاسلام محمدجواد غلامی دارابی. قسمت 14 . "موارد استثناء از غنا" 1- حدا (به ضم حاء). به نام خدا. ابن خلدون ، دانشور و اندیشمند مشهور اسلامی می گوید: اعراب برای سرعت بخشیدن به سیر شُتر، آهنگی ویژه را به کار می گرفتند که جزء غنا بوده و به آن(حُدا) یا (رکبانی) اطلاق می شد. بسیاری از فقهاء حتی آنان که بر حرمت مطلق غنا پای می فشارند، به استناد روایات اهل بیت (علیهم السلام) حدا را از موارد حرمت غنا، استثنا می کنند.
مرحوم شیخ انصاری نیز درباره (حُدا) چنین آورده است: (حُدا) به ضم حاء بر وزن دعا، آوازی است که برای حرکت شتر به کار می رود و در کفایت آمده که مشهور قائل به استثنای آن هستند. برخی دیگر از فقها به این استثنا تصریح کرده اند، همچون محقق در شرایع و علامه حلی در قوائد و...
شتر
بر فرض که ما (حُدا) را از جمله آوا های لهوی بدانیم چنان که فقیهان پیشین به رغم دخالت دادن طرب در مفهوم غنا استثنا کرده اند، می گوئیم با وجود روایات متواتر دال بر تحریم غنا، دلیلی بر استثنا نمی ماند، جز روایت نبوی که پیامبر ص(حدا) توسط عبدالله ابن رواحه را امضا و تقریر کرد.
نکات قابل استفاده از کلام شیخ انصاری: الف) بسیاری از فقیهان برجسته از جمله محقق، علامه و شهید و... (حُدا) را از غنا استثنا کرده اند. ب) مرحوم شیخ دلیل ادعا شده مبنی بر استثنا (حُدا) را ناکافی می داند. روایت مورد اشاره مرحوم شیخ را صاحب جواهر و دیگران نقل کرده اند. محل شاهد استثنایی است که با وجود اذعان به غنا بودن (حُدا) از طرف بزرگان فقها اعلام شده است.
تغنّی به قرآن
7067
بهقلم حجةالاسلام محمدجواد غلامی دارابی. قسمت 15. "موارد استثنا غنا" 2- تغنی به قرآن. به نام خدا. دومین مورد که از غنای حرام استثنا شده، تغنی به قرآن است که در برخی از روایات به آن سفارش شده است. از پیامبر اسلام (ص) روایت شده که فرمود: (لیس منا من یتغن بالقران ... آن که تغنی به قرآن نکند از ما نیست)
در روایت دیگر واژه "تغنوا" به صیغه امر آمده که تاکید بیشتری بر جواز تغنی دارد. مرحوم مجلسی در روایت دیگری چنین آورده است: عادت عرب بر آن بود که به هنگام سواری و هنگام نشست و بر خاست در نشست ها و در بیشتر حالات به " رکبانی" تغنی می کردند. هنگامی که قرآن آمد، پیامبر اکرم (ص) اعلام کرد که به جای تغنی به رکبانی، تغنی به قرآن را می پسندد.
قاریان مشهور جهان
زمخشری از علمای اهل سنت در شرح این روایت می گوید: ترانه عرب رکبانی بوده و رکبانی ترانه ای بود که آن را با آواز بلند و کشیده در حالات گوناگون می خواندند. پیامبر اکرم به جای آن تغنی به قرآن را ترجیح داد. زیرا مقصود حضرت از این که فرمود: (لیس منا من یتغن بالقران ) آن است که کسی که به جای آواز خوانی به رکبانی و سرخوشی و طرب به آن، قرآن را به جای آن به کار نبرد، از ما نیست.
در سخن دیگری از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: قرآن را با آوای آهنگین بخوان، چه، خداوند آوای زیبا را که به آهنگ کاملی ببخشند، دوست دارد.
این روایت گواه بر این مدعا است که آوای خوش آهنگین نه تنها مورد خشم خداوند نیست، بلکه بر اساس اصل " ان الله جمیل و بخل الجمال مطلوب حضرت حق می باشد. بی تردید، تلاوت قرآن با آوای خوش، افزون بر آن که به صورت سنت قولیه توصیه شده، در سنت فعلیه و سیره پیشوایان دین نیز مورد تاکید قرار گرفته است.
پاسخ دامنه
سلام جناب حجتالاسلام غلامی. قسمت ۱۵ را هم خواندم. تغنّی به قرآن که یعنی تلاوت با آوای خوش را با استناد مطرح کردهاید. دو مسأله اینحا مطرح میکنم:
۱. میزان و ملاک این آوای خوش چیست و چه کسی متعیِّن این امر است؟
۲. یکی از افراد درجه بالای نظام دلیل پخش نشدن ربّنای شجریان را به دلیل سبک آوا اعلام کرد و گفت قرآن را نباید اینگونه خواند. با تشکر از بحث تحقیقمحور شما.
پاسخ شیخ محمد جواد غلامی:
درود بر شما. از طرح پرسش خوب و در خور تحقیق جناب عالی ممنونم. برخی از صاحب نظران واژه تغنی را به معانی غیر مصطلح؛ همچون بی نیازی به قرآن و اقامت کردن تفسیر کرده اند. بر اساس نظر اول معنای روایت (من لم یتغن...) چنین می شود هرکس به واسطه قرآن از غیر آن خود را بی نیاز نداند، از ما نیست. و طبق معنای دوم، روایت فوق چنین معنا می دهد، هرکس بر معارف و احکام قرآن پایبند نباشد، از ما نیست.
جناب آقای طالبی دادن یک مناط و ملاک در مبحث موسیقی با توجه به اختلافی که در متن فوق اشاره کردم بسیار دشوار است اما با این وجود برخی فقیهان ( لهوی) نبودن تغنی به قرآن را به عنوان میزان در آوای خوش مطرح کردند. متعین این امر هم مرجع تقلید می باشد.
در مورد آن مقام مسئول محترم عرض کنم شاید ایشان دارای مبنایی در موسیقی باشند و مقصود از غنا را صرف چرخاندن آوا بداند نه آن که آهنگ و طرب به آن اضافه شود. سپاس.
مجالس زنانه
7080
بهقلم حجةالاسلام محمدجواد غلامی دارابی. "هنر موسیقی" قسمت ۱۶. " موارد استثناء در غنا". ۳- آوازه خوانی زنان در عروسی ها. به نام خدا، سومین مورد که از غنای حرام استثنا شده، آوازه خوانی زنان در عروسی است. بر اساس روایات مختلف، تغنی زنان در مراسم عروسی جایز است. ابوبصیر می گوید:
از امام صادق (ع) درباره حکم آوازه خوانی زنان پرسیدم، امام فرمود: آوازه خوانی آنان در صورتی که مردان نامحرم به ایشان وارد شوند، حرام است؛ اما اگر بدون این محذور در مجالس عروسی آوازه خوانی کنند، مانعی ندارد. در سخنی دیگر ابوبصیر از امام صادق (ع) چنین آورده است که حضرت فرمود: مزد زن آوازه خوانی که در مراسم عروسی ترانه می خواند، حلال است، به شرطی که مردان بر ایشان داخل نشوند.
دف
مرحوم شیخ اعظم شیخ مرتضی انصاری در کتاب وزین (المکاسب المحرمه) در این باره می نویسد: از موارد غنای حرام، آوازه خوانی زنان در عروسی است. به شرط آن که با مراسم دیگری، همچون سخن گفتن باطل، نواختن آلات لهو، اختلاط مردان با زنان، همراه نباشد.
مرحوم شهید ثانی در کتاب دروس چنین آورده است: آوازه خوانی برای زنان در عروسی جایز است، در صورتی که بر گفتار باطل لب نگشایند و آلات لهو را ننوازند، حتی اگر دفی باشد که دارای سنج است. البته اگر بدون آن باشد، جایز است، همچنین مرد نامحرم آوای ایشان را نشنود.
حضرت امام خمینی (ره) که غنا را حتی در تلاوت قرآن جایز نمی دانست معتقد بود، آوازه خوانی زنان در مجالس عروسی چنان که گویند، استثنا شده است و این استثنا بعید نمی باشد.
مرحوم صاحب جواهر نیز پس از بررسی دلالت روایات می گوید: به استناد روایات، آوازه خوانی زنان جایز است، به ویژه آن که عمل اصحاب ضعف آن را جبران کرده است، بنابر این به مقتضای قاعده اطلاق و تقیید از پذیرش استثنا گریزی نیست.
منظور ایشان از قانون اطلاق و تقیید آن است که غنا مطلقا حرام است، اما با وجود روایات، به آوازه خوانی زنان در عروسی، تقیید خورده و مستثنا شده است.
پاسخ دامنه
سلام جناب حجةالاسلام شیخ غلامی. قسمت ۱۶ پژوههی موسیقی شما را مطالعه کردم. استثناء را با استناد و بهجا از عالمان فقیه مطرح کردهای، البته من منابع و مأخذ تحقیق شما را هم مناسب میدانم، ذکر بفرمایی. اما پرسشم در این قسمت این است، حالکه تقیید را بیان کردید، چرا فقیهان بزرگوار و عظیمالقدر شیعه، قید "عروسی" را تخصیص میزنند؟
بهتر نیست، فراتر از بیان فقیهان، خود شما نیز به عنوان یک پژوهندهی حوزوی _که حق داری دست به فهم دینی بزنی_ عامتر و تعمیمیافتهتر بگویی مجالس جشن زنانه که گناه، الفاظ لهو و اختلاط در آن راه نداشتهباشد، نه انحصار در عروسی. مگر آنکه، بر خود قید "عروسی" حکمتِ احکام و یا حِلّیتی خاص نهفته است که بر من روشن نیست. سپاس.
جواب: شیخ محمدجواد غلامی:
درود بر شما مدیر محترم. از اینکه به مطالب دوستان و نیز حقیر با امعان نظر نگاه می کنی ممنونم. در مورد منابع قبلا هم عرض کردم بخاطر فراوانی این منابع ان شاالله در پایان این سلسله نوشتار در یک قسمت جداگانه ارائه خواهم کرد. ضمنا گاهی جهت آگاهی دوستان نام کتاب و مولف را در خلال بحث ( مانند قسمت ۱۶) ذکر کردم.
در مورد پیشنهاد جناب عالی عرض کنم همواره خود را یک طلبه کوچک می دانم تا یک صاحب نظر به همین جهت تلاش می کنم در حد فهم و درک خود مطالب بزرگان را تنقیح کنم و در محضر دوستان هر چند ناقص ارائه کنم. پیرامون نکته پایانی جناب عالی هم عرض می کنم،
ذکر مجالس عروسی در روایات یک مناط و ملاک در فقه است تعمیم دادن آن استبعادی ندارد و همانگونه که اشاره فرمودین شامل هر مجلسی که در آن اختلاط نباشد نیز می شود. سپاس از لطف پر مهر و محبت شما.
نتیجه گیری
7093
بهقلم حجةالاسلام محمدجواد غلامی دارابی. به نام خدا، حاصل سخن در مبحث هنر موسیقی آن است که غنا و موسیقی حرمت و قبح ذاتی ندارد و حرمت و قبح آن به خاطر عوارض خارجیه است؛ نظیر آن که به جهت برخورداری از کلام ناحق و ناروا همچون وصف زنان و دعوت به شهوترانی عناوین لهو و لغو بر آن منطبق گردد یا با امور حرامی؛ همچون اختلاط زن و مرد، آوازه خوانی زن برای مرد و شراب و شاهد همراه شود. یعنی اموری که بسیاری از فقیهان از آن ها به عنوان ملابسات مجالس لهو و لعب یاد کرده اند در غیر این موارد مذکور غنا قبح و حرمت نخواهد داشت.
در پایان دست دوستان ارجمند و فرهیخته ام (آقایان، ابراهیم طالبی، سید علی اصغر شفیعی، محمد عبدی، امیر رمضانی، سید باقر شفیعی، دکتر عارف زاده، شیخ مالک رجبی، محمد رحیمی، سید محمد موسوی محمد حسین آهنگر، جعفر آهنگر و...) که در مبحث هنر و موسیقی ، نظر، پرسش، نقد، ترغیب ، تشویق ، و تحسین کردند را می فشارم و از صمیم قلب سپاس می گویم.
منابع مبحث هنر موسیقی:
موسیقی در قرآن، مقدمه ابن خلدون، رسائل اخوان الصفا، برهان قاطع، لسان العرب، مجمع البحرین، المکاسب المحرمه، الصحاح، محاضرات فی الفقه، کتاب البیع، وسائل الشیعه، جواهر الکلام ، مفتاح الکرامه، بحار الانوار، هنر و زیبا شناسی از منظر قرآن، تحریر الوسیله، التمهید فی علوم القرآن، اللمعه الدمشقیه و ...