دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

حاج محمد آهنگر دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. از طریق امیر و رنگین کمان باخبر شده ام حاج محمد آهنگر دارابی پس از سال ها زحمت، دیانت، عشق به حضرت اباعبدالله (ع) و مهمان نوازی ها برای عزاداران عاشورا، امروز در یازدهم ماه محرّم الحرام (۱۰ مهر ۱۳۹۶) به رحمت ایزدی پیوست.

 

حاج محمد آهنگر دارابی

 

خانه‌ی او با دل دریایی او و همسر مرحومه‌اش حاجیه سکینه، بیت همه‌ی رفقا بود. سخاوت شان حرف نداشت. نزدیک چهل سال با همسر گرانقدرش که گویی مادرمان محسوب می شد و با این مردِ کاری، مؤمن، حامی امام خمینی و پرورش دهندۀ فرزندانی باایمان و مذهبی در ارتباط خانوادگی بوده و هستیم و هرگز آن دو به حضور پی در پی ما رفقا در خونۀ شان، گره بر ابرو نمی زدند و دائم ما را مورد لطف و محبّت عجیب قرار می دادند. روح شان شاد. و یاد روانشاد یوسف جاویدان باد که آن پدر و مادر مؤمن و متدیّن را بسیار دوست می داشت. این درگذشت پدر مهربان و سرشار از خاطرت مان را که بر ماها پدری و رِفق و مدارا می نمود، به همۀ فرزندانش: علیرضا، حاج احمد، رضیه، رقیه، حسن، مختار، ایّوب، عمّار و به تمامی منتسبین نسبی و سببی اش تسلیت می گویم. فاتحه و صلوات.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
حاج محمد آهنگر دارابی
/post/316
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۸۵۹
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

افتتاح تکیۀ ببخیل

افتتاح تکیۀ ببخیل

 

 

 

اولین نمازجماعت در تکیه‌ی ببخیل.

هفتم محرّم (۶ مهر ۱۳۹۶)

عکاس: رنگین کمان

 

 

افتتاحیه‌ی تکیه‌ی حضرت ابوالفضل ببخیل داراب‌کلا

حضور شیخ مرتضی چلویی و شیخ مهدی شیردل

 

 

هیأت تکیه ابوالفضل ببخیل

 

 

افتتاح تکیۀ ببخیل
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
افتتاح تکیۀ ببخیل
/post/299
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۴۶۷
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

شیخ حسین ملائی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث روحانیت دارابکلا. یکی دیگر از کسانی که در روستای دارابکلا شیخ محسوب می شود، مرحوم شیخ حسین ملائی ست. او پدر حاج محمدعلی ملایی مشهور به ممدلی سرتاش است. شخ حسین چون در عاشورا نقش شمر بن ذی الجوشن را بازی می کرد، نزد عامّه محل به شخ حوسن یزید مشهور شد.
 
شخ حسین هم تعزیه خوان روستا بود، هم در تکیه مرثیه می خواند و هم در ایام محرّم در روز عاشورا با بر تن کردن لباس قرمز و سوار بر اسب، نقش شمر را ایفا می کرد و می گویند خیلی عالی این نقش خشن را درمی آورد. خود حاج محمدعلی ملایی نیز در روز عاشورا با گذاشت نقاب بر چهره و پوشیدن لباس و ردای مشکی عربی، در نقش «حضرت زینب (س)» در کاروان عاشورا حضور داشت و مردم به خاطر همین نقش به وی احترام و عزّت می کردند.
 
روستای دارابکلا تا به الان چند نفر «شمر» شدند: یکی همین مرحوم شخ حوسن یزید، بود. خدا رحمتش کناد. یکی مرحوم فیضی بود که خدا بیامرزدش . یکی هم جعفر مؤذّن غلامی ست که همچنان یک نیمروز «شمر» می شود. مردم دارابکلا به کسی که نقش شمر را بازی کند، یزید می گویند نه شمر. حال آن که یزید به عنوان حاکم مسلمین! در روز عاشورا، در شام بود نه کربلا. روی همین اصل عُرفی در محاورۀ عمومی، به شیخ حسین ملایی می گفتند شخ حوسن یزید.
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
شیخ حسین ملائی
/post/295
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۶۴۷
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

لُغت های ماه محرم دارابکلا

به قلم دامنه. به نام خدا. فرهنگ لغت دارابکلا. به مناسبت ماه  مُحرّم که برای دارابکلایی‌ها ماهی بسیارحُزن انگیز و خاطره آمیز است لغت‌های مرسوم این ماه دوست داشتنی را که در درون تکیه و دستۀ عزاداری ها رایج است مختصر شرح می کنم:

 

یزید بُد: چکمۀ بلند و سفید و قرمزِ شمر بن ذی الجوشن را می گویند.

 

سِیو جِمه: پیراهن مشکی زنجیرزنی و سینه زنی را می گویند.

 

عَشیر (اَشیر): روضۀ تکیه. عشیر یعنی دهه. اشیر یعنی وعظ و اشاره.

 

تکّه پَلی جمع بَووشین: یعنی پیش تکیه جمع شوید، می خواهیم عزاداری کنیم.

 

قن کَلو: حبّۀ قند چای که در تکیه گویا برای همه یک مزّۀ خاصی داره.

 

مِلّاپول: پولِ اُجرت روحانی روضه خوانِ تکیه که مردم به نیّت عزای حسینی می دهند.

 

دَگش نکانین: یعنی کفش و زنجیر همدیگر را عوضی نپوشید و نگیرید.

پِخونی: جواب دادم سینه زنی نوحه خوان را می گویند.

دَییل: ساقی می گه قند را دَییل یعنی چنگ نزنید یکی یک بگیرین تا به همه برسه.

جمبوله نَووشین: یعنی دستۀ زنجیرزن یکجا هجوم نیاورند، منظّم در ردیف خود باشند.

دسّه بشکسّه: یعنی عزاداری دسته ها پایان گرفت.

پِلاخاری: یعنی نذری پُلوی روز هفتم و نهم محرم دو روستای مُرسم و اوسا.

شاه سلامٌ علیک، آقا سلامٌ علیک: اَدای احترام عزادارها به امامزاده باقر و امامزاده جعفر.

لال پلا: نذری پُلو شب هفتم و تاسوعا درون تکیه که قاشق به قاشق برا شفا می برند.

چِمر: صدای خیلی بلند و گوشخراش را می گویند.

بِرمه: اشک و گریه برای امام حسین (ع).

تِقک: بُغض فروخفتۀ یکباره ترکیدۀ عزادارها در حین زنجیرزنی و ذکر مصیبت و عزا.
 
پَکر: حالت تَباکی و ادب و غمناکی مردم دارابکلا در طول ایام محرم خصوصاً روز عاشورا.

پامنبری: گریززدن یک مرثیه خوان در وسط ذکر مصیبت روحانی روضه خوان در تکیه.

باکّله‌پَته: باقلای داغ کُلک (=گلپَرزده) ی شب عاشورا برای عزادارها.

تِلنگه: مصیبت آهنگین روحانی روضه خوان تکیه.

گَت تر جواب هادین: جواب سینه زنی و زنجیرزنی را بلندتر و رساتر بدهید.

تساپه‌لینگ: درآوردن کفش و جوراب عزادارها از مزار تا تکیه پیش در روز عاشورا.

کَلُش جا: جاکفشی تکیه.

تُش هادین: یعنی محکم سینه بزنید و جوشی بگیرین.

رِقاضی نیگنین: هر کس را نذارید دستور بده و رسم تازه باب بکنه.

یک یاعلی بلند یاعلی؛ یاعلی یاعلی یاعلی: این را می گویند تا روضه خوان منبر برود.

اهل عزای «شاه دین» خوش آمدین خوش آمدین: دستۀ اوسا وقتی شب عاشورا به دارابکلا رسید دستۀ مستقبِل پیشوازکننده، این را به آنان می گویند.
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
لُغت های ماه محرم دارابکلا
/post/285
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۷۴۱
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

جامباجی

به قلم دامنه. به نام خدا. یکی از مشهورترین، بی ریاترین و خاکی ترین خادم الحسین های تکیۀ دارابکلا مرحومه جامباجی بود. این خادمۀ امام حسین (ع)، هم ساقی تکیه بود و هم در مجالس روضۀ نذری منازل مردم محل، امور پذیرایی و پشتیبانی مراسم را پیش می بُرد. او زنی خوش خُلق، مسجدی، مؤمنه، مردم دوست و محبوب عموم مردم بود. همه، گویی او را مَحرم و مادرِ خود می دانستند. همۀ اعضای این خاندان مذهبی و سادات، در ماه محرم به تکیه و مسجد خصوصاً به روز با عظمت و دیدنی عاشورای روستای دارابکلا خدمت می کردند. جامباجی چون زنی معتمد و باایمان بود، در خونۀ عُلمای محل نیز خدمات رسانی می کرد.

 

او مادرِ آقایان مرحوم سیدبابا پورصمد، مرحوم سیدتقی پورصمد، سیدآقا پورصمد، و دوست و هم خدمتی گرامی ام آق علی پورصمد است. شوهرِ او هم -که نامش را از یاد بُردم و خدا رحمتش کناد- در روز عاشورا از علَم بدستان مشهور بود و به گمانم یک نقشی را هم در تعزیه بر عهده داشت. فرزندان جامباجی هم مثل مادرشان همگی در تکیه و مسجد نقش داشتتند:

 

سیدبابا: که رنگ موی سر و پوست صورتش کلاً طلایی و بُور بود، در روز عاشورا با پوشیدن لباس نقش یک سوارۀ اسیر را داشت و در شب قوم بنی اسد نقش یکی از شیوخ عرب بنی اسد را بازی می کرد.

 

سیدآقا: ساقی بود و هنوز هم هست.

 

سیدتقی: که عکس بالا مرا به یاد این خاندان انداخت نیز ساقی بود و در روز عاشورا هم نقشی را در شبیه سازی بر عهده داشت و هم دستۀ اُسرای جانسوز عاشورا را هدایت می کرد و خودش اشک می ریخت و یک سینه زن قوی پنجه ای بود. روحش شاد.

 

آق علی: هم در امور مسجد و محل فعال بود و هم گه گاه ساقی بود. روز عاشورا و شب قوم بنی اسد با گذاشتن عبا بر دوش، نقش شیخی از شیوخ بنی اسد را ایفا می کرد. روح درگذشتگان این خاندان خاصّه مرحومه جامباجی خادمۀ خاکی و پُرکار تکیۀ دارابکلا همآره شاد و غریق رحمت خدای مهربان باد. صلوات.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
جامباجی
/post/281
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۹۳
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مرحوم کبل حسن آهنگر

به قلم دامنه. به نام خدا. محرّم سال های قبل بر حسب اَدای دَین و حسّ شوقانه، به معرفی برخی از ذاکرین اهلبیت (ع) و نیز خادم الحسین های تکیه‌ی دارابکلا پرداخته بودم، اینک با آمدن محرّمی دیگر یادی از افراد دیگر می کنم تا این سلسله مباحث به مرور کاملتر گردد. در این پست به اختصار به مرحوم کبل حسن آهنگر دارابی ذاکر اهلبیت (ع) می‌پردازم:

 

یکی از مشهورترین ذاکرین اهلبیت (ع) روستای دارابکلا مرحوم کبل حسن آهنگر بوده است. ایشان هم مرثیه می خواند، هم دسته های زنجیرزنی داراب‌کلا را سر و سامان می داد و هم از اعضای هیأت اُمنای تکیه و مسجد بود. کبل حسن، به نظم در زنجیرزنی بسیار توجه می داد. خودش با سنّ بالایش در جلوی دسته به حالت عقبگردی، زنجیر می زد و همۀ زنجیرزنان با نگاه به دست ایشان هم نظم و انتظام و جهت می گرفتند و هم سبک زیبای زنجیرزدن سنّتی دارابکلا را می آموختند. من خود از نوجوانی تا سال های پیش، یکی از همین زنجیرزن های دستۀ بالاتکیه بودم که از ایشان خاطرات زیادی در ایام محرم به یاد دارم. طبق الگوی او باید کمَر را تا زانو خم می کردی و زنجیر را از بالای سر با دست برافراشته رد می کردی و به صورت یک دایره می چرخاندی و بر پشت خود می نواختی و این حالت زنجیرزن ها، آهنگ و نظم دسته را همآهنگ و همنوا می کرد. در این قضیه او فردی بشدت خستگی ناپذیر و شائق و پیشرو بود.

 

او یک بنّا بود. با پیروزی انقلاب در امور محل دخیل بود. انسانی مذهبی بود. یکی از اعضای قدیمی شورای محل بود. با مرحوم حاج شیخ احمد آفاقی و مرحوم آقادارابکلایی بسیار رفیق و نزدیک بود. ایشان پدر دوست گرانقدرمان حاج ابراهیم آهنگر و پدرخانمِ فامیل ارجمندمان حجت الاسلام والمسلمین شیخ جواد آفاقی ست. کبل حسن را همه پیشکسوت در عزاداری ماه محرّم می شناسند زیرا او در این امور شُهرت داشت. من عکسی دیگر بجز تصویر بالا -که سال قبل جناب تقی آهنگر (حاج باقرموسی) برایم فرستاد_ از آن مرحوم نداشتم. روحش شاد.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مرحوم کبل حسن آهنگر
/post/280
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۵۵
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

روز همه‌پرسی در داراب‌کلا

روز همه‌پرسی در داراب‌کلا

روز همه‌پرسی جمهوری اسلامی

دهم فروردین سال پنجاه و هشت در روستای داراب‌کلا

روز همه‌پرسی در داراب‌کلا
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
روز همه‌پرسی در داراب‌کلا
/post/446
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۴۹۹
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

خاطره با شیرمحمد سحرخیز

 به قلم دامنه. روزی که با شیرمحمد به قم رفتیم. به نام خدا. نمی دانم شاید فردا مراسم هفتش باشد و عصرش که پنجشنبه است در اهل القبور قبرش به حضور مردم شریف با ذکر حمد و صلوات روشن گردد. من از دور ادای احترامی می کنم و این پست را که وعده دادم می نویسم. ۱۳ شهریور نیز پست تشییع جنازه اش را منتشر کرده بودم: اینجا


حاج شیرمحمد سحرخیز یکی از مردان نیک روستای دارابکلا بود. چند خصوصیت قابل قبول و مورد تحسینی داشت و همین باعث می شد مردم او را محترم و بسیار دوست بدارند: بی آزار و آرام بود. خندان و اخلاق مدار بود. انسانی باانصاف و خوش خُلق بود.

 
یادم است خیلی ها به همین انصافش، از او شالی و برنج می خریدند. وقتی پدرشان زود به رحمت خدا پیوست، این شیرمحمد بود که بحق بر آن خاندان پدری کرد. و به صمیمانه ترین روایت فردی بانماز و باخدا بود. فنی کار و رانندۀ متبحّری بود. تویوتای مأموریتی من سال ۱۳۶۵ در سرازیری خونۀ سورتیچی خراب شده بود. هیچ کس سرش نمی شد درستش کند، رفتم دنبال شیرمحمد. آمد و خیلی فوری به مُخ تجربی اش راه انداخت و شدیدترین ذوق آن دوره را بر لبانم نشاند. همین ها کم چیزی نیست برای یک انسانی که خشنودی خدا و خلق خدا را کسب کند. 
 
 
شیرمحمد سحرخیز
 
مرحوم
حاج شیرمحمد سحرخیز
فرزند مرحوم مِلّا
 

و اما خاطره ی من و او و شیخ وحدت: سال های اولیۀ انقلاب بود. شیخ وحدت از قم به ساری هجرت کرده بود و در چندجا از جمله دانشسرای تربیت معلم دکتر علی شریعتی تدریس می کرد. به من گفت برو یکی از این سه رانندۀ نیسان را بگو ماشینش را سرویس کند بعدازظهر همین امروز بریم قم.

 
شیرمحمد یکی از آن سه تن بود که شیخ نام برد. من هم چون شیرمحمد را زیاد می شناختم و او هم محبت داشت به ما، درجا رفتم یورمله خونه اش به بهش خبر دادم. با خنده خاص خودش و نهایت رضایت پذیرفت و به ادب و محبت فراوان گفت: «چشم ما شخ طالب را خیلی دوست داریم. حتماً.» عصر حرکت کردیم. من، او، شیخ وحدت. این مرد از داراب‌کلا تا تهران و از آنجا تا قم و سپس بلافاصله از قم تا تهران و از تهران تا ساری با آن که یکسره رانندگی کرد، ثانیه ای از اخلاق خوبش گذر نکرد. کلمه ای غیبت کسی را نکرد.

در حین رفتن در طول مسیر او و شیخ وحدت خیلی خوش و بش کردند و توی ماشین خاطرات می گفتند. ناگهان در پیچ شیطان جادۀ هراز، در تاریکی شب تگرگ شدیدی گرفت. چشمش به یک موتوری افتاد که کنار جاده در بدترین وضع زار می زد و استمداد می جست. دلش سوخت او و موتورش را سوار نیسان کرد. تا چندین کیلومتر جلوتر پیاده اش کرد. کرایه ای از آن درراه مانده (اِبن سَبیل) هم نگرفت.

 
چند رستوان در چند جا غذا خوردیم. او با ساده ترین روش و خاکی ترین تواضع با ما بود. من با آن که جوان بودم مشاهده کردم چشم در چشم هیچ زن و نامحرمی نمی دوزد. در میدان امام حسین (ع) تهران در رستورانی کباب خوردیم خیلی وضع حجاب ناجور بود، ولی شیرمحمد، شیر حلال خورده ای بود که حتی اعتنایی به آن وضع نمی کرد و سرش به دلش بود. در این عکسش  همان حالت آرامش روحی اش را به‌عینه می بینم. در این دو روزی با آن که مسافرت بودیم و خسته و کوفته بود، نمازش را دقیق و سروقت در مسیر می خواند. رانندگی‌اش ماهرانه و صبورانه بود. به شیخ هم علاقه داشت و هم احترام بالایی می کرد. شیرمحمد چون فردی مورد وثوق و مذهبی بود، شیخ وحدت با ماشین او راحت بود.
 
خواستم با این نقل کوتاه و فشرده این را بگویم که شیرمحمد فردی نجیب، درستکار، زحمتکش و دیندار بود و همه به او اعتماد داشتند از جمله شیخ وحدت. و خدای مهربان هم به‌یقین روحش را غریق غفران  می‌کند و سرشار رحمت.
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
خاطره با شیرمحمد سحرخیز
/post/247
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۹۱۷
۲
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

نامۀ دامنه به دفتر رهبری

به قلم دامنه. به نام خدا. وقتی در ابتدای دهۀ هشتاد کتاب خاطرات حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری را می خواندم، به ص ۱۳۱ رسیدم تنم بشدّت لرزید: «از آن جایی که این جا [دفتر رهبری] آخرین ملجاء و مرجع تظلُّمات مردم است... » (بخشی از حکم رهبری به ناطق نوری به عنوان بازرس دفتر رهبری). وقتی به ص ۱۳۵ خاطرات رسیدم عزمم کاملاً جزم شد که به دفتر رهبری طرح تظلّم (=دادخواهی، فریادخواهی) کنم برای جفایی که برخی ها در روستای دارابکلا به شهید دفاع مقدس ابراهیم عباسیان کردند که شرحش مفصّل است و دردناک.

 

مزار داراب‌کلا

قبر شهید ابراهیم عباسیان

 

آقای ناطق در آن کتاب افزود مقام رهبری «پس از چند کار بازرسیِ مهم توسط دفتر بازرسی دفتر فرمود: وقتی من رهبر شدم نگران بودم که اگر کسی به من تظلُّم بکند چگونه رسیدگی کنم. خداوند لطف کرده این دفتر را راه انداختم و من خاطرجمع شدم که اگر موردی ارجاع شود تا آخر رسیدگی می شود.» (ص ۱۳۵ جلد دوم خاطرات ناطق نوری. انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی)

 

من در همان سال سریع دست به قلم شدم ماجرای ظلمی را که به پیکر شهید ابراهیم عباسیان در روز تشییع جنازه و محل قبر او و سالها مهجوریت آن شهید «گرمدشت خرمشهر» نموده‌اند، به دفتر بازرسی رهبری نوشتم. باقی قضایای این نامه نگاری و ماجراها بر سر قبر شهید عباسیان، بماند برای داستان زندگینامه‌ام به عنوان «آنچه بر من گذشت».

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
نامۀ دامنه به دفتر رهبری
/post/216
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۳۶
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

شیرمحمد سحرخیز

به قلم دامنه. به نام خدا. جناب یک دوست به من خبر داد شیرمحمد سحرخیز به رحمت خدا پیوست. مراسم تشییع آن مرحوم با حضور مردم داراب کلا در حال برگزاری ست. من خاطره ای با آن مرحوم دارم که در فرصت مناسب در پستی ویژه خواهم نوشت. خاطره ای مربوط به سال های دور که من و او و شیخ وحدت به قم رفتیم... .با تسلیت این مصیبت دردناک خصوصاً به دوست خوبم فرزند گرامی اش عباس سحرخیز.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
شیرمحمد سحرخیز
/post/233
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۶۰۰
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

شیخ اسماعیل آفاقی

به قلم دامنه. مرحوم شیخ اسماعیل آفاقی پدر مرحوم حجة الاسلام حاج شیخ احمد آفاقی دارابی (امام جماعت و بنیانگذار مسجد پایین محلۀ دارابکلاست و جدّ جناب حجة الاسلام والمسلمین شیخ جواد آفاقی دارابی. به عبارت تاریخی تر شیخ اسماعیل آفاقی برادرِ مرحومان شیخ احمد، شیخ محمد، شیخ باقر آفاقی (پدربزرگ مادری من) است و همگی از نوادگان جدّ بزرگ مان مرحوم شیخ موسی آفاقی اند.

 

اطلاعاتی که من از قبل، از یک روحانی دارابکلایی در بارۀ مرحوم شیخ اسماعیل آفاقی پدر حاج شیخ احمد گرفته بودم این را بر من عیان کرد آن روحانی مردی بزرگ، نامدار، مردمی، خیلی آرام و پُرهیبت و بسیاردلسوز مردم بود. در تکیۀ بالا منبر می رفت. در محافل کنار پدر مرحوم آقا دارابکلایی (شیخ علی اکبر مشهور به کوچک آخوند) جلوس می کرد. او برای شیخ اسماعیل احترام خاصی قائل بود. مردم دارابکلا به دلیل آن که شیخ اسماعیل آفاقی خدمت به خلق می کرد، اخلاق مهربانی داشت، محرومان را مدد می داد، و در سختی ها و مشکلات پناهگاه بزرگی برای آنان بود؛علاقه و ارادت زیادی به وی داشتند.

 

اساساً آن شیخ، از جمله روحانیونی بود که نزد مردم چهره ای درخشان، محبوب، ارزنده و نیز برزنده یعنی اهل کار و تلاش و خدمت به مردم بود. یک بُعدی نبود؛ هم در تکیه بالا روضه می خواند، هم به امور دینی و عمومی مردم اهتمام داشت و هم در بحران ها و رویدادها مردم را یاری می نمود. به عبارت ساده: مردم او را از صمیم دل دوست داشتند. از خصلت های بارز آن روحانی بزرگوار، روحیۀ خدمت به مردم، رسیدگی به مستمندان و محبت شدید به مردم مؤمن و زحمتکش دارابکلا بود. روح او و فرزندش مرحوم حاج شیخ احمد که از مفاخر بزرگ و جاویدان دارابکلاست همآره شاد و بر نواده های شان درود وافر باد. خلاصۀ شجرۀ این خاندان و اقوامم را در ۴ تیر ۱۳۹۵ در وبلاگ دیگرم «آنچه بر من گذشت» اینجا نوشته بودم.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
شیخ اسماعیل آفاقی
/post/160
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۷۲
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

شیخ اسماعیل شاهمیری

به قلم دامنه. به نام خدا. پیش از آن که مرحوم شیخ اسماعیل شاهمیری را معرفی کنم ابتدا باید اتاق پیش بالامله ی دارابکلا را بشناسیم. اتاق می دانید که معادل حجره و حُجُرات است. یعنی اتاقک ها و خانه های خُرد. وقتی به آیه 4 سوره مبارکه حجرات بنگریم متوجه خواهیم شد که حجرات یک لفظ وحیانی و قرآنی ست. لذا به اتاق زندگی، بحث و مطالعۀ طلبۀ دینی «حُجره» می گویند. زیرا فقط یک اتاقک کوچکیه.

 

اتاق پیش بالامحله دارابکلا یعنی همین حجرات که برای زندگی طلبه های دینی تعبیه شده بود. توسط کی؟ توسط یکی از بزرگ مردان و علمای باسواد و خیراندیش بالامحلی ها. که جزو مفاخر دارابکلاست. یعنی جناب آخوند مُلا محمدحسین پدر جناب آخوند شیخ محمد؛ ابوی آخوند شیخ اسماعیل که این شیخ اسماعیل جدّ جناب حجت الاسلام شیخ علیرضا ربانی زاده و برادرش ابراهیم شهابی ست. شیخ اسماعیل جدّ مادری جناب حجت الاسلام سید محمد شفیعی مازندرانی ست. که او حتی در کتاب عاشورای خود شیخ اسماعیل که فرزند شیخ محمد و نوه آخوند شیخ محمدحسین بنیانگذار حجره و مدرسه طلاب در اتاق پیش بالامحله دارابکلا بوده است به عنوان آیت الله یاد کرده است.

 

حال مقام علمی شیخ محمد و خصوصاً ملا محمدحسین که جای خود دارد و این موجب افتخار محل ماست. و باید از این تاریخ عظیم خود مراقبت کنیم. به نقل از جناب ربانی زاده پدربزرگِ جدّشان آخوند بزرگ شیخ محمدحسین شاهمیری، پدر آخوند شیخ محمد (پدر شیخ اسماعیل) در نجف از شاگردان شیخ مرتضی انصاری (از اساطین و اعاظم شیعه که کتاب مکاسب ایشان در حوزه تدریس می شود) بوده است.

 

من چند سال پیش کتیبۀ شجره مانندی در منزل حاج کبل سید محمد شفیعی دارابی دیده بودم؛ که حتی در آن شیخ اسماعیل یا جدش از شیخ انصاری اعلی الله مقامه اجازۀ تصرّف در سهم امام (ع) داشته است. یک چنین شخصیتی دهها سال پیش برای دارابکلا نه فقط حوزه و مجالس وعظ که حتی حجرۀ زیست طلاب ساخته است. و این بخشی از فرهنگ و دیانت ما محسوب می شود که باید در یادها و اسناد بماند. حالا چرا کسی نشانی از حجره ها نمی بیند؟ اتاق پیش یعنی اینکه این اتاقک های طلبه ها، آنچنان چشمگیر و مهم بوده که مناره نشانی مردم شده بوده مثل آقامدرسه پیش. مثل آقا اسیو پیش که آسیاب اش مال همین شیخ اسماعیل بود که بزرگ چهار خاندان دارابکلایی ها بود: خاندان شاهمیری ها. خاندان شهابی های بالامحله. خاندان مادری شفیعی مازندرانی و خاندان صباغ ها.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
شیخ اسماعیل شاهمیری
/post/159
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۵۲۱
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

حجت الاسلام شهید علی‌اکبر گرجی

حجت الاسلام شهید علی‌اکبر گرجی

به قلم دامنه. به نام خدا. در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا به حجت‌الاسلام شهید شیخ علی اکبر گرجی‌نژاد می پردازم. بنای این سری پست ها بر خلاصه نویسی ست. این شهید بالامحله ای ست؛ بالاتر از اتاق پیش. طلبگی اش را از حوزۀ علمیۀ امام صادق (ع) دارابکلا نزد آیت الله آقادارابکلایی شروع کرد. بعد به مشهد رفت. این روحانی دارابکلایی مقیم مشهد یکی از کسانی بود که اوائل انقلاب، هنوز شاه نرفته بود عکس امام خمینی را مخفیانه توزیع می کرد. من خود به اتفاق محمد گرجی (دوست و همسایۀ ما) یک بار به منزلش رفتیم عکس سیاه و سفید معروف امام خمینی را گرفتیم در داخل پیراهنمان جاسازی کردیم و .. باقی ماجرا... . آن وقتها حتی ذکر واژه «خمینی» تب و لرز می آفرید! و وحشت می فزود. عکس که جای خود داشت. او همچنین در گروه ضربت شهید محمد منتظری بود که دو کار مهم داشتند: یکی مبارزه با لیبرال های داخل آن زمان که از نظر برخی ها، سازش کور به حساب می آمدند. و دوم مبارزه با اسرائیل و حمایت عملی از چریک های فلسطینی. مثلاً نقل است شهید محمد منتظری به امام گفته بود. نقل به مضمون: دیگه شما در ایران کاری ندارین، بروین خارج ایران بقیه مبارزات جهان اسلام را شکل و جهت بدهین.

 

شاید اگر شیخ اکبر گرجی نژاد، شهید نمی شد تا الان به لبنان هم رفته بود. او فردی سیاسی و تحلیلگر بود. خوش لباس و خوش تیپ هم بود. در آبان یکی از سال های اخیر، جمعی از رفقا به مشهد رفته بودیم. در مشهد با یکی از مسئولان بالای جانبازان مشهد که یک روحانی است و از دوستان دوران طلبگی شهید گرجی نژاد است، نشستی دوستانه داشتیم. او تعریف می کرد این شهید علی اکبر گرجی نژاد بسیار در مشهد فعال بود. نقطه جوش شکل گیری تظاهرات علیه شاه بود. جست و خیز عجیبی داشت. گاه سازماندهی برخی اعتراضات را برعهده داشت. فردی دانا و هوشمند بود. یک معترض قهّار در داخل مدرسه علمیه بود. و مسائل دیگری هم گفت که درج همه آنها به درازا می انجامد. این روحانی در درگیری های خیابانی دهه‌ی شصتدر مشهد مقدس (که آن گروهک رسوا یعنی سازمان مجاهدین خلق که به منافقین معروف گشته و در پناه صدام، دولت فاضله! مسخره! اشرف پدید آورده و دم از مبارزه با امپریالیسم! می زده و حالا شده همپاله و همپیاله سازمان سیا) دچار ضربات مغزی شدید شد و پس از مدتی به لقاء الله پیوست که «شهادت» در نهایت در حقش جاری گشت. روحش شاد و بر بازماندگانش صلوات.

حجت الاسلام شهید علی‌اکبر گرجی
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
حجت الاسلام شهید علی‌اکبر گرجی
/post/132
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۶۶۸
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

شیخ محمد شهابی دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. شیخ محمد شهابی دارابی درست است که مثل شیخ حسن مهاجر، شیخ قربان بابویه، شیخ ابراهیم بابویه و کبل سیدمحمد شفیعی در کِسوت روحانیت نبود، ولی یکی از کسانی بود که در داراب‌کلا به «شیخ» مشهور بود و جایگاهی والا داشت و میان روحانیت حشر و نشر می‌کرد.


آن مرحوم، پدرِ مرحومان حاج محمود شهابی و حاج حسین شهابی مشهور به شِخ حسین شهابی و حاج حسن شهابی دارابی ست. به عبارتی دیگر عموی مرحوم حجت‌الاسلام حاج شیخ احمد آفاقی و مادرمان ملازهرا آفاقی دارابی ست.

او شخصیتی وجیه، مردمی، محبوب و بسیاردلسوز بی پناهان بود. از فرزندان بنام شیخ موسی آفاقی جدّ مادری مان. برادران او همگی شیخ و روحانی بودند: شیخ باقر آفاقی (پدربزرگ مادری‌مان). شیخ اسماعیل آفاقی (پدر حاج شیخ احمد آفاقی) و شیخ احمد آفاقی (پدر مرحومه حاجیه جمیله شهابی همسر زکریا رمضان بالامحله‌ی داراب‌کلا).


از یک روحانی دارابکلا که شیخ محمد شهابی را بارها در مجالسِ عزاداری تکیۀ بالا، معابر، محافل و جاهای مختلف دیده بود، به صورت حضوری شنیدم که برای من تعریف می کرد شیخ محمد شهابی انسانی بزرگ، کمال یافته و بااخلاق و حامی بزرگ بی پناهان بود. ماحصَل آنچه آن روحانی گرانقدر برای من نقل می کرد این بود که مردم شیخ محمد شهابی را حامی و پشتبان خود می‌دانستند. بسیار وی را دوست می داشتند و احترام می‌نهادند. اگر بر کسی مِحنت و رنجی می رفت او همدرد و پناهگاه جدّی نه شعاری اش بود. مردمِ نیازمند و گرفتار را کمک و هدایت می‌کرد. اگر کسی مظلوم واقع می شد، او با همۀ وجود و قوایش از وی به حمایت برمی‌خاست.


اگر خانواده ای از روستا مریض می شد و یا دچار گرفتاری ها و مکافات می گردید، شیخ محمد شهابی احساس تکلیف می کرد و دست از تلاش نمی شُست و نظاره گر نمی نشَست. به معاضدت می پرداخت. عکس زیر فرزندشان حاج محمود شهابی (=محمودعمو) است که قبلاً در دامنه معرفی شان کرده بودم و سجایای اخلاقی وی را برشمرده بودم. به‌طورکلی باید بگویم که شیخ محمد شهابی، فردی شریف، مؤمنی رئوف، دینداری باعمل، انسانی باکمال، مردم دوستی باشعور، دلسوزی بزرگ و از همه مهمتر حامی و سرپناهی مطمئن برای آسیب دیدگان و محرومان بود. آن مرد، میان مردم داراب‌کلا محبویت بالایی برخوردار بود. گوهر وجودی‌اش والا و جوهر فکری‌اش بالا بود. نسل او نیز که شهابی‌ها هستند (اقوام نسَبی مادری‌مان) حاصل وجودی آن شیخ مردمگرا و آگاه اند.

به روح سَردودمانِ این نسل و شیخ محمد شهابی و همۀ درگذشتان این خاندان درود وافر می فرستم و اظهار می‌دارم که شیخ محمد شهابی شخصیتی مشهور بود که روحیۀ خدمت به خلق داشت، جُربزۀ حمایت از گرفتار، اخلاقِ مردم مدار و معنویتِ وصال به حضرت پروردگار. روحش با حضرت کردگار و ربّ آفریدگار. خلاصه‌ی شجره‌ی این خاندان و اقوامم را در ۴ تیر ۱۳۹۵ در وبلاگ دیگرم «آنچه بر من گذشت»
اینجا نوشته بودم.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
شیخ محمد شهابی دارابی
/post/76
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۵۹۶
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

شیخ حسن مهاجر دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. یکی دیگر از کسانی که در عِداد و زُمرۀ سلسله مباحث روحانیت دارابکلا قرار می گیرد حاج شیخ حسن مهاجر دارابی است. آن مرحوم، پدر حاج ابراهیم مهاجر است. بزرگِ خاندان مهاجر در دارابکلا بود. در امور محل نقش داشت. در مسائل مسجد و تکیه دخیل بود. و به او در این امور و مسائل عمومی حق دخالت می دادند. ایشان در مجالس و محافل در صدر می نشست. چون نزد روحانیون از وجاهت برخوردار بود. دائم قرآن می خواند. نسبت به پیرامون خود ساکت نمی نشست. گاه نظرات وی در امور مسجد و محافل، منحصر به فرد بود و کمتر می شد با آن توافق داشت.
 

جرأت بالایی داشت. صراحت لهجه داشت. فردی آگاه به جامعه و زمانۀ خود بود. نزد عامه مردم فردی «بزرگ» و قابل رجوع تلقی می شد. ابایی نداشت در اموری که تشخیص داده است اظهارنظر و یا مخالفت نماید. حتی گاه نظراتی می داد که با دیدگاه مرحوم آیة الله آقا دارابکلایی هم تصادم داشت ولی او رُک آن را بیان و آشکار می ساخت. من خودم او را زیاد در محافل و معابر می دیدم. توجه ام همیشه به وی بشدت جلب می شد؛ زیرا هیبت و حرارت خاصی داشت. شکل لباسش با سایر مردم فرق داشت. خوش پوش و منظم و با دیسیپلین بود. معطّر و خوش چهره بود. شوخ طبع، ولی باهیبت بود. من همیشه حسّم این بود او یک چیزی را دائم در دهن می جَود به نظرم همیشه شکلات می جَوید. و ذکر هم بر لب داشت.
 

گرچه لباس روحانیت نداشت، ولی مردم وی را «شِخ حسن» می خواندند. تا جایی که من دیده ام، او چند نوع کلاه داشت. هر کدام را به مناسبت خاصی بر سرمی گذاشت. هر شکلی پوشش می نمود، به او می آمد. هیکلی تنومند، چهره ای جذّاب و گویی وجوهی پُررمز و راز داشت. کمتر سخن می گفت، ولی آن گونه نبود که حرفش را در دلش حبس نگه دارد. گاه برخی از دیدگاه ها و مواضع عملی ایشان در مسائل عمومی به گونه ای بود، ما جوان ها که انقلابی و پرشور بودیم، نمی توانستیم آن را پذیرا باشیم، لذا به مخالفت با آن برمی خاستیم و گاه به مقابله کشانده می شد. که نشان سرزندگی و آزادنگری در روستای مان بود.
 

حاج شیخ حسن مهاجر یکی از شخصیت های روشن و آگاه روزگار خود بود. در سرگذشت شیخ وحدت، چند جا از او یاد شده است. یکی در مشهد که به حُجره اش رفته بود و دیگری در محل که شیخ وحدت هر وقت از قم و مشهد به روستا بازمی گشت نزد وی می رفت و باهم بر سر مسائل و رویدادها بحث و فحص می کردند. در واقع ایشان گویی گاه به گاه هم بحثِ شیخ وحدت بود. و به تعبیر شیخ، او بسیار تیزفهم، زیرک و دانا بود. قضیۀ دیدار شیخ حسن مهاجر با شیخ وحدت در حُجرۀ مشهد در در سرگذشت شیخ وحدت یعنی در اینجا مفصّل آوردم. مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ هادی مهاجری برادر ایشان است که سال قبل در اینجا به معرفی اش پرداخته بودم.
 
 
مرحوم حاج شیخ حسن مهاجر دارابی
ارسال عکس: مهندس عباس مهاجر
 
 
شخصاً از ایشان خاطرات متعددی دارم که اگر توفیق نصیب شد در مجموعه خاطراتم بازگو می کنم. معتقدم بزرگان محل خویش را باید مورد احترام قرار دهیم و از کارکردها و نقش های آنان درس و تجربه و عبرت بیاموزیم و اگر عیب و نقصی هم داشتند، آن را کلاس آموختن خود بکنیم. دارابکلا، برجستگی اش در منطقه به وجود علما و روحانیون بوده و هست و خواهد بود. خاندان شیخ حسن در رونق و معمور مسجد و تکیه دارابکلا و نیز تأسیسات عام المنفعه نقش زیادی ایفا کرده و می کنند. شهید محمدباقر مهاجر دارابی نوۀ آن مرحوم است که از شهیدان عالی مقام روستای دارابکلاست.برای آن مرحوم غفران و برای بازماندگان و نوادگان پُرشمار وی سلامتی و توفیقات الهی طلب می کنم
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
شیخ حسن مهاجر دارابی
/post/59
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۹۷۸
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

دیوارنویسی سیاسی داراب‌کلا

به قلم دامنه. به نام خدا. در داراب‌کلا سه دوره شعارنویسی شکل گرفته بود که اغلب دیوارنویسی و گاه پارچ‌ نویسی بود:

۱. قبل از پیروزی انقلاب

 ۲. دهه‌ی شصت

۳. سال ۸۸

 

قبل از پیروزی انقلاب: شعارها به صورت شبانه و مخفی و در مکان‌های عمومی نوشته می‌شد. یادم است روی درِ فروشگاه حاج سید اسماعیل صباغ در تکیه‌پیش، شعارنویسی شبانه «مرگ بر شاه خائن» خیلی سر و صدا کرده بود. نیروهای پاسگاه داراب‌کلا ریخته بودند تکیه‌پیش (=میدان امام حسین علیه‌السلام) تا شعارنویسان را شناسایی و دستگیر کنند.

 

آقای عیسی مهاجر به من گفت برو خونه چون روی تو شک دارند که تو نوشتی. من هم به‌سرعت از صحنه دور شدم و به دامنِ اوسصحرای داراب‌کلا رفتم. این را بگویم که من البته در همان سال‌ها مخفیانه تنِ دیوار کِبل‌محمود ابراهیم شعارنویسی علیه‌ی شاه کرده بودم که در بخش خاطرات دامنه آورده بودم. آن شعارنویسی تنِ در مغازه‌ی صباغ نمی‌دانم کار کی بود.

 

دهه‌ی شصت: سه دسته در محل دیوارنویسی می‌کردند. حامیان گروه‌های مارکسیستی. جناح چپ. جناح راست. به دیوارنویسی‌های جناح چپ خیلی گیر می‌دادند. چون اغلب از کتاب‌های معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی بود. من و برخی از رفقا یکی از دیوارنویس‌ها در روز روشن و در جلوی چشم مردم و به صورت عیان و رسمی بودیم. نوشته‌ها را اغلب با مشورت همدیگر یا از بزرگان انقلاب برمی‌گزیدیم و یا من آن را با ذهن خودم بر روی کاغذ می‌نوشتم، می‌دادم دیوارنویسی می‌شد. برخی از روحانیون داراب‌کلا نسبت به شعارهای جناح چپ مذهبی، واکنش شدید نشان می‌دادند و موضوع را به روی منبر می‌کشاندند. اساساً آنها با دکتر شریعتی میانه‌ی خوبی نداشتند. که فعلاً از شرح و بسط آن بگذرم. می‌گذارم برای زمان‌های بعد.

 

جناح راست اغلب پارچه‌نویسی می‌کرد. و گروه‌های مارکسیستی نیز جرأت دیوارنویسی نداشتند، ولی گهگاهی شبانه و در تاریکی و خلوت شب، آرم سازمان‌های مورد حمایت‌شان را با رنگ بر دیوارها می پاشیدند و شعارهای لنین و تروتسکی و مائو را ترویج می‌کردند.

 

سال ۸۸ : این سال هم ما شب عاشورا داخل تکیه نشسته بودیم منتظر بودیم دسته‌ها از مزار و امام زاده جعفر برگردند و سینه بزنیم. موسی آهنگر (فرزند شهید محمدحسین آهنگر) فرمانده پایگاه مقاومت دارابکلا و سیداحمد هاشمی کنارم بودند، داشتیم با هم صحبت می‌کردیم. همان لحظه که نیمه شب بود به موسی تلفنی خبر دادند در برخی از دیوارهای محلات داراب‌کلا، علیه‌ی رهبری و ولایت فقیه شعارنویسی شده است. موسی از ما خداحافظی کرد و فوری خود را به قرار رساند... .

 

من از این قضیه همین‌قدر باخبرم و دیگر چیزی بیشتر از این نمی‌دانم. البته حاشیه‌هایی هم برای این دیوارنویسی همان زمان و هفته‌های بعد شنیدم که چون بر من روشن و مشخص نیست، مطرح نمی‌کنم.

(در تاریخ سیاسی دارابکلا: اینجا نیز منتشر می‌شود)   

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
دیوارنویسی سیاسی داراب‌کلا
/post/47
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۷۵۸
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

شیخ محمدحسن طالبی

به قلم دامنه. به نام خدا. یکی دیگر از روحانیون دارابکلا مرحوم شیخ محمدحسن طالبی ست. شاید او را نشناسید. چون کمتر از وی در محافل و مجالس یاد شده است. حال آن که نام دیگران را به وفور یاد می کنند و علمای گذشته را به فراموشی می سُپارند. منزل آن مرحوم ابتدای ببخیل بود کمی جلوتر از منزل روانشاد یوسف رزاقی. درست در بیخ کوچۀ کبل آخوند به سمت قنات پشون. فامیل و همسایۀ پدربزرگم کبل آخوند ملاعلی طالبی ست. پدر مرحومه مشهدی خدیجه طالبی ست (مشهور به مَش خجّه). شیخ محمدحسن که در گویش عامّه «شخ مَمدَسِن» تلفظ می شود از روضه خوانان مشهور دارابکلا بود. صدایی بَم و بلندی داشت.

 

یکی از روحانیون که او را درک کرده است برای من تعریف می کرد نوجوان که بود یک بار صدای روضۀ او را در تکیۀ بالا، بدون بلندگو و ابزار صوتی، از چندصد متر دورتر شنیده بود و این بخوبی می رساند که او از نعمت غُرّش صدا برخوردار بود. من اگر اشتباه نکنم کوچک که بودم به همراه پدرم داخل اتاقش رفته بودم. مریض بود و در بستر افتاده.. . همین مقدار یادم می آید. برای آن روحانی روضه خوان صلوات و فاتحه ای نثار می کنم و به روحش درودی وافر می فرستم. ان شاء الله مشاهیر و مفاخر روستای مان را از یادها نبریم و تبعیض قائل نشویم زیرا اینان همگی بخشی از تاریخ، فرهنگ و گذشتۀ پُررونق مان هستند.

روحانیت دارابکلا: اینجا

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
شیخ محمدحسن طالبی
/post/46
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۷۸۰
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

شیخ ابراهیم بابویه

به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث روحانیت دارابکلا. طی دو سال گذشته تا اکنون سعی مداوم نموده ام تا عُلما و روحانیت روستای دارابکلا -این بزرگان و مفاخران ماندگار محل مان- را به اختصار معرفی کنم تا سهم و نکلیفم را نسبت به حقّی که آنان برگردنمان دارند کمی اَدا کرده باشم. امروز یکی دیگر از کسانی که به نحوی در سلسله روحانیت روستای دارابکلا جای دارد، معرفی می کنم یعنی جناب حاج شیخ ابراهیم بابویه دارابی پدر احمد بابویه دارابی.

 

شیخ ابراهیم، شیخی و آخوندی می خواند. قصد داشت شیخ و روحانی شود. مقداری خواند ولی سختی روزگار و معاش  تنگ آن دوران موجب گشته بود، نتواند این راه را بتمامه طی نماید. مثل برادرش شیخ قربان ذاکر پیشکسوت اهلبیت علیهم السّلام. اما وی هیچ گاه حریم خود را از روحانیت جدا نکرد و از نزدیکان آنان بود و هست و با مرحوم آیة الله آقا دارابکلایی و سایر روحانیان حشر و نشر همیشگی و صمیمانه داشت و دارد. بطوری که همۀ دارابکلایی ها وی را «شیخ ابراهیم» و به لهجۀ محلی «شخ اوریم» می خوانند. او از خاندانی خوب در ببخیل دارابکلاست. از ابتدای جوانی تا کنون یک پای ثابت مسجد و تکیۀ دارابکلا بوده و همچنان در این راه، خادم الحسین (ع) باقی مانده است. و اخیراً برای ساخت تکیۀ ببخیل نیز خیز برداشته است.

 

شیخ ابراهیم اهل کار و کوشش و کشاورزی بود. او ۲۵ سال یا بیشتر، در شرکت نکاچوب کار کرده است و مدتی ست بازنشسته شده است اما دست از تلاش نشسته است. اساساً فردی کاری و تلاشگر و پُر جُست و خیز است. مردی خوش اخلاق، مذهبی، متدیّن، خدوم و درستکار و از مردان مورد وثوق روستاست. مهمانواز است. سال های دور وقتی بارها و بارها با رفقا به اتاق مجردی و مخصوص رفیقمان احمد در بالاخانه ی شان می رفتیم، از او و همسر نیک و مهربانش جز خوش رویی و استقبال و خوشحالی و پذیرایی های عالی چیزی ندیدیم.

 

برای این مرد مذهبی و نیک محل، آرزوی بقای عمر و سعادت و سلامت می کنم. چون بنا بر خلاصه نویسی ست به همین مقدار بسنده می کنم و نامش را ماندگار می دانم و به او و همسر بسیار مهربانش و نیز دوست ارزشمندم احمد سلام و سپاس دارم. از جناب یک دوست بابت تهیه و ارسال عکس های ایشان بسیارممنونم. پایان.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
شیخ ابراهیم بابویه
/post/27
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۵۲۵
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

امیدبخش ترین آیه‌ی قرآن کدام آیه است؟

امیدبخش‌ترین آیه‌ی قرآن: روزی امام علی ‎ع رو به مردم کردند و فرمودند از نظر شما کدام آیه در کتاب خداوند امیدوارکننده‌‎تر است؟ مردم جواب‌هایی دادند و سرانجام امام فرمودند: از حبیبم رسول خدا ص شنیدم که فرمودند امیدوارکننده‎‌ترین آیه در قرآن این آیه‌ی شریفه است: «و در دو طرف روز و نخستین ساعات شب نماز را برپا دار، زیرا خوبی‌ها بدی‌ها را از میان می‌برَد. این ذکری است برای ذکرکنندگان»
 
 
و أقِمِ الصَّلاة طرَفَی النّهارِ و زُلَفًا مِنَ اللَّیلِ
إِنَّ الحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ذَٰلِکَ ذِکْرىٰ لِلذَّاکِرین
 

 
 
در وبلاگ دیگرم:

 

 
پست دوم
آیا شتاب در ظهور درسته؟
 

به قلم دامنه: در ادبیات دینی شیعه استعجال در اجابتِ دعا و استعجال در امر ظهور منجی (ع) ناپسند دانسته و از آن نهی شده است. این امر به عنوان شتاب و شتاب‌زدگی ناخوشایند معرفی شده است. کما این که...

 

اما آیا منظور از «انتظار فرج» در روایات، اختصاصاً موضوع ظهور امام زمان ع است و یا امیدواری به خدای متعال داشتن؟ البته این در تخصص و دانش من نیست، کار اهل فن است. همین قدر سوادم قد می‌کشد که انتظار فرَج در معنای عام و ناب، «امید و رجاء» به خدا داشتن است و معنای خاصش در نزد تعدادی علمای بزرگ، مثل صاحب کمال‌الدین، صاحب احتجاج، در انتظار ظهور امام عصر بودن.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
امیدبخش ترین آیه‌ی قرآن کدام آیه است؟
/post/168
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۹۴۸
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

داراب‌کلا

داراب‌کلا

به قلم ابراهیم طالبی دارابی دامنه : به نام خدا. با سلام به خوانندگان محترم. روستای داراب‌کُلا، از روستاهای بزرگ ایران است؛ پرجمعیت و دارای تاریخ و قدمت در شهرستان میاندورود استان مازندران. میاندورود چون میانِ دو رودخانه‌ی شهرستان نکا و ساری واقع است، بدین‌نام خوانده شده است: یعنی میانِ دو تا رود. روستای ما در مجاورت و جنوب شرقی شهر سورک قرار دارد و با جاده‌ی بین‌المللی مشهد مقدس، ۵ کیلومتر (از سمت جنگل به دریا) فاصله دارد. روستای داراب‌کلا یک ویژگی منحصربه‌فرد در منطقه و شاید در ایران و حتی جهان اسلام دارد و آن این است از دامن آن -که خود دارای حوزه‌ی علمیه بوده است- حدود دویست و پنجاه روحانی و عالم دینی و طلبه برخاسته است. در این وبلاگم «روحانیت داراب‌کلا: اینجا» شرح حال روحانیان داراب‌کلا را نوشته‌ام:

 

عکس‌نوشته‌ی

بسم الله الرحمن الرحیم

داراب‌کلا به همین دلیل در تعبیر مردم محل و منطقه به دارالمؤمنین مشهور شده است. زنان این روستا چه نسل گذشته و چه نسل حال، همگی به چارچوب‌های شرع مقدس انور و هنجارهای اخلاقی بسیار پایبندند و حجاب تمامی زنان و دختران داراب‌کلا، چادر و پوشش‌های بسیارمناسب و فاخر است. این روستا از لحاظ جغرافیایی موقعیت زیبایی یافته است. از سمت جنوب و جنوب شرقی به دامنه‌های جنگل البرز مرکزی امتداد دارد و این جنگل با انبوهی از چشمه‌ها به مردم حیات و سرزندگی بخشیده است. و از دو سمت شرق و غرب نیز دو یال بزرگ و طولانی آن را احاطه نموده است و بر نقشه‌ی زیبایی آن، افزوده است. و سمت دیگر آن تا شهر سورک و جاده‌ی مشهد مقدس گسترش دارد.

دامنه‌ داراب‌کلا: اینجا

 

 

عکس نقشه‌ی داراب‌کلا

شهرستان میاندورود مازندران

 

جمعیت این روستا حدود پنج هزار نفر است. کشاورزی و باغداری از اشتغالات مهم مردم داراب‌کلاست. در روستای داراب‌کلا به دلیل مذهبی‌بودن بیش از نوزده هیأت مذهبی تأسیس گردیده است که در طول سال از هم نمی‌گسلند. بخش زیادی از مردم روستا خصوصاً نسل میانسال به امور اداری دولتی اشتغال دارند. از ویژگی‌های خوب این روستا این است کسانی که به هر دلیل و علتی به شهرهای دیگر مانند ساری و نکا مهاجرت و سکونت کرده‌اند، هیچ‌گاه روستا را به طور کامل و مطلق ترک نمی‌کنند. در دو شهر مذهبی و مقدس قم و مشهد و تهران نیز، تعداد زیادی از دارابکلایی‌ها سکونت دارند که به طور متناوب و متوالی به زادگاه خود داراب‌کلا آمدوشد دارند.

...

داراب‌کلا
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
داراب‌کلا
/post/484
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۱۶۷۲
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
قبل ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ... ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵