تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۴
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
مدرسه فکرت ۳۶
پاسخ:
سلام. پرسیدی از من، باشه میگویم. تحلیل کوتاه من این است. ممکن است نظرم دچار نقصان باشد زیرا شاید نتوانستم همهی حرفم را اینجا گفته باشم. اما در این ساعت اینگونه میاندیشم: مهترین مسأله این است چرا آمریکا اینقدر به مذاکره با ایران نیازمند است؟ علت اصلی این است چون عمق استراتژیک ایران، از قضا حوزهی نفوذ آمریکاست. یعنی خاورمیانه. حال میان این عمق استراتژیک و حوزهی نفوذ تصادم رخ داده است. آمریکا از این شکست، دچار وحشت شده است. بنابراین؛ خیال کرده است با نمایش قدرت و عملیات روانی و مدیریت تولید خبر میتواند ایران را دچار ترس کند و دستکم سه قوت متمایز ایران را در مذاکرهی دو جانبه تضعیف و مشروط سازد: بُرد موشک. کنترل توان تسلیحات هستهای. و نیز بیرون راندن ایران از حوزهی نفوذ.
از آنجا که از رویارویی تمامعیار با ایران بشدت میهراسد، و ایران هم از این سه قوت خود دست نمیکشد، در پیِ هیاهو و ماجراجوییست تا فضا را همانند نبرد شیرها با بوفالوها تیره و تار و غبارآلود کند و در داخل ایران میان مردم چندگونگی پدید آورد و در جهان میان دولتهای هرجومرج سیاسی ایجاد کند.
من نظرم این است کانالی که در عراق ایجاد شده، نشان میدهد آمریکا فقط میخواهد رفتاری از خود بروز دهد که سه قدرت اروپا، روسیه و چین دریابند این کشور همچنان یک ابرقدرت قادر است. حال آنکه قدرتش در برابر قدرت بازدارندگی بسیارخطرناک و ویرانگر ایران، پوشالی است و ضربهپذیر.
هفت کول (۴۶)
به نام خدا. سلام. نزاریان (= پیروان نزار) به رهبری حسن صباح _که خود دانشمندی متکلم بود_ بر وجوب تعلیم از سوی «معلمی صادق» تأکید میورزیدند. و خارجیان به همین خاطر نزاریان را «تعلیمیه» مینامیدند. خود حسن صباح به کتابخانه بیاندازه اهمیت میداد. نزاریان حتی در قلههای کوهستانی نیز کتابخانه داشتند و از علم و دانش حمایت میکردند. و به دلیل تأکید بر آموزش، تعلیم و کتابخواندن در کوهستان، دانشمندان خارجی به ایران سرازیر شدند. و جامعهی نزاری تحرک گرفت و موجبات رونق فکری و حیات تازه و طراوت نو گردید؛ بهطوریکه عالم بزرگ خواجه نصیرالدین طوسی سه دهه از عمر خود را در میان نزاریان در قلاع (= قلعهها) گذراند. الموت در قزوین هنوز یک نشان از آن نشانگران باطنیه دارد.
اگر هجوم وحشیانهی قوم مغول نبود، دولت نزاریان آنگونه منقرض نمیشد. هرچند سلسلهی امامان آنان، پایبرجا مانده بود، اما از آن زمان به بعد بود که پنهانداشتن عقیده، سِرّی شدن امور و تقیّه در میان این فرقهی انقلابی اسماعیلیه، به یک روال عامتر و پیچیدهتر بدَل شد. که بیان آن رخصت میطلبد و مَجال و حال و قال.
نکته نگویم هفت کول کولهبار میماند:
هیچی! خواستم بگویم ایران همآره دیارِ دلیران، دلبران، دانایان و دانشمندان بود؛ بیاییم این هویت ایرانی را بیش از پیشینیان با درس و دانش و دیانت و دلیری و دلبری و دانشمندی و دارایی و داد و دادگر و دادار (= آفریدگار) دنیایمان را از دَد و دَدان و دیوان و درّندگان در امان داریم.
با امام هشتم (۱)
به نام خدا. سلام. درین سلسله گفتار کوتاه، از امام رضا _علیهالسلام_ خواهم نوشت که در قلب ایرانیان جای دارد و کانون رأفت ماست. زادهی ۱۴۸ هجری قمری مدینه که در ۲۰۳ قمری در توس (مشهد) به شهادت رسید. امید است بتوانم از این وظیفه و عشقم برآیم. از دههی ۸۰ شروع کرده بودم به نوشتن پژوهشی دربارهی آن امام هُمام (=بزرگ و بخشنده) که کمکم برای این مدرسه مینویسم، شاید بر دانش و پویش بیفزاید. بسمالله.
ایرانیها _عموماً_ تمایل و گرایش به تشیع و خاندان علی _علیهالسلام_ داشتند و از همان اول هم که علیهی عباسیان قیام کردند با عنوان «الرًضا _یا الرًضی_ مِن آل محمد» قیام کردند. به همین علت مأمون عباسی برای جلب رضایت ایرانیها _که چند سال پیشتر از او با نام «رضا» قیام کرده بودند_ لقب رضا را به حضرت رضا داد تا در ظاهر به ایرانیان بگوید من دارم خواستهی شما را برآورده میکنم. حال آنکه «رضا» از قبل، یکی از القاب امام علیبن موسیالرضا (ع) بود. در عکس زیر مشهورترین لقبهای امام هشتم را میآورم.
هفت کول (۴۷)
نکته بگویم: چون پیام این شعر روشن و رساست و شاید هم زیاد پیچیده و غامض! بهتر دیدم دست به برداشت ادبیام بزنم نه محتوایی، که شخصاً اینگونه میفهمم اگر اشتباه نکرده باشم: «زنی» ردیف آهنگین این نظم زیباست و بیحکمت ردیف نشد. و دَم و عالَم و بَرهم و کم، قافیههای قشنگ آن. که به نظر من اگر چهار قافیه را دنبالهی هم قرار دهیم _که دادم_ خود پیامی رمزینهوار و پُرژرفاست. اهل فن میفهمند و من دم فرو میبندم! آمالِ دنیا هم که میدانید یعنی آرزو، که توانسته بر کثیری از بشر به گویش مازندرانیها، چون مار چَمبره و کلافه زده. بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۳۵
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت سی و پنجم
پاسخ:
سلام جناب حجتالاسلام شیخ مهدی رمضانی
بلی؛ عالیجناب کارشناس دین هستید. و سخن شما حاکی از دقت است. من عین سخن رسول الله (ص) را استناد کردم که فرمودند: «انما سمی الرمضان لانه یرمض الذنوب» رمضان بدین سبب رمضان نامیده شده است که گناهان را میسوزاند.
چون پیامبر خدا (ص) اینگونه بیان داشتند و قید و شرطی نیاوردند، من هم در آن دخل و تصرّف نکردم. و به فرمودهی شما تخصیص نزدم.
بههرحال، من برداشتم این است همین ماه به دلیل فیض و برکاتی که با خود بههمراه دارد، ممکن است موجب شود فردی که حقالناس بر گردن دارد، ندامت کند و آن را بپردازد و متنبّه (=آگاه) گردد. متشکرم شیخ.
پاسخ بحث ۱۲۴
قسمت آخر
پارسال ۱۱ شب آخر ماه رمضان را مشهد کنار حرم امام رضا _علیهالسلام_ بودم. شبهای قدرِ کمنظیری دارد. هم به انبوهی جمعیت _که گرداگرد تمام حرم و اطراف حرم را دربر میگیرد_ هم به حسّوحالی که به خودِ فرد دست میدهد. گویا یک رسم دیرین است که از بیشتر روستاها و شهرهای استان، خانوادگی سرازیر میشوند تا در سه شب قدر، سیر صعودی پیدا کنند و اندازهگیری شوند. صحنههای دلانگیزی دیده بودم با چشمانم. بگذرم. امید است درکِ زیباییهای شبهای قدر و ماه رمضان برای هر کس در مشهد تجربه شود. من در سنِّ خودم همچین موج انسانی ندیده بودم. به نظر من، در یک جمعبندی نیمهنهایی، در ماه رمضان با همهی سختیهای تشنگی و گرسنگیاش، دستکم سه انرژی معنوی به درون آدمی دمیده میشود که بالاترین خیزش است: احساس بخشیدگی، نرمش اخلاقی، زیباترشدن خوردنیها و آشامیدنیها. از سید _یار دور و درازم_ ممنونم که پیشخوان مدرسهی فکرت را با این پرسش خوب ۱۲۴ آراست.
فلکه فکرت(۳۶)
چکُّش
به نام خدا. سلام. فیلمهای گفتارمحور را بیشتر میپسندم؛ زیرا وادار به یادداشت میشوی. در یک فیلم سینمایی خارجی دیدم که قهرمان داستان میگفت: هر کس چکُّش دست گیرد، همه را میخ میپندارد!
توضیح: البته که قید «همه» در این نقل، نمیتواند درست باشد؛ زیرا تعمیم داده است.
نکته: فیلمهای مسعود کیمیایی نیز گفتارمحور است. یاد فیلم «ضیافت» او افتادم ساختهی سال ۱۳۷۴ که در آن چند رفیق دورافتاده از هم، در جایی جمع میشوند و با هم، پیمان جدید میبندند. در یک صحنه است که رفیقی میگوید: دردم این است... آن رفیق دیگر فوری میگوید مگر تو هم درد داری!... آن رفیق سوم میپّرد وسطِ حرف و میگوید: فکر کنم نداشته باشد. رفیق چهارم وارد ماجرا میشود و میگوید: تو چی! تو مگر فکر هم داری! رفیق پنجم میآید... . بگذرم که خوبیاش این بوده در حینِ بگومگو، چکُّش! نگرفتند که همدیگر را میخ بپندارند.
رمَضان، گناه را میسوزاند (۳)
ماه رمضان بیشتر به قلب سر میزنند و با او گپوگفت دارند. خواستم درین قسمت، نقب (=دالان) به قلب بزنم:
قلبِ سلیم یعنی دل از همهچیز شُسته و به خدا پیوسته. سلیم در لغت یعنی مارگزیده، که در خود میپیچد و بیقرار گشته.
جریر بغدادی از عُرفای بزرگ میگوید: قلبها سه قسماند: قلب مُنیب، قلب شهید، قلب سلیم.
قلب سلیم با سلامت است. قلب مُنیب (=رویآورنده سوی خدا) معدنِ درد است. و قلب شهید (=گواه و ناظر) حاضر نزد خدا.
بقیهی تفسیر و تکریم قلب با شما.
بازهم تذکر به آقای محمد عبدی
سلام جناب عبدی
تذکر به شما:
دیروز وقتی این تلاوت قرآن صبحگاهی را دیدم، فکر میکردم طی این ماه پیوستهنگار این عنوان و متن آرامبخش دلها میشوی، اما گشتم دیدم امروز هی رفتی سر وقت پستهای وقتکُش و کمسود دادِ «مُضحک میگوید» سر دادی. به تو نمیآمده داغ کنی! برادرم صبحگاهی دوم بیاور و روزهای بعد سوم و نهم و بیستونهم را. چرا اوقات خود را صرف اندیشیدن نمیکنی؟ و در لای خبرهای کمفروغ و گاه سست میپیچانی؟ دلی که از تو سراغ داشتم و دارم چنین نبوده... به فرمودهی قرآن منفعت بدان این خواستهام را ای مؤمن!
بحث ۱۲۵ : این سه موضوع زیر برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه سنجاق میشود: میتوان به یکی ازین سه جمله، یا هر سهی آن پاسخ داد. بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۳۴
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت سی و چهارم
قضای یک عمل تأخیریام
سلام سید
همانگونه نماز بهتأخیر افتاده، قضا دارد و خدا اقامهی نماز قضا را میپسندد و میپذیرد، من هم دربارهی متن «بانو نرگس» _که به قلم پر از احساس و پیامآفرین شما نگاشته شده بود_ تأخیر داشتم. گرچه سرم از دیروز تا امروز بسیار شلوغ بود، اما وقتی متن شما را دیده بودم، گوشهای نوبت زدم پاسخ این پست را بنویسم، اما باز و باز مؤخّر افتاد. بر من ببخشای.
نام مرحوم بانو نرگس در دارابکلا خواهد ماند زیرا احساس و عاطفه از میانمان هرگز رخت بر نخواهد بست. زیبایی کار بانو نرگس مانند بوی گل نرگس در مشاممان جاوید و پرتوافکن است. یادت آورم که سال پیش متنی از تو و خودم در دامنه انتشار یافته بود. اینک به یاد آن بانوی روشضمیر لحظهای از جای برخیزیم و به روح قشنگ و کار ماندگارش سلام و صلوات نثار نماییم.
تحلیل سیاسی
حجتالاسلام رئیسی رئیس قوه قضائیه دیروز ۷ اردیبهشت ۱۳۹۸ گفت:
«به نظر می رسد که اگر بتوانیم سامانهای داشته باشیم که آرا در آن جا در نگاه صاحبنظران و دیدگاه حقوقدانان و فقها و بزرگان اهل تحقیق قرار گیرد، از این جهت دستگاه قضایی نباید هیچ باکی داشته باشد.» (منبع)
تحلیل من:
۱. از نظر من این تفکر ایشان درست است و دستکم در ظاهر نشان میدهد با این تز زیبا بنای بر تغییر رویه دارد.
۲. اینکه آراء قاضیهای سراسر کشور در دادگاهها در یک سامانهایی به دیدهی مردم برسد، برنامهایی نوین در فضای ایران است.
۳. خوشبینی میگوید این نوید باورپذیر است. اما آنچه مرا از این نگاه سفید به سوی تردید گسیل میدهد متغیرهای زیر است که آیا او میتواند بر آن غالب گردد و فکر نوی خود را به فاز عمل برساند:
الف. آرای تمامی قاضیها باید منتشر شود از فردای پیروزی انقلاب تا همین اکنون. زیرا یک قانون خوب، استثناء و تبعیض نمیپذیرد.
ب. آرای قاضیها دربارهی زندانیان سیاسی در آن سامانه منتشر شود.
ج. رأیهای تمامی قاضیهای دادگاه ویژه روحانیت در آن سامانه منعکس شود.
د. آرایی که علیهی «آقازادهها» انشاء شده بود و به مرحلهی اجرایی نرسیده بود! در سامانه وارد شود.
ه. تمامی رأیهای قضات دادگاه انقلاب و محاکمات ویژه، در این سامانهی مورد اشارهی آقای رئیسی به ثبت برسد و به دید همگان برسد.
و. و نیز آن رأیهایی که برای مسئولان نظام صادر شد و یا کسانی که توسط هیأتهای ویژه محاکمه شدند، در آن سامانه قابل دیدن باشد.
نکتهها:
ممکن است رفتار نوی آقای رئیسی برای دور نگهداشتن خود از نقدهاییست که به دوران طولانی حضورش در این دستگاه بر میگردد و نیز خالیکردن جوّ قوه از تراکنشهای آن ریاست قبلی قوه. و نیز پیام به مردم که من از جنس دیگری هستم و به من و برنامهام باور و اعتماد کنید، زیرا واژهی «هیچ باکی» در جملهی رئیسی از نظر من یک جملهی تدافعیست.
فلکه فکرت (۲۷)
فلسفهی اپیکوری
به نام خدا. سلام. اپیکوریسم حاصل نظرات اپیکور است که در ۲۷۰ پیش از میلاد درگذشت. او اهل ساموس دریای اژه بود و تمام فلسفهاش «لذت» است و خوشبودن. اپیکور لذت را از آن رو اصل میدانست که این جهان در نظام فکری او خیر برتر است و انسان در آن میهمان.
او البته در پرتو ۳۰۰ کتاب و رسالهایی که نوشته بود و با آن که از نظر بعضیها ماتریالیستی (=مادّیگریی) میاندیشید، لذت برتر را روحانی میدانست نه جسمانی. زیرا از نظر او لذات جسمانی هم موقت و گذار و زایلشدنی است و هم وقتی لذت جسمانی پایان بیابد، افسردگی در انسان پدید میآید.
بعدها به اپیکوریسم، اندیشههای انحرافی و تفسیرهای غلط افزوده شد که «دَم غنیمت شمردن» و لذّات آنی بود. حال آنکه اپیکور در آن عصر هِلِنیستی (یونانیمأبی، مادّی)، لذت روح را پایدار میدانست و معتقد بود لذت برآمده از خردمندی و خرّمی موجب نبودنِ درد میشود و چه نیازی است که انسان با خرافات، شهوات، فکر مرگ، بیمناک بماند و دست به رقابت و خشونت و شهرت و حسادت بزند.
نکته:
ارسطو هم _که گویا به معاد باور نداشت_ به «انسان شاد» اهمیت میداد برخلاف استادش افلاطون که به «انسان خوب» بهاء میبخشید و فلسفهی رواقی _که توسط زنون بنا شد_ برای صبر و فهم اهمیت قایل بود. چنانچه سقراط معنویت و دیانت و متافزیک را گرامی میداشت.
اما دینداران و مؤمنان مکتب الهی، شریعت را کلید رستگاری و سعادت میدانند که انسان را هرچهبیشتر در کامل و به سوی کامل میخواهد؛ در دو بُعد جسمانی و روحانی. یعنی سالم بودن پیکر و سلامت پندار و گفتار و کردار که روح را پرواز میبخشد.
در حقیقت خرّمزی بودن از نظر من در خردمندی و عقلانیت و در پایبندی به شریعت و نیز دقت به انواع حکمت و بهرهوری درست از طبیعت و اعتقاد راسخ و خللناپذیر به توحید رخ میدهد. ۹ اردیبهشت ۱۳۹۸.
انسان راستین (۲۴)
عیبجوی مردم نیست و پشت سرِ آنان بدگویی نمیکند.
سلام جناب شیخ مهدی
این پرسش شما چندین جواب دارد:
۱. جناحهای سیاسی کشور هر کدام برای خود پاسخ جداگانه دارند. ۲. نیروهای امنیتی پاسخ خود را در لای دلایل ویژهی کاری خود میپیچند. ۳. حاکمیت و حوزهی علمیه نیز علل خود را دارند. ۴. رسانههای رقیب داخلی نیز پاسخهایی در قاب خود دارند.
اما من پاسخم سه کلمه است با سه «ت» ترس. تهدید. تحدید!
سلام جناب...
من ذرّهای تردید ندارم که شما باور و ارادت راسخ به پیامبر اسلام (ص) دارید. و من و تو و ما همه به همین مودّت به خاندان عصمت زندهایم. اما شما با بیدقتی در طرح سؤال چاه بدر و مقایسهی آن با رفتار معاویه به نظرم با شتابزدگی پیش آمدی. اگر فکر شما آن لحظه به رحمت و عصمت حضرت محمد (ص) متمرکز بود هرگز آن پست را به میان نمیکشیدی. شخصیتی که حتی دستور میدهد در هیچ غزوه و سریهای یک شاخه درخت شکسته نشود، قانون دفاع و انسانیت را به مدد وحی و الهامات درونیاش به احسن وجه میداند. پس هرچه در نقل تاریخی حتی در فیلمها و نمایشها و تعزیهها با این دو عنصر وجودی پیامبر اسلام (ص) یعنی رحمت و عصمت، در تضاد بود بدانیم که آن نقل نارواست و تحریف تاریخ اسلام. و من میدانم شما از این مسأله آگاهید. از شما که فردی آگاه و باایمان هستی، میخواهم در مباحث دینی بسیار با تأنی وارد شوید. پوزش. چون قرآن تذکر به مؤمنین را منفعت میداند من این تذکر صریح را به شما نوشتم. بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۳۳
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت سی و سوم
سه کلمه مینالم
در راستای این پست (فتوای شجاعانه و حقگویانهی مرجع بزرگوار مکارم شیرازی) که جناب حسنعلی لاری مُرسمی _همسنگر شجاعمان در جبهه_ گذاشتند؛ سِکّلمه مینالم:
۱. باید گریست به حال آن بخش میراثخوار سیستم که مراجع بزرگوار شیعه را برای محکومکردنها و بیانیهصادرکردنها میخواهد. حال آنکه مراجع گرانقدر ما بیانکننده راه و هشداردهندهی چاه هستند.
۲. از خیلی سالها پیش است که این صدا و سیما به قمارخانه تبدیل شده، قمارخانهی سیاسی. اتاق فکر آن حامی کسانیست که چاپلوسی را رواج و تجملات و بیغیرتی را منتشر مینمودند.
۳. مراجع دلسوز در بارهی بانکها هم ندای حق را خیلی سال پیش سر داده بودند اما سوداگری مگر میگذارد فتوا، ربا و ریا را نابود کند!
بگذرم. سلام به حسنعلی که این پست خوب را گذاشت.
من از این جملهی مشهور امام خمینی در سال ۱۳۶۶، آن میفهمم که مرحوم نلسون ماندلا هم به گونهای دیگر علیهی آپارتاید گفته بود: میبخشم، اما فراموش نمیکنم.
امام هم نمیخواهد بگوید رابطه نه، میخواهد بفرماید که از آن ستم و خونریزی و کشتار بیرحمانهی حاجیان ایران و جهان اسلام توسط آلسعود، نمیتوان گذشت کرد. و نباید هم گذشت کرد چون حقالناسیست که بر گردن فاسدان آل سعود تا قیام قیامت باقیست. حتی فرمودند این جنایت آل سعود با آب زمزم هم پاک نمیشود. بنابراین، رابطه با کشورها و اجرای مراسم حج تابع مصلحت است و مقتضیات زمان.
چون ابوسفیان در آن سال فتح مکه (توسط پیامبر اسلام _صلوات الله_ و مسلمانان مجاهد) دست از جنگ و ستیزهگری برداشت و رسول خدا آن روز را «یومالمَرحمه» نامید. زیرا؛ اسلام با هر کس که توطئه و آدمکشی نکند سازگاری، همزیستی، رفق و مدارا دارد.
جواب به جناب... :
اسرائیل از نظر ایران نه فقط کشور نیست، بلکه جمع عدهای از تبهکاران است که با کشتن فلسطینیان و اشغال سرزمین، جامعهی دینی نژادپرست را ایجاد کرده است. چنین رژیمی از نظر ایران و امام باید از روزگار محو شود. من با تمام استدلال شما در این باره مخالفم. تمام.
پاسخ به جناب قربانی:
مدیر هرگز در هیچ دورهای از سن آدمیَ موافق با حذف تعلیمات دینی نبوده و نیست!
فلکه فکرت (۲۲)
پایاننامه نه، آغازنامه
به نام خدا. سلام. حتی گرامیپیامبر خدا _صلّى الله علیه و آله و سلّم_ که اُمّی (=درسناخوانده) بوده و از سوی وحی، پشتیبانی همهجانبه میشده و در همهحال از دریافتهای وَحیانی برخودار بوده، بازهم دستور یافته بود هرگز از دانش افزایی بازنایستد. هم در آغاز راه در علق فرمان یافته: اِقرأ: بخوان. و هم در طول راه در طٰهٰ بر وی امر شده: بگو پروردگارا مرا دانش افزاى: «قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا». آیهی ۱۱۴ طٰهٰ.
(سوره ۲۰: طه - جزء ۱۶ - آیۀ 114. ترجمۀ خرمشاهی)
بنابراین؛ با این آموزهی زیبای قرآنی، هیچکس فارغالتّحصیل نمیشود! و نمیتواند مدعی شود من به آخر دانش و علم نایل آمدم! و از تحصیل، فارغ (=بینیاز و رها) شدهام! و درس و داناییام را تمام و مدرکم را پیوستم ساختهام. نه، چنین نیست. ابوریحان بیرونی دانشمند همهچیزدانِ ایرانی با آنهمه احاطه و آگاهی، تا آخریننفس پیِ دانایی بوده و بُرونجُستن از نادانی. تا جاییکه در بستر مرگ بدین مضمون گفته: فهمیدم که نفهیدم. دانستم که ندانستم. به قول فرانسیس بیکن: دانایی، توانایی است. آری؛ آسودگی این است که هرگز از دانشآموزی و علمافزایی دست نشوییم. و همیشه زمزمه کنیم زِدْنِی، زِدْنِی، زِدْنِی. یعنی زیادکن. بیفزا. افزون ساز. از نظر من، پایاننامهها پایانِ علم و پایانِ کار نیست، تازه آغازِ راه است و ابتدای مسیر. باید به جای آن گفت: آغازنامه. ۴ اردیبهشت ۱۳۹۸.
انسان راستین (۱۹)
هیچ اقدام خیری را از سرِ شرم وا نمینهد.
پاسخم به دکتر عارف زاده:
سلام جناب دکتر عارفزاده. آنچه از فلسطین گفتهاید همهی آن چیز نیست که در میان ملت آن جریان دارد. دستکم سه تفکر همچنان آنجا حیات دارد: خط مقاومت. خط سازش. خط همزیست. اولی مبارزین که دست از کار نکشیدند. دومی مبارزین که به دولت نیمبند و خاک اندک بسنده کردند. سومی عربهایی که در درون اسرائیل غاصب مجبور به همزیستی شدند. ایران خواهان دو چیز است. یا محو اسرائیل تا زمانی که اینگونه نژادپرستانه پیش میرود. یا برگزاری انتخابات سراسری برای تعیین تکلیف نهایی این سرزمین به اشغالدرآمده. . ۱. جناب دکتر من در طول راهاندازی مدرسه هر جا نوشته یا مینویسم «از نظر ایران»، یعنی دارم «آنچه هست» را تحلیل یا بیان میکنم. اما جاهایی که میگویم «از نظر من»، یعنی دارم دیدگاه خودم را آشکار میکنم. پس، این نکته را باید شفاف میکردم. بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۳۲
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت سی و دوم
فلکه فکرت (۱۴)
نگاه میکرو و نگاه ماکرو
به نام خدا. سلام. ما باید این دو نگاه _میکرو و ماکرو_ را یاد بگیریم و در بیشتر درگاه های زندگی به کارش ببریم، تا به قول آن کتاب مهم مرحوم عبدالحسین زرین کوب یعنی «نقش بر آب»، زندگی و دوران زیست مان، نقش بر آب نباشد. نگاه میکرو (=ریز) نگاه از نزدیک است. نگاهی که دقت بیشتری می آفریند. اما نگاه ماکرو (=درشت) نگاه از دور است و سطح بیشتری را در نظر می گیرد.
سه مثال می زنم از سه ساحت، تا توانسته باشم این دو نگاه را در این فلکه فکرت بیشتر بشناسانم:
1. مثلاً در ریاضیات نگاه میکرو به عالَم ریاضیات شاخۀ آنالیز را به وجود می آورد که احتمالات را بررسی می کند. و نگاه ماکرو شاخۀ جبر را که به ساختارهای جبری می پردازد.
2. و نیز در علوم طبیعی، نگاه میکرو انداختن به مادّه، موضوع بحث علم شیمی است که دانش به ساختار مواد و دگرگونی آن است. و نگاه ماکرو داشتن به مادّه، موضوع علم فیزیک است. یعنی علم طبیعت و حرکت و رفتار مادّه در زمان و فضا؛ از اتُم تا کهکشان.
3. یا در مباحث علوم انسانی که نگاه میکرو همان معرفت شناسی نوع اول است. معرفت شناسی یعنی شناخت برای توجیه باور و عقیده، که فلسفۀ شناخت نام دارد. و نگاه ماکرو یعنی نگاه از بیرون گود که معرفت شناسی نوع دوم است.
بنابراین؛ انسان _در هر زمان، زمانه و زمینه ای_ تا این دو نگاه را در خود جاری نکند، به چیستی های پیرامون خود و اقیانوس وجودی خویش پی نخواهد برد. پس؛ پیش به سوی پرهیز از تک نگاهی و پرداخت به دو نگاهی؛ میکرو و ماکرو؛ هر کس به وسع و توان و فهم خود. از همین اکنون اگر ملخی، مورچه ای، مرغی، ماری، موضوعی، مشکلی، موردی، مکانی، معرکه ای، مکتبی، مفاهیمی، مُخی، مغزی، مترسکی، منقلی، منقاری و منقولی دیده ایم، با دو نگاه میکرو و ماکرو بنگریم.
پیوست:معرفت شناسی نوع اول یعنی ذهنیت و بررسی ذهن آدمی. معرفت شناسی نوع دوم یعنی عینیت و توجه از بیرون به علوم و تجربۀ فکری بشری که تحلیل علل شناسانه به دست می دهد. مثلاً وقتی به دستاوردهای علمی بشر نگاه می کنیم یعنی داریم معرفت شناسی نوع دوم انجام می دهیم. 27 فروردین 1398.
انسان راستین (۱۲)
از زورگویی، دروغ و نادانی میپرهیزد.
فلکه فکرت (۱۵)
دیوانه و فرزانه
به نام خدا. سلام. واژهی دیوانه، ساختهای از اسم «دیو» و پسوند نسبتِ «آنه» است. دیو دستکم دو معنی داشت؛ در زبانهای هند و اروپا معنای «خدا» داشت اما در زبان پارسی از زمان زرتشت به بعد، به آورندهی بدی و دارندهی زشتی معنی میشد و کمکم در فرهنگ و ادب نوین ایرانیان، دیوانه در برابر فرزانه (=خردمند. بادانش) بهکار رفت و میرود. یعنی دیودیده، سودایی، نادان، جِنّی. اما آیا دیوانه فقط یعنی همین؟ بسیاری از اندیشهها، نکتهها، مضمونها (=درونمایه) و بیان نظرات را _که گفتنش از دید اجتماعی، سیاسی، اعتقادی و یا اخلاقی ممکن و مقدور نمیبود_ از زبان دیوانگان میگفتند. مانند گفتههای ناب و تکاندهنده که به بهلول و ملانصرالدین نسبت میدهند! حتی در میان ایرانیان یک ضربالمثل ساخته شد که:
«حرف راست را از دیوانه بشنو»
ادبیات عرفانی، دیوانه را به شیدایی و والِهشدن و مجنون عشق پیش راند و از زبان دیوانگان گفتار فرزانگان را آشکار میساخت. مانند این مثال در منطقالطیر (=زبان حیوانات) شیخ فریدالدین عطار در داستان عذرآوردن مرغان:
چون تُرا دیوانگی آید پدید
هرچ تو گویی ز تو بتوان شنید
(منبع)
در قرن ۱۶ نیز اراسموس فیلسوف هلندی با نوشتن کتاب «در مدح دیوانگی» بنیاد استبداد وحشتناک کلیسایی قرون وسطایی را لرزان کرد. او برای این هدف، ادبیات طنز و شوخی را بهکار بستهبود و قدرت هیولایی اربابان کلیسا را سُست کرده بود. من در سال ۷۱ در دانشگاه تهران در درسی که با استاد حسین بشیریه داشتم، با افکار و اندیشههای دِسیدریوس اراسموس آشنا شدم. بگذرم.
پیوست: دستمایهام برای این قسمت فلکه فکرت این پست سید علیاصغر بود که در پذیرش آن پست حمید به او نوشت: «دیوونه ام کردی حمید داداش» ازاینرو خواستم این واژه را شرح و تفسیر و تعلیل (=علّتیابی) کنم.
زنگ شعر:
«دیوانهدل» همان والِهشدن و حیرانیست. و چه خوب سروده حافظ و چه خوب خوانده محمد اصفهانی:
بنمای رُخ که خلقی والِه شوند و حیران
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
(منبع)
سنت های داراب کلا:
یکی از آداب احوالپرسی دارابکلاییها. اینطوری بود:
میگفتند: دست دِرست.
جواب میدادند: دین محمد دِرست.
نکته ها: هگل فیلسوف قدَر آلمانی _که اول طلبهی دینی بود_ در یکی از آثارش میگوید دین فقط مراسم عشاء ربانی نیست، اینکه آبدهن به کف زمین نیندازی هم دینورزیست.
فلکه فکرت (۱۶)
سکّوی خطابه و پایهی بلند
به نام خدا. سلام. در صفحهی ۲۹۰ جامعهشناسی دکتر بشیریه خواندم که المپ دو گوژ _نویسندهی فرانسوی_ سال ۱۷۸۹ در اعلامیهی حقوق زن و شهروند اعلام داشته بود: «همچنانکه زنان حق دارند که بالای چوبهی دار بروند به همینسان نیز حق دارند که بالای سکّوی خطابه بروند.» بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۳۱
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت سی و یکم
فلکه فکرت (۱)
انتقال خودخواستهی قدرت
به نام خدا. سلام. ما چند سالیست که در ایران با نامگذاری سالها از سوی رهبری آشنا هستیم. در جهان نیز نامگذاریها در پهنهی قدرت، سیاست و حکومت، امری رایج است. برای نمونه، آخر آوریل امسال _۲۰۱۹_ یعنی چند روز دیگر، تنو آکی هیتو، امپراتور ۸۵ سالۀ ژاپن به دلیل کهولت سن داوطلبانه از سلطنت کنارهگیری میکند و مقامش را به فرزندش _شاهزاده نارو هیتو_ میدهد و با آغاز امپراتوری نارو هیتو نام عصر جدید در این کشور، به «ریوا» تغییر خواهد کرد. یعنی صلح فرخنده یا توازن منظم؛ ری یعنی نظم و فرمان، و وا یعنی صلح و توازن. در ژاپن، مقام امپراتور با مذهب شینتو پیوند دارد. آغاز دورۀ هر امپراتور در ژاپن یک مبداء تاریخی _در کنار تقویم میلادی_ به حساب میآید. دورۀ کنونی «هیسهای» نام دارد؛ یعنی به دست آوردن صلح. (منبع)
نکتهایی هم بیفزایم: گرچه مقام امپراتوری در ژاپن امری تشریفاتیست، اما کنارگیری خودخواسته از قدرت، یک درس نوین به سبک نلسون ماندلاییست و پند دارد و دهها اندرز. ۱۴ فروردین ۱۳۹۸.
فلکه فکرت (۲)
جدایی اما پیوستگی
به نام خدا. سلام. چنانچه میدانید وحدتِ وجود یعنی تمام کائنات برخلاف جداییها، باهم همآهنگ، متّحد، یکتا و پیوستهاند. اگر خواستید بیشتر بدانید این انگاره و انگیزه را دکتر واین دایر در فصل سوم کتاب «زندگی در پرتو عرفان» ترجمهی سیدمهدی جعفریان، نشر افکار بهخوبی شرح داده است.
اما چون ممکن است فرصت دستیابی به کتاب فراهم نباشد، من با یک نمونه این جدایی و پیوستگی را روشنتر میسازم: از ناخُن تا چشم و از سر تا پا، یعنی من. سازمان چشم و سازمان گوش با سازمان ناخُن و سازمان پا، مجزّا و جدا از هم کار میکنند، اما پیوسته، متحده و همآهنگ و با وحدت وجودی و یکتاییِ بودن.
بنابراین، ما باید خود و جهان را پیوسته، در پیوستگی و یکتایی ببینیم تا از سیر در مسیر جدا نیفتیم و از پیشروی جا نمانیم.
۱۵ فروردین ۱۳۹۸.
استان خیال (۵)
در استان خیال، شهروندان به نیروی کشف و شهود در وجود خود، اعتماد دارند.
۱۵ فروردین ۱۳۹۸.
انسان راستین (۱)
به نام خدا. سلام. آیا میدانیم انسان راستین کیست؟ و چه ویژگیهایی دارد؟ او کسیست که...
مردم در مال و جان و آبروی خود از او در امان باشند.
۱۵ فروردین ۱۳۹۸.
شرح دومین عکس مسافرتم:
نوروز امسال در یکی از سازههای شهری مشهد، دیدم که دو زن در حال کارگری و رنگآمیزی دیوارههای فلزی کنارۀ خیاباناند. چون چهرهیشان پشت به دوربین بود، عکسی از آنان انداختم. خواستم چندکلمهای مصاحبه کنم، اما گمانم این بوده، ممکن است روحیهیشان را کِدر کنم، از آن پرهیز کردم. رفتم گشتم تابلوی پروژهای را که روی آن کار میکردند، پیدا کردم که بر آن نوشته بود: «رَهباغ سلام».
نکته: کوشش بنای وجودی آدمیست. اما من حدس میزنم این دو زن باید هنرمند باشند و شاید میخواهند بر صفحهی دراز این دیوارهی فلزی نقاشی بکشند. خدا میداند. و خداقوت میگویم.
زنگ شعر:
سعدی در بیت خود واژهی طریقت را آورد اما بسیاری از افراد در اثر گویشهای مردمی، عبادت را جایگزین طریقت میکنید. سعدی در بوستان اینگونه میسُراید:
طریقت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
(منبع)
دلقپوشی (=ژندهپوشی) و پشمینهپوشی در دورهای برای برخی به یک نیرنگ و نشاندار کردن خود (=خودنمایی) درآمده بود و سعدی آسیب را با تیزی و روشنبینی دید و طریقت راست و درست را گفت. در اسفار اربعهی حکیم ملاصدرا، یکی از مهمترین آن سیر چهارگانه، رفتن از حق به خلق است. و من ملاصدرا را در امور عرفان و الهیّات میپسندم و با افکار پاک و راست سعدی نیز دَمخورم.
فلکه فکرت (۳)
مَجاز
به نام خدا. سلام. مَجاز چیست؟ مَجاز یعنی معنای غیراصلی هر چیز. به عبارتی دیگر استعمال (=بهکارگیری) واژگان در غیر معنی موضوع. مثلاً کسی را که بیباک و شجاع است «شیر» بنامیم و کسی را که زَبون (=ناتوان) و ترسوست، «موش».
دو نمونه مینویسم:
۱. مرحوم دکتر علی شریعتی در کتاب حج بر عدد هفت تأکید کرد و گفت هفت یعنی بینهایت. پس طواف هفتگانهی کعبه از نظر شریعتی یعنی طواف بینهایت، نه یعنی فقط گردش صوری شش بهعلاوه یک. ۲. امام فخر رازی در جلد ۷ تفسیر کبیر در معنی هفت (=سَبعه) گفته است: «هر گاه ارادهی کثرت کنند، عدد هفت را یاد کنند.» بیشتر بخوانید ↓
به یاد یوسف رزاقی
به قلم دامنه: به نام خدا. امروز ۱۸ اسفند که فرا رسید، ۱۴ سال از هجران غمانگیز یوسف میگذرد. روانشاد یوسف رزاقی، ۱۸ اسفند ۱۳۸۳ بر اثر تصادف در جاده فیروزکوه، به آسمان پر کشید و دلمان را مالامال غم و اندوه و فسوس نمود. در روز تشییع و دفن او، غوغا بود که حسرت آن بر دلم ماند، تا از تهران برسم، به خاک خُفت. آن روز عظیم و غمگین دارابکلا، جناب حاج محسن سجادی _رئیس شورای وقت دارابکلا_ در همان مزار، ۴۰ روز عزای عمومی اعلان کرد که در روزنامهی محلی ساری چاپ شده بود. به یاد او عکس روز اعزام به جبههیمان در اسفند ماه ۱۳۶۴ از سپاه سورک به سوی عملیات والفجر ۸ را گذاشتم. (تصویر سمت چپ زیر) چه شور و شگفتی آن روز میان دارابکلاییها و ما اعزامیها برپا شده بود. وقتی غیرت با معرفت جمع شود، حماسه می آفریند.
سنگفرش دارابکلا

به قلم عبدالرحیم آفاقی: سلام بر همگی در مدرسۀ فکرت. آیا می دانید در سال ۱۳۵۵ چه اقدام و جهاد عمرانی از طریق مردم داراب کلا انجام شد؟ در سال ۱۳۵۵ به علت عدم کمک و مساعدت دولت مرکزی طاغوتی به روستاها و افول اقتصادی کشور از یک سو و خرابی کوچه ها و خیابان ها و گل آلود شدن در هنگام بارندگی و نیز بلند شدن گرد و غبار در زمان تردد وسایل نقلیه ،مردم غیور داراب کلا تصمیم به یک اقدام جهادگونه می گیرند.
در آن زمان وضعیت اقتصادی مردم مناسب نبود و پول کافی و امکانات برای انجام آسفالت مهیا نبوده به همین دلیل مردم تصمیم می گیرند با کمک و مدیریت بزرگان محل از جمله پدر مرحومم حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد آفاقی، سنگ های گرد و فراوان موجود در رودخانه داراب کلا را در اندازه های مختلف با استفاده از تراکتور جمع اوری و با انجام زیر سازی با استفاده از آهک بطور منظم در کوچه و پس کوچه ها سنگ فرش نمایند.
تمامی مردم در این اقدام سهیم بودند برخی از طریق کمک نقدی (اجباری نبوده و به اقتضای وسع) برخی دیگر با مساعدت و کمک جسمی و کارگری و برخی از هر دو طریق. مردم به گرو ههای مختلف تقسیم شدند در هر کوچه و محله مسئولی وجود داشته عده ای در جمع آوری سنگ ها و انتقال به محل، عده ای در مهندسی تجربی این اقدام (از جمله مرحوم مغفور حاج محمود شهابی)، عده ای در انجام زیر سازی و عده ای دیگر در سنگ چینی و اقدامات پس از آن. مزد کارگری هر نفر در آن سال روزانه ۲۰ تومان بود. هر کیلو برنج هم در حدود 5 الی 6 تومان قیمت داشت و...
قیمت کالاها و اجناس ۱۳۵۵
کسانی که در سنگفرشکردن مشارکت داشتند
دستخط مرحوم حاج آقا آفاقی
روح همۀ درگذشتگان غریق رحمت خداوند
عکس های ارسالی عبدالرحیم آفاقی
همت، همدلی و همکاری مردم در این اقدام مثال زدنی بود. در هنگام صرف صبحانه و ناهار صحبت های آنان شنیدنی بود. کار کردن بدون قلیان و تنباکوی شاهرودی و اصفهانی غیر ممکن بود. آن موقع من پنج سالم بود صدای تخلیه سنگ ها از تراکتور هنوز در ذهن تداعی می شود. بیشتر تماشاچی بودیم ولی در جلوی منزل بچه های بزرگتر سنگ های کوچک را جدا کرده و به دست استادان می دادند بچه ها و جوانان و نیز خانم ها در امور پخت و پز در این کار سهم زیادی داشتند.
بدون اغراق بعد از انجام سنگ فرش کوچه های روستایمان شبیه کوچه های لندن شده بود بخصوص بعد از هر بارش باران ، سفیدی سنگها و نظم چینش آنها، زیبایی خاصی به آن می داد. فوتبال گل کوچک با توپ پلاستیکی در این کوچه های سنگ فرش شده از خاطرات تمامی بچه ها و جوانان قدیم داراب کلا است. ای کاش حداقل چند کوچه سنگفرش شده نگهداری می شد. درود و صلوات می فرستیم بر ارواح پاک تمامی درگذشتگان محل بخصوص ارواح درگذشته این اقدام جهادی و آرزوی سلامتی و بهروزی را برای زندگان داریم. چند عکس از این اسناد دستخط مرحوم حاج آقا آفاقی تقدیم می گردد:
مدرسه فکرت ۳۰
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت سیام
ستون روزانه
خویشفهمی
به نام خدا. سلام. هدفِ مارتین هایدگر در کتاب «هستی و زمان» دستکم این است که فهم ما را از معنایی که هستنِ هر چیزی (مانند: اشیاء، مردم، زبان و...) دارد، ژرفتر کند. بهتر است بگویم برای هایدگر، «خویشفهمی» یعنی شناختنِ راهِ خود در جهان یا در موضوع مشخص.
در ص ۳۷۳ «هرمنوتیک مدرن» خواندم که «خویشفهمی» در زبان آلمانی یعنی شناختنِ راهِ خود. ۲۴ اسفند ۱۳۹۷.
ستون روزانه
اُپِنبوک و تقلّب!
به نام خدا. سلام. شاید کمتر کسانی باشند که در طول دورهی دانشآموزی، دانشجویی و نیز _گوش شیطان کر_ در ایام طلبگی! دستکم یکی دو باری هنگام امتحان، به قول معروف «تقلّب» نزده باشند و از روی دست نفر کناری رونویسی نکرده باشند. اساساً تقلّب در امتحان برای پارهای از ایرانیها، یک خاطرهی شیرینتر از عسل! به حساب میآید. حالا یا تقلب زدند تا تجدید نشوند و یا تقلّب به بغلدستی رساندند تا دوست و همکلاسیهایشان مردود نگردند!
من زیاد دیدم کسانی را که از کف دست تا انتهای ساعد (= مُچ تا آرنج) دستشان تقلب مینوشتند و لای درز آستین نیز تقلب جاسازی مینمودند! اگر همینمقدار خلاقیت را روی مطالعه میگذاشتند کمتر از ۱۹ نمیشدند اما نمیدانم چرا تقلب آنقدر شیرینی و لذاذت (= گوارایی و خوشمزّگی) داشت! اما در دانشگاه که بودم سه استادمان به سبک اُپِنبوک (=Openbook) امتحان برگزار میکردند. اما نمیدانم چه سرّی در کار بود که با آنکه در این روش بازکردن کتاب و جزوه آزاد بود، باز نیز برخی زیر ۸ نمره میآوردند. و بازهم از بغلدستی با وعدهی پیراشکی! پُرسوجو میکردند. تقلب، گویی وارد شریان خونشان شده بود! بیآن، انگار مزّهای نداشت! ۲۵ اسفند ۱۳۹۷.
پاسخ:
سلام جناب حجتالاسلام احمدی
یعنی نشست طلاب مازندرانی در قم؟ محل گردهمآیی، گویا زیرزمین فیضیه را میمانَد.
یک نکتهی سیاسی:
اساساً روابط با جهانِ پیچیده، پیچیدگیهایی دارد. این پیچش نسبت به کشورهای همسایه، هم پیچ دارد و هم گِره و کلاف کُلفت. پس، نباید بهگونهی مطلق، داشتنِ رابطه با روسیه را مخدوش دانست. تنشزدایی و سیاست عدم تشنُّج (= دتانت) یک اصل اساسی در اسلام و یک حرکت خردمندانهی جهانیست. نمیتوان شعار راهبردی تعامل با جهان را نواخت، اما با کشور همجوار، جوری دیگر رفتار کرد.
میدانم روس، با توجه ویژگیهای پِطری و افکار باقیماندهی نظام شوروی، مرموزانه رفتار میکند و نیز شگردهای چرخشی دارد. اما با اینهمه نمیتوان دست روی دست گذاشت و فقط دوری کرد و عمقبخشی نداشت. بگذرم.
ستون روزانه
مُهر و داغ
به نام خدا. سلام. «مُهر و داغ» کتابیست از محمد میرشکرایی؛ که در آن توجه داده شد به اشیای زندگی اقوام ایرانی. مانند کاری که آقای دکتر فرهادی بر روی «کبوترخانه»ها در ایران، کرد. داغ، یک نشانه است، مانند داغکردنِ الاغ، گوسفند، گاو، بُز و... برای شناسایی. و مُهر، یک نماد است، مانند مُهر یاعلی، یاحسین، یارزّاق که بر روی خرمن گندم و جو مینشاندند، با هدف و نیّتِ برکت و رزق و روزی. به عنوان نمونه، لُرها روی خرمن گندم یک سنگ میگذارند و به آن میگویند «سنگ خیر» یا سنگ حضرت علی علیهالسلام. و یا کُردها، که بر این باورند، هر کس اطراف نون را نخورَد، خُردههای نان در جهنّم «مار» میشود و آنها را آزار میدهد. در دارابکلا نیز این نوع باورها، کموبیش، وجود داشت و دارد؛ مانند نوشتن چهلکَل برای قطع و بندآمدن باران. و نیز این باور که هر کس روی نون بنشیند، در آخرت میمون میشود! ۲۶ اسفند ۱۳۹۷. بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۲۹
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و نهم
تحلیل سیاسی
مقدمه: حکومتها در یک تقسیمبندی یا به شیوهی دموکراسیاند یا دیکتاتوری. در دومی ممکن است انتخابات یا صوری، یا بسته و یا ممنوع باشد. اما در اولی هم انتخابات است و هم انتصابات.
یکم. تحلیل من روی «بحران توزیع» در ایران است که مطابق اصل مرسوم علم سیاست هم انتخابات دارد، و هم انتصابات.
دوم. بر اساس نظریهی «لوسین پای» حکومتها باید پنج بحران را جهت توسعهی سیاسی و پیشرفت حل کنند: ۱. بحران هویت ۲. بحران مشروعیت ۳. بحران مشارکت ۴. بحران نفوذ ۵. بحران توزیع.
سوم. تحلیل من روی «بحران پنجم» است؛ بحران توزیع. هرگاه نظام سیاسی نتواند و یا نخواهد مَنصبها و امکانات را میان شایستگان توزیع و پخش کند و قدرت را در گردش گذارد، آن نظام دچار بحران توزیع است.
چهارم. از نظر من انتصابات و حتی انتخابات در ایران با بحران توزیع دست به گریبان است. آنچه در بخش انتصابات نظام در همهی سه قوه و نیز در بخش ارادهی فائقه، صورت میگیرد، نشان میدهد بخشی از نخبگان و شایستگان هرگز در این دایره قرار نمیگیرند. در حقیقت اعتماد نظام به آنان یا مشکوک است، یا مردود است و یا گرایش و ارادت به ساختار دیده نمیشود. و انتخابات هم از طریق منظرهای جناحی و نیمهشخصی شده در بخش نظارت استصوابی و چهار منبع تأیید سوابق داوطلبان، با نوعی بحران توزیع مواجه است. همهی ایرانیان بآسانی نمیتوانند از این چهار فیلتر و نیز از «نظارت استصواب» عبور کنند. این یعنی بحران توزیع، که روی سه بحران مشروعیت، مشارکت و نفوذ سرریز میگردد.
پنجم. کافیست انتصابات اخیر، و نیز انتصاباتی را که طی سالهای اخیر آقایان حسن روحانی و صادق لاریجانی در مناصب دو قوه انجام دادند، تعمُّق کنید، خواهید دید گردش قدرت میان خودشان است و بس.
ششم. به عنوان یک شهروند شیعهی ایرانی _که گمان میکنم کمی تحلیلگر بودن را بلدم_ نظرم این است این بحران توزیع، با اصول اولیهی انقلاب اسلامی و با آرمان مبارزان انقلاب، در تعارض است و اثرات ویرانگری برجای میگذارد. یکی از بازتابهای آن بر روی «بحران نفوذ» است که این بحران خطرناکتر از بحران توزیع است؛ زیرا بحران نفوذ یعنی نظام نتواند الگوی حکومتی خود را میان مردم نفوذ و بسط دهد. و نسلهای تازهتر را قانع و رضامند نگه دارد. بگذرم. یادآور شوم من در نوشتههای تحلیلیام، با نگاه آزاد، به «آنچه هست» میپردازم نه «آنچه باید باشد» که این دومی، کار تئوریسینیست، نه تحلیلی.
نکته ها:
همهی ما باید:
گرمی بگیریم،
گرما ببخشیم،
نور بتابانیم.
سلامی علیآقا غزلی
حقیقتاً سرشار ذوق شدم. چه عالی پیش میرود این پرسپولیس دارابکلا. تبریک مرا بپذیر و به دوستان سرخپوش تلاشگر ابلاغ کن. عکس نشان انسجام درونی تیم است. آفرین. آفرین.
حاج اکبر باقر سمت راست
پاسخ:
سلام جناب قربانی
میدانم که میدانی، اما میگویم.
اسم آقا سید علی اصغر، نامش «علی» است. چون نزد ایرانیان نام علی به تبرک امام علی _علیهالسلام_ بسیار مبارک و ارزشمند است، گاه در خانوادههای ایرانی برای سه فرزند پسرشان علی میگرفتند:
علی اصغر
علی اوسَط
علی اکبر
پس؛ نام کامل سید، علیست که اصغر است.
ستون روزانه
دَه مجلس حرف
به نام خدا. سلام. مرحوم محمدتقی شریعتی _که به سقراط خراسان مشهور است_ در صفحهی ۳۳ کتاب «از چشمهٔ کویر، مجموعه ۲۳ سخنرانی» چنین گفت: «من ده ساعت مطالعه میکنم تا یک سخنرانی کنم، و بعضیها یک ساعت مطالعه میکنند و دَه مجلس! حرف میزنند.» راستی من و شما چگونهایم؟! بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۲۸
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و هشتم
ستون روزانه
پیشوایان طاغوت
به نام خدا. سلام. آیهی ۲۸ سورهی ابراهیم، از آیات بسیارمهم است دربارهی کسانیست که دست به تبدیل نعمت میزنند و قوم و ملت خود را به هلاکت سوق میدهند. این آیه حالِ پیشوایان طاغوت را بیان میکند.
در دانشنامه اسلامی به نقل از «شیخ طوسى» آمده که ایشان معتقدند على _علیهالسلام_ فرمودند این آیه دربارهی بنىمغیرة و بنىامیه از کفار قریش نازل شده است. اما بنىمغیرة از قریش، که خداوند آنان را در جنگ بدر نابود ساخت و اما بنىامیه از قریش، تا روز معیّن مهلت داده شده بودند. (منبع) متن آیه این است: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ.» آیا کسانی را که [شکر] نعمت خدا را به کفران و ناسپاسی تبدیل کردند و قوم خود را به سرای نابودی و هلاکت درآوردند، ندیدی؟
یک نکتهی واژگانی هم بگویم: واژهی «بَوَار» در آخر آیه را خیلی دقت کردم که به معنی هلاکت است. اصل آن، از نظر لغتشناسان، «بور» به معنى کساد یا کساد بیشتر است. من فکر میکنم این لغت _در معنای کساد آن_ همان لفظ «بُور» است که دارابکلاییها هم برای خیطشدن کسی بهکار میبرند. مثلاً میگوییم فلانی را «بور» کن، بره. یا فلانی مرا «بور» کرد. البته این نکته را از سر کنجکاوی گفتم. بههرحال، واژگان میان ملتها، اشتراک لفظی و حتی معنایی دارد. اما بگویم: اللهُ عِلمٌ. خدا میداند.
ستون روزانه
شگرد باعورا
به نام خدا. سلام. بلعم باعورا چند پرستشگاه و چند رِباط (= عبادتگاه، خانقاه، کاروانسرا) هم در «راه خدا»! ساخته بود، اما... بگذرم.
توضیح: او، روحانی بزرگ بنیاسرائیل و از اَحبار و همعصر حضرت موسی _علیهالسلام_ بود که نقل است «اسم اعظم» میدانست و مقام معنوی داشت؛ اما شگرد شیطان بر شگردهای باعورا چیره شد و او را به گمراهی و زوال و فنا کشاند.
نکته: در دوستی با خدا به قول پیر هرات «جای شرکت نیست». در یک دل، جای هم خدا و هم شیطان بهطور همزمان نیست. یا این، یا آن. یا رستگاری یا رُسوایی. بلعم باعورا هر دو را میخواست، و بر افتاد.
۱۲ اسفند ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
پاسخ:
سلام همسنگر خوب آقا حسنعلی لاری
ازت ممنونم یاد کردی از دو شخصیت پاک و روشنفکر متعهد زهرا رهنورد و میرحسین موسوی.
میرحسین حتی یک ریال از بیتالمال به جیب نزد و همین پاکی او را بس است. مردی از میدان سیاست که آلوده به بیاخلاقی و پشتکردن به آرمان اصیل انقلاب نبود. ملت خیلی منتظر ماند دادگاه بحران ۸۸ را ببیند تا از زبان خود میرحسین ناگفتهها را ببیند و بشنود. اما هنوز چنین جرأتی برای برپایی دادگاه علنی و آزاد پیدا نشد. بگذرم.
سلام جناب حجت الاسلام شیخ مالک
کاری بهجا کردی در ارسال این پست. من هم دیروز این سخنان دکتر سروش _از اندیشمندان ایران و از منتقدان وضع موجود نظام ایران_ را در وبلاگم «دامنه» پست کرده بودم. بلی؛ امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ از بزرگمردان تاریخ اسلام، ایران و جهان است.
یکی از شجاعانهترین عبارات ایشان، جملاتی از بند آخر وصیتنامه است که به مردم چنین نوشتند:
«به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم. و از خدای رحمان و رحیم میخواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد. و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهیها و قصور و تقصیرها بپذیرند.» کمتر رهبرانی هستند که به ملت بگویند «قصور»، «تقصیرها» و «کوتاهیها» داشتند. این صراحت، صداقت امام خمینی را میرساند که در وصتنامه که متنی باورمندانهی شرعی نزد مؤمنان و یک روال اعتقادیست، سخن از اشتباه و تقصیرها و قصور به میان آوردند. بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۲۷
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و هفتم
بحث ۱۱۹ : این پرسش برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
در هر تعطیلاتی، شهرهای ساحلی و جنگلی استانهای مازندران، گیلان و گلستان با انبوه مسافران از تهران و شهرهای دیگر ایران، پر میشود. چنین روندی برای این سه استان فرصت است یا تهدید؟
پاسخ:
سلام جناب عبدالرحیم آفاقی
از پاسخ شما به بحث ۱۱۹ ممنونم. هم فرصتها را خوب متوجه شدی و هم تهدیدها را بهدرستی برشمردی. با دیدگاه شما در این باره موافق هستم.
در مورد تدبیر باید بگویم، باید فکر اساسی در سطح ملی به این آسیب و تهدیدات ویرانگر کرد. در سطح استان نمیتوان بر آن فائق آمد. بلی؛ درست است. دقیق است نگاهات. باید چنین مقرراتی وضع شود. مثل منطقهی حفاظت شدهی توران.
یک نمونه بگویم جناب آقا عبدالرحیم: اگر از میامی به سبزوار برانی، در مسیر گذر پلنگ، چندین کیلومتر سرعت بالای ۷۰ کیلومتر ممنوع است و با دوربین کنترل میشود. چون جادهی میامی به مشهد از قلمرو عبور پلنگ ایرانی میگذرد و ممکن است ماشینها با پلنگ تصادف (= برخورد) کنند و صدمه برسانند. پس، عزم ملی و تصمیم ملی موجب شد که به طول چندین کیلومتر برای حفظ جان پلنگ، باید کُند راند. سواحل شمالی ایران محتاج چنین احتیاط و عزمیست. از دقت و دغدغهات ممنونم جناب آفاقی. به هرحال در انزلی هستی و لمس میکنی تخریب و تهدید توسط بومی و غیربومی و مسافرین انبوه را.
ستون روزانه
گذر از سطح لحظه
به نام خدا. سلام. یکی از کتابهایی که ارزش چندبار خواندن دارد، کتاب "در جستوجوی نیشابور" است که مجتبی بشردوست آن را بهزیبایی دربارهی زندگی و شعر استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی _م. سرشک_ نوشته است.
در ستون روزانهی امروزم "بانگ نای" کدکنی را مینویسم که در صفحهی ۵۰۷، به انسان میگوید باید به کُنه (= ژرفا، عمق) و جوهر قضایا روَد و از سطح بگذرد:
کمی عمیقتر از این،
به کُنه قصّه نظر کن
دو گام
پیش گذار و
ز سطح لحظه گذر کن
۵ اسفند ۱۳۹۷.
ستون روزانه
گردنِ اَجنّه
به نام خدا. سلام. در رُمان "مِسیا" اثر مصطفی موسوی گرمارودی (صفحهی ۶۹) خوانده بودم بلال حبشی _که خود توسط خلیفه، طرد و به لاذقیه تبعید شده بود_ گفت: در دورهی خلیفهها، افراد شاخص (= یاران رسول خدا صلوات الله) را میکُشتند، ولی میگذاشتند گردنِ اَجنّه و اَجانین.
توضیح: مِسیا (= موعود) نام حضرت محمد (ص) است در اِنجیل برنابا. همانگونه که نام علی (ع)، ایلیا است، یعنی عالی و بزرگ و عظیم.
سلام جناب "رحمان ب. د" در دیار همدلی
ممنونم از روحیهی جستوجوگری و کسب دانش شما. "ایلیا" در زبان عِبری، یعنی عالی و علی و عظیم. آن مِسیا را گفتم در برنابا یعنی موعود و نام حضرت محمد (ص). اگر در متن یکبار دیگر بازگردی بخوانی، خالی از لطف نیست. موفق باشید و در سلامت. من گفتم که واژهی ایلیا، در زبان عبری یعنی: عالی، علی، عظیم. نه اینکه آنان منظورشان از ایلیا یعنی حضرت علی(ع). خودِ واژهی "علی" یعنی بزرگ. و علی یکی از صفات خداوند است. مثل عبارت پایان قرائت قرآن که میگوییم: صدق الله العلی العظیم. این "علی" صفت خداست. تشکر از شما.
تحلیل سیاسی
خبر: متن نقلی: "الیزابت وارن یکی از کاندیداهای مهم حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا برای انتخابات ریاستجمهوری سال آینده در ۲۰۲۰ آمریکا وعده داد در صورت پیروزی در این انتخابات بار دیگر ایالات متحده آمریکا را به جمع کشورهای پایبند به توافق هستهای با ایران باز گرداند." (منبع)
تحلیل من: به نام خدا. کاری به وعدهی وارن ندارم، نکته آن است وقتی در کارزار انتخاباتی آمریکا، مسألهی ایران به پایهی رقابت و راهبرد سیاسی بدَل میشود، دستکم نشان دو چیز است: ۱. وقوف به قدرت ایران به عنوان یک بازیگر پرتوان منطقهای. ۲. تلاش برای تصحیح روند رو به رشد "پساغربی" از سر استیصال (= درماندگی) و بازگشت به تئوری جهانشمولِ "خرَد جهانی" (= رویکرد منطقی به مشکلات جهانی).
نکته: پساغربی یعنی اینکه جهانِ بیدار، از تفکر تکبُعدی و خودمحورانهی غربی عبور کرده و دیگر غرب، آن هژمونی فکری_سیاسی خود را از دست داده است. و جهان آگاه و مستقل به پس از غرب میاندیشد. این حرکت سیاسی_فکری، جهانِ جدیدی را در آینده به روی بشر باز میکند، که آثار آن مدتیست پدیدار شده است، و تیزبینان بیدار آن را بهخوبی و خردمندانه میبینند.
۶ اسفند ۱۳۹۷
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
پاسخ من بحث ۱۱۹
در این بحث، علاوه بر چند جواب و نکته که به پاسخ دهندگان نوشتهام، دو نکتهی دیگر در اینباره بگویم: من هم بر این نظرم هرچه منطقهی مسافرتی ارزش طبیعی، زیستی و سرمایهای بالاتری داشته باشد، احتیاطها همهجانبهی شهروندان هم باید افزونتر و بادغدغهتر باشد.یک تابلوهایی در مسیر بازدید از جبههها هست که بدینگونه نوشته: با وضو قدم بگذارید که وجب به وجب خاک اینجا با خون شهیدان آغشته است؛ من معتقدم در محیطهای بکر، سرسبز و طبیعت درخشان ساحل شمالی ایران هم باید بنویسند: با آداب و احترام به طبیعت خدادادی، قدم بگذاریم و زیباییهای جنگلی نوار شمالی را قدر و سرمایهی ملی بدانیم و آن را برای آیندگان امانت نگه بداریم. آری، باید یاد بگیریم، تا با طبیعت خود مدارا کنیم. بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۲۶
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و ششم
بحث ۱۱۵: این پرسش برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
نواندیشان معاصر از ضرورت بازگشت به آموزههای معنویان و فرزانگان سخن میگویند. فرزانهای چون مولوی، صلح درونی یا صدق را مقدمه و پیششرطی برای صلح بیرونی با دیگران میداند، این مسأله چگونه تحلیل و شکافته میشود؟
پاسخ:
سلام جناب جوادی نسب
کاری به این مبانی نظریات ندارم جناب جوادی. مسأله این است، سرمایه باشد، اما حاکمیت سرمایهداری نباید شکل بگیرد. سوئد یک کشور پیشرفته است، اما آن فساد و چپال و غارت نوع غربی در آن دیده نمیشود. غرب، با فروش اسلحه نیز خزانهاش را پر میکند. مثل دوشیدن عرب از طریق تز ایرانهراسی. آیا واقعاً این تز درست است؟ معلوم است که با ترساندن اعراب از ایران، در پی فروش افزارآلات جنگیاند. باید قضیه را کامل دید نه از روزنهی تنگ. تأکیدتان بر فرضیهی "ویژگی انسان" و راهحل قَسری سرمایهداری، فرضیهایست که خود دارای چند فرضیه جانشین و فرضیهی رقیب است. که آن را "فرضیهی پوچ" هم میگویند. یعنی با نظریههای دیگر، راهحل تکخطی سرمایهداری را پوچ میسازد.
در خود آمریکا، جناح "بازها" همیشه با کارخانجات اسلحهسازی رشد کردند و کارتل و تراست پدید آوردند. بخش عمدهی درآمدشان با فروش سلاح و ایجاد جنگ میان کشورهای ثالث است. بنیاد بقای آنان بر وجود پیکار میان جوامع است.
بحث ۱۱۶: این پرسش برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
ما شبانهروز طی ۲۴ ساعت یک دور میزنیم که یک روز از عمرمان حساب میآید. این مدتِ زمانی _که همیشه بر ما میگذرد و ما را از دیروز، یک روز بزرگتر میسازد_ در این روزگار هر یک از ما را با انواع مشاهدات، شادابیها، عجایب، مَشقّات، شگفتیها، مشکلات و سختیها روبرو میکند؛ سؤال این است طی ۲۴ ساعت گذشته، چه چیزی بر شما گذشته و آن را مشاهده نمودهاید که گفتن و نوشتن آن، به ما در این مدرسه تجربه، درس، عبرت، اندیشیدن، همدردی و آموزه میآموزاند. یکی را اگر مایل هستید مختصر _که از حدّ دو کف دست نگذرد_ تعریف کنید. و یا بگویید این روزها، ۲۴ ساعت چگونه سپری میشود؟
پاسخم به بحث ۱۱۶
به نام خدا. امروز صبح وقتی از خانه بیرون میرفتم گربهای تنومند، پَشمین و زاغ را در حال شکار دیدم. ماشین را کنار زدم، به تماشای شگفتیهای آفرینش حضرت پروردگار پرداختم. نمیدانستم حامی کدام باشم: صیّاد یا صید؟ کبوتر با رنگهایی که آفتاب درخشان قم، بر پرهای زیبایش پدیدار ساخته بود، و تلألو (=تابش و برق) میانداخت، جلوی چشمانم روزی امروز گربه و آنگاه کرم و میکروبها شد. بگذرم.
وقتی به نشست رسیدم، کناری من _که رفیق من بود و مردِ تلخیها چشیده_ درگوشی به من گفت فلانی! میتونی این را برام ترجمه کنی: منطقهی زندگیات مهم نیست، منطق زندگیات مهم است. گفتم: فلانی! بالاتر از منطقه و منطق، "منطقةالفراغ" است که شهید سیدمحمدباقر صدر آن را مطرح کردهاست. جایی از دین مبین اسلام، که دست مجتهد زمانشناس را در فهم و وضع حکم شرع باز میگذارد. بگذرم؛ که این فراغ، با تحجّر (=فسیلوارگی ذهنی) عدهای، به فراق! کشانده شد.
نکته ها: چه بر سر حکیم سهروردی آوردند، وقتی ۳۰ سالگی مجبور شد از سهرورد زنجان سر بر بیابان گذارد و در حلب دمشق به فتوای فقیهان متصلّب سُنّی، به علت آراء مترقی و شاذّ به دار آویخته شد.
پاسخم به جوادی نسب:
ساحت مقدس و متعالی خدا از هرگونه ظلمکردن و مظلومشدن، منزّه است. اگر پایان همان گزارهی کناییات، نشانهی تعجب میگذاشتی، من حتی ممکن بود، نظر هم ندم چه رسد به ابطال. خدا خود فرمود نه ظلم کنید و نه مظلوم واقع شوید. پس، خدا خود بری از این ضعف است. تسبیح خدا، یعنی سلب صفات رذل از ساحت ربوبیت. و ظلم و مظلوم از خدا دور است.
بحث ۱۱۷: مطلب زیر برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
فرخ نگهدار: "رفتار عمومی ایالات متحده تحت رهبری ترامپ نشان میدهد که او برخلاف تمام روسای جمهوری سابق، اعتقادی به نقش رهبری کنندهی امریکا برای حل و فصل مسایل بینالمللی یا گلوبال ندارد. شعار «امریکا اول» معنایش این است که نهادهای بینالمللی چون تحت ارادهی ما نیستند باید برانداخته شوند و اتحادهایی جایگزین شوند که ولایت (سرپرستی) امریکا را قبول دارند." (منبع)
پاسخم به بحث ۱۱۶
قسمت دوم
دیروز با اشتیاق فیلم "هفت سامورائی" را نیز دیدم. سامورائیها جنگجویان حرفهای قدیم ژاپن بودند. فشردهی برداشتم از این فیلم آموزنده این است:
۱. غارت، با زانوزدن غارتشوندگان تشدید میشود.
۲. سامورائی وقتی گرسنه باشد، پلنگ جنگل هم در امان نمیماند.
۳. اجیرکردن برای دفاع! نشانهی عجز و درماندگیست.
۴. ممکن است فقیر باشیم، اما گدا نیستیم.
۵. مرید کف پای استاد را بوسید. اما استاد نگذاشت و گفت من استحقاق "مرادی" را ندارم.
۶. دفاع خیلی سختتر از حمله است.
۷. ازخودگذشتگی برای آرمان و آسایش دهقانان مورد غارت.
۸. و نیز این تئوری استاد و رهبر هفت سامورائی که هوشمندانه بود:
وقتی همه جا امن بهنظر میرسد، خطر فرا میرسد.
در پایان از همکلاسیهایی که در بحث ۱۱۶ شرکت کردند، ممنونم. و از تمامی خوانندگان که حوصله کردند و پاسخهای ۱۱۶ را خواندند نیز سپاسگزار.
پاسخم به بحث ۱۱۷
یکم: آمریکا دستکم در سه زمینه در پی تئوری هژمونی (= سلطه) است، چون امنیت ملی و منافع ملی خود را در آن میبیند: ۱. صدور فرهنگ آمریکایی (زیست آمریکایی) ۲. سیاست بینالمللی ۳. ساختار جهانی (= نظم نوین). بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۲۵
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و پنج
رفتار فاطمی (۴)
به نام خدا. سلام. حضرت فاطمه زهرا _سلامالله علیها_ فرمودند:
"خداوند، صبر را وسیلهی استحقاق و شایستگی پاداش قرار داد."
این سخن حکیمانهی حضرت زهرا (س) در سایت آثار مرحوم آیةالله بهجت بهصورت دوبیتی به نظم در آمده است:
گر پنجرهی نگاه تو غم دارد
صدها گره بزرگ و مبهم دارد
با صبر بر آن، رسی به پاداشی نیک
کاین راه، هزار پیچ و صد خم دارد
(منبع)
۲۰ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
پاسخم به پرسش جناب ر. بابویه
در گروه دیار همدلی
سلام جناب آقای... .
پرسش خوب شما نیازمند پاسخ مفصل و تاریخنگارانه است. اما اینجا در یک نکته میگویم که اساساً ایرانیان اندیشهی عدالت داشتند. اوج این نگرش در همان سخن سهگانهی پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک نهفته است، که در پارهای از دورهها توسط شاهان ستمگر از مردم دریغ میشد. و ایرانیان با همین تفکر سهپندی، امام علی (ع) را مظهر تام عدالت یافتند و پیرو اهلبیت (ع) شدند. ممنونم از شما جناب.
فیلیپا فوت چه میگفت؟
به نام خدا. سلام. خانم فیلیپا فوت _که در ۲۰۱۰ درگذشت_ یک فیلسوف اخلاق فضیلت بود. او تا مدتها، حتی به هیچ مدرسه و دانشگاهی نرفته بود. خود گفتهبود اول مُلحد بود. اما هوش سرشاری داشت و پایش به دانشگاه باز شد. با افکار توماس آکویناس (قرون میانه) و ویتگنشتاین آشنا شد و خود به مقام یک فیلسوف اخلاقشناس معاصر نائل آمد . او "دستور زبان خیر" نوشت که از تزهای اصلی اوست.
من، علاوه بر آشنایی قبلی با افکار او، سه شب پیش یک متن گفتوگوی بسیار مهم او را دیده و خواندهام که چهارساعت زمان برد. صدانت: (منبع) در اینجا در چند نکتهی گزارهای و تمثیلی، فشردهی دیدگاه فلسفی اخلاقیاش را با برداشت آزادم از آن متن، مینویسم. اگر نقصی در این برداشتم، دیدهاید، به حساب من بگذارید، نه آن فیلسوف:
فیلیپا فوت بر این نظر بود:
۱. اخلاق، در نهایت بیانِ طرز تلقیست.
۲. انسان باید ویژگیهای خیر را دارا باشد. زیرا نبودِ آن رذیلت است و بودنِ آن فضیلت.
۳. انسان باید "نفعرسانی" کند به انسانها، حیوانها و...
۴. تلاش انسان برای دفعِ درّندگی حیوان از طریق باغ وحش، نافی خصوصیت ذاتی درندگان نمیگردد.
۵. ریشهی عمیق درخت بلندقامت چنار، لازمهی ذاتی آن است که نبودِ آن نقص است.
۶. دُم رنگارنگ طاووس نَر، ریشهی دوام زندگی و جفتیابی آن است، که فقدان آن نقص و شرّ است.
۷. فیلیپا فوت با تمثیل ریشهی چنار و دُم طاووس میخواهد بگوید انسان باید خصوصیات معنوی، فضیلتهای اخلاقی و "نفعرسانی" داشته باشد که نبود آن برای انسان نقص و شرّ است. انسان باید آن را در خود پدید آورَد و در رفتارش پدیدار نماید.
۸. او برای چنین انسانی و ضرورت فضیلتها، "دستور زبان خیر" نوشت.
۹. فوت با این جملهی ویتگنشتاین بسیار متحول شد و تز فلسفی و اخلاقی خود را در فضیلت و خیر پیش برد: "هرچه میخواهی بگو؛ اما همانی که هستی، باش." بحث عمیق است و فضای مدرسهی فکرت در اندازهی گنجایش دو کف دست. پس تا همین اندازه بس است. بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۲۴
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و چهارم
شهر انقلاب
قسمت دوازدهم
بهنام خدا. سلام. در ابتداء بگویم سهم هیچ صنف و قشر و گروهی در بروز انقلاب را نادیده نمیتوان گرفت. اما بهگمانم کمتر کسی انکار دارد که شهر انقلاب، "قم" نبوده است. آری؛ شهر انقلاب، قم بوده است. شاه در طول سلطنت خود، از قم میهراسید. او در اصل، دلش میخواست قم در حمایتِ حکومتش باشد و یا دستکم ساکت بماند. وقتی میدید نه حمایت است و نه سکوت، دست به سرکوب میزد.
چهار سرکوب خونبار قم توسط شاه از همه برجستهتر و تأثیرگذارتر بود:
۱. سرکوب طلاب در درون فیضیه در دوم فروردین سال ۴۲ و روز شهادت امام صادق (ع)
۲. سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۴۲.
۳. سرکوب شدید طلاب و دستگیری فراگیر آنان در قیام سال ۵۴ طلاب فیضیه.
۴. سرکوب قیام ۱۹دی ۱۳۵۶ قم که این چهارمین سرکوب، جرقهی اشتعال اعتراضات و پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۵۷ گردید. و برگزاری مراسم چهلم شهدای قیام ۱۹دی۵۶ قم، شهر بزرگی چون تبریز را به قیام ۲۹ بهمن ۵۶ کشاند. و سپس یزد و شهرهای دیگر را به حرکت جسورانه، علیهی رژیم واداشت و موج ۱۹دی قم، شهرهای دیگر ایران را یکییکی، فرا گرفت.
شهر قم به دلیل حضور مرجعیت، مجتهدین، روحانیت، طلاب، مردم مؤمن و مذهبی و از همه مهمتر، قدرت اِفتاء، جلودار نهضت اسلامی بود. حتی چشم اغلب انقلابیون به قم بود و خط و ربطها، اعلامیهها و نوارها از اینجا، جابهجا و شیوهی مبارزه از اینجا ترسیم میشد.
هنوز نیز قم بعد از چهلسال از استقرار نظام جمهوری اسلامی، همچنان شهری برای رایزنیها، مشورتها و حتی اجازهگرفتنها برای پستهایی چون ریاستجمهوریست.
قم، نماد واقعی انقلاب است. نام قم، همان قم باقی ماند و مانند شهر سنپترز بورگ، لنینگراد نشد و نیز مثل شهر استالینگراد، به ولگاگراد برنگشت. چون قم، بامُسمّی بود و به دور از خودخواهیهای کمونیستها. آری؛ قم در لغت یعنی "بپا خیز" و بپا هم خاست.
۱۳ بهمن ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
بحث ۱۱۱ : این پرسش جناب ست که برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
"مسئولیت والدین درقبال نماز فرزندان چیست؟ و چه آثاری دارد؟"
پاسخم به بحث ۱۱۱
بهنام خدا. سلام. سپاس از پرسشگر بحث ۱۱۱ جناب محمد عبدی که موضوعی دینی و تربیتی را به صحن مدرسه آورد.
۱. پرسش دو پاره دارد: مسئولیت و آثار.
۲. بلی؛ مادر و پدر به دلیل اینکه نقش اول تربیت فرزند را بر عهده دارند، طبق آموزههای دینِ مُرسل، باید وظیفهی انسانی و تکلیف شرعیاش را عمل کند.
۳. یکی از صفات خدای باری تعالی، "پروردگار" است و پروردگار یعنی مربّی و پرورشدهنده. و حضرت پروردگار، خود، نماز را با فرو فرستادن وحی، به بشر آموخت و واجب ساخت، و ایمان حکم میکند پدر و مادر در برابر خدا عصیان نورزند و نماز را به فرزند بیاموزانند، یا خود مستقیم و یا از طریق آموزگاران قرآن.
۴. اساساً آموزش، بهویژه برای فرزندان، هزینه محسوب نمیشود؛ بلکه، سرمایه است. و آموختن نماز به فرزندان و گسترش فرهنگ نماز در کانون خانواده، آثار معنوی و روانی و روحی دارد.
۵. من با آنکه وارد ۵۶ سالگی شدم، هنوز ذهنم و خاطراتم پر از عطر و بوی خاص مسجدرفتنها در دورهی نوجوانی است. یعنی آثار آن بر مجموعهی زندگیام قابل لمس است. گرچه، هرچه، اخلاص در نماز بالاتر رود، آثار آن نمایانتر میشود.
در واقع در این بند ۵ خواستم بگویم، جواب من به پارهی دوم پرسش، مثبت است. حتی بالاتر از آن، نه فقط برای والدین، آثار معنوی و نشاط ایجاد میکند، بلکه خود فرد را در بزرگسالی آرامش و برکت میرساند.
به عبارت دیگر، هنوز درک میکنم که پدر و مادرم مرا به نمازخواندن واداشتند، یادم دادند، و در مسجد جامع دارابکلا پشت سر مرحوم "آقا" زیباییهای نمازخوانی را در خاطراتم مرور میکنم.
پاسخ:
جناب عرب خزائلی سلام. امور مذهبی، باورهای تردیدناپذیر مؤمنان است. نباید آن را تعبیر به اجبار کرد. همین الان اگر به مردم بگویند این گوساله، گوسفند، غاز و مرغ و هر ذبیحهای، پشت به قبله ذبح و کشتار شده، هیچ مسلمانی آن را لب نمیزند. چون این از امور مذهب اسلام است که باید رو به قبله و با ذکر بسمالله، ذبح شود. گفتن اذان در گوش نوزاد از استحبابهای دینیست. از نظر من، باورهای دینی را در بحثها نباید مخدوش ساخت و جنابعالی هم همواره به این نیکویی، آراسته بودی. فقط خواستم، بهطور کلی نظرم را بیان کرده باشم.
نکته ها:
آنان که کتاب "کفایةالاصول" مرحوم آخوند خراسانی را به تعبیر شهید مطهری "چند لا" خواندند و از بر شدند، بازهم در ادبیات عرب، غَور میکنند تا بیشتر در فهم دینی پیش بیفتند. علامه طباطبایی، با آنهمه فضل، ورع و تسلط در ادبیات عرب که تفسیر المیزان را در بیست جلد به زبان عربی نوشت، گاه برای برخی لغات ساعتها و روزها جستوجو داشت تا به فهم دقیق برسد. عربیدانی، حدّ یَقف ندارد که "کفایت" کند! علم اساساً کفایتپذیر نیست. کسی از علم فارغالتحصیل نمیشود؛ از مهد است تا لحد. به قول ابوریحان بیرونی: دانستم که ندانستم. بیشتر بخوانید ↓
مدرسه فکرت ۲۳
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت بیست و سوم
استان خیال (۱)
به نام خدا
در این استان، جمله وجود دارد، نه مُجامله.
بحث ۱۰۵ : این پرسش جناب محمد عبدی سنهکوهیست که برای بحث و نظر در پیشخوان مدرسه، سنجاق میشود:
«در یک نگاه کلی نه شخص محور، انقلاب اسلامی برای چه چیزی بود؟ مردم چه می خواستند نه رهبرانشان؟ آیا لازم بود حتما انقلاب شود؟ و چقدر در تحقق آن تغییرات مد نظر مردم موفق بوده اند؟»
پاسخم به بحث ۱۰۵
بهنام خدا. سلام. سپاس از جناب محمد عبدی برای به صحن آوردن این پرسش در ماه بهمن. من نظرم این است:
۱. پرسیده شد برای چه؟ در پاسخ میگویم: انقلابات جهان از نظر کالبَدشکافی چند ویژگی مشترک و از نظر ماهیتشناسی، افتراقات مختلف دارند. پس؛ تا این دو وادی، تبارشناسی نشود، جواب کامل نمیگردد. یعنی با شناخت دقیق این دو پاره، میتوان برای "برای چه" پاسخ متقن و مبرهن نوشت. اما چون بنای مدرسه بر فشرده نویسیست، از آن چشمپوشی و به پاسخ کوتاه بسنده میکنم.
۲. من با مجموعه مطالعات منسجمی که در بارهی انقلاب اسلامی و تاریخ معاصر داشتهام، معتقدم، مردم برای آن انقلاب کردند که آن حکومت را دستکم در چهار جهت درستکار نمیدانستند: عدالت، آزادی، اسلام و نبرد با مبارزان و امام.
۳. پرسیده شد لزوم انقلاب؟ در پاسخ میگویم: بلی؛ لزوم داشت. نه اینکه الان لزومتراشی کنم، در ظرف زمانی خود، رژیم و شاه، خودشان را با چهار جریان قوی، مواجه دیدند و با آنان سخت درافتادند:
کمونیستهای پیشرو، قدَر و پولادین مانند بیژن جزنی و امیر پرویز پویان. ملیگراهای مصدّقی مانند یدالله سحابی و مهدی بازرگان. مجاهدین خلقهای اولیهی مذهبی چون محمد حنیفنژاد، سعید محسن و علیاصغر بدیع زادگان. و روحانیان و مجتهدینی چون منتظری، خامنهای، و در رأس نهضت اسلامی یعنی امام خمینی و نیز بازاریان و اسلامگرایان.
پاسخ:
سلام جناب شیخ عسکر. شرکت هر فرد در بحث و نظردادن و پست گذاشتن امری اختیاریست. مدیر که نباید کسی را اجبار به نوشتن کند. بگذاریم هر عضو خود، به تشخیص خود عمل کند، یا بخواهد، بخواند و یا بخواهد، بنگارد. مهم این است آنان که مینویسند، بدانند دیگران روی خواندن وقت و زمان صرف میکنند، پس باید حقوق متقابل نویسندهها و خوانندههای مدرسه رعایت شود تا چیزی عاید شود و درس و علم بیفزاید. بیشتر بخوانید ↓