تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
سید مهدی صباغ دارابی : سلام و عرض ادب، با عرض پوزش در نوشتار بالا مهندس سرایلو مدیر عامل شرکت نکاچوب نبود ایشون مدیر راهسازی شرکت بودبسیار توانمند بود که همکاران بهش میگفتن سرایلو بزرگ، مدیر عامل فک کنم یا آقای نجاتی بود یا آقای اهنگری. یاعلی مدد -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، روز بهخیر فقط یک نکته؛ بر اساس کتاب " بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی" نوشته حمید روحانی، یکی از دلایل اعتراض آیتالله خمینی به محمدرضاشاه پهلوی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ دادن حق رأی به زنان بود. جلیل قربانی -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، روزتون بهخیر ۱- چند سال پیش تصمیم گرفتند تا بنای یادبودی با عنوان شهدای گمنام در پارک تفریحی وزرامحله در شهر سرخرود بسازند. ۲- این کار در آن زمان با مخالفت گسترده اهالی وزرامحله از جمله خانوادههای شهدای محل روبرو شد. ۳- مادر دو شهید یدالهی (مادرخانم بنده) گفته بود این دو شهید گمنام را در ... -
ناشناس : سلام متنی از آقای عمادالدین باقی: تاکر کارلسون یکی از چهرههای مشهور رسانهای در امریکا و چهره محوری در جنبش ماگا است. صفحهاش در یوتیوب بیش از ۵ میلیون دنبال کننده دارد. برخی مطالبش درباره ایران شگفت انگیز است. اگر از زبان یک ایرانی گفته میشد به توهم توطئه و غرب ستیزی متهم میشد اما از زبان شخصیتی مانند ... -
ناشناس : به ص ۳۳۸ تا ص ۳۴۳ کتاب جامعهشناسی سیاسی دکتر حسین بشیریه رجوع شود. -
از مدرسه فکرت : درود خواندنی و پر اهمیت -
ناشناس : درود بر شما آقای نور مفیدی در جنگل خواری استان گلستان معروفه و در حال حاضر مالک شرکت ممتاز! محمدحسین آهنگر دارابی -
ناشناس : پیام یک عضو مدرسه فکرت: سلام جناب آقای طالبی. مطلب شما عینا مشابه قطعنامه هائیست که اپوزیسیون خارج نشین درمیتینگهای تبلیغاتی که راه میاندازد پرسروصدا اما جمعیتی ازآن استقبال نمیکنند صادرشده. چندایراد کارشمارا باصراحت گوشزد کنم اولا.همچون گذشته بادیدگاه توام باتحقیر وشکست برای جبهه داخلی وغلبه وظفروپیروزی ... -
ناشناس : جمعی از فعالان سیاسی اجتماعی استان یزد جمعهشب با سید محمد خاتمی دیدار کردند. در این دیدار که در محل بیت تاریخی شهید صدوقی برگزار شد، سید محمد خاتمی طی سخنانی با تأکید بر شناخت دقیق مشکلات برای رسیدن به صورت راه حل واقعی، اظهار کرد: اگر معتقدیم اسلام جاودانه است باید به تمام پرسش ها و نیازهای روز به روز نو ... -
ناشناس : با سلام از زمانی که این پست جناب طالبی که با غلظت زیاد بیان شد را خواندم، واقعا حساس شدم تا ببینم قضیه از چه قرار است. این کتاب در درس یازدهم خود شرایط ظهور را تشریح میکند و در بخش زمینههای چهار عنوان را مطرح میکند: ۱. طرح و برنامه ۲. رهبر ۳. یاران ۴. آمادگی عمومی در بخش یاران، هفت ویژگی یاران آن حضرت را ...
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- دامنه کتاب
- انقلاب اسلامی
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مسائل روز
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- جهان
- فرهنگ لغت دارابکلا
- قرآن در صحنه
- روحانیت ایران
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- جامعه
- لیف روح
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- جبهه
- روحانیت دارابکلا
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- خاورمیانه
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- سیاست
- اوسا
- روزبه روزگرد
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- زندگی
- حومه
- شهرها
- کبل آخوند ملاعلی
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
آذر ۱۴۰۴
۹
-
آبان ۱۴۰۴
۲۰
-
مهر ۱۴۰۴
۱۸
-
شهریور ۱۴۰۴
۲۸
-
مرداد ۱۴۰۴
۳۳
-
تیر ۱۴۰۴
۱۶
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۰
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۱
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۷
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۰
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۱
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۵
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۷
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
شهید علی کمالی
معرفی شهید: شهید علی کمالی نیروی اطلاعاتی کارکشتهی ایران. او یکی از عناصر اصلی شناسایی و پاکسازی خانههای تیمی سازمان تروریستی منافقین در سالهای دفاع مقدس (از جمله خانهی موسی خیابانی) بود که شخصیت «کمال» در فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» الهامگرفته از این شخصیت است. انسانی رشید، شجاع، ایثارگر و ازجانگذشته. در عملیاتهای دارخوین، حصر آبادان، طریقالقدس، بیتالمقدس، رمضان، کربلا و والفجر ۱۰ حضور داشت. خطبهی عقدش چندماه پیش از شهادتش توسط امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- خوانده شده بود اما در ۲۳ اسفند سال ۶۶ در سن ۲۵ سالگی در منطقهی عملیاتی والفجر ۱۰ به شهادت رسید و به آسمان پر کشید. نامش جاودان باد.
نگاهی به آیتالله مصباح یزدی
به قلم دامنه: به نام خدا. روحانی قدرتمندِ کادرساز. انا لله. درگذشت آیتالله محمدتقی مصباح یزدی بستری گشود تا بار دگر نام وی در محیط ایران ظاهر شود. او به سمت مرجعیت نرفت حال آنکه سواد بالا و دانش فراوانی داشت. شاید بدین علت، که آن جایگاه در مذهب شیعه، حریم و مقام و شأنیت منحصری دارد که ممکن است دست فرد را از بسیاری از امور کوتاه یا محدود کند؛ ازینرو، آقای مصباح مسیری را رفت که بتواند کادرسازی کند. و او توانست با نیروسازی و اعزام آنان به درون حاکمیت و مجامع علمی و نظامی این مقصد را عملی سازد. بهدرستی نمیتوان ارزیابی دقیقی از آن داشت، چون مؤسسهی مصباح با آنکه نمایندهی تمام فکر و سلایق حوزه نیست، اما از این امتیاز برخوردار بود که ردیف بودجهی دولتی داشته باشد و نیز به علت برخورداری از حمایت حاکمیتی، چندین سر و گردن از مابقی مؤسسات در قم، سرتر باشد. اما با اینهمه نمیتوان دست به مطالعهی تطبیقی زد و میزان رشد و اثر واقعی آن را تعیین نمود، زیرا میتوان با خاطرجمعی گفت رقیبی نداشت که در برابرش عرض اندام کند تا مقایسه شود که نظریههای دینی و سیاسی مؤسسهی وی به واقع نزدیکتر است یا آراء مؤسسهی مقابل، که اساساً وجود خارجی نداشت و یا شاید امکان وجود نداشت و نمیگذاشتند. بگذرم، اما خودم حدس میزنم مؤسسهی اسراء آیتالله جوادی آملی جاذبههای عمومیتر و تخصصیتری در میان حوزه و ملت باقی گذاشته باشد، کما اینکه خود آقای جوادی آملی نیز وجاهت بالایی میان عامهی مردم دارند و حتی در عصر امام، به عنوان حامل و ابلاغ و مفسر پیام دینی آن حضرت، به میخائیل گورپاچف برگزیده میشوند.
مرحوم مصباح یزدی را میتوان در پنج دههی مجزّا مطالعه کرد: از دههی ۵۰ تا دههی ۹۰. اما اوج او در دههی ۷۰ بود که حاضر شد دانش دینی و گرایش سیاسی خود را عمومی کند. سختی راه قم تا تهران را میپیمود تا هر جمعه «پیش از خطبه» سخن بگوید. عمومیشدن افکار ایشان موجب بازخوردهای متفاوت شد، زیرا پارهای از نگاههای سیاسی وی، برای پارهای گرایشها، عجیب و شگفت مینمود و همین باعث میشد هم سبک مباحثه از حالت تخصصی به وضع عمومی درآید و هم انتقاد یا اعتماد را برانگیزاند. گاه هم از هر دو سو، فضای گفتوگو به تندی میگرایید. و این البته لازمهی هر مباحثهی جدّی میباشد و دور از انتظار نبود. چیزی که فضا را متشنج و تیرهوتار میساخت این بود تریبون عمومی نمیبایست یکطرفه واگذار میشد. مثلاً کسی نمیتوانست از همان تریبون نمازجمعه پاسخ نظریات ایشان را بدهد. زمان به جلو آمد و ایشان -که توان «کادرسازی» بالایی داشت و ارادتمندان وی از او به عنوان رهبری معنوی خط و ربط میگرفتند- کمکم نقش خود را ژرفتر یافت و گاه در نبود رقیب قدَر در میدان، حرف او تمامکننده بود. چیزی که به ایشان صدمهی شدیدی وارد کرد افتادن تمام قدرت در دست جناح متبوع و مورد حمایت و تأیید وی بود: دولت ۹ + ۱۰ و مجلس ۷ و ۸ و قوهی قضاییهی دورهی ثلاث: مرحوم یزدی، مرحوم شاهرودی، آقای لاریجانی. (که اینک آقای رئیسی راه جدید و جدا از آن دورهی ثلاثه را آغاز کردند) بلاخره، جامعهی آن دوره، چونان «گوگرد» میتوانست گُر بگیرد و گرفته بود. و سرانجام، دولت ۹ + ۱۰ ماهیتش برملا و بر همگان حتی حامیان روشن شد که افکار بیهوده دارند. گویا مرحوم مصباح دستآخر از آن فرد مأیوس و ناراحت شد و شاید هم برائت جست.
گرچه در دو دورهی امام و رهبری پستهای حکومتی و اجرایی و انتصابی به آقای مصباح واگذار نشد اما ایشان توانست از طریق چهرهی علمی و وزن بالایی که از خود بروز داده بود، گسترهای از سیاست و حوزه و حتی دانشگاه و نهادهای ویژهی حکومتی را در تصرف خود داشته باشد. از او این انتظار رفته بود که جای بزرگان حوزه و فلسفه را پر کند، اما به نظر من خلأ مرحوم علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری هرگز پر نشد. شاید تا دیرزمان هم نشود. آن دو قابلیتهای ویژهای داشتند که کمتر پیش میآید در دیگری نموّ کند. از زیباییهای انقلاب اسلامی ایران این است که علمایی با دیدگاههای متفاوت را در خود جای داده است. امید است این خاصیت از از آن ستانده نشود؛ مثلاً نگاه شود به همین سه نظر:
آقای مصباح میگفتند «رأی مردم برای ما مشروعیت نمیآورد؛ مقبولیت میآورد.» (منبع) اما امام خمینی معتقد بودند نه فقط مشروعیت، حتی «میزان، رأی مردم است»؛ و شهید سیدمحمدباقر صدر نیز به ایدهی پیشرفتهی «منطقة الفراغ» اعتقاد داشتند که امور آن به عهدهی مردم است، زیرا خداوند متعال در آن جاها تصریحی نکرد.
درگذشت آیتالله مصباح بهیقین بر شاگردان و پیروانش -که با او خو گرفته، از وی آموخته و در دامان دانشش پرویده و زبده شدند- تألّم دارد، فقدان ایشان بر آنان تسلیت. با طلب رحمت و مغفرت. آمرزش همه دست آفریدگار مهربان است. همه، به سوی او بازمیگردیم: و انّا الیه راجعون.
ویژگی اصلی شهید قاسم سلیمانی
رهبری. سید حسن نصرالله. شهید سلیمانی
(منبع عکس)
جملهای ناب از شهید قاسم سلیمانی: باید دیده نشویم
شهیدان: سلیمانی و ابومهدی المهندس
دست مطهر حاج قاسم
در محل جنایت آمریکا. و تشییع در مشهد
شهید سلیمانی و سید حسن نصرالله
رهبری. شهید سلیمانی. سال ۸۴ . کرمان. کوهپیمایی
همهی تقوای سلیمانی
به قلم دامنه. با یاد و نام خدا. پیامبر خدا -صلی الله علیه و آله- در بارهی مفهوم تقوا سخن مهمی دارند که گرچه بخش اول آن شیرین و حرکتآفرین است، اما به کاربستن بخش دوم آن حقیقتاً برای بشریت سخت و طاقتفرساست، مگر برای بزرگان و وارستگان و پارساسیان؛ هرچند راز زندگی حقیقی، همین است. و به نظر من، قهرمان ملت ایران و امت اسلام و مبارزان جهان یعنی «سرباز شهید» حاج قاسم سلیمانی یک نمونهی بارز و تمامعیار از این نوع تقوا و پارسایی بودند، زیرا حیات او حیاتی طیّبه،آگاهیبخش و رهاییبخش بود و این را ملت، بهخوبی در حق آن راستقامتِ شیفتهی خدمت، گواهی و شهادت داده است. این بیان گوهربار رسولالله (ص) را تقدیم مینمایم: "همهی تقوا این است که آنچه را نمیدانی بیاموزی و آنچه را میدانی به کار بندی." (تنبیه الخواطر: ج ۲، ص۱۲۰) (منبع)
رمان «دخیلِ عشق» امام رضا
به قلم دامنه: رضا و صبوره. با یاد و نام خدا. رضا مجروح جنگیست، صبوره همسرش. داستان این دو، در رمان «دخیلِ عشق» آمده است. خانم مریم بصیری میتوانست درین رمان بهتر ازین ظاهر شود ولی نشد، شاید من حوصله نکردم و خوب هضمم نشد. خواندم ولی، اما چندان جالب نوشته نشد. خواستم گفته باشم «دخیل» یک مفهوم آشنا و مأنوس میان ماست؛ یعنی ایرانیها. دخیلبستن -خصوصاً به پنجرهفولاد صحن انقلاب- یک رسم دیرینه نزد مؤمنان در پیشگاه حرم حضرت رضا (ع) بوده و هست، زیرا مردم متدیّن، به مزار امامان (ع) به چشم یک پناهگاه مینگرند و به آن درگاه مقدّس داخل میشوند و با وسیلهقراردادن آنان دخیل میبندند و التجاء (=پناه) میجویند تا از خداوند متعال رحمت و شفقت و شفا دشت کنند. اگر شبهای ماه محرم محل به یاد آید روشن میشود که چرا در مزار امامزاده باقر و امامزاده جعفر و نیز در مزار امامزاده علیاکبر اوسا جوشی حماسی و عاطفی گرفته میشد: «ای مَلجاءِ درماندگان... گردی شَفیعِ شیعیان... و... .»
لِ، لی، هِدی
به قلم دامنه. به نام خدا. لِ، لی، هِدی. این سه لغت به چه معنی ست؟ گرچه مرتبط به هم نیست، ولی تقریباً در یک راستاست. لِ، یعنی فروافتاده. لی، یعنی فرورفتگی و گودافتادگی. و هِدی یعنی بهم آمدگی و پوشانندگی. این سه واژۀ ویژۀ دارابکلایی ها، کاربردهای خبری، طنزی و نیز گاهی لُغُزی دارد. کمی توضیح:
۱. وقتی گندِمجار (=گندمزار، مزرعۀ گندم) بر اثر هجوم خی (=خوک و گُراز) یا با باد و طوفان فرو افتد، در این موقع می گویند تِموم گندِم لِ بورده. یا وقتی یکی، با یکی دیگر دعوایی خونین بکند، می گویند زد طرفو لِ لورده کرد. یا وقتی سماور چای جِرم گرفت می گویند سِموار لِ دَکته. یا وقتی درخت جنگل ار ریشه بیفتد، می گویند دار، لِ رفت. یا کسی کمی چُرت بزند و بهواهد کمی بخوابد می گویند: لِ رفت. پس لِ، گاهی همان لِه است. یعنی نابود و خُرد و خمیر. اما اغلب، به معنای همان افتادن است.
۲. وقتی چشمانِ کسی گود افتَد، یا وقتی کسی در اثر لاغری شدید، نحیف شود، به متلک یا به دلسوزی می گویند وِن چش لی دَکته. نیز به آشیانۀ مار، می گویند: لی، مَر لی. پس لی، یعنی سوراخ. یعنی گودی.
۳. هِدی. مثلاً به بهم زدن خورشت و غذاها و حلوا می گویند هِدی. مثلاً یکی به یکی دیگر می گوید: اون خارش (=خورش، خورشت) رِه هِدی بَزن، نسوزه. حلوا را با کِتّرا هدی بزن تَه نگیره. هدی، از ریشۀ هدایت است. نیز به زخمی که سرش، بند بیاد می گویند وِن چاک هدی بورده. یعنی پوشانده شد. یا اگر کسی دهَن لَق بشه و زیاد گپ بزند به لُغز می گویند وِن چاک رِه هِدی بیار. یعنی ساکتش کن.
بانوی نمونهی جهان
به قلم دامنه
فاطمیهی اول
مظهر لطف و عنایت بر همه عالَم تویی
خُلق و خویت عالمی را جمله زیبا میکند
مهر تو در جانِ شیعه ریشه دارد بیحساب
هرکجا نام تو آید ناله سودا میکند
سرودهی محمدتقی داروگر
(منبع)
فاطمیهی اول
فاطمیهی اول
(۳)
با یاد و نام خدا. در جریان غصب فدک و خلافت، وقتی زنهای مدینه آمدند خدمت فاطمهی زهرا (س)، حضرت فرمود: «من از دنیای شما بیزار هستم، از شوهران شما بیزار هستم، از شما بیزار هستم، دین را، قرآن را، عترت را، سفارش پیغمبر را، همه را شما تنها گذاشتید!» (منبع)
در این قسمت، چند فراز منتخب از خطبهی فدکیهی حضرت فاطمه زهرا -سلام الله علیها- را (که سخنرانی بسیارمهم ایشان در مسجد مدینه است و در آن تفکر و اندیشهی الهی و اتمام حجت با عهدشکنان موج میزند و چونان دعای عرفات امام حسین (ع) یک منبع خداشناسی و جهانبینی است) به جانهای شیفتهی عترت ارائه میکنم:
در بارهی حضرت محمد (ص) فرمودند: "دعوت پیامبرانش را از طریق هماهنگی تکوین و تشریع قوّت بخشد." ..."پیش از آن که او را بیافریند، برای این مقام نامزد فرمود."
در مورد جایگاه مهاجران و انصار انذار دادند: "و پیوسته از این می ترسیدید که دشمنان زورمند شما را بربایند و ببلعند!"
و به غاصبان فدک و خلافت و نیز به ساکتان هشدار دادند: "وَ کَیْفَ بِکُمْ؟ وَ أَنّی تُؤْفَکُونَ: راستی چه میکنید؟ و به کجا میروید؟" ... "آسیای اسلام بر محور وجود خاندان ما به گردش درآمد" ... "اکنون که چنین است این مَرکب خلافت و آن فدک، همه از آنِ شما، محکم بچسبید." ... "ولی بدانید این مَرکبی نیست که راه خود را بر آن ادامه دهید؛ پُشتش زخم و کف پایش شکسته است. داغِ ننگ بر آن خورده." (منبع)
ذکر مصیبت حضرت فاطمه (س) توسط آیتالله عبدالله جوادی آملی:
"فرشتهها صدا دادند یا علی! حسنین را از روی سینهی مادر بردار! آن ندای ملکوتی آمد: اینها فرشتهی آسمان را به گریه درآوردند... «السلام علیک یا أبا عبدالله»! هیچ اجازه ندادند [در کربلا] دختر حسین (ع) روی سینه پدرش قرار بگیرد. خود حضرت [اباعبدالله] فرمود: خون چشمم را گرفته، من که تو را نمیشناسم هر کس هستی بدان جای بسیار بلندی نشستی، «طَالَمَا قَبَّلَهُ رَسُولُ الله»؛ اینجا را پیغمبر مکرّر می بوسید." (منبع)
چرخش قوهی قضاییه
برف زغالانبار دارابکلا
برف ۵ دی ۱۳۹۹ دارابکلا: در اینجا
زغالانبار دارابکلا. برف غروب ۵ دی ۱۳۹۹
عکاس: جناب یک دوست
لاقالیماهی به آشپزی جناب یک دوست
جناب یک دوست. ممنونم. عالی یود و دیدنی و شگفتانگیز
مدرسه فکرت ۶۸
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت شصتوهشتم
بررسی بیانیهی اخیر مجمع روحانیون مبارز
ابراهیم طالبی دارابی دامنه / ۱۵ بهمن ۱۳۹۹
به نام خدا. من فقط به تحتانی بیانیه (منبع) میپردازم که در واقع آنان در همین بخش، داغ! کردهاند. مجمع، گویی با یک تحقیقات میدانی، به یقین رسیده که بهقطع و یقین شمارِ «ایرانیانی که فکر میکنند» با پیروزی جو بایدن، «فرصتی به وجود آمده است تا مشکلات فیمابین ایران و آمریکا برطرف شود و یا کاهش پیدا کند بیآنکه لطمهای به اصول و موازین اصلی انقلاب و عزت و استقلال ملت و مصالح ملی وارد آید و ایران باید این فرصت را غنیمت شمارد» «بیشمار» میباشند. یعنی به زعم مجمع، اکثریت ملت.
و با همین موازین ظنی یا تحقیقاتشده میگویند «در مقابل کم نیستند کسانی که اظهار میکنند که این دولت آمریکا است که باید بدون فوت وقت هرچه زودتر و بدون هرگونه پیششرطی تمام تحریمهای یکجانبه بر ضد ایران را لغو کند و خساراتی که از ناحیهی این تحریمها بر ایران وارد شده است را بپردازد و از منطقه خارج شود.»
و جالب این که بلافاصله دست به تحلیل و داوری رویکردِ این نوع تفکر میزند و معنی تز آنان را اینگونه معرفی میکند: «یعنی این ما هستیم که باید بگوئیم آمریکا چه باید و چه نباید انجام دهد.»
مجمع، بلافاصله یک قدم بعد، خود را در خلأ میگذارد و مانند کسی که در مسألهای فاقد تصمیم و سردرگم مانده است، میگوید: «ما بر این باوریم که با قطع نظر از این که کدام یک از این دو نگاه، صواب یا بر خطا است و یا شاید راهکار دیگری میتواند پیش روی ایران باشد، پیش از این رویکردها و نیز مهمتر از آنها این است که باید فضای گفتگو و اظهار نظر و بیان دیدگاه ها ایجاد شود و هر فرد یا جناح و هر حزبی با آزادی کامل بتواند نظرخود را برای برون رفت کشور از مشکلات بحرانآفرین کنونی بیان کند.»
آنگاه بیانیه بیآنکه خود امضاءکنندگان متوجه باشند، انگار راه چهارمی را در رابطه با رابطه و مذاکره با آمریکا مطرح میکند و آن این است که نوشتهاند: «اگر بهترین تصمیم دربارهی این موضوع مهم و یا هر موضوعی که سرنوشتساز است و منافع کل مردم ایران و کل کشور را در بر میگیرد در جمعی محدود هرچند صاحب قدرت و در غیاب افکار عمومی گرفته شود و وفاق و همدلی اکثریت جامعه را همراه نداشته باشد به سرانجام تلخی دچار می شود.»
و سپس مجمع حرف اصلی خود را با این درخواست ظاهر میکند: «پس باید انحصار در تصمیم گیری شکسته شود و سازوکار به رسمیت شناختهشدن افکار عمومی احیا شود و بنیان مشروعیتبخشی اکثریت آراء به ساختار ادارهی کشور تقویت گردد تا ایران عزیز در مسیر توسعهی همهجانبه قرار گیرد و تا تنشها در روابط بین این کشور و سایر کشورها در منطقه و در جهان برطرف و یا به حداقل برسد.»
نکتهی تشریحی:
مجمع درین بیانیهی دههی فجری، در کمال شگفتی یکی از اصلیترین مبانی فکری خود را -که شاکلهی حقیقی نیروهای مذهبی و انقلابی جناح چپ و خط امام بوده است- کنار گذاشته است و آن مبارزهی بیرودربایستی با امپریالیسم آمریکا است. در واقع مجمع درین فراز از بیانیهی خام و غلط خود، در حال دمیدنِ شرم پیش روی نیروهای چپ مذهبی وفادار انقلاب است که باید از راه مقاومت در برابر آمریکا، نادم و پشیمان شوند و راه سازش و قبول آمریکا را جایگزین مبارزه و مقاومت کنند. مجمع گویا به شک و تردید رسیده است که ملت ایران، آمریکا را خصم و در حال مخاصمه با ایران میداند. همین دگردیسی نارس است که بخشی از این جریان را نیازمند بازبینی و بازسازی خود کرده است. دیر بجنبند، خود را برای همیشه، تمامشده خواهند یافت. ملت، با هیچ فکر و طیفی، شوخی ندارد. موضع ضدآمریکایی مثل یک موج نیست که با بادی برخیزد و سپس با یک جو آرامشی فرو ریزد؛ موضع ضدآمریکایی، یک خط است، یک مکتب، و یک حقیقت. عقل سلیم ایجاب میکند هر کشوری با ملت ایران حرف دارد، اول ترک مخاصمه کند، سپس طرح دوستی بگشاید و سرِ میز گفتوگو بنشیند. این اسلام است که به مسلم آموخته: هم سخنگفتن بیاموزد، هم سخنشنُفتن. و هم در جای خود -در صورتی که مورد خصم و خصومت واقع شده باشد- سلاحگرفتن و دفاعکردن و مقاومتورزیدن.
عشق چون شقالقمر
ای روی تو پاکیزهتر از کف کلیم
آن را مانی که کرد احمد به دو نیم
تا آن رخ یوسفی به ما بنمودی
ما بر سر آتشیم چون ابراهیم
به نام خدا. سنایی غزنوی ( ۴۶۳ - ۵۲۵ ه.ق) بر این رباعی نامی ننهاد، اما من آن را «عشق چون شقالقمر» مینامم. پیام شعر روشن است و شاید نیاز به شرح نباشد. اما من کمی از برداشتهای خودم را ازین رباعی عالی، بیان میکنم. شاید دستکم چیزی گیرِ خودم آید. عشقِ خوب، مثل ماه شقالقمر است. نیمی از آنِ عاشق و نیمی سهمِ معشوق. عاشق و معشوق دو نیمپارهی ماه هستند که با هم میتابند؛ همان ماهی که حضرت احمد مصطفی (ص) آن را دو نیم کرد و معجزه آفرید. کف پاکیزهی کلیم به نظر من اشاره به آن لحظهای است که موسی کلیمالله (ع) در آن حال ناب خود در پیشگاه پروردگار نعلین خود را درآورد و وارد وادی مقدس طویٰ شد، یعنی آیهی ۱۲ طه: فاخلَع نَعلَیکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى. کفشهایت را از پا بیرون بیاور، چرا که در سرزمین پاک و مبارک «طُوی» هستی. و رخِ یوسفی نیز جمال حضرت یوسف (ع) است که پیامبری زیباروی بود. آتش همان آتش عشق است که بر حضرت ابراهیم شیخ الانبیا (ع) مانند گلستان بَرد و سرد و زیبا شد. بگذرم.
نظر:
سلام. من از جغرافیای دقیق منطقهی ارومیه اطلاع عمیقی ندارم. مطالعه داشتم که معضل آن چه میشود. اما به نظر میرسد دیدگاه شما درین باره نیازمند مقدار زیادی تأنی و تأمل است. در واقع شما با این فرضیه میخواهید بفرمایید آنچه در گاوخونی اصفهان، مهالوی شیراز، هامون سیستان و حتی زایندهرود زاگرس مرکزی اتفاق افتاده بود و سپس با تَرسالی از خطر نابودی نجات یافتند، نیز، مانند روند خشکشدن دریاچهی ارومیه، امری کاملاً طبیعی بود و باید خشک میشد؟ خصوصاً هامون سیستان که افغانستان حقآبهی ما را کم کرده بود. که بعد تقریباً با مذاکره حل و فصل شد. من به جغرافیا و شهرشناسی بسیار علاقه دارم، اگر روشن بفرمایی متشکر میشوم. گویا دیدگاه شما و آنچه در پست بالاتر توسط جناب .... مطرح گردیده، دیدگاهی شاذّ باشد. دستکم برای من اعجاب داشت. توضیح تکمیلی جنابعالی میتواند گنگی بحث را مرتفع کند. بیشتر بخوانید ↓
ادامهی واژههای دارابکلا
نوشتهی مشترک دامنه و دکتر عارفزاده
فرهنگ لغت دارابکلا ( لغتهای ۴۴۵ تا ۵۳۰ )
گوِه: تیغهی تیز ازّال.
بِصدا: بیصدا. ساکت. یواش. ساکت شو. خاموش. هیس هم هست. مثلاً: بصدا بَووش، هیس خرگوش اِشنانه پرّنه در شونه. یا بصدا،بصدا اسب رَم کانده. یا برای خاموشکردن طرف که جرّوبحث کرده یا چاخان بافته: خا بصدابصدا. یعنی خفه شو. یا در برابر فرد خالیبند: بصدا،بصدا. یعنی داری دروغ میگی.
کالخانه: خانهی قدیمی گلی و خاکی و چوبی. که با کاه و نُنگتیل میساختند. در منزل اغلب دارابکلاییها چنین خانههایی هنوز هم باقی است و از آن به عنوان انباری یا سرداب استفاده میکنند. داخل این خانهها طاقهای زیادی دارد و به علت قطوربودن دیوار گلی، در فصل داغ خنک و و در فصل سرد، گرم است.
ولیک: میوهی جنگلی وحشی ریز خوردنی تقریباً اندازهی ماش یا نخود و با مزهی ترش و شیرین. بخش گوشتی آن کمتر و بخش هسته نسبتاً بیشتر و قابل توجه است. برای راحتخوردن، معمولاً افراد ترجیح میدهند تنها باشند. چون خوردنش یخت است. از خانوادهی زالزالک است. ولیک هم یک هستهای و هم چندهستهای هست. من زالزالک ایلام گرفتم چندی پیش. خوشمزه. فرق آن با ولیک اینه ولیک گویا یک تخم و هسته دارد، ولی زالزلک چهار تا. افراد هنگام ولیکخوردن دوست دارند تنها بخورند. منم چنین حالتی در من هست. محل به زمینی که ولیکدار داشته باشد ولیکی میگویند، در دودانگه ساری روستاییست به اسم ولیکچال. من رفتم آن منطقه. زیبا و خوشآب و هوا.
عکس ولیک
ون جه مره رحم انه: وقتی با کسی خیلی اُخت و آشنا بشن اینو میگویند. ازینرو به رحم میافتن. محلی بگم بهتره و ژرفتر. مثلا: شِم ج رحم انه وه ره. یعنی نسبت به شما دلسوزی و مهر و محبت دارد. یک حس همسانسازی خواهر و برادری و مَحرمیت عاطفی نسبت به تعداد اندکی از افراد است و شاید زمان و علت دقیق پیدایشش مشخص نباشد و حتی علت متناسب یافت نشود و این حس در شرایط برابر و اُولی نسبت به افراد دیگر رخ ندهد. یک حس درونزاد است.
بچیهی: میتواند از ریشه برچیدن و یا چاییدن، یا چیدن باشد. برچیدی. جمعش کردی. تمامش کردی. مثلا چای هنوز هست یا بچیهی؟ چاییدی. سردت شد. بچاهی. البته سمت محل ما بیشتر گفته میشود: بچایی. چیدی. کندی. جدا کردی. مثل چیدن میوه یا گل. اگر جرف چ را با تشدید تافظ کنیم معنی چیدن دارد. میوه را بچّیهی؟ بیشتر بخوانید ↓
طریق، فریق، غریق
(منبع)
ایران و جهان زیر نظر تصاویر
این « ۳۰ + ۱۰ + ۱ » دیگه چیه؟!
پست ۷۸۰۰ : به قلم دامنه: به نام خدا. بلاخره! چپ دربارهی کاندیدای ۱۴۰۰ ، سازوکار جدید ! خلق ! کرده (خوانده شود: کشف فرموده) و مصوّبه زده با این مکانیزمِ به قول برخی از رکن چهارمیها: «مبهم»! یعنی « ۳۰ + ۱۰ + ۱ » اسمش را هم گذاشتند: «جبهه و نهاد اجماعساز» (منبع). جَلّ الخالق!
این مکانیزم ( ۳۰ + ۱۰ + ۱ ) یعنی ۱ شخص سید محمد خاتمی، ۱۰ چهرهی به قول خودشان "تأثیرگذار ملی" و ۳۰ حزب به قول خودشان "اصلاحطلب". فقط جای «اودوکسوس کنیدوسی» خالی! برم روی دومی.
توی خاطرات مرحوم رفسنجانی در روز دوشنبه ۱ دی ۱۳۷۶ (منبع) اینها آمده: مطالعهی «آیاتالاحکام» در منزل. عصر در دفتر کوشک... که دوشنبهها آنجا میرفت. در کوشک ملاقات نمیگذاشت فقط وقتش را «به مطالعه بولتنها، گزارشها و نامهها» میگذرانید. و به قول خودش «معمولاً از سونا و استخر هم استفاده» میکرد. شب هم آمد منزل مطالعهی «کتاب تاریخ اکتشافات و اختراعات اتم و صنایع نظامی اتمی» را شروع کرد و بعد رفت خوابید. لابد خیالش از سفره و درد مردم، تختِ تخت بود!
ما که غورزم شنا میکردیم غسل ارتماسی را راحتتر از غسل ترتیبی میدیدیم و چقدر هم سریع و چکسنپکسن! حالا توی سونا و استخر کوشک کاخ سعدآبادِ فرح دیبا و محمدرضاشاه، صدها دوشنبه دوشنبه دوشنبه چهها خوش میگذشته بر آقای مرحوم رفسنجانی، بگذرم و بلد نیستم. برم روی سومی.
(تارا محصول جدید ایرانخودرو. ۲۹ آذر ۱۳۹۹)
تارا هم رونمایی شده. (منبع) آنهم با چه ویژگیها و خصوصیات بارزی: «سامانهی ورود بدون کلید». این یک. «استارت خودرو به صورت کنترل». این دو. خودرویی «بر پایهی پژو ۳۰۱» البته در نسخهی داخلی و ملی. این سه. بهرهمند از فرمان برقی. این چهار. سنسور (=حسگر) باد لاستیک. این هم پنج. اگه بازم بشمارم لابد ( ۳۰ + ۱۰ + ۱ ) جور میشود. پس بگذرم. فقط بنگارم که «تارا» یعنی «ستاره»، «درخشنده»، «تابانده» که تاییدیهی "فرهنگستان زبان و ادب فارسی" آقای دکتر غلامعلی را هم گرفته! اینا به کنار؛ برای ایرانیجماعت صندوق عقب مهم است، آیا «تارا» جادار هست یا نه؟ چون با آن علف و هیمه و گوسفند و جاجیم و هزاران خنزر پنزر (=خِرت و پِرت) حمل میکنند! حتی لولهپُلیکا و میلهگرد و نعش و مُرده و کلّهپاچه و جانِ آدمیزاد. فکر کنم این «تارا» با اینهمه برجستگیها، کاندیدا شود رد صلاحیت نمیشود! چون «اجماعساز»! (یعنی همهپسند و همهگیر و متحدکننده) است و راست و چپ و وسط و بیخط و حتی خنثی هم، خریدارش!


























