به نام خدا. سلام. مرحوم بازرگان به نویسندهی کتاب «جامعهشناسی خودکامگی» یعنی علی رضاقلی، گفته بود: چرا در کتاب خود ازین سخن پیامبر اسلام (ص) استفاده نکردید: کَما تکونُوا یُولّی علَیکُم. هرگونه که باشید همانگونه بر شما حکومت میکنند.
افزوده: پیامبر اسلام (ص) در جایی دیگر _به نقل از کتاب «شرحالشهاب» ابنالقاضی_ میفرماید: عملکرد و رفتار شما، بر شما فرمانروایی میکند، اگر رفتارتان نیک باشد، فرمانروایان شما هم اصلاح میگردند.
آخر خط: در جایی خوانده و یادداشت کرده بودم که بدبینی در ایران سابقه دارد؛ داخل عدلِ پشمِ ایران، ممکنه آجر و سنگ باشد؛ آری درین هفهش خط باید افزون کنم و نیز داخل کیسهی سیبزمینی، خاک. داخل جعبهی میوه، جنس نارس و کال. داخل گونی برنج طارم، اقسام بُنجُل آن. و داخل کاخ شیشهای مات! و مشجّر حکومت، هم که جای خود دارد، زیرا حکومتها توسط آدمها اداره میشود، نه فرشتهها. و جهان، حقّا ! که از سورینام گرفته تا آسام، و از توکیو گرفته تا مسکو و پورتوریکو، و از گابُن گرفته تا واشینگتن سیاستمدارهای حُقّهباز زیاد به خود دیده است و آدمهای دغَلکار، فراوان. بگذرم، سیاسیمیاسی بلد نیستم!
هفهش خط (۱۸)
به نام خدا. سلام. یورگن هابرماس _فیلسوف معاصر آلمان، که در دورهی دولت جناح چپ در اواسط دههی ۷۰ به ایران آمده بود_ به «گسترهی همگانی» معتقد است.
مفهوم سیاسی «گسترهی همگانی» به فضای باز میان دولت و فرد اطلاق میشود، که البته چنین گسترهای در نظامهای توتالیتر (=تکتاز) و شاهنشاهی شکل نمیگیرد. به جای آن لُمپنها (=شَرورها، قمهکشها، چماقدارها، هراسافکنها) میدان مانور مییابند و یا گروههای مخفی خودسر مثل فاشیستها در اسپانیا و نازیستها و اساسها در آلمان هیتلری، جای احزاب و مردم را پر میکنند. به عبارتی به قول هگل، جامعهی مدنی، درین نوع دولتها پدید نمیآید. یعنی نمیگذارند پدیدار گردد. مثلاً در نظام بستهی خاندان سعود در عربستان، گسترهی همگانی اساساً وجود ندارد. آنان، حتی بر نام کشور، فامیلی خاندان خود را گذاشتند: عربستان سعودی!
آخر خط: فرصت ماه محرم _که یک قدرت بزرگ برای مکتب تشیّع است_ به نظرم میتواند تمرینی بر ژرفترکردنِ گسترهی همگانی در نظام جمهوری اسلامی ایران باشد. زیرا انقلاب اسلامی، این اجازهی پیشرفته را به نظام میدهد، که میان قدرت و ملت فضای باز وجود داشته باشد؛ همان گسترهی همگانی که در آن بتوان تفکر کرد، نظارت داشت، فعال و متحرک بود، بر مبنای قانون و مدنیت اقدام سیاسی و اندیشهای کرد و حتی متشکّل شد و حزب و گروه و سازمان به ثبت رسمی رساند. تمام. اگر دقت شود حزب مؤتلفهی اسلامی به عنوان یک جریان اصیل و تشکیلاتی جناح راست، از دل هیأتهای مذهبی زنجیرزن ماه محرم شکل گرفت که از سالهای آغازین دههی چهل همگام با نهضت امام خمینی به هم زنجیرهوار مؤتلف و متحد شدند و کمکم نُضج (=رونق) گرفتند و در امر مبارزه برای سرنگونی شاه بسیار تلاش کردند.
پاسخم به جناب ...
سلام. آنچه در ادامهی نوشتهام در هفهش خط ۱۷، امتداد دادهای، شناسایی آفاتی است که اندکاندک آسیب شد و کمکم، کمکم، معضل و بهیکباره عیب عظیم. با شما درین درد و گلایهی جامعهشناختی، مخالفتی ندارم. از نظرنویسی پرحوصلهی شما هم خرسند و ممنونم. اما واقعیت این است درین آفات _که حتی میتوان نامش را بلیّهی مخاطرهآمیز اجتماعی گذاشت_ هم پارهای از مردم دخالت دارند و هم دست پارهای از حکومت و قدرت بهصورت مرئی و نامرئی دخیل است. که در نوشتهات ازین ابعاد، دور نیفتادهای.
راهحل اما چیست؟ به نظر من، محو چنین رفتارهایی چه از ساحت حکومت و چه از میان ملت، ناممکن است. زیرا یوتوپیا (=مدینهی فاضلهی فارابی) اساساً رخ نمیدهد. پس، این زشتیها همیشه در جوفِ جامعه، پیوست است. مهم این است، هر کس خود، ازین گونه کردارهای ناروا و سستکنندهی تاروپود اجتماع، دست بشوید. کردار نیک، پندار نیک، گفتار نیک در تبار ایرانی سنجاق بودهاست. اما گویا یادش رفته است و گاهبهگاه دست به کلاهبرداری دراز میکند و به قول شما از منفعت متعادل به سوداگری خطرناک میل مینماید.
از نظر فلسفی نیز، من هر حکومتی را زاده و مولودِ مردم میدانم و مردم هم، هیچگاه در هیچ زمانهای، همه یکسره خوب و منزّه نبوده و نمیشوند. بد و خوب باهم در یک فرصت واحد، زیست میکنند. پس، حکومت هم چون زادهی بشر است، دست و پایش ممکن است آلوده شود و بلرزد. انتظار مطلق از حکومت و ملت برای پرهیز از بِزه، پنداری بیش نیست.
باید بر مبنای اخلاق و آموزههای دینی و تجربیات بشری و ملاطفتهای انسانی، از میزان آلودگی و تقلب و تغلب (=چیرگی زورمندانه) علیهی همدیگر، کم کرد. آب، املاح دارد، خالص نیست، حکومت هم امواج دارد و خالص نیست. موجهایی از آن با خود آلودگیها دارد، و موجهای هم پاکیزگیها. حرف درین پاره، پایانی ندارد. پویهی آدمی باید پویان و جویان باشد تا اول خود را پایش و جویش کند که بتواند پاینده و جوینده، عمر بگذراند. بگذرم.
پاسخ:
سلام. دیدگاه شما درین مسأله، منطقی و مناسب است. از نظر من نیز مسجد خدا، در هر کجای کرهی خاک، بنا و برپا شده باشد، متعلق به همهی نمازگزاران است. از هر فرقه و مذهب. اگر بحث نماز و انجام فرایض شرعیست، پس نباید دنبال مسجد خاص با نام خاص در تهران گشت. اما اگر دنبال ایجاد پایگاه برای نشر افکار و عقاید ویژهی هستند، این البته نباید سخت گرفته شود. هرچند اهل سنت در شهرهایی که اکثریت دارند، مساجدشان با افکار خودشان اداره میشوم.
من چندین ماه در ایام دفاع مقدس، در مریوان بودم، هم سال ۶۱ و هم سال ۶۷، با چشم خود شاهد بودم و خودم در نمازجمعهی اهلسنت مریوان شرکت میکردم. و به ماموستا اقتدا میکردم. اینکه در تهران، عواملی در جستوجوی تفرّقاند تردیدی نیست و تا جایی که میدانم اهلسنت خیلی بهندرت به امام جماعت شیعه اقتدا میکنند. اعضا و رهبران گروههای فلسطینی هم که چندی پیش در تهران به یک روحانی شیعه اقتدا کردند، دیده شد چه واکنشهایی در منطقه ایجاد شد. ازین تفکر و دیدگاه مترقی و دلسوزانهی شما خرسند و متشکرم. هدف اتحاد میان مسلمین است. هر تزی مایهی چندپارگی شود از نظر شرع، مصلحت و عقلانیت مردود است.
هفهش خط (۱۹)
به نام خدا. سلام. «إِلَهَهُ هَوَاهُ». این خطاب خدا به رسول خدا _صلوات الله_ است در آیهی ۴۳ فرقان، که میگوید ای پیامبرم تو آن کسی را که هوای نفْسِ خود را «خدای خود» ساخته و گمراهی پیشه کرده، نمیتوانی هدایت کنی. امام حسین _علیهالسلام_ نیز در ۸ روز حضورش در سرزمین کربلا، با آنکه با چنین افراد بیشماری مواجه شد، اما تمام توان را به کار گرفت تا شاید از گمراهی نجاتشان دهد و یا دستکم از بهراهانداختن جنگ و ستیزهگری پشیمانشان سازد. ولی آن لشگر، به سازِ هوای نفس رقصید، دین را از پیش به درهم و دینار فروخت، سخن لطیف نمایندهی برجستهی رسالت را نادیده انگاشت و در نهایت، به شنیعترین وضع و غیرانسانیترین رفتار، با خاندان عصمت و طهارت برخورد کرد.
آخر خط: خدایا! آیا میتوانم ایکاش بگویم؟! ایکاش فرصت میدادند تا امام حسین _علیهالسلام_ از کربلا خود را به ایران، میان مردمان دلآگاه و یاریگرِ ستمدیدگان میرسانید. همان سرزمینی که پیش از گرَوِش آزادانهاش به اسلام و تشیّع، دستکم با سخنهای دلنواز فردی پیامدار یعنی جناب زرتشت آشنایّت داشت که میگفت: شریفترین دلها، دلیست که اندیشهی آزارِ کسان در آن نباشد. درین صبح غمگین تاسوعا سلام میکنم به امام حسین و یاران یاریگرش. و آرزو میکنم، همآره راه ملت، راه «حسین» باشد و مرامِ مردم، مرام «زینب». دو پَروردهی پُرشور وُ شعورِ امام علی بن ابیطالب، وصیِّ حضرت محمد.
امشب از عاشورا میگویم
به نام خدا. سلام. اسلام را از اول ورق میزنم. یک اُمّیِ امین، در غار حرا، برانگیخته میشود؛ بعثت. دست به دعوت پنهانی و سپس فراخوان آشکار میزند. هر کس به او ایمان آورَد، مسلمان میشود؛ جامعهی مسلمین با ۳ نفر آغاز شد. اندکاندک به این عدد افزوده شد. ۱۳ سال درازا کشید. اما هنوز محمد امین بر اشراف و اعیان و جاهلیت مکه پیروز نشد؛ دست به زور هم نزد. پس از تبعیدکردن مسلمین به شِعب (=درّه) ابیطالب، اینک نقشهی قتل پیامبر را به سرکردگی ابوجهل میکشند. هجرت آغاز میگردد. ترک دیار خود و ساکنشدن در یثرب و ایجاد مدینه و سپس حکومت. بیشتر بخوانید ↓