به قلم حجتالاسلام محمدرضا احمدی
پیام حجتالاسلام حاج سیدحسین شفیعی دارابی:
سپاس از مقابله با یک هجمه فرهنگی نامرئی!!!
بسمه تعالی. آقا ابراهیم سلام علیک شکر الله سعیک. متاسفانه در کارهای پژوهشی حوزوی و دانشگاهی، شاهد این اقدام ناپسند (؛ یعنی حذف واژه مقدس «سید» از نام مؤلفان قدیم و جدید و... (امام حمینی، علامه طباطبایی، بحرانی، سید محمد کاظم یزدی و....) در فهرست منابع مقالات، کتابها، پایان نامه ها و رسالهها) هستیم؛ بنده در تمام جلسات دفاعیه رساله ها، و پایان نامه و ارزیابی مقالات و... بر این اقدام خورده گرفته ام؛ و از جمله تذکر و در خواستم از محققان اینست که این نقیصه را رفع نمایند؛ متاسفانه حتی دیدم برخی از اساتید راهنما و محققان و... می گویند: «طبق آئین نامه، اشکال ندارد»؛ اطلاعیه صادر شده برای جلسه کرسی ترویجی فردا (یکشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۰ ش) دیدم کلمه دل انگیز «سید» را از روی نام بنده حذف کردند؛ بلافاصله به مسئول مربوطه تذکر داده ام که اصلاح کنند و اصلاح نمودند؛ در پایان کنگره بین الملل «بیانیه گام دوم و...» نیز دیدم: نام «حسین شفیعی» به عنوان عضو کمیسیون «تمدن» و ناقد دو مقاله درج گردید؛ اعتراض نمودم که بنده «سید حسین شفیعی دارابی» هستم؛ آقا ابراهیم، این پرده برداری جنابعالی از این هجمه نامرئی فرهنگی؛ موجب گردید تا بنده از این پس، در اقدامات مشابه پیش روی، مصمم تر عمل نمایم. البته بر اساس آموزه های اهل بیت (علیهم السلام)، بار سنگینی بر دوش ما سادات و منتسبین نسبی آن بزرگوار فرض است که حرمت این تعبیر و توصیف را نگه داریم؛ و مراقب باشیم تا در عرصه عمل، کاری ناخوشایند مرتکب نشویم؛ و...؛ زیرا منتسب به آن اولیاء پاک الهی هستیم. (عصر روز شنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۰ ش = ۸ شعبان ۱۴۴۳ ق: حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی)
به قلم دامنه
به نام خدا. سلام
سلسلهگفتار لیف روح
مرا ز روز قیامت غمی ڪه هست این است
ڪه روی مردم عالَم دوبار باید دید
صائب تبریزی
توضیح: چون ممڪن است حقالنّاس به گردن ڪسی باشد. پس چه بهتر پندار، گفتار، ڪردار، هر سه را نیڪ ڪنیم. ڪه میڪنیم. درود بر نیڪان و «وصل نیڪان». نڪته را با شعر بگویم:
آنچه خواهی ڪه ندرَویش، مَڪار
آنچه خواهی ڪه نَشنَویش، مَگوی
ناصرخسرو قبادیانی
مندرج در «اَمثال و حِکَم» دهخدا
توضیح: چون روز حسابوڪتاب در ڪار است و جواب پسدادن. اشاره هم بڪنم: بازتاب اعمال ڪَریه و نیڪ به ڪنندهی آن بازمیگردد. درود بر نیڪی و نیڪویی و نیڪنیازی و نیڪان و نیاڪان.
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. غرب و گاو و حقوق بشر را من ۷ شهریور ۱۴۰۰ نوشته بودم که امروز وقت نشرش هست: دیروز وقتی این عکس بالا را دیدم به شگفت آمدم. علت؟ گیریم که غرب به حکم قریحه و غریزه بر جُنبندگان ترحُّم میورزد و مثلاً این گاوها را در آستانهی سررسیدن فصل سرما، از اوج قلهی آلپ سوئیس برای رسیدن به دامنهی قله و یا جلگه با هلیکوپتر کمک میکند تا در آینده در برف و بوران کوهستان گرفتار نگردند. اما پس چرا روی دیگر غرب نسبت به آدمیزادگان کاملاً متفاوت و متناقض است؟! لازم نیست یک قرن اخیر را بگردیم، همین افغانستان چندماه پیش شاهدمثالِ روشنیست بر رفتار متناقض غرب. ۴۴ کشور غرب و غیرغرب پشت آمریکا بهصف شده بودند تا مردم افغان را از هر جنس و شغل و نژاد، طی ۲۰ سال در کوی و برزن و مسجد و مدرسه و خانه و بازار و مزرعه به فجیعترین وجه و وضع بکشند که مثلاً افغانها را به تمدن و فرهنگ غرب گسیل بدارند! غربیسازی یک کشور شرقی با توسل به مدرنترین جنگافزارهایی که تازه از زرّادخانههای اروپا و آمریکا بیرون آمده و باید روی مردم بدبخت و فقیر آزمایش شود. جنایت ازین هم آشکارتر!
غرب اگر برای دلسوزی بر گاوها و گلههای آلپ و آند از ملل ستمدیده آفرین میخواهد، خُب؛ آفرین! اما به اینهمه جنایات و آدمکشیهای شما چه بگوید؟! فعلاً زور و زر و تزویر شما بر ملل میچربد؛ اما روزگار به همین روال و منوال نمیچرخد: «و تِلکَ الایامُ نُداولُها بینَ الناس...» هم داریم. «این روزگار را با (اختلاف احوال) میان خلایق میگردانیم» آیهی ۱۴۰ آل عمران. فریاد غرب بر سر حقوق بشر، ادایی بیش نیست، از کمک به گاو صرفِ نظر.
زندهیاد یوسف ما در هفدهمین سالگرد فراقش ز ما
تکیهپیش دارابکلا هنگام نماشونسَرا
به چهار سنگ خیره شدم اما
مُرسمراه. عکاس: جناب یک دوست
تِلای دارابکلا
چند سال پیش کتابی نوشته بودم با عنوان و مشخصات: «جایگاه قیام ۱۹ دی در انقلاب اسلامی، ابراهیم طالبی دارابی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۸» که در مقالهی «قیام ۱۹ دی قم، اهمیت، چرایی، آثار و نتایج آن» مورد استناد مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی قرار گرفت. عکس بالا. اصل متن در اینجا
«آدم کجا بودی؟» اثر هاینریش بُل
متن نقلی: هاینریش بُل نویسنده شهیر آلمانی در کتاب «آدم کجا بودی؟» مینویسد: «بعد از هیتلر همهی آلمان درک کردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است. اما یک چیز نابودشده هم بود که فقط ما روشنفکران آن را میفهمیدیم و آن خیانت هیتلر به "کلمات" بود. خیلی از کلمات شریف دیگر معانی خودشان را از دست داده بودند، پوچ شده بودند، مسخره شده بودند، عوض شده بودند، اشغال شده بودند. کلماتی مانند آزادی، آگاهی، پیشرفت، عدالت!» منبع
به قلم حجتالاسلام محمدرضا احمدی
داستانِ «منبری که در آن از خمینی تعریف شود بیش از این نمیارزد!»
متن ارسالی حجتالاسلام شیخ احمد باقریان ساروی از سلوک رفتاری امام خمینی. «یک سخنران نامآشنای نقل میکند چند جلسهای در بیت حضرت امام صحبت کردم و به رسم رایج آن روز، حضرت امام مبلغی را که درون پاکتی بود، در ازای آن جلسه به من عطا کردند. پس از یکی دو روز، وقتی هنگام نیاز به پول، در پاکت را گشودم، دیدم که مبلغ داخل آن، بسیار ناچیز است. تعجب کردم که نکند این پاکت پول مربوط به مورد و شخص دیگری بوده و در آن اشتباهی صورت گرفته است...! مدتی از این ماجرا گذشته بود که روزی به مناسبتی با مرحوم حاج آقا مصطفی، فرزند بزرگوار امام -که با هم دوست بودیم- صحبتی داشتیم، در آن فرصت، به این موضوع نیز اشاره کردم. البته در آن زمان به مبلغ پولی که مرسوم بود و برای چند جلسه میدادند، نیاز جدی نداشتم و برایم مهم نبود، فقط میخواستم حقیقت قضیه را بفهمم. مرحوم حاج آقا مصطفی از مبلغ پول داخل پاکت پرسید و من به ایشان گفتم که: ... ریال. ایشان هم بسیار تعجب کردند و فرمودند: از آقا بپرسم ببینم ماجرا چه بوده. از ایشان تقاضا کردم طوری مطرح نکند که حضرت امام تصور کنند به کمی مبلغ معترضم. ایشان هم قول دادند که موضوع را ماهرانه طرح کنند تا برای من بد نشود.
به قلم دامنه: به نام خدا. درگذشتِ مردِ زحمتکش دارابکلا آقای باقر ابراهیمی موجب شد تا یادش کنم و ذکر خاطرهاش. در آن دورهی جوانی آقاحمید عباسیان و من برای یاددادنِ نماز پیش آقاباقر رفتیم. حمید گفت من پیشنماز میایستم و شما دو تا به من ببندید. ما بستیم. وسط نماز، هنگام قنوت، کِتری -که برای چای بار گذاشته بود- پِلخّهپِلخّه (=جوش) آمده بود. باقر ول کرد و رفت کتری را نجات دهد. نماز ما هم شکست! آن شب، زیاد خندیدم و همیشه باقر را میدیدیم ازین نماز و کتری میگفتیم و مزاح میکردیم. خاطرات با او فراوان داریم. بگذریم. او از همان نوجوانی، کار میکرد، زحمت میکشید. اول، چوپان شده بود و اوسصحرا و آغوزگاله در یدِ قدرت و سلطهی بود و همه ازش حساب! میبردند. اینک او هم، از میان ما رَخت بر بست و تن و روحش را به دست تقدیر خدا سپرد. روح این مردِ مهربان و بیاذیتوآزارِ روزگار، همواره در گِرداگردِ خوبان صالحان، و فراقش هم بر بستگان تسلیت باد. ارادتمندش: ابراهیم طالبی دارابی دامنه
به قلم دامنه. به نام خدا. آداب جاهلیت. سیاست نژادی امویان بر ضدِّ مردم غیرِعرب و حتی نومسلمانان و تبعیض در امور مدنی و اجتماعی و انحراف از اصل تساوی حقوق در اسلام، موجب نارضایی مسلمانانی بود که عرب نبودند و «موالی» -یعنی بندگان و تابعان- خوانده میشدند.
ر.ک: کاغذ زر. دکتر غلامحسن یوسفی. نشر سخن، ص ۲۲۰
آری؛ جهان هنوز هم از تبعیض نژادی بنی اُمیّه و غیراُمیه و جاهلیتهای مدرنِ مذهبی و جناحی و فرقهای و نژادی و رنگِ پوستی رنج میبرَد.
پست ۸۰۹۱ : خداوند در قرآن از ثروت تعبیر به «خیر» میکند:
کُتبَ علیکم اذا حضَر احدکُم الموت انْ ترکَ خیرًا الوصِیة
لِلوالدین والاقربین بالمعروفِ حقًّا على المتَّقین
چون ثروت و پول فی حدّ ذاته بد نیست... بلکه بستهشدنِ انسان به ثروت (حُبّ الخیر) بد است. گرچه پول و ثروت از نظر قرآن خیر است، اما خیرِ مطلق خداست. لذا انسان باید حبّ به خدا که مطلق است، داشته باشد. منبع: شهید آیتالله مرتضی مطهری. تفسیر سورهی عادیات.
فستذکُرونَ ما اقولُ لکم و افوض امری اِلی اللّه اِن الله بَصیر بالعباد
به قلم دامنه: جمعه با آیه: ...وَ اُفوِّضُ اَمری اِلی اللّهِ... و من کار خود را به خدا وا مىگذارم. برداشت از المیزان : تفویض امر به خدا، برگرداندن و واگذارى امر است به او. تفویض با توکل و تسلیم قریبالمعنى مىشود... تـفـویـض مـىگـویـند چون بندهی خدا آنچه را که به ظاهر مـنـسـوب بـه خـودش اسـت، بـه خـدا بـرمـىگـردانـد... تـوکـلش مـىخـوانـنـد چونکـه بـنـدهی خـدا پـروردگـار خـود را وکـیـل خـود مـىگـیـرد، تا هر تصرّفى را که خواست در امور او بکند. تسلیمش مىنـامند،چون بندهی خدا، رام و مُنقادِ محض است ... پـس تفویض و توکل و تسلیم مقامات سهگانهی مراحل عبودیتاند: پایینتر و سطحیتر توکل است. دقیقتر و بالاتر تفویض است و از آن هم دقیقتر و مهمتر تسلیم است.
تفسیر علامه : آیهی شریفه ایشان را موعظه و تهدید مى کند و به عنوان نتیجهگیرى ازجمله (و ان مردنا الى اللّه...) مىگوید: حال که به ناچار باید به سوى خدا برگشت کنیم و حـال کـه عـذاب خدا بر اسرافگران خواهد رسید که شما هم از آنهایید، و هر چه امروز به شـمـا مـى گـویم گوش نمى دهید، پس همچنان باشید تا بهزودى وقتى که عذاب را به چشم خود ببینید متوجهی گفتههاى من بشوید، آن وقت مىفهمید که من خیرخواه شما بودم.
اشاره به مقامات سه گانه عبودیت
توکل، تفویض و تسلیم. و افوض امرى الى اللّه. راغب کلمهی تفویض را به معناى رد دانسته. و بنا بـه گـفـتـهی وى تـفـویـض امر به خدا، برگرداندن و واگذارى امر است به او، در نتیجه تفویض با توکل و تسلیم قریبالمعنى مىشود، چیزى که هست اعتبارها مختلف است. و اگـر آن را تـفـویـض مـىگـویـند به این اعتبار است که بندهی خدا آنچه را که به ظاهر مـنـسـوب بـه خـودش اسـت، بـه خـدا بـرمـى گـردانـد و حـالِ عبد در چنین وضعى حال کسى است که برکنار باشد و هیچ امرى راجع به او نباشد و اگـر تـوکـلش مـىخـوانـنـد بـه ایـن اعـتـبـار اسـت کـه بـنـدهی خـدا پـروردگـار خـود را وکـیـل خـود مـى گـیـرد، تا هر تصرفى را که خواست در امور او بکند و اگر تسلیمش مى نـامند، به این اعتبار است که بندهی خدا رام و مُنقادِ محض است در برابر هر ارادهاى که خداى سـبـحـان دربـارهاش بـکـند، و هر کارى که از او بخواهد بدون اینکه هیچ امرى را به خود نـسـبـت دهـد، اطـاعـت مـى کـنـد. پـس تفویض و توکل و تسلیم مقامات سهگانه اى هستند از مراحل عبودیت، از همه پایینتر و سطحیتر توکل است و از آن دقیقتر و بالاتر تفویض و از آنهم دقیقتر و مهمتر تسلیم است.
ان اللّه بـصـیـر بـالعـبـاد. ایـن جـمـله، واگـذارى امـر بـه خـدا را تعلیل مى کند که چرا من امور خود را به خدا واگذار کردم؟ و در اینکه فرمود: ان اللّه و نـام خـدا را بـرد، با اینکه مقتضاى ظاهر عبارت و سیاق این بود که بفرماید: انه بـصـیـر بـالعـبـاد بـراى ایـن اسـت که علت بصیر بودنِ خدا را هم بیان کرده باشد، گویا گفته: خدا بیناى به حال بندگان است براى اینکه اللّه -عز اسمه- است. المیزان.
متن نقلی از سیدباقر شفیعی دارابی فرزند مرحوم سید طالب: نماز گزاردن شما [دامنه] مرا یاد خاطره ای انداخت. آنزمان کمیته عمران طرح هادی دارابکلا بودیم. من به اتفاق آقای هادی آهنگر ومرحوم یوسف رزاقی همراه حاج آقای دارابکلایی به نکاچوب رفتیم برای گرفتن حق مردم داراب کلا. وجلسه ای با مسئولین نکاچوب داشتیم. وبحث بالا کشید حتی به مشاجره و در نهایت داشت قضیه به نفع دارابکلا تمام میشد که حاج آقای دارابکلایی به ساعتش نگاه کرد و گفت وقت اذان است وباید به نماز بروم. گفتم حاج آقا دیگر گاو را پوست کردیم و به دمش رسیدیم کمی صبر کنید. اما ایشان سماجت به رفتن داشت ومسئولین نکاچوب وابن الوقت دنبال چنین وقتی بودند که آنها هم با شدت تمام بر انجام چنین عملی پافشاری کردند وختم جلسه. سوال کردم گرفتن حق مردم واجبتر است یا ادای نماز؟ به سوالم آنروز جواب داده نشد ودیگر جلسه ای هم برگزار نشد ولی یک چیز را میدانم حق الناس توسط هیچکس بخشیده نمی شود.
( ۱ )
به قلم دامنه. به نام خدا. در آسمان برجهایی قرار داد و برای بینندگان آراست. مقدمه. فقط به فضای مَجازی قانع نیستم. تا کتاب در هر روز به دستم نخورَد «دست از طلب» برنمیدارم. آخه ما ملتِ کتاب و کتابخانهایم. دیشب لَنگِ کتابِ تازه بودم، بنایم چند روز اخیر بود به کتابخانهی عمومی محلهام بروم، اما دیدم کاری جلوَم ریخته. تا بَر برسم، وقت آنجا هم سر رسید. رفتم کتابهای موجود در خانهام را وا رسیدم، دیدم چشمم را این کتاب، سوسو انداخت: «مخاطبات النبی لعلی». درش آوردم. دیدم از بس نو مانده! حتی بوش به مشامم رفته. درست حدس زدید؛ اصلاً لایش را هم باز نکرده بودم. نوشتهی خطیب محمدعلی رسولی اراکی با ترجمهی حجتالاسلام محمدرضا انصاری محلاتی. شروع کردم به جلدکردنش. تا با نایلون جلد نکنم، کتاب بر من نمیچسبد. خواندمش و الان از صفحهی ۱۰۰ هم عبور کرده و نکتهها برداشتهام. چه حُسن تصادفی؛ کتابی دربارهی علی ع در روزهایی که به زادروزش نزدیکیم. به عشق علی قصدم راسخ ساختم تا برداشتهایم را به چند شماره، به تالار مدرسه فکرت و وبلاگ دامنه آورَم؛ خواهان داشت چه بهتر، نداشت هم، خُسران برای خودم نیست.
همانطور که طبق آیهی ۱۶ حجر خدا در آسمان برجهایی قرار داد و برای بینندگان به شکل صورتهای فلکی آراست، من هم به دیدهی خودم، امام علی ع را «نوری» میدانم که آسمانِ دلها را روشن میسازد و راه راستین را با درجهی کاملِ اخلاص، نشان میدهد. اینک، با این مقدمه، آغازِ نکاتی ازین کتاب به قلم آزادم:
یکم: کِندن و افکندن بُت مسی : ابیمریم نقل کرده پیامبر ص فرمودند: ای علی! من هجرت میکنم، در بسترم بخواب، قریش تو را ببیند از خارجشدنم باخبر نخواهند شد. یاد آن شبِ علی ع افتادهام که پیامبر او را نزد بُتها بُرد. آنهم کنار کعبه. روی دوش پیامبر ص به پشتِ بام کعبه راه یافت و به فرمان نبی ص بزرگترین بُت را که از جنس مس بود و بر پشت کعبه نصب و میخ، از جا کَند و بر زمین افکند.