درگذشتِ آقاباقر ابراهیمی
به قلم دامنه: به نام خدا. درگذشتِ مردِ زحمتکش دارابکلا آقای باقر ابراهیمی موجب شد تا یادش کنم و ذکر خاطرهاش. در آن دورهی جوانی آقاحمید عباسیان و من برای یاددادنِ نماز پیش آقاباقر رفتیم. حمید گفت من پیشنماز میایستم و شما دو تا به من ببندید. ما بستیم. وسط نماز، هنگام قنوت، کِتری -که برای چای بار گذاشته بود- پِلخّهپِلخّه (=جوش) آمده بود. باقر ول کرد و رفت کتری را نجات دهد. نماز ما هم شکست! آن شب، زیاد خندیدم و همیشه باقر را میدیدیم ازین نماز و کتری میگفتیم و مزاح میکردیم. خاطرات با او فراوان داریم. بگذریم. او از همان نوجوانی، کار میکرد، زحمت میکشید. اول، چوپان شده بود و اوسصحرا و آغوزگاله در یدِ قدرت و سلطهی بود و همه ازش حساب! میبردند. اینک او هم، از میان ما رَخت بر بست و تن و روحش را به دست تقدیر خدا سپرد. روح این مردِ مهربان و بیاذیتوآزارِ روزگار، همواره در گِرداگردِ خوبان صالحان، و فراقش هم بر بستگان تسلیت باد. ارادتمندش: ابراهیم طالبی دارابی دامنه