منو
درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعي
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

مدرسه فکرت ۸۰

دوشنبه, ۱ اسفند ۱۴۰۱، ۰۵:۵۲ ب.ظ

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفتاد و نهم

 

مدرسه‌ی فکرت بر روی «ایتا»
میدانی برای دیدار فکری با همدیگر : فهمیدن دانش، دمیدن ارزش، دانستن رویش، خواستن روش، گرفتن جهش.

تآسیس مدرسه فکرت روی ایتا

مَطلَع و مطلب

برای شروع دگرباره‌ی "مدرسه فکرت"

به نام خدا. سلام. "مدرسه‌ی فکرت" یک گردهمایی گره‌گشایانه است تا اعضای شریف، دانشور و اهل فکرت و خرَد، گره‌های فکری را به روی همدیگر باز بگشایند. در بیان یکی از دانشمندان خداپرست خوانده‌ام که معتقد بود:

 

"خواستار آن باش که به دست کسی که از تو بهتر است، هدایت شوی."

 

درین صحن، قصد بر هدایت و ارشاد کسی نیست. تمام تلاش این است اعضا به همدیگر دانایی بیفزایند. دانایی خود آثارش را بر انسان کم‌کم یا یکباره می‌گذارد. من همه‌ی اعضای شریف و محترم این تالار فکری را از خودم بهتر می‌دانم؛ پس می‌کوشم بیاموزم و اگر حرفی دارای پشتوانه‌ی منطقی و عقلی و شرعی برای بیان و بحث داشتم، از در میان گذاشتن با چنین اعضایی متفکر و خردمند و مبادی به آدابِ مذهبی و انسانی، دریغ نورزم. مهمترین اصل درین تالار، تقویت اندیشه و آشنایی با نگرش و نگاه همدیگر است. پس در یک جمله می‌توان مقررات را خلاصه کرد: فقط نوشته‌ی اعضا و پرهیز اکید از ارسال هر نوع کپی‌ها و بازفرست‌ها. می‌دانیم که دانایی، توانایی است. با دانش خود، توان یکدیگر را بالا ببریم که اخلاق و ایمان و اراده و روحیه و رفتار و پندار و کردار و گفتار در همین نسخه، نهفته است. آیه‌ی ۱۹۱ آل عمران خطاب و ختمی زیباست برای این مَطلَع و مطلب:

 

الَّذینَ یَذکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی‏ جُنُوبِهِم وَ یَتَفَکَّرونَ فی‏ خَلقِ السَّماواتِ وَ الارضِ رَبَّنا ما خَلَقتَ هذا باطِلاً سُبحانَکَ... .

 

پیام آیه بر خردورزی و تفکر و اندیشه است: "همان ها که در همه حال، چه ایستاده و نشسته و چه بر پهلو آرمیده، خدا را یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند و با خدا زمزمه می‌کنند که پروردگارا ! این جهان را بی‌هدف نیافریده‌ای که تو از انجام کارهای باطل و بیهوده‌ منزّهی.

 

مدرسه فکرت: با ارادت: | ۷ اسفند ۱۴۰۱ | ابراهیم طالبی دارابی

 
 

شیخ شِبلی و دستگاه خلیفه‌ی عباسی

به نام خدا. سلام. شیخ ابوبکر شِبلی (که در ۸۷ سالگی در بغداد متوفّا و در خیزران دفن شد) فقیه شهیر قرن ۴ قمری‌ست. او دارای مَنصب و مقام حکومتی در دستگاه خلیفه‌ی عباسی بود اما آن را ترک کرد و به دنیای معنویت روی آورد. فقیهی که صوفی شد و از کبار و اَجلّه‌ی طریقت گشت. سخن زیاد تولید کرده است. خواستم گفته باشم مگر او بیشتر به چه می‌نگریسته است که سیاست را ترک گفته است؟! خودش مستقیم دادِ سخن سر داده است که مبتلا به چهار "بلا" گردیده است. یعنی چهار دشمن: "نفس. دنیا. شیطان. هوا." تا اینجا مقصدِ نوشته‌ام نیست؛ مسئله‌ی مهتری شیخ شِبلی را رنچ می‌داده است، سه مُصیبت صَعب و سخت. چیست سه مصیبت؟ خواهم گفت. هر سه مُصیبت را سخت‌تر از دیگری می‌پنداشت.

گفتند: کدام است سه تا؟

گفت: آن که حق از دلم برفت!

گفتند: ازین سخت‌تر؟

گفت: آن که باطل به جای حق نشست!

گفتند: سیُّم (=سومی) چیست؟

گفت: آن که مرا دردِ این نگرفته است که علاج و درمان آن کنم و چنین فارغ نباشم!


خُب؛ شِبلی دارد به ما مخاطبینِ این قرن چه پیامی مخابره می‌کند؟! من این طور می‌فهمم؛ اگر از فهم درست، دورم حالی‌ام کنید:

اولی این که انسان در هیچ موقعیتی نباید "حق" را از خود برانَد. اما جانب "حق" را گرفتن، همواره به آسودگی نمی‌انجامد و آسان هم حاصل نمی‌شود. دومی آن که نظاره‌گری برای تماشای نشستنِ باطل جای حق، کاری خطاآلود است و دامنگیر همه می‌شود و بُراده‌های سوهان ندامت، لبه‌های نرم وجدان را می‌سابانَد. و سومی هم این که شِبلی هر دو آسیب جامعه را دید اما خود را فارغ دید و به تعبیر خودش دردش نگرفته که حق و باطل جابجا شد. "فارغ" درین جمله‌ی شیخ شِبلی به نظر من جزوِ کلیدواژه‌ی گفتمانی و بااهمیت اوست. یعنی بی‌خیالِ سیاست شد و راحت از آن گذر کرده و خود را از میدان و ماجرا بیرون انداخته (دین را از سیاست منفک کرد و تماشگر نشست) و فکر کرد آسوده شده است. لذاست ازین‌که به درمان آن دو مصیبت محیط خود همت نگماشته است، دچار مصیبت صعب‌تر شد؛ عذاب خیال و ضربه‌ی وجدان و خراش سرشت و تحریف سرنوشت. زیرا بی‌خیالانه جامعه و مردم روزگار خود را به حال آن دو مصیبتِ صَعب، رها کرد.

 

پیش‌نظریه (طرح مسئله) : اگر قرار می‌بود از میان فقیهان فرضا" یکی حق داشته باشد مردم و سیاست و حکومت را ترک کند، امام خمینی ره از همه اُولی بود؛ زیرا نه فقط از سمت سلطه و سلطنت، که در خود حوزه‌ی علیمه‌ی نجف اشرف، شدیدترین هجوم (شامل: دشنامی، بدنامی، بدفهمی دینی، بدسرانجامی) از ناحیه‌ی برخی از عوامل مداخله‌گر فقیهان دیگر را، به خود دید؛ اما تاب آورد و حتی بسیجگر گردید و یک "نهضت فراگیر" در ایران ایجاد کرد و سرانجام هم بر یک سلطنت دیرپا -که خود را محصول تمدن دیرین ایرانی جا می‌زد- غلبه کرد و نظامی نوین جای آن نشانید. حالا این که این نظام در آن "قواره و قاعده" بماند و چگونه طی کند، جای بحث جداگانه‌ای است. | ۸ اسفند ۱۴۰۱ | ابراهیم طالبی دارابی.

 

خلعت خلیفه‌ی عباسی! و خلع خود از قدرت سیاسی!

به نام خدا. سلام. در شرح شیخ شِبلی ( چند پست بالاتر در همین صحن) بحثم ناتمام ماند. اینک اِتمام آن، که سعی می‌کنم خیلی خلاصه بنویسم و پایان آن هم نظر خودم را هم ارائه نمایم:

 

شِبلی که خراسانی بود و شیعه (برخی وی را مالکی‌مذهب خوانده‌اند) گمارده‌ی سلطان عباسی بر دماوند بود. روزی خلیفه که در بغداد مستقر بود وی که حاکم دماوند بود و حاکم ری را احضار کرد. هر دو روانه شدند. خلیفه هر دو را خلعت هدیه داد و تشویقات کرد و آن دو را به سرِ حکومت ری و دماوند باقی گُذارد. در راه، حاکم ری عسطه‌ای زد و بینی و دهان را با آن خلعت پاک کرد. چون خبر به خلیفه رسید خلعت حاکم ری را با عصبانیت و توبیخ باز سِتاند (یخوانید: خلعِ ید کرد) و عزل (=برکنار و بازداشتن از شغل)

همین یک واقعه، به عنوان جرقه‌ی حهش، چشم شِبلی باز کرد. شروع کرد به بازسازی فکر خود. پیش خود گفت وقتی سلطان برای یک خلعتِ بینی مالیده‌شده، این چنین عقوبت کند پس اگر با آن کسی که خلافتِ واقعی وی را بیالاید، چه‌ها که نمی‌کند؟! این بیمناکی (اندیشناکی) اسبابِ تحولش شد و وی را واداشت حشمت و جاه و مقام را ترک گوید. از آن پس بود شیخ شد شیخی شوریده. نزد صوفی مشهور "خیر نساج" رفت توبه کرد. بعد به دماوند بازگشت و تک تک خانه‌ها در زد از آنان عفو و حلالیت و بخشش خواست؛ و به روایت خواجه عبدالله انصاری (مندرج در صفحه‌ی ۲۱ کتاب شِبلی، اثر کاظم محمدی وایقانی) تا مردم دماوند وی را بحلّ (آمرزیده) کنند.

 

نظر بنده: گرچه شیخ شِبلی حق داشت با آن جرقه‌ی بیداری، مسیر سیاسی خود را، خود تعیین کند و با صوفی‌پیشگی باقی‌مانده‌ی عمرش را طوری سَر و سِر سازد که بتواند دریچه‌ی دانش معنوی، به روی مردم روزگار خود بازگشاید و درین راه آنقدر زهد بورزد که حتی شب به چشمش نمک بپاشد تا به خواب نرود و از حیرت شبانه نگریزد، اما کارش در نهایت به سرزش شدید از خود انجامید و خود را تا آخر عمر شماتت کرد که چرا تماشاگری پیشه کرد و حق را جا نینداخت و با باطل در نیفتاد. امروزه‌روز، هستند کسانی که دم از شیخ شِبلی می‌زنند و ازو کد می‌دهند ولی او را سانسور می‌کنند و بخش ندامتِ زندگی وی را به مردم نمی‌گویند، همین که سیاست را -با آن که فردی فقیه و محدث و عارف بود- کنار گذاشت برای آنان ملاک عمل خیر شده است، حال آن که شِبلی پشیمان شد که سیاست را از دیانت کنار گذاشت. گویا برخی پیشمان‌شدگان -که در وقتِ قدرت و انحصار مدیریت کشور، لیاقتِ خدمت به ملت و ارتقای کشور به درجات بالای رشد و توسعه‌یافتگی و بازدارندگی نداشتند، اینک چون از چشم مردم انقلابی افتادند، دم از جدایی دین از سیاست می‌زنند. حال آن که خبر ندارند وقتی دین را ایزوله می‌کنند و تمام دین را پای ورقه و تاقچه و امامزاده می‌خواهند، در واقع جولان را برای ناشایستگان مهیّا می‌کنند و میدان را دو دستی تقدیم نالایقان می‌کنند؛ حال آن که خدا، صالحان و صادقان را لایقِ دخالت در امور مردم و دین می‌داند. سرشت و سرنوشت شِبلی یک درس تعطیل‌نشدنی برای هر آن کسانی هست که مردم را به غلط دعوت به تفکیک سیاست از دیانت می‌کنند. اینان در حقیقت دارند برای دین، اختیارداری می‌کنند که آن‌همه امر و نهی دارد برای حضور همه در سرنوشت و سرشت. | ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ | ابراهیم طالبی دارابی.

 

روزنامه اقتصاد آینده

دوشنبه | ۸ اسفند ۱۴۰۱ |

یک خبر، یک نظر

به نام خدا. سلام

خبر: سخنان آقای حسین قربان‌زاده (رئیس سازمان خصوصی‌سازی) در مورد کارِ دستوری مولّدسازی حجت‌الاسلام سید ابراهیم رئیسی -که من نام دولتش را دولت «دستور» گذاشته‌ام- برایم جالب توجه بود؛ خصوصا" سوگندش به نام مقدس حضرت عباس علیه‌السلام (روزنامه‌ی بالا)  او مولّدسازی را عاملی برای "خیزش عمومی ثروت‌آفرینی و تحرک اقتصاد" نامیده و  این مصوبه را فصل جدیدی از "خارج کردن اموال راکد و منجمد دولتی" تلقی کرده و نقد منتقدان این هیئت هفت نفره را رد کرده و گفته: "همه‌ی امورات مولدسازی از مرحله شناسایی دارایی‌ها، تشخیص دارایی مازاد، ارزش افزایی دارایی‌ها، قیمت‌گذاری و روش واگذاری و مولدسازی آنها به صورت شفاف زیر ذره‌بین رسانه‌ها و مردم خواهد بود." جمله‌ی قسم  ویژه‌اش در عکس هم کاملا" معلوم است. نظر: برای من -شاید برای شما هم- این سؤال ایجاد شده که دولت ۱۳ با آن جزوه‌ی چندهزار صفحه‌ی برنامه! که در هنگام مناظره‌ی انتخاباتی در دستان حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی دیده می‌شده، چند صفحه‌اش را اساسا" توانسته پیاده کند؟! نیز فروش پول خارجی به مردم و نیز فروش اموال و دریافت پول ازین دو منبع را در کجا و چگونه خرج می‌کند؟ من حالا که عمر دولت ۱۳ بعد از فصل بهار آینده، ۲ سال می‌شود، شروع کردم به بررسی یا نقد و یا دادن نظر. وگرنه تا این مدت منطقی نمی‌دیدم دولت تازه را بتوان بررسی کرد. کتمان نکنم برخی از کارهای آقای رئیسی ارزش ستودن دارد. مثل چندبرابر کردن یارانه، غلب بر بحران خوف‌انگیز کرونا. سامانه‌ی آرد و نان پرهیز رئیسی از از سخنرانی‌ها. | ۸ اسفند ۱۴۰۱ | ابراهیم طالبی دارابی

 

استقبال از تصمیم تازه آقا ابراهیم طالبی (آویخته با ذکر چند نکته)!!!

بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. فرهیخته ارجمند و نویسنده خوش قریجه، جناب آقا ابراهیم طالبی سلام علیک. طلوع اعیاد فرخنده گذشته شعبانیه و پیش روی را به جنابعالی تبریک میگویم؛ آرزومندم: توفیق بهره وری از فیوضات معنوی این ماه با عظمت نبوی، رفیق راهتان گردد. اگرچه در ایام نقاهت پس از جراحی دوم (در طول کمتر از چهارماه) به سر می برم؛ اما در فرصت های مناسب، می کوشم، نوشته های دوستان (بویژه جنابعالی) را با دقت بخوانم و بهره مند شوم؛ در فرازی از نوشته «یک خبر، یک نظر» چنین نگاشتی : «من حالا که عمر دولت ۱۳ بعد از فصل بهار آینده، ۲ سال می‌شود، شروع کردم به بررسی یا نقد و یا دادن نظر. وگرنه تا این مدت منطقی نمی‌دیدم دولت تازه را بتوان بررسی کرد...»؛ با خواندن این عبارت، ضریب اطمینانم به گمانه زنی پنهان و گوشه دلم، تا حدودی افزایش یافت؛ زیرا گمانم این بود: این سکوت جنابعالی در قبال پاره ای از نقاط ضعف دولت جناب آقای رئیسی، در آینده ای دور یا نزدیک به نقد و انتقاد نسبت به کار کرد دولت ایشان تبدیل خواهد شد؛ اینجانب، هم از سکوت گذشته حضرتعالی و نیفتادن در دام بدخواهان خرسندم و هم از تصمیم جدیدتان استقبال می کنم؛ اما  خیرخواهانه، از ذکر چند نکته دریغ نمی ورزم:

یک ) نفس انتقاد نسبت به کارکرد دولت جناب آقای رئیسی، امری سودمند، لازم بلکه گاه ضروری است (البته بشرطها و شروطها)؛
دو ) باور اینجانب همانند همه مدافعان خیرخواه دولت جناب آقای رئیسی این نیست که این دولت، دولتی دور از نقطه ضعف و کاملا موفق است؛  بلکه معتقدم: در کنار کارکردهای مثبت این دولت، ضعف هائی در حوزه های مختلف (فرهنگی، اقتصادی و...)  بروز یافته و وجود دارد؛

سه ) شواهد نشان میدهد: در این مدت کوتاهی که بر دولت جناب آقای رئیسی گذشت؛ نه تنها دشمنان خارجی علیه او تلاش نموده؛ بلکه مخالفان چپ و راست داخلی نیز؛ بطور خواسته و ناخواسته از هیچ کوششی در هم نوائی با دشمنان خارجی و معاندان با اصل نظام کوتاهی و دریع نورزیدند؛

چهار ) اجتماع و وحدت مرئی و نامرئی سران فتنه ۸۸ و گردانندگان روزنامه آرمان و آفتاب یزد و اعتماد و... چهره هائی همانند جناب لاریجانی، ناطق نوری، باهنر و...؛ و برخی از نمایندگان وام دار احزاب (پزشکیان و...) برای به شکست کشاندن دولت جناب آقای رئیسی؛ حقیقتی است که هیچ فرد منصفی نمی تواند منکر آن شود؛

پنج ) برداشت جمع چشمگیری از خوانندگان نوشته های تحلیلی و منتقدانه جنابعالی در دو سه سال اخیر اینست که در  این ساسله از نوشته های خود، هم پخته تر از گذشته عمل نموده اید و  هم منصفانه تر و هم....؛  قضاوتها اینست: دست کم در برخی از  این نوشته ها موفق شده اید که از کمند خطرناک وامداری به احزاب کاملا رهائی یابید؛

شش ) همانگونه که اعلان نمودم؛ اینجانب از تصمیم جدیدتان استقبال میکنم؛ و با شناختی که کم و بیش از روحیه جنابعالی دارم؛ تقریبا مطمئنم این تصمیمتان را عملی خواهید نمود؛ و حتی احتمال میدهم:  با نزدیک شدن زمان انتخابات ریاست جمهوری  آینده؛ مصلحت را در این به بینید که بر صبغه انتقادی خود در نوشته های پیش روی بیفزائید؛ بنده از این تصمیم جنابعالی نیز،  استقبال می کنم؛ اما بازهم خیرخواهانه می گویم:

 

الف) بگونه ای انتقاد کنید که با واقعیات همخوانی داشته باشد؛
ب) کنترل قلم را در عرصه انتقاد از دست ندهید؛
ج) در عرصه انتقاد بسیار مراقب باشید که در دامن احزاب و اشخاص و گردانندگان روز نامه های مورد اشاره نیفتید و بطور ناخواسته در زمین  آنان و به نفع آنان قلم نزنیذ؛
د) در هر نوشته ای هواستان به این آیه باشد «کلُّ نَفسِ بِما کَسَبَت رَهینهِ»؛
در پایان دعا می کنم: بیش از پیش در دفاع از اصل نظام و آرمان های امام و رهبری و شهداء عزیز  موفق باشید؛ و دعا کنید که اینجانب و همه دوستان خیرخواه و علاقمند به جنابعالی نیز عاقبت به خیر گردیم. (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی: عصر روز  دوشنبه = ششم شعبان ۱۴۴۴ ق// ۸ اسفند ۱۴۰۱ ش)
 
[در پاسخ به سیدحسین شفیعی دارابی] پاسخ به استاد جناب حاج آقا سید حسین شفیعی دارابی. سلام استاد. در متنی با عنوان توضیحی: « استقبال از تصمیم تازه آقا ابراهیم طالبی (آویخته با ذکر چند نکته) !!! » مطالب منطقی و منصافانه و حاوی پیشنهادهای سازنده مطرح کرده‌اید که بنده از آن با نهایت احترام و خرسندی استقبال می‌کنم. هم در آنجاهایی که روش ورودم را مورد تأیید قرار دادید و حتی تأکید بر دوام این نوع نقد و بررسی نموده‌اید؛ و هم در آنجاها که از سرِ شفقت، نکات مشفقانه فرمودید. به استاد خودم اطمینان می‌دهم سعی کرده و می‌کنم از همان مقیاسی که تعیین کردید بیرون نیفتم. زاویه‌ی فکری من با سه دسته همیشه قاطع است، هر چند سعی می‌کنم روابط خودم را با چنین کسانی برهم نزنم؛ چه، تا در گره‌گشایی افکار نادرست آنان دستم کوتاه نگردد: انکاریون. منهاییون. غرب‌پرستان. در نقد دولت سیزده هم -تا جایی که امنیت ملی را زیر نگیرم- در فضای مجازی به مرور خواهم نوشت. زیرا فصل جابجایی قدرت از نیمه‌ی دوم هر دولت، آغاز می‌شود.و بنده به نوبه‌ی خودم خویش را بر حسب امر رهبری معظم، مکلف به جهاد تبیین می‌دانم. بله؛ درست فرموده‌اید، در دفاع از اصل انقلاب و نظام با کسی تعارف ندارم. راه‌کارهای شما را قبول دارم و به دعای برخاسته از نهاد آکنده از نجوای سحری شما آمین می‌گویم. هر عیب و ایرادی هم در نوشته‌هایم دیدید مانند همیشه‌ی‌تان، از تذکر و نقد و پند و حذر، دریغ مَورزید. کماکمان شاگردی بنده پیشگاه شما تمامی ندارد و پله‌ها را به قول محلی: همطی طی می‌کنم برای آموختن از نزدتان. ممنونم متن بنده را لایق نقد و ابرام دانستید. با ارادت: ابراهیم

 

سلام جنابان از سمت راست بَستِ حرم رضوی ع آقایان اسماعیل آفاقی (فامیل) ، ابراهیم گلچین (هم‌کلاس و رفیق) ، قاسم بابویه (رخف و همسنگر) با احترام و عرض زیارت قبول. هر سه قشنگ افتادین. لباس خادم‌الرضایی هم به اندام‌تان می‌آید. یاد ما هم نقطه‌به‌نقطه بیفتین. چرا ماها را سر می‌ذارین و مخفی و یواشکی می‌روین؟! این آخری کشکولی.

 

سید کاظم صباغ: علیکمّ سلام. آقا ابراهیم طالبی بزرگوار. بعداز چهل / پنجاه روزی که بیشتر نوشته هایت تراژدی غم بود. این نوشته شما باعث گردید. لبخندی ( روز تولد امام سجاد ع) بر لبمان بیاد.ریادم هست تمام نیروی آموزش دیده لشکرهای سپاه را به تهران آوردند. در گرمای خرداد فقط خروجی پانصد تن کربن از اکزوزهای اتوبوسها نفسهایمان را بند آورده بودند.

 

دامنه |: سلام محضر رفیق، اولین همسنگرم حاج سید کاظم آقا. وقتی نظرت پای خاطره‌ام می‌نشیند محکم‌تر می‌شوم در بروز احساسات آن روزهای خاص. خوب جزئیات در حافظه‌ات ثبت است. منم از تلنگرت برین قسمت، خندیدم. چه روزی بود آن روز. درود و ارادت رخف.

 

جناب حاج آقا سید حسین شفیعی سلام علیکم. از من برای این کار ثواب و صواب مسئله‌ی جانبازان محل، هر چه بر آید، دریغ نمی‌دارم. بهتر است این کار لازم و جزوِ ضروریات محل، در درون خود پایگاه مقاومت بالا و پایین صورت گیرد؛ چون پایگاه‌ها، طبقه‌بندی بایگانی رسمی دارند و اسناد آن می‌تواند آنجا نگه‌داری شود و در امان.

 

حجت الاسلام سید حسین موسوی خوئینی: سلام. ممنونِ خیرخواهی و نیک‌بینیِ شما هستم.

 

دامنه |: سلام مجدد. خرسند شدم از رضایت و حَسن سیرت آن دوست. استفاده خواهیم برد از محضر شریف شما. التماس دعا.

 

رضا ادبی: سلام علیکم. رضا ادبی هستم. ضمن سپاس از دعوت جناب آقای طالبی، از همراهی با دوستان این گروه خوشوقتم.
 
علیرضا آهنگر موسی: سلام به همه دوستان. صبح همه شما بخیر. علی رضا آهنگر هستم. تشکر از آقای طالبی بابت دعوت به گروه
 
تقی آهنگر: باز بوی خوش مدرسه. سلام به همه و درود براقا ابراهیم. ارادت.
 
عزت‌الدین رمضانی: سلام و درود. افتخاریست شاگردی مدرسه فکرت.
 
دامنه |: جناب رضا ادبی سلام. خرسندم از حضورت.
 
جناب علیرضا آهنگر سلام. ممنونم از حُسن استقبال و قبولت.
 
جناب تقی آهنگر سلام. من هم از بوییدن رایحه‌ی مدرسه، مثل جناب عالی‌ام. ممنونم.
 
جناب عزت‌الدین رمضانی سلام. بنده هم مفتخرم به وجود و حضورت.
 
دکتر بهرام فرجی: سلام بر همه اعضای ارجمند مدرسه ی فکرت و برادر  فرهیخته ام جناب طالبی عزیز. ارادتمند: بهرام فرجی.
 
دامنه |: جناب دکتر بهرام فرجی دوست گرانمایه‌ی من سلام. به حضور و بهره‌گیری از شما پژوهشگر و استاد محترم دانشگاه شادمانم.
 
احمد الله وردی زاده: سلام و عرض ادب و ارادت  خدمت حاضرین در گروه مدرسه فکرت و تشکر از جناب آقای طالبی بابت عضو نمودنم در این گروه، مدتی بود از مدرسه فکرت تلگرامی محروم بودم، نمی دانم سبب این محرومیت چه بود، مدرسه در بستر تلگرام تعطیل بود یا اینکه از بنده سلب توفیق بهره‌مندی از مطالب ارزشمند دوستان دانشمند گروه شده بود. در هر صورت از اینکه مجددا در یک پلتفرم قوی ایرانی با مهندسی معکوس از  تلگرام و با قابلیت بالا در خدمت دوستان هستم بسیار مسرور و مفتخرم
 
دامنه |: جناب الله وردی سلام. کلاً فتیله‌ی مدرسه‌ی فکرت بر روی تلگرام پایین کشیده شده بود از اول مرداد ۱۴۰۱. اینک فرصت گشایش آن روی ایتا فراهم شد. با شما موافقم ایتا عین تلگرام ساخته شد و قوی هم هست. کار در آن به شکل تلگرام، ساده و روان و مجهز است. خرسندم از دیدار دوباره احمد آقا.
 
علیرضا آهنگر موسی: سلام. افتخاریست جهت شاگردی مدرسه‌ای که مدیرش شما باشید.
 
شیخ محمدرضا احمدی: سلام بر استاد طالبی عزیز. هیچ جا خونه خود آدم نمی شه، هم مدرسه باشه، هم فکر باشه، هم اهل فکر. خونه از این بالاتر؟ ممنون به خاطر تلاش چند باره شما در ایجاد این وضعیت...
 
دامنه |: سلام مجدد جناب علیرضا. بنده برای اعضای شریف این صحن فکری، حرمت دانش و ارزش قائلم. از بسط محبتت، بازم خشنودتر شدم.
 
جناب استاد احمدی سلام. چه تعابیری؛ برخوردار از کمال اخلاقی خودتان. منم ممنونم که این تالار بازم همدیگر را ملاقات فکری می‌کنیم. داشتن رفیقی روحانی چون جناب عالی برای این بنده یک فرصت طلایی برای زندگانی دنیوی و اخروی است. از حضور و فکر شما حتماً متنعّم خواهم شد.
 
رزاق ادبی: سلام. جناب آقای طالبی ازاین که دوباره باب گفتگو را باز نمودید متشکرم، امیدوارم مباحث خوبی از دستان داشته باشیم.
 
دامنه |: سلام جناب رزاق ادبی. بسیار خوشحالم به انتظار درست شما. تشکر از بابت رضایت حضور.
 
شیخ محمد بابویه: عرض سلام و ادب خدمت آق مدیر محترم و اعضای فرهیخته و دانش پژو. بسی جای خوشحالیست که مجددا مدرسه فکرت راه اندازی شده تا بلکم قلقلکی بر عقل و بینشم توسط مطالب آموزنده دوستان داده شود تا از رکود فکری بیرون آید. بسیار تشکر.
 
دامنه |: جناب شیخ محمد بابویه دوست فرهیخته سلام. هم در برداشت از راه‌اندازی مدرسه بر روی ایتا مسالمت ورزیدی و هم از انتظاری که برای رونق‌بخشیدن به این صحن مطرح کردی ملاطفت نمودی. لابد چنین خواهند کرد اعضای شریف. سهم خودت را هم برای تقویت این مسیر، کم نگیر. خرسندم شدم از پذیریشی که کردی.
 
دامنه: سلام سید غمدیده‌ی عزیزم. می‌دانم غم درگذشت اسفناک پسرت آق سید جواد بخش وسیعی از ذهنت را به اشغال خود درآورده است. اما نشان دادید ستَبری هستی که در برابر ناملایمات می‌ایستی. بستر مدرسه‌ی فکرت حتی می‌تواند جایی باشد برای مباحثه روی پدیده‌ی حتمی‌الوقوع مرگ و معاد. یعنی جدا از بار مصیبت که گران است و طاقت‌رُبا، می‌شود از روی نظام آفرینش و قانون قطعی قیامت قدری قضیه‌ی مرگ و زندگی و آخرت مورد اندیشه و تفکر قرار گیرد. من از دلت -که چیزهای فراوانی از خاطرات پسر عزیزت وزن آن را بر تو بسیار سنگین کرده است و شاید هرگز از حافظه‌ات محو نشود- باخبر هستم. باز هم فرا می‌خوانم آن رفیق اندیشمندم را به طاقت آوردن عمیق‌تر. خرسندم این صحن باز هم دیدمت. درود و دردت هرچه بیشتر به سمت کاهش سیر کند.
 
پیام تسلیت حجت‌الاسلام آسید حسین آقا موسوی خوئینی به سید علی اصغر: مـوسى (ع) در مناجات با خدا عرض کرد: خداى من! کدام آفریده‌ات را بیشتر دوست مى‌دارى؟  فرمود: آن کس را که چون محبوبش را از او بگیرم، با من آشتى باشد. (مسَکّنُ الفُؤاد عِنْدَ فَقْدِ الْأحبّة وَ الْأولاد، شهید ثانی، ج۱، ص۸۵) سلام. داغی چنین، نه داغی‌ست خُرد. به شما تسلیت می‌گویم و از خداوند برایتان، شُکر و شکیبایی می‌خواهم. ایشان در پناه رحمت خالقش، پروردگار منّانِ مهرْبان است و اگر دریغی باشد، بر ماست که از مکر و آزارِ روزگار ایمن نیستیم. لطفاً : با کارهای نیکو و صدقه و قرائت قرآن، عزیزان از دست رفته را یاری کنید. آرزوهایش را درباره‌ی پدر و مادر، خانواده‌اش، دوستان و همشهریانش برآورده کنید. سعی کنید تا بر سختی‌ها و شهادت سیّدالشّهدا (ع) بگریید و زیاد بگریید. هم سبک می‌شوید؛ هم با بهانه و پُربها، به یاد میوه‌ی دلتان و برای میوه‌ی دل جدّتان (ص) گریسته‌اید؛ هم ثوابش به او می‌رسد که بسیار نیازمندِ عنایتِ جدّش و مادرتان(س) و سالار آزادگان (ع) است.
 
شیخ مجتبی اکبری لالیمی: سلام و درود آقا ابراهیم عزیز. از اینکه در مدرسه فکرت راهمان دادی متشکرم. خودم بشخصه یک مقدار تنبلم ولی از مطالب بسیار وزین دوستان استفاده خواهم کرد. یا علی مدد
 
دامنه |: جناب استاد حجت‌الاسلام آشیخ آقا مجتبی اکبری سلام. موجب مسرّت و ابتهاج بنده است که دوستی متین چون شما -یادگار درخشان پدر شهید شهدای ۷۲ تن نظام، حجت الاسلام حاج آقا اکبری یار و همرزم شهید حجت‌الاسلام عبدالوهاب قاسمی نماینده‌ی ساری- درین صحن مدرسه، حی و حاضر باشید. ممنونم از اعلام رضایت. عزیز و محترم ما هستید استاد و فامیل بااخلاق. فراوان درود و ارادت.
 
جناب استاد حجت‌الاسلام آسید حسین آقا موسوی خوئینی سلام. پیام آموزنده‌ای خطاب به جناب آق سید علی‌اصغر شفیعی دارابی نوشتید که تعالیم مندرج در آن برای ما درس زندگی و معنویت است. تشکر دارم و از یقین برخوردارم که آقا سید دلش ازین پیام پربارتان تسکین می‌یابد. التماس دعا. دامنه |: سلام و عرض ارادت و ادب جناب حجت الاسلام آقای خوئینی در مدرسه‌ی فکرت دعوت‌تان کردم. بهره ببریم از بیانات آن دوست نجیب. رفقا هم همواره جویای شما بوده و هستند. با احترام: ابراهیم طالبی دارابی.
 
دامنه |: سلام جناب ... . دعوت انجام دادم. مدرسه فکرت چند سالی روی تلگرام بود. که چند ماه پیش فتیله‌اش را کشیدم پایین کاملاً. چون بستر تلگرام فیلتر است و من هم فیلترشکن نصب نمی‌کنم. تا این که روی بستر "ایتا" مدرسه‌ی فکرت را آماده کردم. مقررات را ببینید متوجه می‌شوید. حضورت از نظر بنده به دلیل عمق شناختی شما لازم است. همه‌ی افکار و سلایق فکری هستند.
 
اسماعیل آفاقی: سلام. متشکرم همانگونه که گفتید شما را سر بالا بیشتمی. همه جا همراه ما هستید. جا نگذاشتیم. انشاءالله سفر های بعدی با شما همراه باشیم.
 
دامنه |: سلام مجدد و زیارت و نیز خدمات شما خوبان به زائرین قبول درگاه احدیت. ببینیم ما را این دفعه می‌برین؟! یا بازم غِب می‌شین و جامان می‌ذارین! در پناه حرم شریف رضوی باشید و سلامتی‌تان روزافزون. عوض‌مان زیارت و سلام هر بار یادتان نرود. لقمه‌های برکت مهمانخانه‌ی حرم را هم به یاد ما جِر بدین نِماسِه!
 
دامنه |: سلام جناب آقای موسوی خوئینی. پرنکته و سازنده. به نظرم درین مسئله‌ی تسلیت، وارد یک فضای فراتر از ابعاد مادی شده‌اید و درخشش واژگان اثربخش پیام جان ناآرام آدم مصیب‌زده و غیرمصیبت‌زده را آرام می‌کند. ممنونم از تراوش اندیشه که نیازمند چنین سفارش‌های معنوی نسبت به هم هستیم. قلب رفیقم سید علی‌اصغر درخشان شد. درود فراوان.
 
میرزا علی چلویی: سلام خدمت همه دوستان گرامی.
 
دامنه |: سلام جناب علی‌میرزا چلویی. همواره از بودنت در هر جمع و محفل خصوصاً صحن مدرسه فکرت خشنود بوده‌ام. با قلم خود هر وقت فرصت دست داد، گفته‌ها و افکار خود را از ما دریغ مفرما. خداقوت مرد خدا.
 
مهدی ملایی: سلام، از باز گشایی دوباره ی مدرسه بسیار خرسندم،امیدوارم که از دانش بزرگواران گروه نهایت استفاده را ببرم،و از عمو ابراهیم عزیز،که افتخار ما داراب کلا ییها هستن کمال تشکر را دارم. انشالله که قلم ها و قدمها در مسیر حق باشد.
 
جناب آقا مهدی ملایی سلام. همین لفظ صمیمی «عمو ابراهیم» برایم صدها لایه پیام دارد. به وجودت همیشه شائق بودم. بله، درست بیان داشتید طبق مقررات این مدرسه، فقط نوشته‌های خودِ اعضا قابل بارگذاری است و هر گونه ارسال کپی و بازفرست پست‌ها و متن‌ها اکیداً ممنوع است. زیرا هدف، تبادل و مباحثه‌ی اندیشه و تفکرات است که بنده در اولین پست در بالا با عنوان «مطلع و مطلب» قانون مدرسه را بر روی اعضای شریف آشکارا بیان کردم. آقا مهدی تو صاحب فکر و ذوق هستی، در صحن مدرسه مول ! نشو. کشکولی! و حرفت را بیان فرما. ممنونم از محبت دائمی‌ات. درود.
 
عبدالرحیم آفاقی: عرض سلام و ادب خدمت همه خردمندان حاضر در صحن مدرسه و تشکر و امتنان از استاد طالبی عزیز و فامیل گرامی برای دعوت دوباره و انسجام بخشی مجدد مدرسه فکرت. به امید بهره مندی از خرد و دانایی اعضای مدرسه در راستای تعالی
 
دامنه |: سلام جناب عبدالرحیم دوست و فامیل فرهیخته‌ی من. از کمالات شما مطلع‌ام و وجودت و نظراتت در مدرسه مفید است و نوشته‌های پژوهش‌محورت هم همواره خواندن دارد. خوشحالم بازم شما را درین تالار دیدار می‌کنم. لطف دارید به بنده.
 
شیخ محمد غلامی: سلام. شب براهالی مدرسه فکرت و به ویژه به آقای ابراهیم عزیز خوش. در پناه الهی تندرست باشید.
 
دامنه |: جناب حجت‌الاسلام آشیخ محمدجواد غلامی سلام. آقا از بذل محبت‌تان ممنونم. دیدار حضوری با شما کمتر دست می‌دهد چون پایتخت‌نشین هستید، لااقل این صحن دیدار فکری روی دهد. من هم مثل شما برین گردهمایی علاقه دارم. فراوان سلام.
 
شیخ محمد غلامی: سلام مجدد. مشتاق زیارت دوستان و شما بزرگوار هستم، بابت بازگشایی مدرسه تبریکات حقیر را نیز پذیرا باشید...
 
حجت الاسلام آق سید حسین شفیعی: سپاس از آقا ابراهیم و تسلیت مجدد به جناب آقای شفیعی. بسم الله الرحمن الرحیم. آقا ابراهیم سلام علیک. اینجانب نیز همانند دیگر دوستان از بازگشائی مدرسه فکرت در عرصه مجازی «ایتا» (پیام رسانی ایرانی) خرسندم و از جنابعالی به جهت این اقدام فرهنگی، تشکر می نمایم. از فرصت پیش آمده استفاده نموده و مجددا درگذشت نابهنگام مرحوم آقا سید جواد شفیعی دارابی را به والد ماجد آن عزیز و دوست دیرینمان جناب آقای سید علی اصغر شفیعی دارابی و دیگر بازماندگان آن مرحوم بویژه به برادر بزرگوارش آقا سید میثم شفیعی دارابی تسلیت می گویم. آرزومندم با عنایت روح مطهر نبوی از رحمت واسعه الهی در ماه شعبان بهره مند گردد. قم: شفیعی دارابی.
 
دامنه |: استاد گرانقدر جناب حجت‌الاسلام دکتر آسید حسین شفیعی دارابی. برای بنده ارمغانی بود که پیام شما به صحن مدرسه فکرت رسید. انتظار دارم به دلیل دانش و احاطه‌ی بالای شما به مسائل، این تالار را از اندیشه‌ها و آرای خویش، بی‌نصیب نگذارید. خیلی در فضای ذهن صف کشیده بودیم جایگاه خطبه‌های نمازجمعه ساری همچنان شاهد نماز و خطبه‌ی آن استاد باشد، اما نقاهت‌تان مانع از استمرار کار شد. این را گفتم تا از مقام معنوی شما درین صحن به جای خطبه‌ها بهره گیریم. از بال گسترده‌ای که به روی سید عزیزم آق سید علی‌اصغر گشاده‌ای و مثل همیشه نوازشگر غم‌های هم‌نوعان هستید از محضرت تشکر می‌کنم. مطلب مهم شما را صحن هیئت محترم رزمندگان را هم دیدم و بسیار دلشاد شدم، آنجا پاسخم را خواهم نوشت. از حضور و وجودتان در صحن فکرت بر خودم می‌بالم زیرا از گنجایش بالایی در تحمل دیدگاه‌های متفاوت و حتی متعارض برخوردارید. با ارادت: ابراهیم.
 
سید موسی صباغ: سلام بر اعضای مدرسه فکرت، و آق ابراهیم طالبی که عضویت بنده رو در این گروه فراهم نمودند. ان شاا... از فهم و دانش گروه استفاده خواهم برد. سرافراز و پایدار.
 
جناب آق سید موسی صباغ دوست متین من سلام. در وجود شما دانش و ارزش می‌بینم، لذا دیدن روی و رخ و روح و متن و نوشتار و نظراتت درین تالار فکری برای شخص بنده یک توفیق الهی و رغبت روانی است. سپاس از قبول دعوت حقیر.
 
غلام یزدانی: سلام به همه اعضای  وتشکر از مدیر گروه ا زدعوت همه ماتشکر وقدردانی داریم.
 
دامنه |:سلام جناب حاج غلام یزدانی دوست مهربان من. آقا از الطاف و رضایت شما در پذیرفتن دعوت بنده متشکرم. برای بنده ارزشمند و محترمی.
 
سیده ربابه سجادی: با سلام وادب خدمت همه بزرگواران گروه. سپاسگزارم از دعوت شما مدیر محترم گروه اقای طالبی. استفاده میکنیم از بیانات پر بار شما بزرگوارن  موفق و پیروز باشید.
 
دامنه |: سلام و عرض ادب به پیشگاه خواهر گرانقدر و انقلابی محل ما حاجیه سیده ربابه سجادی. از آن فامیل فرهیخته و مؤمنه بسیار ممنونم که دعوتم را بر عضویت در مدرسه فکرت با نهایت بزرگواری پذیرفتند. برای ما افتخاری‌ست بس والا که این صحن به وجود عزیزان گرانقدری چون شماها خوبان پر نقش باشد. خرسندم که همیشه برای انقلاب و ارزش‌ها و مردم، کوشا هستید. درود بر روح پدر عزیزتان مرحوم حاج سید حسن سجادی مرد بزرگ و نیکنام داراب‌کلا. با احترام و ادب: ابراهیم.
 
آق سید حسین شفیعی: سلام مجدد. آرزمندم دعا ها مستجاب شود تا بتوانم بهتر از گذشته ادای وظیفه نمایم. هفته گذشته نیز برای اقامه نماز جمعه و ایراد خطبه ها دعوت شدم؛ توفیق نداشتم پاسخ مثبت دهم. امشب نیز از ناحیه صاحبان مجلس در قائمشهر برای  سخنرانی در مجلس جشن نیمه شعبان  دعوت شدم ولی پاسخ منفی دادم ( حدود سی سال است که در آن مجلس سخنرانی می کنم)
 
سید زینب شفیعی: با‌سلام‌ و‌ احترام. باز‌ مدرسه، باز‌ فکرت. گشوده شدن مجدد مدرسه فکرت را خرسندم. خدا را شاکرم که در جمع حاضرم.
 
دامنه |: سلام فامیل محترم و گرامی‌ام سیده زینب شفیعی. همیشه عضو مدرسه فکرت بودید، اینک هم چون  این مدرسه روی بستر «ایتا» آماده شد، از دعوت شما غافل نشدم. نقطه‌نظرات را در صحن مطرح فرمایید تا با کمک هم به فکر بهتر و اندیشه‌ی منطقی‌تر و روش‌های اخلاقی‌تر بهتر آشنا شویم. خرسندم این‌گونه زیبا جملات نوشتید که نشان اهمیت‌قائل‌شدن به دانش و ارزش است. با درود بی‌شمار.
 
حجت رمضانی: بهترین دوستان کسانی هستند. که وقتی خودتو باور نداری بهت ایمان دارن.
 
دامنه |: ابتدا سلام می‌کنم به دوست خوب و بامحبتم آقا حجت رمضانی. آنگاه خرسندم که قبول کردید دعوت مرا برای بودن در مدرسه فکرت. سپس سپاس از یک جمله‌ی کلیدی که مرقوم فرمودید. درود.
 
 
شیخ ربانی: هو العزیز. صدیق ارجمند آقا ابراهیم سلام علیکم ، اینکه حقیر را لایق حضور در آن صحن مبارک دانستید کمال تشکر را دارم و استفاده می‌کنم. سعیکم مشکور
 
دامنه |: استاد حجت‌الاسلام ربانی رفیق شفیق سلام علیکم. نه فقط من، فراوان سراغ دارم دوستانی را که به وجودتان غرّه‌اند و اینجا جای حضور شایستگانی چون شما دوست فاضل و بااخلاق است. ما را به آموزه‌هایی که خود ترجیح می‌دهید، بساز. سپاس.
 
جواب شیخ ربانی: با سلام مجدد خدمت آن بزرگ مرد عزیز ، ای عزیز ، مرشد ،  دارای صورت زیبا و سیرت زیباست ، صورت زیبا برای مخلوق و سیرت زیبا برای خالق و این اقل العباد محروم از هر دو نعمتم ، پس احسن ، تلمیذ از اساتید معظم است که با بزرگواری مهیا کردید .شکرالله مسائیکم.
 
دامنه: ناب، نو، نوید بود استاد ربانی. شکرا مزیدا.
رهین محبتت: ابراهیم.
 

پاسخ‌هایم به پرسش‌هایم ( ۱ )

ابوالفضل بیهقی -قرن ۴ هجری- نویسنده‌ی بزرگ ایران بود.

چه چیزی سخنش را دلپذیرتر و شنُفتنی‌تر می‌کرد؟

این که "دیده‌ها" را از "شنیده‌ها" جدا می‌کرد.

نتیجه: به شنیده‌ها بسنده نباید کرد.

ابراهیم طالبی دارابی

 

پاسخ‌هایم به پرسش‌هایم ( ۲ )

علامه طباطبایی یکی از ستون‌های مستحکم فکری ایران است.

در کتاب مهر افروخته خواندم: روزی ازو پرسیدند به حرم مشرّف می‌شویم چگونه زیارت کنیم؟

فرمود: "مگر چیزی جز خدا مشاهده می‌شود."

نتیجه ← : هیچ جا حتی حرم مطهر و مقدس از توحید (یگانه‌پرستی حضرت احَد) نباید بیرون شد.

ابراهیم طالبی دارابی

 
 
نظر عبدالله طالبی: درود بر آقاے طالبے عزیز. خوشحال شدم که مدرسه فکرت در طرح مولدسازی دولت به مزایده گذاشته نشده تا سبب شود ذوق و شور خیرینی چون شما را از کف براند بازگشت با نرم افزاری که پشتش معما های خوابیده اما تبلور مهندسی ایرانیست خالی از لطف نیست  (( مبارک باد )) و اما تفاوت زاویه نگاه تان با من. شما نظرتان اینست که انسان در هیچ موقیعتے نباید حق را از خود براند ! چنین روشی بسیار دشوار وتقریبا محال. چون باتوجه براینکه انسان جایز الخطاست و می بینیم سوره اے به نام توبه نیز اعجاز شده که حتے خداوند از گفتن اسم ش در اول سوره نیز فاصله گرفته تا انسان در خلوص ذهنیتش بازگردانده شود نه در زبان و ظاهرش. اما میشود این سوال را به صورت زیر مطرح کرد. که چه زمانے حق ازدل انسان رانده میشود ؟ که از آن پرهیز کنیم ؟ به نظر من زمانے که انسان دروغ بگویید  حال به وجدانش یا به فهم طرف یا اطرافیان مقابلش . شیخ ابوبکر پاک سرشت نیز ظاهرا نتوانست به وجدان بیدار خود دروغ بگویید چون در مقام یڪ فرد آگاه یا به عمدا خطایے مرتکب شد. و وجدان یڪ فرد بیدار هرگز به خواب نخواهد رفت ونیز آرام نشود و هر لحظه مکررا خود را در آینه پاسخگو مے یبیند  وزمانے رهایے پذیر میشود که طبیعت خداوند دست به اعجاز بزند  وتلنگر یا ((سرتپے ))پدرانه نصارش کند . و اماچه بهتر بود مانند مولوی عبدالحمید از بند خویش خلاص و بازتابنده حقانیت می شد. و امابعد تان را نیز بگذرم. هم از تعریف هم از تحریف تان. بهتر بود در ساختار نظام اسلامی از ابتدا خشتی به نام دروغ چیده نشده بود  که بعدا چنین به سمت ریزش خیز بر ندارد یا کج نشود. تا مباداالزامی فراهم شود که هر روز به خودمان اجازه دهیم حقانیت اسلام وحقوق های ملتی را پایمال کنیم تا بازم مبادا تراک این نظام اسلامی بازتر شود. بنظرم بالای مدرسه فکرت گفته ای را سنجاق کنید: (سکوت مجاز ولی دروغ ممنوع) شب تان خوش
 
دامنه |: سلام جناب عبدالله دوست بافکر من. ممنونم که دعوت مرا صحه گذاشتی. عضویتت در مدرسه برای شخص من مفید و لازم بوده و هست. خوشحالم از دیدارت درین تالار. اما پاسخ کوتاه به نکاتت:
 
۱. طعنه‌ی قشنگی زدید. نه، مدرسه‌ی فکرت، یک مؤسسه است، فتیله‌اش بالا و پایین می‌شود ولی خاموش نمی‌گردد. مگر گت پُف چِک هایره!
 
۲. ایتا چون با خود وزرات ارتباطات است، شبیه‌ترین و قوی‌ترین نسخه در مقایسه با تلگرام است که جاذبه و سادگی دارد. باید به داشته‌های داخلی روی آورد.
 
۳. موافقم که جانب حق ایستادن دشوار است. چون گاه تشخیص حق، غبار می‌گیرد و هر کس خود را معیار حق جا می‌زند.
 
۴. برداشتت از سوره‌ی توبه، یک فهم است اما گویا چون جنبه‌ی تنبیه و تنبه داشت، ذکر بسم‌الله به قرینه‌ای که ما خبر نداریم نیامده است. توضیح شما هم نکته هست، اما هنوز باید رویش فکر کرد.
 
۵. شیخ شبلی شوریدگی‌اش زان رو بود که دستگاه عباسی وی را حاکم دماوند ایران کرده بود و سپس در اثر بازگشت و توبه، از تک تک مردم دماوند بحلّی (=حلالیت) خواست. مثل گویش محلی که مادران تهدید توأم با تطمیع می‌کنند ای فرزند! شیر را بحِلّ نمی‌کنم! اگر نماز نخوانی!
 
۶. وجدان اغلب لازم به سرتَب (=کشیده، سیلی) ندارد، چون مرز آن با حقیقت و بطلان بسیار نزدیک است و سرشت انسان هر دو را خوب می‌فهمد.
 
۷. خشت نظام خوب و مستحکم چیده شد. مهم این است کسانی با قصد تعمیر خواستند آن را نماسازی کنند، دیدند بیراهه رفتند. خشت در دست قاطبه است، هر وقت قاطبه به سمت نخواستن رفت، خشت هم می‌ریزد اما خشت انقلاب به برداشت بنده همچنان پر سیمان و مصالح است.
 
۸. از صراحت در گفتارت مباهه می‌کنم و ممنونم به این متنم توجه نشان دادی و قلم نقد بر آن کشاندی. شادمانی‌ام پنهان نباشد ازین مباحثه و علایقت به نقد و بیان افکار خود. درود. با نهایت احترام و ارادت.
 
اسماعیل آفاقی: سلام. سلام بر یکایک شما که استقبال بینظیری در ایجاد و راه‌اندازی مجدد مدرسه فکرت داشتید باید به جناب آقای ابراهیم طالبی تبریک گفت که به نوعی دوستان را بر مسند نوشتاری و ارائه نظر سوق میدهد تا مسئولیت پذیری خوب داشته باشند متشکرم.
 
 
برادر و فامیل گرامی‌ام آقا اسماعیل آفاقی سلام. سلوک آن دوست همیشه درست و بر پایه‌ی وحدت و محبت بوده است. این نگرش شما تحکیم و تألیف قلوب را هموار می‌کند. خرسندم برداشت جمیلی از بازگشایی مدرسه فکرت بر روی بستر ایتا درین مقطع زمانی کرده‌ای. همین‌طور بنده هم ازت ممنونم که هئیت محترم رزمندگان را با صبر و حوصله پیش می‌بری. تشکر وافر.
 
اسحاق آهنگر: سلام به اقا ابراهیم عزیز ودوست داشتنی ودیگر رفقای در گروه وهمچنین به آقای سید علی اصغر عزیز مهربان ازاینکه ما را لایق در جمع خود دانستید ممنونم.
 
دامنه |: جناب آقا اسحاق آهنگر دوست دیرین من سلام. آقا شما شایستگی والایی دارید و افتخار است وجودت و حضورت در صحن مدرسه فکرت. آق سید علی‌اصغر عزیز ما، صاحب مدرسه فکرت است و مشاور ارشد بنده درین تالار فکر و اندیشه. هر دوی ما به فضایل اخلاق جناب‌عالی و روحیه‌ی بارزت و درخشنده‌ات در خدمت به خدا و خلق خدا، واقفیم. ممنونم رخف.
 
سیده زینب شفیعی سیداسدلله: سپاس از این دعوت در فکرت. امید است خوانش و بینش در فکرت،حقیقت را به فطرت بازتابش نماید. تشکر از شما فامیل گرامی  درود فراوان به شما.
 
سلام مجدد به فامیل ارزشمندم خانم سیده زینب شفیعی. بیان در نوشتار شما حاکی از قدرت فکر و دانش است. خرسندم این‌گونه توانا می‌بینم. بله، انتظار بایسته‌ای مطرح فرمودید. به‌یقبن همین خواهد شد. روح پدر عزیزت مرحوم آق سید اسدللله پدر شهید و روح مادر گرانقدرت (خاله‌زاده‌ی مرحوم پدرم) در پرتو انوار الهی باشد. بسیار خوشحالم از بیان نظرات و دیدگاه‌های بانوان شریف مدرسه فکرت. التماس دعا و عرض ادب.
 

سلام و احترام و اکرام

به نام خدای حکیم و جان‌و‌جهان آفرین
مجلس ختم پسرعمه‌ی عزیزم، رفیق دور و درازم زنده‌یاد آق سید محمد باقر شفیعی دارابی فرزند مرحوم حجت الاسلام حاج آق سید علی شفیعی و مرحومه حاجیه رضیه طالبی. برادر اخوان معزز و مکرم جناب الاسلام حاج سید جواد آقا (آق شفیع) شفیعی دارابی و جناب آق سید صادق شفیعی و عموی آقا سیدضیاء (هادی) شفیعی و فامیل نسبی و سببی بسیاری از بزرگواران مقیم قم، در ساعت سه و نیم عصر روز پنجشنبه‌ی جاری (یازدهم اسفند ۱۴۰۱) تا حدود ساعت پنج عصر در مسجد چهارمردان قم سرِ کوچه‌ی هجدهم. یاد آن رفیق نیکنام و دوستدار خداوند و اهل بیت عصمت -علیهم السلام- و انسان خَیّر به حالِ بیچارگان به خیر و نیکنامی.
بازنشرکننده‌ی خبررسانی: ابراهیم طالبی دارابی

 

آیا عربستان واقعا" عملگرا است؟

به نام خدا. سلام. برخی روزنامه‌ها و جریانات داخلی معمولا" هر چند وقت یک بار پای عربستان سعودی را به میان می‌کشند تا محمد بن سلمان شاهزاده‌ی ولیعهد را مردی برای «گذار از سیاست سنتی به سیاست عملگرا و تنش زدا» معرفی کنند. (بخوانید: جا بزنند)

من این ایده را پس می‌زنم زیرا او در صحنه‌هایی که پای مصلحت عام مسلمین در وسط است -حتی اگر ایران هم داخل ماجرا نباشد- فردی بسیار خش و منشاء آزار و نقار جهان اسلام ظاهر می‌شود. گرچه آقای عبدالرضا فرجی راد -استاد ژئوپلیتیک دانشگاه- اخیراً گفته است:

 

«حاکمان پیشین عربستان، طی سال‌ها به دنبال نفوذ در کشورهای منطقه، تفرقه‌افکنی و تشدید بی‌ثباتی بودند اما با روی کار آمدن «محمد بن سلمان» این رویه عوض شده و حالا عربستان می‌کوشد تا نقش دیگرگون شده‌تری در منطقه به دوش بکشد.»


اما به نظر می‌رسد تعبیر "گاو شیرده" در بیان رهبری معظم چنان به واقعیت ساختار سیاسی فعلی عربستان (بخوانید کشور متعلق به یک آل) منطبق بوده است که عده‌ای -احتمالا" نقّاد ولی بعضا" واسط- را وا داشته، برای کنایه به ایران، عمدا" از یک جرثومه‌ی عرب بُت بسازند.

واقعیت آن است که «محمد بن سلمان» اساسا" در محیط داخلی حکومت، رقیب را می‌کشد و چیزی به عنوان رقیب نمی‌شناسد، حتی اگر حریف او از سلسله‌ی خونی خودش باشد. بخش وسیع (شاید تمامِ) خستگی سیاسی امنیتی منطقه‌ی مسلمین ریشه در بلندپروازیی‌های شخص وی دارد. احتمال این می‌رود او نسبت به مذهب هم، دیدِ انقطاع و بریدن پیدا کرده باشد. ایجاد برنامه‌ی تفریح ساحل در دریای سرخ برای آزادی هر کار غیراخلاقی، یک نمونه‌ی آشکار از گذرش از مَنعیات متقن و منکرات شرعی است.

تنها این نیست، او در جهان عرب، تسلیم‌ترین فرد در برابر غرب است. غرب که لااقل هم‌اینک به جهان اسلام در دو قاره‌ی آسیا و آفریقا تعرض بی‌شرمانه دارد و مستوجب سرزش و تشَر است. بگذرم. | ۹ اسفند ۱۴۰۱ | ابراهیم طالبی دارابی.


نظر حاج احمد: سلام صدیق محترم آقاابراهیم. همیشه تحلیل هایت عالی مطابق با واقع و قابل استفاده است. به نظر بنده هم، بن سلمان احتمالا از دین خارج شده است.

 

سلام رفیق‌برادرِ بهتر از جانم جناب حاج شیخ احمد آهنگر. می‌دانستم صَدیقان عزیزم، که بی‌وقفه به عظمتِ شئون مفهوم قرآنی اولوا الالباب (به عبارت ساده: برخوردار از مغز پُخته در معرفت) باور دارند و از آن حَظّی هم برده‌اند، مرکز مطلبم را می‌گیرند. ممنونم که با بیان نظر راسخ و صریح‌ات نسبت به این مسئله‌ی درگیر، مرا در پروراندنِ ژرف‌تر این دیدگاهم مدد داده‌ای. درود بر تو رفیق همه‌ی دوره‌های زندگی من خصوصا" هم‌زایر دایم زیارت حرم حضرت امام رئوف رضوی علیه‌السلام.

 

حاج شیخ احمد آهنگر: از لطف حضرتعالی متشکرم. باید خدمتتان عرض کنم جدای از اطلاعات جامع شما ازذهمه مسائل وموضوعات، تدین ودینداری حضرتعالی برای من بیش ازهمه حائز اهمیت است. انشاالله درپناه ایزدپناه موفق و هرروز بیش از گذشته بدرخشید. چون جزو افتخارت دوستان هستید.

 

سلام مجدد حاج شیخ احمد. چه در صحن، چه در جمع، حضورت همواره قوت قلب است. با کمک همه‌ی اعضای شریف، گشایش فکری و درخشش‌های اخلاقی پدید خواهد آمد. مدرسه هم همین را تعقیب می‌کند. از حُسن خُلق آن رفیق نسبت به بنده و همه‌ی افراد لذت می‌برم.

 

دامنه |: سلام مجدد حاج احمد. چه در صحن، چه در جمع، حضورت همواره قوت قلب است. با کمک همه‌ی اعضای شریف، گشایش فکری و درخشش‌های اخلاقی پدید خواهد آمد. مدرسه هم همین را تعقیب می‌کند. از حُسن خُلق آن رفیق نسبت به بنده و همه‌ی افراد لذت می‌برم.

 

حجت رمضانی: سلام آقا عکس وفیلم گرفتن با من همین.

 

دامنه |: سلام حجت خوب من. آقا همین خود بالاترین شرکت است. از قضا چه هم کاربلد ظاهر شدی در شکار صحنه‌های ناب چهره‌ها در روز پاسدار در مراسم بالامسجد. ممنونم از اعلان شراکت.

 

دامنه |: جناب آقا اسماعیل آهنگر دوست محترمم سلام. خوشحالم از قدم و ان‌شاءالله قلم شما. از محبت و حرمتت به رفیق سید علی‌اصغر غمگسار ما سپاس ویژه می‌کنم. دل دردمند مصیبت‌دیده با همین چند کلام هم آرام و التیام می‌گیرد. عزت مستدام.

 

اسماعیل آهنگر: مخلص عمو ابراهیم. خدا پدرو مادر شما رادرحمت کند. روحشون شاد. روح همه پدرهای آسمانی شاد.

 

خلیل: با سلام. لطفا دهه شصتی ها رو هم با خودتون داشته باشید و بزار افتخار حضور در کنار شما رو درک کنند.

 

سید موسی صباغ: خدا رحمتشون کنه. به رسم ادب و احترام ، فاتحه ایی رو نثارشون کردم.

 

آقا حجت سلام. آقا بزار جوهر قلم آق ابراهیم خشک بشه. چرا زود هل من مبارز طلبیدی. توضیح : آقا حجت به همراه باجناقش اقای شهابی و برادر خانمش حاج رضی کار جهادی ( شخم زمین ها با روتوری) .کارمزدشان هم روی سفره معلومه.خدا قوت بازوانتان سرشار از انرژی.

 

دامنه |: سلام جناب آقا خلیل دوست گرامی من. ما باید ببالیم دهه‌ی شصتی‌های این زمانه اجازه دهند کنارشان قدم بزنیم. ارادت دارم محضرت. شفای پدرت جناب آقا پرویز عزیز -مرد اخلاق و آداب و محبت- آرزوی قلبی ماست.

 

سلام جناب آقا سید موسای عزیز. نشان شخصیت آن دوست محترم است. خوشحالم ساختی رفیق بامرام.

 

بازم سلام سید موسی. داشتم فیلم رو نگاه می‌کردم. پیامت رسید. غذا چیه؟! جغول‌بغول؟! اون بُد مال کیست؟ یک متر ارتفاع داره. لابد ون دله تِشّ خمیرما گند کانده. آنقدر کم خوردین، نون رو سفره موند. جناب حجت خوب ما ضَب سلیقه داره. جالب بوده. شماره تلفن ایتای جناب محمد ابراهیم شهابی باجناق نازنین آقا حجت را برام بفرستین.

 

خلیل: سلامت باشید سپاس از بابت دعای خیری که برای ابوی داشتی ..رحمت خدا بر والدین محترمتان..

 

سید رضی: سلام اقابراهیم قابل شما رو نداره زحمت غذا را اقایان کشیدن ما خوردیم

 

دامنه |: سلام حاج سید رضی فامیل دوست داشتنی. گت‌گت لقمه گیتی ته! خواستم چای بخورم، حواسم رفت روی فرطّه‌فرطّه لقمه‌های شما چهار وشنا تشنا ! ویرّه ویرّه جِر دانی. خوب شد نماسید.

 

سید رضی: سلام مجدد اقا ابراهیم تلیر دسته اماره بوسنی بیه وشنا بیه. انشاالله امدید محل درخدمت شما هسیم فامیل عزیز.

 

دامنه |: ممنونم. حتماً حتماً. اما تیسا نون نا. به مادر عظیم الشأن‌تان آن فامیل ارجمندمان سلامم را حتماً برسان. از محبت‌تان بسیار متشکرم. هر جا باشی حتی پیش تیلر، تلاش و بَتج بَتج کفنِه ته گردن. آفرین.

 

اسماعیل آهنگر: مخلص عمو ابراهیم. خداپدرو مادرشمارارحمت کند روحشون شاد ورح همه پدرهای آسمانی شاد.

 

دامنه |: صدها سپاس اسماعیل عزیز. ممنونم از عنوان محبت‌آمیز و صمیمی «عمو ابراهیم». همنام پدر مرحوم‌تان هستم دیگه. خدا والدین‌تان را سرشار غفران کند که یاد ابوین من کردید.

 

سید موسی صباغ در مباحثه با یک عضو به اسم "محمد" : سلام. شاید اصلاح طلبان در صدد افزایش بیشتر قیمت دلار و زمین زدن دولت باشند اما سیاست غلط اقتصادی دولت مجلس مسبب اصلی است. مجلس هم فقط عنوان انقلابی را برای خودش یدک میکشد. مجلس انقلابی هنوز نتونسته شفافیت ارا را به تصویب برساند. در واگذاری خودرو هم فقط نقش تماشاچی رو داره. میبین چطور خودروایی که قیمت کارخانه ایی ۲۰۰ میلیون قیمت داره ،در بورس به بهانه کفش قیمت از طریق عوامل بیرونی سرمایه داران دست به یکی کرده و قیمت ۲.۵ برابر و بیشتر به خورد مصرف کننده دادند. در بحث واردات خودرو که قرار بود به کاهش قیمت ها کمکی کنه با روی اوردن به خودرهای لوکس که قیمتی بالای یه میلیاردی دارند برای قشر سرمایه دار قدم بر داشتند. در دو روز اخیر هم خبرها حاکی که مجلس خواهان حذف مالیات از منازل بالای ۲۰ میلیارد تومنی است.نمیشه همه نقص ها را به گردن دشمنان و اصلاح طلبان انداخت. آقای رئیسی هم که پارسال تو سخنرانی عنوان میکرد که مدیری که صرف اینکه به من رای نداده نباید کنار گذاشت ، باید فکر امروز رو میکرد که مدیری که بهش رای نداده نه تنها او بلکه برنامه او را هم قبول ندارد که تا امروز نظاره گر زمین زدنش باشه. تاج زاده در دوران اصلاحات عنوان کرده بود که حتی آبدار چی ادارات باید دوم خردادی باشند تا همه چی در مشتشان باشد. این یعنی داشتن یک گروه فکری و برنامه پشت سر دولت. حالا شاید رئیسی به خودش بیاد تا ترمیمی در کابینه و مدیران تصمیم گیر داشته باشه.

 

سید موسی صباغ: سلام مجدد . گوشت گوسفندی لوه کباب که با میزبانی آق مجتبی رمضانی ( جعفر مرتضی) اصلا بدنمون با جغول بغول سازگار نیست. تازه هنوز کباب پزی حاج غلام یزدانی به کنار، که هر ماه در باغش بخور بخوره.

 

دامنه |: سلام مجدد و تشکر از توضیحاتت. نوش جان‌تان. حاج غلام یزدانی ره باید توی گلخانه‌‌ی زیبایش غافلگیر کنم این دفعه.

 

سید کمال‌الدین عمادی: خدایش رحمت کند با اولیای دین علیهم السلام محشور گردد. انشاءالله توفیق حاصل گردد در این مجلس همشهریان عزیز شرکت کنیم تا تسلای آنان و عبرتی برای ما از دار فانی.

 

دامنه |: سلام استاد حضرت حجت الاسلام سید عمادی. موجب مسرّت و طرَب قلب خواهد بود شرف حضورتان. سلامت باشین. بلی، یک فلسفه از سنت زیبای مجالس ترحیم، همین عبرت است که در کلام‌تان اشارت رفت.


آق سیدحسین شفیعی دارابی: سلام علیکم. قطعا حضور در این مجلس؛ افزون بر اینکه موجب تسلی خاطر صاحبان مصیبت می شود و سبب افزایش ضریب بهره مندی مرحوم آقای سید محمد باقر شفیعی از رحمت الهی خواهد شد؛ عاملی است که ثواب الهی را برای افراد شرکت کننده در این مجلس نیز به همراه دارد؛ پس شایسته است عزیزان از حضور در این مجلس دریغ نورزند.

 

سلام استاد شریف جناب حاج آقا شفیعی. بسیار عالی. قلّ و دلّ. ممنونم از تشویق به حضور شایسته.

 

جناب حاج سید رضی سجادی عزیز سلام. به احترام محبتت به مرحوم آق سید محمدباقر و آمرزش‌خواهی برای والدینم، از میزم برمی‌خیزم. سید پاک‌سرشت دعای‌مان کن. نیز دعا برای رفیقم آق سید علی‌اصغر داغدیده و اعضای بیت شریفش. تشکر.

 

سید رضی: سلام  مجدد اقا ابراهیم تلیر دسته اماره بوسنی بیه وشنا بیه. انشاالله امدید محل درخدمت شما هسیم فامیل عزیز.
 
دامنه |: ممنونم. حتماً حتماً. اما تیسا نون نا. به مادر عظیم الشأن‌تان آن فامیل ارجمندمان سلامم را حتماً برسان. از محبت‌تان بسیار متشکرم. هر جا باشی حتی پیش تیلر، تلاش و بَتج بَتج کفنِه ته گردن. آفرین.
 
اسماعیل آهنگر: مخلص عمو ابراهیم. خداپدرو مادرشمارارحمت کند روحشون شاد ورح همه پدرهای آسمانی شاد.
 
دامنه |: صدها سپاس اسماعیل عزیز. ممنونم از عنوان محبت‌آمیز و صمیمی «عمو ابراهیم». همنام پدر مرحوم‌تان هستم دیگه. خدا والدین‌تان را سرشار غفران کند که یاد ابوین من کردید.
 
سید موسی صباغ در مباحثه با یک عضو: سلام. شاید اصلاح طلبان در صدد افزایش بیشتر قیمت دلار و زمین زدن دولت باشند اما سیاست غلط اقتصادی دولت مجلس مسبب اصلی است. مجلس هم فقط عنوان انقلابی را برای خودش یدک میکشد. مجلس انقلابی هنوز نتونسته شفافیت ارا را به تصویب برساند. در واگذاری خودرو هم فقط نقش تماشاچی رو داره. میبین چطور خودروایی که قیمت کارخانه ایی ۲۰۰ میلیون قیمت داره ،در بورس به بهانه کفش قیمت از طریق عوامل بیرونی سرمایه داران دست به یکی کرده و قیمت ۲.۵ برابر و بیشتر به خورد مصرف کننده دادند. در بحث واردات خودرو که قرار بود به کاهش قیمت ها کمکی کنه با روی اوردن به خودرهای لوکس که قیمتی بالای یه میلیاردی دارند برای قشر سرمایه دار قدم بر داشتند. در دو روز اخیر هم خبرها حاکی که مجلس خواهان حذف مالیات از منازل بالای ۲۰ میلیارد تومنی است.نمیشه همه نقص ها را به گردن دشمنان و اصلاح طلبان انداخت. آقای رئیسی هم که پارسال تو سخنرانی عنوان میکرد که مدیری که صرف اینکه به من رای نداده نباید کنار گذاشت ، باید فکر امروز رو میکرد که مدیری که بهش رای نداده نه تنها او بلکه برنامه او را هم قبول ندارد که تا امروز نظاره گر زمین زدنش باشه. تاج زاده در دوران اصلاحات عنوان کرده بود که حتی آبدار چی ادارات باید دوم خردادی باشند تا همه چی در مشتشان باشد. این یعنی داشتن یک گروه فکری و برنامه پشت سر دولت.  حالا شاید رئیسی به خودش بیاد تا ترمیمی در کابینه و مدیران تصمیم گیر داشته باشه.
 
سید موسی صباغ: سلام مجدد . گوشت گوسفندی لوه کباب که با میزبانی آق مجتبی رمضانی ( جعفر مرتضی) اصلا بدنمون با جغول بغول سازگار نیست. تازه هنوز کباب پزی حاج غلام یزدانی به کنار، که هر ماه در باغش بخور بخوره.
 
دامنه |: سلام مجدد و تشکر از توضیحاتت. نوش جان‌تان. حاج غلام یزدانی ره باید توی گلخانه‌‌ی زیبایش غافلگیر کنم این دفعه.
 
سید کمال‌الدین عمادی: خدایش رحمت کند با اولیای دین علیهم السلام محشور گردد. انشاءالله توفیق حاصل گردد در این مجلس همشهریان عزیز شرکت کنیم تا تسلای آنان و عبرتی برای ما از دار فانی.
 
دامنه |: سلام استاد حضرت حجت الاسلام سید عمادی. موجب مسرّت و طرَب قلب خواهد بود شرف حضورتان. سلامت باشین. بلی، یک فلسفه از سنت زیبای مجالس ترحیم، همین عبرت است که در کلام‌تان اشارت رفت.
 
سلام رخفم حاج قاسم. فرمودی دامنه (یعنی من) هم وارد شوم از سیره‌ی موالید مرحوم پدرم بگویم. آقا باور بفرما من خودم دنبال 12 فرزند بودم اما همین جمهوری اسلامی سر ما را گول زد و گفت سه تا بس است و چهارمی به بعد کوپن و حتی دفترچه درمانی و حقوق هم نمی‌گیرد. خدا برکت دهد به پدر و مادرم 10 فرزند آوردند. خصوصا" حاج آقا آفاقی را که گفتم باری درین صحن که 14 تا فرزند به دنیا هدیه کرده. مرحوم حاج اکبر بالامله را هم خدا غریق رحمت کند تا نفس داشت ساخت. مثال مرحوم حاج سید رضا شفیعی هم مثال درستی بود. الحمد لله فراوان هستند این خاندان. چرا از پدر حاج سید محسن آقا سجادی مثال نزنیم که گمانم آن مرحوم هم  سیزده چهارده فرزند شایسته به امانت گذاشت و خدا واشون مادر ره حفظ هاکانه پروین عَمقاضی ره. حالا شیعه شده پیر و نونهال تک و توک و با خطر جمعیت اندک. رخفم حاج قاسم تو که دستت به بالا مالا می‌رسه به جمهوری اسلامی بگو وَچه پول ره ویشته هاکانه و پوشک را هم رایگان. خله گرونه. ماها که آن زمان کاهنه جِل وندسمی. اسا رسم شد مای بی بی!!

هع حجت؟!
تِه دل هِم ۱۲ تا خوانه؟!
خاش گت بَوا سو دکتی لابد !
 

اطلاعیه‌ی اول مدرسه‌ی فکرت

اعضای شریف سلام و ادب و و ارادت و احترام

۱. من چون به خط ایتای تمام مخاطبان محترم دسترسی ندارم، دعوت به صحن فکرت برای آنان ممکن نشده است. اینک هر یک از شما اعضای شریف اگر به خط ایتای هر کس دسترسی دارید و تشخیص می‌دهید باید عضو این تالار فکری شود، خطش را به بنده ارسال کنید تا دعوت انجام گیرد.

۲. آقا سید علی‌اصغر به بنده خبر داده در برخی از گوشی‌ها عدد پیام‌های وارده در مدرسه فکرت نمایش داده نمی‌شود. این نقص فنی البته روی ایتاهایی که روی کامپیوتر نصب است و نیز برخی از گوشی‌های دیگر وجود ندارد، بنابرین برای این‌که از متن‌های بارگذاری‌شده در صحن مدرسه آگاه شوید، منتظر درج عدد و آمار پیام وارده نباشید، هر بار که ایتا آمدید، مدرسه را هم باز کنید تا از دیدن و خواندن مطالب روزانه و نیز بیان نظر عقب نمانید. باشد تا این نقص فنی جزئی، برطرف شود.

با تقدیم بالاترین احترام
ابراهیم طالبی دارابی | دامنه

 

عبدالله طالبی: درود جناب آقای طالبی. شب شما بخیر. بسیار این پیام شما را پسندیدم. تحلیل درباره سیاست های کشورهای همسایه سبب آشنایی و ترویج اندیشه ورفتارهای سیاسی حاکمان شده و توان فکری مقابله یا مصالحه با آنها را ارتقا میدهد و باعث فاصله گرفتن از بیان طوطی وار شعارهای ناروا و پوچ تو خالی می شود. اما عربستان پایتخت مذهبی و معنوی مسلمانان جهان تجلی گاه خانه خداوند متعال زادگاه محمدبن عبدالله پیامبر صلح وعشق نبی اکرم رسول‌الله ( ص) و قبور بقیع نباید عربستان را هدف شعار ناشایستی قرار داد. بُد بعدی نیز تقریبا شاخص قدرت برای اکثر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس. بگذرم. اما حاکم حاضر محمد بن سلمان در تائید بیانتان خشونت بن سلمان مانند افراطیون داعشی حدمرز ندارد. بازتاب نقش و خشونت وی به منتعقدین را ازجمله در اندام تکه تکه شده جمال خاشقچی میتوان نگریست جاه طلبی یش را نیز در سرکوب وگرفتن ثروت شاهزاده ها وبازرگانان وبه شکلی عقیم کردن انها در امور سیاسی و در منگنه قراردادن و زیر ذروبین بردن شان انعکاس داده ( که خود نشان ضعف وترس و البته شایدم سن و تجربه کم ش قائل بود ). با گفته های آقای فرجی را نیز موافقم. محاسن ولیعهد جوان همنوایی با تکنولوژی روز و استارت پروژه فضایی در شهر نئوم استارت احداث بزرگترین شهر سبز برای آینده گردشگری کشور و اراده مصمم‌تر برای فاصله گرفتن از درامد های نفتی تأمل روابط خارجی با اکثر کشورها حتی با اسرائیل  اگر واقع گرا باشیم و درپوشی روی جنگ یمن بگذاریم پیشروی خوبی داشت. نکته حاشیه به نظرم کمی خالی از لطف بود. اشاره گاو شیرده در بیان رهبری مثال زده اید کاری به عللش ندارم ولی تاریخچه اش را بازنگری کنیم بهتر است بدانیم. اولا این گفتار از جانب ترامپ بود زمانی که شیپور عقب نشینی  و خروج نیروهایش را در سوریه دمیده بود  وعربستان با ممانعتش سبب شد روحیه چپاول ترامپ گل کند و اگر اشتباه نکنم هفت تریلیون دلار از عربستان برای ماندن در سوریه طلب کرد  و بن سلمان نیز پذیرش کرد و ترامپ نیز از خوشحالی این ساده لوحی بن سلمان را به پای اوصاف کشور عربستان نوشت وآن را گاو شیرده نامید. اما آن زمان من خود از رسانه سیما شاهد خنده تلخ ولیعهد بودم ومطمئنم که در ذهنیتش آینده تلخی برای آمریکا ترسیم میکرد. اما در آخر سیاست ما و تمسخر سیاسی به عربستان نیز بی اساس است باید این را بیاد داشته باشیم قردادهای ایران نسبت به چین و روسیه وسوخت های مجانی به لبنان وکمک های میلیارد دلاری به سوریه نیز همین شکل است. گاو شیرده اما در پنهان و به اسم اقتدار باید در بطن خود نیز کنکاش کنیم. ببخشید کمی طولانی شد.
 
 
سلام جناب عبدالله‌ی طالبی دوست محترم من. متن تحلیلی و توضیحی و دارای اطلاعات و اخبار تاریخی شما را با دقت و شوق خواندم. درود می‌فرستم که روی متن‌های اصلی مدرسه فکرت وقت می‌گذارید و نقد و بررسی و شرح مفید می‌نویسی. خوشحالی من تشدید شد در تمام فرازهایی که متن بنده به دنباله‌بخشی مفید، کامل کردید.

۱. من هم با همه‌ی نقدی که به عربستان دارم، همچنان ترجیحم این است دریچه‌ی ما با آن حکومت نباید بسته شود.

۲. منظورم همان است که شما شکل‌گیری قضیه‌ی "گاو شیرده" را شکافتی. یعنی رهبری معظم، منظرش ازین وضع فعلی عصر یکه‌تازی پسر ملک سلمان همان واقعیتی است که غرب دارد این مرکز معنوی جهان اسلام را می‌دوشد و مسلمین هم به دلیل سلطه‌ی غرب بر منطقه و تسلیم سران عرب  فعلا" قادر به جلوگیری نیستند.

۳. آقای فرجی راد به نظر من از یک تحلیل رئالیستی (=واقع‌نمایانه) دور افتاده است. نظر شما البته جای خود محفوظ.

۴. ایران کمکش از سرِ تسلیم در برابر غرب نیست، بلکه اهتمام به امور مسلمین است که در مقابل بی‌رحمی‌های کشورهای اسرائیل‌محور تنها و دچار فقر و جهاد واجب کفایی شده‌اند. ایران به نظر من از روی چارچوبه‌ی مکتب خود را نسبت به تعرضات غرب در حوزه‌ی مسلمین، بی‌رگ و ترسو نمی‌داند

ممنونم از تمام آنچه فرموده‌‌اید؛ چه نقد بر مفاد متنم و چه تشریح بهتر و بیشتر آن. بارها از ائمه‌ی اطهار -علیهم السلام- خوانده‌ایم که تأکید و ارشاد فرموده‌اند با هم مناظره کنید و حلقه‌های علمی تشکیل دهید. سپاس که این مسیر را عین همین سفارش معصومین ع ، پی می‌گیری.
با ارادت: ابراهیم
 
 
آق سید حسین شفیعی: آقا ابراهیم سلام علیک. جناب آقای عبد الله طالبی را نمی شناسم؛ از خواندن پاسخهای عالمانه و حکیمانه و آراسته با شهامت و شجاعت و ادب و تبیین منطقی و.... جنابعالی بسیار خرسند گشته و لذت بردم. موفق باشید.
 
دامنه |: سلام استاد عزیز. باید در بحث نرم نرم افکار بسازم. ممنونم پاسخ‌هایم را درین صفاتی می‌دانی که برشماردید. درود وافر.
 
عبدالله طالبی: درود مجدد. گریزی به بند ۴ شما. در یک مستندی حیات وحش از شبکه نچرال جغرافی سرنوشت گرگی را به تصویر کشید بود که هفته هادرصحرا به دنبال غذا می گشت ولی ناباورانه به لانه برمی گشت وهر روز نیز به توله‌های خودش شیر میداد وسرانجام آنشد که از ضعف جان سپرد وهمچنین توله هایش نیز بعد چند روز از بین رفتند. نکته مهم این است سیاست ما شبیه به همین گرگ است سیاست ایران از دو نظر معیوب است بزرگترین عیب آنست آنقدر در امور منطقه خود را آغشته کرده و فارغ گشته که قدرت اصلی یک حکومت قدرتمند در بنیادش خلاصه میشود نه در خارج یعنی مردم ش رشته های اصلی قدرتند و نیازمند به رسیدگی بیشتر هستند. هرچقدر در فرآیند رسیدگی مردم کوتاهی کند خودبخود به تزلزل ستون هایش شروع و به پاشیدگی نزدیک تر میشود بایدامور منطقه در اولویت دوم قرار داد وگرنه عاقبت گرگ نصیب مان خواهد شد. عیب دوم نیز عمیق تر است در ازای قدرت گرفتن کشورهای که مورد عنایت قرار داده برخلاف کشور های دیگر دست آوردی نصیب نمیشود چالش اقتصادیش را در بُد معنوی میداند. سپاس از توجه تان
 
صدرالدین آفاقی: با سلام خدمت اندیشمند گرامی آقای طالبی. بازگشایی مجدد مدرسه فرصت مغتنمی جهت اینجانب برای بهره مندی بیشتر و بهتر از تعالیم بزرگواران و اهل معرفت مدرسه میباشد. سپاس از این دعوت. عبارت ( دانایی، توانایی است ) که بدان اشاره کردید مرا به یاد بیانی از مولای متقیان امام علی علیه السلام که در حدیث نبوی باب علم میباشد انداخت که ( العلم سلطان.من وجده صال به و من لم یجده صیل علیه) علم قدرت و اقتدار است. هر کس آنرا بدست آورد میتواند حکم کند و هر کس از آن محروم باشد براو غلبه پیدا خواهد شد.
 
دامنه |: سلام دوباره جناب عبدالله‌ی طالبی دوست همیشگی من. ما که به دستاوردهای علم، اتقان می‌ورزیم باید به حاصل آن هم اعتنا کنیم. دو علم دیرپایه‌ی «علوم سیاسی» و علم «روابط بین‌الملل» هر دو در بحث قدرت، قائل هستند اگر کشوری در چند شاخص از جمله موقعیت جغرافیایی، جمعیت، نفوذ منطقه‌ای و ... برتری‌هایی کسب کند، جزو دسته‌های قدرتمند است. ایران درین دسته جای دارد. یعنی نفوذ آن قسری و طبیعی و با تدبیر خبیرانه‌ی رهبری معظم است که شاید طول بکشد قدر این اِشراف ایشان بر دسیسه‌های جهان دانسته شود.
 
شیر تا زَهره دارد، شیر است. غرب می‌خواهد ایران که قسراً و با برنامه و با هدایت رهبری معظم به علت ارتقای قدرت و رشد شاخص‌ها، شبیه شیر در بیشه‌زار و دارای نعره‌ی بازدارندگی فعال شده است، به دست خود، خوف کند و شُغال و کفتار و لاشه‌خوار ! شود. این که نمی‌شود آدم دستِ قدرت و نفوذ خود را خودش قطع کند. غرب هم، چون نمی‌تواند ما را حریف شود و زمین بزند، زوزه می‌کشد. البته این‌که کشور باید در داخل، هم مقتدر و هم خدمتگزار باشد سخن حقی زده‌اید.
 
در آن متن من -که صبح نوشتم- تمام حرفم این بود، جور در نمی‌آید مطبوعاتی مدعی مدرنیته، شعار آزادی بدهند اما از بن سلمان مستبد، یک بُت دروغین و فردی مدرن بسازند. او اساساً فردی به قول شما جاه‌طلب و حتی به نظر من مزدور و مرتبط با سرویس‌های غرب است. پس، تناقض است جریاناتی در داخل ایران، شعار مدرن و آزادی دهند، اما از یک عربِ عقب‌مانده‌ی کودن دفاع کنند که از دموکراسی هیچی سرش نمی‌شود. بازم تشکر وافر که در بحث شرکت فعالانه و منتقدانه دارید.
 
جناب صدرالدین دوست اندیشمند مجاور حرم امام رئوف ع سلام. همین‌که بوی خوش حرم رضوی به مشام صحن می‌افشانی خود یک نعمت است. چه حدیث نورانی‌یی از مولا امام هدی علی ع ارمغان دادی. اما بعد، مدرسه فکرت تا متولد شده، شما را در صحن حی و حاضر داشته. حالا هم تشخیص دادم بر روی سکوی ایتا همان مدرسه را جانمای کنم. البته سال ۱۳۹۹ برای این که یک مدرسه‌ی پشتیبان در آب نمک داشته باشم آن را مخفیانه در بستر «ایتا» قوی‌ترین و فنی‌ترین پیام‌رسان ایران، تأسیس کرده بودم برای روز مبادا جایگزین مدرسه بر روی تلگرام گردد. همین هم شد؛ این‌که دو روز پیش اعضای شریف را مجدداً فراخوان کردم. دیدم استقبال بی‌نظیری هم شده. خدا را ازین باب شاکرم. از صدر هم متشکرم که گرمای صحن را حفظ خواهد کرد. زیارت می‌کنی ولو از لای خیابان‌ها ذره‌ای هم به قول فریدون آسرایی: به یاد ما باش.
 

محمود آهنگر: نفرمایید آقا. مشتاق دیدارم. دفعه بعد ایشالله تو جشن ها و شادیها.

 

[در پاسخ به شفیعی مازندرانی] استاد عزیز حضرت حجت الاسلام شفیعی مازندرانی سلام علیکم. استاد، همان طلیعه‌ی این غزل، حرف اصلی اسلام و انسان را زده‌اید. عالی هم: این بیت معظم غزل‌تان:

    غیرِ دین، درد را دوا نَبُود
    بهرِ فطرت، دل آشنا نبود

افتخار دارم در صحن مدرسه فکرت، روحانیان نام‌آشنا و وارستگان بزرگ محلم حضور دارند و از دعوتشان به این تالار فکری، اطمینان قلبی می‌گیرم. ارادت وافر. ابراهیم


[در پاسخ به محمود آهنگر] سلام آقا محمود عزیز. بله، سرور و شادی جزوِ ذات بشر است و حق تعالی آن را در نهاد همگان نهادند. من هم مشتاق این ملاقات هستم و به‌زودی هم را خواهیم دید. آقا سید علی‌اصغر عزیز ما هم از شما رفقای بامعرفتِ زنده‌یاد آقا سید جواد و میوه‌ی دل آسید یعنی آق سید میثم عزیز -که کمرش به‌سختی شکست و روحش هنوز جریحه‌دار است- بسیار پیش من ابراز رضایت کرد و گفته بود این رفقای وفادار در بالاترین رفتار خود را در عزا و ماتم ایشان ظهور دادند. من هم شاهد شماها خوبان بودم که جست و خیز صادقانه می‌کردین. بر همه‌ی شما درودِ بی‌عدد می‌فرستم.

 

سلام جناب عبدالله‌ی طالبی دوست بامطالعه‌ی بنده. نظام انقلاب اسلامی، هفت هشت دولت به خود دیده. معلوم است دولت‌ها ضعف و حتی انحراف هم داشتند، اما از منظر من، رهبری‌کردن کشور توسط رهبری معظم در راستای مقتضیاتی بوده که باید این‌گونه پیش می‌رفته. ما مسیر اصلی درست و مقاوم طی کردیم. من صعف‌ها را در تمام این هشت دولت می‌بینم. البته خدمات و حسنات و نقاط قوت هم را هم عرضه کردند. انکار نمی‌کنم درصدی بالا ازین وضع نابسامان که دو دهه است مردم را بیشتر تاب‌آور بار آورده، ناشی از ناکارآمدی کسانی است که در تعارف افتادند و شایستگان را نمی‌گمارند. حتی اینک حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی نیز که می‌توانست دولتی منسجم بسازد، ازین کار سر باز زد. وقتی کسی رأی می‌آورد، حق دارد در دوره‌ی چهارساله‌ی خود مدیریت کشورداری را طبق چارچوب خود بچیند، کامل و منظم. حتی دموکراسی‌ترین کشورها وقتی حزبی پیروز می‌شود کشور را کامل به دست می‌گیرد تا وقتِ بعدی کارزار انتخابات از راه برسد.

 

در مورد رفتار و زیان مسالمیت‌آمیز پیشه‌کردن، با شما موافقم. البته صلابت هم در جای خود، خوب جواب می‌دهد. مثل هشدار درست رهبری معظم که اگر یکی بزنی، ده تا می‌خوری. چون دوران «بزن، در رو» از نظر ایشان گذشت. عصر، عصر مقابله‌ی آنی است. اما من برداشتم ازین یکسری مطبوعاتی که حاضر شدند بن‌سلمان را اسوه‌ی مدرنیته! و پیشرفت و عملگرایی (=پراگماتیست) معرفی کنند این است احتمالا" در دایره‌ی نفوذ سرویس‌ها افتادند و حرف دشمنان را بلغور می‌کنند. مطمئن هستم روزی برملا خواهد شد. سپاس از توجه و بیان آزاد دیدگاه‌ات جناب عبدالله. بهره می‌بریم از نقد و توضیحاتت.


سلام حضرت استاد حجت‌الاسلام ربانی رفیق صدیق. بر مؤمنانی چون شماها خاندانی عالم از بیت شریف روحانیت -که از دیرباز جدّ شما در نجف اشرف تحصیل کرده و در اتاق‌پیش بالمله‌ی داراب‌کلا، حوزه و حجره‌ی طلاب داشته- همیشه حرمت قائل بودم. اینک هم طی سال‌ها پس از انقلاب اسلامی از محضرت همیشه کسب فیض می‌کنم. خوشحالم نفس گرم و محبت‌آمیزت، نسخه است.

 

مسائل روز

به نام خدا. سلام. "پیروز" توله‌یوز ایرانی جان باخت را بذارید کنار. منظور من اون تیتر "عبور..." است. از نظر من حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی رئیس دولت ۱۳ مهترین نقشی که باید ایفا می‌کرد این بوده تمام آثار بد و زشت دولت شیک‌پوش حجت الاسلام حسن روحانی را به عنوان یک "میراث زشت" از بین می‌بُرد. اما حیف در تعارف افتاد و شاید هم به اُفت و خیزان.

در نخستین روز دولت وی، گفته بودم روزی می‌رسد جریان راست از آقای رئیسی هم قطع امید می‌کند و ازو می‌بُرّد. دولتی که به تعبیرم به «دستور» بیفتد، قادر نیست گشایش کند. قضیه‌ی پول خارحی فروشی و ماجرای مشکوک قیمت سرسام‌آور ماشین یک مسئله‌ی پیچیده برای دولت سیزده شده است. من البته جنس جناب رئیسی را جنس سالم و مردم‌مدار می‌دانم، اما باور دارم او سیاست بلد نیست. جای ایشان همان مَحکمه و حتی بهتر خودِ حرم رضوی ع بود که واقعا" تحولات شگرف و نوآوری‌های شگفت آفرید و فضایی امید و سرشار از برابری به روی زائران رضوی خلق نموده بود. شخصا" به اخلاق و منش فردی حجت الاسلام رئیسی احترام قائلم و در وی سلامت در رفتار و صدق در کردار می‌بینم.

اینک؛ تیتر این روزنامه‌ی آرمان  اینجا -که البته از دسته روزنامه‌ی منفی‌باف و وابسته به باند بیت مرحوم رفسنجانی است_ همان چیزی است که بنده دورنمای این روز را دو سال پیش مطرح کرده بودم. تیتر این است: «عبور اصولگرایان از رییسی کلید خورد». حتی به نظرم محمدباقر قالیباف هم شش‌ماهی هست حرف‌های انتخاباتی آغاز و ساز کرده. بگذرم. سیاسی‌میاسی بلد نیستم! | ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ | ابراهیم طالبی دارابی.

 

نظر جناب حجت‌الاسلام ربانی: هوالعزیز. صدیق ارجمندم آقاابراهیم سلام علیکم، مسائل روزتان را خواندم و با مقدمه "میراث زشت " موافقم ولی ، به نظر حقیر: باجمله شما " او سیاست بلد نیست جای ایشان ....." با وجود ضعف ها و نقدها که بر دولت آقای رئیسی وارد است اما دولتش با زمین سوخته و مین گذاری شده که یکی از آنها را آقای عباس عبدی ( ارز ۴۲۰۰ ) اشاره کرده بود مواجه شد، با عمر کوتاه دولت آقای رئیسی " یک سال و اندی " آیا استقراض دولت به بانک مرکزی تعطیل نشد ؟ آیا، چاپ اسکناس تعطیل نشد ؟ آیا، قانون مجوز کسب و کار اینترنتی نشد ؟ مطلعید که بیشتر رانت و رشوه‌خواری و پارتی و... آیا، قضیه کرونا جمع نشد ؟ آیا، رتبه بندی معلمان بعد از ۱۱ سال عملی نشد ؟ آیا، مبارزه با حقوقهای نجومی حقیقی نشد ؟ آیا، بیمه فراگیرتر نشد؟ آیا دیپلماسی منطقه ای زنده نشد ؟ و... . آقاابراهیم عزیز، مطلعید نبض اقتصاد دست کارگزاران سازندگی است آنها چنبره زدن روی نفت ، معادن ، نیرو و.... شرکت‌های بزرگ و شرکت‌های توزیع.... و رئیس جمهوری که با صداقت شعار مبارزه با فساد داده به این سادگی... نکته مهمتر ، الآن جنگ واقعی جهانی است استکبار با جنگ ترکیبی و اغتشاشات میدانی و فعلا با برگ برنده ای به نام دلار .... عزیز ، از شما .... چون خبره ای و آگاه به زمان. خدایا خادمان به ملت و کشور امام زمان ( عج) یعنی ایران عزیز را سربلند نگه دار.

 

سلام جناب حجت‌الاسلام استاد ربانی رفیق مشفق محترم. همین آغاز بگویم به روحانیانی که به درد (مادی و معنوی) مردم آشنا هستند، همواره خوشبین‌تر هستم و همین متن شما چنین حالی از شما روایت می‌کند. روند توسعه و رشد اقتصادی یک امر بطئی و آرام است اما گاه مسائلی رخ می‌دهد که باید فوری باشد. مثل الگوی چین در عصر دنگ شیاپینگ در سی سال پیش که حتی رشد ده درصدی را تجربه کرد که چهار نعل باید کشور پیش می‌بُرد. رشد ده درصدی واقعا" رشد سریع و نفسگیری هست تا کشور به متعادل رشد آرام چهار تا پنیج درصد برسد. مثل راندن دوچرخه با رکاب‌زدن آرام و بی‌ریسک (=بدون خطرپذیری)

حالا پاسخ مابقی مطلب شما: رُک بگویم خیلی نگران نیستم که همه‌چیز در دولت آقای رئیسی حل شود. این که به نفع کشورم هست. پس کتمان نمی‌کنم قصد ایشان خدمت و رساندن کشور به مرحله‌ی رشد مناسب است. اما شما نگاه کنید دولت در برابر دو مسئله‌ی دلار و ماشین کاملا زانو زده است. خیلی بد است مردم شب بلند شوند ببینند موجودی کیف‌شان مثلا" یک میلیون بوده اما در برابر دلار و یورو و حتی پول‌های عراق و کشورهای عربی چنان ریزش کرده که خجالت می‌کشد برود خرید. چون با این پول یک نایلون دسته‌دار پُر هم نمی‌شود معامله کرد. اگر این وضع، مثلا" ماه به ماه باشه، حرفیه. اما همه می‌ینیم ساعتی شده قیمت ماشین و پول خارجی (به قول غلط: ارز که یعنی چیزی خیلی ارزشدار) الان ملاک بازار و دلال قیمت همین دو قلم است. هی ذهن جامعه را به هم می‌ریزند. دولت 13 انگار هیچ راه حلی برای این رفتار سوداگرانه ندارد. بگذرم.

در مورد اغتشاشات پاییز -بلکه به نظر من جنایت غیرقابل بخشش عده‌ای فواحش و چهره‌های کریه -که خودِ صداوسیمای جمهوری اسلامی آنان را این قدر بی‌جهت بزرگ کرده بود و چند شبکه را در اختیار این فاسدان قرار داده بود- باید عرض کنم بنده که پشت ماجراها را در رصد داشتم تمام آن قضیه علیه‌ی حاکمیت و رهبری بوده و کسی کاری به دولت آقای رئیسی نداشته حتی جناب حجت‌الاسلام سید ابراهیم رئیسی تا دو ماه اول سعی می‌کرد بی‌طرف از آن عبور کند از موضع‌گیری می‌هراسید. رهبران فاسد و هرزه‌ی اغتشاش تمام منظورشان اصل انقلاب بود. که مفتضحانه رسوا شدند و 22 بهمن مانند یک سیل خروشان آنان را از بستر کشور جاروب کرد. بگذرم، که با مماشات فاحش قوه‌ی قضاییه زمینه‌ی بروز بعدی این مفسدان را بازهم فراهم کرد و به نگاه تحلیلی من ممکن است در آینده‌هایی قابل دسترس، باز هم جولان بدهند. از بیان صریح و دلسوزانه‌ی شما قدردانی دارم. درود فراوان.

 

پاسخ دامنه به زودی: سلام

 

سید موسی صباغ [در پاسخ به حجت رمضانی دارابی] سلام بر آقا حجت. این چچیه با زمینه سیاه!!

دامنه | : سلام آق سید موسای عزیز. نگران مباش، عمرت دراز. ولی جناب حجت خوب من، پیش‌پیش تِه وسه نقشه و دسیسه دکشیه! این هم کشکولی اول صِوی!

 

حاج احمد آهنگر: سلام آقاابراهیم مه زن پیر مرحوم سید اسدالله شفیعی ۱۷ تا وچه داشته.

 

[در پاسخ به احمد آهنگر دارابی] سلام رفیق عزیزم حاج شیخ احمد. وای! پس مقام نخست، مال آق اسدالله عمو است و ما خبر نداشیتم. جالب این‌که همسر اولش، تِه خاله وچه هست و همسر دومش، مِه خاله وچه. حاجی خداقوت زحمت کشیدی این اطلاعات ناب را در صحن جانمایی کردی. خوب خاشه زن‌پیَر هوا ره دانّی حاجی! خدا بیامرزدشان. آقا حجت! مَطّل نکن عکس آق سید اسدالله عمو را بساز و زیرش بزن ۱۷ تا.

 

سید کاظم صباغ: سلام رفیقان محترم.حاج شیخ احمد و کربلایی ابراهیم طالبی. اول آنقلاب کاظم پهلوان اسمل(یکَم باانقلابیون و کمیته محل زاویه داشت)  گوته صبح صبح آقای افاقی سره سر صبحانه کلاس وُری حاضر غیاب کانّه.یعنی همه بیمونه،بعدصبحانه بخارن،اسا طوری بیه. که همه دَرنه واسه یه خانوار پر جمعیت حسرت خوارنه. خدا عاقبت رفسنجانی را بخیر کند کاری را که شاه نتونست (دوتا بچه کافیه). با عقیم کردن مردان بالای پنجاه سال،و قطع حقوق کوپن بچه چهارم،توزیع رایگان قرصهای ضدبارداری ،ومجوزدادن به پزشکان برای بستن لوله رحم مادران بعداز دو فرزند(ویژه مرضیه دستجردی وزیر کابینه احمدی نژاد) نسل کشی شیعه را درطول تاریخ بنام خودش ثبت کرد.(.یعنی اجرای طرح کشیش مالتوس مسیحی صهیونیزم). سرزنده سرافراز باشید. به امیدحق.
 
دامنه |: جناب رفیق شفیق من حاج آقا سید کاظم صباغ عزیز سلام. چه مثال قشنگی زدی از شِخ‌احمدعمو آفاقی عزیز من. منم خاطره دارم. نوجوانی، صبح‌ها می‌رفتیم خونه‌ی پدر و مادر یکی از رفقا. از بس جمعیت زیاد بود آن بیت، روزی مادر آن خانواده، مرا صدا کرد‌ رفتم پیشش. دیدم دارد در حلقومم سوخته‌ی تریاک می‌گذارد! یکدفعه فهمید منم، پلِقم داد و گفت کوربَوی! صدا هاکون وا. در رفتم. نزدیک بود اِما ره تریاکی هاکانه!
 
اما بعد، بابت کنترل موالید، باور بفرما چنان مخالف بودم که گاه لجم می‌آمد ازون سیاست غلطاً در غلط. شجاعت و صداقت رهبری معظم بود که همین چند سال پیش از آن سیاست غلط، پیشگاه ملت در اجتماع مردم در بجنورد، عذرخواهی کردند.
 
 
آن زمان اجرای کنترل موالید، تنها روحانی صریح‌الهجه‌ای که با این سیاست وحشتناک سه فرزند بسِ آقای مرحوم رفسنجانی در سال ۱۳۶۸ در افتاد، مرحوم آیت‌الله شیخ محمد یزدی بود که من جبهه‌ی مریوان بودم و روزنامه‌ی اطلاعات طی چند روز این قضیه و صحبت مصاحبه‌ای آقای یزدی را بازتاب می‌داد و من مو به مو می‌خواندم.
 
آن روزها خدا تازه به من یک فرزند داده بود، عارف، که حتی زمان به دنیاآمدنش هم نبودم و جبهه بودم و پس از چندی، دو سه روزه مرخصی آمدم و دیدم و فوری بازگشتم. با آن‌که با آقای یزدی زاویه‌ی فکری داشتم اما این موضع‌اش را مورد قبولم بود.
 
بله، رفیق آقا سید کاظم، باید هم ازین رفتار ناصحیح دولت وقت، خون جگر خورد. رفیق مشترکمان جناب حاج شیخ احمد آهنگر مثال درخشانی از ۱۷ تایی مرحوم آق سید الله گفت و افکار را خوب تحریک نمود. با تحلیل شما موافقم. ممنونم. آقا اسماعیل آهنگر کاظم آره، ولی بعداً به انقلابیون پیوسته بود.
 

علی شیردل: سلام و ارادت خدمت دوستان. به ویژه اقای طالبی. ممنون بابت دعوت و پذیرش بنده در مدرسه ی فکرت. همیشه برای یادگیری زندگی کرده ام و خوشحالم فرصتی فراهم شده تا در این گروه نیز بیاموزم. به دلیل مشغله ی زیاد در مسیر تعلیم و تربیت، کمتر فرصت حضور و فعالیت در گروه را دارم، اما در حد امکان مشارکت خواهم داشت. سلامت باشید.

 

سلام علی آقای شیردل که از ناحیه‌ی مادری عموزاده‌ی عزیز منی. نوید خوبی دادی، ازت همین انتظار می‌رود. از محبت و لطفت به من، بسیار سپاسگزارم. به دکتر ایمان داداشت هم خبر بده، آنلاین (= همان فارسی برخط، زنده) بشه. بگو مدرسه‌ی فکرت را روی ایتا ببینه. همون روز ۷ اسفند چند روز پیش، که روز بازگشایی مدرسه‌ی فکرت بر سکوی ایتا بود، دعوتش کردم. هنوز ندید. درود.


محمود آهنگر: سلام عمو ابراهیم. ما مشتاق دیداریم. ما انجام وظیفه کردیم. ایشالله آقا میثم وعمو علی اصغر را خدا صبر عطا فرماید. شما بزرگوارید با عشق.


علیرضا آهنگر موسی: سلام به همه دوستان. درود به شما آقای طالبی بنظرم در مورد آقا هاشمی خیلی بی انصافی دارمه میشه چون جریان حاکم اینو می‌خواد شما هم متأسفانه چندین بار با لودر همراه با تفکر خاص هم صدا از روی آن رد میشوید. شاید هم تو این صحن کسانی باشند اگر به یکی از همفکرانشان طعنه زده بشه کفن بپوشن بیان تو خیابون البته که تو این دولت کفن پوشیدن ممدوح وخارج ارعرف هستش. در ضمن مدرسه که از نامش پیداست محل تحصیل برای همه هستش نه افراد خاص وتفکر   خاص برای پیشرفت لازم نیست همیشه رفتار و عملکرد خودرو مورد تایید همدیگر قرار بدهیم البته همدل بودن خوب ولی دل دادن وقلوه گرفتن موجب پیشرفت نمیشه خواهشاً اگر صلاح میدانید دوستانی که تفکر خارج از این صحن رو دارند دعوت به عمل آورید تا گفتمان دل دادن قلوه گرفتن نشه. ارادت دوست خوبمان. سلام درود آقای طالبی. اگر ممکنه صفحه روجهت فرستادن عکس باز بفرمائید ( منظور گروه)

 

سلام جناب علیرضا آهنگر دوست دیرین من. بنده برای نظرات و دیدگاه‌های خودم از کسی -هیچ کسی- اجازه و رخصت نمی‌گیرم. شما هم راحت دیدگاه خود را بیان فرما. نگران بیان افکار دیگران مباش. آسوده و با تحمل بالا، صحن مدرسه را تحمل کن. ارادتم به خودت را که می‌دانی. خب، شما خود پیش می‌افتادی و پیشقدم می‌شدی روی مطالب و نوشتار وارد بحث می‌شدی و فضا را آراسته‌تر می‌ساختی. بازم دیر نشد. احوالپرسی اولیه در صحن که تازه سه روز از راه‌اندازی مدرسه می‌گذرد، کاری بر پایه‌ی سنت دینی و از روی محبت است، این نگاه عاطفی و مؤثر را در این فضا نکوب. درود.

 

حجت الاسلام محمداسماعیل ربانی زاده: با عرض سلام و ادب خدمت آقای ابراهیم طالبی عزیز. از تاخیر بوجود آمده(ناخواسته)در اظهار خوشحالی بنده از حضور در این جمع (هم کلاسی های عزیز) پوزش می طلبم. سپاسگذارم از اینکه مرا هم لایق هم کلاسی با دوستان دیگر دانستید. از شما بابت تاسیس مدرسه فکرت سپاسگذارم امیدوارم که راهگشا در مسائل مختلف باشد. البته از جایگاه شخصیتی شما آگاهی دارم البته همراه با ارادت فقط یک مطلبی را برای روشن شدن خودم میخواهم بدانم (حق طبیعی شاگرد هست) که سابقه (بیوگرافی) شما در تحصیلات آکادمیک در چه زمینه ای هست؟ (البته از قبل میدانستم که استاد دانشگاه بودید و در مسائل سیاسی مهارت خاصی دارید) این را هم عرض کنم که شاگرد پسر شما آقا عارف عزیز در قم بودم در کانون زبان و ارادت بین من و ایشان پابرجاست.

 

سلام جناب حجت‌الاسلام آشیخ اسماعیل ربانی. از لطف آن دوست شایسته و فرهیخته، ممنونم. برای من دعوت شما به مدرسه شوق‌انگیز بود. چون آتیه‌دار هستی و سرمایه‌ی معنوی محل خواهی شد. ان‌شاءالله. بله، خبر داشتم و عارف هم شما را می‌شناخت. خوب شد آن خاطره به یادت افتاد. بنده علوم سیاسی دانشگاه تهران خواندم. پژوهشگر هم بودم چند سال. سپاس. پدرت استاد ربانی عزیز بنده است، شما هم نیز.

 

مهدی رمضانی بالامحله (کوهدشت). سلام علیکم  ما پیر مرد ها هم  دل داریم مارا  هم  جا بده.


سلام به رفیق همه‌ی دوره‌های انقلاب جناب آقا مهدی رمضانی مرد اخلاق و مروت. باور بفرما نزدم حرمت و جایگاه والایی داری. با تمام رغبت دعوتت کردم مدرسه فکرت. التماس دعا.

 

سلام بر جناب استاد طالبی عزیز

 

۱. عنوان "دستور" بر دولت جناب رئیسی جالب هست. 

آقای رئیسی در نطق ها و سخنرانی ها، عموما از کلمات "باید" و "نباید" استفاده می کند و کسی که با این نگاه به مسائل و موضوعات بپردازد، طبیعی است که به طور مرتب "دستور" صادر کند. وزارت خانه های تحت امر او هم این گونه اند که نمونه بارز آن را در وزارت عتف می بینیم.

 

۲. اگر یادتان باشد، زمانی عبور اصلاح طلبان از خاتمی هم مطرح بود و به نظر من طیف تندرویِ آن از خاتمی عبور کردند و به جاهای دیگر وصل شدند، حالا کاری نداریم که خاتمی از آنها عبور کرد یا آنها از خاتمی، از بیانیه های شان می توان فهمید.

 

۳. از همه اینها که بگذریم، سیاه نمایی های طیف مقابل هم جالب است، کسانی که گرانی های سالهای گذشته را نادیده می گرفتند و یا رئیس جمهور شیک پوش را مقصر نمی دانستند، امروز دادِ گرانی سر می دهند. خودشان اذعان دارند که دولت قبلی دو پوست موز زیر پای دولت رئیسی گذاشته، اما بر پیامدهای آن چشم می بندند و... فریاد گرانی، فریاد همه مردم است، اما استفاه ابزاری از آن ممنوع است.

 

۴. گرچه این دولت پرجنب و جوش هست و رهبری هم چند روز پیش برآن صحه گذاشتند، اما داشتن برنامه و اهداف معین و حرکت بر اساس آن و واقعیت های موجود، مهمترین عنصر موفقیت است. 

البته بنده تفاوت اصلی دولت فعلی و قبلی را نه در عملکرد، بلکه در ماهیت و نوع نگاه به دنیا و مسیر پیشرفت کشور می دانم ارادت.

 

سلام جناب استاد عزیزم احمدی. نکات مهم در متن شما برایم جالب بود. ۱. درست به همین خاطری که شما نمونه‌ها آوردی، بنده اسم دولت رئیسی را «دولت دستور» نامیدم، که خوب شد وزارت عتف (علوم، تحقیقات، فناوری) را مثال زدید که برای خودت آن وزارت ملموس است. ۲. خیلی بادقت روی دولت ۱۲ هم مثال آوردی. چون اون زمان به قول شما همین مشکلات را نادیده می‌گرفتند و از دولت حسن روحانی تمام‌قد دفاع می‌کردند و حتی توجیه و بهانه می‌آوردند نمی‌گذارند دولت کار کند! ۳. مهم همین است که فرمودید، یعنی اصل بر داشتن اراده و برنامه و بکارگیری افراد قدَر است. ۴. من هم دولت حسن روحانی را بدترین دولت عصر جمهوری اسلامی ایران می‌دانم که اعتماد را نابود کرده بود و دایم دروغ می‌گفت و فقط هر روز شیک می‌پوشید. در آخر ممنونم که متنی مهمتر از خود متن من نوشتی که مسئله را روشن‌تر کرد. نیز می‌دانم همیشه منصفانه به مسائل انقلاب می‌پردازی و با ساختارشکنان و افراد غرب‌گرا و تندروهای دو جناح مرزبندی شفاف داری. درود.

 

سلام جناب حجت. کادیم مدرسه؟! مدرسه‌ی انجیل‌دِلینگه؟ یا مدرسه‌ی اوسا؟ تِه هِم ضَب بلابلیه! هسّی.

 

دامنه |: سلام حضرت استاد دکتر صحرایی. احکام هم زیباست و هم حکمت با خود حمل کند که انسان اگر آن را کشف کند در عشق و اطاعت از حضرت آفریدگار عمیق‌تر می‌شود. سپاس و ارادت

 

سلام استاد صحرایی: جالب و ظریف بود. مرا یاد آن زمانی افتاده که گاه گاه با هم روی مسائل مباحثه می‌کردیم. روزی بحث از ابرقدرت شد که شما به نقل از کتابی فرمودی زن ابرقدرت است زیرا با یک نگاه جهل تا عارف را زمین‌گیر می‌کند.

 

سلام مجدد جناب آقا شیخ اسماعیل ربانی‌زاده‌ی عزیز. شرمنده می‌کنی. اختیار بازنشر هر مطلبی از بنده در هر کجا، به تشخیص خودت برمی‌گردد و از طرف من نه فقط شما، بلکه هر کس خواست در نشر متون بنده اقدام کند، اختیار تام را دارد. دلیلش روشن است چون چه عیبی دارد خود مدرسه فکرت، منبع تولید محتوا باشد و متون متقن آن برای فضاهای مجازی و حتی محافل واقعی قابل انتشار و پخش باشد. سپاسم بدرقه‌ی راهت جناب ابنِ استاد ربانی. تندرست بمانی.

 

درخواست از جناب علیرضا

 

سلام مجدد جناب آقا علیرضای آهنگر. شب جناب‌عالی، متعالی. در یکی از نوشته‌های امروزت درین صحن، با صراحت و صداقت و حتماً از سرِ انتقاد سازنده، چنین جمله‌ای نوشته‌اید: عیناً می‌آید:

 

«آقای طالبی... شما هم متأسفانه چندین بار با لودر همراه با تفکر خاص، هم صدا از روی آن رد میشوید»

 

خواستم مطلع شوم درین سه روزی که -از ۷ اسفند تا امروز ۱۰ اسفند مدرسه فکرت روی سکوی «ایتا» بازگشایی شد- کدام یک از متن‌های من از آن بالا تا پایین، از چنین عیب و نقص و غلط بزرگی برخوردار بوده است که به تعبیر شما عین «لودر» روی آن رفته و رد شدم. خوشحال می‌شوم نشانی مستقیم بدهی تا اگر واقعاً چنین خطایی از من سر زده باشد، در صدد پوزش و شماتت خودم برآیم. ابراهیم طالبی دارابی.

سلام حاج حجت. معقول و پسندیده است پیشنهادت. پس اِسا اِت لغُز تِه رِه بار هاکانم؟ ته اِماها وِسّه زنده‌زنده دری مراسم تشییع و ختم می‌گیری! هنو تِه باجناق بِرار جعفر مؤذن غلامی جار نزوهه بلندگوپِشت. کشکولی بود. تِه همطی ادامه هاده خاش کار ره.

 

منظورم کار قشنگ و نشاط‌آور هنری‌ات است روی تصاویر اعضا که فضای صحن هیئت را دل‌آرا کرده.

 

دامنه |:سلام شبانه جناب عبدالله‌ی ما. کار منطقی کردی به این میانبحث خاتمه دادی. من هم موافقم بر ختم این بحث. فقط عرضم را پنهان نکنم، نگاه من به صاحب‌مَنصبان در هر پست و مقام، نگاه ارزیابی، نقادی و داوری از سر انصاف است. چون فرمودی: «تعارف با آقای رئیس جمهور را تمام کنید» گفتم. شاید شما همه‌ی مباحث من در صحن‌های دیگر را نبینی، در جای خود نقد هم می‌کنم دولت ۱۳ را. فراوان درود. خداقوت دوست کار و تلاش و کوشش و علاقمند به مطالعه.

 

جواب علیرضا: سلام درود به دوست ارجمند. حتما انتظار از آدم فرهیخته ای مثل شما بالاست و انتظار نگاه منصفانه هم از جانب ما بسیار. آخرین طعنه شما به مرحوم هاشمی (مبارز بی بدیل) در باره موالید لفظ روحانی صریح اللهجه که در مورد ایشان اون هم از زبان شما بنظرم صحیح نمیباشد چون تو همون گروه کلمه خائن هم در مورد ایشان بکارفته که اون نشان از تفکر و دیدگاه آنهاست البته ایراد شما رو بر خود می پذیرم که در چند روز هیچ بحثی در مورد مرحوم هاشمی درمدرسه نداشتید که این بحث در هیئت رزمندگان بارگذاری کردید که در مدرسه اشتباهی ارسال گردید فقط بخاطر کلاس درس همان دانش آموزان در دومدرسه البته بخاطر ارسال پست زیاد در هیئت دست رسی به پست شما در مورد هاشمی سخت و برایم ممکن نمیباشد که خود بهتر میدانید چندین پست در مورد هاشمی یا دولتش داشتید البته با قلمی که از شما سراغ داریم که قلم پاکیست خدا کنه بعدزاویه با مرحوم هاشمی منبری پرخاشگر رو ادامه روحانی صریح اللهجه به عاریت گرفته نشه حتی برای مزاح ویا شاید فرزندفاضل عاریتی به کسی داده نشه هرچند دلار به ۶۵ه‍ ت م برسه.

 

آق سید موسی صباغ: سلام آق ابراهیم. اول اینکه تیتر پیروز جان باخت . احتمالا نشان از آرمان گرایی این روزنامه است!!! معمولا کلمه تلف شدن برای حیوان بکار گرفته میشود، لفظی که برای شهید قاسم سلیمانی بجای شهادت از قتل در روزنامه های اصلاح طلب بکار گرفته میشد. کلمه عبور اصولگرایان از رئیسی ، کپی این روزنامه در دوران اصلاحات است که عبور از خاتمی را تداعی میکند. خاتمی در دوران اصلاحات با تمام نقدی که بر او وارد هست ،قانون اساسی را فصل الخطاب اعلام کرده بود با اعتراض بخشی از تندروهای اصلاح طلبان روبرو شده بود که عنوان میکردند خاتمی را از قطار اصلاحات پیاده خواهیم کرد ... اما سوتیتر این روزنامه در مورد رئیسی ، هم عقیده با شما هستم از اینکه رئیسی آمده جهت خدمت ،و ایجاد تغییر و حل مشکلات معیشتی مردم ،اما مشکل اصولگرایان نداشتن سازماندهی و اتاق فکر بعد انتخابات است ،بر خلاف اصلاح طلبان. که قبل و بعد انتخابات  با پشتیبانی تبلیغی و رسانه ایی وام دار هم هستند و موفقیت ناچیز و به نتیجه نرسیده را چنان بزک میکنند که عمده مردم در حالت انفعال قرار میگیرند. موفقیت این دولت در هفته های اخیر مانند احیا دریاچه ارومیه ، بهره برداری از موشک هایپر سونیک با سرعت ۱۲ ماخ (بالای ۴۰۰۰ کیلومتر در ثانیه ) و امضای تفاهم نامه با چین در راهسازی و حمل و نقل و پالایشگاههاو .... بخاطر نداشتن یه اتاق فکر منسجم و تبلیغی به محاق رفته. متاسفانه اعتماد به مافیای هفت سر خودروسازان که بعنوان یه لک لنگ در جمهوری اسلامی خودنمایی میکنه ، و استفاده از  مدیران باز مانده از دولت خوش نشین قبلی مشکلاتی ، و همچنین انفعال مجلس باصطلاح انقلابی ( شاید به نظر شما اقای قالبیاف بدش نیاد که این دولت به زمین بخورد و جاشو بگیره)عواملی است خدمات این دولت کمتر به چشم میاد. نکته بعدی هم مسئله دلار ،که همانطور با جدیت نیروهای امنیتی لیدر اغتشاشات  و برهم زنندگان امنیت  کشور دستگیر و بعضی ها به دار مجازات سپرده شدند، همین برخورد با برهم زنندگان امنیت اقتصادی صورت گیرد و با تسامح و تساهل برخورد نشود ان شاا.... این دولت از گردنه دست انداز و جاده شنی به جاده آسفالته بر خواهد گشت.


برادر اهل سیاست و دیانتم جناب آق سید موسی سلام. برترین شعَفم زمانی است، شریفی ازین صحن یا آن صحن، متن مرا مداقه قرار دهد و نقد و بررسی کند. بالاترین تشکر، که وارد این مسئله شدید و پرداختِ درستی صورت دادید. من نزدیک دو سال (کمی مانده دو سال شود) نقد و بررسی دولت ۱۳ را منطقی نمی‌دانستم؛ اما حالا که با رصد لحظه‌لحظه‌ی خودم، دارم چینش مهره‌های دولت ۱۴ را می‌بینم، مهم دانستم در مسائل روز، نگاهم را از این گونه موارد سرنوشت‌ساز نبندم. شما با شمّ تیزت، کانون تحلیل مرا کشف کردی؛ خیز آقای محمد باقر قالبیاف طُرقیه‌ای مشهدی برای بسترسازی فضایی که مردمِ طرفدارش به این نتیجه برسند که زمان ظهور قالبیاف فرا رسیده. او نگرشی با طرز نگاه نو با واژگان عاریتی مدرن، این مسیر را استارت زده است. مابقی بماند بعد. از حوصله‌ی بالا و توان فکری قوی شما در بررسی مسائل روز، دچار حیرت نشدم، همین را انتظار دارم. ممنونم. به هر حال دقت به سرنوشت کشور از سوی آحاد ملت، آموزه‌ای است که امام ره و رهبری معظم، آن را تقویت کردند و ما باید به مسائل حساس باشیم. هوش شما در طعنه‌ی من به توله‌پلنگ و حاشیه‌ی غیرتی‌ات در ورای آن ستودنی بود. درود.

 

شفیعی مازندرانی: السلام علیکم و رحمه الله. الحمد لله شما آقا ابراهیم مصداق السّلمان منا اهل البیت هستید. و می دانید که توفیقاتم وسعت ندارد. امید وارم گاهی توفیق خدمت داشته باشم.
 
دامنه |: مجدداً عرض سلام و ادب دارم محضر استاد مکرمم جناب مستطاب شفیعی مازندرانی. همیشه‌ی تحت احسان و زیر چتر عطوفت‌تان بوده‌ام. سعه‌ی صدرتان آموزگاری برای بنده است. از اعضای شریف می‌خواهم حتماً این قطعه غزل ناب استاد را مطالعه و غَور کنند. عالی سرودند؛ غنی، خوش‌وزن، دارای پیام و نور در ادبیات. درود فراوان دارم. با تقدیم ارادت.
 
خاطره‌ی جبهه‌ی جناب شیخ ربانی: خدمت اباعارف آقا ابراهیم عزیز سلام علیکم مساک الله خیرا ، حال که با انسان شریف ، پرتلاش و رزمنده متقی آقا حجت عزیز دعابة دارید خاطره ای را در این صحن شریف نقل کنم . با عرض سلام خدمت آقا حجت بزرگوار ، در یکی از اعزام ها به جبهه ، وارد مریوان شدیم و از آنجا به دزلی، زمستان بود برف شدیدی باریده بود با سختی رفتیم طرف رشته کوه ملکخور ، چون برف زیاد باریده بود نزدیک یک متر ، نمی‌شد به راحتی رفت و آمد کرد دستور رسید خودم برای هر نماز جماعت وارد سنگری بشوم و برای افراد آن سنگر صحبت و نماز بر پا کنم ، من وارد هر سنگر که می‌شدم برای اینکه بفهمم مازندرانی کسی هست یا نه می‌گفتم اینجا کسی کهی هست ؟ ازچند سنگر جوابی ندادن ،متوجه می‌شدم مازندرانی نیستند ، تا رفتم توی سنگری ، جمله را تکرار کردم دیدم یک نوجوانی جواب داد بله ، گفتم اهل کاجه هستی ؟ گفت ساری ، گفتم پس همشهری هسمی، گفتم اصلیت ساروی هسی گفت نه یکی از روستاهای ساری گفتم کدوم روستا ؟ گفت دارابکلا گفتم دارابکلا ، گفت بله ، با خود گفتم خوب دارابکلا بزرگه حتما پایین محله ای یا ببخلی هسته ، و من هم زیاد در محل نیستم گفتم کاجه دارابکلا، گفت بالامحله !!!! گفتم بالامحله !!!! گفت بله ، گفتم ، کنه آقا زاده هسی؟ مره نشناسنی؟ گفت نه ، من فرزند حاج حسین رمضانی تازه متوجه شدم که حاج اکبر حسین ( رحمةالله علیه ) آقا زاده هسه با اخوی هایش آقا قنبر و آقا هادی آشنا بودم ولی ایشان را اصلا ندیده بودم ، در آن فضا خیلی خوشحال شده بودم و ارادت شروع شد و... ان شاءالله در همه مراحل زندگی پر صلابت و موفق باشد آقا حجت ما . والسلام
 
دامنه |: سلام استاد بزرگوار ربانی عزیز. خاطره‌ی قشنگی بود. از همان بالا لو ندادی که می‌خواهی راجع به کی صحبت کنی. آخرسر به «حجت» رسیدی و حجت بر ما تمام کردی. «اینجه کی کهی هسه؟» عجب سجع قشنگی داره. بلی؛ آقا حجت از خیلی وقت رخف من است، از سال ۶۹ به گمانم. دوست‌داشتنی و پرتوان و مذهبی است. نیز انقلابی. آقا از خاطره‌ات هوای‌مان عوض شد.
 
حجت رمضانی به من: سلام فرمانده عزیز ازسال ۶۶ ستادثارالله ازلطف ومحبت جناب عالی نسبت به این بنده حقیربسیارسپاسگذارم .واما خدمت روحانی وارسته حضرت حجت السلام حاج آقای ربانی عزیزسلام ویژه دارم .توضیح این که درمورد حضوردرجبهه کردستان بعضی ازموارد حساس آن را نفرمودید با کسب اجازه.درسال۶۶درمنطقه عملیاتی دزلی محورتته قله محمدرسول الله(صلوات الله علیه)مشغول نگهبانی بودم که دیدم یک نفرروحانی آمده به سنگر م .پیروفرمایشات حاج آقای ربانی که درفرمایشاتشان مرقوم فرمودند ازبنده وضیعت دشمن را سوال فرمودند که وقتی سنگردشمن را به ایشان نشان دادم یواش عمامه شریفشان را ازسر برداشتن وگفتند خیلی نزدیکند.وبقیه ماجرا خود... مرا ببخشید.
 
دامنه |: جناب آقا حجت رخف قشنگ من سلام. بله من تاریخ را به جای ۶ دوم ۹ زدم که سه سال از سابقه‌ی دوستیِ وَدود (=بسیار مهربانانه)ی‌مان را کم کرد بلی با حاج عباس و تو از سال ۶۶  تا اینک رخفیم و لابد تا قیامت. اما داستان استاد ربانی را خوب ادامه دادید. استاد آشیخ محمدآقا نجفی هم، اگر این خاطره‌ی جناب عالی ببینند، یقین دارم یک طعنه‌ی سنگین به شیخ نیّر خود حاج آقا ربانی خواهد انداخت و حسابی وی را تُش (=تب چو) می‌دهد. استاد ربانی حق داشت، چون اصول رزم را رعایت کرد. سرِ شما کلاخد آهنی، سر ایشان عمامه آن هم سفید که نزد دروبین دشمن سوسو می‌کرد باید هم دست به استتار می‌زد. ربانیذعزیز آن مرد رزمنده از اولین‌ها بود، زودتر از همه‌ی ماها رفته بود جبهه. او اهل جیم نبود. از مزاح قشنگت با شیخ غیور بالمله خندیدم و خشنود شدم. چه فضای پاکی است این صحن رزمندگان. رُک، روان، با عزت و حرمت احترام. نقشش با مدیران خوب این هیئت مفخّم، مستدام.
 
استاد مستطاب جناب حاج آقا شفیعی دارابی سلام. از شما بابت نشر مفاد و معارف مندرج درین متن و از استاد نجفی بابت رفتن به روستا و انعقاد این مجلس همه‌ساله تشکر دارم. الحق مرحوم آیت‌الله آقا پیشوای وارسته ما بود؛ در مذهب، در محرم‌الحرام، در ماه رمضان، در آداب دینی، در اخلاقیات، در عبادت. روح آن نیّرین نورانی باد.
 

متن خانم زینب‌سادات شفیعی: حاشیه نویسی/ تفکر‌و‌تعقل. و اما بعد. توحید از ادراکات خاص ذاتی‌ست(بالفطره در همه وجود دارد) اثباتی و استدلالی‌ست نه تقلیدی. هر‌چه به معلومات انسان افزوده گردد قدرت استدلال بالاتر رود. در‌ برخی این گرایش گم شود حتی در حرم. راه حل؟ همه افکار و اعمال در جهت توحید باشد(کسب علم برای خدا باشد) کسیکه معتقد به توحید خدا باشد تنها قدرت را خدا می‌داند و بردگی هیچ قدرتی را قبول نمی‌کند  نفی عبودیت غیر خدا.
خدمت خواهر خوبم خانم زینب‌سادات شفیعی سلام و نیز علیکِ سلام. به نظرم بهترین ورود را به این متن بنده داشته‌اید؛ غنی و برخوردار از پیام. آری، آری درست فرمودید، توحید در سرشت آدمیت بافته شده،انسانِ عاری از شرک. بهتر است بگویم تاروپود انسان از همین "یکتا"دوستی شکل گرفته. شما دقیق رفتی روی شاکله‌ی ذاتی بشر و بشارت خوبی به ما دادید. یک خطر را هم گوشزد کردید که بیخ گوش افرادِ -به قول شما بامعلومات- بیشتر جولان دارد؛ که دچار گم‌گشتی به تعبیر قرآن «ضالّ» می‌شوند. امام خمینی ره جمله‌ی نابی در همین راستا دارد و می‌دانم برایت آشنایت: تهذیب نباشد، علم توحید هم به درد نمی‌خورَد.

راستی، راه‌حل را هم عالی توصیه کردید؛ یعنی تمام جهات قلب و مغز و هوش بشر، همیشه و همه‌حال و همه‌قال، سمت آفریدگار متعال باشد. و همچنین با عبارت «نفی عبودیت غیر خدا» در پایان متن، کار اصلی نوشتار خودت را کرده‌ای.

درود بر این ذهن و منش شما که نشان آمد به صحن، شما بسیار با دقت و هوشیاری به جان و جهان می‌نگری، تحسین برانگیر است این روحیات و رَویّات. شهید عزیزتان روحانی محبوب منطقه و محل حجت الاسلام شهید آق سید جواد شفیعی دارابی آن زمان که بود، نقش بارزی در پروانیدن روح جوانان به معنویات و پیوست‌شان به عالَم بالا ایفا می‌کرد و کسانی که در سایه‌ی کلاس‌های او قد کشیدند اینک از خوبان محل باقی ماندند؛ چون شهید سید جواد، دست جوان در دست خدا می‌گذاشت؛ یدالله. سپاس خواهر بافکرم. با تقدیم ادب و حرمت. ابراهیم

 

متن نبی آرشی. سلام و درود به دوستان گروه مدرسه فکرت علی الخصوص حاج ابراهیم طالبی دارابی گرامی و خانواده محترم،


رفیق نازنین جناب نبی سوادکوهی سلام. نیایشی قشنگ نوشته‌ای رَخفِ عزیز، آن هم با آن دل به خدا پیوسته‌ات که همیشه همان نشان دادی که بوده و هستی. ممنونم به حضورت در مدرسه‌ی فکرت. شما با همین متن نیایش و ستایش خداوند رب العالمین جلّ جلاله (=بزرگ است جلال و شکوه او) عضویتت را درین صحن، رسمیت دادید و خوشحالم با به کارگیری این جمله‌ی تحبیبی‌ات: "دوستان گروه مدرسه فکرت علی الخصوص حاج ابراهیم طالبی دارابی گرامی و خانواده محترم" واقعاً طبیبِ جان ما شدی. قدم و قلم جناب حاج نبی -دوست دوران سخت و هم اینک و همیشه- مبارک و وجودت بر شخص من گوارا. یادآوری کنم نبی، که جناب آق صادق شفیعی پسرعمه‌ی من و دوست نزدیک شما، اخیرأ برادرش آقا سید محمد باقر را از دست داد، بالاتر در چند روز قبل‌تر، اطلاعیه مجلس ترحیم را با عکس انتشار دادم. لابد ندید. به آق صادق عزیزمان تماسی بگیر تسلیت دهید. امروز هم نبش کوچه‌ی ۱۸ چهارمردان مجلس سوگواری برای آن مرحوم برپاست؛ سه و نیم عصر به بعد. به خانم محترم‌تان سلام برادرانه‌ی گرم مرا حتماً برسان. والسلام علیکما.

سلام علیرضای عزیز من. بگذر و بچسب به همان کاری که قراره صورت دهی؛ رساندن پیام به تمام آن دوستان مدرسه فکرت تلگرام اسبق و سابق، که زودتر ایتا نصب کنند که بتوانم دعوتشان کنم این صحن. ممنونم.
 
متن و نظر صدرالدین آفاقی: با سلام. از سیاست های دستگاه بنی امیه و رسوخ آن در دوره های بنی عباس  گسترش جبرگرایی بود تا در سایه آن به مردم اینگونه القا شود که اگر حاکمانی اینچنین بر آنها حکم میرانند جبر ذاتی روزگار و خواست الهی است و نباید در برابر آن قدعلم کرد. رسوخ این فکر در شخصی چون شبلی از این منظر قابل درک‌است. کشتن روح مبارزه در اهل سنت و طریقت نتیجه اجرای سیاستهای جبرگرایانه حاکمان اموی و بنی عباس بوده است تاجایی که در اندیشمندانش هم رسوخ پیدا کرد و گوشه عزلت نشینی را ترجیح میدادند. ولی مبارزات سیاسی ائمه هدی علیه السلام از همان ابتدا درجهت تشکیل حکومت اسلامی بوده است که در زمانهای مختلف و مقتضیات زمان طرز مبارزات آنها متفاوت بوده است.صلح امام حسن علیه السلام و قیام عاشورای امام‌حسین علیه السلام و دعا های امام سجاد علیه السلام و شاگرد علمی پروری امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام  و ...در جهت تشکیل حکومت اسلامی بوده است نه صرف تبیین زندگی فردی. امام خمینی رحمه الله علیه هم به تاسی از اجداد کرام خود چنین مبارزه ای را شروع و به سرانجام رساندند. مخالفتهایی که با امام خمینی از ناحیه اهالی حوزه میشد را امام بطور سربسته در مقاطعی یادآور شدند ولی اینکه کم و کیف آن به چه صورت بوده و بیشتر چه مواردی را شامل میشده حداقل بر اینجانب پوشیده است. آیا تنها به همان مخالفتها با تدریس فلسفه و عرفان از جانب ایشان بوده یا موارد مبارزه جهت تشکیل حکومت و طرز حکومت داری پس از پیروزی انقلاب را شامل میشده است؟ و این افراد مخالف بیشتر چه طیفی را شامل میشدند؟
 
 
آق سید حسین شفیعی: گرامیداشت بیست و سومین سالگرد مرحوم آیت الله دارابکلائی!!! بسم الله الرحمن الرحیم. انا لله و انا الیه راجعون. شب پنجشنبه (نهمین شب از ماه پرفضیلت شعبان 1444ق) مجلس گرامیداشت بیست و سومین سالگرد ارتحال ملکوتی عالم جلیل القدر، مرحوم آیت الله  حاج شیخ محمد باقر دارابکلائی (ره)، توسط فرزند شایسته اش حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای حاج شیخ محمد نجفی دارابی و دیگر بازماندگان آن مرحوم در مسجد جامع دارابکلا برگزار شد؛ در  این مجلس (که جمع چشمگیری از مردم شریف و مؤمن و عزیز دارابکلائی در آن حضور داشتند)، امام جماعت محترم مسجد جامع دارابکلاء، حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای حاج شیخ مرتضی دارابی، به بیان کارکردهای خوب مرحوم آیت الله دارابکلائی پرداخت و از منزلت علمی و عملی فرزند برومندش مرحوم آیت الله حاج شیخ اسماعیل دارابکلائی نیز یاد نمود. اینجانب اوصاف نیک فراوانی را از این دو عالم جلیل القدر و دو چهره معنوی در خاطره دارم؛ از جمله: تواضع و فروتنی، عشق خدمت به دین و مردم، ساده زیستی و پرهیز از زندگی اشرافی، سوز دین داشتن، مدافع انقلاب و نظام و امام و رهبری بودن، تقید به اقامه نماز در اول وقت، تلاش در جهت رفع مشکلات مادی و فرهنگی اقشار محتلف، و... در پایان: از درگاه خدای متعال، منزلت والائی را برای این دو عالم شایسته مسئلت دارم. (حوزه علمیه: سید حسین شفیعی دارابی/ چهارشنبه شب، 10 اسفند ۱۴۰۱ش 8 شعبان  ۱۴۴۴ق)
 
دامنه: استاد مستطاب جناب حاج آقا شفیعی دارابی سلام. از شما بابت نشر مفاد و معارف مندرج درین متن و از استاد نجفی بابت رفتن به روستا و انعقاد این مجلس همه‌ساله تشکر دارم. الحق مرحوم آیت‌الله آقا پیشوای وارسته ما بود؛ در مذهب، در محرم‌الحرام، در ماه رمضان، در آداب دینی، در اخلاقیات، در عبادت. روح آن نیّرین نورانی باد.
 
دامنه |: سلام استاد بزرگوار ربانی عزیز. خاطره‌ی قشنگی بود. از همان بالا لو ندادی که می‌خواهی راجع به کی صحبت کنی. آخرسر به «حجت» رسیدی و حجت بر ما تمام کردی. «اینجه کی کهی هسه؟» عجب سجع قشنگی داره. بلی؛ آقا حجت از خیلی وقت رخف من است، از سال ۶۹ به گمانم. دوست‌داشتنی و پرتوان و مذهبی است. نیز انقلابی. آقا از خاطره‌ات هوای‌مان عوض شد.
 
سلام جناب آقا شهابی. از اطلاع‌رسانی شما متشکرم. خدا آن دو مقام شامخ محل ما را غرق رحمت خود کناد. نیز پدر و مادرت را.
 
محمد ابراهیم: سلام خدمت استاد طالبی انجام وظیفه کردم. خدا پدرومادرو برادر شمارو رحمت کند
 
تقی آهنگر به آق سید حسین: سلام به همه. خدارحمت کنه حاج اقا دارابکلایی وفرزندش اقا اسماعیل رو روح ان دو عزیز غریق رحمت واسعه الهی  انشا الله. یادی کنم از شاخص ترین فضای حاکم بر زندگی اقا که  سالها شاهد ش بودم و در خیلی موارد بیشتر نمایان بود بحث اخلاق و ساده زیستی بود. واقا در بین مردم حیثیت و شرافت داشت اون هم بخاطر نداشتن خلق وخوی اشرافی گری و دنیا گرایی  ) حضرت امیر (ع) نکته زیبایی دارد که الناس بامرائهم اشبه منهم بابائهم. مردم به حاکمان خود شبیه ترند تا به پدرانشان  منطورم اینکه تاثیر بالای سبک زندگی و اخلاقی بزرگان بر مردم دارد و نیز خداوند واجب کرده بزرگان خود را با مردم ناتوان برابر کنند تا رنج فقری مستمندی را ناراحت نکند و اقای ما این چنین بود و به نظر می رسد تبین بشه شخصیت این مرد بزرگ برای الگو پذیری صحیح از رفتارهایش در حوزه های گوناگون برای خومان ودیگران  ارادتمند همه خوبان گروه.
 
 
تقی آهنگر و محمد رمضانپور از ولشکلا. محور تته / قله حیات
 
دامنه |: سلام جناب برادرم تقی. تِه ور کیه؟ ای تتِه! ای تتِه! چه جایی بوده! به قال دارکلایی: تتِه (=پایین‌ته) بوره! کشکولی بود. درود. جان و جسمت همآره برای ما پرتپش.
 
استاد مستطاب حضرت شفیعی مازندرانی سلام علیکم روی این دیدگاه شما نکته‌ای دارم. می‌دانم شما مصلحت و حقیقت و واقعیت هر سه را می‌شناسید و آدرس آن را متخصصانه بلدید. می‌شود مرز تضعیف و نقد را بفرمایید. چون خودِ نقدکردن از نگاه دین مبین اسلام یک نوع تقویت سازنده است. حتی امام خمینی ره و رهبری معظم -مُد ظله العالی- از جایگاه امامت و رهبری دست به نقد و تشر و اشتلم و حتی گلایه‌ی شدید زدند و هشدارها دادند. این سیره‌ی نظارت عامه نباید هرگز تعطیل شود. در شعر بیت یکی مانده به آخر فرمودید: «بزودی حل شود مشکل به عزت» که به نظرم هدف از انتقاد سازنده بر دولت همین است که مشکل رفع شود. دولت ۱۳ عمرش به نیمه رسیده، پس منطقی است کارکردش و سیاستش و نوع کارویژه‌های کشورداری‌اش مورد نقد و بررسی شهروندان قرار گیرد. همه‌ی مناصب در حکومت جمهوری اسلامی ایران از ناحیه‌ی مردم نافذ است پس حق انتقاد هم با مردم است. بله، تضعیف به قصد نابکارسازی و ایجاد تشویش بد است. اما نقد جزوِ تقویت نظام محسوب می‌شود نه تشویش اذهان. ببخشاید صراحت ورزیدم زیرا در شاکله‌ی وجودی شما گشادگی و سعه صدر می‌بینم. با تقدیم احترام: ابراهیم.
 
سلام حجت من. هع؟؟ اَعی ته چشمک مِشمِک، رقاضی دینگویووووو ! کشکولی
 
محمد چوپانی: درود بر شما
 
دامنه |: سلام مخاطب محترم درین صحن. می‌شود خودت را معرفی فرمایی تا بهتر گفت و شنود کنیم؟ من در تبلتم شما را «محمد» می‌بینم اما نمی‌دانم کدام محمد. سپاس.
 
سلام مجدد بر شما محمد. ابراهیم عزیز ما. شاکرم از رحمتی که بر والدینم فرستادی. چه چیزی بهتر از همین احوالپرسی‌های صمیمانه، که به قول آقا حجت عزیز من صله‌ی ارحام حساب می‌آید. ممنونم ممنون.
 
محمد چوپانی: سلام ارادتمند محمد چوپانی.
 
دامنه |: آهان بله. یعنی با اون روحانی آق شیخ ابراهیم که در مسجد جامع داراب‌کلا عمامه زد، نسبت دارید؟ خوشحال شدم آقا. شماره‌ی شیخ ابراهیم را هم بفرس برام. داشتم انگاری، گم کردم. شماره‌ی خودت هم پنهان است، می‌شه خط خودت را هم بفرستی برام؟
 
محمد چوپانی: نسبت دور داریم بنده اهل روستای پلنگ آزاد هستم الان دراداره تبلیغات اسلامی میاندورود مشغولم البته چندسالی استان کرماننشاه وخراسان شمالی بودم چندماهی هست منتقل شدم میاندورودودرجوار دوست وبرادرعزیزم حاج آقا کاظمیان بعنوان معاون فرهنگی مشغولم
 
دامنه |: سلام مجدد. خرسندم شدم. به‌به. جناب حجت‌الاسلام استاد ابوذر کاظمیان سورکی که از دوستان بسیار محترم بنده هستند. ان‌شاءالله دیدار حضوری بکنم ایشان و شما را. خط تلفن شما هم چه جالب مال مشهد مقدس است. در پلنگ آزاد هم دوستان زیادی دارم. آشنایی با شما برای من یک موهبت است. درود.
 

حجت رمضانی به صدرالدین: سلام نامردا منو اغفال خبری کردن.

 

دامنه: آک کّه حجت. خوب آقا صدرالدین آفاقی مُچت رو گرفت. وه صدرالدین هسه، پس رصدگر ماهریه. مِه فامیل مشهدنشین.

تا دَووشی هر خبر ره، واثق نگیری. شاید فاسق خبری برساند. می‌دانی -حتی بهتر از خودم- که قرآن در آیه‌ی ۶ حجرات می‌فرماید:

یا أَیهَا الَّذینَ آمَنوا إِن جاءَکُم فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنوا أَنْ تُصیبوا قَوماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ.

ترجمه‌ی مرحوم آیت اله مشکینی: ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر فاسقی برای شما خبری آورد بررسی و تحقیق کنید تا مبادا گروهی را به نادانی آسیب رسانید ، آن گاه از کرده خود پشیمان گردید.

آیه آوردم تا تبرک کنیم.

 

آیا باید طالب آملی شد؟!

به نام خدا. سلام. تمام خوبی‌های طالب آملی در یک کفه‌ی ترازو و حرفی هم نیست. خداگرا بود و خود را «بلبل ایران» خواند و نغمات شورانگیزی هم داشت. مثل این شعرش:

 

الهی ذرّه‌ای آگاهیم بخش

رَهــم بنما و بر گمراهی‌ام بخش

 

اما بحث من این نیست، بلکه این است ←: آیا باید طالب آملی شد؟! چون به علت بی‌سامانی سرزمین خود، تمام -بهتر است بگوییم بخشی زیاد- از زندگی‌اش را در ناخرسندی و شکایت از روزگار، گذَراند. ببنید:

 

اینکه می‌بینم همه ناآدمند

ای جهان گر آدمی داری بیار

 

با تمام اینها، اما او که به دردهای عدیده و بی‌شمار دچار شد و حتی برای به دست‌آوردن معیشت، ترک ایران کرد و در قرن دهم در هند مأوا کرد و ملک و مسکن در منطقه‌ی فتح‌پور خرید، باز از امید و رجاء خداوند، نگسلید. ببینید:

 

نارسا بَختم و لیکن همّتم کوتاه نیست

اوج عَنقا گیرم اَر بالِ مگس باشد مرا

 

حتی اگر نحیف، ضعیف هم شود و تمام درد او را فرا بگیرد و شبیه مگس هم شود بال کوچک مگس داشته باشد، ولی چون به خدا و بالا و معنا باور دارد، مثل پرنده‌ی دورپرواز و بالانگر عَنقا (=سیمرغ)، به اوج فکر می‌کند؛ بلند و بلندی‌ها، نه به فرود و سقط و سقوط‌ها.

 

| ۱۱ اسفند ۱۴۰۱ |

ابراهیم طالبی دارابی

 

مشیء سلیمانی

به نام خدا. سلام. بزرگ‌شهید سرباز حاج قاسم سلیمانی در امور فرهنگ بر تبلیغ مستقیم قائل نبود و آن را نادرست می‌دانست، او بر آن بود تا "فضایی فرهنگی" ایجاد کنیم تا آحاد جامعه به سوی منشاء حقیقت شیفته و سپس خودبه‌خود جذب گردند؛ گمان دارم که این سیره در مرام و مکتب شهید سلیمانی ( ره ) در دیدارش با رهبری معظم قوام یافت که به ایشان گفته بودند: «شما در تعامل‌تان که با گروه های مختلف دارید اصلاً کار فرهنگی مستقیم انجام ندهید. باید فضا را فرهنگی کنید که اگر کسی بیاید در آن فضای فرهنگی قرار بگیرد؛ خود به خود مجذوب شود.»

نتیجه‌گیری را به‌عمد چشم پوشیدم که خودِ خواننده‌ی شریف پی به عمق آن برَد.
| ۱۱ اسفند ۱۴۰۱ |
ابراهیم طالبی دارابی

 

علیرضا. درود آقا ابراهیم. اگر ممکنه از آقا جلیل ،جوادی نسب،ودیگر دوستان دعوت به عمل آورید.


علیرضا شما چرا متوجه نیستید؟ ایتا ندارند. من که از خدامه دعوتشان کنم. اگر ایتای آنان داری بفرس دعوت اجابت شود. اگر ندارند، پس خبر بده به همگان آنان ایتا را نصب کنند،  چون مدرسه فکرت فقط در بستر ایتا بازگشایی شد. من هرگز فیلترشکن نصب نمی‌کنم. پس مدرسه فقط در سکوی قوی و آسان ایتا. تمام.

 

جهت جامع‌شدن مباحثه‌ی بنده یا استاد شفیعی مازندرانی

متن منظوم استاد شفیعی مازندرانی در آن صحن:

تضعیف دولت
تضعیف دولت (سیه نمائی، مخفی کاری نسبت به موفقیت های چشمگیر، کاه را کوه نشان دادن و زیر سوال بردن ) راهبرد جدید دشمنان کهنه کار
اگر دشمن ، پی تضعیف دولت
گریبان چاک دارد ا ز حسادت
تو در این عرصه همسوئی مفرما
که این آلاله ی عقل و کیاست
بدان دشمن ز توفیقات ایران
بشّدت خشمگین است و به فکرت
بصیرت پیش آور خویش بشناس
نگر دشمن چه می خواهد زملت
که همسوئی با دیو و ددان ها
نه عقل و نی شریعت ، نی سیاست

اگر این ملک ، «کارامد » نبودی
چرا اهریمنان این گونه حیرت
اگر چه کاستی ها بر ملایند
هزاران دست ها ی پر کفایت
شبان روزان به سختی در تلاشند
بزودی حل شود مشکل به عزت
بفضل یار غایب روز پیش است
مبادا خصم را یار و حمایت
۱۱ اسفند ۱۴۰۱ : شفیعی مازندرانی

پاسخ من به جناب ایشان در آن صحن:

استاد مستطاب حضرت شفیعی مازندرانی سلام علیکم روی این دیدگاه شما نکته‌ای دارم. می‌دانم شما مصلحت و حقیقت و واقعیت هر سه را می‌شناسید و آدرس آن را متخصصانه بلدید. می‌شود مرز تضعیف و نقد را بفرمایید. چون خودِ نقدکردن از نگاه دین مبین اسلام یک نوع تقویت سازنده است. حتی امام خمینی ره و رهبری معظم -مُد ظله العالی- از جایگاه امامت و رهبری دست به نقد و تشر و اشتلم و حتی گلایه‌ی شدید زدند و هشدارها دادند. این سیره‌ی نظارت عامه نباید هرگز تعطیل شود. در شعر بیت یکی مانده به آخر فرمودید: «بزودی حل شود مشکل به عزت» که به نظرم هدف از انتقاد سازنده بر دولت همین است که مشکل رفع شود. دولت ۱۳ عمرش به نیمه رسیده، پس منطقی است کارکردش و سیاستش و نوع کارویژه‌های کشورداری‌اش مورد نقد و بررسی شهروندان قرار گیرد. همه‌ی مناصب در حکومت جمهوری اسلامی ایران از ناحیه‌ی مردم نافذ است پس حق انتقاد هم با مردم است. بله، تضعیف به قصد نابکارسازی و ایجاد تشویش بد است. اما نقد جزوِ تقویت نظام محسوب می‌شود نه تشویش اذهان. ببخشاید صراحت ورزیدم زیرا در شاکله‌ی وجودی شما گشادگی و سعه صدر می‌بینم. با تقدیم احترام: ابراهیم

 

پاسخ استاد به من در آن صحن:
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته جناب آقا ابرهیم عزیز ....بیان تفاوت بین نقد و تضعیف برای جنابعالی و برای دوستان دیگر بدون تعارف به مثل معروف : زیره به کرمان بردن است و چون نظر بنده را خواستی بدان اشاره دارم ... بنده اگر بخواهم رئیس دولت را نقد کنم در یک ستون موفقیت ها و در کنارش در ستونی دیگر ضعف هایش را بی طرفانه به نمایش می نهم و فورا راه حل های خود را به عنوان کمک به طرف مورد نقد ، خاطر نشان می سازم تا طرف بفهمد که خیرخواهش هستم و دیگران حتی مخالفان او نیز دریابند که شما واقعا قصد اصلام او و کار او را دارید . این گونه تذکرات بسیار پربها و از مصادیق « ....والنصیحه لائمه المسلمین » است و پاداش الهی خاصی را در بر دارد که الحمد لله نقدهای دلسوزانه جنابعالی و بسیاری از دوستان را در این صراط می بینم و این گونه موارد ، مصداق تضعیف و همسوئی با دشمنان نیست ولی تضعیف دولت شرا ئط و حساب خاص خود را دارد که در رادیوهای بیگانه علیه ایران در شبانه روز با تنوع مختلف مشاهده می شود ...با عرض پوزش و تشکر از شما ...سلام الله علیک ورحمه الله علی ابویک .- ارادتمند شفیعی مازندرانی


پاسخ من به جناب ایشان در آن صحن:

استاد عزیز شفیعی مازندرانی مجددا" سلام. همیشه ناصح و خیرخواه بر ما ظاهر شدین. از متن و استدلال شما بیش از اندازه خوشم آمده است. با تمام مفاد آن موافقم. حتی آن را ارائه‌طریقه توصیف می‌کنم. از سوی دیگر جای تشکر بر من باقی گذاشتید که نقدهای این بنده را در ردیف سازنده و بودن در مسیر و صراط اعلان فرمودید. بهره بردم ازین طبع و چاپ. یک متن اقناعی و روان و بر پایه‌ی اخلاق و مرام. ممنونم. با ارادت دائم: ابراهیم طالبی دارابی.

 


نظر آقای آزاد: درود و احترام به جناب طالبی "دامنه "و همه بزرگان، واجب میدانم که در این وقت و شب پنج شنبه به روح همه عزیزان که سفر به مرکز هستی نموده اند ،فاتحه ای نثار کنم و همچنین از صمیم قلبم  به جناب شفیعی " اهل قلم" بابت فراق فرزندشان تسلیت گویم و صبر ایزد را خواهان هستم  برای ایشان و خانواده محترمشان  .. با سپاس از جناب طالبی"عموی خوبم " از دعوت با گروه.

 

من هم سلام و احترام دارم به شما جناب آزاد دوست دیرباز من. خوشحالم باز هم از دیدار فکری درین صحن. از حُسن سلیقه‌ی شما خوشم آمده در بیان جملاتی با بار عاطفی در حق درگذشتگان در عصر منتهی به شب جمعه، خصوصا" پرداختن به غم وارده بر سید عزیز من ( با عقیده‌ی معادی خود فائق آید برین مصیبت غافلگیرکنننده که بر او و تمامی اعضای بیت شریفش مخصوصا" خانم معظمه‌اش که عزیز و والای من است وارد آمده است)


سلام بازم علیرضا. من راستش از دست تو گیج شدم. هر بار یک چیزی می‌گی. کسی که ایتا نصب نکرده من چه جوری دعوتش کنم صحن؟ خُب اگه ایتا داشتند من به عقلم نمی‌رسید دعوت‌شان کنم؟! احتمال می‌دهم  مطالب بنده را نمی‌خوانی، یا  می‌خوانی ولی سر سری رد می‌شوی. این وسط ماندم که من گیجم یا تو. این هم کشکولی به توان n .


سلام جناب حاج شیخ احمد یک کشکولی از من برای این پُستت طلب داری: مگر کفش هم دارد حضرت عزرائیل (سلام الله علیه، شاید هم سلام الله علیها چون نمی‌دانم از اُناث است یا جنس ذُکور) یک حرف جدی هم دارم: این داستان‌ها آیا فکر نمی‌کنید دستِ جهد و کار و تقلای معاش را از انسان می‌ستاند و تسلیم جبر و قدر می‌کند؟
شما چون تحصیلاتت حوزه است بهتر خواهی گفت.

 

سید کمال‌الدین عمادی: رضوان الهی بر روح مرحوم آقا سید محمد باقر شفیعی دارابی که سبب شد ما برخی از دوستان فرزانه خود خصوصا جناب آقا ابراهیم طالبی دامت افاضاته و عزته که منشا وحدت دلهای یاران ولایی است را در این فرصت زیارت کنیم که زیارت مومنان سبب خشنودی اهل بیت علیهم السلام است. خدا ما را نیز بیامرزد که سخت محتاج مغفرت او هستیم. دلمان می خواست نیمه دوم برنامه شرکت کنیم تا از نصایح و آیات و روایات نورانی اهل بیت علیهم السلام توسط خطیب محترم بهره مند کردیم لکن به دلیل جلسه استانی که ما در حکم میزبان بودیم این توفیق نصیب ما نشد

 
دامنه |: سلام و تقدیم عمیق‌ترین ادب پیشگاه استاد اخلاق و مروت، مستطاب‌دوست جناب سید عمادی عزیز که دیدار و کمی کنارتان نشستن برای من قوت قلب بود. کاش دیدارها در مقاطعی رخ دهد که ما از سینه‌ی استاد کشفیاتی دشت کنیم. حضورتان در مجلس ما، مایه‌ی مسرت خاطر شد. از لطف و احسان درس‌آموزتان به بنده بی‌نهایت قدردانم. حقیر تلمیذی در نزد شماها اساتید باورع و فروتن روزگارم. شخصاً عقیده دارم هم‌نشین شخصیت‌های معناگرا شوم تا نفحات انس به روح بند هاریه. دو واژه‌ی آخری محلی است: یعنی نفوذ کند چون آب در دل خاک. سپاس.
 
سید کمال‌الدین عمادی: علیکم السلام والرحمه ممنون از لطف و عنایتی که به این طلبه دارید که تنها افتخارش سیادت و انتساب به خاتم سفرای الهی صلوات الله علیه و آله مگر اینکه دعای دوستان دلسوخته مدد کند و حق تعالی با عادت احسانش به حسن ظن نیکان و ابرار ما را نیز همره خوبان بپذیرد انشاالله
 
دامنه |: پس از سلام؛ شکرانه بجا می‌آورم از داشتن دوستانی که صاحبان نفس زکیه هستند. کاش جلسه‌ی دوم نداشتید و تمام مجلس بودین، چون جناب شیخ نصری بسیار شیوا و پرمحتوا و مؤثر بر روح حاضرین سخن راند و جوّ مجلس را به سمت معرفت و سرانجام اشک برد؛ خیلی منبر خوبی رفت؛ مطالبی واقعاً مهم با رعایت فصاحت و بلاغت. از آن جناب بازم ممنونم تشریف آوردید. وقت شما را نگیرم. والسلام.
 
دامنه |, [۰۳.۰۳.۲۳ ۰۵:۰۲]
مادیت؟ یا معنویت؟ کدامیک؟

به نام خدا. سلام. نادیده‌انگاری دنیا خلافِ حکمت کارِ آفرینش است. آفریدگار باری‌تعالی دنیا را بسترِ نخستِ بشر ساخته، پس نمی‌شود از آن روی بر تافت. اما در همین بستر، که میدانِ علم و عمل برای شگفت‌انگیزترین کارهاست و تعمیق شناخت و عشق عمیق‌تر به حضرت پروردگار، انسان، سرگشته و حیران و گاه فاسد و از مسیر درست دورمانده می‌شود و حتی می‌زند به پوچی و قهقرایی (عقبگردی) و بدبینی. با تعالیمی که از پیامبران ع، امامان ع و دانشمندان پارسای جهان به ما رسیده، می‌توان به این نتیجه و تقریبا" به این ایده (=ساده‌ترین سطح کار انسان در برابر مسئله) رسید که معمولا" مشکلات مادی زندگی برای یادآوری این است که باید به جای مادیات، روی معنویات تمرکز کرد.

روشن است منظورم این نیست تارِک دنیا شد، بلکه منظور آن است زندگی را با معنویات تابان ساخت که نورِ معنویت، تاریکیِ احتمالی مادیت را محو یا دست‌کم، کم‌رمَق می‌کند و بازار رونق روان و روح را رایج می‌سازد. علت معلوم است؛ لایه‌ی روح بشر باید از لایه‌ی جسم بشر پیشی بگیرد: توازن درون و برون. مگر نشنیده‌ایم همه، که بزرگان دنیا -خداپرستان و درستکاران- به ما آموختند از روحِ قوانین خدا سر درآوردید، نه از لفظ آن. یادم آمده که در ص ۱۲۳ از گفتارهای معنوی زنده‌یاد "سالکِ صلح" خوانده بودم عیسی مسیح ع به گلایه می‌فرموده: "چرا مرا سروَرم سروَرم می‌خوانید ولی گفته‌های مرا اطاعت نمی‌کنید؟!"

پس برگردم به سرعنوان متنم: مادیت؟ یا معنویت؟ کدامیک؟ من می‌گویم هر دو، اما غلبه باید با معنوت باشد. بهترین راه، راه طی‌شده‌ی پیغام‌آوران پاک خدا است.

| ۱۲ اسفند ۱۴۰۱ |
ابراهیم طالبی دارابی

سپاس بسیار

به نام خدا. سلام از همه‌ی بزرگواران و دوستان از جمله هم‌محلی‌های عزیز مقیم قم که در مجلس ختم پسرعمه‌ی عزیزم زنده‌یاد آق سید محمد باقر شفیعی دارابی فرزند مرحوم حجت الاسلام حاج آق سید علی شفیعی و مرحومه حاجیه رضیه طالبی که توسط بیت شریف اخوی معززش جناب حجت الاسلام حاج سید جواد آقا (آق شفیع) شفیعی دارابی منعقد شد در عصر امروز پنجشنبه‌ی (یازدهم اسفند ۱۴۰۱) در مسجد چهارمردان قم شرکت همدلانه کردند متشکرم: جنابان اعم از روحانیان و سایران به ترتیب ذهنی بنده:

آقای شیخ حسن‌پور، آقای سید کمال‌الدین عمادی. آقای شیخ غفاری ساروی. آقای شیخ خلیلی. آقای سید محمد شفیعی مازندرانی. آقای شیخ مجتبی اکبری. آقای سید حسین شفیعی. آقای شیخ نصر سخنران مسلط مجلس. آقای شیخ محمدرضا نصوری. آقای شیخ خلیل طالبی. آقای حاج علی بهرامی. آقای شیخ رضوی. آقای شیخ علیرضا ربانی. آقای شیخ باقر طالبی اخوی. آقای شیخ محمدجواد مهاجری. آقای شیخ مهدی دارابی‌نیا. آقای شیخ موسی چلویی دارابی. آقای شیخ حمید دارابی‌نیا. فرزندان عزیز شیخ رضوی. جناب جلیلی. و تمام بانوان حاضر در بخش زنان.

شاید به سهو اسم بزرگواری از قلم و ذهنم افتاد، به هر حال پوزش می‌خواهم. در پایان از پسرعمه‌زاده‌ی عزیزم آقا سیدضیاء ‌الدین (هادی) شفیعی فرزند جناب حاج آقا سید شفیع، کمال تشکر را دارم که برای عموی خود زنده‌یاد آق سیدمحمد باقر اهتمام کرد و نیز از تمامی منتسبان بیت شریف.

هنگام عکس انداختن برخی از عزیزان شرکت‌کننده در تصاویر نیستند، زیرا زمان عکس گرفتن بنده محدود بود و آمدورفت‌ همزمان نبود.

روح عزیزان سیدباقر و عمه و آقا و رفتگان همگان غرق رحمت حضرت باری‌تعالی. پس از ختم به حرم مطهر حضرت معصومه س شتافتم نبابت کردم برای آق سید باقر و تمام اعضای مدرسه فکرت، هیئت رزمندگان، نغمه و کسانی که دسترسی به حرم هم‌اینک برایشان ممکن نبود و نیست.

با احترام و امتنان
پسردائی ایشان: ابراهیم طالبی دارابی


 متن جناب حجت‌الاسلام شیخ مجتبی اکبری: سلام علیکم. از برادر عزیزم آقا ابراهیم طالبی که با اهتمام تام و تمام گزارش زیبایی از مجلس یادبود مرحوم مغفور آقا سید محمد باقر شفیعی طاب ثراه بیان نمودند همچنین از ابتدا تا انتهای مجلس حضور داشتند، تشکر وافر دارم خصوصا از تشرف ایشان به حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها به نیابت از مرحوم آقا سید محمد باقر و همه عزیزان مدرسه فکرت ، یک دنیا سپاس.یا علی مدد.


جناب استاد آشیخ مجتبی سلام و با بیشترین احترام. از لطف و حضور گرمابخش شما و تمامی اعضای بیت مکرم‌تان ممنونم. روح ابوی شهیدت، قرین رحمات خداوند. ابراهیم
 

جناب عبدالله‌ی عزیز سلام. در مورد سلوک و تنزّه مرحوم آیت‌الله آقا، یادآوری‌های آموزنده‌ای نموده‌ای. آقا مرز هر کاری را به تشخیص خود صورت می‌داد.  زیرا در مرحله‌ی اجتهاد بود و شکل سوم فقهی مابین مرجع و تقلید را در خود می‌دید یعنی محتاط. سپاس که ذهن و علایق دینی تو پویا است.

سلام جناب آقای محمد چوپانی. بنده هم از عضویت شما در صحن مدرسه فکرت ابراز خوشحالی می‌کنم. به استاد جناب حجت الاسلام شیخ ابوذر کاظمیان ریاست اداره‌‌ی شما هم از همین‌جا سلام می‌دهم که در مدرسه فکرت حضور دارند.

مجدد سلام جناب عبدالله. در آن جواب استاد شفیعی مازندرانی جامعیت دیدم. نکات جناب‌عالی هم مشمول توجه است. به‌ویژه بند چهارمی که باریکی رابطه میان پاداش دینی نقد و عِقاب گوش‌ندادن به نقد مطرح شد.
سلام جناب آقا علیرضا. من که مطلع‌ام غرق در کتابی. حیرتم این است چرا ازین‌همه کتاب -که حتی گاه از نهایت شور و علایق زنگ می‌زنی به من از کتاب‌های مهم روز آدرس می‌پرسی- شمه‌ای به صحن هدیه نمی‌کنی. کتابخوان حرفه‌ای به دیگران دین دارد، پس دین خود را ادا کن به مدرسه، با چی؟ با متن‌های برگرفته از کتاب که هوش تو، توان تو را در برداشت تقویت می‌کند. اسائه‌ی ادب چیه علیرضا، داریم با هم بحث می‌کنیم. نه هرگز. من توی مُخیّله‌ام اصلا" این پندارها مانور ندارد. شفیق منی.
[در پاسخ به عبدالله طالبی]
ایضا" بازم سلام عبدالله. پوزش آمدم وسط این پست شما خطاب به حاج شیخ احمد آهنگر. فقر مگر اصلا" زدودنی است و قابل محوشدن؟ نه عبدالله. عیب این است حکومت به ضعفای کشورش کمک نکند.  اما کی می‌تواند مدعی باشد انقلاب به داد مردم نیازمندش نرسید؟ اولین کار امام ره دو نهاد مهم بود: امداد به مستضعفان، حساب صد برای مسکن فقیران. همین خود اولویت کاری را نشان می‌دهد. کتمان نکنم ضعف هست و نیز فساد. البته دغدغه و دوستداری‌ات به نیازمندان از جمله بانوان محترم گرفتار و مبتلا فکری مقدس است.

سلام حاج شیخ احمد. پس طرح مسئله کردید. لابد هم "فرع فقهی" پیش کشیدند که شاید به بحث، فَحص شود.

برادر گرامی من جناب نبی سوادکوهی سلام. به پیشگاه خدا عرضه داشتی: "ﺑﺨﻮﺍﻥ، ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻤﺖ." بله؛ واقعا" درگیرکردن فکر خود با خدا، رهگشاست. شاید آدم چون خود آنقدر در پرده‌ی حجاب‌های عدیده -که در رأس آن غفلت جای دارد- گرفتار است میزان این اثر را لمس نکند اما وقتی در اثر ملاقات‌های روزانه با خدا، وجدان خراشیده نمی‌شود بلکه به الهام هم می‌رسد، همین خود بالاترین سلامت درون است. درود. پوزش وقت شما را گرفتم.  از بذل مهرت به بنده و اعضای صحن، بی‌عدد ممنون.
 
جناب آزاد دوست کتاب به دست و کار در کارنامه سلام. جناب عبدالله پیشخاد علویان را چسباند. از بس در دایره‌ی واژگانی غرق است هنگام نوشتن از هجوم لغات، مبهوت می‌شود و ناغافلی! یکی را می‌ذاره لای جمله. من شعارم همیشه این بوده که همه‌ی اشیاء و اعضای جهان و جان دامنه دارند، و هر کس دامنه‌ی وسعت و عمق و میزان بلندی خود را می‌داند. زین رو نام استعاری من در فضای مجازی "دامنه" است. پس دامنِ دامنه‌ی داداش‌عبدالله‌ات را بُرش نده. کشکولی. بذار او وقتی وارد فاز قلم می‌شود جوهرش لک نیندازد. عبدالله لابد نخبه در نقد و ایرادگیری است!
 

مادیت؟ یا معنویت؟ کدامیک؟

به نام خدا. سلام. نادیده‌انگاری دنیا خلافِ حکمت کارِ آفرینش است. آفریدگار باری‌تعالی دنیا را بسترِ نخستِ بشر ساخته، پس نمی‌شود از آن روی بر تافت. اما در همین بستر، که میدانِ علم و عمل برای شگفت‌انگیزترین کارهاست و تعمیق شناخت و عشق عمیق‌تر به حضرت پروردگار، انسان، سرگشته و حیران و گاه فاسد و از مسیر درست دورمانده می‌شود و حتی می‌زند به پوچی و قهقرایی (عقبگردی) و بدبینی. با تعالیمی که از پیامبران ع، امامان ع و دانشمندان پارسای جهان به ما رسیده، می‌توان به این نتیجه و تقریبا" به این ایده (=ساده‌ترین سطح کار انسان در برابر مسئله) رسید که معمولا" مشکلات مادی زندگی برای یادآوری این است که باید به جای مادیات، روی معنویات تمرکز کرد.

روشن است منظورم این نیست تارِک دنیا شد، بلکه منظور آن است زندگی را با معنویات تابان ساخت که نورِ معنویت، تاریکیِ احتمالی مادیت را محو یا دست‌کم، کم‌رمَق می‌کند و بازار رونق روان و روح را رایج می‌سازد. علت معلوم است؛ لایه‌ی روح بشر باید از لایه‌ی جسم بشر پیشی بگیرد: توازن درون و برون. مگر نشنیده‌ایم همه، که بزرگان دنیا -خداپرستان و درستکاران- به ما آموختند از روحِ قوانین خدا سر درآوردید، نه از لفظ آن. یادم آمده که در ص ۱۲۳ از گفتارهای معنوی زنده‌یاد "سالکِ صلح" خوانده بودم عیسی مسیح ع به گلایه می‌فرموده: "چرا مرا سروَرم سروَرم می‌خوانید ولی گفته‌های مرا اطاعت نمی‌کنید؟!"

پس برگردم به سرعنوان متنم: مادیت؟ یا معنویت؟ کدامیک؟ من می‌گویم هر دو، اما غلبه باید با معنوت باشد. بهترین راه، راه طی‌شده‌ی پیغام‌آوران پاک خدا است.

| ۱۲ اسفند ۱۴۰۱ |
ابراهیم طالبی دارابی

 

آیا باید طالب آملی شد؟!

به نام خدا. سلام. تمام خوبی‌های طالب آملی در یک کفه‌ی ترازو و حرفی هم نیست. خداگرا بود و خود را «بلبل ایران» خواند و نغمات شورانگیزی هم داشت. مثل این شعرش:

 

الهی ذرّه‌ای آگاهیم بخش

رَهــم بنما و بر گمراهی‌ام بخش

 

اما بحث من این نیست، بلکه این است ←: آیا باید طالب آملی شد؟! چون به علت بی‌سامانی سرزمین خود، تمام -بهتر است بگوییم بخشی زیاد- از زندگی‌اش را در ناخرسندی و شکایت از روزگار، گذَراند. ببنید:

 

اینکه می‌بینم همه ناآدمند

ای جهان گر آدمی داری بیار

 

با تمام اینها، اما او که به دردهای عدیده و بی‌شمار دچار شد و حتی برای به دست‌آوردن معیشت، ترک ایران کرد و در قرن دهم در هند مأوا کرد و ملک و مسکن در منطقه‌ی فتح‌پور خرید، باز از امید و رجاء خداوند، نگسلید. ببینید:

 

نارسا بَختم و لیکن هم!تم کوتاه نیست

اوج عَنقا گیرم اَر بالِ مگس باشد مرا

 

حتی اگر نحیف، ضعیف هم شود و تمام درد او را فرا بگیرد و شبیه مگس هم شود بال کوچک مگس داشته باشد، ولی چون به خدا و بالا و معنا باور دارد، مثل پرنده‌ی دورپرواز و بالانگر عَنقا (=سیمرغ)، به اوج فکر می‌کند؛ بلند و بلندی‌ها، نه به فرود و سقط و سقوط‌ها.

 

| ۱۱ اسفند ۱۴۰۱ |

ابراهیم طالبی دارابی

 

 
حاج عباسعلی قلی‌زاده | ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ | عکاس: دامنه

دوست دارم اولین شهید داراب‌کلا باشم

خاطرات جبهه و جنگ و انقلاب ( ۱۳۷ ) به نام خدا. سلام. پری‌روز بعدِ مدتی طولانی، یکی از اولین همسنگرانم را نزدیکِ تکیه‌پیش داراب‌کلا دیدم؛ جناب حاج عباسعلی قلی‌زاده را. عکسی هم ازو انداختم (که بالا مشاهده می‌کنید) هان! چه حُسن تصادفی، عصر هم جناب حاج سید کاظم صباغ یکی دیگر از اولین همسنگرانم را دیدم؛ کجا؟ وقتی برای فاتحه‌خوانیِ مرحوم "عزیز ملایی" رفته بودم. حاج عباسعلی تا مرا دید شعَف‌انگیز گفت: یادت است ابراهیم آن خاطره‌؟ گفتم: کدام؟ خاطره که، تمام جبهه، خاطره است. شرح داد و گفت یادت نیست گفته بودی "دوست دارم اولین شهید داراب‌کلا باشم چونکه همه‌ی روستاهای اطراف، شهید دادند اما داراب‌کلا هنوز شهید نداد و من می‌خواهم اولین شهید محل باشم و نام محل را سربلند کنم." خندیدم و خندیدند. گفتم آره یادم است ولی همان لحظه یعنی سال ۱۳۶۱ سیدکاظم مرا از شهادت نجات داد (لابد مرا از این فوز عظمی محروم کرد. کشکولی) همان حمله‌ی کمین که اگر او مرا دست نمی‌زد و به زمین نمی‌انداخت، سرم رفته بود. جانم را مدیون سیدکاظمم. بگذرم. خواستم با این خاطره دست‌کم سه حرف به صحن محترم هیئت پرتاب کرده باشم:

 

۱ . واقعا" امام خمینی ره طوری همه‌ی ماها -پیروانش- را ساخته بود که حاضر بودیم جان بدهیم اما یک وجب وطن از مساحت ایران را کم و کسر نبینیم و یک زخم توسط دشمن بر پیکر نظام نیفتد.

۲ . حس شهادت‌طلبی در مزرعه‌ی جان همه‌ی رزمندگان کاشته شده بود و هر بار هر رزمنده با آن حالی که پیدا می‌کرد دوست داشت بذر شهادت مزرعه‌ی درونش نمو کند. من همی یکی از آن. این میل عمومیت داشت.

۳ . خودِ محیط جبهه، جدا از وحشت و دِهشت جنگ، یک فضای فوق‌العاده معنوی هم بود که آدم را منقلب و به سوی تعالی‌گرای هدایت می‌کرد و فقط چاشنی شوخی بود که تلخی جنگ را کم می‌کرد.
| ۱۵ اسفند ۱۴۰۱ |
ابراهیم طالبی دارابی

 

پاسخ‌هایم به پرسش‌هایم ( ۳ )

آیت الله شهید بهشتی هم دین بلد بود، هم علم و هم واقعا" عمل.

فکر می‌کنی شهید مظلوم بهشتی کدام نوع مبارزه و ایجاد جنبش‌های سیاسی را می‌پسندید؟

شهید بهشتی می‌گفت "من طرفدار مبارزه‌ی مبتنی بر برنامه‌ریزی هستم و مبارزه‌ی بدون برنامه‌ریزی نه کافی است و نه درست." (ر.ک: ص چهل و هشت کتاب خاطرات ماندگار از زندگی شهید بهشتی)

نتیجه: هر کس راه نیفتد خود را جنبشی فرض کند و بیفتد وسط. این هم کار حکومت مستقر را خراب می‌کند و هم کار منتقدین را که قصد دارند وفادارانه به پایه‌های انقلاب اسلامی، با روش مدنی آینده‌ی نظام را بهتر کنند.

ابراهیم طالبی دارابی

 

غلام یزدانی [در پاسخ به دامنه |] سلام اقای طالبی اقای قلی زاده فردی متدین بامسولیت درصداوسیما اومد از اوسوال کردم شما مغازه داشتی چرا اداره اومدی گفت دبازار باانصاف بودم بعنوان راننده درمشغول شد بسیار بانظم ودرنگهدارماشین خیلی بسیارحساس بود به بیت المال وهمیشه درماموریت به تنام جوانب رعایت میکرد  خداوند به ایشان سلامتی بدهد عالی بود واز افتخارات محل بود یادم هست در زمان جنگ بانیسان کمک های مردمی ازدارابکلا به جبهه میاورد ویک اقازاده بعنوان خواننده دارد از صدای گرم ایشان درصداوسیما مازندران وگلستان وشبکه تهران  پخش میشود

 

[در پاسخ به غلام] سلام جناب آقا غلام یزدانی. گواهی شما  در معرفی سجایای اخلاقی جناب حاج عباسعلی ارزشمند است. بنده هم ازین خصوصیات ایشان و حتی اخلاقیات خوب دیگرش باخبرم. بله، فردی پرهیزگارند و در جنگ هم مجروح شدند و حتی می‌دانم با چه وضع سختی چند جای بدن‌شان در شلمچه خمپاره خورد. او حتی از پیش از انقلاب تقوای ایشان مشهور بود. برای شما و ایشان آرزوی بالاترین سعادت دارم.

 

نظر زینب سادت شفیعی زیر پست من»: سلام مجدد (با‌ تاخیر)
شیرین به ذائقه بنشست کلام شما
سپاس از حسن توجه‌تا و‌ اما‌ بعد...
عجب اشارت بایسته ای:
تهذیب
خود را میراندن و زنداندن
و چه خوب گفت بزرگ ما
جهاد اکبر  
قیام اکبر  
انقلاب اکبر

این دو چگونه در هم جمع می‌شود؟
_العلم نور
_العلم هوالحجاب الاکبر

مرز را کجاست که اگر نباشد همان ضال است؟
گرفتار اندر پیچ و خم این قال است

تهذیب

شکستن شاخ غول(بخوانید دِب ) سه سر بیرون شدن از خود میخواهد.برکندن از خود می‌خواهد.
حریص به قدرت
حریص به ثروت
حریص به شهرت
مهار می‌خواهد جهاد می‌خواهد.

مرحمت عالی مستدام
بارعایت ادب و احترام

 

[در پاسخ به سیده زینب] خواهر محترمم زینب‌سادات شفیعی سلام و احترام پاسخ اثرگذاری مرقوم فرمودید. متن شما را وقتی پیش آق سید علی اصغر بودم، برایم خواندند. هر دوی‌مان از پاسح شما وجد آمدیم. و کمی هم روی آن بحث کردیم. استخدام واژه‌ی محلی "دِب" برای غول سه نفس، در متن شما بسیار بجا بود و بار معنایی ژرفی داشت. موافقم. در تأیید سخن شما عرض می‌کتم: خود نیک می‌دانیدامور تهذیب، اِستدام (=پیوسته‌کاری) می‌خواهد تا اُسار (=اَفسار) آن سه حرص را -که به‌درستی مطرح کردید- در دست گیرد. سپاس. قابل استفاده بود جواب شما.

 

عبدالله طالبی عباس [در پاسخ به شفیعی مازندرانی] درودجناب آقاے  شفیعی روح لطیف شاعرانه شما و قدرت قلم تحلیل که شعر در محدودے انظباطے مقرر گرداند  مانند نگه داشتن  سنگ کنار شیشه است کاری سخت وطاقت فرساے که شما مقتدرانه آن را رعایت کردید نقد نیز بر آن دارم  چون حب خداوند سکون نیست  مثل تلنگر به موسی نبی نسبت به شبان بگذرم  بسیار زیبا

شناخت زیادے با جناب عالے ندارم
ولے فکر کنم شما اشعارے را  در وصف  پدر رئوف دارابکلا  .معلم مهربان .حاج آقا  محمد باقر دارابکلایے سروده باشید
من آنزمان ۱۳ سالم بود برایم جای سوال بود
که چرا پدرم گریه می کند
اما وقتی بیرون از خانه آمده بودم
دیدم انگار در و دیوار حتی  کوچه ها هم ماتم زده بودند
 پیرمردها بلند بلند گریه میکردند هی می گفتند آقا مرده  آقا آقا
زنها شیون وجیق میزدند
 آنقدر شلوغ شده بود که برای ما جلو رفتن سخت
بود
من از کنجکاوی گوسفندانی که جلوی پای تابوت حاج آقا  
ذبح می شد میشمردم  که اگر اشتباه نکنم  تعدادش از۲۳راس نیز بیشتر شده بود
چقدر عزیز ومدبر
میان مردم روانه به سمت مزار شهدا شدیم
در آرامگاه نیز گفتند  حاج آقا شفیعی میخواهد شعر بسراید  گوشم را تیز تر کردم
فکر کنم یک بیتش رابیاد دارم چون مدتها تکرار میکردم
گل باغ هنر دارابکلایی        زچشم دیده بصر دارابکلایی      همگان را پد ر دارابکلایی

بگذرم لطفا اگر این شعر را در بایگانی خودارید بار گذاری کنید
اما  چند سالی هست
 که عزت آن روز آقا را فهمیدم
موعظه هاے آقا مخلوطی نبود
دروغ نمی گفت  حتے  مصلحتے  
پرهیز میکرد
در اول انقلاب نیز شنیدم
و همه جانبه بر اصول جدا سازے دیانت  با سیاست پایبند بود
حتی شنیده بودم  در مصلای ساری
 نماینده ولایت فقیه در وقت اذان ظهر
درحال موعظه بود
آقا او را  با توپ تشر از بالای منبر به پایین آورد عصا یش رابلند کرد گفت اول نماز مگر صدای اذان رانشنیده ای چطور ثواب نماز  اول وقت را از مردم صلب میکنی  و انگار آینده  دور دستها را با چشم بصیرت  خویش شاهد وحاضر مے دید. روح حاج اقا داربکلای شاد ویادش گرامی باد. سلامت باشید وبرقرار جناب شفیعی

 

دامنه [در پاسخ به عبدالله طالبی] سلام علیکم  برادر بزرگواری که خاطراتی را در ارتحال آیت الله دارابکلایی بیان داشتید ،  مطلبی را در این خاطره قرار دادی که برایم سئوال شد نتوانستم بی تفاوت از کنارش بگذرم و آن مطلب این است(در اول انقلاب نیز شنیدم و همه جانبه بر اصول همه جانبه بر اصول جدا سازی دیانت با سیاست پایبند بود) برادر عزیز ، اول اینکه هر چه را شنیدی نباید بگوئید،  اول باید تحقیق کنی ،چون میشود شایعه که در قرآن کریم مورد لعن خدا وند قرار می گیرند، بنده تا آنجا که اطلاع دارم ، ایشان زمانی که امام در نجف در تبعید بودند وجوهات را برای ایشان می فرستادند ،  و بعد از پیروزی انقلاب خدمت امام رسیدند ، به امام گفتند رسید یکی از وجوهات بدستم نرسید که امام همانجا رسید را نوشتند به او دادند ، و ایشان در قبل از انقلاب رساله امام را در اختیار داشتند و پشت جلد آن با نام مجاهد کبیر از او یاد شده بود ، و یکی از دوستان وقتی نسبت به امام و انقلاب از او سئوال میکند ، یک نوشته ای را در می آورد که آموزش تجوید بود در آخرش نوشته بود :خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما ؛ بعد به آن فرد گفته این نوشته هیچ ربطی به آن نوشته ندارد؛ اینها یعنی چه؟ اگر این ها آنطور که شما می گوئید،  که درست نیست ، باید این چیزها از ایشان نباشد؛ امام که می فرماید اسلام همه اش سیاست است؛ یا می فرماید اسلام سر سیاست است. یعنی در اصول با امام مخالف بود ؛نکنیم این کار را - در آخر انتظار از شاگردان استاد بود که در مقابل این تهمت ها پاسخگو باشند.

 

آقای بهرام اکبری لالیمی [در پاسخ به عبدالله طالبی] سلام علیکم  برادر بزرگواری که خاطراتی را در ارتحال آیت الله دارابکلایی بیان داشتید ،  مطلبی را در این خاطره قرار دادی که برایم سئوال شد نتوانستم بی تفاوت از کنارش بگذرم و آن مطلب این است(در اول انقلاب نیز شنیدم و همه جانبه بر اصول همه جانبه بر اصول جدا سازی دیانت با سیاست پایبند بود) برادر عزیز ، اول اینکه هر چه را شنیدی نباید بگوئید،  اول باید تحقیق کنی ،چون میشود شایعه که در قرآن کریم مورد لعن خدا وند قرار می گیرند، بنده تا آنجا که اطلاع دارم ، ایشان زمانی که امام در نجف در تبعید بودند وجوهات را برای ایشان می فرستادند،  و بعد از پیروزی انقلاب خدمت امام رسیدند، به امام گفتند رسید یکی از وجوهات بدستم نرسید که امام همانجا رسید را نوشتند به او دادند ، و ایشان در قبل از انقلاب رساله امام را در اختیار داشتند و پشت جلد آن با نام مجاهد کبیر از او یاد شده بود ، و یکی از دوستان وقتی نسبت به امام و انقلاب از او سئوال میکند، یک نوشته ای را در می آورد که آموزش تجوید بود در آخرش نوشته بود :خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما ؛ بعد به آن فرد گفته این نوشته هیچ ربطی به آن نوشته ندارد؛ اینها یعنی چه؟ اگر این ها آنطور که شما می گوئید، که درست نیست ، باید این چیزها از ایشان نباشد؛ امام که می فرماید اسلام همه اش سیاست است؛ یا می فرماید اسلام سر سیاست است. یعنی در اصول با امام مخالف بود ؛نکنیم این کار را - در آخر انتظار از شاگردان استاد بود که در مقابل این تهمت ها پاسخگو باشند.

 

دامنه [در پاسخ به بهرام اکبری لالیمی] جناب آقای بهرام اکبری سلام. متن شما را مطالعه کردم. پوزش. چند روزی به علت مسافرت چندروزه از فضای مجازی دور بودم و متن شما را ندیده بودم. اینک که خواندم سه نکته می‌گویم: یک: چون داماد مرحوم آیت الله آقا هستید بنابرین طبق چارچوب تحقیق، در "تاریخ شفاهی" بستگان نزدیک، منبع شفاهی مطمئن هستند. دو: اگر سانسور یا غُلوّ نکنند، شدت اعتماد به نقلِ بستگان بالاتر هم می‌رود. و بنده شما را ازین نقیصه، عاری می‌دانم. سه: از آنجا که بنده با شما رفاقت دارم و تقوای شما را باخبرم و مدتی هم در جبهه کنار هم بودیم، به این نقل شما توجه کرده‌ام. تشکر دارم که احساس مسئولیت کردید و توضیحات نوشتید. در کنار حرم رضوی ع ما راه مشمول نجواهای عبادی خود کنید. با تشکر: ابراهیم طالبی دارابی.

 

عبدالله [در پاسخ به دامنه |]
درود جناب آقای طالبی بیانم را واضح تر میکنم چارچوب امور زنان تغییر کرده زنان درجامعه هاے گوناگون اعم از پزشکے .سیاسی.نظامی.فرهنگی و....از اکثر مردان نیز بهتر ظاهر شدند مانند طوبے آزمود  مریم میرزا خانے  سعیده قدوس ویا مارے کورے
آنگلا مرکل و.....  اگر برفرض اینکه سیاست ما دیانت ما باشداسلام درباره حقوق زنان چرا به روز رسانینمے شودچرا پیرامون خانه وحجاب میگردد
 در صورتے که درمتن قبلیم آسیب هاے اجتماعے انها را توضیح دادهام اگرهم به روز رسانی شده  حدیثی. گفته ای نجوای.حتی
شعاری را بازتاب دهید در ضمن حاج احمد بزرگ ماست و احترام بنده نسبت به ایشان از الزامت بنده بوده وخواهد بود
 خواستیم تفتیش عقاید کنم  تا اندکی ازاین کوه تجربه  علمی استخراج کنم اما شما بازم به داداش آزاد میگوی  عبدالله (چپلیک ) می گیرد چپلیک را بشکافم چپلیک یعنی فشار دوانگشت بربازوی  یا پهلوها   که باعث شوک لحظه ای میشود

 

[در پاسخ به عبدالله طالبی] سلام جناب آقای عبدالله. در گوشه‌ای از پاسخ شما پیشنهاد شما این بود "اسلام به‌روزرسانی شود". حرف خوبی زدید. اما الزمات هم دارد. اگر بپذیری "اسلام به‌روزرسانی شود" آنگاه لازمه‌ی آن این است به علمای دین رجوع کنیم. چون کسی می‌تواند چنین کار بزرگی را بکند که اسلام‌شناش باشد. باید این فرهنگ جا بیفتد دین در هر عصری به عالم دینی نیاز دارد. البته هم علامه طباطبایی و هم شهید مطهری ازین مسئله پرده برداشتند. علامه مسائلی اصولی دین را، ثابت ولی فرع‌های دینی را متغیر می‌داند. مطهری هم مقتضیات زمان و مکان را در فهم دینی خیل می‌داند. همه‌ی این تشخیص بر عهده‌ی دانایان دینی است، چه در کسوت روحانیت باشد و چه نه، مهم شناخت اسلام است. حرف شما هم بیرون از قاعده نبود. ولی توضیح نیاز داشت که بنده ورود کردم. پوزش.

 

آقای آزاد طالبی [در پاسخ به بهرام اکبری لالیمی] درود بر شما  و همه عزیزان ... چون فرمودید که انتظار بود شاگردان مدرسه جواب دهند .منم به عنوان شاگرد این مدرسه نوشتاری را ارائه میدهم  .. از اخر به اول مطالب شما،اول تهمت حرف ناپسندیست ..نظر و اطلاعات ایشان از جناب دارابکلایی و همچنین شما قابل نقد و برسی و سپس قابل نفی و یا تایید است.،  اگر افکارو اطلاعات افراد مغایر با افکارشما باشد تهمت به حساب میاید مشکل از شماست. مگر گفتار و اطلاعاتی که جنابعای داده اید شما همراه جناب دارابکلایی بوده اید که با صراحت مطلب خود را تایید میکنید ..در ضمن تمام تاریخ روایت است از حکاکی روی سنگ و چوب تا سینه به سینه ،از اوستا تا  قران و یا نهج البلاعه .. همه فاعل بر  نقد و برسی .. پاینده باشی

 

دامنه [در پاسخ به آزاد] سلام جناب آقای آزاد. یک جمله‌ی مهم در جواب شما وجود دارد که توجه‌ی مرا جلب کرد.  خطاب به جناب بهرام اکبری فرمودی: «مگر گفتار و اطلاعاتی که جنابعای داده اید شما همراه جناب دارابکلایی بوده اید». با همین جمله‌ات، بخشی از گنگی مطلب گرفته می‌شود. بله، ایشان چون داماد ایشان هستند، جزوِ کسانی محسوب می‌شوند که قول ایشان می‌تواند استناد حساب شود. چون ما در محیط ارتباطات اجتماعی مبنای اولیه‌ی‌مان این است افراد به یکدیگر دروغ نمی‌گویند. قول ایشان (همان‌طور که بالاتر در نظری که زیر نوشتار ایشان نوشتم) گفته‌ام از لحاظ روش کار پژوهشی، از دسته‌قول‌های قابل اعتنا محسوب می‌شود زیرا دسترسی وی به حریم شخصی مرحوم آقا یقنیا" از سایر افراد بیرونِ بیت مرحوم آقا، بیشتر و آسان‌تر است. از نرمی که به همدیگر درین صحن نشان می‌دهیم اما حرف خود را هم صریح مطرح می‌کنیم، خرسندم.

 

علیرضا به دامنه: سلام به همه دوستان آقا مدیر دیار نی وقتی غیبت داری کلاس سو تو کور هسه آخه نگاه ما به شما نگاه مدرسه قدیم نییه انشاالله همیشه سالم و تندرست باشید ارادت آق ابراهیم

 

[در پاسخ به علیرضا] سلام جناب آقای علیرضا آهنگر. چون محل مرا دیدی، دیگر پاسخ من هم توضیح واضحات است. فقط عرض کنم وقتی مستافرتم دست از این صحن و آن صحن می‌شویم. ممنونم.

 

سید موسی صباغ  [در پاسخ به عبدالله طالبی] سلام چند دوباره قبلا عرض کردم نیت متجاوزین ،بخاطر اسلامیت نظام و ریشه کنی آن بوده ، وحضور احاد مردم حتی از اقلیت ها در جبهه ،لبیک به ندای رهبری که ولی فقیه زمانه و معتقد به عدم جدایی دین از سیاست بود. در انتخابات حضرت آقا بطور سریع اعلام نظر مینمودند و فرد اصلح را هم نام می برد و ونام ایشان در تراکت تبلیغاتی کاندیدا بعنوان حامی درج میشد. کشکولی عرض کنم خیلی ما را پیر فرض نمودین ، جوان تر ازونم که تعجبت بیشترتر خواهد شد ،9 سالم بود که انقلاب در سال 57 پیروز شد . اعضای بیت آقا در قم تشریف دارند که اگر سعادت یار شد ارادتتان را حتما ابلاغ خواهم نمود. اما در فضای مجازی با آقازاده حضرت آقا (آق شیخ محمد) در مورد فعالیت سیاسی حضرت آقا سئوال نمودم که علاوه بر تایید متن نگاشته شده قبلی من ،اظهار نمودند حضرت آقا در سال 1328 الی 1334 از یاران نزدیک شهید نواب صفوی بودند و بخاطر جو خفقان و دستگیریها ، حضرت آقا به نجف هجرت نمودند. ممنون و سپاسگزار.

 

آزاد طالبی [در پاسخ به سید موسی صباغ] درود بر شما جناب صباغ..وقتت خوش.. کشکولی گفتی ..منم بگم ،یعنی جناب دارابکلایی هم در ترور رزم آرا و کسروی و .. دست داشتن .. اخه گفتی از یاران نواب بودند ..!.!

 

دامنه [در پاسخ به آزاد] سلام جناب آقای آزاد طالبی. آنچه جناب آقای سید موسی صباغ (سلام هم به ایشان در همین جا) مطرح کردند نقل قول است آن هم از زبان فرزندشان جناب استاد شیخ محمد نجفی. معنی این نقل قول این نیست که شما نتیجه گرفتید. می‌شود در زمانه‌ی مرحوم شهید نواب صفوی زیست و با او به هر طریقی همراه بود، اما این به معنای این نیست، هر چه سازمان فدائیان اسلام کردند، مرحوم آقا خبر داشتند و یا آن زمان دربست آن را پذیرفتند. بد نیست حالا که این بحث را مطرح فرمودید نگاهم را به این مسئله بازگو کنم:

از نگاه بنده آن اقدامات -که منجر به هلاکت رزم‌آرا و احمد کسروی شد- یک دفاعیه‌ی انقلابی علیه‌ی یک مهره‌ی آمریکایی بود و یک واکنش شجاعانه علیه‌ی یک آدم هتاک به اسم کسروی که ابا نداشت از مکذّبین باشد و سست‌ترین حرف را به امامان ع ، قرآن و مسائل دینی نسب دهد.

 

درباره‌ی نقل قول استاد نجفی یادگار مرحوم آقا داوری ندارم. چون علم ندارم ولی برای من تازگی داشت و تا به حال ازین بخش سرگذشت مرحوم آقا مطلع نبودم. این جور مسائل به لحاظ علمی جزوِ نقل قول‌ها باقی می‌مانند و اعتبار خود را از رد یا قبول ما نمی‌گیرند. هر کس می‌تواند آن را بپذیرد یا نپذیرد. مهم نقلی است که صورت گرفت و نو و تازه هم هست.

بنده نقل قول‌ها را در دسته‌ی ارجاعات طبقه‌بندی می‌کنم که کار کنشگر یا پژوهشگر را تسهیل می‌سازد. البته قید کشکولی را هم در بیانات شما دیدم. لذا متوجه هستم کمی مزه‌ی مزاح هم در آن ریخته شد. با تشکر و درود.

 

[در پاسخ به سید علی اصغر شفیعی] سلام جناب آق سید علی اصغر. وقتی دیدم برای پیام تسلیت پرمحتوای جناب حجت الاسلام سید حسین موسوی خوئینی خطاب به خودت، دست به تحلیل محتوا زدید، بیشتر دقت کردم در لای پیام چه نکات ارزنده‌ی نهفته و آشکار است. از رویکرد شما به متن‌ها خوشحالم و می‌توانم بگویم شیوه‌ی همیشگی خودت همین بوده است. باز نیز برای دلت و بیت شریفت، بروز بهترین وضعیت عادی و خویشتنداری در برابر مصیبت را از خدا خواهانم. به‌یقین خدا در عوض شکیبایی شما به بندگان خداجویش چیزهایی نصیب می‌کند که مصیبت را جبران کند. خودم را همواره محتاج نصایح روحانیان در صحن می‌بینم. دیدار در بیتت با تو برایم الهام‌بخش بود.

 

سید علی اصغر [در پاسخ به دامنه |] سلام استاد با وقار من آقا ابراهیم توانایی و مدیریت تان را مرور و تجربه می کنم برای اینکه با فعالیت مضاعف علمی و اجتماعی ات مسئولیت پذیرهستید. بعد اینکه ؛ بزرگی یادم داد که : اگر وارد مباحثی می شویم درراستای فرایند کارشناسی است صرفا روش شناسی استشاید به اون موضوع اعتقاد و باور نداشته باشی . بعبارتی اتهام و برچسب زده نشود .بعد اینکه؛قدرت تحلیل و واکنش هارا طوری ترسیم کنیم که نه مجرمانه باشد و نه مجرمانه تلقی شود .بعد اینکه؛ چنانچه بر تحلیل و تولید محتوی فردی از اعضاء ریپلای کنند و تولیدات فکری را تایید دلیل بر حمایت فرد نیست بلکه منطق تاثیر پذیری بر افکار است . بعد اینکه  ؛ موارد بعنوان نظر و دیدگاه شخصی به تحریر آمده است بنابرین نوع روشی که ارائه شده است انتزاع از قوانین مدرسه فکرت است بدلیل اینکه رعایت قوانین گروه به لحاظ اخلاقی واجب است اما رسمی که من دادم پذیرفتنی اختیاری است .

 

[در پاسخ به سید علی اصغر شفیعی] سلام مجدد آق سید علی اصغر. دقت کردم. درست است هر چهار رهنمود. شما به عنوان «مشاور ارشد مدرسه فکرت» چنین اختیار هم دارید راهکار ارائه کنید. هم به این علت که فردی باتجربه هستید، هم بدین خاطر که وجاهت عمومی دارید و هم سطح فکر و سواد شما در حد مرحله‌ی مناسب و قابل تکیه‌گاه. ممنونم استقبال فرمودید و شکل و مسیر را درین بستر روشن نمودید.

 

سید علی اصغر شفیعی [در پاسخ به دامنه |] سلام مردتوانا و دوست با تقوی باورمندان به تفکیک دین از دولت  بخاطر اینکه دین آسیب نبیند روش مدرن و نظریه بالاتر از فرضیه است . باورمندان جدایی دولت از دین اهالی علم مدیریت یک کشور هستند که اگر دولت آمیخته با دین شود از قانون فراتر می رود و فرایند آنارشی برقرار می شود .

یادآوری : هیچگاه دین نمی تواند از سیاست جدا باشد . اما می تواند از دولت جدا باشد سیاسی کردن دین مد نظر نیست بلکه بهره مندی از علم سیاست است . گرایش تولید تحلیل و محتوی تان به لحاظ روش گفتمان عدالت خواهی است .

 

[در پاسخ به سید علی اصغر شفیعی] سلام مجدد آق سید علی اصغر. توی این ردیف مباحث همین تولید محتوا و تحلیل، واقعا" یک انگیزه‌ی بجایی است. انگیزه‌ای که نتیجه‌اش اندوخته است. من البته نظر شما را متوجه هستم، اما خودم فکر می‌کنم درین باره، میان این دو پارگی نیست. مَضار یک چیز دلیل نمی‌شود اصل پیام دین دستکاری شود. اسلام دین جامع است. سیاست هم لایه‌ی مهم آن.

 

[در پاسخ به سید علی اصغر شفیعی]
سلام آقا سید. جمله‌ی آخرت مهم است. بله گفتمان با گفتار و نوشتار فرق دارد؛ گفتمان زمانی گفتمان است که یا وجه غالب در جامعه پیدا کند و یا به عنوان گفتمان رقیب در پی بازکردن جای پایی محکم و گسترانده‌تر از گفتمان رایج، در میان افکار عمومی پیدا کند. خرسندم این سلسله‌گفتارم را خواهان شدید. به‌یقین بر اراده‌ی استمراری من اثر دارد.

 

دامنه  [در پاسخ به سید علی اصغر شفیعی]
سلام آقا سید. جمله‌ی آخرت مهم است. بله گفتمان با گفتار و نوشتار فرق دارد؛ گفتمان زمانی گفتمان است که یا وجه غالب در جامعه پیدا کند و یا به عنوان گفتمان رقیب در پی بازکردن جای پایی محکم و گسترانده‌تر از گفتمان رایج، در میان افکار عمومی پیدا کند. خرسندم این سلسله‌گفتارم را خواهان شدید. به‌یقین بر اراده‌ی استمراری من اثر دارد.

 

 

[در پاسخ به سید علی اصغر شفیعی]
سلام مجدد جناب آقا سید. قبول دارم که  نکته‌ی مهم همسایگان را فرمودید. دقیق بود. من هم مانند تو قبول دارم پیش نیاز تمدن‌سازی داشتنِ همسایگان است که حریف و رقیب باشند اما با هم دشمنی نورزند. ایراد من از همان آغاز کار آقای دکترظریف به وی همین بود که به جای پرداختن اول به همسایگان، فوری رفت سراغ اروپا.


[در پاسخ به سید علی اصغر شفیعی]
مجدد سلام سید. بله من هم اندیشه‌های سیاسی تو را می‌دانم و هم نقدهایی که بر قدرت و صاححبان قدرت دارید آمیختگی دین با سیاست را همیشه می‌دانستم هم در رفتارت بروز دارد و هم افکارت. ممنونم این مسئله را شفاف کردید.

 

دامنه |, [در پاسخ به شفیعی مازندرانی] جناب استاد حاج آقا شفیعی مازندرانی سلام علیکم. اوج سخن این شعرتان این بیت است: "چو ماهی در دل دریا روانی / نبینی آب را  ای نیک اختر" یعنی در واقع شما قائل‌اید به این که اینان (=کسانی که می‌گویند آزادی ازین مملکت جمع شد) عین آن ماهی هستند که چون در درون آب شناور است  غوطه می‌خورَد ولی نمی‌فهمد آب چیست. آنان هم چون غرق در آزادی‌اند، تشخیص نمی‌دهند آزادی موجود و وفور درین کشور را. درست فهمیدم استاد؟

 

دامنه |[در پاسخ به سید علی اصغر شفیعی] سلام آقا سید علی اصغر. پرنکته ورود کردی. فقط مورد چین را عرض کنم که غرب به دلیل مقابله با شوروی، در برابر چین کوتاه آمده بود و چین از آن فرصت و خلاء تهدید، به نفع اقتصاد رشدیابنده‌ی خود گام برداشت. در واقع اینک غرب ندامت می‌کند چرا به خاطر سد نفوذ علیه‌ی شوروی، چین را به حال خود رها کرده بود که این غول آسیا حالا دارد حرف اول و دوم جهان را می‌زند. اما غرب ایران را تا توانست اذیت کرد چون سایر تهدیدات مثل شوروی و یوگسلاوی دیگر محو شده بود و تمام وقتش را صرف ایران کرد، اما ایران غرب را دور زد و اینک در بسیاری از شاخص جزوِ هشت کشور برتر جهان است. بگذرم.

 

تسلیت: درگذشت آقای عزیز ملایی (مرحوم آق‌اوریم) را به بستگان ایشان تسلیت عرض می‌کنم. خداوند وی مشمول رحمت‌ها و غفران خود کناد. در مراسم تشییع شرکت کرده و این هم عکسی که انداخته بودم. مراسم تلقین و تدفین مرحوم عزیز ملایی دارابی توسط جناب حاج کبل سید محمد شفیعی دارابی حفظه الله.

 

دامنه |: سلام جناب الله وردی زاده. مشکل مهم میان انسان‌ها این است دچار کیش شخصیت می‌شوند. همین موجب می‌شود آن فرد را مقدس کنند و هر گونه نقد را، حمله تفسیر کنند و جناب آقای علیرضا آهنگر که در آن نوشته‌اش پا را فراتر گذاشت و تعبیر «لودر» به کار برد. تذکار شما به قانون اساسی هم مهم بود. البته پیاده‌سازی این قوانین، در همه‌ی کشورها با مشکل مواجه است. نکته این‌که جناب میرحسین موسوی که در سال ۸۸ دائم در بیانیه‌هایش اجرای قانون اساسی «بدون تنازل» را مطرح می‌کرد، اخیراً به نظرم حرف خود را خورد و این بار سراغ قانون اساسی دیگر توسط مؤسسان دیگر رفت. کجای دنیا کشوری اجازه می‌دهد زود و زود قانون اساسی تغییر و حتی کامل عوض شود. البته شما به نظر می‌رسد با این نوع شیوه هم موافقت ندارید.

 

سلام جناب آقای آزاد. توضیحات صریح شما اتفاقاً شیوه‌ی نامناسبی نیست. مهم برای بنده و شما این است پدیده‌ها را با دیدی مستقل می‌نگریم. من به نگرش شما نپرداختم که چرا چنین نظری داری، بلکه تفسیر شخصی خودم را از اقدام فدائیان گفتم. درصدد هم نیستم حرفم به کُرسی بنشانم. و شما بنده را می‌شناسی. بازم تشکر.

 

دامنه |: سلام مجدد جناب آقای علیرضا. قصدم این نیست باز هم مرحوم رفسنجانی را مورد نقد قرار دهم. فرصت ندارم، علاقه هم ندارم. اما چون از بنده پرسش کردی فقط یک مثال می‌زنم تا وقت اعضا اشغال نشود. آقای بهزاد نبوی و آقای محسن آرمین در هفته‌نامه‌ی «عصر ما» یک انتقاد به مرحوم آقای حجت الاسلام هاشمی‌رفسنجانی کرده بودند، او رئیس‌جمهور بود، رفت نمازجمعه خواند و هر دو را یکی از سه ضلع اسرائیل و آمریکا خواند و تهدید کرد اگر ادامه دهید، ۱۰۰۰ تا مسجد کشور را علیه‌ی شما می‌شورانم. نقل به مضمون. بگذرم. حالا شما از من می‌پرسی او آیا خود خالی را از اشتباه می‌دانست! بهتر است خود را تابع شخصیت‌ها نکنیم. این نصیحت امام صادق علیه السلام است.

 

سلام جناب آق سید علی‌اصغر. حاشیه‌ی علمی و تفسیری خوبی زدید. موافقم. البته جوامع سیاسی به دلیل تاثیرپذیری سیّال، در هر شرایطی میل به جنبش دارند، حتی کارل مارکس جنبش‌ها را در درون نظام کاپیتالیستی (=سیستم سرمایه‌داری) هم حتمی‌الوقوع می‌دانست. روی همین ترس از نظریه‌ی مارکس، غرب برنامه‌ی «دولت‌رفاه» را آن زمان اجرا کرد تا جلوِ جنبش‌ها را سد کند. در واقع بروز آن را از بین ببرد. در ایران جنبش‌ها ضعف‌های عمقی دارند که وارد نمی‌شوم. سپاسگزارم که مهم نکته‌پردازی کردید.

 

مسائل روز

به نام خدا. سلام. قرار بود در چشم‌انداز ۲۰ ساله، ایران در منطقه مقام نخست باشد. برخی سیاسیون درین‌باره برین باورند که ایران فقط در دو موضوع هسته‌ای و توان دفاعی دست برتر یافته است و فقط این بخش از چشم‌انداز "عملیاتی شده". لذا پیشنهاد می‌دهند حال که ایران در قدرت دفاعی پیشرفت کرده است، باید دیپلماسی خود را فعال کند. خواستم این را بر اساس دیدگاه خودم مقداری باز کنم.

 

یکم: فکر کنم -بلکه بهتر است بگویم: یقین دارم- که ایران در برخی از مسائل دیگر هم، در منطقه از سایر کشورها پیشی گرفته. مانند پزشکی، نانو، فنون، صنایع، رشد تحصیلی، امنیت پایدار.

 

دوم: با آن که چنین رشدی شتابان روی داده است اما در یک پروژه‌ی مرموز، پول وطن از زمان دو دولت آقایان حجت الاسلام حسن روحانی و حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی، به ورطه‌ی دلّالی افتاده و همین مردم را دچار تشویش و دلشورگی ساخته. من حدس می‌زنم (البته قریب به یقین) چون این دو دولت در ذخیره‌ی ارزی کمبودهایی دارند، فکر می‌کنند به گران‌فروشی دلار به بازار، کسری بودجه‌های خود را جبران می‌کنند، کاری که نه فقط میانبُر و راه‌چاره‌ی استثنایی نیست، بلکه ضربه‌ی مُهلک بر پیکر اقتصاد کشور و سقوط پول ایران است. پول، پله پله باید ارزش ریالی پیدا کند اما عملا" پله پله بلکه نردبان به نردبان سقوط می‌کند.

 

سوم: با دیپلماسی فعال، هیچ دولتی زیان نمی‌کند. خودِ دیپلماسی، نوعی فن رابطه‌ی رسمی با رئیسان و نمایندگان رسمی کشورهای دیگر است برای پیداکردن بهترین و آسان‌ترین رابطه با همدیگر. چه کسی با این فن می‌تواند مخالف باشد؟! مگر آن که عاقل نباشد! بنابرین، مشکل در جای دیگر است؛ در کجا؟ در این که مسائل میان کشورها (با دخالت یا بدون دخالت دست‌های آلوده) همچنان انباشت شود و در دو طرف، انگیزه‌ی به کارگیری فن دیپلماسی، کاهش یاید. حال که کشور به بالاترین مرحله‌ی توان بازدارندگی رسیده، مردان سیاست آن باید از آن برای دیپلماسی بهره بگیرند. مثلا" همین الآن با آن که جمهوری آذربایجان عملا" زمینِ بازی اسرائیل علیه‌ی ایران شده، عادی‌ترین کار باز هم دیپلماسی است زیرا دیپلماسی یک کار دائمی در نظام سیاسی است و حتی کشورها به جنگ هم رفتند نیز، درِ دیپلماسی را به روی خود نمی‌بندند، زیرا نهایتِ جنگ هم، بلاخره میز مذاکره است. قدرت‌های نوظهور، همیشه موانعِ پیش رو دارند؛ زیرا قدرت‌های مسلط آنان را دست‌کم رقیب و در نهایت حریف و حتی خصم خود می‌پندارند و این ایجاب می‌کند فن دیپلماسی با بالاترین رایزنی و بازکردن بهترین روزنه، جزوِ رفتار رایج کشور شود حتی با دولت‌هایی که در رویارویی با ایران کم نمی‌گذراند.

 

نتیجه: دایره‌ی نخبگانی قدرت سیاسی در ایران به نظرم فشل است و تا به حال نتوانسته‌اند نفعِ قدرت نظامی ایران را -که به مدد ارتش و سپاه ایجاد شده و شگفتی جهان را با ایجاد جبهه‌ی مقاومت برانگیخته است- در مناسبات سیاسی دولت‌های خود به‌درستی به کار گیرند و از آن در برابر معاملات سیاسی، سود ببرند. دولت سیزدهم هم سیاست خارجی خود را دقیقا" معلوم نکرده و سر در گم است. به خاطر همین، در اقتصاد ممکن است به دورنمای برنامه‌ی‌های خود نائل نیاید. این وسط، نقد دولت رخ می‌دهد زیرا بر دهان جامعه لگام نمی‌شود بست. ازین رو ممکن است نقّادی‌ها به حسابِ حمله به دولت ارزیابی شود. چرا؟ چون در نگاه پاره‌ای از حامیان دولت ۱۳ این دولت دقیقا" همان دولت ارزشی‌یی هست که سال‌های سال در فکر شکل‌گیری آن بودند که از منظر آنان توانسته بساط دولت قبل را جمع کند؛ دولتی که نماینده‌ی تفکر مرحوم رفسنجانی بوده است و با رهبری معظم نظام زاویه‌ی علنی و مخفی داشته است. پس؛ خود چندان مصلحت نمی‌بینند این دولت  را با نقد بی‌تعارف، به دردسر بیندازند. البته همه فهمیدند که رقابت درون‌جناحی هم در برابر این دولت بروز کرده است. مثلا" آقای محمدرضا باهنر، که دولت فعلی را فاقد توان و تخصص برای اداره‌ی کشور می‌داند و فکر آقای علی لاریجانی را گره‌گشا معرفی می‌کند. بگذرم. فقط روشن کنم خدمات این دولت را نفی نمی‌کنم و بارها شماره هم کرده‌ام. | ۱۶ اسفند ۱۴۰۱ | ابراهیم طالبی دارابی

 

دامنه [در پاسخ به سوادکوهی نبی آرشی]
سلام جناب آقای سوادکوهی. به آخر شعر رسیدم بیشتر جهیدم. آنجا که آمد:

هر چه زیبایی خداوند آفرید
جملگی در غنچه ی نرگس نهُفت

من فکر می‌کنم یک علت اصلی بشرِ منتظر که از خداوند می‌خواهد ظهور منجی ع زودتر فرا رسد این باشد که هم می‌خواهد رازگشایی عالم را با چشمان خود در همین دنیا ببیند زیرا انسان اساسا" موجودی کنجکاو است و هم می‌خواهد خود را از زیر بندها و مشکلات خلاص کند و آقا عج را نافع وجود خود و جهان تفسیر می‌کند. البته هستند منتظرانی که قصد اصلی انتظار ظهور را در تکمیل اخلاص خود می‌بینند. من خودم معتقدم خود انتظار موعود عج برای انسان حس مسئولیت دینی ایجاد می‌کند تا هر کدام، متن جامعه را به سمت فرَج بکشانیم یعنی گشایش و رفاه معنوی و مادی. چرا گفتند انتظار فرَج، چون حضرت مهدی موعود (=وعده داده شده) گشایشگر گره‌ها خواهند شد. بماند که برخی واله‌ها و شیداها و صاحبان کرامت، گویا ملاقات هم دارند با آن حضرت. از محبت شما هم متشکرم. طبع ظریفی دارید با این نوع نگاه به شروع روزها.

 

جناب استاد شیخ مالک رجبی دارابی سلام. خواستم از جناب عالی برای زحمتی که در نوشتن شرعیات و "روزبرگ شیعه" می‌نویسید و در این صحن و آن دو صحن انتشار می‌دهید، تشکر مخصوص کنم. کلا" به رهر فرد وحانی‌یی که قلم و سطور را قدر می‌داند و برای مخاطبین ارزش نوشتن پیام قائل است، علاقه‌ی وافر دارم. شما که از خیلی وقت دور درین بِستر تشریف دارید و بنده هم، شما را می‌شناسم و دوست هم هستیم.

چون بحث احیاء  عید نیمه‌ی شعبان در امشب را مطرح کردید پس خودتان پیشقدم شوید امشب را در صحن مدرسه فکرت بیدارباش بزنید و همه با هم بیاییم مناظره و گفت و شنود روی موضوع انتظار فرَج و موضوع موعود.

 

شیخ محمد نجفی: در پاسخ به آقای آزاد طالبی. با سلام و احترام و عرض تبریک بمناسبت میلاد  منجی عالم ، حضرت حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) .

با عرض پوزش، بنده نخواستم ورود پیدا کنم و از مرحوم ابوی دفاع کنم ، ولی برادر بزرگوار جناب آقا سید موسی صباغ در (پی وی) پیام داد در مورد مرحوم آقا مطالبی بگویم.
بنده ضمن تایید نوشتار متین و وزین ایشان (که انصافا خوب می‌تگارند) نکاتی را یادآور شدم که ایشان بخشیی از آن را در گروه گذاشتن که برخی از افراد برداشت غلط و نادرست کردند. ناچارم برای روشن شدن موضوع و رفع ابهام توضیحاتی بدهم:

 

مرحوم آیت الله دارابکلائی بعد از ورود به حوزه علمیه قم در سال ۱۳۲۷ شمسی با افکار شهید نواب صفوی آشنا و با ایشان رفیق شد و مرحوم نواب صفوی به ایشان گفت : آقا شیخ محمد باقر ، تلفظ نام فامیلی شما مقداری سخت است ، و شما شبیه به مرحوم شیخ مرتضای انصاری هستی و فامیلی شما انصاری باشد و ایشان بنام شیخ محمد باقر انصاری در آن گروه شناخته می‌شد و در جلسات شرکت و همکاری می‌کرد در سال ۱۳۳۴ که آقای عبد خدائی (نوجوان ۱۵ ساله) در ترور ناموفقش سبب شد که گروه فدائیان اسلام و شهید نواب صفوی شناسائی و در مهر ماه دستگیر شود و جمعی از یارانش به زندان بروند . مرحوم ابوی می‌گفت: چون در تشکیلات (دفتر اسامی افراد) نام ایشان بعنوان شیخ محمد باقر انصاری ثبت بود، شناسائی نشد و دستگیر نشد. مرحوم ابوی در اواخر مهرماه ۱۳۳۴ با مرحوم آیت الله حاج سید رضی شفیعی با هم به حوزه علمیه نجف رفتند که مبادا شناسائی شود. (اگر شناسائی می‌شد فقط به زندان میرفت). متاسفانه بعضی از افراد در این صحن محترم مغرضانه، یا غیر مغرضانه شبهه افکنی کردند که در ترور کسروی و حسینعلی منصور و رزم آرا ، شرکت داشتند؟!!! آیا رزمنده‌گان عزیز در جبهه‌ها تمامشان خط‌شکن و یا در خط مقدم و یا تخریب‌چی بودند؟!!! در گروه فدائیان اسلام فقط چند نفر در شاخه نظامی بودند که اکثرشان دستگیر و با اعدام ناجوانمردانه شهید کردند. بعضی ها حداقل تلاش کنند مقداری فهم فکری و شمّ سیاسی پیدا کنند که اینگونه سخن نگویند و تمسخر نکنند!! موفق و پیروز باشید. یاعلی.

 

سید موسی صباغ [در پاسخ به شیخ محمد نجفی] سلام آق شیخ محمد نجفی. بسیار خرسند از ورودتان در مورد زندگی حضرت آقا، اسباب خیر شد گپ دوستانه در این صحن که ، زاویه دیگری از زندگی مرد عارف را بشناسیم لقب ( شیخ محمد باقر انصاری) برای حضرت آقا که از نبوغ و فهم اطلاعاتی و امنیتی شهید نواب سر چشمه گرفته بود.و معتقدم در ۲۳مین سالگرد رحلت آقا ، این تحفه ایی بود از زندگی ایشان که نصیب اعضای در صحن شد. لذت بردم. پایدار باشید.

 

دامنه |  [در پاسخ به محمد نجفی] جناب استاد حاج شیخ محمد نجفی سلام. روایت شما از بخش ناگفته‌ی زندگانی مرحوم آیت الله دارابکلایی -پیشوای پارسای مذهبی ماها در داراب‌کلا و برخی از متدینین حومه- یک اقدام پربرکت بود. این نمی‌شد مگر به یُمن همین مباحثه و اِ"ن قُلت"ها و نقد و نظرهایی که در صحن رخ داد. بنده این توضحیات شما را -که برای اولین  بار زوایایی از زندگی عزتمند و وارسته‌ی مرحوم آقا ابوی مکرم شما را به روی ما گشوده- جالب، جدید و موجب فخر می‌دانم و این بخشی از تاریخ سیاسی روستای ما شده است که بنده تماما" آن را در دامنه انتشار می‌دهم تا ثبت و ضبط گردد. تشکر می‌کنم به عنوان پاره‌ی تنِ مرحوم آقا این اطلاعات تازه که کگفتار شفاهی کمی از اسناد ندارد را به ماها هدیه داده‌اید. برقرار باشید و از همه‌ی شرکت‌کنندگان درین مبحث هم، قدردانی می‌کنم که سبب خیر شدند. قول رایج شخص شما: "یا علی". ابراهیم طالبی دارابی

 

جواب آقای آزاد به جناب حجت‌الاسلام شیخ محمد نجفی:

درود بر شما جناب نجفی..و با احترام فقط به بند اخر مطالبتان تکیه میکنم و اینکه فرمودید در جنگ ایا رزمندگان ...الا اخر ابتدا هدف از تشکیل یک نهاد و یا گروه یا سازمان چیست ، و ایا از پایین ترین فرد تا راس هِرم همه برای یک هدف مشخص تلاش نمیکنند و نتیجه عملکرد برای همه مورد تایی قرار میگیرد یا نه ..در جنگ کسی که در خص مقدم اونی که در اشپزخانه ...همه هدف یکی نیست و اگر در ته خط هم قرار بگیرند و مرده شوند شهید به حساب نماید ؟به بیان ساده تر کسی که دستور قتل و یا همراه کننده و ضربه زن همه جرمشان ایا قتل نیست.؟البته تایید و تکذیب کشتن رزم ارا کسروی .....ایا در موقعیت مکان و زمان خود صحیح بوده یا نه برای من جای سوال نیست شاید دروست باشه یا نه..ولی بار مفهومی جملات شما باافکار من متفاوت است و یا با سواد ناقص من نتوانستم مفهوم مطالب شما را درک کنم..بازم سپاسگزارم..

 

دامنه |:

مناظره و گفت و شنود عمومی

 

اولین قسمت در صحن مدرسه فکرت

موضوع ← انتظار فرَج و مسئله‌ی موعود

سطح شرکت ← چندین‌نفره شامل تمام اعضا

اشاره: هر عضو محترم این صحن خواست شرکت کند، آزاد است.

۱۶ اسفند ۱۴۰۱

مدیریت مدرسه فکرت

 

فرهنگ درختکاری رهبری

به نام خدا. سلام. هر ساله از دیرباز رهبری معظم یک هنجاری را که خود پیشتاز آن بودند با شوق رغبت اجرایی می‌کنند؛ کاشت درخت بر بِستر زمین. این کار در بیان بزرگان دین هم سفارش شده است. تا جایی که یادم است پای منبر روحانیان محترم محل بارها ارشاد شدیم شاخه‌ی درختان بال فرشتگان است؛ بال‌ها را نباید شکست. هر کدام از ما این فرهنگ قشنگ را حمایت کنیم. خوشحالم که قرار است دولت سیزده، سه میلیارد درخت طی سه سال در سراسر ایران بکارد.

درخت ربط مستقیم به ریه دارد. آن را هم بکاریم، هم هرَس و حراست کنیم تا خوب و پاک نفس بکشیم و زمین را از گرمای زاید نجات دهیم. الحمدُ لِلّه در روستای داراب‌کلا این فرهنگ توسط برخی از افراد مثل آقای علی میرزا چلویی (طرح حاشیه‌ی جاده‌ی داراب‌کلا به سه راه) و آقای محمد مهاجر (انجیرکاری در جای جای جنگل) جدی گرفته شد و درختان زیادی غَرس کردند. از اینان مجددا" متشکرم. به عنوان کسی که در مسائل به رفتارها و گفتارها و رهنمودهای رهبری معظم دقت می‌کنم، این کار ستوده و آموزنده‌ی ایشان را پیاپی دوست می‌دارم.

| ۱۶ اسفند ۱۴۰۱ |
ابراهیم طالبی دارابی

 

نظر حجت الاسلام سید کمال الدین عمادی: سلام و درود بر برادر ارزشمند و فرزانه ام جناب طالبی عزیز. عید میلاد منجی عالم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف را به حضرت عالی و همه اهل تالار تبریک میگویم آرزو دارم برکاتش تا عید میلاد سال دیگر مستدام باشد. از گزارش درختکاری دو تن از مومنان آقایان چلویی و مهاجر -زاد الله عزا و شرف- بسیار خوشحال شدیم و انگیزه شد به این بهانه محضر شما و عزیزان عرض تبریک داشته باشیم. اما یک نکته صرفی از باب ملالغتی عرض کنم. اگرچه کلمه پیاپی و پیوسته واژگانی هستند که تداوم و استمرار را حکایت می کنند اما پیاپی در جای است که قطع متصور است مانند صف طولانی همانند آمدن پیاپی پیامبران س اما پیوسته برای تداوم امری است که به لحاظ عرفی قطع متصور نیست مانند جریان آب از چشمه و رودخانه یا روشنایی لامپ اگرچه در لامپ به لحاظ فلسفی و تکوینی و دقیق همان پیاپی صحیح است اما در عرف چون واقف بر پیاپی نور لامپ نیست آن را پیوسته می داند کلمه پیوسته را بکار میبرد. الغرض چون چون مقصود حضرتعالی در جمله مهعود محبت مستمر ولاینقطع است است.

 

خطاب به یک عضو: برای من سؤاله چرا هیچوقت در صحن مدرسه فکرت هیچ نظر و پیامی نمی‌گذاری. شاید خیال شود اگر چنین کنی، افراطی‌های جناح ها تو را بهتر دوست خواهند داشت. از این که ازت اجازه نگرفتم دعوتت کردم مدرسه فکرت، پشیمانم. هر وقت نیاز دیدی مدرسه فکرت جای خودت نیست، ترک کن تا پیش دیگران متهم نشوی

 

فراخوان عضویت در مدرسه فکرت

با سلام به اعضای شریف هیئت محترم رزمندگان اسلام داراب‌کلا

هر عضوی چنانچه خواست در «مدرسه‌ی فکرت» بر روی بِستر «ایتا» پیام‌رسان قوی و آسان ایرانی عضویت و شرکت کند، به همین خط ایتای من درخواست دهد و رضایت خود را اعلان کند تا دعوت انجام گیرد.

یادآوری می‌شود در صحن مدرسه فکرت فقط بحث و مباحثه میان اعضا و بارگذاری نوشته‌های خودِ عضو برقرار است و هر گونه ارسال کپی، لینک و بازفرست (=فوروارد متن‌ها، فیلم‌ها) ممنوع است.

با تشکر: ابراهیم طالبی دارابی دامنه

 

اولین بحث سنجاق‌شده در فکرت روی بستر ایتا

مناظره و گفت و شنود عمومی

اولین قسمت در صحن مدرسه فکرت

موضوع ← انتظار فرَج و مسئله‌ی موعود

سطح شرکت ← چندین‌نفره شامل تمام اعضا

اشاره: هر عضو محترم این صحن خواست شرکت کند، آزاد است.

مدیریت مدرسه فکرت

 

اطلاعیه‌ی فنی مدرسه فکرت

با سلام و احترام و ادب خدمت اعضای شریف فکرت

دیشب پیام‌رسان «ایتا» نسخه‌ی قالب خود را به‌روز و مدرن‌تر کرده است. لطفاً فرصت کردید بار دیگر ایتای خود در گوشی را در بازار به‌روزرسانی کنید تا فن‌های جدید آن را به کار گیرید. بنده انجام دادم و بسیار راضی‌ام. شباهتش به نسخه‌ی تلگرام هنوز هم بیشتر شده است.

مدیریت مدرسه فکرت

 

قاسم ملایی مرحوم محمدعلی: سلام ارادت محضر شریف حضرتعالی ودوستان گرانمایه امیدوارم بتوانم شاکرد خوبی باشم.


دامنه [در پاسخ به قاسم ملایی] سلام جناب آقای قاسم ملایی. خوشحالم شما را درین صحن هم می‌بینم. نیز تشکر بابت رضایت دعوت.

 

دامنه |: جناب آقا مصطفی بابویه سلام. واجب می‌دانم از جناب عالی تشکر کنم که به مبحث سنجاق‌شده‌ی گفت و گو یا به عبارتی مناظره‌ی جمعی ورود کرده و برای آن اهمیت قائل شده‌ای. سیری که ارائه دادید را خواندم. خواستم به آن بخش که «ظهور منجی» را «اتفاق بزرگ» خوانده‌ای مطلبی را مطرح کنم که از فهمِ تفهمّی خودم ناشی می‌شود نه فهم اکتسابی یا الهامی که معمولاً روی افراد عادی هم چنین الهامات خفیف دور از انتظار نیست. اما بنده با گذر آن دو فهم، فهم تفهُّمی خودم را عرض می‌کنم:

 

مادیون یا کسانی که فعلاً تفسیر الهی از آفرینش جهان را هضم نمی‌کنند یا رد می‌نمایند خودِ آغاز جهان را «بیگ بنگ» (=رویداد بزرگ) می‌دانند دستِ آفریدگار متعال را در آن دخیل نمی‌دانند، به عبارتی لابد منکرند. اما بنده بیگ بنگ» (=رویداد بزرگ) را همین «ظهور بزرگ» می‌دانم که پیشاقیامت قرار است رخ دهد؛ او مردِ انتقام و خون نیست؛ او انسان صلح و مفسر معنوی جهانِ هستی است. امام زمان عج که ناپیدایی او حکمت و راز و اعجاز است، اما پیش خدا آسان. سپاسگزارم که دیدگاه خود را تفصیلی و روان بیان فرمودید.

 

راستی آقا مصطفی! لازم به ذکر است که هیچ متنی از بنده در صحن مدرسه، تایمر و زمان محدود ندارد، که محو و پاک گردد. کامل باقی می‌ماند. پس دغدغه‌ی ندیدن متونم را درین صحن نداشته باش، اما سایر صحن‌ها،متن‌هایم طبق زمان مشخص، حذف می‌شود.

 

سلام جناب آقا سید علی‌اصغر. پیش از آنکه مغزم فعال‌تر شود با وجود نازنین و مؤثر عالمانه و موشکافه‌ی شما، ابتدا قلبم منور شده است که شروع قلمی شما درین، بارقه‌ی درخشانی شده است و توضیح، یا نظر و یا نقد و شرح شما بر متن‌های اعضا، کمک بزرگی در درک مسئله محسوب می‌شود.

 

اما بعد، بله، درست فرموده‌ای. توسعه‌ی متوازن شامل رشد و توسعه هر دو است. رشد به شاخص‌های اقتصادی و علمی راجع است اما توسعه به تفکر و اندیشه و تمدن و فرهنگ. که تلفیق رشد و توسعه همان توازن است.

 

با دنباله‌ی نظر شما مخالف هستم، چون من دقیقاً چند دولتی را که طی این چهل سال قوه‌ی اجرایی کشور را گرفته‌اند، تقصیرکار می‌دانم. حکمرانی هدایت کلان است، مثل گام دوم، مثل نفی قاطع سند ۲۰۳۰، مثل اجازه‌ی مذاکره‌ی مشروط به تیم هسته‌ای، اما این هفت هشت دولت آمدند و کشور را مثل آزمایشگاه محل آزمون و خطای خود کردند. خدا را البته ناظر می‌دانم که بخشی زیادی از وقت همین‌های دولت‌های ناقص‌الخلقه! خدمت و پیشرفت ایران بوده است. اما در منطر عامه هنوز هیچ دولتی ظهور نکرده که واقعاً تحولات شگرف ایجاد کنند. لذا کتمان نمی‌کنم حسنات و خدمات آنان را. رهبری معظم به نظر من، به هر سه فکر رسمی کشور طی این سه دهه اجازه‌ی ورود به قدرت دادند، حیف کسانی مثل آقای تاج‌زاده، آقای احمدی‌نژاد، آقای کرباسچی، آقای مرحوم آیت الله مصباح یزدی، و ده‌ها افراد دیگر، با واردکردن مسائل حاشیه و خارج از ضرورت و حتی مواضع اضافی به درون حاکمیت، جو کشور را از روند رشد و توسعه بازداشتند. بگذرم. از نکات ارزنده‌ات ممنونم که خط و ربط را در ذهن من میزان‌تر می‌کند. لطف شما هم دائمی است بر همگان.

 

مصطفی بابویه در پاسخ به دامنه زیر پست جوابم به سید علی‌اصغر در بالا: سلام مجدد خدمت شما آقا ابراهیم...از حال و هوای گروه برمیاید که بروز و ظهور مسائل سیاسی مشهودتر است که امریست طبیعی...به نظر بنده حافظه سیاسی مردم ایران بیشتر از پنج سال نیست و حاصلیت این حافظه فراموشی و دلزدگی میباشد نه تجمیع و عبرت آموزی.... اما بعد: ذیل نظرات شما در این نوشتار بنده فرد یا گروه ایده آل برای هدایت جامعه را دارای چهار محور اصلی میدانم...

۱-مقبولیت و محبوبیت اجتماعی

۲-کارامدی 

۳-عدالت طلبی

۴-مشروعیت مداری (اصول مداری)...

 

بطور معمول از اوایل انقلاب تا به الان کمتر شخص یا جناحی را مشاهده میکنیم همزمان دارای این چهار محور باشند و معمولا افراد یا احزاب یک یا دو مقوله را دارا بوده اند...در مورد چهار محور مورد نظرم مثالهایی عرض میکنم

۱- در پرنگ بودن صفت مقبولیت و محبوبیت اجتماعی میتوان جریان اصلاحات (اصلاح طلبان) را نام برد که به هر قیمتی برای بدست آوردن مقبولیت اجتماعی تلاش میکنند و حتی گاها شرع و اصول را هم به مذبح میبرند!

 (تا جایی که امام حسین ع را هم استیضاح میکنند! یا در جوانی مشروب میخورده اند و دوست دختر هم داشته اند...)

 

۲- در حوزه کارآمدی میتوان تکنوکراتها (هاشمی رفسنجاتی)را نام برد که برایشان هدف وسیله را توجیه میکند و معتقدند به هر وسیله ای باید به هدف رسید و معتقد به سازندگی به هر قیمتی میباشند و شنیده شدن صدای مخالف مساوی با داخل شدن در گونی...

 

۳- در حوزه عدالت طلبی محض هم میتوان به دکتر احمدی نژاد اشاره کرد که گاها توجهی به مبانی و اصول و ولایت مداری ندارند...

 

۴- در حوزه مشروعیت مداری افراطی و تفریطی هم میتوان جریان اصولگراها را نام برد که گاها سه محور دیگر مخصوصا مقبولیت اجتماعی برایشان کمرنگ جلوه میکند... (البته این نکته خاطر نشان میشود منظور این نیست که احزاب نامبرده بقیه محورها را دارا نیستند بلکه در بروز و ظهور یکی از مبانی خیلی قوی بوده اند و در بقیه مبانی ضعیف عمل کرده اند)

پس همانطور که عرض شد اکثر این احزاب هر چهار محور را توأما دارا نیستند... اما بعنوان مثال شخصیتی مثل سردار قاسم سلیمانی هر چهار فاکتور را توأماً دارا بود(مقبولیت اجتماعی.مشروعیت مداری .عدالت طلبی. کارامدی) که میتوان از او به عنوان شخصیت تَراز در جمهوری اسلامی نام برد...

 

در تاریخ هم میتوان مثالی زد: امام حسین ع هم اصولگرا بود و هم اصلاح طلب...اصولگرا بود چون میفرمود به سیره و اصول جدّم عمل میکنم و اصلاح طلب بود چون میفرمود برای اصلاح امت جدّم آمده ام.

 

دامنه [در پاسخ به مصطفی بابویه] سلام مجدد جناب آقا مصطفی. شماره‌واره پاسخ می‌دهم تا در وقت خودم صرفه‌جویی کنم:

یکم. برخی هم، به جای حافظه‌ی زودگذر و به قول شما پنج ساله، حافظه‌ی قرنی دارند و از صد سال پیش ایران هم، مثال مهم و سرنوشت‌ساز دارند.

دوم. مدرسه مباحثش متنوع است، هر چه بیشتر بگذرد خواهی دانست؛ غلبه‌ی صبغه‌ی سیاست شاید به علت انباشت مسائل حل‌نشده در قدرت باشد که جامعه از جمله اینجا هم، زیاد -و البته مناسب و قابل انتظار- بدان میل نشان داده می‌شود. سیاست به هر حال، نزدیکترین جنبه به جوانب بشر دارد.

سوم. به چهار شرط شما -که مثال‌هایی هم از صحنه‌ی صف‌بندی داخلی زده‌ای- شرط پنجم و ششم هم اضافه می‌کنم؛ داشتن نظریه و برنامه، توان بسیجگر.

چهارم. مثال شهید حاج قاسم یک مثال واقعی و خالی از غلو بود. موافقم.

در کل بخشی از نیروهای شناور دخیل در سیاست هم از یاد شما رفت. آنان هم دو خواسته را در سر دارند: شریعت خدشه نپذیرد، قدرت دفاعی ایران در هر جابجایی قدرت، ذرّه‌ای مورد معامله و خیانت و کاهش قرار نگیرد.

از شکل و محتوای بحث شما راضی‌ام زیرا بایسته‌های یک متن تحلیلی را در خود جای داده است. درود و ارادت. ابراهیم.

 

جناب آقا اسماعیل آفاقی سلام. در متن شما خطاب به استاد نجفی، بحث مهمی آمده است، و آن آشکارکردن زندگی افراد شهیر است. حال که استاد نجفی یک ورقه‌ی مهم از حیات مرحوم آقا را ورق زده و ما را به آن دوره‌ی مهم زندگی ایشان مطلع نموده‌است، ما باید این پرده‌ی بازشده را قدر بشناسیم. من معتقدم مرحوم آقا آن دوره را وقتی آن‌گونه با شهید نواب صفوی طی کرده است، ممکن است در ادامه، یعنی نهضت امام خمینی ره سعی کرده احتیاط‌آمیزتر عمل کند. نکته‌ی دیگر این‌که در سطح کشور از هر فکر و ایدئولوژی، زیاد بودند انسان‌هایی مبارز ضد شاه -شاید همگی- که کار شهید نواب را در بهترین ردیف مبارزات قرار می‌دادند و آن را الگو می‌پنداشتند. اساساً رفتار سیاسی نواب از تبیین اسلام سیاسی شروع شده بود و به اجرای شریعت رسیده بود. مرحوم بروجردی بزرگ هم فقط برای این‌که حوزه را از خطر ویرانی توسط سیستم بهائیت عصر شاه، در امان بدارد، مشئ نواب را با سکوت و عدم رضایت خود توأم کرد. حتی امام خمینی ره هم در طول نهضت مبارزه‌ی مسلحانه را اجازه ندادند. بگذرم. اینک که جناب استاد نجفی این گوشه‌ی زندگی مرحوم آقا آن‌هم مال دهه‌ی سی را پرده‌برداری کردند، تازه می‌فهمیم آقا در آن دهه، سیاسی بود. و این برای من خیلی هم نو و مهم بود.

 

جناب آقا سید علی اصغر سلام مجدد دارم و بسی ممنونم که به بحث سنجاق‌شده وارد شدید. خیلی نکات دارد متنت. لذا تمام آن را درین لحظه نمی‌توان ورود نمود. اما بحث تعبیر شما از عصر غیبت به فاصله‌افتادن مدیریت معصوم علیهم السلام، به نظرم مهم‌تر است. پس پاسخ عاجل من:

 

در قضیه‌ی سنتِ استمهال یعنی مهلتِ برای اختیارداشتن زندگی انسان که ناشی از اراده‌ی خداوند است، آدم خیال می‌کند میان هدایت مستقیم خدا و سعادت بشر در پرتو آن هدایتگری، شکاف افتاده، حال آن که این خود یک فرصت است. پس، طبق فهم من غیبت امام زمان عج، تهدید نیست، فاصله نیست، بحران مدیریت معصوم ع هم نیست، اجازه به بشر است که دست به خوداصلاحی بزند و محیط و جامعه را مهیای ظهور نماید. در واقع عصر خاتمیت رسالت و نبوت، از یک سو عصر رجوع به عقل بشری هم هست تا خود را برای دریافت پیام شرع مختار ببیند. همان طور که خاتمیت حضرت خاتم‌الانبیا ص، فاصله‌ی دوام تفکر و فرهنگ نبوت نیست، غیبت حضرت خاتم‌الاوصیا امام عصر عج هم فاصله نیست. تدبیر عالم است در تکیه‌ی عقلی به شرع و شرع به عقل. مطالب شما مهم بود و حتی برخی موارد هم پرسش کلیدی که کار می‌برَد. با درود و امتنان.

 

حجت‌الاسلام علی اکبر داراب‌کلایی: آقا ابراهیم طالبی سلام علیکم. اعضای محترم گروه به لطف خداوند متعال در کنار توفیق اجرایی و مدیریتی که ایام پایانی خدمت حقیر می باشد . ۳۲ محور در موضوعات سیاسی اجتماعی اقتصادی و اعتقادی به مناسبت های مختلف کار پژوهشی انجام گرفته است و درسال ۱۴۰۰ حسب تاکید مقام معظم رهبری در موضوع جهاد تبیین اولین جلد ان تهیه و چاپ گردید و دومین جلد آن نیز در سال جاری تهیه و چاپ گردید حسب وظیفه pdf هر دو جلد آن را در این صحن بازگذاری نمودم. سعی نمودم متن ها :

۱_دسته بندی شده
۲_دارای موضوع و تحولات سیاسی کشور باشد
۳_بصورت روان بنگارش درآمده است
۴_ پرهیز از دسته بندی های جناحی و گروهی و برحسب واقعیات انقلاب اسلامی و تهدیدات دشمنان و تبیین اهداف آنها

البته : انگیزه بازگذاری در این صحن که جمع صمیمی و علمی و با حضور همه طیف های اجتماعی دیار ما هست و بهره گیری عزیزان از اثر های پژوهشی هست اقدام نموده ام. ان شاءالله مورد استفاده همه ی بزرگواران قرار بگیرد. داراب کلایی از تهران

 

دامنه [در پاسخ به داراب کلایی] جناب حجت الاسلام آقای داراب‌کلایی سلام. از خداوند جل جلاله برای این لحظات پایانی اشتغال رسمی‌تان، توفیق و سلامتی مستمر طلب می‌کنم. با برخی از متون اخلاق‌محور شما در سال‌های اخیر آشنا شده و می‌باشم اما با نوشته‌های سیاسی شما کمتر مواجه شدم یا به روی ما باز نفرمودی. در محل هم کمتر منبر می‌روید و ما ازین زاویه از دریافت بیانات‌تان محروم هستیم. شاید کمتر درین باره شخصا" قلم زدید. اما ۳۲ محور، کار شما را به سوی جامعیت پیش راند. ممنونم صحن مدرسه فکرت را برای انتشار این دو جلد شایسته‌ی نشر دانستید و برای مخاطبین آن، ارزش قائل شدید و جمله‌ی آخر متن‌تان حاکی از همین فروتنی و حرمت‌گذاری است.

در آخر باز نیز انتظار می‌رود به دلیل حضور ملموس در مسائل روز و موضوعات اخلاقی و دینی و روایی، به جدیدترین مسائل کشور و مبتلابه جامعه ورود فرمایی تا بیشتر از دیدگاه‌های هم سر در آوریم تا با این هم‌افزایی فکری، مسیر را تیره و تار نبینیم. آن دو فایل شما را در زیر پیوست می‌کنم که خوانندگان راغب و کنجکاو این صحن، از دیدن و مطالعه و فراگیری و یا حتی نقد و بررسی آن دور نمانند. متشکرم. دو فایل مربوط به متن بالای حجت‌الاسلام علی اکبر داراب‌کلایی در صحن ارسال شد.

 

دامنه |:
جناب آقای قاسم عباسپور سلام. بنده هم از حضور و رضایتت بر دعوتم خوشحال شدم. از دیدار اخیرم با شما در مسجد محل هم خشنود شدم. همه‌ی ما شاگرد در پیشگاه دانش و ارزش هستیم. هرچه بیشتر از همدیگر بیاموزیم، بهتر گره‌های خود را واشده‌تر می‌یابیم. درود وافر و تشکر بر فروتنی و ادب شما.

 

سلام مجدد جناب سید علی اصغر. فکر کنم در جهان جزوِ کمتر کسان باشیم که کانون دوستی ما را بر مباحثه گذاشتند. سختیِ متن قبلی خود را با این شرح سمباده زدی. اینک متوجه‌ی واژه‌ی حکمرانی در بیانت شدم. بزرگترین ایراد اما از دیدِ من چیز دیگر است. جنبش‌ها بی‌آنکه حاصل‌جمع تئوری باشند با کمترین عارضه شکل برخورد به خود می‌گیرند. و بدتر از آن این‌که هنوز ندیدم پس از خموشی جنبش‌ها از بِستر آن حزب یا تشکل -چه مخفی و چه رسمی- سبز شود. زیرا در جامعه‌شناسی سیاسی احزاب در صورتی واقعی‌اند که از درون جنبش‌ها و نیروهای اجتماعی سر در آورند نه از دفتر فلان کس و فلان فرد پولدار و یا متنفذ.

 

شاید بد نباشد وارد یک مثَل شوم بنده درس تاریخ تحولات ایران را نزد دو استاد در دانشگاه تهران گذراندم؛ دکتر صادق زیباکلام و دکتر محمدرضا تخشید (=داماد مرحوم آیت الله محمد یزدی) هر دو مبنایی جدا از هم داشتند؛ تخشید محور درس روی «مجلس» دوره‌های مختلف می‌گذاشت که پس از پیروی نهضت مشروطه وارد فضای قدرت در کشور شد، اما زیباکلام محور را روی احزاب و گروه‌ها و تفکرات سیاسی در حوزه‌ی علمیه می‌برد. پس؛ مجلس در صورتی می‌تواند معیار تاریخ سیاسی باشد که در سرنوشت کشور، در رأس مانده باشد. من اما معتقدم دولت‌ها (=منظورم کابینه‌ها) در نظام جمهوری اسلامی ایران قدرت را در احاطه‌ی خود دارند. پس در تحلیل، ریاست دولت‌ها ملاک است. فقط مثل زدم. از مطلب مهم شما استفاده بردم. کمترین اثرش همین بس، دست به پاسخی نیمه‌طولانی زدم که حوصله‌بَر شما و خوانندگان شاید تلقی شود.

 

پاسخ‌هایم به پرسش‌هایم ( ۴ )

پیامبران محصول انتخاب و گزینش خداوند هستند، نه بروز نبوغ خود.

 

می‌پرسم تفسیر متون (=هرمنوتیک) در پیامبران هم عمل می‌کرد؟ به عبارتی ساده‌تر آنان دچار نقاط غامض (=سخن پوشیده و دشوار) می‌شدند؟

 

من از یک همایش "افلاکیان خاک‌نشین" دریافتم پیامبران گرچه سوابق خاطراتی و فکری و برداشت‌های گوناگون داشتند اما گرفتار مشکل هرمنوتیک (=علم دست‌یابی به معنا و تأویل) نبودند. علت این است آنان فقط خدا را مد نظر داشتند و به او دسترسی. مثل این آیه‌ی سیزده طه : وَ اَنَا اخْتَرتُکَ فَاستَمِعْ لِما یُوحی: و من تو را برگزیده‌ام، پس به آنچه به تو وحی می‌رسد گوش فرا ده"

 

نتیجه: بشنویم و ببینیم خدا چه می‌گوید.

ابراهیم طالبی دارابی

 

جواب زینب سادات شفیعی [در پاسخ به دامنه |]
سلام و ادب. سپاس استاد بزرگوار. موافق محکم نگه داشتن اُسار (=افسار) می‌باشم چرا که اکر رها شود شخص به فنا می‌رود و بر اساس قدرت نفوذپذیری، افراد و چه بسا جامعه‌ای را به نیستی کشاند. خودسازی خانواده سازی جامعه سازی و در نهایت جهانی سازی. خود سازی در رأس امور است. اینکه سخن از عموی بزرگوار به میان آمد رسم ادب به جا آورده و سلام می‌نمایم خدمت شما. خداوند روح آن عزیز سفرکرده را مورد رحمت قرار دهد ودر این شب عزیز مهمان سفره جد بزرگوارش نماید. به تجربه می‌دانم فقدان عزیز بی‌تابی می‌آورد و عنان صبر از انسان می‌زداید. شما خود استادید این را به خود می‌گویم: وقوع این واقعه مرا این آیه به ذهن مرور آمد.آیا مردم پنداشتند که چون گفتند ایمان آوردیم رها می‌شوند و دیگر مورد آزمایش قرار نمی‌گیرند؟ وباز به خود می‌گویم:سنت الهی امتحان، جزء لاینفک زندگی انسان‌هاست و کسی که حکمت امتحان را قبول دارد می‌داند این امتحان ‌ها صفات باطنی و درونی وی را مثل اطاعت ،تقوا، صبر، ایمان، گذشت و ، و و را به صورت عملی به اجرا درمی‌آورد. عیار ایمان را اینجا مشخص می‌کنند وباز مرور آمد که عیار شما بالاست. در پناه حق.

 

دامنه [در پاسخ به سیده زینب شفیعی] خواهرم زینب‌سادات شفیعی سلام. بر اَفسار (معادل اُسار در زبان مادری ما) مطلب زیبایی افزودی. خصوصا" نفوذپذیری نفس آدمی. با اون چهار مرحله‌ی ساختن هم، موافقم که به نظرم شرط کافی آن نگهبانی از جان است، به معنای اُس وجود انسان.

ورود آموزنده‌ای به غمِ حاصله از فوت شوک‌آور سیدجوادآقای عزیز آق سید، بر تار و پود عموزاده‌ات سید علی اصغر، نموده‌ای. به یقین امشب جان رفیق من را حیاتی معنوی بخشیدی با این توسل به مفاد وحی و دعوتش به دقت در برابر سنت ابتلا.

فامیل نَسبی من زینب‌سادات محترم، بنده از مطالب و ادبیات عرفانی و توحیدی‌ات درس می‌گیرم. لطفا" این مباحثه‌ی خلاصه‌واره‌ی من و خودت را -که معمولا" از یک کف دست بیشتر نمی‌شود- همچنان درین صحن ادامه بدهید و مرا از این توفیق معنوی بی‌نصیب مَگذارید.  زیرا مذهب شیعه دو دروازه‌اش هرگز بسته نمی‌شود: اجتهاد در میان علما و مناظره و مباحثه بین مؤمنان. چون در اسلام بر پَروا زیاد تأکید رفته است که به نظر من زیر سایه‌ی دانش رخ می‌دهد و پارسایی را ارمغان می‌آورَد.

سه روز پیش محل بودم، به همراه خانمم خواستیم بیاییم پست‌بانک  پیش شما که یک عرض ادبی محضرتان کرده باشم. بر من یقین شد استعداد شکوهمند برادر شهیدت حجت الاسلام سید جواد شفیعی در شما بروز دارد. درود به روح مادرت و پدرت و برادر شهید عزیزت. با ارادت: برادرت: ابراهیم.

 

دامنه |: جناب استاد شفیعی مازندرانی سلام علیکم. چرا "ما سوا"؟ اشاره‌ام به بیت دوم شما. اما بعد شعر آهنگین و مطنطن بود. خوش ساختی و به قول مرحوم پدرم خاش‌ترکیب بود.

 

شفیعی مازندرانی: السلام علیکم و رحمه الله .....امام معصوم ( ع ) هر امامی ، اختصاص به انسان ها ندارد امام سایر مخلوقات نیز هستند پس ماسوی الله همه مشمول مرحمت نماینده خدا هستند و منتظران فقط انسان ها نیستند .....موفق باشید

 

شیخ محمدرضا احمدی: سلام بر جناب طالبی عزیز اسعدالله ایامکم موضوعی که مطرح فرمودید، مباحث سال‌های اخیر دکتر سروش و طرفداران ایشان می‌باشد. دکتر سروش شروع کننده تفسیر و تلقی خاصی از وحی بود و اخیرا هم خانم وسمقی عنوان پایان نامه اش را به امر پیامبری اختصاص داد. خانم وسمقی در پایان نامه خود با عنوان "مسیر پیامبری" معتقد است برخلاف تصور رایج، مسیر از خدا تا انسان نیست، بلکه از انسان تا خداست، یعنی این خدا نیست که انسان را برمی‌گزیند، بلکه این انسان است که خدا را برمی‌گزیند... جریان باردار شدن حضرت مریم و تولد حضرت عیسی علیه السلام، بدون ازدواج را همه شنیده ایم و آیات قرآن به خوبی این قضیه را تبیین کرده است. در آن جریان، وقتی که مشرکان از حضرت مریم سوال می‌کنند چرا مرتکب کار زشت شده ای، می ‌گوید از بچه در گهواره سوال کنید.  نوزاد چند روزه به سخن می آید و می‌گوید: قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا سوالی که مطرح هست این است که این طفل چند روزه چگونه توانست مسیر انسان تا خدا را بپیماید و خدا برگزیند؟ با صراحت می گوید خدا به من کتاب داد و مرا پیامبر قرار داد. آیا این مسیر از خدا به انسان نیست؟ یک نوزاد خدا را انتخاب کرد و لیاقت و ظرفیت پیامبری خود را نشان داد، یا خدا او را برگزید؟

 

دامنه |: جناب استاد احمدی سلام. اشاره‌ی خوبی داشتی به سوابق این مسئله. یادم هست که در مدرسه فکرت اسبق (روی بِستر تلگرام در سال قبل) میان من و جناب حجت‌الاسلام احمد باقریان ساروی در مورد کتاب خانم صدیقه وسمقی مباحثه‌ای چند قسمتی شده بود. اینک در نوشته‌ی مهم‌ات، این موضوع چه خوب شرح و یادآوری شد. اثربخشی مثال حضرت عیسی علیه السلام در مهد -که عبدالله بود- کاملاً گویاست. چون مسیر معکوس ترسیمی آقای دکتر عبدالکریم سروش و خانم وسمقی را، شما با همین یک مثال بیّن، ابطال کردید.

 

قصد من هم در قسمت چهار، همین بود که بگویم انبیا ع حاصل گزینش خداوند هستند که مشهورند به بندگان بختیار خدا. که بخت با آنان یار بود که منتخَب و منتجَب خدا شدند و واژه‌ی «مصطفی» (=برگزیده) نقطه اوج این اسم است.

 

رسم من همواره بروز شوقم است نزد هر آن کس به من چیزی یاد دهد، پس تشکر جناب استاد احمدی که متنی آگاهی‌بخش نوشتید و شب مرا مزین به آیات وحی نمودی و نکاتی آموختی.

 

سلام مجدد استاد. توضیح‌تان آنچنان حرفه‌ای بود که ابهامم برطرف شد. در واقع، پرسش من نیاز بود، چون آنچه شاعر در سر می‌پروراند، تماماً در ابیات نشان داده نمی‌شود. این شرح و تفسیر بر بیت دوم، بسیار ره‌گشا بود. درود و تشکر.

 

شیخ محمدرضا احمدی: از شما و دیگر عزیزان این صحن استفاده می‌کنم. لازم است اشاره کنیم که موضوع امامت هم دقیقا بر همین اصل اساسی استوار است. مستحضر هستید که برای اولین بار بعد از شهادت امام رضا علیه السلام، فرزند گرامی شان امام جواد علیه السلام به امامت رسید در حالی که حدودا هشت ساله بودند. امشب که شب ولادت حضرت صاحب الزمان است، آن حضرت هم پنج ساله بودند که به امامت رسیدند و غیبت صغری هم شروع شد. اگر این انسانِ امام، یا انسانِ نبی، برگزیده خدا نباشد، چگونه چنین امری ممکن می‌شود؟ آیا ایشان در این مدت کوتاه این مسیر را طی کرده اند؟

 

سید علی اصغر شفیعی: سلام صاحب ستون پاسخ هایم به پرسش هایم دوست خوشایند ابدی من. همواره خدا را در بیان همه و ستون در گفتار و نوشتار مظلوم می بینم! در بیان توصیف افراد طمطراق جای شعور را می گیرد و حتی در نام بری امامان معصوم که بحق هم است پسوند محترمانه ایی را در ادبیات خودمان داریم . کمتر کسی را سراغ دارم مانند آیت الله جوادی آملی نام الله را می برند با تمامیت حضور توحیدی الله قدرت مطلق را صدا می زنند . پیامبران برگزیدگان خداوند هستند برایم زیبا و قشنگ است . اما برای مسئولیت پذیری پیامبران باور کنید خیلی دشوار بود . به هر حال الله قدرت مطلق استعدادپیامبران را هم حتما مد نظر داشتند هرکسی نمی تواند پیامبرشود . درراستای نظر شما آمده ام تا به الله قدرت مطلق تواضع و فروتنی کنم و بر پیامبران درود صمیمانه بفرستم .

 

دامنه |: سلام جناب سید علی اصغر. این ستون با همین گرایش شما و دو عضو محترم دیگر (خواهر محترمم زینب‌سادات شفیعی و استاد حجت‌الاسلام احمدی) به مفاد آن پابرجا شد. تشکر از هر سه عزیز. امابعد، ادبت را به پیشگاه حضرت احدیت و تمام پیامبران اصل نبوت و همه‌ی امامان اصل امامت را نشان هم دانش و هم معرفتت می‌دانم. از جملات شما بر عظمت خدای باری تعالی و گُزیدگان الله جل جلاله لذت عظیم بردم‌ ممنونم داداش دل و روح من.

 

دفینه‌های زمین


به نام خدا. سلام. در رُمان «آنه شِرلی» خوانده بودم که "بعضی مشکلات، قیمت دارد." اینک خواستم با همین جمله روشن کنم نمی‌شود همیشه تفسیرِ سوء از مشکلات شخصی خود داشت، می‌شود همان را سبب رشد خود نمود گرچه بارِ سنگین آن همچنان قابل حس است. شاید بی‌جهت نباشد می‌گویند فولاد با چکُش خوردن (=درد کشیدن) آبدیده‌تر و سفت‌تر می‌شود. فکر کنم چنین انسان‌هایی همان دفینه‌های ارزشمند زمین‌اند که سوره‌ی زلزال بدان اشاره‌ی مستقیم کرد. شهید استاد مطهری در تفسیر این سوره‌ی مهم معتقد است دفینه‌های باارزش زمین -که در قیامت از آن بیرون می‌آید- همین انسان‌ها هستند، نه طلاها و معدن‌ها و نفت‌ها؛

و اَخرجَتِ الارضُ اَثقالَها.

و زمین بارهای سنگینش را خارج سازد!"

یک نتیجه: کوشش مؤمنان در زندگی تقریبا" دَه دهه‌ای (=یک قرنه) این است وقتِ قیامت که فرا رسد، توشه داشته باشند؛ توشه‌ای از کارکردِ درست که تحسُّر و هراس را از آنان بزُداید. چون روز میلاد امام زمان عج است عرض کنم شاید شانش منتظران بوده که در عصر انتظار به دنیا آمدند یعنی هم‌زندگی با ولی عصر عج هستند. در نگاه بنده حالت انتظار یعنی چشم‌دوختن همراه با فکر و نظر که موجب سالم‌سازی روابط انسان با خدای باری تعالی و اولیاء الله می‌گردد. حالیا، حقیقت ؛ حالیا، حقیقت؛ که انسان اشرف آفریده شد.

| ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ |
ابراهیم طالبی دارابی

 

مسائل محل

به نام خدا. سلام. عکسی که می‌بینید پایین‌مسجد است که ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ مابین دو نماز انداختم. بر من توفیق بود یکی از نمازهای مغرب و عشایم را در همین چندروز اخیر، پشت سرِ روحانی مکرم، دارای اخلاقی خَلیق و سرشار از وَدودیت، جناب استاد حجت الاسلام آق سید علی صباغ اقامه کردم. سال‌هاست با رفتار پروا و پارسا در ایشان آشنا و اَنیسم. درست است بنده نمازهایم را در وقت‌های جماعت، در بالامسجد می‌گزارم اما آن روز مسیرم را به آن مسجد دیدم و حاضر شدم. خواستم علاوه بر سُروری که به من دست داد تا محضر جناب استاد صباغ باشم، گلایه هم، بگذارم: حالا که ایشان با طیبِ خاطر و عُلقه‌ی وافر امامتِ مسجد پایین را قبول کرده‌اند و راتِب امامت می‌کنند، لااقل وقتِ نماز مغرب، جمع بیشتری برای برپاداشتن نماز، صف ببندند. آرزو می‌کنم آن پنج ردیف فرش‌سجاده‌ی خالی پیش رویِ پیشنمار، با حضور نمازگزاران بیشتر، از خالی به سوی پُر گرایَد. درک می‌کنم مردم محل این روزها کارِ کشاورزی و باغی فشرده‌تری دارند و توفیق از آنان سلب است؛ ولی می‌شود توقع داشت هنگام نماز، دو مسجد بالا و پایین شکوهمندانه‌تر دیده شود. البته بالا، میزان جمعیت را انبوه‌تر دیدم. در پایین هم تعداد قابل توجهی بودند اما انتظار بیشتری می‌رود. شاید آن روز، استثنا، کمی کمتر بودند. نخواستم منفی بنگرم، خواستم یک معروف را بیشتر جا اندازم. از دیدار با دوستان آنجا لذت برده بودم. از استاد صباغ دوست‌داشتنی سپاسگزارم که با منش و روش ستوده، بنده را مورد لطف و مودّت خویش قرار داده و دست معنویت بر روحم کشیده بودند.

| ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ |
ابراهیم طالبی دارابی

 

دامنه |,[در پاسخ به تقی آهنگر] سلام مجدد جناب آقا تقی آهنگر. از طرف بنده به خانم محترمتان تسلیت درگذشت برادرش را ارسال بفرما. خداوند متعال مرحوم احمدآقای آهنگری را غریق رحمت کناد.

 

دامنه |, [در پاسخ به علی میرزا چلویی] جناب آقای علی میرزا سلام. از دست دادن همسر سخت است به دوست خوب دوران جوانی‌ام آق سید حسین دارابی (مرحوم حجت الاسلام حاج سید مهدی دارابی) این مصیبت را تسلیت می‌گویم و نیز به تمامی بستگان نسبی و سببی بیت همسرشان. خداوند رحمان و رحیم روح ایشان را با حضرت زهرا س و خاندان عصمت محشور کند. اگر آق حسین را دیدی زحمت مرا هم بکش و سلام و تسلای مرا به وی بگو. ممونم جناب علی میرزا از خبررسانی شما.

 

دامنه | [در پاسخ به شفیعی مازندرانی] جناب استاد شفیعی مازندرانی سلام علیکم. این نیم مصرع دلم را ربوده:
"راه بنما رهی که قد، خم نیست"
یعنی در صراط حضرت حق جل و علا و راه امام زمان عج انسان سربلند راه خواهد پیمود نه خُمار و خمیده.

 

حجت رمضانی: آیت الله شهید بهشتی رحمت الله علیه : ارزشهـا را بشناس و اشخاص را با ارزشها بسنج ،  حمایتها باید از ارزشها باشد! اوݪ ارزشها، بعداشخاص نہ اول اشخاص بعد ارزشها! یکی از مصیبت‌های زمان ما این استـــ کہ اشخاص دارند کم کم، جانشین ارزشها می‌شوند ...سلام و درود خدا و اولیاء الله بر شهدای گرامی خصوصاآیت الله شهید‌بهشتی اللهم عجل لولیک الفرج

 

تقی آهنگر: سلام. بسیار عالی. شهید بهشتی جامعه اسلامی را جامعه هوشیار ها می داند نه جامعه برده ها. اسلامی را شهید بهشتی معرفی چند بعدی است نیاز جامعه ما ونیز تشنه ی تفکرات اوست بگذریم ارادت 

 

دامنه |: سلام جناب آقا حجت. قبول دارم. نیز معتقدم. فقط یک نکته باقی می‌مانَد و آن این که خودِ «ارزش» چگونه کشف و شناخته شود. به نظر من، با روش منطق و عقل و شرع کشف شود و اسیر تفسیرهای جناحی و صنفی نشود.

 

شایسته‌کاری ( ۴ )

 

برخی چای می‌نوشند ولی در واقع چای نمی‌نوشند، بلکه قصد قندخوردن می‌کنند و به جان چای می‌افتند. طرف ۱۰ تا استکان چای می‌نوشد. خُب، معلوم است، مقصد این فرد، حلوا و شیرینی و شکلات است نه چای.

 

هان! ای بانوان، ای آقایان، باور بفرماین شکل و حجم سنگین غذا میان ایرانی‌ها نیاز به اصلاح دارد. نمی‌گویم نخوریم، می‌گویم اندازه‌خور شویم. بارها به چشم خودم دیده‌ام که طرف واسه‌ی اِتّا اِسکان کمرباریک چای، سِکَّلو (=سه حبّه) قند از قندون می‌قاپد!

ابراهیم طالبی دارابی دامنه

 

جناب استاد شفیعی مازندرانی سلام علیکم. این نیم‌مصرع دلم را ربوده: "راه بنما رهی که قد، خم نیست" یعنی در صراط حضرت حق جل و علا و راه امام زمان عج انسان سربلند راه خواهد پیمود نه خُمار و خمیده.

 

جواب شفیعی مازندرانی: السلام علیکم و رحمه الله. الحمد لله ذهن شما همچون قلم شما و این هر دو همچون ذات شما، همواره در صراط امام عصر ( عج) می درخشد. متشکرم.

 

سلام مجدد استاد شفیعی مازندرانی. تعلیم می‌گیریم از تعالیم. این صحن و اون صحن. ممنونم از عنایت و حُبّ و ودّ.

 
سلام جناب آقا حجت. قبول دارم. نیز معتقدم. فقط یک نکته باقی می‌مانَد و آن این که خودِ «ارزش» چگونه کشف و شناخته شود. به نظر من، با روش منطق و عقل و شرع کشف شود و اسیر تفسیرهای جناحی و صنفی نشود.
 

شیخ محمدرضا احمدی [در پاسخ به دامنه |] سلام جناب طالبی عزیز در رابطه با موضوع سنجاق شده، از آنجایی که در آزمون شفاهی درس تاریخ اسلام در معاونت امور اساتید نهاد با این موضوع سر و کار داشتم، نکاتی را عرض می کنم. قسمت اول احمد الکاتب در سال ۱۹۹۷ میلادی کتابی با عنوان "تطور الفکر السیاسی الشیعی من الشوری الی ولایه الفقیه" در لندن منتشر کرد. نویسنده در این کتاب تلاش می کند، جهت حذف نظریه ولایت فقیه به تخریب پایه ها و زیرساخت های کلامی آن بپردازد. وی دو ادعای بزرگ را در این کتاب در خصوص امامت مطرح می کند:

 
۱. می‌گوید امامت از منظر تشیع اصیل و تنصیصی و تعیینی نیست، بلکه انتخاب امام از طریق شورا صورت پذیرفته است. بنا بر این، عقیده کنونی و رایج شیعه مبنی بر انتصاب ائمه غیر مستند می باشد.(کبری)
 

۲. ادعای دوم او انکار وجود مقدس امام زمان علیه السلام است و معتقد است اساساً شخصی به نام حجت بن الحسن المهدی وجود تاریخی ندارد و حسن بن علی الهادی چنین فرزندی نداشته است.(صغری)

ایشان در این کتاب، مدارک تاریخی و اسناد ولادت غیبت و حیات امام مهدی علیه السلام را نقد می‌کند و مدعی می شود:
 

۱. راویان احادیث مربوط به ولادت و غیبت امام مهدی ضعیف و غیر قابل اعتمادند.
۲. بسیاری از احادیث این باب مُرسَل و غیر قابل استناد است.
۳. وقایع تاریخی که بلافاصله پس از شهادت امام حسن عسکری رخ داده است، همگی بیانگر عدم ولادت مهدی موعود است.

۴. بر اساس موازین پژوهش تاریخی و اسناد موجود، مسئله غیبت و قضیه نمایندگان و وکلای امام غایب اثبات پذیر نیست، اینها را جریان انحرافی تشیع ابداع کرده است.
 

نتیجه مهم ایشان: ولایت داشتن فقیه جامع الشرایط بر جامعه اسلامی، بر اساس اصل نیابت عام فقها از امام در عصر غیبت است، پس اگر ثابت شود که اساسا "امام عصری" و "غیبتی" در کار نباشد، منطقا مجالی برای طرح ولایت فقیه باقی نمی ماند، وقتی که اصلی در کار نباشد، فرع نیز مشمول قاعده سالبه به انتفاء موضوع می‌گردد.

شیخ محمدرضا احمدی,  [در پاسخ به شیخ محمدرضا احمدی] قسمت دوم در نقد نظریه و کتاب احمد الکاتب، آقای سید ثامر هاشم العمیدی، دو کتاب تالیف و منتشر کرد. یکی از آن کتابها به نام "المهدی المنتظر فی الفکر الاسلامی" نام دارد. ایشان در این کتاب به شکل غیرمستقیم به نقد سخنان وی در محور دوم، یعنی به صورت مصداقی می پردازد. ایشان در این کتاب از یکصد و پنجاه و نه منبع مطالبی نقل کرده است. این کتاب با عنوان "در انتظار ققنوس" کاوشی در قلمرو موعود شناسی و مهدی باوری، توسط آقای مهدی علیزاده ترجمه و همراه با تحقیق منتشر شده است. مطالب کتاب در دو بخش کلی موعود شناسی و مهدی باوری تنظیم شده است. علتش آن است که مهدویت به‌عنوان یک عقیده از دو بعد قابل بررسی است: عنصر ایمان، موضوع ایمان.  در واژه مرکب "مهدی باوری" جزء اول بیانگر موضوع ایمان و جزء دوم بیانگر خود عنصر باورمندی است. بر پایه این دو بعد اساسی است که "گفتمان مهدویت" شکل می گیرد، اما مطالب این کتاب بیشتر حول موعود شناسی است، چرا که ایشان در مقام پاسخ به ابهام آفرینی های احمد الکاتب درباره مهدویت و مهدی شناسی است، نه مهدی باوری. احمد الکتاب در مقام انکار شخصی به نام مهدی بود، اما ثامر العمیدی ثابت می کند که چنین شخصی با مشخصات خاص خود وجود داشته است.

صدرالدین آفاقی [در پاسخ به دامنه |] به جهت عرض ارادت محضر ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف: آنچه که در باب انتظار فرج وارد شده است همراهی و تلاش و همت در جهت تطبیق همه ارکان زندگی برپایه اهدافی است که انتظار داریم با ظهور آنحضرت اتفاق بیفتد. در زندگی فردی عدالت را در رفتار فردی مان جاری سازیم. در زندگی اجتماعی مظهر رافت و عطوفت نسبت به همنوع  باشیم. اشداء علی الکفار و رحماء بینهم باشیم.  اگر نگاه و رفتار ما در تک تک اعمال یادآور حضور مهدی موعود باشد آنوقت زمینه سازی جهت ظهور خودخود دست یافتنی تر خواهد بود. امری که  با وجود ظواهر پرزرق و برق زندگی مادی ؛ سخت ولی قابل دستیابی است .

 

دامنه |, [در پاسخ به شیخ محمدرضا احمدی] جناب استاد احمدی سلام. برای بنده پرداختن به مطلب سنجاق‌شده دارای اهمیت است و خوشحالم ورود کرده‌ای. به نظر من موضوع را واجد اهمیت دیدی که متنی مهم نوشتی. خواندن این متن دو قسمتی نه فقط بر دانش آدم می‌افزاید بلکه از کمند سخن‌های سست و بی‌پایه می‌رهانَد. من بدون تعارف -و بی‌آنکه پیش هیچ جناحی شرم داشته باشم- می‌گویم که نظریه‌ی "ولایت فقیه" را اصلی گرامی و کانون مرکزی تفکر شیعه می‌دانم. گِرد هر کسی درآمدن در شأن انسان نیست اما فقیه فرق دارد. مطلب شما بر اهمیت این مسئله باز هم افزود که جهان جدید تا چه از حد از بازگشت بشر به اصالت خود می‌هراسد. از هر سو می‌خواهند انسان را از اصلی‌ترین پیام دین خدای باری تعالی، دور نگه دارند. با شما موافقم که شاید سرویس‌ها حتی پول این جور کتاب‌ها را تغذیه کنند عین پروژه سلمان رشدی. بله، کافی‌ست زیربنای ظهور زده شود دیگر نه فقط رجوع به فقیه بی‌وجه می‌گردد که حتی ساختمان فکری فقاهت تخریب می‌شود. کبری و صغری و نتیجه را کاملا گویا چینش کردی. جالب بود. قلم شما هم سه حُسن دارد: شیوا است، منسجم سخن می‌گویی. حاوی پیام است. درود.

 

دامنه |, [در پاسخ به صدرالدین] جناب آقا صدرالدین سلام. خودت می‌دانی دامنه از پاسخ به متن‌های بی سلام می‌پرهیزد.

 

دامنه | [در پاسخ به سیدحسین شفیعی دارابی]
سلام جناب استاد آق سید حسین شفیعی دارابی. مسئله‌ی برابری و یا حتی زیادتِ هر کدام از پیروان حضرت صاحب الزمان عج از پنجاه نفر در عصر حضرت رسول الله ص نشان چیست؟ شاید علامت این باشد دایره‌ی پیروی از منجی عج تنگ نگردد و مردم دور امام غائب ع را خالی نکنند. کارکردهای خوب هم باید تعریف شود. از شما بابت گزارش آن مراسم، متشکرم. شکر خدا که پس از ماه‌هایی سخت در نقاهت و عمل، راه افتاده‌اید.

 

سید کمال‌الدین عمادی, [در پاسخ به دامنه |] سلام و تبریک مجدد میلاد نور علی نور حضرت حجت ابن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف. من شاید دستی از دور در علوم فلسفه و کلام و فقه دارم سو سو می زنم اما گاهی وقتی خدمت یک مومن فقیر درس ناخوانده می روم حسرت صفا و پاکی او را می خورم وقتی این صفا و طهارت نفس در فرزانه ای می یابم در عین حسرت شور و شعفم وصف ناپذیر است لذا شما لله الحمد آنچه مهم هست برتر از ما داری ما کجا استادی بزرگانی چون شما ما هم هرزگاهی آنچه از اساتید عالی مقام آموختیم روایتگری می کنیم روزی بر منبر روضه ای جانسوز خواندم یک جمله  آن این بود به خیمه و خرگاه حمله کردند ..... وقتی از منبر پایین آمدم پیر مرد درس ناخوانده منوری آمد و گفت آقا خرگاه چیه خوب نیست اگرچه این جمله عین آنچه بود از بزرگان شنیده بودم و رایج بود اما اشاره پیر مرد عمیق و دقیق بود گفتم حق با شماست دیگر تکرار نمی کنم و از او تشکر شایان مردم

سید موسی صباغ, [در پاسخ به دامنه |] سلام مجدد آق ابراهیم. بزرگوارید شما . قصدم نقد نبود اما امارها ، بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد، اگر بالفرض هم صحیح باشه ، مهم تر از کاشت مراقبت در داشت نهال عمده ترینش آبیاری است که چه مقدار به بهره برداری میرسد. نکته دیگر : حفاظت از درختان جنگلی که به نظر می رسد سازمان جنگلداری برای حفظ گونه های درختان صنعتی برنامه ایی ندارد ، طوری که اگر توجه داشته باشیم تنه های تنومند درختان در جنگل دچار امراض و آفت  و قارچ شده که نیاز به پیشگیری دارد و این سرمایه های خدادادی و سبزپوش دچار انقرض نشوند. همچنین تشکر از میرزا علی چلوئی که شاهد تلاشش در مراقبت از نهال کاشته شده و آبیاریش در تابستان هستم.

دامنه | جناب آقا اسماعیل آفاقی سلام. حال که خود شما مدیر محترم هیئت برین نظری ارسال تعداد زیاد عکس در هر بارگذاری نامناسب است، پس لااقل مصوب کنید هر عضو محترمی در هر بار ارسال به مثلا" پنج تا شش قطعه عکس بسنده کند. ما بقی را در فرصت‌ها دیگر برساند. چون فضای صحن واقعا" اِشغال می‌شود و آدم پست‌های نوشتاری و نظرات همدیگر را گم می‌کند. البته بنده دخالتی نمی‌کنم در کار مدیریت محترم این صحن. هر چه شما مدیران تصمیم دارید، ما هم رعایت می‌کنیم.

 

[در پاسخ به سید موسی صباغ] سلام مجدد من هم به آق سید موسی. کاملا" متوجه شده بودم از جنبه‌ی اصلاح ویرایشی وارد شدید و  خیلی هم کار درستی صورت داده‌اید. این مطلب تازه‌ی شما را هم قبول دارم. مثلث مشهور کاشت، داشت، برداشت حرف درستی است. من چون این پدیده‌ی درختکاری را خیلی مهم می‌دانم هر چه درین‌باره گفته شود را کم می‌دانم. از نگاه تیزبین شما روی موضوع درخت متشکرم. اون پست شما ذیل عکس روزنامه‌ی "هم میهن" آقایان کرباسجی و محمد قوچانی را هم خوانده بودم. رد نمی‌کنیم زیرا اغلب روزنامه‌ها در چینش هر عکس و متن در روی صفحه نخست، سعی دارند خیلی از ناگفته‌ها را القا کنند. بیشتر ورود نمی‌کنم چون نظر خود شما هم در آن متن نیامده بود.
 
موسوی در جواب پرسش سنجاق شده صحن با موضوع امام زمام عج : با عرض ادب و سلام خدمت برادر بزرگوار آقای طالبی و اعضای محترم. انتظار مذهب  یعنی ادامه شکوفایی وزنده نگهداشتن اسلام انتظار یکی از زیباترین و عمیق ترین جلوه های روح فراری و بی آرام انسان است. آدمیزاد هر چه انسان تر می شودچشم به راه تر میشود.این یک حقیقت زیبایی است که همواره می درخشد.انتظار به معنی نشستن وسکون نیست بلکه به معنی تلاش بیشتر برای مهیا کردن زمینه های ظهور از راه تقوا،نشر انسانیت ورسیدن  به شعور وآگاهی ست.  یک منجی غیبی است و رسالتش نیز معلوم و مشخص. آنکه باید بیاید و آخرین امام از سلسله امامان  فرزند امام حسن عسگری و رسالتش هم معلوم است. رسالتی را که پیامبر آغاز کرد او خواهد گرفت و ادامه خواهد داد. بنابر این مهدی یک امام است ، برای استقرار عدل و احیای حقیقت می آید. این یک رسالت اجتماعی ، سیاسی و اعتقادی و بشری است.
 
پاسخ دامنه: سلام. از مشارکت‌تان در پرسش سنجاقی در هِدر (=سربرگِ) صحن، باید تشکر به عمل آید. خواستم بدانم شکوفایی مذهب در منظرت یعنی تغییرات در تئوری و تفسیر و تأویل‌ها؟ یا نه می‌خواستی درخشان‌سازی تمدن بر پایه‌ی شریعت را مطرح فرمایی؟ این که ناآرامی مؤمنین با موضوع انتظار منجی عج کم یا محو می‌شود یک واقعیت است و درست بر اصل انتظار انگشت تأکید بردی. از حضور و عضویت شما  در مدرسه فکرت ممنونم.
 
دامنه | [در پاسخ به صدرالدین آفاقی] جناب آقای صدرالدین آفاقی سلام. به نظرم تطبیق را منطقی مطرح کردید. نیز در زندگی شخصی و اجتماعی دو عنصر عدل و حُب را برجسته ساختید. بلی درست فرمودی در عصر هجوم به عقاید، خود را اهل انتظار قرار دادن واقعا" همت و عزم و حتی حَزم می‌خواهد.

امابعد؛ بابت سلام یک توضیح بدهکارم کردی آقا صدر:

اون پست مخاطب مستقیم به فرد خاص نبود، گرچه همان پست عمومی سنجاق‌شده هم به سلام مزیّن می‌شد بهتر هم می‌بود. تذکرت وارد است از همه و جناب عالی معذرت می‌خواهم که از درج سلام در طرح مناظره غفلت ورزدیم.

امابعدِ دیگر؛ ولی کشکولی: من  مثلا" خَبط کردم و آن پست سلام نیاوردم، صدر! تو دیگه چرا؟! مرا یاد آن شیخ «اکبر» انداختی که خواست با نامه‌ی بی سلام صاف برود روی هشدار ! به رهبری که آن مردی که دارد می‌آید بنزینی روی آتش است. ولی او هم میدان داده شد و سرانجام مهره‌ای سوخته شد و در ظل آقا اسفندیار، مثل اسپنَد دود شد و خاکستر گردید!

پس صدرالدین: اَعی باز سلام. یک خاطره هم با پدرت -شخ احمدعموی عزیز ما- دارم که خواستی خواهم گفت.
 
احمد الله وردی زاده: سلام‌ و درود. بله خواندم و با شما کاملا هم نظر هستم، اما از آنجا که ارتباط شما با جناب آهنگر ارتباط دوستی و بچه محلی هست، زیاد نخواستم مطول و تفصیلی بنویسم فقط در حد یک یادآوری بود. البته در مورد اتفاقات سالهای ۸۸( قبل و بعدش) نظر خاص خودم را دارم و واقع بینانه موضوع را تحلیل می کنم بدون هیچگونه وابستگی جناحی و گروهی و بعنوان یک رصدگر بی‌طرف. آقا خامنه ای باید پاسخ دهند اگر موسوی، کروبی و ... از مجرمان اغتشاشات بودند، که بودند، اولی که متوهم به محبوبیت نخست‌وزیر خمینی بود و متوجه شده بود با چیز چیز کردن قافیه را در مناظره به رقیب پوپولیست، لومپن پاچه ورمالیده ای بنام احمدی‌نژاد باخته و چیزی برای از دست دادن نداشت زده بود به سیم آخر، دومی که رئیس ستادش به او رای نداده بود، شب یک ساعت خوابیده و... آن همه دروغ شاخدار گفت و کشور را به آشوب کشیده بودند، بحث حصر را از کجا استخراج کرده بود؟ چرا این عاملین اصلی هنوز زنده اند ولی بچه های فریب خورده از سوی مخترعین دروغ تقلب وبیگناه مردم یا کشته شدند یا دچار شکنجه های جسمانی و روانی قاضی مرتضوی در کهریزک شدند. و همینطور اگر اکبر هاشمی رفسنجانی بهرمانی اصلی ترین مهره تبلیغ و دروغ ساز تقلب بوده و دستور شورش علیه جمهوریت نظام را خود و زن دَخُو لب گوری اش صادر کرده بودند و در روز تحلیف ریاست جمهوری در ییلاقات قُرُق شده بندپی شرقی صفا می کرده، نه تنها به اتهام این جرایم مشهود محاکمه و ... نشدند با کدام سطح از تشخیص مصلحت ایران و نظام می بایست رئیس مجمع فرا قانونی و در عرض مجلس شورا اسلامی تشخیص مصلحت نظام باقی می ماند و حرفهایی بسیاری که با نگاه کیش شخصیتی چندان خریدار ندارد.
 
 
جناب احمدآقا الله وردی زاده سلام. مرحوم رفسنجانی قبل از آن که به بندپی شرقی بابل برسد، روز مراسم تحلیف دولت ۹، در مسجد امامزاده ابوطالب در بالادست شهر زیراب، نماز گزارد و آنجا مدتی ماند. اما چرا رهبری معظم از تعقیب مجازات افراد مشهور نظام صرف نظر می‌کنند، نیازمند داشتن اطلاعات استراتژیک پشت پرده‌ی نظام است. من حکمت این کار را نمی‌دانم. البته برای جامعه حق پرسشگری حتی از رهبری معظم نظام قائلم. دیری بود دلم برای متن‌های صریح جناب‌عالی تنگ بود. اما بعد چرا دَخو؟ بنده‌ی خدا مرحوم دهخدا اسم استعار خود را دخو (=ساده لوح) گذاشت از روی تواضع گذاشت که کسی خیال نبرد دهخدا، نعوذ بالله خدای! لغت است. بگذرم. راستی حق وسط باشد، هم‌محلی، دوست و رابطه و رفاقت جایش را به حق وا می‌گذارد. پس تعارف درین صحن مطرح نیست.
 
جواب صدرالدین آفاقی: سلام قولا من رب رحیم. سلام علیکم. از عنایتی که نسبت به متن داشتید سپاس: در مورد کشکولی مطرح شده ؛ منو با شیخ اکبر مرحوم در نیندازید. ما راننده لودر نیستیم که توانایی رانندگی اینچنینی داشته باشیم. میترسم به چپ میل کنیم و خود چپه شویم.!!! خداوند همه رفتگان را غریق رحمت واسعه گرداند. در مورد خاطره ای که از ابوی مرحوم دارید بسیار مشتاق هستم. (آب دریا را اگر نتوان کشید / هم به قدر تشنگی باید چشید)
 
نکته‌ی موعودی
 
سلام. شخصاً برین باورم که در پَسِ پرده‌ی نهان بردنِ امام زمان عج، نه تنها یک تدبیر الهی و الهام‌بخش است، که حتی فکرِ ذهنی این که روزی یک انسانی صالح و صاحب عصمت می‌آید که وضع انسان و جهان را بهتر می‌کند، سازنده و آموزنده است. مهترینِ آن ممانعت از پوچی و بن‌بست است. این به نظرم سرمایه‌ی باورمندان محسوب می‌شود که تماشاگر نباشند و خود و جامعه را برای ورود آقا عج -که محصول و عصاره‌ی تمام جریان دیانت است- منقلب و متحول نگه دارند. چه فلسفه‌ی زیبایی دارد این مکتب و شربعت. ابراهیم طالبی دارابی.
 
 
دامنه |: جناب استاد شیخ مالک سلام. تحسین می‌کنم به این اهتمام. یک بحث روایی، روانی، سیاسی، مذهبی در متن شما دیده‌ام که از قوت قلم برخوردار بود. از وسط به بعد، هنوز هم، متن شما دلکش‌تر شد و استدلالی‌تر. خصوصاً آنجا که ظهور منجی عج را صرفاً یک حالت درونی ندانستید بلکه در شکل تحرک اجتماعی آن را خواسته‌اید. اون جمله که تأثیر انتظار را روی پویایی آدمی تست کردید نیز، عالی بود.
 
من هم یک نکته به بخش روایی بحثت اضاف کنم که مرحوم مهندس مهدی بازرگان در ص ۲۵ کتاب خود «پیروزی حتمی»  که در دوره‌ی شاه با نام مستعار «عبدالله صالح» درباره‌ی امام عصر عج نوشت، روایتی آورده که نوید ائمه ع را مورد بحث قرار داده و گفته انتظار امام زمان عج را کشیدن، عین آن می‌مانَد که گویی فرد منتظر در رکاب حضرت رسول الله ص دارد مجاهدت می‌ورزد. از جناب عالی مجدداً تقدیر به عمل می‌آورم که به مبحث سنجاق‌شده علایق نشان دادید.
 
سلام مجدد جناب الله وردی زاده. همان قانون به رهبری نظام، در اعلان سیاست‌ها و هدایتگری‌ها نفوذ داده است. جدا از آن‌که اختیارات شرعی هم ولی فقیه بر عهده و ضمان دارد. من معتقدم مصلحت‌بینی رهبری معظم شاید ناشی از روحیه‌ی مدارای ایشان باشد که حتی در بودِ امام ره هم در مسائل مختلف بحرانی میانجیگرانه ظاهر شده بودند. من بالاتر می‌روم و می‌گویم چرا نباید برای رهبری کشور اختیار قائل بود. مگر جایگاه رهبری محل تدبیر کلان نیست؟ هست. پس وقتی کسی اختیارات دارد، آن را خلاف آزادی نباید معنا کنیم. سپاس.
 
[در پاسخ به مصطفی درخوش] جناب آقا مصطفی درخوش سلام. خواندن این خبر از ناحیه‌ی خودت که "خبرنگار شهرستانی" هستید، برای من مسرّت‌بخش بود. حالیا؛ خوشا به حال شما. چرا؟ خُب معلومه؛ خبرنگار (=وارونه‌ی نگارنده‌ی خبر) در مبداءِ خبرها جای دارد و جامعه در کسب خبر به خبرنگار تکیه دارد. او نباشد، پدیده‌ها و رویدادها شکل خبری به خود نمی‌گیرد و گَردِ شایعه بر تن آن می‌نشیند و حتی برای فریب به کار می‌آید.

اینک که مفتخریم محل ما خبرنگار هم دارد از شما می‌خواهم این حرفه‌ی شریف را در وجود خودت، حرفه‌ای کن، فنون و رموز و شرائط آن را در خود تقویت نما. و دست‌کم از پنج توانایی چیره‌دستی خود را عقب مینداز: مهارت، صداقت، بینش، نگارش و ذکاوت.

خبرنگاری، اشتغالی مهم و ارزشمند است، چون با دانایی و ارتقای فرهنگ جامعه سروکار دارد. اگر ابی مِخنَف (اولین خبرنگار کربلا) نبود شاید اینک کمتر با جزئیات آن واقعه‌ی مهم تاریخی آشنائیت داشتیم. بنابرین بکوش هر روز بهتر از روز پیش، در تدوین خبر، حرفه‌ای تر و در پردازش آن جذبه‌دار تر ظاهر شوی و اصول اولیه‌ی پردازش و بررسی خبر را بیامور. پوزش، بنده قصد ارشاد هیچ کسی را ندارم، فقط از روی احترام، اولویت‌هایی را پیش رویت نهادم. کتمان نکنم نکته‌نظرات جناب آسید موسی صباغ خطاب به شما که دلسوزانه طرح کردند، مرا ترغیب ساخت، سراغ شما آیم.

در پایان خرسندی‌ام را از دو دیداری که با جناب عالی در دو مسافرت قبلی‌ام و مسافرت اخیرم به محل دست داد، جا نگذارم؛ اولی در مجلس تسلای آقا سید علی اصغر و دومی در بالامسجد. خواستم به امام جمعه‌ی محترم میاندورود، دو پیشنهاد را مشاورت بدهم که دیدم هیئت همراه گویا بسیار تعجیل دارند و آنی و به سرعت نور! ما را از دیدار رودرو با ایشان محروم نمودند. بگذرم. به پدرت آقاموسی -دوست دوره‌ی درس و مدرسه‌ام- سلام برسان. سربلند و ظفرمند بمان. ابراهیم و ارادت.
 

مصطفی درخوش, در جواب دامنه: سلام آقای طالبی. فرصت نشد که در گروه پاسخ دهم. و از همینجا از شما سپاسگزاری میکنم و از رهنمودهای شما و تجربه گرانبهای شما بهره خواهم برد. عذرخواهی خواهی بنده را بپذیرید واقعاً سرم شلوغه.

 
پیام حجت الاسلام سید کمال عمادی: سلام و درود بر عزیزان دارابکلایی خصوصا بر مالک و مدیر ارزشمند و فیهم آن که ظاهراً سرور عزیز جناب طالبی دامت عزتهما و افاضاتهما هستند  یکی از اصول تربیتی بر حق و متعالی اسلام ناب محمدی ص تعادل همه جانبه در امور است که از آن تعبیر به قصد و اقتصاد شده است  از جمله تعادل -قصد- در غم و شادی اصل اعتدال، که در قرآن کریم به آن عنایت فراوانی شده است، در زندگی پر برکت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه هدی ( علیهم السلام) و در کلیه اعمال و رفتارشان به روشنی دیده می شود . آنان هرگز در هیچ امری از اعتدال و میانه روی خارج نشدند . سیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در همه وجوه، سیره ای معتدل بود . همان طوری که حضرت علی ( علیه السلام) در مورد آن حضرت فرموده است: «سیرته القصد» ; (5) رسول خدا، سیره و رفتارش میانه و معتدل بود . رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در رفتار فردی، در خانواده و اجتماع، در اداره امور و سیاست، در رویارویی با دشمنان و حتی در میدان نبرد، اعتدال را پاس می داشت و از افراط و تفریط در هر کاری پرهیز می کرد و تاکید فراوان داشت که امتش از او پیروی کنند و در زندگی میانه روی پیشه سازند . از این رو، می فرمود: «یا ایها الناس علیکم بالقصد، علیکم بالقصد، علیکم بالقصد» ; (6) ای مردم! بر شما باد به میانه روی، بر شما باد به میانه روی، بر شما باد به میانه روی ./ نقل از سایت حوزه. اگرچه اعلان خبر درگذشت مومنان وظیفه صاحب عزاست تا مومن گرامی داشته شود و برای او طلب مغفرت شود همچنین سبب تسلی خاطر بازماندگان لکن برای دادن ولیمه نوزاد هم سفارش شد حال که دادن ولیمه نوزاد در فضای مجازی میسر نیست لابد در فضای حقیقی به قربا داده میشود پس لااقل خبر خوش ولادت عزیزان را منتشر کنید هم دانسته شود مومنان در امتثال امر ولی دام ظله ساعی اند هم این خبر خوش فضای فرهنگی و تربیتی تالار را متعادل و از فضای پیوستگی ظاهری خارج گردد و در لابلای آن خبر مسرت بخش معادل آن ولادت است ارسال شود تا غم و شادی پیاپی هم آید حضرت صادق امام به حق ناطق علیه السلام فرمود...وَ عَلَیْکُمْ  بِالْقَصْدِ فِی اَلْغِنَى وَ اَلْفَقْرِ وَ اِسْتَعِینُوا بِبَعْضِ اَلدُّنْیَا عَلَى اَلْآخِرَةِ فَإِنِّی سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ اِسْتَعِینُوا بِبَعْضِ هَذِهِ عَلَى هَذِهِ وَ لاَ تَکُونُوا کَلاًّ عَلَى اَلنَّاسِ  بحارالانوار ج 75ص 380 قصد در این روایت به معنای تعادل است اقتصاد در روایت به معنای اعتدال است همان میانه روی گرچه روایت مربوط به انفاق و مصرف است ولی حکایت از اصل مسلم دارد حتی در تشییع جنازه هم وارد شد که رسول خدا ص فرمود علیکم بالقصد یعنی جنازه مومن را با وقار به سوی قبرش برید نه عجله کنید نه توقف به دلیل اهمیت بالا این اصل دینی در امور رفتاری و اخلاقی رسول خدا صلوات الله علیه در یک جمله سه بار آن را تکرار کرده ایهاالناس علیکم بالقصد علیکم بالقصد علیکم بالقصد..../کنز العمال ج3 ص 28 با کمال اعتذار و شرمندگی  سید کمال الدین عمادی
 
[در پاسخ به سید کمال‌الدین عمادی] جناب استاد حاج سید کمال الدین عمادی سلام علیکم. برای اجابت به این طرح‌آورده‌ی معقول شما؛ بنده پیش می‌افتم یک خبر از داخل خودم می‌گوید؛  تا سخن سدید شما شکل عملی به خود گیرد.

نوده‌ای داشتم و دارم، "علی"، که اخیرا" خدای مُجیب و رحمان ،دو نوه‌ی دوقلوی دیگر هم به سرای محقّر من افزود؛ به نام‌های "رایان عظیم" و "لیا زهرا". عظیم: معادل صدق الله العلیُ العظیم. پس حالا واجب آمد بر شما که با آن نفس زکیه در آوردگاه سحری امشب در آن قنوت همراه با تسبیح، نَوِگان مرا مشمول ادعیه و اذکار خود کنید.

تصریح کنم بنده هم چونان جناب مستطاب عالی برین نظر بودم که دو سال قبل توی صحن مدرسه فکرت مطرح کرده بودم که بیاییم و بکوشیم علاوه بر خبرسانی درگذشتگان، اخبار شعَف و شادی ازدواج جوانان محل را نیز در صدر خبر صحن‌ها کنیم.

چندان پرت نباشد علتِ عیان کردن دوره‌ی کوتاه نامزدی (=در گویش محلی ما: شیرینی‌خوری) این بوده مردم خبردار شوند چه کسی با چه کسی پیوند عقد برقرار کرده تا خدای ناکرده حریم نوامیس محفوظ باشد. در محل ما در قدیم بر بانوان مکرّم رسم بوده تا ازدواج نمی‌کردند دست به اَبرو و تاکشیدنِ نمی‌بردند، یعنی یک مرد جوان وقتی می‌دید زنی ابرو گرفته یقین می‌کرد این دختر، شوهر کرده و لذا چشمان خود را بر روی آن ناموس می‌بست و بر فرض هم اگر می‌خواست طرح ازدواج با وی بچیند، پا پس می‌کشید و حریم وی را حرمت نگه می‌داشت. راستی بنده کمترینِ این صحن هستم. ابراهیم طالبی دارابی شاگرد شما.
 

جناب استاد حاج سید کمال الدین عمادی: سلام و درود بر برادر ارزشمند و فرزانه ام جناب طالبی عزیز عید میلاد نور علی نور منجی بشر از غم واندوه پیوسته هزار و اندی ساله بر شما و خانواده محترمتان مبارک بزرگوار شعری در گروه داربکلا یا مدرسه فکرت ارسال شد جالب بود خواستم نکته ای بنویسم مجدد وارد شدم پیدا نکردم نکته ای داشت که توجه شما را هم جلب کرده به این مفهوم که خدا همه زیبایی را یکجا به گل نرگس داد اگر مشخص بفرمایید ممنون میشوم در ضمن نقدی در گروه داربکلا نوشتم فضای غم انگیز گروه و تسلیت زیاد شده است جمعیت روستا داربکلا هم زیاد است هر روز شاهد مصیبتی هستیم حذف آن را سفارش نمی کنم ولی ایجاد تعادل فضای غم شادی فضای عقلانیت و احساس فضای  وووو. از لوازم فرهنگ ناب است

 

نظر بعدی آقای سید عمادی [در پاسخ به دامنه |] علیکم السلام والرحمه جناب طالبی دانشمند فهیم و سخن دان و سخن شناس لله الحمد وله الشکر از پذیرش عالمانه کریمانه نقد این برادر کهتر برتر از آن و لله للحمد وله الشکر از اینکه خبری خوشی از نواده گان عزیز آنهم دو قلو با تسمیه قرآنی  را اعلان فرمودی و لله الحمد و الشکر و الثنا الحلی  از آن بهتر که تکمله عرض این برادر کهتر  را در تالار بیان فرمودی امروزه باید هر آنچه دشمن دین خواستار فراموشی آن است ما آن را دامن زنیم و ترویج کنیم دشمن بشدت از ازدواج از فرزند آوری در خانواده مسلمان خصوصا شیعه مخالف بلکه طرحهای بسیار خطرناک برای جلوگیری از این امر در اجرا دارد لذا سخن وجیه شما کلام ضعیف ما به کمال رسانده است با تشکر و سپاس مجدد.


پاسخ‌هایم به پرسش‌هایم ( ۵ )

نقش مجتهد در مدهب شیعه تحلیل تفسیری قانون اسلام است، در دستگاه تفقُّه که چنین کاری بر مردمان عادی منع شده است.

تا به حال هیچ فکر کرده‌ای چرا متفکران بزرگ سُنی، قاضی‌اند ولی متفکران بزرگ شیعه دین‌شناس؟

گرچه عناوین در حوزه، توسط دانشوران آن، به عالمان اطلاق و اعطا می‌شود مثل: آیت‌الله، مجتهد، مرجع، حجت‌الاسلام، اما وقتی طلبه‌ای به مقام تفقه و اجتهاد نائل آمد، هم خودبه‌خود در خود شئون دین‌شناسی می‌بیند و هم از توقُّعات جامعه‌ی خود از خودش، به این نتیجه می‌رسد دین‌شناسی کند تا شریعت -که راه و مسیر است- به سنگلاخ شُبهه و هجوم دچار نشود و دینداران از فهم صحیح بازنمانند.

نتیجه: مجتهدین دین تا کنون نگذاشتند فهم دینی در چنبره‌ی نااهلان بیفتد؛ به منشِ معقول، مدارا، بردباری، سعه‌ی صدر. هر مجتهدی هم که ازین مسیر خارج شد، سرانجام معلوم گشت مردم را دچار خلاء و تردید کرده است
 

عکس اعضای مدرسه فکرت

 

دامنه

 
 
سید احمد شفیعی دارابی
فرزند شفیعی مازندرانی
 
 

سیده

ربابه سجادی

 

 

حاج شیخ احمد

آهنگر دارابی

 

 
حمیدرضا طالبی
 

عیسی رمضانی
دارابی محمد
 

 

احمد بابویه

 

آق سید حسین شفیعی

سید اسدالله

 

 

حجت الاسلام

سید علی صباغ

 

 

سید علی اصغر

 

 

مصطفی بابویه

 

 

حاج علی چلویی

 

حجت‌الاسلام محمد رضا احمدی

 

پروفایل سلمان صالحی

سینصاد خدابنده

 

ابراهیم رمضانی محمد

 

 

قاسم لاری دارابی اوسایی

 

 
حجت الاسلام سید کمال الدین عمادی چاچکامی

 

 

حجت الاسلام شیخ مرتضی چلویی

 

 

قاسم بابویه

 

 

عبدالله طالبی دارابی

 

 

عبدالهادی دباغیان فرزند حاج اصغر

 

 

علی غلامی نژاد

 

 

حجت رمضانی دارابی

 

 

سید علی حسینی مرحوم سید ابراهیم

 

 

سید موسی صباغ

 

 

محمد تقی آهنگر

 

 

جعفر رجبی

 

 

حجت الاسلام شیخ مالک رجبی

 

 

حجت الاسلام سید احمدآقای شفیعی دارابی

 

سید سعید

شفیعی دارابی

 

 

حجت الاسلام سید محمد شفیعی مازندرانی

 

 

علیرضا آهنگر حاج باقر موسی

 

اسماعیل آفاقی

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/2267

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">