منو
درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعي
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

آیت‌الله شیخ محمد صالح علامه مازندرانی

پنجشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۰۴ ق.ظ

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: به نام خدا. یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ. (۱۵ فاطر). سلام آقا ابراهیم در زندگی نامه ی شمارۀ ۷۴ خودت (اینجا) فقر را به میان آوردی که با فقر دست وپنجه نرم می کردیو. بگویم فقر فراگیر است. اکثر انبیاء و امامان و خوبان عالم و خیلی از علماء سرمایه نداشتند چون سرمایه ی پاکِ پاک بدست آوردن بسیار بسیار سخت است.

 

یک نمونه می آورم: فقر شدید ملامحمدصالح مازندرانی: مرحوم ملا محمد صالح مازندرانی چندان فقیر و تهیدست بود که از شدت کهنگی لباس خجالت می‏ کشید که در مجلس درس شرکت کند. به این دلیل در بیرون مدرسه می ‏نشست و بدرس استاد گوش می ‏داد و آنچه تحقیق می‏ کرد بر برگ چنار می ‏نوشت. طلاب گمان می‏ کردند که او برای گدائی آمده که چیزی بگیرد.

 

تا آنکه در یکی از ایام مساله ‏ای براستاد که ملا محمد تقی مجلسی بود مشکل شد، حل آن رابه روز دیگر حواله کرد روز دیگر هم آن مشکل حل نشد به روز سوم حواله شد در این اثناء، یکی از شاگردان گذرش به مدرسه افتاد دید که ملا صالح عبا را بسر خود پیچیده و برگ درخت چنار زیادی مسوده کرده و در پیش روی ریخته این شخص بر او وارد شد.


ملا محمد صالح برای اینکه زیر جامه نداشت برای او تواضع نکرد. پس آن شخص دو سه برگ چنار را برداشته دید در آنها حل مساله معضله نوشته شده است. روز سوم به مجلس درس رفته مساله مطرح شد ولی کسی نتوانست حل کند پس آن شاگرد شروع کرد به بیان کردن حل مساله.


ملا محمد تقی تعجب کرد و با اصرار گفت: این جواب از تو نیست و از کسی دیگر یاد گرفته‏ ای؟ آخر الامر آن طلبه قضیه ملا صالح را نقل کرد. آخوند چون از کیفیت حال ملامحمد صالح آگاه شد و دید در بیرون مدرسه نشسته، فوری لباسی برای او حاضر ساخته و او را به داخل مدرَس خواست و تحقیق این اشکال را شفاهاً از او شنید. پس آخوند برای او مقررّی و ماهانه تعیین کرد. (قصص العلماء، ۴۴۵) منبع: مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، دفتر انتشارات اسلامی (وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)، جلد ۱.

 

این بچه ها همیشه میان پیش من، به من میگن بریم نماز را در مسجد بخوانیم به جماعت. هر وقت خونه هستم میریم. خیلی علاقه دارند به مسجد. چون یکی از رفقایشان اذان میگه؛ اینا هم دوست دارن بیان اذان بگن و مکبّر بشند.

 

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام جناب شیخ مالک. سه نکته در پاسخ می گویم و والسّلام: ۱. فقری که من کشیده ام، در برابر علمای بزرگ اسلام اصلاً به حساب نمی آد. آن عالمان ربّانی، تالی تِلوِ معصومین (ع) هستند و بنای شان بر ساده زیستی ست و با مردم محروم همسان بودن. ۲. این فقری که در آیۀ ۱۵ سورۀ فاطر آوردی، همانطوری که می دانید با فقر مادی فرق دارد. و افتقار است که افتخار بنده است. مانند آن مناجات مشهور امام علی (ع) ۳. از این روزگارت را با نوجوانان طی می کنی و آموزه های اسلامی و اخلاقی را به میان آنان می بری، پیامبرانه ترین کاری ست که قُرب دارد و اقتراب (=به همدیگر نزدیک شدن)

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/1048

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">