بایگانی مهر ۱۳۹۷ :: دامنه‌ی داراب‌کلا
Menu
مطالب دامنه را اینجا جستجو کنید : ↓↓

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پيشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعی
دنبال کننده ها
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۵۵ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت یازدهم

 

 

اما من معتقدم مهمترین بخش آزادی نقدِ قدرت است.

آزادی توسط آیزیا برلین به دو قسم تقسیم می شود:
آزادی مثبت. یعنی "آزادی در"
آزادی منفی. یعنی "آزادی از"
میان در و از تفاوت بسیار است. در آزادی از، مشکلات و موانع آزادی منظور است. یعنی آزادی باید از موانع، برخوردار نباشد. موانعی چون استبداد، استعمار، نژادپرستی.

 

 

بحث ۴۸ : این پرسش سیروس رجبی است که عینا" درج، و در پیشخوان مدرسه سنجاق می شود:

"امنیت چیست؟ آیا مگر داشتن امنیت فقط در امان ماندن از هجوم دشمن و نیروی نظامی خارجی هست؟ یا این امنیت ، شامل امنیت  اقتصادی و اجتماعی و مهمتر از همه رفاه اجتماعی نمیشه؟ ایا امنیت نباید رفاه اجتماعی رو شامل بشه؟

در این سی سال بعد جنگ چهار دولت اومدن سر کار  که جز یه دولت باقیشون همسو بودن ،اصلا آیا فکری برای رفاه اجتمایی گرفته شده به معنای واقعی. حکایت ، حکایت چماق و هویج شده طوری که  هر کدوم از  جوانان این سه دهه خودشون رو نسل سوخته میدونن؟ هر دو جناح سیاسی معتبر و لیدر دیگر گروه ها هم ،نسبتا مساوی در این دوران در راس امور بودن به نوبت. آیا موقع اون نشده که جراحی سیاسی صورت بگیره و گروه بندی جدیدی صورت بگیره؟ چون اصلی  ترین هدف از انقلاب ایجاد امنیت در همه زمینه ها بوده."

 


حقدار و زورمند
به نام خدا. سلام. مرحوم مهندس مهدی بازرگان در صفحه ی ۱۵۱ کتاب خود "چهارمقاله" می گوید: "شاهان از خود چیزی نداشتند، زبانِ تملُّق خلق آنها را هم حقدار! کرد و هم زورمند؛ و شدند منشاء مفاسد."


نکته: من معتقدم اگر انسان، دست کم، دنباله ی این بیت ۲۱۴۶ شعر مولوی در دفتر ششم مثنوی در وصف عارف واقعی را بگیرد، هرگز زبانش آن نمی شود که مرحوم بازرگان آسیب بزرگش را بیان کرد. شعر این است:
 

از همه اُوهام و تصویرات دور
نورِ نورِ نورِ نورِ نورِ نور

 

۶ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 


پاسخ بحث ۴۸ : 
سلام. پاسخم به این پرسش چندوجهی شما بطور فشرده این است:


۱_ امنیت در یک معنا یعنی اگر دشمن خواست، نتواند حمله کند. و اگر ما خواستیم، بتوانیم دفاع کنیم. در واقع امنیت به لایه ی روان جامعه رسوخ دارد. به تمثیل اگر بگویم، امنیت یعنی با خاطر آسوده سر بر بالین و پا در جامعه و تلاش گذاشتن و دست در دست هم دادن. و این یعنی بیدار ماندن سربازان و مهیّابودن مرزداران.


۲_ احزاب باید از درون شکاف های سیاسی زاده شود نه با دستور و یا زد و بند چند دولتمرد و سیاست ورز. که وقتی چنین باشد مثل حزب "دستور" حبیب بورقیبه می شود!


۳_ رفاه اجتماعی فقط با عدالت حاصل می شود. کشورهای اسکاندیناوی مثل سوئد و فنلاند چرا برجسته شدند؟ چون سوسیالیسم اجتماعی را به لیبرالیسم مطلق، سنجاق کردند و به عدالت نزدیکتر شدند.


۴_ آسیب شناسی هر انقلاب و نظام سیاسی موجب تقویت می شود نه تضعیفش. استالین، وقتی نظام سیاسی لنین را به ارث برد با ۳۰ سال سیستم توتالیتری، در نهایت اساس انقلاب اکتبر را به نابودی کشاند.


۵_ به قول آقا حمید همین که در ذهنی جوانی چون سیروس این همه سؤال جامعه شناختی چرخش دارد، خود یک گام روشنی بخشی ست. به قول جوادی نسب باید روح جامعه امنیت یابد تا "امنیت پایدار" در روان جامعه، روان گردد.

 

 پاسخ:
سلام جناب قربانی، فروکاستن کارکرد مرجعیت فقط به اِفتاء، نادرست است.

 


افکار پراکنده
به نام خدا. سلام. امام علی (ع) در خطبه ی ۱۱۹ _که یازده سطر بیشتر نیست_ نکته هایی بسیارمهم، مطرح کردند؛ از جمله این جمله که زِنهار دادند:


مادام که افکارِ شما پراکنده است، فراوانیِ تعدادِ شما سودی ندارد.
۷ آبان ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

پاسخ بحث ۴۹

به نام خدا. سلام. پاسخم به جناب جوادی نسب فقط سه نکته است: ۱. من شخصا" معتقدم حکمت مجازات اعدام درک نمی شود مگر آن که خودِ فرد، در آن ذی نفع باشد. با مثال می توانم مطلبم را روشن تر کنم: اگر مقتول، مثلا" و فرضا" فرزند، یا همسر، یا معشوقه، یا منتَسبان خیلی نزدیک و یا حتی رفیق گرمابه و گلستان ما باشد، آیا در این صورت، اعدام کردنِ قاتل را عدالت و ضرورت و حق مسلّم و عقلی نمی دانیم؟ بیشتر بخوانید ↓

  • دامنه | دارابی

متن نقلی: گزیدۀ سخنان آیت الله العظمی یوسف صانعی مرجع تقلید شیعیان در مصاحبۀ شفقنا: ...سیره اجتهادی امام خمینی آن چنان که باید و شاید تداوم نیافت... زمانی که ما درس امام می رفتیم، بعضا نسبت به ایشان بی مهری بود... یادم می آید ما که درس امام می رفتیم بعد از ظهرها در فیضیه راه می رفتیم و بلند مباحثه می کردیم که این سر و صدا به گوش بقیه طلاب برسد و به این طریق، فقه امام را ترویج می کردیم.

 

بنده وقتی کفایه را خوانده بودم و می خواستم درس خارج امام بروم، اینقدر تبلیغات علیه امام خمینی زیاد بود که شک و تردید داشتیم اگر بخواهیم به درس ایشان برویم وقتمان تلف می شود لذا خدمت آقای فکور استخاره کردیم... بی مهری ها به امام بعد از فوت آیت الله العظمی بروجردی زیادتر شد و به نظرم همچنان ادامه دارد... بعد از ۵۰ سال که به فیضیه رفته بودیم از فیضیه رفتن ممنوع شدیم...
 

قرآن کریم ۱۲ بار دعوت به معاشرت معروف کرده است و همین طور می فرماید:«وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَرَحْمَهً» زن و مرد در کنار یکدیگر آرامش می یابد، بزرگانی بیان کرده اند که زن برای بیرون رفتن از خانه و حتی نذر از مال خود احتیاج به اجازه شوهر دارد درحالیکه به نظر من این دیدگاه با مساله آرامش که به عنوان سرّ ازدواج در قرآن مطرح شده، سازگاری ندارد.

 

آیت الله خویی در این زمینه یک گام به جلو نهاده و عنوان کردند که خروج زن از منزل در صورتی که مزاحم حقوق مرد باشد احتیاج به اجازه دارد اما اگر مزاحم نباشد احتیاج به اجازه ندارد. بنده به این مساله قائل هستم که اگر مرد هم بخواهد بیرون برود، اگر مزاحم حقوق زن باشد باید اجازه بگیرد... بنده بالاتر می گویم که مرد هم باید از زن اجازه بگیرد. بنده در مورد مُتعه هم گفته‌ام صیغه برای جنگ و جبهه هاست و در موارد خاصی است که نباید زوجه هم از آن مطلع گردد...

 

مرحوم صاحب حدائق می گوید: حرام است یک مرد دو تا ذریه زهرا (س) بگیرد و با دو تا سیده ازدواج کند، تعلیل شده برای اینکه حضرت زهرا (س) در بهشت اذیت می شود. می گویند چرا اذیت شود؟ خب یکی از مصادیق اذیت شدن به همین است که هوو مشکلات برای زن اول به وجود می آورد. یا بقیه مسائل...

 

در مورد ربا هم ما که مساله را حل کردیم اما یکجا دیدید در جوامعی که می خواهند ربا را حل کنند آن راه را طی کنند؟ می گویند جعاله کنیم، مشارکت مدنی کنیم. یک کسی نیست بگوید اینها جعاله و مشارکت مدنی یا مضاربه را چه می شناسند؟ اینها می خواهند پول بگیرند کارخانه بسازند یا دامداری تاسیس کنند درحالیکه مضاربه در دامداری وجهی ندارد، برخی بزرگان می گویند مضاربه در درهم و دینار بوده است. چگونه می خواهند این را حل کنند؟ بنده گفتم دو نوع ربا است؛ یک وقت برای کاسبی است و یک وقت استهلاکی است. بنده معتقدم حکومتها باید در بانکها پول بگذارند به صورت استهلاکی، اگر فرد مستمندی مراجعه کرد برای مثلا درمان فرزندش به او بدهند و سودی نگیرند. از محل بیت المال هست. اما یک زمانی، طرف می خواهد کاسبی کند باید با او قرارداد ببندند و ضمانت بگیرند.

 

ایشان با بیان اینکه در مورد ارث غیر مسلم و ازدواج با غیر مسلم هم کتابی نوشته ام گفت: دلیلی بر حرمت ازدواج مسلم با غیرمسلم وجود ندارد. برخی می گویند انسانهایی که کار خوب می کنند اما چون غیر مسلمان هستند در قعر جهنم خواهند بود اما کسی که شناسنامه او اسلامی است، قعر بهشت است. این سخنان را نمی شود پذیرفت. چه بسا در قسمت پایانی سلام در نماز که می گوئیم «السلام علینا و علی عبادلله الصالحین» این قسمت، همه انسانهای صالح را بگیرد یعنی هرکسی به مردم اذیت و آزار نمی رساند، آنچه عقلش می گوید عمل کرده و خدمت به جامعه می کند، شاید سلام بر او هم باشد. آنجا که می گوئیم: «اللهم ادخل علی اهل قبورالسرور» همه قبور را در بر می گیرد یا آنجا که می گوئیم: «اللهم اغن کل فقیر»یا«اشبع کل جائع» و… شامل همه انسانها می شود. فقط یکجا دارد که اللهم اصلح کل فاسد من امورالمسلمین». اینجا بنده عقیده دارم منظور از مسلم، فرد تسلیم مقابل حق، عدالت، حریت و آزادی است...

 

مسیحی که نیمه شب به پرستاری بیماری می رود، آیا خدا نمی بیند و قعر جهنم می برد؟ اما من که با لباس و عمامه یک میلیارد گناه کرده ام را به بهشت می برد؟ ایشان با اشاره به نزول قرآن در ۱۴۰۰ سال قبل عنوان کرد: باید برداشتهای خودمان از این کتاب آسمانی را درست کنیم. به برکت نیت پاک امام خمینی (ره) و خون شهدا، نظام جمهوری اسلامی تا زمان ظهور حضرت ولیعصر (عح) ان شاء الله باقی می ماند. در ابتدای این دیدار، حبیب الله عباسی سردبیر شفقنا، گزارشی اجمالی از فعالیتهای این پایگاه خبری ارائه کرد.

(متن کامل در منبع: شفقنا)

  • دامنه | دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

رنج راه: یکم تا پنجاهم

 

رنجِ راه

به نام خدا. پیامبر اسلام (ص) برای گفتن چند «پاره کلام» حرف نو، سه سال و اندی، راز نبوت و ابلاغ رسالتش را برملا نکرد. پس؛ هم مدرسه ای ها! راه دشوار آزادی و رهایی را از آن مرد نجیب تاریخ بیاموزیم. شکیبایی و اتخاذ ذکاوت. این اولین قسمت این ستون بود‌.

تابعد... ۹ مرداد ۱۳۹۷.

ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 


رنجِ راه

به نام خدا. امروز چنین می نویسم، گمانم این است که نیک می دانید حضرت موسی (ع) دو دختر گوسفندچَران را بر روی چاه آب، دید، به یکی دل باخت، دست به ادامهٔ عشق زد، دید، هر دو، دختران حضرت شُعیب (ع) اند. برای وصال، آرمان عشق، خروج از تفرُّد و تنهایی و زوج شدنش با دختر شعیب، ۱۰ سال طی قراردادی متعهدانه، چوپانی کرد! پس، در راه،  راهِ رفتن! و رسیدن به غایت را، از آن موسای فرعون شِکن بیاموزیم: رنجوری، صبوری و امیدواری. قسمت2 بود این. تابعد.

 

رنجِ راه

به نام خدا. همهٔ رهبران جهان برای آرمان، سختی ها دیدند و رنج ها چشیده. امام خمینی، ۱۴ سال تبعید،  نلسون ماندلا، ۳۰ سال کُنج زندان، لنین، سه سال زندگی مخفی در آلمان، شاه اسماعیل صفوی، چندسال زندگی مخفی در رشت، لِخ والسا، سالها در کنترل امنیت لهستان، مهاتما گاندی چندسال مقاومت مدنی، و از همه مهمتر انبیای خدا، سال های سال در رنجوری و فکوری و شکیبایی. پس راهِ رفتن! را از رموز مبارزه و پیروزی رهبران بیاموزیم. شما در این رنج راه، قسمت۳ را خواندید. تابعد.

ابراهیم

 

 

رنجِ راه

به نام خدا. شیعه، فقط در نُدبه (=فزَع و زاری) و نُوحه (فِغان و نالان) بودن، نیست، شیعه یک مکتب ضدِّ ستم است. جنبشی آرمان خواه در برابر نابرابری ها. و همین است که شیعه «عدل» را اصلِ مذهب خود قرار داده است. عدل، به قول مرحوم دکتر علی شربعتی، شعاری صرفاً  «متافیزیکی و سرگرمیِ عُلما و حُکما و...» نیست، یک راهِ حقیقت علیهٔ ظلم و بیدادگری هاست. پس؛ راهِ رفتن! را از همان امام علی (ع) بیاموزیم که حق، در زبان او، قدرت و ریاست کردن! بر مردم نیست، بلکه «مرگِ زور» و استیفای حقوق مردم است.. قسمت4 بود این. تابعد.
ابراهیم

 

 

رنجِ راه
به نام خدا. در دنیای نسبی سیاست، با «قاطعیت» نمی توان از چیزی سخن گفت. مثالاً عرض می کنم: نه باید به نظام های مشروطه آن چنان امید بست. نه باید به سیستم های مطلقه آن گونه دل داد. نه باید لیبرالیسم را تقدیس کرد و نه باید دمکراسی را منجی کل دانست. نه باید حکومت های دینی را «مدینه فاضله» فرض نمود و نیز نه باید سیاست ورزان را قدّیسان زمان و زمین خوانْد. راهِ سیاست، راه خردورزی ست و تشخیص منافع ملت و دقت در حفاظت از کیان دین و مرز مملکت. پس راهِ رفتن! را از عاقلان بیاموزیم که عقلانیت پیشه می کنند و انطباق با مطالبات ملت را صدرِ سیاست می گذارند. شما الان قسمت5 رنجِ راه را خوانده اید که من روزانه در ستون خودم در مدرسه می نویسم. تابعد.
ابراهیم طالبی دارابی

 


رنجِ راه

به نام خدا. معتقدم انقلاب اسلامی ایران، پیام های درستی در ذات خود دارد، این ما هستیم و  (=تأکیداً قدرت پرستان) که به آن پیام ها بی اعتناییم. انقلاب ما به ما می گوید:  ستم ناپذیر باشیم.   به آبادانی بپردازیم‌.   هیچ کسی را آزار و محروم از آزادی نکنیم.   ولی فقیه فقط به شرط عدل، حکم و رهبری اش نافذ است.  اخلاق را در روابط میان خود حاکم کنیم.   در هر کاری، رأی مردم را، میزان و ملاک قرار دهیم.  هیچ کس در این مملکت فراقانون نباید بشود.  مراجع تقلید که پارسایان دین اند، مراقب و ناظر جامعه اند.   مکتب اسلام، راه عدالت و عزت و پیشرفت است نه ارتجاع و خرافه گرایی. و نیز آگاه باشید و تن به ذلت، خفّت و  بردگی ندهید و در برابر ظالم بایستید. پس، راهِ رفتن! را از انقلاب اسلامی ایران بیاموزیم  و نگذاریم این انقلاب، در چنبرهٔ انحصار  و تفسیر به رأی، گرفتار آید. قسمت۶ بود این رنجِ راه. بیشتر بخوانید ↓

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. چهار نکته از دو کتاب «انسان در قرآن» «انسان شناسی قرآنی» اثر شهید مطهری را به اشتراک می گذارم: علم، جهان آگاهی می دهد و ایمان، خودآگاهی. ولی انسان هم باید خودآگاه باشد و هم جهان آگاه. (انسان در قرآن ص۵۷) غرب با جهان آگاهی اش، خودفراموش شد. گاندی: غرب کارهایی می کند که مِلل دیگر آن را قدرت خدا می داند، ولی غربی از یک چیز عاجز است، تأمّل در باطن خویش. (انسان در قرآن ص۵۷)

 

جان نباشد جز خبر در آزمون

هر که را افزون خبر جانش فزون

جان ما از جان حیوان بیشتر

از چه زان رو که فزون دارد خبر

(مولوی دفتر دوم)

 

در قرآن سیر در آفاق و سیر در انفُس مقارن یکدیگر است. (انسان شناسی قرآنی ص۱۷۲) خوف برای انسان حکم سائق را دارد و رجاء، حکمِ قائد را. سائق یعنی چوبی که حیوان را از پشت سر می رانَد. قائد یعنی جلوکشی، اَفسار حیوان را از جلو می کشند تا حرکت کند. (انسان شناسی قرآنی ص ۹۸)

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. این کتابی ست که در اصل من نوشته ام: «اندیشۀ سیاسی آیت الله مطهری». اما داستان دارد. (آثار دامنه: اینجا) تمام مراحل این کتاب را من تهیه کردم: از طرح تحقیق (=پروپوزال) گرفته تا فیش برداری از منابع و تألیف نهایی و تایپ و ارائه برای ارزیابی و چاپ که یک سال به طول انجامیده بود. نسخه ی خطی اش در بایگانی شخصی ام موجود است و حتی بعدها با تکمیل و افزودن، آن را به پایان نامه ام در مقطع فوق لیسانس علوم سیاسی با عنوان «تأثیر اندیشه ها و نظریات سیاسی شهید مطهری بر گفتمان اِحیاء و اصلاح»، تبدیل کرده ام و در سال ۱۳۷۵ با نمرۀ عالی نوزده و نیم از آن دفاع کرده ام.

 

 

اما به دلیل تغییر و تحول در مرکز مطالعات و تحقیقات و انتصاب مسئول جدید برای پژوهشگاه اندیشه سیاسی اسلام، نوع نگرش ایشان و مسئولان جدید، موجب شد تحقیق و پژوهش و متن تدوین شده ی من با زیر و زبَر شدن، به این وضع در آید و در سال ۱۳۸۱ با عنوان «به کوشش نجف لک زایی» در ۲۷۹ صفحه، چاپ و توزیع شود. بگذرم. خدا قبول فرماید. مهم، خدمت فرهنگی کردن است، نه نام و نشان. من به همۀ آنان درود می فرستم.

 

 

 

کتاب اندیشۀ سیاسی آیت الله مطهری

 

 

عکس از دامنه

 

در این سند که مقدمۀ کتاب آمده است؛ دوست فاضل و بزرگوارم جناب حجت الاسلام نجف لک‌زایی با بزرگواری و کمال اخلاقی شان، از من -ابراهیم طالبی دارابی- نام برده اند. از ایشان بابت این حق گویی ممنونم. والسّلام. قم. دامنه.

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. سری متن های جدید دنباله دار، که هر روز برای گروه های تلگرامی روستای دارابکلا می نویسم قسمت یکم تا چهاردهم (پایانی) و پاسخ به دو نقد

 

چه باید کرد؟ (۱)
 

به نام خدا. سلام به همه، خاصّه به آن اعضای محترمی که مرا خطاب قرار داده، و مطالبی را بیان داشته اند. من در قالب "چه باید کرد؟" دیدگاهایم را _ورای فرد یا افراد خاص_ مطرح می کنم. بعون الله تعالی.

 


۱_ قرآن کریم در سوره عصر، با اَدای سوگند، زیانکاری انسان را هشدار داده است؛ مگر کسانی که ایمان ورز و شایسته کارند و یکدیگر را به پیروی از حق، شکیبایی در اطاعت خدا، پرهیز از گناه و تحمّل ناگواری ها توصیه می کنند. پس؛ طبق الگوی قرآن، همه، نسبت به هم، باید توصیه کننده باشیم و کسی نباید تصوّر کند، فقط او حق دارد سخن بگوید و بقیه سروپا گوش باشند. خدا به همه ی ما هم گوش داد و هم زبان. پس، سخن، متقابل است، نه یک طرفه.

 


۲_ در این پهنه ی مَجازی، دو گونه مُحاوره (=هم سخنی) دیده می شود. برخی، با نام و نشان حقیقی خود، و عدّه ای هم، زیر پوشش نام های غیرحقیقی که مستعاری ست. از همین جا، یک نابرابری حاکم است؛ افراد حقیقی پای سخن خود امضاء دارند و لذا شجاعانه با هویت واقعی خود پاسخگوی پیام های خود خواهند بود. اما اعضایی که زیر نام های غیرواقعی سنگر گرفته اند، پای سخنان شان امضائی ندارند و در صورت لزوم، جوابگوی تاوان پیام خود نیستند. این، البته، علاوه بر آن که یک ضعف بزرگ است؛ یک نوع دلیری کاذب! به آنان می بخشد تا هر چه دلشان خواست بنویسند! چون که خیال! می کنند رّدی از خود باقی نمی گذارند، پس چه باک، حتی واژگان مُجرمانه به کار برَند و پیام هایی آکنده به "..." بپراکنَند. بماند، که چه خوب هم، از خود ردّ باقی می گذارند و قلیلی هم چه دلیرانه، هرچه دست شان رسید فوروارد می کنند و چه آسان، خیلی از مسلّمات و مقدّسات را نادیده می انگارند و بهتر است بگویم، غفلت می نمایند و چارچوب ها را در می نوردند. وقتی نام، مستعاری و پوششی شد، قدرتِ تقوا در بازدارندگی این کاربران، بشدت کاهش می یابد و این، خطرناک و پشیمان کننده است، زود نشد، دیر هم، نخواهد پایید.

 


۳_ در این فضا (در گستره ی کشوری)، آنچه آشکارا نشان داده می شود پاره ای از کاربران به نظر می رسد می خواهند آنچه در نظام جمهوری اسلامی ایران گذشته است و می گذرد را، مورد نقّادی و ... قرار دهند و گاه ناخواسته یا خواسته، به مبارزه با انقلاب اسلامی نیز کشانده می شوند. اما در فضای مَجازی روستای مان دارابکلا، در عبارتی رساتر، برخی از دوستان محلی، قصد دارند با پیام های خود، مثلا" فکری نوین و طرح تازه برای بُرونرفت بیافرینند. من از تحلیل محتوای پیام ها، این گونه می فهمم، آن ها از وضع موجود، بشدّت ناخرسندند؛ و وضع مطلوب را جست و جو می کنند. اما و صد اما، در ترسیم دقیق وضع مطلوب عاجزند و در تحلیل عادلانه و عاقلانه و مُنصفانه ی وضع موجود، یک جانبه گرایی و افراط می کنند. که این حالت ناخوشایند را در قسمت دوم تبیین خواهم نمود. تابعد... ۳۰ شهریور ۱۳۹۷.

ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

چه باید کرد؟ (۲)
 

به نام خدا. سلام


۴_ در تحلیل "وضع موجود" باید منش منطقی و روش انصاف داشت. کدام عقیل سلیم می پذیرد، حکومت ها بی نقص اند؟  دولت ها بی عیب؟ و نظام ها بَری و منزّه از خطاها؟ منزّه فقط خداست که سبحان الله دارد؛ و اولیای خاصّش که پیروی و رستگارشدن  می طلبد.


 

نه خدا خود مستقیما" بر کشورها حکومت می کند که آنچه رخ دهد، همه حکیمانه و بی نقص باشد و نه معصوم (ع) فعلا" حضور دارد که حکومتش اقناع عمومی پدید آورَد. پس؛ همان گونه که با قاطعیت به روی همدیگر بارها و بارها این عبارت را پرتاب می کنیم: بشر "جایزالخطا، ممکن الخطا و حتمی الخطا" است، حکومت ها هم _که مولود و زاییده ی همین بشرند_ چنین اند.

 


۵_ من هم باور دارم (حتی عمیق تر و شدیدتر و تئوریک تر) نقص ها، کاستی ها و حتی کژراهه _که برای جوامع سیاسی بسیارخطرناک و مُهلِک است_ وجود دارد. اما معتقدم، در تحلیل چرایی و چگونگی آن، نباید از جادّه ی انصاف و کتمانِ همه ی واقعیت ها و حقیقت ها خارج شد و حرف های ناپخته و گاه متأسّفانه آلوده! و بیگانه گرا گفت.


آیا مردم فرانسه با آن همه اعتصاب ها و اعتراض های منسجم، انقلاب ۱۷۸۹ خود را زیر سؤال و هجمه ی سنگین برده و می برند!؟


آیا هیچ شده مردم آمریکا، انقلاب ۱۷۷۵ و جنگ های استقلال خود را مورد هجوم قرار دهند!؟ و با آن که سرزمین سرخ پوستان را با کشتار تصرف کردند، آن رویدادهای خشن و وحشیانه را زیر تیغ سخن های تند و بُرّان خود قرار دهند!؟


نیز مردمان انقلاب کرده ی چین، کوبا، الجزایر و کشورهای دیگر و حتی مردم  انگلیس، انقلابِ کرامول خود را زیر صدمه های حملات خُورد و خمیر کنند!؟


حتی در شوروی هم اگر خیانت یلتسین و میخائیل گورپاچف نبود، مردم اصل انقلاب کمونیستی اکتبر ۱۹۱۷ را مستحق براندازی به دست غرب گراهای خودباخته، نمی دانستند.

 


۶_ حال چه شده است وقتی به انقلاب اسلامی ایران _که به تعبیر میشل فوکو فیلسوف فقید فرانسه "روحِ جهان بی روح" است_ می رسیم؛ می بینیم، عده ای آری فقط عده ای معدود، به کاری مشغول شده اند که مصداق بارز تیشه به ریشه است!؟ در قسمت های بعدی خواهم گفت.
تابعد... ۳۱ شهریور ۱۳۹۷.

ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

چه باید کرد؟ (۳)
به نام خدا. سلام
۷_ تیشه به ریشه زدن چیست؟ هرگاه، کسی بخواهد به علت بروز آفت ها و نُقصان ها، به جای تلاش جهت زدودن آسیب ها و حرکت در مسیر ترمیم عیب ها، به اعماق ریشه رفته و رگه ها و شریان شجره ی انقلاب شکوهمند ملت ایران را بجوَد و اصل انقلاب را ملامت نماید و حامیان میلیونی آن را، سرزنش و هَجمه کند و آلترناتیوی ارتجاعی! و یا آنارشی گری پیش بکَشد، چنین شخصی، چه بداند و چه نداند، تیشه برداشته و ریشه را می زند؛ تا درخت پرثمر انقلاب اسلامی به زعم او و یا به جهل  و غفلت او، بخُشکد و بر زمین افتد و بپوسد.


۸_ به عقیده ی من چنین رویکردی نسبت به انقلاب اسلامی، نه فقط ناسپاسی و افتادن در تله ی دشمنان عَنود و کینه مند و نیز گرفتارشدن در تارِ مبارزاتِ کور است، بلکه، به ضِرس قاطع، ره به هیچ جایی، هیچ جایی، نبُردن است. بیشتر بخوانید ↓

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. چند وقت پیش کتاب «آیینه صدق و صفا» را می خواندم. شرح حال، خاطرات و نکته های آموزنده از مرحوم آیت الله العظمی محمدعلی اراکی از مراجع بزرگ قم بعد ار رحلت امام خمینی _رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ است. که به کوشش آیت الله رضا استادی تدوین و سال ۱۳۸۰ چاپ گردید. کتابی که به نظرم، از هر نظر خواندنی ست: اخلاق، سرگذشت ها، تاریخ حوزه علمیۀ قم، مسائل حوزۀ نجف، تاریخ ایران، جنبه های متعدّد روحانیت شیعه، آشنایی با علمای بزرگ، مسائل دینی و نیز بیان تیرگی های عصر رضاخان که سخت ترین دوره علیه ی حوزۀ علمیۀ قم و سراسر ایران بود.

 

وقتی صفحات ۱۵۹ تا ۱۶۴ را می خواندم، تصمیم گرفتم در فرصتی که دست داد، برای آگاهی رسانی، در دامنه منعکس کنم. اول، کمی در دفتر یادداشت روزانه ام، خلاصه نویسی کردم. بعد دیدم خلاصه فایده ای ندارد. باید تمام این پنج صفحه را بازتاب بدهم. عکس انداختم که اینک می بینید. امید است بادقت خوانده شود.

 

 

کتاب «آیینه صدق و صفا» عکس از دامنه

 

 

رفتن رضاخان نزد

مرحوم آیت الله حائری یزدی

مؤسس حوزۀ علمیۀ قم

 

 

داخل متن: «رضاخان اسب ها را قشو می کرد.

شراب می خورد... ماست می دزدید،

می خواست مردم را از دین برگرداند»

 

 

داخل متن:

«رضاخان چپو کن و دزدی به تمام معنی...

همه چپو می کرد...»

 

 

«بیچاره ها و بینواها می‌رفتند مسجد جمکران

یا توی سرداب های خیلی تاریک

برای روز عاشورا عزاداری می کردند...»

 

 

قضیۀ خشونت رضاخان علیۀ مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی بافقی

 

قبر مرحوم آیت الله محمدتقی بافقی

در حرم حضرت معصومه (س) عکس از دامنه

 

دامنه: مرحوم آیت الله بافقی که با عزت و فریاد علیۀ کشف حجاب و بی حرمتی زن رضاخان در حرم حضرت معصومه (س)، به زیر شلاق رضاخان رفت، با وساطت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم، از مرگ رهایی یافت، او با تحمل زندان نَمور، بعداً به ری تبعید شد، بافقی انسان بسیار وارسته ای بود و آقای اراکی در وصف او می گوید آن قدر این مرد مهربان و محبوب بود، اسراری را که طلاب حتی به مادرشان نمی گفتند به این مرد مهربان در میان می گذاشتند. آدم درستکار و دلسوزی بود و مسئولیت اجرایی مدرسه فیضیه و حوزه و تسهیم شهریۀ طلاب را بر عهده داشت. روحش شاد که شجاعانه در برابر استبداد خشن و دین ستیزی رضاخان ایستاد.

  • دامنه | دارابی

روستای سرتا، عکس شهید

کجایند مردان بی‌ادعا. ارسالی حمید عباسیان

  • دامنه | دارابی

قسمت ۷۶. به نام خدای آفرینندۀ آدمی. به محض حضور در پژوهشگاه اندیشه سیاسی اسلام در سال ۱۳۷۳، ابتدا در یک جلسۀ مصاحبۀ مفصّل خصوصی، مورد ارزیابی علمی قرار گرفتم. مصاحبه گر، یک روحانی خوش مَشرب و مسلّط به علوم سیاسی (=هم رشتۀ دانشگاهی من) و تاریخ معاصر ایران (=موضوع مطالعاتی مورد علاقۀ من) بود. در فضایی کاملاً جدّی و صمیمانه، به پرسش های کلیدی اش پاسخ دادم. او، گریزی به سیاست روز و جناح بندی های سیاسی مملکت زد؛ که من در این بخش به عمد «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ» شدم و سکوت اختیاری، اختیار کردم. خواستم در آن فضای پرتنش و تیره و تار روزگار سیاسی، خودم را بدون موضع گیری نگه دارم؛ و این اراده ام را، تا آخرین روزی که در آنجا بودم، محفوظ نگه داشتم. که هنوز هم آن روحانیِ مصاحبه گر _که همان روز نخست مصاحبه، رفیق همدیگر شدیم و مقطع کارشناسی ارشد علوم سیاسی را باهم به دانشگاه علامه طباطبایی تهران می رفتیم_ نمی داند من موضع سیاسی ام چیست.

 

یادآوری کنم که ایشان، ماه پیش، پسرم _عارف_ را دید و گفت: «طی بالای ده سالی که با بابات، باهم در مرکز اندیشه بودیم، بابات هرگز موضع سیاسی اش را نمی گفت! و ما هیچ کدام نمی فهمیدیم که ایشان جناح راست است، یا جناح چپ!؟ هنوز  هم نمی دانیم.» بگذرم؛ که آن دهه، دهۀ اوج تنازعات درونی هم بود. هم دورۀ پرمسألۀ هاشمی رفسنجانی بود و هم دورۀ پرچالش سید محمد خاتمی. که من حقیقتاً نمی خواستم محیط علمی و پژوهشی ام را با سیاست روزمرّۀ زودگذر، آلوده کنم. ریز ریز مسائل روز را می خواندم و می فهمیدم پشت صحنه ی سیاست چه می گذرد، اما موضع ام را آفتابی نمی کردم و در پژوهش هایم نیز دخالت نمی دادم.

 

البته به اختیار، به آنان به طریقی فهمانده بودم که من «مخلوط دکتر شریعتی و شهید مطهری» ام. یعنی مبانی فکری ام از استاد مطهری ست؛ که قریب به تمام آثارش را با اعتقاد و باور خوانده ام. و مواضع ام از شریعتی ست؛ که از بدو انقلاب، با افکار و آثارش آشنا و مأنوس شدم. و همۀ مجموعه آثار ۳۶ جلدی اش را که سال ۱۳۶۲ در چالوس خدمت می کردم، از کتابفروشی خریده بودم و خوانده.

 

اما از گشایش، بیایم سر بختِ! فقر؛ که باز هم فقر، مرا تعقیب می کرد. سایه به سایه ی من می آمد. من و فقر، رفیق هم شده بودیم. نه او دل داشت، از من دل بکَند! و نه من زور داشتم، زر بَر گیرم و فقر را از حیطۀ خود بِهلاکنم! فقر، تا ستون فقرات من نفوذ کرده بود! پاره ای را در قسمت قبل بازنمایی کردم. یک فقره ی دیگر از فقرم را هم می گویم. چون؛ هم یادی از مرحوم پدرم است و هم شاید پندی باشد برای این نسل که از فقر نهراسند و با آن گلاویز شوند و آن را بر زمین بکوبند. القصّه:

 

یک هفته ای بیشتر گذشته بود، که کفشم پاره پوره شده بود. تا نانوایی رفتن هم، کفش نداشتم تا بر پا کنم و برپا شوم؛ چه برسد به این که بلند شوم، بروَم تهران، سرِ کلاسِ درس دانشگاه. و یا مرکز اندیشه، برای تدوین کتاب و مقاله. حقوق ناچیزم را هنوز هم، پدرم در آن سال، ۱۳۷۳، از محل کار سابقم در ساری می گرفت و هر وقت به قم می آمد، برایم می آوُرد.

 

فقر و نداری و جیب خالی، قدرتِ خرید حتی یک کفشِ ساده و کم قیمت را از منِ دانشجویِ سه تا پسر دار، ستانده بود. پاییز آن سال سخت و بی کسی، پدر به قم آمده بود. کفشی نو مشکیِ کم شیک خریده بود. او، نعلین می پوشید، ولی برای فصل پُرباران زمستان شمال، هر سال در خیابان اِرم قم، کفشی نو می خرید. من، آن کفش را بی اجازه ی وی، مخفیانه پوشیدم و یواشکی در رفتم. رفتم تهران، تا به کلاس های عقب مانده ی دانشگاهم برسم. کفش چنان تنگ بود که پایم را از جلو و عقب می زد. انگشت شصتم و پاشنه ام، بشدت پِله (=تاوَل) زده بود و لنگان لنگان راه می رفتم. روز بعد، برگشتم قم. کفش را جا دادم تا پدر نبیند. دیدم می گوید کفش من در کفش کَن منزل نیست؛ گُم شده است. مجبور شدم به نحوی گره از از این کلافه باز کنم و خجِل نمانم. (الان که دارم می نویسم از رنج رنجوری آن روزها، گریه ام گرفت) گفتم: حتماً درِ حیاط باز بوده و کسی آمده قاپیده و پوشیده و بُرده! روحت ای پدر! و ای مادر! شاد. مگر قانع می شد زود! کاش می گفتم من پوشیدم. راضی می شد. وقتی سه ماه بعد به دارابکلا سری زدم، مِقار (=اعتراف و اذعان) آمدم و گفتم این هم کفش شما بابا. که او هرگز مُستعمل کسی را نمی پوشید. شد مال من. تا بعد...

  • دامنه | دارابی

پاسخ اول دامنه: به نام خدا. دوست بلندپایه ام جناب مهندس مهدی مقتدایی سلام. شما شاید خبر داشته باشید که من به شما تا چه حد نزدیک و چه میزان رفیق و تا چه مدت زیادی ست که دوستم. اما این قرابت دلیل و مانعی نیست تا جواب شما را در این جمع (گروه تلگرامی دارابکلا؛ دیار همدلی) که خودت در آن پاسخ ات به [جناب حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شفیعی دارابی] آغاز کرده ای، ندهم. شما به جای آنکه از نیرنگ و خدنگ جریان سلطنت پرستان ارتجاعی خارج نشین، پرده برداری و به خوانندگان آگاهی بدهی و بگویی همه ی این بازگشت دادن های عده ای خام به گذشته ی تاریک و خیانت بار رضاخان، از سر و دست عوامل کینه توزِ وابسته به سیا و موساد علیه ی انقلاب اسلامی برخاسته است، دست به تشبُّث "ترازو" بُرده ای و به غفلت آمیخته به ساده نگری و آمار غلط و آزمون نشده و خیالاتی و تعمیم نابجا، کفّه را به سوی جور و ستم و فرد بدنام و قاتلِ شهید مدرس، توزین کرده ای!؟

 

 

 

عقل سلیم و اخلاق اسلامی و هویت انقلابی حکم می کند پست انتشار شده خود را ترمیم و حرف ناپخته ات را پس بگیری. شما را دعوت می کنم به تفکر در دو آیه قرآن که راهنمای مطلق ماست: أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ . مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ. آیا شما می پندارید که ما فرمانبرداران را همچون گناهکاران و مُجرمان قرار می دهیم؟ شما را چه شده است؟ چگونه داورى مى ‏کنید؟ (قرآن کریم، آیات ۳۵ و ۳۶ قلم)

ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

۲۴دشهریور ۱۳۹۷

 

مهدی مقتدایی:


گاهی سکوت همان دروغ است،کمی شیکتر، روشنفکرانه تر و بدون مسئولیت. سلام جناب آقای طالبی  تشکر از ابراز ارادت. خودت و دوستان هم دوراه ای ما خوب میدانید که چه میزان به شریعتی ارادت داشتم و دارم (که تاوان این ارادت را نیز توسط دوستان پس داده ام) و اگر کسی اهل فکر و اندیشه باشد میداند طرفداری از سلطنت و سلطنت طلبان برای دوستداران شریعتی چه تهمت ناجوانمردانه ای است. از نظر من شاید حکومت پادشاهی بدترین نوع حکومت و توهین به شعور جامعه است. همیشه از دوستان جوان خواسته ام در انتقاد از وضع موجود حکومت گذشته را بعنوان سند مثبت و بهتر از حال مثال نزنید و از چاله به چاه نیفتیم.(بنظرم میاید در همین گروه نیز حدود یکماه پیشتر مطلبی نوشتم) اینجانب نه تنها تحت هیچ عنوانی نه از رضا و نه از پسرش و نه از نوه اش حمایت نکرده و نمیکنم، بلکه اونها نیز خیانتهای زیادی مرتکب شدند و اصولا کسی که به حکومت سلطنتی معتقد باشد از دیدگاه من در سالم بودن تفکرش باید شک کرد. رد کردن کار اونها دلیل بر تایید بی تدبیری آقایان در حراست و حفاظت از بیت المال نیست. اگر از آدم خوبی بدگویی کنیم کار نادرستی است، اگر از آدم بد و بی کفایتی هم خوب بگوییم حمایت و ستایشش کنیم و بر کاری که لیاقتش را ندارد بگماریم، به نوعی خیانت کردیم.


مگر این ایران متعلق به همه مردم نیست و همه مردم (بلا استثنا) از بیت المال سهم مساوی ندارند. مگر مسولی میتواند امانت های مردم را در جایی غیر از جایی که مردم میخواهند خرج کنند. آیا الان واقعا اینطوری است چرا شما و آقای [حجت الاسلام والمسلمین] شفیعی و دوستان دیگر در این باره یک بار مطلبی ننوشتید. چرا قلمهاشان در زمان احمدی نژاد که مورد تایید آقایان بود و کشور را به گه کشید حرفی در مطبوعات ننوشتید(اگر شما یا آقای شفیعی نوشتید آدرس بدهید)


شما و آقای [حجت الاسلام والمسلمین] شفیعی حتما به این سوال شفاف و صریح پاسخ بدهید آیا رضا شاه خاین در حراست از بیت المال از این آقایون بهتر نبود؟ آیا رضا شاه خاین مدیریتش از این آقایون بهتر نبود؟ و ..

پاسخ دوم دامنه: رفیق بزرگوارم جناب آقای مهندس مهدی مقتدایی سلام. در پاسخ به متن دوم آن جناب، چند نکته‌ایی می‌نگارم: بیشتر بخوانید ↓

  • دامنه | دارابی
به نام خدا. سلام. ۱. وقتی از ظاهر مادی هر چیزی فراتر برویم، در واقع به عالم معنا رفته‌ایم. و معنویت اساس حیات بشریت است. ۲. روح، نه یعنی روحِ خدا؛ بلکه، چیزی‌ست مجزّا در عالم بالا، که به امر خدا، از آن برمی‌دارند در انسان می‌دمَند، تا با آن، حیات واقعی و معنوی پیدا کند. ۳. به نظر من، با اندک مطالعاتی که داشته و دارم، عوامل زیر، معنویت‌زُدا هستند و انسان را از توجه و گرَویدن به بُعد روحانی خود، بازمی‌دارند:
 
۱_ علم‌زدگی. ۲_ انکار غَیب. ۳_ دَم غنیمت شمُری. ۴_ خودزی بودن نه خدازی شدن. ۵_ دین‌گریزی. ۶_ اصرار بر گناه کردن. ۷_ افکار ماتریالیستی. ۸_ غفلت‌ها و جهالت‌ها. ۹_ رفیق ناباب و لااُبالی. ۱۰_ خیالات واهی. ۱۱_ روحیه‌ی اِنکاری. ۱۲_ رفاه‌زدگی. ۱۳_ دوری از اِشراق درون. ۱۴_ غرق‌شدن در بُعد مادی زندگی. ۱۵_ برای پول به‌دست‌آوردن زندگی‌کردن، نه برای زندگی‌کردن پول به‌دست آوردن. بگذرم.
  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. این متن را از روی منبع مندرج در پایان پست می نویسم. بُشر حافی در زمان امام کاظم _علیه السّلام_ می زیست. فردی مُتموّل (=دارا) بود. روزی حضرت امام کاظم از درِ خانه اش عبور می کرد، صدای آواز و لهو و لعب می شنَود. پرسیدند این خانۀ کیست؟ «بنده» است یا «آزاد»؟ یکی که آنجا بود پاسخ گفت: خانۀ بُشر است؛ یکی از اشخاص بزرگ. بنده نیست، آزاد است. حضرت فرمودند: «بلی آزاد! است که این جور است!»

 

بُشر که از خانه بیرون می آید، از آن شخص می پرسد چه شده است؟ او به بُشر می گوید: حضرت موسی بن جعفر _علیه السّلام_ از اینجا می گذشت صدای خانه را شنید و به شما چنین جمله ای گفت: «بلی آزاد! است که این جور است.» بُشر سراسیمه و پابرهنه می رود تا به امام (ع) می رسد. می گوید: آیا توبه کنم قبول می شود؟ و توبه می کند.

 

بعد از آن، بُشر تا آخر عمر، پابرهنه راه می رفت. چون می گفت من هنگام تشرُّفم به خدمت حضرت موسی بن جعفر _علیه السّلام_ پابرهنه بودم. به همین علت به او می گویند: بُشر حافی. یعنی پابرهنه. و نقل می کنند که حیوانات در کوچه ای که او می رفته، فضولات نمی انداختند.

(برداشت آزاد از کتاب: آینه‌ی صدق و صفا. شرح حال مرحوم آیت الله العظمی محمدعلی اراکی. به کوشش آیت الله رضا استادی. ص ۷۹ و ۸۰)

  • دامنه | دارابی
دامنه‌ی داراب‌کلا

قالب کارزی چهارم : دامنه ی داراب کلا