qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

۱۸۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مباحث دینی» ثبت شده است

دینمعنویت

شش گامی که برای آدمی حیاتی‌ست

شنبه آبان ۱۴۰۱
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. در کتاب "سالک صلح" -که روایت یک زن مذهبی شهیر در مغرب‌زمین از انسان و مذهب و دنیاست- خوانده‌ام که انسان برای بهترزیستن دست‌کم به شش گام نیازمند است. چکیده‌ای از آن در دفتر یادداشت نوشتم که درین صحن به عرض می‌رسانم شاید مثمر و مؤثر واقع شود:

 

اولین گام این است از کسانی نباید بود که در سطح، زندگی می‌کنند و از ظاهر زندگی فراتر نمی‌روند. دومین گام همآهنگ‌کردن خود با قوانین طبیعی حاکم برین جهان است. سومین گام -که به نظرم گام برتر است- گوش‌دادن به ندای درون است. گام چهارم ساده‌کردن زندگی است برای توازن روحی. گام پنج خلوص است و ششمین گام هم -که آخرین قدم است- رهایش است؛ رهایی نفس.

 

علت این است انسان دارای دو خود است: یکی "خودِ فُروزین" است یعنی آن نیروی درونی که انسان را به ماده و دنیا و بدی سوق می‌دهد. دیگری "خودِ فرازین" است که انسان را به سمت خدا می‌برَد. مثلا" از حضرت عیسی علیه السلام نقل شده است که "قلمرو خدا در درون شماست." روی همین قاعده است که علمای مذهبی نام‌های شگفتی به «خودِ فرازین» داده‌اند؛ مثل: خودِ برتر، قدرت حاکم درون، نورِ درون، مسیح درون. خلاصه این‌که، این درون و دل ماست که قوانین خدا را می‌شناسد و همیشه باید پذیرای دریافت هدایت‌های الهی باشد.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
دینجهان، جامعه

آثار تعالیم اسلام

يكشنبه مهر ۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. همان‌طور که در پست ۴ دی ۱۳۹۷ «اینجا» از کتاب «تعالیم اسلام» مرحوم آیت الله علامه طباطبایی که به کوشش مرحوم حجت الاسلام سیدهادی خسروشاهی تدوین شده است، چند مطلب نقل کرده بودم ازجمله در ص ۳۲ آن که می‌گوید: «عقاید دینی مانند نیروی مخفی در دل انسان جای دارد و او را درهمه‌حال همراهی می کند و وی را از رذایل اخلاقی بازداشته و به فضائل وادار می کند.» و در ص ۳۹ نیز فرموده: «جامعه‌ای که به دین پایبند نباشد، واقع‌بینی و روشنفکری را از دست می‌دهد.» اینک پس مطالعه و مرور مجدد این اثر گرانقدر، چند نکته‌ی مهم دیگر می‌نویسم:

 

تعالیم اسلام اثر علامه طباطبایی

 

در ص ۵۸ نکته‌ای مهمتر می‌فرماید: طبق دستور اسلام باید هدف اصلی را "اخلاق" قرار داد و قوانین را بر اساس آن بنا نهاد زیرا از نظر علامه، فراموش‌کردن اخلاق، مردم را به مادیت متوجه می‌کند. ایشان در ص ۳۶۶ از آثار اجتماعات می‌گوید که در اسلام مقرر شده است، و آن «بهترین وسیله برای دفع اختلاف طبقات است و از بین بردن بدانیشی به یکدیگر.» البته از برخی از اجتماعات سوء باید خوداری ورزید کما این که علامه درین مسئله ازین شعر در ص ۲۳۰  کتاب بهره گرفته:

 

با بَدان کم نشین که درمانی

خو پذیر است نفسِ انسانی

 

لازم به ذکر است آیت الله جوادی آملی در مقدمه‌ی همین کتاب در ص ۲۰ و ۲۱ دو نکته‌ی مهمی فرمودند: یکی این‌که توصیه بر خواندن این کتاب کردند تا در پرتو جامعیت کتاب «تعالیم اسلام»، "جامعه را از نقص عملی و قصور علمی آزاد ساخته و هدف والای انقلاب اسلامی را از علم به عین آرند و از گوش به آغوش." دیگر این‌که امام خمینی ره را به "خضرِ راهِ تهذیب" توصیف نمودند.

 

پیوست: علامه این کتاب  ۳۷۵  صفحه‌ای را در سال ۱۳۴۲  به درخواست یکی از تجّار و اَخیار تبریزی (آقای حاج حسین آقاکاغذیان) برای برنامه‌ی درسی مدرسه‌ی علوی تهران تألیف کرده بودند. روح‌شان شاد و آثارشان همیشه در یاد.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
دینگوناگونکویریات

عالم ز برایت آفریدم گله کردی

يكشنبه مرداد ۱۴۰۱

از طرف خدا به انسان

عالم ز برایت آفریدم گله کردی

از روح خودم در تو دمیدم گله کردی

 

گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند

صد ناز بکردی و خریدم گله کردی

 

جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور

از هرچه که نعمت به تو دادم گله کردی

 

گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم

بر بخشش بی‌منّت من هم گله کردی

 

با این که گنه‌کاری و فسق تو عیان است

خواهان توام تویی که از من گله کردی

 

هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم

با اینکه خطای تو ندیدم گله کردی

 

صد بار تو را مؤنس جانم طلبیدم

از صحبت با مؤنس جانت گله کردی

 

گر رغبت به سخن گفتن با یار نکردی

با این که نماز تو خریدم گله کردی

 

بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان

بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی

 

از عالم و آدم گله کردی و شکایت

خود باز خریدم گله‌ات را گله کردی

منبع

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
دینجهان، جامعه

کمی از مکتب تفکیک

دوشنبه ارديبهشت ۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. عنوان مکتب تفکیک را پایه‌گذار آن مرحوم آیت‌الله میرزا مهدی اصفهانی پیشنهاد نکرده بود، بلکه مرحوم علامه محمدرضا حکیمی از مدافعان سرشناس آن مطرح کردند و این نام جا افتاد و مقبولیت هم یافت. اصحاب مکتب تفکیک بر «خالص‌فهمی» علم وَحیانی و معارف آسمانی و تربیت و سیاست قرآنی و حدیثی اصرار می‌ورزند و به مکتب‌های ترکیبی و تأویلی -که انسجام مبانی آنها جز با تأویل آیات و آراء میسّر نیست- به‌هیچ‌روی، نمی‌گروَند و زلال علم قرآنی و حدیثی را از آمیخته‌شدن با دیگرجریان‌ها پاس می‌دارند. برای تفصیل و مطالعه‌ی عمیق‌تر رجوع گردد به صفحات ۱۵۱ و ۱۵۲ کتاب «مکتب تفکیک» اثر علامه محمدرضا حکیمی. و یا رجوع شود به کتاب «آئین و اندیشه؛ بررسی مبانی و دیدگاه‌های مکتب تفکیک» نوشته‌ی سیدمحمد موسوی. از انتشارات حکمت.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
دینشعر، داستان

دین و سیاست و فردوسی

جمعه اسفند ۱۴۰۰

حکیم ابوالقاسم فردوسی

به قلم دامنه: زِمامدارِ دادگرِ از نظر فردوسی / دینِ دادرسانِ از نظر فردوسی. یادِ خدا می‌کنم سپس سلام. اگر خواستید تمام این سیزده بیت را بادقت قرائت بفرمایید، اگر هم نه، صاف بروید روی تفسیر بنده (برداشت و فهمم) ازین چند بیت شعر حکیم فردوسی که از دین و حکومت و زمامدارِ دادگر و دینِ دادرسانِ می‌گوید ابوالقاسم فردوسی و نیز از «دیبا»بودنِ این دو و «در زیرِ یک چادر»بودنِ آن سخن؛ البته «بشرطها و شروطها»؛ تعبیری از امام رضا (ع) در حدیث «سِلسلَةُ الذَهَب»:

 

بدان ای پسر کاین سرای فریب

ندارد ترا شادمان بی‌نهیب

 

نگهدار تن باش و آن خرد

چو خواهی که روزت به بد نگذرد

 

چو بر دین کند شهریار آفرین

برادر شود شهریاری و دین

 

نه بی‌تخت شاهیست دینی به پای

نه بی‌دین بود شهریاری به جای

 

دو دیباست یک در دگر بافته

برآورده پیش خرد تافته

 

نه از پادشا بی‌نیازست دین

نه بی‌دین بود شاه را آفرین

 

چنین پاسبانان یکدیگرند

تو گویی که در زیر یک چادرند

 

نه آن زین نه این زان بود بی‌نیاز

دو انباز دیدیمشان نیک‌ساز

 

چو باشد خداوند رای و خرد

دو گیتی همی مرد دینی برد

 

چو دین را بود پادشا پاسبان

تو این هر دو را جز برادر مَخوان

 

چو دین‌دار کین دارد از پادشا

مخوان تا توانی ورا پارسا

 

هرانکس که بر دادگر شهریار

گشاید زبان مرد دینش مدار

 

چه گفت آن سخن‌گوی با آفرین

که چون بنگری مغز دادست دین

 

فردوسی. شاهنامه. بخش ۱۴

شرح دامنه: حکیم سخن و خردورزی و دیانت شیعه‌ی امامیه ابوالقاسم فردوسی از همان شروع، دنیا را سرای فریب می‌خوانَد و این یعنی تدبیر لازم است و دین و سیاست. بی‌درنگ سپس می‌گوید جسم و خرَد هر دو را پاسبان باید بود تا روز و روزگار بشریت بد نگذرد و عمر آدمیت تباه نشود. آنگاه در بیت سوم رأی روشن خود را پرده‌برداری می‌کند: اگر فرمانروا از دین پیروی کند آن‌وقت دین و حکمرانی با هم مثل برادر از یک ریشه رشد می‌کنند و از یک پستان می‌نوشند. مملکت اگر شهریار دادگر نداشته باشد و شهریار اگر دین نداشته باشد، هر دو نه پایدارند و نه پابرجا می‌مانند. سپس دین و سیاست را به «دیبا» (جامه و قماش رنگین و کنابه از اوج زیبایی مثل ماه: به زبان محلی ما: ماه‌تیکّه) تشبیه می‌کند که تار و پودش در یکدیگر بافته شده است آن هم از سوی خرَد و خردمند و علیم. اینجا باز فردوسی رأی خود را عیان‌تر می‌کند: نه دین از زمامدار و متولی و سرپرست بی‌نیاز است و نه زمامدارِ اکر خود را بی‌نیاز از دین پنداشت آفرین و تحسین دارد و لزوم پیروی‌ و پشتیبانی‌کردن؛ این دو «پاسبانان یکدیگرند» انگاری دین و سیاست «در زیر یک چادرند». هیچ‌کدام ازین دو، بی‌نیاز از هم نیستند مثل «دو اَنباز» و شریک هستند که فردوسی آن را «نیک‌ساز» می‌بیند: «دو انباز دیدیمشان نیک‌ساز» که جامعه را به نیکی و راستی می‌رسانند. و از منظر فردوسی خداوندانِ رأی و خرَد -یعنی فرزانگان و خردوزان و دینداران- وقتی خوب نظر بیفکنند به این نتیجه می‌رسند که وقتی دین را یک زمامدارِ دادگر «پاسبان» (متولی و سرپرست و حافظ‌منافع) باشد در آن صورت «تو این هر دو (دین و سیاست) را «جز برادر مَخوان». فردوسی حتی پا را فراتر ازین می‌گذارَد و می‌گوید در چنین مواقعی اگر دین‌داران به حاکمِ دادگر، کینه‌توزی کنند، آنان را نمی‌شود افرادی «پارسا» و پرواپیشه خواند و اگر کسی به شهریار (پادشاه / رهبر / زمامدارِ) دادگر، زبان به بدگویی گشاید، فردوسی می‌فرماید وی را حتی دیندار هم مَپندار. و آخرش هم فردوسی درین فراز از شاهنامه بحث پیوند و ناگسستگیِ دین و سیاست را به این بیت ختم می‌فرماید: «چه گفت آن سخن‌گوی با آفرین / که چون بنگری مغز دادست دین.» بلی؛ دین، به آدم مغز می‌دهد. و مغز به آدم، دین. بگذریم.

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
مَسجد / مِحراب
دینقرآن

مَسجد / مِحراب

سه شنبه اسفند ۱۴۰۰
به قلم دامنه: یادِ خدا می‌کنم سپس سلام. مِحراب -که صدرِ مجلس و جایی برای ستیز با دشمن خطیری به اسم هوایِ نفس است و حَریب‌شدن به معنای «بریده از کارهای دنیا و پراکندگی خاطر» و نیز بالایِ خانه‌ی خدا و محل عبادتِ پیشنمار در مسجد است- مهترین بخش از مسجد است. در روز برانگیخته‌شدن پیامبر خدا ص ذهنم هدایتم کرده تا مِحرابِ مَسجد و مَسجدِ مِحراب را بَر بِرسم تا درین روز زیبای رستاخیز، خیزشِ دانشی و ارزشی برداشته باشیم. من، چند محور را بر اساس کنجکاوی‌ام می‌گشایم و رد می‌شوم:

۱. مِحراب، گرانیگاه (=مرکز ثقل) مَسجد است. این نباشد، مسجد گویی محور ندارد. محوری که یک خودرو را بر سر راه و جاده، قِوام نگاه می‌دارد. ۲. مِحراب، درِ نورِ خروجِ مَسجد است؛ گویی درهای مسجد برای ورودِ نمازگزار برای همین خروج است؛ خروج نورِ ستایش و پرستش از روزنه‌ی انوار مِحراب به سمت خدا. ۳. مِحراب، نماد قبله و وحدت در جهت است، برای گم‌نگشتی مؤمن از وحدتِ در عبادت. ۴. محلِ زیرین مِحراب، کمی پایین‌تر از سجاده‌ی نمازگزاران است تا امام‌جماعت دچار عُجب و خودپسندی نشود و خدا را فراموش نکند و به برتری‌جوی و استعلا مبتلا نشود. ۵. مِحراب، موجب شد هنر ایرانی اسلامی در آذین‌بندی آن رشد کند و هنرورزان را هرچه بیشتر به تعمیق هنر شوق دهد. ۶. مِحراب، نگاه‌های همه را به این دروازه‌ی نور می‌دوزانَد تا دیدِ کسی تار و بینش کسی به تفرق و تُپُق نیفتد.

اما در مَسجد است که: یکم: یادِ خدا می‌شود تا از یاد نرود. دوم: در مَسجد است که: ذهن و روح پرتوافکنی می‌گردد تا مؤمن به تاریکی و ظلمات دچار نشود. سوم: در مَسجد است که: طهارت که اصل اساسی مسجد است با انسان چفت و وصل باشد. و چنین مکان مقدسی باید هرچه ساده‌تر ولی آراسته‌تر و زیباتر ساخته شود. چهارم: در مَسجد است که دانش -که سرعت می‌دهد- به ایمان -که جهت می‌بخشد- درهم آمیزد و آشتی می‌گیرند و در آغوش هم می‌افتند. پنجم: در مَسجد است که: اگر مؤمن در طولِ هفته وقت نکرد از مسائل جامعه و جهانش سر در آورَد، امام‌جماعت (یا در روزهای جمعه) امام‌جمعه، وی را در جریان بگذارد. ششم: در مَسجد است که: تعاون به همدیگر جوش می‌گیرد. هفتم: در مَسجد است که: مرکز حل و فصل مسائل مردم باید شود و محلی برای اخلاق‌آموزی و دانش‌برگیری. هشتم: در مَسجد است که: مؤمنان خود را پشتِ امام‌جماعت می‌ایستانند تا معنویت محافظت شود. به همین علت است امام‌جماعت باید از عدل متعارف برخوردار باشد وگرنه خودبه‌خود از اشتغال معنوی‌اش منعزل (=برکنار) است.
۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
دین

عوامل نفسانى موانع کمال انسان

چهارشنبه اسفند ۱۴۰۰
به قلم دامنه: به نام خدا. از نظر مرحوم علامه طباطبایى نفوذ اراده و رسیدن به مقصود، یک سلسله عوامل روحى و نفسانى نیاز دارد و انسان وقتی وارد میدان مى‌شود با تعدادی عوامل روحى هم مواجه می‌شود که مانع از موفقیت اوست؛ مثل سُستى اراده، تصمیم، ترس، عدم اطمینان، غم، اندوه، شتابزدگى، عدم تعادل، سفاهت، کم تجربگى و بدگمانى به علل و اسباب و ... . لذا در چنین زمانی، علامه معتقد است اگر انسان بر خداوند متعال توکل داشته باشد اراده‌اش قوى و عزمش راسخ مى‌گردد و موانع و مزاحمات روحى در برابر آن خنثى خواهد شد زیرا خدا مقام رب و پروردگاری دارد و حتی خداوند متعال شخص متوکل را با امدادهاى غیبى من حیث لایحتسب مدد مى‌رساند.
۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
دیننویسندگانمرجعیت

شاخص‌های اسلام با قرائت امام خمینی

پنجشنبه بهمن ۱۴۰۰

به قلم عباسعلی قنادیان (مرآت) مدیر گـذرگـاه فـکر و ذکــر: مقدمه: مرآت، امام را نادرۀ دوران و معجزه حوزه های علمیه می داند و معتقد است که در دورۀ پس از غیبت، تنها عالم و فقیه و عارفی بوده که توانسته است: سیاست را در مسیر شریعت، معنویت ببخشد! شریعت را در جادۀ ایقان به سمت عرفان سوق دهد و سیمرغ عرفان را در حجلۀ جهاد و شهادت و خون، به پرواز درآورد، تا آموزه ای باشد برای تکامل و بالندگی زیست انسان ها بر پایه اصل عزت، حکمت و مصلحت. منبع

 

قرائت امام : شاخص های اسلام با قرائت امام روح الله رحمت الله علیه: استکبارستیزی، اعتصام به حبل الله و تشکیل امت واحده، پیوند بین عرفان، شریعت و سیاست، خودباوری دینی در برابر خودتحقیری (= ما می توانیم)، حمایت از مظلومان، پابرهنگان و مستضعفان جهان، تقبیح انزوا گرایی، اعتقاد راسخ به تشکیل حکومت و پیاده سازی احکام دین در تمام شئون زندگی، ضرورت ورود علما و اندیشمندان دینی به عرصۀ سیاست، جهانی سازی دین، خرافه زدایی از دین،  عزت بخشی به مسلمین، پویاسازی فقه و احکام دینی، احیای مناسک سازنده و بالندۀ دینی، مبارزه با اشرافیت (مرفهان بی درد)، فقرزدایی و اعلام جنگ دائمی بین فقر و غنا (نظام سرمایه داری) و... و...

قرائت‌های سخیف: و این قرائت تحول آفرین، موقعی به منصۀ ظهور رسید که قرائت های سخیفی از دین در جهان ارائه و ترویج می شد. از جمله: محدودسازی دین به احکام طهارت و نجاسات، سوق دادن قرآن به سمت قبرستان ها و اموات، انکار کارکردهای اجتماعی دین، جدایی دین از سیاست، جایز ندانستن برپایی حکومت قبل از ظهور امام معصوم، عدم مبارزه با ظلم و فساد به بهانۀ تعجیل در ظهور امام زمان، بی تفاوت بودن در برابر مستضعفان سایر کشورها،  توجیه مرزهای جغرافیایی با هدف سلطۀ استعمار و جداسازی ملت های مسلمان از یکدیگر، تضاد بین دین و علم، امتیاز داشتن آخوند حجره نشین بر آخوند فریادگر، برتری آخوند ژنده پوش و الاغ سوار بر آخوند جهان دیده و جهان نگر، برداشت های ناروا از حدیث معروف «الفقرُ فخری»، القای بی تفاوتی به جامعه با عبارت های ساختگی و تخدیری مثل «عیسی به دین خود موسی به دین خود»، ترویج زهد کاذبانه و بی رغبتی به دنیا در بین مسلمانان با هدف چپاول ذخائر مادی و معنوی مسلمین، القای تز استعماری «السلطان ظل الله» و اطاعت پذیری از حکومت طاغوت، لزوم حمایت از شاه بعنوان تنها حکومت شیعی در جهان!! تفسیر وارونه از مسئلۀ جبر و اختیار برای عقب نگهداشتن مردم و تن دادن آن ها به حاکمیت جور ... و... . منبع

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
دینقرآن

انقطاع وحی

سه شنبه بهمن ۱۴۰۰
متن نقلی: انقطاع وحی. بعد از نزول آیات نخستین سوره «علق»، برای مدتی وحی الهی قطع شد مدت زمان آن را از سه روز تا سه سال نقل کرده‌اند. (الروض الانف، ج ۲، ص ۴۳۳) با انقطاع وحی اندوه و حزن نبی اکرم (ص) زیاد شد. بین مورخین و مفسرین در آیاتی که بعد از انقطاع وحی نازل شده است، اختلاف نظر وجود دارد. گروهی اعتقاد دارند آیات اولیه‌ی سوره‌ی مدثر به دوران انقطاع وحی خاتمه داده است؛ (سیره ابن کثیر، ج ۱، ص ۲۰۳، مجمع البیان، ج ۱، ص ۵۰۴) زیرا قُم فانذر را اعلام نبوت و دعوت‌کردن مردم و توجه‌دادن به عذاب الهی دانسته‌اند در صورت قبول این نظریه معلوم می‌شود قبل از شروع دوره‌ی انذار (انذاری سری) از بین اهل مکه نخستین ایمان‌آورندگان خدیجه (س) و حضرت علی (ع) و زید بن حارثه بوده‌اند و بقیه‌ی اسامی که در فهرست ابواسحاق موجود است پس از آغاز دوره‌ی انذار و پایان دوره‌ی انقطاع وحی ایمان آورده‌اند. عده‌ای نیز معتقدند آیات نخستین سوره‌ی والضحی بعد از انقطاع وحی نازل شده است. (منبع)
۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
دینقرآن

نگاهی به آیه‌ی ۳۳ سوره‌ی طور

دوشنبه دی ۱۴۰۰

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. کسانی که امروزه در تلاشند تا ریشه‌ی دیانت را متلاشی و یا باور مردم را سست کنند و یا ندانسته با آموزه‌های دین بازی کنند، دقیقاً همان حرف‌هایی را می‌زنند که مخالفان سرکش حضرت محمد ص در زمان پیامبری ایشان علیه‌ی وی می‌بافتند. آیه‌ی ۳۳ سوره‌ی طور دارد همین را می‌گوید: اَم یَقولونَ تَقَوَّلَهُ بَل لا یُؤْمنون. بلکه مى‌گویند: قرآن را محمّد خود بافته است. نه، او چنین قدرتى ندارد، بلکه آنان ایمان نمى‌آورند، از این رو به چنین تهمتى روى مى‌آورند. ترجمه‌ی سید محمدرضا صفوی.

 

علامه طباطبایی به نقل از مـجـمع‌البیان درباره‌ی این آیه برین نظرند که «کلمه‌ی تَقَوَّلَ به معناى این است که آدمى بخواهد چیزى را به زحمت بگوید، و تنها در مورد دروغگویى استعمال مى‌شود، چون دروغگو مى‌خواهد به‌زحمت، باطل را به صورت حق جلوه دهد، و به‌این‌منظور خود را به زحمت مى‌اندازد. و مـعـناى آیه این است که بلکه مى‌گویند: قرآن، ساخته و پرداخته‌ی خودِ او [محمد ص] است، که به دروغ به خدا نسبت مى‌دهد و بـه او افـتـراء مى‌بندد، نه، بلکه از آنجا که ایمان ندارند قرآن را با چنین سخنانى منسوب مى‌دارند. المیزان.

 

در واقع قرآن خود در مقام جواب برآمده است افرادی که قرآن را محصول خودِ پیامبر می‌دانند و فرآورده‌ی فکر وی، در حقیقت تَقَوَّلَ می‌کنند و دست به تهمت می‌زنند تا مؤمنان را از گِرد آیشان پراکنده و ایمانشان را شکننده و فرد مُسلم را خوار کنند. پس تهمت به پیامبر اکرم ص سابقه‌ی دیرینه دارد و کسانی چون آقای حامد ابوزید یا آقای دکتر عبدالکریم سروش یا هر تازه‌به‌دوران‌رسیده از «وحی» تلّقی غلط مثل «رؤیای صادقه» (کشف‌وشهود فردی) کرده یا بکند، چیزی تازه‌ای نیست. همان تهمت اسبق است، اما از سر جهل جدید و رنگ و لعاب تازه. نمی‌گویم جعل جدید، زیرا به نظر بنده آقای سروش هم، از سر باور به پیامبر ص، دست به خبط می‌زند، نه از سر جعل و بدعت و انکار. او برداشت خود را می‌بافد؛ اما به خَلط و غلط.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
کافران در قرآن
دینقرآن

کافران در قرآن

شنبه دی ۱۴۰۰

وَ وَیْلٌ لِلْکافِرینَ مِنْ عَذابٍ شَدیدٍ

الَّذینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَة

وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِکَ فی‏ ضَلالٍ بَعیدٍ.

سوره‌ی ابراهیم . آیات ۲ و ۳

 

ترجمه‌ی سید محمدرضا صفوی: و واى بر کافران از عذابى سخت که دامنگیرشان خواهد شد. همانان که زندگى دنیا را با شیفتگى برمى گزینند و آن را بر آخرت ترجیح مى‌دهند و از راه خدا (آیینى که براى مردم مقرّر کرده است) بازمى‌مانند و کجِ آن راه را مى‌طلبند. اینان در بیراهه‌اى هستند که با حق فاصله‌اى دور و دراز دارد.
 
 
 
 
تفسیر علامه طباطبایی
 
توضیح: به نظر بنده اگر خواننده وقت بگذارد
تمام تفسیر زیر را بخواند و یک واو را هم جا نگذارد، نفع خواهد برد
 
راغب در مفردات مى گوید: استحباب کفر بر ایمان به معناى ترجیح‌دادن و مقدم‌داشتن است، و حقیقت معناى استحباب این است که آدمى جستجو کند تا چیزى را پیدا کند که دوستش بدارد. معناى استحباب دنیا بر آخرت، اختیار دنیا و ترک کامل آخرت است و در مقابل آن، اختیار آخرت بر دنیا است و معنایش این است که آخرت، غرض و هدف کوشش‌هاى دنیوى باشد و دنیا، مقدمه و پل رسیدن به آخرت دانسته شود چون دنیا را به کلى ترک‌کردن، علاوه بر اینکه ممکن نیست، باعث اختلال امر آخرت هم مى‌شود، و حتى باعث ترک آخرت مى‌گردد، آرى، زندگى دنیا منقطع و ناپایدار است، و زندگى آخرت دائمى است که سعادت آخرت، در دنیا کسب مى‌شود، پس هر که آخرت را اختیار کند، ناگزیر است دنیا را هم بگیرد و اثبات کند و منکر آن نگردد، چون در راه رسیدن و اثبات آخرت، بدان نیازمند است. بر عکس، کسى که دنیا را اختیار کند، چاره‌اى ندارد جز این‌که آخرت را انکار نماید، چون اگر آخرتى باشد به عنوان هدف خواهد بود و فرض این است که این شخص هدفى ندارد، پس آخرتى ندارد. حاصل کلام این‌که: پیش روى انسان یکى از دو راه بیشتر نیست: ۱. اختیار آخرت بر دنیا، و آخرت را هدف دنیا و دنیا را مقدمه‌ی آن گرفتن. ۲. اختیار دنیا بر آخرت، و دنیا را هدف قراردادن و آخرت را به‌کلى انکارنمودن.
۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
دینمعنویتجهان، جامعه

کدام تظاهر بد است؟

پنجشنبه آذر ۱۴۰۰
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. عِرض مؤمن دست خودش نیست که راحت بخواهد آن را بریزد؛ به وسیله‌ی فساد، تظاهر، فریب، ستم، و به هر رذیله‌ی دیگر. یا دیگران بخواهند با عرض مؤمنان بازی کنند. عِرض مؤمن امانت خداست در دستان بنی‌آدم، چرا که خداوند اساساً به نوع انسان به استناد آیه‌ی ۷۰ اسرا، کرامت بخشیده؛ «وَ لَقَد کَرّمنا بَنی آدَم...». پس هر مؤمنی موظف است عِرض (=آبرو و حیثیت) خود را حفظ کند و نگهبان خود باشد. در تفکر استاد شهید مرتضی مطهری «تظاهر به خوبیِ» ریاکاران و  «تظاهر به بدی» ملامتیان، هر دو بد است. امروزه می‌بینیم جامعه -خصوصاً کسانی که خود را خیلی مدرن و روشنفکر می‌پندارند- در رد و سرزنش «تظاهر به خوبی» و ریاکاری پاره‌ای از مذهبیون سر از پا نمی‌شناسند! اما هم‌اینان در نکوهش «تظاهر به بدی» متجاسران نه فقط سکوت دارند، بلکه گویا بدی و جلوه‌گری به زشتی آنان را بسیار خوش می‌دارند و تشویق‌شان می‌کنند و حتی آدم‌های بد و منفی جامعه، نزدشان چنان قرب و ارج دارند که انگاری خوشحالند چنین افرادی تجرّی می‌کنند و همه‌چیز، حتی مقدسات مردم را مورد هجمه قرار می‌دهند. بگذرم. اینک بهتر است سخنم را به سه سخن بزرگان دین ما -که راه و حجت و میزان‌مان هستند- مزیّن کنم:
 
پیامبر ص چه شگفت‌انگیز فرموده‌اند که: «هر چیزی که انسان جهت حفظ عِرض خود انجام دهد برای او صدقه نوشته می‌شود. (دُرج گُهر، ص ١٤٨)
 
امام علی ع چه حکمت‌آمیز اندرز داده‌اند که: «هیچ‌وقت به کاری که باعث بدنامی و لطمه‌زدن به عِرض و حیثیت تو می‌شود، اقدام مکن. (فهرست غُرر، ص ٢٤٢)
 
و امام رضا عالِم آل محمد ص چه مهربانانه نوید داده‌اند که: «مَن کَفَّ عَن اَعراضِ المُسلِمینَ اَقالَهُ اللهُ عَثرتَهُ یَومَ القِیامة. کسی که از آبروریزی و لطمه‌زدن به حیثیت مسلمانان خودداری کند خداوند از لغزش‌های او در روز قیامت گذشت خواهد نمود. (بحار، ج ٧٥، ص ٢٥٦)
 
حقیقتاً عِرض آدم مؤمن به خداوند، چنان مهم است که اگر گشتی کوتاه به ادبیات دینی و احادیث و آیات بزنیم با هزاران نکته و پند برمی‌خوریم که هر کدام می‌تواند ذهن ما را صیقل داده و فکر ما را باز نماید. مثلاً در سایت مسجدهدایت، چهل حدیث درباره‌ی عِرض آمده که روح انسان را می‌نوازد.
 
بنده معتقد است اگر در سرآغاز یک طلوع تا سرانجام یک غروب، همواره یک استکان چای، یک فنجان شیر، دو حبّه سیر، صد گرم برنج و دو دانه انگور و ۸ لیوان آب و نیم قُرص نون و ... می‌خوریم، حق داریم که به جسم‌مان برسیم و به خود لذت مادّی برسانیم، همان اندازه هم، بلکه بیشتر وظیفه داریم برای روح و روان‌مان وقت بگذاریم تا به روح هم لذت ببخشیم. جسم و روح تا میزان نباشد، مُخ و مغز و ذهن هم میزان نمی‌شود. نه فقط مُخ و مغز و ذهن که حتی گفتار و کردار و پندار هم نیک نمی‌گردد. درود بر هر کسی که عِرض خود و عِرض دیگران را نمی‌ریزد.
۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی