پست ۸۰۳۹ : به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. نماز می‌خوانیم؛ پس کمی ازین بگوییم. هنگامی که این عبادت را انجام می‌دهیم همزمان احساس سه بزرگداشت می‌کنیم؛ دست‌کم، بزرگداشتِ: خدا، خودمان و خوشی‌های‌مان. به واژگان نماز وقتی می‌نگریم می‌بینیم از همان اَقامه تا اِقامه همه محکم است و مُتقن. هیچ واژه‌ای در آن پَست نیست. همه قشنگ، همه قایّم، همه فاخر و فخیم. نماز فرد را به فرا می‌برَد، چون سرشت فرد، فرومایه نیست، فرامایه است، گرانپایه. پس به نماز می‌ایستیم.
 
 
اما من خود، حق نماز را خوب نپرداخته‌ام، گرچه از کودکی‌ام به قبله ایستاده و هرگز تارک‌الصّلات نشده‌ام. بله، در نمازخواندن شتاب کرده‌ام که تا می‌توانم اولِ وقت را از دست ندهم ولی خواندنِ نماز را شتاب کرده‌ام که نباید می‌کردم؛ زیرا نماز را باید با تأنی گزارد نه به‌شتاب. من ولی نمازهایم را گُزاردم، اما نه به تأنی، بلکه به شتاب. البته به اعتقاد، برین نظرم نماز را باید در حد وسط اقامه نمود. نه تندِ تند و نه طولانیِ طولانی. بلکه عادیِ عادی. دیگر این که شخصاً علایقم این است نماز را به‌تنهایی باید گزارد، نه به جماعت. گرچه اعتقادات به استناد آیه‌ی ۴۳ سوره‌ی بقره، می‌فرماید وَ ارکعُوا مَعَ الرَّاکِعین: و همراه رکوع‌کنندگان رکوع کنید. یعنی محبوبیت جماعت. اما احساسات می‌فرماید فُرادا. چه کنم که من روحیه‌ام فًرادا را می‌پسندد؛ به‌تنهایی و تک‌وتنها نمازایستادن. خواهش من از خدا این است بر من ببخشاید و نمازهای سریع ولی از سرِ باور و دلباختگی مرا بپذیرد. می‌پذیرد؟ خدایی که من می‌شناسم چنان بخشنده و مهربان‌خدایی است که نه فقط می‌پذیرد بلکه می‌بخشد و حتی می‌بخشاید. رزق و روزی و فراوانی را.
| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/1995