تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۴
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
چرا پیغمبر سراج منیر است؟
به قلم حجتالاسلام محمدرضا احمدی: در قرآن مجید از خورشید (شمس) به عنوان سراج نام می برد: وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا. سراج چیزی است که نورش را از جایی نمی گیرد و خود نور تولید می کند و اشیاء دیگر از نورش استفاده می کنند و نورانی می شوند. خورشید که طلوع می کند، همه جا نورانی می شود، اما به وقت غروب، تاریکی همه جارا فرا می گیرد و این نشانه آن است که بقیه موجودات از خود نور ندارند.
حجةالاسلام احمدی
اما وقتی از ماه (قمر) صحبت می کند از آن به منیر تعبیر می کند و می فرماید: وَقَمَرًا مُّنِیرًا. یعنی ماه از خود نور ندارد، بلکه نورش را از خورشید می گیرد. در آیهی ۴۶ سوره احزاب در باره رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِیرًا. یعنی پیامبر سراج و شمس است، نه قمر منیر.
وجود مقدس رسول خدا دارای نور است که همه جهانیان با توجه استعداد و ... از آن بهره می گیرند. بقیه انسانها می توانند نور داشته باشند، اما آن را باید از پیامبر بگیرند. انسانی که خود را از نور پیامبر محروم کند گمراه خواهد بود. نور واقعی، نور پیامبر و اصلی و حقیقی است، مابقی انوار مجازی هستند. اگر کسی خود را در مقابل خورشید آسمان قرار ندهد، دیده نمی شود و هم چنان در تاریکی خواهد بود. انسانها باید خود را در مقابل پیامبر قرار بدهند تا نور معنویت و دیانت بگیرند و در انتخاب و رفتن به سوی نور توجه کنند تا انوار مجازی را جایگزین نور حقیقی نکنند. سالگرد رحلت نور حقیقی الهی، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله تسلیت باد.
چند واژهی اربعینی
به قلم حجتالاسلام محمدرضا احمدی: چند واژه اربعینی. یک. "اربعین" چهل یا چهلم، واژه ای پرمعنا و پر رمز و راز است. مرحله کمال است. در عمر انسان هم چهل سالگی دارای ویژگی خاصی است.، از بعثت رسول خدا(ص) در چهل سالگی گرفته تا تمام و کامل شدن میقات حضرت موسی (ع) در چهلمین روز. لسان الغیب حافظ شیرازی می گوید:
سحرگه رهروی در سرزمینی
همی گفت این معما با قرینی
که ای صوفی شراب آنگه شود صاف
که در شیشه بماند اربعینی
در عرف ما، در چهلمین روز درگذشتگان، مراسم اربعین برگزار می کنند و این امر فقط برای یک بار برگزار می شود، اما اربعین امام حسین(ع) که در سال اول با حضور جابر و اسرای کربلا بر سر قبر مطهر شهدای کربلا صورت گرفت، هر سال در میان شیعیان تکرار می شود، به نحوی که این حرکت نمادین، تبدیل به یک فرهنگ و سنت دائمی گردید. اکنون اربعین دارای ثمرات و نتایج سیاسی و اجتماعی و معنوی ویژه ای برای شیعیان است. اربعین از اختصاصات سیدالشهدا(ع) است و هیچ امام دیگری اربعین ندارد.
دو. "زیارت اربعین"
در میان زیارات وارده، زیارت اربعین از جایگاه خاصی برخوردار است. یکی از علائم مومن، خواندن زیارت اربعین بیان شده است. جهالت و ضلالت دو درد عمده بشر است که انبیای الهی به عنوان طبیبان جان، در پی درمان آن بودند. اما این دو مرض، موجب شد تا سیدالشهدا علیه السلام هم تلاش کند در پی درمان آن باشد، تلاشی که در نهایت با ریختن خونش رقم خورد. این تعبیر به زیبایی در زیارت اربعین بیان شده است: وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ ، وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ و جانش را در راه تو بذل کرد تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی گمراهی برهاند. به بهترین و خالص ترین هر چیزی، مهجه می گویند. امام حسین علیه السلام بهترین سرمایه خود که همان خون و جان باشد داد. به تعبیر زیبای آیت الله جوادی آملی، عصارهٴ کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصاره عترت نیز ستونش زیارت اربعین است.
سه. "پیاده روی اربعین"
همان پیاده رفتن به طرف مزار و زیارت قبور شهدای کربلا است. در روایات در مورد زیارت امام حسین علیه السلام، بر پیاده رفتن تصریح و بر ثواب زیاد آن تاکید شده است. این عمل از قدیم الایام، حتی از زمان بنی امیه و بنی عباس وجود داشت. در دوران معاصر هم از طرف علما و با همراهی مردم صورت می گرفت، اما رفته رفته به تعداد زائران اربعین اضافه شد، به صورتی که امروزه میلیونها زائر از سراسر جهان در این مراسم بزرگ شرکت می کنند. پر جمعیت ترین اجتماع بشری را راهپیمایان اربعین حسینی در کربلا و مسیرهای منتهی به آن تشکیل می دهند. از ویژگی های مهم راهپیمایی اربعین، پذیرایی خالصانه و جانانه موکبها و هیئتها از زوار اربعین است. آنها در طول سال ذخیره می کنند تا در ایام اربعین خرج زائران نمایند.
چهار. "جابر"
جابر بن عبدالله انصاری، نامی است که شیعیان را به یاد زیارت اربعین امام حسین علیه السلام و درد دل جانسوز او آن حضرت می اندازد. او اولین زائر امام حسین(ع) است. پدرش عبدالله هم از صحابی رسول خدا(ص) بوده و داستانی شگفت دارد و با توجه به خوابی که دیده بود، پیامبر به وی بشارت شهادت داد و در جنگ احد به شهادت رسید. جابر کسی است که وقتی از "اُولِی الأَمْرِ" در آیه شریفه یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ" سوال کرد، پیامبر در جوابش دوازده امام را معرفی کرد و به وی وعده دیدن امام پنجم، حضرت باقرالعلوم (ع) را داد. با همه سوابق مثبت و عدیده ای که دارد، اما حضور او در روز اربعین در کنار مرقد مطهر حضرت اباعبدالله (ع) جایگاه ویژه ای دارد و همان منشأ زیارت اربعین شد. وی که هنگام واقعه عاشورا نابینا بود، در روز اربعین در فرات غسل کرد، خود را خوشبو ساخت و با گامهای کوچک تا سر قبر سیدالشهدا (ع) آمد و با راهنمایی عطیه، دست روی قبر نهاد و بیهوش شد، وقتی به هوش آمد، سه بار گفت: یا حسین! سپس گفت: "حَبیبٌ لا یجیبُ حَبیبَهُ" آنگاه زیارتی خواند و سایر شهدای کربلا را هم زیارت نمود.
پنج. "زینب"
یکی از باشکوه ترین و کلیدی ترین واژه های مربوط به کربلا و عاشورا و اربعین "زینب" است. گرچه در تمام دوران زندگی همراه پدر و مادر و برادران بود، اما حضور او در کربلا و روز عاشورا و اسارت و شام و بازگشت به کربلا، چهره خاصی به او داد و نامش با کربلا و اسارت و شجاعت و بلاغت گره خورده است. همو که حضرت سیدالساجدین(ع) در باره اش فرمود: أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَیْرُ مُفَهَّمَة. او مسئولیت بزرگ رساندن پیام خون حسین(ع) را داشت، برای همین در طول دوران اسارت، ذره ای عجز و ناله نکرد. نه تنها کلامی بر زبان نراند که نشان از ذلت داشته باشد، بلکه با غرور تمام در مجالس حضور پیدا می کرد و با شجاعت تمام، خون حسین (ع) را تفسیر می کرد. وقتی که در مجلس حاکم کوفه در نهایت بلاغت سخن گفت، ابن زیاد پرسید: مَن هذِهِ اَلمُتَکبّره؟ گفتند: هَذِهِ زَینب بِنتُ فاطمه بنتُ رسولِ الله(ص). همه اینها را زینب از مقام عرفانی و معنوی خود دارد. جمله"ما رَأیتُ الّا جَمیلاً" نشان از عمق اعتقاد به خدای متعال و نه تنها همه چیز را از او دانستن، بلکه زیبا دانستن و زیبا دیدن است. اینجا اوج شخصیت زینب به ظهور می رسد.
نام زینب با اربعین هم گره خورده است. اکنون اربعین است و زینب بعد از چهل روز دوری، با توجه به نقل بعضی ها، مجددا به کربلا باز گشته است. گرچه چند بار حسین(ع) از روی نیزه سخن گفت، اما زینب اکنون دوباره فرصت پیدا کرد با حسینش سخن بگوید، در همان جایی که چهل روز پیش با او وداع کرد. چه حالی پیدا کرد زینب بر سر قبر حسین؟ چه درد دلهایی داشت؟
خون دل، اشــک دیـده آوردم
جــان بـر لب رســیـده آوردم
خــیـز ای بــاغبان بـه استقبال
لــــالــۀ داغـــدیـــــده آوردم
نــازنــین نــازدانـــههـایت را
رنــگ از رخ پــریــده آوردم
بار هجرت بدوش خـود بردم
ســـرو قــــدّ خــمــیــده آوردم
فرازهای پُرگدازِ زیارت اربعین
حقیقتاً مفاهیم زیارت اربعین پربار است من آن را «امامحسینشناسی» میدانم. معلوم است وقتی مفاهیم و مضامین این زیارت از دانش و عشق امام صادق ع بیرون آمده است اینچنین غنی و تکاندهنده باشد.
گرچه امسال به علت تقدّم عقلی و شرعی پاسبانی سلامت، اقیانوس عظیم زائرین اربعین از پیادهروی مقدس به کربلای معلّی جا ماندهاند، اما به فرمودهی رهبری درین روز میتوان نشست و متن زیارت را خواند و از دور با آن امام شهید (ع) شِکوه و دردِ دل و ابراز ارادت کرد و پیمان و عهدِ وفاداری بست. زیارتی که به نقل معصوم (ع) جزوِ پنج نشانهی مؤمن است.
من در آستانهی اربعین، از «زیارت اربعین» (منبع) فرازهای پُرگدازی را برگزیدم که اگر ذرّهای هم، جانِ تشنهی اهل معرفت و مودّت به اهل بیت بهویژه عشق به آموزگار بزرگ عزّت و رستگاری حضرت امام حسین -علیهمالسلام- را آبیاری کند، خدا را شاکرم و جَبههی سپاس بر آستان آن آفریدگارِ پروردگار میسایم. این فرازها از لابهلای آن:
سلام بر آن دچارِ گرفتاریها... [=حضرت اباعبدالله]
ای خدا او را به شهادت گرامی داشتی..
ای خدا میراثهای پیامبران را به او عطا فرمودی...
ای خدا او را از میان جانشینان، حجّت بر بندگانت قرار دادی...
و...
او از خیرخواهی دریغ نورزید...
پس با آنان [جنگآفرینان عاشورا] دربارهی تو ای خدا، صابرانه و به حسابِ تو جهاد کرد تا در طاعتِ تو خونش ریخته شد...
ستوده درگذشتی... [ای اباعبدالله ای حضرت سیدالشهداء]...
گواهی میدهم که تو از ستونهای دین و پایههای مسلمانان و پناهگاه مردم مؤمنی....
قلبم با قلبتان در صلح، و کارم پیروِ کارتان، و یاریام برای شما آماده است...
مثل گورخر گاز میگیرند!
به قلم دامنه: به نام خدا. معمولاً سر فرصت ستون دردودل مردم در روزنامهها را مرور میکنم، تا به عنوان یک ایرانی بفهمم در سر و قلب ملت چه میگذرد و به چه فکر میکند. چندروز پیش «خراسان» را وقتی مطالعه میکردم این پیام پاک یک کارگر مرغداری، توجهام را سخت به خود جلب کرد:
«به عنوان کسی که سه سال در مرغداری به عنوان کارگر کار کردم دربارهی اون بیماری مرغها که همدیگه را میخوردند عرض کنم علاج اون بیماری فقط و فقط نمک است. وقتی نمک کم بشه یا قطع بشه مرغها با کوچکترین زخمی همدیگه را میخورند. این را با تجربه از نزدیک دیدم. (منبع)
این سوژه (=مضمون) ذهن مرا به سمت چند مسئله برد که سه تا را برملا میکنم:
سمت ۱ : به این سمت که امام علی ع در خطبهی ۱۵۱ نهجالبلاغه از روزگاری سخن گفت و میگوید که در آن وضعیت، عدهای مانند «گورخر» همدیگر را گاز میگیرند: «یَتَکادَمُونَ فیها تَکادُمَ الْحُمُرِ فِى الْعانَةِ. قَدِ اضْطَرَبَ مَعْقُودُ» آنان در آن فضای تیرهوتار چون گورخران در جمع خود، یکدیگر را گاز گیرند. روزگاری را که حضرت وصف میکنند، نه فقط یکدیگر را گاز میگرفتند، بلکه به بیان صریح آن حضرت، علاوه بر گازگرفتن، وضع اینگونه میبود و میشود: «رشتهی محکم دین لرزان شوَد، و چهرهی حقیقى حقیقت پوشیده گردد. حکمت فروکش کند، و ستمگران سخنران شوند.» (منبع)
سمت ۲ : به این سمت مرا بردهاست که نکند با ناسپاسیها و دینزُداییها، آن «غریبالغُربا» که برای وصفِ حال حضرت رضا ع -در آن دوران غربت و تیرهوتار- اطلاق میشد، باز نیز در روزگار ما رخ دهد و تشدید شود و از فرهنگ و آیین رضوی بیشتر اسم بماند و نام، نه رسم و مرام. مگر میشود حرم امام رضا (ع) «مرکز معنوی» ایران و «مَلجاء درماندگان» باشد؛ اما مرام آن امام ع در میان پارهای مردم، مفقود؟! و در میان پارهای مسئولین، بشدّت معدوم و نامعلوم؟!
سمت ۳ : کارگر محترم مرغداری حرف از نمک زد و چارهکردن و درمان با آن. بیجهت نبود نیاکانمان در ایران این را ضربالمثل کردند که نباید: نمک خورْد و نمکدان را شکُند. شعر زیر را -که نمیدانم سِرودهی کیست- به این پستم مُجسّم و مُنضم (=پیوسته و همراه) میکنم:
آن کس که نمک خورد و نمکدان بشکست
در مذهب رندانِ جهان سگ بِه از اوست
در پایان، به مناسبت روز بزرگداشت مولوی که هفتهی قبل بود یک بیت از مثنوی او مینویسم که بر «سر» به عنوان هادیِ هدایتگر بشر تأکید میرود. وقتی «سر» و «راهبر» و «رهبر» نباشد، جنبش و حرکت جُنبندگان مانند حرکتِ مارمولک میشود. وقتی دُمش کَنده شود، فقط مدتی جستوخیز دارد؛ بیجهت، بیهدف، بیرمَق:
هر که او بیسَر بجُنبد دُم بود
جنبشش چون جنبشِ کژدُم بود
پیادهروی اربعین ۹۹
سنت مراسم روز دهم محرم در دارابکلا

به قلم دامنه : به نام خدا. شامل سه بخش زیر:
یکم. تکنوشتههای کوتاهام در شب تاسوعا
دوم: تکنوشتههای کوتاهام در شب عاشورا
سوم: پیرامون مراسم روز عاشورا در دارابکلا
یکم. تکنوشتههای کوتاهام در شب تاسوعا: شب تاسوعاست و گفتم عرضِ ادبی بکنم به ساحت حضرت سیدالشهداء علیهالسلام. ازینرو دقایق قبل، وصیتنامهاش را مطالعه کردم و متن زیر را نوشتم. در وصیتنامهی امام حسین -علیهالسلام- این فرازش درسی نهفته است که کمتر به آن توجه شده است؛ آنجا که نوشتهاند:
«پـس... هر کس این [نهضت] را رد کند، صبر مىکنم تا خداوند بین من و این گروه قضاوت کند که او بهترین داوران است.»
نکته اینجاست که امام (ع) در برابر کسانی که حرکت آن حضرت را در ردِّ بیعت با خلیفه و سپس هجرت به کوفه مورد انتقاد قرار دادند و یا رد کردند، شکیبایی ورزیدند و در برابرشان صفآرایی نکردند بلکه صبورانه به راه اصلاحی خود ادامه دادند و تا روز عاشورا نیز از نجات و راهنمایی افرادی که بیشرمانه در مَصاف با ایشان قرار گرفته بودند، دست برنداشتند، زیرا تمام افکار و رفتار امام حسین (ع) جنبهی انسانسازی داشت و رنگ توحیدی و مأموریتی الهی. این است که مکتب آن حضرت دانشگاه است و محل تحصیل.
بارها زیر منبرها شنیدم که شب تاسوعا سختترین شبها بر امام حسین علیه السلام بود... پس این شب بزرگ را از دست نباید داد. خانهها «تکیه» شده. دلها هم به این تکیهی نوین، تکیه داده. تاسوعا شب شناخت است. عاشورا شب وصال. ما بزرگشدهی همین تاسوعاها هستیم. پرورشیافتهی عاشورا. این دو شب، دامنِ ماست.
وقتی پیامبر اسلام (ص) با آن مقام محمودش، افتخارش این است من از «حسین»ام، خود بیانگر مقام ویژهی امام حسین علیه السلام است. امام حسین علیه السلام از انسان هم یک رزمنده میسازد، هم یک سازنده. رزمنده برای روز فداکاری و دفاع. سازنده برای روز زندگی و زیستن. انسان حسینی این دو را باهم «جمع» دارد. باورهای ما برآمده از اعتقاد راسخ به مکتب حسین است. باوری که با هیچ خُلَل و فُرَج نابود نمیشود.
شاید خطا نباشد بالاترین سرمایهیمان آن زنجیر و کفنی است که عاشورا به تن میکردیم. و این بُقچه هنور هم برترین یادگاری هر عزادار است. شرف و عزت در تاسوعا و عاشورا نقاشی شد و تابلویی برای زیستن شد.
ای خدای بیهمتای یکتا که به ما زندگی بخشیدی، این زندگی ما را به رستگاری و ماندن در رکاب تاسوعا و عاشورا قرار ده و ما را هرگز از محرم نگُسل. محرممان بخش معنوی زندگیمان بود. مدیون امام حسینیم. او که روح است در کالبدمان. وقتی شناخت به امام حسین علیه السلام دست بدهد، حتی نام امام حسین برای او ذکر مصیبت است و روضه.
یاد میکنم درین شب تاسوعا از همهی روحانیون و ذاکرینی که سالها با نواها و روضههای آنها تاسوعا را به عاشورا میبردیم و اینک در خاک آرمیدهاند. درود میفرستم به همسنگرانمان در دفاع مقدس و دل میسپارم به یوسف مزارمان. او که پیشقراول عزاداریها بود و پیشتاز جبههها. تاسوعای امشب را نمیشود به سحر برد مگر آنکه یاد کنم از شهید حجت الاسلام سید جواد شفیعی که چهچههی نوحههایش دل میربود از زنجیرزن و عزادار.
یاد میکنم از امام خمینی که با نام امام حسین علیه السلام نهضت را بپا کردند و حیات ما را به سمت دیانت و دانش و ارزش و آزادی هدایت فرمودند. همان امامی که زندهبودن اسلام را به برکت محرم میداند. روحت جاویدان ای امام.
شبهای محرم شبهای شناخت و عشق و بیداری بود. هر کسی در اولین فرصت به قرآن پناه برد، اگر آیهی ۱۵ حجرات را مطالعه کند خوب است. یکی از بارزترین مصداقهای آن آیه، امام حسین علیه السلام است. درود میفرستم به اهل قرآن و دوستداران مطالعه و تدبر در قرآن که فرهنگ و مکتب عاشورا، خود ساختهی بیمانندی از قرآن است.
متن آیه و برگردان فارسی آیهی ۱۵ حُجرات:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ.
مؤمنان (واقعی) تنها کسانیاند که به خدا و پیغمبرش ایمان آوردهاند، سپس هرگز شکّ و تردیدی به خود راه ندادهاند، و با مال و جان خویش در راه خدا به تلاش ایستادهاند و به جهاد برخاستهاند. آنان (بلی آنان، در ایمان خود) درست و راستگویند. [«لَمْ یَرْتَابُوا»: شک و تردید ننمودهاند. گمان و دودلی به دل راه ندادهاند.] ترجمه و توضیح از مرحوم مصطفی خرّمدل.
به یادها میآورم آن سالهای محرم را که به روستاهای مجاور و همسایه دسته میبردیم. به لالیم، ماکران، اوسا و ساری. از میان آنها هستند کسانی که شهید شدند. یادشان یاد باد درین شب تاسوعا. درود دارم به همهی عزاداران درین شب تاسوعا بهویژه به آنانی که خانوادهی شهیدند که اگر نثار خون آنان در برابر دستدرازیهای دشمن زبون نبود، این انقلاب و مردم با بیشترین تهاجم و اشغال وطن مواجه میشدند.
دوم: تکنوشتههای کوتاهام در شب عاشورا: درین شب عاشورا، بیداری و بیدارباشی کاری از جنس دانش و ارزش است. خودم که گناه احاطهام کرده و گناهکار، اگر به خویشتن خویش رجوع کند و وجدانش را قاضی سازد، دلشکسته میشود و فرد دلشکسته دلش خانهی خدا و نجوا با الله میشود. پس در اولین پیامم درین شب غمبار، از خدای بخشایشگر میخواهم بر من ببخشاید و بر جرایمم قلم عفو بکشاند و با این اندیشه ابتدا برای تمامی دانشمندان علوم پزشکی ایران و جهان تمنای سلامتی میکنم تا بلکه بتوانند دانش خود را چنان بالا ببرنند که بهزودی بتوانند کاشف بزرگی شوند و دارو و درمان شفابخشی برای این بیماری ناشناختهی پیچیده -که جهان را به تلاطم برده- پیدا کنند. شب عاشورا این آرزو، آرزوی درستیست. زیرا در مکتب امام حسین علیه السلام، انسان شرافت دارد و حفظ بقای انسانیت، فضیلت و آن امام و همهی ائمه (ص) طبیب جان انسان بوده و هستند. اما نوشتههای کوتاهم برای این شب که شب شیداییست: بیشتر بخوانید ↓
در کربلا، حرم امام حسین (ع)
به قلم دامنه : به نام خدا. در کربلا، حرم امام حسین (ع) در اول خیابان منتهی به باب رأسالشریف -علیه السلام- گفتم بهتره به انقطاع کل شیء فکر کنیم و از اینجا تا حرم از هم جدا شویم و هر کس به تنهایی این ۱۰۰ متر را با آتشفشانِ درونش به حسّ «با حسینبودن» برسد. و چنین هم شد.
حالا با همهی تب و لرزهای عرفانیام، با شرم شدید نخستین گامهایم در کف حرم کسیست که ثارالله شد؛ اوج همهی اوجها. کسی که از کودکی قند روضهاش را مادرم برای شفا به ما میخوراند. کسی که برای چای مجلس عزایش صف میکشیدیم از نوجوانی، تا عشقش را در رگهای قلبمان جاری کنیم و در راه او فوران بیافرینیم. کسی که به حتم عامل اصلی دیندارماندن سیل عظیمی از شیعیان است. کسی که منبر با او منبع و مأخذ میگیرد. کسی که فقط و فقط باید برای مصائب و عشق او گریست. کسی که بنیاد حکومتهای جائر و ستمگر و بیعدالت را نامشروع و عدوانی اعلان کرد. کسی که تفکر آزادیبخشش ازو یک رهبر مقدس ساخت. بگذرم.
حرم و بینالحرَمین
بازنشر دامنه
چندقدم رفتم به سمت مرقد شریف. یک آن دچار خجالت و شرم شدید شدم. متوقف گشتم. و با نیت توحیدی سه قدم برگشتم به عقب و در کُنج درب ورودی آن رهبر تامّ و تمامم بر سنگ سرد و بَردش سجدهی عشق به خدا زدم و دلم را به سیدالشهداء سپردم و تا بلد بودم با مقتدایم گپِ دلی زدم. با خواستههای خاص، کمی در قلبم طیِّطریق کردم و اولین اشک ورودم به مرقد را با دستمالی که داشتم جمع کردم و در جیبم به امانت و تبرّک گذاشتم.
حالا سبکبال و با کمی تبسّم مجاز، از عزیزترین رهبر زندگیام اجازهی چندقدم جلوتررفتن گرفتم. مکثی کردم و درنگی و در وضع خاصی، حیرتی شوقانگیز مرا. فراگرفت. در رواق مستطیلشکل ابراهیم مُجاب -نوهی امام کاظم (ع )- و در دنیای درونم گم شدم و در گوشهای باز هم نشستم.
سپس با یک حالی که در ۱۰ دقیقه به من دست داد سرسپرده و دلچسب مثل موج پرارتفاع اقیانوس موّاج اطلس، به اطلسِ مکتبم، دینم، حیاتم، مماتم، شفیعام، همهی عصاره ی انبیایم و در یک کلام وارث آدم تا خاتمم، مماس شدم و قبرش را با گریهای بیغلوغش و نالهای بیرقیب، بغل گرفتم. همانی که بارها از زبان مرحوم حاجشیخ احمد آفاقی در بالای منابر تکیه و منازل روضه شنیدیم که میگفت: «انشاءالله قبرش را در بغل بگیرید سومصلوات را بلندتر ازین بفرستید.»
و من آن لحظه، نه فقط به صلوات لِسانی و جاری، بلکه به صلوات مجسّم و مشهود محمد و آل محمد نائل شدم که از اینجا به بعد در قلم و الفبای فارسی نمیگنجد. باید موزیکدانی سراغ یافت و از او خواست حال این گونهی یک زایر مولا امام حسین (ع) را در ردیف نُت عشق، فنا بسازد و با سبکی موزون بسُراید.
اما حیف! که من چقدر در این رابطهی گپوگفتی با مولایم از آن زن پابرهنهی عشایر عراقی -که از صدها روضهخوان، برایم عشقی افزونتر و خالصتر نسبت به حسینم آفریده بود در کنج آن حرم- عقب و باز ماندهبودم. همان زن محجوبِ فقیری که حالِ زارش را در گوشهی قلبم درج، و الگوی خویش ساختم تا با دیدنِ نوع عشقش به سیدالشهداء، تا ابد عطر نابِ بینالحرمین را از ذائقهی ذخیرهشدهام دور نسازم. هرگاه به ادب آن زن عشایر عراقی و انگشت سبّابهی اشارهاش به حضرت اباعبدالله (ع) خیره میگردم، خیر میبینم. آن زن مرا در دریای عشق حسین به شنا بُرد و در من، فنا و گریه و اشک آفرید و خودش شد بینظیرترین یادگار صحنهی زیارتِ نجف کربلای من. بگذرم.
در داخل حرم امام حسین (ع)
حالا اگر دل داری، مجدد بیا درون مرقدالحسین. از همان کفِ خیابان دایرهای، دیوارههای ۱۵متری حرم، با یک شیب آرام از بابالرأس غروبگاه خورشید، بهآرامی منتهی میشوی سوی سیدالشهدا. تا ۸ متر یا بیشتر، این شیب، تو را شیداگونه میبرَد درون گودال قتلگاه که حالا چهار رواق و یک مکعب مُطاف است برای زائر حائر حیران. و تو بدان که خود پیکر پاک امام، ۱۱متر دیگر پایینتر از خود ضریح است. از هر ۴رواق حرم اگر سر به آسمان کنی تا آه به ملاءاعلا بفرستی و نفرین بر اشقیای اَدنا، چشمت به گنبد و پرچم سرخ پشتبامش میافتد که اهتزاز عزت میکنند. فقط در حرم امام حسین از هر چهار سویش، آسمانِ خدا پیداست. این رسوخ چشم از مَنفذ شیشهای سقف، خود عشقسازه. در ۴رواق منتهی به هم، هیچ کس نه به انتها میرسد، نه گم میشود و نه تنها میماند. هرچه بچرخی باز دلت میگوید بازم بچرخ، بازم بگرد تا گردغبار روحت بریزد. این طواف بر مطاف عشقه.
تو میتوانی هم از مسیرِ بازِ گوشتاگوشِ رواقهای اربعه، در درون حرم بچرخی، آنهم نه یک بار بلکه هزاربار؛ و هم از چهار زوایهی مکعب متصل به حائر حسینی، که از کُنج قتلگاه عبور میکند. اینجا که برسی هر بار، دلت خونی سُرخین پمپاژ میکند و مغزت موتور محرکهی قلبت میگردد و زمین و زمان نمیشناسی.
واقعاً هیچ زائری در حرم امام حسین، دلتنگی و کدورت ندارد. زیرا از نقشههای پیچدرپیچ و انحناهای منحرفکننده و گنگرههای گیجکننده خبری نیست. خصوصاً اگر در وقت خاصِ خلوت، به مرقد بروی، حتی میتوانی درون محراب حرم، در رواق قبله که به نام حبیببنمظاهر است، نماز بگزاری. و من از سر ذوق و ادای دَین و به نیت اُقربا و همهی مستضعفان جهان در محراب نمازی گزاردم که لذایذ آن، هنوز حس میشود.
حالا بدان سه رواق دیگر حرم، اسمشان ایناست: سمت رأسالحسین ع، رواق ابراهیم مّجاب است نوهی امام کاظم ع، که سالی به زیارت امام آمد و سلام کرد و آقا ع جواب سلامش را داد و لذا شد ابراهیم مُجاب (=اجابتشده). دو دیگر یکی رواق سلطان یا پادشاهان است در پشت مضجع در سوی شمال، که برخی پادشاهان قاجار در این رواق دفناند؛ نوعی ریاکاری و تصرف زوری. و یک رواق هم رواق فقیهان است در سوی بینالحرمین در بابالحجه شرق حرم.
حالا وقتشه من و تو در ناحیهی مقدسه در زیر گنبد و حائر حسینی باشیم. اینجا همهی بهشت جمع است و همه عشق، تفریق. هر کس در این تکّهی بهشت، دلش از ضرب و جراحات فَرق امام حسین، در تفرُّق است و از آن همه اخلاص ۷۲ تن در تقرُّب و از رهبری داهیانه زیبب سلام الله علیها پس از عاشورا، در تعجب. فقط باید بود آنجا و ناظر شد زیبا.
اینجا در گرانیگاه مرقد (=مرکز ثقل حرم) حائر و ناحیهی مقدسه قرار دارد تا تو در زیارت حسین، قرارگاهی بیقرار داشته باشی. هیچ یک از اعضای وجودی تو در این تکّهی خاص حرم، قراری ندارد. چون در مدار حسین قرار گرفتی و دائم در خیال ستایش، در شیار نیایش و در زیار سُرایش هستی. دلت میخواهد نغمه بسازی. ساز بنوازی و آواز گریه سردهی برای ظلم بر اباعبدالله. خودتان حالا از دور، خویشتنِ خویش را در آن حائر مقدس، دلی و قلبی بچرخانید و نجوا کنید با سالار شهیدان.
حرمهی امام حسین (ع)
حضرت ابوالفضل (س)
درست در روی سینهی امام ع، علیاصغر طفل معصوم اهلبیت دفن است و در زیر پای قبر امام، فرزند برومندش، علیاکبر، رزمندهای شجاع که اعراب برای او منزلتی فوقالعاده قائلاند در حد استمرار امامت.
اما وقتی از روبروی سینهی شکافتهشدهی امام، ۱۳ قدم به عقب برمیداری، به یک سرسرای پر از اَسرار در مماس قبله میرسی. اینجا دو سو دارد که نور میرساند و ساطعات میسازد.
سمت شرق این سرسرای دل و دیپاچهی عشق، قبور ۷۲ تن است که مشهور است به مقبرهی شهدای کربلا. و سمت غرب و درست در مماس قبر بیسر آقا امام حسین ع، مقبرهی ملکوتی جناب حبیببنمظاهر است که مقامی شامخ دارد و بابالحوائج است.
وقتی از وسط این سرسرا، به سوی قبله بیرون روی و وارد رواق حبیب شوی، سمت راست تو یعنی آن کنج و زاویهی غرب رواق، یا کنار ناحیهی مقدسه زیر سر حبیب، قتلگاه امام. کمتر کسی را دیدم که در دو جا اشکی نریخته باشد، ضجّهای نزدهباشد: کنار ۷۲ تن و در کنج قتلگاه. که از نظر من تمام روح حرم درین نقطه جمع است.
دامنه. نجف اشرف. باب الرضا (ع) یا باب ساعت
۵ دی ۱۳۹۳ ضلع شرقی حرم امام علی علیهالسّلام
حالا اینجا گویی یک گمشده داری؛ قبر ابوالفضل آن پورِ علی (ع) که بر دلت برات میشود کاش حرم ابوالفضل در درون حرم امام بود اما بعد آرام میگیری دو ضریح جدا از هم، بینالحرمینی ساخت که داستان شیداییهاست.
وقتی از حرم امام میروی کنار قبر عباس، گویی پیامی غیبگونه از مرقد ابوالفضل (س) میرسد: بیش ازین اینجا نمان! به مرقد امام مقیم شو. گویی القای خود عباسبنعلیست به زائرین؛ پرواز به حرم حسین از حرم حضرت عباس. راز بینالحرمین. همین. خودم چنین بودم در بینالحرمین.
قسمتی بود از خاطراتم در زیارت به نجف و کربلا در دی ۱۳۹۳ خورشیدی.
امام حسین (ع) به کدام آیات استناد میکردند؟
به قلم دامنه : به نام خدا. امام حسین (ع) در طولِ مسیرِ مکه به کوفه وقتی فرصت صحبت با یاران و افراد پیدا میکرد در بیانات خود به آیات قرآن کریم استناد میکردند؛ زیرا قرآن در نگاه امامان (ع) و پیروان برترین معیار و بالاترین حجت و حکمت است. من از میان چندین آیه -که در مسیر در لسانِ حضرت اباعبدالله (ع) برای انتباه یا التجاء و یا ارشاد جاری شد- از باب تبرّک و توجّه به متن و ترجمهی دو آیهی استنادی آن حضرت بسنده میکنم. میتوان رجوع کرد به این (منبع)
۱. هنگامی که به یکی از اُتراقگاههای مسیر (=منزلگاههای توراهی) عراق رسیدند کسی که از کوفه خبر داشت گفت: «تو را به خدا به کوفه نرو، که حتماً تو را خواهند کشت.» امام (ع) در جواب آیهی ٥١ توبه را قرائت کردند:
۲. موقعی که به یکی از منزلگاههای دیگر -که به قصر بنیمقاتل مشهور بود- رسیدند، یکی از افراد آنجا به امام حسین (ع) گفت: «من شمشیر و اسبم را میدهم اما مرا از این کار [کمک به امام] معاف کن.» امام (ع) فرمودند: «هنگامی که نسبت به ما جان خودت را دریغ میکنی ما را به مال تو نیازی نیست» و اینجاست که در ادامه، به بخش پایانی آیهی ٥١ کهف استناد فرمودند:
«...وَمَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا»
و گمراهسازان را دستیار و مددکار خود نساختهام (و اصلاً به دستیار و مددکار نیازی ندارم).
توضیح: مترجمان برجستهی قرآن، «الْمُضِلِّینَ» را به معنی گمراهسازان. سرگشتهکنندگان و «عَضُداً» را به معنیِ معیّن مددکار. دستیار، برگردان کردهاند.
نکته و آموزه: آیهی اخیر، همان آیهایست که خدا خود میفرماید در کارِ «آفرینش جهان و انسان»، ابلیس و فرزندانش و گمراهسازان را حاضر نکردهام و کمک نگرفتهام. بنابرین، امام حسین (ع) نیز، با آوردنِ این آیهی عجیب به صحنه، خواستند بگویند در نهضتی که بپا کردند تا به کمک مردم گرفتار کوفه بشتابند، هیچ چشمداشتی به کمک آنگونه مُردّدان که در واقع از گمراهسازاناند، ندارند؛ نه به اسب و شمشیرشان، و نه حتی به خودشان و نفراتشان. این بود که سرانجام با همهی تلاشهایی که انجام دادند تا فریبخوردگانِ صحنهی کربلا، جنگی بپا نکنند و خونریزیی ننمایند، کارگر نیفتاد و فرجام همان شد که آن امامِ شهید و ۷۲ یارِ عزیزش، جاودانه بمانند و اُسوهی حسَنه.
عَیّوق شعر محتشم

توجه به معنای عَیّوق و ویژگیهای آن مشخص میشود که محتشم چه انتخاب دقیقی داشت است. دهخدا میگوید: عَیّوق ستاره ای است خُرد، روشن، سرخ رنگ، به طرف راست کهکشان که پیرو ثریا باشد. آن را عیوق از آن گویند که او گویا نگهبان ثریا است، مشتق از عوق بمعنی بازداشتن و نگهبان و بازدارنده از امور مکروه. اما محمد معین، علاوه بر این که میگوید عیوق نام ستاره ای نورانی در صورت فلکی در امتداد کهکشان راه شیری است، به نکته مهمی هم اشاره دارد که عیوق، نماد فاصله و دوری است.
پاسخ دامنه: سلام جناب حجتالاسلام احمدی. خواندم و خیلی لذت بردم. نوشتهای پربار و حاوی معانی و مضامین وسیع نوشتی. بلی؛ حتی تا دورترین نقطه هم، آوای کربلا، پیام سیدالشهداء (ع)، غم عظیم عاشورا و اندوه عمیق تاسوعا طنین میاندازد؛ تا ستارهی عیّوق. همین بهصحنه آوردن عیوق، اوج شعر محتشم است. ممنونم. ممنون.
تَلِّ غمِ مُحرّم

به قلم دامنه : به نام خدا. وقتی تو، ای عزادار حسین (ع) در نقطهی مُحرّم و بر تَلِّ غمِ آن میایستی، عقل و احساست بر وجودت قطره میچکانَد تا با وجدانی راحتتر از هر ماه و روز دگر، به آن فرااُقیانوسِ بیکران بپیوندی؛ به مکتب و معبدِ امامِ عبادت و عبودیت و عرفان و عاشورا. به دانشگاهِ آموزگارِ چگونهزیستن و چگونهمردن، باهم. به پیشگاهِ انسانِ والِه خدا که در الهیّتِ یکتایِ یگانه هم ذوب بود و هم مجذوب. به درگاهِ اباعبدالله -علیهالسّلام- که پدرِ بندههای خدا شد از روز ازَل و حضرتِ ثارالله (=خونِ خدا) گردید، اِلیالابَد. و به بارگاهِ شهید آگاهِ عاشورا که خدا نیز شیدا و پذیرا و در ملاقاتِ اوست.
وقتی بر کرانهها و ناحیههای بیکران و بیکنارهی مُحرّم مینشینی، موجودیتت دگرگون میشود و رودبارِ اشک و پیام و جولانگاه فریاد و گریه و عزا احاطهات میکند و آنچنان بر تو محیط میگردد که گویی به سانِ رودخانهی خروشانی که:
باد دیوارههای آبخیز تو را میساید. آب آن را میتراشد. سیلاب از آن میخراشد. بُلبُلِ دل در آن میخُرامد. طاووسِ سِرّ بر آن میچَمد. زوزهی سرما به آن میتازد. دلِ بیقرار از ژرفای این درّه، ذرّهذرّه میکاهد. روح که آکنده از درد و الَم است آن را مینوازاند. آفتابِ شاهد، بر آن نور میتاباند. مهتاب خجِل بر آن روشنی میپاشاند. برفِ اندوه، لبههای خشک آن را میپوشاند. طوفان سهمگین، سبزههای روییدهات را میکَند و به هوا میپراکنَد. ولی یک صخرهسنگِ سختِ قطور در آن به تو درسِ مقاومت و کَندهنشدن میآموزاند. و خدای هستیبخش در تمام این مظاهر، برِت جلوِه میکند تا به تو بیاموزاند تا زندهای به عهدت بمان که به آن «تلّ» چشم بدوزی و به آن «گودال» گوش بداری، و به آن خیمهها دل دهی، تا نگذارنت به یغما روَی. که بتوانی تو ای عزادار عاشورا و روندهی راه حسین (ع) -که عزاداری برای آن پیشوا و یارانش حتی در تنهایی و خلوت و رعایت مصلحت، چونان نماز، ترک نمیگردد- به اوج ادراک برسی که:
این جملهی «ما رأیتُ الّا جمیلاً» حضرت زینب (س) پیامآور عاشورا چه پیامیست که چارچوب مکتب شدهاست. که خطاب به حاکم وقت فرمودند: غیر از زیبایی چیزی ندیدم. این ندا، نهایتِ عرفان نظری و عرفان عملی و ختمِ فهم و آوای رسای تمامِ عصارهی عاشوراست و در رثای واقعهی کربلا.
و آخرین سخنان امام حسین (ع) در شب عاشورا با خداوند را -که برترین تابلوی زیستن است- صحیح هجی نمایی و وفق راهت کنی که چه عارفانه و توحیدی نجوا دادند:
«اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِی فِی کُلِّ کَرْبٍ وَ رَجَائِی فِی کُلِّ شِدَّةٍ وَ ...» «پروردگارا تنها تو در تمام پیشآمدهاى ناگوار، موردِ اطمینان من هستی و در هر سختى به تو امید دارم و... بسیارى از اندوههایى که به من رو مىآورَد و قلب را ناتوان مىکند و راهچاره را مسدود مىسازد و دوست، مرا تنها میگذارد و دشمن، شماتت مىنماید، همه را با توجهی تو، بر خود هموار ساختم و به جز تو، با دیگرى به میان ننهادم و به جز وصول به حضرتِ تو، به دیگرى اعتنایى ننمودم و... تو ملازمِ هر نیکی، و غایت و مُنتهای هر میل و رغبت هستی.» (منبع)
از نگاه آسیبشناسانه و دینشناسانهی امام حسین (ع) پارهای از مردم، نه بندهی خدا که عبدِ دنیا هستند و تا جایی از دین، دَم! میزنند که فکر میکنند باید از آن منفعت و سود ببرند. ازینرو، وقتی دچار سختی و به گذر از آزمودنها مبتلا میشوند، پا پس میکِشند و فقط زبان به دینداری و تدیّن میگشایند و عقب مینشیند. و به همین علت از نظر آن حضرت، دینداران در شرائطِ سخت، اندکاند؛ گویی دین «لَقلَقهی زبانشان» میباشد، تا اینگونه در جامعه ظاهر شوند و جلوه کنند. به تعبیر آیتالله عبدالله جوادی آملی «دینِ آدامسی» دارند. یعنی دین را مثلِ آدامس میجوند و بعد تُف میکنند!
سخن امام حسین (ع) -که در کتاب حدیثی «تحف العقول» محدّث حرّانی ثبت است- این است:
«همانا مردمان، بندهی دنیایند و دین، لقلقهی زبان آنهاست و هر جا منافعشان [به وسیلهی دین] بیشتر تأمین شود، زبان مىچرخانند و چون به بلا آزموده شوند آنگاه دینداران اندکاند.» (منبع)
نکته: به نظر من، امام حسین (ع) چنین دیندارانی را، نه فقط در عالَمِ نظر به جامعه و دینداران شناساندند، بلکه در صحنهی عمل به چشم خود دیدهاند. آنهمه آدم در کربلا که به مَصاف با اباعبدالله (ع) صف شدهبودند و آرایش لشکر گرفته بودند، از کافرستان! نیامده بودند، بلکه دینی، در حد لقلقهی زبان داشتند و به فرموهی حضرت سیدالشهداء (ع) «بندهی دنیا» بودند که حاضر شدهبودند دست به شقاوت و خفّت بیالایند.
حرم امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (س)
سخنان امام حسین (ع) و اساساً بیان پیامبران و امامان -علیهم السلام- لبریز از پند و سرشار از اندرز است، زیرا حکمت است. و حکمت سخنیست که فرد را به مقصد پیش میبرَد. پس کافیست کمی به آن نگریست و اندیشید. آرامش و بازسازی فقط با سخنان حکمتآمیز، میسّر است. دیگر اینکه گفتار امام حسین (ع) از آن نظر در نزد دیگران نافذ است و بر جان مینشیند، چون هم بهطور ویژه در قلبهای مؤمنان و آزادمردان حضور دارد و هم آنچه به دیگران سفارش میکرد، خود در عملکردن به آن پشتاز بود. مثل این جملهها و گفتارها (منبع) که آن حضرت میفرمایند: بیشتر بخوانید ↓
آیهی ۵۵ واقعه
به قلم دامنه : به نام خدا. هُیام. پیش یا پس از متنم مطالعهی پنج آیهی کوتاه ۵۱ تا ۵۵ واقعه -که کمتر از سه سطر است- خالی از لطف نیست. در آنجا واژهی «هیم» و آنچه ازین لغت برمیخیزد، دل انسان را خنک میکند، روح وی را پَرِ پرواز میبخشد و فکر او را به فلاتِ مرتفع تدبّر میرسانَد، خصوصاً برای افرادی که مبتلا به شیدایی و عشق باشند؛ زیرا این لغت پُرمعنا و پُر از پیام، برای عاشق هم، استعاره شده. به این علت که عاشقپیشه همچون شتر تشنهای تشبیه شده که رفتوآمدش و حرکات و سَکناتش، حیرت و نوعی سردرگمیست و گویا به همین خاطر «یَهِیمُونَ» در آیهی ۲۲۵ شعراء نیز، «رفتنِ متحیّرانه به اینسو و آنسو» معنی شده است.
کمی وسعت به بحث:
«هیم» عطشِ شدید است، «هیام» نوعی مرض، که شتر میگیرد، «هَائِم» به شخصی گویند که دچار عطشِ شدید شدهباشد؛ و «هَیْماء» چاهیست که آب نداشته باشد و خلاصه «هِیم» شُتر تشنهایست که از شدتِ تشنگی اینسو و آنسو میرود و از چریدن خودداری میورزد. البته برخی هم، «هیم» را زمین رَملی دانستهاند که هر چه آبیاری شود هرگز آب در آن نمیمانَد و همه را در خود فرو میبَرد و همچنان خشک و بیبَر باقی میمانَد.
علمای ادب معنای محوری این واژه را «خشکیِ درونِ چیزی» و نیز «خالیبودنِ کامل آن از هرگونه تَری و هرچیزی که» بتواند یک حالت تماسک (=چسبندگی) بیاورَد، دانستهاند.
وقتی مفسّران روی تدبّر آن تمرکز کردند، دریافتند که «هیم» میتواند اشارهای باشد به حالت استیصالی (=درماندگی) یا ممکن است ناشی باشد از «اضطرار درونی» نه لزوماً «اجبار بیرونی» و یا احتمال دادند که شاید برای عذاب «ضَّالُّونَ» است که «مُکَذِّبُونَ» هستند و از «زَقُّومٍ» میخورند و از «حمیم» مینوشند، ولی باز سیراب نمیشوند.
و نیز میگویند شاید اشاره دارد به تجسُّم دنیوی عطشِ دنیاپرستیِ «گمراهانِ تکذیبکنندهی زندگیِ دوباره». و شاید به معنای رایجش در عرب به شخص متحیّر اطلاق میشود که به هر دری میزند اما به خاطر گمراهی و تکذیبگریاش «در حیرت و سرگردانی کامل» غوطهور است. در واقع عطشزدهی دنیایی مانند کسی است که مبتلا به مرضِ استسقاء (=آبخواست) است که هر چه آب بنوشد عطشش پایان نمیپذیرد.
راستی! زَقّوم هم که میدانید؛ درختیست تلخ و بسی بدبو، که وقتی برگش کَنده شود، شیرهای از آن بیرون میخیزد که به هر کجای تنِ آدمی برسد، موجب ورم میگردد.
بر آن کس که از جانب خدا خرد ورزد [عقلش به فرمان حق باشد] سزاست که خدا را در روزیرسانى کُندکار نپندارد و او را در قضایش متّهم نسازد [بر او گمان بد نبرد].
یارىرسانىِ تو به ناتوان، از برترین صدقههاست. (منبع)
پولس سلامه و غدیر
به قلم حجتالاسلام محمدرضا احمدی: پولس سلام (۱۹۰۲_۱۹۷۹) حقوقدان، ادیب و شاعر سرشناس مسیحی لبنانی از مشهورترین شاعرانی به شمار می رود که بخش مهمی از شعرهای خود را به ذکر اهل بیت(ع) اختصاص داده است. او صاحب "ملحمة الغدیر" و "قصیده عاشوراء" و "منظومه علی و الحسین" است. پولس سلامه» کتاب «عیدالغدیر» را در سال ۱۴۰۶ قمری، ۱۹۸۶ میلادی منتشر کرد. وی "مناسبت عید غدیر" را با زیباترین قصیدهها و در ٣٠٨٥ بیت بینظیر و با دقت نظری بسیار ثبت کرده که به نام "حماسه غدیر" شناخته شده است؛ حماسهای که او در بستر بیماری آن را سرود. پولس سلامه در این کتاب نزدیک به پنجاه قصیده آورده است که همه آنها فرازهایی در تاریخ را از پیش از تولد پیامبر اسلام(ص) تا پایان واقعه کربلا و ذکر حال اسیران شام و کوفه بیان میکنند. اما قصیده نخست نیایش به درگاه الهی است و با عباراتی در وصف امام علی(ع) به پایان میرسد. قصیده پایانی کتاب نیز که حکم نتیجه را دارد با نیایش به درگاه الهی آغاز میشود و با ذکر دیدگاههای شاعر در باره بنی امیّه ادامه مییابد. آنگاه شاعر امام علی(ع) را مخاطب قرار داده و ضمن شکوه از بیماری که او را در طول سرودن قصائد خانهنشین و بستری ساخته بوده است، صبر خود را در مصائب، نوعی اقتدا به حضرت عیسی(ع)، پیامبر اسلام(ص) و امام علی و امام حسین ـ علیهماالسلام ـ میداند.
پولس سلامه در مقدمه کتابش "عید غدیر" مینویسد: «به عنوان یک مسیحی در برابر عظمت مردی سر تعظیم فرود می آورم که میلیون ها تن از مردم شرق و غرب زمین، پنج بار در روز نام او را بر زبان می آورند. مردی که در میان زادگان حوا، بزرگمردتر و پراثرتر و جاودانهیادتر از او یافت نمیشود». این شاعر مسیحی عربزبان در بخشی از اشعار خود میگوید: «حق چنان در من مسیحی جوشید که از شدت محبتش مرا شیعه علی خواندند، ای آسمان گواه باش و ای زمین شهادت بده که من علی را دوست میدارم....
آری اگر علی پیامبر نبود، ولی خُلق او پیامبرانه است. ای خدای من: تو پروردگار جهانیانی! رحمت پدروار خود را به جهانیان برسان و ثواب آنچه را که دستم نگاشته است نیز به من برسان که چشمانم اشکبار است. این کتابی است برای بهترین مردمان پس از طه -یعنی حضرت محمد (ص)- که آفرینش، انسانی چون او ندیده است. ای آسمان! شاهد باشد و ای زمین! فروتنانه اعتراف کن که من ذکر «علی»(ع) گفتهام!» از دیگر آثار وی میتوان به أزف اللیل «شعر»، الشیخ البطل، المستوی العقلی فی الجماهیر، الشعر الکلاسیکی: عید الله، اشاره کرد.
حرم امام علی ع
کُنیه، کلمات، کمالات
بدتر از دو گرگِ درّنده!
به قلم دامنه: به نام خدا. استادی ارجمند، چندی پیش به من، متنی نگاشت که خواندن آن خیلی تکاندهنده و تآمّل در آن واقعاً خیرهکننده بود. با مطالعهی متنش با خود وعده کردهبودم متنی بنویسم که همراستا با آن باشد و دربرگیرندهی مفاد آن. اینک این نوشتهام ثمرهی آن وعده است.
امام علی (ع) در دورهی حکومت در کوفه گاهی در بازارها قدم میزدند، آیهی ٨٣ قصص را برای انذار مخاطبان، تلاوت و تفسیر مینمودند؛ آیهای که پندی منحصر برای زِمامداران نیست، بلکه هشداری برای همهی صاحبانِ قدرت در هر مَرتبت است و نیز نَویدی آرامبخش برای هر مؤمنی که ازین بلیّهی بد پرهیز دارد.
لابُد بدین دلیل بود و شاید هم حکمتی فراتر ازین داشت که هر گاه امام صادق (ع) این آیه را مینگریستند، میگریستند و میگفتند با وجود این آیه، همهی آرزوها «بربادرفته» است. ر.ک: (تفسیر قمی .على بن ابراهیم، ذیل آیهی مورد بحث)
و این در واقع به یک معنا یعنی نفیِ ارادهی برتریجویی ولو در دل. و نیز نپروراندنِ بذر جاهطلبی ولو در سر.
و پیشتر از همه، حضرت ختمی مرتبت، پیامبر رحمت (ص) هشدار داده بودند که «دو گرگِ درّنده که در آغلِ گوسفندان رها شوند فساد و خرابیشان بیشتر از حُبّ مالومقام در دینِ انسانِ مسلمان نیست» (ریشهری، محمد، میزانالحکمه، جلد ۱، صفحه ۴۹۲ (حدیث ۳۰۳۴) چراکه در جهانبینی توحیدی و مکتب اخلاقی آن حضرت -که بر سینهی صدرش آیهها فرو آمده و از لسانِ پاکش نکتهها جاری شده است- «علاقهی شدید به مقام و مال، نفاق را در قلبِ انسان میرویانند، همانگونه که آب، سبزه را میرویاند.» (المحجة البیضاء، جلد ۶، صفحه ۱۱۲)
و حرف آخر را وصیّ آن نبی مکرّم (ص) امام علی (ع) تمام کردند که «آخرین چیزی که از محبّت دنیا از قلب مؤمنانِ راستین خارج میشود، جاهطلبی است.» به عبارتی: حُبِّ ریاست، آری حُبِّ ریاست؛ زیرا این کُنده، آنچنان به انسان میچسبد که بهآسانی ازو کَنده نمیشود!
آن آیه این است:
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا ۚ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ. (آیهی ٨٣ قصص)
ما آن سرای آخرت را تنها بهرهی کسانی میگردانیم که در زمین، خواهان تکبّر و استکبار نیستند و فساد و تباهی نمیجویند (و دلهایشان از آلودگیهای مقامطلبی و شهرتطلبی و بزرگبینی و تباهکاری، پاک و پالوده است)، و عاقبت از آنِ پرهیزگاران است. ترجمهی مرحوم مصطفی خرّمدل. (منبع)
نکتهی ۱ : البته دنیا از مظاهر زیبندهی خدا و مزرعهی روز رستاخیز است؛ پس نیکوست. آنچه مایهی فرومایگیست، دنیازدگیست. آبادانی دنیا و خدمت به مردم با این امر تفاوت دارد؛ زیرا پیامبران و امامان -سلام الله اجمعین- همگی برای این اهتمام، همت کرده و بپاخاستند و هرگز صحنهی حق را خالی نکردند تا جبههی باطل جولان دهد و هر جُور خواست، جَور ورزد.
نکتهی ۲ : زشت و نکوهیده آن است که کسی برای دنیا و جاه و مقام چنان خیز بردارد و بدوَد که برای تصاحب پُستهای دنیوی -چه نمایندگیها و چه ریاستها- حاضر باشد هر طور که هواهای نفسانیاش میل کرده، قدم برداشته و جدا از خدا بزِیَد، ولو همسانِ «یزید»؛ بدتر از دو گرگِ درّندهی رهاشده در آغلِ گوسفندان!
چون کسی را خار در پایش جهَد
به قلم دامنه: به نام خدا. به قول مرحوم بدیعالزمان فروزانفر در ص ۷۲ «تقریرات» به کوشش سید محمد دبیر سیاقی، «هر کلمه از کلمات پیغمبر (ص) برای مسلمین صدر اسلام قیمت داشته است» زیرا میخواستند به مقامات بلند معنویت برسند. و همین موجب میشد به جمعکردنِ روایت و حدیث بپردازند بهطوریکه نقل است حضرت ابوذر غفاری به «شام» مسافرت کرد تا حدیثی بشنود.
این رفتار به تعبیر فروزانِ مرحوم فروزانفر از جهت «چاره برای آتشِ دل و درمان و دوایی برای ریشِ درون خویش» بود. و کلمات رسول رحمت (ص) همه بوی اخلاق میداد و رنگِ ساختن داشت و هزاران اِشکال در تربیت نفس را برطرف میکرد که به قول مولوی خارِ روحی هزاران درجه از مشکلات زندگی سختتر است:
چون کسی را خار در پایش جهَد
پای خود را بر سر زانو نهَد
وز سرِ سوزن همی جوید سرش
ور نیابد میکُند با لب ترَش
خار در پا شد چنین دشوار یاب
خار در دل چون بوَد وا دِه جواب
خار در دل گر بدیدی هر خسی
دست کی بودی غمان را بر کسی
نکته: همهی ما روزی روزگاری، به نحوی، خاری از پای خود درآوردیم، پای خاررفته را روی زانو گذاشتیم و بیرون کشیدیم و حتی با دهن خیسش کردیم که راحت درآید. هرچند میدانیم که پیداکردنِ خار در پا سخت است و درآوردنِ آن، هنوز هم سختتر، ولی خاری که در روح و دل فرو روَد، بیرونآوردنش، استاد میطلبد؛ استادِ کاربلد. و چه استادی بالاتر از امام و پیغمبر؟ گِره را باز نمیتوان کرد مگر به کمک کتاب و امام و پیغمبر. این بود که افرادی در صدر اسلام به درِ خانهی «صحابه» میرفتند و میپرسیدند که از پیغمبر اکرم (ص) چه حدیثی روایت میکنید.
یادآوری ۱ : صحابه یعنی کسانی که پیامبر (ص) را دیدند. مثلاً با این تعریف، اویس قرَن عاشقپیشهی رسول خدا (ص) که پیامبر را ندید، صحابه نیست. ولی برخی میگویند صحابه یعنی کسانی که در طول مدت حضور رسول خدا (ص) صحبت با آن حضرت داشتند.
یادآوری ۲ : اهل فن واردند که آنقدر بازار جعلِ حدیث رونق داشت و آنقدر حدیث «خرید و فروش» میکردند که اینک و دیرزمانیست که میکوشند حدیث درست را از نادرست تشخیص دهند و تا آن حد بااهمیت، که «علم رجال» برای شناسایی روایان حدیث، در حوزههای علمیه باب شد که حدیث «صحیح» و «قوی» و... به چنگ آورد. چراکه کتاب و عترت کنار هماند برای رستگاری و سعادت.
یادآوری ۳ : شیخ ابوسیعد ابوالخیر برای دلباختگی اویس قرنی یمنی این رباعی را سُرده؛ (منبع) او که از یمن به دیدار پیامبر (ص) شتافت اما پیامبر در خانه نبود و او ندیده به یمن بازگشت تا مادر تنهایش را بازنیز پرستار باشد.
گر در یمنی چو با منی پیش منی
گر پیش منی چو بی منی در یمنی
من با تو چنانم ای نگار یمنی
خود در غلطم که من توام یا تو منی