دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پر پسند
پر بحث

۲۹۰ مطلب با موضوع «عترت» ثبت شده است

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. امام رضا ع به فعالیت آشکار روی آورد. اولین مسافرتش به بصره بود. از مدینه به بصره رفت تا مستقیم با پایگاه‌های مردمی خود دیدار کند و درباره‌ی کارها با آن‌ها به گفت‌وگو بپردازد. عادت حضرت این بود اول نماینده به آن منطقه گسیل می‌داشت تا مردم را از ورود امام آگاه کند. درین مسافرت‌ها با گروه‌های بزرگ مردم، اجتماع برپا می‌کرد و درباره‌ی مسائل ازجمله امامت صحبت می‌کرد. آنان را وامی‌داشت تا از وی پرسش کنند. با دانشمندان منطقه چه مسلمان و چه غیرمسلمان ملاقات و مناظره می‌نمود. این گفت‌وشنودها توسط محمدبن عیسی تقطینی گردآوری می‌شد که امام به هجده هزار مسئله پاسخ گفتند. توسعه‌دادن پایگاه فکری و معنوی تشیّع از اقدامات اساسی امام رضا ع بود. به طوری‌که نفوذ مکتب امام علی ع در دل مؤمنان در دوره‌ی ایشان افزایش یافته بود. توده‌ی مردم محو شخصیت امام رضا ع می‌شدند طوری‌که وقتی چشم مردم به امام می‌افتاد اشک شوق از دیدگان‌شان روان می‌شد. از بعد از امام رضا ع تا امام حسن عسکری ع مردم همگی آنان را  فرزندان رضا ع می‌شناختند و به این نام می‌خواندند. از یادداشت‌های قدیمی بنده از منابع مختلف.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ ، ۱۱:۳۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. وفات و وفا : ۲۵ ساله بود و حضرت خدیجه س هم ۲۸ ساله که با هم پیوند زناشویی بستند. سه سال مانده که رسول رحمت ص به یثرب هجرت کند، آن بزرگ‌بانو چشم از جهان فرو بست و قلب پیامبر تا آخر عمر از فراقش غمخوار گشت. مسلمین هم حس مادرانه‌ی حضرت خدیجه‌ به حضرت فاطمه‌ی زهرا س را در وجود خود لمس می‌کنند و هم عظمت و شخصیتش در کنار پیامبر را درک. خدیجه دارایی معنویی و مادی اسلام در عصر ظهور بود و ایثار با او هجی و تلفظ شد که هر چه داشت پای مجد مکتب اسلام و توفیقات نبی مکرم اسلام فدا کرد. وفا بود به شب وفاتش که وفادارترین بانو برای نبوت بود. دوستداران و باورمندان به اهل‌بیت ع صلوات به روحش را از یاد نبرند: صلوات و تسلیت.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۱۴۰۱ ، ۰۰:۰۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

پست ۸۱۱۴

لیعا زنگنه: «این مشهدرفتن، آخرش کارش را کرد.»

امین تارخ: «اون نسخه، همیشه جواب می‌ده.»

فصل ۱. قسمت ۱۱. سریال «آقازاده»

 

نکته: نکته‌ام را بر مبنای مباحثات علامه طباطبایی می‌نویسم. از نظر مرحوم علامه، «مطلقِ عبادت‌ها دعا هستند». منبع یعنی هر عملی که از آدمی سرمی‌زند و عنوان عبادت به خود بگیرد،«دعای بندگان» محسوب می‌شود. زیرا ایشان دعاهایی را، که از جانب انسان می‌شود، بر اساس فطرت و سرشت آدمی می‌داند. به تعبیری دیگر می‌توانم این‌گونه بیان کنم که دعا در منظر ایشان درخواستی فطری‌ست به زبانِ فطرتِ هر فرد. که البته علامه تأکید می‌کند «عطیه به مقدارِ نیّت» است؛ چون‌که خداوند متعال چنین فرموده است. یادآوری این‌که آری، برای اهل دل و رضا و خشنودی و خردمندی، نُسخه‌ی امام رضا (ع) همیشه جواب می‌دهد و مشهدرفتن‌ها همواره اثر می‌گذارد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۱۴۰۱ ، ۰۸:۰۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

چهار صفت است که ارکان دین را منهدم می‌کند:

ترک نماز، ترک انفاق، فرورفتگی در بازیچه‌ی دنیا، تکذیب روز حساب

( المیزان، ج۱، صفحه‌ی ۲۵۷ )

 

امام سجّاد (ع) سخن زیبایی دارند که فرموده‌اند:

هر کس خود را گرامی دانَد، دنیا نزد او خوار است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۱۴۰۰ ، ۰۸:۰۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. شایسته‌کاری ۱۸ (سلسله نوشتارم در مدرسه فکرت) در نام بردنِ سلسله‌ی سادات -که ریشه در نسل پیامبر ص دارند و متصل به خاندان عترت‌اند- هرگز عنوانِ محبت‌آمیز و حرمت‌گذارِ «سیّد» را، از سرِ اسمشان حذف نکنیم؛ این را از آن‌رو می‌گویم دوستداران اهل‌بیت -علیهم‌السلام- هوشیار باشیم کسانی هستند که این عنوان را به‌عمد حذف می‌کنند تا مثلاً به دیگران بگویند ما از عناوین! ارزشی پرهیز می‌کنیم. اما پاره‌ای از هم‌اینان بارها پیش‌آمده که برای نخاله‌ترین افراد در تاریخ، عناوین می‌آورند و ابایی از وصف و تکریم و حتی تقدیس و گرامی‌داشت‌شان ندارند. اگر کسی در شناسنامه سیّد است، طبق قانون ثبت احوال ایران هم، ذکر و درج سید یا سادات را لازم می‌دارد. افتخار می‌کنیم سادات را گرامی می‌داریم؛ این فرهنگ محبت و حرمت در میان ایرانیان بوده و هست و خواهد بود. آن بنگاه‌های سخن‌پراکن بیگانه‌اند که «سیّد» را حذف می‌کنند تا مردم متدین مسیر را گم کنند.
 

 

پیام حجت‌الاسلام حاج سیدحسین شفیعی دارابی: 

 

سپاس از مقابله با یک هجمه فرهنگی نامرئی!!!

بسمه تعالی. آقا ابراهیم سلام علیک شکر الله سعیک. متاسفانه در کارهای پژوهشی حوزوی و دانشگاهی، شاهد این اقدام ناپسند (؛ یعنی حذف واژه مقدس «سید» از نام مؤلفان قدیم و جدید و... (امام حمینی، علامه طباطبایی، بحرانی، سید محمد کاظم یزدی و....) در فهرست منابع مقالات، کتابها، پایان نامه ها و رساله‌ها) هستیم؛ بنده در تمام جلسات دفاعیه رساله ها، و پایان نامه و ارزیابی مقالات و... بر این اقدام خورده گرفته ام؛ و از جمله تذکر و در خواستم از محققان اینست که این نقیصه را رفع نمایند؛ متاسفانه حتی دیدم برخی از اساتید راهنما و محققان و... می گویند: «طبق آئین نامه، اشکال ندارد»؛ اطلاعیه صادر شده برای جلسه کرسی ترویجی فردا (یکشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۰ ش) دیدم کلمه دل انگیز «سید» را از روی نام بنده حذف کردند؛ بلافاصله به مسئول مربوطه تذکر داده ام که اصلاح کنند و اصلاح نمودند؛ در پایان کنگره بین الملل «بیانیه گام دوم و...» نیز دیدم: نام «حسین شفیعی» به عنوان عضو کمیسیون «تمدن» و ناقد دو مقاله درج گردید؛ اعتراض نمودم که بنده «سید حسین شفیعی دارابی» هستم؛ آقا ابراهیم، این پرده برداری جنابعالی از این هجمه نامرئی فرهنگی؛ موجب گردید تا بنده از این پس، در  اقدامات مشابه پیش روی، مصمم تر عمل نمایم. البته بر اساس آموزه های اهل بیت (علیهم السلام)، بار سنگینی بر دوش ما سادات و منتسبین نسبی آن بزرگوار فرض است که حرمت این تعبیر و توصیف را نگه داریم؛ و مراقب باشیم تا در عرصه عمل، کاری ناخوشایند مرتکب نشویم؛ و...؛ زیرا منتسب به آن اولیاء پاک الهی هستیم. (عصر روز شنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۰ ش = ۸ شعبان ۱۴۴۳ ق: حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی) 

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۱۴۰۰ ، ۱۹:۱۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
 
سه سخن از امام سجاد ع درین شب شادِ میلادشان:
 
تمام خیرات و خوبى‌هاى دنیا و آخرت را در چشم‌پوشى و قطعِ طمع از زندگى و اموال دیگران مى‌بینم.
 
همانا معرفت و کمال دین مسلمان، در گروِ رهاکردن سخنان و حرف‌هایی‌ست که به حال او -دیگران- سودى ندارد.
 
کسى که بینش و عقل خود را به کمال نرساند -و در رُکود فکرى و فرهنگى بسر برَد- به سادگى در هلاکت و گمراهى و سقوط قرار خواهد گرفت. منبع
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۱۴۰۰ ، ۲۰:۲۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

​​​​​​

 

 ( ۱ ) 

 

به قلم دامنه. به نام خدا. در آسمان برج‌هایی قرار داد و برای بینندگان آراست. مقدمه. فقط به فضای مَجازی قانع نیستم. تا کتاب در هر روز به دستم نخورَد «دست از طلب» برنمی‌دارم. آخه ما ملتِ کتاب و کتابخانه‌ایم. دیشب لَنگِ کتابِ تازه بودم، بنایم چند روز اخیر بود به کتابخانه‌ی عمومی محله‌ام بروم، اما دیدم کاری جلوَم ریخته. تا بَر برسم، وقت آنجا هم سر رسید. رفتم کتاب‌های موجود در خانه‌ام را وا رسیدم، دیدم چشمم را این کتاب، سوسو انداخت: «مخاطبات النبی لعلی». درش آوردم. دیدم از بس نو مانده! حتی بوش به مشامم رفته. درست حدس زدید؛ اصلاً لایش را هم باز نکرده بودم. نوشته‌ی خطیب محمدعلی رسولی اراکی با ترجمه‌ی حجت‌الاسلام محمدرضا انصاری محلاتی. شروع کردم به جلدکردنش. تا با نایلون جلد نکنم، کتاب بر من نمی‌چسبد. خواندمش و الان از صفحه‌ی ۱۰۰ هم عبور کرده‌ و نکته‌ها برداشته‌ام. چه حُسن تصادفی؛ کتابی درباره‌ی علی ع در روزهایی که به زادروزش نزدیکیم. به عشق علی قصدم راسخ ساختم تا برداشت‌هایم را به چند شماره، به تالار مدرسه فکرت و وبلاگ دامنه آورَم؛ خواهان داشت چه بهتر، نداشت هم، خُسران برای خودم نیست.

 

همان‌طور که طبق آیه‌ی ۱۶ حجر خدا در آسمان برج‌هایی قرار داد و برای بینندگان به شکل صورت‌های فلکی آراست، من هم به دیده‌ی خودم، امام علی ع را «نوری» می‌دانم که آسمانِ دل‌ها را روشن می‌سازد و راه راستین را با درجه‌ی کاملِ اخلاص، نشان می‌دهد. اینک، با این مقدمه، آغازِ نکاتی ازین کتاب به قلم آزادم:

 

یکم: کِندن و افکندن بُت مسی : ابی‌مریم نقل کرده پیامبر ص فرمودند: ای علی! من هجرت می‌کنم، در بسترم بخواب، قریش تو را ببیند از خارج‌شدنم باخبر نخواهند شد. یاد آن شبِ علی ع افتاده‌ام که پیامبر او را نزد بُت‌ها بُرد. آن‌هم کنار کعبه. روی دوش پیامبر ص به پشتِ بام کعبه راه یافت و به فرمان نبی ص بزرگترین بُت را که از جنس مس بود و بر پشت کعبه نصب و میخ، از جا کَند و بر زمین افکند.

 

 

  ( ۲ )  

دوم: علی ع / هفت ویژگی : می‌رسم به صفحه‌ی ۱۰۰ کتابِ «خطاب‌های پیامبر ص به علی ع» که از فضائل الخمسه، جلد دوم، ص ۲۶۴ مستند ساخته. و من با قلم خودم طوری دیگر جمع می‌کنم: پیامبر ص به علی ع خطاب کردند: من با تو با نبوت احتجاج می‌کنم و تو با مردم به وسیله‌ی هفت چیز: ۱. تو از میان قُریش نخستین ایمان‌آورنده به خدایی. ۲. تو به عهد خدا از تمامی آنان وفادارتری. ۳. فرمانِ خدا را از همه بیشتر بپا می‌داری. ۴. به مردم از همه مهربان‌تر و عادل‌تری. ۵. در وقتِ تقسیم، مساوات را از همه بیشتر مراعات می‌کنی. ۶. در داوری از همه‌ی آنان بیناتری. ۷. امتیاز تو نزد خدا از همه بیشتر است.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۱۴۰۰ ، ۰۸:۲۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
​​​​​​به قلم حجت‌الاسلام شیخ احمد باقریان ساروی: مادر على ع به نام «فاطمه» دختر اسد بن هاشم بن عبد مناف و از طایفه‌ی قریش و هاشم بود، صحیح این است که او به مدینه هجرت کرد و در مدینه فوت کرد... پس از وفات فاطمه بنت اسد، پیامبر ص‏ فاطمه را در پیراهن خود کفن کرد و در گور او دراز کشید و پاداش خوب را به او وعده داد. این خبر از ابن عباس نیز نقل شده و بر آن افزوده: مردم به پیامبر ص‏ گفتند: آنچه با او [فاطمه] انجام داده‌‏اى با کسى رفتار نکرده‌‏اى؟ پیامبر ص فرمودند: «پس از ابوطالب نسبت به من کسى نیک‏‌رفتارتر از او نبود، من پیراهن خود را بر او پوشاندم تا از پارچه‌‏هاى زیباى بهشتى بر اندام او پوشیده شود و در گورش دراز کشیدم تا عذاب گور بر او آسان گردد»


(ابن اثیر جزرى، اسد الغابة، ج ۷، ص ۲۱۲ - ۲۱۳؛ نور الابصار، ص ۱۵۶)

فاطمه بنت اسد نخستین هاشمى بود که از شوهر هاشمى فرزند آورد و پیامبر ص‏ متولّى دفن او شد و پیراهن خود را بر اندام او پوشاند و در گور او دراز کشید و‏ بر او نماز خواند.

(محب طبرى، مناقب الامام امیر المؤمنین علیه‏السلام من الریاض النضره، فصل ۱، ص ۲۲)

ابن ابى الحدید درباره‌ی اسلام‌آوردن فاطمه بنت اسد مى‌‏گوید: او یازدهمین تن بود که اسلام آورد و پیامبر ص‏ به او احترام مى‌‏گذاشت و او را مادر صدا مى‌‏زد، فاطمه پیش از مرگ خود، پیامبر ص را وصىّ خود قرار داد و پیامبر ص وصیتش را پذیرفت، فاطمه نخستین زنى بود که با پیامبر ص بیعت کرد.

( شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۱۴)

از ابن عباس نقل شده است که گفت: آیه «یا أَیُّهَا النَّبِىُّ اِذا جاءَکَ الْمُؤمناتُ یُبایِعْنَکَ» (ممتحنه / ۱۲) درباره‌ی او [مادر على ع] نازل شده و او نخستین زنى بود که از مکّه پیاده و پابرهنه هجرت کرد و نخستین زنى بود که در مکّه پس از خدیجه با محمّد ص‏ بیعت کرد.

(سبط بن جوزى، تذکرة الخواص، ص ۱۰)

آن‏گاه که پیامبر ص در گور فاطمه بنت اسد دراز کشید و بر او نماز خواند، عمر بن خطاب سبب آن رفتارش با فاطمه را پرسید، پیامبر ص فرمود: «اى عمر! این زن گویا مادر من بود که مرا زاییده است، ابوطالب خوراک آماده مى‏‌کرد و سُفره‏اى داشت و ما را براى خوردن غذا گرد مى‌‏آورد، این زن بهره‌ی مرا بیشتر از فرزندانش قرار مى‏‌داد، جبرئیل از پروردگارم به من خبر داد که او از اهل بهشت است و خبر داد که خداوند هفتاد هزار فرشته را فرمان داد بر او نماز بخوانند»

(حاکم نیشابورى، المستدرک، ج ۳، ص ۱۱۶، ح ۴۵۴۷ / ۱۷۲؛ خوارزمى، المناقب، ص ۴۷ نقل از انس)

خوارزمى در تفسیر آیه «یا أَیُّهَا النَّبِىُّ اِذا...» از زُبیر بن عوّام نقل کرده است که گفت: در آن هنگام که این آیه نازل شد من از پیامبر خدا ص‏ شنیدم که زنان را به بیعت با خود فرا مى‏‌خواند، فاطمه بنت اسد، مادر على بن ابى ‌طالب نخستین زن بود که بیعت کرد. او از جعفر بن محمد ع روایت کرده است که فاطمه بنت اسد نخستین زن بود که با پاهاى خود از مکه مهاجرت کرد و از میان مردم، بیش از همه به پیامبر ص‏ نیکى مى‏‌کرد. (المناقب، ص ۲۷۷، ح ۲۶۴ و ۲۶۵)

 

سایت حجت‌الاسلام احمد باقریان: اینجا

«زیور خلافت»، حجت‌الاسلام احمد باقریان ساروی، (چاپ اول، صفحه ۷۱۷)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ ، ۱۶:۵۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. ایران حقیقتاً در خیلی از موضوعات مهد بوده، چون صاحب تمدن بوده است. تعزیه یا شبیه‌خوانی هنر نمایشی ستُرگِ سوگواری ایرانی در ماتم عاشوراست که به باور بسیاری، ازجمله بهرام بیضایی بر «بالندگی تئاتر در ایران» کمک کرد. بیضایی که در نمایش و سینما مشهور شد، خود از شیوه‌های تعزیه‌ی «نیاکانش در آران» کاشان بهره گرفت. پژوهشگرانی هم صحّه گذاشتند که پیشینه‌ی تعزیه در ایران به پیش از اسلام بازمی‌گردد؛ مراسمی در سوگ سیاوش پهلوان قصه‌های ملی، یا به تعبیر زنده‌یاد سیمین دانشور، مراسم سیاوشون. حتی دیرینه‌تر از سیاوشون، آیین مصائب میترا برگزار می‌کردند؛ میترایی که بزرگترین ایزد پیش از پیدایش زرتشت بود.
 
 
تعزیه علاوه بر نقطه‌اوج در دوره‌ی سلطان محمد خدابنده، در عصر قاجار هم بسیار رونق داشت که هم سبک زبان پرتکلّف را در نثر و نظم پارسی تقویت و ساده کرد و هم موجب تحکیم انسجام ملی شد و تمام مناطق ایران ازین هنر بهره گرفت به‌طوری‌که در باغ‌شهری چون نطنز «چهار تکیه‌ی تعزیه» بنا شده بود. تعزیه شعر و شاعری را قوام بخشید و موجب شد از دل جامعه، عادی‌ترین فرد که استعداد شبیه‌شدن داشت وارد این هنر کلامی و نمایشی شود بی‌آن‌که تشکیلات یا سازمانی بخواهد به زبان امروزی رانت و مانعی ایجاد کند، مثل سینمای حال‌حاضر ایران که با پول و پارتی ستاره‌سازی می‌کنند و در واقع استعدادکُشی.
 
با تأسف باید یاد کرد که رضاخان با تصمیم غلطش و بهتر است گفته شود غرض‌ورزی‌اش، تعزیه و روضه‌خوانی و حتی سوگواری روز عاشورا در ایران را قدغن کرد و حتی «تکیه‌ی دولت» به دستورش ویران شد. با آن‌که دولت او در سال‌های آغازین با کمک روشنفکرانی مشهور تئوری‌پردازی می‌شد و قصد داشت به ظاهر ایران را به باستان پیوند دهد، اما نسبت به چیزی که ریشه در آیین ایرانی داشت خشم گرفت. چرا؟ چون رنگ دین و رونق مذهب داشت و باعث آگاهی و دلدادگی مردم به دین می‌شد، اما با آن‌که تعزیه مایه‌گرفته از سوگ سیاوش و آیینی چون مصائب میترا بود، باز هم بیم داشت که این هنر قدرت او را به چالش نبرد. بنابرین با این‌که آیینی که زمینه‌ساز شکل‌گیری‌اش دو آیین دیرین ایرانی بود، آن را تعطیل و ممنوع کرد. بگذرم. تعزیه‌خوانان در حقیقت «رانندگانِ سخن» هستند؛ فرمان شعر و سوگ را هدایت و نه فقط سرِ مخاطب را به سوگ فرا می‌خوانند، بلکه دل او را به همدردی و مسئولیت در برابر ستمگر زنده نگه می‌دارند. این را کسی بهتر درک می‌کند که پای تعزیه نشسته باشد و یا در تعزیه مطالعاتی را گذرانده و دل به حق سپرده.
 
اشاره: ترکیب «رانندگان سخن» را از آقای شایان حسین‌نژاد مدیر سایت «هنرهای تبسمی» وام گرفتم.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۱۴۰۰ ، ۰۸:۳۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. نزدیک دو سال است از مشهد مقدس محرومیم؛ ویروس کوید کنارمان نگاه داشت و از زیارت نزدیک آن مهربان‌امامِ دانشمند دور افتادیم. این مدت دل‌های بی‌قرار مترصد هم مانده‌اند اما چه کنیم که تابع مقررات آمدوشدِ کشوریم تا ریشه و زنجیره‌ی این بلابلیه کنده و قطع شود. اما دل را تا آن روز وفا در پای بارگاه، موقتاً رضا می‌دهیم به زیارت از راه دور تا عن‌قریب راهی شویم. ازین‌روست که امروز رفتم سراغ سخنی از سخنان زیباگفته‌ی امام رضا ع که آن حضرت فرمودند: ″اگر مردم از شایستگی و زیبایی سخنان ما مطلع شوند حتماً از ما پیروی خواهند کرد.″ (منبع: عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۳۰۷)
 
 
 
مرحوم اصغر رنجبر
درگذشته‌ی ۴ آذر ۱۴۰۰، انقلابی و بسیجی
 
من فکر می‌کنم بلکه یقین حاصل می‌کنم که اصغر رنجبر مصداقی ازین سخن است که حضرت رئوف ع گفته‌اند. او نفْسش، خانه‌اش و جسم و روحش اتاق انقلاب بود؛ هزاران بار بیتش از همان جرقه‌ی انقلاب به رهبری امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- محل نشست انقلابیون محل شد و شب‌ها تا دمِ سحر بالخانه‌اش می‌نشستیم بی‌آن‌که حتی لحظه‌ای چهره درهم کشد و رنجیده و مأیوس شود. انسان با او اُنسی می‌گرفت که کمتر می‌شد ازین مؤانست دست شست. موجّه، معتبر و منصفِ محل و کارخانه و هر جمعی بود. رفتنش از دار دنیا، همین الآن هم حسرت بر دل نهاد زیرا مظهری از جذبه بود. تعبیرم از اصغرِ رنجبر این است اگر به فرض مثال، صدها انسان از زن و مرد در یک جمعی متراکم، انبوه و ازدحام کرده باشند و همان آن، یک خارجی ناآشنا از راه رسد و مثلاً بپرسد یک مسلمانِ با اسلام و انصاف به من دست‌نشون کنید، من اگر در آن جمع بوده باشم، بی‌درنگ اصغر رنجبر را نشان می‌دادم و می‌گفتم: او. او در حد و اندازه و شاکله‌ی وجودی خودش، آدرسی از اسلام و مسلمانی بود. دیگر نزد سید جمال اسدآباد یا پیش سید جلال آل احمد شرمسار نبودیم که گفته بودند آنجا اسلام دیدند و مسلمان ندیدند! اینجا مسلمان دیدند و اسلام ندیدند! بلکه راحت و آرام می‌گفتیم: نه. نه. این آقا یکی از آن مسلمانانی‌ست که اسلام در او هست؛ با درجه‌ی برجسته‌ای از دیانت، تقوا، اخلاق، عبادت، علائق و عقیده و از قضا از مُحبِان و مخلصان درجه‌ی اعلای امام رضا عالم آل محمد ص. به عنوان یک رفیق چهل و اندی ساله با او و نیز به عنوان یک هم‌زادگاهی‌یی که او را خوب می‌شناختم و علاقمندش بوده‌ام بی هیچ شل و پیله، گواهی می‌دهم که او در کشتی دین مبین نشسته بود و به گمانم در تمام عمرش غرق نشد و با کوله‌ای باتوشه، رهسپار معاد شد. آری آن مرحوم که دیروز ۴ آذر ۱۴۰۰ در هفته‌ی بسیج مستضعفین به خاک سپرده شد، خاکسارانه سخن حق ائمه ع را شنید و به تعبیر قشنگ امام هشتم ع «شایسته و پیرو» ماند و با همین صفت، با عزت و عفت مُرد.
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۱۴۰۰ ، ۰۷:۴۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. یک چیز غلط میان مردم رایج شد نمی‌دانم از چه وقت، که «حرف مرد یکی است»! نه، این طور نیست. بنده با چند مثال این مسئله را به این صحن می‌آورم. اول از خود خدا آغاز می‌کنم؛ دست‌کم در دو جا از چندین جای قرآن. مثلاً در آیه‌ی ۱۲ و ۱۳ سوره‌ی مجادله، اول خدا برای درگوشی حرف‌زدن و نجوا با پیامبر ص صدقه‌پرداختن به مستمندان را وضع کرد اما دید مردم از پرداخت آن مُشفق شدند. یعنی از سر پرهیختن، ترسیدند. خدا هم از حرف خود به عبارتی عقب نشست و آن را در آیه‌ی بعدی لغو و به عبارت فنی نسخ کرد. یا در آیه‌ی ۳۴ انفال، خدا حرف از عذاب متولیان کعبه زده اما در ادامه فرموده «متولیان کعبه جز پارسایان نمى‌باشند» ولی ما هنوز هم پس از هزار و چهارصد و اندی سال داریم می‌بینیم متولیان کعبه و حتی مدینه هرگز پارسایان نبودند و کلاً در کل تاریخ این خانه در دست بدان بود، الّا زمانی کوتاه، که بنی‌هاشم سقایت می‌کردند. و مثال سوم خود رسول خدا ص، که وقتی مُثله و پاره‌پاره‌شدن پیکر حضرت حمزه س را دید، قول داد بنا بر نقلی ۷۰ نفر آنان را به تلافی حمزه بکشد و تکه‌تکه کند. اما از حرف خود، نه فقط عقب نشست، حتی «وحشی» قاتل حمزه را هم عفو کرد. چرا دور برویم همین قانون آسان و قشنگ توبه، فرمول زیبای عقب‌نشستن است. و چقدر هم توبه شیرین و قشنگ است. اجازه نداری پیش هیچ کسی توبه کنی، چون شرافت داری، فقط باید در درگاه خدا بنشینی، نه پیشِ هیچ فقیه و کشیشی، و با بهترین حال آزاد خودت، انابه و بازگشت کنی. و این بالاترین عقب‌نشینی است. چقدر هم عظمت دارد بشر که خدا تشریفات توبه را آسان کرد: از کرده‌ی کردار بد برگردی و نزد خدا بازگردی و با وجدان آسوده از فکر و حرف و فعلِ بدت عقب‌نشینی کنی. به همین سادگی و آسودگی. بی‌علت نبود رسول رحمت ص فرمود بالاترین کار در اسلام استغفار است. و استغفار مفهوم حقیقی‌اش، همین قانون عقب‌نشینی است؛ که درسی‌ست برای همه‌ی رشته‌ها. پس عقب‌نشینی همیشه هم بد نیست.
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۱۴۰۰ ، ۰۷:۲۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به‌ قلم دامنه. به‌ نام خدا. سلام. در صفحه‌ی ۶۹ رُمان "مِسیا" اثر مصطفی موسوی گرمارودی خوانده بودم بلال حبشی که خود توسط خلیفه طرد و به لاذقیه‌ی سوریه تبعید شده بود، گفت: در دوره‌ی خلیفه‌ها، افراد شاخص یاران رسول خدا را می‌کُشتند، اما می‌گذاشتند گردنِ اَجنّه‌ و اَجانین.
 
 
توضیح: مِسیا (=موعود) نام حضرت محمد ص است در اِنجیل برنابا. در عِبری نیز «ایلیا» به معنای عالی، علی و عظیم است. این رمان را در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۹۶ در این پست: اینجا معرفی و یادداشت‌هایی از آن نوشته و منتشر کرده بودم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۱۴۰۰ ، ۰۸:۲۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن نقلی: از آقای دکتر محمدحسین رجبی دوانی. با کمی ویرایش: حضرت محمد ص تا ۲۵سالگی ازدواج نکرد. حضرت خدیجه س پیشنهاد ازدواج با آن حضرت را داده بود. نقل مشهوری که از دیرباز در منابع بوده و در کتب درسی آمده است این است که حضرت خدیجه در هنگام ازدواج با پیامبر ص، ۴۰ساله بوده و قبلاً ازدواج کرده و فرزند داشته، که این مطلب غلط است. در نقل‌های متعدد سن ۳۹، ۳۳ و ۲۷ سال را برای حضرت خدیجه بیان کرده‌اند، ولی نقل ۲۷ سال معتبرتر است؛ یعنی اختلاف سنی این دو بزرگوار ۲ سال بوده... حضرت خدیجه قبلاً ازدواج نکرده بود. نکته‌ی دیگر اینکه بچه‌هایی که به خدیجه نسبت داده شده فرزندان خواهر او بودند که چون خواهرش از دنیا رفته بود، خدیجه سرپرستی آنها را بر عهده گرفته بود. منبع سلسله‌مباحث حضرت خدیجه س در دامنه: اینجا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۱۴۰۰ ، ۱۰:۳۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه : به نام خدا. سلام. مدیر محترم «گذرگاه فکر و ذکر» در پستی با عنوان «شاکیان‌مغموم» با پرداختن به آیه‌هایی از سوره‌ی ۱۰۰ قرآن کریم -عادیات- نکات ارزنده‌ای نگاشتند. خواستم با صنعت استقبال -که البته در شعر یک رسم دیرین است- ژرفای آیه‌ی هفتم عادیات را کمی به لحاظ ترجمه و تفسیر نشان دهم.
 
وَ اِنهُ علىٰ ذلِکَ لَشَهید
 
و البتّه (اخلاق و خوها و افعال و کردارهاى) او [انسان] بر آن کفران و ناسپاسى، گواهى‌دهنده است (یا البتّه او در قیامت بر آن کفران گواهى‌دهنده است)
 
ترجمه‌ی فیض‌الاسلام از آیه‌ی ۷ سوره‌ی عادیات

 

خود او نیز بر این معنى گواه است، چرا که انسان نسبت به نفس خویش بصیرت دارد، و اگر صفات درونى خود را از هر کس بتواند پنهان کند از خدا و وجدان خویش نمى‌تواند مخفى دارد، خواه به این حقیقت اعتراف کند یا نه! بعضى نیز گفته‌اند ضمیر در «انه» به خدا برمى‌گردد.

تفسیر نمونه

 

ابن عبّاس و قتاده و عطاء گویند، یعنى و البته خدا بر کفرشان هر آینه گواه است و بعضى گفته‌اند: که هاء به انسان برمی‌گردد، و مقصود این است که انسان در روز قیامت بر نفس خودش گواهى می‌دهد به کَنود بودن او در دنیا، پس به‌درستى که اگر از او از نعمت بپرسى بیشتر آن را یاد نمى‌کند.

مجمع‌البیان

 

۱. یعنى آدمى بر این خوى کَنود خود گواه است یا در دنیا که مى‌فهمد چنین خوئى دارد و یا در آخرت گواه بر این خوى بد خود مى‌شود ۲. یعنى خدا شاهد بر او است که در چنین خوئى است و به نظم سخن مناسب‌تر این است که مقصود انسان باشد چون جمله‌ی بعد، وصف انسان است.

تفسیر عاملی

 

همانا انسان بى‌گمان انسان «شهید»: گواهِ آگاه گواهى انسان به زبان حال است نظیر آن را در (اعراف ۱۷۲ و توبه ۱۷) مى‌توان دید و امّا آگاهى او، معلوم است که انسان از هر کس دیگر بهتر خود را مى‌شناسد و از درون خود آگاه است.

تفسیر نور خرمدل

 

خداى تعالى بر کفران این کافر نعمت گواست. اِبن کیسان گفت: ضمیر راجع است هم با کنود، یعنى او بر خود گواست

روض‌الجنان رازی

 

 

سه نکته‌ی دامنه : ۱. ژرفنگری در قرآن، حقیقتاً به گشایش روح انسان می‌انجامد. بی‌جهت نبود که آمده است در قرآن تدبر کنید. ۲. این‌که کردارها در قیامت -که روز برخاستن و رستاخیز است- شاهدند و گواهی می‌دهند، این اثر را دارد که انسان تلاش بهتری کند که میان ایمان و عمل صالح، پل بزند تا آسوده و با توشه‌ی پر به دیار باقی برود. ۳. چون به خجسته‌میلاد حضرت محمد مصطفی، پیامبر خاتم ص وارد شده یا خواهیم شد -هفته‌ی وحدت- این پست قرآنی تقدیم قرآن‌دوستان و خوانندگان محترم گردید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۱۴۰۰ ، ۱۱:۲۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
تنظیم دامنه: حجت‌الاسلام محمدرضا عبداللهیان مدیر مؤسسه‌ی معارف اسلامی امام رضا (ع) در مراسم شام شهادت امام رضا (ع) و بزرگداشت چهلمین روز درگذشت علامه محمدرضا حکیمی مطلبی بیان کرد ( اینجا ) که عصاره و خلاصه‌اش این است:
 
 
 
علامه حکیمی از یاران قدیمی و فداکار حضرت امام بودند. آنچه بین علامه حکیمی با امام بود، ارتباط نبوده و پیوند، یگانگی و مرید و مرادی بوده که عمری را در خدمت اندیشه‌ها و تفکرات امام و نشر اندیشه‌های ایشان گذراند... علامه حکیمی می‌فرمود در سال ۱۳۴۲، وقتی امام را دستگیر کردند هر شب برای سلامتی امام دعا می‌کردند. بعد از پیروزی انقلاب دعا را قطع کردند. یک بار حضرت امام در ملاقات با ایشان می‌فرمایند الآن بیشتر به آن دعاها نیاز داریم. پس از ارتحال امام نیز، ایشان با تصور اینکه دیگر لازم نیست برای سلامتی ایشان دعا کنند، آن دعا را قطع کردند. امام به خواب علامه حکیمی آمد و گفتند:  «ازین به بعد برای من صلوات خاصه امام رضا ع را بخوانید» و ایشان تا آخر عمر خواند. لذا پیوند علامه حکیمی با امام ناگسستنی بود. یاد و مرام هر دو عالم وارسته، همواره خجسته و پاینده.
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۳ مهر ۱۴۰۰ ، ۱۱:۱۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی : مباهله‌ی نانوشته‌ی ناتمام. آیه ۶۱ سوره آل عمران به موضوع مباهله میان رسول خدا صلی الله علیه و آله و مسیحیان نجران اشاره دارد. این مباهله تنها به یک دلیل انجام نشد و آن هم عظمت و ابهت رسول خدا (ص) و همراهانش و میزان تاثیرگذاری آنان در دلهای حاضران و غائبان بود. مسیحیان نجران چون جدیت و اخلاص پیامبر(ص) و همراهانشان را دیدند، از عقوبت الهی ترسیده و از مباهله منصرف شدند. امام رضا علیه السلام در جواب مامون که از بزرگ‌ترین فضیلت امام علی علیه السلام در قرآن سوال کرد، به آیه مباهله استناد کردند و آن را بزرگترین فضیلت ایشان در قرآن معرفی نمودند.
 
دویست سال از مباهله پیامبر با نجرانیان نگذشت که مامون از امام رضا علیه السلام درخواست می کند تا نماز عید فطر را به جای آورد. امام همان گونه که ولایتعهدی را با اکراه پذیرفته بود، اقامه نماز عید فطر را هم علی رغم مشروط کردن آن به عمل به سیره جد و پدرشان، با اکراه قبول کرد.
 
در روز عید فطر، امام رضا علیه السلام به اطرافیان خود فرمود: لباسهای عادی بپوشید، پاها را برهنه کنید، دامن عباها و آستینهایتان را بالا بزنید و حالت خشوع و خضوع داشته باشید و ذکرهایی را که من می گویم شما هم بگویید و ... حضرت عمامه اش را همانند پیغمبر بست، لباسش را همانند پیغمبر پوشید، عصا به شکل پیغمبر به دست گرفت، پاهایش را برهنه کرد و با یک حالت خضوع و خشوعی از همان داخل منزل که بیرون می آمد، با صدای بلند شروع کرد به گفتن «الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر علی ما هدانا و له الشکر علی ما اولانا». کسانی که همراه حضرت بودند، با حالت خضوع و خشوع، با معنویت تمام و در حالی که اشکهایشان جاری بود فریاد کردند: «الله اکبر، الله اکبر...». فرماندهان و سران قبایل که به صورت سواره نظاره‌گر ابهت و شکوه و عظمت امام شده بودند، ناگاه خود را از اسب پایین انداختند و خواستند پابرهنه شوند که حتی فرصت باز کردن بندهای چکمه های خود را نداشتند، دنبال چاقو می گشتند تا بندها را پاره کنند و برهنه شوند. [فیلم آن صحنه در سریال امام رضا اینجا بر اساس نظر استاد شهید مرتضی مطهری]
 
عظمت و ابهت و جلالت شان آن حضرت، عظمت اصحاب کسا در روز مباهله را در سال نهم هجری تداعی می کند. مباهله پیامبر حیثیت مسیحیان را به خطر می انداخت. آنها باید از حیثیت خود دفاع می کردند، لذا نخواستند مباهله ادامه پیدا کند. در اینجا نیز امام هنوز به همراه جمعیت از شهر بیرون نرفته بودند که جاسوسها به مامون خبر دادند که اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، تو سلطنت خود را از دست خواهی داد. مامون نیز باید از حیثیت خود دفاع می کرد، لذا دستور داد از اقامه نماز ممانعت به عمل آورده و مباهله نانوشته دیگری را ناتمام گذاشتند.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۱۴۰۰ ، ۱۳:۳۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

خاطره‌ی دامنه : به نام خدا. سلام. سه اتاق داشتیم که با طرح دخانیات و با سقفی بلند ساخته شده بود تا شقّه‌های توتون به پِلور آن آویزان شود. وسطی کُرسی داشت و دو تا کناری، یکی میهمانی بود و همیشه بسته و دیگری تقریباً شبیه انباری. نوروز که می‌آمد پدر هر سال ما را از روستای داراب‌کلا به زیارت می‌بُرد. روستای ما درست در دو سمت تقریباً مساوی دو شهر ساری و نکا قرار دارد و در وسط و بالادستِ شهرستان میاندورود و شهر سورک. هنوز شاه سلطنت می‌کرد. وقتی می‌گفت سه روز دیگه به زیارت می‌رویم دیگر شب از بس ذوق و شوق داشتیم، خواب‌زده می‌شدیم، به‌طوری‌که زیر کُرسی تا صبح پَلی‌پَلی می‌شدیم و عشق ماشین‌سواری و زدن به جاده، خواب راحت را از چشممان می‌ربود. هنوز آفتاب درنیامده با صوت قرآنِ هم مادر و هم پدر از زیر کُرسی گرم و نرم برمی‌خیزیدیم و نماز را من آن زمان چَکس‌پَکسن (به قول شهری‌ها: فوری و سریع) می‌خواندم. با چند استکان چای، همه‌ی ما را پشت سر خود ایستاده و رو به قبله به‌صف می‌کرد و دعایی (نمی‌دانم چه دعایی، شاید هم آیت‌الکرسی) زمزمه می‌کرد و برمی‌گشت به سمت ما فوت می‌کرد، طی چند بار. ما هم کیف می‌کردیم که زیر حِرز ذکر رفتیم و سالم می‌رویم و سالمتر برمی‌گردیم.

 

مشهد اگرچه مقدور نمی‌شد به جای آن قم می‌آمدیم تا عوض امام رضا ع خواهرش حضرت معصومه س را زیارت کنیم که مرحوم پدرم به آن بانو با زبان صمیمی «بی‌بی» می‌گفت. و سخت بدان معتقد بود و هر حاجتی داشت به آن مقام کریمه عرضه می‌داشت. درست است که بضاعت مالی ما پایین بود ولی پدر در مسافرت بسیار آسان می‌گرفت و آنچه داشت در خرج و پذیرایی توراهی دریغ نمی‌کرد. روح هر دو والد و والده‌ام قرین رحمت خدا و محشور خاندان طهارت ع باد.

 

ببخشید اگر با خواندن این خاطره‌ی این ناچیز، وقت شریف گرفته شد. چه کنیم که عشق مشهد و شوق زیارت در ما هنوز شعله می‌کشد و به علت رعایت مقررات ستاد سلامت، امسال هم مثل پارسال از زیارت مشهد مقدس محروم مانده‌ایم. روز شهادت آن امام رئوف بود و دلم گرفت و این دل‌گویه را واگو کردم. آری؛ همه‌ی ما به عشق زیارت، زندگی را طی کرده‌ایم و خواهیم کرد. و این پیوند زندگی با زیارت گمان نکنم در وجود باورمندان هرگز بگُسلَد. سلام بر صحن و بست‌های حرم امام رضا که به قول علامه طباطبایی زمین حرم رضوی شرافت دارد.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۱۴۰۰ ، ۰۹:۲۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

بازتاب متن «قوم عالین امروزین» که ۱۳ مهر ۱۴۰۰ نوشته‌ام. در: اینجا

 

متن اول:

 

به قلم جناب «مرآت»

سلام و درود. و ممنون از یادداشت خوب شما. چه تصادف کلامی جالبی بود بین نوشته شما با حرفهای سه روز قبل بنده: در وادی السلام نجف بر مزار شهید عزیز ابومهدی المهندس فاتحه می خواندم و می گریستم. یک خبرنگار عراقی از من پرسید ایرانی هستید گفتم بله، گفت چه ویژگی از این شهید می دانید که این جور برایش گریه می کنید. بهش کفتم او مخلصانه، شجاعانه، جوانمردانه و حتی بی نام و نشان در برابر یاغیان و باغیان و عالیان زمانه جنگید. اما خودبرتر بین های زمانه ناجوانمردانه او و رفیق ابدی اش را ترور کردند. و من بیش از هرچیز به مظلومیت و اخلاص و صدق عمل او غبطه می خورم... »

 

دامنه: در اینجا پاسخم به جناب آقای «مرآت» مدیر محترم گذرگاه فکر و ذکر را نوشته‌ام. از جناب ایشان بابت نوشته و اظهار نظر متشکرم. با آرزوی موفقیت و بهروزی.

 

 

متن دوم:

 

به قلم حجت‌الاسلام احمدی:

سلام بر جناب طالبی عزیز. سالروز رحلت رسول خدا و شهادت امام مجتبی تسلیت باد. نمونه سردار سلیمانی واقعا جالب هست، با توجه به این که بعد از این که آن را بعد از قیام اباعبدالله در مقابل عالین قرار دادی و در واقع این سردار دلها پرورش یافته مکتب سیدالشهدا هست.

 

دامنه: سلام و تسلیت جناب استاد احمدی. از دقت و افزودن این نکته‌ی شما بر متن ممنونم. خرسندم خوشایند شما شد.

 

متن سوم:

 

«تحشیه» بر نوشته : «قوم عالین امروزین»

سلام علیکم. ضمن عرض تسلیت به جهت ایام سوگواری سالار شهیدان و فرارسیدن رحلت جانگداز نبی رحمت و شهادت سبط اکبرش (امام مجتبی) و نیز شهادت پاره تنش (امام رضا) علیهم السلام، توفیقی حاصل شد تا نوشته وزین «قوم عالین امروز» جنابعالی را مطالعه نمایم؛ با همه مشغله ها، حیفم آمد از باب «تحشیه» بر آن، نکاتی را یاد آور نشوم:

 

۱) همچون همیشه، انتخاب نیکی داشته و زیبا و سودمند نگاشته اید؛ بویژه اینکه آن را به زیور «تطبیق» آراسته نموده، و از خصلت منفی «نقل صِرف» دوری جسته اید؛

 

۲) حتما میدانید که صفت پست و مذموم «عالین» از جمله صفات منفی مشترک بین شیاطین «جنّی» (سوره «ص» آیه ۷۵) و «انسی» (سوره «دخان» آیه ۳۱ و  سوره «مؤمنون، آیه ۴۶) است؛

 

۳) مذمت وارده در مورد خصلت پلید «عالین» (سرکشان - برتری جویان) در آیات و روایات، و  بیان پیامدهای برآمده از آن، به مراتب بر مذمت از دیگر خصائل منفی و برشمردن پیامدهای نشأت گرفته از آنها فزونی دارد؛

 

۴) بررسی عوامل مؤثر در بروز وقایع تلخ تاریخی، گویای این  حقیقت است که اصلی ترین و برترین عامل مؤثر  در عناد ورزی اشخاص و احزاب با مجموعه سفیران به حق الهی، چیزی جز برخورداری آن از خدا بی خبران، از خصلت فرعونی و ابلیسی «عالی» (برتری جوی و سرکش بودن) نمی باشد؛

 

۵) همانگونه که اشاره شد، تطبیق ماجرای قوم «عالین» گذشته به وضعیت فعلی جهان؛ و نیز اشاره به مقابله و ستیز همیشگی نبی رحمت  و رهپویان حقیقی راه جاویدش با اقوام و اشخاص آلوده به این خصلت زشت؛ از نقاط مثبت پررنگ این نوشته کوتاه محسوب می شود؛

 

۶) یاد نمودن از مکتب ستیزه گر سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به عنوان نماد بارزی  از تلاش در عرصه مقابله با «عالین» نیز از نقاط مثبت  این نوشته جنابعالی محسوب می شود؛

 

۷) آن شهید سرفراز (شهید حاج قاسم)، در بخش های مختلفی از وصیت نامه بلندش، از عظمت مکتب امام راحل و غربت مقام معظم رهبری یاد نموده؛ و از دیگران خواسته است که تنهایش نگذارند؛

 

۸) باورم این است که جنابعالی به آموزه های بلند این شهید جاوید، باور دارید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۱۴۰۰ ، ۱۵:۰۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه : به نام خدا. در آستانه‌ی شب رحلت پیامبر خدا ص چه ستوده است دمی با قرآن باشیم. من که به نیت تبرک لای قرآن را گشودم صفحه‌ی ۳۴۶ آمده است؛ و از میان این صفحه با آیات تکان‌دهنده و روشنگر، این دو آیه‌ی: «ثُمّ ارسَلنا موسى و اخاهُ هارون بِآیاتِنا و سلْطَانٍ مُبینٍ . اِلىٰ فِرعَونَ وملَئِه فَاستَکبَروا وکانوا قَومًا عَالینَ» (یعنی آیه‌‌ی ٤٥ و ۴۶ سوره‌ی مؤمنون) توجه‌ام را به خود بیشتر جلب کرده است که موسی ع و هارون ع مأموریت ویژه یافتند که به سوی فرعون و مَهتران آن بروند. برگردان توضیحی مرحوم خرمدل ازین آیه هم بسیار جالب است: 

 

«سپس موسی و برادرش هارون را همراه با معجزات و براهین (دالّ بر صدق رسالتشان) و حجّت واضحی که بیانگر (اثبات پیغمبری آنان) باشد روانه کردیم. به سوی فرعون و فرعونیان، ولی آنان (خود را بالاتر از این دانستند که دعوت ایشان را بپذیرند و) تکبّر ورزیدند، و ایشان اصولاً مردمان سلطه‌طلب و خود بزرگ‌بین بودند.»

 

خصلت و اخلاق کریه «مَلَئه» (=اشراف و اطرافیان) در طول رسالت و نبوت همین برتری‌جویی بوده است و «عَالین» (=سرکشان) که «مراد مستکبران و خود بزرگ‌بینان» است، همه، همواره «مقام‌طلب و شهرت‌طلب بوده و خویشتن را بالاتر از دیگران می‌دانند و مردمان را زیردستان خود می‌انگارند.»

 

گویا امروزه نیز همچنان قوم «عالین» وجود دارد و برتری‌جویی را ترک نمی‌کند و همیشه می‌خواهد بر ملت‌ها سوار شود و از حق، کراهت پیشه کند، به قول قرآن در همین سوره، آیه‌ی ۷۰ : و اکثرهم لِلحقّ کارِهون. اما خدا هرگز حق را در پی هوس‌های آنان قرار نداد: ولوِاتّبع الحقُ اَهواءهم لَفسدتِ... . آری؛ قوم عالین امروزین نیز همان کردار را دارد که مَهتران عصر نبوت داشتند. و این رسول خاتم ص بود که مُهر ختم بر آن خوی و خصلت «عالین» زد و مکتب حسین ع نمونه‌ی عملی نسخه‌ی تمامی انبیا خدا علیه‌ی عالین شده است. و نمونه‌ی اعلای روزگار ما مکتب حاج قاسم سلیمانی است که پارساگرانه، با عالین درافتاد تا افتادگان را نجات دهد و آرامش و صلح پایدار پدیدار کند. شما هم اگر یک تبرک کنید صفحه‌ای درخشان از قرآن به روی‌تان گشاده خواهد شد. درود. رحلت رسول مهربان ص و شهادت دو امام انس و جان ع هم تسلیت و تعزیت.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۱۴۰۰ ، ۱۵:۱۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

پست ۷۹۸۵ : به قلم جواد نوائیان رودسری: صحن عتیق حرم رضوی قدیمی‌ترین صحن است که البته آن را با نام‌های «انقلاب» و «سقاخانه» هم می‌شناسند... محل دفن پیکر مطهر امام رضا (ع)، سرداب یکی از قصرهای حُمید بن قحطبه، حاکم توس بود که پیش از آن، هارون‌الرشید، خلیفه عباسی را در آن دفن کرده بودند... شیخ صدوق در «عیون اخبارالرضا (ع)» از وجود قاری، مؤذن و مسجد در کنار بقعه مطهر امام رضا (ع) سخن به میان می‌آورد. این بقعه، در دوران حکومت سامانیان، صاحب تزیینات ویژه شد و در واقع، بخشی از سازه‌های معماری جنوب شرقی صحن عتیق، در همین دوره شکل گرفت. با قدرت‌گرفتن غزنویان، شرایط کمی دشوار شد. متون تاریخی از هجوم سبکتگین، پدر محمود غزنوی به مشهد و ویران شدن بخشی از تأسیسات حرم رضوی سخن می‌گویند؛ اما در دوره محمود غزنوی، این خشونت کنار گذاشته و فعالیت‌های عمرانی از سر گرفته شد.

 

با آغاز دوره سلجوقی، شرایط کمی متغیر شد؛ ... به احتمال زیاد در همین دوره بود که برای نخستین‌بار، دیواری را در اطراف ضلع شمالی حرم مطهر ساختند و در واقع، نقشه اولیه صحن عتیق شکل گرفت. محوطه صحن اولیه، به اندازه یک‌چهارم فضای فعلی آن بود و به علاوه، تزیینات به‌خصوصی نداشت... قدیمی‌ترین سنگ مزار حضرت ثامن‌الحجج (ع) هم که امروزه در موزه آستان‌قدس رضوی نگهداری می‌شود، در همین دوره ساخته شد. بیشتر بخوانید ↓

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۱۴۰۰ ، ۱۶:۰۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی: سرشکسته یا سربلند؟! نام زینب کبری با کربلا و امام حسین علیه السلام عجین است، به نوعی که کربلا بدون زینب قابل تصور نیست. بر اساس روایتی که علامه مجلسی در بحارالانوار نقل می‌کند، حضرت زینب پس از ورود به کوفه، وقتی سر بریده برادر را بر روی نیزه دید، سرش را بر چوبه محمل زد و خون جاری شد و اشعاری در فراق برادر خواند. صرف نظر از صحت و سُقم این ماجرا، حضرت زینب و کاروان اسرا از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام و از شام تا مدینه، سختی و مرارت فراوان دیدند که هر کدام می‌توانست موجب تسلیم آنها شود، اما زینب کبری سربلند ماند. حتی اگر سر او شکسته شده باشد، اما او یک زن سرشکسته نیست، بلکه سرافراز و سربلند است. سرشکسته کسی است که رفتارش در مقابل حاکمان همراه با ذلت و ترس و ناتوانی باشد، حتی اگر سرش شکسته نباشد.

 

حجةالاسلام احمدی

 

زینب کبری در تمام مراحل مواجهه با حاکمان، بخصوص یزید (لعنه الله) رفتاری از خود بروز دارد که تنها افراد والا و برخوردار از نفس مطمئنه و سربلند می‌توانند انجام دهند. افراد سرشکسته نمی‌توانند خطبه های آتشین ایراد کنند. در گفت و گو با ابن زیاد، علی رغم داغهای فراوانی که دیده بود، جوری سخن گفت که خطبه خواندن امام علی علیه السلام را زنده کرد. در نهایت ابن زیاد با حالت خشم و استهزا اقرار کرد که این هم مثل پدرش علی سخن‌پرداز است؛ به جان خودم پدرت نیز شاعر بود و سخن به سجع می‎گفت.

 

از این مهمتر، در مجلس یزید او را با یابن الطلقاء خطاب کرد که ظاهرا بسیار بر یزید گران آمد. او سخنانی به مراتب محکمتر و آتشین تر از مجلس ابن زیاد ایراد کرد، به نحوی که یزید پرسید: مَن هذه المتکبره؟ حضرت با صلابت تمام فرمود: به خدا قسم من جز از خدا نمی ‌ترسم و جز به او شکایت نمی ‌کنم. هر کاری می ‌خواهی بکن! هر نیرنگی که داری به کار زن! هر دشمنی که داری نشان بده! به خدا این لکه ننگ که بر دامن تو نشسته است هرگز پاک نخواهد شد. وقتی سکوت مرگبار کاخ را فرا گرفت، یزید تلاش کرد تمام تقصیرات بر گردن این زیاد بیاندازد. آیا چنین رفتاری از یک زن سرشکسته و خسته سر می‌زند یا از یک شیرزنِ سربلند؟ آری، با سرِ شکسته هم می‌توان سربلند و پیروز بود، نه سرشکسته و ذلیل و زینب کبری سلام الله علیها چنین بود.

 

دامنه: سلام. چه خوب در اول ماه، حق مطلب را این‌چنین عالی ادا کردید. تبیینی به‌جا. بله درسته من معتقدم حضرت زینب س حاصل‌جمع آلِ عباست و تمام فضیلت‌های آنان در ایشان ظهور یافته.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۱۴۰۰ ، ۱۰:۱۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

   

 

زیارت‌غدیریه منبع

 

 

مرحوم شهریار سوگند می‌خورَد که

 از طریق علی (ع) به خداشناسی رسید:

دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

منبع

 

نکته: خداشناسی، خداپرستی و خداترسی

سه ضلعِ ایمان آزادانه، آگاهانه، عارفانه و خالصانه است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۱۴۰۰ ، ۱۶:۳۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی