تازه ترین پست ها

پذیرفته ترین پست ها

پر بازدید ترین پست ها

پر بحث ترین پست ها

تازه ترین نظر ها

موضوع های کلی سایت دامنه

کلمه های کلیدی سایت دامنه

بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه

پیوندهای وبلاگ های دامنه

پیشنهاد منابع

دامنه‌ی داراب‌کلا

۲۹۲ مطلب با موضوع «عترت» ثبت شده است

ام‌البنین پناهگاه عاطفی اهل‌بیت

به قلم دامنه: با یاد و نام خدا. امروز می‌خواستم درباره‌ی شورش در هلند و سرکوب آن بنویسم، اما سالروز وفات حضرت ام‌البنین مرا کشاند به مطالعه‌ی سرگذشت صبّارانه‌ی ام‌البنین‌های ایران، این مادران شکیبای شهیدان. ازجمله‌ی آنان حاجیه کبری حسین‌زاده مادرِ پاکدامن شهیدان «بارفروش» کاشان؛ مادری آگاه و شجاع چهار شهید پاکباز شهر کاشان. ازین‌رو، روزنامه‌ی قدس چاپ امروز ( ۸ بهمن ۱۳۹۹ ) توجه‌ام را به خود جلب کرد. متن مصاحبه‌اش در: (اینجا) در عکس زیر که تصویر ایشان در تیتر روزنامه درج است.
 
 
 
 
کارشناس مذهبی آنجا سخن دلنشین و درستی فرمود؛  «ام‌البنین (س) پناهگاه عاطفی اهلبیت (ع) بود.» الحق چنین بود. آن زن الگو و مادر حضرت ابوالفضل (س) و پسران رشید شهیدش در کربلاست که عصر پرتلاطم و توطئه‌آمیز آن دوره‌ها را درک کرد و دسیسه‌های آنان را شناخت و هرگز چهار ۴ امام عزیز را تنها نگذاشت؛ امامان: علی، حسن، حسین و سجاد علیهم‌السلام. زندگی بردبارانه و مؤمنانه‌ی ام‌البنین، الگویی روشن برای زندگانی هر یک از ماهاست، به قول کارشناس مذهبی قدس او می‌تواند «یک شخصیتی کلیدی برای الگوسازی» باشد. و اتفاقاً به نظر من الگوی ایرانیان بود. در ایران به پیشگاه معنوی آن زن مقاوم و بامعرفت، حاجت می‌برَند، در دفاع مقدس صدها مادر شهید خود را با صبر مثال‌زدنی ام‌البنین (س) مقایسه می‌کردند و ازو درس می‌گرفتند و هزاران خانواده‌ی ایرانی بارها و بارها با انگیزه‌ی خیرات و قصد مَبرّات، سفره‌های نذری در شأن ارجمندش پهن کرده و می‌کنند و عشق پاک خود را به اهلبیت عصمت (ع) به ظهور می‌رسانند. درود بر او و پیروان او؛ این ام‌البنین‌های بزرگوار ایران. آری ام‌البنین (س) پناهگاه عاطفی اهلبیت (ع) بود و همچنان اسوه‌ی زنان و مردان مؤمن و مقاوم ایران مانده‌اند. وفات اندوهبارش بر قلوب مؤمنان، تسلیت.
۰
در تاریخ : ۸ , ۱۳۹۹ بهمن . دید ۱۳۳

چرا فاطمه، محدّثه است؟

پست ۷۸۲۹ : متن نقلی. حضرت فاطمه (س) مدت کمی پس از رحلت پیامبر (ص) در جریان هجوم موافقان خلافت ابوبکر به خانه‌شان، آسیب دیدند و در بستر بیماری افتادند. ایشان پس از مدت کوتاهی در مدینه به شهادت رسیدند. حضرت فاطمه زهرا (س) تنها زن معصوم اسلام هستند که آیه‌ی قرآن درباره‌ی ایشان و اهل‌بیت -علیهم‌السلام- نازل شده است: إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرا. ( آیه‌ی٣٣ احزاب ) خداوند قطعاً می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت (پیغمبر) دور کند و شما را کاملاً پاک سازد.

 

 

در معصوم‌بودن او همین بس که خداوند به واسطه‌ی خشم او خشمگین و به واسطه‌ی رضاى او راضى مى‌شود. سخن‌گفتن فرشتگان با حضرت فاطمه‌ زهرا (س) یکی از ویژگی‌های ایشان معرفی‌شده است. این ویژگی موجب شد حضرت را محدثه بنامند. گفت‌وگوی فرشتگان با حضرت فاطمه‌ زهرا (س) در زمان پیامبر و پس از رحلت ایشان، برای تسلی‌دادن حضرت فاطمه (س) و خبردادن از آینده‌ی نسل پیامبر بوده است. در دین اسلام جایگاه بسیاری رفیعی دارند، دوازده امام شیعه از نسل حضرت فاطمه زهرا (س) هستند. برکاتی که از حضرت فاطمه زهرا (س) به ما رسیده ازجمله تسبیح معروف ایشان، که احادیث در فضیلت آن بسیار است. سوره‌ی کوثر، آیه‌ی تطهیر، آیه‌ی مودّت و آیه‌ی اطعام و احادیثی چون حدیث بضعه، در شأن و فضیلت حضرت فاطمه (س) نازل و نقل شده‌اند. بخش‌هایی از کتاب «فاطمه، فاطمه است» اثر مرحوم دکتر علی شریعتی در زیر می‌آید:

 

«… از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است. فاطمه، یک «زن» بود، آن‌چنان‌که اسلام می‌خواهد که زن باشد. تصویر سیمای او را پیامبر خود رسم کرده بود و او را در کوره‌های سختی، فقر، مبارزه، آموزش‌های عمیق و شگفت انسانی‌ِ خویش پرورده و ناب ساخته بود. وی در همه‌ ابعاد گوناگون «زن بودن» نمونه شده بود. مظهر یک «دختر»، در برابر پدرش. مظهر یک «همسر»، در برابر شویش. مظهر یک «مادر»، در برابر فرزندانش. مظهر یک «زن مبارز و مسئول»، در برابر زمان‌اش و سرنوشت جامعه‌اش. وی خود یک «امام» است، یعنی یک نمونه‌ مثالی، یک تیپ ایده‌آل برای زن، یک «اسوه»، یک «شاهد» برای هر زنی که می‌خواهد «شدن خویش» را خود انتخاب کند…» (منبع)

۰
در تاریخ : ۱ , ۱۳۹۹ بهمن . دید ۲۲۳

مدرسه‌ی پریزاد مشهد

مدرسه‌ی پریزاد مشهد

به قلم جواد نوائیان رودسری: تأسیس مدارس، یکی از اقدامات عام‌المنفعه‌ای بود که از قرون اولیه اسلامی، در ایران رواج یافت و مؤمنانی که توانایی احداث آن را داشتند، به این امر اهتمام ‌ورزیدند. در مشهد، به‌ویژه در دوره تیموری و به‌طور خاص، از عهد شاهرخ به بعد، مدرسه‌سازی رواج فراوانی یافت. دلیل این موضوع را باید در رویکرد مثبت و سازنده شاهرخ و همسرش گوهرشاد خاتون، به توسعه عمرانی شهر مشهد و حرم مطهر بدانیم. در همین دوره است که بناهایی مانند مسجد جامع گوهرشاد ساخته و طرح ایجاد باغی مصفا، موسوم به «چهارباغ» در این شهر ریخته شد. اقدامات عمرانی گوهرشاد خاتون، مشوقی برای دیگر بزرگان بود تا در این مسیر گام‌های مؤثر بردارند. پریزادخانم، ندیمه گوهرشاد، یکی از افرادی بود که وارد این عرصه شد و یادگاری از خود به جا گذاشت که امروزه در حرم رضوی قرار دارد و ما آن را با نام «مدرسه پریزاد» می‌شناسیم؛ مکانی که امروزه محل پاسخگویی به مسائل شرعی و برگزاری گعده‌های معرفتی در حرم رضوی است. دسترسی به این مدرسه، از محل کفشداری شماره ۱۳ حرم مطهر، واقع در انتهای بست شیخ‌بهایی ممکن است.

 

درباره پریزادخانم و مدرسه‌اش: درباره پریزاد خانم، اطلاعات زیادی در اختیار نداریم. می‌دانیم که او، ندیمه و دوست صمیمی گوهرشاد خاتون و همسر میرزامحمد میرک حسینی، متولی بقعه خواجه‌ربیع و از رجال محترم دوره تیموری بوده‌است. چنان‌که برخی متون تاریخی اشاره می‌کنند، ظاهراً پریزادخانم از نوادگان خواجه‌ربیع بن خثیم، مشهور به خواجه‌ربیع، از زهاد مشهور قرن اول هجری است که مدفن وی در شهر مشهد، شهرت فراوانی دارد و ساختمان مقبره او، در دوره صفویه، احتمالاً توسط شیخ بهایی، تجدیدبنا و در دوره قاجار، به دلیل قرارگرفتن قبر محمدحسن‌خان، جد شاهان قاجار در آرامگاه خواجه‌ربیع، ترمیم شد و رونق بیشتری یافت. متأسفانه مدرسه پریزاد به دلیل ترمیم و بازسازی‌های متعدد، لوح اصلی بنای خود را از دست داده، اما بر اساس وقف‌نامه‌ای که از پریزادخانم موجود است و برخی در سندیت آن تردید دارد، ساخت بنای مدرسه، در سال ۸۲۳ هـ.ق (۷۹۹ خورشیدی)، یعنی حدود ۶۰۰ سال قبل به پایان رسید. با این حال، بنای مدرسه و سبک معماری آن که مانند دیگر مدارس دوره تیموری به صورت چهار ایوانی و در دو طبقه بنا شده‌است و ۲۲ حجره دارد، نشان می‌دهد که به احتمال زیاد، سال ثبت‌شده در وقف‌نامه مقرون به صحت است.

 

نمای مدرسه؛ 600 سال قبل: محل مدرسه پریزاد در دوران اولیه آن، پشت مسجد جامع گوهرشاد و در حاشیه بازار شهر مشهد بود که در آن زمان، از کنار مسجد عبور می‌کرد و پس از گذشتن از کنار صحن عتیق که یک‌چهارم اندازه فعلی وسعت داشت، به بخش شمالی شهر امتداد می‌یافت. اگر سال آغاز ساخت مسجد گوهرشاد را ۸۲۱ هـ.ق (۷۹۷ خورشیدی) بدانیم و این روایت را صحیح تلقی کنیم که احداث مسجد که معمار آن قوام‌الدین شیرازی بوده‌است، ۱۲ سال طول کشید، می‌توان گفت که ساخت مدرسه پریزاد، همزمان با مسجد گوهرشاد آغاز شده و پیش از بنای معظم گوهرشادخاتون، خاتمه یافته است. بنابراین، نقلی که بر آن است مدرسه را از بقایای مصالح مسجد گوهرشاد ساخته‌اند، چندان درست به نظر نمی‌رسد. به هر حال، محرک اصلی پریزادخانم برای احداث مدرسه، همراهی و همسویی با گوهرشاد خاتون و شرکت در امور خیری بود که در این دوره تاریخی تشویق می‌شد. پریزادخانم که همسرش متولی بقعه خواجه‌ربیع بود، مغازه‌هایی را در حاشیه بازار مشهد که از کنار مسجد می‌گذشت، خریداری و وقف مدرسه‌ای کرد که به یاد او، «پریزاد» خوانده شد. طبق وقف‌نامه، متولی این موقوفه، شوهر پریزادخانم، میرزا محمد میرک حسینی بوده‌است.

 

نکته جالب‌توجهی که باید درباره مدرسه پریزاد بدانیم، این است که بنای تاریخی آن، تقریباً با قدیمی‌ترین ابنیه شهر مشهد که عموماً متعلق به دوره تیموری است، هم‌سن و سال است. حدود هفت‌سال بعد از ساخت مدرسه، در ۸۲۹ هـ.ق، یکی از بزرگان دربار تیموری، موسوم به «شاه ملک» درگذشت؛ وی برای خود مقبره‌ای زیبا در مجاورت بازار مشهد بنا کرده‌بود که امروزه با نام «مسجد هفتاد و دوتن» مشهور است و در کنار حمام مهدیقلی‌بیک، در انتهای راسته بازار فرش مشهد(اندرزگوی ۱۳) قرار دارد.

 

تجدید بنا و مرمت: مدرسه پریزاد، ظاهراً نخستین‌بار در سال ۱۰۹۱ هـ.ق (۱۰۵۹ خورشیدی)، در دوره صفویه، به فرمان نجفقلی‌خان، بیگلربیگی قندهار و به اهتمام دو نفر به نام‌های محمدباقربیگ و میرزا شکرا... ، مرمت و بازسازی شده است. این مسئله، از روی کتیبه‌ای قابل فهم است که امروزه در سردر مدرسه قرار دارد. در سال ۱۳۵۴ خورشیدی و در پی تخریب بازار و اتصال آن به فضاهای داخلی حرم مطهر، مدرسه پریزاد نیز رونق گذشته را از دست داد و حتی رو به خرابی گذاشت. اما در سال ۱۳۶۳ خورشیدی و به اهتمام تولیت وقت آستان‌قدس رضوی، مرمت مدرسه آغاز شد و در سال ۱۳۶۸ پایان یافت. از این زمان به بعد بود که یادگار نواده خواجه‌ربیع، در زمره ساختمان‌هایی قرار گرفت که داخل حرم رضوی قرار دارند. (منبع) عکس بالا: رواق دارالحجه. زیر صحن انقلاب حرم رضوی.

۰
در تاریخ : ۲۹ , ۱۳۹۹ دی . دید ۳۷۸

نکته‌ها بر سخنان حضرت فاطمه

نکته‌ها بر سخنان حضرت فاطمه

به قلم دامنه

 

( ۱ )

 

خصوصیّات فاطمه (س) : به نام خدا. از خصوصیّات حضرت فاطمه زهرا (س) هر چه بگوییم کم است. آن بانوی پرورش‌یافته در دامان پاک حضرت خدیجه و حضرت خاتم الانبیا : اول این‌که : اَشبه‌النّاس به پیغمبر بود. شبیه‌ترین مردم به رسول خدا. دوم آن‌که : کانَت اِذا دَخَلَت عَلَیهِ رَحَّبَ بِها. یعنی هنگامی‌که فاطمه وارد بر منزل پیغمبر می‌شد، حضرت ترحیب می‌کردند. یعنی خوشامد می‌گفتند. سوم این‌که : وَ قَبَّل یَدَیها. پیغمبر دست مبارک فاطمه‌ی زهرا را می‌بوسید. چهارم آن‌که : وَ اَجلَسَها فی مَجلِسِه. رسول خدا او را در جای خودش می‌نشاند. (منبع)

 
نکته: آن‌گاه چنین انسان با این همه مقام و ارزش نزد پیامبر رحمت، اندک‌زمانی پس از رحلت پدر، مورد خشم و غضب آن «دومی» قرار می‌گیرد و در کمترین سنین زندگانی‌اش -یعنی ۱۸ سالگی- با بدنی مجروح و قلبی شکسته و در حالی که عزادار ارتحال پدر بود، به شهادت می‌رسد. خشم کور آن «دومی» ریشه در جاهلیت ندارد، پس ریشه در چی دارد؟ لابد قدرت! ریاست! رقابت! و بازگشت به همان فرهنگ غلط که پیامبر آن را طی ۱۳ سال سخت بعثت و طی ۱۰ سال سخت‌ترِ هجرت، محو و دفن کرد. از قضا، نکند اهلِ «رِدّه» همین کسان بودند که بر فاطمه خشم گرفتند و کینه ورزیدند! چرا؟ چون فاطمه با علی (ع) بود، همان امامی که حضرت نبی مکرم (ص) درباره‌اش فرموده بود: حق همواره با علی است و علی همواره با حق. علیٌّ معَ الْحقِّ وَالْحقُّ معَ عَلیٍّ.

 

 


( ۲ )

 

از خطبه‌ی فدکیه‌ی حضرت زهرا (س) در مسجد: با یاد و نام خدا. حضرت فاطمه (س) در سخنرانی مسجد مدینه نکاتی دارند که خواندن آن نه فقط موجب معرفت و ازیاد دانش دینی می‌شود، بلکه مودّت به اهلبیت (ع) و عشق به آن خاندان را تقویت می‌نماید که آن معصوم (س) در یک نگاه کوتاه و گذرا ما را به ژرفا و اعماق مفاهیم دینی می‌برند و این نشان می‌دهد آن بانوی مکرم تا چه حد از دانش و عرفان و معارف بلندی برخوردار بودند. تک تک آن را فشرده و خلاصه عرض می‌کنم:

 
ایمان از نظر فاطمه زهرا جهت تطهیر از شرک است. نماز از نظر فاطمه زهرا برای پاک‌شدن از تکبر است. زکات از نظر فاطمه زهرا برای پاکی جان و فزونی رزق است.
 
همچنین، روزه برای تثبیت اخلاص. حج برای قوت‌بخشیدنِ دین. عدل برای پیراستنِ دل. اطاعت از خدا و اهلبیت (ع) برای نظم‌یافتنِ ملت. امامت معصومین (ع) برای در امان‌ماندن از تفرقه. جهاد، جهت عزت اسلام است. صبر برای کمک در استحقاق مزد. امر به معروف برای مصلحت و منافع همگانی. نیکی‌کردن به پدر و مادر سپَر نگه‌داری از خشم. صله‌ی اَرحام وسیله‌ی ازدیاد نفرات. قصاص وسیله‌ی صیانت خون‌ها. وفای به نذر برای مغفرت قرار‌گرفتن. به اندازه‌دادن ترازو و پیمانه برای تغییر خوی کم‌فروشی‌ست. نهی از شرابخواری برای پاکیزگی از پلیدی. دوری از تهمت برای محفوظ‌ماندن از لعنت. ترک سرقت برای الزام به پاکدامنی. حرام‌بودن شرک برای اخلاص به پروردگاری خداست.
 
آنگاه حضرت فاطمه سخن خود را این‌گونه ادامه دادند: پس؛ از خدا آن‌گونه که شایسته است بترسید. و نمیرید مگر آن که مسلمان باشید. و خدا را درآنچه به آن امر کرده و آنچه از آن بازتان داشته است، اطاعت کنید؛ زیرا: «از بندگانش، فقط آگاهان از خدا می‌ترسند.» (منبع)
 
اشاره‌ی آن حضرت در عبارت بالا، به بخشی از آیه‌ی ۲۸ سوره‌ی فاطر است که برای تبرّک می‌نویسم: «...انَّما یَخشَى اللهَ مِن عِبادهِ الْعُلَماء ...» یعنی: تنها بندگان دانا و دانشمند، از خدا، ترسِ آمیخته با تعظیم دارند.
 

 

( ۳ )

 

مثَلَ امام : حضرت فاطمه (س) می‌فرمایند: «مثَلَ امام، مانند کعبه است. مردم باید در اطراف آن طواف کنند نه آن‌ که دور مردم طواف نماید.» (منبع)

 

نکته: یکی از ویژگی‌های امامت نسبت به پیامبری‌کردن این است که به قول مرحوم علامه طباطبایی (نقل به مضمون) امامت خود جلودار است و دست بشر را می‌گیرد به مقصد منتهی می‌کند. به نظر من، گویی در مفهوم اِمامت، اَمامت هم نهفته است. یعنی پیش‌بودن. جلوبودن. پیشگام‌شدن. پس باید نزد امام رفت. باید گِرد امام گشت. و به فرموده‌ی بانوی سرمشق بشریت حضرت فاطمه (س) امام را باید چونان کعبه دانست و دورِ فکر و عمل و فرمان و سیره‌ی او طواف و تبعیت داشت.

 

 

( ۴ )

 

دعای حضرت زهرا در حق شیعیان: خداوندا، به حقّ اولیاء و مقرّبانى که آن‌ها را برگزیده اى، و به گریه فرزندانم پس از مرگ و جدائى من با ایشان، از تو مى خواهم گناه خطاکاران شیعیان و پیروان ما را ببخشى. (منبع)

 

نکته: اصل شفاعت و میانجی در اسلام تصریح شده است. شفیع و شفاعت‌کنندگان مأذون از خداوندند و می‌توانند با آبرو و اعتبار والایی که در پیشگاه خداوند متعال دارند، برای درماندگان شفاعت کنند. این دعای حضرت نیز جزوِ شفاعت است. درود به روح مهربان حضرت فاطمه‌ که رهنما و راهبر و شفیعه و غمخوار شیعیان بوده‌اند.

 

 

( ۵ )

 

معرفی امام علی علیه السلام: در تعریف امام علی (ع) فرمود: او پیشوایى الهى و ربّانى است، تجسّم نور و روشنائى است، مرکز توجّه تمامى موجودات و عارفان است، فرزندى پاک از خانواده پاکان می‌باشد، گوینده‌اى حقّ گو و هدایتگر است، او مرکز و محور امامت و رهبریت است. (منبع)

 

نکته: هم باید فاطمیه داشت، هم فاطمه (س). یعنی هم سوگواری و هم پیروی. هم پاسداشت مقام فاطمه و هم پایداری در خط فاطمه. زیرا، به قول زیبای زنده‌یاد دکتر علی شریعتی: «فاطمه، فاطمه است.» یعنی او خود «راه» است، خط است، صراط است. و به قول استاد محمدرضا حکیمی: نمی‌شود فاطمیه داشت، ولی فاطمه نداشت. چراکه به قول قرآن مجید فاطمه «کوثر» است. و به فرموده‌ی ائمه‌ی اطهار (ع) فاطمه «لیلة‌القدر» است. اینک در سخن فاطمه در فراز فوق می‌بینیم که فاطمه با آن مقام عظیم‌الشأنش در حق امام علی (ع) ، وصی حضرت نبی (ص) چه فرموده‌اند. آری؛ امام علی، نور است. و وقتی نور نباشد، ظلمات خواهد شد. و شیعه سعادت دارد که علی دارد. کسی که واقعاً «علی» دارد، یعنی با حق و حقیقت است و نور، نمی‌گذارد او گمراه گردد. چنین باد.

۰
در تاریخ : ۲۷ , ۱۳۹۹ دی . دید ۳۱۳

زیارت از بلندی‌های قم

به قلم ابراهیم طالبی دارابی دامنه / ۱۵ دی  ۱۳۹۹ : با یاد و نام خدا. تبعیت از مقررات ستاد سلامت کشور ما را وا می‌دارد بکوشیم زنجیره‌ی ویروس مرموز را بگسلیم، تا ریشه‌کنی یا به‌کنترل‌درآمدن آن بر مجاهدان جبهه‌ی سلامت آسان‌تر شود. ازین‌رو زیارت حضرت معصومه (س) نیز تابع همین رعایت‌هاست. زیارت از راه دور و دلی برای ایرانیان و نیز زیارت از پشت‌بام‌های قم و نیر زیارت از بلندی‌های قم، مدت مدیدی است که راه جایگزینِ رفتن به حرم مطهر شده است. امروز نیز بر من زیارت از بلندی آوینی دست داد.
 
 
بزرگراه آوینی قم ۱۵ دی  ۱۳۹۹ : عکس نمای دور حرم حضرت معصومه (س)
 
 
 
لایق نمی‌دانستم خودم را که نائبِ زیارت اعضا شوم، اما درونم را خالی از یاد شیفتگان معنویت و اهل بیت -علیهم السلام- در مدرسه فکرت حس نمی‌کردم. عکسی هم انداختم؛ بالا : اگر تندیس پرنده‌ی قُمری در وسط بزرگراه شهید آوینی را امتداد دهید، گنبد حرم پیداست. سلام بر کریمه‌ی اهل‌بیت (ع)
۰
در تاریخ : ۱۵ , ۱۳۹۹ دی . دید ۳۲۱

رمان «دخیلِ عشق» امام رضا

به قلم دامنه: رضا و صبوره. با یاد و نام خدا. رضا مجروح جنگی‌ست، صبوره همسرش. داستان این دو، در رمان «دخیلِ عشق» آمده است. خانم مریم بصیری می‌توانست درین رمان بهتر ازین ظاهر شود ولی نشد، شاید من حوصله نکردم و خوب هضمم نشد. خواندم ولی، اما چندان جالب نوشته نشد. خواستم گفته باشم «دخیل» یک مفهوم آشنا و مأنوس میان ماست؛ یعنی ایرانی‌ها. دخیل‌بستن -خصوصاً به پنجره‌فولاد صحن انقلاب- یک رسم دیرینه نزد مؤمنان در پیشگاه حرم حضرت رضا (ع) بوده و هست، زیرا مردم متدیّن، به مزار امامان (ع) به چشم یک پناهگاه می‌نگرند و به آن درگاه مقدّس داخل می‌شوند و با وسیله‌قراردادن آنان دخیل می‌بندند و التجاء (=پناه) می‌جویند تا از خداوند متعال رحمت و شفقت و شفا دشت کنند. اگر شب‌های ماه محرم محل به یاد آید روشن می‌شود که چرا در مزار امامزاده باقر و امامزاده جعفر و نیز در مزار امامزاده علی‌اکبر اوسا جوشی حماسی و عاطفی گرفته می‌شد: «ای مَلجاءِ درماندگان... گردی شَفیعِ شیعیان... و... .»

 
 
 
به نظر من دخیل‌شدن لزوماً به معنای بستن و گره‌زدن نخ یا پارچه‌ی سبز یا شال و روسری به ‌پنجره و مَنفذ حرم نیست، همین‌که انسان به حکم دل و به عشق خاندان عصمت و طهارت (ع) راهی حرم می‌شود، همان آن، دخیل بسته است. مرحوم علامه دهخدا واژه‌ی دخیل را «ملتجی‌شدن» معنی کرد و نیز پناه‌بردن. حتی در میان افغان، «چادر بر سر کسی انداختن، علامت دخیل‌شدن است.» پس؛ دل را داخل‌کردن و توسل‌جستن بالاترین دخیل است و دخل. امید است هر کس به آن پاکان و پارسایان معصوم (ع) داخل شد و با اخلاص و دلی، دخیل بست و پناه جست -حالا چه بخواهد از نزدیک باشد و چه از راه دور- حاجتش مستجاب شود و دخلش پُربار. زیرا زیارت در لغت نیز، یعنی مایل‌شدن، میل‌کردن، تمایل‌نمودن، خود را به سمت کسی کج‌کردن، عین تابش نور خورشید که بر زمین کج می‌شود و حرارت و زندگی می‌رساند. گرامی باد چنین میل و تمایلات که تأمّلات ضمیر انسان است و روح و دلش.
۰
در تاریخ : ۱۱ , ۱۳۹۹ دی . دید ۳۲۹

بانوی نمونه‌ی جهان

بانوی نمونه‌ی جهان

به قلم دامنه

 

فاطمیه‌ی اول

 
(۱)

مظهر لطف و عنایت بر همه عالَم تویی
خُلق و خویت عالمی را جمله زیبا می‌کند

مهر تو در جانِ شیعه ریشه دارد بی‌حساب
هرکجا نام تو آید ناله سودا می‌کند

سروده‌ی محمدتقی داروگر
 
با یاد و نام خدا.  بر آن بانوی نمونه‌ی جهان همین بس، که با آن‌که دُخت حضرت خاتم‌الانبیا (ص) بودند، اما از پیامبرزادگی‌اش، توقع هیچ امتیازی را نداشتند، پارسا می‌زیستند و حتی در زندگی‌اش با امام علی (ع) دچار تنگدستی بودند و مانند فرودستان جامعه‌ی آن روز، زندگی می‌کردند و روی گلیمی می‌خوابیدند که پای‌شان از آن بیرون می‌زد و در کوخ گلینی می‌زیستند که بر هر کاخی شرافت داشت. شاعر در بیت بالا چه خوب از واقعیت حضرت فاطمه‌ی زهرا (س) گفت؛ زیرا حقیقتاً عشق به زهرای مرضیه (س) در جان شیعه ریشه دارد و در سالروز شهادت مظلومانه‌اش، اندوهبارانه حرمت نگه می‌دارند و محزونند.
 
 

 

فاطمیه‌ی اول

 

(۲)
 
یا علی رفتم بقیع اما چه سود
هرچه گشتم فاطمه آنجا نبود
 
یا علی قبر پرستویت کجاست؟
آن گل صدبرگ خوش بویت کجاست؟
 
هرچه باشد من نمک‌پرورده ام
دل به عشق فاطمه خوش کرده‌ام
 
حج من بی فاطمه بی‌حاصل است
فاطمه حلّال صدها مشکل است
 
من طواف سنگ کردم، دل کجاست؟
راه‌ها پیموده‌ام، منزل کجاست؟
 
کعبه‌ی بی‌فاطمه مشتی گِل است
قبر زهرا کعبه‌ی اهلِ دل است
 
 
(نام شاعر؟ نمی‌دانم)
 
با یاد و نام خدا. یک فردی تنومند (که من سال‌ها پیش در کتاب مرحوم ذبیح‌الله منصوری سنندجی با عنوان «محمد؛ پیغمبری که از نو باید شناخت» اثر «گئورگیو» خوانده بودم که غُرّش صدایش از چندصدمتری هم شنیده می‌شد، چون از بس قوی‌پیکر بود) حالا، در امروز روزی ۸ دی ۱۳۹۹ که ما سوگوار غم آن ماتم‌ایم، خشمگینانه به درِ خانه‌ی گلین -همآن کوخ، که کعبه‌ی آمال مؤمنین است و بر تمام کاخ‌های دنیا، اَشرف است- روانه می‌شود و چون آن بزرگ‌بانو، فخر دو عاَلم را، معترض، آگاه، پشتیبان حق، در جبهه‌ی علی و از همه مهمتر در امتناع از بیعت و افشاگر اوضاع می‌بیند، بر او سیلی و لگد و تازیانه می‌زند و بر قلب دُخت رسول خدا جراحت می‌نهد. چرا به جای منطق و حجت، می‌زند؟ آن‌هم بر پیکر پاک کوثر و کانون شکل‌گیری سادات و جسم نحیف حاملِ کودکی به اسم محسن و دختر عزادار در رحلت جانگذار پدرش محمد رسول الله (ص)؛ چون نمی‌خواست آن یکتاپرست و مظهر اخلاص و عمل، علی (ع) وصی محمد (ص) پیشوا شود و راه رسول (ص) را پی بگیرد و تفکر جاهلیت و قریشی‌گرایی نژادی را همچنان به بایکوت بفرستد. شاید هم می‌خواست نفر دوم عرب بماند! هر چه بود، تاریخ پیش روست و دل‌های منصف و عقل‌های سلیم می‌دانند چرا. زیرا «چَرای قدرت» چرب است!
 

فاطمیه‌ی اول

 

(۳)

 

با یاد و نام خدا. در جریان غصب فدک و خلافت، وقتی زن‌‌های مدینه آمدند خدمت فاطمه‌ی زهرا (س)، حضرت فرمود: «من از دنیای شما بیزار هستم، از شوهران شما بیزار هستم، از شما بیزار هستم، دین را، قرآن را، عترت را، سفارش پیغمبر را، همه را شما تنها گذاشتید!» (منبع)

 

در این قسمت، چند فراز منتخب از خطبه‌ی فدکیه‌ی حضرت فاطمه زهرا -سلام الله علیها- را (که سخنرانی بسیارمهم ایشان در مسجد مدینه است و در آن تفکر و اندیشه‌ی الهی و اتمام حجت با عهدشکنان موج می‌زند و چونان دعای عرفات امام حسین (ع) یک منبع خداشناسی و جهان‌بینی است) به جان‌های شیفته‌ی عترت ارائه می‌کنم:

 

در باره‌ی حضرت محمد (ص) فرمودند: "دعوت پیامبرانش را از طریق هماهنگی تکوین و تشریع قوّت بخشد." ..."پیش از آن که او را بیافریند، برای این مقام نامزد فرمود."

 

در مورد جایگاه مهاجران و انصار انذار دادند: "و پیوسته از این می ترسیدید که دشمنان زورمند شما را بربایند و ببلعند!"

 

و به غاصبان فدک و خلافت و نیز به ساکتان هشدار دادند: "وَ کَیْفَ بِکُمْ؟ وَ أَنّی تُؤْفَکُونَ: راستی چه می‌کنید؟ و به کجا می‌روید؟" ... "آسیای اسلام بر محور وجود خاندان ما به گردش درآمد" ... "اکنون که چنین است این مَرکب خلافت و آن فدک، همه از آنِ شما، محکم بچسبید." ... "ولی بدانید این مَرکبی نیست که راه خود را بر آن ادامه دهید؛ پُشتش زخم و کف پایش شکسته است. داغِ ننگ بر آن خورده." (منبع)

 

 

ذکر مصیبت حضرت فاطمه (س) توسط آیت‌الله عبدالله جوادی آملی:

 

"فرشته‌‌ها صدا دادند یا علی! حسنین را از روی سینه‌ی مادر بردار! آن ندای ملکوتی آمد: اینها فرشته‌ی آسمان را به گریه درآوردند... «السلام علیک یا أبا عبدالله»! هیچ اجازه ندادند [در کربلا] دختر حسین (ع) روی سینه پدرش قرار بگیرد. خود حضرت [اباعبدالله] فرمود: خون چشمم را گرفته، من که تو را نمی‌شناسم هر کس هستی بدان جای بسیار بلندی نشستی، «طَالَمَا قَبَّلَهُ رَسُولُ الله»؛ اینجا را پیغمبر مکرّر می‌ بوسید." (منبع)

۰
در تاریخ : ۸ , ۱۳۹۹ دی . دید ۳۳۱

زهد از نظر امام علی (ع)

نهج‌البلاغه. حکمت ۸۱

 

ترجمه‌ی مرحوم سید جعفر شهیدی:

اى مردم! پارسایى، دامنِ آرزو درچیدن است، و شکر نعمتِ حاضر گفتن، و از ناروا پارسایى ورزیدن. و اگر از عهده‌ی این کار برنیایید، چند که ممکن است خود را از حرام وا پایید و شکر نعمت موجود فراموش مَنمایید. که راه عذر بر شما بسته است، با حجت‌هاى روشن و پدیدار، و کتابهاى آسمانى و دلیل‌هاى آشکار.

۰
در تاریخ : ۲۴ , ۱۳۹۹ آذر . دید ۴۹۹

نقاره می‌زند طوس

نقاره می‌زند طوس
ای راهب کلیسا دیگر مَزن به ناقوس
خاموش کن صدا را، نقاره می‌زند طوس
 
آیا مسیح ایران کم داده مُرده را جان
جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس
 
آنجا که خادمینش از روی زائرینش
گردِ سفر بگیرند با بال ناز طاووس
 
خورشید آسمان‌ها در پیش گنبد او
رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس
 
رؤیای ناتمامم ساعات در حرم بود
باقی عمر اما افسوس بود و کابوس
 
وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا
زانو بزن به پای بیدار خُفته در طوس
 
 
 
بارش برف در حرم امام رئوف
حضرت رضا (ع) چه شوقی برمی‌انگیزاند
۰
در تاریخ : ۲۱ , ۱۳۹۹ آذر . دید ۴۴۶

کتاب «پیروزی حتمی» بازرگان

به قلم دامنه. به نام خدا. به مناسبت روز کتاب و کتابخوانی. یکی از کتاب‌های خواندنی «پیروزی حتمی» مرحوم مهندس مهدی بازرگان است که با عنوان مستعار «عبدالله متقی» در دوره‌ی ستمشاهی به قطع جیبی به چاپ رسانید. این اثر کتابی‌ست در باره‌ی امام مهدی موعود (عج). ایشان در این کتاب  انتظار را این‌گونه تفسیر کردند:

 

در ص ۲۶ آمده است: «انتظار، پرچم اسلام را همیشه برافراشته می‌دارد و نظر به آینده می‌کند و خود را حلّال مسائل و احتیاجات همه‌ی اَعصار می داند.»

 

در ص ۲۴ آمده است: «یکی از رمزهای باقی‌ماندن شیعه همین انتظار فرَج و اعتقاد به ظهور و پیروزی نهایی است.»

 

در ص ۴۵ نقل کرده است: «در حدیث نبوی آمده است هرطور که باشید بر شما حکومت می‌شود. بنابرین بر اجتماع فاسقِ ظالم، سایه‌ی حکومت عدل و حق نخوهد افتاد.»

 

در ص ۴۳ معتقد است: «میان طول غیبت امام زمان و افول حق و حقیقت مناسبت برقرار است... به گمان این جانب قرآن حکومت و خلافت را از آنِ مردم می‌داند.»

۰
در تاریخ : ۲۳ , ۱۳۹۹ آبان . دید ۴۹۹

میلاد، بعثت، هجرت، حکومت

میلاد، بعثت، هجرت، حکومت

به قلم دامنه

به نام خدا

 

پرده‌ی اول:

محمدِ امین (ص)

 

دست نوازش بر سرِ یتیم داشت؛ چون خود نیز این درد را چشیده‌ بود. پدرش -عبدالله- را زودهنگام از دست داد: الَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَىٰ.

 

امین بود؛ چون از پاکدامنی چون آمنه چشم به جهان گشود و از دایه‌ی دلسوزی چون حلیمه شیر نوشید.

 

نبی بود؛ آخرین نبی، که آخرین خبرهای آسمان را به زمینیان ‌رساند تا پیغام رستگاری را کامل کند.

 

به قول مولوی:

 

نام احمد نام جمله انبیاست

چونک صد آمد نود هم پیش ماست

(مثنوی مولوی)

 

پرده‌ی دوم:

ستوده و استوار

 

محمدِ امین، الماسِ وجودش پیش از برانگیخته‌شدن به رسالت تراش خورده و صیقل گرفته بود.

 

در رکاب کاروان خدیجه کار می‌کرد، چون جوهرش کوشش و جوشش بود.

 

ضعیفان را کمک می‌کرد و در پیمانِ جوانمردان جانبِ ستمدیدگان را داشت و در ایمن‌سازی جامعه‌اش در برابر دست‌درازی‌های یغماگران پیشتاز بود.

 

به چنین انسان وارسته و پارسایی می‌آمد که سه سالِ سختِ شِعب ابی طالب را -که اهریمنان مکه، دست به تحریم و بایکوت مطلق زده بودند- بُردبارانه زندگی کند و دستِ تسلیم سمت سختگیرانِ بی‌رحم دراز نکند.

 

چه پرمغز سرود صاحب نصاب‌الصبیان:

محمد سِتوده امین اُستوار

به قرآن ثنا گفت وی را خدای

 

پرده‌ی سوم:

بعثت و حکومت

 

محمدِ امین، مبعوث (=برانگیخته) شد. در ۱۳ سال بعثت، دست به دعوت زد و کادرسازی کرد. چون زمینه‌ی حکومت نداشت.

 

در مکه، حتی اَشرافیت را به لا اله الا الله فرا خواند. با فرودستان آن روز می‌زیست و آنان را بی آن‌که بر رنگ و نژاد و ثروت دست گذارد، شریف کرد. خود نیز درین مسیر خطیر، از صدها جسارت و گستاخی که با او می‌کردند،  عقب ننشست؛ حتی وقتی در طائف بر سرش خاشاک پاشیدند و یا آنان که با شکمبه‌ی شُتر می‌خواستند خفه‌اش کنند، باز هم دست از ابلاغ پیام خدا به مردم نشست و راه را به مدد یاران راسخ هموارتر ساخت.

 

به مدینه رفت تا حکومت تأسیس کند تا هم مسلمانان را در برابر ستیزه‌گران بی‌پناه نگذارد و هم به مسلمین آینده پیام دهد این خط حکومت را با قدرت و اخلاق و دیانت دنبال کنند و قرآن و عترت را فقط در واژگان حبس نسازند و مدَنیت و تمدن‌سازی اسلامی و انسانی را به نااهلان وا نگذارند و دین خدا را در چنگِ حکومتگرانِ جدا از خدا رها نسازند. و خود پیشتاز سیاست شوند و با تقویت قوای مسلمین به دین و وطن و مردم و حتی به امت خدمت کنند. و کسی پندارش را بر دین غلبه ندهد که اسلام به سیاست ربطی ندارد! چه ادعای نادرست و خسارت‌باری!

 

پرده‌ی چهارم:

محمدِ امین؛ محمدِ مصطفی

 

محمدِ امین که نزد مردم محبوب بود، حالا در غار حرا، محمدِ مصطفی (=برگزیده) شد؛ صاف و پاک و پارسا.

 

بسیار بدرفتاری دید، آن هم از سوی سران مشرک و قُریش که بر بنی‌هاشم رشک می‌بردند. می‌گفتند این چه پیامبری است که کاخ ندارد! در سوق (=بازار) مانند مردم کوچه‌وبازار راه می‌رود! و اطرافیانش بوی بُز می‌دهند و فقیر و بدبخت و بیچاره‌اند! محمد اگر فرستاده‌ی خداست باید قصری داشته باشد!

 

اما محمد مصطفی ص بردبار بود، حلیم و حکیم. سوءرفتارهای مخالفان و حملات معاندان را تحمل می‌کرد، زیرا از همان آغاز، سینه‌ای صدر و اخلاقی مدارا داشت.

 

اما آن خاتم، گذشته و حال و آینده را با هم می‌دید. ازین‌رو در همان سال‌های سخت بعثت، دامنه‌ی دعوتش را خبیرانه می‌گستراند. در پیمان «عقبه»ی اول در سال ۱۱ بعثت و در پیمان «عقبه»ی دوم در سال ۱۳ بعثت -هر دو عقبه- با مردم یثرب که موسم حج را به مکه‌ی مکرمه مشرّف شده بودند، دست اتحاد و پیوند ناگسستنی داد و آنان را به دین و آیین مبین فراخواند؛ و همان، زمینه‌ی بسط اسلام در یثرب، سپس در سراسر حجاز شد و به حکومت و مدیریت سیاسی جامعه انجامید که برکات و آثار آن تا روز بازپسین یعنی رستاخیز، در عمل و فکر مسلمین می‌بایست بازتاب داشته باشد؛ تا کسی دست‌روی‌دست نگذارد که دیگران بر مسلمانان حکومت کنند و مسلمان تماشاگر و تحت سیاست دیگران بمانند.

 

میلاد حضرت صادق علیه السلام

 

۱۳۶ سال بعد از میلاد نبی اکرم ص، درست فرخنده‌روز آن حضرتِ ختمی‌مرتبت، امام جعفر صادق (ع) تولد یافت؛ یعنی ۱۷ ربیع اول سال ۸۳ هجری قمری که با عمری بسیار بابرکت و پرورش صدها دانشمند و تبیین دین مبین، در سال ۱۴۸ به دستور خلیفه‌ی عباسی به شهادت رسید. اینک در فرخنده‌میلادش دو سخن از آن امام عظمیم‌الشأن:

 

۱. صُحْبَةُ عِشْرِینَ سَنَةً قَرَابَةٌ. (منبع)

«هم‌نشینىِ بیست‌ساله، [به‌ منزله‌ی] خویشاوندى است.»

(کُلینی؛ اصول کافی، ج ۶، ص ۱۹۹)

 

یعنی هر کس با دیگری دوستی‌اش از حدود بیست سال گذشت، آنان با هم نه فقط رفیق، که خویشاوندند.

 

۲. «اسلام یک درجه است، و ایمان درجه‌‏ای ا‌ست روى اسلام، و یقین درجه‏‌ای است روى ایمان، آنچه مردم به آن رسند کمتر از یقین است‏.»

۰
در تاریخ : ۱۲ , ۱۳۹۹ آبان . دید ۱۸۹

قُرص زندگی کنیم، نه با قُرص

به قلم دامنه: به نام خدا .پول و قُرص. به نام خدا. در کتاب «آشنایی با قرآنِ» شهید مطهری. جلد هفتم،  ص ۱۱۷ خواندم که پولی به دست امام علی (ع) رسیده بود. فرمودند: ای پول! تو آن زمان مالِ منی که خرجت کنم.

 

پیام این سخن این است در نگاه علوی، پول آن زمان شیرین و لذیذ است و مالِ کسی‌ست که علاوه بر رفع نیاز و آرزوهای سالم خود،  بتواند از آن انفاق کند، کمک نماید، دستِ تصرّف به آن داشته باشد، حاجت نیازمندی را برآورده کند و جامعه‌ای را آباد کند. چقدر دورند کسانی که امروز، فرصت خدمت به خلق پیدا کرده‌اند، اما به جای خشنودکردن خالق، دستشان به فساد و اختلاس و چپاول اموال مردم دراز شده است. برای اینان گویی الگویی چون مولا (ع) اصلاً وجود ندارد!

 

یادم به جلال رفیع -نویسنده‌ی مبارز و طنزپرداز- افتاده‌است که روزگاری در کنار سید محمود دعایی، در اطلاعات ستون «دریچه» را می‌نگاشت. روزی هم نوشته بود: «قُرص زندگی کنیم، نه با قرص.»

 

نتیجه‌ی کلیدی این طنز یکی شاید این باشد که اگر انسان، محکم و قُرص نباشد، نه به حکمت و شرافتمندی می‌رسد و نه برایش عزت و ذلت فرقی دارد. زیرا اینان به پیامی که در این بیان امام علی (ع) موج می‌زند، درک درستی ندارند. انسانی که قُرص و محکم و مقاوم زندگی کند، پول و سختی روزگار او را از پای درنمی‌آورَد و کسی که به پول ملت دسترسی دارد آن را صرف نیاز و عزت ملت می‌کند. آدمی که در قدرت است و فکر «قُرص» نداشته باشد با قرص (به زبان عامیانه: با حَبّ) زندگی می‌کند که چهار روز بیشتر، روزگار را بچاپد و بقاپد.


حاشیه بر متن: اینک که مولود «منحوس» در آستانه‌ی یک سالگی‌ست، نظارت بر قدرت، کاری سخت‌تر از هر وقت شده‌است؛ به‌ویژه برای نهادها و ارکان نظارتی که بیشتر اعضای‌شان پابه‌سنّ هستند و تحتِ تعقیب شدیدتر این ویروسِ شریر. آیا می‌رسد روزی که «خودنظارتی» در پرتو اخلاق اسلامی، نظام ما را از آفات و بلایا مصون‌تر بدارد، و ما را از عاجزان در نظارت برهانَد و «کارگزار»های آن را به حال ملت، مفید و «پاک»دست نماید و «ناکارآمدی»ها را از دامن جمهوری اسلامی ایران بشوید و کنار گذارد؟ ان‌شاءالله. ناامیدی و یأس مَبادا.

۰
در تاریخ : ۲۸ , ۱۳۹۹ مهر . دید ۲۴۹

واجب آمد بر آدمی شش حق

به قلم دامنه: به نام خدا. اوحدی مراغه‌ای در مثنوی «جام جم» از وجوب شش حق بر عهده‌ی آدمی سُروده حق خدا و مادر و پدر و استاد و میر و پیامبر:

 

واجب آمد بر آدمی شش حق

اولش حق واجب مطلق

بعد از آن حق مادرست و پدر

و آن استاد و میر و پیغمبر

اگر این چند حق بجای آری

رخت در خانهٔ خدای آری

حق اینها بدان که اربابند

مقبلان این دقیقه در یابند

حُب ایشان سرت بر افرازد

بُغض ایشان به خاکت اندازد

 

 مرقد مطهر حضرت محمد (ص)

 

شرح کوتاه : شرحم این است که شعر چنان روشن و گویاست که هر خواننده با خواندن آن از ژرفای شعر سر درمی‌آورَد و حتی همیشه با این حقوق مأنوس و آشناست. فقط یادآور شوم که در برخی نسخه‌ها به جای «میر» در مصرع چهارم، «شاه» آمده؛ اما مرحوم بدیع‌الزمان فروزانفر، «میر» آورده یعنی امیر. من همیشه وقتی این قسمت مثنوی را در دفتر یادداشت‌هایم مرور می‌کردم، «میر» را «سادات» و حقّ سادات برداشت می‌کردم.

 

توضیح: با آوردنِ این شعر، خواستم  از پیامبر اسلام (ص) گفته باشم؛ انسانی خَلیق و خیلی‌ملایم و خوش‌اخلاق، رسولی گشاده‌دل، نبی‌یی غمخوار و دلرحم و دلفروز  که سینه‌ای صدر و گشوده داشته برای همه.

 

یک علت از علل نفوذ پیامبر اسلام در قلوب ایرانیان این بوده که محمد مصطفی -صلوات الله و سلامه علیه و على آله- که در پیشگاه خدا محبوب‌ترین و نزدیکترین مخلوقات عالَم به اوست: فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى‌ (آیه‌ی نُه نجم). مِثلِ مساکین می‌زیسته و با فقرا و مستمندان هم‌غذا می‌شده و سخت‌ترین زندگانی را بر خود برگزیده تا مانند سلاطین ساسانی و امپراطوران رومی و فراعین مصری نباشد و نپوشد و نخورد.

 

یک ورق از تاریخ تیره و سیاه سلاطین ساسانی را می‌گشایم که اگر یکی از آنان روزی لباسی خاص و یا «غذایی مخصوص به خود» تهیه می‌نمود، آن غذا و آن لباس بر سایرِ مردم حرام بود و قدغَن و ممنوع و منع. زیرا بر سلطان! سخت می‌آمد که مِثل و مانند مردم بزیَد. بگذرم.

۰
در تاریخ : ۲۷ , ۱۳۹۹ مهر . دید ۶۳۶

چه سِرّیه حرم امام رضا

به قلم دامنه: به نام خدا. این چه سرّیه! حتی اگر در دورترین نقطه‌ی این شهر عکسی از خود بیندازند، قُبّه‌ی‌ قلب‌شان می‌کنند و برگی از بهترین روزهای زندگی‌شان. این قوّه‌ی مغناطیس کیست که ایرانی‌جماعت را چنین جذب و شیفته‌ی خود ساخته است که وقتی می‌خواهند به بُقعه‌اش مسافر شوند سر از پا نمی‌شناسند و رفتن به سمت مشرق و محلِ درآمدنِ خورشید را نَقل محافل می‌کنند و نُقل مُقارب.

 

آن چه بارگاهی‌ست که به هر صحن که گام می‌گذارند، صحن دیگر را طلب می‌کنند. این رواق و آن رواق قانع‌شان نمی‌کند و از این بَست به آن بست می‌روند و در اطراف گنبد منورش پَر عشق را به پرواز می‌دهند و حیرانی بغل می‌کنند و دورِ حرم مثل بین‌الحرمین می‌گردند و از زمزمه و دل‌گویه با امام رئوف پُر و پیمون می‌شوند و نایل به زیارت و مایل به شرَف و تشرّف و شرافت و آنگاه تا از سقّاخانه‌ی اسمال‌طلا آب ننوشند سیراب نمی‌شوند. بگذرم که هر یک از ما از آن خاطره داریم و تجربه.

 

چه ذوق خُنیاگرانه داشتند نیاکان‌مان که زائران وقتی به مشهد مقدس مشرّف می‌شدند و از آن صحن‌وسرا به خانه و کانون خانواده بازمی‌گشتند، در کوی و محله و برزَن به صمیمانه‌ترین صدا، مشهدی اکبر خطاب می‌شدند و مشهدی رمضان و مشهدی داوود و مشهدی خدیجه و مشهدی فاطمه و مشهدی ابراهیم و اساساً مشهدی آدم.

 

 

بست نواب صفوی

حرم رضوی. عکاس: دامنه

 

چه عالی‌ست که «مشهد»ی شویم؛ مشهدی‌شدن یعنی به خوی و خصال و اخلاق رضوی درآمدن: رئوف. رضا، ثامن، سیّاس، دانشمند، مناظره‌کننده، دلسوز مردم و از همه صمیمی‌تر: امام هشتم، عالِم آل محمد که شیعیان در عدد هفت واقف نشدند و از امام هشتم به پله‌ی دوازدهم امتداد یافتند و ظهور حضرت حجت، قائم آل محمد (ص) را به انتظار می‌کشند و تا نیامدنِ آن ولیِّ عصر و زمان (عج) دست روی دست نمی‌گذارند که فقط به تماشا بنشینند، بلکه دست بالای دست می‌گذارند تا از تلاش و دانش و ارزش و تفکر و تمدن و توسل و تعاون و تعالی باز نایستند. چه خوب است یک بار هم شده شیعه‌ی حضرت رضا ع کتاب «عیون اخبارالرضا» را هم بخوانند که شیخ صدوق چه زحمت درخشانی روی این اثر گرانسنگ کشید.

 

سالروز جانسوز شهادت امام رضا (ع) بر پویندگان تسلیت. چه امام رئوفی که پایانِ سوگواری او، به حلول ماه خجسته‌ی ربیع ختم می‌شود. این چه سرّیه که آن انسان رئوف، ما را از ماه حُزن و ماتم و سوگواری و عزاداری اباعبدالله (ع)، به ماه شادی و شعف و شادمانی وارد می‌کند که پیامبر (ص) منتظر این ماه بود؛ بهار دل‌ها و ربیع جان‌ها. آجرک‌ الله ای عزاداری‌کننده‌ی حضرت اباعبدالله علیه‌السلام. اجر و پاداشت با خدا.

۰
در تاریخ : ۲۶ , ۱۳۹۹ مهر . دید ۴۰۸

دو خاطره از ۲۱ سال پیش

به قلم دامنه: به نام خدا. ‌امروز، روز رحلت پیامبر ص و شهادت امام حسن مجتبی ع است. یاد ایامی افتادم که به حکم حدیث نبویِ «اُطْلُبوا الْعِلْمَ مِنَ الْمَهْدِ اِلَی اللَّحدِ» با مرکز پژوهش و دوستانی وصل شدم که عمرم در آن قطعه‌ی زندگی‌ام هدر نرفت. و حس می‌کردم دارم این شعر منسوب به حکیم فردوسی را در درونم حکّ می‌کنم و هدایت می‌شوم؛ شعری ساده اما همه‌جانبه:
 

چنین گفت پیغمبر راستگوی

ز گهواره تا گور دانش بجوی

 

 

     

 

عکس راست: مخزن کتابخانه‌ی مرکز. از راست:

دکتر علی شیرخانی. من. شیخ محمدرضا احمدی. جواد امامی

عکس چپ از راست: من. جواد امامی. دکتر زهیری. دکتر شیرخانی. شیخ احمدی

 

اینک دیدنِ این میزِ کارم با آن انبوه کتاب اطرافم و این دوستانم -که همه سِمت استادی علم و اخلاق و پارسایی بر من دارند- مرا از جهت و سمتی که از آن عبور کرده‌ام، مسرور و خشنود نگه می‌دارد. اینان هرگز از یادم نمی‌روند؛ چونان که رفقای من در داراب‌کلا و جای‌جای ایران و تمام کسانی که در هدایتگری‌ام نقش داشته‌اند، هیچگاه فراموش نمی‌شوند. کمتر کتابی درین قفسات است که قبسات (=شعله‌ و فایده) من نشده باشد و وراندازش نکرده باشم. جوانان عزیز بکوشند با مطالعه و اندیشه و کتاب‌خوانی تاریخ زندگی خود را تابان کنند که وقتی پا به سن گذاشتند مانند ما حسرت ساعات ازدست ‌رفته را نخورند.

 

ای روزگار ! ای روزگار ! کسی مگر درین صحن خاطره‌ی سیاسی دوست دارد! وگرنه از آن چند سال، خاطراتی سیاسی درین پست و درین صحن می‌نوشتم. بگذرم. ولی از اتفاقات آنجا دو اتفاق را که بر من گذشت می‌گویم:

 

۱. نماز را به پشتِ سر آشیخ محمدرضا احمدی می‌بستیم. اقتدایی از سرِ اشتیاق. یک ظهر، آخر نماز، خواندنِ «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ» به گردن من افتاد. به «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» که رسیدم حواسم رفت سمت سوره‌ی والعصر، که به جای «صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا» خواندم: «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» ! آن‌ روز با این کارم تعقیبات نماز حاضرین درخششو جوشش بیشتری گرفت!

 

۲. پنج‌شنبه‌ها -بدون وقفه- زیارت عاشورا و صبحانه برقرار بود. روزی خواندن فرازهایی از آن به من واگذار شد. ازقضا آن روز آیت‌الله علی آل‌اسحاق نوبت مصاحبه داشت که وسط زیارت رسید. اتفاقاً آن بخش‌هایی از زیارت نصیب من شد که واژگان سخت‌تری دارد و زبانم معمولاً در ادای صحیح آن عاجز می‌مانَد. تمام که شد، مرحوم آل‌اسحاق با تبسّم گفت: «همه به سبک ایشان می‌خوانید؟!» آخه! من زیر و زبَر را حسابی غلط‌وغلوط خوانده بودم!

 

در پایان؛ در سالروز شهادت امام حسن مجتبی ع یک سخن از آن امام کریم تقدیم می‌کنم، که اُسوه‌هایی چون آن رهبران سیاست و دیانت و معنویت، همیشه مردم را به دانش و ارزش دعوت کرده‌اند:

 

«همانا بیناترین دیده‌ها آن است که در طریق خیر نفوذ کند، و شنواترین گوش‌ها آن است که پند و اندرز را در خود فراگیرد و از آن سود برَد، و سالم‌ترین دل‌ها آن است که از شُبهه‌ها پاک باشد.» (منبع)

۱
در تاریخ : ۲۵ , ۱۳۹۹ مهر . دید ۳۴۳
قبل ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ---- ۱۷ ۱۸ ۱۹ بعد
سایت دامنه ی داراب کلا : ابراهیم طالبی دارابی : فرهان پنجم